en
stringlengths 1
1.4k
| fa
stringlengths 1
1.26k
|
---|---|
You're the owner. | شما مالک هستید |
I can understand your skepticism | من می توانم شک شما را درک کنم |
Tom is almost there. | تام تقریباً آنجاست. |
Tom just got home. | تام تازه به خانه رسید. |
Just tell me what it is you want to know | فقط به من بگو چی میخوای بدونی |
Does anybody want these? | کسی اینها را می خواهد؟ |
I counted up to 200 | تا 200 شمردم |
She was born blind. | او نابینا به دنیا آمد. |
Sit wherever you like | هرجا دوست داری بشین |
Turn toward me, please. | به سمت من بچرخ لطفا |
Tom found the information he was looking for online | تام اطلاعاتی را که به دنبالش بود را در اینترنت پیدا کرد |
My stomach is full | شکمم پر شده |
Tom would never do something like that. | تام هرگز چنین کاری را انجام نمی دهد. |
She married him last year. | سال گذشته با او ازدواج کرد. |
Do you have health insurance? | آیا بیمه درمانی دارید؟ |
You have to tell me what to do | شما باید به من بگویید چه کار کنم |
You never gave up on us | تو هرگز از ما دست نکشیدی |
The stamp fell off the envelope | تمبر از پاکت افتاد |
The view from this room is wonderful. | منظره این اتاق فوق العاده است. |
I can see a woman and two dogs in the car | من می توانم یک زن و دو سگ را در ماشین ببینم |
She can't suppress her emotions. | او نمی تواند احساسات خود را سرکوب کند. |
Tom was surprised that Mary caught more fish than he did | تام تعجب کرد که مری بیشتر از او ماهی صید کرد |
How do you feel about his suggestion? | نظر شما در مورد پیشنهاد او چیست؟ |
Tom is sitting at the bar. | تام در بار نشسته است. |
I've had better days. | روزهای بهتری داشتم |
The teacher would only allow us to speak French in the classroom. | معلم فقط به ما اجازه می داد که در کلاس درس فرانسوی صحبت کنیم. |
You'll get your chance. | شما شانس خود را دریافت خواهید کرد. |
She said that she takes a shower every morning. | او گفت که هر روز صبح دوش می گیرد. |
It's going to be close | نزدیک است |
Silence is golden, but not when trying to learn a foreign language | سکوت طلایی است، اما نه در هنگام تلاش برای یادگیری یک زبان خارجی |
Tom and Mary still haven't woken up. | تام و مری هنوز بیدار نشده اند. |
Birds fly south in the winter. | پرندگان در زمستان به جنوب پرواز می کنند. |
Have you ever considered majoring in economics at college? | آیا تا به حال به تحصیل در رشته اقتصاد در دانشگاه فکر کرده اید؟ |
Let's eat now. I'm starving. | حالا بیا بخوریم دارم از گرسنگی میمیرم |
I quit my job the day before yesterday | من دیروز کارم را ترک کردم |
It was a busy day. | روز شلوغی بود. |
We are concerned about our planet. | ما نگران سیاره خود هستیم. |
You need a key. | شما به یک کلید نیاز دارید. |
I'm glad to know that you are on the way to a full recovery. | خوشحالم که می دانم در مسیر بهبودی کامل هستید. |
Tom appreciated the gift that Mary gave him | تام از هدیه ای که مری به او داد قدردانی کرد |
Few people live to be 100 years old. | تعداد کمی از مردم تا 100 سال عمر می کنند. |
Tom is afraid to go out alone at night | تام می ترسد شب ها تنها بیرون برود |
I have run short of money | کم پول شده ام |
I baked you some brownies. | براتون براونی پختم |
I can't protect Tom | من نمی توانم از تام محافظت کنم |
Someone called | یک نفر زنگ زد |
I won't be easy to beat. | شکست دادن من آسان نخواهد بود. |
I'm not turning back. | من به عقب بر نمی گردم |
I can't remember the password I used for this website | رمز عبوری که برای این وب سایت استفاده کردم را به خاطر نمی آورم |
Tom calculated that he had given Mary over 34,000 dollars in the past six months. | تام محاسبه کرد که در شش ماه گذشته بیش از 34000 دلار به مری داده است. |
An orphan at three, he was brought up by a distant relative. | او که در سه سالگی یتیم بود، توسط یکی از بستگان دور بزرگ شد. |
She showed me her room. | اتاقش را به من نشان داد. |
A bad cold prevented her from attending the class. | سرمای شدید مانع از حضور او در کلاس شد. |
This really helped. | این واقعا کمک کرد. |
You're the one who quit. | تو کسی هستی که ترک کرد |
Tom wasn't happy with Mary's answer. | تام از پاسخ مری راضی نبود. |
Tom is one of my classmates. | تام یکی از همکلاسی های من است. |
You've got to think this through | باید به این موضوع فکر کنی |
None of them would admit to being the culprit | هیچ یک از آنها مقصر بودن را قبول نمی کنند |
Don't you think it's strange? | به نظرت عجیب نیست؟ |
Nobody told you to talk | کسی نگفت حرف بزن |
At the moment, I have no plans to travel. | در حال حاضر برنامه ای برای سفر ندارم. |
There were a lot of people on the beach. | جمعیت زیادی در ساحل بودند. |
Can you stay for a while? | میتونی یه مدت بمونی؟ |
Tom bought a condominium near the lake. | تام یک آپارتمان در نزدیکی دریاچه خرید. |
Do you like fruit salad? | آیا سالاد میوه دوست دارید؟ |
We've had enough | ما به اندازه کافی خورده ایم |
I had this friend once who looked just like Tom. | من یک بار این دوست را داشتم که شبیه تام بود. |
The reason doesn't matter. | دلیلش مهم نیست |
Look up the new words in your dictionary | کلمات جدید را در فرهنگ لغت خود جستجو کنید |
He painted the ceiling blue | سقف را آبی رنگ کرد |
Tom wanted Mary to bring him a cup of coffee | تام از مری خواست که برایش یک فنجان قهوه بیاورد |
Are they coming, too? | آیا آنها هم می آیند؟ |
I thought that went very well. | فکر کردم خیلی خوب پیش رفت. |
It's obvious that Tom is in love with Mary | واضح است که تام عاشق مری است |
Tom sometimes has trouble understanding other people's feelings. | تام گاهی اوقات در درک احساسات دیگران مشکل دارد. |
Tom is quite big-headed. | تام کاملاً سر بزرگ است. |
Can I see some ID? | آیا می توانم یک شناسه را ببینم؟ |
The young boy helped the old woman. | پسر جوان به پیرزن کمک کرد. |
I have to talk with him about the new plan. | باید در مورد طرح جدید با او صحبت کنم. |
All the seats are booked. | تمامی صندلی ها رزرو شده است. |
Don't you want to know why I didn't do that? | نمیخوای بدونی چرا اینکارو نکردم؟ |
There were no flowers or trees on his street | در خیابان او نه گل بود و نه درخت |
She took us all in with her smile. | او با لبخندش همه ما را به خودش گرفت. |
That's troubling. | این ناراحت کننده است. |
Why was Tom frightened? | چرا تام ترسیده بود؟ |
Please don't be mad | لطفا عصبانی نشو |
Tom didn't get to eat any ice cream at the party. | تام نتوانست هیچ بستنی در مهمانی بخورد. |
Tom was booed off the stage | تام از روی صحنه هو شد |
The kitten lapped up the milk I poured into the saucer | بچه گربه شیری را که داخل نعلبکی ریختم، به هم زد |
Bring me the dictionary | دیکشنری برام بیار |
I didn't move a thing. | من چیزی حرکت نکردم |
Smile. | لبخند بزن |
I wish I'd been born a Canadian. | ای کاش کانادایی به دنیا می آمدم. |
After that incident, he never drank again. | بعد از آن ماجرا دیگر هرگز مشروب نخورد. |
I carried out Tom's instructions. | من دستورات تام را اجرا کردم. |
I expect to sing better next time. | انتظار دارم دفعه بعد بهتر بخوانم. |
Tom and Mary aren't laughing anymore | تام و مری دیگر نمی خندند |
It's not going to happen | قرار نیست این اتفاق بیفتد |
Tom hasn't talked to me since then | تام از آن زمان با من صحبت نکرده است |