Unnamed: 0
int64 0
2.35k
| date
stringlengths 10
10
| topic
stringlengths 21
91
| url
stringlengths 48
49
| text
stringlengths 1
107k
⌀ |
---|---|---|---|---|
2,000 | 1397/12/19 | بیانات در مراسم اعطای نشان عالی ذوالفقار به فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41943 |
سردار سرلشکر محمّد باقری: بسم الله الرّحمن الرّحیم. به پاس خدمات و جانفشانیهای مداوم سردار سرلشکر پاسدار سلیمانی در جبهههای مقابلهی با تروریسم و در برابر اقدامات دروغین قدرتهای استکباری، مقام معظّم فرماندهی کلّ قوا تدبیر فرمودند که برای اوّلین بار در جمهوری اسلامی ایران، نشان عالی «ذوالفقار» به سردار سلیمانی تقدیم بشود که از معظّمٌله تشکّر میکنیم؛ صلوات بفرستید.(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مجاهدتهای در راه خدا با این چیزها قابل مقابله و قابل جبران نیست. خدای متعال میفرماید: «إِنَّ اللهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»(۲) آنچه در برابر مجاهدت در راه خدا وجود دارد و خدای متعال در مقابل تقدیم کردن و روی دست گرفتن جان و مال در راه خدا قرار داده، بهشت است، رضای خدا است. آن چیزهایی که در دست و بال ما است -چه تشکّر زبانیمان، چه تشکّر عملیمان، چه نشانمان، چه درجهای که میدهیم- چیزهایی است که بر حسب محاسبات مادّیِ دنیایی قابل ذکر است امّا بر حسب محاسبات معنوی و الهی قابل ذکر نیست. الحمدلله همهی شماها این مجاهدتها را کردید، تلاش کردید. الحمدلله خدای متعال به این برادر بسیار عزیزمان -آقای سلیمانی- هم توفیق داده. ایشان بارها، بارها، بارها جان خودشان را در معرض تهاجم دشمن قرار دادهاند، در راه خدا، برای خدا و مخلصاً لِلّه؛ و مجاهدت کردهاند. انشاءالله خدای متعال به ایشان اجر بدهد و تفضّل کند و زندگی ایشان را با سعادت، و عاقبت ایشان را با شهادت قرار بدهد، البتّه نه حالا. هنوز سالها جمهوری اسلامی با ایشان کار دارد. امّا بالاخره آخرش انشاءالله شهادت باشد. انشاءالله مبارکتان باشد. این نشان ذوالفقار را هم حالا ما به ایشان تقدیم میکنیم؛ انشاءالله مبارکتان باشد.(۴) خداوند انشاءالله که شما را در این راه مجاهدت همواره موفّق بدارد؛ به ما هم توفیق بدهد که در راه خدا مجاهدت کنیم، تلاش کنیم. انشاءالله موفّق باشید.
۱) صلوات حضّار
۲) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۱۱: «درحقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ همان کسانی که در راه خدا میجنگند و میکُشند و کشته میشوند. ...»
۳) اعطای نشان از سوی رهبر معظّم انقلاب اسلامی
|
2,001 | 1397/12/19 | بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره وظیفهی ثروتمندان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42122 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
عَن اَبی قَتادَةَ عَن داوُدِ بنِ سِرحانَ قالَ: کُنّا عِندَ اَبی عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ اِذ دَخَلَ عَلَیهِ سَدیرٌ الصَّیرَفیُّ فَسَلَّمَ وَ جَلَسَ فَقالَ لَهُ: یا سَدیرُ! ما کَثُرَ مالُ رَجُلٍ قَطُّ اِلَّا عَظُمَتِ الحُجَّةُ لِلَّهِ تَعالى عَلَیهِ، فَاِن قَدَرتُم اَن تَدفَعوها عَن اَنفُسِکُم فَافعَلوا؛ قالَ لَهُ: یَا بنَ رَسولِ اللَّهِ! بِماذا؟ قالَ: بِقَضاءِ حَوائِجِ اِخوانِکُم مِن اَموالِکُم. (۱)
عَن داوُدِ بنِ سِرحانَ قالَ: کُنّا عِندَ اَبی عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ اِذ دَخَلَ عَلَیهِ سَدیرٌ الصَّیرَفیُّ فَسَلَّمَ وَ جَلَس
سند این روایت جزو سندهای بسیار خوب است. البتّه سَدیر صیرفی توثیق نشده است امّا اهمّیّتی ندارد، چون او راوی نیست؛ راوی داوودبنسرحان است که داوود رِقّی است که ثقه است، سند هم سند خوبی است. میگوید خدمت حضرت بودیم، سَدیر صیرفی وارد شد. سدیر صیرفی اهل صرّافی بوده -صیرفی یعنی صرّاف و کسی که دینار و نقره و مانند اینها میخرد و میفروشد- و قاعدتاً آدم پولداری بوده. [سلام کرد و نشست.]
فَقالَ لَهُ یا سَدیرُ ما کَثُرَ مالُ رَجُلٍ قَطُّ اِلَّا عَظُمَتِ الحُجَّةُ لِلَّهِ تَعالى عَلَیه
بمجرّدی که نشست، ظاهرش این است که حضرت بیمقدّمه، بدون اینکه او سؤالی کرده باشد و حرفی زده باشد، رو کردند به او و فرمودند که ای سدیر! هر کسی که پولش زیاد شد، مالش زیاد شد، حجّت خدا بر او زیاد خواهد شد؛ چون «اَخَذَ اللّهُ عَلَى العُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم»؛ (۲) خدای متعال عهد و پیمان گرفته از علما -علما هم فقط به معنای فقها نیست- از دانشمندان، دانایان، زبدگان، نخبگان جامعه که بر گرسنگیِ گرسنگان و سیری و پُریِ سیران و اغنیا صبر نکنند، اعتراض کنند. یک ظالمِ ثروتمندِ شکمِ پُری و مظلوم گرسنهای را اگر دیدند [اعتراض کنند]. خب این حجّت خدا است دیگر، این عهد و پیمان الهی است. حضرت اینجا به سدیر فرمود: اگر مال کسی زیاد شد، حجت خدا بر او بزرگ خواهد شد، سنگین خواهد شد، خدای متعال بر او احتجاج خواهد کرد. حالا کسی که مال ندارد، یک جور است، کسی که مال دارد، طبعاً وضعش فرق میکند؛ وظیفه دارد.
فَاِن قَدَرتُم اَن تَدفَعوها عَن اَنفُسِکُم فَافعَلوا
اگر میتوانید این مال زیادی را که دارید، از خودتان دور کنید، دفع کنید، بکنید. خب، چه جوری دفع کنیم؟ مثلاً بریزیم پولها را در آب، در دریا، در چاه؟ یا برای اینکه پول را از بین ببریم، خرجهای مُسرفانه و بیجا کنیم، خرج بیخودی بکنیم؟ اینها مراد نیست.
قالَ لَهُ یَا ابنَ رَسولِ اللَّهِ بِماذا؟
[سدیر گفت:] چه جوری این پول را از خودمان دفع کنیم؟
قالَ بِقَضاءِ حَوائِجِ اِخوانِکُم مِن اَموالِکُم
[حضرت فرمود:] راهش این است که نگاه کنید، ببینید برادران شما چه نیازی دارند به اموال شما، آن نیاز را برآورده کنید.
بعضیها متمکّن هم هستند، [امّا] میآیند پیش ما -چون پول بیتالمال دست ما است، از ما میخواهند- که مثلاً فرض کنید فلان کس محتاج است، شما یک پولی بدهید؛ خب بابا، خودت که پول داری، بده! اگر چنانچه نتوانستی، بعد بیا سراغ بیتالمال. یعنی بعضیها سختشان است که از خودشان بکَنند و در راه خدا انفاق کنند. حضرت اینجا میفرمایند که این پول زیاد را، این مال زیاد را هر جور که میتوانی، از خودت دور کن. البتّه هر جور که میتوانی، یعنی به این صورت که به برادران مؤمنت بدهی و قضاء حوائج آنها را بکنی.
۱) امالی طوسی، مجلس یازدهم، صفحهی ۳۰۲؛ «امام صادق (علیهالسلام) به سدیر صیرفی فرمود: ای سدیر! اگر مال کسی زیاد شد، حجت خدا بر او سنگین و زیاد خواهد شد؛ پس اگر میتوانید این مال زیادی را از خودتان دور کنید، این کار را بکنید. سدیر گفت چه جوری این کار را بکنیم؟ حضرت فرمود: به برآورده کردن حاجات و نیازهای برادرانتان از اموالتان.»
۲) نهجالبلاغه، خطبهی ۳ |
2,002 | 1397/12/15 | بیانات پس از کاشت نهال در روز درختکاری | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41890 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
روز درختکاری، هم مژدهی بهار است و هم یادآور اهمّیّت پوشش گیاهی در کشور است. عمده این است که در فرهنگ عمومی کشور، مسئلهی درخت و گیاه و پوشش گیاهی و جنگل و مرتع، جایگاه واقعی خودش را پیدا کند. ما امروز از ناحیهی بیاعتنائی به جنگل، بیاعتنائی به مرتع، عدم توجّه درست به پوشش گیاهی در سراسر کشور خسارتهایی را متحمّل میشویم و اگر چنانچه در فرهنگ عمومی، حفظ پوشش گیاهی، حفظ درخت، حفظ گیاه، حفظ سبزه جایگاه درست خود را پیدا بکند، به نظر من کشور بهرههای بیشتری خواهد برد.
این درختکاریِ ما -که مثلاً دو اصله درخت ثمربخش را، دو اصله درخت میوه را در اینجا غرس میکنیم- بهعنوان یک نماد است. ما میخواهیم که غرس درخت، حفظ درخت و اهمّیّت دادن به درخت و گیاه و پوشش گیاهی، در کشور بهصورت یک عرف عمومی و یک فرهنگ عمومی دربیاید.
گاهی شنیده میشود که مراکز پُردرختی را بهخاطر احداث ساختمان و امثال اینها دچار آسیب میکنند، درختها را از بین میبرند؛ دستگاههای مسئول کشور جدّاً باید در مقابل این بِایستند و نگذارند. همچنانکه گاهی شنیده میشود در مورد غرس برخی از نهالهای مضر در بعضی از نقاط کشور بیتوجّهی میشود؛ به این مسئله خیلی باید اهمّیّت داده بشود. شنیدیم در بعضی از مراکز کشور بهخاطر جلوگیری از پیشرفت صحرا و بیابانزایی، برخی از نهالها و اصلههایی که مناسب نیست و مضر است، کاشته میشود! خیلی ضروری است که دستگاههای مسئول مراقبت کنند که چنین اتّفاقی نیفتد. متقابلاً، در حفظ مراتع و حفظ جنگلها بایستی جدّاً کوشید. دستگاههای ذیربط، از جمله دستگاههای ناظر مثل دستگاه قضائی، در مورد تعرّض به جنگلها بایستی کمال اهتمام را داشته باشند.
و امیدواریم که انشاءالله با گسترش روحیهی علاقهی به درخت و علاقهی به فضای سبز و تکریم فضای سبز، کشور و مردم در آینده منافع بیشتری از این ناحیه ببرند و خدای متعال هم انشاءالله برکت خواهد داد و برکات گیاه و سبزه و مانند اینها برای کشور بسیار زیاد خواهد بود، انشاءالله.
والسّلام علیکم و رحمةالله
|
2,003 | 1397/12/13 | بیانات در دیدار اعضای موسسه عالی فقه و علوم اسلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41898 |
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید آقایان محترم، برادران عزیز، جناب آقای صدر، آقایان اساتید، آقایان طلّاب و خانمها که تشریف آوردید. این جلسه، جلسهی بسیار خوب و با نشاطی است؛ هم فرمایشات آقای صدر، فرمایشات مفیدی بود و سنجیده و حسابشده بود، هم بیانات خیلی خوبی که این برادر عزیزمان، فرزند عزیزمان، [این] طلبهی محترم از قول طلّاب بیان کردند، فرمایشات خوبی بود. البته سؤالات را بنده لازم نیست جواب بدهم، اینها را از خود آقایانی که مسئولین مؤسّسه هستند باید سؤال کنید، بنشینند پاسخگویی کنند، بگویند. بله، دعا خواستید، حتماً دعا میکنم، یقیناً انشاءالله دعا میکنم.
در مورد خانوادهها -که هم در بیانات آقای صدر بود، هم این جوان عزیز بیان کردند- بله بنده هم به این نکته توجّه دارم که نقش همسران و خانوادهها در موفّقیّتهای مردان خیلی زیاد است؛ این را ما به تجربه هم دریافتهایم و اگر چنانچه همسر انسان، همراه و همگام و همهدف و همسنگر باشد، پیشرفت خیلی سرعت خواهد گرفت، این [نقش] هست؛ لکن همهی مسائل خانواده و خانوادگی مسائل عقلانی نیست که حالا با این استدلال همه قانع بشوند، همه قبول کنند؛ یک مقداری از آن مسائل عاطفی است، مسائل واقعی است، مسائل زندگی است. اینکه آقای صدر فرمودند «طلبه ساعت شش صبح از خانه بیرون میآید، ساعت نُه شب برمیگردد»، خب بنده اصلاً با یک چنین چیزی مخالفم. چرا شش صبح؟ ده ساعت شما برای طلبه یا استاد وقت گذاشتید که کار کنند که البته زمان زیادی است [این] ده ساعت؛ حالا بالاخره برنامهی شما این است، بنده هم که طبعاً در جزئیّات برنامه دخالتی نمیکنم اما از شش صبح تا نُه شب پانزده ساعت است، نه ده ساعت! چرا؟ آقایان میآیند درسشان را میخوانند، کارشان را میکنند، احیاناً یک ذرّه گعدهشان را میکنند، بعد یک مجلس روضهای هست میروند؛ لزومی ندارد، نه. به خانوادهها باید برسید؛ همسر شما نیاز به حضور شما دارد؛ این مهم است. البتّه حضور به معنای این نیست که همهاش بروید در خانه بنشینید؛ آن [جور] هم همسرتان قطعاً راضی نیست و دلزده میشود، میگوید چرا سرِ کار نمیروند؛ امّا اینکه پیدا نباشید، نه، این خوب نیست، این مناسب نیست. البتّه برههای از زندگی خود بنده که دارم این را به شما عرض میکنم، با همان شکلی گذشته که حالا میگویم مخالفم با آن! یعنی این جوری بوده. اوایل انقلاب بنده صبح از خانه میرفتم بیرون در حالی که همهی بچّهها خواب بودند؛ شب هم برمیگشتم خانه، در حالی که همهی بچهها خواب بودند. یعنی واقعاً جوری بود [که نمیشد]؛ منتها آنجا غیر از این نمیشد، اصلاً امکان نداشت، به قول معروف فرصت سر خاراندن هم واقعاً نداشتیم؛ لکن شما که حالا در وضع عادی الحمدلله زندگی میکنید و استقرار دارید، به خانوادهها برسید. خانمها هم البتّه باید اشتغالات داشته باشند؛ بهترین اشتغال هم اشتغال علمی است. شنیدم که بعضی از خانمها، دختران، در مجموعههای طلبگی بانوان شرکت دارند؛ خوب است که بالاخره مشغول کار و علم و بحث و مانند اینها باشند؛ خیلی خوب است.
راجع به مسئلهی این مؤسّسهی عالی فقه، خب ما ادّعا نداریم که این تنها نقطهای است که در قم دارد فعّالیّت میکند، نه؛ الحمدلله همان طور که اشاره کردید، نقاط گوناگونی هستند که همه مشغول کارند؛ شروع این کار هم ناشی از یک احساس [مسئولیّت بود]؛ خب الحمدلله جناب آقای صدر با شایستگی کامل، شانهشان را زیر این بار دادهاند و به طور جدّی مشغول به این کار شدهاند؛ انگیزهی این کار به خاطر نگاه و توجّه به اهمّیّت حوزه و ظرفیّتهای فراوان و بیشمار استفادهنشده از حوزه و اقتضای نظام جمهوری اسلامی نسبت به استفاده از این ظرفیّتها بود.
یک طرف قضیّه یک نظام اسلامی است که اقتصاد هست -حالا اقتصاد را مثال زدند- حکومت هست، فرهنگ هست، دانش روز هست، فنّاوریهای جدید عالَم هست، ارتباطات گوناگون اجتماعی هست، سبک زندگی هست؛ دائم تفکّرات و نظرهای جدیدی که در زندگی اثر میگذارند، دارد در دنیا به وجود میآید و صادر میشود؛ اینها هست. ما یک نظامی داریم با این پدیدهها و با این حوادثی که پیرامونش و در درونش وجود دارد؛ این [نظام] باید اداره بشود با اسلام، با فکر اسلامی. فکر اسلامی در جنبهی عملی، همان فقه اسلام است؛ البتّه بنده با فلسفه خواندن، نه فقط مخالف نیستم بلکه کاملاً تأیید میکنم، فلسفه هم لازم است؛ حالا چه جوری داخل برنامههای شما بشود، آنها به برنامهریزی مدیران محترم آنجا بستگی دارد؛ لکن فلسفه خوب است، لازم است، نه اینکه فقط خوب است؛ لازم است؛ در این تردیدی نیست؛ لکن آنچه زندگی را اداره میکند، عملاً فقه ما است؛ علّت هم این است که فلسفهی اسلامی در طول زمان امتداد عملی نداشته؛ یعنی این حکمت نظری ما به حکمت عملی امتداد پیدا نکرده؛ در حالی که فلسفههای غربی که از لحاظ نفْسِ فلسفه بودن خیلی کم محتواتر و ضعیفتر از فلسفهی اسلامی هستند، امتداد عملیّاتی دارند؛ یعنی اگر چنانچه شماها مثلاً فرض کنید که فلسفهی کانت یا هگل یا مارکس را معتقد باشید، در مورد حکومت نظر دارید، در مورد فرد نظر دارید، در مورد ارتباطات اجتماعی نظر دارید؛ امّا [اینکه] اقتضای فلسفهی ملّاصدرا یا فلسفهی فرض بفرمایید که ابنسینا یا دیگری در حکومت یا در فلان [مسئله] چیست، چیزی برای ما روشن نشده؛ نه اینکه ندارد، قطعاً دارد؛ سفارش من به متفلسفین و فعّالان فلسفه همیشه این بوده که این امتداد را پیدا کنند؛ چون معتقدم اثر دارد؛ این امتداد وجود دارد امّا خب روی آن کار نشده؛ بنابراین فعلاً آنچه میتواند جامعه را اداره کند، فقه ما است؛ خب پس این اقتضای بیرونی و نیاز بیرونی، این هم حوزه.
عرض کردیم، حوزهی علمیّه یک ظرفیّتهای بیشماری دارد؛ حقیقتاً ظرفیّتهای بیشماری دارد. این دقّتهایی که انسان در مباحث فقهی و در مسائل کماهمّیّت در بین فقها مشاهده میکند -که از لحاظ عملی و از لحاظ جایگاهش در مجموعهی احکام اسلامی خیلی چیز مهمّی نیست- واقعاً شگفتآور است؛ یعنی این جور [دقّتهای] عمیق و ریزبین و ژرفنگر، در کارهای فقهی ما و در علمای ما وجود دارد؛ خب این خیلی ظرفیّت مهمّی است، این خیلی چیز مهمّی است. بنده یک مدّتی یک بحث قصاص میکردم و نظرات حقوقدانهای غربی را دوستانی که با ما همکاری میکردند و بلد بودند، اینها را برای بنده میآوردند و من گاهی اوقات نگاه میکردم به نظراتی که آنها داشتند در مسائل گوناگون. خب تعمّقهای خوبی هست در کارهایشان، امّا واقعاً با آن دقّتی که مثلاً فرض کنید صاحبجواهر یا مِنبابمثال مرحوم آقای خوئی -فقیه معاصر خود ما- یا دیگری در این زمینه دارند، خیلی فاصله دارد؛ اینها خیلی عمیقترند، خیلی ژرفنگرترند، خیلی به لوازم فتوا و نظر خودشان متوجّهترند؛ خب اینها ظرفیّت حوزه است.
این حوزه میتواند همهی نیازهای یک نظام اسلامی را، جامعهی اسلامی را برآورده کند و همین طور که آقای صدر گفتند، اگر چنانچه نهادسازها -یعنی مثلاً فرض کنید بانک مرکزی یک نهاد است، یا دستگاه دانشگاه یک نهاد است- برای مدیریّت اسلامیِ خودش سؤالی پیدا کند، به چه کسی باید مراجعه کند؟ به حوزه باید مراجعه کند. الان این اتّفاق نمیافتد، یعنی این کار الان وجود ندارد. یک نمونهاش را حالا مثلاً شما ملاحظه کنید که غالباً شبیه این نمونه، خیلی خیلی خیلی نادر است؛ مثلاً فرض کنید که یک روزی پاکستانیها در صدد برآمدند بانک اسلامی درست کنند؛ فراخوان دادند به فقهای دانشمندان اسلامی؛ مرحوم شهید صدر آن البَنکاللاربَوی(۲) را نوشت و فرستاد؛ خب آن یک نمونه است. حالا آن البَنکاللاربَوی چقدر جوابِ نهاد بانک را در دنیای امروز میدهد، آن بحث دیگری است که حالا ممکن است نواقصی داشته باشد امّا بالاخره یک پاسخی داده شد، شما چند نمونه از این پاسخها سراغ دارید؟ خیلی کم، خیلی کم؛ اگر دوّمیای، سوّمیای داشته باشد، مسلّماً دهمی ندارد؛ در حالی که حوزه این توان را دارد، سبک کار در حوزه و سبک تحقیق در حوزه جوری بوده که دقّتِ نظر و ژرفنگری و عمقیابی جزو طبیعت کار حوزه است؛ و این جزو امتیازات ما است و حوزه میتواند این کار را انجام بدهد و حالا امروز با توجه به این نیازها، این انگیزه بیشتر شده، پس باید حوزه تحقّق ببخشد این آرزو را. این بود که ما به فکر افتادیم که این کار را حالا از یک گوشهای شروع کنیم. البته عرض کردم: ادّعا، این نیست که [این کار] فقط همین جا هست؛ دیگران هم دارند میکنند، در مؤسسات خوب و مفیدی که در حوزه بحمدالله هست، دارند کارهایی را انجام میدهند [منتها] این هم یک مجموعهای است.
به نظر من آقای صدر و دوستانشان خوب برنامهریزی کردهاند، همکارانشان خوب برنامهریزی کردهاند، این برنامهریزی برنامهریزی خوبی است. این «تحت اِشراف» هم که گفته میشود، معنایش این نیست که بنده نسبت به برنامهها نگاه میکنم، دقّت میکنم، اظهار نظر میکنم؛ نه، من اصلاً نه مجالش را دارم، نه فرصتش هست؛ این [کار] را خود آقایان میکنند؛ حالا بالاخره بهنحوی به ما منتسب است امّا مربوط به خود آقایان است که دارند کار میکنند.
عرض من این است: اوّلاً این سبکی که ذکر کردند در تدریس و تدرّس که طلبه مشارکت میکند در پاسخیابی، سبک خوبی است، سبک مفیدی است؛ منتها خب تسلّط استاد و تصرّف استاد، نبایستی تحتالشّعاع قرار بگیرد؛ بالاخره استاد است که دارد هدایت میکند، دارد کار میکند و جمعوجور میکند؛ وَالّا اگر چنانچه مطلب سپرده بشود به اذهان ده نفر، بیست نفر طلبهای که حالا در این کلاس هستند، این معلوم نیست به یک نظام و مجموعهی درستی [برسد]، باید استاد هدایت بکند؛ [امّا] اگر اینها هم کمک کنند و همراهی کنند خوب است.
در مورد اصول که ایشان فرمودند متوسّط [دورهی] آن در حوزه پانزده سال است، خیلی برای من تعجّبآور است و این هیچ خبر خوبی نیست از نظر بنده. اصول خب لازم و ضروری است؛ برای تفقّه، بلاشک اصول لازم است. خب مرحوم آقای خوئی (رضوان الله علیه) فقیه اصولی بود دیگر؛ از ایشان اصولیتر کیست؟ در فقه او هم کاملاً اصول واضح است، آشکار است؛ من شنیدهام که دورهی اصول ایشان پنج سال طول میکشد؛ خب ایشان مثلاً چه کار میکرده؟ چه چیزی را از اصول میانداخته که پنج سال میشده؟ یعنی بنابراین میشود اصول را پنج سال گفت، میشود شش سال گفت. متوسّط که پانزده سال است، یعنی مثلاً تا بیست سال هم دارد! چقدر بخوانند؟ چرا بخوانند؟ به چه دردشان میخورد؟ کجای فقه استفاده میشود از این اصول؟ نه، به نظر من یک مقداری در مورد اصول بایستی جمع و جورتر و بهاصطلاح مُضیَّقتر(۳) حرکت کرد، مواظبت کرد؛ غیر از فقه است؛ فقه باز است، هر چه میتوانید در زمینههای فقهی کار کنید، به نظر ما خیلی خوب است.
این سؤالاتی که این برادر عزیزمان، این جوان عزیز کردند، سؤالات قابل توجّهی است؛ خواهش من این است که جناب آقای صدر و بقیّهی برادرها بنشینند [اینها را] برای طلّاب روشن کنند؛ لکن این را میخواهم سفارش بکنم که جوانها توجّه به جوانی خودشان داشته باشند؛ یعنی همهی آن چیزی که شما میخواهید و احساس میکنید، مورد نیاز شما نیست، برایتان مفید هم نیست. منتظر نباشید که سی سال بگذرد پیر بشوید، بعد این را بفهمید. خب ما آن سی چهل سال بعد از شما را گذراندهایم، یک چیزهایی را ما میدانیم؛ از تجربهی کسانی که تجربه کردند، استفاده کنید. همهی این چیزها لازم نیست؛ اینکه حالا آدم مثلاً برای تحلیل سیاسی باید چه جوری عمل بکند و مثلاً از نظرات چه کسی و تضارب آراء استفاده کند، نه، اینها معلوم نیست که کلّیّت داشته باشد؛ یک مواردی ممکن است لازم باشد، یک چیزی لازم باشد. امّا من میخواهم این را عرض بکنم که طلّاب این مجموعه دنبال اساتیدشان حرکت کنند، یعنی به نظر اساتید و تشخیص اساتید و کسانی که مدیران این مجموعه هستند، اهمّیّت بدهند و طبق آن حرکت بکنند و کار بکنند تا انتظام پیدا کند، تا این مجموعه یک مجموعهی منتظمی باقی بماند و انشاءالله پیش برود؛ اگر منتظم نبود، پیش نمیرود.
از لحاظ کمّیّت هم که حالا یک فراخوانی دادند و چون ذکر نکردید، من نمیدانم که شما چه تعدادی میخواهید طلّاب در سطوح گوناگون بگیرید، من در آن مورد نظری ندارم، بالاخره هر چه کار با دقّت و با ملاحظه انجام بگیرد و هر قدمی که میخواهیم برداریم، بدانیم که این قدم را کجا میخواهیم بگذاریم و زیر پایمان محکم باشد، این بهتر است؛ ممکن است یک مقداری با بُطء(۴) همراه باشد امّا عیبی ندارد. کار بطیء(۵) و محکم بهتر از کار سریع و متزلزل و نامحکم است.
یک نکتهی دیگری در ذهن من هست -البتّه این را در مورد کلّ حوزه بنده عقیده داشتهام که تا حالا هم نشده، بارها هم با مسئولین حوزه، بخصوص حوزهی قم، مطرح کردهایم [امّا] ظاهراً سخت است برایشان- که کسی که یک درسی را میخواند و به یک جایی میرسد، احتیاج به مدرک دارد، احتیاج به شهادت دارد. اشتباه بزرگ این بود که آمدند این شهادت را با شهادتهای دانشگاهی مخلوط کردند؛ حالا اوّل که [حتّی] میخواستند اسمش را دکتری و مانند اینها بگذارند که غلط بود، بعد معادل دکتری [گذاشتند]؛ این هیچ لزومی ندارد. بیایید شما مشخّص کنید که [اسم] کسی که مثلاً فرض کنید این سه سال اوّل عمومی را میگذراند -یک سه سال عمومی دارید دیگر- چیست؛ اسم آن طلبهای که محصول سه سال درس خواندن در این مؤسسّه است که لزوماً مطابق با سه سال درس خواندن در حوزهی آزاد نیست و یک خصوصیّات بیشتری دارد چیست، یک اسمی برایش معیّن کنید. بعد یک سه سال دیگر شما دارید که کار تخصّصی در آن میکنید؛ آن کسی که آن سه سال را گذراند، یک صلاحیّتهایی پیدا میکند، برای او هم یک اسمی مشخّص کنید و مؤسّسه شهادت بدهد که او به این حد رسیده. بعد یک دو سال دارید که آن دو سال، دو سال تحقیق و پژوهش و مانند اینها است؛ آن دو سال را وقتی گذراندید، [طلبه] یک صلاحیّتهای جدیدی پیدا میکند؛ همچنان که در نظام غربی دانشگاهی ما که از غرب تقلید شده، مثلاً فرض کنید که حالا آن زمانهای قدیم، زمان جوانی ما، سیکل اوّل و سیکل دوّم و مانند اینها بود، همین دبیرستان هم دو قسمت بود، اسمش را سیکل اوّل و سیکل دوّم میگذاشتند، بعد دیپلم، بعد مثلاً لیسانس، بعد فوق لیسانس، بعد دکتری؛ یک درجاتی دارد؛ یعنی بر حسب صلاحیّتهایی که تعریف شده یک اسمی میگذارند و یک شهادتی میدهند؛ شما بدون اینکه از آنها تقلید بکنید و بخواهید با آنها انطباق بدهید -که مطلقاً به نظر من این کار جایز نیست که ما بیاییم با آنها منطبق کنیم کار خودمان را و بگوییم مثلاً این برابر دکتری است، این برابر مثلاً ارشد است، این برابر [کارشناسی است]؛ این اصلاً معنی ندارد؛ چون نوع کار آنها با نوع کار ما متفاوت است- امّا شما شهادتهایتان را مشخّص کنید؛ وقتی که آن دو سال آخرِ هشت سال را شما انجام دادید، یک صلاحیّتی پیدا میکنید؛ این صلاحیّت را مشخّص بکنید، یک شهادت بدهید؛ به نظر من این کار خیلی خوب است. ما البتّه از قدیم داشتهایم یک چنین چیزی؛ این اجازهی اجتهادی که رایج بوده همین است دیگر؛ یعنی طلبه به یک نقطهای میرسد که مجتهد میشود؛ قدیم معمول بود که اجازهِی اجتهاد به او میدادند. یا به آن که مثلاً در حدیث پیشرفت میکرد و اهل حدیث بود، مثلاً اجازهی روایت حدیث میدادند، به او اجازهی نقل حدیث میدادند، این کار معمول بود؛ حالاها متأسّفانه نیست؛ واقعاً متأسفانه، چون خیلی خوب بود اگر چنانچه بود. آقایان ملاحظه میکنند، اجازهِی اجتهاد نمیدهند به خاطر اینکه نبادا یک تبعهای بر آن مترتّب بشود؛ در حالی که نه؛ میشود یک جوری عمل کرد که تبعهای هم مترتّب نشود. امّا حالا خود شما این کار را انجام بدهید؛ یعنی یک شهادتی برای فلان مرحلهی از [تحصیل بدهید]؛ این هم یک نکته.
نکتهی دیگر، سؤال شد که برای ورود در حدیث و قرآن یعنی اُنس با قرآن و اُنس با حدیث، حقیر چه چیزی پیشنهاد میکنم؛ من البتّه در برنامههای درسی نمیدانم -چون آقایان زحمت کشیدهاند نشستهاند برنامهریزی کردهاند، بنده نمیشود از کمر(۶) کار وارد بشوم بگویم تفسیر این جوری است- امّا معتقدم از تفسیر، رها و جدا نشوید؛ یعنی تفسیر حالا ممکن است جزو برنامهی درسیتان نباشد، شاید به اینکه برنامهی درسی باشد احتیاج هم نداشته باشید، امّا حتماً [لازم است]؛ مثلاً فرض کنید یک دوره تفسیر مجمعالبیان؛ بسیار تفسیر خوبی است؛ مجمعالبیان بسیار تفسیر عالمانهای است، یعنی مرحوم طبرسی در یک جاهایی و در ذیل یک آیاتی، مُلّاییِ خودش را و تبحّر خودش را در استدلال و استنباط نشان داده؛ گاهی اوقات این جوری است؛ یک جایی هم که البتّه احتیاج نبوده، نه؛ مثلاً فرض کنید [مجمعالبیان]. اُنس با قرآن جداگانه و اُنس با تفسیر جداگانه، به نظر ما لازم است؛ و همین طور البتّه حدیث که شما احتیاج هم دارید؛ یعنی شما برای فقاهت چون به منابع حدیثی نیاز دارید، به رجال و به حدیث و علم حدیث و به این چیزها طبعاً احتیاج دارید؛ لابد در برنامههایتان هم علیالقاعده باید باشد، لابد در برنامهها هست؛ و راه آن این است و باید انجام بگیرد.
آن [دو] نکتهی آخری که میخواهم عرض بکنم: مواظب باشید جهتگیری انقلابی، مقهور هیچ کدام از این شاخصها و مهمّات کار این مؤسّسه قرار نگیرد؛ جهتگیری انقلابی. طلبهی ما، استاد ما، فاضل ما، عالِم ما، مرجع ما اگر چنانچه معتقد به این تحوّل عظیمی که اسمش انقلاب است، بود، به درد این کشور خواهد خورد. اگر معتقد به این نبود، به درد کشور نمیخورد، به درد جمهوری اسلامی نمیخورد؛ باید معتقد باشد. اینکه بنده میگویم حوزهی انقلابی، معنایش این نیست که حالا حتماً در مثلاً فلان جا شعار [بدهد]؛ حالا یک وقت لازم هم باشد، شعار هم باید داد؛ بنده هم گاهی که لازم است، شعار میدهم لکن مهم این است که عمیقاً از بن دندان معتقد باشد که این تحوّلی که در این کشور اتفاق افتاده، باید همچنان ادامه پیدا بکند. تحوّل یک چیز متوقفشدنی نیست. تحوّل یعنی یک دگرگونیای که هر روز کاملتر و بهتر و قویتر و عمیقتر میشود؛ این باید ادامه داشته باشد و ما معتقد باشیم. دشمنانمان را بشناسیم، دشمنان این نظام را بشناسیم، دشمنان این حرکت تحوّلی را بشناسیم. اگر نه، کشور به رکود خواهد انجامید و مغلوب سیاستها و گرایشهای دشمنان این ملّت و دشمنان اسلام خواهد شد. امروز نگاه اسلام به مجموعهی جمهوری اسلامی است؛ من به شما عرض بکنم. الان در دنیای اسلام گرایش به احیای اسلام و به زندگی اسلامی به معنای واقعی خیلی زیاد است. مردمی که، ملّتهایی که سرخورده شدهاند از این تمدّنهای مادّی غربی و شرقی، به اسلام گرایش دارند منتها ملجأیی، مرجعی، شاخصی، ستونی که به او تکیه کنند، کسی که به او مراجعه کنند ندارند؛ لذا نگاهشان به جمهوری اسلامی یک نگاه واقعی است؛ این وجود دارد. البتّه دشمنها نمیگذارند و نمیخواهند این معلوم بشود امّا وجود دارد. امروز در هر کدام از این کشورهای اسلامی عربی که سرانش به خون ماها تشنه هستند، اگر چنانچه از جمهوری اسلامی یک نشانی، اثری، برگهای آنجا پیدا بشود، شخصی برود، شخصیّتی برود، افرادی بروند، کتابی برود و مانع از طرف سرانشان نباشد، مردم به او اقبال میکنند. الان تقریباً همهی این کشورهای اسلامی از شرق تا غرب همین جور هستند؛ از اندونزی و مالزی و مانند اینها بگیرید تا آفریقا. مردم چشمشان به اینجا است؛ دنیای اسلام امروز نیاز دارد به این حرکت انقلابی ما. این کسانی که در داخل حرف میزنند، کار میکنند، اظهاراتی میکنند که با گرایش انقلابی مغایر است، ولو متضاد هم نباشد، امّا همین قدر که مغایر با گرایش انقلابی است، دارند ضربهی به امید امّت اسلامی میزنند، این ضربهی به آنها است و خیانت میکنند. بنابراین حرکتتان حرکت انقلابی باشد و کار انقلابی.
و توجّهات معنوی؛ یعنی واقعاً بدون توجّهات معنوی نمیشود، بدون توسّل، بدون دعا، بدون نماز شب، بدون مراجعه و خواندن صحیفهی سجادیه نمیشود. اگر چنانچه آدم بخواهد ارتباط قلبی خودش را، ارتباط معنوی خودش را با خدا حفظ نکند و مراقبت نکند از آن، کار پیش نمیرود. خدا رحمت کند، مرحوم حاج احمدآقا میگفت نیمهی شبها که امام پا میشود گریه میکند -حالا امامِ پیرمردی که آن وقتی که ایشان میگفت، مثلاً هشتاد و چند سال یا قریب نود سال سنّش بود- دستمالهای معمولی کفایت نمیکند که اشکهایش را پاک کند، حولهی دست و رو خشک کنی امام دمِ دستش میگذارد که اشکهایش را با آن پاک کند؛ خدا هم به او توفیق داد، کمک کرد، به خاطر همین معنویّت، به خاطر همین استغاثهی به خدای متعال و توکّل به خدا و درخواست از خدا. شماها جوانید، دلهایتان پاک است، پاکیزه است، گرفتاریتان کمتر است و خیلی خوب میتوانید این دلها را متوجّه خدا کنید، نمازها را خوب بخوانید، با دعا و توسّلات اُنس داشته باشید، با ذکر ائمّه (علیهم السّلام) اُنس داشته باشید. و بخصوص من توصیه میکنم نماز شب را تا آنجایی که میتوانید، ولو یک وقتی هم نتوانستید، مثلاً قضایش را [بخوانید]، ترک نشود؛ یعنی دنبال کنید اینها را، اینها خیلی اثر میگذارد، نورانیّت میدهد به شما و آن وقت این نورانیّت، به شما کمک میکند در پیدا کردن راه. یک چیزهایی را انسان از این و آن هم هر چه سؤال کند، به درد نمیخورد؛ یعنی گاهی از یک کسی هم یک چیزی میشنود اما در انسان اثری نمیگذارد. اگر آن نورانیّت پیدا شد، دلها را باز میکند، انفتاح میدهد، بهجت معنوی به انسان میدهد. و شماها جوانید؛ شما هم از این جهت از ماها جلوترید، بهترید، آسانتر است برای شما کار تا برای ما.
انشاءالله که خداوند شماها را موفق بدارد؛ ما که شما را دعا میکنیم، شما هم ما را دعا کنید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,004 | 1397/12/13 | بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره مسئله «حیا» | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41899 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
[اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعضٍ یَقسِمُهَا اللّهُ حَیثُ یَشاءُ] ... وَ اَداءُ الاَمانَةِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ التَّوَدُّدُ اِلَى الجارِ وَ الصّاحِبِ وَ قِرَى الضَّیفِ وَ رَأسُهُنَّ الحَیاءُ.(۱)
دنبالهی حدیث ابیقتاده -وَ صِدقُ الحَدِیثِ وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُکافَاَةُ بِالصَّنائِع- است که دیروز عرض کردیم. بعد [در ادامه] میفرماید:
وَ اَداءُ الاَمانَة
امانت، صرفاً امانت مالی نیست. اگر چنانچه کسی یا کسانی، شما یا بنده را در یک امری امین دانستند، این امر امانت در نزد ما است. یک وقت است که این امر پولی است که به ما میدهند تا برایشان نگه داریم، این امانت در پول است؛ یک وقت یک امر ناموسی است، امانت در ناموس است؛ یک وقت یک امر معنوی است [مثلاً] فرض کنید که بنده و شما را امین میدانند، یک مسئلهی شرعی از ما میپرسند؛ و امانت اقتضا میکند که درستش را بگوییم؛ [یک وقت] درسی پیش شما میخوانند، امانت اقتضا میکند که درستش را [بگوییم]، مسئولیّتهای اجتماعی که دیگر کاملاً روشن است. پس اداء امانت یکی از آن کارهایی است که گسترهی وسیعی دارد. این هم یکی از آن خلقیّات و مکارمی(۲) است که حضرت اشاره فرمودند.
وَ صِلَةُ الرَّحِم
صلهی رحم هم یکی از وسایل ارتباط اجتماعی و شبکهی پیوند اجتماعی است. اگر چنانچه خویشاوندان با همدیگر ارتباط داشته باشند، طبعاً آنهایی که اهل نیکی و نیکرفتاری و نیکگفتاری هستند، چیزهای خوبی را به همدیگر میتوانند منتقل کنند.
وَ التَّوَدُّدُ اِلَى الجارِ وَ الصّاحِب
با همسایه، با «صاحب» -یعنی آن که در سفرمان، در محلّ کارمان، در رفتوآمدهای روزانهمان با ما همراه است- تودّد کنیم، مهربانی کنیم، ابراز مودّت بکنیم؛ این خیلی مهم است. فرض بفرمایید کسی که با شما همراه است، رانندهِی شما است یا محافظ شما است یا دوست شما است که همراه شما است؛ با او باید تودّد کرد، باید ابراز محبّت کرد.
وَ قِرَى الضَّیف
یکی هم پذیرایی از مهمان است؛ مهمانداری و مهمانپذیری است که این از خصوصیّاتی است که در اسلام هست که مهمان را معتبر و محترم بشمرند.
وَ رَأسُهُنَّ الحَیاء
از همهی این صفات بالاتر و در رأس آنها «حیا» است. ببینید [این] چقدر اهمّیّت دارد، و چقدر فاجعهبار است سیاستی که امروز در دنیا به وسیلهی عوامل قدرتهای ضدّ بشری برای زدودن حیا رایج است؛ واقعاً الان با یک سیاستی، با یک تدبیری، در همهی دنیا دارد کار انجام میگیرد برای اینکه حیا را از بین مردم بردارند. وقتی هم که میخواهند حیا را بردارند، این شُعبی دارد و از راههای مختلف و دهها راه وارد میشوند: مسئلهی اختلاط زن و مرد یک مسئله است، مسئلهی پوشش زن و مرد یک مسئله است، چیزهایی که تحت عنوان حقوق زن بیان میشود، یکی از این پنجرههای شیطانی است، [همچنین] چیزهایی که در مورد پوشش زن بیان میشود که «آقا چرا مجبور میکنید زنها را به حجاب؟» حرفهایی که حتّی بعضی از افراد ظاهرالصّلاح هم میگویند. مسئلهی حیا خیلی مسئلهی مهمّی است. دنیا این جور نبوده که امروز هست. حتّی انسان آثار هنری و ادبی اروپاییها را که نگاه میکند، تا ۱۵۰ سال پیش، ۲۰۰ سال پیش مطلقا این خبرها در اروپا نبوده؛ این فساد و این تهتّک(۳) و این تهتّر(۴) را عمدتاً از وقتی که صهیونیستها و سرمایهدارها بر امور اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی کشورهای اروپایی مسلّط شدند، بتدریج رایج کردند؛ انگیزههایی هم دارند، اهدافی دارند که آن داستان خیلی طولانی و مفصّلی است. اسلام نقطهی مقابل این است. حیا برای مرد فضیلت است، برای زن هم فضیلت است و این حیا مظاهری دارد؛ یکی از مظاهرش پوشش ظاهری است؛ یکی از مظاهرش معاشرتها و مکالمات سخنورانه است که انسان در حرف زدن، در اظهار نظر کردن، در تبادل کلمات، حیا را ملاحظه کند. بیحیائی یکی از آن چیزهایی است که در حرف زدن و در نسبت دادن و در گفتگو کردن و مانند اینها خودش را نشان میدهد. در عمل هم همین جور است؛ بعضیها هستند که کارهای زشت بزرگی را انجام میدهند، و نگاه میکنند در چشم آدم و هیچ احساس شرم هم از این کار نمیکنند! بعضی از جنایاتِ مالی است، بعضی از جنایاتِ انسانی است؛ انواع و اقسام. بنابراین رأس صفات و مکارم اخلاق را فرمودند حیا [است]: وَ رَأسُهُنَّ الحَیَاء.
۱) امالی طوسی، مجلس یازدهم، صفحهی ۳۰۱؛«امام صادق (ع) میفرماید: اخلاق خوب به هم وابستهاند و خدا به هر که خواهد دهد ... اداء امانت، صلهی رحم، ابراز محبّت به همسایه، پذیرایی از مهمان و بالاتر از همهی اینها حیا است.»
۲) خوبیها، نیکیها
۳) بیحیا شدن، غرق در بطالت و بیکارگی شدن
۴) نادان شدن، جاهل شدن |
2,005 | 1397/12/12 | بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره صفتهای برجسته اخلاقی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42121 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
وَ بِهٰذَا الاِسنادِ عَن اَبیقَتادَة قالَ: قالَ ابوعَبدِاللهِ عَلَیهِالسَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعضٍ، یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاءُ تَکونُ فِی الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فی اِبنِهِ وَ تَکونُ فِی العَبدِ وَ لا تَکونُ فی سَیِّدِهِ: صِدقُ الحَدیثِ
وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُکَافَاَةُ بِالصَّنائِعِ. (۱)
وَ بِهٰذَا الاِسنادِ عَن اَبیقَتادَةَ قال:
این چند حدیثی که روزهای قبل خواندیم و این [حدیثی] که امروز میخوانیم، سندهای صحیح و بسیار معتبری دارد؛ ابیقتاده هم ثقه است.
قالَ اَبوعَبدِاللهِ عَلَیهِالسَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعض
[امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:] بعضی از مکارم اخلاق و خصلتها بستهی به بعضی دیگر است، یعنی با هم ارتباط دارد؛ یا ارتباط علّی و معلولی دارد که یکی علّت آن دیگری است، یا به نحوی ارتباط عملیّاتی و رفتاری با همدیگر دارند.
یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاء
اینها را هم مثل بقیّهی چیزها از خدا بدانید؛ این را هم خدا میدهد. بله، کار خدای متعال بیحکمت نیست و رفتار ما، اختیار ما، و ارادهی ما در ایجاب رحمت الهی تأثیر دارد لکن بالاخره آنچه به ما داده میشود، از همهی مکارم، از همهی خوبیها، از همهی نِعَم -از جمله مکارم اخلاق- از طرف خدا است، خداوند تقسیم میکند؛ به شما یک چیزی میدهد، به دیگری یک چیز میدهد، به آن دیگری یک چیز [دیگر] میدهد.
تَکونُ فِی الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فِی ابنِه
گاهی یک صفت خوبی در پدر هست، در پسر نیست. اینکه حالا میگویند ژن یا ژنِ [خوب]! اینها خیلی اعتباری ندارد. گاهی اوقات پدر یک صفت خوبی دارد، پسر ندارد؛ عکسش هم هست که پسر یک صفت خوبی دارد که پدر ندارد. اینها ایجاب الهی و اِنعام الهی است.
وَ تَکونُ فِی العَبدِ وَ لا تَکونُ فی سَیِّدِه
این جور هم نیست که موقعیّت اجتماعی و شأن اجتماعی هم تأثیر داشته باشد؛ نه، گاهی یک صفت خوبی را یک بردهای دارد که سیّد او، ارباب او ندارد. مستخدم شما گاهی اوقات یک خصوصیّتی دارد که شما آن خصوصیّت را ندارید. یک صفت خوبی در فرد زیردست ما هست که آن صفت در ما نیست؛ یعنی او بالاتر از ما است. خب، حالا این صفات و مکارم اخلاق که این قدر هم دربارهاش فرمودهاند، چه چیزهایی است؟ چند صفت را حضرت بیان میفرمایند. اینها واقعاً همان جلوههای درخشان اسلام است؛ لبّ اسلام اینها است. این خصوصیّات [است] که انسانهای برجسته میسازد و به برکت وجود انسانهای برجسته در یک اجتماع، در یک جامعهی بشری، نظام اجتماعیِ برجسته به وجود میآورد و [اگر] انسانهای کریم، انسانهای شجاع، انسانهای باگذشت، انسانهای صادق در یک جامعهای باشند، این جامعه، جامعهی برجستهای میشود؛ [البتّه] عکسش هم صادق است. واقعاً انسان باید اینها را مثل دُر و گوهر گرانبها روی چشمش بگذارد و به دنیا عرضه کند. حالا این صفات چیست؟ اوّل:
صِدقُ الحَدیث
راستگویی. الان کشور خود ما کشور اسلامی است و از بسیاری از جوامع دنیا هم انصافاً بهتر و پاکیزهتر و طاهرتر است امّا در عین حال شما ببینید خیلی از مشکلات داخل کشور ما ناشی از نبودنِ همین صفت است؛ صدقالحدیث نیست، راستگویی نیست. راستگویی یعنی چه؟ یعنی شما حرفی را که میزنید، مطابق با واقع باشد. اگر دانستید مطابق با واقع است و گفتید، این راست است؛ اگر نه، نمیدانید مطابق واقع است یا نیست امّا میگویید، این صدق نیست. «صدق» عبارت است از اینکه شما چیزی را که میدانید مطابق واقع است، بیان میکنید. فضای مجازی را ملاحظه کنید که بر اثر حرف، شایعه، دروغ، خلاف، تهمت، نسبت بدون واقعیّت به این، به آن، به بالا، به پایین، به همدیگر، یک فضای دروغ در کشور به وجود میآید؛ ببینید، اینها اشکال است. پس اوّل «صِدقُ الحَدیث» [یعنی] همه سعی کنیم راست بر زبان جاری کنیم. دوّم:
وَ صِدقُ النّاس
با مردم هم صادق باشید؛ با مردم با تقلّب و خدعه و فریب و دورویی برخورد نکنید. «صِدقُ النّاس» یعنی صدق عمل با مردم؛ انسان در مواجههی با مردم با صداقت وارد بشود، با کلک و دروغ و فریب و مانند اینها با مردم برخورد نکند. اگر ما در مسائل گوناگون اجتماعیمان، سیاسیمان، انتخاباتمان، و مانند اینها، همین یک مورد را مراعات کنیم، ببینید چقدر دنیا آباد خواهد شد؛ «وَ صِدقُ النّاس». این هم دوّم.
وَ اِعطاءُ السّائِل
[اگر سائل] از شما چیزی خواست، به او بدهید اگر چنانچه میتوانید. یک وقت یک فقیری است که از شما سؤال نکرده، خب [اگر] به او کمک کنید خوب است امّا اگر چنانچه از شما درخواست کرد -سؤال کرد یعنی درخواست کرد- آن وقت این مکرمت بزرگی است و او را رد کردن، خلاف مکرمت انسانی است.
وَ المُکافَاَةُ بِالصَّنائِع
«صَنیعة» یعنی کارهای نیک؛ خدمتهای نیک به دیگران را میگویند «صنیعه». «مُکافئهی به صنایع بکنید» یعنی [اگر] کسی به شما نیکی کرد، شما هم در مقابل به او نیکی کنید. این جور نباشد که نیکی دیگران را با اهمال و احیاناً با بدی پاسخ بدهیم. [اگر] کسی به ما نیکی کرده، خب در مقابل باید به او نیکی کنیم. این هم سوّم.
|
2,006 | 1397/12/07 | بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41810 |
به مناسبت میلاد حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها (۱)
بسمالله الرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
اوّلاً عید همهی شما مبارک! ثانیاً چشم ما به این همه مدّاح و ذاکر و حسینیسرا روشن! نزدیک به ۳۷ یا ۳۸ سال است که این جلسه در این روز برگزار میشود و بحمدالله روزبهروز کمّیّت و کیفیّت بالا میرود؛ این یک ذخیره است. جوانهای عزیز! با شما هستم؛ این یک ذخیره است، یک موجودیِ انسانی ارزشمند است؛ اگر باطل و بیاثر بماند، ظلم شده؛ اگر خدای نکرده این سرمایه در جهت غلطی مصرف بشود، ظلم بزرگتری شده؛ اگر این سرمایه را نداشتیم، مسئولیّتی به این اندازه سنگین [هم] نداشتیم؛ امّا این سرمایه هست، مال انقلاب است، مال اسلام است، مال سیّدالشّهدا است، مال فاطمهی زهرا است؛ از این [سرمایه] باید در راه اهداف حسینی و فاطمی استفاده بشود.
اغلب شعرهایی که خوانده شد، شعرهای خوبی بود و بنده هم به معنای واقعی کلمه بهرهمند شدم و استفاده کردم از شعرها، از لحنها، لکن آن چیزی که امروز پیش پای ملّت ما است، عبارت است از تبیین معارف انقلاب اسلامی؛ و این کار از شما برمیآید. بارها من در همین جلسه این را تکرار کردهام که گاهی یک قصیدهی شما، یک غزلی که میخوانید، یک مثنوی شما، گاهی یک بیت شما به قدرِ یک منبر میتواند در مخاطبِ شما اثر بگذارد؛ این را از دست ندهید. شعر باید با مضمون و محتوای قرآنی و اسلامی و به تعبیر رایج امروز شماها، فاطمی و حسینی باشد. اهداف انقلاب را با دید روشن، با فکر باز، با اندیشهی عمیق، در شعر بگنجانید و آن را با صدای خوش، با لحن خوش، با شیوههای هنری در جلسه القا کنید؛ این در حرکت عظیم ملّت ایران بلکه در حرکت اسلامی و امّت اسلامی تأثیر بسیار عمیقی خواهد داشت.
من گاهی اوقات میشنوم که در جلسهی مدّاح صاحب هنر، نه شعر و نه مضمون در جهت معرفتافزایی نیست؛ این گناه است، این ظلم است. شما هنر دارید، توانایی دارید، امروز در جامعهی اسلامی فرصت دارید؛ این فرصت همیشه نبود؛ این فرصت در هر ساعتی، در هر لحظهای از لحظات عمرِ «تاریخی» که دست بدهد، مغتنم است، نباید از دست برود. امروز ما میتوانیم اسلام را ترویج کنیم؛ یک روز فقط با کتاب بود، با منبر بود، با سخنرانی بود؛ امروز علاوهی بر آنچه در گذشته بود، با مدّاحی است. سابق -زمان دوران طاغوت- این همه خوانندهی خوب، این همه سرایندهی خوب در خدمت اهلبیت نداشتیم؛ امروز بحمدالله عدّه زیاد است؛ کمّیّت، بسیار خوب، کیفیّت هم بسیار خوب؛ این کیفیّت را روزبهروز افزایش بدهید.
امروز دشمنان به زوایای زندگی من و شما ملّت انقلابی، با دقّت دارند نگاه میکنند که شاید نقطه ضعفی پیدا کنند و از آنجا نفوذ کنند؛ این مناطق نفوذ دشمن را شناسایی کنید، در مقابل آنها صفآرایی کنید؛ وقت را هدر ندهیم. امروز همه موظّفیم، همه مسئولیم؛ جامعهی مدّاحان هم جزو جوامع مسئول کشور است. معارف اسلامی را [تبیین کنید].
البتّه زبان مدّاحی و مدیحهسرایی با زبان گویندگی و منبر و سخنرانی متفاوت است؛ اینجا شعر هست، تخیّل هست، هنرنمایی هست، فعّالیّت هنری هست، عیبی هم ندارد، امّا جهت و محتوا باید همان جهت و محتوایی باشد که ما انتظار داریم تا در یک سخنرانی خوب، در یک کتاب خوب، در یک فیلم خوب، تجلّی پیدا کند؛ جهت باید همین جهت باشد. دشمنان اسلام تازه به وجود نیامدهاند؛ دشمنان حقیقت و دین خدا از آغازِ پیدایشِ دین خدا صفآرایی داشتهاند؛ امروز هم همان صفآرایی هست:
رگرگ است این آب شیرین و آب شور
بر خلایق میرود تا نفخ صور(۲)
بعد از این هم خواهد بود. این صفبندی، همان صفبندی ابراهیم و موسیٰ و عیسیٰ و پیغمبر خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. امروز شما در همان صفی قرار دارید که یک روز موسیٰ، یک روز ابراهیم، یک روز پیغمبر، یک روز عمّار، یک روز امیرالمؤمنین در آن صف قرار داشتند. اگر صف خودمان را نشناسیم اشتباه میکنیم؛ [اگر] صف دشمن را نشناسیم اشتباه میکنیم. جناب عمّار در جنگ صفّین دید یک عدّهای از افراد لشکر کأنّه مضطربند، متحیّرند، جهت کار و هدف کار را درست تشخیص نمیدهند؛ احساس وظیفه کرد. عمّار، زبان گویای امیرالمؤمنین است؛ آمد در مقابل این جمعیّت ایستاد، گفت: این پرچم جبههی مقابل -پرچم بنیامیّه- را میبینید؟ همین پرچم را ما در جنگ بدر و در جنگ اُحد در مقابل خودمان داشتیم؛ این همان پرچم است.
بنده عرض میکنم امروز هم آن پرچمی که در منطقهی آسیا، در مناطق اروپا و آمریکا، در هر نقطهی از عالم در مقابل انقلاب ایستاده، همان پرچم است؛ همان پرچمی است که در مقابل ابراهیم و موسیٰ و عیسیٰ برافراشته شده بود. آنها نابود شدند و موسیٰ و عیسیٰ و ابراهیم زندهاند. علّت زنده بودنِ آنها هم این است که خدای متعال به حضرت موسیٰ فرمود: اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَاَرى؛(۳) نترسید، نترسید، واهمه نکنید، دچار اشتباه در محاسبه نشوید، خدا با شما است. فرمود: اِنَّنی مَعَکُما. دو نفر انسان غیرمسلّح در مقابل جمعیّت عظیم نیروی فرعونی، علیالظّاهر هیچ چیزی نیستند امّا در باطن همهی قدرت متعلّق به اینها است، چون قدرت متعلّق به خدا است و خدا میگوید من با شما هستم: اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَاَرى؛ میبینم، میشنوم، میدانم چه اتّفاقی دارد میافتد. مسئلهی ما این است. آن کسی که باور ندارد، نگاه کند به این چهل سال. در این چهل سال، دشمنان ما که مرکز قدرت مادّی دنیا بودند، با همهی وجود آمدند در مقابل این انقلاب و این حرکت ایستادند و ضربه زدند و همهی تلاششان را به کار گرفتند. واقعاً همهی تلاششان را و هر کاری میتوانستند کردند. [حالا] بعد از چهل سال، آنها ضعیفتر از روز اوّلند، ما قویتر از روز اوّلیم. این نشاندهندهی این است که «اِنَّنی مَعَکُما»، خدای متعال با ما است، «اَسمَعُ وَاَرى»؛ امّا یک شرط دارد: شما با خدا باشید: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم.(۴) این درس را امام بزرگوار به ما داد، ماها هم درست نمیفهمیدیم، ماها هم آن روز درست عمق مسئله را نمیفهمیدیم، آن بزرگوار خوب میفهمید؛ میگفت با خدا باشید، و خودش با خدا بود. با خدا بودنِ شما همین است که اوّل گفتم: شما وظیفهتان را انجام بدهید. شما مدّاح و مدیحهسرا هستید، و خود این افتخاری است. شما که مدح امام حسین را میکنید، مدح فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) را میکنید، در حقیقت مدح خودتان را میکنید:
مادح خورشید مدّاح خود است
که دو چشمم روشن و نامُرمَد است(۵)
یعنی درست میبینم، درست میفهمم؛ دارید خودتان را مدح میکنید. این افتخار بزرگی است؛ از این افتخار، از این پایگاه، از این جایگاه به بهترین وجه استفاده کنید، مردم را به سمت اهداف انقلاب، به سمت آنچه انقلاب به خاطر آن به راه افتاد -که ایجاد دنیای مؤمن، دنیای سالم، دنیای امن و امان برای انسان، دنیایی که به معنای واقعی کلمه مزرعهی آخرت باشد- [راهنمایی کنید.] ایجاد یک چنین دنیایی هدف انقلاب اسلامی است که هم رفاه مادّی، هم شوکت بینالمللی، هم بهجت معنوی، همه چیز در این حرکت عظیم وجود دارد؛ ما دنبال این هستیم. هر کدام وظیفهای داریم، همهی شما هم وظیفه دارید و این وظیفه را انشاءالله انجام بدهید.
بخصوص من تکیه میکنم در این برههی از زمان روی مسئلهی خانواده تکیه کنید. دشمن -نه دشمن ایران یا دشمن انقلاب؛ دشمن بشریّت- تصمیم گرفته که نظام خانواده را در بین بشر از بین ببرد. خانواده سنّت الهی است. دشمن بشریّت یعنی جریان سرمایهداری بینالمللی و صهیونیسم تقریباً از حدود صد سال پیش تصمیم گرفتند که خانواده را در بین بشر از بین ببرند؛ و یک جاهایی موفّق شدند. در آن جاهایی که از خدا دور بودند موفّق شدند، در یک جاهایی هم از جمله در ایران اسلامی ما موفّق نشدند امّا دارند تلاش میکنند. این ازدواجهای سخت، این ازدواجهای دیر، این فرزندآوری کم، این به تعبیر غلط زشتشان «ازدواجهای سفید» -که سیاهترین نوع زندگی مزدوج است- همهی اینها به خاطر این است که خانواده از بین برود. رواج شهوات، از بین رفتن حیا و عفّت، امروز جزو برنامههای دشمن است. شما مبارزهی با اینها را جزو برنامههای خودتان قرار بدهید. طهارت و پاکیزگیِ دامان جوانهای این کشور را مورد همّت خودتان قرار بدهید، بر آن همّت بگمارید، و این یکی از بهترین کارها و یکی از مؤثّرترین شیوهها برای حفظ انقلاب و برای رشد انقلاب و برای حفظ نظام اسلامی است.
خیلی خوشحالم که شما را دیدم. انشاءالله همهی شما مشمول لطف پروردگار و دعای امام زمان و انشاءالله مورد توجّه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته |
2,007 | 1397/12/06 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای استان کرمان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41833 |
بسم الله الرّحمنالرّحیم (۱)
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
اوّلاً خیلی تشکّر میکنم از شما آقایان محترم و برادران عزیز به خاطر این اقدام بجا و انشاءالله مؤثّر، یعنی تکریم شهیدان و بزرگداشت نام مکرّم و مطهّر شهیدان. اینکه ما یک اقدامکننده را، یک حرکتکننده را بزرگ بداریم و به او اهمّیّت بدهیم، نه فقط تکریم او است و نه فقط تکریم کار او است بلکه به معنای ایجاد تداوم در حرکت او است؛ این مهم است؛ از همه مهمتر این است. وقتی یک نفری میرود در میدان جهاد و شما او را تکریم میکنید، سه کار انجام دادهاید: یکی اینکه این مجاهد فیسبیلالله را تکریم کردهاید، احترام کردهاید؛ یکی اینکه جهاد را تکریم کردهاید؛ کار سوّم این است که شما دیگران را به ادامهی این راه تشویق کردهاید. این اتّفاقی است که در جنگ تحمیلی ما و دفاع مقدّس هشتسالهی ما افتاد؛ یعنی یک جوانی رفت جبهه و شهید شد، پدر او، مادر او، مردم دیگر به نام او افتخار کردند، این موجب شد افراد زیادی به سمت میدان جهاد حرکت کنند و این راه ادامه پیدا کند. در دوران دفاع مقدّس، از رزمندگان با احترام یاد میشد؛ این موجب میشد که کسان زیادی میل به این حرکت و به این میدان پیدا کنند. خب، این یک اتّفاقی است که در دورهی دفاع مقدّس افتاده، بعد از آن هم تا امروز کم و بیش این کار شده.
توجّه داشته باشید که برای همین خاصیّت سوّم، برای همین مسئلهی سوّم، مخالفین شما، دشمنان شما، میخواهند یاد شهدا احیا نشود و شهدا تکریم نشوند؛ برای اینکه جادّهی شهادت کور بشود، مسدود بشود، برای اینکه دیگران تشویق به حرکت مجاهدانه نکنند. دیدهاند و تجربه کردهاند و ما و شما هم تجربه کردهایم که وقتی نام شهدا، یاد شهیدان، با عظمت برده میشود، جوان امروز که نه دورهی جنگ را دیده، نه دورهی امام را دیده، نه خاطرهای از آن زمان دارد، وقتی میفهمد که یک جایی در آن طرف منطقه و با هزاران فرسنگ فاصله دارند با دشمنان میجنگند، عاشق حرکت به میدان جهاد میشود، پا میشود میرود در حلب، در بوکمال، در زینبیّه، بنا میکند جنگیدن و به شهادت هم میرسد. ببینید! این به خاطر این است که شماها شهید را احترام کردهاید؛ چون شهادت مورد تکریم قرار گرفته، این به طور طبیعی حرکت شهادتطلبانه را، حرکت مجاهدانه را در کشور تقویت میکند.
و راز اقتدار یک ملّت هم همین است که جوانانش، افراد فعّالش، در میدانها دلیر وارد بشوند، گستاخ(۲) وارد بشوند، نترسند. نه اینکه حتماً باید مردان ما شهید بشوند؛ نه، دنبال این نیستیم؛ دنبال این هستیم که همهی ماها در عرصههای گوناگون و دشوار، قدرت این را داشته باشیم که سینهمان را سپر کنیم، قدرت این را داشته باشیم که ایستادگی کنیم؛ این مهم است؛ اگر این [جور] شد، این ملّت پیروز است، این ملّت مقتدر است، این ملّت هرگز ذلیل نمیشود، کسی نمیتواند او را زیردست خودش قرار بدهد. ببینید یاد شهیدان چقدر مهم است!
خب، این مطالبی که آقایان ذکر کردند، این کارهایی که انجام گرفته، کارهای خوب و متنوّعی است و خوب انتخاب کردهاید؛ کارهای مختلفی است که هم جنبهی هنری، هم جنبهی علمی، هم جنبهی تبلیغی، هم جنبهی خدماتی، همه را مراعات کردهاید و کارهای خوبی انجام گرفته و انشاءالله که بتوانید به بهترین وجهی این کار را تمام کنید. مهم این است که ما به این توجّه کنیم که پیام شهیدان به ما چیست؛ این مهم است. وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(۳) این پیام شهیدان است. امروز همهی تلاش دشمنان ملّت ایران در جنگ نرم چیست؟ این است که ملّت ایران را اندوهگین و ناامید و ترسیده و مانند اینها بکنند، وادار کنند ملّت ایران را که از ورود در میدان بترسد، مأیوس باشد؛ پیام شهدا نقطهی مقابل این است: اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ خوف و حزن برداشته است در میدان شهادت.
این پیام، پیام روز اوّل شهیدان نیست که خیال کنیم مثلاً ۳۰ سال، ۳۵ سال است شهید شده؛ نه، این پیام، پیام همیشگی شهیدان است؛ یعنی آنها در جوار قدس الهی و نعمت الهی هم که هستند، مرتّب دارند به ما پیام میدهند، بشارت میدهند: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ این پیام شهدا است. اگر وارد میدان مبارزه بشویم -یعنی همان چیزی که دشمنان ما از آن میترسند و واهمه دارند- باید بدانیم که خدای متعال بیم و ترس و اندوه را از ما دور میکند؛ کما اینکه در دورهی دفاع مقدّس هم همینجور بود. آن کسانی که میرفتند جبهه و یک مدّتی آنجاها بودند، وقتی که میخواستند به محیط خانواده و شهر برگردند، محیط شهر برایشان سنگین بود یعنی واقعاً برایشان فشار داشت؛ [در صورتی که] آنجا برایشان مثل بهشت بود؛ یک معنویّتی بود، یک روحانیّتی بود، خوش بودند -خوشِ به معنای روحی و معنوی و غرق در ذکر الهی بودن- اینجوری بودند. جوانها آنجا واقعاً در زیر رگبار، زیر خمپاره، زیر ترکش لذّت میبردند که این هم خاصیّت فداکاری است، خاصیّت حضور در میدان مبارزهی لله و جهاد فیسبیلالله است. وقتی میآمدند داخل شهر و این ارتباطات و انتظامات شهری و مناسبات گوناگونی را که در محیطها هست میدیدند، غالباً دلشان میگرفت، به ما هم میگفتند، واقعش هم همین بود؛ این به خاطر این است که آنجا صفا هست، آنجا معنویّت هست، آنجا بهشت است؛ مصداق کامل «لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون» آنجا است.
خب، الحمدلله مردم کرمان هم امتحان خوبی دادهاند در طول زمان. بنده خاطرات خیلی خوبی دارم از کرمان و مردم کرمان و علمای کرمان و جوانهای کرمان؛ از قبل از انقلاب، از سال ۴۲ و ۴۳ که ما با کرمان ارتباط پیدا کردیم و رفت و آمد کردیم، آنجا همیشه همینجور بوده: مردمِ علاقهمند، مؤمن، شریف، واقعاً نجیب که در خطّ درست حرکت کردند؛ یعنی عامّهی مردم این جور بودند؛ بحمدالله عناصر برجستهای هم بین اینها پیدا شدند؛ بین علمایشان هم واقعاً همینجور [است]. علمایی که ما دیدیم در کرمان، مردمانی [بودند] بسیار خوب، مؤمن، علاقهمند، نجیب. نجابت کرمانیها [معروف است]. امروز هم که خب الحمدلله مردم کرمان در خدمت اسلام و در خدمت انقلاب هستند و هر چه بیشتر باید تلاش کنند، کار کنند -بخصوص جوانها، مخصوصاً جوانها- برای اینکه بتوانند سهم خودشان را در پیشرفت کشور انشاءالله اداء کنند، همچنان که در گذشته اداء کردند.
و ما هم دعا میکنیم که خداوند متعال به همهی شماها توفیق بدهد و بتوانید این وظایف بزرگ را از جمله این کار بزرگداشت را به بهترین وجهی انشاءالله انجام بدهید. خداوند انشاءالله شماها را حفظ کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,008 | 1397/12/05 | بیانات در دیدار نوجوان شطرنجباز آقای آرین غلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41773 | |
2,009 | 1397/12/05 | بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره نشاط در کارها | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41779 |
حضرت آیتالله خامنهای صبح یکشنبه (۱۳۹۷/۱۲/۵) در ابتدای جلسهی درس خارج فقه، به شرح حدیثی از حضرت امام صادق علیهالسلام دربارهی «عاقبتاندیشی در امور و لزوم نشاط در کارها» پرداختند. ایشان در جریان سخنانشان با استناد به این روایت به مسئولان توصیه کردند «بیحوصلگی» و «ناامیدی» را از خود دور کنند و بدانند انقلاب اسلامی بهپیش خواهد رفت.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم بیانات رهبر انقلاب در این جلسهی درس خارج فقه را به شرح زیر منتشر میکند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
عَن اَبی قَتادَةَ، قالَ اَبو عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ: لَیسَ لِحاقِنٍ رَأیٌ، وَ لا لِمَلولٍ صَدیقٌ، وَ لا لِحَسودٍ غِنًى، وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِبِ، وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوبِ.(۱)
لَیسَ لِحاقِنٍ رَأی
[امام صادق علیه السّلام میفرماید:] «حاقِن» -یعنی کسی که محصور است به فشار ادرار و غیره- رأی ندارد، اصلاً. لذاست که در نماز هم مکروه است که انسان زیر فشار، مشغول نماز بشود، چون حواس انسان جمع نیست؛ این اوّل حدیث.
بعد میفرماید: وَ لَا لِمَلولٍ صَدیق
آدم ملول، دوست و صدیق پیدا نمیکند. «ملول» یعنی کمحوصله. آدمهایی که خستهاند، افسردهاند، کمحوصلهاند، همراه و رفیق پیدا نمیکنند. درست است. اگر میخواهید کار جمعی بکنید، با جماعت حرکت کنید، مسابقه بدهید، پیش بیفتید، باید بانشاط باشید؛ اینکه ما مرتّب میگوییم نشاط و در صحبتها و گفتهها مکرّر بنده تکرار میکنم نشاط، بعضیها خیال میکنند که نشاط یعنی رقّاصی، که فلان برنامهی موسیقی را یا فلان برنامه را فلان جا بگذاریم، در تئاتر بگذاریم، در تلویزیون بگذاریم تا مردم نشاط پیدا کنند! معنای نشاط این نیست؛ نشاط یعنی حوصلهی کار، نشاط کار، تحرّک، که دل انسان آماده باشد برای حرکت کردن، کار کردن، فعّالیّت کردن؛ خسته و ملول و افسرده و مانند اینها نباشد؛ این معنای نشاط است. اگر این [جور] شد، آن وقت انسان، همکار هم پیدا میکند، دیگران هم میآیند دُور شما جمع میشوند، کار را پیش میبرید. بخصوص شما جوانها خیلی به این احتیاج دارید.
بعد فرمود: وَ لا لِحَسودٍ غِنًى
آدمی که حسود است، بینیازی پیدا نمیکند؛ طبیعت آدم حسود این است؛ و چون نسبت به برخورداریهای افراد حسادت میکند، یک اثر طبیعیای خدای متعال در این [حسادت] قرار داده که انسان عقب میافتد.
وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِب
«حازم» یعنی آدم خردمند، باهوش، کسی که کار را محکمکاری میکند؛ همهی اینها در کلمهی «حزم» وجود دارد؛ هم محکمکاری کردن -به آن بندی که چیزی را محکم میکند، چه زیر شکم شتر را، چه کفش را، میگویند «حِزام»- و همچنین به معنای هوشمندی و عقل و خردمندی هم میآید؛ مجموعهی اینها در کلمهی حزم هست. میفرماید: آن کسی که عاقبت کار خودش را ملاحظه نکند، خردمند و محکمکار نیست. ببینید، اینها همه درس است برای ماها، بخصوص آن کسانی از شماها و ماها که یک مسئولیّتی دارند، در یک نقطهای تصمیمی میسازند یا تصمیمی میگیرند. خب، یک کاری است که آدم خوشش میآید انجام بدهد و منفعتی هم دارد امّا عاقبتش را در نظر نمیگیرد؛ وارد کار میشود بدون اینکه [عاقبتش را در نظر بگیرد]. فرض کنید که ظهر تابستان آدم وارد حیاط خانه میشود -حالا که حیاط کم است؛ آن وقتهایی که حیاط بود، ما این مثال را که میزدیم، همه میفهمیدند- حوض وسط حیاط پُر از آب زلال، انسان هم بدنش داغ شده، عرق کرده، فوراً پیراهن را میکَند و خودش را میاندازند داخل آب؛ کار بدی است؟ نه، امّا این آب که شما خودت را داخلش انداختی، موج برمیدارد، میخورد به یک لیوان بلورِ قیمتی که گذاشتهاند روی پاشورهی حوض، میافتد میشکند. اگر چنانچه شما از اوّل فکر این را کرده بودی، جور دیگر میرفتی داخل آب؛ فکر عاقبت را نکردی، فکر دنبالهاش را نکردی، لذا خودت را انداختی داخل آب و نتیجه این شد. آن کسی که فکر عاقبت کار را نکند، حازم نیست.
[مثلاً] وقتی که دارید مسابقه میدهید، بدانید طرف مقابل شما در مقابل این حرکتی که شما انجام میدهید، چه حرکتی انجام خواهد داد، فکر آن را بکنید، آن وقت برای آن حرکتی که او بعداً انجام خواهد داد، یک آمادگیای پیدا کنید، بعد حرکتتان را شروع کنید؛ عاقبت کار را دیدن. همهی اینها درس است! درسهای فردی هم نیست، درسهای مهمّی است برای مسائل مهمّ کشور، برای ادارهی کشور، برای مدیریّتهای کلان. البتّه به درد خانواده و به درد زندگی شخصی هم میخورد. این دستورات اخلاقی این جوری است.
وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوب
یعنی اگر ما در عواقب کارمان دقّت کنیم، دل را باز میکند، منافذ فکری انسان را، منافذ روحی و معنوی انسان را باز میکند. اگر در عاقبت کارهایمان دقّت کنیم، گناه نمیکنیم، فسق نمیکنیم؛ اگر به عاقبت کارمان فکر کنیم، از لغزشهایی که معمولاً برای ماها پیش میآید، اجتناب میکنیم. هم در مسائل شخصی این جور است، هم در مسائل بزرگ این جور است، هم در مسائل کلان کشوری این جور است. اگر این جور شد، آن وقت دیگر با امید باید پیش برویم.
توصیهی من به همهی کسانی که مدیریّتی دارند، مسئولیّتی دارند، چه در قوّهی مجریّه، چه در قوّهی قضائیّه، چه در مدیریّتهای گوناگون، این است که افسردگی و ملالت را و بیحوصلگی را از خودشان دور کنند، ناامیدی را از خودشان دور کنند، و بدانند که کار دارد پیش میرود، انقلاب حرکت میکند. دیدید به توفیق الهی در بیستودوّم بهمن چه حادثهی عظیمی در این کشور اتّفاق افتاد. انقلاب است دیگر؛ انقلاب دارد حرکت میکند، پیش میرود. چهل سال از نهضت عظیم این ملّت و امام بزرگوار میگذرد و باید همه چیز از یادها رفته باشد، [امّا] مردم جوری با این حادثه برخورد میکنند مثل اینکه همین دیروز اتّفاق افتاده! جوری میآیند به خیابانها که -آن طوری که به من از جاهای مختلف گزارش دادند- در تهران، در این خیابانهای منتهی به میدان آزادی جمعیّت نمیتوانست جلو برود؛ شهرهای دیگر هم همین جور. از همهی سالهای گذشته جمعیّت بیشتر آمدند؛ چرا؟ چون تهدید دشمن بیشتر بود، مردم احساس نشاط و احساس تکلیف کردند. کارها دارد پیش میرود. بنابراین بیحوصلگی و مانند اینها را همه، اعمّ از مدیران ارشد، مدیران متوسّط، مدیران پائین کنار بگذارند؛ این یک.
دوّم، عاقبتاندیشی؛ کاری که میخواهند انجام بدهند، ببینند عاقبتش چه میشود؛ این تصمیمی که شما میخواهی بگیری، این حرکت را تصویب کنی یا رد کنی، ببین عاقبتش چه میشود، دنبالهاش چیست، حرکت دشمن در قبال این چیست، شما چه کار میتوانی بکنی؛ فکر اینها را بکن، بعد آن وقت مخلصاً للّه عمل کن.
۱) امالی طوسی، مجلس یازدهم، ص ۳۰۱؛ «امام صادق علیهالسلام میفرمایند: انسانی که گرفتار فشار ادرار است، نظری ندارد و انسان کمحوصله دوستی ندارد و آدم حسود هم بینیازی پیدا نمیکند. و کسی که عاقبت کارها را ملاحظه نمیکند، انسان خردمند و محکمکاری نیست و ملاحظهی عاقبت کارها منافذ فکری و روحی انسانها را باز میکند.» |
2,010 | 1397/11/29 | بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41740 |
بهمناسبت سالروز قیام بیستونهم بهمن ۱۳۵۶ مردم تبریز (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین المعصومین المطهّرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
برادران عزیز، خواهران عزیز، علما، شخصیّتها، خانوادههای محترم شهیدان، جوانان پُرشور و کمنظیر تبریز! خیلی خوشآمدید. حقیقتاً مردم تبریز، مخصوصاً جوانهای تبریز در کشور نمونهاند و کمنظیرند. خیلی خرسندم از اینکه بحمدالله امسال هم این توفیق را پیدا کردیم که در یومالله بیستونهم بهمن -که حقیقتاً یومالله است، جزو روزهای خدایی است- شما را در این حسینیّه زیارت کنیم.
و این نکته را من اوّل عرض کنم که این یومالله را مردم تبریز آفریدند. «ایّامالله» روزهای جلوهی ویژهی خدای متعال است؛ گاهی نیّت مردم، همّت مردم، ارادهی مردم، یک چنین روزی را میآفریند. مردم تبریز در سال ۵۶ این روز را در بیستونهم بهمن با همّتشان، با بصیرتشان آفریدند که حالا بعد عرض خواهم کرد. البتّه این اوّلین بار نبود، آخرین بار هم نبود؛ طول تاریخ اخیر ما پُر است از پیشگامی مردم تبریز و آذربایجان در مسائل مهم، در حوادث مهم و سرنوشتساز. در همین دوران انقلاب شما نگاه کنید، در حوادث اوّل انقلاب -شما جوانها یادتان نیست- تبریزیها شقّالقمر کردند به معنای واقعی کلمه؛ توطئهای که دشمن در تبریز تدارک دیده بود، به دست خود مردم تبریز به بهترین وجه خنثی شد. همان وقتی که همه نگران بودند که تبریز چه خبر خواهد شد و دشمنان و ضدّانقلاب از اطراف لشکرکشی کرده بودند که بتوانند تبریز را از انقلاب جدا کنند، امام فرمودند -به این مضمون- که نگران نباشید؛ تبریزیها خودشان جواب خواهند داد؛ همین هم شد. در آن روز، بعد در دفاع مقدّس، بعد در حوادث بعد، بعد در سال ۸۸، بعد در نهم دی -که همهی کشور نهم دی [آمدند]، تبریز هشتم دی؛ یک روز جلوتر، زودتر- در همه جا پیشگام بودند الحمدلله. عزیزان من! در این گام دوّم هم پیشگام باشید و انشاءالله خواهید بود.
مردم تبریز به یومالله بیستونهم بهمن افتخار میکنند. ببینید! این نکته است، این خیلی مهم است. یک عدّهای ضعیفند، بیچارهاند، منفعلند؛ یک روز هم ممکن است یک حرکت انقلابی کرده باشند [امّا] حالا زیر فشار توطئهی دشمن و البتّه تمایلات دنیایی، از گذشتهی خودشان شرمسارند. مردم تبریز مثل اکثر ملّت ایران به گذشتهی انقلابیِ خودشان مفتخرند، افتخار میکنند؛ سرشان را بالا میگیرند، میگویند ما بودیم که این حرکت انقلابیِ چهلم را، اربعینها را راه انداختیم؛ راست میگویند. و همین آمدنِ شما به اینجا و این اجتماع عظیم و پُرشور شما بخصوص جوانان عزیز، یکی از محورها و از نشانههای این افتخار بزرگ و پُرمعنا است.
خب من یک جملهای راجع به بیستونهم بهمن میخواهم عرض بکنم که حرف اصلی من آن جمله است لکن قبل از آنکه آن را بگوییم، دو نکته را میخواهم تکرار بکنم؛ این فرصتی است برای من.
نکتهی اوّل، [اینکه] من در پایان این بیانیّه(۲) از مردم ایران برای راهپیمایی بیستودوّم بهمن تشکّر کردم لکن آن تشکّر، بَینیوبَینالله خیلی کمتر و کوچکتر از آن چیزی بود که حقّ ملّت ایران است. ملّت ایران در بیستودوّم بهمن امسال، کار بزرگی انجام دادند. من به شما عرض بکنم این حضور پُرحجم مردم در خیابانها را -که [طبق] گزارشی که به من دادند، در همهی کشور یا در صدی نودوهشتِ شهرهای کشور، یا بیشتر، جمعیّت از سالهای قبل بیشتر بود؛ یک جاهایی پنجاه درصد بیشتر بود، یک جاهایی چهل درصد بیشتر بود، یک جاهایی سی درصد بیشتر بود- دشمن میبیند؛ البتّه کتمان میکنند در تبلیغات. در تبلیغات میگویند هزاران نفر آمدند در خیابانهای ایران؛ دیگر نمیگویند میلیونها نفر و در همهی شهرها مجموعاً دهها میلیون آمدند در خیابان؛ دشمن این را نمیگوید امّا میفهمد. و در دنیا همه میدانند، آن کشوری که مردمش اینجور متّحد وسط میدان باشند، هیچ آسیبی از کِید دشمن نمیشود به او زد؛ این را همه میدانند. یعنی این حضور شما در صحنهی سیاسی کشور و صحنهی انقلابی کشور و یادبود بیستودوّم بهمن سال ۵۷ در همهی کشور، یک حرکت سیاسی و امنیّتی مهمّی بود که بهوسیلهی ملّت ایران انجام گرفت. خدا را باید سپاسگزار بود؛ دلها دست خدا است. اِلَیکَ نُقِلَتِ الاَقدامُ وَ اِلَیکَ ... مُدَّتِ الاَعناق؛(۳) دستها به سوی خدا دراز است، دلها دست خدا است، خدا مردم را آورد؛ از خدا سپاسگزاری میکنیم، از مردم عزیز هم با همهی وجود سپاسگزاری میکنیم. مردم آمدند و همان شعارها را دادند.
آن روز عرض کردم که این شعارِ «مرگ بر آمریکا» به معنای [مرگ بر] ملّت آمریکا نیست. مصداقش را بنده در نوزدهم بهمن معیّن کردم که مراد کیست؛ حالا عرض میکنم که «مرگ بر آمریکا» یعنی مرگ بر سلطهگری، مرگ بر تجاوزگری، مرگ بر دستدرازی به حقوق ملّتها؛ معنایش این است. یک حرکت روشنفکرانه، آگاهانه، انسانی و پُرمعنا و پُرمضمون را مردم با این شعار در همه جای کشور انجام دادند، که واقعاً جای سپاسگزاری است.
یک عدّهای خودشان ضعیفند، خودشان منفعلند، میگویند انقلاب ضعیف شده؛ خودشان ضعیفند، قیاس به نفْس میکنند. خودشان دل باختهاند، دلشان را از دست دادهاند، خیال میکنند این مردم همینجور هستند. ضعفهای خودشان را به مردم نسبت میدهند؛ نه، مردم این [کسانی] هستند که شما در خیابانها روز بیستودوّم بهمن مشاهده کردید. خداوند شماها را، ملّت ایران را، مجموعهی پُرهمّتی که اینجور با بصیرت از انقلاب خود، از نظام خود، از هویّت خود، از کشور خود دفاع میکند، مورد رحمت و لطف خودش قرار بدهد.
نکتهی دوّم، راجع به این جوانهای عزیزی است که در راه امنیّت کشور جانشان فدا شد. خب، ظاهر قضیّه این است که بیست سی نفر جوان به شهادت رسیدند. ما که خیلی شهید دادهایم امّا این نکته قابل تأمّل است و ما را باید آگاه کند، هشیار کند که امنیّت به چه قیمتی به دست میآید. ببینید! اینهایی که از امنیّت موجود کشور در کارشان، کاسبیشان، هنرشان، ورزششان، درس خواندنشان، در همهکارشان استفاده میکنند، آنوقت بعضی از همین استفادهکنندهها که نمک خوردند، نمکدان را میشکنند! این امنیّتی که ما در آن زندگی میکنیم، به این قیمت به دست میآید؛ به قیمت خون جوانان ما و بهترین جوانهای ما. درود خدا بر این جوانهای اصفهانی، درود ملائکهی الهی بر آنها، درود خدا بر مردم شهیدپرور اصفهان که پریروز آن تشییع جنازهی عجیب را برای این جوانها به راه انداختند. مردم اصفهان هم جزو پیشگامان این نهضت و این حرکتند. این خیلی کار مهمّی است.
ما یادمان نرود که امنیّت چه جوری حفظ میشود؛ امنیّت مرزهای ما، امنیّت داخل کشور، امنیّت جادّهها، امنیّت شهرها، امنیّت عجیب اینهمه جمعیّت در روز بیستودوّم بهمن. با این جمعیّت عظیم در بیستودوّم بهمن، این مراسمها با امنیّت به پایان برسد، چیز کوچکی است؟ این چیز کمی است؟ چه کسانی هستند اینهایی که امنیّت را حفظ میکنند برای ما؟ قدرشان را میدانیم؟ آنها را میشناسیم؟ درود خدا بر سپاه پاسداران و بقیّهی عناصر حافظ امنیّت؛ بر نیروی انتظامی، بر ارتش و دیگران که اینجور فداکاری میکنند و جانبازی میکنند. این انقلاب، این عزّت ملّی، این امنیّت، با این جانفشانیها به دست آمده.
امّا در مورد قیام تبریز. نکتهی مهم در باب قیام بیستونهم بهمن تبریز -که واقعاً یک قیام بود؛ یک قیام به معنای واقعی کلمه؛ البتّه در یک شهر بود امّا اثر گذاشت بر روی تمامی کشور؛ همه را کشاند وارد میدان کرد و منتهی شد به آن انقلاب عظیم و مردمی- که خدا به آن برکت داد، این است که مردم تبریز توانستند وقتشناسی کنند، این یک، و اقدام بهنگام کنند، این دو. این دو عنصر خیلی مهم است. در همهی حوادث شخصی و اجتماعی، این دو عنصر خیلی مهم است که [اگر] وقت را، موقع را بشناسیم، و بعد هم که شناختیم و فهمیدیم که وقت عمل است، آن عمل را بموقع و بهنگام انجام بدهیم، این موفّقیّت پیش خواهد آمد. اگر چنانچه این وقتشناسی نباشد، از اقتضای وقت غفلت بشود یا حرکت مقتضی بهنگام انجام نگیرد، آنوقت هر حرکتی که انجام بگیرد، بیفایده خواهد بود. نمونهاش در تاریخ توّابینند؛ توّابین آن جماعتی بودند که بعد از آنکه حادثهی کربلا اتّفاق افتاد و امام حسینِ عزیزِ دل پیغمبر با آن وضع به شهادت رسید و آنهمه حادثه اتّفاق افتاد، اینها به جوشش آمدند که عجب، ما نشستهایم؟ بلند شدند قیام کردند -عدّهی زیادی هم بودند- رفتند، حکومت هم با اینها مقابل شد، همهی آنها هم کشته شدند، شهید شدند، امّا آیا اثر کار صد نفر از آنها به قدر اثر کار آن غلامِ سیاهی است که در کربلا شهید شد؟ اثر صد نفر از آنها به قدر اثر یک نفر حبیببنمظاهری است که در کربلا شهید شد؟ نه، [چون] کار را به وقت خودش انجام ندادند. اگر شماها میخواستید دفاع کنید از امام حسین، از پیغمبر، از حریم ولایت، از حرکت حق در مقابل باطلِ یزیدی، روز عاشورا باید [کاری] میکردید؛ وقت را از دست دادید! این تاریخ است؛ در تاریخ نمونههای اینجوری فراوان داریم.
من فراموش نمیکنم، اوّل انقلاب، امام روز دوازدهم بهمن که وارد تهران شدند، در بهشت زهرا فرمودند که من دولت تشکیل میدهم، وعده دادند که من دولت تشکیل میدهم؛ زمینه هم کاملاً آماده بود. به نظرم روز چهاردهم، پانزدهم بود، امام فرستادند دنبال ماها -چون مسئول فراهم کردن مقدّمات تشکیل دولت، شورای انقلاب بود که ماها بودیم، بنده عضو شورای انقلاب بودم و چند نفر دیگر- رفتیم خدمت ایشان در مدرسهی علوی. ایشان گفتند «آقا! چه شد پس؟ تشکیل دولت چه شد؟» یعنی مقدّمات را چرا فراهم نکردید؟ ببینید، این درست است؛ این وقتشناسی و استفادهی از فرصت است. بعد هم همان فردایش یا پسفردایش دولت موقّت را معیّن کردند، حکم دادند و آن قضایا به آن شکل ادامه پیدا کرد. این وقتشناسی است. مردم تبریز -که خدا به کار شماها که برکت داد، بهخاطر این وقتشناسی بود- فهمیدند الان وقتی است که ضربه را وارد کنند. نظام حاکم با خطایی که کرد، مردم را به جوش و خروش انداخت، قضیّهی قم اتّفاق افتاد، آنجا یک خطای دیگری کرد، عدّهای از مردم قم را به شهادت رساند، زمینه آماده بود؛ این زمینهی آماده چه جوری باید بُروز پیدا کند؟ بهترین مناسبت، چهلم بود. مردم تبریز این را فهمیدند؛ «چهلم»، شد مظهر حرکت و قیام و انقلاب. وقت را شناختند، از وقت هم به بهترین وجهی استفاده کردند؛ لذا خدا برکت داد. این درس است.
عزیزان من! امروز نظام جمهوری اسلامی در بهترین فرصتها است؛ امروز فرصت کار است، امروز فرصت حرکت است؛ حرکت دولت، حرکت ملّت، حرکت مسئولین، هر کدام در جای خودشان و کار خودشان. جوان، امروز باید حرکت کند، از فرصت استفاده کند. امروز موقعیّت، متناسب است؛ یک جمعیّت زیاد، یک کشور بزرگ، اینهمه ظرفیّت که من در بیانیّه به اندکی از آنها اشاره کردم. ظرفیّتهای کشور خیلی بیش از آن چیزی است که در کاغذهای ما، در نوشتههای ما، در گفتههای ما آمده. هر جایی از کشور، [از جمله] همین آذربایجان شما و تبریز شما -که آقای امام جمعهی محترم الان گفتند و درست گفتند- دریایی از ظرفیّتهای گوناگون اقتصادی و علمی و اجتماعی و هنری و بقیّهی جنبههای زندگی است؛ دریایی است از ظرفیّت؛ این ظرفیّتها باید شناخته بشود و از آنها استفاده بشود؛ چه کسی باید بکند این کار را؟ ما مسئولین؛ به عهدهی ما مسئولین است. البتّه اینکه میگویم ما مسئولین، معنایش این نیست که تکلیف از گردن جوانها برداشته است. معنای آتش به اختیاری که ما گفتیم،(۴) این است: یعنی همهی جوانها، همهی گروههای مؤمن در زمینههای مختلف، هر کاری که برایشان میسّر است، و مطابق با قوانین کشور و مصلحت کشور [است]، باید انجام بدهند و معطّل کسی نباید بمانند. (۵)
خب، در کشور ظرفیّت [هست]. دشمن ما هم امروز ضعیف است. ببینید، نمیخواهیم سادهلوحی به خرج بدهیم؛ بنده بارها تکرار کردهام و گفتهام «دشمن نتوان ضعیف و بیچاره شمرد»،(۶) یعنی اینجور نیست که ما از نقاط قوّتِ دشمن غفلت کنیم امّا وقتی که درست نگاه میکنیم، میبینیم دشمن گرفتار است؛ دشمنِ اصلی نظام جمهوری اسلامی که استکبار است، مظهرش رژیم متجاوز آمریکا است که امروز گرفتار است؛ هم گرفتار مسائل داخلیاش است، هم گرفتار مسائل خارجیاش است؛ گرفتار درگیری میان سران کشور است؛ با همدیگر اختلاف دارند سر قضایای مختلف که در خبرها میبینید؛ گرفتار بدهکاری عجیب و غریبِ دولت آمریکا است به مردم خودش و به کشورهای خارجی؛ یعنی اینها یک و نیم تریلیون دلار گرفتار وام و بدهکاری هستند؛ گرفتار مشکلات اجتماعی داخلش است. مردم آمریکا و جوانهایشان طبق اسنادی که خودشان میگویند -اینها اطّلاعات داخلی ما نیست؛ اطّلاعاتی است که از خود آنها گرفتهایم؛ در مطبوعاتشان، در بعضی از اسنادشان، اینها هست که در اختیار ما قرار گرفته- دچار افسردگی، دچار خودکشی [هستند]. قتل در آنجا بیشتر از همهی دنیا [است]؛ در روز تعداد زیادی قتل در آمریکا انجام میگیرد؛ قتلهای مردم به دست همدیگر، قتلهای مردم به دست پلیس. اعتیاد و موادّ مخدّر؛ سالی صد میلیارد دلار هزینهی موادّ مخدّر در آمریکا است؛ آمریکا پنجاه میلیارد دلار خرج میکند -اینها از آمارهای خودشان است- برای مبارزهی با موادّ مخدّر در میان کشور و بیاثر [است]، اثر ندارد. روزبهروز موادّ مخدّر آنجا رو به توسعه است؛ گرفتارند.
شما در سوریه وضعشان را ملاحظه کنید، در افغانستان وضعشان را ملاحظه کنید، در عراق وضعشان را ملاحظه کنید؛ همین گرفتاریها اینها را عصبانی میکند و آنوقت شما میبینید آن دولتمردان ضعیفالعقل یا واقعاً -همانطور که گفتیم(۷)- احمق درجه یک، عصبانی میشوند و علیه ملّت ایران بنا میکنند به فحّاشی کردن، بدگویی کردن؛ خودشان را به در و دیوار میزنند، کنفرانس ورشو(۸) را تشکیل میدهند، به جایی نمیرسد؛ کشورهای همکار خودشان را، مزدورهای خودشان را، دولتهای مرعوب و ضعیف را دعوت میکنند به ورشو برای اینکه علیه جمهوری اسلامی ایران تصمیمگیری کنند، به نتیجه هم نمیرسد. اینها همه نشانهی ضعف دشمن است. پس دشمن ضعیف است. وقتی دشمن ضعیف است، هارت و هورت زیاد میکند، جنجال زیاد میکند؛ این جنجال نبایستی توی دلِ فلان مسئول را خالی کند یا فلان جوان را دچار اشتباه و خطا بکند، و خیال کند که حالا چه خبر است؛ نه. آن روزی که این انقلاب یک نهال ضعیفی بود، همهی اینها دست به یکی کردند تا این نهال ضعیف را از زمین بکَنند، نتوانستند؛ امروز آن نهال ضعیف به این درخت تناور، این شجرهی طیّبهی عظیم تبدیل شده، هیچ غلطی نمیکنند؛ همان جملهای که حضرت زینب به یزید فرمود: کِد کَیدَکَ وَ اسعَ سَعیَکَ ... فَوَاللهِ لا تَمحو ذِکرَنا؛(۹) هر غلطی میتوانی بکنی بکن، [امّا] بدان که هیچ غلطی نمیتوانی بکنی. البتّه آبروی خیلی از سران کشورهای بظاهر مسلمان در این حوادث رفت، آبرویشان بر خاک ریخت؛ اینهایی که نشستند با رژیم صهیونیستی در ورشو و امثال آنجا علیه اسلام و مسلمین و جمهوری اسلامی با صهیونیستها و آمریکاییها همپیمان شدند، آبرویی در بین ملّت خودشان هم ندارند؛ چه بعضی از این عربهای منطقهی خلیج فارس، چه بعضی دیگر، بین ملّت خودشان هم آبرویی ندارند. اینها اینجوری هستند.
عرض من این است: میگویم الان ما در نشاط چهل سالگی و آمادگی و قدرت لازم برای حرکت به طرف جلو هستیم، امکانات داریم، ظرفیّت داریم، همهی این مشکلاتی که وجود دارد، قابل رفع است؛ گرانی قابل رفع است، کاهش ارزش ریال قابل رفع است، مشکل مسائل تولید داخلی قابل رفع است، همهی اینها قابل رفع است؛ یک مقداری صبر، یک مقداری تدبیر، یک مقداری اتّحاد و اتّفاق، یک مقداری جدّیّت در حرکت و مانند اینها را لازم دارد. امکانات ما بسیار خوب، و دشمن هم در حال ضعف و انشاءالله ضعیفتر شدنِ هرچه بیشتر [است]. از این فرصت باید استفاده کرد، مثل همان جوری که در بیستونهم بهمن سال ۵۶ شما تبریزیها از فرصت استفاده کردید، ضربهی خودتان را وارد کردید، کار خودتان را کردید، اقدام خودتان را کردید.
من به شما جوانها عرض میکنم -چون فردا مال شما جوانها است، این کشور مال شما جوانها است- که جوانها خودسازی کنند، خود را آماده کنند از لحاظ روحی، از لحاظ جسمی، از لحاظ علمی، از لحاظ تواناییهای مدیریّتی. کشور باید به دست جوانها اداره بشود. از مشورت پیران، از تجربهی پیران استفاده کنند امّا جوانها موتورِ پیشران کشور هستند. جوانها خودشان را آماده کنند -همانطور که عرض کردم، هم از لحاظ روحی و معنوی، هم از لحاظ اخلاقی، هم از لحاظ علمی، هم از لحاظ درس خواندن، هم از لحاظ جسمی، هم از لحاظ تواناییهای مدیریّتی، تشکیلاتی، انجمنها- آیندهی این کشور مال شما است، باید بتوانید [آن را] اداره کنید. این کشور را میتوانید سرِ قلّه برسانید.(۱۰) خداوند انشاءالله شماها را حفظ کند، به شماها توفیق بدهد تا این آمادگی را انشاءالله در مرحلهی عمل با ثبات قدم -که خیلی مهم است- نشان بدهید. این توصیه به شما جوانها.
و توصیه به مسئولین کشور هم این است که دشمن را درست بشناسند، فریب خدعهی دشمن را نخورند. دشمن از طرق مختلف وارد میشود؛ گاهی دندان نشان میدهد، گاهی مشت نشان میدهد، گاهی هم لبخند نشان میدهد؛ همهی اینها به یک معنا است. لبخند دشمن هم مثل همان دندان نشان دادنِ دشمن است، فرقی نمیکند، دشمنی است: قَد بَدَتِ البَغضاءُ مِن أَفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدورُهُم أَکبَرُ؛(۱۱) آنچه در دلهای نجس و سرشار از بغض و کینهی آنها وجود دارد از اسلام و مسلمین و بخصوص جمهوری اسلامی، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در حرفهایشان ظاهر میشود. فریب دشمن را نخورند، خدعهی دشمن را قبول نکنند. امروز شما ملاحظه میکنید که غربیها به معنای واقعی کلمه دارند خدعه میکنند. حالا کار آمریکا که دیگر از خدعه گذشته و کاملاً آشکار و شمشیرازرو[بسته] است، [امّا] اروپاییها هم دارند همینجور با خدعه عمل میکنند. من نمیگویم چه کار کنند؛ دولتیها بنشینند فکر کنند، [منتها] مواظب باشند مخدوع(۱۲) نشوند، مواظب باشند فریب نخورند، از دشمن رودست نخورند، به امید اینکه بتوانیم یک کاری بکنیم، خودشان را و ملّت را دچار مشکل نکنند؛ هم فریب نخورند، هم از دشمن وحشت نکنند؛ بدانند که دست خدا بالای دستها است و خدای متعال طرفدار و پشتیبان ملّتی است که دین او را نصرت میکنند و یاری میکنند و این ملّت بحمدالله این کار را انجام خواهد داد.
شهدای عزیز ما حقّ بزرگی به گردن ما دارند، یاد شهیدان را زنده بدارید. اینکه آقای امامجمعهی محترم اشاره کردند به ارتباط با خانوادههای شهدا و بازماندگان شهدا و تجلیل و تکریم نام بزرگ شهیدان، این جزو کارهای خوب و کارهای اصلی است. نام شهدا، خانوادهی شهدا و اعتبار شهدا را روزبهروز باید افزایش داد؛ اینها شاخصهای این راه هستند و خوشبختانه جوانهای ما همیشه آمادهاند، همیشه آماده بودند، همیشه آماده هستند؛ و رحمت خدا بر امام بزرگوار و بر شهیدان بزرگوار.
و من به شما عرض بکنم انشاءالله شما جوانهای عزیز ما آن روزی را خواهید دید که تمام آنچه امروز من گفتم و مکرّر تکرار کردهام، در زندگی شما به حول و قوّهی الهی متجلّی خواهد شد. خداوند انشاءالله شما همه را حفظ کند.(۱۳) انشاءالله موفّق باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله
۱) در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام سیّدمحمّدعلی آلهاشم (نمایندهی ولیّ فقیه در استان آذربایجان شرقی و امامجمعهی تبریز) مطالبی بیان کرد.
۲) بیانیّهی «گام دوّم انقلاب» خطاب به ملّت ایران (۱۳۹۷/۱۱/۲۲)
۳) مناقب آل ابیطالب، ج ۳، ص ۱۸۱
۴) از جمله، بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور و نمایندگان تشکّلهای دانشجویی (۱۳۹۶/۳/۱۷)
۵) معظّمٌله در پاسخ به شعار «ما همه سرباز توایم خامنهای، گوش به فرمان توایم خامنهای» حضّار فرمودند: بونی که بیلیرم؛ قبلاً بویور میسیز، بنده بیلیرم. (این را که میدانم؛ قبلاً شما فرمودهاید، بنده میدانم) خدا انشاءالله خیرتان بدهد، خدا انشاءالله حفظتان کند.
۶) سعدی. گلستان، باب اوّل، در سیرت پادشاهان (با اندکی تفاوت)
۷) بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم (۱۳۹۷/۱۰/۱۹)
۸) کنفرانس «صلح و امنیّت خاورمیانه» که در تاریخ ۲۴ و ۲۵ بهمن سال جاری به دعوت آمریکا و در ورشو لهستان تشکیل گردید.
۹) لهوف، ص ۱۸۵
۱۰) شعار حضّار: «ای رهبر آزاده! آمادهایم آماده».
۱۱) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۱۸؛ «... دشمنى از لحن و سخنشان آشکار است؛ و آنچه سینههایشان نهان میدارد، بزرگتر است ...»
۱۲) فریبخورده
۱۳) معظّمٌله در پاسخ یکی از حضّار که گفت «حضرت آقا به آذربایجان سفر کنید» فرمودند: دل ما در آنجا هست؛ ولو جسممان هم نیاید، دل ما آنجا است. |
2,011 | 1397/11/20 | دعا در پایان مراسم عزاداری فاطمیه ۱۴۴۰ | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41643 |
پنجمین و آخرین شب از مراسم عزاداری امّ ابیها حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها در شام غریبان شهادت آن بانوی بزرگوار، با حضور حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی، جمعی از مسئولان و هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم در حسینیهی امام خمینی رحمهالله برگزار شد.
پایانبخش این مراسم، دعای حضرت آیتالله خامنهای در جمع دستاندرکاران اقامه عزای فاطمی بود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و صوت آن را منتشر میکند:
اللَّهُمَّ املَأ قُلوبَنا حُبّاً لَکَ، وَ خَشیَهً مِنکَ، وَ تَصدیقاً و ایماناً بِکَ، وَ فَرَقاً مِنکَ، وَ شَوقاً اِلَیکَ، یَا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرامِ. اَللَّهُمَّ حَبِّب اِلَینا لِقَائَکَ، وَ اجعَل لَنا فِی لِقائِکَ خَیرَ الرَّحمَةِ وَ اَلبَرَکَةَ، و اَلحِقنا بِالصّالِحینَ، وَ لاَ تُؤَخِّرنا مَعَ الاَشرارِ، وَ اَلحِقنا بِصَالِحِ مَن مَضیٰ، وَ اجعَلنا مَعَ صَالِحِ مَن بَقِی، وَ خُذ بِنا سَبِیلَ الصّالِحینَ، وَ اَعِنَّا عَلیٰ أنفُسِنا بِمَا تُعینُ بِه الصّالحینَ عَلیٰ اَنفُسِهِم...
اَللَهُمَّ اَعطِنا نَصراً فی دینِکَ وَ قُوَّةً فی عِبادَتِکَ وَ فَهماً فی خَلقِکَ وَ کِفلَینِ مِن رَحمَتِک و بَیِّض وُجوهَنا بِنورِکَ وَ اجعَل رَغبَتَنا فیما عِندَکَ وَ تَوَفَّنا فی سَبیلِکَ عَلیٰ مِلَّتِکَ وَ مِلَّةِ رَسولِک.(۱)
اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِینَ بِهِبَتِکَ، وَ اکْفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِینَ بِصِلَتِکَ حَتَّی لَا نَرْغَبَ إِلَی أَحَدٍ مَعَ بَذْلِکَ، وَ لَا نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِکَ...
اللَّهُمَّ إِنَّمَا یَکْتَفِی الْمُکْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ محمدٍ، وَ اکْفِنَا، وَ إِنَّمَا یُعْطِی الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْطِنَا، وَ إِنَّمَا یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اهْدِنَا...
اللَّهُمَّ کِدْ لَنَا وَ لَا تَکِدْ عَلَیْنَا، وَ امْکُرْ لَنَا وَ لَا تَمْکُرْ بِنَا، وَ أَدِلْ لَنَا وَ لَا تُدِلْ مِنَّا.(۲)
پروردگارا از همه قبول کن؛ از مستمعین، از گویندگان، از فراهمآورندگان، از برادران عزیز خدمتگزار، از پاسداران و همهی حضّار به کَرمت این توسل را در این چند شب مورد قبول قرار بده، پروردگارا به محمد و آل محمد قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی کن، روح مطهر فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را از ما راضی کن، معرفت کامل به آنها به ما عنایت بفرما، محبت آنها را در دل ما روزبهروز افزونتر بفرما، ما را از آنها در دنیا و آخرت جدا مفرما، پروردگارا مهمّات و مشکلات مردم را حل کن، پروردگارا این ملت را بر دشمنانش پیروز کن، پروردگارا به محمد و آل محمد خدمتگزاران را توفیق خدمت روزافزون به این ملت عنایت کن، پروردگارا ما را بر آنچه که مورد رضای تو است عارف و واقف و عامل بفرما، آنچه ما را از تو دور میکند ما را از او دور کن، تعجیل در فرج ولیعصر بفرما؛ ما، پدرانِ ما، مادرانِ ما، گذشتگانِ ما را مشمول رحمت و مغفرت خودت قرار بده. رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات.
۱) الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج۲، ص۵۸۶، (دعای جامع از امام صادق علیهالسلام).
ترجمه:
ابن أبی یعفور از حضرت صادق علیه السلام حدیث کند که میخواند: بارخدایا دل مرا سرشار از محبت خود و ترس از خودت و تصدیق و ایمان به تو و بیم و هراس از تو و اشتیاق به سویت کن، ای صاحب جلال و اکرام. بار خدایا لقائت را محبوب من گردان، و در لقائت برای من بهترین رحمت و برکت را قرار داده، و مرا به نیکان ملحق ساز، و با بدان به دنبال مینداز، و مرا به نیکان گذشته بپیوند، و با نیکان باقیمانده قرار ده، و به راه نیکوکارانم ببر، و مرا درباره خودم کمک کن بدان چه نیکان را درباره خودشان کمک کنی...
بار خدایا توفیق یاری درباره دینت، و نیرویی در عبادتت و فهمی درباره آفریدگانت و دو بهره از رحمتت بهمن عطا فرما، و روی مرا به نور خود سپید [و روشن] گردان، و رغبت مرا [فقط] در آنچه نزد تو است قرار ده، و جان مرا در راه خودت بگیر (و بمیران] بر آئین خودت و آئین پیامبرت.
۲) صحیفه سجادیه، دعای پنجم. (دعای امام سجاد علیهالسلام برای خود و نزدیکانش)
ترجمه:
خدایا ما را به بخشش خود از بخشش دیگران بینیاز ساز، و ترس گسستن دیگران را از ما با پیوستن ما به خودت کفایت فرما، تا با وجود عطای تو از دیگری نخواهیم، و با احسان تو از احدی نهراسیم.
بار خدایا بدون شک بینیازان به فضل قوّت تو بینیازند، پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از هر چه غیر خودت کفایت کن، و به حقیقت که بخشندگان از افزونی دادههای تو میبخشند، پس بر محمد و آلش درود فرست، و از نعمتت بر ما عطا کن، و همانا که -راه یافتگان- در پرتو نور ذات تو راه مییابند، پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را هدایت نمای.
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و در هر کار به نفع ما چاره ساز و بر زیان ما چاره مساز، و به سود ما تدبیر کن و به ضرر ما تدبیر مفرما، و ما را چیرگی ده و دیگران را بر ما چیره مساز. |
2,012 | 1397/11/19 | بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41630 |
به مناسبت روز نیروی هوایی؛ در حسینیهی امام خمینی رحمهالله (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطّیبین الطّاهرین المعصومین.
خیلی خوشآمدید عزیزان من! جوانان و مسئولان محترم نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و پدافند هوایی. دیدار سالیانه با شما، برای من به معنای واقعی کلمه خرسندکننده است؛ چهرههای جوان، چهرههای امیدوار، چهرههای شاد و امیدبخش. شماها هر جا که باشید، حضور شما امیدبخش و نعمت بزرگ خدا است. تشکّر میکنم از بیانات فرمانده محترم که بیانات خرسندکنندهای است و کارهایی که در این گزارش کوتاه آمده بود، سرفصلهای مهمّی است؛ دنبالکردن لازم دارد، تعقیبکردن لازم دارد؛ شروع هر اقدامی یک مسئله است و تداومش و ثباتش خیلی مهم است و مسئلهی دیگری است. همین طور تشکّر میکنم از رزمنوازان عزیزمان، هم شعرشان بسیار خوب بود، هم آهنگشان خیلی قشنگ بود؛ انشاءالله که موفّق باشند.
عزیزان! من عرض میکنم که یکی از نعمتهای خدا در حقّ این ملّت، این بود که ارتش کشور با ملّت همراه شد؛ این خیلی نعمت بزرگی بود. در انقلاب اگر ارتش همدل و همراه با مردم نمیشد، وضع جور دیگری میشد، مشکلات عجیبی به وجود میآمد؛ سران ارتش یک حکم داشتند، بدنهی ارتش یک حکم دیگری داشت. هر کدام از نیروهای ارتش نقشی ایفا کردند؛ نقش نیروی هوایی را من در چند جمله عرض میکنم:
نقش نیروی هوایی خیلی برجسته بود؛ اوّلین نقش نیروی هوایی در مسئلهی انقلاب همین قضیّهی نوزدهم بهمن بود. این نوزدهم بهمن مثل خود انقلاب بود؛ همچنان که انقلاب شگفتیساز بود، نوزدهم بهمن هم شگفتیساز بود. من آنجا بودم، وقتی از داخل خیابان داشتند میآمدند این جوانها؛ بعضی افسر، بعضی درجهدار و بسیاری همافر. بنده از آن بالا در یکی از ساختمانها که مشغول کار بودیم دیدم، خودم را رساندم به آنجا(۲) که امام تشریف داشتند، بعد اینها آمدند و بقیّهی قضایا؛ شگفتیساز بود به معنای واقعی کلمه؛ هم دشمن را ناامید کرد و روحیهاش را بشدّت تضعیف کرد، هم انقلابیّون را شاد کرد و روحیهشان را بشدّت تقویت کرد، واقعاً شگفتی بود؛ در واقع آمدن آن چند مجموعه -در مجموع مثلاً چند گروهان- از نیروی هوایی که آمدند در مدرسه ایستادند و سرود خواندند و سلام کردند به امام، این یک رزق لایُحتَسَب بود برای این انقلاب و برای مبارزین و برای امام بزرگوار -وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا * وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب-(۳) این حقیقتاً رزق لایُحتَسَب بود؛ این یک مرحله بود.
مرحلهی بعد، واقعهی شب بیستویکم بهمن بود که کمتر گفته میشود؛ شب بیستویکم بهمن نیروی هوایی به خاطر انتقام همین مسئله، مورد تهاجم تانکها قرار گرفت. و البتّه مردم به کمکشان رفتند، آنها هم محکم ایستادند و سلاحهای داخل انبار را دادند دست مردم، مردم را مسلّح کردند و غلبه کردند؛ تفنگ و جسم و فداکاری، بر تانک و تشکیلاتِ بشدّت خشمآلودی که به سراغ بچّههای نیروی هوایی آمده بود، غلبه کرد؛ این هم یک مرحله. من آن شب هم کاملاً یادم هست؛ جوانهای کشور در خیابانها، از جمله در خیابان ایران که ما آنجا بودیم، راه میرفتند و فریاد میزدند که «نیروی هوایی را دارند قتلعام میکنند، بریزید مردم، بیایید» و مانند اینها؛ و جوانها به کمک نیروی هوایی میرفتند؛ این هم یک مرحله.
یک مرحلهی دیگر، مسئلهی افشای توطئهی کودتای پایگاه همدان -پایگاه شهید نوژه- بود؛ آن[جا] هم، افشای توطئه به وسیلهی یک افسر نیروی هوایی شد؛ یک افسر جوان خلبان نیروی هوایی -که من بعدها در دوران جنگ آن افسر را دیدم که جانباز هم شده بود- سحر، تقریباً نصفشب، آمد پیش من در منزل ما و گفت که یک چنین قضیّهای است و بنا است [کودتا کنند]؛ ما هم باور نمیکردیم؛ این جوان نصفشب خودش را -حالا داستانش مفصّل است- به اینجا و آنجا، به در و دیوار زده بود که شاید بتواند دستش برسد به امام، به امام خبر بدهد؛ نشده بود، به او گفته بودند برو پیش فلانی؛ آمد پیش من و گفت که قضیّه این است. خسته، افتاده، کوفته، ترسیده، آمد، من هم عناصر اطّلاعاتی را احضار کردم، به آنها گفتم این جور دارد میگوید؛ رفتند همان روز [پیگیری کردند]. یعنی فردای آن روز قرار بود کودتا در تهران عملیّاتی بشود، یک جوان نیروی هوایی خنثی کرد همهی اینها را. اینها چیزهایی است که جزو تاریخ ما است؛ متأسّفانه تاریخ انقلاب و تاریخ حوادث و نقشآفرینیهای عجیبی که در این انقلاب شده، برای خیلیها ناگفته و ناشنفته است؛ این را هم من پای نیروی هوایی حساب میکنم، به حساب نیروی هوایی مینویسم، این حرکت بزرگ را، این کار عظیم را که انجام داد.
یک مسئلهی دیگر، مسئلهی جهاد خودکفایی است؛ جهاد خودکفایی، ابتکار نیروی هوایی بود؛ آن وقت من در وزارت دفاع بودم و مسئول کارهای نظامی بودم از طرف شورای انقلاب؛ خود ما هم پیشنهاد نکردیم، [بلکه] آنها پیشنهاد کردند؛ گفتند ما میتوانیم یک تشکیلاتی درست کنیم به نام جهاد خودکفایی؛ اسمش را هم خودشان گذاشتند؛ ما تأیید کردیم، تصویب کردیم، پشتیبانی کردیم وَالّا کار را خود جوانهای نیروی هوایی کردند. بینشان افسر بود، بینشان همافر بود، یک جمعی شدند و شروع کردند به تلاش کردن و جهاد خودکفایی در ارتش راه افتاد که خب لااقل شما -فنّیهایتان- میدانید که جهاد خودکفایی چه کار بزرگی را در طول این چند دهه در کشور انجام داده؛ این هم یکی از آثار و خصوصیّات نیروی هوایی.
یک مسئله [دیگر]، اوّلین واکنش کوبنده در جنگ تحمیلی را نیروی هوایی انجام داد؛ روز دوّم جنگ -یعنی روز اوّل که خب آنها حمله کردند، فردا یا پس فردایش بود- با آن تعداد سورتی(۴) شگفتآور، حملهی به بغداد کرد و حملهی به عراق کرد که همه اصلاً متحیّر ماندند؛ دشمن انتظار نداشت. ما هم امکاناتمان فوقالعاده کم بود، خیلی کم بود؛ یک مقدار امکانات نداشتیم، یک مقدار [هم] امکانات نمیشناختیم؛ داشتیم، نمیشناختیم؛ فرماندهان ما هنوز بلد نبودند. در عین حال یک رقم بالایی، مثلاً ۱۴۰ سورتی یا بیشتر، در یک روز رفتند عراق، در پاسخ به بمباران فرودگاههای ما، فرودگاههایشان را، اینجا و آنجایشان را بمباران کردند. [بنابراین] اوّلین حرکت کوبنده در جنگ تحمیلی از طرف ارتش و نظام نیروی هوایی اتّفاق افتاد.
بعد هم در طول جنگ یک نمونه از فعّالیّتهای ارتش [عملیّات] والفجر هشت است. خدا رحمت کند شهید ستّاری را؛ شهید ستّاری آن وقت افسر فنّی بود، مسئول فنّی بود در نیروی هوایی، هنوز فرمانده نیرو هم نبود؛ کاری کرد در والفجر هشت که رزمندگان از اروند عبور کردند و رفتند آن طرف اروند و فاو را گرفتند و آن قضایای مهم که واقعاً آن حرکت دنیا را تکان داد. آنجا شهید ستّاری و همکارانش چند شبانهروز خواب به چشمشان نیامد؛ این دستگاههای پدافند را دائماً از اینجا منتقل میکردند به آن طرف، از آنجا منتقل میکردند به این طرف، مدام شلّیک میکردند، هواپیما میانداختند و جایشان را عوض میکردند برای اینکه هدف قرار نگیرند؛ کار فوقالعادهای کردند که اصلاً قابل توصیف نیست. آنهایی که اهل قلمند، آنهایی که اهل گفتنند، آنهایی که اهل سرودنند، اینها را باید بسرایند، اینها را باید بنویسند؛ اینها کارهای خیلی بزرگی است که انجام گرفته، ملّت ما هم غالباً -یعنی جوانهای ما- خبر ندارند از آنچه اتّفاق افتاده. یک نمونهاش حالا والفجر هشت بود، در موارد دیگر هم مواردی اتّفاق افتاده.
یکی از کارهای مهم، ساخت هواپیما [است]. اوّلین هواپیمای جنگیای که در کشور ساخته شد، در نیروی هوایی ساخته شد؛ من آمدم آنجا بازدید کردم، دیدم؛ با استفاده از هواپیماهایی که داشتیم، یک تغییراتی دادند و کاری کردند و ساخت هواپیمای جنگندهی دوکابینه در داخل کشور شروع شد. این کار در نیروی هوایی انجام گرفت که مهم بود؛ بعد هم تا این اواخر کارها ادامه داشت و این آخرین کار، پشتیبانی از مدافعان حرم است که کار بزرگی انجام گرفت؛ در این زمینه هم کار بزرگی انجام شد.
خب، این حالا بخشی از گذشتهی شما جوانها است. خیلی از شما که دارید این حرفها را میشنوید، آن روزها را ندیدهاید، درک نکردهاید، هنوز به دنیا نیامده بودید امّا اتّفاق افتاده؛ این تاریخ شما است، این گذشتهی شما است، این هویّت شما است؛ این هویّت را هر چه میتوانید حفظ کنید؛ حرف من این است. من میگویم مهمترینِ کارها -که همهی این چیزهایی که من گفتم و دهها برابرِ این، ناشی از آن است- عبارت است از انسانسازی، نیروی انسانی؛ قوّت هویّت و شخصیّتِ یک جمع و انسانهایی که آن جمع را تشکیل میدهند؛ این از همه چیز مهمتر است؛ انسانسازی کنید. در نیروی هوایی یک جوانی مثل شهید بابایی درست شد، مثل شهید ستّاری درست شد و مثل بقیّهی شهدایی که فراوانند -شهدای بزرگ- و همهی اینها به برکت انقلاب اسلامی بود. در رژیم طاغوت استعدادها وجود داشت، امّا به فعلیّت نمیرسید؛ آنچه توانست مِسها را تبدیل کند به طلا، آنچه توانست بکلّی عنصرها را تغییر بدهد و جابهجا بکند و انسانها را به یک چنین شخصیّتهای برجستهای تبدیل کند، انقلاب اسلامی و حرکت عظیم ملّت ایران بود.
خب، برداشت و تلقّی من امروز از مسائل گوناگون کشور، تلقّیای است که در صحبتهای من کاملاً منعکس است، همه شنیدهاید. تلقّی من، تلقّی خوشبینانه است؛ نه اینکه حوادث را نمیشناسم و نمیدانم، گرفتاریها را نمیدانم، گرانیها را نمیبینم؛ چرا، اینها همه چیزهای واضحی است، اطّلاعات و خبرها به ما خیلی بیشتر از خیلی جاهای دیگر هم میرسد امّا مجموعاً وقتی نگاه میکنم، میبینم ملّت ایران، امروز مثل یک قهرمان، مثل یک شخصیّت برتر در مقابل یک جبههی خصمِ دشمنِ خبیثِ حیلهگر ایستاده و میداند میخواهد چه کار کند؛ مهم این است؛ ما میدانیم دنبال چه هستیم. آرمانها برای ما روشن است، هدفها روشن است. ملّت ایران با همهی قدرت، پشت این انقلاب و پشت این نظام ایستاده؛ خب یک جاهایی گلهمندی هم هست، یک جاهایی ناراحتی هم هست، توقّعات هم هست امّا این گلهمندیها، این توقّعات هرگز موجب نشده که ملّت ایران از استقلال، از عزّت، از سرفرازیای که به وسیلهی انقلاب به دست آورده، رویگردان بشود و رویگردان نخواهد شد. ما اینجا همه وظیفه داریم.
تصویر(۵) من این است: شما یک کوهنوردی را فرض کنید که از یک گردنهای دارد بالا میرود، بخش مهمّی از این گردنهی سخت و لغزان و پیچدرپیچ و خطرناک را بالا رفته؛ تهدیدها زیاد بوده، [امّا] در مقابل تهدیدها مقاومت کرده و رفته، [چون] باید به قلّه برسد؛ تا به قلّه نرسد تهدیدها هست؛ به قلّه که رسید تهدیدها دیگر بیاثر میشود. باید همه همّت کنند؛ مخصوص نیروهای مسلّح نیست، مخصوص نیروی هوایی نیست، مخصوص بخشی از جامعه و بخشی از مسئولیّتها و بخشی از جوانها نیست؛ همه! همه در هر جا که هستند باید همّت کنند، کار کنند، تلاش کنند، وظایف خودشان را تشخیص بدهند، این مجموعهی جدولِ وظایف را پُر کنند. این خانههای جدول، این جوری پُر میشود: شما وظیفهی خودت را انجام میدهی و یک خانه را پُر میکنی، دیگری خانهی بعدی را پُر میکند، دیگری خانهی خودش را پُر میکند. جدولِ این وظایف وقتی پُر شد، کار انجام میگیرد، تحقّق پیدا میکند، به مقصود میرسد؛ این وظیفهی همه است.
کار دشمن دلهره افکندن است. کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام. إِنَّما ذٰلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ أَولِیاءَهُ -[آیهی] قرآن است- این، شیطان است که دوستان و پیروان خودش را میترساند؛ فَلا تَخافوهُم وَ خافونِ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ؛(۶) [خدا میفرماید] شما که مؤمن هستید، از اولیای شیطان، از پیروان شیطان، از قدرتهایی که قدرتهای شیطانی هستند نترسید؛ از من بترسید، از انحراف از صراط مستقیم بترسید. اگر کسی از صراط مستقیم منحرف شد، این ترس دارد؛ چون وقتی شما از جادّهی مستقیم و صحیح و خوب و درست منحرف شدید، میافتید در بیابان؛ از این بترسید امّا از دشمن اصلاً نترسید؛ از دشمن نترسید. یک جای دیگر [دارد]: فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ؛(۷) یا آن «قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ... وَ قالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ»؛(۸) ببینید آیات قرآن درس است، درس زندگی است، درس پیشرفت است. بعد از جنگ اُحد که مسلمانها شهید دادند و کسی مثل حمزهی سیّدالشّهدا به شهادت رسید و افراد دیگری شهید شدند، مجروح شدند، زخمی شدند و بالاخره جنگ تمام شد و روز تمام شد و برگشتند مدینه، همین دَم مدینه بودند، همان بیرون مدینه در محلّ اُحد بودند و یک عدّهای زخمی و یک عدّهای ناراحت [بودند] که دشمن که از مدینه دور شده بود -چون در مرحلهی آخر بالاخره مسلمانها به دشمن ضربه زدند و دشمن را دور کردند- یک نقشهای به خاطرش رسید و آن این بود که حالا که مسلمانها برگشتند مدینه و شمشیرها را زمین گذاشتند، اینها برگردند، یکدفعه حمله کنند و قضایا را تمام کنند و برای اینکه دلها را خالی کنند و بترسانند، خبر را هم به شکلی درز دادند که الان دشمنها میریزند، تا مردم بترسند؛ [خب] یک عدّه هم که مجروحند، یک عدّه هم که خستهاند. «قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم» آدمهای نفوذی آمدند بین مردم گفتند که «بله، لشکر، بیرون مدینه منتظرند که به شما حمله کنند -فَاخشَوهُم- بترسید، پدرتان درمیآید، پدرتان درآمده است»؛ بعد پیغمبر فرمود که فقط آن کسانی که امروز در اُحد زخمی شدند، باید شمشیر دست بگیرند، بیایند بیرون؛ دیگران حق ندارند بیایند؛ ببینید، این[طور] است! شما زخمی شدید، همین شما که زخمی شدید و مجروح شدید، باید شمشیر دست بگیرید بیایید بیرون. یک عدّهای زخمی شده بودند، مؤمن بودند دیگر، به پیغمبر ایمان داشتند، قبول داشتند پیغمبر را، [لذا] شمشیر دست گرفتند، رفتند بیرون، با آن جمعی که در نزدیکیِ مدینه -حالا مثلاً نیم فرسخی، یک فرسخی- اجتماع کرده بودند، درگیر شدند، پدر آنها را درآوردند؛ فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ.(۹) اوّلش گفتند: قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ، بعد رفتند «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ» و برگشتند، هم غنیمت آوردند، هم شکست دادند دشمن را، هم غنیمت گرفتند و سرافراز برگشتند؛ این منطق اسلام است.
آن که شما را وادار میکند که بترسید، مأیوس بشوید، ناامید بشوید، او شیطان است. امروز این شیطانها از طریق رادیو و تلویزیون و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و امثال اینها مرتّب مشغول کارند برای اینکه بترسید. نه، نترسید، فَلا تَخافوهُم،(۱۰) از آنها نترسید؛ از انحراف از راه خدا بترسید که اگر چنانچه از راه مستقیم انحراف پیدا کردیم، سرنوشت ما سرنوشت کشورهایی است که زیر بال آمریکایند، سرنوشت عربستان است، سرنوشت رژیم شاه است که [در آن نوع کشورها] همهی امکانات کشور متعلّق به دشمن [است] و ملّت، ذلیلِ در مقابل دشمن و بیپناه در مقابل دشمن.
خب من احساس میکنم که این نوزدهم بهمن یک احساس وظیفهی تسلّط بر نفس و احساس قدرت را به ما میدهد. روز نوزدهم بهمن [آن سال] هم همین جور بود؛ نوزدهم بهمن آن جوانهایی که از نیروی هوایی پا شدند آمدند با امام بیعت کردند -خب تهدید میشدند دیگر؛ آن روز، تهدید بود؛ آن روز، هنوز رژیم طاغوت سرِ پا بود- اینها بر ترس خودشان غلبه کردند و به خدا امیدوار شدند و از شیطان نترسیدند. پنهان هم نبود؛ من یادم هست، این کاملاً جلوی چشمم است، خیلیهایشان کارتهای شناساییشان را از جیبشان درآورده بودند، این جور سردستشان گرفته بودند؛ یعنی ما این هستیم، اگر میخواهید ما را بشناسید، بشناسید. بر ترس غلبه کردند، امید به خدا را از دست [ندادند]. امروز هم چارهی ملّت ایران و حرکت عظیم ملّت ایران این است؛ از جمله شما عزیزان؛ خب این راهپیمایی بیستودوّم بهمن هم همین جور خواهد بود. حالا من دربارهی راهپیمایی دو سه نکته بعد عرض خواهم کرد؛ راهپیمایی بیستودوّم بهمن به معنای واقعی کلمه دشمنشکن است، مظهر حرکت ملّی است. چهل سال است هر بیستودوّم بهمنی [که میآید]، این ملّت میآیند در خیابان؛ نه فقط در تهران، در همهی شهرهای کشور؛ نه ده هزار نفر، بیست هزار نفر، [بلکه] جمعیّتهای انبوه و عظیم؛ در یک مواردی جمعیّتهای میلیونی! بنده معتقدم امسال این حرکت، پُرشکوهتر هم خواهد شد از سالهای قبل.
رژیم آمریکا به معنای واقعی کلمه تجسّم شرارت است، تجسّم خشونت است، بحرانُساز است، جنگآفرین است؛ نه فقط امروز، [بلکه] در طول این سالهایی که حالا ما یک مقدارش را خودمان شاهد بودیم، یک مقدار هم اینجا و آنجا خواندهایم. حیاتِ رژیم آمریکا از اوایل -حالا نمیگویم آن اوّلِ اوّل؛ آن وقتی را که از انگلیس استقلال پیدا کردند نمیگویم، [بلکه] بعد از مدّتی- حیاتشان به این بوده که دستاندازی کنند به اینجا و آنجای دنیا برای حفظ و ایجاد و کسب منافع خودشان؛ ملّتها [هم] هیچ، زیر پا له بشوند! اصلاً مظهر شرارت است؛ آن وقت این [رژیم] به جمهوری اسلامی و ملّت ایران اهانت میکند. گله میکنند که چرا ملّت ایران میگویند «مرگ بر آمریکا»؛ اوّلاً بنده این را برای حضراتِ بزرگان آمریکایی روشن کنم؛ مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ و جان بولتون و پمپئو! مرگ بر اینها یعنی مرگ بر سردمداران؛ ما به مردم آمریکا کاری نداریم؛ مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر شما چند نفر و آن گروهی که دارید اداره میکنید کشورتان را، مراد این است؛ حالا در این دوره اینها هستند، در دورهی دیگر هم دیگران؛ بحث ملّت آمریکا نیست. ثانیاً تا وقتی که دولت آمریکا و رژیم آمریکا همین شرارت، همین دخالت، همین خباثت، همین رذالت را در اعمال خودش دارد، این مرگ بر آمریکا از دهان ملّت ایران نخواهد افتاد.
خب این روزها در کشور صحبت، صحبت اروپاییها و پیشنهادهای اروپایی است. من توصیهام این است که به اروپاییها هم اعتماد نکنید. در مورد آمریکا هم من از دو، سه سال پیش که این بحثهای مذاکرات مربوط به هستهای برقرار بود دائماً، هم خصوصی به مسئولین میگفتم، هم در جلسات عمومی -در سخنرانیها- مکرّر گفتم که من اعتمادی به اینها ندارم. به اینها اعتماد نکنید؛ به اینها اطمینان [نکنید]؛ به حرفشان، به قولشان، به امضایشان، به لبخندشان اعتماد نکنید، اینها مورد اعتماد نیستند. خب، حالا نتیجه این شده که خود مسئولینی که آن روز مذاکره میکردند، امروز دارند میگویند آمریکا غیر قابل اعتماد است! خب، از اوّل بایستی این غیر قابل اعتماد بودن را تشخیص میدادند و حرکت میکردند. امروز هم دارم راجع به اروپا میگویم «غیر قابل اعتمادند»؛ نمیگویم دربارهی مسائل مورد ابتلاء و مانند اینها ارتباط نداشته باشید با اینها؛ نه، بالاخره ما یک دولتی هستیم، یک حکومتی هستیم که الحمدلله مقتدریم، توانایی داریم؛ بحث سرِ این نیست، بحث سرِ این است که به اینها با چشم بدبینی نگاه کنید؛ اینها به هیچ چیز پابند نیستند. ببینید! در خیابانهای پاریس مردمشان را دارند کور میکنند -مردم تظاهرکنندهای که در خیابانهای پاریس دارند حرکت میکنند، به وسیلهی نیروهای مسلّحِ دولت فرانسه مورد تهاجم قرار میگیرند، بسیاری کور میشوند؛ یعنی این جور با مردم خودشان رفتار میکنند- آن وقت از ما مطالبهی حقوق بشر میکنند! خب، شما چهکارهاید؟ شما با حقوق بشر چه نسبتی دارید که از یک کشور دیگر، از یک ملّت دیگر مطالبهی حقوق بشر کنید؟ شما اصلاً میشناسید حقوق بشر را؟ نه امروز میشناسند، نه در گذشته میشناختند، نه در تاریخشان میشناختند؛ اینها این جوریاند. یعنی با کمال وقاحت میایستند یک چیزی را مطالبه میکنند، طلبکاری میکنند، با لحن خیلی خودخواهانه و تکبّرآمیز هم [مطالبه] میکنند. نمیشود به اینها اعتماد کرد، نمیشود به اینها احترام گذاشت؛ اینها این جوری هستند. ما بارها دیدهایم در این قضایای مختلف؛ فرانسه یک جور، انگلیس یک جور، آن یکی یک جور، آن یکی [دیگر] یک جور، هر کدام یک جور؛ رفتارهایشان این جوری است. البتّه با همهی دنیا -بجز چند استثنا- ما ارتباط داریم و باز هم خواهیم داشت؛ لکن بایستی بدانیم که با چه کسی طرفیم، با چه کسی مذاکره میکنیم، با چه کسی قرار میبندیم، بر سر چه چیزی قرار میبندیم. این هم یک مطلب که لازم است.
امّا در مورد راهپیمایی؛ راهپیمایی در بیستودوّم بهمن یکی از شگفتیسازیهای انقلاب اسلامی است، واقعاً شگفتیساز است؛ مثل خود انقلاب. جشن سالانهی انقلابها در دنیا را -آنهایی که حالا انقلابی کردند و سالانه جشن انقلاب میگرفتند- ما لااقل در تلویزیون دیده بودیم که چند نفر آن بالا ایستادهاند و نیروهای مسلّح بیایند راه بروند و رژه بروند و فقط همین؛ جشن این بود. اینکه مردم چند ساعت بیایند در خیابانها، در هوای سرد زمستان که حالا شانس ملّت ایران، انقلابشان هم در بهمن بوده که هوا سرد است و برف است، برف باشد، باران باشد، سرد باشد، این جمعیّتهای عظیمِ مردم راه بروند، سخنرانی گوش کنند، این کار چهل سال هم ادامه داشته باشد -بحث یک سال و دو سال که نیست، امسال سال چهلم است- خود این یکی از معجزات است که از شگفتیسازیهای انقلاب عظیم اسلامی است. خب، این بایستی با قدرتِ تمام ادامه پیدا کند؛ این دشمنشکن است، خودِ این دشمن را مرعوب میکند. این نشاندهندهی عزم ملّی است، عزم ملّت ایران را نشان میدهد؛ نشاندهندهی حضورِ عمومی ملّت ایران در صحنه است. حضور ملّت در صحنه، برای دشمن شکننده است. این حضور بیستودوّم بهمن نشاندهندهی حضور عمده است؛ نشاندهندهی وحدت ملّی است، وحدت ملّی. اختلاف سلیقه وجود دارد امّا وقتی که پای انقلاب است و پای بیستودوّم بهمن است و پای نظام جمهوری اسلامی است، این اختلاف سلیقهها رنگ میبازد؛ همه میآیند در کنار هم.
من اینجا یک سفارشی هم بکنم؛ گاهی در راهپیمایی بیستودوّم بهمن دیده میشود که مثلاً جنابعالی از فلان آقا خوشتان نمیآید، او هم آمده در راهپیمایی مثل شما، بنا میکنید علیه او تظاهرات کردن و شعار دادن؛ این درست نیست؛ یک اختلاف نظری است، بالاخره شما او را قبول ندارید به هر دلیلی، فلان مسئول را، فلان رئیس را، فلان آقا را شما قبول ندارید، خیلیخب، اشکال ندارد؛ امّا جای تسویهحساب، راهپیمایی بیستودوّم بهمن نیست؛ این را من توصیه میکنم به همه؛ مواظب باشید، شعارهای خودتان را بدهید، کارهای خودتان را بکنید، مبنای خودتان را اگر مبنای منطقی است حفظ کنید امّا راهپیمایی را مظهر اختلافات قرار ندهید، مظهر درگیری و مانند اینها قرار ندهید؛ بگذارید این حرکت عظیم که نشاندهندهی عزم ملّی و حضور ملّی و وحدت ملّی است، همین جور با همین عظمت باقی بماند.
عزیزان من! فردای ملّت ایران از امروز ملّت ایران بمراتب بهتر است؛ و فردای نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی از امروزشان بمراتب بهتر است؛ و فردای شما جوانهای عزیز که بنا است جای گذشتگان را شماها پُر کنید و بهتر از آنها و یک پلّه بالاتر از آنها حرکت کنید، از امروزتان بمراتب بهتر است؛ همه به خدا توکّل کنید، همه تلاش کنید، همه در هر جا که هستید احساس مسئولیّت و وظیفه کنید و به آن وظیفه عمل بکنید؛ خدای متعال هم با نظر لطف به شما خواهد نگریست و راه را جلوی شما انشاءالله باز خواهد کرد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار امیر سرتیپ عزیز نصیرزاده (فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران) گزارشی ارائه کرد.
۲) مدرسهی علوی
۳) سورهی طلاق، بخشی از آیات ۲ و ۳؛ «.. و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] برای او راه بیرونشدنی قرار میدهد. و از جایی که حسابش را نمیکند به او روزی میرساند ...»
۴) پرواز عملیّاتی یک فروند هواپیما
۵) توصیف
۶) سورهی آلعمران، آیهی ۱۷۵
۷) سورهی مائده، بخشی از آیهی ۳؛ «... پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. ...»
۸) سورهی آلعمران، آیهی ۱۷۳؛ «همان کسانى که [برخى از] مردم به ایشان گفتند: "مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمدهاند؛ پس، از آن بترسید." [ولى این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: "خدا ما را بس است و نیکو حمایتگرى است."»
۹) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۷۴؛ «پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از میدان نبرد] بازگشتند، در حالى که هیچ آسیبى به آنان نرسیده بود. ...»
۱۰) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۷۵؛ «... پس از آنان مترسید. ...» |
2,013 | 1397/11/14 | بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره آثار سه واجب الهی در جامعه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43127 |
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ۱۳۹۷/۱۱/۱۴ به بیان شرح حدیثی از امام باقر (علیهالسّلام) درباره زکات، روزه و حج و آثار آنها در جامعه پرداختند. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در آستانهی فرارسیدن ماه ذیالحجه و ایام برگزاری حج ابراهیمی، متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر میکند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
فَقالَ: یا جابِرُ ... اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبرِ وَ الزَّکاةُ تزیدُ فِی الرِّزقِ وَ الصِّیامُ وَ الحَجُّ تَسکینُ القُلوب.(۱)
اَلصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر
[این] دنبالهی حدیث جابر از امام باقر(علیه السّلام) است که این فقره را در جلسهی قبل خواندیم.
وَ الزَّکاةُ تزیدُ فِی الرِّزق
ظاهر قضیّه به حسب نگاه مادّی ما این است که وقتی زکات میدهیم -یعنی صدقه- پولی را خارج میکنیم، در واقع از خودمان چیزی کم میکنیم؛ امّا باطن قضیّه این نیست. باطن قضیّه این است که زکات، رزق را زیاد میکند و این، هم به این معنا است که اثر طبیعیِ زکات این است که خدای متعال به انسان عوض خیر میدهد و رزق را زیاد میکند، هم با یک معانی وسیعتری، با نگاه وسیعتری که انسان نگاه کند، وقتی در جامعه زکات رایج شد، اقتصاد رونق میگیرد و وقتی اقتصاد رونق گرفت، همهی طبقات مردم، قشرهای مردم برخوردار میشوند. این هم میتواند مضمون این عبارت باشد.
وَ الصِّیامُ وَ الحَجُّ تَسکینُ القُلوب
بعد فرمود که هم روزه و هم حج مایهی سکونتِ دل هستند. سکونت دل یکی از آن نعمتهای بزرگ خدا است: اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنین؛(۲) «ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلی رَسولِه وَعَلَی المُؤمِنین»؛(۳) سکینه، یعنی آرامش دل. آرامش دل به معنای بیخیالی نیست، به معنای بیدغدغهای نیست؛ به معنای این است که دل تلاطم ندارد. گاهی اوقات قلب انسان در یک امری متلاطم است، همین طور دائم به این طرف، به آن طرف [میرود]، حیرت [میکند] و نمیداند چه کار بکند! این آرامش، همان چیزی است که اولیای خدا داشتند و در سختیها، در مشکلات فراوان، روحشان آرامش داشته است، تلاطم نداشته است؛ این سکینه خیلی چیز مهمی است. در قرآن، چند بار در سورهی مبارکهی انّا فتحنا(۴) و جاهای دیگر تعبیر سکینه تکرار شده است. حالا [حضرت] میفرماید که روزه به انسان آرامش میدهد؛ طبیعتِ کارِ روزه این است. وقتی که انسان، خود را از طعام و مُشتهَیات(۵) نفسانی خارج کرد، به طور طبیعی یک آرامشی در روح انسان به وجود میآید و آن تلاطمها از بین میرود.
از دو جهت، حج هم همین جور است: حج، هم از جهت ذکر و توجهّی که در حج وجود دارد -خب، توجّهات و اذکار در حج خیلی زیاد است دیگر؛ صلات است و طواف است و سعی بین صفا و مروه است و ذکرُ اللّه است و عرفات است و از اوّل تا آخرِ آن ذکر است، توجّه است؛ هم از این جهت ذکر الهی است که: اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب(۶)- هم شاید از این جهت که مسلمان، مؤمن به خاطر حوادث دنیا [نگرانیهایی دارد]. همین طور که دشمنیهای جبههی خبیث دشمن در مقابل ما ایستاده و یک نگرانیهایی، دغدغههایی، دلواپسیهایی به وجود میآید؛ وقتی انسان به حج میرود، آنجا میبیند این جمعیّت مسلمانها را که از همهی اقطار عالم آمدند، احساس میکند که تنها نیست؛ این احساس عدم تنهایی، یک آرامشی به قلب انسان میدهد. البتّه امروز این کار، خیلی آسان نیست؛ برای خاطر اینکه بین همین جماعتی که آنجا جمع میشوند، ایادی دشمن توانستهاند بذر تفرقه را آنچنان بیفشانند که [آن را] به این آسانیها جمع نشود کرد؛ [قضیّه] این جوری است. ما هر کدام وظیفهای داریم: ما که شیعه هستیم، آن که سنّی است و از فِرَق مختلف اهل سنّت، همه بایستی کاری کنیم که این دستِ تفرقهافکن دشمن را قطع کنیم، خنثی کنیم؛ نباید به او در ایجاد شِقاق و اختلاف و دشمنی و بغض و کینه کمک کنیم که پهلوی همدیگر که مینشینیم، احساس کینه کنیم، احساس بغض کنیم که اینجا دیگر آن جمعیّت عظیم، آرامش برای انسان ایجاد نمیکند بلکه دغدغه ایجاد میکند. پس حج از این جهت هم که نگاه به مجموعهی مسلمانها است، سیاه و سفید و زرد و انواع و اقسام ملّیتها و اقوام و جغرافیای مختلف آنجا جمع میشوند دُور خانهی خدا طواف میکنند، همه یک عمل را انجام میدهند، این یک آرامشی به انسان میبخشد.
۱) امالی طوسی، مجلس یازدهم، ص ۲۹۶؛ «نماز تثبیتکنندهی اخلاص و دورکنندهی کبر است و زکات باعث ازدیاد روزی است و روزه و حج باعث آرامش قلبها است. |
2,014 | 1397/11/10 | بیانات پس از زیارت مزار شهدای بهشت زهرای تهران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41514 |
یکی از کارهای بدی که بعضی از مدیران گلزارهای شهدا انجام میدهند، این کار غلط یکسانسازی قبور شهدا است. این[جا] خوب است؛ همین درست است، بیایند صاحبان این شهدا، پدرانشان، مادرانشان، فرزندانشان، همسرانشان، علامتی داشته باشند، عکسی داشته باشند، این خوب است. این شکل، شکل طبیعی است. هیچ لزومی ندارد که ما این [علامتها] را صاف کنیم، به خیال اینکه میخواهیم زیباسازی کنیم. زیبایی هر جایی و هر چیزی به حَسَب خودش است؛ زیبایی انسان، زیبایی باغ، زیبایی قبرستان، زیبایی هر چیزی را باید به حَسَب خودش محاسبه کنیم. |
2,015 | 1397/11/09 | بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره گذرا بودن دنیا | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43194 |
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ به شرح حدیثی از امام باقر علیهالسلام درباره گذرا بودن دنیا پرداختند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امام باقر علیهالسلام متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر میکند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
یا جابِرُ الدُّنیا عِندَ ذَوِی الاَلبابِ کَفَیءِ الظِّلالِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِعزازٌ لِاَهلِ دَعوَتِهِ الصَّلاةُ تَثبیتٌ لِلاِخلاصِ وَ تَنزیهٌ عَنِ الکِبر.(۱) |
2,016 | 1397/11/03 | بیانات در دیدار مسئولان و محققان ستاد توسعه علوم شناختی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41555 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین.
اوّلاً خدا را باید شکر کنیم که هر روزی که میگذرد، بشر به آشنایی با صُنع(۲) پروردگار نزدیکتر میشود. واقعاً بندگان خدا، انسانهای خداپرست که معتقدند به صانع و به توحید، باید خدا را شکر کنند که روزبهروز این مسئله و این حقیقت برای انسانها، برای صاحبان فکر، برای همان کسانی که در قرآن از آنها به «لِقَومٍ یَعقِلون»(۳) و «لِقَومٍ یَتَفَکَّرون»(۴) تعبیر شده، دارد واضح میشود. این نظم عجیب که از یک طرف، میلیاردها ستارهی کهکشانی در آسمان، از آن طرف [دیگر] میلیاردها ذرّهی کوچک تشکیلدهندهی هستهی یک اتم -که این را حالا اخیراً کشف کردهاند- از آن طرف [دیگر] این خصوصیّاتی که در ارتباطات مغزی وجود دارد، این پیچیدگی عجیب و عظیم، این نظمی که بر این مجموعه حاکم است، هر دلی را، هر انسانی را که «مَن کانَ لَهُ قَلب»(۵) -کسی که دل دارد- به خدا نزدیک میکند. باید خدا را شکر کنیم که این پیشرفتهای بشری، ما را به معرفت الهی نزدیکتر میکند؛ الحمد لله ربّ العالمین.
نکتهی بعدی این است که این دانشهایی که بشر کشف میکند -حالا امروز علوم شناختی، که اینها جزو کشفیّات جدید بشر است؛ یک روزی مثلاً هفتاد هشتاد سال پیش، صد سال پیش، علومِ مربوط به اتم و کارکردهای اتم و امثال اینها- هر کدام از اینها یک دریچهای است که به روی انسان باز میشود تا عالَم وجود را و هستی را که صُنع الهی است بیشتر بشناسد؛ این یک فتوح الهی است؛ اینها فتوحات الهیّه است؛ ما بایستی از این فتوح الهی استقبال کنیم، استفاده کنیم. خداوند در قرآن میگوید که «وَ استَعمَرَکُم فیها»؛(۶) شما را در روی این زمین وادار کرده و از شما خواسته آباد کردنِ این زمین را. آباد کردن زمین به معنای آباد کردن جسم بیجان نیست بلکه به معنای مجموعهی آن چیزی است که زمین حامل آن است که عمده وجود انسان است. این علوم -هم علومی که امروز بتدریج دارد کشف میشود، هم آنچه قبلاً کشف شده، و هم آن چیزهایی که بعدها کشف خواهد شد- ما را به این «اِستَعمَرَکُم فیها» نزدیک میکند.
همچنان که شما امروز از پدیدههای ناشی از فنّاوریهای برخاستهی از علوم شناختی شگفتزده میشوید -علوم شناختی، یک فنّاوریهایی را به وجود میآورد؛ فرض بفرمایید ارتباط ذهن و مغز با ماشین؛ این یک چیزی نبوده که به ذهن کسی برسد [امّا] امروز این وجود دارد- چیزهای فراوان دیگری وجود خواهد یافت در آینده که همین جور ما را شگفتزده خواهد کرد و امروز اصلاً به ذهنمان نمیرسد. هر کدام از این دریچههایی که خدای متعال بر روی بشر باز میکند -دریچههای دانش، دریچههای علم- یک مرحلهای برای تحوّل بشر و تحوّل زندگی بشر است. همچنان که مثلاً فرض کنید در اوایل قرن بیستم که فیزیک رشد کرد و وارد میدان شد و علوم مرتبط با فیزیک، همهی فضاهای علمی و صنعتی دنیا را گرفت، شما میبینید زندگی در آن روز با زندگی در این روز از زمین تا آسمان فرق کرده، پنجاه سال دیگر زندگی بشر با زندگی امروز بمراتب فرق خواهد کرد؛ دنیای دیگری خواهد شد، تحوّل بنیانیای به وجود خواهد آمد؛ یعنی آنچه ما امروز با آن مواجه هستیم و خطرات امروز، تهدیدهای امروز، فرصتهای امروز، در پنجاه سال بعد از این ممکن است خطر نباشد، تهدید نباشد و فرصت نباشد؛ تهدیدهای جدیدی به وجود میآید، فرصتهای جدیدی به وجود میآید.
فرض کنید امروز مثلاً برای یک دولت و یک کشور در زمینهی قدرت نظامی، خب بمب اتم مثلاً یک ابزار تعیینکننده است؛ ممکن است پنجاه سالِ دیگر وضع دنیا جوری بشود که اهمّیّت بمب اتم، مِن باب مثال مثل یک توپ اورلیکِن(۷) امروز باشد، اصلاً هیچ اهمّیّتی نداشته باشد. یعنی کسی این طرف دنیا بنشیند و بمب اتمی را که مثلاً در پنج هزار کیلومتری، ده هزار کیلومتری در آن طرف دنیا است، خنثی کند یا منفجر کند با یک ابزار ویژهای که امروز وجود ندارد و آن روز وجود خواهد داشت؛ یعنی دنیا متحوّل خواهد شد.
خب، میخواهیم چه نتیجه بگیریم؟ من میخواهم این را نتیجه بگیرم که هر ملّتی که امروز در زمینهی این دانشهای جدید -که حالا این علوم شناختی و فنّاوریهای مرتبط با علوم شناختی چیزهای جدید دنیایند دیگر؛ مثلاً بیست سی سال است که اینها وارد میدان دانش و علم و دانشگاه و پژوهشگاه شدهاند- عقب بیفتد، سرنوشتش، سرنوشت آن ملّتهایی است که در آغاز انقلاب صنعتی عقب افتادند و سرنوشتشان شد استعمارزدگی، شد زیر دست بودن، شد فقیر ماندن، شد ذلیل شدن. اگر ما امروز در زمینهی علوم شناختی و فنّاوریهای شناختی تلاش نکنیم، کار نکنیم، حرکت جدّی نکنیم -چون دیگران دارند [کار] میکنند دیگر، با همهی وجود دارند [تلاش] میکنند؛ امروز مثلاً فرض کنید ایشان نشان دادند که در زمینهی هوش مصنوعی مثلاً ما چهاردهم هستیم در دنیا- اگر چنانچه یک ذرّه غفلت کنیم و خوابمان ببرد، بسرعت سقوط خواهیم کرد و پنجاه سالِ دیگر خواهیم شد پنجاهم، خواهیم شد صدم، یعنی دنیا از ما جلو میافتد و میرود. این نکتهی مهمّی است و باید همه به این توجّه کنند؛ هم شما دانشمندان و محقّقین و پژوهشگران باید به این توجّه کنید یعنی شما دیگر شب و روز نباید بشناسید، هم مسئولین کشور و دولتیها باید توجّه کنند. اینکه بنده این همه روی مسئلهی علم تکیه میکنم، به خاطر این است.
الحمدلله در این پانزده شانزده سال، بیست سال -قریب بیست سال اخیر- حرکت علمی در کشور یک حرکت جدّی خوبی شده لکن این حرکت اگر از شتاب بیفتد، ما عقب میمانیم. حالا بعضی اوقات آمار میدهند، میگویند «آقا! شتاب حرکت ما مثلاً پانزده برابر متوسّط دنیا است»؛ خیلی خوب، این خیلی خوب است امّا کافی نیست؛ [چون] ما از زیر صفر شروع کردیم. ما بعد از نابودی رژیم طاغوت از زیر صفر تقریباً شروع کردیم و وقتی که از زیر صفر شروع میکنیم، برای اینکه برسیم به نقطهی اوج، شتابمان بایستی زیاد باشد و در مدّت طولانیای [هم] این شتاب باید زیاد باشد. این کافی نیست که الان شتاب ما مثلاً چند برابر متوسّط دنیا است؛ بله [هست] امّا این به اصطلاح شدّت شتاب، بایستی بیست سال طول بکشد، سی سال باید طول بکشد تا ما بتوانیم به نقطهی اوج برسیم؛ وَالّا اگر چنانچه ما نکنیم، [عقب میمانیم]. حالا این رشتههای مربوط به علوم شناختی، یک مجموعه است، یک دستگاه علمی است؛ دستگاههای علمیِ دیگری بلافاصله به وجود خواهد آمد یعنی تولید خواهد شد؛ ذهن بشر که متوقّف نمیشود. آنهایی که در این زمینههای ابتدائی، در زیرساختهای علمی از ما جلو هستند، زودتر مسئله به ذهنشان میرسد، زودتر در صدد حلّش برمیآیند و زودتر به رتبهی بالاتر میرسند لذا ما باید خودمان را بالا بکشیم. عرض من این است؛ اصرار بنده بر این است.
الحمدلله حالا در این زمینه ما پیشرفت کردهایم؛ در بعضی زمینههای دیگر هم الحمدلله پیشرفتهایمان خوب بوده امّا هیچ دلخوش نباید باشیم -حالا دلخوش که عیب ندارد، دلخوش باشیم- یعنی به این قانع نباید باشیم؛ مطلقاً. باید توجّه کنیم که اگر ما امروز از این کاروان اندکی عقب ماندیم، قطعاً دیگر نخواهیم رسید؛ نباید بگذاریم که عقب بمانیم. یک شعری است که یادم نمیآید [امّا] مضمونش این است که داشتیم با کاروان میرفتیم، یک خاری در پای ما رفت، خم شدیم، نشستیم خار را از پایمان دربیاوریم، دیگر نرسیدیم به کاروان؛ اینجوری است؛ یعنی کاروان پیشرفتِ دنیا این جوری است. تا شما نشستی که خار را از پایت دربیاوری، از راه عقب ماندی و دیگر نمیشود رسید؛ چون او هم دارد میدود؛ شما اگر میدوید، او هم دارد میدود. لذا نباید اصلاً توقّف وجود داشته باشد، بایستی به طور دائم حرکت کنیم. این یک نکتهی اساسی است که اصل کار را من تأکید میکنم، تأیید میکنم.
و به شما دوستان، آقایان و کسانی که با شماها کار میکنند، دانشمندانتان، دانشجویانتان، پژوهشگرانتان عرض میکنم باید شماها از جانتان مایه بگذارید یعنی باید خسته نشوید، باید به طور جدّی دنبال بکنید؛ چون کار دست شما است، جلودارِ این کاروان و این قافله شما هستید و باید حرکت بکنید.
ببینید! یک مثال در ذهن من هست که اینجا یادداشت کردهام تا به شما بگویم: فرهنگستان فرانسه یکی از مجموعههای علمیِ معروف و شاخص دنیا است؛ یعنی دویست سال است برترین دانشمندان فرانسه همیشه در فرهنگستان [هستند]؛ این فرهنگستان در وقتی تشکیل شده که دولت فرانسه یعنی کشور فرانسه، بیشترین تلاطمهای دوران تاریخِ خودش را داشته، یعنی دوران ناپلئون و جنگهای گوناگونی که ناپلئون در اروپا میکرد؛ یک روز با ایتالیا، یک روز با اتریش، یک روز با آلمان، یک روز با روسیه. در آن وقت این فرهنگستان به وجود آمده و تشکیل شده. بنابراین میشود. ما امروز آن جور تلاطمها را هم نداریم، آن جور مشکلات را هم نداریم و میتوانیم پایههای علمیِ مستحکمی را در کشور بگذاریم. این یک نکته.
یک نکتهی دیگر، دو توصیه است که من اینجا یادداشت کردهام: یک توصیه این است که از همهی تواناییهای غربیها و از همهی امکانات آنها -که در این قضیّه پیشرفته هستند و جلوتر از ما هستند- باید بتوانیم استفاده کنیم. ما از شاگردی کردن و یاد گرفتن هرگز پرهیز نمیکنیم، از اینکه شاگرد باشیم ننگمان نمیکند؛ آنچه ننگمان میکند، این است که همیشه شاگرد بمانیم؛ آن را نمیخواهیم؛ وَالّا آنچه را آنها دارند، باید یاد بگیریم. این توصیهی اوّل.
توصیهی دوّم [اینکه] به توصیههای آنها و برنامههای آنها به هیچ وجه اعتماد نکنیم؛ این هم توصیهی دوّم. شما خب ملاحظه کردید که این کارکرد و کاربرد دانشهای شناختی و به اصطلاح فنّاوریهای شناختی، تمام عرصههای زندگی را در بر میگیرد. خب اگر چنانچه یک کشوری که یک روزی به خودش حق داده که برود فلان کشورِ دیگر را با زورِ اسلحه در تحت سلطه دربیاورد، حالا بخواهد از این دانش استفاده کند برای اینکه همان کشور را که یک روز با سلاح تصرّف کرده، با این ابزار تصرّف کند، این بعید است به نظر شما؟ بعید به نظر میآید؟ این جوری است دیگر. بنابراین به توصیهی او بایستی با سوءظن نگاه کرد. کشورهایی که امروز بیشترین بخش این سرمایه را دارند یعنی آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی، اینها بیشترین جنایتها را در دنیا نسبت به بشریّت انجام دادهاند. این است دیگر.
حالا این آقا میخواهد در مرز مکزیک دیوار بکشد؛(۸) خب این سرزمینهایی که در شمال مرز مکزیک قرار دارد، همهی اینها مال مکزیک است، یعنی این کالیفرنیا، تگزاس، این ایالتهای بزرگ، همهی اینها مال مکزیک بوده و اصلاً مال مکزیک است؛ اینها را آمریکا با زور جنگ، با تفنگ، با آدمکشی از دست آنها گرفته و حالا میخواهد آنجا دیوار بکشد! بحث ترامپ هم نیست؛ بحث سیستم است، بحث مجموعهی نظام و رژیم است. این سیستمی که میتواند یعنی به خودش حق میدهد که سرزمین یک کشوری را تصرّف کند، آیا به خودش حق نمیدهد که بر روی ذهن آنها اثر بگذارد؟ شما گفتید که [این فنّاوری] میتواند اضطراب و ترس را برطرف کند؛ [امّا] میتواند اضطراب و ترس را هم ایجاد کند؛ میتواند در تصمیمگیریها هم اثر بگذارد؛ اگر بتواند نمیکند این کار را؟ قطعاً میکند؛ یا آن کشورهای اروپایی: انگلیس یک جور، فرانسه یک جور، بقیّه یک جور؛ خب اینها سابقهی بدی دارند در دنیا؛ ما بایستی همیشه به اینها [سوءظن داشته باشیم].
حالا به بنده میگویند شما سوءظن دارید؛ البتّه یقیناً من سوءظن دارم، [اصلاً] سوءیقین دارم، سوءظن نیست امّا این سوءیقین یا سوءظنّ من، ناشی از توهّم نیست، ناشی از واقعیّات است. خب من جزئیّات کارهای فرانسه در الجزایر را بدقّت میدانم، کارهای انگلیس و فرانسه در شمال آفریقا را، در کشورهای مختلف آفریقایی را میدانم، عملکرد انگلیس در هند را میدانم که اینها چه جنایتهایی مرتکب شدهاند، در چین همین جور، در بقیّهی نقاط دنیا همین جور؛ خب به این دولتها، به این سیستمها، به این نظامها آیا میشود در برنامهریزیهای حسّاس و مهمّی مثل علوم شناختی اعتماد کرد؟ نمیشود.
شما بایستی خودتان، هدفهای خودتان را در این دانش معیّن کنید؛ در همهی بخشهای علوم شناختی، اوّل شما هدفگذاری کنید تا ببینیم ما چه میخواهیم و دنبال چه هستیم، آن وقت بر اساس آن هدفگذاری، شما موضوع و پروژه تعریف کنید و بخواهید که دانشمند، دانشجو، پژوهشگر، جوان و مانند اینها این پروژه را [انجام بدهند]. این نباشد که شما مطالبهی پروژه کنید بدون اینکه هدفگذاری کرده باشید؛ مثلاً فرض بفرمایید در دانشگاهها کسانی به میل خودشان یک پروژهای را تعریف کنند، بیایند با شما مثلاً بخواهند هماهنگ کنند، کار کنند که این پروژه اصلاً -به تعبیر فرنگی- روی پازل و مجموعهی شما هیچ تأثیری نمیگذارد و این جدول شما را پُر نمیکند. شما اوّل جدولتان را تعریف کنید که چه میخواهید، چه کار میخواهید بکنید، بعد آن وقت خانههای این جدول را از فلان دانشگاه، از فلان پژوهشگاه و از آن مجموعه مطالبه کنید تا برای شما تهیّه کنند و بیاورند. پس بنابراین این هم توصیهی دوّم ما است که به خودتان تکیه کنید، یک راهبرد بومی تعریف کنید برای پیشبرد این دانشها و بر اساس آن، کاربران را وادار کنید که کار کنند.
و به خدا هم توکّل کنید و اطمینان کنید و نیّتتان را خدایی کنید. اینکه گفتم از جان مایه بگذارید، خب آدم از جانش برای چه کسی مایه میگذارد؟ از جان نمیشود برای کسی مایه گذاشت، مگر برای خدا؛ برای خاطر اینکه در حساب الهی، حسنات محفوظ است. شما اگر چنانچه از آن وقتی که برایتان مقرّر شده که کار کنید، نیم ساعت بیشتر کار کردید و بهتر کار کردید و بادقّتتر کار کردید، ممکن است آن کسی که کار را به شما محوّل کرده اصلاً نفهمد و نداند امّا در محاسبات الهی ثبت میشود، هیچ چیز ضایع نمیشود؛ به این توجّه کنید.
و سعی هم بکنید این علوم حسّاس که با ذهن و فکر و استدلال و تصمیم و معرفت و مانند اینها ارتباط پیدا میکند، موجب گمراهی جوانها نشود؛ حواستان باشد! جوری حرکت بکنید، با مبنائی حرکت بکنید که همان طور که در اوّل صحبت عرض کردم و در آغاز این برنامه هم آقای دکتر خرّازی نوشته بودند از قول امیرالمؤمنین، آشنایی با این علوم و وارد شدن در این عرصه ما را با خدا بیشتر آشنا کند، جوانهای ما را با توحید و با معرفت الهی بیشتر آشنا کند؛ سعیتان این باشد. اگر این را هدف قرار دادید، آن وقت هر یک ساعتی که صرف میکنید، یک حسنهی ماندگار است و پاداش الهیِ آن، پاداشِ بسیار عظیمی خواهد بود انشاءالله. ما هم دعا میکنیم که انشاءالله خدا شماها را موفّق بدارد و باز هم از آقای دکتر ستّاری، آقای دکتر خرّازی و بقیّهی آقایان تشکّر میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، آقایان دکتر کمال خرّازی (دبیر ستاد توسعهی علوم و فنّاوریهای شناختی)، دکتر سورنا ستّاری (معاون علمی و فنّاوری رئیسجمهور) و دکتر مجید نیلیاحمدآبادی (دبیر ستاد توسعهی علوم و فنّاوریهای شناختی) و آقای سیّدمحمّد مهدوی (از مسئولین وزارت دفاع در ارتباط با ستاد علوم شناختی) گزارشهایی ارائه کردند. آقای دکتر منصور غلامی (وزیر علوم، تحقیقات و فنّاوری) در این دیدار حضور داشت.
۲) آفرینش
۳) از جمله، سورهی عنکبوت، آیهی ۳۵
۴) از جمله، سورهی جاثیه، آیهی ۱۳
۵) سورهی ق، بخشی از آیهی ۳۷
۶) سورهی هود، بخشی از آیهی ۶۱
۷) نوعی توپ ضدّهوایی
۸) اشاره به قصد ساخت دیوار در مرز مکزیک و آمریکا توسط رئیسجمهور آمریکا |
2,017 | 1397/11/02 | بیانات در ابتدای درس خارج درباره اثر نماز شب در از بین بردن گناهان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43304 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
وَ بِهذَا الاِسنادِ، قالَ: قالَ الصّادِقُ (عَلَیهِ السَّلامُ) فی قَولِهِ (تَعالى): اِنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئاتِ؛ قَالَ: صَلاةُ اللَّیلِ تَذهَبُ بِذُنُوبِ النَّهار.(۱) |
2,018 | 1397/10/27 | گزیدهای از بیانات در دیدار جمعی از تاریخپژوهان انقلاب اسلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47189 |
وجود شماها دلیل این حرف من است که بنده در سخنرانیهای متعدّد، مدام گفتهام که رویشهای ما بهتر از ریزشهایند، بیشتر از ریزشهایند؛ گفتهام که حرکت انقلاب حرکت پیشروندهای است و دارد حرکت میکند، پیش میرود، عمق پیدا میکند و من بخصوص روی «عمق» تکیه میکنم؛ دلیلش همین وجود شماها است، دلیلش همین حرفهای شماها است؛ اینها استدلال برای عرایض ما است.
من هم هر کاری از دستم بربیاید در این زمینه میکنم، [منتها] شرطش این است که انگیزهی شماها یک سرِ سوزن کم نشود؛ یعنی ممکن است یک خرده تأخیر بیفتد، یک خرده دچار مشکل بشود، حرکتتان را نگذارید کُند بشود؛ این حرکت خوبی که بحمداللّه شروع شده از دُور نیفتد. |
2,019 | 1397/10/19 | بیانات در دیدار مردم قم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41393 |
به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین المعصومین المطهّرین سیّما بقیّةالله فی الارضین و لعنةالله علی اعدائهم اجمعین.
خیلی خوشآمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، مردم سرافراز قم، فضلای محترم حوزهی برجستهی قم. حقیقتاً جمع شما، دیدار شما، روز شما، مایهی امید، مایهی نشاط، مایهی حرکت، و درسآموز است در همهی این سالهای متمادی. فرصت روز نوزدهم دی، تنها تجلیل و تکریم و تمجید از مردم قم نیست، اگرچه این [کار] حقّاً جا دارد؛ واقعاً باید از مردم قم، از جوانهای قم که این حرکت عظیم را به راه انداختند، این نقطهی عطف تاریخی را به وجود آوردند که هرگز فراموش نخواهد شد، تمجید کرد؛ در این شکّی نیست. قم همان جایی است که سرچشمهای شد برای یک شطّ جوشان حرکت و مقدّمهای شد برای آن دریای متلاطم انقلاب که کار کوچکی نبود. قم شهر انقلاب است، مرکز انقلاب است، مادر انقلاب است.
البتّه من این را همین جا در پرانتز عرض کنم که انگیزههایی وجود دارد برای اینکه فضای انقلابی قم را تغییر بدهند و روحیهی انقلابی قم و روحیهی دینی قم را کمرنگ کنند؛ انگیزههایی وجود دارد. از کِید دشمن در همهی جنبهها و جوانب نباید غافل شد: از جنبهی اقتصادی که کید و مکر و دشمنی میکند، نباید از کید و مکر و دشمنی او در جنبهی فرهنگی غافل شد؛ مشغولند، انگیزههایی دارند، عواملی را میفرستند؛ باید به این توجّه کرد. بزرگان قم، جوانان قم باید نگذارند تا دستهای خائن، قم را از مرکزیّت انقلاب، از کانون انقلاب بودن بیرون بیاورند و این معانی را در آن کمرنگ کنند. به هر حال قم آن سرچشمهی اصلی است و حوزهی قم آن پشتوانهی معنوی است برای این حرکتی که دنیا را تغییر داد، دنیا را تکان داد و همچنان این حرکت ادامه دارد و هنوز در آغاز راهیم.
پس روز نوزدهم دی برای تمجید و اجلال مردم قم روز مناسبی است، فرصت مناسبی است امّا فقط این نیست؛ نوزدهم دی درسهایی دارد برای امروز ما. من حالا یک بخش کوتاه از آنچه را به نظر میرسد در دل این حرکت میتوان مطالعه کرد و تحقیق کرد و بررسی کرد، عرض میکنم. جوانها توجّه کنند؛ این حقایق را بخصوص جوانهای ما بایستی مورد توجّه قرار بدهند چون کار مال شما جوانها است، آینده هم متعلّق به شما است.
در دهم دی ماه سال ۵۶، رئیسجمهور آمریکا آمد در تهران و یک نطق غرّائی(۱) کرد در تمجید اغراقآمیز و دروغین از محمّدرضا. در این نطق غرّاء گفت «ایران جزیرهی ثبات است»؛ یعنی چه؟ یعنی خیال آمریکا از ایرانِ وابسته و مسئولان نوکرمَآب ایران آسوده است؛ اینجا جزیرهی ثبات است -این مال دهم دی ماه است- دَه روز نشده بود که قضیّهی قم اتّفاق افتاد و نوزدهم دی ماه مردم قم قیام کردند، حرکت کردند، با جان خود، با تن خود علیه آن رژیم ظالم و وابسته و فاسد به میدان آمدند. دستگاه محاسباتی آمریکا و غرب این است؛ این را توجّه کنید. خود غربیها، خود آمریکاییها میبالند به قدرت محاسباتی خودشان، به قدرت تحلیل خودشان، به آیندهنگری خودشان، و اینجا هم یک عدّه غربزدهی آمریکازده پُز قدرت محاسباتی آمریکا را میدهند که «آمریکاییها این جور گفتند، فلان دانشمند آمریکایی، فلان مرکز پژوهشی آمریکایی این جور گفته، این جور دنیا را شناخته، این جور آینده را تصویر کرده». قدرت محاسباتی آمریکا این است [که میگوید] «اینجا جزیرهی ثبات است»، کمتر از دَه روز بعد معلوم میشود که جزیرهی ثبات یعنی چه؛ قیام قم، بعد قیام تبریز، بعد حرکت عظیم، بعد آن طوفان زیر و رو کنندهی انقلاب اسلامی و نابودی رژیم وابستهی سرسپردهی طاغوت و پهلوی [رخ میدهد]؛(۲) این قدرت محاسباتی، این توانایی محاسباتی تا امروز همان جور است. همین چندی پیش در همین نزدیکی، یکی از دولتمردان آمریکایی(۳) در جمع یک مشت اوباش و تروریست گفت امیدوار است یا آرزو دارد که جشن کریسمس ۲۰۱۹ را در تهران بگیرد؛ جشن کریسمس ۲۰۱۹ همین چند روز پیش بود. این همان قدرت محاسباتی است، اینها همان آدمهایند. محاسبات آنها اقتضا میکند که یک چنین امیدی داشته باشند؛ مثل امید صدّامحسین که [میخواست] یک هفتهای بیاید تهران، مثل امید مزدور دیگرشان منافقین که از کرمانشاه راه بیفتند در ظرف سه روز مستقیم خودشان را برسانند تهران؛ اینها محاسبات است! توانایی محاسبات دشمن این است. بعضی از دولتمردان آمریکا وانمود میکنند دیوانهاند؛ بنده البتّه این را قبول ندارم، امّا حقیقتاً احمقهای درجهی یک هستند.
قیام مردم قم صفبندیِ دو دستگاه محاسباتی، صفبندی دو نظام معرفتی، صفبندی دو الگوی تحلیلی در مقابل یکدیگر را نشان داد: یکی نظام معرفتی لیبرالدموکراسیِ دروغینِ پایدرگِل غربی، یکی نظام معرفتیِ توحیدیِ اسلامی؛ تقابل دو دستگاه پیشبینی و تقویم و محاسباتی را نشان داد: آن دستگاه محاسباتی آمریکا که ایران را آن جور میبیند با آن محاسبات اوّل کار آمریکاییها که سنای آمریکا در اوّلین ماههای پیروزی انقلاب، ایران را تحریم کرد و بنا را بر این گذاشتند که تا پنج ماه دیگر، شش ماه دیگر، انقلاب اسلامی از بین خواهد رفت -این محاسبات آنها است- این هم دستگاه محاسباتی نظام اسلامی که امام بزرگوار گفت «صدای خُرد شدن استخوانهای مارکسیسم را دارم میشنوم»(۴) و یک سال بعد، دو سال بعد، همهی دنیا صدای خُرد شدن این استخوانها را شنیدند؛ مسئله این است. غرب در مقابل یک چنین پدیدهای قرار گرفته است؛ پدیدهی انقلاب اسلامی. یک طرف انبوهی از ابزارهای چشمپُرکن مادّی -از نظامی و سیاسی و پولی و امثال اینها- و یک طرف یک قدرت نوظهور معرفتی و تمدّنی، پُرانگیزه، پُرتحرّک، آیندهنگر که میداند چه کار میخواهد بکند، میداند چه کار باید بکند و کجا میخواهد برود؛ اینها در مقابل هم قرار گرفتهاند.
دشمنی نظام استکباری غرب و آمریکا با این پدیدهی نوظهورِ روبهرشد یک امر طبیعی است؛ [بعضیها] تعجّب نکنند. بعضیها به نظر من خودشان را به نفهمی میزنند -شاید هم جور دیگر است- [میگویند] «چرا شما فلان حرف را زدید که آمریکا با شما دشمن بشود»؛ خیال میکنند دشمنی آمریکا به خاطر فلان فرمایش امام یا فلان حرف فلان مسئول است که به آمریکا بدگویی کرده. قضیّه این نیست؛ قضیّه چیز دیگر است؛ قضیّه از این عمیقتر است. چهل سال است که این قدرت جوان دارد حرکت میکند، دارد روزبهروز رشد میکند، پرورش پیدا میکند، روزبهروز تنومندتر دارد میشود، قدرتمندتر دارد میشود؛ این را دارند میبینند جلوی چشمشان. با ظهور این قدرت معنویِ نوظهورِ پُرتلاشِ پُرانگیزه، با ظهور این پدیدهی عجیب و معنوی که دنیا آن را نمیشناخت، قدرت ظاهری استکبار تَرَک خورد؛ در این چهل سال، این تَرَک دائم دارد عمیقتر میشود. ثروتمندترین دولتهای دنیا، امروز مقروضترین و گرفتارترینِ دولتهای دنیا است؛ اینها شوخی است؟ اینها همان نکاتی است که جوانهای ما باید روی آنها متمرکز بشوند. بحث صفبندی زبانیِ این مسئول و آن مسئول نیست؛ بحث هویّتها است، بحث حرکتها است، بحث آرمانها و آیندهها است.
البتّه آنها ضربه خوردند؛ در درجهی اوّل برای اینکه لقمهی چرب و نرم ایران از دستشان رفت. ایران که فلان کشور دورافتادهی آفریقایی یا آمریکای لاتین یا غیره نیست؛ ایران قلّهی موقعیّت راهبردیِ جغرافیایی است در دنیا؛ [یک] مرکز بسیار مهم که هیچ نقطهی جغرافیایی در غرب آسیا در این منطقه به اهمّیّت ایران وجود ندارد. کمتر سرزمینی به قدر ایران دارای ثروتهای مادّی و تواناییهای گوناگون است؛ این را خودشان اعتراف میکنند. همین چند روز قبل از این یک مؤسّسهی غربی برای اینکه به این حقیر بدگویی کند، یک چیزی گفته بود، اعتراف کرده بود که ایران پنجمین کشور ثروتمند دنیا است؛ این حرفش درست است؛ ایران این جور است؛ ظرفیّتهای ما فوقالعاده است. این لقمهی چرب و نرم را از دست دادند و عصبانیّت اوّل به خاطر این بود و البتّه این همچنان ادامه دارد.
امّا مسئلهی اصلی، مسئلهی تقابلِ دو حرکت است؛ تقابل حق و باطل است: جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعید؛(۵) (که الان این قاری محترم تلاوت کردند این آیه را) حق وقتی که آمد، باطل به طور طبیعی، به خود میلرزد. اینها استکبارند، اینها استعمارند و تنفّس اینها، تغذیهی اینها با خون ملّتها است؛ حالا یک قدرتی پیدا شده است در دنیا که با این پدیدهی ظالمانه مخالف است، مخالفت میکند، زیر بار آنها نمیرود، تا آنجایی که بتواند صدا را به گوش ملّتها میرساند، تا امروز هم موفّق بوده. ما در این چهل سال تا امروز موفّق بودیم. شما ببینید در کدام کشورها در بین ملّتها، فریاد مرگ بر آمریکا بلند میشود؟ این سابقه نداشت. حرکت عظیم ملّت ایران، اینها را میترساند، قدرتمندان مادّی ظالمِ زورگو را میترساند، کمپانیهای بینالمللیِ مکندهی خون ملّتها را میترساند؛ میبینند که به پایان راه رسیدهاند. بله، حفرههای معنوی در تمدّنها خیلی زود خودش را نشان نمیدهد؛ غرب خب یک حرکتی کرد، حرکت صنعتی کرد، علم پیدا کرد، ثروت پیدا کرد، دنیا را گرفت، هیاهو کرد امّا آن رخنهی اصلی و اساسی، رخنهی معنوی در درون او، مثل موریانه کار خودش را میکند. منتها زود نشان نمیدهد؛ گاهی بعد از قرنها نشان میدهد خودش را؛ حالا دارد نشان میدهد، الان دارد نشان میدهد؛ شما اروپا را نگاه کنید، آمریکا یک جور، اروپا یک جور، کشورهای تابع آنها یک جور؛ آن وقت در این دنیای اینچنینی، اسلام، مردمسالاریِ اسلامی، حرکت اسلامی، تمدّن اسلامی با استفادهی از امکانات کنونی دنیا و ابزارهای موجود دنیا روزبهروز دارد رشد پیدا میکند؛ این برای آنها ترسآور است، رعبآور است؛ طبیعی است که دشمنی میکنند.
خب، دو نکته در اینجا وجود دارد: یک نکته همین مسئلهی علّت دشمنی است. سهلانگاری نباید کرد، سهلاندیشی نباید کرد؛ علّت دشمنی، ماهیّت و حقیقت این حرکت عظیم است؛ این علّت دشمنی است. علّت دشمنی، شجاعت و فداکاریِ ملّت ایران است، وفاداری ملّت ایران است؛ اینها علّت دشمنی است. علّت دشمنی، پایبندی جمهوری اسلامی به مبانی اصلی انقلاب است که این پایبندی تا امروز به طور کامل محفوظ مانده است؛ علّت دشمنی اینها است. علّت دشمنی، این است که جمهوری اسلامی دارد نشان میدهد که یک تمدّنی در حال رشد و بالندگی است که اگر به توفیق الهی و به کمک الهی به نتایج خودش برسد، بساط ظلم و استکبار و استعمار دولتهای غربی برچیده خواهد شد؛ علّت دشمنی اینها است.
ملّتها با ایران دشمنی ندارند، ملّتهای غربی هم دشمنی ندارند. حالا ممکن است تبلیغات بکنند، اسلامهراسی یک جا، ایرانهراسی یک جا، شیعههراسی [یک جا] بکنند لکن آنجایی که حقیقت برای مردم روشن بشود، مردم نه فقط دشمنی ندارند با جمهوری اسلامی بلکه این چنین حرکتی را ملّتها میپسندند، ملّتها دوست میدارند، ملّتها از آن حمایت میکنند. آن که دشمن است، قدرتمندانِ ظالمند، فراعنهی عالَمند؛ همچنان که فرعون در مقابل موسیٰ دشمنی میکرد و [این را] هم میدانست که موسیٰ حق است -قرآن تصریح دارد که میدانست که موسیٰ حق است امّا دشمنی میکرد- خدای متعال به موسیٰ فرمود: لا تَخافا إِنَّنی مَعَکُما أَسمَعُ وَ أَرىٰ؛(۶) من با شما هستم، بروید حرکتتان را شروع کنید، ادامه بدهید. بله، فرعون بر روی تخت قدرت و سلطنت نشسته است، رعبآور است، ترسناک است امّا شما بروید کار خودتان را بکنید، إِنَّنی مَعَکُما أَسمَعُ وَ أَرىٰ؛ عیناً این خطاب، امروز به ملّت ایران است؛ پس علّتِ دشمنی، این است.
نکتهی دوّم این است که نتیجهی این دشمنی چیست؟ نتیجهی این دشمنی این است که هر کس خدا با او است، او پیروز است چون قدرت متعلّق به ذات مقدّس پروردگار است. [اگر] ما با خدا باشیم، در راه خدا باشیم، پیروزی، قطعیِ صددرصد است، هیچ تردیدی در آن نیست. یک جاهایی ما کوتاهی کردیم، خب پیروزی به دست نیاوردیم؛ این بر اثر کوتاهیِ ما است، بر اثر بد عمل کردن ما است. آنجایی که ما درست عمل کنیم، درست حرکت بکنیم -مسئولان ما یک جور، مردم ما یک جور- و حرکت، حرکتِ درستی باشد، آنجا بلاشک خدای متعال کمک میکند؛ وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛(۷) تردیدی در اینجا نیست.
خب، چهل سال [از انقلاب] گذشته است. چهل سال زمان زیادی نیست؛ برای عمر تمدّنها چهلسالگی آغاز بلوغ و حرکت فکری است. چهلسالگی دوران پیری نیست [بلکه] دوران شکوفایی است و این شکوفایی انشاءالله وجود خواهد داشت. زمینههای این شکوفایی را انسان دارد مشاهده میکند؛ امروز بحمدالله ایمان دینی در کشور ما خوب است، عزم راسخ در بین ملّت ما خوب است، حضور و آمادگی در میان مردم خوب است، جوانان باایمان و دارای عزم راسخ کم نیستند، زیادند -بنده میشناسم؛ البتّه همه را هم نمیشناسم امّا هزاران جوان در اطراف و اکناف کشور مشغول کارهای عمیق، کارهای فکری [هستند]- جوانان دانشمند، جوانانِ با عزم راسخ، مشغول ساختن، مشغول تولید کردن، مشغول ابتکار و نوآوری هستند در سرتاسر کشور؛ اینها آیندهسازند؛ ایمانشان خوب و قوی، توکّلشان بالا، اعتمادشان به خدا زیاد، امیدشان به آینده درخشان، بصیرتشان خوب؛ اینها هستند در بین مردم و کم نیستند -من «هزاران نفر» که گفتم، دایرهی ارتباط و معرفت خودم را گفتم امّا دهها برابرِ این هستند؛ زیادند- جوانهای ما آمادهاند. اساس همهی اینها هم لطف و فیض پروردگار است. خداوند متعال اگر اراده نکرده بود که این کار پیش برود، این مقدّمات را فراهم نمیکرد. امام بزرگوار در یک برههای -متأسّفانه جزئیّات یادم نیست- از اینکه یک کاری بسهولت انجام گرفته است، استنتاج کرده بودند که خدای متعال میخواهد این کار انجام بگیرد: اِذا اَرادَ اللهُ شَیئاً هَیَّاَ اَسبابَه؛ مقدّمات کار که فراهم میشود، پیدا است خدای متعال اراده فرموده است این کار انجام بگیرد. مقدّمات کار، ایجاد انقلاب است، تشکیل جمهوری اسلامی است، تشکیل نظام اسلامی است؛ اینها مقدّمات کار است برای ایجاد آن تمدّن اسلامیِ متناسب با این زمان و با این قرن. اینها مقدّماتی است که خدای متعال فراهم کرده است که به آنجا برسیم و انشاءالله خواهیم رسید.
خب، من دو خطاب دارم: یک خطاب به مسئولان و دولتمردان و مانند اینها، یک خطاب به مردم عزیزمان. به دولتمردان عرض میکنم که اوّلاً قدر موقعیّتهای خودتان را بدانید. اینکه شما در فلان مسئولیّت مشغولید، نعمت بزرگ خدا است. [اینکه] انسان بتواند مسئولیّت داشته باشد و کار کند برای یک چنین اهدافی، برای یک چنین ملّتی، برای یک چنین کشوری، این نعمت بزرگ پروردگار است؛ قدر این را باید بدانند و شاکر باشند. ثانیاً به لوازم این نعمت بزرگ عمل بکنند؛ مراقبت بکنند گرایش به رفتار غلط، گرایش به اشرافیگری، گرایش به اسراف، گرایش به آن چیزی که در بین دولتمردان طاغوتی رایج است، پیدا نشود؛ این وظیفهی دولتمردان ما است. راه، راه اسلام است؛ حکومت اسلامی. ما مثل امیرالمؤمنین نمیتوانیم عمل کنیم امّا میتوانیم آن را یک مسیری بشناسیم و بدانیم که به آن طرف میشود حرکت کرد، در سایهی آن راه باید حرکت بکنیم.
شجاعت و عقلانیّت. این هم یک وظیفهی دیگر مسئولین است؛ هم شجاع باشند، در مقابل توپ و تشر این و آن پس نزنند، آنچه را صحیح است، آنچه را باید انجام بدهند، در مقابل یاوهگوییهای این دولتمردان آمریکایی و اروپایی و دیگران، آن را از دست ندهند؛ میبینید که چه بیربط حرف میزنند؛ حرفهایشان واقعاً گاهی مثل دلقک است. دولتمرد آمریکایی -میخواهد ما را مثلاً در دنیا هو کند میآید- میگوید ایران حقوق بشر را از عربستان سعودی یاد بگیرد! به این آدم چه میشود گفت؟ غیر از دلقک حرف دیگری میشود زد؟ عنوان دیگری میشود داد؟ این آدم و این جور آدمها نه تهدیدشان، نه وعدهشان، نه قولشان، نه امضائشان اعتبار ندارد. به اینها نباید اعتنا کرد، شجاعانه در طریق صحیح باید حرکت کرد؛ و [همین طور با] عقلانیّت؛ با احساسات نمیشود حرکت کرد، ادارهی یک کشور با صِرف احساسات امکانپذیر نیست. احساسات خیلی لازم است امّا در مقام پشتیبانی عقلانیّت؛ راه را با عقلانیّت انتخاب بکنیم، با انگیزه و احساسات پیش برویم.
یک وظیفهی دیگری که مسئولین ما باید به آن توجّه داشته باشند، قدردانی از ظرفیّتهای درونی و داخلی کشور و شناخت این ظرفیّتها است. بسیاری از این ظرفیّتها وقتی ما آنها را نشناسیم متوقّف میماند؛ کمااینکه متأسّفانه همین هم اتّفاق افتاده است؛ خیلی از ظرفیّتها را [نشناختهایم]، از جمله ظرفیّت همین جوانهای خوب را. گرههایی در کار برخی از مسئولان در بخشی از تشکیلات عظیم دولتی و حکومتی وجود دارد که این جوانها میتوانند این گرهها را باز کنند؛ هم با سرانگشت اندیشهی جوانانهی تابناکشان، هم با سرانگشت کار عملیشان میتوانند این گرهها را باز کنند؛ قدر جوانها را بدانند، به جوانها مراجعه کنند، از نظرات آنها استفاده کنند. غالب جاهایی که از نظرات آنها استفاده کردیم و بهرهمند شدیم، به موفّقیّت دست پیدا کردیم. قدر جوانها را بدانند، قدر بلندپروازیهای جوانها را هم بدانند. جوانها بلندپروازند، ایرادی ندارد؛ همین بلندپروازیها است که یک ملّت را جلو میبرد و از توقّف [بازمیدارد]. از هیاهوی غربیها هم بیمی به دلشان راه ندهند.
به مسئلهی معیشت مردم یک اهتمام ویژه مصروف کنند؛ امروز مهمترین کار و اولویّت این است، چون دشمن روی این متمرکز است؛ معیشت طبقات ضعیف. مشکلاتی که برای طبقات ضعیف در امر معیشت پیش میآید، جزو اساسیترین کارها است برای مسئولان کشور، مسئولان دولتی، عمدتاً مسئولان دولتی؛ این مهمترین کارها است. ممکن است منابع داخلی کم باشد امّا انسان مشاهده میکند که در درون کشور افرادی هستند، جریاناتی هستند که این منابع را ظالمانه میبلعند؛ این دلّالبازیها، این انحصارطلبیهایی که در زمینهی مسائل مادّی، در تجارت و غیره وجود دارد، مانع پیشرفت کشور است. ما دائم تأکید میکنیم به تولید داخلی، فلان دلّال وارداتچی چون برخلاف منافعش است، میرود از طُرُق مختلف کارشکنی میکند و انسان میبیند [کار] به نتیجه نمیرسد. رسیدگی به معیشت مردم فقط این نیست که ما پول پخش کنیم؛ نگاه کردن به این بخشهای مضر و خطرناک و جلوگیری از آنها، جزو مسائل مهم است. ما این را به مسئولین کشور با خصوصیّات، گاهی با جزئیّات در مجالس کاری تذکّر دادهایم، تأکید کردهایم، باز هم تأکید میکنیم؛ اینها حرفهایی است که ما با مسئولین داریم.
[امّا خطاب] با مردم. اوّلاً مردم عزیز به مسئولان باید کمک کنند، همه باید کمک کنند. اگر چنانچه بحث تقویت تولید داخلی و محصول داخلی میشود، یک بخش مهمّش مربوط به مردم است. تولیدکنندهی محصول داخلی، مصرفکنندهی محصول داخلی، فروشنده و دکانداری که محصول داخلی را میفروشد، اینها همه میتوانند اثرگذار باشند. کیفیّت تولید، نحوهی توزیع، اینها چیزهای مهمّی است. خب ما امسال را سال «تولید کالای ایرانی» و تأکید بر روی کالای ایرانی اعلام کردیم، حالا آخر سال است؛ چقدر در این زمینه [کار شد]؟ البتّه کارهایی شده امّا چقدر پیش رفتیم؟ باید پیش برویم در این زمینهها. مردم میتوانند در این باره کمک کنند، در کارهای خیر میتوانند همکاری کنند.
از جملهی کارهایی که مردم میتوانند به بهترین وجهی در خدمت به کشور انجام بدهند، حضور در صحنههای انقلاب است؛ از جملهی کارهایی که مردم میتوانند انجام بدهند، مواجهه و مقابلهی با شایعهسازی دشمن است. امروز یکی از شگردهای فعّال دشمن، شایعهسازی است که مردم را مضطرب کنند، مردم را با هم مخالف کنند، علیه این و آن تهمت بزنند، مردم را به جان یکدیگر بیندازند که البتّه چنین اتّفاقی نمیافتد به توفیق الهی؛ امّا آنها قصدشان این است؛ مردم باید هوشیار باشند، متوجّه باشند. مردم را با کمال وقاحت به مواجههی با انقلاب، با نظام دعوت میکنند؛ این مردمی که نظام متّکی به آنها است. اگر مردم پشتوانهی نظام، پشتیبان نظام نبودند، این ماجرای به این اهمّیّت پیش نمیآمد، پیش نمیرفت؛ این قدر وقیحند که همین مردم را وادار میکنند یعنی تشویق میکنند، تحریک میکنند به مواجههی با نظام. مردم در مقابل این تبلیغات ایستادگی کنند، علیه این تبلیغات حرکت کنند. جوانها امروز در فضای مجازی فعّالند؛ فضای مجازی میتواند ابزاری باشد برای زدن توی دهن دشمنان.
امّا در مورد تحریمها. خب تحریم فشارهایی را به یک ملّتی، به یک کشوری وارد میکند. تحریمی هم که علیه ملّت ایران راه انداختند، خود آمریکاییها با خوشحالی میگویند «در تاریخ سابقه ندارد»! بله، در تاریخ سابقه ندارد و انشاءالله شکستی هم که آمریکاییها در این قضیّه میخورند، در تاریخ بیسابقه خواهد بود. ملّت، دولت، مسئولین، همه، میتوانند کاری کنند که این تحریمها صددرصد به نفع کشور تمام بشود. همچنان که ما در دوران جنگ تحریم بودیم که سلاح انفرادی هم به ما نمیفروختند و یک وقتی گفتیم سیم خاردار هم به ما نمیفروختند،(۸) [امّا] همین محرومیّتها موجب شد استعدادهای داخلی به کار بیفتد و از لحاظ وضعیّت دفاعی به امروز برسیم که امروز در منطقه در سطح اوّلیم و از همه جلوتریم به توفیق الهی، و این به برکت تحریم بود؛ وَالّا اگر چنانچه از روز اوّل هرچه لازم داشتیم میرفتیم میخریدیم، به ما میدادند، پولهایمان را میگرفتند، به فکر نمیافتادیم که خودمان درست کنیم و به اینجا نمیرسیدیم. در همهی قضایا همین جور است؛ جوانهای ما به من میگویند -و این را ثابت هم میکنند؛ فقط صِرف ادّعا هم نیست- که هیچ وسیلهای که کشور به آن نیاز دارد، از قطعه و غیر قطعه وجود ندارد که ما نتوانیم بسازیم؛ همه چیز را میتوانیم بسازیم؛ راست هم میگویند؛ در مواردی امتحان هم کردیم، دیدیم همین جوری است که میگویند. ما یک چنین ظرفیّت انسانیای داریم. بایستی ما کاری کنیم که این تحریم وسیلهای بشود برای شکوفایی، وسیلهای بشود برای رسیدن به قلّهی ابتکار و کار در کشور. [باید] از محصول دیگران خودمان را بینیاز کنیم و دیگران را محتاج محصول خودمان بکنیم؛ این کاری است که میتواند انجام بگیرد.
ما به توفیق الهی از این مسائل مربوط به تحریم و مشکلات [عبور میکنیم]؛ البتّه مشکلاتی به وجود میآورد، مشکلاتی هست، الان هم وجود دارد [امّا] این مشکلات مال اوّل کار است؛ اگر دولت و ملّت مقاومت کنند، هوشیاری به خرج بدهند، کار و تلاش کنند، دامن همّت به کمر بزنند، ما مطمئنّاً از این مرحله با پیروزی عبور خواهیم کرد. همچنان که در جنگ تحمیلی با پیروزی عبور کردیم، صدّام به خاک سیاه نشست و به درک اسفل رفت و جمهوری اسلامی شکوفاتر شد، دشمنان ما هم، آنهایی که در آمریکا و در اروپا و در غرب علیه ما اقدام میکنند، به درک اسفل خواهند رفت و جمهوری اسلامی انشاءالله باقی خواهد ماند.
رحمت خدا بر روح مطهّر امام بزرگوارمان که این راه را او در مقابل ما باز کرد. نصایح امام، وصایای امام را فراموش نکنیم؛ رحمت خدا بر روان پاک او باد و رحمت خدا بر روح مطهّر شهدای عزیز ما که در این راه جانفشانی کردند و رحمت خدا بر کسانی که در این راه مجاهدت کردند تا امروز، و رحمت خدا بر شما مردم عزیز قم. سلام بنده را به بقیّهی برادران و خواهران قمی هم برسانید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) فصیح
۲) معظّمٌله در ادامهی شعار یکی از حضّار که گفت «مرگ بر آمریکا» فرمودند: بله، خب مرگ که هست بر آمریکا.
۳) جان بولتون (مشاور امنیّت ملّی ایالات متّحدهی آمریکا)
۴) صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۲۲۲
۵) سورهی سبأ، بخشی از آیهی ۴۹؛ «... حق آمد و [دیگر] باطل از سر نمیگیرد و برنمیگردد.»
۶) سورهی طه، بخشی از آیهی ۴۶؛ «... مترسید، من همراه شما هستم، مىشنوم و میبینم.»
۷) سورهی حج، بخشی از آیهی ۴۰؛ «... و قطعاً خدا به کسى که [دین] او را یارى میکند، یارى میدهد ...»
۸) از جمله، بیانات در شب خاطرهی دفاع مقدّس (۱۳۹۷/۷/۴) |
2,020 | 1397/10/11 | شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45953 |
عَن اَمیرِ المُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: قالَ النَّبِیُّ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَقولُ اللهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) یَا ابنَ آدَمَ ما تُنصِفُنی اَتَحَبَّبُ اِلَیکَ بِالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ اِلَیَّ بِالمَعاصی خَیری عَلَیکَ نازِلٌ وَ شَرُّکَ اِلَیَّ صاعِدٌ وَ لا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأتینی عَنکَ فی کُلِّ یَومٍ وَ لَیلَةٍ بِعَمَلٍ قَبیحٍ. یَا ابنَ آدَمَ لَو سَمِعتَ وَصفَکَ مِن غَیرِکَ وَ اَنتَ لا تَعلَمُ مَنِ المَوصوفُ لَسارَعتَ اِلىٰ مَقتِهِ. یَا ابنَ آدَمَ اذکُرنی حینَ تَغضَبُ اَذکُرکَ حینَ اَغضَبُ وَ لا اَمحَقُکَ فیمَن اَمحَق.(۱)
یَا ابنَ آدَمَ ما تُنصِفُنی
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند، خداوند میفرماید: ای فرزند آدم! با من با انصاف رفتار نمیکنی. واقعش هم همین است؛ این همه لطف الهی، این همه تفضّلات الهی، این همه نعمت الهی، این عظمتِ مقام پروردگار، این ضعف ما، این ذلّت ما، این مسکنت ما، این ناتوانی ما. در مقابل خدا چه جوری باید باشیم؟ آن جور نیستیم. پس بنابراین، با انصاف با خدای متعال رفتار نمیکنیم. |
2,021 | 1397/09/27 | بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره تبعات اخروی ریاست | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41178 | null |
2,022 | 1397/09/21 | بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41142 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین و السّلام علی شهدائنا الابرار المکرّمین.
سلام خدای متعال و بندگان صالحش و ملائکهاش بر ارواح طیّبهی شهیدان؛ همهی شهیدان تاریخ، شهیدان اسلام، شهیدان انقلاب اسلامی و شهیدان دفاع: از انقلاب، از اسلام، از حریم اهلبیت، و از امنیّت کشور تا امروز. خیلی خوشآمدید خانوادههای محترم شهدا، پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها. قدر خانوادهی شهدا و پدرها و مادرها و همسرها و فرزندان و برادران و خواهران شهدا و داغداران شهدا را بندگان صالح خدا میدانند؛ علّت هم این است که خدای متعال بر شما سلام و درود فرستاده است: اُولئکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَـة؛(۱) [اینکه] خدا صلوات بفرستد، خدا درود بفرستد، خیلی رتبهی والا و مهمّی است؛ چون صبر کردید، چون مصیبتِ فقدان فرزند را که برای اغلب مردم دنیا یک عزا است، شما تبدیل کردید به یک عید، به یک تبریک؛ از اینکه خدای متعال جوان شما را در جوار خود «اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون»(۲) قرار داده است، شما تسلّی پیدا کردید؛ این صبر خانوادهی شهدا یک چنین ارزشی دارد.
پیام شهیدان حقیقتاً پیام بشارت است؛ ما باید گوشمان را اصلاح کنیم که این پیام را بشنویم؛ بعضی نمیشنوند پیام شهدا را، لکن این [آیهی] قرآن کریم است: وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون،(۳) پیام شهیدان، پیام نفی ترس و اندوه است. البتّه این [نفی] ترس و اندوه، مصداق اتمّش برای خود آنها است؛ در آن نشئهی پُر از ترس و پُر از اندوه که همهی انسانها گرفتار خود هستند، پیام کسانی که در راه خدا به شهادت رسیدند -یعنی همین جوانهای شما؛ چه آنهایی که در دفاع مقدّس به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در دفاع از مرز به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در دفاع از امنیّت به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در دفاع از حرم و از حریم اهلبیت به شهادت رسیدند- بشارت است برای خودشان و همچنین برای مخاطبانشان؛ اینکه امام بزرگوار فرمود ملّتی که شهادت دارد اسارت ندارد، به این خاطر است. وقتی شما به فدا شدن در راه خدا به صورت یک موفّقیّت بزرگ نگاه کردید، به سمت خطر -بهخاطر شهادت- بیمحابا حرکت کردید، هیچ نیرویی در دنیا نیست که بتواند در مقابل شما ایستادگی کند.
غلبه و قدرت متعلّق به آن ملّتی و آن مردمی است که معتقدند اگر در این راه برایشان خطری پیش بیاید، ضرری پیش بیاید، شهادت و از دنیا رفتن پیش بیاید، آنها برنده هستند، بازنده نیستند؛ آن ملّتی که این روحیه را، این اعتقاد را دارد، شکست برای آن ملّت وجود ندارد؛ این ملّت پیش خواهد رفت، همچنانکه ملّت ایران در راهِ بسیار پُرخطر و پُرزحمت خود، تا امروز پیش رفته است. شوخی است؟ همهی قدرتمندان فاسد ظالم خبیث عالم دست به دست هم بدهند، در مقابل ملّت ایران بِایستند، هیچ غلطی هم در طول چهل سال نتوانند بکنند و این نهال تازهپا تبدیل بشود به این درخت مستحکم، شجرهی طیّبه و غیر قابل تکان دادن! این را چه کسی کرد؟ اعتقاد به شهادت، این سرنوشت افتخارآمیز را برای کشور به وجود آورد؛ یعنی همین جوانهای شما. گریه میکند، آرزو میکند که در راه خدا شهید بشود؛ به پدرش، به مادرش، التماس میکند میگوید من رفتم در عملیّات شهید نشدم، چون شما راضی نبودید؛ شما راضی بشوید تا من شهید بشوم. در شرح حال یکی از همین شهدای [مدافع] حرم خواندم که به همسرش میگوید شما راضی نبودی من شهید بشوم، شما نمیگذاری من شهید بشوم؛ التماس میکند به همسرش که تو راضی بشو تا من شهید بشوم. دنیای مادّی معنای این حرفها را نمیفهمد، درک نمیکند. این روحیه و این اعتقاد است که جوانِ مؤمنِ انقلابیِ ما را در مقابل حوادث، مثل کوه استوار نگه میدارد. بله، بارها گفتهایم بعضی از عناصر انقلابی از راه برگشتند؛ انقلاب ریزش داشته است، دلِ کسانی بستهی به دنیا شد. صدر اسلام هم همینجور بود؛ در صدر اسلام هم یک عدّه انقلابیّونِ اوّلِ کار، بعد شدند دنیادارانِ اواسط و اواخر عمر. بله، این هست؛ امّا در کنار این ریزش، چند برابر، ما رویش داریم؛ رویش انقلاب؛ معجزهی انقلاب این است. بعد از چهل سال شما میبینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، نه آن حماسهها را از نزدیک دیده، امّا امروز با روحیهی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب -مثل همّت و خرّازی و بزرگانی از این قبیل- میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن میایستد. اینکه من میگویم جوانهای مؤمنِ امروز، از لحاظ انگیزه از جوان اوّل انقلاب اگر جلوتر نباشند عقبتر نیستند، یعنی این. اینها رویشهای انقلابند. این معجزهی انقلاب است، این معجزهی نظام جمهوری اسلامی است که میتواند همان روحیههای پُرتلاش و قوی و فولادین را بازآفرینی کند به شکل همین شهدای امروز شما؛ اینها مایهی افتخارند، اینها ستونهای این انقلاب و این کشورند؛ جوانهای شما هستند که این کشور را نگه داشتهاند، جوانهای شما؛ این خونهای پاکِ برزمینریخته هستند که مانع شدهاند که مستکبرین عالم، آمریکای جنایتکار، مثل دوران طاغوت بر این کشور مسلّط بشود؛ اینها نگذاشتند، جوانهای شما نگذاشتند. اگر این شهادتها نبود، اگر این شجاعتها نبود، اگر این صبرهای پدر و مادرها و همسرها نبود، معلوم نبود وضع کشور چگونه میشد، معلوم نبود این کشور بتواند در مقابل این جبههی مستکبر ایستادگی کند. ایستادگی کردیم چون این کشور جوانهایی مثل شما داشت؛ و همچنان جوانها هستند؛ ملّت هم قدر اینها را میداند.
شما ببینید در تشییع جنازهی این پیکرهای پاک -همین شهدای این روزها؛ شهدای مرز، شهدای دفاع از حرم، شهدای گوناگون امنیّت و امثال اینها- مردم چه میکنند! دیروز در کهکیلویه و بویراحمد دیدید این جمعیّت عظیم، تشییع جنازه کردند پیکر مطهّر یک سرباز شهید را؛ قضیّه اینجوری است، این مردم قدر میدانند. چهار نفر آدم کجفهمِ کجفکرِ دلبستهی به دنیای مادّیِ غرب حرف میزنند، تحلیلهای بیربط و بیمعنا میکنند؛ بکنند، [امّا] واقعیّت قضیّه غیر از آن چیزی است که آنها میگویند. جمهوری اسلامی نیرومند است با معنویّتش، با فکرش، با انسانهای فداکارش، با ایمانش، با پدر و مادرهای مؤمن، با همسرهای مؤمن و با جوانان مؤمن. جوانی که از خانوادهاش صرف نظر میکند، از همسر محبوبش صرف نظر میکند، از کودک شیرینزبانش صرف نظر میکند، میرود در راه خدا مبارزه میکند و جان خودش را به خطر میاندازد؛ کشور را اینها نگه داشتهاند؛ نیرومندی انقلاب به وجود یک چنین انسانهایی و یک چنین ایمانهایی است؛ دشمن نمیفهمد.
و من به شما عرض بکنم؛ دشمنانِ سرشناسِ ایرانِ اسلامی غرق در لجنند؛ لجن فساد اخلاقی، لجن فساد سیاسی؛ غرقند. امروز دولتمردان آمریکا را نگاه کنید؛ پولپرستیشان، حقکُشیشان، بیاعتنائیشان به جان و مال انسانها و ملّتها را نگاه کنید؛ یک نمونهاش در یمن است. در یمن جنایت را سعودیها دارند میکنند امّا شریک این جنایت، آمریکاییها هستند؛ خودشان هم اقرار میکنند. بیمارستان را میزنند، بازار را میزنند، مجلس را میزنند، محلهای [حضور] جمعیّت را میزنند؛ بحث دعوای نظامی نیست، با ملّتها مخالفند؛ اینها جنایتکارند، غرق در لجنند؛ چهرهی آمریکا این است. ملّت ایران اگر میخواهد آمریکا را و استکبار را -که مظهرش آمریکا است- درست بشناسد، نگاه کند به امروز، به کارهای این رئیسجمهور(۴) و دولتمردان کنونی آمریکا؛ همهشان همینجور هستند، مخصوص اینها [هم] نیست؛ اینها با صراحت، آن چهرهی زشت و نفرتانگیز را آشکار کردند، وَالّا همهشان همینجور هستند؛ ایران اسلامی در مقابل اینها ایستاده است. ایران اسلامی در مقابل حقکشی، در مقابل بیعدالتی، در مقابل فساد اخلاقی و فساد سیاسی ایستاده است. ایران اسلامی با استقلال خود، با ایستادگی خود البتّه موجب دشمنی جهانخواران میشود؛ آنها مایلند تسلّط پیدا کنند، مایلند سیطره پیدا کنند؛ آنها دلشان میخواهد ایران، مثل ایران قبل از انقلاب باشد که بر همهی امورش مسلّط بودند؛ مثل کشورهای ضعیف دیگری که امروز هستند. میبینید با یک کشوری دست دوستی میدهند، [ولی] اموال او را میمکند و میبرند، بعد هم میگویند اینها گاو شیرده ما هستند. آنها دلشان میخواهد ایران عزیز، ایران بزرگ، ایران پُرافتخار و ملّت شجاع ایران مثل آن کشورها، زیرِ دست آنها باشند؛ به این هدف نرسیدند و قطعاً به این هدف نخواهند رسید.
امام بزرگوار ما آمریکا را «شیطان بزرگ» نامگذاری کردند؛ شیطان یعنی چه؟ شیطان آن موجودی و آن عنصری است که همهی انسانهای دیندار و موحّد عالم باید در مقابل او بِایستند؛ امام با این نامگذاری در واقع بسیج کردند همهی موحّدین عالم را، همهی دینداران عالم را، همهی ملّتهای با انصاف عالم را در مقابل آمریکا؛ و این هدف تا حدود زیادی توفیق پیدا کرده است و بیش از این هم توفیق پیدا خواهد کرد؛ دشمن هم تلاش میکند بلکه بتواند ملّت ایران را منصرف کند. البتّه نقشههای آمریکا در مورد ملّت ایران لو رفته؛ نقشهای که بتوانند آن را عمل بکنند و ضربه وارد کنند دیگر ندارند، هر کاری که میتوانستند کردهاند، نقشههای آیندهشان هم لو رفته است. هدف و نقشهی آمریکا با این کارهای اخیر -این کارهایی که در این یکی دو سال گذشته کردند که قلم درشتش تحریم همهجانبهی اقتصادی است- و کارهایی که دارند میکنند، توطئههایی که دارند میکنند که مأمورین مخصوصی برای مقابلهی با ایران میگذارند، به دشمنان گوناگون ایران -منافقین و امثال اینها- کمک میکنند، این است که بلکه بتوانند به کمک تحریم و به کمک کارهای ضدّامنیتّی و مانند اینها در جمهوری اسلامی، در کشور عزیز ایران اسلامی ما دو دستگی و اختلاف و جنگ داخلی و مشکلات ایجاد کنند؛ هدفشان این است، همهی تلاش خودشان را هم در این راه مصرف کردند.
اینها اوّل امسال که سال ۹۷ است -یا اندکی قبل از امسال، اوایل سالِ جاریِ مسیحی- اعلام کردند که ایران تابستان داغی خواهد داشت؛ مقصودشان این بود که ما در تابستان به سراغ ایران میرویم و نقشههای ما در ایران تحقّق پیدا خواهد کرد؛ یعنی همین اختلاف و دعوا و این را بکِش به خیابان و آن را بیاور در عرصه و [بین] این گروه با آن گروه، آن گروه با آن گروه [دیگر]، جنگ راه میاندازیم، دعوا راه میاندازیم؛ هدفشان این بود. به کوری چشم آنها تابستان امسال یکی از بهترین تابستانهای سال بود. بعد هم گفتند جمهوری اسلامی چهلسالگی را نمیبیند؛ یعنی در پاییز و زمستان امسال همان توطئهها را عمل خواهیم کرد. ملّت ایران با استحکام تمام ایستاده است؛ به توفیق الهی در بیستودوّم بهمن، این ملّت سالگرد چهلم انقلاب اسلامی را با شکوه بسیار بهتر از سالهای قبل برپا خواهد کرد.
ملّت بیدار است. مسئولین هم مشغولند؛ کار میکنند، تلاش میکنند؛ البتّه بیشتر باید تلاش کنند. من هم به ملّت عزیزمان عرض میکنم این بیداری را حفظ کنید؛ اینکه اینها گفتند در سال ۹۷ ما چنین میکنیم، چنان میکنیم، و نقشههایی را برای جمهوری اسلامی ابراز کردند -یعنی در واقع نقشهشان لو رفت- این ممکن است فریب باشد؛ ممکن است جنجال را برای سال ۹۷ بکنند، نقشه را برای سال ۹۸ بکشند؛ مِنباب مثال. همه باید حواسشان جمع باشد؛ به همهی ملّت عرض میکنم. آمریکا دشمن خبیثی است، دشمن حیلهگری است، دستش با صهیونیستها و مرتجعین منطقه در یک کاسه است و همهی آنها دشمن ایران اسلامی و دشمن ملّت ایرانند؛ ما باید بیدار باشیم. البتّه ما قویتر از آنها هستیم؛ آنها با این انگیزهی قوی علیه جمهوری اسلامی، تاکنون هیچ غلطی نتوانستهاند بکنند، بعد از این هم نمیتوانند بکنند؛ در این تردیدی نیست. دشمن ضعیف است؛ «اِنَّ کَیدَ الشَّیطـانِ کانَ ضَعیفا»(۵) آیهی قرآن است ولیکن ما نباید غافل بشویم، ما نباید به خواب برویم.
توصیهی من به همهی جوانهایمان، به همهی مجموعههای گوناگون کشور، به همهی اصناف کشور، به همهی جریانهای سیاسی کشور این است که مراقب باشند به دشمن پهلو ندهند،(۶) مراقب باشند میدان را برای دشمن آماده نکنند؛ بیدار باشند. اگر ما غافل بشویم، ما به خواب برویم، همان دشمن ضعیف زهر خودش را خواهد ریخت؛ باید همه بیدار باشیم؛ همچنان که بحمدالله امروز همهی ملّت بیدارند و در طول این سالها هم ملّت بیدار بودند؛ این بیداری را باید حفظ کنیم؛ توصیهی من به جوانهایمان این است؛ همه، در هر جایی که هستند، برای کشور کار کنند؛ برای تقویت کشور، برای تقویت اقتصاد کشور، برای تولید داخلی -که امسال را ما برای تولید داخلی به صورت شعار اعلام کردیم- هر کسی در هر جایی که هست تلاش خودش را بکند؛ تولیدکننده یک جور، مصرفکننده یک جور، تصمیمگیرنده یک جور، قانونگذار یک جور، مجری یک جور، دولت یک جور، مجلس یک جور، قوّهی قضائیّه همینطور؛ هر کدام با بیداری و هشیاری کامل وظایفشان را انجام بدهند؛ این توصیهی ما به مردم است.
به مسئولین کشور هم توصیه میکنیم تلاششان را مضاعف کنند؛ مراقب باشند فریب زبانبازی و ظاهرسازی دشمن را نخورند؛ مراقب باشند دشمن خبیث را که از در بیرون میکنند، از پنجره داخل نشود. دشمن انواع و اقسام شیوهها و ترفندها را به کار میبرد برای اینکه بتواند نیش بزند و زهر خودش را بریزد؛ باید مسئولین مواظب باشند. آنچه بنده نسبت به مسائل اقتصادی و مشکلات اقتصادی مردم احساس میکنم که باید انجام بگیرد برای رفع مشکلات، تقویت تولید داخلی است، به مسئولین هم سفارش کردهام؛ باید به تولید داخلی اهتمام ورزیده بشود؛ مشکلات اقتصادی مردم انشاءالله کم خواهد شد، اگر چنانچه به این سمت و در این جهت حرکت جدّی و خوبی انجام بگیرد.
کسانی در دنیای اسلام با دشمن پیوند دوستی بستهاند. حرکتی که آل سعود دارد انجام میدهد، این جنایتی که در یمن به وسیلهی آنها دارد انجام میگیرد برای اشغالگری یمن و در مقابل ملّت مظلوم یمن، به ضررشان تمام میشود؛ این را بفهمند؛ این به ضررشان تمام میشود. امروز حدود چهار سال است، نزدیک به چهار سال است که اینها دارند در یمن جنایت میکنند؛ اینها خیال میکردند در ظرف چند روز یا حدّاکثر چند هفته خواهند توانست مسلّط بشوند بر یمن و اختیار و زمام امر را در آنجا به دست بگیرند، [امّا] چهار سال است که نتوانستهاند. هرچه جلوتر بروند، سقوطشان سختتر و ضربهای که بر آنها وارد خواهد آمد مؤثّرتر خواهد بود. چطور میشود یک دولتی که بر یک ملّت مسلمان، بر یک کشور اسلامی حکومت میکند، بشود عامل دست دشمنان اسلام، عامل دست آمریکا، گاو شیرده آمریکا؟ چرا؟ خادم حرمین شریفین باید «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»(۷) باشد، نه «اشدّاء علی المؤمنین»؛ اینها «اشدّاء علی المؤمنین» هستند، «اشدّاء علی الیمن» هستند، «اشدّاء علی البحرین» هستند؛ مردم مؤمن را زیر فشار قرار میدهند؛ این یک سیاست بسیار ابلهانهای است که خشم الهی را برمیانگیزد.
ملّت ایران با چشم باز، با بصیرت، همهی این اوضاع را زیر نظر داشته باشد و موضع خود را مستحکم نگه دارد و بداند در این دریای طوفانیِ این منطقه و این دنیا -این طوفان، امروز به اروپا هم رسیده است؛ فرانسه را ملاحظه کنید؛ کشورهای اروپایی هم اسیر طوفانند- در این طوفانی که دنیا را و بخصوص منطقه را فراگرفته است، ملّت ایران به برکت اسلام در کشتی امن محبّت اهلبیت و اسلام قرار گرفتهاند. این بصیرت را حفظ کنید، این روش را حفظ کنید، این مسیر را انشاءالله با قدرت ادامه بدهید؛ پیروزی متعلّق به ملّت ایران است.
رحمت خدا، صلوات خدا و سلام خدا بر شهیدان و برخانوادهی شهیدان! بنده مجدّداً به پدران، مادران، همسران، فرزندان، برادران و خواهران شهدا اظهار اخلاص و ارادت خودم را تکرار میکنم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۱۵۷؛ «بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] ...»
۲) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۶۹؛ «... زندهاند که نزد پروردگارشان روزى داده میشوند.»
۳) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۷۰؛ «... براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند، شادى میکنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین میشوند.»
۴) دونالد ترامپ
۵) سورهی نساء، بخشی از آیهی ۷۶؛ «... نیرنگ شیطان [در نهایت] ضعیف است.»
۶) سود رساندن
۷) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹؛ «... بر کافران سختگیرند. ...» |
2,023 | 1397/09/13 | بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره قانون منع بهکارگیری بازنشستگان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41071 |
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز (سهشنبه ۱۳۹۷/۹/۱۳) در ابتدای درس خارج فقه با اشاره به سؤال روز گذشتهی یکی از طلاب از ایشان دربارهی قانون منع بهکارگیری بازنشستگان و انتساب بازگرداندن بعضی بازنشستگان به اجازهی رهبر انقلاب، توضیحاتی درخصوص این قانون و همچنین اجازههای صادرشده برای بهکارگیری بعضی افراد بازنشسته در مشاغل بیان کردند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن بیانات رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج فقه را منتشر میکند.
حضرت آیتالله خامنهای: دیروز یکی از آقایان بعد از درس تشریف آوردند جلو -بعد از درس که میبینید همینطور یُسرعونِ إلینا(۱)- و با اوقات تلخی تمام گفتند که این بازنشستههایی که طبق قانون باید برکنار بشوند، اینها را برمیگردانند و این را به پای شما مینویسند، یعنی به پای من. [البته] این محبت است، این نشاندهندهی این است که این برادرمان نسبت به اینکه یک چیزی را به ما نسبت میدهند که ایشان نمیپسندد، ناراحت است. منتها اشکالش این بود که سر من داد میکشید.(۲) من هم به ایشان یک قدری تند گفتم آقا! چرا داد میکشید؟! بههرحال ما خواستیم از ایشان هم معذرتخواهی کنیم.
طلبه: من معذرت میخواهم. ببخشید.
حضرت آیتالله خامنهای: خیلی خب، ما هم از شما معذرت میخواهیم.
این قانون بازنشستگان، یک قانون بسیار خوبی است. این از آن قوانینی است که ما به آن احتیاج داشتیم، جایش هم خالی بود. این قانون در واقع حلقهی بستهی مدیریتی را که گاهی اوقات در بعضی از جاها سالهای سال طول میکشد، این حلقهی مدیریتی بسته را باز میکند، میشکند، راه را برای جوانها میگشاید که بتوانند خودشان را برسانند به مراکز مدیریتی. بنابراین اصل قانون، قانون خوبی است منتها اطلاق قانون، اطلاق درستی نیست یعنی اینکه هر بازنشستهای باید به کار گرفته نشود، این اطلاق درست نیست. چون بعضی از افراد هستند بله، مثلاً سی سال هم خدمت کردهاند، بازنشسته هم شدهاند، فرض کنید که بیستساله بوده، هجدهساله بوده استخدام شده، حالا هم یک مردی چهلوهشتساله، پنجاهساله است، وقت کارش است و تجربهی خوبی هم پیدا کرده، جایگزین هم ندارد؛ این است دیگر؛ قانون این را هم شامل میشود؛ اما شمول قانون نسبت به اینجور آدمهایی که کموبیش پیدا میشوند، ممکن است زیاد هم نباشند، درست نیست. خب حالا [آن] مسئول، آن مدیر چه کار کند برخلاف قانون؟ اینجا به فکر ولایت فقیه میافتند که بالاخره ولیّفقیه اجازه بدهد. میآیند از ما سؤال میکنند، ما هم مواردی را، بنده اینهایی را که [نسبت به آنها] میآیند سؤال میکنند که نمیشناسم، مگر بعضی معدودشان را؛ ممکن است دو نفر، سه نفرشان را بشناسیم؛ معدودی از آنها را میشناسیم، آنهایی را هم که نمیشناسیم، اگر به آن مدیر اعتماد داشته باشیم قبول میکنیم. مسئله این است وَالّا اصل این قانون، قانون خوبی است، باید هم اجرا بشود و بهترش هم همین است که خود نمایندگان محترم مجلس قانون را جوری ترتیب بدهند و اصلاح کنند که دیگر این اشکالات پیش نیاید، مجبور نشوند که به اجازهی رهبری متوسل بشوند.
۱) خندهِی معظمله و حضار
۲) خندهِی معظمله و حضار |
2,024 | 1397/09/04 | بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41007 |
در عید بزرگ میلاد باسعادت پیامبر اعظم و امام صادق صلواتاللهعلیهما (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین
تبریک عرض میکنم سالروز میلاد مبارک نبیّ رحمت، حضرت خاتمالانبیا محمّدبنعبدالله (صلّیاللهعلیهوآله) و سالروز ولادت باسعادت حضرت جعفربنمحمّدٍ الصّادق امام بزرگوار را به همهی شما حضّار محترم، به میهمانان عزیز کنفرانس وحدت اسلامی و سفرایی که در جلسه حضور دارند؛ و همچنین تبریک میگویم به همهی ملّت ایران، به همهی مسلمانان عالم بلکه به همهی آزادگان عالم -از مسلمان و غیرمسلمان- ولادت پیامبر اکرم را؛ خورشید فروزانی که در دوران جهل و فریبِ جاهلیّت، طلوع کرد و جهان را روشن کرد؛ به تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام): وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور؛(۲) حقیقت قضیّه همین است؛ دنیا، در تاریکیِ جهل و فریب فرو رفته بود، در آن دورانی که پروردگار عالم این نور را به بشریّت اهدا فرمود و عطا فرمود. امروز جسم مبارک پیغمبر در میان ما نیست لکن «اَرسَلَهُ بِالهُدىٰ وَ دینِ الحَقّ»؛(۳) دین او، هدایت او همراه ما است. اگر از این نور تبعیّت کنیم، اگر مشمول این تعبیر قرآنی باشیم که «وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذی أُنزِلَ مَعَهُ»، آنوقت نتیجهاش این است که «اُولئکَ هُمُ المُفلِحون»؛(۴) تبعیّت از هدایت الهی و نوری که او آورد -که این نور، قرآن است و قرآن کتاب هدایت و کتاب نور است- تبعیّت از این هدیهی الهی به وسیلهی پیغمبر اکرم به بشریّت، موجب این است که فلاح و رستگاری به بشر عطا بشود و عنایت بشود.
بشر دنبال فلاح است، دنبال رستگاری است. گرفتاری بشریّت از آغاز تا امروز، عبارت است از نبود عدالت، نبود رحمت، نبود هدایت. گمراهیهای گوناگون بشر، زندگی را بر آنها دشوار کرده است. امروز هم بشریّت، محتاج همان سرچشمهی نور است؛ امروز هم بشریّت، محتاج این است که به دعوت نبیّ اکرم -که دعوت حق است، دعوت صدق است، دعوت رحمت است- پاسخ بگوید؛ اگر بشر به این مرحلهی از بلوغ فکری برسد که به دعوت نبیّ مکرّم اسلام پاسخ بدهد، گرفتاریهای بشر برطرف خواهد شد. امروز هم حضور قدرتها و ظلمِ ناشی از بیباکی و تهوّر(۵) آنها در اَعمال مجرمانه، موجب شده است دنیا مثل آن روز «کاسِفَةُ النّور» و «ظاهِرَةُ الغُرور» باشد؛ امروز هم متأسّفانه بشریّت گرفتار است. این گرفتاری، مخصوص دنیای اسلام نیست که از اسلام دور مانده است، [بلکه] همهی بشریّت گرفتارند؛ آن کشورهایی هم که بظاهر از پیشرفت تمدّنی و زرقوبرق دنیایی برخوردارند، بشدّت گرفتارند؛ این گرفتاری، ناشی از جهل است، ناشی از فریب است، ناشی از نبود عدالت است؛ و اسلام پاسخگوی همهی اینها است، اسلام تضمینکنندهی فلاح و رستگاری ملّتها است؛ ما مسلمانها باید این درس را بگیریم.
البتّه این را نباید فراموش کرد که به توفیق الهی و به فضل الهی، جریان مقاومت در مقابل ظلم و زور، امروز در دنیا وجود دارد، متّکی به نام خدا و به اسلام. منطقهی ما یک نمونهی از آن است. امروز در منطقهی ما روحیهی بیداری اسلامی بر بسیاری از ملّتها و کشورها حاکم است. اینکه شما ملاحظه میکنید قدرتمندان مستکبر دنیا، در رأس آنها آمریکای جنایتکار -شیطان بزرگ- نسبت به این منطقه حسّاس هستند، بهخاطر این است که در این منطقه روحیهی گرایش به اسلام و اقبال به اسلام و بیداری اسلامی بهطور واضح به چشم میخورد؛ اینها با بیداری ملّتهای مسلمان مخالفند، اینها از بیداری ملّتهای مسلمان میترسند. در هرجایی که اسلام توانسته است بر دل و جانِ مردم مسلّط بشود، استکبار سیلی خورده و ما جدّاً معتقدیم که استکبار، بار دیگر از بیداری اسلامی در این منطقه سیلی خواهد خورد.
عرض ما به برادران مسلمان، به ملّتهای مسلمان، به روشنفکران دنیای اسلام، به علمای محترم دینی در کشورهای اسلامی همین است؛ این حرکت اسلامی را هرچه میتوانید تقویت کنید؛ راه نجات این منطقه تقویت بیداری اسلامی است، تقویت حرکت مقاومت اسلامی است. این وظیفه متوجّه عموم آحاد ملّتهای مسلمان است؛ بخصوص علمای اسلام، بخصوص روشنفکران، نویسندگان، شعرا، دانشمندان، هنرمندان، نخبگان سیاسی؛ اینها موّظفند، اینها مخاطبند به خطاب دعوت پیامبر اسلام و هدایت اسلامی. امروز این زمینه در دنیای اسلام پدید آمده است؛ بخصوص در این منطقهی غرب آسیا زمینهی بیداری اسلامی فراهم است؛ همه باید کمک کنند، این بیداری را به ثمر برسانند.
نصیحت ما به حکّام کشورهای اسلامی هم این است که به ولایت اسلام برگردند؛ تحت ولایةالله قرار بگیرند؛ ولایت آمریکا و ولایت طاغوت به کار آنها نخواهد آمد. امروز متأسّفانه بعضی از کشورهای مسلمان منطقهی ما به جای ولایةالله، زیر عَلَم ولایت طاغوت سینه میزنند، به جای تبعیّت از اسلام و از نور قرآن، از آمریکا تبعیّت میکنند. آمریکا هم بنا بر طبع استکباری خود، آنها را تحقیر میکند؛ شنیدید -همه شنیدند- که رئیسجمهور یاوهگوی آمریکا، حکّام سعودی را تشبیه کرد به گاو شیرده؛ این تحقیر است؛ این اهانت است؛ اهانت به مردم آن منطقه و مردم آن کشور است. اگر آلسعود از اهانت به خودشان بدشان نمیآید، خب به جهنّم، بدشان نیاید، اهانت بشوند؛ امّا این اهانت به مردم منطقه است، اهانت به ملّتهای مسلمان است. چرا باید حکّام اسلامی در دو حرکت جنایتآمیز که امروز متأسّفانه منطقهی ما را جریحهدار کرده است -یکی حرکت جنایتآمیز علیه فلسطینیها و دربارهی مسئلهی مهمّ فلسطین، یکی هم حرکت جنایتآمیز دربارهی یمن- با آمریکا همراه بشوند؟ این را هم مطمئن باشند که در هر دو قضیّه هم مطمئنّاً پیروزی با مردم فلسطین و مردم یمن است و آمریکا و تبعهی(۶) آمریکا در این قضیّه شکست خواهند خورد.
بوضوح امروز آمریکا، در این منطقه ضعیفتر از ده سال پیش و بیست سال پیش است؛ بوضوح رژیمِ صهیونیستیِ خبیث، امروز ضعیفتر از گذشته است. چند سال قبل از این، رژیم صهیونیستی در مقابل حزبالله لبنان شکست خورد؛ ۳۳ روز توانست مقاومت بکند و بعد شکست خورد؛ دو سال بعد از آن در مقابل فلسطینیها ۲۲ روز توانست مقاومت کند و شکست خورد؛ چند سال بعد در مقابل مردم مظلوم غزّه ۸ روز توانست مقاومت بکند و شکست خورد؛ در همین هفتهی اخیر ۲ روز توانست مقاومت بکند و شکست خورد؛ این ضعف رژیم صهیونیستی است، ضعفِ روزافزون رژیم صهیونیستی است.
ملّتهایی که فکری دارند، هویّتی دارند، انگیزهای دارند، متّکی به خدا هستند، متوکّل علیالله هستند، میایستند و خدای متعال به آنها کمک خواهد کرد. وَلَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لایَجِدونَ وَلِیًّا وَلا نَصیرًا * سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَدخَلَت مِن قَبلُ وَلَن تَجِـدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلا؛(۷) این سنّت الهی است؛ اگر مسلمانها بِایستند، بر همهی سازوبرگ قدرتهای طاغوتی و مستکبر پیروز خواهند شد. امروز مردم یمن سختترین شکنجهها را دارند از ناحیهی دولت سعودی و همراهانش و آمریکا -پشتیبانش- تحمّل میکنند لکن بدانید قطعاً ملّت یمن و انصارالله پیروز خواهند شد؛ آنها شکست نمیخورند؛ ملّت فلسطین شکست نمیخورند؛ تنها راه، مقاومت است و آن چیزی که امروز آمریکا را و متّحدینش را دستپاچه کرده که به حرفهای یاوه متوسّل میشوند، به کارهای غلط متوسّل میشوند، ایستادگی ملّتهای مسلمان است و این ایستادگی نتیجه خواهد داد.
برادران عزیز، خواهران عزیز! ملّت ایران چهل سال است که مقاومت میکند. ما در روز اوّل مثل یک نهال باریکی بودیم، آسیبپذیر بودیم؛ به برکت نام مبارک پیامبر و به برکت هدایت امام بزرگوار، توانستیم ایستادگی کنیم؛ البتّه شهید دادیم، سختی کشیدیم، امّا ایستادگی کردیم. امروز ملّت ایران و کشور ایران یک درخت تناور است؛ امروز آمریکا و رژیم صهیونیستی غلط میکنند که ملّت ایران را تهدید کنند؛ تهدیدهای آنها، حرکات آنها، خباثتهای آنها تا امروز شکست خورده است، از این پس هم شکست خواهد خورد؛ تحریم هم شکست خواهد خورد، سیاستهایشان هم شکست خواهد خورد؛ به برکت مقاومت.
مقاومت هم جز در سایهی ایمان بالله و اتّکاء بالله و اعتماد به وعدهی الهی ممکن نیست؛ خدای متعال وعده فرموده است، با تأکید فرموده است: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛(۸) با تأکید، وعدهی نصرت داده است؛ این وعده تحقّق پیدا خواهد کرد. اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح کنیم، به وعدهی الهی با چشم حُسنظن نگاه کنیم نه با سوءظن، پیروز خواهیم شد. سوءظنّ به وعدهی الهی مال کفّار است؛ الظّانّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم؛(۹) این کسانی که به وعدهی الهی سوءظن دارند، معلوم است که از وعدهی الهی سود نخواهند برد. ملّت ایران حسنظنّ خود به وعدهی الهی را اثبات کرده است؛ ایستاده است. به ما حملهی نظامی هم شد، تحریم هم شدیم، نفوذ عوامل جاسوسی هم اتّفاق افتاد، شهید هم دادیم، امّا ملّت ایران مثل کوه ایستاد و توانست خود را مستحکم و پایدار کند! امروز این شجرهی طیّبه -شجرهی طیّبهی جمهوری اسلامی و ملّت ایران- شجرهی طیّبهای است که «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء».(۱۰) روزبهروز به فضل الهی ما پیشرفت کردیم، روزبهروز قویتر شدیم؛ بعد از این هم همین خواهد بود؛ و این نسخهِی حرکت مسلمین و پیشرفت مسلمین در دنیای اسلام است. رحمت خدا بر امام بزرگوار ما که او این راه را جلوی پای ما باز کرد، و رحمت خدا بر شهیدان عزیز ما که آنها بودند که جان خودشان را در این راه گذاشتند و توفیقات را برای ملّت ایران به وجود آوردند؛ انشاءالله در آینده هم همین خواهد بود. [اگر] برادران مسلمان، وحدت را، اتّحاد را، یکزبانی را، یکدلی را در همهی منطقهی اسلامی در نظر بگیرند، بر همهی این توطئهها انشاءالله غالب خواهند شد به فضل الهی.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار حجّتالاسلاموالمسلمین حسن روحانی (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد. سیودوّمین کنفرانس وحدت اسلامی با شعار «قدس، محور وحدت امّت» از سوّم تا پنجم آذر ماه سال جاری در تهران گشایش یافت.
۲) نهجالبلاغه، خطبهی ۸۹
۳) کافی، ج ۳، ص ۴۲۳
۴) سورهی اعراف، بخشی از آیهی ۱۵۷
۵) گستاخی، بیپروایی
۶) دنبالهروها، پیرویکنندگان
۷) سورهی فتح، آیات ۲۲ و ۲۳؛ «و اگر کسانى که کافر شدند، به جنگ با شما برخیزند، قطعاً پشت خواهند کرد و دیگر یار و یاورى نخواهند یافت. سنّت الهى از پیش همین بوده و در سنّت الهى هرگز تغییرى نخواهى یافت.»
۸) سورهی حج، بخشی از آیهی ۴۰؛ «… و قطعاً خدا به کسىکه [دین] او را یارى میکند، یارى میدهد …»
۹) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۶؛ «… به خدا گمان بد بردهاند؛ بَدِ زمانه بر آنان باد، و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده …»
۱۰) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۲۴؛ «... ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است.» |
2,025 | 1397/08/29 | شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45951 |
عَنِ المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ قالَ سَمِعتُ اَبا عَبدِ اللهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلام یَقولُ: لا یَکمُلُ ایمانُ العَبدِ حَتّى یَکونَ فیهِ خِصالٌ اَربَعٌ: یُحسِنُ خُلُقَهُ وَ تَسخُو نَفسُهُ وَ یُمسِکُ الفَضلَ مِن قَولِهِ وَ یُخرِجُ الفَضلَ مِن مالِه.(۱)
لا یَکمُلُ ایمانُ العَبدِ حَتّى یَکونَ فیهِ خِصالٌ اَربَع
[بر اساس محتوای این روایت:] اگرچه ایمان یک امر قلبی است، امّا همین امر قلبی با بعضی از اعمال جوارحی تکمیل میشود یا نقص پیدا میکند؛ حالا یا به خاطر اینکه این اعمالِ جوانحیِ مستحسَن، منبعث است از آن قلب مؤمن، ایمانِ او است که این صفات حسنه را و خصال حسنه را در او ایجاد میکند که [منظور روایت] ممکن است این باشد؛ یا ممکن هم هست که بگوییم با قطع نظر از این معنا، نفْسِ دارا بودن خصال حسَن و اعمال نیک و اعمال جوارحیِ خوب، موجب میشود که آن ایمانی که در قلب انسان هست، صفای بیشتری پیدا کند که هر دوی اینها در شرع، در آیات قرآن و روایات، نمونهها و نمودارهایی دارد؛ علیایّحال، چهار خصلت را [برای تکمیل ایمان] ذکر میفرمایند:
یُحسِنُ خُلُقَهُ
اوّل: اخلاق خوب؛ ما تا حالا چقدر روایات خواندهایم راجع به اخلاق خوب، خُلق خوب! اخلاق خوب در خانه، با همسر، با فرزندان، با پدر و مادر؛ در محیط کار، با همکاران؛ در محیط عمومی، با عامّهی مردم؛ اخلاق خوب، خوش اخلاقی؛ نقطهی مقابلش بداخلاقی و عبوسی و کجخُلقی و مانند اینها است. ببینید چقدر روایات متعدّدی در این جهت خوانده شده، این هم یکی از این روایات است. حُسنِ خُلق؛ بعضیها هستند از لحاظ عمل آدمهای خوبی هم هستند، [امّا] بداخلاقند؛ در خانه با زن و بچّه، با مردم بداخلاقند؛ اعمالشان خوب است امّا اخلاقشان بد است. بعضی از حضرات بانوان به بنده گاهی شکایت میکنند، نامه مینویسند به من که مثلاً فرض کنید همسر ما طلبهی خوبی هم هست، درسخوان هم هست، [امّا] بداخلاق است، در خانه بداخلاقی میکند؛ یا همسر ما پاسدار است که خب یک پاسدار بودن خصوصیّت مثبتی است دیگر، مجاهد فیسبیلﷲ است، امّا در خانه اخلاقش بد است؛ خب، این خیلی نقص بزرگی است. این بداخلاقی، آن کاری را که شما با ایمانتان، با عمل صالحتان انجام میدهید خراب میکند، ناقص میکند. خوشاخلاقی خیلی نعمت بزرگ و حسنهی بزرگی است.
وَ تَسخُو نَفسُه
[دوّم]: نفْس او باسخاوت باشد؛ از آن آدمهای بخیلِ ممسک یا از اینهایی که به قول معروف آب از دستشان نمیچکد نباشد؛ سخاوت داشته باشد، بتواند بذل و بخشش کند. حالا نمیگوییم بذل و بخشش زیاد؛ همه هم که تواناییاش را ندارند، از آن مقداری که میتواند، اهل بذل و بخشش [باشد]. بعضیها این جوری هستند: فقیرند، جزو مستضعفین جامعهاند، جزو فقرا و تنگدستهایند امّا مثلاً همان مقداری که دارند، سفرهای دارند، سفره باز میکنند، مهمان دعوت میکنند، تا آنجایی که میتوانند به این و آن کمک میکنند؛ این خیلی خوب است. این هم سخاوت. |
2,026 | 1397/08/24 | گزیدهای از بیانات در دیدار جمعی از برنامهسازان صداوسیما | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41040 |
مطالبی که آقایان گفتید، خیلیهایش حرفهای من است یعنی شما خطاب به ما کردید که بایستی این چیزها ساخته بشود، این کارها انجام بگیرد؛ این در واقع حرفهایی است که ما بایستی به مجموعه بزنیم.
من در تأیید حرفهایی که آقایان زدید؛ فقط این را میخواهم عرض بکنم: ما در حال یک نبرد فرهنگی، یک نبرد جنگ نرم هستیم یعنی به ما تهاجم شده؛ تهاجم نرم، آن هم با ابزارهای پیشرفته و بسیار نو و با توانایی بسیار بالا؛ به ما حمله شده. خب ما باید اول این را تصدیق کنیم، باید اول قبول کنیم که ما در حال یک جنگیم، ما مورد تهاجم قرارگرفته هستیم. اگر چنانچه این شد، آن وقت بایستی همهی نیرو را متمرکز کنیم در ضربهزدن به مهاجم و جلوی هجوم او را گرفتن. هدف مهاجم، آماج کار مهاجم چیست؟ فرهنگ ما است، اخلاق ما است، خانوادهی ما است، هویّت ما است، تاریخ ما است.
در مقابل، ما بایستی یک جبههی قویِ توانایی ایجاد کنیم که این جبهه بتواند پاسخگو باشد. آن جبهه متشکل از کیست؟ از هنرمند، روشنفکر، عنصر فرهنگی؛ یعنی شماها هستید، شماها و امثال شما آقایان و دوستانی که در بخش فرهنگ و در بخش هنر مشغول کار هستید. واقعاً با همت بلند این کارها بایستی انجام بگیرد یعنی طراحی کنید، ابتکار به خرج بدهید. خب البته شکی نیست که شما اگر بخواهید ابتکار به خرج بدهید و کار نو، کار برجسته بیاورید، پشتیبانی مدیریتی لازم است؛ من در این تردید ندارم، من این را تصدیق میکنم؛ مدیران بایستی از شماها واقعاً حمایت بکنند؛ هم حمایت معنوی بکنند یعنی به شما نشان بدهند که کار شما را قبول دارند و برای کار شما ارزش قائلند، هم حمایت مادی بکنند.
البته روی مسئلهی کیفیت خیلی باید کار کنید.
من گاهی اوقات که همین طور عبوری و مروری یک بخشی از یک سریال را میبینم، میبینم سریالهای ما یک مقداری فضایش فضای تلخ است.
این خیلی مهم است که ما جوری این تلخی را منعکس کنیم که طرف را که آنجا نشسته، به گریه نیندازد، به غصه نیندازد؛ این مهم است، این را رعایت باید کرد.
و مسائل ملی را، مسائل عمومی را بیشتر دنبال بکنید. ما هنوز در مسئلهی دفاع مقدس حرف برای گفتن زیاد داریم. در مسئلهی خود انقلاب.
ما بایستی تصویر درستی از رژیم طاغوت، رژیم گذشته را به جوان امروز نشان بدهیم؛ این کار نشده، به خوبی انجام نگرفته. راجع به انقلاب باید صحبت بکنیم، راجع به دفاع مقدس باید کار کنیم، راجع به مسئلهی خانواده باید کار کنیم؛ خانوادهی ایرانی، هویت ایرانی، فرهنگ ایرانی، گذشتهی ایرانی، تاریخ ایرانی، اینها همهاش چیزهای باارزشی است، ما روی همهی اینها میتوانیم کار کنیم. حالا اینکه آقایان میگویید محدودیت در موضوعات هست، من درست نمیفهمم که چه محدودیتی در موضوعات وجود دارد. این همه موضوعات فراوان هست، بنشینند کار بکنند منتها حدود و ثغور را ملاحظه بکنند. جوری باشد که خلاف گرایش عمومیِ انقلابی مردم حرفی زده نشود و کاری انجام نگیرد.
بههرحال ما از زحمات شما واقعاً تشکر میکنیم، از کارهایی که دوستان انجام دادهاید و انجام میدهید تشکر میکنیم، اثرگذاری کارها خیلی زیاد است، میتوانید در این نمایشهایی که داده میشود -در سریالها و اینها- گاهی اوقات این محاورهای که در این فیلم هست، یک کلمهاش یک تأثیر بزرگ در مقابل میگذارد؛ گاهی یک کلمه. یک جمله ممکن است که یک جمع زیادی جوان را نمازخوان کند؛ هیچ لزومی ندارد ما وضوگرفتن و نمازخواندن یکی را حتماً نشان بدهیم برای اینکه مردم را به نمازخواندن تشویق کنیم. گاهی اوقات اگر چنانچه شما بتوانید هنرمندانه یک جمله را در همین محاورات -به قول شما دیالوگها- بگنجانید، ای بسا یک جمله افراد را گرایش به نماز بدهد، یک جمله افراد را گرایش به جهاد بدهد، یک جمله افراد را گرایش به اخلاص در عمل بدهد، اینها خیلی مهم است.
(۱) نه، من معتقدم باید شوخی کنید. من به پلیس هم گفتهام؛ یک وقتی چند سال پیش از این، یک سریالی بود، فیلمی بود که نیروی انتظامی [به آن] اعتراض کرده بود، من به آنها گفتم بیخود اعتراض میکنید. به آقایان علما سر آن قضیّهی [فیلم] مارمولک که تبریزی(۲) ساخته بود، گفتم شما به جای اینکه اعتراض کنید، استقبال کنید بگویید دستت درد نکند که نشان دادی آدمهایی میآیند لباس ما را بناحق میپوشند؛ خب این چیز خوبی است. نه، عقیدهی من این است که شوخی کنید، منتها شوخیِ مؤدّبانه بکنید؛ یعنی باید شوخی مودّبانه باشد، خلاف حق نباشد، هتک در آن نباشد؛ امّا شوخی باشد، عیب ندارد، خیلی خوب است.
۱) آقایان سیروس مقدّم (کارگردان سینما و تلویزیون) و رضا جودی (تهیّهکنندهی سینما و تلویزیون): ما اصلاً جرئت نداریم در فیلمها با افراد شوخی کنیم؛ یا پخش نمیکنند یا ما را دادگاهی میکنند!
۲) آقای کمال تبریزی (کارگردان سینما و تلویزیون)
|
2,027 | 1397/08/23 | بیانات در دیدار مدالآوران کاروان ورزشی ایران در بازیهای پاراآسیایی اندونزی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40910 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانان افتخارآفرین به معنای واقعی کلمه. ورزش یک ارزش است؛ هم در سطح افراد -یعنی یک فرد ورزشکار نسبت به یک فردی که ورزش نمیکند، یک ارزش افزوده دارد- و هم در سطح ملّی، در سطح کشور. کشوری که در آن ورزش هست، ورزش عمومی هست و ورزش قهرمانی که الگوی ورزش عمومی است وجود دارد، این کشور یک ارزش افزودهای نسبت به دیگران دارد؛ امروز این در دنیا جاافتاده است، این را همه میدانند، همه میفهمند؛ لذا میبینید چقدر برای ورزشهای قهرمانی و کمک به قهرمانهایشان خرج میکنند، تلاش میکنند، حتّی گاهی سیاستهایشان را هم پشت سر این قرار میدهند. امروز در دنیا با اینکه شعار میدهند که ورزش سیاسی نشود، سیاست داخل ورزش نشود و از این شعارها در دنیا هست، امّا حتّی سیاست را هم گاهی اوقات پشت سر ورزش قرار میدهند؛ برای چه؟ برای اینکه کشورشان را به برکت ورزش و با زینت ورزش سرافراز کنند؛ ورزش اینجوری است. لذا شما که در این میدان -میدان ورزش- مشغول تلاش هستید، باید احساس کنید و حقیقتاً معتقد باشید که یک کار باارزش معنویای را دارید انجام میدهید و اگر نیّتتان را خدمت به کشور و به جمهوری اسلامی قرار بدهید، قطعاً یک حسنهی الهی و معنوی هم هست، یعنی دارای ثواب است، مثل عبادت میماند و تبدیل میشود به یک عبادت. خب، در مورد اصل ورزش که قضیّه این است.
امّا در مورد شماها من چند نکته اینجا یادداشت کردهام که به شما عرض بکنم. خب، ورزش قهرمانی مظهر اعتماد به نفْس است، مظهر عزم و اراده است؛ همهی قهرمانهای دنیا اینجور هستند که این حضور قهرمانی آنها و توانایی قهرمانی آنها، نشانهی ارادهی قویّ آنها و عزم راسخ آنها است؛ این در مورد افرادی که از لحاظ جسمی معلول و جانباز هستند، دو برابر است یا حتّی گاهی بیش از دو برابر است؛ یعنی فرض کنید که اگر چنانچه یک فردی که مشکل جسمی ندارد، بتواند در فلان رشتهی ورزشی قهرمان بشود و رتبهی بالا بیاورد، وقتی یک فردی که دارای مشکل جسمی است، همان رتبه را میآورد و همان توانایی را نشان میدهد، این نشاندهندهی عزم راسخ مضاعفی در این [فرد] است؛ بنابراین ارزش این [کار]، یا دو برابر است، یا چند برابر است. شما با وجود مشکلات جسمیتان توانستهاید در این میدان بدرخشید؛ این خیلی باارزش است. بنابراین کسانی که مشکل جسمی دارند -جانباز و معلول- ورزش اینها و قهرمانی اینها نسبت به قهرمانی و ورزش کسانی که مشکل جسمی ندارند، دو برابر یا بیشتر ارزش دارد؛ نشاندهندهی عزم راسخ شما است. شما به مجرّد اینکه یک مشکل جسمی پیدا کردید -در دستتان، در پایتان یا در هر نقطهی از بدنتان- میتوانستید خودتان را از عرصهی مسابقهی قهرمانی و ورزشی کنار بکشید، با عذر اینکه من مشکل جسمی دارم؛ [امّا] این کار را نکردید؛ وارد میدان شدید، زحمت کشیدید، تلاش کردید، تمرین کردید، به خودتان فشار آوردید، بعد هم عزم راسخی را به خرج دادید، به قلّهی این حرکت ورزشی رسیدید؛ چون ورزش قهرمانی، قلّه، و ورزشهای عمومی دامنه است؛ همه بهسمت این قلّه میروند، همه به این قلّه نگاه میکنند و از او فرامیگیرند. بنابراین ارزش کار شما بیش از ارزش کار قهرمانان دیگری است که مشکل جسمانی ندارند؛ این مطلب اوّل.
یک نکتهی مهمّ دیگری که من در کار شماها، هم این دفعه دیدم -آن مقداری که حالا توانستم در تلویزیون ببینم- هم قبلاً دیده بودم، این است که دیدم شما بعد از پیروزی، خدا را شکر میکنید، بعضیهایتان سجده میکنید؛ معنایش این است که شما این پیروزی را از خدا میدانید، این نعمت را از خدا میدانید؛ این خیلی باارزش است. مشکل انسانهای طغیانگر و سرکش این است که موجودی خودشان را از خودشان میدانند، از لطف الهی و از توجّه الهی غافل میشوند. شما با این حرکتتان، با توجّهتان، با توسّلتان، با سجدهتان، با دست بلند کردن و دعا کردنتان نشان دادید که دچار غفلت نیستید و میدانید که این نعمتی را که با آن سرافراز شدهاید، خدای متعال به شما داده؛ این یک مرتبهی مهمّی از شکر است؛ و همین انشاءالله موجب خواهد شد که شما موفّقیّتهایتان بیشتر بشود، تواناییتان انشاءالله بیشتر بشود. چون فرمودهاند: لَئِن شَکَـرتُم لَاَزیدَنَّکُم؛(۲) [اگر] شکر بکنید، خدا نعمت را افزایش میدهد. این حرکتِ شما که نشاندهندهی دانایی شما به نعمت الهی است، یک مرتبهی مهمّی از شکر است.
یک نکتهی دیگری که به چشم من خیلی برجسته آمد، اعتمادبهنفسی بود که شما نشان دادید در زمینهی دفاع از اصالتهای خودتان؛ یک نمونهاش عبارت بود از اینکه پرچمدارانِ شما را بانوانی با چادر انجام دادند؛ خیلی باارزش است. من نمیدانم آن خانمی که چادر را به سرش کرده بود و پرچم را دستش گرفته بود و در افتتاحیّه، در اختتامیّه جلوی کاروان حرکت میکرد، توجّه کرد که چقدر این کار باارزش است؟ چقدر این حرکت، حرکت عظیمی است؟ این یعنی شما یکتنه در مقابلِ تهاجمِ بیبندوباری و ولنگاریِ روزافزون دنیا ایستادهاید؛ معنایش این است؛ معنایش این است که شما در مقابل هجوم سیاستهایی که از طرف صهیونیستها و کمپانیهای مخرّب اخلاق در دنیا دارد ترویج میشود در کشاندن مرد و زن بهسمت فساد اخلاقی، ایستادهاید؛ از حجاب خودتان، از چادر خودتان، از دین خودتان، از معارف اسلامی خودتان دارید عملاً در یک میدان بینالمللی و جهانی دفاع میکنید و هیچ ملاحظه نمیکنید؛ خیلی دل و جگر میخواهد. خیلیها هستند کم میآورند؛ بنده دیدهام که در یک مواردی در این میدانهای بینالمللی، بعضیها توانایی ندارند در مقابل هجوم توقّعات بیپایان جبههی کفر و استکبار مقاومت بکنند، کم میآورند، عقبنشینی میکنند؛ شما ایستادید؛ این خیلی باارزش است. نماز جماعت تشکیل دادید، در نماز جمعه شرکت کردید، یعنی از دینتان، از معارفتان، از ارزشهای ملّیتان، از لباس ملّیتان -چادر، لباس ملّی ما است- و از دینتان و از حجاب و عفافتان دفاع کردید؛ این برای من بسیار باارزش بود. من صمیمانه و عمیقاً تشکّر میکنم از همهی شما، از سرپرستان این کاروان ورزشی، از خودِ آن خانمهایی که این رعایت را کردند. این قدرتنمایی فرهنگی بود؛ ببینید، این نشاندهندهی یک اقتدار فرهنگی بود، این نشاندهندهی استقلال فرهنگی بود، نشاندهندهی ارادهی قوی بود. امروز در دنیا جنگ، جنگِ ارادهها است؛ هر طرفی که ارادهی قویتری، ثبات بیشتری داشته باشد، او پیروز این میدانها است؛ شما اینجا نشان دادید که توانایی دارید و اقتدار دارید.
یک نکتهی دیگری که امسال در کاروان ورزشی شما بود، صرفهجویی در هزینهها بود که به من گزارش شد و این بسیار خوب بود. شنیدم که مسئولین محترم این کاروان ورزشی در هزینهها صرفهجویی کردند؛ بعضی از کسانی را که معمولاً بیدلیل و بیجهت همراه این کاروانها میشدند با خودشان نبردند، و بقیّهی کارهایی که کردند؛ این هم مورد تأیید ما است، مورد تحسین ما است؛ بنده حقیقتاً این را تحسین میکنم.
یک نکتهی اساسی که در مورد ورزش قهرمانی معلولین و جانبازان هست، این است که نشاندهندهی به کار انداختن ظرفیّتهای پنهانِ موجود در وجود انسان است. یکی از مشکلات بزرگ ما امروز در کشور این است که ظرفیّتهای زیادی داریم -ظرفیّتهای ملّی- که از اینها استفاده نمیکنیم؛ ظرفیّت جغرافیایی داریم، ظرفیّت فرهنگی داریم، ظرفیّت نیروی انسانی داریم، ظرفیّت منابع زیرزمینی داریم، ظرفیّت تجارت داریم، ظرفیّت رفتوآمدهای بینالمللی و مرکزیّت [داریم]، از همهجور انواع ظرفیّتها را داریم، [امّا] از خیلیهایش متأسّفانه درست استفاده نمیشود که اگر استفاده بشود، مشکلاتِ کنونیِ اقتصادیِ کشور هم به میزان زیادی حل خواهد شد. از جملهی چیزهایی که باید مورد توجّه قرار بگیرد همین است؛ انسانها یک ظرفیّتی دارند؛ این ظرفیّت، مغفول است؛ وقتی کسی نگاه میکند به یک برادر یا خواهر معلول یا جانباز که یک مشکل جسمی دارد، به نظرش میرسد که این خیلی از تواناییهای معمولی را ندارد لکن در او این ظرفیّت بسیار مهم وجود داشته که این قهرمان بشود. شما قهرمان شدید، طلا گرفتید، نقره [گرفتید]، مدال گرفتید؛ این قهرمانی و این ظرفیّت، در خیلیهای دیگر هم ممکن است وجود داشته باشد که استفاده نمیشود [امّا] شما استفاده کردید؛ این خیلی مهم است. ورزش شما و قهرمانی شما نشاندهندهی امکان استفادهی از ظرفیّتهای پنهان وجود انسان است؛ یعنی [شما] درس شدید برای دیگران و معلّم دیگران شدید. همهی ما باید واقعاً یاد بگیریم؛ در سنین مختلف؛ بخصوص جوانها باید از شما یاد بگیرند؛ بدانند که در وجود آنها، در جسم آنها، در اراده و روح آنها، ظرفیّتهایی وجود دارد که اینها را میتوانند به کار بیندازند و از وجود آنها استفاده بشود برای پیشرفت کشور، برای آبادانی، برای خود شخص، برای دنیا و برای آخرت. این هم یک نکته است که به نظر من خیلی مهم است؛ یعنی شما مظهرِ به کار انداختن ظرفیّتها بودید.
یکی از شما آقایان -که حالا من البتّه از نزدیک که نمیشناسم شماها را- شش مدال طلا گرفت، در شنا ظاهراً؛ خیلی مهم است، شش مدال!(۳) شش مدال طلا ایشان گرفتند برای این ورزشی که در آن تخصّص دارند؛ این خیلی باارزش است یعنی یک ظرفیّت عجیبی را نشان میدهد. شاید خود این آقا تا مدّتها قبل نمیدانست که یک چنین توانایی، یک چنین ظرفیّتی در او هست؛ [امّا] وارد شد، حرکت کرد، اقدام کرد، اراده کرد، تصمیم گرفت، به اینجا رسیده که مثلاً فرض بفرمایید میتواند شش مدال طلا بگیرد. این هم یک نکتهی دیگر.
نکتهی آخر این است که شماها در انگیزه بخشیدن به تودهی مردم و به عامّهی مردم یک تأثیر مضاعف دارید. من همیشه گفتهام که ورزش قهرمانی مثل یک قلّه است که باید در کشور باشد برای اینکه دیگران همه بتوانند ورزش کنند؛ چون همه باید ورزش کنند؛ هم جوانها باید ورزش کنند، هم پیرها باید ورزش کنند؛ ورزش جوانها یک جور است، ورزش پیرها -مثل ما- یک جور دیگر است؛ همه بالاخره باید ورزش کنیم. چه کسی انگیزه میدهد به انسان برای ورزش کردن؟ آن که در قلّه است؛ او به دیگران این انگیزه را میدهد. انگیزهای که شما میدهید، دو برابر انگیزهای است که دیگران میدهند؛ برای خاطر اینکه شما با وجود مشکل جسمانی توانستید این افتخار را به دست بیاورید.
بههرحال خیلی از شما متشکّریم به خاطر زحماتتان؛ از مسئولین کاروانتان خیلی متشکّریم؛ از مسئولین ورزش، از آقای خسرویوفا(۴) و دیگران. انشاءالله که همیشه موفّق باشید و این روحیهی معنوی و روحیهی توجّه و این عزم راسخ را انشاءالله همیشه حفظ کنید و روزبهروز وضع بهتری داشته باشید. این درخواستهایی هم که این برادر عزیز جانباز و آزاده -که هم جانبازند، هم آزاده هستند- مطرح کردند، آنچه مربوط به دولت است، آقای وزیر(۵) اینجا هستند و حتماً توجّه کنید یعنی دنبال کنید؛ درخواستهایشان درخواستهای زیادیای نیست؛ یک درخواست درست و واقعی است. اینها را تحقّق ببخشید و نگذارید بماند برای بعد از خودتان. درخواستشان از ما هم که معلوم بود، گفتند چفیه و انگشتر و آن هم که در خدمتتان هستیم، انشاءالله به همهتان، هم چفیه تقدیم میکنیم، هم انگشتر تقدیم میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، آقای مهدی علیزاده و خانمها الناز دارابیان و عشرت کردستانی -از مدالآوران این رقابتها- مطالبی بیان کردند.
۲) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۷
۳) معظّمٌله خطاب به آقای شاهین ایزدیار فرمودند: شما هستید؟ ماشاءالله.
۴) رئیس فدراسیون جانبازان و معلولان
۵) دکتر مسعود سلطانیفر (وزیر ورزش و جوانان) |
2,028 | 1397/08/14 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای استان خراسان جنوبی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41119 |
بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران کنگرهی شهدای استان خراسان جنوبی که در تاریخ ۱۴ آبان ۹۷ برگزار شده بود، صبح امروز (سهشنبه ۱۳۹۷/۹/۲۰) در محل برگزاری این همایش در حسینیهی جماران بیرجند منتشر شد.
متن بیانات معظمله به شرح ذیل است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
یکی از بهترین کارها و شریفترین کارها بخصوص در روزگار ما، بزرگداشت شهدا است؛ بخصوص در بعضی از مناطق -که گرایش عمومی مردم به سمت مسائل دینی و انقلابی است- این کار، رونق و شکوه بیشتر و بهتری میگیرد؛ استان شما از این قبیل است بحمدالله. بنده البتّه با بیرجند و آن استان مؤمنخیز و عالِمخیز از قدیم آشنا هستم؛ استان خراسان جنوبی اینجور بوده؛ هم مردم مؤمنی در آن استان بودهاند -چه در خود بیرجند، چه در قائن و چه در بقیّهی شهرهای استان- هم علمای برجستهای و بزرگی در این استان بودهاند که حالا در زمان ما و آنچه خود ما از نزدیک دیدهایم، مرحوم آقای تهامی، مرحوم آقای آیتی، مرحوم آقای عارفی، این سه نفر ملّای بزرگ که دو نفر از اینها تحصیلکردههای نجف بودند. مرحوم آقای آیتی شاگرد مرحوم آقاضیاء بود؛ مرحوم آقای تهامی شاگرد آقای نائینی بود؛ آقای عارفی هم شاگرد مرحوم حاج شیخ(۲) در قم بود، از فضلای قم بود.
و دینداری مردم را هم آنجا دیده بودیم. سال ۴۲ که هیچ خبری در آنجا از مسائل نهضت وجود نداشت، بنده آمدم آنجا و مسائل نهضت را روی منبر مطرح کردم، یک استقبالی و جوشش درونیای از مردم مشاهده شد که واقعاً تعجّبآور بود! نشاندهندهی علاقهمندی اینها بود. خب بحمدالله در دوران دفاع مقدّس هم خیلی تلاش کردند، کار کردند و دو هزار و اندی شهید؛ غیر از جانبازها و آزادگان و مفقودالاثرها و مانند اینها، بیش از دو هزار نفر، این استان شهید داده؛ آن شهدایی که مشخّصند؛ و امیدواریم که انشاءالله برکات این شهدا شامل حال مردم استان و آیندهی استان و روحیهی استان بشود.
امروز کشور ما به بزرگداشت اینها احتیاج دارد. تهاجم دشمنان در سطح مسائل معنوی، بسیار خطیرتر و مشکلسازتر است از سطح مسائل عادی و حملات سخت و مانند اینها؛ و تلاش دشمن، امروز این است. البتّه همچنانکه در زمینهی فشار سخت و جنگ سخت، دشمن ناکام مانده، در اینجا هم ناکام مانده، در اینجا هم بحمدالله، رویشِ انقلابی در کشور بهطور محسوسی مشاهده میشود، لکن این به تلاش احتیاج دارد؛ این با تلاش، اینجور شده و اگر تلاش بود، این رویشها ادامه پیدا خواهد کرد و پیش خواهد رفت؛ و انشاءالله پیش خواهد رفت، در این تردیدی نیست. و لذا تشکیل این جلسات و بزرگداشت شهیدان خیلی باارزش و خیلی بااهمّیّت است.
و شما این کار را دنبال کنید؛ این کنگرهی بزرگداشت شهیدان را هرچه میتوانید، باکیفیّت برگزار کنید؛ شرح حال این شهدا را بنویسید. ما میبینیم که یک شهید گمنام، یک شهیدی که نه سردار بوده، نه فرمانده بوده، نه شخصیّت معروفی بوده، وقتی شرح حالش نوشته میشود و میآید در اختیار افکار عمومی، دلها را در موارد زیادی منقلب میکند؛ [البتّه] وقتیکه درست و با رعایت جوانب گوناگون، این شرح حالها نوشته بشود؛ این کار را بکنید.
خب سی سال از پایان جنگ گذشته لکن قضایای مهمّ دفاع مقدّس تمامشدنی نیست، روزبهروز اینها رو به پیشرفت است. شهدای عزیز ما در زمانی که زنده بودند، دفاع کردند؛ با جانِ خودشان رفتند میدان؛ امروز با هویّت خودشان، با معنویّت خودشان دارند از هویّت کشور دفاع میکنند، از اسلام دارند دفاع میکنند؛ این خیلی چیز مهمّی است. سراغ پدرها و مادرها بروید. حالا متأسّفانه بسیاری از پدران و مادران شهیدان از دنیا رفتهاند لکن سراغ آنهایی که هستند -پدرانشان، مادرانشان، آنهایی که همسر داشتند، همسرانشان- بروید، بپرسید، بخواهید شرح حال این شهدای عزیز را و آنها را ثبت کنید؛ و سعی کنید که باکیفیّت از آب [درآورید]؛ حالا کمّیّات قابل توجّه است لکن مهمتر از کمّیّات، کیفیّات است که آنها را بایستی انشاءالله ملاحظه کنید.
بههرحال ما سلام صمیمانه و درود حقیقی خودمان را به شهیدان عزیز و خانوادههای شهدا عرض میکنیم -شهدای استان خراسان جنوبی، بیرجند و بقیّهی شهرها- و به مردم آن منطقه هم سلام میرسانیم. جناب آقای عبادی سلام ما را به مردم بیرجند و مردم خراسان جنوبی برسانند و امیدواریم انشاءالله همیشه مشمول الطاف الهی باشند و آقای استاندار هم همانطور که گفتند، انشاءالله به مشکلات مردم برسند و کارهای لازمی را که در آنجا باید انجام بگیرد، انشاءالله انجام بدهند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این دیدار در چهارچوب دیدارهای دستهجمعی برگزار شد.
۲) شیخ عبدالکریم حائری |
2,029 | 1397/08/14 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای استان قزوین | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40875 |
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم (۱)
خیلی متشکّریم از بیانات امام جمعهی محترم و سردار مکرّم از قزوین. این فرمایشات آقای امام جمعه، مشحون به آیات کریمهی قرآن بود؛ خیلی خوب است اینکه از اوّل تا آخر، [حتّی] روضه را هم شما روضهی قرآنی میخوانید؛ این از جملهی چیزهای بسیار خوب است، این روش را رها نکنید. البتّه آن آیهی شریفهی «اَلَّذینَ استَجابوا لله وَ الرَّسولِ مِن بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرح»(۲) مال شهدا نیست، مال جانبازها است یعنی آنهایی که بعد از جنگ اُحد زخمی شدند، بعد [عدّهای] آمدند گفتند: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ * فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء؛(۳) مال آنها است که با اینکه زخمی بودند، [وقتی] حضرت فرمود که آنهایی که زخمخوردهاند، بیایند در این حرکت، بلند شدند رفتند و جواب دشمن را دادند و برگشتند. بههرحال خیلی متشکّریم از بیاناتتان و همچنین بیانات آقا[ی استاندار].
قزوین همانطور که اشاره کردید، هم موقعیّت جغرافیایی، هم موقعیّت تاریخی، هم موقعیّت فرهنگی، و هم آزمون بزرگ مربوط به دوران انقلاب و دفاع مقدّس را جزو افتخارات خودش دارد؛ در این هیچ تردیدی نیست، و بزرگان قزوین، چه علمای قبل مثل همان برادران بَرغانی، شهید ثالث و مرحوم ملّاصالح -جدّ آقای صالحی- و دیگران که بودند تا زمان ما، و همچنین شهدای برجسته، شهید بابایی، شهید لشگری، شهید رجائی، مرحوم آقای ابوترابی (رضواناللّهعلیه) -پدر، پسر- و دیگران همه مایهی افتخارند؛ واقعاً همینجور است که اشاره کردید.
شهدا مایهی رونق حیات معنویاند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمانها حرکت کردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد میدهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع میکنند، وقتی میروند، با جان خودشان: وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(۴) ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّیشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعهی اسلامی است، وقتی میروند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند میشود. نطق شهدا بعد از شهید شدن باز میشود، با مردم حرف میزنند -بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم- با ماها دارند میگویند؛ [باید] ما گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را. کاری که شماها میکنید، خانوادهی معظّم شهدا میکنند یا بزرگداشتداران در شهرهای مختلف -مثل قزوین، بیرجند(۵) و جاهای دیگر- انجام میدهند، این است که این صدا را به گوش سنگین ماها برسانید؛ مهم این است که ما بشنویم این صدا را. و خدای متعال در این صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته؛ جوری شده است که وقتی از شهیدی یک چیزی نقل میشود، یک حرف دقیق و متینی نقل میشود، اثر میگذارد بر روی دلها، دلها را منقلب میکند. و همین شهدای جوانی که میروند این روزها برای دفاع از حرم یا رفتهاند شهید شدهاند -از جمله همان شهید عزیز قزوینی شما- حرف اینها، اقدامشان، حرکتشان، خاطرهشان، سخنانی که راجع به اینها گفته میشود، همهی اینها بیدارکننده است، همهی اینها هشیارکننده است. ما گوشمان سنگین است، این پیامها را درست نمیشنویم؛ اگر به ما بشنوانند این پیامها را، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها، از بین ما رخت بر خواهد بست. این ضعفهایی که شما مشاهده میکنید در ما، به خاطر این است که این پیام را نمیشنویم؛ اگر این پیام را بشنویم، روحیهها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّیای خواهد شد. بههرحال کار بسیار باارزشی است کاری که شماها دارید میکنید -بزرگداشت شهیدان- و عرض کردیم، سی سال میگذرد از پایان دفاع مقدّس امّا اگر سیصد سال هم بگذرد، این شهدای عزیز ما فراموش نخواهند شد؛ روزبهروز اینها زندهتر میشوند؛ بحمداللّه در جامعهی ما روزبهروز اینها زندهتر دارند میشوند. [البتّه بعضیها] سعی میکردند که شهدا را به دست فراموشی بسپرند، سعی میکردند در عظمت کار اینها خدشه ایجاد کنند، مناقشه درست کنند، نتوانستند؛ بعکس شد. و امروز بحمداللّه اینها الگوی ما هستند، اسوهی ما هستند. خداوند انشاءاللّه شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور کند و خداوند انشاءاللّه شماها را که بزرگداشت این عزیزان را وظیفهی خودتان دانستید و وارد شدید، توفیق بدهد، انشاءاللّه اجر به شماها بدهد که این کار را هرچه بهتر انشاءاللّه بتوانید انجام بدهید.
و همینطور که اشاره کردیم قبلاً به مناسبت شهدای بیرجند، هرچه میتوانید از یاد این شهیدان استفاده کنید، هرچه میتوانید راجع به اینها بنویسید، بشنوید، ثبت کنید، ضبط کنید، کار هنری انجام بدهید. هیچ لزومی هم ندارد که مبالغه و اغراقگویی دربارهی اینها بشود. من میبینم گاهی اوقات بعضیها اغراقگویی میکنند؛ هیچ لزومی ندارد. نفْس عمل اینها اینقدر عظمت دارد که هیچ احتیاج به آرایش و بزک کردن و اغراقگویی و مانند اینها ندارد؛ کارشان کار مهمّی است. چه کسی از جان خودش میگذرد؟ ما مردم معمولی دنیا برای یک نفع کوچک،حاضریم کار خلاف هم انجام بدهیم، آنوقت اینها آمدند از عزیزترین شیئی که برای یک انسان وجود دارد -یعنی عمرش، جانش- گذشتند برای خدا؛ در سنین جوانی، در وقتیکه شهوات در انسان قوی است، در وقتیکه آرزوها در انسان قوی است، پا روی این آرزوها گذاشتند، پا روی راحتی و آسایش جسمی گذاشتند و حرکت کردند در راه خدای متعال و جان خودشان را دادند. خود این حرکت، اینقدر عظیم است، اینقدر باشکوه است که هیچ احتیاج به اغراقگویی ندارد. کار را انشاءاللّه با همین دقّت و با همین اتقان دنبال کنید و انجام بدهید. خداوند انشاءاللّه به شما خیر بدهد و کمک کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته |
2,030 | 1397/08/12 | بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40833 |
به مناسبت روز ملی مبارزه با استکبار جهانی (۱) |
2,031 | 1397/08/08 | بیانات در پایان مراسم عزاداری هیئتهای دانشجویی بهمناسبت اربعین حسینی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40797 |
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خداوند انشاءالله از همهی شما جوانان عزیز با دلهای پاکتان و احساسات پُرشورتان قبول کند؛ ما را هم به برکت تفضّل به شما مورد تفضّل قرار بدهد. حقیقت قضیّه همین است که تفضّل الهی نسبت به جوانها بهخاطر دل پاکشان، بهخاطر احساسات صادقانهشان، بهخاطر ایمان زلالشان تفضّل ویژه است؛ این را بدانید. قدر این موهبت و این نعمت را که خدای متعال برای جوانان مؤمن معیّن کرده بدانید. ما هم انشاءالله از گوشهی سفرهی تفضّل الهی به شما بهرهمند بشویم و استفاده کنیم.
امروز هم جلسهی بسیار خوبی بود. از همهی برادرانی که برنامه اجرا کردند و از همهی شما و از همهی کسانی که دستاندرکار بودند تشکّر میکنم. چند جمله دعا میکنم. توجّه کنید و انشاءالله آمین بگویید.
اَللَهُمَّ املَأ قُلوبَنا شَوقاً لَکَ وَ خَشیَةً مِنکَ وَ تَصدیقاً وَ ایماناً بِکَ وَ فَرَقاً مِنکَ وَ شَوقاً اِلَیکَ یا ربّ العالمین، اَللَهُمَّ اَلحِقنا بِالصّالِحین وَ اجعَلنا مِن صالِحِ مَن بَقی، اَللَهُمَّ اَعطِنا نَصراً فی دینِکَ وَ قُوَّةً فی عِبادَتِکَ وَ فَهماً فی خَلقِکَ وَ کِفلَینِ مِن رَحمَتِک، اَللَهُمَّ بَیِّض وُجوهَنا بِنورِکَ وَ اجعَل رَغبَتَنا فیما عِندَکَ وَ تَوَفَّنا فی سَبیلِکَ عَلیٰ مِلَّتِکَ وَ مِلَّةِ رَسولِک.
پروردگارا! آرمانها و آرزوهای بزرگ انقلاب اسلامی را برای این نسل جوان محقّق بفرما.
پروردگارا! تفضّلات خودت و نگاه رحیمانه و متفضّلانهی خودت را بر این ملّت بخصوص بر این جوانها از آنها بازمگیر.
پروردگارا! روزبهروز بر نصرت اسلام و مسلمین و جمهوری اسلامی بیفزا.
پروردگارا! دلهای ما را که پُر از امید به تو است، از این نور امید فارغ و خاموش مفرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم شهدای عزیز ما را با پیغمبر و اولادش و شهدای کربلا محشور کن.
پروردگارا! ما را هم به آنها ملحق بفرما. اَللَهُمَّ ارحَمنی لِضَعفی وَ اَعطِنی لِفَقری.
پروردگارا! به عدم قابلیّت ما برای استجابت این دعاها نظر مفرما؛ به لطف و رحمت و تفضّل خودت نظر بفرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد کید و مکر دشمن را از این ملّت دور کن؛ ملّت ما را بر دشمنان سوگندخورده و خبیث پیروز بفرما.
پروردگارا! همچنانکه در این چهل سال همهی قدمهای ما را در این راه استوار قرار دادی، باز هم قدمهای ما را استوارتر و مستحکمتر در این راه قرار بده.
پروردگارا! فرج ولیّت و حجّتت را نزدیک بفرما.
پروردگارا! چشمهای ما را، چشمهای جوانان ما را به رؤیت آن بزرگوار روشن بفرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را متمسّک به قرآن قرار بده؛ متمسّک به اهلبیت قرار بده؛ مجاهد راه خودت قرار بده؛ صادق در گفتار و رفتار قرار بده.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ما را به سربازیِ اسلام و سربازی این انقلاب قبول بفرما؛ زندگی ما و مرگ ما را در این راه قرار بده.
پروردگارا! ما را بیامرز؛ گناهان ما را بیامرز؛ گذشتگان ما را بیامرز؛ پدر و مادر ما را از ما راضی بفرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد امام بزرگوار را با اولیائت محشور کن.
پروردگارا! امام بزرگوار را که گشایندهی این راه نورانی و پُربرکت است، با انبیا و اولیا محشور کن.
پروردگارا! روزبهروز بر عزّت شهدای عزیز ما در کشورمان، در میان ملّتمان، در دلهای ما، در زندگی ما بیفزا؛ خانوادهی شهدا را روزبهروز عزیزتر و سربلندتر بفرما؛ مجاهدین راه خدا در هر نقطهی از دنیا که هستند، مشمول لطف و رحمت و تفضّل خودت قرار بده؛ قلب مقدّس ولیّعصر را از ما راضی و خشنود کن.
والسّلام علیکم و رحمةالله |
2,032 | 1397/07/30 | بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40751 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، خانوادههای مکرّم و معظّم شهدای عزیزمان! حرکت این شهدای شما که در این برهه در خارج از کشور به شهادت رسیدند، درواقع شبیه حرکت آنکسانی است که با جانِ خودشان توانستند قبر حضرت اباعبدالله را حفظ کنند. یک روزی بود که خلفای بنیعبّاس همّت گماشته بودند که قبر مطهّر حضرت اباعبدالله و لابد به تبعِ آن، بقیّهی قبور مطهّره را از بین ببرند؛ یک عدّهای با جانِ خودشان نگذاشتند؛ یعنی [آنها] گفتند اگر بیایید، دستتان را قطع میکنیم، پایتان را قطع میکنیم، شما را به قتل میرسانیم؛ درعینحال [اینها] رفتند. همان رفتنها بود که حالا رسیده به بیست میلیون زائر پیادهی اربعین. اگر آنجا کسانی فداکاری نمیکردند، امروز شوکت و هیمنهی محبّت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) اینجور دنیا را فرا نمیگرفت؛ که شما میبینید در راهپیمایی اربعین از کشورهای مختلف -از فارس و ترک و اردو و کشورهای اروپایی و حتّی از آمریکا- افرادی بلند میشوند میآیند آنجا؛ این [کار] را چهکسی کرد؟ این خشت اوّل و اصلیِ این کار را همان کسانی گذاشتند که درواقع جانشان را برای زیارت قبر اباعبدالله (علیهالسّلام) فدا کردند. این بچّههای شما هم همینجور؛ اگر چنانچه این فرزندان عزیز شما، شهدای عزیز شما، این کسانی که رفتند آنجا مجاهدت کردند نبودند، دشمن تا نزدیکی قبر مطهّر حضرت اباعبدالله، چند کیلومتری کربلا، جلو آمده بود؛ با خمپارهی کوتاهبُرد -خمپارهی ۶۰- کربلا را میزدند؛ اینقدر نزدیک آمده بودند! به کاظمین نزدیک بودند، به زینبیّه نزدیک بودند، در واقع [آنجا را] محاصره کرده بودند. این جوانهای شما رفتند در خلال هزاران نفرِ دیگر، رفتند این بلا را از سرِ اسلام و مسلمین در واقع رفع کردند؛ کار بزرگی که این جوانهای شما انجام دادند، این است. و این برای خدا بوده؛ وَالّا ما که کسی را تشویق نکردیم [برود]؛ مثل دورهی جنگ که تشویق میکردیم و امام دستور میدادند و مارش عملیّات میزدند؛ این خبرها نبود، امّا درعینحال این جوانها با شوق، با التماس، با علاقهمندی، بلند شدند رفتند؛ این اخلاص است دیگر؛ این اخلاص را خدای متعال برکت میدهد. انشاءالله در آیندهی نهچندان دوری، برکات اینها را دنیای اسلام خواهد دید.
البتّه برای شماها -چه پدر، چه مادر، چه همسر، چه فرزند، چه برادر و خواهر- سخت است، [این] معلوم است، لکن خب این سختیای است که در مقابلش چشمروشنی خدای متعال هست که به صابرین وعده فرموده که «أُولٰئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة»؛(۱) خدای متعال بر کسانی که صبر میکنند در این مصائب، درود میفرستد و صلوات میفرستد و رحمت میفرستد؛ این وعدهی الهی است، آیهی قرآن است؛ انشاءالله مشمول این الطاف الهی خواهید بود. خداوند انشاءالله ما را هم به این جوانهای شما ملحق کند؛ ما هم دنبالهی همانها، در همان راه حرکت کنیم و به همان سرنوشت برسیم. خب یک صلوات دیگر بفرستید.
۱) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۱۵۷ |
2,033 | 1397/07/25 | بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40725 |
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله (۱) |
2,034 | 1397/07/17 | شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45948 |
عَن اَمیرِالمُؤمِنین (عَلَیهِ السَّلام) قالَ: یوقَفُ العَبدُ بَینَ یَدَیِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقولُ قیسوا بَینَ نِعَمی عَلَیهِ وَ بَینَ عَمَلِهِ فَسَتُغرِقُ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولونَ قَدِ استَغرَقَتِ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولُ هَبوا لَهُ نِعَمی وَ قیسوا بَینَ الخَیرِ وَ الشَّرِّ مِنهُ فَاِنِ استَوَی العَمَلانِ اَذهَبَ اللهُ الشَّرَّ بِالخَیرِ وَ اَدخَلَهُ الجَنَّةَ فَاِن کانَ لَهُ فَضلٌ اَعطاهُ اللهُ بِفَضلِهِ وَ اِن کانَ عَلَیهِ فَضلٌ وَ هُوَ مِن اَهلِ التَّقویٰ لَم یُشرِک بِاللهِ تَعالیٰ وَ اتَّقَی الشِّرکَ بِهِ فَهُوَ مِن اَهلِ المَغفِرَةِ یَغفِرُ اللهُ لَهُ بِرَحمَتِهِ اِن شاءَ وَ یَتَفَضَّلُ عَلَیهِ بِعَفوِه.(۱)
یوقَفُ العَبدُ بَینَ یَدَیِ اللهِ عَزَّ وَ جَل
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرمایند: در روز قیامت، بندهی خدا را در مقابل خدای متعال نگاه میدارند برای محاسبه
فَیَقولُ قیسوا بَینَ نِعَمی عَلَیهِ وَ بَینَ عَمَلِه
خداوند متعال به ملائکهای که موکَّل بر این کار هستند میفرماید که مقایسه کنید، بسنجید، میان نعمتهایی که من به او دادم و کاری که او در دنیا انجام داده است؛ اینها را با هم مقایسه کنید، ببینید کدام بیشتر است.
فَسَتُغرِقُ النِّعَمُ العَمَلَ فَیَقولونَ قَدِ استَغرَقَتِ النِّعَمُ العَمَ
خب معلوم است؛ مقایسه میکنند، میگویند پروردگارا! این نعمتهایی که تو به او دادی فرا گرفت همهی عملِ او را. «فَسَتَغرِقُ» یعنی فرا گرفت؛ امّا ما اگر بخواهیم درست معنا را بگوییم، باید بگوییم غرق کرد در خودش. اصلاً نعمتهای خدا کجا، عملِ بنده کجا!
فَیَقولُ هَبوا لَهُ نِعَمی وَ قیسوا بَینَ الخَیرِ وَ الشَّرِّ مِنه
بعد که ملائکه این گزارش را عرض میکنند خدمت ذات اقدس پروردگار، خطاب میرسد نعمتها را حساب نکنید؛ همهی نعمتها مالِ او، بخشیدیم؛ نگاه کنید در عمل خودِ او ببینید کار خیری که انجام داده بیشتر است، یا کار شرّی که انجام داده بیشتر است.
فَاِنِ استَوَی العَمَلان
اینها مقایسه میکنند. کارهای خیرِ او و کارهای شرّ او آنجا حاضر است دیگر؛ همه چیز حاضر است؛ کارهای خیر او هم آنجا واضح است، حاضر است، بلکه مجسّم است، کارهای شرّ او هم مجسّم است، ملائکه بلافاصله اینها را با هم مقایسه میکنند. |
2,035 | 1397/07/15 | شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45942 |
عَن اَبِی الحَسَن (عَلَیهِ السَّلام) اَنَّهُ قالَ: عَلَیکَ بِالجِدِّ وَ لا تُخرِجَنَّ نَفسَکَ مِن حَدِّ التَّقصیرِ فی عِبادَةِ اللهِ وَ طاعَتِهِ فَاِنَّ اللهَ تَعالىٰ لا یُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِه.(۱)
عَلَیکَ بِالجِد
این روایت از حضرت موسیبنجعفر است و سندش، سند بسیار معتبری است و صحیح است که توصیه میفرمایند به «جدّیّت»؛ جدّیّت یعنی تلاشِ تام و تمام؛ [یعنی] هر چه میتوانید تلاش کنید. جِدّ در مقابل هزل(۲) نیست، در مقابل وهن(۳) است، [به معنی] سستیکردن، عدم مبالات؛ قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحی وَ اشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحی وَ هَب لِیَ الجِدَّ فی خَشیَتِکَ وَ الدَّوامَ فِی الِاتِّصالِ بِخِدمَتِک.(۴) میفرمایند در رفتارِ دوران حیات خود، در مقابل وظیفه، در مقابل پروردگار دارای جِدّ باش!
وَ لا تُخرِجَنَّ نَفسَکَ مِن حَدِّ التَّقصیرِ فی عِبادَةِ اللهِ وَ طاعَتِه
این هم مکمّل و دنبالهی همان جِدّ است؛ میفرماید که خودت را از اندازهی یک آدمِ مقصّر خارج نکن، خودت را از حدّ تقصیر در عبادتِ خدا بیرون نیاور؛ یعنی هیچ وقت گمان نکن که خب، ما دیگر آن کاری که باید بکنیم، انجام دادهایم؛ ما دیگر آن وظیفهی لازم را در قِبال پروردگار انجام دادهایم؛ نه، هیچ وقت چنین چیزی برای من و شما پیش نمیآید؛ ما همیشه در مقابل خدای متعال، دچار تقصیر و کوتاهی هستیم. مغفرت الهی و گذشت الهی، مورد نیاز صدّیقین و اولیای معصومین است؛ یعنی آنها هم «ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک»،(۵) حقّ عبادت الهی را، حقّ اطاعت الهی را بهجا نیاوردند؛ با اینکه همهی وجودشان غرق در عبادت و محبّت و معرفت الهی است، در عین حال «ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ وَ ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک»؛(۶) بنابراین میفرماید که «وَ لا تُخرِجَنَّ نَفسَکَ مِن حَدِّ التَّقصیرِ فی عِبادَةِ اللهِ وَ طاعَتِه».
فَاِنَّ اللهَ تَعالىٰ لا یُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِه
بعد برای همین مطلب که شما همیشه در محدودهی مقصّرین -[یعنی] تقصیرکنندگان- قرار دارید، استدلال ذکر میفرمایند: خدای متعال آن چنان که شایستهی عبادت او است، هرگز عبادت نمیشود! ما یک کاری میکنیم، [برای] یک وظیفهای، یک راهی که در مقابل ما گذاشتهاند، تلاشی میکنیم که باید این تلاش را بکنیم؛ هیچ وقت گمان نکنید که حالا آن کاری را که ما باید بکنیم، انجام دادهایم، ما حقّ بندگی را انجام دادهایم؛ نه، هیچ وقت چنین چیزی را تصوّر نکنید. خیلی جهالت میخواهد که انسان به صِرف چند حسنهای که انجام میدهد، کار خوبی که انجام میدهد، خودش را قانع کند بگوید: خب، دیگر الحمدﷲ ما فلان قدر صدقه که در روز میدهیم، نماز شب هم که میخوانیم، در فلان اداره هم که مشغول کار و تلاش هستیم، دیگر کارمان را انجام دادهایم؛ نخیر، ما مقصّریم، تقصیر داریم در قبال آنچه تکلیف و وظیفهی ما است. عرض کردم که سند این روایت، یک سند بسیار معتبری است و انسان در بین این روایات اخلاقی و مانند اینها کمتر سند به این محکمی مشاهده میکند.
۱) امالی طوسی، مجلس هشتم، ص ۲۱۱؛ «حضرت موسیبنجعفر (علیه السّلام) فرمود: بر تو باد به تلاش و کوشش و [اینکه به زعم باطلت] خود را از مرز کوتاهی در عبادت خدا و بندگی او خارج نسازی؛ پس به درستی که خداوند والا آن گونه که شایسته است بندگی نمیشود.» |
2,036 | 1397/07/12 | بیانات در همایش دهها هزار نفری «خدمت بسیجیان» در ورزشگاه آزادی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40645 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المعصومین المکرّمین سیّما بقیّةالله فی الارضین. السّلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک علیک منّی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللّیل و النّهار و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتک السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
شب شهادت سیّدالسّاجدین حضرت علیّبنالحسین (علیهالسّلام) است. ایّام بسیار مهمّ بعد از عاشورا است؛ در واقع ایّام حماسهی زینبی است. در چنین روزهایی مسیر کربلا و کوفه و شام و بعد از آن مدینه، مسیر حرکت نورانیِ پُرشکوه حماسی زینب کبریٰ و حضرت امام سجّاد و بقیّهی اسرای عاشورا است؛ اینها که توانستند با این حرکت خود، ماجرای عاشورا را ابدیّت ببخشند، آن را دائمی کنند، زوالناپذیر کنند. ما هم امروز در چنین روزهایی احساس ارتباط قلبی بیشتری با آن شهیدان عظیمالشّأن میکنیم. اربعین هم در پیش است. ملّت ما، ملّت عراق، مردمان زیادی از ملّتهای دیگر در تدارک حماسهی بزرگ اربعینند. حماسهی اربعین یک پدیدهی فوقالعادهای است که به لطف و فضل الهی در هنگامی که دنیای اسلام نهایت نیاز را به اینچنین حماسهای دارد، به وجود آمده است. یاد سرور شهیدان را در دلهای خودمان، در ذهن خودمان مغتنم میشمریم. سلام ارادتمندانه و مخلصانهی خودمان را به آن بزرگوار و آن بزرگواران و به خاک پاک شهیدان اهدا میکنیم و عرض میکنیم:
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاکشان رسان (۲)
این اجتماع عظیم امروز، این جمعیّت جوان و پُرشور و بسیجی که یادآور اجتماع در همین عرصه و ورزشگاه در دههی ۶٠ است(۳) که آنجا جوانها رفتند و به پیروزی رسیدند و انشاءالله شما هم در عرصههایی که در پیش رو دارید، به پیروزی کامل خواهد رسید.
این جلسهی بزرگ در موقعیّت بسیار حسّاسی تشکیل شده است؛ موقعیّت کشور، موقعیّت منطقه، موقعیّت جهان، موقعیّتهای حسّاسی است، بخصوص برای ما ملّت ایران. حسّاسیّت از این جهت که از یک طرف عربدهکشیهای سران استکبار و سیاستمداران آمریکای جهانخوار، از یک طرف قدرتنمایی جوانان مؤمن و پیروزیهای پیاپی در میدانهای مختلف، از یک طرف مشکلات اقتصادی کشور و تنگیِ معیشتِ بخش بزرگی از مردم ضعیف کشور و از طرفی حسّاس شدن و به تکاپو افتادن نخبگان کشور که این وضعیّت آنها را حسّاس کرده و به تکاپو و تلاش فکری و عملی وادار کرده است. کشور بهخاطر وجود مشکل، از خمودگی و بیعملی درآمده است؛ خیلیها که فقط تماشاگر بودند، امروز احساس وظیفه میکنند و سرگرم تلاش میشوند؛ اینها جهات مختلفی است، اوضاع ویژهای است برای کشور و این جلسه در چنین شرایطی تشکیل شده است.
جان کلام من در صحبت امروز عبارت است از، اوّل عظمت ایران، دوّم اقتدار جمهوری اسلامی و سوّم شکستناپذیری ملّت ایران. اینها رجزخوانی نیست، شعار محض نیست، سخن توخالی مثل بعضی از شعارها و حرفهایی که بعضی دیگر میزنند نیست؛ اینها واقعیّاتی است که دشمنان ملّت ایران آرزو میکنند که ما اینها را ندانیم یا از آنها غفلت کنیم و گمان دیگری در مورد خودمان و کشورمان و ملّتمان ببریم؛ ولی این حقایق واضحتر از این است که کسی بتواند آنها را انکار کند.
گفتیم عظمت ایران، نهفقط در زمان حال. عظمت ایران یک امر تاریخی است. در طول زمان، کشور عزیز ما توانسته است در عرصهی علم، در عرصهی فلسفه، در عرصهی سیاست، در عرصهی هنر، در عرصهی پرچمداری علوم اسلامی در میان ملّتهای مسلمان، و در برههای از زمان در میان همهی ملّتهای جهان، سرافراز بِایستد و خود را نشان بدهد. عظمت ایران یک امر واضحی است که هر منصفی ناچار است آن را تصدیق بکند. البـتّه این مربوط به زمان ما و همچنین دوران تاریخی است؛ استثنا شده است از این وضعیّت، دویست سالِ قبل از پیروزی انقلاب ؛ در دوران اواسط قاجاریّه به بعد و دوران منحوس پهلوی -در این دویست سال- عظمت ایران متأسّفانه پایمال شد که فعلاً بحث ما ربطی به آن قضیّه ندارد.
در مورد اقتدار جمهوری اسلامی همین بس که جمهوری اسلامی، کشور ایران را از زیر سلطهی انگلیس و آمریکا بیرون کشید. این سلطه تقریباً از اوّلِ قرنِ نوزدهم میلادی شروع شده بود؛ بر همهی امور این کشور، بیگانگانِ بیرحم و متکبّر مسلّط بودند؛ اقتدار جمهوری اسلامی همین بس که توانست کشور را و ملّت را از زیر این سلطهی ظالمانه نجات بدهد. همچنین یکی از مظاهر اقتدار جمهوری اسلامی، نجات کشور از شرّ حکومت استبدادی سلطنتی و پادشاهی موروث بود. و همچنین جمهوری اسلامی در طول این چهل سال عمر خود، در مقابل دستاندازیهای دشمنان سینه سپر کرده است و برای اوّلین بار در این قرنهای اخیر، در یک جنگی جمهوری اسلامی توانسته است مانع از تجزیهی کشور بشود. قبل از دوران جمهوری اسلامی، در دوران پهلوی و قاجار هر جنگی اتّفاق افتاد، یا دشمنان بخشی از خاک کشور را تجزیه کردند و یا خودشان حضور نظامی در کشور پیدا کردند و ملّت را تحقیر کردند. برای اوّلین بار، ملّت ایران در جنگ تحمیلیِ هشتساله توانست جبههی وسیع دشمن را بکلّی ناکام کند، آنها را از کشور بیرون براند، تمامیّت ارضی کشور را حفظ کند؛ معنای اقتدار این است. اقتدار به این است که جمهوری اسلامی توانسته است اعتبار و احترام این کشور را در منطقه و در کلّ جهان بالا ببرد و یکتنه در مقابلِ جبههی وسیع استکبار بِایستد.
گفتیم شکستناپذیری ملّت ایران، که البتّه این به برکت اسلام است. دلیل این شکستناپذیری و نشانهی این شکستناپذیری را میشود در پیروزی ملّت ایران در انقلاب بزرگ اسلامی، پیروزی ملّت ایران در دفاع مقدّس، ایستادگی ملّت ایران در طول چهل سال در مقابل توطئههای دشمنان مشاهده کرد. ملّت ما عقبنشینی نکرد، از پای در نیامد، در مقابل دشمن احساس ضعف و شکستگی نکرد؛ این پیروزی ملّت ایران است. این وضع کشور است. البتّه توضیح بیشتری در این زمینهها انشاءالله خواهم داد. این وضعیّت امروز ما است.
ولی برادران عزیز، خواهران عزیز، ملّت بزرگ ایران! در صحنهی نبرد سیاسی و نبرد اقتصادی، عیناً مثل صحنهی نبرد نظامی اگر جبههای که احساس پیروزی میکند، به خود مغرور بشود، راه پیروزی جلوی او بسته خواهد شد. مغرور شدن به پیروزی، نداشتن نقشه، نداشتن ابتکار برای تداوم پیروزیها قطعاً موجب عقب ماندن در مقابل دشمن و موجب پیشروی دشمن خواهد شد. اگر مغرور بشویم، اگر به بیعملی و بیابتکاری دچار بشویم، ناکام خواهیم ماند. باید تلاش را، مجاهدت را، ابتکار عمل را، استفادهی از امکانات را بهنحو اکمل ادامه داد. ما در نیمهی راهیم، در اوایل راهیم، و باید برسیم به آن قلّهای که مورد نظر انقلاب اسلامی است. هم تلاش لازم است، هم راهبلدی لازم است، هم شجاعت لازم است، هم تدبیر لازم است، لکن آنچه برای شما جوانها مهم است که به آن توجّه کنید، این است که نوک پیکانِ این حرکت عظیم ملّی، شما جوانها هستید؛ شما هستید که راه را باز میکنید. پیرانِ مجرّب اگر خسته نباشند، بیحال نباشند، ازکارافتاده نباشند، میتوانند راهنمایی کنند ولی موتور پیشبرندهی این قطار، شما جوانها هستید.
در گذشته هم همینجور بوده است؛ در همهی عرصههای جهاد همینجور بوده است. ما در این حدود چهل سال جهادهای متعدّدی داشتهایم؛ در همهی این جهادها جوانها جلو بودهاند، جوانها راهگشا بودهاند، جوانها نوک پیکان بودهاند. در جهاد با طاغوت در دورهی پیش از پیروزی -دورهی مبارزات- در جهاد با تجزیهطلبان در آغاز پیروزی انقلاب که در شرق کشور، در غرب کشور، در شمال کشور تجزیهطلبانی پیدا شدند، در جهاد با این تجزیهطلبان، جلودارِ این حرکت عظیم جوانها بودند؛(۴) در جهاد سازندگی که از رویشهای آغاز انقلاب بود، جوانها جلو بودند و آنها بودند که این حرکت عظیم جهاد سازندگی را شروع کردند؛ در جهاد با تروریسمِ منافق و خائن در اوایل دههی ۶٠، در جهاد با متجاوزین در هشت سال دفاع مقدّس، در جهاد برای ترمیم خرابیهای بعد از جنگ بعد از سال ۶۷، در جهاد فرهنگی در برابر تهاجم فرهنگی سال ۷۰، جوانها بودند که توانستند آن فضای دشوار را به نفع انقلاب و اسلام تغییر بدهند؛ در جهاد علمی از حولوحوش آغاز دههی ۸۰، جوانها بودند که در دانشگاههای مختلف، در پژوهشگاههای مختلف، به ندای مطالبهی پیشرفت علمی لبّیک گفتند و راه علم و فنّاوری را بهصورت جهشی در کشور باز کردند؛ و بالاخره در جهاد با تروریسم تکفیری در دههی ۹۰ در این سالهای اخیر.
و امروز هم در جهاد فکری و جهاد عملی برای گشودن گرههای اقتصادی، باز هم جوانهایند. در برابر مشکلات اقتصادی کشور، پیشنهادهایی به ما میدهند -که ما هم میدهیم به مسئولین و میگوییم اینها را دنبال کنند- که بسیاری از پیشنهادها مربوط به جوانها است و پخته و کاملاً کارگشا و راهگشا. جوانهای ما بحمدالله امروز در قبال مسائلی که کشور با آنها مواجه است، هم صاحب فکرند، هم صاحب انگیزهاند؛ و همانطور که اشاره شد، مشکلات، همه را به تحرّک وادار کرده است و جوانهای ما احساس تکلیف میکنند، احساس مسئولیّت میکنند.
امروز در حدود ده هزار هستهی گروههای جهادی در سرتاسر کشور مشغولند که اینها در واقع مژدهی آیندهی کشورند، سرمایهی عظیمی هستند برای آیندهی کشور؛ مشغول کارند، مشغول تلاشند؛ شاید صدها هزار کار مهمّ مربوط به طبقات ضعیف را در نقاط دوردست کشور، اینها انجام دادهاند و دارند انجام میدهند؛ کارهای ریز و درشت -بهحسب نیازهایی که مردم دارند- این یک سرمایهی عظیمی است برای کشور. باز هم پس نقش جوانها است که مژدهی آیندهی بهتر را به ما میدهد.
شما جوانها صاحب کشورید. بنده وقتی از جوانها تمجید میکنم در صحبتها، بعضیها میگویند معلوم میشود فلانی از برخی از جوانهای منحرف، از لاابالیگریها و از خلافکاریهای بعضی از جوانها اطّلاعی ندارد؛ نه، بنده از آنها هم مطّلعم. بالاخره در کشور مسلّماً جوانهایی هم هستند که این خصوصیّات مثبت و درخشان در آنها وجود ندارد، آنها ریزشهای ما هستند. حرف من این است که رویشهای ما بر ریزشهای ما رجحان دارند، غلبه دارند. بیش از آن مقداری که افراد بهسمت لاابالیگری پیش میروند، جوانها بهسمت تعهّد، بهسمت فکر و عمل در راه اهداف دارند حرکت میکنند و این مژدهی آینده است. بعضی اینها را درک نمیکنند، نقش جوانها را در آیندهی کشور بلکه در حال حاضرِ کشور، درست مورد توجّه قرار نمیدهند. بعضیها حتّی سعی میکنند وانمود کنند که جوانها مشکل کشورند یا حتّی کاری بکنند که جوانها را تبدیل کنند به مشکل کشور؛ بنده بعکس معتقدم جوانها راه حلّ مشکلند، نه مشکل.
خب، حالا من با شما جوانهای عزیز که فرزندان عزیز من به شمار میروید، عرایضی دارم؛ به اینها باید توجّه کنید. مهم این است که شما جوانها تصوّر نکنید که راهی که پیش روی ما است، یک اتوبان آسفالتهی بیمانع است؛ نه. راه پیشرفت به روی ما باز است امّا راه پُرپیچوخمی است، راه دارای فرازونشیبی است، موانعی در این راه وجود دارد، دشمن بهطور کامل در مقابل ما فعّال است. ما باید در مقابلهی با موانع، این راه را طی کنیم؛ این [کار] شرایطی دارد. گام اوّل برای اینکه بتوانیم این راه را درست طی بکنیم، این است که وجود و حضور دشمن را حس کنیم. آن روشنفکرنمای راحتطلب و ریاکار و منافق که اساساً دشمنی آمریکا را انکار میکند و این دشمنی را نمیفهمد و نسخهی تسلیم در مقابل آمریکا را برای ملّت و دولت مینویسد، مرد این میدان نیست؛ اگر عامل دشمن نباشد، حدّاقل مردِ میدانِ مهمّ پیشرفت کشور نیست. بنابراین گام اوّل، احساس حضور دشمن و وجود دشمن است. تا انسان نداند که دشمن در مقابل او است، برای خود حِرز و حفاظ و سنگر به وجود نمیآورد و سلاح لازم را در دست نمیگیرد.
گام دوّم، اعتماد به نفْس و عزم بر ایستادگی است. آدمهای بیروحیه، مردّد، ترسو، فرصتطلب، خودکمبین، در این میدان هیچ هنری نمیتوانند نشان بدهند، اگر مانع برای دیگران درست نکنند. خودشان که هیچ کاری نمیتوانند بکنند، گاهی مانع هم در مقابل دیگران به وجود میآورند؛ مأیوسند، دیگران را هم مأیوس میکنند؛ تنبلند، دیگران را هم وادار به تنبلی میکنند. قرآن کریم دربارهی گروهی از افرادی که در آنوقت بودند، اینجور میفرماید: لَو خَرَجوا فیکـُم ما زادوکُم اِلّاخَبالًا وَ لَاَوضَعوا خِلالَکُم؛(۵) یعنی اینها اگر به میدان جهاد هم با شما بیایند، شما را به فساد میکشانند؛ حتّی اگر با شما به میدان جهاد هم بیایند، در میان شما اختلال ایجاد میکنند؛ کمک که نمیکنند، مانع راه هم میشوند. البتّه جوانهای ما در همهی آن جهادهایی که قبلاً اسم آوردم و گفتم، به این بلیّه مبتلا نبودند؛ اعتماد به نفْس داشتند، شجاعت داشتند، تردید نداشتند، بزدل و ترسو نبودند؛ که اگر بودند، کارها پیش نمیرفت.این هم گام دوّم.
گام سوّم، شناخت حوزه و عرصهی تهاجم است. جنگ ما با دشمن و تهاجم دشمن به ما در کجا است؟ این را باید درست تشخیص بدهیم. باید تهدید دشمن را درست فهم کنیم، اندازهی آن را بشناسیم و معلوم بشود عرصهی تهاجم کجا است. اگر دشمن از مرز شرقی حمله میکند، شما نیروهایتان را به مرز غربی ببرید، کار به جایی نخواهید برد، سودی از وجود نیروها نخواهید برد. باید بدانید دشمن از کجا حمله میکند. همهی نظام، همهی کشور، همهی مردم باید درک درستی از عرصهی نبرد دشمنان داشته باشند.
خب عرصهی نبرد کجا است؟ بنده دو سه مورد از عرصههای نبرد دشمن را میگویم. اوّل، اسلام و ایمان اسلامی است. آمریکا از اسلام سیلی خورده است، از اسلام کینه در دل دارد. آمریکا از انقلاب اسلامی سیلی خورده است، از انقلاب اسلامی کینه در دل دارد. اینها در ایران همهکاره بودند، همهچیز در اختیار خودشان بود، مسئولین کشور فرمانبرِ مطیع آنها بودند، منابع کشور در اختیارشان بود، سرمایههای کشور با میل آنها جابهجا میشد، سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور به میل آنها برنامهریزی میشد، دستشان از همهی اینها کوتاه شد. چه کسی کوتاه کرد؟ اسلام کوتاه کرد، انقلاب اسلامی کوتاه کرد؛ لذا دشمنند. بعضیها از جملهی نقزنها میگویند بدگویی از آمریکا نکنید که با شما دشمن نشوند؛ دشمنی آنها فقط بهخاطر این بدگویی و گفتن و مرگ بر آمریکایی که شما میگویید نیست؛ اینها از اصل انقلاب، از اصل حرکت عظیم ملّت ایران کینه در دل دارند، کِید و مکر آنها بهخاطر این است؛ این اوّلین عرصهی جنگ است. لذا اینها میترسند یک قدرت اسلامی بزرگی در این منطقه سر بلند کند و جلوی مطامع آنها را بکلّی در این منطقه بگیرد؛ میخواهند این اتّفاق نیفتد؛ از این میترسند، در مقابل این، صفآرایی و جبههگیری میکنند.
از قدرت اسلامی و قدرت انقلابی میترسند لذا سعی میکنند عناصر قدرت را مخدوش کنند و از بین ببرند. عناصر قدرت ما چیست؟ استقرار و ثبات سیاسی است، امنیّت اجتماعی است، وحدت ملّی است، پایبندی به اصول و مبانی انقلاب است، حرکت پیشرفتِ رو به توسعهی علمی است، توسعه و تعمیق فرهنگ انقلابی و اسلامی است؛ اینها عناصر قدرت ما است؛ با اینها مخالفند. البتّه با پیشرفت نظامی ما هم مخالفند، با موشک ما هم مخالفند، با حضور ما در منطقه هم مخالفند؛ چون اینها هم جزو عوامل قدرت و عناصر قدرت ما است؛ پس میدان جنگ اینجا است. میدان جنگ و میدان تقابل استکبار با ایران اسلامی عبارت است از هر آنچه موجب اقتدار ایران اسلامی است؛ بایستی این را یکی از مراکز درگیری با قدرت مستکبرین دانست. این یکی از مناطق درگیری است.
یک نقطهی دیگر از عرصههای درگیری، فهم درست واقعیّتهای ایران و جهان است. اینکه شما فهم درستی از واقعیّتهای کشورتان داشته باشید، به ضرر آنها است؛ با این مخالفند، با این مبارزه میکنند؛ با چه ابزاری؟ با ابزار بسیار خطرناک رسانه، بخصوص رسانههایی که امروز نوپدید است. با تصویرسازی غلط سعی میکنند افکار ملّت ایران را منحرف کنند؛ هم تصویر غلط دربارهی ایران، هم تصویر غلط دربارهی خودشان، هم تصویر غلط دربارهی اوضاع منطقه. یکی از تصویرهای غلط آنها این است که وانمود میکنند در موضع قدرتند، درحالیکه در موضع قدرت نیستند. بله، قدرت سختافزاری آنها یک قدرت قابل نشان دادن است؛ یعنی پول دارند، ابزار نظامی دارند، امکانات رسانهای دارند؛ اینها ابزارهای قدرت است، منتها در مقابلهی جهانی، حرف اوّل را قدرت نرمافزاری میزند؛ قدرت نرمافزاری یعنی منطق، یعنی استدلال، یعنی حرف نو؛ حرف نویی که تعیینکنندهی زندگی باشد؛ سخن نو به میان آوردن. اینها حرف نو ندارند، منطق ندارند. در قدرت نرمافزاری، آمریکا بشدّت ضعیف است؛ حرفش زورگویی است، منطقش ضعیف است، لیبرالدموکراسیاش امروز در دنیا مفتضح است -رفتار و شیوههای اِعمال لیبرالدموکراسی که به آن افتخار میکردند، امروز در دنیا بهصورت مفتضح مورد انتقاد صاحبنظران دنیا است- برای همین هم هست، بهخاطر همین هم هست که شما ملاحظه میکنید آمریکای دارای قدرت اتمی، دارای تکنولوژی پیشرفته، دارای پول فراوان، در بسیاری از مناطق عالم شکستخورده است؛ در عراق شکست خورد، در سوریه شکست خورد، در لبنان شکست خورد، در پاکستان شکست خورد، در افغانستان شکست خورد، در مواجههی با قدرتهای دنیا شکست خورده است و میخورد و امروز شکستهای دیگری هم آنطوری که انسان مشاهده میکند در انتظار آمریکا است. این تصویرسازی آنها از خودشان است که یک تصویرسازی غلط و دروغین است.
یک تصویرسازی دیگری دارند که آن هم بشدّت غلط و خدعهآمیز است و آن تصویرشان از ایران اسلامی است؛ تصویری که سعی میکنند در افکار عمومی دنیا آن را ترویج کنند و حتّی سعی میکنند به خود ما هم، به خودِ ملّت ایران هم، این تصویر را ارائه بدهند، تزریق کنند و ما را قانع کنند به نظرات باطل خودشان در مورد کشورِ ما. با تکیه بر مشکلات اقتصادیای که امروز ما در کشور داریم و واقعیّاتی است، اینها خیالاتی را در سرِ کممغزشان و بیتدبیرشان میپرورانند. اخیراً شنیدم که رئیسجمهور آمریکا به بعضی از سران اروپایی گفته که شما دو سه ماه صبر کنید، بعد از دو سه ماه کلکِ جمهوری اسلامی کنده خواهد شد. به اینها اینجور گفته! به یاد حرفهایی افتادیم که چهل سال قبل، چهار دههی قبل، همین کسانی که نوکران آمریکا بودند در داخل کشور و خود آنها به همدیگر مژده میدادند، دلخوشی میدادند که آقا شش ماه صبر کنید، کلکش کنده میشود؛ شش ماه میشد و کلک کنده نشده بود، میگفتند یک سال دیگر صبر کنید، قضیّه تمام میشود؛ چهل سال از آن زمان گذشته است و آن نهال باریک تبدیل شده به این درختِ تناور؛ حالا این بیچاره دلخوشی میدهد به خودش و به همکارانِ اروپاییاش که دو سه ماه صبر کنید؛ بنده به یاد این شعر عامیانه افتادم که:
شتر در خواب بیند پنبهدانه
گهی لفلف خورد گَه دانهدانه (۶)
دشمن، شما را نشناخته، دشمن ملّت ایران را نشناخته، دشمن انقلاب را و روحیهی انقلابی و ایمانی را نشناخته و این تحلیل غلط در تمام این سالها موجب گمراهی او شده است، هنوز هم موجب گمراهی است و [طبق] این دعای منسوب به معصوم (علیهالسّلام) که «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی جَعَلَ اَعدائَنا مِنَ الحُمَقاء»، اعداء ملّت ایران را خدا از نادانان قرار داده است؛ ابلهها دشمنان ملّت ایران هستند.
ما البتّه مشکل داریم، بله، مشکل اقتصادی داریم. درست توجّه کنند جوانهای عزیز و مردم باانگیزه و مؤمن ما، ما مشکل اقتصادی داریم، اقتصاد نفتی داریم که این خودش یک عیب بزرگ است، فرهنگ صرفهجویی نداریم، فرهنگ صرفهجویی در بین ما بسیار ضعیف است؛ این عیب است، اسراف عیب است؛ این عیوب را ما داریم، ولی عیب واقعی اینها نیست؛ عیب واقعی بنبست است که بحمدالله نداریم؛ ما بنبست نداریم. عیب واقعی این است که جوان کشور گمان کند که راه حلّی وجود ندارد جز پناه بردن به دشمن؛ این عیب است. بعضی سعی میکنند این را القا کنند به جوانهای ما؛ دشمن این را میخواهد. دشمن میخواهد ملّت ایران را به این نتیجه برساند که بنبست است، راهحل وجود ندارد مگر پناه بردن به آمریکا و زانو زدن در مقابل آمریکا و تسلیم شدن در مقابل آمریکا. من صریحاً اعلام میکنم، من صریحاً اعلام میکنم: کسانی که در داخل کشور این فکر را که مطلوب و محبوب دشمنان است ترویج میکنند، اینها خیانت میکنند؛ این خیانت به کشور است. اینکه ما بر طبق میل دشمن ترویج کنیم که راهی جز پناه بردن به دشمن نداریم، بزرگترین خیانت در حقّ ملّت است. البتّه این اتّفاق نمیافتد، من به حول و قوّهی الهی و با همراهی شما تا جان و توان دارم، نخواهم گذاشت این اتّفاق در کشور بیفتد.
این تصویرسازی دشمن است؛ این تصویرِ خدعهآمیز دشمن از وضع خود او و از وضع ما است؛ تصویرهای دروغینی که با هزارها شبکهی تلویزیونی و رادیویی و اینترنتی، امروز دارد بهسمت ملّت ایران و افکار عمومی ما سرازیر میشود. این تصویرسازی دروغین است، امّا تصویر واقعی چیست؟ تصویر واقعی این است که شما و همهی جوانهای کشور باید جایگاه امروز کشور و ملّتتان را بدانید؛ این شرطِ اوّلِ اثرگذاری شما است. اوّلاً امروز سیاستمداران بزرگ دنیا و مغزهای سیاسی پخته و سنجیدهی دنیا ملّت ایران را بهخاطر مقاومت چهلساله تکریم میکنند؛ این واقعیّت است، این چیزی است که ما بهصورت روشن و مشخّص این را میبینیم و از آن اطّلاع داریم و من دارم به شما عرض میکنم. سیاستمداران پخته، حتّی در خود آمریکا، حتّی در خود غرب و کشورهای اروپایی که با ما خوب نیستند -چه برسد در کشورهای دیگر- ملّت ایران را تحسین میکنند بهخاطر اینکه چهل سال است که این ملّت در مقابل فشارهای دشمنان عقبنشینی که نکرده است، [بلکه] پیشرویهای بزرگی هم انجام داده است و خودش را به یک قدرت تبدیل کرده؛ این تحسینآور است. من چند سال قبل، این را گفتم که یک افسرِ برجستهی صهیونیست گفته بود که من با ایران بَدم امّا در مقابلِ کسی که این موشک را به وجود آورده است -یکی از دهها نوع موشکی را که به وجود آمده است گفته بود- به احترام بلند میشوم و کلاهم را برمیدارم. اینجوری در مقابل این کشور، در مقابل این ملّت، در مقابل مقاومت او، در مقابل پیشرفت او، مغزهای سیاسی دنیا احساس تکریم میکنند.
ثانیاً واقعیّت دیگر [این است که] کشور ما دارای ظرفیّتهای بسیاری است که کمتر کشوری در دنیا پیدا میشود که این همه ظرفیّت داشته باشد؛ هم ظرفیّت جغرافیایی، هم ظرفیّت اقلیمی، هم ظرفیّت نیروی انسانی، هم ظرفیّت منابع زیرزمینی، هم ظرفیّت امکانات روی زمین. ظرفیّتهای این کشور که برای اقتصاد کشور و پیشرفت کشور فوقالعاده مهمّند بسیار زیادند. البتّه ما از این ظرفیّتها درست استفاده نکردهایم؛ بنده یک آماری را دیدم و در یک جلسهای گفتم -و این حرف پخش هم شد(۷)- که ما از لحاظ استفاده نکردن از ظرفیّتهای کشورمان در دنیا اوّلیم! استفاده نکردن از ظرفیّتها. توصیهی بنده همیشه به مسئولین همین است که ظرفیّتهای استفادهنشده را شناسایی کنند و از آنها استفاده کنند برای کشور، برای تولید ثروت ملّی. این هم دوّم.
ثالثاً ظرفیّت بالفعل کشور، شما جوانهای مؤمن هستید؛ این تصویر واقعی است. جوانهای مؤمن در کشور که هم توانایی دفاعی دارند، هم توانایی علمی دارند، هم توانایی در زمینهی مسائل فرهنگی دارند، هم توانایی در زمینهی مسائل اجتماعی دارند و در بسیاری از صحنهها این تواناییها بُروز کرده است؛ این یک تصویر واقعی از این کشور است. دشمنی که دربارهی ایران اسلامی آنجور فکر میکند، این مجموعهی عظیمِ جوان مؤمن را در کشور نمیبیند.
رابعاً دشمن برای مقابله با جمهوری اسلامی، بعد از کنکاش فراوان رسیده به تحریم؛ یعنی راههای دیگر در مقابل او بسته است. جز راه تحریم اقتصادی، راههای دیگری ندارد و بقیّهی راهها در مقابل او مسدود است. ولی من به شما عرض بکنم که تحریم اقتصادی شکنندهتر از اقتصاد ملّی ما است. اقتصاد ملّی ما میتواند تحریم را شکست بدهد و به لطف الهی، به حول و قوّهی الهی تحریم را شکست میدهیم و شکست تحریم، شکست آمریکا است و آمریکا از ملّت ایران با شکست تحریم، یک سیلی دیگر باید بخورد.
نقطهی پنجم -خامساً- از تصویر درست از وضع کشور، همین بسیج است بسیج مستضعفین؛ این تشکیلات عظیم، این تشکیلات سراسری در کشور، این مجموعهی عظیم مردمی که سرمشقی شد برای بعضی از کشورهای دیگر که به سراغ جوانهایشان بروند برای حلّ مشکلات گوناگون، بسیج، که بسیج مصداق این آیهی شریفه است: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم. بعد از جنگ اُحد شایعه انداختند که بنا است به مدینه حمله بشود، بترسید از دشمن؛ فَزادَهُم ایمانًا؛ امّا مؤمنین در مقابلِ این تهدیدها و عربدهکشیها ایمانشان بیشتر شد، وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل؛(۸) این بسیج است. بسیج مصداق همین آیهی شریفه است که در مقابلِ تهدید دشمن نهفقط عقبنشینی نمیکند بلکه «فَزادَهُم ایمانًا»، ایمانش افزایش پیدا میکند؛ این یک نقطهی قوّت است. بسیج، یکی از نقطههای برجستهی تصویر واقعی از کشور عزیز ما است، و دشمن با بسیج خیلی مخالف است و عوامل دشمن هم با بسیج خیلی مخالف هستند.
نقطهی ششم، این بخشهای برجسته و درخشانی [است] که انسان در طول سال در مجموعهی کشور مشاهده میکند؛ از جمله گروههای جهادی -که اشاره کردم تقریباً ده هزار هستهی گروه جهادی فعّالند- بسیج سازندگی، راهیان نور، راهپیماییهای انقلاب، اعتکافها، مراسم حسینی و عاشورایی که روزبهروز رونق بیشتری پیدا میکنند؛ این تصویرِ واقعی از کشور است؛ اینها چیزهایی است که با توجّه به آنها میشود ملّت ایران را شناخت. البتّه هم به بسیج و هم به این نیروهای جهادی و فعّالیّتهای جهادی و هم به راهیان نور همهی دستگاهها موظّفند که کمک کنند.
من عرایضم را کمکم خاتمه بدهم و سه چهار نکته را در پایان سخن به شما عزیزان عرض کنم. نکتهی اوّل این است که فعلاً دشمن از ابزار رسانه استفاده میکند برای اثرگذاری بر افکار عمومی. توجّه کنید! ابزار رسانه، ابزار مهم و اگر دستِ دشمن باشد، ابزار خطرناکی است. ابزار رسانه را تشبیه میکنند به سلاحهای شیمیایی در جنگ نظامی؛ سلاح شیمیایی را وقتی میزنند، سلاح شیمیایی تانک و تجهیزات را از بین نمیبرد؛ تجهیزات میماند و انسانها از بین میروند و از قدرتِ استفادهی از ابزار میافتند؛ سلاح شیمیایی در جنگ نظامی اینجوری است؛ ابزارِ رسانه هم اینجور است. امروز از تلویزیون، از رادیو، از اینترنت، از شبکههای اجتماعی، از انواع و اقسام وسایل فضای مجازی، علیه افکار عمومی ما استفاده میشود؛ این را کسانی که مسئولیّت این بخش از کشور را -بخش ارتباطات را- دارند، درست توجّه کنند. ما در جلسات حضوری هم به اینها تذکّر دادهایم، تأکید کردهایم، حالا هم میگوییم؛ توجّه کنند که آنها ابزاری نشوند برای اینکه دشمن راحت بتواند سلاح شیمیایی خودش را علیه این مردم به کار ببرد. وظیفهی خودشان را بدانند و با جدّیّت عمل کنند.
نکتهی دوّم؛ عزیزان من! اگر دشمن در ما وحدت را مشاهده کند، در ما احساسِ قدرت را ببیند -که ما احساس قدرت میکنیم- در ما عزم راسخ را ببیند، عقب مینشیند. دشمن اگر ببیند که ملّت ایران و جوانهای مؤمن ایرانی احساس حضور میکنند، احساس وظیفه میکنند و قدرتمندانه در وسط مِیدانند، عقبنشینی خواهد کرد؛ امّا اگر احساس کنند که ضعف هست، احساس کنند اختلاف هست، احساس کنند بین مسئولین کشور همجهتی و همسخنی وجود ندارد یا بین مردم و مسئولین کشور فاصله افتاده است، تشویق میشوند به اینکه شدّت عمل خودشان را زیاد کنند. این را همه توجّه داشته باشند، هم مسئولین کشور، هم آحاد مردم و بخصوص جوانان عزیز، ما بایستی به دشمن پیام قدرت بدهیم، نه پیام ضعف؛ در حرف ما، در رفتار ما، در منش زندگی ما، دشمن باید احساس کند با یک مجموعهی مقتدر مواجه و روبهرو است؛ اگر در ما احساس ضعف بکند، جَری میشود و شدّت عملش را افزایش خواهد داد؛ مراقب باشید.این هم نکتهی دوّم.
نکتهی سوّم؛ من بهطور قاطع با اطّلاعی که از وضعیّت کشور دارم قاطعاً میگویم: این ملّت و این نسل جدید و جوان تصمیم گرفته است که دیگر تحقیر نشود، تصمیم گرفته است دنبالهرو قدرتهای بیگانه و دشمن نشود، تصمیم گرفته است که ایران عزیز را به اوج افتخار و عزّت برساند و این توانایی را دارد؛ هم تصمیم دارد، هم عزم راسخ دارد، هم توانایی دارد و انشاءالله به اینجا خواهد رسید.
این جمعیّت صدهزار نفریِ این ورزشگاه، یادآور جمعیّت صدهزار نفری در اواخر دههی ۶۰ در همینجا است که برایشان صحبت کردیم و حرکت کردند رفتند در جبههها حضور پیدا کردند و پیروزیهای بزرگی را برای کشور به ارمغان آوردند و شما جوانهای عزیز هم انشاءالله در میدان علم، در میدان فعّالیّت، در میدان تحرّک اقتصادی، در میدان کارآفرینی، در میدان کار و تلاش فردی و جمعی، در میدان شبکهسازیهای اجتماعی و فرهنگی، در میدان حرکتهای لازمِ آتش به اختیار در هر جایی که احساس بشود، انشاءالله پیروز و موفّق خواهید بود.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) حاضران در این مراسم -که در ورزشگاه آزادی تهران برگزار شد- از گروههای جهادی بسیجی استانهای تهران و البرز بودند که در شهریور سال جاری -از ۹ تا ۲۹ شهریور- در رزمایش خدمت بسیجیان شرکت کرده و به ارائهی خدمات مختلف به اقشار محروم جامعه در عرصههای عمرانی، بهداشتی، فرهنگی و آموزشی پرداخته بودند.
۲) اقبال لاهوری (با کمی تفاوت)
۳) اجتماع یکصد هزار نفری بسیجیان کشور، اعزامی به جبهههای جنگ تحمیلی (۱۳۶۵/۹/۱۲)
۴) معظّمٌله در پاسخ حاضران که شعار دادند «ای رهبر آزاده، آمادهایم آماده» فرمودند: اجازه بدهید، آمادگی شماها را میدانم، توجّه کنید.
۵) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۴۷
۶) معظّمٌله در پاسخ حاضران که شعار دادند «ای رهبر آزاده، آمادهایم آماده» فرمودند: خدا خیرتان بدهد، خیلی ممنون، خداوند انشاءالله شما را حفظ کند.
۷) بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت (۱۳۹۷/۶/۷)
۸) سورهی آلعمران، آیهی ۱۷۳ |
2,037 | 1397/07/08 | بیانات در گفتوگو با آقای مرتضی سرهنگی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41218 |
در حاشیهی دیدار دستاندرکاران تولید کتاب «فرنگیس» با رهبر انقلاب (۱)
رهبر انقلاب: |
2,038 | 1397/07/04 | بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40587 |
به مناسبت هفتهی دفاع مقدس؛ در حسینیهی امام خمینی رحمهالله (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ساعت بیست دقیقه به ده است یعنی از وقت مقرّر هم که یک وقت طولانیای بود، مبالغی گذشته و حالا من هیچ، امّا بعضی از شماها احتمالاً خسته شدید و نمیشود خیلی معطّلتان کرد.(۲) بله، حالا خاطرات البتّه هست؛ خاطرات بنده خیلی اهمّیّتی ندارد و عمده خاطرات شما رزمندهها است که واقعاً ارزش دارد و من به همین مناسبت یک چند نکتهای را یادداشت کردهام که به شما بگویم. حالا اگر بعدش حال و حوصلهای بود، یک خاطره هم ممکن است عرض بکنم.
اوّلاً لازم است تشکّر کنم از کسانی که این پرچم را برافراشته نگه داشتهاند. حقیقتاً صمیمانه و از ته دل متشکّرم از کسانی که شب خاطره، ماجرای خاطرهنویسی، ماجرای خاطرهگویی و جریان احیای حوادث دوران دفاع مقدّس را زنده نگه داشتهاند؛ واقعاً متشکّرم؛ کارشان بسیار کار بزرگی است. این مطلبی که آقای سرهنگی(۳) گفت، کاملاً مطلب درستی است؛ این نوعی مرزبانی است با یک اهمّیّت بالا.
خب حالا ما چقدر خاطره داریم؟ چقدر قصّه داریم؟ ما چند صد هزار رزمنده داشتیم و هر کدام از اینها یک مجموعهی خاطرهاند. هر کدام از اینها افرادی دوست و رفیق و خانواده و پدر و مادر و همسر و مانند اینها داشتند که هر کدام از آنها راجع به این رزمنده یک صندوقچهی خاطرهاند. بعضی از این صندوقچهها متأسّفانه در این سی سال، سی و چند سال، ناگشوده زیر خاک رفته، از دسترس ما خارج شده؛ حیف! حیف! این کسانی که به فکر میافتند -امروز به فکر میافتند، دیروز به فکر افتادند- که خاطرهی خودشان را بنویسند یا کسانی به فکر افتادند بروند از پدرها، مادرها، همسرها خاطره بگیرند، اینها دارند در واقع جلوی یک ضایعات مهم و خسارتبار را میگیرند و نمیگذارند ضایع بشود؛ دارند احیا میکنند این گنجینههای پُرارزش را، گنجینههای بیبدیل را. اینها سرمایهی ملّتند؛ هم آدمهایشان سرمایهی ملّت بودند، همینهایی که ماندهاند -از جانباز و آزاده و رزمندهی سابق و مانند اینها- هم خاطراتشان سرمایههای مردم هستند.
خب، دفاع مقدّس جنبههای مختلفی دارد. یک جنبهی دفاع مقدّس این است که ترسیمکنندهی وضع معادلات قدرت در دنیای حاکمیّت سلطه است -دنیای سلطهگر و سلطهپذیر- دفاع مقدّس این است. شما و دیگر رزمندگان در طول این هشت سال توانستید یک تصویری از دنیای زمان خودتان، دنیای دیوانه، دنیای وحشی، دنیای ظالم، دنیای بیخبر از معنویّات، بیخبر از انصاف به وجود بیاورید و ثبت کنید. چطور چنین تصویری را شما به وجود آوردید با عمل خودتان؟ برای خاطر اینکه با یک طرفی روبهرو شدید که [طرف ما] سیم خاردار نمیتوانست بیاورد -که این اطّلاع بنده است که گفتند و اینجوری بود- سیم خاردار میخواستیم بیاوریم، غیر از اینکه آن فروشنده نمیفروخت، آن کشوری هم که باید این سیم خاردار از داخلش عبور میکرد، با ما همراهی نمیکرد، اجازه نمیداد. یک طرف ما بودیم، یک طرف هم مدرنترین وسایل جنگیِ آن روز را در اختیار داشت با کمّیّت بالا. لشکر ۹۲ اهواز، کمتر از بیست تانک داشت! یعنی در واقع یکهفتم یا یکهشتم استعداد سازمانی تانک، [در جایی که] گردان باید چهل و چند تانک میداشت. آن لشکری که ما دیدیم، یعنی آن تیپی که در اهواز مستقر بود، کمتر از بیست تانک داشت. آن طرف مقابل وقتی تانکش در جادّه میخورد، بولدوزر را میفرستاد و تانک را میانداخت آن طرف جادّه که راه را باز کند؛ اصلاً برایش اهمّیّتی نداشت. هرچه دلش میخواست میتوانست [داشته باشد]؛ از امکانات زمینی، امکانات هوایی، امکانات دریایی، انواع و اقسام مهمّات؛ حتّی اجازه داشت سلاح شیمیایی مصرف کند. ببینید الان برای تهمت سلاح شیمیایی، اروپاییها و آمریکاییها چه جاروجنجالی در دنیا راه میاندازند، چه قرشمالبازیای(۴) درست میکنند! آن روز رژیم صدّام اجازه داشت سلاح شیمیایی مصرف کند؛ نهفقط در جبهه [بلکه] در شهر. سردشت، هنوز هم گرفتار است. اطراف سردشت هنوز گرفتار عوارض شیمیایی است. ببینید این وضع دنیای آن روز بود؛ نشاندهندهی این بود که دنیا چه خبر است، تقسیمبندی دنیا چگونه است، معادلهی قدرت در دنیا چگونه است؛ این را جنگ، دفاع مقدّس، این هشت سال، این فداکاریهای رزمندگان ثبت کرد.
همین کشور فرانسه و همین کشور آلمان و بقیّهی کشورها -حالا دیگران به جای خود- بودند که کمک میکردند، شورویِ آن روز هم از یک طرف. علاوهی بر اینها، ما در محاصرهی اقتصادی که بودیم هیچ، در محاصرهی سیاسی که بودیم هیچ، در محاصرهی سخت تبلیغاتی هم بودیم؛ یعنی صدای ما واقعاً به هیچ جا نمیرسید، رسانههای دنیا در مشت صهیونیستها و در اختیار آنها بود، آنهایی که دشمن بودند؛ نه اینکه طرفدار صدّام باشند، دشمن نظام اسلامی بودند و هرچه میتوانستند علیه ما میگفتند و صدای ما به جایی نمیرسید؛ یک چنین وضعی را ما داشتیم.
خُب سؤال من این است چرا مردم آلمان و فرانسه ندانند که دولتهایشان در دوران آن هشت سال چه کردند با ملّتی به نام ملّت ایران؟ چرا ندانند؟ الان نمیدانند، و این کوتاهی ما است. الان دنیا این تصویر روشنِ شفّافِ رسواکنندهیِ نظام سلطه را که ما به وجود آوردهایم، در مقابل خودش نمیبیند؛ چرا؟ این کوتاهی ما است و ما باید تلاش کنیم در این زمینه.
ما در ادبیاتمان، در سینمایمان، در تئاترمان، در تلویزیونمان، در روزنامهنگاریمان، در فضای مجازیمان بسیاری از کارها را باید انجام بدهیم دربارهی دفاع مقدّس که انجام ندادهایم؛ هر جا هم که انجام دادیم و متعهّدانه انجام دادیم، ولو در حجم کم و نسبت به مجموع کاری که باید انجام بدهیم، اندک [بوده] امّا تأثیرگذار بوده. همین فیلم(۵) اخیر آقای حاتمیکیا در سوریه، در هر جایی که پخش شد، مورد استقبال قرار گرفت؛ چرا در اروپا پخش نشود؟ چرا در کشورهای آسیا پخش نشود؟ چرا مردم اندونزی و مالزی و پاکستان و هندوستان ندانند که چه اتّفاقی در این منطقه افتاده و ما با چه کسی طرف بودیم؟ این تازه مال این قضایای اخیر است؛ اهمّیّت و عمق و گسترش قضایای دوران دفاع مقدّس بمراتب بیشتر از اینها است.
در جشنوارههای غربی، فیلمهای ایرانی را بعضاً میبرند نشان میدهند؛ فیلمهایی که از لحاظ کیفیّتِ حرفهای بمراتب پایینتر از بسیاری از فیلمهایی است که برای دفاع مقدّس یا برای انقلاب ساخته میشود. میروند با بهبه و چهچه آنها را نشان میدهند [امّا] یک دانه فیلمِ دفاعِ مقدّس را اینها نشان نمیدهند؛ چرا؟ معلوم میشود که میترسند. میترسند از اینکه این تصویر افشاگر به اطّلاع مردم دنیا برسد و افکار عمومی دنیا را تحت تأثیر قرار بدهد؛ میترسند. پس این سلاحِ کارآمدی است، این امکانِ بزرگی است در اختیار ما؛ چرا از این امکان استفاده نمیکنیم؟
خود ما باید دست به کار بشویم، برای قهرمانهایمان باید فیلم بسازیم. ما قهرمانهایی داریم: همّت قهرمان است، باکری قهرمان است، خرّازی قهرمان است؛ رؤسا و فرماندهان قهرمانند؛ بعضی از این زندهها قهرمانند. اینجور نیست که اخلاص و مجاهدت اینهایی که زنده ماندهاند، کمتر باشد از آن کسانی که رفتهاند؛ نه، خدای متعال اینها را ذخیره کرده، نگه داشته. خدا کار دارد با اینها؛ بسیاریشان اینجوری هستند. این چهرهها باید معرّفی بشوند، باید دنیا این چهرهها را بشناسد، عظمت اینها را بفهمد، بداند.
یک نهضتِ ترجمهی آثارِ مکتوبِ خوب باید راه بیفتد؛ نهضت ترجمهی آثار خوب. خوشبختانه آثار خوبِ مکتوب کم نداریم. بنده تا آنجایی که وقت کنم و دستم برسد، دلم میخواهد بخوانم و میخوانم. آثار بسیار خوبی تولید شده و انصافاً جا دارد که ترجمه بشود؛ اینهایی که تا حالا به وجود آمده. یک نهضتِ ترجمه راه بیندازیم؛ نه ترجمهی از بیرون؛ ترجمهی به بیرون، برای ارائهی آنچه هست. بگذارید بدانند در آبادان چه گذشت، در خرّمشهر چه گذشت، در جنگها چه گذشت، در روستاهای ما چه گذشت. بر این شرح حالی که برای این خانم کرمانشاهی(۶) -فرنگیس- نوشتهاند، من یک حاشیهای آنجا نوشتم؛ در آن حاشیه نوشتم ما واقعاً نمیدانستیم در روستاهای منطقهی جنگی چه حوادثی اتّفاق افتاده.
من بارها این را گفتهام؛ این تابلو، تابلوی زیبایی است امّا از دور دیدهایم این تابلو را؛ هرچه انسان به این تابلو نزدیکتر بشود، ریزهکاریهای این تابلو را ببیند، بیشتر شگفتزده میشود. این حوادث نوشته شده، بگذارید مردم دنیا اینها را بدانند. ترجمهی به عربی، ترجمهی به انگلیسی، ترجمهی به فرانسه، ترجمهی به اردو، ترجمهی به زبانهای زندهی دنیا. بگذارید صدها میلیون انسان بفهمند، بدانند که در این منطقه چه گذشته، ما چه میگوییم، ملّت ایران کیست؛ اینها معرّف ملّت ایران است. نهضت ترجمهی کتاب، نهضت صدور فیلمهای خوب؛ ارشاد مسئولیّت دارد، سازمان فرهنگ و ارتباطات مسئولیّت دارد، صداوسیما مسئولیّت دارد، وزارت خارجه مسئولیّت دارد، و دستگاههای گوناگون.
اگر چنانچه شما امروز به جمعآوری و افزودن بر سرمایهی خاطرات جنگ رو نیاورید، دشمن میدان را از شما خواهد گرفت؛ این یک خطر است؛ من دارم به شما میگویم. جنگ را شما روایت کنید که خودتان در جنگ بودهاید؛ اگر شما جنگ را روایت نکردید، دشمن شما جنگ را روایت خواهد کرد آنطور که دلش میخواهد. از یک ضعفهایی هم استفاده میکنند -البتّه هر حرکت نظامی و غیرنظامی ممکن است ضعفهایی داشته باشد که حتماً دارد؛ از اینها استفاده میکنند- و طبق میل خودشان میسازند. ما باید در این زمینه خیلی احساس وظیفه کنیم، خیلی کار کنیم.
در روایت دفاع مقدّس باید روح و عظمت پیام این دفاع خودش را نشان بدهد. این دفاع مقدّس در مجموع، یک روح واحد و یک زبان واحد و یک پیام واحدی دارد؛ این باید منعکس بشود؛ آن پیام و روح، روح ایمان است، روح ایثار است، روح دلدادگی است، روح مجاهدت است، پیام شکستناپذیریِ ملّتی است که نوجوانهایش هم مثل جوانها و مثل مردهای میانسال و مثل پیرمردها با شوق و ذوق میروند داخل میدان و میجنگند؛ این خیلی مهم است. در همان وقتیکه جوانهای معمولِ دنیای مادّی، هیجانهای خودشان را به یک شکلهای دیگری فرومینشانند، جوان شانزده هفده سالهی ما میرود در میدان جنگ، این هیجان جوانی را با جهاد در راه خدا اشباع میکند و تأمین میکند؛ اینها خیلی مهم است، اینها خیلی ارزش است.
جنگ البتّه چیز سختی است، چیز تلخی است؛ بعضی از دوستان هم اینجا اشاره کردند که جنگ تلخ است؛ بله، لکن از همین حادثهی تلخ، پیام بهجت و عظمت و نشاط را قرآن بیرون میکشد. شما ببینید، کشته شدن، از دنیا رفتن از نظر همهی مردم دنیا، یعنی اغلب مردم دنیا، یک فقدان است، یک از دست دادن است امّا قرآن چه میگوید؟ قرآن میگوید: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(۷) از کشته شدن، از مردن، از عبور از این دنیا، از محروم شدن از زندگی، یک پیام نشاط بیرون میکشد، پیام بهجت بیرون میکشد، پیام بشارت بیرون میکشد؛ وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون.
عزیزان من، برادران خوب، خواهران خوب! بدانید، امروز هم پیام شهیدان اگر به گوش ما برسد، از ما خوف را و حزن را برطرف خواهد کرد. آنهایی که دچار خوفند، آنهایی که دچار حزنند، این پیام را نمیگیرند، نمیشنوند، وَالّا اگر صدای شهیدان را بشنویم، خوف و حزن ما هم محو خواهد شد به برکت صدای شهیدان؛ این حزن و خوفِ ما را از بین خواهد برد و بهجت و شجاعت و اِقدام را برای ما به ارمغان خواهد آورد.
این کار را بهطور جدّی دنبال کنید؛ هم حوزهی هنری، هم وزارت ارشاد، هم دستگاههای گوناگون دیگر. بعضی از دستگاهها را دیدم در شهرهای مختلف [وارد میدان شدهاند]؛ همین اواخر کتابی خواندم از قزوین، کتابی خواندم از مشهد، کتابی خواندم از شاهینشهر از آقای بُلوری. همه -آدمها، جوانها، انگیزهدارها، دلدارها- همینطور در زمینههای مختلف، از اطراف این کشور وارد این میدان میتوانند بشوند و شدهاند؛ این را تبدیل کنید به صد برابر. اینکه میگویم صد برابر، بنده معمولاً اهل مبالغهگویی نیستم؛ بهمعنای واقعی کلمه آنچه امروز دارد انجام میگیرد در زمینهی ادبیّات جنگ، ادبیّات دفاع مقدّس و کارهای هنریای که روی دفاع مقدّس میشود و کارهای ادبیّاتی که روی دفاع مقدّس میشود، باید صد برابر بشود؛ آنوقت میتوانیم در این زمینه احساس توفیق بکنیم.
انشاءالله بتوانیم از این طریق، نقشهی جامع استکبار را به هم بزنیم. نقشهی استکبار از روز اوّل این بود که در این دنیایی که همهی مادّهپرستان عالَم، همهی غرقشدگان در لجنزار مادّیّت، صهیونیستها و دیگران دستبهدست هم داده بودند و یک دنیای مادّی محض درست کرده بودند که روزبهروز از معنویّات دور میشد، سعی داشتند یک نهالی را که از سرزمین معنوی روییده با میوههای بشارتدهندهی معنویّت بکَنند، این را قلع کنند، ریشهکن کنند؛ همهی استکبار. روزهای اوّل هم خیال میکردند کار آسانی است؛ صدّام را هم که به جان جمهوری اسلامی انداختند، با همین امید بود. و خب توی دهنشان خورد، سیلی خوردند، عقبنشینی کردند؛ [امّا] دارند تلاش میکنند. ما میتوانیم این تلاش را، این نقشه را با همّت خودمان، با توکّل خودمان، با اعتماد خودمان به فضل الهی باطل کنیم؛ تا حالا هم باطل کردهایم، انشاءالله بعد از این هم بکلّی باطل خواهیم کرد این نقشه را. یکی از راههایش همین است که شما این مسائل دفاع مقدّس را زنده کنید.
خب، حالا [ساعت] شد ده و پنج دقیقه. خاطره هم چه بگوییم؟ این خاطرهی اوّل جنگ را بگوییم. اوّلی که جنگ شد، همان ساعت اوّل، بنده نزدیک فرودگاه بودم. در آن کارخانه سخنرانی داشتم. نشسته بودیم داخل اتاق منتظرِ وقتِ سخنرانی، و منظرهی فرودگاه دیده میشد از داخل اتاق -پنجره بود- که دیدم سروصدا است و یکوقتی دیدیم بله، هواپیماها آمدند. اوّل نفهمیدیم چیست؛ بعد گفتند که حمله است و خب فرودگاه مهرآباد را زدند. بنده رفتم در آن جلسهای که تشکیل شده بود و کارگرها منتظر بودند که من بروم سخنرانی کنم. یک چند دقیقهای بهقدرِ چهار پنج دقیقه صحبت کردم و گفتم من کار دارم و باید بروم؛ به ما حمله شده.
آمدم ستاد مشترک، آنجا همه جمع بودند؛ مرحوم شهید رجایی بود و شهید بهشتی بود، آقای بنیصدر بود، همه بودند دیگر. ما رفتیم آنجا و مشغول گفتگو شدیم که حالا چهکار باید بکنیم، گفتند که -شاید خود بنده پیشنهاد کردم- اوّل باید با مردم حرف بزنیم، [چون] مردم نمیدانند چه خبر شده. هنوز هم از ابعاد قضیّه درست مطّلع نبودیم که چند شهر را زدهاند؛ [فقط] میدانستیم غیر از تهران، جاهای دیگر را هم زدهاند. بنده پیشنهاد کردم که ما یک اعلامیّه بدهیم؛ این مال ساعت مثلاً دو و سهی بعدازظهر و قبل از پیام امام (رضوان الله علیه) است. به من گفتند خودت برو بنویس. من رفتم آن طرف و یک چیزی نوشتم و از رادیو آمدند [و آن پیام] با صدای من پخش شد -که البتّه قاعدتاً در آرشیو صداوسیما هست- بالاخره چند روز ما اینجا بودیم؛ چهار پنج روز، پنج شش روز -همان حولوحوش- بودیم. بنده غالباً خانه هم نمیرفتم؛ حالا گاهی یک ساعتی، دو ساعتی میرفتم منزل [امّا] غالباً شب و روز آنجا بودیم.
از دزفول و از اهواز و مانند اینها مرتّب تلفن میزدند به همان مرکز و اظهار میکردند که کمبود دارند؛ کمبود نیرو، کمبود مهمّات، کمبود امکانات. بحث نیرو که شد، بنده به ذهنم رسید که من یک کار میتوانم بکنم و آن اینکه بروم دزفول، آنجا بنشینم و اطّلاعیّه بدهم و پخش کنم اینجا و آنجا و درخواست کنم که جوانها بیایند؛ یک چیزِ اینجوری به ذهن من رسید. خب، لازم بود از امام اجازه بگیریم؛ بدون اجازهی ایشان که نمیشد من بروم؛ رفتم جماران. احتمال میدادم که امام مخالفت کنند، [چون] گاهی اوقات با بعضی از اقدامات اینجوریِ ما -مسافرتها و مانند اینها- امام با تردید برخورد میکردند. به مرحوم حاج احمدآقا گفتم من میخواهم بروم به امام این را بگویم و درخواست کنم که اجازه بدهند من بروم جبهه -بروم دزفول- و شما کمک کن که امام به من اجازه بدهد. حاج احمدآقا هم قبول کرد، گفت باشد. آمدیم داخل اتاق. داخل اتاق دیدم چند نفر هستند، مرحوم چمران هم نشسته بود. من به امام گفتم به نظر من رسیده که اگر بروم منطقهی جنگی، وجودم مؤثّرتر است تا که اینجا بمانم؛ شما اجازه بدهید من بروم. امام بدون تأمّل گفتند: بله، بله، شما بروید! یعنی برخلاف آنچه ما خیال میکردیم امام میگویند نه، بدون هیچ ملاحظه گفتند بله، بله، شما بروید. وقتیکه به من گفتند شما بروید -که من خیلی خوشحال شدم- مرحوم چمران گفت: آقا! پس اجازه بدهید من هم بروم. گفتند: شما هم بروید. بعد من دیگر رو کردم به مرحوم چمران، گفتم پا شو دیگر، معطّل چه هستی؟ بلند شویم برویم. آمدیم بیرون، قبل از ظهر بود. قصد من این بود که همانوقت حرکت کنیم، ایشان گفت که نه، صبر کنیم تا عصر. چون من تنها بودم، [یعنی] من با کسی نمیخواستم بروم، تنها میخواستم بروم، ایشان یک عِدّه و عُدّهای داشت -که بعد که رفتیم، [دیدیم] حدود شصت هفتاد نفر، ایشان افرادی را داشت- که آماده بودند و با ایشان تمرین کرده بودند، کار کرده بودند و ایشان میخواست با خودش بیاورد اینها را و اینها را باید جمع میکرد. به من گفت شما تا عصر صبر کن، و به جای دزفول هم میرویم اهواز، اهواز بهتر از دزفول است؛ گفتم باشد. خب ایشان از ما واردتر بود، بلدتر بود، من قبول کردم. آمدم منزل و با خانواده خداحافظی کردم. شش هفت نفر محافظ هم ما داشتیم؛ به محافظین گفتم که شماها مرخصید، من دارم میروم میدان جنگ، شما دُور من هستید که من کشته نشوم، من دارم میروم طرف میدان جنگ، [آنجا] دیگر محافظ معنی ندارد! این طفلکها گریهشان گرفت که نمیشود و از این حرفها. گفتم نه، من شماها را نمیبرم. گفتند خیلی خب، پس بهعنوان محافظ نه، امّا بهعنوان همراه، ما هم بیاییم؛ ما هم میخواهیم برویم جبهه، ما را اینجوری ببرید؛ گفتیم باشد، که با من به آن منطقهای که رفتیم آمدند؛ تا آخر دیگر با ما بودند.
عصر راه افتادیم با مرحوم چمران، سوار یک سی۱۳۰ شدیم و آمدیم طرف اهواز. اهواز تاریک محض بود! حالا من دیدم بعضیها که دربارهی منطقهی جنگی رمان نوشتهاند و مطلب نوشتهاند -بنده خب منطقهی جنگی را، یعنی اهواز را در همان روزهای اوّل جنگ از نزدیک دیدهام و مدّتی هم آنجا بودهایم- بکلّی آنچه نوشتهاند، خلاف واقع است. یعنی این رماننویسهای محترم غیرانقلابی که خواستهاند راجع به جنگ مثلاً یک گزارشی تهیّه کنند و یک چیزی بنویسند، آنچه از اهواز نوشتهاند، خلاف واقع است؛ و از بعضی جاهای دیگر هم همینجور؛ یکیشان هم از تهران نوشته، آن هم خلاف واقع است، یعنی نخواستهاند درست منعکس کنند. باید نویسندههای خودمان، رماننویسهای خودمان بیایند به میدان، این چیزها را بنویسند. ما که ننویسیم، دیگران جور دیگر مینویسند.
غرض، اهواز تاریک بود؛ در تاریکی رفتیم به پادگان لشکر ۹۲ و آنجا بودیم و بعد هم رفتیم استانداری و دیگر [آنجا] بودیم. همان شب اوّلی که رسیدیم، مرحوم چمران، آن جماعتِ خودش را جمع کرد و گفت میرویم عملیّات؛ گفتیم چه عملیّاتی؟ گفت میرویم شکار تانک. بنده هم یک کلاشینکف داشتم، مال خودم بود -کلاشینکف شخصی داشتم که همراهم بود- گفتم من هم بیایم؟ گفت بله، چه عیب دارد، شما هم بیایید. من هم عمامه و عبا و قبا را گذاشتم کنار و یک دست لباس سربازی گَلهگشادِ منحوس به ما دادند پوشیدیم و شبانه با اینها رفتیم؛ درحالیکه بنده نه تمرین نظامی دیده بودم و نه سلاح مناسب داشتم، یعنی برای شکار تانک کسی با کلاشینکف نمیرفت. البتّه آنها هم آرپیجی و مانند اینها نداشتند؛ آنها هم همینطور با همین سلاح و مانند اینها [بودند]. رفتیم و شکار تانک هم نکردیم و برگشتیم! (۸)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، جمعی از حاضران به بیان خاطرهها و مطالب خود پرداختند.
۲) برخی از حضّار تقاضا کردند که معظّمٌله از خاطرات دفاع مقدّس خود بگویند.
۳) مدیر دفتر ادبیّات و هنر مقاومت حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
۴) بیحیایی
۵) به وقت شام
۶) «فرنگیس»؛ خاطرات خانم فرنگیس حیدرپور، به قلم مهناز فتاحی
۷) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۷۰؛ «... براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادى میکنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین میشوند.»
۸) خندهی معظّمٌله و حضّار |
2,039 | 1397/07/02 | بیانات در دیدار مدالآوران کاروان ورزشی ایران در بازیهای آسیایی اندونزی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40566 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
امروز، روز بسیار شیرین و به یادماندنیای است برای من. اوّلاً باید از خداوند متعال تشکّر کنیم؛ ایّام محرّم، دههی عاشورا باعظمت، باشکوه، با حضور گرم و پُرمعنای مردم، امسال بیش از سالهای گذشته سپری شد؛ و این جای شکرگزاری دارد. شماها بچّههای اسلام، بچّههای عاشورا، بچّههای ارزشهای اسلامی هستید؛ به شماها افتخار میکنیم.
یک اشارهای بکنم به این قضیّهی تلخ اهواز در دو روز قبل؛ این [حمله] نشاندهندهی این است که ما در این راهی که داریم حرکت میکنیم -که راه افتخار، راه اعتلاء، راه پیشرفت است- دشمن زیاد داریم؛ این را همهی شما باید در یاد داشته باشید دائماً که ما خیلی دشمن داریم. البتّه این کاری که اینها کردند، کار بزدلانهای بود؛ [وقتی] با مسلسل حمله کنید، به یک عدّهای که نه سلاح دارند، نه توان دفاعی دارند، خب معلوم است که یک عدّهای به شهادت میرسند؛ امّا کار، کار شجاعانهای نیست، کار بزدلانه است. کار شجاعانه را جوانهای ما کردند؛ هرکدام در یک میدانی: شماها در میدان ورزش، یک عدّهای در میدان دفاع مقدّس، یک عدّهای در میدان علم؛ آنها کارهای شجاعانه و باارزش است. ولی خب، به این دشمن هم [که بنابر] آنچه تا امروز به من اطّلاع دادهاند، کار همین کسانی است که هرجا گیر میکنند در سوریه و عراق، آمریکاییها میروند نجاتشان میدهند؛ کار آنها است، آنهایی که دستشان در جیب سعودی و امارات عربی است، البتّه گوشمالی خواهیم داد، گوشمالی سختی به آنها داده خواهد شد انشاءالله.
در مورد کار شماها، من چند مطلب یادداشت کردهام که به شما بگویم: اوّلاً همانطور که گفتم، مدال واقعی، خود شمایید؛ نیروی انسانی کارآمد، مؤمن، باهوش، جدّی، پُرتلاش، این بالاترین ارزش برای یک کشور است، نیروی انسانی اینجور. با چنین نیروهای انسانی، در هر عرصهای وارد بشویم، پیش خواهیم رفت؛ کمااینکه حالا در عرصهی ورزش، الحمدلله پیش رفتیم. ملاحظه کردید، در رشتههایی که ما خیلی هم سابقهای نداریم، بر بنیانگذار آن رشته پیروز میشویم؛ خانمها، دخترها، پسرها، در رشتههای مختلف، مدالآوری دارند، مایهی افتخارند. خب شماها پیروز شدید الحمدلله.
یک نکته این است که بدانید -و میدانید- جبههی استکبار جهانی، از هر پیروزیای که ما به دست بیاوریم، عصبانی و خشمگین میشود -چه پیروزی در میدان ورزش، چه در میدان جنگ، چه در میدان علم- در هر میدانی ما پیروز میشویم، آنها عصبانی میشوند؛ پس پیروزی شما، در واقع پیروزی بر جبههی استکبار هم هست. آنها را شما شکست دادید، خشمگین کردید؛ مجبورند خوندل بخورند. میدانید، اینها حاضرند به داور پول بدهند و همهکار بکنند برای اینکه شماها پیروز نشوید در بخشهای مختلف؛ اینجوری دشمنند. وقتی شما پیروز میشوید، در واقع آنها را از لحاظ روحی، از لحاظ احساسی شکست دادهاید. فقط رقیبِ در میدان نیست که از شما شکست خورده، یک جبههی وسیع پشتصحنه هم از شما شکست خورده؛ برای همین هم هست که به شماها افتخار میکنیم.
من حقیقتاً، یعنی گاهی اوقات که یک پیامی به شماها میدهم بعد از پیروزیهایتان و اظهار تشکّر میکنم، این از دل برآمده است، یعنی به معنای واقعی کلمه من از شماها متشکّر میشوم، چون در واقع یک پیروزی ملّی شما اهدا میکنید به ملّت ایران و آنها را خوشحال میکنید؛ این یک نکته.
یک نکتهی دیگر این است که در بعضی از مسابقات ورزشی ما، پیروزی ما توانسته میلیونها انسان را در کشورهای دیگر خوشحال کند. مسابقهی تاریخی ایران و آمریکا، مسابقهی فوتبال معروف، در مصر، در بیروت، در خیلی از کشورهای دیگر مردم را خوشحال کرد؛ آنها از آن طرف با ما هیچ خویشاوندیای ندارند، امّا از پیروزی ما خوشحال میشوند؛ پس پیروزی شما یک جبههای را غمگین میکند -که چه بهتر که غمگین بشوند، دشمنان بشرند- یک مجموعهی عظیمی از مردم را خرسند میکند، پیروزی آنها هم هست.
یک نکته این است که پیروزیهای ما بهوسیلهی دستگاههای تبلیغاتی دشمنان غالباً کتمان میشود. ما الان در مسائل علمی، پیروزیهای بزرگی داریم، خیلی از مردم خودمان هم واقعاً نمیدانند؛ ما میدانیم. در تعداد قابل توجّهی از رشتههای علمی نویِ دنیا ما جزو ده کشور اوّل دنیاییم، یعنی در دویستوچند کشور ما جزو ده کشور اوّل؛ گاهی جزو شش هفت کشور اوّل دنیا هستیم؛ اینها را معمولاً کتمان میکنند و نمیگویند؛ پیروزیهای گوناگون را در میدانهای مختلف. [لکن] پیروزی در میدان ورزش را کسی نمیتواند کتمان کند؛ این امتیازِ کارِ شما است؛ یعنی شما وقتیکه در میدان ورزش پیروز میشوید، دیگر کسی نمیتواند این را انکار کند؛ این را همهی دنیا، صدها میلیون انسان به چشم خودشان میبینند؛ این ارزش کار شما را بالا میبرد.
یک نکتهی بسیار مهم به نظر من، رفتار شماها است. شماها در میدان مبارزات ورزشی امسال -و در گذشته هم همینجور بوده- هویّت ایرانی و اسلامی خودتان را به معنای واقعی کلمه نشان دادید؛ شخصیّت اسلامی و ایرانی، هم در کارهای شما مردها، هم در کارهای این خانمها نشان داده شد. سجده کردید، دعا کردید، دختر ایرانی ما با رئیسِ جمهوری که میخواست به او دست بدهد چون نامحرم بود دست نداد؛ اینها خیلی ارزش دارد، اینها خیلی مهم است. [تلویزیون] اجتماع همین تیم کبدیِ این خانمها را نشان داد که سجده کردند؛ تلویزیون این را نشان داد؛ اینها خیلی باارزش است؛ اینها از لحاظ ارزشگذاری قابل محاسبه نیست، خیلی برتر از محاسبات مادّی است. خانمهای ما که در میدان ورزش حاضر شدند، با وقار، با متانت حاضر شدند؛ همه با حجاب اسلامی و بعضی با حجاب بخصوص اسلامی ایرانیِ چادر که اصلاً چادر، نماد زن ایرانی است در همهی دنیا، ظاهر شدند؛ اینها خیلی باارزش است؛ اینکه اهدا کردید مدالهایتان را به شهید، یا به مدافع حرم؛ یکی از قهرمانها، مدالآورها، مدالش را به شهید مدافع حرم هدیه کرد؛ یکی به عموی شهیدش هدیه کرد؛ اینها خیلی باارزش است؛ اینها نشاندهندهی هویّت انقلابی و اسلامی و ایرانی شما است؛ اینها است که یک ملّت را بالا میبرد. خاضع شدن، خاشع شدن در مقابل هنجارهای تحمیلی استکبار افتخار نیست، افتخار اینها است؛ این قهرمانِ اصیل است. بعضی از کشورها قهرمان دارند، [امّا] قهرمان اجارهای؛ از این کشور، از آن کشور اجاره میکنند قهرمان را؛ آن قهرمان اجارهای نمیتواند نمایشگر هویّت آن ملّت باشد. قهرمان اصیلی که از دل ملّت برخاسته، میتواند ملّت خودش را نمایندگی کند، و نمایش بدهد هویّت ملّت خودش را؛ این کار را شماها کردید، و این خیلی باارزش بود.
من میخواهم به شما بگویم نبادا شما را بترسانند؛ نبادا به شما بگویند که اگر فلان مسابقه را ندهید، اگر فلان کار را نکنید، اگر فلانجور ظاهر نشوید، فلان فدراسیون بینالمللی، فلان تشکیلات بینالمللی از شما ناراضی میشود؛ به دَرَک که ناراضی میشود، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. این آقای علیرضای(۱) ما را تهدیدش کردند، الحمدلله امسال رفت قهرمان شد و برگشت. پارسال در آن مسابقه حاضر نشد، یعنی در واقع شکست را به یک معنا قبول کرد برای یک ارزشی؛ هم او را تهدید کردند، هم فدراسیون کُشتی را تهدید کردند. تسلیم این تهدیدها نشوید، کار خودتان را بکنید، راه خودتان را بروید، هدف خودتان را دنبال کنید. میدان ورزش، میدان ترس و بیم و ملاحظه نیست، میدان شجاعت و اقدام و پیش رفتن است. ارزشها را و اصالتها را نمیشود زیر پا گذاشت برای اینکه حالا ما یک جا مثلاً یک مدالی به دست بیاوریم. اینکه روی سینهتان شما مینویسید «یا علی»، «یا زینب» خیلی ارزش دارد؛ این واقعاً بینهایت ارزش دارد. اینکه سجده میکنید بعد از پیروزی، بینهایت ارزش دارد. گفتم، اینها واقعاً به حساب نمیآید، و در محاسبات مادّی نمیگنجد؛ اینها را توجّه داشته باشید. بههرحال این هویّت باارزش را نگذارید مغلوب انفعال در مقابل خواستها و هنجارهای دروغین و غلط و باطل تحمیلی بعضیها بشود.
یک نکتهای که میخواهم به شماها بخصوص سفارش کنم [اینکه] قهرمانها زیر چشمند دیگر، همهی شما زیر نظرید، زیر نظر مردمید، مردم شماها را میشناسند؛ امّا فقط در میدان ورزش شما را نمیشناسند، در خیابان و در محلّ کار و امثال اینها هم شما را میشناسند. شما میتوانید الگوی صلاح و نجابت و شرافت و طهارت باشید؛ رفتارتان را در بیرون میدانِ قهرمانی و میدان ورزش هم جوری تنظیم کنید که با آن رفتار خوبی که در میدان ورزش دارید تطبیق کند. گاهی داشتیم بعضیها را که در میدان ورزش خوب درخشیدند امّا بعد، بیرون جوری عمل کردند که آن عمل مناسب نبوده.
میتوان قهرمان بود و متواضع بود، میتوان قهرمان بود و متدیّن بود، میتوان قهرمان بود و یک مادر خوب بود -یکی از این خانمها نشان داد که مادر خوبی است- و میتوان قهرمان بود و یک انقلابیِ پیشرو بود؛ اینها چیزهایی است که شما باید انشاءالله آویزهی گوش کنید و به آن توجّه داشته باشید.
این را هم من بگویم اینجا، گاهی قهرمانی با نرفتن به میدان است. ببینید، اینکه جنجال میکنند که چرا شما با رژیم صهیونیستی مسابقه نمیدهید، چرا با او کشتی نمیگیرید، چرا چه نمیکنید، اینها بهخاطر این است که [میخواهند] جمهوری اسلامی را و ملّت ایران را از راه محکم و مستقیمی که از اوّل انقلاب حرکت کرده منحرف کنند.
ما از اوّل انقلاب گفتیم دو رژیم را قبول نداریم؛ نه اینکه رابطه نداریم، اصلاً قبول نداریم؛ یکی رژیم صهیونیستی بود، یکی هم رژیم نژادپرستِ آفریقای جنوبی بود؛ همینهایی که امروز در دنیا دم از حقوق بشر و این حرفها میزنند، هم با این رژیم -که تا حالا هم دنبالش هستند- هم با رژیم آفریقای جنوبی تا آن لحظهی آخر ارتباط داشتند؛ یعنی رژیمی که یک گروه کوچک سفیدپوست بر یک جمعیّت میلیونیِ سیاهپوستِ صاحبِ سرزمین، مسلّط بودند؛ این سفیدپوستها از انگلیس رفته بودند، انگلیسی بودند در اصل؛ سالهای متمادی، شاید قریبِ صد سال -الان درست یادم نیست- بر این کشور مسلّط بودند؛ ما گفتیم ما این را قبول نداریم. آفریقای جنوبی مال مردم آفریقای جنوبی است، نه مال اشغالگران انگلیسی.
این آقای نلسون ماندلا(۲) که از زندان آزاد شده بود، آمد نشست داخل همین اتاق، همینجا که شماها نشستهاید -قبل از اینکه رئیسجمهور بشود- نشستیم، من برایش ماجرای امام را شرح دادم، مبارزهی امام را؛ گفتم مبارزهی امام اینجوری بود، از تیر و تفنگ و کودتا و مانند اینها استفاده نکرد، به مردم عَرضه کرد، دل مردم را قانع کرد، مردم با تن خودشان آمدند در خیابان. هیچ رژیمی نمیتواند با مردمی که با تن خودشان شجاعانه میآیند در خیابان، مقابله کند و پیروز [شود]؛ فهمیدم که در دلش تأثیر کرد؛ ماندلا از اینجا که رفت، تظاهرات خیابانیِ آفریقای جنوبی راه افتاد، ادامه پیدا کرد تا وقتیکه رژیم آپارتاید(۳) را ساقط کردند. این یکی هم ساقط میشود، این یکی رژیم هم واقعاً رژیم نژادپرست و آپارتاید غاصبِ کذّابِ خبیثِ صهیونیستی است، این هم ساقط خواهد شد؛ ما با این مسابقه نمیدهیم؛ این قهرمانی است؛ اینکه قهرمان ما و پهلوان ما حاضر نشود برود با این کشتی بگیرد یا مسابقه بدهد یا هر مسابقهی دیگری، این «قهرمانی» است. اینکه قهرمان ما حاضر بشود زمین بخورد برای اینکه مجبور نشود برود با او طبق پروتکلهای(۴) بینالمللی مسابقه بدهد، این قهرمانی است. من به این آقای علیرضای کریمی پارسال که آمد اینجا گفتم، گفتم تو قهرمانی؛ اینکه نرفتی -یعنی کاری کردی که مجبور نشوی با او مسابقه بدهی ولو شکست را قبول کردی، برای یک کشتیگیر سخت است دیگر، میتواند بزند امّا نزند و بخورد، این خیلی سخت است- این سختی را که شما قبول کردید، این قهرمانی است، قهرمانی واقعی این است. بههرحال همهی شماها جوانهای باارزشی هستید، دخترها، پسرها؛ در هر رشتهای که کار میکنید، باارزشید. کار ورزش قهرمانی را ادامه بدهید؛ تا وقتیکه میتوانید و مایل هستید، ادامه بدهید؛ و ورزش قهرمانی یک قلّه است؛ این ورزش قهرمانی بایستی موجب بشود که مردم به سمت این قلّه حرکت کنند؛ نه اینکه همه ورزش قهرمانی کنند بلکه همه ورزش کنند، یعنی ورزش باید در چشم مردم شیرین بشود؛ از جوانها گرفته تا پیرها مثل ما؛ همه باید ورزش کنند، که ما هم حالا به تناسب پیری خودمان ورزش میکنیم، البتّه ورزش پیرانه.
انشاءالله که موفّق باشید، انشاءالله که همهی شما خوب باشید، خوشبخت باشید. و این انگشتری را که من به اینها وعده دادم، بهشان بدهید -بله، هم به خانمها، هم به آقایان- انشاءالله که موفّق باشند، من هم دعایتان میکنم.
والسّلام علیکم
۱) علیرضا کریمی
۲) رئیسجمهور آفریقای جنوبی
۳) یکی از اَشکال تبعیض نژادی و تفکیک قومی یا نژادی
۴) تشریفات |
2,040 | 1397/06/18 | بیانات در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی(ره) نوشهر | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40461 |
در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
تبریک عرض میکنم به همهی شما جوانان عزیز، هم فارغالتّحصیلان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران، و هم سردوشیبگیرانی که در آغاز این راه مبارک قرار دارند؛ مشاهدهی هزاران جوان رشید و مؤمن از دانشگاههای ارتش جمهوری اسلامی ایران، هر انسان خردمندی را به آینده امیدوارتر میکند. بار سنگین مسائل آیندهی کشور بر دوش جوانها است و شما جوانهای عزیز که امروز در این کسوت مبارک مشغول خدمت شدهاید، یکی از بخشهای مهم و حسّاس و سنگینِ این بارِ عمومی را بر دوش گرفتهاید و امیدواریم که انشاءالله در طول زندگی شیرین و موفّق خودتان، بتوانید این مسئولیّت عظیم را به بهترین وجهی به پیش ببرید.
عزیزان من! امروز لباس ارتش، یک لباس مبارک است؛ امروز مسئولیّت ارتش، یک مسئولیّت افتخار آفرین است؛ شما از کشوری دفاع میکنید، از ملّتی دفاع میکنید که پرچمدار آزادگی و عدالت در سطح جهان است. بسیارند مردمانی در کشورهای مختلف که دوستدار عدالتند امّا میدان برای ابراز اعتقاد به عدالت و اعتقاد به آزادی از چنگ استکبار، برای آنها گشوده نیست. در جمهوری اسلامی ایران، در کشور عزیز ما این امتیاز وجود دارد که ملّت با زبان رسا، بدون هیچ پنهانکاریای ایستادگی خود را در مقابل ظلم جهانی، استکبار جهانی ابراز میکند؛ علّت دشمنی استکبار با ایران اسلامی و با ملّت ایران هم همین است. شما از این ملّت دفاع میکنید، شما از این کشور با همهی وجودتان و با احساس و انگیزهی عمیق دینی و میهنی خودتان دفاع میکنید؛ این خیلی افتخار است؛ این افتخار را مغتنم بشمرید و حفظ کنید.
جوانان عزیز! امروز دنیا شاهد یک ظلم فراگیر از سوی قدرتهای غاصب جهانی است؛ شما ملاحظه کنید که منطقهی ما و بسیاری از مناطق دیگر عالم امروز درگیر مشکلاتی هستند که این مشکلات، ساختهی دست استکبار جهانی است. ما دربارهی قدرتهای ستمگر جهانی بدون تقیّه و با صراحت کامل سخن میگوییم. امروز سیاستی که استکبار و در رأس آنها آمریکای ظالم و ستمگر برای خود اتّخاذ کردهاند، یک سیاست شرارتبار است؛ منافع خودشان را در ایجاد بیثباتی در بسیاری از مناطق عالم بخصوص منطقهی ما -منطقهی غرب آسیا- قرار دادهاند؛ سیاست آنها این است؛ منافع خودشان را اینجور تعریف کردهاند که در این منطقه جنگ باشد، جنگهای خانگی باشد، برادران به جان یکدیگر بیفتند، تروریسم به شکلهای فجیعی در منطقه توسعه پیدا کند؛ این سیاستی است که امروز آمریکا به کمک رژیم صهیونیستی و متأسّفانه به کمک بعضی از کشورهای منطقه دنبال میکند. هدفشان هم این است که یک قدرت اسلامی در این منطقه سر بر نیفرازد، سر بلند نکند؛ هدفشان این است. میدانند که پیام اسلام، پیام دفاع از مظلومین و محرومان است و سیاست استکبار، ایجاد محرومیّت و ایجاد مظلومیّت برای ملّتها است؛ لذا از سر بر آوردن یک قدرت اسلامی بیمناکند. برای همین هم در این منطقه فعّالند؛ ایجاد جنگ داخلی، ایجاد ناامنی، ایجاد بیثباتی، ایجاد تروریسم، کاری است که متأسّفانه امروز در این منطقه، سیاست قطعی آمریکا است. در مقابلِ این سیاست، نظام جمهوری اسلامی با قدرتِ تمام ایستاده است.
عزیزان! برای هوشمندان عالَم شگفتآور است که جمهوری اسلامی با اتّکاء به خدای متعال و با تکیه به قدرت ملّی توانسته است آمریکا را در عمدهی هدفهای خودش در این منطقه شکست بدهد. این حرفی نیست که ما اینجا بزنیم؛ این حرفی است که تحلیلگران سیاسی دنیا به آن اعتراف میکنند و از آن شگفتزده میشوند؛ این واقعیّتی است. قدرتهای استکباری بیش از آنچه در واقع توانایی و اقتدار داشته باشند، با تشر، با اخم، با ابراز قدرت، کار خودشان را پیش میبرند. اگر ملّتی از این تشر نترسید، از این اَخم جا نخورد، اگر ملّتی به قدرت خود اعتماد کرد، اطمینان کرد و با شجاعت قدم در میدان حق و عدالت گذاشت، ابرقدرتها را به عقبنشینی وادار میکند و شکست میدهد. و این اتّفاق افتاده است؛ جمهوری اسلامی چهل سال است که آماج خرابکاری آمریکا و همدستان آمریکا است؛ در این چهل سال در جمهوری اسلامی چه اتّفاقی افتاده است؟ جمهوری اسلامی از یک نهال باریک تبدیل شده است به یک درخت برومند و پُرثمر؛ جمهوری اسلامی به رغمِ اَنفِ(۲) قدرتهای استکباری و آمریکا، توانسته است دل ملّتهای اسلامی را به پیام خود جلب کند و جذب کند؛ توانسته است توطئهی آمریکا را در این منطقه با شکست مواجه کند؛ یک نمونه سوریه است، یک نمونه عراق است، یک نمونه لبنان است. ملّتهای منطقه قدرت ایستادگیِ خودشان را در مقابل توطئهی استکبار آزمودند؛ ملّت عراق با شجاعت ایستاد، ملّت سوریه با فداکاری در میدان حاضر شد؛ اینها نشانههای قدرت خداوند و نشانههای صدق وعدهی الهی است که فرمود: یاَاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛(۳) هم نصرت داد، هم ثبات قدم داد.
عزیزان من، جوانان من! شما امروز پاسداران امنیّت این ملّتید، شما امروز نگهبانان مرزهای زمینی و هوایی و دریایی این کشورید؛ هرچه میتوانید، آمادگیها را در خودتان افزایش بدهید، قدرت ابتکار را به کار ببندید. ارتش، امروز با ارتشِ بیست سال قبل و سی سال قبل خیلی تفاوت کرده؛ ارتش، امروز خیلی پیشرفت کرده است. کاری کنید که آن روزی که مسئولیّتهای سنگین ارتش جمهوری اسلامی بر دوش شما جوانهای امروز و دانشجویان امروز و فارغالتّحصیلان امروز قرار خواهد گرفت، ارتش را از آنچه هست جلوتر ببرید، افتخارات ارتش را افزایش بدهید؛ این کار را شما میتوانید انجام بدهید. وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم؛(۴) آمادگی شما، ابراز قدرت شما، دشمن را به عقبنشینی وادار میکند، دشمن را میترساند؛ این، آن دستوری است که قرآن به ما داده است، باید این آمادگیها را روزبهروز افزایش بدهیم. من به شما کاملاً امیدوارم، من آنچه دربارهی جوانان مؤمن و آمادگیهای روحی آنها در این میدان گفته شد، همه را باور دارم؛ میدانم شما قدرت ایستادگی و ثبات قدم دارید، انگیزهی آن را دارید و این توانایی را، این آمادگی را انشاءالله در میدانهای مختلف -چه میدان علمی، چه میدان سازمانی، چه میدان رزم، چه میدان پیشرفتهای گوناگون- به کار خواهید بست و نشان خواهید داد.
عزیزان من! مراقب باشید وسوسهی دشمن در فضای عمومی زندگی تأثیر نگذارد، نفوذ دشمن نتواند در صفوف یکپارچهی جوانان مؤمن اختلال ایجاد کند. در همهی بخشها -امروز در بخشهای فضای مجازی و در بقیّهی زمینهها- دشمن بشدّت فعّال است. البتّه تلاش دشمن، مأیوسانه است؛ این را از سخنان آنها کاملاً میشود فهمید؛ امّا تلاش میکنند. باید بِایستید، باید از خودتان آمادگی و اقتدار نشان بدهید، باید ابتکار خودتان و انگیزهی خودتان را در بخشهای مختلف به کار ببندید؛ خدای متعال به شما کمک خواهد کرد. انشاءالله آیندهی ارتش با حضور شما جوانان مؤمن، آیندهی بهتری خواهد بود و چشم ملّت ایران روشن خواهد شد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که در محلّ مجتمع دانشگاهی علوم دریایی امام خمینی(ره) ارتش جمهوری اسلامی ایران در نوشهر برگزار شد- امیر سرلشکر سیّدعبدالرّحیم موسوی (فرمانده کلّ ارتش جمهوری اسلامی ایران) و ناخدا یکم کریم مصدری (فرمانده این دانشگاه) گزارشهایی ارائه کردند.
۲) برخلاف میل و خواستهی کسی
۳) سورهی محمّد، آیهی ۷؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر خدا را یارى کنید، یاریتان میکند و گامهایتان را استوار میدارد.»
۴) سورهی انفال، بخشی از آیهی ۶۰؛ «و هرچه در توان دارید، از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید ...» |
2,041 | 1397/06/15 | بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40421 |
در پایان پنجمین اجلاسیهی دورهی پنجم مجلس خبرگان رهبری (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین (ارواحنا فداه و عجّل الله فرجه و صلوات الله علیه).
خیلی خوشآمدید آقایان محترم؛ بنده تشکّر میکنم از اینکه زحمت کشیدید و بعد از این اجلاس پُرکاری که در این دو روز داشتید، امروز را لطف کردید و اینجا تشریف آوردید.
ایّام، ایّام مهمّی است؛ این دههی آخر ذیحجّه بلکه نیمهی دوّم ذیحجّه؛ روزهای مهمّی از لحاظ تاریخ اسلام و حوادث تاریخی اسلام است. دیروز -روز بیستوچهارم- بنا بر مشهور، روز مباهله بود و همچنین روز نزول آیهی ولایت در حقّ امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه)؛ اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَ الَّذینَ ءامَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعون؛(۲) امروز هم روز نزول سورهی هلاَتی(۳) است و به قولی امروز روز «مباهله» است؛ ایّام مهمّی است. خب، در همین نیمهی دوّم ذیحجّه، روز غدیر را هم که داریم که عید اکبر و حادثهی مهمّ تاریخ اسلام است. مباهله -که یاد آن را باید گرامی داشت و بسیار مهم است- در واقع مظهر اطمینان و اقتدار ایمانی و تکیهی بر حقّانیّت است و این، آن چیزی است که ما همیشه به آن احتیاج داریم. امروز هم ما احتیاج داریم به همین اقتدار ایمانی و همین تکیهی بر حقّانیّت خودمان؛ چون در راه حق داریم حرکت میکنیم، به این باید در مقابل دشمنی دشمنان و دشمنی استکبار تکیه کنیم و الحمدلله تکیه هم میکنیم؛ از این جهت، ملّت ایران، افکار عمومی، سرجمع گرایشهای مردمی کشور ما همین است که چون حقند، چون در راه درست دارند حرکت میکنند، یک اطمینان عمومیای بحمدالله وجود دارد. سورهی هلاَتی هم مظهر برکت یک کار مخلصانه است؛ یک ایثار مخلصانه که خدای متعال بهخاطر این ایثاری که اهلبیت (علیهمالسّلام) انجام دادند، یک سوره نازل کرد در حقّ اینها -سورهی هلاَتی- که این هم ضمن اینکه حالا یک حادثهی تاریخی بسیار مهم و عزیز و افتخارآفرین است، درس است؛ ایثار در نظر پروردگار وقتی با اخلاص همراه باشد پاداش دنیوی و اخروی دارد.
خب، الحمدلله در جلسهی اجلاس اینبارِ شما آقایان -آنطور که حالا در گزارشات جناب آقای جنّتی و جناب آقای موحّدی بود و بنده هم قبلاً گزارشی از اظهارات آقایان در نطقهایی که میکردند داشتم- مطالب مهمّی را مطرح کردید، مطالب مهمّی را متعرّض(۴) شدید، دستهبندی خوبی هم که جناب آقای موحّدی کردند و گزارشی هم که جناب آقای جنّتی از هیئتهای اندیشهورز کردند، این هم بسیار خوب است که این کار را شما شروع کردید؛ این کار هرچه پیش برود و به آن اهتمام بشود و برایش سرمایهگذاری فکری و انسانی بشود، برکاتش بیشتر ظاهر خواهد شد. این اندیشهورزیِ اهل علم و اهل فکر و خِبرگان ملّت، بسیار مهم است، البتّه با شرایطی که دارد و انشاءالله مورد توجّه قرار میگیرد.
بنده فراموش نکنم و یاد کنم از این دو برادر بزرگواری که از دنیا رفتند، جناب آقای ایمانی(۵) و جناب آقای مهماننواز،(۶) دو امامجمعهی موفّق و محترم؛ خداوند انشاءالله آنها را غریق رحمت کند و خدا انشاءالله برادر عزیزمان جناب آقای شاهرودی(۷) را شفای عاجل و کامل عنایت کند.
آنچه من امروز میخواهم عرض بکنم یک نکته است که حالا در اطراف آن نکته، یک مقداری بحث داریم و صحبت داریم و عرایضی عرض خواهم کرد، و آن عبارت است از مسئلهی وحدت و انسجام ملّی و آرایش عمومی افکار عمومی -افکار ملّت- در جهت این وحدت؛ این بحثِ امروز بنده است و مطالبی در ذهنم هست که عرض میکنم به آقایان.
ما در دورهی حسّاسی قرار داریم؛ الان -آن دورهای که ما داریم میگذرانیم- دورهی حسّاسی است؛ نه به این معنا که دشمن بیشتری داریم یا دشمن قویتری داریم؛ نه، این دشمنهای امروز، همه از روز اوّل انقلاب بودهاند و چیزی اضافه نشده؛ علاوه بر این، آن کسانی که قبل از اینها بودند، از اینها قویتر بودند؛ در این هم تردیدی نداشته باشید؛ هم در رژیم صهیونیستی اینجوری است، هم در رژیم آمریکا اینجوری است، و هم بعضی از این مرتجعین منطقه؛ آن قبلیهایشان از امروزیهایشان قویتر و کارکشتهتر بودند؛ هیچ کاری هم نتوانستند با انقلاب بکنند، [درحالیکه] انقلاب هم آن روز یک نهال ضعیفی بود، یک نهال تازهای بود که کَندن آن از زمین خیلی تفاوت داشت با قلع این شجرهی طیّبهای که امروز وجود دارد و گسترده [شده] و «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء».(۸) بنابراین «حسّاس» که میگوییم، از این جهت نیست. و آنها آن روز کارهای تندی هم کردند؛ هواپیمای مسافری ما را زدند، به طبس حمله کردند، یک جنگ هشتساله را بهوسیلهی یک دیوانهی منطقه بر ما تحمیل کردند، محاصرهی اقتصادی کردند، کارهای زیادی کردند؛ همهی این کارها آنوقت انجام گرفته و الان خیلی از آن کارهایی که آنوقت کردند قابل انجام نیست یعنی قادر نیستند آن کارها را انجام بدهند. پس، از این جهت نمیخواهیم بگوییم [این] دوران خطیرتر از آنوقت است؛ بلکه از این جهت که یک جامعه و یک نظام، وقتی در یک راه نویی قدم میگذارد و یک مدّعای غیرمتعارفی را، یک مدّعای متفاوتی را مطرح میکند، و با این مدّعای متفاوت و راهِ نو وارد این جنگل انبوه تعارضات بینالمللی میشود، با این خصوصیّات طبعاً در دورههای مختلف، اوضاع گوناگونی پیدا میکند که بایستی برطبق آن اوضاع، شرایطِ خودش را تطبیق کند و برطبق آنها پیش برود. در صدر اسلام هم همینجور بوده است، امروز هم همینجور است؛ تعارضهای جهانی وجود دارد؛ این دنیای سیاست بینالمللی یک جنگل انبوهی است، ما هم برخلاف جریان داریم حرکت میکنیم. جریان کلّی دنیا، جریان استکبار و جریان نظام سلطه است؛ یعنی یک عدّه سلطهگرند، یک عدّه هم زیر بار این سلطه میروند، سلطهپذیرند؛ ما برخلاف این جریان داریم حرکت میکنیم؛ در این چهل سال اینجوری پیش رفتهایم، اینجوری حرکت کردهایم. طبعاً اوضاع و احوالی برای ما پیش میآید که ناگزیر بایستی نسبت به این اوضاع و احوال حواسمان جمع باشد، دقّتمان زیاد باشد، جوانب گوناگون قضیّه را دائماً رصد کنیم و بسنجیم و ببینیم.
عرض کردم، در صدر اسلام هم قضیّه همینجور بوده است. در آنجا هم اقتضائات گوناگون و شرایط گوناگون، وظایف گوناگونی به وجود میآورده. یک روز خدای متعال میفرماید که «اِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صابِرونَ یَغلِبوا مِائَتَین»،(۹) یک روز میفرماید: فَاِن یَکُن مِنکُم مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغلِبوا مِائَتَین.(۱۰) یعنی یک روز باید با ده برابر بجنگند، یک روز با دو برابر باید بجنگند. در حکمت الهی بلاشک قصوری وجود ندارد، خب معلوم است، این مربوط به شرایط است. در یک شرایطی وضع جوری است که خدای متعال میگوید بایستی یکیتان با ده نفر بجنگید، یک شرایط دیگر هم پیش میآید که وضع جوری است که خدای متعال میفرماید یکیتان با دو نفر باید بجنگید. این اختلاف شرایط، اختلاف احکام و اختلاف تکالیف را پیش میآورد. یک روز، بدر است و حرکت آنچنانی یا فتح مکّه است و مانند اینها، یک روز هم «اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم» در روز حُنین است. وَ یَومَ حُنَینٍ اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شَیئًا؛(۱۱) اینجوری است. در هرجایی یک شرایطی وجود دارد، باید برطبق آن شرایط عمل کرد. خب، اگر از شرایط غفلت شد، ضرر میکنیم؛ چه مردم شرایط را ندانند، چه نخبگان به شرایط توجّه نداشته باشند. بخصوص اگر چنانچه نخبگان از اوضاع و شرایط و وضعیّت موجود و جایگاهی که نظام قرار دارد غفلت بکنند، ضربه خواهیم خورد.
خب حالا من با این مقدّمه، این را عرض میکنم: امروز جنگ ما کجا است؟ خب گفته میشود جنگ اقتصادی، درست هم هست. دشمن یک جنگ اقتصادی همهجانبهای را علیه ما شروع کرده. اتاق جنگ هم دارند، با دقّت هم دارند بررسی میکنند، مأمور دارند و دائم در حال تحرّکند؛ در این تردیدی نیست، یک چنین جنگی ما داریم، لکن یک جنگ دیگری هم هست که از آن جنگ، خیلی اوقات غفلت داریم؛ اهمّیّت آن جنگ، کمتر از جنگ اقتصادی نیست، بلکه گاهی زمینهساز تأثیر جنگ اقتصادی است؛ آن جنگ چیست؟ آن جنگ، جنگ رسانهای، جنگ فضاسازی عمومی، جنگ تبلیغاتی است؛ خیلی مهم است. بله، از قبل هم این وجود داشته، علیه ما تبلیغات، همیشه زیاد بوده؛ امروز وضعیّت، شدّت بیشتری پیدا کرده است؛ مثل جنگ اقتصادی، قبلاً تحریم بود، امروز شدّت پیدا کرده.
در این جنگ دوّم، در این عرصهِی دّوم، شدّت فعّالیّت دشمن و تحرّک دشمن زیاد شده، چند برابر شده؛ ما نباید از این جنگ غفلت کنیم. خبرهای ما، اطّلاعات ما نشان میدهد که -یعنی اینها اطّلاع است، تحلیل نیست- تشکیلاتی به وجود آمده است بهوسیلهی دستگاه جاسوسی رژیم صهیونیست و دستگاه جاسوسی آمریکا، اینها تشکیلات درست کردهاند، از سوی قارونهای منطقه هم دارند پشتیبانی مالی میشوند؛ در اطراف کشور، در بعضی از این کشورهای نزدیک به ما، اصلاً نشستهاند برنامهریزی میکنند و بهطور جدّی دارند کار میکنند. بعضیهایشان لازم است زبان یاد بگیرند، زبان یاد میگیرند؛ بعضی لازم است با شرایط کشور آشنا بشوند، پول میدهند این کار را میکنند؛ برای اینکه بتوانند فضای فکری و تبلیغاتی کشور را آلوده کنند. و این مسئله، مسئلهی مهمّی است؛ بسیار مسئلهی حسّاسی است؛ اینکه فضای تبلیغاتی کشور، فضایی باشد که مردم را، یا دچار اضطراب کند، یا دچار یأس و ناامیدی کند، یا دچار بدبینی کند -نسبت به یکدیگر و نسبت به دستگاهها- یا احساس بُنبست به مردم بدهد، یا حتّی مشکلات مربوط به اقتصاد را افزایش بدهد. حالا شما اشاره کردید به مسئلهی سکّه و ارز و کاهش ارزش پول ملّی و بالا رفتن قیمت ارزهای بیگانه؛ بله، این درست است؛ بخش مهمّی از این بهوسیلهی همین تبلیغات دارد اتّفاق میافتد؛ یعنی همین تبلیغات است، همین رسانههایند که دارند زمینهسازی میکنند، شما ناگهان میبینید که یک قیمت، دو برابر شد؛ [یعنی] به فاصلهی کمی ارزش پول ملّی نصف شد، مثلاً توان و قدرت خرید پول ملّی در مدّت کوتاهی نصف شد؛ این رسانهها این کار را دارند انجام میدهند.
البتّه از دشمن توقّعی نیست؛ یعنی جز رذالت از دشمن توقّعی نیست؛ دشمن، دشمن است دیگر. آنچه مهم است این است که ما به این جَو کمک نکنیم؛ من این را میخواهم عرض بکنم؛ آن نقطهی اصلی عرض من همین است. ما به این جو کمک نکنیم؛ ما در آلوده کردن فضای عمومی ذهن مردم تأثیر نگذاریم؛ یعنی ما باید در جهت عکس عمل کنیم. گاهی اوقات توجّه نمیکنیم و این اتّفاق میافتد؛ گاهی اوقات در بیان برخی از مشکلات مبالغه میکنیم، گاهی اوقات در بیان آن انتقادی که نسبت به یک دستگاهی یا به یک شخصی داریم، مبالغه میکنیم. این مبالغه مضر است؛ این مبالغه در آلوده کردن و هرچه بیشتر مضطرب کردنِ افکار عمومی به کار خواهد رفت؛ این کاری است که باید به آن توجّه کرد. و ویروس بدبینی را نباید گسترش داد. ببینید! بنده خودم اهل انتقادم؛ من به همهی این دولتهایی که از اوّلِ این مسئولیّتِ این حقیر تا امروز سرِ کار آمدهاند، در موارد گوناگون اعتراض و انتقاد داشتهام و انتقادها گاهی هم انتقادهای تندی بوده، سختی بوده؛ انجام دادهایم انتقادها را. من خودم اهل مسامحهی در برخورد با مشکلات دستگاههای مسئول نیستم، لکن نوع گفتن، نوع اقدام کردن، نوع برخورد کردن باید جوری نباشد که موجب بشود که مردم اسیر و دچار بیماری بدبینی بشوند؛ این بدبینی را دیگر نمیشود درست کرد. جوری نباشد که مردم به وضعی دربیایند که هرچه تبلیغات مثبت در یک جهتی انجام بگیرد، قابل باور نباشد برای مردم، [امّا] یک کلمهی دروغ از طرف دشمن تا گفته میشود، قابل باور باشد برای مردم؛ این چیز خیلی خطرناکی است؛ نباید اجازه داد که اینجوری بشود؛ ما میتوانیم در این زمینه تأثیر بگذاریم. این ویروس بدبینی چیز بدی است؛ بدبینی به سپاه، بدبینی به دولت، بدبینی به مجلس، بدبینی به قوّهی قضائیّه، بدبینی به نهادهای انقلابی و بنیادهای انقلابی، بدبینی به اینها.
بله، انتقاد اشکالی ندارد، بلکه لازم است؛ انتقاد برای اصلاح لازم است، انتقاد یک عمل دوستانه است، عمل خصمانه نیست؛ وقتی شما انتقاد میکنید یک عمل دوستانه است؛ همین«اَلمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِن»،(۱۲) [یعنی] آنچه را در طرف مقابل وجود دارد که عیب در او است و مورد انتقاد شما است، شما آن را درمیآورید، به او میگویید، این بسیار کار خوبی است؛ انتقاد باید انجام بگیرد. گاهی اوقات انتقاد بایستی عمومی هم باشد؛ ما همیشه معتقد نیستیم که انتقاد بایستی درِگوشی باشد؛ نه، گاهی هم باید عمومی باشد، امّا اینکه ما به نحوی انتقاد بکنیم که آن شنوندهی انتقاد به تعبیر رایج بندِ دلش پاره بشود و بگوید «دیگر همه چیز از دست رفت، پدرمان درآمد»، اینجوری نباید انتقاد بکنیم؛ ما گاهی اوقات اشتباه میکنیم در کیفیّت انتقاد کردن و اینجوری کار میکنیم. این دستگاههایی هم که مورد انتقاد قرار میگیرند، خب کارهای خوب هم دارند، آن کارهای خوب را هم باید گفت. بنده چند روز پیش از این در یک جلسهای که با آقایان داشتیم،(۱۳) به آقایان دولتیها گفتم که کارهای مثبت را باید دید، کارهای منفی را هم باید دید؛ اینجور نباشد که ما همهی کارهای منفی را ببینیم. دولت، هم کارهای مثبت دارد، هم مشکلاتی دارد؛ مجلس همینجور، قوّهی قضائیّه همینجور، دستگاههای گوناگون همینجور؛ همهمان اینجور هستیم که یک چیزهای مثبتی داریم؛ خَلَطوا عَمَلًا صالِحًا وَ ءاخَرَ سَیِّـئًا عَسَی اللهُ اَن یَتوبَ عَلَیهِم،(۱۴) این خَلط عمل صالح و سیّئه، یک چیزی است که در همه وجود دارد، در همهجا وجود دارد. ما اگر عمل سیّئه را ذکر میکنیم، عمل صالح را هم ذکر کنیم؛ این موجب میشود که مردم، هم متوجّه بشوند که اینجا اشکال دارد، هم این موجب نشود که بکلّی مأیوس بشوند و بگویند «آقا! همه چیز از دست رفت»؛ این[طور] نباید باشد. کارهای خوب هست، کارهای بد هم هست؛ همه را باید انسان ببیند و بگوید. آن آیهی شریفه [میگوید]: یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِتَّقُوا اللهَ وَ قولوا قَولًا سَدیدًا * یُصلِح لَکُم اَعمالَکُم وَ یَغفِرلَکُم ذُنوبَکُم،(۱۵) اگر چنانچه بخواهیم قول سدید داشته باشیم -قول سدید یعنی قول با پشتوانه- باید اینجوری حرکت بکنیم، اینجوری باید عمل بکنیم. لَولا یَنهاهُمُ الرَّبانِیّونَ وَ الاَحبارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ وَ اَکلِهِمُ السُّحت،(۱۶) این دو نکتهی مهم [در این آیه] این است که قرآن نهیب میزند که چرا احبار و رهبّانیّون، اینها را از این دو چیز منع نکردند [که از] این دو چیز یکیشان «قَولِهِمُ الاِثم» است، [یعنی] حرف دروغ، حرف غلط، حرف نسنجیده، قولِ بغیرعلم؛ یکی هم «اَکلِهِمُ السُّحت» -که همین مسائل اقتصادی است، روابط اقتصادی ناسالم، همین فسادها و مفسدین و امثال اینها- هر دوی اینها را بایستی بکلّی علاج کرد.
خب، اینکه عرض میکنم و میگویم انقلاب و کشور در حال پیشرفت است؛ این چیزی است که بنده بهعنوان رجزخوانی نمیگویم؛ من این را از روی اطّلاع عرض میکنم که کشور در حال پیشرفت است، انقلاب و مبانی انقلابی در حال پیشرفت است. بله، حرف ضدّ انقلابی از دهان خارج میشود، مطالبی گفته میشود امّا آنچه در واقع قضیّه وجود دارد عبارت است از اینکه کشور دارد به سمت مفاهیم انقلابی و آرمانهای انقلابی و حقایق انقلابی حرکت میکند؛ حالا این حرکت ممکن است به آن سرعت و شتابی که مورد نیاز است نباشد، امّا هست، این حرکت وجود دارد. کشور در حال پیشرفت است؛ ما در زمینههای گوناگون پیشرفت داریم: در زمینهی علمی پیشرفت داریم، در زمینهی صنعتی پیشرفت داریم، در زمینهی عزّت سیاسی پیشرفت داریم، در زمینهی رشد فکری پیشرفت داریم، در زمینههای معنوی پیشرفت داریم. بنده حالا یک نمونهای را بعداً در آخر صحبتم عرض خواهم کرد. از این نمونهها یکی دو تا نیست؛ ما پیشرفت داریم. اینهمه جوانِ خوب در کشور هست؛ شما ببینید الان در فضای مجازی چه خبر است! چقدر «مُضِلّاتُ الفِتَن»(۱۷) در این فضای مجازی و در ماهوارهها و در این تشکیلات وجود دارد و جوان در معرض همهی اینها است، درعینحال شما ببینید راهپیمایی اربعین چهجوری است، اعتکاف چهجوری است، نمازجماعتهای دانشگاهها چهجوری است. اینها خیلی مهم است؛ چرا ما اینها را نباید ببینیم؟ اینها نشاندهندهی این است که حتّی معنویّت که سختترین [بخش] است -آن بخش معنویِ فرهنگ- دارد پیشرفت میکند. جلسات ماه رمضان را شما ملاحظه کنید؛ بنده بخصوص در ماه رمضانها و همچنین محرّم و صفر از این معنا استفسار میکنم(۱۸) و از کسانی سؤال میکنم که بروند تحقیق کنند، کار کنند و ببینند نسبتِ جلساتِ امسالِ ماه رمضان به سال گذشته چیست؛ میروند گزارش میآورند؛ انسان واقعاً حیرت میکند از این پیشرفت، از این حرکتِ رو به جلو. اینها را ما چرا نباید ملاحظه کنیم، چرا نباید ببینیم؟ اینها دیده بشود، تحلیل بشود و گفته بشود؛ اینهایی که بلندگوهای پُرمخاطب در اختیار دارند، اینها را بایستی بیان کنند و بگویند.
یک نکتهی مهم، انسجام مردم و دستگاههای مدیریّتی کشور است. مردم بایستی با دستگاههای مدیریّتی کشور -چه دستگاه قضائی، چه قوّهی مجریّه، چه بقیّهِی دستگاهها- ارتباط پیدا کنند؛ انسجام. البتّه بخش مهمّی از این اعتمادسازی به عهدهِی خود دستگاهها است؛ یعنی خود دولت، خود قوّهی قضائیّه، خود دستگاههای دیگر بایستی رفتارشان، عملشان جوری باشد که جلب اعتماد بکند؛ این بخش به عهدهی آنها است، امّا بخشی هم به عهدهی من و شما است، بخشی هم به عهدهی کسانی است که مخاطب دارند؛ کسانی که بلندگو دارند که بایستی در این بلندگوهای رسمی و غیررسمی، حرفهایی زده بشود. هیچ دولتی هم بدون کمک و پشتیبانیِ مردم قادر به کار نیست، نه دولتِ ما و نه هیچ دولتی در دنیا. ما نباید کاری کنیم که این پشتیبانی و اعتماد مردم نسبت به دستگاههای دولتی و دستگاههای اجرائی کشور -چه در بخش قضائی، چه در بخش قوّهی مجریّه و بقیّهی بخشها [مانند] نیروهای مسلّح- سلب بشود. علاجِ مشکلات این نیست که ما پشت دولت را خالی کنیم؛ علاج مشکلات این نیست که ما تبرّی کنیم از آنچه دستگاههای مسئول انجام میدهند؛ نخیر، علاج این است که ما انتقاد کنیم، حرفمان را بزنیم، کمک کنیم، کمک فکری بکنیم و کمک عملی بکنیم؛ علاج این است.
البتّه مسئولین دولتی -که امروز خوشبختانه [از] آقایان رؤسا هم اینجا حضور دارند- باید از نظرات مردم استفاده کنند، از نظرات خبرگان استفاده کنند. همین مطالبی که اینجا گفته شد، این فهرست طولانیای که خوانده شد، برخی از موادّ این فهرست بسیار مهم است؛ مسئلهی ارزش پول ملّی خیلی مهم است. واقعاً گروههایی را بگذارند که بنشینند درست فکر کنند؛ نه فقط گروههای دولتی، [بلکه] گروههایی خارج از دولت؛ اقتصاددانها هستند، متخصّصینِ مسائلِ پولی در کشور هستند؛ ادّعا میکنند، به ما هم مینویسند، به ما هم میگویند، گاهی در روزنامهها هم مینویسند و میگویند که اینها همه علاج دارد، راه دارد و راهش را بلدیم؛ خیلی خب، اینها را بخواهید، با آنها صحبت بکنید، راهش را پیدا کنید و این مشکل را برطرف [کنید]. یا مثلاً آن مسئلهای که ما به آقایان دولتیها عرض کردیم که نقدینگیِ کشور را هدایت کنند به سمت کارهای سازندگی و به سمت تولید، این کارگروه لازم دارد و کسانی باید بنشینند [فکر کنند]؛ این کار، تحرّک لازم دارد. این کارها را باید بکنند؛ اینها وظیفهی دولتیها است که باید انجام بدهند. ما بایستی دولتیها را به این سمت هدایت کنیم و کمک کنیم، و کاری بکنیم که مردم به آن تلاشی که آنها میکنند خوشبین باشند؛ ببینند بله، دارد تلاش انجام میگیرد. این است که آن مشکلِ گرهِ فکری افکار عمومی را باز میکند؛ بعضیها نگران مشکلاتی در افکار عمومی هستند که نگرانی هم بهجا است، بیجا نیست؛ آن چیزی که این را حل میکند، همین است که ما بتوانیم رابطهی صحیح و سالمی بین افکار عمومی مردم و بین دستگاههای مسئول به وجود بیاوریم؛ نه بهمعنای خوشبینی مطلق.
حالا به بنده گاهی میگویند شما چرا به دولت تشر نمیزنید؛ مرادشان لابد تشر در معرض عام است، وَالّا از جلسات خصوصی ما که خبر ندارند! بنده اقلّاً ده برابر آن مقداری که در رسانهها بعضی جلسات ما منعکس میشود، جلسات دیگر داریم با مسئولین مختلف -نظامی، غیرنظامی، دولتی، قضائی و غیره- خب از آنها که مطّلع نیستند، دلشان میخواهد که بنده در معرض عام تشر بزنم. خب فایدهی این تشر چیست؟ فایدهی این تشر این است که دلِ شما خنک میشود، همین! یعنی بیش از این فایدهای ندارد؛ امّا ضررهای بزرگی دارد؛ این ضررها را باید بسنجید. دعوا کردن راه اصلاح نیست، همچنانکه ایجاد تشکیلات موازی با دولت هم راه اصلاح نیست. اینکه آقای جنّتی فرمودند کار جهادی، کاملاً حرف درستی است؛ کار جهادی باید انجام بگیرد، امّا بهوسیلهی چهکسی؟ بهوسیلهی خود مسئولین؛ در مجاری قانونی باید این کار انجام بگیرد. بله، یک موردی ممکن است باشد که [به] مسئول دستگاه دولتی، قانون جواب ندهد، احتیاج باشد یک کار برخلاف قانون انجام بدهد، احتیاج باشد از ما اجازه بگیرد که ما حتماً همراهی و کمک خواهیم کرد؛ این مشکلی ندارد -مثل کاری که رئیس محترم قوّهی قضائیّه کردند-(۱۹) امّا کار را باید خود مسئولین مربوطه انجام بدهند. کار موازی در کنار دستگاه دولتی کار موفّقی نیست؛ این تجربهی قطعی این حقیر است در طول این سالها. بله، بایست کار را جهادی انجام داد، منتها جهادی را چهکسی انجام بدهد؟ مسئولین مربوطه بایستی این را انجام بدهند؛ این هم این مطلب.
عرض کردم که دشمن تحرّکی میکند و ما قطعاً دشمن را در این مرحله و در همهی مراحل بعدی به توفیق الهی شکست میدهیم. وَ لَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لا یَجِدونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا * سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبلُ وَ لَن تَجِـدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلًا.(۲۰) اگر دشمنِ کافر با شما مواجه بشود، حتماً مجبور به عقبنشینی است؛ البتّه وقتی شما میجنگید، وقتیکه شما مبارزه میکنید؛ [اگر] بنشینید و بیکار بمانید نه؛ امّا وقتیکه داریم حرکت میکنیم، داریم کار میکنیم، حتماً دشمن شکست میخورد. ما بحمدالله در طول زمان هم این را دیدهایم. عرض کردم، حتّی در زمینههای معنوی.
حالا من یک نمونهای را [بگویم]. یک کتابی(۲۱) تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان -زن و شوهر- متولّدین دههی ۷۰، مینشینند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسیشان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) میشود؛ گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر -به خانمش- میگوید که گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم میگوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمهی زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گرانقدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است. وضعیّت اینجوری است.
ما داریم پیش میرویم. ما در مادّه و معنا پیش میرویم؛ ما به توفیق الهی در مادّه و معنا استکبار را شکست میدهیم و آنها را به زانو درمیآوریم و نشان میدهیم که اسلام، اگر چنانچه طرفدارانی داشته باشد که آماده باشند برای مجاهدت کردن و دفاع کردن، قطعاً در هر جا و [هر] نقطهی دنیا پیروز خواهد شد و این الگو خواهد شد برای همهی مسلمانها.
پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه میکنیم، آنچه کردیم و آنچه شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ به آنچه گفتیم و میخواهیم بکنیم برکت عنایت بفرما؛ ما را در راه اسلام زنده بدار و در راه اسلام بمیران.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که در پایان پنجمین اجلاسیّهی پنجمین دورهی مجلس خبرگان رهبری که در تاریخ سیزدهم و چهاردهم شهریور ماه سال جاری برگزار شده بود- آیتالله احمد جنّتی (رئیس مجلس خبرگان رهبری) و آیتالله محمّدعلی موحّدیکرمانی (نایب رئیس دوّم مجلس خبرگان رهبری) گزارشهایی ارائه کردند.
۲) سورهی مائده، آیه ۵۵؛ «ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر او است و کسانى که ایمان آوردهاند: همان کسانى که نماز بر پا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند.»
۳) سورهی انسان
۴) یادآور شدن، متذّکر شدن
۵) آیتالله اسدالله ایمانی (امامجمعهی سابق شیراز و عضو سابق مجلس خبرگان رهبری)
۶) آیتالله حبیبالله مهماننواز (امامجمعهی سابق بجنورد و عضو سابق مجلس خبرگان رهبری)
۷) آیتالله محمود هاشمیشاهرودی (نایب رئیس اوّل مجلس خبرگان و عضو شورای نگهبان)
۸) سورهی مبارکهی ابراهیم، بخشی از آیه ۲۴؛ «… که ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است.»
۹) سورهی انفال، بخشی از آیهی ۶۵؛ «... اگر از [میان] شما بیست تن شکیبا باشند، بر دویست تن چیره مىشوند ...»
۱۰) سورهی انفال، بخشی از آیهی ۶۶؛ «... پس اگر از [میان] شما یکصد تن شکیبا باشند، بر دویست تن پیروز گردند ...»
۱۱) سورهی توبه، بخشی آیهی ۲۵؛ «... و [نیز] در روز حُنَین؛ آن هنگام که شمارِ زیادتان شما را به شگفت آورده بود، ولى بههیچوجه از شما دفع [خطر] نکرد ...»
۱۲) تحفالعقول،ص ۱۷۳
۱۳) بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت (۱۳۹۷/۶/۷)
۱۴) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۰۲؛ «...کار شایسته را با [کارى] دیگر که بد است درآمیختهاند؛ امید است خدا توبهی آنان را بپذیرد ...»
۱۵) سورهی احزاب، بخشی از آیهی ۷۰و ۷۱؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید و سخنى استوار گویید تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشاید ...»
۱۶) سورهی مائده، بخشی از آیهی ۶٣
۱۷) نهجالبلاغه، موعظهی ۹۳؛ «... فتنههای گمراهکننده ...»
۱۸) پرسیدن، جویا شدن
۱۹) اشاره به پاسخ معظّمٌله در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۰ به نامهی رئیس قوّهی قضائیّه
۲۰) سورهی فتح، آیات ۲۲ و ۲۳؛ «و اگر کسانى که کافر شدند، به جنگ با شما برخیزند، قطعاً پشت خواهند کرد و دیگر یار و یاورى نخواهند یافت. سنّت الهى از پیش همین بوده و در سنّت الهى هرگز تغییرى نخواهى یافت.»
۲۱) کتاب «یادت باشد»، زندگینامهی داستانی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی |
2,042 | 1397/06/07 | بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40399 |
به مناسبت هفتهی دولت (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنةالله علی اعدائهم اجمعین.
عید غدیر را تبریک عرض میکنم به رئیسجمهور محترم، به آقایان وزرا، به خانمها و بقیّهی آحاد افراد حاضر در جلسه و امیدواریم که انشاءالله این عید منشأ خیرات و برکاتی باشد که خدای متعال در ولایت امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) قرار داده و ما را از این نعمت بزرگ برخوردار کرده.
حقیقتاً غدیر و معرّفی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بهعنوان ولیّ امر امّت اسلامی و جانشین پیغمبر، یکی از نعمتهای بزرگ خدای متعال بود؛ یعنی همچنان که خود اصل نبوّت و رسالت، منّت الهی و نعمت بزرگ الهی است که «لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن اَنفُسِهِم»،(۲) در مورد ولایت امیرالمؤمنین هم حقیقتاً یک نعمت بزرگ و یک منّت بزرگی بود: «خَلَقَکُمُ اللهُ اَنوَاراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقینَ حَتّى مَنَّ اللهُ عَلَینا بِکُم فَجَعَلَکُم فی بُیُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَن تُرفَع»(۳) تا آخر؛ حقیقتاً نعمت بزرگی است. خب ولایت امیرالمؤمنین و مسئلهی ولایت، یک جا در قرآن -در سورهی مائده- مایهی یأس کفّار است: اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم؛(۴) آن روزی که مسئلهی ولایت مطرح شده، آن روزی است که به نصّ قرآن «یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»، مایهی یأس کّفار است که مرحوم علّامهی طباطبائی یک تفصیل خیلی زیبایی در این زمینه دارند در تفسیر المیزان که این یأس چگونه است و با چه منطقی این یأس وجود دارد؛ یک جای دیگر در همین سورهی شریفه، این آیهی مبارکه است که «وَمَن یَتَوَلَّ اللهَ وَ رَسولَه وَ الَّذینَ ءامَنوا فَاِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ الغّْلِبون»،(۵) که مراد از این «الَّذینَ ءامَنوا» که در این آیه است و آیهی قبلش که «وَهُم راکِعون»(۶) [است] -آیهی رکوع [که میگوید] در حال رکوع، انفاق میکنند- امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) است؛ «ءامَنوا» در این آیه هم اشارهی به همان است؛ [یعنی] آیهی بعد از «اِنَّما وَلِیُّکُمُ الله».(۷) آنوقت اینجا «حِزبَ الله» را که همان کسانی هستند که دنبالهرو این ایمان و این حرکتند، «غالبون» معرّفی میکند؛ یعنی یک جا مسئلهی یأس کفّار است، یک جا مسئلهی غلبهی اهل حق. زمینههای حرکت امّت اسلامی و جامعهی اسلامی، بخصوص جامعهی شیعه اینها است که مایهی غلبه و مایهی یأس کفّار و مایهی توانایی و قدرت و در اختیار ما است.
آنچه ما بهعنوان دولت اسلامی و حکومت اسلامی بایستی بهطور دائم در نظر داشته باشیم این است که باید حکومت علوی را معیار خودمان قرار بدهیم، خودمان را با حکومت علوی بسنجیم؛ هر مقداری که بین ما و آن حکومت فاصله است، آن را عقبماندگی بهحساب بیاوریم. اگر چنانچه کارهای خوب انجام میدهیم، از لحاظ معنوی پیشرفت میکنیم یا کارهایی که مایهی افتخارِ بهحسب ارزشهای اسلامی است انجام میدهیم، مبالغه نکنیم در اهمّیّت آن؛ مقایسه کنیم با حکومت علوی و ببینیم چقدر فاصله است بین ما و او. شاخص عمده در حکومت علوی، یکی عدالت است، یکی پارسایی و پاکدامنی است، یکی مردمی بودن و با مردم بودن است؛ حکومت علوی اینها است دیگر؛ زندگی امیرالمؤمنین مظهر عدل است، مظهر زهد است، مظهر مردمی بودن و پاک زیستن است. باید اینها را معیار قرار بدهیم، واقعاً باید در این جهت حرکت کنیم. نمیگویم مثل امیرالمؤمنین بشویم که خب این امکانپذیر نیست؛ امّا قلّه را در نظر بگیریم و بهسمت قلّه حرکت بکنیم؛ حالا گیرم که کسی به قلّه نرسد امّا در این جهت حرکت بکنیم؛ این وظیفهی ما است؛ واقعاً در حکومت اسلامی برای امثال ماها که عضو و جزو این حکومت و دولت هستیم، وظیفه این است که در فکر عدالت باشیم، در فکر زهد و پارسایی خودمان باشیم، در فکر کمک به مردم باشیم، در فکر پاک زندگی کردن باشیم؛ اصلاً باید جهتگیریمان این باشد. انشاءالله این عید بر همهی شماها و برخانوادههایتان مبارک باشد.
هفتهی دولت را هم تبریک عرض میکنم. هفتهی دولت به جز اینکه نام شریف و ماندگار آن دو شهید عزیز -شهید رجائی و شهید باهنر- را تداعی میکند و آنها را که حقّاً و انصافاً دو شخصیّت برجسته و ممتاز بودند در مقابل چشم ما قرار میدهد، علاوه بر این خود هفتهی دولت، برکاتی دارد؛ یکی از برکاتش این است که شاخص و نشانهی عبور یک مقطع از مهلت چهارساله است؛ هر دولتی چهار سال فرصت دارد، چهار سال مهلت دارد؛ این نشان میدهد که یک دوره از این چهار سال سپری شد و به خودِ مأمور دولتی، مسئول دولتی -بخصوص مسئولین عالیرتبه، مثل آقایان که تشریف دارید- این فرصت را میدهد که یک ارزیابیای از کار خودش بکند؛ چون ارزیابی ما، وقتی در درونِ خودمان ارزیابی میکنیم، گاهی متفاوت است با آن ارزیابیای که انسان میخواهد در مقام بیانِ به دیگران ارزیابی کند. گاهی اوقات این ارزیابی واقعاً ما را خرسند میکند، گاهی هم ممکن است که ما ببینیم این ارزیابی جوری است که ما را متنبّه میکند و موجب میشود که به فکر بیفتیم که یک کاری را انجام بدهیم یا یک حرکتی را انجام ندهیم، جبران کنیم. بالاخره هفتهی دولت یک فرصت اینچنینی است.
یک جهت دیگر هم در هفتهی دولت هست و آن، این است که یک مقطعی است برای خداقوّت گفتن به مسئولین دولتی؛ واقعاً جا دارد که هرکسی که به یک نحوی از انحاء با دولت مواجه است، به مسئولین دولتی خداقوّت بگوید. کار، کار بزرگی است؛ کار، کار سنگینی است -کاری که بر عهدهی دولت است- و دولت، یعنی قوّهی مجریّه بهطور مجموع از صدر تا ذیل، یک پهنهی عظیمی از مسئولیّت و کار را بر عهده دارد؛ از مسائل سیاسی و مسائل اقتصادی بگیرید، تا مسائل علم و فرهنگ، تا مسائل اجتماعی، تا مسائل امور زیربنائی مثل حمل و نقل و انرژی و مانند اینها، تا خدمات و امثال اینها؛ یک مجموعهی عظیمی از کار، بر عهدهی دولت است و خب از صدر تا ذیل، چند هزار نفر مشغول کار و تلاشند و در بین این مجموعه بسیارند کسانی که حقیقتاً از همهی نیروی خودشان استفاده میکنند و بلکه بیشتر از اندازهای که متوقَّع و منتظَر هست کار میکنند برای اینکه کار را بتوانند خوب تحویل بدهند. انصافاً بایستی خداقوّتی گفت. در یک کشور بزرگ و پهناوری مثل کشور ما با یک جمعیّت هشتاد میلیونی، مدیریّت این مجموعهی کار، کار بزرگی است، کار آسانی نیست و کار بسیار دشوار و مهمّی است؛ و کسانی که دستاندرکارند، خودشان بیشتر از همه میفهمند. حالا یک کسی بیرون گود ایستاده، ممکن است جور دیگری فکر کند و قضاوت کند امّا انسان وقتی وسط گود باشد، حالا بنده که دستم به کار اجرائی سالهایی بند بوده، کاملاً میفهمم که چقدر مشکلات هست، چقدر دشواریها هست؛ حتّی اگر چنانچه این مشکلاتی که عارض بر ما است -[مثلاً] دشمنهای خبیثی که هستند- هم نباشند، بالاخره کار، بسیار دشوار و مشکل است. خب، حالا ما به سهم خودمان به همهی شما برادران عزیز و خواهران عزیز، خداقوّت میگوییم؛ انشاءالله که موفّق باشید و خداوند کمکتان کند تا آنچه میخواهید تحقّق پیدا کند، انشاءالله بهآسانی تحقّق پیدا کند.
در هفتهی دولت باید نقاط قوّت و ضعف -عمدتاً هم بهوسیلهی خود مسئولین- دیده بشود. نقاط قوّت و ضعف را با هم باید دید؛ بعضی هستند نقاط ضعف را میبینند، نقاط قوّت را نمیبینند. این، خطرش این است که انسان را به بدبینی و ناامیدی میکشاند. اینکه [همواره] فقط نگاه کنند نقاط ضعف را ببینند و آن نقاط قوّتی که وجود دارد مورد توجّه قرار نگیرد، عیب است؛ هم برای خود مسئول اگر چنانچه اینجور حرکت بکند عیب است که موجب ناامیدی و دلسردیاش میشود، و هم برای کسی که از بیرون دارد نگاه میکند. عکسش هم همینجور است؛ اگر فقط نقاط قوّت را ببینیم و نقاط ضعف را نبینیم، اشکالات دیگری را به وجود میآورد؛ موجب میشود که نقاط ضعف متراکم بشود، راهِ درست پیموده نشود و انسان به اهداف نرسد؛ لذا باید هم نقاط قوّت را دید، هم نقاط ضعف را دید؛ نقاط قوّت را تقویت کرد، بیشتر کرد، افزایش داد؛ و نقاط ضعف را تا آنجایی که ممکن است انسان بنویسد، یکییکی کم کند. در همهی مسائل اینجوری است؛ در مسائل شخصی هم همینجور است.
خوشبختانه در این دولت -دولت دوازدهم- حقّاً و انصافاً نقاط قوّتی وجود دارد که قابل ذکر است. خب در این یک سالی که از عمر این دولت دوازدهم گذشته، با اینکه مدّتی از این یکساله هم مصروف انتخاب کابینه و تعیین وزرا و مشکلاتی که در این راه هست شد، درعینحال کارهای خوبی انجام گرفته، اتّفاقات خوبی افتاده که آقای رئیسجمهور بخش مهمّی از آنها را در بیاناتشان گفتند. در زمینهی اقتصاد، رشد ۴.۶ درصدی چیز خوبی است و اتّفاق خوبی است که افتاده؛ اگرچه با آنچه ما در سیاستها آوردهایم -۸ درصد- فاصلهاش زیاد است لکن بههرحال در این شرایط، ۴.۶ درصد خوب است؛ رشد بسیار قابل قبول برای دولت است. در برخی از بخشها مثل کشاورزی و انرژی تولیدات خوبی انجام گرفته. در همین سهماههی امسال، صادرات کشور قریب ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده، واردات کشور ۵ درصد کاهش پیدا کرده؛ اینها اتّفاقات خوبی است که افتاده؛ اینها قابل توجّه است، قابل ارائهی به مردم، به سؤالکنندگان، و به افکار عمومی است که واقعاً باید اینها را شکر کرد از خدا؛ امیدواریم انشاءالله این روند افزایش صادرات غیر نفتی و کاهش واردات، تا آخر سال ادامه پیدا کند؛ یعنی این را دنبال کنید که انشاءالله [بشود]. در بخشهای دیگر هم کارهای خوبی شده که حالا در همین هفته، آقایان مشغول اطّلاعرسانی هستید و من هم که بعضاً مشاهده میکنم، میبینم خوب است. البتّه باید اعتراف کنیم، قبول کنیم که ماها در تبلیغات، خیلی آدمهای مسلّطی نیستیم، یعنی واقعاً -هم دولت، هم ماها، همهمان- تبلیغاتمان، تبلیغات خیلی خوب و خبررسانیهایمان حرفهای نیست؛ امّا حالا به همان مقداری که دارد کار انجام میگیرد، خوب است به اطّلاع مردم برسد.
من تذکّراتی را امروز عرض میکنم دربارهی سه مطلب: یکی راجع به همین مسائل اقتصادی که مسئلهی اساسی امروز ما است؛ یکی دربارهی مسائل خارجی یا سیاست خارجی؛ یکی هم دربارهی اتّحاد و انسجام داخلی که آقای رئیسجمهور هم اشاره کردند.
دربارهی اقتصاد، ما از اوّلِ امسال و قبل از امسال چند بار جلسه داشتیم با دوستان، مسائلی را، مطالبی را بنده گفتم که روی آنها تکیه میکنم، تأکید میکنم، نمیخواهم تکرار بکنم آنها را. جلسهی هماهنگی رؤسای سه قوّه هم که با هدف کار اقتصادی و کمک اقتصادی تشکیل شده، برکاتی داشته، فوایدی داشته؛ یعنی آن جلسه، آثاری در وضع عمومی داشته و میتواند بهتر و بیشتر هم داشته باشد، باید هم ادامه پیدا کند. آقایان! بهطور معمول و متعارف وقتیکه دو نفر انسان پهلوی هم مینشینند، نقاط مشترکی دارند، نقاط تفارقی هم دارند؛ نمیشود به استناد نقاط تفارق، انسان مشترکات را فراموش کند. بالاخره بحث مذاکره در دنیا مطرح میشود، میگویند با فلان دولت، با فلان کشور مذاکره کنیم؛ خب وقتی مذاکره با دشمنها و با مخالفین و با امثال اینها مطرح میشود، با دوستان و خودیها به طریق اولیٰ مذاکره باید انجام بگیرد. مذاکره بشود؛ یک چیزی مورد اختلاف است، مذاکره میشود، یک کلمهای شما میگویید، یک کلمهای او میگوید، بالاخره به یک نقطهای میرسید. بایستی این کار ادامه پیدا کند و لازم است.
در مورد اقتصاد، باید قوی و پُرحجم کار کرد. ببینید دوستان! دشمن متمرکز شده روی مسئلهی اقتصاد، علّتش هم این است که در زمینهی مسائل اقتصاد یک به اصطلاح خلأهایی وجود داشته، یک ضعفهایی وجود داشته، به تعبیر نظامیها یک نقاط کور راداری وجود داشته که دشمن از آنجاها توانسته نفوذ بکند و وارد بشود؛ ما باید این نقاط کور راداری را ببندیم، ما باید نقطهضعفها را درست بشناسیم و اینها را برطرف کنیم؛ میتوانیم. همهی این کارهایی را که باید انجام بگیرد -حالا من اشاره میکنم به بعضی از اینها- ما میتوانیم. در ادارهی اقتصادی کشور راه وجود دارد؛ اینجور نیست که ما دچار بُنبست باشیم؛ نه، راههایی وجود دارد و میشود این راهها را باقدرت پیمود و رفت انشاءالله. بایستی بکنید؛ بایستی وارد بشوید؛ بایستی پرحجم و باکیفیّت کار کنید؛ مسئولین اقتصادی کشور باید شب و روز نشناسند.
بحث اقتصاد مقاومتی و سیاستهای اقتصاد مقاومتی که گفته شد، اساس سیاستهای [اقتصاد] مقاومتی، آن لُبّش عبارت است از تکیه بر تولید داخلی؛ اساسِ آن، این است. سیاستهای اقتصاد مقاومتی، هم بهمعنای سنگرسازی دفاعی در مقابل دشمن است -یعنی واقعاً این سیاستها اگر به طور کامل و دقیق اجرا بشود، سنگرسازی میکند؛ سنگرسازی دفاعی است- هم توانمندسازی برای حرکت به جلو است؛ یعنی سیاستهای اقتصاد مقاومتی هم جنبهی پدافندی دارد، هم جنبهی آفندی دارد، محورش هم تولید است. لذا من حتّی از همین جلسهی هماهنگی رؤسای سه قوّه هم انتظار دارم که یکی از جهاتی که روی آنها تکیه میکنند در بحثها و مسائلی که در آنجا آورده میشود و کارشناسهایی که با آن جلسه ارتباط پیدا میکنند، این است که روی مسئلهی تولید تکیه کنند. ببینیم مشکلات تولید داخلی کشور چه چیزهایی است، به انحاء مختلف دنبال راهِحلّ این مشکلات باشیم. بنده اقتصاددان نیستم امّا حرفهای اقتصاددانها را میخوانم؛ اقتصاددانهای کشور که شما هم خیلیهایشان را قبول دارید، راه ارائه میکنند. اینجور نیست که راه وجود نداشته باشد؛ راههایی وجود دارد برای اینکه بتوانیم تولید کشور را نجات بدهیم.
یک مسئله هم مسئلهی معیشت مردم است که باز به همین تولید ارتباط پیدا میکند؛ یعنی یکی از بهترین راهها برای اینکه ما بخواهیم معیشت مردم را ترمیم کنیم و اصلاح کنیم -که الان مردم دچار مشکلات هستند در امر معیشت، بخش مهمّی از مردم دچار مشکلاتند- واقعاً باید تکیه کنیم روی مسئلهی تولید داخلی. خب، یک تلاش همهجانبهای باید بشود برای جلوگیری از تعطیلی کارخانهها یا زیرِ ظرفیّت کار کردن کارخانهها.
یک مسئلهی مهم در زمینهی مسائل اقتصادی که مناسب است بنده تذکّر بدهم، بحث مدیریّت اقتصادی است؛ دولت باید مدیریّت کند اقتصاد کشور را. مدیریّت را با تصدّیگری نباید اشتباه کرد؛ تصدّیگری دولت در امر اقتصاد به ضرر کشور تمام میشود؛ این را ما عملاً در انقلاب تجربه کردیم و میدانیم که تصدّیگری دولت خوب نیست. اصلاً سیاستهای اصل ۴۴ برای این بود که این تصدّیگری انجام نگیرد؛ [پس] آن را بکلّی از حوزهی فکر خارج کنیم، یعنی این مدیریّتی که من میگویم، مطلقاً اشتباه نشود با تصدّیگری در مسئلهی اقتصاد.
مدیریّت اقتصادی دو رکن مهم دارد؛ یکی این است که ما میدان را باز کنیم برای فعّالیّت فعّالان سالم اقتصادی؛ میدان باز بشود برای اینها و کمکشان بکنیم؛ افرادِ صاحبِ فکرِ اقتصادی بنشینند ببینند راههای کمک کردن به فعّال اقتصادی چیست -راههایی وجود دارد- و موانعی که بر سرِ راهِ کارِ درستِ اینها و پیشرفتِ اینها وجود دارد چیست؟ آن موانع را بردارند؛ من حالا یکی دو مثال عرض خواهم کرد؛ یک رکن مدیریّت این است. یک رکن دیگر هم این است که دستگاه دولتی، هوشمندانه، هوشیارانه، با چشم باز، مراقب فعّالیّت مضرّ اقتصادی باشد؛ یعنی یک فعّال اقتصادیای که حرکت مضر میکند، مورد توجّه قرار بگیرد، جلویش گرفته بشود، جلوی منافذ فساد بسته بشود و گرفته بشود. مدیریّت اقتصادی یعنی این، هیچ ربطی به تصدّیگری ندارد.
حالا مثلاً در مورد آن بخش اوّل یعنی کمک به [فعّال اقتصادی]، من یک مثالِ همین روزها را بزنم، البتّه مثالهای فراوانی وجود دارد؛ کسانی در داخل کشور هستند که یک حرکت اقتصادی را شروع میکنند؛ باید به اینها کمک بشود. حالا اینکه گفتم مال این روزها است، همین مسئلهی نوشتافزار است؛ چند جوان باهمّت پیدا شدهاند و نوشتافزار داخلی دارند تولید میکنند؛ نوشتافزار یک رقم مهمّی است؛ شما ببینید مصرف نوشتافزار -مداد و کاغذ و دفتر و بقیّهی وسایل- چه حجم عظیمی دارد که ما در بسیاری از اینها داریم از واردات استفاده میکنیم که هم بارِ فرهنگی دارد، هم بارِ اقتصادی دارد. یک مشت جوان پیدا شدهاند که از دو سه سال قبل از این، از چند وقت قبل -حالا من دقیقاً الان یادم نیست- همّت گماشتند برای اینکه نوشتافزار داخلی [تولید کنند]؛ خب اینها احتیاج به کمک دارند؛ باید به اینها کمک بشود؛ [امّا] کمک نمیشود؛ حتّی در مقابل حرکت اینها، احیاناً سنگاندازی هم انجام میگیرد. لازم نیست سنگاندازی را مسئول دولتی یا وزیر دولتی انجام بدهد؛ نه، ممکن است وزیر دولتی اصلاً خبر هم نداشته باشد امّا دیگرانی هستند که سنگاندازی میکنند؛ باید جلوی این گرفته بشود. چند وقت قبل یک تعدادی از همین جوانها آمدند پیش من؛ خب آدم میبیند اینها سرتاپا شوقند، سرتاپا آمادگی و قوّه و توانِ کارند، ابتکار هم دارند، [امّا] توانایی مالیشان ضعیف است؛ باید کمک بشوند؛ کمک [به اینها] هم کمکهای چند هزار میلیاردی مثل این معوّقات بانکی ما نیست که یک نفری چند هزار میلیارد مدیون [است]؛ اینجوری نیست، کمکهای خیلی خیلی کمتری است؛ با یک مختصر کمکی، با دست گذاشتن پشت اینها و حرکت دادن به جلو، به اینها کمک میشود. از این قبیل هم ما زیاد داریم. ببینید؛ بنده بهعنوان مسئولی که به کارهای اقتصادی و مسائل اجرائی کشور هم کاری ندارم، مورد مراجعهی زیادی قرار میگیرم، میدانم که بسیاری از مسئولین و وزرا و مانند اینها، مورد مراجعه قرار میگیرند. از این قبیل فراوانند؛ باید به اینها کمک بشود. برای ما خیلی پیش آمده -حالا «خیلی» که میگویم، یعنی متعدّد- که آمدهاند شکایت کردهاند، بنده هم بعضی اوقات سفارش کردهام. این یکی از کارها است که بایستی انجام بشود و از این قبیل زیاد است.
یکی مسئلهی میدان را باز کردن، یعنی بهبود فضای کسبوکار [است]. یک گزارشی همین اخیراً به دست ما رسید -که حالا دقیقاً جزئیّاتش یادم نیست؛ آنچه در ذهنم مانده که خیلی برجسته بود این بود- که در یک موضوع مشخّصی در طول مدّت کوتاهی، مثلاً شاید دو سه ماه، سی بخشنامه صادر شده از طرف مسئولین! خب این فعّال اقتصادی چهجوری میتواند برنامهریزی کند برای آیندهی خودش؟ کسی که میخواهد در این بخش و مربوط به این قضیّه کار کند، چطور میتواند برنامهریزی کند؟ دائماً بخشنامه پشت سرِ بخشنامه، تصمیمگیریهای متعارض و گاهی متناقض دربارهی یک موضوع! اینها باید برداشته بشود؛ یعنی اینها چیزهایی است که مانع کار است؛ این ثبات و آرامشی را که فعّال اقتصادی احتیاج دارد این را [ایجاد کنید]. بنابراین، یک رکن مدیریّت عرض کردیم این است که ما بتوانیم به کسانی که فعّال هستند از گروههای مردمی کمک کنیم، میدان را برای آنها باز کنیم، موانع را از سرِ راه آنها برداریم. من یکوقتی اینجا در یکی از دیدارهایی که داشتیم -مال دو سه سال پیش است؛ من آنجا تصریح کردم، [امّا] الان درست یادم نیست؛ برای اینکه مثلاً در یک مرغداری یک چیزی درست کنند؛ حالا یادم نیست؛ آنوقتی که اینجا گفتم، تفصیلاً گفتم آنها را- اشاره کردم که گزارشی چند نفر از این فعّالان بخش خصوصی به ما داده بودند که برای یک کار کوچکی، شاید حدود چند ماه لازم بوده که این آدم دوندگی کند که بتواند یک کار کوچکی را در کنار یک کار اقتصادیای که دارد، مثلاً فرض کنید که انجام بدهد. اینها را بایست کم کرد؛ باید راه را باز کرد برای اینکه مردم بتوانند فعّالیّت کنند. این بخش اوّل است.
بخش دوّم هم مبارزهی با مفسد و بستن منافذ فساد است؛ چشمِ باز مدیران؛ آنچه نیاز است این است. ببینید، همین تازه یک گزارشی وزارت اطّلاعات برای ما فرستاد، من نگاه کردم این گزارش را دیدم از آبان ۹۶ تا تیر ۹۷، ۵۶ اخطار در مورد مسائل مربوط به فساد اقتصادی، به دستگاههای مختلف دولت از طرف وزارت اطّلاعات داده شده! خب این کار اطّلاعات، کار خوبی است؛ من نمیدانم چقدرش دنبال شده چقدرش دنبال نشده، [امّا] این مهم است که نگاه کنیم ببینیم در طول مثلاً چند ماه، وزارت اطّلاعات برخورد کرده با یک رقمِ به این بزرگی؛ یعنی ۵۶ مورد را وزارت اطّلاعات مطرح کرده و ذکر کرده. [در خصوص] همین حوادثی هم که اخیراً پیش آمد، حالا آقای دکتر روحانی اشاره کردند و بیان کردند توجیهاتی را که درست است توجیهات ایشان، منتها واقع قضیّه این است که در کنار این توجیهات، یک مقداری غفلت و بیتوجّهی مدیریّتی انجام گرفته. وقتیکه ما میخواهیم ارز را به هر دلیلی وارد بازار کنیم -[چون] این را لازم میدانیم، این را وسیلهای برای پایین آوردن قیمت ارز میدانیم- باید این کار را با چشمِ باز انجام بدهیم تا اینجور نشود که در این شرایطِ سختِ ما، چند میلیارد دلار بیفتد دست یک عدّهی معدودی که یا قاچاق کنند، یا ببرند در کردستان عراق بفروشند، یا در بازار داخلی آن را نقد کنند، یا بهعنوان گردشگری بگیرند جور دیگر عمل کنند -که خب این را همه میدانند- و یا بهعنوان آوردنِ یک کالایی ثبت سفارش کنند [ولی] یک کالای دیگر را بیاورند؛ اینها خب چیزهایی است که مدیریّتها میتوانند اینها را [مراقبت] کنند که این را من با آقای رئیسجمهور هم قبلاً در میان گذاشتم. اینجور هم نیست که ما لازم باشد بالای سرِ هر یک نفری یک پلیس بگذاریم که ببینیم چهکار میکند؛ نه، امروز خب شیوههایی وجود دارد، روشهایی وجود دارد، روشهای پیشرفتهای وجود دارد؛ میشود اینها را کنترل کرد. باید کنترل کرد یعنی باید با چشمِ باز مراقبت کرد. این مدیریّت اقتصادی است.من بهنظرم میآید شما میتوانید این کار را بکنید، دولت ما میتواند این کار را بکند؛ این کاری نیست که جزو محالات باشد یا جزو مشکلات فوقالعاده باشد؛ نه؛ اهتمام لازم است، ورود مجاهدانهی در وسط میدان لازم است و این کارها را میتوانید انجام بدهید.
[کسی] پول را میگیرد که مثلاً فرض کنید که فلان جنس لازم را، کالای لازم را، کالای واسطهای را -که شما به او اجازه میدهید- یا دارو را وارد کند، [امّا] این را صرف میکند برای یک کار دیگر. [یا مثلاً] ما در اصل ۴۴ گفتیم که کارخانههای دولتی را به مردم بفروشند؛ بفروشند که چهکار کنند؟ بفروشند که [آن را] تعطیل کنند؟ یا نه، بفروشند که کار انجام بگیرد؟ این [شخص] کارخانه را میگیرد، آن دستگاههایی را که حالا [یا ساختهاند] یا وارد کردهاند و با چه زحمتی اینها را سوار کردهاند و چیدهاند و مرتّب کردهاند، آهنآلاتش را بهعنوان آهنپاره میفروشد، زمینش را هم پاساژ درست میکند! خب چرا این کار انجام میگیرد؟ چه کسی باید جلوی این کار را بگیرد؟ نمیشود گفت که قوّهی قضائیّه جلوی این کار را بگیرد؛ این را مدیر باید ببیند به چه کسی دارد میدهد این کارخانه را. اصل ۴۴ گفته که کارخانهها داده بشود به مردم برای اینکه کارخانه باقی بماند، برای اینکه تولید بشود، نه برای اینکه تبدیل بشود به پاساژ و از بین برود. این اتّفاقات افتاده؛ این مخصوص دولت شما هم نیست؛ قبل از شما هم این کارها انجام گرفته. بههرحال، مدیریّت اقتصادی اینها است و به این چیزها بایستی توجّه کرد.
البتّه حالا من دو مورد را هم یادداشت کردهام اینجا که یک مواردی هم هست که بحث سودطلبی نیست که بگوییم برای سودطلبی، این آدم -مفسد اقتصادی- این کار را کرده، [بلکه] خرابکاری است. مثلاً فرض بفرمایید شما میبینید ناگهان در تهران یا در شهرهای بزرگ، پوشک بچّه کمیاب میشود! این اتّفاق افتاده، واقعی است، این بهعنوان فرض نیست؛ آخر پوشک بچّه؟ این مردم را عصبانی میکند دیگر! طرف مقابل -دشمن- میخواهد مردم عصبانی بشوند از دستگاه دولتی و دستگاه حکومت؛ این یکی از راههایش است؛ پوشک! یا شب عید که مثلاً فرض کنید وقت شستوشو و مانند اینها است، موادّ شوینده ناگهان کمیاب میشود، نیست؛ خب این کاری است که خرابکاری است. اینها را بایستی با چشم باز دنبال کرد؛ این یک مسئلهی مهم است.
یک مسئلهی مهمّ دیگری که من اینجا بهمناسبت مسائل اقتصادی عرض میکنم، این است که کشور ما از لحاظ ظرفیّتهای اقتصادی، یک کشور برجسته است، یک کشور سطح بالا است؛ ظرفیّتهای اقتصادی ما خیلی خوب است. اگر از این ظرفیّتها استفاده نکنیم، واقعاً کفران نعمت کردهایم؛ خدای متعال [میفرماید]: اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کـُفرًا؛(۸) ما نعمت خدا را نبایست تبدیل کنیم به کفران. ما ظرفیّتهای فوقالعاده [داریم]. یک مطالعاتی انجام گرفته در موسّسات بینالمللی مثل همین صندوق بینالمللی و امثال اینها که اینجا برای من گزارشش را آوردهاند؛ میگویند تولید ناخالص داخلی ایران -که تولید ناخالص، در واقع ظرفیّت بالفعلِ موجودِ تحقّقیافتهی کشور است دیگر، یعنی آنچه بالفعل تحقّق پیدا کرده- در رتبهی هجده جهان قرار دارد، یعنی در بین دویست و خُردهای کشور، ما در رتبهی هجدهم هستیم از لحاظ تولید ناخالص داخلی، که این تولید ناخالص داخلی یعنی آن چیزی که شما از ظرفیّتهای کشور بهره بردهاید، تحقّق دادهاید و به دست آوردهاید. این خب خیلی چیز بالایی است، این تحقیقات بینالمللی است.
یک تحقیق دیگری هست باز در کنار این -مال بانک جهانی است؛ در سال ۲۰۱۳- که از لحاظ ظرفیّتهای استفادهنشدهی داخلی، ایران در رتبهی اوّل جهان است؛ شما چه احساسی پیدا میکنید از این؟ این دیگر حرفی نیست که یک اقتصاددانی در داخل بگوید تا حمل بشود بر یک معنایی؛ نه، این را یک مرکز بینالمللی نگاه میکند به ظرفیّتهای کشور -ظرفیّت جغرافیایی، ظرفیّت انسانی، ظرفیّتهای اقلیمی، ظرفیّتهای کانی(۹) و امکانات زیرزمینی و امثال اینها- میگوید مجموع ظرفیّتهای استفادهنشدهی کشور ما، آنقدر بالا است که ما در این زمینه در دنیا رتبهی اوّلیم؛ در سال ۹۲ این گفته شده و مال ۲۰۱۳ است.
بنابراین استفاده نکردن از ظرفیّتها چیز مهمّی است. این را بنده البتّه بارها در صحبتهای گوناگون گفتهام و مواردی را هم ذکر کردم از آن ظرفیّتهای استفاده نشده که حالا لزومی ندارد [بگویم]؛بحث اینها در جلسات تخصّصی بیشتر لازم و مهم است که انجام بگیرد که چه چیزهایی ظرفیّتهای استفادهنشده است؛ یک فهرستی وجود دارد از ظرفیّتهای استفادهنشده؛ یکی این است.
بد استفاده کردن هم هست؛ یکی از مشکلات ما، مسئلهی بد استفاده کردن است. حالا آقای دکتر روحانی اشاره کردند که ما ممکن است از واردات بنزین بینیاز بشویم؛ خب این خبر خوبی است، لکن اصل اینکه «ما که خودمان یکی از تولیدکنندگان بزرگ نفت دنیا هستیم، بنزین را وارد میکنیم»، این بسیار خبر بدی است؛ چرا این کار اتّفاق میافتد؟ ما چرا اصلاً نفت را خام صادر میکنیم؟ گاز را چرا تبدیل به محصول و الاِنجی(۱۰) نمیکنیم؟ نفت را چرا تبدیل به بنزین نمیکنیم که صادر کنیم؟ این یک سؤالی است؛ این بد استفاده کردن است. بنده از سالها پیش -از شاید پانزده شانزده سال پیش- در دولتهای قبل، مکرّر بر روی مسئلهی پالایشگاههای داخلی و توسعهی پالایشگاهها و تولید محصولات گوناگونِ نفت تکیه کردهام؛ خب این کار انجام بگیرد. رفتند آقای روحانی دو فاز از این پالایشگاه ستارهی خلیج فارس را افتتاح کردند؛ این، تولید کشور را به مبالغ زیادی بالا برد؛ این، یکی از مسائل مهم است. خب ما همین خط را دنبال کنیم؛ چرا ما باید بنزین وارد کنیم؟ در مواردی، سالهایی اتّفاق افتاده که چند میلیارد ما پول دادیم برای اینکه بنزین وارد کشور کنیم؛ کشوری که خودش منابع مهم نفتی دارد و صادرکنندهی نفت است، آنوقت بنزینِ منشقّ از نفت را باید ما وارد بکنیم؛ خب این خیلی چیز عجیب و غریبی است. روی اینها تکیه باید کرد، روی این باید کار کرد و میشود کار کرد؛ همینطور مسئلهی گاز که اشاره کردم و عرض کردم.
حالا در داخل کشور هم یکی از مشکلات بزرگ ما از این بهاصطلاح به نظر من بد استفاده کردن از ظرفیّتهای داخلی، مصرف بالای بنزین در داخل است؛ آن روز ایشان به من گفتند که روزانه ۱۰۵میلیون لیتر مصرف بنزین کشور است؛ حالا یک جای دیگر من خواندم در یک گزارشی که بیشتر است، ۱۲۰ میلیون [لیتر]. حالا، ۱۰۵ میلیون لیتر! چرا؟ چرا باید اینقدر ما مصرف بکنیم؟ یک دورهای مسئولین توانستند مصرف روزانه را برسانند به حدود ۶۵ میلیون لیتر، یعنی کمتر از ۶۵ میلیون لیتر؛ شد این کار؛ البتّه خود آنها بعداً خرابش کردند، لکن این کار ممکن است، این کار میشود، شدنی است، راههایی وجود دارد، دنبال کنید آن راهها را، با قدرت پیش بروید. حالا ممکن است یک تعدادی -آدمهایی یا هر خانوادهای که پنج ماشین دارند و مصارف زیاد دارند- ناراحت بشوند؛ خب بشوند! از این ۱۰۵ میلیون لیتر در روز، چقدرش دست آحاد مردم و اکثریّت مردم کشور میافتد؟ یعنی اینها به نظر من یک چیزهای مهمّی است؛ جلوی این را بگیرید، نگذارید. بخش عمدهای از این به عهدهی وزارت نفت است و [نیز] مجموعهی دولت؛ باید روی این تصمیمگیری کنید و نگذارید. بحث مدیریّت اقتصادی دولت هم یک نکته است و اینها همه ابعاد گوناگون مدیریّت است. حالا حرف در این زمینهها زیاد است، دیگر نمیخواهیم طولانی صحبت کنیم.
یکی از مسائل مهمّ اقتصادی ما، ظرفیّت بخش خصوصی است؛ ما از ظرفیّت بخش خصوصی استفاده نمیکنیم. حالا [همانطور که] عرض کردم، گاهی اوقات کارخانهها را بر طبق سیاستهای اصل ۴۴ آنجوری میدهیم دست آدمهایی که نابابند، امّا بهطور رایج و معمول، بخش خصوصی را ما واقعاً وارد نمیکنیم و از سرمایههای مردم، درست استفاده نمیکنیم. مجموعهی اتاق بازرگانی یک دیداری با دبیرخانهی شورای عالی امنیّت داشتند و یک حرفهای مفصّلی زدند که بنده آن حرفها را خواندم؛ به نظر من آقایان بخوانید آن حرفها را، آقایان بشنوید و ببینید آن حرفها را؛ حرفهای درستی است؛ ما باید از ظرفیّتهای بخش خصوصی استفاده کنیم؛ بخش خصوصی آماده است. حالا اصل ۴۴ را دولتها -هم دولت جناب آقای روحانی که تشریف دارند، هم دولت قبل از ایشان- خلاصه فارسیاش این است که درست دلشان نمیآید که آنچنانکه باید و شاید اعمال کنند؛(۱۱) اعمال کنید اصل ۴۴ را، راه بیندازید امکانات بخش خصوصی را.
فرض بفرمایید کسانی که میتوانند کمک بکنند، فقط تجّار نیستند -تجّار یک بخشی از مجموعهی بخش خصوصی هستند- نه، تولیدگران و صنعتگران [هم هستند]. الان شما مثلاً فرض کنید در وزارت نیرو یا در وزارت نفت مِنباب مثال، احتیاج دارید به قطعات فراوان؛ با قطعهساز بنشینید [صحبت کنید]. ما قطعهسازهای خوبی در کشور داریم. یکوقتی، البتّه سالها پیش، زمانی که آقای بیطرف(۱۲) -رفیق ایشان- وزیر نیرو بود، یک پرّهای برای یک چیزی لازم داشت؛ من به ایشان گفتم: آقا! شما خودت فارغالتّحصیل این دانشگاه امیرکبیر هستی، از اینجا تا دانشگاه امیرکبیر یک قدم راه است، بروید آنجا بنشینید با اینها صحبت بکنید تا برایتان تولید کنند؛ که همانوقت اتّفاقاً ارتشیها در نیروی هوایی همان [قطعه] را تولید کرده بودند برای یک منظور دیگری، البتّه با یک ابعاد بزرگتری. [پس] صنعتگران بخش خصوصی میتوانند به دولت کمک کنند در بخشهای مختلف. گاهی اوقات میشود که ما یکی دو قطعه نداریم و زنجیرهی تولید یک محصول بکلّی میخوابد بهخاطر نبود این قطعه و اینکه در خارج آن را به ما نمیدهند یا مشکلات به وجود میآورند. خب این را در داخل تولید کنیم؛ ما میتوانیم در داخل تولید [کنیم]؛ هر کاری را که در داخل، دنبالش رفتیم و تأکید کردیم و یک خُرده خرج کردیم و مانند اینها، توانستیم به وجود بیاوریم؛ یک نمونهاش وزارت دفاع است که کارهای خوبی در این زمینه در آنجا انجام گرفت.
یک مسئلهی مهمّ دیگر در زمینهی اقتصاد که موضوع چهارمی است که دارم عرض میکنم، مسئلهی مدیریّت نقدینگی کشور [است] که حالا آقای رئیس جمهور اشاره کردند به نقدینگی. اوّلاً اینکه ما اجازه دادیم که نقدینگی افزایش پیدا کند، از اوّل خطا بوده؛ نباید میگذاشتیم؛ از اوّل باید ما جلوی افزایش نقدینگی را میگرفتیم؛ حالا هم اینکه نقدینگی رها بماند که به هر طرفی حمله کند ویرانی به وجود بیاورد، این هم باز یک خطای دیگر است؛ نقدینگی باید مدیریّت بشود. اینکه ما اینجوری فرض کنیم که «نه، کاریاش نمیشود کرد نقدینگی را»، نه، اینجوری نیست؛ نقدینگی را میشود کنترل کرد، میشود مدیریّت کرد؛ البتّه احتیاج دارد به یک مجموعهی تماموقت فعّال؛ یک مجموعهی تماموقت. چندی پیش نمایندگان مجلس از رئیسجمهور محترم درخواست کرده بودند که که یک تیم اقتصادی فعّال [تعیین بشود]؛ خیلی خوب، یک تیمی زیر نظر همین مجموعهای که الان دارید هم میخواهید بگذارید -بحث تغییر و تبدیل و مانند اینها را بنده هیچوقت مطرح نمیکنم و نکردهام- بالاخره یک مجموعهی فعّال شبانهروزی از عناصری که اهل کار جهادی باشند، یعنی واقعاً بخواهند کار بکنند، شب و روز نشناسند، اهل ابتکار و مانند اینها هم باشند، دنبال این قضیّه بگذارید و بگویید نقدینگی را مدیریّت کنند؛ میتوانید این کار را بکنید. ما به قولی چهارصد هزار میلیارد تومان، به قولی ششصد هزار میلیارد تومان، پروژهی نیمهتمام داریم؛ خب جاذبه درست کنید برای بخش خصوصی که این نقدینگی به این طرف هدایت بشود؛ میشود این کارها را کرد؛ امتیاز بدهید، جاذبه درست کنید. ما برای فروش نفتمان یک مواردی اتّفاق افتاده که برای اینکه بتوانیم کار را پیش ببریم یک مسامحهای در قیمت کردهایم، مثلاً فرض کنید که یک تخفیفی به یکی دادیم؛ خب این کار را در داخل انجام بدهیم؛ بخش خصوصی را وادار کنیم، کارهای مهمّی میشود انجام داد. آن روز بهنظرم در همین جلسهی دولت بود که گفتم، فرض بفرمایید که همین الان این نیروگاههای سی مگاواتی را که گفتند روسیه میسازد -بنده خیال میکردم کمتر از صد مگاواتی نداریم؛ معلوم شد نه، پنجاه مگاواتی و سی مگاواتی [هم] داریم- خیلی خب، اینها قیمتش هم نباید خیلی بالا باشد، این درآمدزا است؛ بخش خصوصی را تشویق کنید، تحریص کنید بروند از اینها ده تا، بیست تا، بگیرند بیاورند و جاهای مختلف نصب بکنند؛ هم انرژی است، هم جذب نقدینگی است، هم آبشیرینکن است و فواید فراوانی از این قبیل دارد. منظورم جذب نقدینگی است؛ این نقدینگی زیاد، این نقدینگی که امروز وجود دارد، خطر بزرگی است، این را اقتصاددانها بهتر از ما میدانند که این، هر طرف رو کند ویرانگر است؛ خب میآید یکوقت طرف سکّه، میآید طرف ارز -[مثل] همینی که اتّفاق میافتد و شما میبینید- یکوقت میرود طرف مسکن یکجور دیگر میشود. نباید بگذارید، باید این مدیریّت بشود؛ یعنی رها نمیشود گذاشت نقدینگی را. نمیشود گفت که حالا این اضافه شده و هیچ کاریاش نمیشود کرد؛ نه نخیر، این را میشود کنترل کرد، میشود مهار کرد و این باید مهار بشود.
البتّه مسئلهی بانکها که ایشان گفتند مسئلهی درستی است؛ یعنی بانکها، بانک مرکزی را بین دو محذور قرار میدهند؛ این هم علاج دارد. بانکی که نتوانسته خودش را اداره کند و مردم را به صف کرده، اعتبار این بانک را سلب کنید. اوّلاً نظارت بانک مرکزی بر بانکها موجب میشود که به این وضع نرسند -اگر چنانچه نظارت مستمری از اوّل وجود داشته باشد- وقتی هم که به این زمینه رسید بالاخره باید با بانک برخورد بشود. اینهمه بانک خصوصی! بانکها چرا مشکل نقدینگی پیدا میکنند؟ برای خاطر اینکه شعبه زیاد میکنند، برای اینکه آسایشگاه برای افراد خودشان [درست میکنند]. این را من یک وقتی به جنابعالی هم گفتم که بنده در تهران با ماشین از یکجایی عبور میکردم، یک دیوار طولانی بود که همینطور که با ماشین رفتیم، دائم دیدیم این دیوار هست، هست، هست؛ من پرسیدم این مال کیست؟ چیست اینجا به این بزرگی؟ یک تشکیلات عظیمی [بود]! گفتند بله، برای بانکِ فلان است. خب این بانک غلط میکند که یک چنین کاری را [کرده]، میخواهد چه بکند این را؛ یعنی واقعاً این چیز مهمّی است، پولهای مردم را میگیرند و اینجوری امکانات درست میکنند؛ حالا اینکه یک تشکیلاتی است که لابد برای تفریح و مانند این حرفها است؛ نه، بانکها بنگاهداری میکنند. بنده همینجا در همین جلسه یک بار گفتم که جلوی بنگاهداری بانکها را بگیرید؛(۱۳) بانک برای بنگاهداری که نیست. خب پولهای مردم اینجوری [صَرف میشود]؛ کنترل قوی و مدیریّت قوی بانک مرکزی بر بانکها موجب میشود که به اینجا نرسند که بانک مرکزی بین دو محذور گیر کند؛ یا بدهد، یکجور مشکل برایش درست بشود؛ یا پول و نقدینگی را افزایش ندهد، یکجور دیگر محذور درست بشود. یعنی این بالاخره جزو مسائل مهم است. به نظر من به وضع بانکها برسید و نقدینگی را بهطور جدّی اهمّیّت بدهید و دنبال بکنید.
خب، پس بنابراین در این زمینه حالا ما عرایضی عرض کردیم و دیگر بیشتر از این در این زمینه صحبت نکنیم و برویم موضوع دوّم -البتّه موضوع دوّم به این طولانیای نیست، مختصرتر است- که موضوع سیاست خارجی است و آقای ظریف -دوست عزیز ما- هم که اینجا تشریف دارند.
اوّلاً تأکید میکنم ارتباط روزافزون با همسایگان را. ما خب چهارده پانزده همسایه داریم، خیلیهایشان و اکثرشان کسانی هستند که ما میتوانیم با اینها ارتباطات خوب داشته باشیم. از فرصتها استفاده کنیم. من پیغام دادم به شما(۱۴) راجع به پاکستان که خب شما گفتید که مشغول مقدّمات هستید که این کار را انجام بدهید. عراق هست، ترکیه هست، پاکستان هست، کشورهای آسیای غربی هست، جاهای دیگر هستند، بالاخره ما با این مجموعهی بزرگ در مسائل گوناگون میتوانیم کار کنیم. این دیپلماسی قوی با همسایگان برای مسائل اقتصادی ما هم خوب است. به من اینجور گزارش دادند که اگر چنانچه ما بتوانیم [به اندازهی] ده درصد از فعّالیّت اقتصادی این کشورها، با آنها کار بکنیم، برای ما یک رقم خیلی بالایی [است]؛ ده درصد چیز زیادی هم نیست. یک مسئله این است.
یکی [هم] مسئلهی اروپا است. بنده قبلاً هم گفتهام، الان هم میگویم که ارتباط با اروپا باید ادامه پیدا کند. البتّه اروپا یک شکل نیست، جاهای مختلفش مختلفند، در یک چیزهایی مشترکند، در یک چیزهایی نه، جور دیگرند، روشهای مختلفی دارند. بههرحال با مجموعهی اروپا -کشورهای اروپایی، نه جامعهی اروپا- با کشورهای اروپایی بایستی ادامهی ارتباط باشد امّا قطع امید کنید از اینها؛ از اروپا قطع امید بکنید. اروپا جایی نیست که ما بتوانیم برای مسائل گوناگون خودمان از جمله همین مسئلهی برجام و مسائل اقتصادی و مانند اینها به آنها امید ببندیم؛ نه، اینها کاری نخواهند کرد؛ قطع امید [بکنید]. این قطع امید به معنای قطع رابطه نیست، به معنای قطع مذاکره نیست؛ به معنای این است که ما تصمیم خودمان را جور دیگری بگیریم، این است معنایش و نگاه شکآلود داشته باشید به وعدههای آنها؛ به هرچه وعده میدهند، با تردید نگاه کنید. الان هم که دارند بازی درمیآورند. به نظر من در این قضایای مربوط به برجام و تحریمها دارند شوخی میکنند؛ در واقع اینها یک رفتار مناسبی الان با ما ندارند.
و این را هم من عرض بکنم: برجام هدف نیست، برجام وسیله است. برجام هدفی نیست که ما لازم باشد این را حتماً حفظ کنیم؛ وسیلهای برای حفظ منافع ملّی ما است. اگر چنانچه یک روزی به این نتیجه رسیدید که برجام نمیتواند منافع ملّی را تأمین بکند، برجام را بگذارید کنار، یعنی هیچ اهمّیّتی ندارد؛ ببینید منافع ملّی چه اقتضاء میکند. از من هم گاهی سؤال میشود که شما گفتی که برجام را آتش میزنی، چرا آتش نزدی؟ علّتی که آتش نزدیم همین بود که گفتیم شاید بشود منافع ملّی را با آن تأمین کرد؛ وَالّا اگر آدم بفهمد که منافع ملّی تأمین نمیشود، ما هم آتش زدن را بلدیم که این کار را بکنیم. بالاخره بازی نکنند با ما؛ این را باید جدّی دنبال بکنید.
البتّه شنیدم که شما یک نامهی خوبی هم اخیراً نوشتهاید به این مسئولین [اروپایی]؛ خوب است. اینجور نامهها را نوشتن خوب است، البتّه باید بفهمند که پشت سر این نامه یک تدبیری وجود دارد، یک تصمیمی وجود دارد؛ این را باید حس کنند؛ هم در بیانات جنابعالی و آقای رئیسجمهور و بعضی دیگر، و هم در برخی از اقداماتی که آقای صالحی(۱۵) باید بکند که من نمیدانم چقدر ایشان این اقدامات را کردهاند یا دارند میکنند. این هم یک مسئله.
مسئلهی دیگر در قضیّهی سیاست خارجی، آمریکا است. اینکه حالا باز بعضی زمزمه شروع کردهاند که «در حاشیهی اجلاسِ مجمعِ عمومی، ممکن است مذاکره انجام بگیرد»، این به طور قطع منتفی است؛ یعنی معنی ندارد یک چنین چیزی. آنها که آن ظاهرسازها بودند، آنجوری عمل کردند با ما؛ اینها که آدمهای وقیحِ مُتهتّکِ(۱۶) پُرروی صریحِ شمشیر از رو بندند؛ با اینها چه مذاکرهای؟ اصلاً معنی ندارد. حالا آقای رئیسجمهور که هیچ، وزیر خارجه و عناصر وزارت خارجه هم همینجور؛ هیچ معنی ندارد با اینها مذاکره کردن. البتّه شما این را هم میدانید و شاید بهتر از من بدانید که آمریکاییها احتیاج دارند به مذاکرهی با جمهوری اسلامی. دولتهای آمریکا -هم آن دولت قبلی، هم این دولت، هم دولت اسبق- همه احتیاج دارند نمایش بدهند که ما جایی مثل جمهوری اسلامی را کشاندیم پای میز مذاکره؛ این چیزی است که نیاز دارند. آن روزی که اوباما موفّق شد تلفنی با آقای دکتر روحانی صحبت بکند، اینها آنجا جشن گرفتند که خبرش بعداً رسید به ما از طُرُقی. اینها احتیاج دارند به این قضیّه؛ هیچ لزومی ندارد که ما این احتیاج آنها را برآورده کنیم. حالا [اینکه] چرا ما با مذاکره مخالفیم هم، من دلیلش را قبلاً گفتهام، دیگر تکرار نمیکنم.
مسئلهی سوّم مسئلهی انسجام و اتّحاد است. انسجام و اتّحاد بین مسئولین ادارهی کشور و مدیریّت کشور همیشه لازم است، امروز از همیشه لازمتر است؛ من تأیید میکنم حرف آقای روحانی را. رؤسای سهقوّه، مسئولین گوناگون، بخشهای مختلف، بایستی پشتیبان هم باشند. معنای این [حرف]، این نیست که در همهی مسائل همنظر باشند؛ نه، ممکن است نظرات مخالفی هم داشته باشند، امّا اوّلاً بایستی در عمل به یکدیگر کمک کنند -بخصوص حالا چون دولت وسط میدان است و همانطور که قبلاً گفتیم کارهای عمده مربوط به او است، بخصوص به قوّهی مجریّه همه باید کمک کنند- و هم اختلافنظرها را رسانهای نکنند؛ این هم مهم است. بالاخره شما دربارهی فلان مسئله با یک رئیس دیگر اختلافنظر دارید؛ چه لزومی دارد که این اختلافنظر در رسانهها گفته بشود؟ معنای این چیست؟ چه فایدهای بر این مترتّب است؟ اینکه حالا چهار عنصر سیاسی ورشکسته، یک گوشهای خوششان بیاید که ما مثلاً حالا اینجوری موضع گرفتیم، دلیل نمیشود. اختلاف بین مسئولان افکار مردم را مغشوش میکند، آشفته میکند، آنها را نگران میکند، مضطرب میکند. من گاهی حتّی میبینم آقایان وزرا هم برخلاف همدیگر حرف میزنند! شما که در هیئت وزیران دور یک میز نشستهاید، آقای رئیسجمهور هم در رأس آنجا نشسته؛ هرچه میخواهید دعوا کنید، همانجا دعوا کنید، همانجا با هم اختلافنظر [را طرح کنید]؛ دیگر چرا میآورید در تریبون؟ یک وزیری یک حرفی میزند، یک وزیر دیگری میآید آن حرف را رد میکند؛ این خیلی چیز عجیبی است؛ این مجادلات رسانهای واقعاً یک چیز خیلی بدی است.
امّا جلسهی دیروز مجلس، به نظر من نمایش اقتدار جمهوری اسلامی بود. خدا خیر بدهد به آقای رئیسجمهور و به قوّهی مقنّنه که مشترکاً نمایش اقتدار و ثبات جمهوری اسلامی را دیروز دادند؛ این خیلی نکتهی مهمّی است. نمایندگان مجلس سؤال میکنند از رئیسجمهوری که با بیش از ۲۳ میلیون رأی انتخاب شده و رئیسجمهور بدون اِبا و امتناع میرود و با خونسردی سؤالها را میشنود، بعد با متانت اینها را جواب میدهد؛ اینها خیلی علامتهای خوبی است. اینکه ما میگوییم مردمسالاری دینی در کشور، یعنی این؛ یعنی اینکه وظایفشان را عمل میکنند، آشفته نمیشوند، سؤال ـ جواب میکنند، حرف میزنند، به هم نمیپرند؛ اینها خیلی مهم است؛ این اتّفاق دیروز افتاد. اگر چنانچه فرض کنید دیروز یک نفر از نمایندگان، لحن نامناسبی به کار میبُرد، یا آقای رئیسجمهور در برخورد با مجلس یک لحن نامناسب [داشت]، این چقدر بد بود، این چقدر به ضرر جمهوری اسلامی بود! نخیر، آنها محترمانه سؤال کردند، آقای رئیسجمهور هم با متانت، با خونسردی جواب داد. حالا البتّه بین خواستههای آنها و توقّعات و انتظارات آنها و واقعیّتهایی که وجود دارد، یک فاصلهای وجود دارد، یک شکافی وجود دارد و در این تردیدی نیست که این شکاف باید پُر بشود، [امّا] این اشکالی ندارد، مهم این است که آنچه اتّفاق افتاد، بهنظر من یک نمایش باشکوهی بود از قدرت جمهوری اسلامی، از ثبات جمهوری اسلامی، از اعتمادبهنفسِ مسئولین در جمهوری اسلامی؛ مجلس یکجور اعتمادبهنفس نشان داد، رئیسجمهور و دولت یکجور اعتمادبهنفس نشان داد؛ این به نظر من بسیار چیز خوبی بود.
البتّه دشمن غیر از این را میخواهد؛ دشمن سعی میکند قضیّه را جور دیگری وانمود کند امّا حقیقت قضیّه این چیزی است که من گفتم و این را دیگران میبینند و میفهمند؛ و داخل کشور هم همینجور، مردم میبینند نه، هیچ چیزی به هم نخورد، مشکلی به وجود نیامد و رفتند با متانت و با احترام متقابل سؤال کردند، جواب دادند و برگشتند آمدند. این به نظر من جلسهی بسیار خوبی بود و قوّهی مجریه و قوّهی مقنّنه مشترکاً یک کار بزرگی را انجام دادند؛ این، هم رئیسجمهور را تقویت میکند، هم مجلس را تقویت میکند، هم انشاءالله زمینهای برای همکاریهای بیشتر و نزدیک شدن نظرات و واقعیّتها به یکدیگر خواهد بود.
البتّه خب باید این توصیههایی که امروز ما کردیم و مطالبی که گفته شده، مورد توجّه قرار بگیرد و پیشرفت کنیم، [از جمله] همین چیزی که مکرّر هم گفته شده و گفته میشود که یک جمع فعّال کمربستهی بانشاطی مسئول بشوند که این معضلات مهم را یکی پس از دیگری حل کنند و انشاءالله پیش بروند.
در آن موردِ جلسات سه قوّه هم البتّه این مطلبی که آقای دکتر روحانی اشاره کردند درست است و بایستی یک هماهنگی خوبی [بشود]؛ من هم سفارش کردم، باز هم سفارش خواهم کرد، منتها توجّه بکنید که جوری حرکت نشود که وظایف ذاتی قوای دیگر مورد غفلت قرار بگیرد؛ قبلاً هم من با جنابعالی صحبت کردم؛ جوری باشد که هماهنگی کنید. بله، خب جنگ، فرمانده میخواهد -ما هم که یک مقدار مختصری در جنگ بودیم میدانیم- منتها فرمانده شُور ستادی میکند، یعنی هیچوقت هیچ فرماندهی نیست که بدون شُور ستادی همینطور بگوید «آقا برویم» و دنبالش راه بیفتند؛ نه، بالاخره ستاد دارند، مینشینند بحث میکنند، شُور ستادی میکنند و کار میکنند، و گاهی اوقات میشود که نظر فرمانده با این مشورتی که با افراد ستاد میکند، بکلّی عوض میشود یعنی جور دیگری میشود. یعنی چیزهایی هست که جزو سُنن طبیعی و معمولی رفتارهای جمعی است؛ اینها باید رعایت بشود؛ یکیاش همین است که مشورت کنیم، فکر کنیم، حقوق افراد گوناگون را در نظر بگیریم و البتّه «فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی الله»(۱۷) هم دنبالش هست که باید آن را هم انجام بدهیم.
خب، انشاءالله که آقایان همهتان موفّق باشید، مؤیّد باشید و خداوند از شماها راضی باشد و کمکتان کند که بتوانید وظایف مهمّی را که بر عهده دارید، انجام بدهید. صحبت ما هم مثلاینکه طول کشید؛(۱۸) مرحمت عالی زیاد، خداوند انشاءالله شما را محفوظ بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، حجّتاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیسجمهور) گزارشی ارائه کرد.
۲) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۶۴؛ «بِیقین، خدا بر مؤمنان منّت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت ...»
۳) منلایحضرهالفقیه، ج ۲، ص ۶١٣ (با اندکی تفاوت) (زیارت جامعهی کبیره)
۴) سورهی مائده، بخشی از آیهی ۳
۵) سورهی مائده، آیهی ۵۶
۶) سورهی مائده، بخشی از آیهی ۵۵
۷) سورهی مائده، بخشی از آیهی ۵۵
۸) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۲۸؛« آیا به کسانى که [شکر] نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند ننگریستى؟ ...»
۹) معدنی
۱۰) گاز مایع طبیعی
۱۱) خندهی معظّمٌله
۱۲) حبیبالله بیطرف
۱۳) بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت (۱۳۹۶/۶/۴)
۱۴) وزیر امور خارجه
۱۵) علیاکبر صالحی (رئیس سازمان انرژی اتمی)
۱۶) بیپروا، پردهدر
۱۷) سورهی آل عمران، بخشی از آیهی ۱۵۹؛ «… و چون تصمیم گرفتى، بر خدا توکّل کن …»
۱۸) رئیس جمهور: «طیّب الله انفاسکم، خیلی استفاده کردیم.» |
2,043 | 1397/05/22 | بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40273 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز؛ از شهرهای دور، در این هوای گرم لطف کردید، امروز این حسینیّه با انوار معنویِ اخلاصی که در بسیاری از شما هست، نورانی شد، منوّر شد. از این اجتماعات، غیر از جنبههای مدیریّتی و سیاسی و بینالمللی، جنبههای معنوی هم بایستی مطالبه کرد و توقّع داشت و انتظار داشت؛ در بین شما حتماً نَفَسهای پاکیزه، دلهای پاک، نورانی، دعاهای مستجاب وجود دارد؛ به اینها ما امید بستهایم، امید میبندیم.
خب، روز اوّل ماه ذیالحجّه است؛ ماه ذیالحجّه هم ماه عجیبی است؛ ماه دعا، ماه مناجات، ماه یادآوری میقات پروردگار با پیغمبر بزرگ [است]؛ اوج این حرکتِ تضرّع و دعا و توسّل هم روز عرفه است که آنجا شاهد گفتگوی امام بزرگوار و شهیدمان با خدای متعال هستیم -دعای عرفه، با آن مضامین بلند- بعد هم روز [عید] قربان، یادآوری قربانی بزرگ، وَ فَدَیناهُ بِذِبحٍ عَظیمٍ؛(۱) بعد وارد دههی دوّم ذیحجّه میشویم، دههی غدیر، ماجرای عجیبی است؛ این ماه مهمّی است؛ و مقدّمهی ماه محرّم. از این فرصتها استفادهی معنوی کنیم.
شماها اغلب جوانید، دلهایتان پاک است، روحهایتان صافی است، آلودگیهایتان نسبت به امثال ما که عمری گذراندهایم، کمتر است؛ با توجّه به خدای متعال «وَ سئَلُوا اللهَ مِن فَضلِه»؛(۲) فضل خدا را بخواهید در همهی امورتان -در امور شخصی، در امور اجتماعی، در امور سیاسی، در امور بینالمللی- و خدای متعال پاسخ خواهد داد. وقتی شما اطمینان به فضل الهی و برکات الهی پیدا کردید، اوّلین خاصیّتش این است که احساس قدرت میکنید، احساس نیرومندی میکنید، ضعف و ترس و مانند اینها از شما دور میشود؛ خیلی با عظمت است، خیلی با ارزش است. احساس دیگری که در شما به وجود میآید، چون متّکی به خدا، متّکی به قدرت لایزال، متّکی به نعمت بیزوال هستید، ایجاد امید است، در شما امید به وجود میآید، امید رشد میکند، دل شما روشن میشود به نور امید؛ وقتی امید بود، توکّل بود، اعتمادبهنفس بود، اتّکاء به قدرت الهی بود، آنوقت یک ملّت، شکستناپذیر میشود؛ یک انسان، تبدیل میشود به یک عنصر لایزال از لحاظ اقتدار، از لحاظ حرکت، از لحاظ پیشرفت. راز اینکه اینهمه به ما در کلمات ائمّهی اطهار و در دعاها به توسّل به خدای متعال و توکّل به خدای متعال و تضرّع پیش خدای متعال تحریض(۳) شده است، این است؛ وقتی شما به خدا متّکی بودید، اِنَّمَا یَکتَفِی المُکتَفونَ بِفَضلِ قُوَّتِکَ فَصَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اکفِنَا وَ اِنَّما یُعطِی المُعطونَ مِن فَضلِ جِدَتِکَ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اَعطِنَا؛(۴) خدایا! آنهایی که در دنیا توانستهاند خودشان را در مقابل طوفانها نگه دارند، بخشی از قوّت تو به آنها داده شده است، پس، از آن به ما هم عنایت کن؛ در دعا -در صحیفهی سجّادیّه- امام سجّاد به ما یاد میدهند اینجوری دعا کنید، اینجوری بخواهید. اینکه ما را توصیه میکنند به دعا کردن، به تضرّع کردن، برای این است که گم نکنیم خودمان را، خطا نکنیم؛ خودتان را کوچک نشمرید، ضعیف نشمرید؛ اگر متّکی به منبع لایزال قدرت و ثروت باشید، آنوقت دیگر هیچ احتیاجی به کسی ندارید؛ اللّهُمَّ اَغنِنا عَن هِبَةِ الوَهّابینَ بِهِبَتِکَ وَ اکفِنَا وَحشَةَ القاطِعینَ بِصِلَتِک؛(۵) همهی دنیا هم که رو برگردانند، شما قدرتمندید. یک ذرّه از این احساس در ملّت ایران به وجود آمده، چهل سال است که در مقابل قدرتهای پُررویِ وقیحِ بیشرمِ متکبّرِ دنیا، با قدرتِ تمام ایستاده است. آنچه من و شما در این مقوله داریم، یک اندکی از بسیار است؛ هرچه بیشترش کنیم، این اقتدار و این توانایی بیشتر میشود. خب، این راجع به ماه ذیحجّه.
بنده امروز میخواهم دربارهی سه موضوع با شما صحبت کنم. البتّه بنده سرماخوردگی هم پیدا کردهام و صدایم گرفته و از شما هم عذرخواهی میکنیم بهخاطر گرفتگی صدا؛ ببخشید. این چیزها هم ما را از میدان خارج نمیکند، ما حرفمان را میزنیم. سه موضوع را میخواهم عرض بکنم، حالا تا حدّی که حال و توان مجلس اجازه بدهد. یک موضوع راجع به مسئلهی اقتصاد و معیشت مردم است که امروز مسئلهی جاریای است که در ذهن اغلب افراد هست؛ چند نکته را در این مورد میخواهم عرض بکنم. یک موضوع دیگر آمریکا است، آمریکا و شرارتهای آمریکا و مانند اینها؛ امروز حرفهای جدیدی در این زمینه از طرف آنها و امثال آنها مطرح میشود که بحث کوتاهی هم راجع به این قضیّه میکنیم. یک مسئله هم مسئلهی وحدت سیاسی و عمومی مردم و مسئولان و همافزاییها است که در سرتاسر کشور بایستی، هم مردم، هم مسئولین، سعی کنند همافزایی کنند؛ یکدیگر را تکمیل کنند.
خب، امّا مسئلهی اوّل، مسئلهی اقتصاد؛ مشکلات معیشتی، امروز چیزی است که آحاد مردم، همه آن را احساس میکنند؛ یک بخشی از مردم هم بشدّت و واقعاً زیر فشارند؛ گرانی هست؛ در مواد غذایی، گوشت، تخممرغ، مرغ، بقیّهی چیزهای لازم در زندگی، اجاره بهای مسکن، در وسایل منزل، وسایل دیگر و امثال اینها، گرانی فراوان است. خب اینها واقعاً فشار میآورد روی مردم؛ یک مشکلاتی است که وجود دارد؛ یا کاهش ارزش پول ملّی؛ اینها مشکلات اقتصادی کنونی کشور است.
کارشناسان اقتصادی کشور و بسیاری از مسئولین، متّفقند بر اینکه عامل این حوادث، تحریمهای خارجی نیست، عامل این حوادث، درونی است، مشکلات داخلی است. بسیاری از مسئولین هم این را بر زبان آوردهاند، گفتهاند. کارشناسها هم تقریباً -تا آنجایی که بنده مطّلع شدهام- متّفق بر این معنا هستند. نه اینکه تحریمها اثر ندارد؛ چرا، تحریمها هم اثر دارد؛ امّا عمدهی تأثیر، مربوط به عملکرد ماها است. اگر چنانچه این عملکردها بهتر از این باشد، با تدبیرتر از این باشد، بهنگامتر از این باشد، قویتر از این باشد که امروز هست، تحریمها اثر زیادی نمیگذارند؛ میشود علاج کرد و در مقابل تحریمها میشود ایستاد. بیشترِ مشکل، ناشی از مسائل درونی و داخلی خود ما است. حالا مثلاً فرض کنید در همین قضیّهی ارز و سکّه و این حرفهایی که این دو سه ماهه پیش آمد، خب، مبالغ زیادی -حالا گفتند مثلاً فرض بفرمایید هجده میلیارد دلار، اسکناس موجودِ ارز؛ برای کشور ما که در تهیّهی ارز مشکل داریم و ارزها و پولهای خودمان را هم نمیتوانیم از خارج وارد کشور کنیم و سخت است، هجده میلیارد رقم بالایی است- بر اثر بعضی از بیتدبیریها و بیتوجّهیها، آمد دست افرادی که از آن سوءاستفاده کردند. یک نفری یک کالایی را ثبت سفارش کرد، یک کالای دیگر آورد؛ یک چیزی را درخواست کرد برای یک مقصودی، ارز را در آنجا مصرف نکرد؛ گفت میخواهم مسافرت بروم، نرفت؛ ارز را، یا آوردند -یک تعداد معدودی- استفاده کردند، یا به قاچاقچی فروختند [و او] ارز را برداشت برد خارج، یا به کسی فروختند که آن را احتکار کرد و نگه داشت تا گران بشود و بیاید به قیمت دو برابر و سه برابر بفروشد و به ثروت بادآورده [برسد]؛ خب اینها مشکلات مدیریّتی است؛ این ربطی به تحریم ندارد. مسئولین محترم کشور، به این معنا اذعان دارند؛ قبول دارند که مشکلِ اینجوری هست؛ بنابراین بسیاری از مشکلات از این قبیل است. مشکلات، مربوط به نحوهی مدیریّت ما و نحوهی سیاستگذاریِ اجرایی ما است.
ارز را یا سکّه را وقتی که بهصورت غلط تقسیم میکنند، این دو طرف دارد: یکی آن که میآید این را میگیرد و مثلاً فرض کنید قاچاقچی است یا به قاچاقچی میفروشد؛ یکی آن که این را میدهد. ما همهاش داریم دنبال آن کسی که «میگیرد» میگردیم -مفسد اقتصادی، قاچاقچی- درحالیکه تقصیر عمده متوجّه آن کسی است که «داد»؛ او را باید دنبال کرد. در این کاری که اخیراً قوّهی قضائیّه شروع کرده که کار درستی است، دنبال این هستند. نه اینکه بیخود زید و عمرو را متّهم کنند؛ نه، لکن بالاخره یک تخلّفی انجام گرفته، یک خطای بزرگ انجام گرفته. نمیگوییم هم «خیانت»؛ زبان بنده اینجور نمیگردد که راحت بگوییم فلانی یا فلانکَسها خیانت میکنند؛ نه، امّا بالاخره خطا کردند و خطای مهمّی کردند که ضررش به مردم برگشت. وقتی اینجور قیمت ارز ترقّی پیدا میکند -یعنی قیمت ریال میآید پایین- خب برای آن کارمندی که روزمُزد است یا حقوق اندکی دارد، دیگر چیزی باقی نمیماند. قیمت ریال وقتی آمد پایین، قیمت پول ملّی وقتی آمد پایین، مشکلات همین میشود که ملاحظه میکنید. خب، این یک نکته که بنابراین، تحریمها اثر دارند -نه اینکه اثر ندارند- امّا عمدهی تأثیرِ سوء، مربوط به نحوهی اقدام ما و مدیریّتها است.
یک نکتهی دیگر این است که دشمن از همینجا میآید سوء استفاده میکند؛ دشمن کمین گرفته دیگر. ما دشمن داریم؛ ما یک ملّتی هستیم که به دلایل گوناگون، دشمنانِ خبیث و رذل کم نداریم؛ در اطراف کمین گرفتهاند، بمجرّدی که این مشکل را در داخل مشاهده کرد، فوراً مثل مگسی که روی زخم مینشیند، میآید مینشیند روی این مشکل و بنا میکند از این سوء استفاده کردن؛ القا میکند که بله نظام اسلامی نتوانست، نظام اسلامی ناتوان بود؛ القای ناامیدی میکند، مردم را دچار سرگردانی میکند. تبلیغات [میکنند]؛ میبینید دیگر؛ حالا من نمیدانم چقدر شماها با این تبلیغات جهانی ارتباط دارید؛ حالا که دیگر فضای مجازی در اختیار همه هست. بهطور دائم، از صد طرف، تبلیغات علیه نظام اسلامی و علیه اسلام و علیه جمهوری اسلامی و علیه همهی دستگاههای کشور و مانند اینها شروع میشود، بهخاطر خطائی که زیدی، عمروی یا بکری انجام دادهاند؛ دشمن از این سوء استفاده میکند. خب، این حرکت شرورانهی دشمن است؛ خب، حالا چه؟ دشمن میخواهد القا کند که کشور دچار بنبست است.
حرف من این است: من میگویم در کشور هیچ بنبستی وجود ندارد؛ در همین زمینهی اقتصادی، هیچ بنبستی وجود ندارد. اینجور نیست که راهحل نباشد؛ نخیر، مشکلات کشور، مشکلات اقتصاد، شناختهشده است، راهحلها هم شناختهشده است. کنندهها باید انشاءالله همّت کنند، دامن همّت به کمر بزنند، که خب شروع کردهاند -کارهایی شده که من حالا در ادامهی صحبت بیشتر عرض خواهم کرد- انسان میبیند؛ بنده خودم که اینجا نشستهام، مرتّب از طرف جوانهای مؤمن، انقلابی، علاقهمند، خوشفکر، باابتکار، پیشنهاد و نامه و حرف و مانند اینها به من میرسد که من هم میفرستم برای دستگاههای اجرائی که از آنها استفاده کنند؛ اینها چیزهایی است که برای من میآید. اخیراً دیدم حدود چهل کارشناس اقتصادی که بعضیهایشان صاحبنام هم هستند و بعضیها را ما میشناسیم، به رئیسجمهور نامه نوشتهاند؛ مشکلات اقتصادی کشور را فهرست کردهاند، راهحلها را هم فهرست کردهاند. من بادقّت خواندم نامه را، دیدم درست است؛ دیدم نامه را از روی دلسوزی نوشتهاند. کسانی هم هستند که با دولت و دستگاه و رئیسجمهور محترم و مانند اینها مخالفتی ندارند؛ اینها جزو همین جریانی هستند که امروز در دستگاههای اجرائی حضور کاملی دارند، امّا درعینحال اشکالات ساختاری اقتصاد و اشکالات موجود و بالفعل حرکت اقتصادی کشور را خوب تشخیص دادهاند، برداشتهاند نوشتهاند، بیست راهحل هم نوشتهاند. بنده نگاه که کردم -آنطور که در ذهنم میآید- به نظرم تقریباً همهی راهحلهایشان درست است؛ اینها همان چیزهایی است که چند سال است ما در شعارهای سال همینها را تکرار کردهایم؛ در سیاستهای کلّی که ابلاغ میشود به سه قوّه، اغلبِ اینها -حالا نمیگوییم [همه]- چیزهایی است که ما گفتهایم؛ حالا این اقتصاددانهایی که مستقلّند، صاحب نظرند، صاحب فکرند، اینها را گفتهاند؛ پس راهحل وجود دارد. اینکه دشمن و به تبع دشمن یک عدّه آدم پست داخلی در فلان مطبوعه، در فلان سایت اینترنتی اینجور تبلیغ کنند که «کشور دیگر به بنبست رسید، هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه پناه ببریم به فلان شیطان یا فلان شیطان اکبر»، این دیگر خباثت است؛ نخیر، راه وجود دارد، راهحل وجود دارد؛ این راهحلها هست، در اختیار مسئولین است، میتوانند اجرا کنند، میتوانند عمل کنند. گفتم بعضی از اینها را هم شروع کردهاند، منتها باید جدّیتر شروع کنند. بنده حالا به شما دارم میگویم و بهاصطلاح در معرض عام دارم میگویم لکن در جلسات خصوصی به رؤسای محترم کشور و مسئولین کشور بارها و بارها همین را گفتهایم، آنها هم میروند دنبال میکنند و بالاخره بهقدر توان حرکت میکنند؛ بایستی همکاران خوبی را و فعّالان خوبی را انتخاب بکنند؛ همین جوانهای مؤمن را. ما نیرو کم نداریم، ما نیروی مستعدّ آمادهبهکارِ کمربستهی باانگیزهی باعُرضه کم نداریم. همین تازه، حدود پنج هزار نفر دانشگاهی به بنده نامه نوشتند و امضا کردند؛ من نامه را البتّه ندیدم، خبرش را برای من آوردند؛ میگویند ما در خدمت انقلابیم، در خدمت شما هستیم، آمادهایم؛ آمادهاند، آمادهی کارند؛ ما نیروی انسانی کم نداریم؛ الحمدلله کشور غنی است از لحاظ نیروی انسانی. خب از اینها استفاده بشود، از اینها کمک خواسته بشود، انشاءالله کارها انجام میگیرد.
من آخرین بار در یک معرض عمومی در روز عید فطر، در نماز، این را خطاب به مسئولین گفتم؛ نقدینگیِ عظیمی در کشور به وجود آمده که این هم ناشی از اشتباهات است؛ خود این یکی از سیاستهای اشتباه است که نتیجهاش این شده است که نقدینگی در کشور افزایش پیدا کند که مشکلات فراوانی را به وجود آورده؛ من گفتم اگر مسئولین کشور بتوانند بنشینند راههایی پیدا کنند و این نقدینگی را هدایت کنند بهسمت اقتصاد تولیدی، چه در صنعت، چه در کشاورزی، چه در مسکن و امثال اینها، همین نقدینگی که امروز تهدید است، تبدیل خواهد شد به فرصت؛ نصف این نقدینگی را هم اگر بتوانند هدایت کنند، این[جور] است. الان هم من عرض میکنم خطاب به مسئولین محترم دولتی -که شما میدانید من از دولت حمایت میکنم؛ بنده از همهی دولتها حمایت میکنم- و مؤکّداً سفارش میکنم که بنشینند فکر کنند، از آدمهای وارد و مطّلع و باهوش کمک بگیرند و راههایی پیدا کنند برای هدایت این نقدینگیِ عظیم بهسمت تولید؛ میشود، این کار شدنی است، این کار عملی است؛ وظیفهی مسئولین محترم دولتی و اقتصادی است و باید این کار را انجام بدهند. این [هم] یک نکته.
یک نکتهی دیگر این است که اینهایی که تحلیل میکنند مسائل اقتصادی را و گاهی هم گزارش میکنند و به مسئولین عالیرتبهی کشور هم همین تحلیلها را منتقل میکنند، میگویند بله، علّت این مشکلاتی که در بازار پیش آمده و در محیط کسبوکار پیش آمده، این است که چون مثلاً بنا بوده دشمن تحریمها را از نیمهی مرداد یا از آبانماه شروع کند، فعّالان اقتصادی چون میدانستند، خودشان را جمعوجور کردند؛ خیلی خب، اگر فعّالان اقتصادی -که میدانستند بنا است تحریم بشود- خودشان را آماده کردند، مسئولین دولتی بیشتر باید خودشان را آماده میکردند برای مقابلهی با تحریم. عرض کردم، تحریم تأثیر کمتری دارد. حالا بعضی میگویند سی درصد، بعضی میگویند بیست درصد؛ بنده اندازه ندارم که بتوانم بگویم سی درصد یا بیست درصد، میدانم تأثیرش کمتر است. اگر واقعاً تحریم تأثیر دارد، خیلی خب، شماها که میدانستید بنا است تحریم بشود، خودتان را آماده میکردید؛ باید آماده کنید، باید آماده کنند؛ الان هم همینجور است، الان هم دیر نشده. اگر کسی بگوید دیر شده، اگر کسی بگوید ممکن نیست، بیخود گفته؛ یا جاهل است یا همینجوری حرف میزند؛ نخیر، دیر نیست. الان هم میتوانند تصمیمگیری کنند در مقابل اقدام خصمانه و خبیثانهی دشمن -که حالا به حساب آن هم میرسیم- و اقدامات لازم را انجام بدهند؛ این کاری است که میشود [کرد]. اگر کسی اعلام کند که نخیر، نمیشود دیگر کاری کرد و دیگر کار از کار گذشته -[یعنی] اعلام بنبست- اگر کسی چنین کاری را بکند، یا جاهل است یا حالا عرض کردم من نمیخواهم نسبت خیانت به کسی بدهم امّا حرف، خائنانه است؛ اگر ناشی از جهالت نباشد. این هم یک نکته.
خب، یک نکته، مسئلهی فساد است. یکی از کارهایی که حتماً باید انجام بگیرد، مقابلهی با فساد است. این نامهای که رئیس محترم قوّهی قضائیّه پریروز به ما نوشتند و ما هم جواب دادیم و تأکید کردیم، یک گام مهمّ مثبتی است برای مقابلهی با فساد و مفسد؛ مفسد بایستی مجازات بشود. خب حالا چرا این را ما علنی میگوییم و اصرار میکنیم؟ برای خاطر اینکه تجربه نشان داده که وقتی با فساد و با مفسد، مواجهه و مقابله صورت میگیرد، جیغودادهایی از گوشهوکنار بلند میشود. من ده دوازده سال قبل از این یک نامهای نوشتم به سران سه قوّه دربارهی فساد؛ آنجا گفتم که این یک -قریب به این مضمون؛ در مدارک و مانند اینها موجود است- اژدهای هفتسر است؛ فساد اینجوری است، یک سرش را زدی، چند سر دیگر دارد که بالا میآیند؛ باید بهطور کامل با آن مواجهه بشود. اینکه علنی میکنیم، برای این است که همه بدانند، همه بفهمند بنا است با مفسد بدون رعایت هیچ ملاحظهای برخورد قاطع صورت بگیرد.(۶) (اجازه بفرمایید، اجازه بفرمایید! شما مگر دادگاهید که میگویید اعدام باید گردد؟(۷) بعضیهایشان ممکن است اعدامی باشند، بعضی ممکن است نخیر، اعدامی نباشند، حبسی باشند؛ فضاسازی نکنید که «اعدام باید گردد» که مجبور بشوند [اعدام کنند]؛ البتّه مجبور که نمیشوند، مراعات میکنند.) بنده نوشتهام باید عادلانه باشد و با دقّت انجام بگیرد؛ یعنی کار بایستی دقیق و عادلانه انجام بگیرد.
یک نکتهی بسیار مهم در زمینهی فساد هست؛ این را بگویم، این را همه توجّه کنند، همهی ملّت ایران هم توجّه کنند. بنده از قدیم با فساد و مفسد و مفسدین اقتصادی و غیرذلک مبارزه میکردم و مخالفت میکردم، الان هم عقیدهام قرص و محکم همین است؛ امّا بعضیها وقتی دربارهی فساد حرف میزنند، افراطی حرف میزنند، حواستان باشد! یکجوری حرف میزنند که گویا همه فاسدند، همهی مدیران را و همهی دستگاهها را فساد گرفته! نه آقا، اینجوری نیست؛ یک تعداد کمی فاسدند. بله! فساد، کمش هم زیاد است و باید با آن مواجهه بشود؛ امّا این یک حرف است، اینکه شما جوری حرف بزنی که شنونده خیال کند همه جا را فساد گرفته [حرف دیگری است]. بعضیها تعبیرات فرنگی هم به کار میبرند: «فساد سیستمی»؛ نه آقا! آن کسی که فساد را سیستمی میبیند، در مغز خودش فساد هست، در چشم خودش فساد هست. اینهمه مدیر پاکدست، اینهمه کارگزار مؤمن و پاکدست در سرتاسر کشور در همهی دستگاهها وجود دارند، دارند زحمت میکشند؛ چرا به اینها ظلم میکنید؟ چرا خلاف میگویید؟ چرا به نظام اسلامی ظلم میکنید؟ بله! در نظام اسلامی یک نفر هم نباید فاسد باشد؛ امّا آنچه وجود دارد، مثلاً ده فاسد است، نه ده هزار فاسد؛ خب اینها خیلی تفاوت دارد؛ این را توجّه داشته باشید. بعضیها در حرف زدن، در نوشتن؛ حالا که دیگر فضای مجازی هم هست، راحت برمیدارند اینجا و آنجا مینویسند «آقا همه را فساد گرفته»؛ نه آقا! اینجوری نیست. بله! فساد هست، در دستگاههای مختلف هم هست. من دیدم مثلاً در فرض کنید مجلس یا جای دیگر بعضیها را متّهم میکنند؛ درست که دقّت میکنید، میبینید آنهایی که مورد اتّهام قرار گرفتهاند یک چند نفر آدمند؛ این چند نفر را نمیشود تعمیم داد. تازه اگر راست باشد؛ ممکن است همین هم که متّهم میکنند دروغ باشد، خلاف واقع باشد، از روی ندانستن و بیاطّلاعی باشد؛ امّا اگر هم راست باشد، تازه میشود چند نفر در مقابل یک عدّهِی کثیر. توجّه داشته باشید که افراط و تفریط در همهی چیزها غلط است.
خب، جمعبندی؛ در این زمینهی مسائل اقتصادی، مشکلات اقتصادی در کشور وجود دارد و شناختهشده است، راهحلّ آنها هم شناختهشده است؛ چه راهحلهای ساختاری، چه راهحلهای کوتاهمدّت. بنده از رؤسای محترم سهقوّه خواستم جلسهای مشترک تشکیل بدهند برای اینکه همه با هم مشترکاً برای مسائل اقتصادی کشور و مشکلات اقتصادی راهحل پیدا کنند. از حدود دو ماه قبل از این بنده درخواست کردم؛ این جلسه بهطور پیوسته دارد تشکیل میشود، رؤسای سهقوّه با بعضی از کارشناسهای امین از سهقوّه راجع به مسائل اقتصادی بحث میکنند. این کار مهمّی است؛ این را ما از آقایان مطالبه کردهایم و آقایان هم دارند اجرا میکنند.
دستگاههای نظارتی هم بایستی با قوّت و با چشم باز در میدان باشند؛ هم دستگاههای اطّلاعاتی، هم دستگاههای نظارتی مربوط به قوّهی قضائیّه، هم دستگاههای نظارتی مربوط به مجلس، هم آحاد مردم مؤمن بایستی احساس کنند که وظیفه دارند و نقش ایفا کنند. من دیدم در یکی از این روزنامهها، از مردم مؤمن -حزباللّهی، بسیجی و غیره- خواسته شده که اگر شما به یک جایی دست پیدا کردید و اطّلاع پیدا کردید که مثلاً احتکار کردهاند، بیایید خبر بدهید. بله، خیلی فکر خوبی است؛ درست است؛ خیلی از این کارهایی که انجام گرفته است، با کمک آحاد مردم [بوده].
دولت هم باید از نیروهای پُرانگیزه و زرنگ استفاده کند -در مدیریّتهای کلان؛ نهفقط در کارهای خردهریز، [بلکه] در وزارتها و در مدیریّتهای بالا- و راههای فساد را ببندد. بله! قوّهی قضائیّه مجازات میکند، امّا در قوّهی مجریّه میتوان جلوی راههای فساد را -کارهایی که فسادآفرین است- بست. مثلاً در همین قضیّهی ارز و سکّه و این حرفها، اگر نظارت بود، اگر دقّت بود، اگر پیگیری بود، راه این فساد بسته میشد؛ این درِ دروازه را نبستند، کاری که باید انجام بگیرد انجام نگرفت، خب فساد درست شد. یکی از کارها همین است که راههای فساد، درهای فساد بسته بشود.
مردم هم در مقابل تحریکات دشمن با بصیرت عمل کنند. [البتّه] مردم ما الحمدلله بصیرت خودشان را نشان دادهاند؛ حالا من در مورد قضایای دیماه یک نکتهای را بعداً عرض خواهم کرد. (اگرچه یک ذرّهای جلسه طولانی میشود؛ اشکالی ندارد؛ شماها هم از راه دور آمدهاید، بنده هم بااینکه سرما خوردهام، [وقتی] صحبت کردم یکقدری حالم مثل اینکه بهتر شد.) مردم با بصیرت عمل کردند، حالا هم با بصیرت عمل کنند، بدانند که دشمن درصدد سوء استفادهی از این نقطهی ضعفی است که در ما هست. این نقطهضعف وجود دارد -نه اینکه نقطهضعف نیست- امّا دشمن میخواهد از این نقطهضعف علیه ملّت ایران و به سود خودش استفاده کند. او که قصد ندارد نقطهضعف را برطرف کند؛ او هرچه بتواند کمک میکند که ضعف بیشتر بشود؛ میخواهد سوء استفاده کند. مردم همانطور که در گذشته هم نشان دادند با بصیرت عمل کردند، باز هم در این زمینه با بصیرت عمل کنند.
و دستگاههای تبلیغاتی هم -چه صداوسیما، چه مطبوعات، چه این وبگاههای فضای مجازی- بذر ناامیدی نپاشند در مردم؛ جوری حرف نزنند که یک عدّهای را ناامید کنند از اسلام؛ نه، حالا میخواهند انتقاد هم بکنند، انتقاد کنند؛ بنده با انتقاد منطقی مخالف نیستم، منتها ناامید نکنند مردم را. گاهی در یک روزنامهای، در یک برنامهی تلویزیونیای، یا در یک برنامهی رادیویی، جوری حرف زده میشود که آدم میبیند «عجب! مثل اینکه همهی درها بسته است»؛ خب اینجور نیست؛ درها بسته نیست؛ چرا اینجوری بگویند؟ این را بدانید؛ بدانید مطمئنّاً ملّت ایران و انقلاب عزیز اسلامی و نظام جمهوری اسلامی همچنانکه از مراحلِ سختِ دیگری گذشته است، از این مراحل که از آنها آسانتر است براحتی انشاءالله خواهد گذشت.
و امّا مسئلهی آمریکا. اوّلاً این را عرض بکنم آمریکاییها در ادبیّاتشان، در حرفزدنهایشان، در این ماههای اخیر یا نیم سال اخیر، از گذشته وقیحتر و بیادبتر شدهاند. قبلاً هم آمریکاییها در حرف زدن بیادب بودند؛ در حرفزدنهایشان ادب دیپلماسی را، ادب سیاسی را، ادبهای رایج بینالمللی را کمتر مراعات میکردند امّا حالا از گذشته بیادبتر و وقیحتر شدهاند. نهفقط در رابطهی با ما، [بلکه] در رابطهی با همه جای دنیا و همه چیز و همهی قضایای مختلف، کأنّه حیا از اینها گرفته شده؛ یعنی یک کارهایی میکنند، یک حرفهایی میزنند، یک موضعهایی میگیرند که انسان واقعاً حیرت میکند که اینها چه هستند! اینها انسانند؟ شما دیدید در این هفتهی گذشته، در طول یک هفته سعودیها دو جنایت تکاندهنده در یمن انجام دادند: در اوّل این یک هفته حمله کردند به یک بیمارستان، با بمب و با موشک تعدادی بیمار را در بیمارستان کشتند؛ آخر هفته هم یک ماشین حامل بچّهها -بچّههای هشت نُه ساله و دهساله- را هدف قرار دادند و چهل پنجاه کودک بیگناه را به قتل رساندند. میبینید چقدر این مصیبت بزرگ است؟ بچّهی هشت نُه ساله در خانه دارید؟ دل انسان میلرزد! این جنایت را سعودیها انجام دادند. خب، دنیا تکان خورد، وجدان دنیا تکان خورد؛ حالا دولتها -[البتّه] تعارفآمیز- یک کلمهای گفتند و اظهار تأسّف کردند یا یک چیزی گفتند امّا بالاخره همه تکان خوردند. آمریکا اینجا چهکار کرد؟ آمریکا به جای اینکه این جنایت واضح را محکوم کند، آمد گفت که «ما با سعودیها همکاریهای راهبردی و استراتژیک داریم»! این بیحیایی نیست؟ این بیشرمی نیست؟ در همهی قضایا همینجور است؛ کارهایی که میکنند، نشاندهندهی بیحیایی و وقاحت است. همین کاری که رئیسجمهور آمریکا کرد و حدّاقل دو هزار بچّهی دو ساله، سه ساله، پنج ساله -کمتر یا بیشتر- را از مادرهایشان جدا کرد بهعنوان اینکه «چون اینها مهاجرند»؛ بعد، خب بچّه را که نمیشود نگه داشت، چهکارشان کنند؟ بچّهها را داخل قفس کردند. شما ببینید! بچّه را از مادرش جدا میکنند، بعد برای اینکه بتوانند این بچّهی بیمادر را نگهداری کنند، دو هزار بچّه را داخل قفس میکنند! اصلاً این جنایت در تاریخ سابقه دارد؟ [این کار را] میکنند، و میایستند، راست راست هم نگاه میکنند، حرکت میکنند و احساس خجالت هم نمیکنند! یعنی واقعاً ادبیّات و حرف زدن اینها، کارهای اینها، اقدامهای اینها، این اواخر حقیقتاً خیلی وقیحانه و بیشرمانه شده است.
خب، دربارهی ما هم حالا حرف میزنند؛ همینها با همین لحنِ مزخرفِ چرندِ اینجوری، دربارهی جمهوری اسلامی حرف هم میزنند؛ چه میگویند؟ حالا غیر از مسئلهی تحریم که میگویند تحریم میکنند و فلان، دو موضوع را هم مطرح میکنند؛ یکی مسئلهی جنگ را، یکی مسئلهی مذاکره را. البتّه جنگ را صریحاً نمیگویند میجنگیم امّا به خیال خودشان با اشاره و با کنایه و با این حرفها میخواهند بگویند خلاصه ممکن است جنگ راه بیفتد. شبحِ جنگ را بزرگ میکنند برای اینکه یا ملّت را بترسانند یا ترسوها را بترسانند؛ چون بالاخره ما یک مشت ترسو هم داریم دیگر اینها را بترسانند؛ بالاخره مسئلهی شبح جنگ را بزرگ میکنند، مطرح میکنند؛ یکی این است. یکی هم مسئلهی مذاکره که بله، ما با ایران حاضریم مذاکره کنیم. آنوقت این هم دیگر از آن بازیهای پیشِپاافتاده [است] که یکیشان میگوید مذاکرهی بیپیششرط، یکی میگوید نه، مذاکرهی باپیششرط! اینها دیگر بازیهای سیاسی است که واقعاً پیشِپاافتاده است، یعنی ارزش پرداختنِ به آنها را ندارد. بههرحال هم راجع به جنگ، هم راجع به مذاکره صحبت میکنند. خب، بنده حالا دو سه نکته را دربارهی هرکدام از اینها عرض خواهم کرد، لکن حالا قبل از اینکه این نکات را بگویم، بهطور خلاصه در دو کلمه به ملّت ایران بگویم: جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد؛ این حالا خلاصهِی حرف بود که بدانید، همهی ملّت ایران بدانند؛ امّا اینها استدلال پشت سرش هست، صِرف ادّعا نیست، صِرف گفتن و آرزو کردن و شعار دادن نیست، استدلال هست.
جنگ نخواهد شد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه جنگ دو طرف دارد: یک طرف ما هستیم، یک طرف او است؛ ما که خب جنگ را شروع نمیکنیم، ما هیچ جنگی را شروع نکردهایم. افتخار جمهوری اسلامی این است که هیچ جنگی را ما شروع نکردهایم؛ جنگهایی داشتهایم، منتها شروعکننده طرف مقابل بوده. وقتیکه طرف مقابل شروع کند، ما البتّه با قدرت وارد میدان میشویم، امّا ما جنگ را شروع نمیکنیم؛ اینکه طرف ما. طرف آمریکایی و آمریکاییها هم جنگ را شروع نمیکنند، برای اینکه گمان میکنم آمریکاییها هم میدانند که اگر جنگی را اینجا شروع کنند، صددرصد به ضررشان تمام خواهد شد. جمهوری اسلامی و ملّت ایران آن مجموعهای هستند که هرکس به آنها تعرّض بکند ممکن است ضربه بزند، امّا ضربهی بزرگتر را خودش خواهد خورد؛ کمااینکه تا حالا اینجوری بوده. آمریکاییها یک بار هم اینجا حمله کردند به طبس -یادتان هست- خودشان را نجس کردند، برگشتند رفتند!(۸) درست است که خیلی چیزها را ممکن است نفهمند، امّا به نظرم میآید اینقدر هم چیز نیستند که این را نفهمند!(۹) جنگ نخواهد شد، مطمئنّاً.
امّا مسئلهی مذاکره. خب حالا آمده این بابا(۱۰) پیشنهاد کرده که ما حاضریم با ایران مذاکره کنیم؛ یک عدّه هم اینجا -حالا یک عدّه که میگویم، واقعاً نمیدانم انسان چه تعبیر کند از اینها- [گفتند] عجب! آمریکاییها پیشنهاد مذاکره کردهاند. خب پیشنهاد مذاکره از طرف آمریکاییها چیز جدیدی نیست. در طول این چهل سال غالباً آنها دنبال مذاکرهِی با ما بودهاند. ریگان رئیسجمهور مقتدر آمریکا -که آمریکای آن روز با آمریکای امروز خیلی فرق کرده، او نسبت به اینها خیلی قویتر و مقتدرتر بود- حتّی مخفیانه آدم هم فرستاد تهران، قضیّهی مک فارلین معروف، آدم فرستاد در همین فرودگاه مهرآباد، آخر هم با دست خالی برگشت؛ زمان امام (رضواناللهعلیه). این بار اوّلی نیست که اینها درخواست میکنند! بله، اینها همیشه درخواست داشتهاند، ما رد میکردیم، ما قبول نمیکردیم. حالا «چرا قبول نمیکردیم» را عرض میکنم. ما هیچوقت قبول نمیکردیم، الان هم قبول نمیکنیم. آمریکاییها همیشه درخواست داشتهاند با ما مذاکره کنند. حالا ما چرا مذاکره نمیکنیم؟ گوش کنید، خیلی حرفهای زیادی در این زمینه هست؛ چرا مذاکره نمیکنیم؟ علّت، این است: آمریکاییها فرمول مذاکراتیشان این است که میگویم؛ با این فرمول و با این طرف، آدم عاقل ببینید مذاکره میکند یا نمیکند.
مذاکره اوّلاً در عرف سیاسی بهمعنای نشستن و حرف زدن و احوالپرسی کردن که نیست، مذاکره یعنی دادوستد، یعنی بنشینید دو طرفِ میز؛ شما یک چیزی بدهید، یک چیزی بگیرید؛ معنای مذاکرهی سیاسی این است. خب، آمریکاییها چون متّکی هستند به قدرت نظامی و قدرت پولی و قدرت رسانهای وقتیکه با یک طرفی میخواهند مذاکره کنند، اهداف اصلی خودشان را قبلاً برای خودشان مشخّص میکنند؛ حالا بعضی از آن اهداف را به زبان هم میآورند، بعضی را هم نمیگویند؛ در اثنای کار مرتّب دبّه میکنند، مرتّب اضافه میکنند، مرتّب چانه میزنند، امّا اهداف اصلی برای خودشان مشخّص است؛ این یک.
دوّم، از این اهداف اصلی یک قدم عقب نمینشینند. بله، اهداف فرعی و چیزهای بیخودیِ کمارزش را در حاشیه گاهی میآورند و از آنها صرفِنظر میکنند که بظاهر یک نوع عقبنشینی است، امّا از مقصود اصلی و اهداف اصلیشان مطلقاً عقبنشینی نمیکنند، امتیاز اصلاً نمیدهند.
سوّم، از طرفِ مقابلِ مذاکره امتیاز نقد میخواهند، از او وعده قبول نمیکنند؛ میگویند ما اطمینان نداریم، امتیاز نقد از او مطالبه میکنند؛ کمااینکه ما در برجام این را تجربه کردیم، در جاهای دیگر هم [تجربه شد]. الان هم که دارند با کرهی شمالی مذاکره میکنند همینجور است؛ امتیاز نقد میخواهند از آن طرف. اگر چنانچه طرف مقابل از دادن امتیاز نقد امتناع بکند، هوچیگری تبلیغاتی و رسانهای و هیاهو در سطح دنیا راه میاندازند که بله، اینها مذاکره نمیکنند، اینها به میز مذاکره باید برگردند، اینها چنین میکنند. یک هیاهوی عظیمی که معمولاً طرف مقابل کم میآورد در مقابل این هیاهو؛ معمولاً طرف مقابل منفعل میشود، دچار انفعال میشود؛ در مقابل این جنجال و هوچیگری و هیاهویی که اینها میکنند، معمولاً کم میآورند، منفعل میشوند.
و مرحلهی چهارم، خودش به جای اینکه در مقابل آنچه از او نقد میگیرد چیز نقدی به او بدهد، مثل هر معاملهای که شما پول میگیرید و جنس باید بدهید، جنس نمیدهد؛ نقد را میگیرد، در مقابلش وعده میدهد، امّا وعدههای قرصومحکم: مطمئن باشید، تردید نکنید، شک نکنید؛ با وعده دل طرف مقابل را خوش میکند و طرف مقابل [هم] میبیند دارد وعده میدهد با این قرصی و با این محکمی.
مرحلهی آخر؛ بعد که قضیّه تمام شد و کارش گذشت، زیر همین وعده هم میزند، این وعدهی قرصومحکم را هم مثل باد هوا فراموش میکند! روش مذاکرهی آمریکاییها این است.
حالا با این دولت، با این رژیم زورگوی متقلّب، باید نشست مذاکره کرد؟ چرا مذاکره کنیم؟ برجام نمونهی واضح این است. تازه بنده سختگیری میکردم -که البتّه همهی خطوط قرمزی که ما معیّن کرده بودیم رعایت نشد- طرف مقابل اینجوری رفتار کرد، اینجوری عمل کرد. خب با این طرف مقابل نمیشود مذاکره کرد؛ با این دولت نمیشود مذاکره کرد. دربارهی مسائل گوناگون، هر دولتی که با این دولت مذاکره کند، [او] مشکل درست میکند؛ مگر اینکه هم جهت باشند، مثل انگلیس. [البتّه] به انگلیس هم زور میگویند؛ آمریکاییها حتّی به انگلیس هم زور میگویند، به اروپاییها هم زور میگویند، امّا آنها حالا به یک جهاتی اشتراکاتی دارند، با همدیگر تعامل میکنند، کار میکنند. با هرکسی که مذاکره میکند، وضعش اینجوری است. ما باید وقتی مذاکره کنیم، وقتی وارد این بازی خطرناک بشویم که فشار او، هوچیگری او، نتواند در ما تأثیر بگذارد بهخاطر یک اقتداری که داریم. بله، آنوقتی که جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فرهنگی، به آن اقتداری که ما در نظر گرفتهایم برسد، آنجا برود مذاکره کند؛ حرفی نیست. امروز چنین چیزی وجود ندارد؛ ما اگر چنانچه برویم مذاکره کنیم، قطعاً این مذاکره به ضرر ما تمام خواهد شد؛ مذاکره با یک طرف زورگوی اینجوری، به ضرر ما تمام خواهد شد. بنابراین، مذاکرهی با آمریکا را امام هم ممنوع اعلام کردند بهخاطر همین جهت؛ بنده هم ممنوع اعلام کردم. امام فرمودند تا وقتی آمریکا آدم نشود، ما مذاکره نمیکنیم. آدم نشود یعنی چه؟ یعنی تا وقتیکه از اسرائیل حمایت میکند، از نیروهای شرّآفرین منطقه حمایت میکند؛ ما هم همین را میگوییم. حالا اگر چنانچه یکوقتی هم بر فرض محال قرار بود دولت جمهوری اسلامی با رژیم آمریکا مذاکره هم بکند، با این دولت کنونی آمریکا هرگز مذاکره نمیکرد. همه بدانند -هم سیاستمداران ما و دیپلماتهای ما، هم جوانهای پُرانگیزهی ما، هم دانشجویان رشتههای سیاسی ما، هم فعّالان میدان سیاست، همه بدانند- مذاکره با رژیم زورگو و پُرتوقّعی مثل آمریکا، وسیلهای برای رفع دشمنی نیست؛ مذاکره، وسیلهای برای رفع دشمنیِ آمریکا نیست بلکه مذاکره، ابزاری در دست او برای اعمال دشمنی است. ببینید؛ این یک فرمول قطعی است که هم تجربههای ما آن را تأیید میکند، هم ملاحظات گوناگون سیاسی آن را تأکید میکند. بعضی میگویند مذاکره کنیم تا دشمنی کم بشود؛ نه، مذاکره دشمنی را کم نمیکند، مذاکره یک وسیلهای به او میدهد تا اعمالِ دشمنیِ بیشتری بکند. لذاست که مذاکره نمیکنیم و ممنوع است؛ همه هم بدانند.
خب، آمریکا امروز متمرکز شده بر جنگ اقتصادی با ما؛ جنگ نظامی نیست و نخواهد شد امّا جنگ اقتصادی هست. الان متمرکزند روی جنگ اقتصادی؛ چرا؟ چون از جنگ نظامی مأیوسند.
حتّی از جنگ فرهنگی هم مأیوسند. ببینید؛ در دههی ۷۰ که دههی دوّم انقلاب ما بود، یک حرکت فرهنگی خباثتآلودی علیه کشور ما شروع شد که بنده همانوقت مسئلهی تهاجم فرهنگی را مطرح کردم، مسئلهی شبیخون فرهنگی را مطرح کردم، برای اینکه جوانها حواسشان باشد، چشمشان باز باشد، مردم بدانند. یک حرکت وسیع فرهنگی علیه کشور ما در دههی ۷۰ شروع شد؛ حالا شما نگاه کنید؛ متولّدین دههی ۷۰، امروز دارند میروند بهعنوان مدافع حرم جان میدهند، سر میدهند و نیرو میدهند؛ نعششان برمیگردد! چه کسی این را حدس میزد؟ در همان دورانی که آن تهاجم وسیع فرهنگی بود، این گلها در بوستان جمهوری اسلامی شکفته شدند، این نهالها روییدند، حججیها درست شدند؛ پس ما در جنگ فرهنگی پیروز شدیم و دشمن در جنگ فرهنگی شکست خورد. یک جنگ فرهنگی راه انداختند در دههی ۷۰ و بخشی از دههی ۸۰، برای اینکه افتخارات دفاع مقدّس را به فراموشی بسپرند، و اصرار داشتند بر این؛ [امّا] جمهوری اسلامی یک فنّاوری نرم را به وجود آورد، یعنی حرکت عمدهی راهیان نور. راهیان نور یک فنّاوری است؛ یک فنّاوریِ قدرتِ نرم است. میلیونها جوان راه افتادند رفتند در جبهههای جنگ، در آن کانون معرفت و قدس، در آن کانون فداکاری، آنجا دیدند که چه وضعیّتی بوده است و چه اتّفاقاتی افتاده است؛ [برایشان] شرح دادند و در ماجرای دفاع مقدّس قرار گرفتند. بله، جمهوری اسلامی این است؛ مدافع حرم تربیت میکند؛ راهیان نور راه میاندازد؛ معتکفین در مساجد را -که تقریباً همه هم جوانند، بهعنوان یک نماد عالی تضرّع و قداست- به وجود میآورد؛ اینها که [قبلاً] نبود؛ پس ما در جنگ فرهنگی بر دشمن پیروز شدیم. در جنگ نظامی هم ما پیروز شدیم.
در جنگ امنیّتی ـ سیاسی هم ما پیروز شدیم. جنگ امنیّتی ـ سیاسیشان سال ۸۸ و حوادث سال ۸۸ بود. برای آن حوادث سالها زحمت کشیده بودند؛ آنجور حوادث یکساعته و یکروزه که به وجود نمیآمد؛ چند سال برای آن زحمت کشیده بودند؛ ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی بر توطئهی دشمن فائق آمد و پیروز شد.
حالا دشمن بعد از شکستی که در جبههی فرهنگی خورده و در جبههی امنیّتی خورده و در جبههی سیاسی خورده و در جبههی نظامی خورده، متمرکز شده روی جبههی اقتصادی. من به شما عرض بکنم دشمن به توفیق الهی در این جبهه هم شکست خواهد خورد. همهی تلاش خودشان را به کار میبرند که در این جنگ پیروز بشوند؛ با ملّت ایران با ترفند و فریب حرف میزنند. ببینید؛ یک عقبماندهی ذهنی میآید در تلویزیون شرکت میکند، به ملّت ایران خطاب میکند و میگوید پول شماها را دولت شما دارد میبرد در سوریه و عراق خرج میکند؛ واقعاً عقبماندهی ذهنی است؛ اینها همان کسانی هستند که رئیسشان(۱۱) گفت که ما هفت تریلیون دلار در منطقه -یعنی در همین سوریه و عراق- خرج کردیم و چیزی گیرمان نیامد؛ راست هم میگوید؛ اینها به گفتهی خودشان هفت هزار میلیارد دلار در آنجا خرج کردند، تا امروز هیچ چیزی هم گیرشان نیامده؛ جمهوری اسلامی هیچگونه [این کارها را نکرده]، اصلاً قابل مقایسه نیست! دولت سوریه و عراق دولتهای دوست ما هستند که از طرف آمریکا، از طرف سعودی، ثباتشان تهدید شد؛ ما به کمک اینها شتافتیم و توانستیم به اینها کمک کنیم؛ بعد از این هم کمک میکنیم، به هر دولتِ دوستی کمک میکنیم؛ بحثِ دادن پول و مانند اینها نیست، [بلکه] مبادلات بین دولتها است که میدهند، میگیرند، میخرند، میفروشند؛ [امّا] او اینجوری حرف میزند برای اینکه ملّت ایران را نسبت به مواضع نظام اسلامی و دولت جمهوری اسلامی دچار تردید کند.
خب، در جنگ اقتصادی هدف آمریکا ایجاد نارضایی است؛ هدفشان این است؛ میخواهند نارضایی ایجاد کنند بلکه بتوانند این نارضایی را به اغتشاش داخلی تبدیل کنند. من یک خبری را به شما بگویم -این تحلیل نیست، خبر است- قضایای دیماه که یادتان هست؛ در دیماه گذشته -مثلاً شش هفت ماه قبل از این- چند روز در چند شهر یک عدّهای آمدند و شعار دادند و کارهایی مانند اینها کردند. دولت آمریکا به همراهی صهیونیستها، به همراهی سعودیها، سه سال یا چهار سال کار کرده بودند برای اینکه این قضایا را به وجود بیاورند؛ چقدر خرج کردند خدا میداند! سه سال، چهار سال کار کردند برای اینکه بتوانند چند روز در چند شهر کشور، دویست نفر، پانصد نفر، هزار نفر آدم را جمع کنند که یک شعاری بدهند. بعد هم ملّت ایران وارد میدان شد، بدون اینکه کسی از ملّت بخواهد -واقعاً خود ملّت [آمدند]؛ من همانوقت هم گفتم؛ واقعاً آفرین بر این ملّت- خودشان وارد میدان شدند، فضا را پاک کردند، آلودگیها را تمام کردند، شکست دادند. چند سال زحمت کشیدنِ آنها را برای ایجاد آن حادثه، ملّت ایران در ظرف چند روز از بین برد. بعد آنها گفتند که خب، این فلان عیبها را داشت، این عیبها را برطرف کنیم، سال آینده -یعنی سال ۹۷، یعنی امسال- دوباره همان حوادث را راه بیندازیم. رئیسجمهور آمریکا گفت شش ماه دیگر شما خبرهای مهمّی از ایران خواهید شنید؛ آن شش ماه دیگر، همین مرداد بود، همین قضایای چند روز قبل از اینِ مرداد که چند جا چند نفری جمع شدند یک شعاری دادند. دارند پول خرج میکنند، زحمت میکشند برای اینکه یک حادثه درست کنند، اینجوری از آب درمیآید؛ ملّت بههوش است، ملّت بابصیرت است. بله، قضایای معیشت، مردم را فشار میدهد، خیلیها هم اوقاتشان تلخ است، ناراضیاند، امّا زیر بار توطئه و خواست سیای آمریکا و فلان رژیم بدبخت روسیاه که ملّت ایران نمیرود! دشمن ضعیف است، دشمن ناتوان است، دشمن شکستخورده است و مطمئنّاً در آینده هم دشمن در همهی مراحل شکست خواهد خورد؛ به شرط اینکه من و شما بیدار باشیم، به شرط اینکه من و شما به وظایفمان عمل بکنیم، به شرط اینکه من و شما ناامید نشویم.
بعضیها جوری حرف میزنند، جوری اقدام میکنند که به اسم اینکه میخواهیم اوضاع را درست کنیم یا مثلاً فرض کنید طرفدار ضعفا و مانند اینها [هستیم]، در نقشهی دشمن کار میکنند، خودشان ملتفت نیستند. اینهایی که خطاب میکنند به دولت که بایستی دولت برکنار بشود و از این قبیل حرفها، اینها دارند در نقشهی دشمن کار میکنند. نخیر، دولت باید با قوّت سرِ کار بماند، کارها را باید این دولت انجام بدهد. رئیسجمهور، منتخب مردم است؛ مجلس هم منتخب مردم است؛ هم رئیسجمهور حق دارد، هم مجلس حق دارد، هر دو حقوقی دارند و تکالیفی دارند؛ تکالیف را باید انجام بدهند، حقوقشان و کرامتشان هم باید حفظ بشود. هم مجلس باید کرامت رئیسجمهور را حفظ بکند، هم رئیسجمهور باید کرامت مجلس را حفظ بکند؛ باید همدیگر را حفظ کنند، همافزایی کنند. این جلسهی عالی رؤسای سه قوّه در زمینهی مسائل اقتصاد و مسائل مهمّ کشور که ما اخیراً تشکیل دادیم، یکی از فوایدش باید این باشد که قوا همافزایی کنند؛ بر یکدیگر و بر امکانات یکدیگر بیفزایند، همدیگر را تکمیل کنند. مردم هم با بصیرت [عمل کنند]. مردم هم بدانند چهکار میکنند، بدانند چه اقدامی میکنند، بدانند چه دارند میگویند و چه میخواهند.
و من مطمئنّم که انشاءالله دست قدرت الهی پشت این ملّت است؛ همانطور که امام (رضواناللهعلیه) به من گفتند -این را خود امام گفتند- من میبینم دست قدرتی را که بالای سر این ملّت یا این نظام است، دارد حرکت میکند. دست قدرت خدا را امام (رضواناللهعلیه) میدید، ما هم دست قدرت خدا را داریم میبینیم؛ و قدرت خدا متجلّی و متبلور است در قدرت مردم و ایمان مردم. امیدواریم که خدای متعال به همهی شماها توفیق بدهد. من مجدّداً از اینکه زحمت کشیدید، تشریف آوردید، تشکّر میکنم و توفیق شما را از خدای متعال خواستارم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی صافّات، آیهی ۱۰۷؛ «و او را در ازای قربانی بزرگی باز رهانیدیم»
۲) سورهی نساء، بخشی از آیهی ۳۲؛ «... و از فضل خدا درخواست کنید ...»
۳) برانگیختن تمایل یا انگیزه
۴) صحیفهی سجّادیّه، دعای پنجم
۵) همان
۶) سردادن شعار «مفسد اقتصادی اعدام باید گردد» از سوی گروهی از حضّار
۷) خندهی معظّمٌله و حضّار
۸) خندهی حضّار
۹) خندهی حضّار
۱۰) دونالد ترامپ (رئیسجمهور آمریکا)
۱۱) دونالد ترامپ (رئیسجمهور آمریکا) |
2,044 | 1397/04/25 | بیانات در دیدار کارگزاران حج | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40145 |
در آستانهی اعزام کاروانهای حجاج بیت الله الحرام به سرزمین وحی (۱) |
2,045 | 1397/04/24 | گزیدهای از بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40153 |
در میدان نبرد و مبارزه آنچه بیش از همه به آن احتیاج دارید این است که روحیهی تحرّک، روحیهی پیشرفت، روحیهی مبارزهی با شرایط را در خودتان تقویت کنید؛ این شرط اول است. شجاعت ورود در میدان را به خودتان [بدهید]، عزم راسخ در این زمینه را داشته باشید. مشکل طبعاً پیش میآید. همواره در اجتماعات، در جوامع، در کشورها مشکل پیش میآید.
در مواجههی با مشکل، دو جور آدم داریم: یک جور آدم هست که وقتی با مشکل مواجه میشود احساس مسئولیت مضاعف پیدا میکند، جوششِ غیرت پیدا میکند. وقتی میبیند مشکل پیش آمد انگیزهی او مضاعف میشود، احساس مسئولیتش مضاعف میشود، احساس میکند تحرّک بیشتری باید انجام بدهد، وارد میدان بشود. یک جور آدم هم هست که وقتی با مشکل مواجه شد دچار یأس و ترس و منفیبافی و "نمیشود" و "نمیتوانیم" و "چکار کنیم" و این چیزها میشود.
مدیران دولتی باید از نوع اول باشند یعنی وقتی با مشکل مواجه میشوند این روحیه در آنها وجود داشته باشد؛ روحیهی برخورد، روحیهی "میتوانیم"، روحیهی "حتماً اقدام میکنیم"، این یک مسئله است؛ شجاعت در اقدام و روحیهی برخورد با مشکل بهصورت عاقلانه و مدبرانه. طبعاً هر مشکلی، نوعی برخورد لازم دارد ... این را باید همهی دوستانی که در کار دولت هستند، هم خود شما، هم مدیران زیردست شما [داشته باشند.] بنده گاهی دیدهام در یک وزارتخانه مثلاً مدیر دارای روحیهی خوب، قوی، پرانگیزه، میآیند، صحبت میکنند، میگویند، و آدم احساس میکند که انگیزهی قویای وجود دارد.
بایستی تصویر دولت در چشم مردم، تصویر یک گروه توانا و کارآمدی باشد که دارند تلاش میکنند. حالا البتّه انسان که تلاش میکند، همیشه موفّق نمیشود؛ نفْس اینکه دارند تلاش میکنند، کار میکنند، این برای مردم جذّاب است. شما ملاحظه کردید ما در بازی فوتبال امسال، در مقابل اسپانیا گل خوردیم امّا همه تیم ما را تأیید کردند. بنده خودم که خیلی دیر در این قضایا وارد میشوم، وارد شدم؛ گفتم کارتان عالی بود. مردم هم آمدند به خیابانها؛ در حالی که گل خورده بودیم. چرا؟ چون خوب بازی کردند؛ چون همه دیدند که اینها در میدان تلاش کردند، عرق ریختند، ابتکار به خرج دادند، شجاعت به خرج دادند. دروازهبان با هوشمندی و فداکاری و سرعت عمل، یک کاری کرد که کارستان بود؛ این را مردم وقتی ببینند از شما، برایتان شعار میدهند؛ به نفعتان شعار میدهند؛ این باید احساس بشود. ممکن است یک جا آدم نتواند مشکل را هم حل کند؛ [امّا] همین قدر که بدانند وارد میدان هستید و دارید تلاش میکنید و روز و شب نمیشناسید، این به مردم این پیام اقتدار را میدهد. باید احساس بکنند دارد کار میشود.
برخورد قاطع با متخلّف؛ وقتی کسی تخلّف میکند، برخورد قاطع کنید. وقتی شما ارز ۴۲۰۰ تومانی را میدهید به بانک که به مردم و به آن کسانی که معیّن شده داده بشود، بعد این بانک ــ بانک، نه دلّال! ــ این ارز را میفروشد ۶۰۰۰ تومان -که این را آقای رئیسجمهور گفتند به بنده- خب این برخوردِ فوری لازم دارد، برخورد آنی لازم دارد. اینها واقعاً دیگرخیانت [است؛] معنای دیگری که ندارد. یا فرض بفرمایید در همین شرکتهای صوریای که درست کردند و آمدند بهعنوان اینها ارز گرفتند، دستگاه امنیّتی بایست دنبال کند، فعّال باشد، اینها را شناسایی کند، برخورد کند با اینها. با متخلّف برخورد جدّی بکنید، مردم هم استقبال میکنند از این برخورد. ... آقای رئیسجمهور راجع به این وارد کردن خودرو یک دستور خوبی دادند که بسیار خوب است. از این کارها بکنید آقای دکتر روحانی! هرچه میتوانید؛ این [کارها] مردم را واقعاً خوشحال میکند و کمک میکند به پیشرفت کشور. شما دستور بدهید که اینها را دنبال کنند ببینند کیاند،چیاند، و از آن کسی که به او دستور دادهاید مطالبه کنید. من به ایشان همین اخیراً گفتم؛ گفتم شما امروز یک دستوری به وزیر محترم میدهید، فردا شب تلفن بزنید بگویید آقا چه شد، آن کار را چه کار کردی، به کجا بردی؛ یعنی دنبالگیری کنید. یکی از خصوصیّات مرحوم آقای هاشمی -خدا رحمتش کند- این بود؛ دنبال میکرد قضایا را. شب در خانه نشسته بود، یادش میآمد مثلاً فلان موضوع را با وزیر صحبت کرده، از همانجا تلفن میکرد به آن وزیر که آقا این قضیّه چه شد. این خیلی خوب است؛ این به وزیر انگیزه میدهد؛ این آن را وادار میکند به اینکه این کار را دنبال بکند.
... مبارزهی واقعی با فساد؛ واقعاً با فساد مبارزه بشود. ... ما برخورد کنیم، بعد برخورد را به مردم بگوییم. یک نفر فاسد را پیدا کنیم یا یک گروه فاسد را پیدا کنیم، برخوردِ قانونیِ قویِ رضایتبخش بکنیم، بعد همین را به اطّلاع مردم برسانیم، بگوییم این کار اتّفاق افتاد؛ این خوب است، این درست است. البتّه این کار -مسئلهی برخورد- مربوط میشود به وزرا و مدیران ارشد؛ اینهایند که باید برخورد کنند؛ یعنی این ارتباط به قوّهی قضائیّه پیدا نمیکند؛ شما باید برخورد کنید و شما باید از قوّهی قضائیّه بخواهید که وارد بشوند.
به مشکل نظام بانکی بهطور جدّی باید رسیدگی بشود؛ این حرفی است که همه میزنند. ... در نظام بانکی و مشکل نقدینگیای که الان در کشور وجود دارد، اگر چنانچه ما میتوانستیم با هنرِ هدایت این نقدینگی به کارهای سازنده و مفید، کشور را پیش میبردیم، این نقدینگی نعمت بزرگی بود؛ الان یک بلای بزرگی است؛ واقعاً یک چیز خیلی خطرناکی است.... این رقم نقدینگی خیلی رقم فوقالعادهای است؛ هم رقمش خیلی بالا است، هم رشدش زیاد است؛ ۱۵۰۰ هزار میلیارد یک چیز افسانهای است.... به نظر من مسئلهی بانکها و بخصوص تکیهی روی مسئلهی نقدینگی احتیاج دارد به یک کارگروه دانا، حسّاس، پُرکار، خطرپذیر و شجاع؛ دولت یک کارگروهی تشکیل بدهد. ... یک کارگروه قویّ فعّالِ شبوروزکار، معیّن بشوند فقط برای اینکه فکر کنند ببینند با مسئلهی بانکها و با مسئلهی نقدینگی چهجوری بایستی برخورد کنند؛ بخشهای جذّابی را برای جذب نقدینگی در نظر بگیرند که البتّه یک فهرستی به من داده شده. ... نگذاریم که این نقدینگی سرازیر بشود به طرف ارز و به طرف طلا و به طرف مسکن و به طرف کالاها، که خب طبعاً به هرجا که این نقدینگی رو کند و هجوم بیاورد، پدر آن منطقه درمیآید. ... البتّه کارگروهی که بخواهند بنشینند و هفتهای یک جلسه داشته باشند، فایده ندارد؛ باید یک کارگروه دائمِ شبانهروزی از آدمهای فعّال تشکیل بشود، بنشینند واقعاً کار کنند، فکر کنند، سرِ یک ماه، دو ماه، سه ماه یک برنامهی کاری روشنی مشخّص کنند و بیاورند بدهند به آقای رئیسجمهور، دستور اقدام داده بشود و بلافاصله مشغول عمل بشوند؛ ... یعنی یکچنین چیزی لازم است.
بنده جدّاً معتقدم که انشاءاللّه میتوانید؛ اگر چنانچه کسی حالا بعید است، احساس بکند که نمیتواند با این روند کنار بیاید خب طبعاً افرادی باید بیایند جایگزین بشوند تا این مجموعه، مجموعهی حرکت کنندهی خوبی باشد. خب آقای دکتر روحانی زحمت میکشند انگیزهی خوبی هم دارند، باید مجموعه یک مجموعهای باشد که با ایشان همکاری کند و بتواند انشاءاللّه پا به پا حرکت کند.
با مردم باید حرف بزنید. حرف زدن با مردم به صورت روبرو و رودررو، با مردم حرف بزنید مسائل را به مردم بگویید، بگویید که دشمن میخواهد از رخنهی اقتصادی استفاده کند، این را صریح به مردم بگویید، بگویید البته ما مشکلات اقتصادیای داریم دشمن میخواهد از این استفاده کند، ما نخواهیم گذاشت و به کمک شما احتیاج داریم. به مردم گفته بشود ما نمیگذاریم دشمن از این رخنه وارد بشود و استفاده بکند و ضربه بزند به کشور اما به کمک شما احتیاج داریم این را بگویید، بگویید ما با همهی قدرت میایستیم...
... حالا مثلاً فرض کنید شما میروید فلان کارخانه را افتتاح میکنید، این کافی نیست. اینی که شما بروید فرض کنید حالا فلان کارخانه را در فلان نقطهی کشور، یک نواری را مثلاً قیچی کنید این کافی نیست. اگر چنانچه واقعاً یک کار خوب و کارستانی انجام گرفته بهعنوان این کارخانه بروید در دل کار، مردم ببینند و این را منعکس بکنند. بروید با کارگر تماس بگیرید، بروید پای کوره، بروید نمیدانم محصول را تماشا کنید، بروید جاهای، انبارها را ببینید، بروید با کارگرها، مجموع کارگرها حرف بزنید، وارد کار بشوید. این اگر شد، مردم میبینند بله، دارد کار انجام میگیرد ...جزئی وارد کار بشوید. اینی که حالا به شکل خیلی رسمی و با تفنن و با فلان وارد بشود انسان یک جایی و بعد راهنمایی کنند ما را برویم با قیچی برداریم ما این نوار را مثلاً فرض کنید، این دل مردم را شاد نمیکند. مردم افتتاحهای چندگانه کم ندیدند، شماها خودتان هم یادتان است بعضیتان آن زمان وزیر هم بودید، چند بار یک کاری افتتاح شد. یک کاری افتتاح شده در حالیکه آماده نبوده. اینها را که عرض میکنم، اینها چیزهایی است که ما خب یادمان است دیگر، اینها چیزهایی است که اطلاع داریم، شایعات و اینها نیست، زمان خود ما اتفاق افتاده؛ از اینها مردم دیدند لذا این افتتاح کردن و اینها کافی نیست. باید اگر چنانچه واقعاً کاری دارد انجام میگیرد در کشور که انجام میگیرد، انصافاً کارهای خوبی هم دارد میشود، اینها را برای مردم درست روشن کنید، تشریح کنید.
شرایط خب شرایط خطیری است. مشکلاتی وجود دارد، مشکلاتی هم احتمالاً در پیش خواهد بود برای امسال، سال ۹۷. همه بایستی همکاری کنند، کمک کنند، فکر کنند تا انشاءاللّه از این مشکلات با سلامت و با قدرت عبور بکنیم. همچنانی که در گذشته، در سالهای پیش مشکلاتی در کشور پیش آمده، مشکلات مهمّی هم بوده. در مواردی از آنچه که امروز ما با آن مواجه هستیم مهمتر هم بوده؛ ما در دههی شصت به وضعیتی رسیدیم که درآمد کشور در طول سال حدود هفت میلیارد دلار بود، یعنی غیر نفتی، درآمد غیرنفتی که تقریباً نداشتیم، درآمد نفتمان هم حدود ۷ میلیارد مجموعش بود، جنگ هم داشتیم. خب البته جمعیت کشور کمتر بود، شرایط گوناگونی هم وجود داشت، اینها را میدانیم اما بالاخره مسئلهی کوچکی نبود این. بنده یادم است آنوقت در هیئت دولت، نشسته بودیم آنجا، هیئت دولت در دفتر ما تشکیل میشد در یک مواقعی، این مسئله مطرح شد، خب، با یک روحیهی قوی، روحیهی انقلابی همه همکاری کردند، اقدام کردند و به نتایجی رسیدیم، یعنی بنابراین عبور از مشکل چیز مهمّی نیست، در گذشته ما بارها این را تجربه کردیم. اینی هم که بنده میگویم شرایط کشور شرایط خطیری است، خطیر به معنای بنبست و بحران نیست، اینجور نیست که شرایط کشور بحرانی باشد. حالا من میشنوم گاهی کلمهی بحران را از بعضی از تعبیرات، غلط است، کاملاً غلط است. نخیر، نه بحرانی است، نه انشاءاللّه بحرانی خواهد بود، بنبست نیست، بنبست هم نخواهد بود ولی خب مشکل است، مشکلاتی هست، باید از مشکلات عبور کرد. بدیهی است که در شرایط سخت مجاهدت در راه وظیفه و در راه خدا ثواب مضاعفی هم دارد، یعنی یک وقت هست شما بیدردسر، بیدغدغه، بیمشکل کارتان را در وزارتخانه انجام میدهید، یک وقت مشکلاتی دارید، خب وقتی مشکلات دارید و کار را با سختی انجام میدهید طبعاً ثواب الهی بیشتر است و هدایت الهی هم وعده داده شده است. «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا»(۱) یعنی شما وقتی مجاهدت کردید، تلاش کردید خدای متعال هدایت میکند، راه درست را به شما نشان میدهد.
کار را در محدودهی مقدورات کشور با جدّیّت دنبال بکنید؛ منتظر این و آن نباشید. ما یک روز مشکل اقتصادی کشور را موکول کردیم به برجام، [امّا] برجام نتوانست مشکل اقتصادی کشور ما را برطرف کند و به ما کمک قابل توجّهی بکند؛ و نتیجه این شد که مردم نسبت به برجام شرطی شدند، که وقتی آن بابا(۲) میخواهد از برجام خارج بشود، تا مدّتی که او میگوید خارج میشوم، ما همینطور دچار تلاطم در بازار خواهیم بود؛ ما شرطی شدهایم دیگر، مردم را ما شرطی کردهایم. حالا هم «بستهی اروپایی»؛ مردم را دربارهی بستهی اروپایی شرطی نکنید. البتّه اروپاییها مجبورند، ناچارند، چشمشان چهارتا! بایستی بگویند چگونه خواهند توانست از منافع ما دفاع کنند -که اسمش همان بسته است- امّا این را جزو موضوعات اصلی کشور قرار ندهید؛ بستهی اروپایی بیاید، نیاید. ما کارهایی در کشور داریم، مقدوراتی در کشور داریم، این مقدورات بایستی تحقّق پیدا کند؛ دنبال این مقدورات بروید؛ گره نزنید بهبود اقتصاد کشور را به چیزی که از اختیار ما خارج است.
آنها هم البتّه در همین زمینه دارند بدجنسی میکنند -البتّه من نمیخواهم دربارهی این بستهی اروپایی و اروپا و مانند اینها وارد بشوم، وَالّا آنجا هم حرف زیاد است- و من به آقای رئیسجمهور هم گفتم که اینها همان نوامبری را که از اوّل گفتند، همان را دارند دنبال میکنند -که تا نوامبر ادامه بدهند- بعد که همه چیز تثبیت شد و تحریمها جا افتاد، بعد یک چیزکی مثلاً بدهند یا ندهند. دنبال این هستند و این، خباثت اینها است. در روزنامه خواندم که ترامپ گفته که من میخواستم به ترزا مِی(۳) سفارش کنم راجع به سختگیری نسبت به ایران، [امّا] او به من سفارش کرد دربارهی سختگیری راجع به ایران! اینها این[جور] هستند دیگر. آنوقت تلفن میزند به آقای دکتر روحانی و اظهار ارادت و اخلاص هم به ایشان میکند. اینها را بایستی اینجوری و با این چشم نگاه کرد؛ اینها بدند، اینها خیلی بدند. بنده یک سینه حرف دارم در زمینهی اروپاییها -نه بهخاطر سیاستهای امروزشان- بهخاطر ذات خبیثی که حکومتهای اروپایی در طول این چند قرن از خودشان نشان دادهاند؛ خیلی حرف گفتنی اینجا زیاد است، نمیخواهیم حالا وارد آن مسائل بشویم. به هر حال، اقتصاد کشور را به بستهی اروپایی موکول نکنید. بیاییم کارهایی ما داریم در داخل کشور، اینها را باید انجام بدهیم. آنها هم البتّه بایستی حتماً آن کار [خودشان] را بکنند منتها ما مشکلاتمان را به آن [بسته] موکول نکنیم.
من البتّه میگویم ارتباطات باید حفظ بشود؛ دوستانی که با من مرتبط بودهاند در این سالهای متمادی، میدانند که عقیدهی من در زمینهی ارتباطات دیپلماسی این است که ارتباطات باید روزبهروز تقویت بشود و توسعه پیدا کند و فعلیّت پیدا کند و گسترش پیدا کند؛ عقیدهی من این است. عقیدهی من کنار رفتن و قطع کردن و مانند اینها نیست؛ جز در یک موارد معدودی مثل آمریکا، در غیر این موارد عقیدهام این نیست؛ رابطه با شرق تقویت بشود، با غرب تقویت بشود؛ هرچه میتوانیم تحرّک عملیّاتی و هدفمند دیپلماسی بایستی افزایش پیدا کند، یعنی تحرّک دیپلماسی کشور باید افزایش پیدا کند؛ تحرّک هدفمند.
۱) سورهی عنکبوت، آیهی ۶۹
۲) رئیسجمهور آمریکا
۳) نخستوزیر انگلیس
|
2,046 | 1397/04/09 | بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امام حسین (علیهالسلام) | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40055 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خرسندم و خدا را سپاسگزارم که توفیق عنایت کرد یک بار دیگر در این جمع نورانی و امیدبخش، در این مرکز بسیار حسّاس و مهم حضور پیدا کنیم. این میدان، این نسل، این مجموعهی جوان، یکی از جلوههای بالندگی و حیات کشور عزیز ما است. اساساً حیات یک ملّت و بالندگی یک ملّت، وابسته به این است که مؤلّفههای قدرت و عناصر قدرت را در خود تقویت کند و آنها را در جای لازم و بهنگام، مورد بهرهبرداری و استفاده قرار بدهد. آنچه امروز در این میدان مشاهده میشود، یک نمونه از این اصل کلّی است.
یک توضیحی در این زمینه باید عرض کنم؛ لکن قبل از توضیح در این باره، یک آیهی قرآن را برای شما جوانان عزیزم مطرح میکنم؛ آن آیهی شریفه در سورهی آلعمران است؛ در ضمنِ آیاتی که در مورد دشمنان عنود اسلام و جامعهی اسلامی است. چندین آیه است دربارهی دشمنان عنود و لبریز از بغض و کینهی اسلام و مسلمین و پیامبر که آنها را بیان میکند. قَد بَدَتِ البَغضَاءُ مِن اَفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدورُهُم اَکبَرُ؛(۲) بعد از آنکه این خصوصیّات را در مورد این دشمنان ذکر میکند -که این دشمنان، خصوصیّاتشان منطبق است با خصوصیّات همین دشمنانی که امروز شما دارید و ملّت مسلمان ایران دارد و ایران اسلامی دارد که واقعاً «قَد بَدَتِ البَغضَاءُ مِن اَفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدورُهُم اَکبَرُ»؛ یا «اِن تُصِبکَ حَسَنَةٌ تَسُؤهُم»،(۳) اگر شما یک افتخاری به دست بیاورید، یک موفّقیّتی به دست بیاورید، آنها عمیقاً ناراحت میشوند- و بعد از آنکه این آیات ذکر میشود، در پایان، قرآن اینجور میگوید، میفرماید که «وَ اِن تَصبِروا وَ تَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئًا»؛(۴) این یک قانون -قانون آفرینش- است. صبر و تقوا موجب میشود که همین دشمن عنود، این کپسول زشت کینه و بغضاء، با همهی تواناییهایی که برای خودش فراهم کرده، هیچ غلطی در مقابل شما نتواند بکند؛ لَا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیْئًا؛ یعنی هیچ زیانی به شما نمیتوانند برسانند؛ به شرط چه؟ به شرط صبر و تقوا. من امروز این را میخواهم در این میدان پُرمعنا و پُرمغز، به شما جوانان عزیز -که حقیقتاً نور چشم این ملّتید- عرض بکنم. این درس فقط برای شما هم نیست؛ برای همهی ملّت است، برای همهی سپاه است، برای همهی نیروهای مسلّح است، برای همهی آحاد جامعه است، بخصوص برای مسئولان و مدیران جامعهی اسلامی است؛ صبر وتقوا.
صبر یعنی چه؟ صبر یعنی در میدان باقی ماندن، از میدان بیرون نرفتن. بعضی از میدان میگریزند؛ بعضی نمیگریزند امّا بتدریج از میدان کناره میگیرند؛ این خلاف صبر است. صبر یعنی پایداری کردن، در میدان ماندن، استقامت کردن. صبر یعنی چشم به هدفهای دور و به افقهای دور دوختن؛ چشم دوختن به هدفهای دور. گاهی انسان از یک موفّقیّت نقد خرسند میشود، خوشحال میشود، گاهی مغرور میشود، و خطرناک این است که قانع میشود؛ این خطرناک است؛ این موجب میشود که انسان در میدان باقی نماند. نه، هدفِ دور را نگاه کنید، قلّه را نگاه کنید؛ ببینید پیام حقیقی انقلاب و نظام اسلامی چیست و ملّت ایران را و امّت اسلامی را و در نهایت جامعهی بشری را به سمت چه هدفی میخواهد حرکت بدهد؛ به آنجا نگاه کنید. حرکت انقلاب اسلامی یک چنین صبری را لازم دارد. شما نگاه کنید؛ در دوران صدر اسلام، در آن دهههای اوّل که سختی زیاد بود -بخصوص در دوران پیامبر اعظم- صبر کردند، ایستادگی کردند، مقاومت کردند؛ نتیجه این شد که با وجود نابسامانیها و ناهنجاریهایی که برخلاف دستور حقیقی اسلام انجام گرفته بود، امّا اوج تمدّن بشر در قرن سوّم و چهارم هجری متعلّق به ملّت مسلمان و کشورهای اسلامی است. قضیّه اینجوری است؛ اگر صبر کردیم، افقهای دور مال ما است؛ اگر شما امروز ایستادید، نسلهای آینده به آن قلّه دست خواهند یافت. آنها به قلّه میرسند امّا این هنر شما است، این کار شما است. البتّه من امیدوارم به توفیق الهی شما جوانهای امروز هم، نسل امروز هم، آن روز را مشاهده کنید و به توفیق الهی مشاهده خواهید کرد. انقلاب، ریشهدار است، آیندهدار است و نیازمند استمرار است. این صبر.
و تقوا؛ تقوا با معنای گستردهی خود در این آیهی شریفه مورد توجّه قرار گرفته است؛ هم به معنای عامّ تقوا است یعنی مراقبت از خود برای عدم انحراف از جادّهی مستقیم شریعت اسلامی -که در بسیاری از جاها به کار رفته است- هم به معنای پرهیز و مراقبت از خود در مقابل دشمن، به قرینهی آیات قبل از این آیه که دربارهی دشمنان است. مراقب باشید؛ در مقابل دشمنید. انسان در میدان جنگ یک جور زندگی میکند؛ در هنگامی که جنگ نیست، جور دیگری زندگی میکند. انسان در سنگر یک جور مینشیند، یک جور استراحت میکند، یک جور میخوابد؛ در اتاقِ راحتِ داخلِ خانهی خود یک جور دیگری میخوابد و زندگی میکند. بدانید در مقابل دشمنید؛ این را همهی ما باید بدانیم. تقوا به این معنا است: مراقبت از خود در مقابلهی با دشمن، پرهیز از اعتماد به دشمن -به دشمن اعتماد نکنید- تقوا به این معنا است؛ به معنای مراقبت از حیله و مکر دشمن است؛ نه فقط به او اعتماد نکنید بلکه حتّی ترفند او را هم بفهمید، بدانید چه کار دارد میکند، چه حیلهای به کار میزند؛ آماده باشید، مراقب باشید؛ حیلههای دشمن هم فقط حیلهی نظامی نیست. و هم تقوا به معنای رعایت تدبیر [است]؛ پرهیز از کار خلاف قاعده و خلاف عقلانیّت و پرهیز از سستی و سهلانگاری؛ این شد معنای آیهی شریفه. اگر آن صبر و این تقوا را شما جوانان عزیز و مسئولان مسائل نظامی و امنیّتی و اقتصادی و دیگران در درجهی اوّل، و سایر مردم و عموم ملّت ایران در درجهی بعد، به کار ببندند، لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئًا؛(۵) هیچ ضربهای، هیچ آزاری نمیتوانند به شما برسانند؛ و به توفیق الهی همین هم خواهد بود.
خب، برگردیم به آن مؤلّفههای قدرت، عناصر قدرت. ببینید عزیزان من! ۵۷ سال تقریباً در دوران حکومت پهلویها، انگلیس و سپس آمریکا بهمعنای واقعی کلمه بر این کشور حاکمیّت کردند؛ یعنی چه؟ یعنی شاه را آنها آوردند، آنها بردند؛ باز یک جا یک شاه دیگر آوردند؛ دولتها طبق نظر آنها و رأی آنها در این کشور تشکیل شده؛ سیاستهای مهم و عمدهی کشور طبق نظر انگلیس و آمریکا در این کشور برنامهریزی شده؛ ۵۷ سال کشور اینجوری اداره شده است، حالا قبل از آن هم در اواخر دوران قاجار، وضعیّت به شکل اسفبار دیگری، آنهم تحت تأثیر عوامل بدبختیزای دیگری بود. خب، یعنی ملّت در این مدّت هیچکاره بودند، تماشاچی بودند؛ گاهی حتّی تماشاچی هم نبودند! یعنی اگر از کسی از آحاد مردم میپرسیدیم نمایندهی شهر شما کیست نمیدانست، چون او انتخاب نکرده بود؛ بهطریقاولیٰ [اگر میپرسیدیم] فلان وزارتخانه مسئولش کیست نمیدانست؛ خیلی اوقات نخستوزیر را هم نمیشناختند؛ مردم هیچکاره بودند، کنار بودند.
انقلاب که شد -حالا عوامل انقلاب، تحلیل و تفسیر طولانیای دارد- این بند از دستوپای مردم برداشته شد، این زنجیر گسسته شد. مردم اسیر بودند، بیاختیار بودند، دیگران مسلّط بودند؛ این سلطه از سر ملّت ایران برداشته شد، ملّت ایران طعم استقلال و آزادی را چشید. با حضور ملّت ایران در میدانهای انقلاب و پیروزی این انقلاب، اعتمادبهنفس ملّی به وجود آمد؛ مردم ایران فهمیدند که کارهای هستند، میتوانند در اوضاع کشورشان اثر بگذارند، آن هم اینجور اثری، و ریشهی سلطنتِ به قول آنها ۲۵۰۰ساله را از اعماق زمین بِکَنند، بیندازند در مزبله؛ مردم این را احساس کردند و این، اعتمادبهنفس داد به ملّت ایران. این اعتمادبهنفس ملّی با نیروی ایمان همراه بود؛ ما مثل بعضی از کشورهای دیگری که انقلاب کردند، بیخدا، بیتوکّل، بیمعنویّت نبودیم که وسط راه بمانیم؛ ایمان، ما را نگه داشت، ما را حفظ کرد، ما را هدایت کرد، ما را پیش برد؛ این ایمان گوهر ذیقیمتی بود؛ روحی بود در کالبد این حرکت عمومی؛ روح امید را ایمان در ما زنده کرد؛ روح ایثار و فداکاری را ایمان در ما زنده کرد. اینکه یک مادری سه فرزند جوان خود را که مثل گل آنها را در آغوش خود پرورش داده به میدان جنگ بفرستد و جان آنها را در معرض خطر قرار بدهد و بعد هم افتخار بکند که این کار را کرده است، این جز با ایمان امکانپذیر نبود؛ آن جوانی که پیش فرماندهان، از زندگی راحت و آسودهی خود با اصرار و التماس و گریه صرفنظر کند که او را ببرند به میدان جنگ، جز با ایمان امکان نداشت. ایمان، امید را، ایثار را، اقدام را در ملّت برانگیخت، جوانها به حرکت درآمدند، سپاه درست شد، جهاد درست شد، بسیج درست شد، حرکتهای عمومی درست شد، نیروهای مسلّح جان تازهای گرفتند، توانستند حضور حقیقی خودشان را وسط میدان نشان بدهند، مجموعههای خدماتی به وجود آمد، مجموعههای سازندگی به وجود آمد، مجموعههای علمی به وجود آمد، حرکت علمی در کشور آزاد شد و مردم، نخبگان، عناصرِ فعّال و کوشنده، طعم استقلال و سربلندی و سرافرازی خودشان را چشیدند؛ اینها مؤلّفههای اقتدار ملّی است؛ اقتدار ملّی یعنی این.
معنای اقتدار ملّی این نیست که انسان پولهای کشور را به یک کشور بیگانه بدهد و سلاحهای مدرن او را بخرد و در انبار ذخیره کند که خودش حتّی قادر نباشد بدرستی از آنها استفاده بکند؛ این حماقت است، این اقتدار نیست. اقتدار ملّی این نیست که یک کشوری از آن طرف دنیا بیاید برای حمایت از یک حکومتی و یک دولتی، در آنجا پایگاه بزند و حضور پیدا کند وخون ملّت را بمکد و هر غلطی میخواهد در آن کشور بکند برای اینکه این خاندان منحوس را مثلاً در کشور حفظ کند؛ اینها اقتدار نیست، اینها ذلّت است. اقتدار این است که یک ملّتی از درون بجوشد؛ هم علم را، هم نظامیگری را، هم سازندگی را، هم پیشرفت را، هم عزّت بینالمللی را برای خود کسب کند. اینها مؤلّفههای اقتدار ملّت ایران است؛ این را شما امروز دارید، خوبش را هم دارید، ظرف پُرش را هم دارید به توفیق الهی؛ باید از این عناصر قدرت، بجا و بهنگام استفاده بشود.
سپاه یکی از مؤلّفههای قدرت است؛ سپاه را روزبهروز باید اعتلاء و کیفیّت بخشید. گزارشهای برادران را من میبینم و از آنها مطّلع میشوم؛ کارهای خوبی دارد انجام میگیرد امّا سپاه هنوز خیلی ظرفیّت و خیلی میدان برای پیشروی دارد؛ این [کار] را چه کسی باید بکند؟ شما جوانها؛ این به عهدهی شما است؛ خودتان را آماده کنید برای پیشبرد سپاه، برای اینکه بتوانید این یک از مؤلّفههای قدرت را پیش ببرید.
بعضی به ما میگویند «آقا، شما در تشریح و توصیف قدرت ملّت ایران مبالغه نکنید»؛ من در جواب میگویم ما مبالغه نمیکنیم، ما واقعیّت را میگوییم. بزرگترین دلیل برای اقتدار ملّت ایران و قوّت و قدرت ملّت ایران، این است که چهل سال است که یکی از سفّاکترین و بیرحمترین و رذلترین قدرتهای دنیا یعنی آمریکا در مقابل ملّت ایران مشغول کارشکنی و شرارت است و نتوانسته است به این ملّت زیانی وارد کند و نتوانسته هیچ غلطی بکند و ملّت ایران راه خودش را در پیش گرفته و پیش رفته و قویتر شده؛ این نشانهی قدرت ملّت ایران است. اگر ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی مقتدر و قوی نبود، یکدهمِ تلاشی که دشمنان میکنند کافی بود که این ملّت را مغلوب کند و نظام محبوبشان را از آنها بگیرد؛ نظام در مقابل آنها ایستاده، روزبهروز هم قوی شده.
فقط هم آنها نبودند؛ در داخلِ کشور هم همینجور. من به شما عرض بکنم سه جریان معارض از روز اوّل انقلاب در مقابلهی با انقلاب اسلامی و حرکت امام بزرگوارمان پیدا شدند: یک جریان، جریان بهاصطلاح لیبرالِ متمایل به غرب و آمریکا و دلبستهی آمریکا و غرب بودند؛ یک جریان، کمونیستهای اسلحه به دستی بودند که از هیچ چیز ابا نداشتند و پرهیز نمیکردند؛ یک جریان دیگر، منافقینی بودند با ظاهر اسلامی و باطن خُبث(۶) کفر و بیهویّت که حتّی حاضر شدند بروند زیر پرچم صدّام بدنام سینه بزنند و آنجا بِایستند و [از او] استفاده کنند. اینها سه جریان اساسی بودند در این کشور؛ هر سه جریان مغلوب و منکوب انقلاب اسلامی شدند و حالا با تملّق به قدرتها، با خبرچینی و دادن خدمات جاسوسی به دولتهای امثال فرانسه و انگلیس و آمریکا و مانند اینها، در زیر سایهی آنها استفاده میکنند. یک جریان هم البتّه جریان متحجّر و مرتجع داخلی بود که آن هم به نوع دیگری در مقابل انقلاب و در مقابل حرکت انقلاب میایستادند و مزاحمت میکردند که آنها البتّه خیلی قابل ذکر و قابل توجّه نبودند و ملّت از آنها عبور کرد؛ جریان مزاحم ارتجاع و تحجّر و دینتراشی. جمهوری اسلامی به کمک ملّت، با ابتکار و قدرت جوانانِ این ملّت، توانست آن دشمنان خارجی و این دشمنان داخلی را به عقبنشینی وادار کند و آنها نهفقط نتوانند به جمهوری اسلامی آسیب برسانند بلکه نتوانند جلوی پیشرفت جمهوری اسلامی را بگیرند.
عزیزان من، جوانان من! امروز شما با جمهوری اسلامیای مواجهید که نسبت به آن روزی که شماها در این جمهوری متولّد شدید، زمین تا آسمان تفاوت کرده؛ حرکت، امکانات، تواناییها، تجربهها، کارکردها بمراتب پیشرفت کرده و بالا رفته و انشاءالله معنویّت هم در بین جوانان ما همینجور پیش خواهد رفت و قطعاً در یک جمع مهم و قابل اعتنائی، این معنویّت وجود هم دارد.
یک دلیل بر قدرت جمهوری اسلامی، همین ائتلافهایی است که آمریکا در منطقه انجام میدهد. اگر آمریکا میتوانست در مقابل جمهوری اسلامی کار مورد نظر خود را انجام بدهد، احتیاج نداشت با این کشورهای روسیاهِ بدنامِ مرتجع، در منطقه ائتلاف تشکیل بدهد و از آنها کمک بخواهد و برای ایجاد اغتشاش و ناآرامی و ناامنی از آنها کمک بگیرد؛ این نشاندهندهی این [قدرت] است. البتّه دشمنیهای آنها، دشمنیهای آمریکا، روزبهروز بیشتر شده است، نفرت ملّت ایران هم از آمریکا روزبهروز افزایش پیدا کرده است.
من به شما عرض کنم امروز برنامهی دشمن، بعد از مأیوس شدن از همهی کارهای دیگر، ایجاد شکاف بین نظام جمهوری اسلامی و ملّت عزیز ایران است. این حماقت آنها است؛ نمیدانند که نظام جمهوری اسلامی چیزی جز ملّت ایران نیست، اینها قابل جدا شدن نیستند. نظام اسلامی یک نظامِ بوروکراتیکِ جدای از مردمِ نشستهی در کاخها و قصرها نیست؛ نظامی است از خود مردم تشکیلیافته، متّکی به آحاد مردم و به ایمان مردم و به محبّت و عواطف مردم است؛ این نظامِ اسلامی است؛ این را چطور میخواهند از مردم جدا کنند؟ البتّه شش رئیسجمهور دیگر قبل از این شخص هم این تلاش را کردند و همهی آنها از میدان خارج شدند و نتوانستند این مقصود شیطانی را انجام بدهند. این فشارهای اقتصادی [آنها] هم که عمدتاً روی مردم فشار میآورد، بهخاطر این است که شاید بتوانند مردم را به ستوه بیاورند، خسته کنند. ما به حول و قوّهی الهی پیوندمان را روزبهروز با مردم بیشتر و قویتر خواهیم کرد؛ ما انسجام دشمنشکن خودمان را حفظ میکنیم؛ ما جوانان مؤمن و پُرانگیزه و اهل اقدام را هر روز بیشتر از گذشته به حول و قوّهی الهی تقویت میکنیم. نسلِ جوانِ غیور و پُرانگیزهِی کشور بداند که دشمن، با استقلال او دشمن است، با عزّت او دشمن است، با پیشرفت او دشمن است، با حضور او در میدان علم و سیاست دشمن است؛ دشمن ملّت ایران، بهمعنای دشمنیِ با عزّت و استقلال و پیشرفت و اعتلاء این ملّت است. دشمن تا بتواند، موذیگری را رها نخواهد کرد ولی بایستی این را یقین داشت که از این موذیگری نتیجهای نخواهد گرفت، به شرط اینکه ملّت ایران همچنانکه تا امروز به توفیق الهی و به هدایت الهی راه را شناختهاند، از این به بعد هم همین راه را با قدرت ادامه بدهند، و آن راهِ ایستادگی و صبر و تقوا همراه با هوشیاری و تدبیر و انسجام ملّی است.
بعضی نسخهی دیگری را تجویز میکنند، میگویند تسلیم بشویم تا دشمن علیه ما موذیگری نکند؛ اینها نمیدانند که هزینهی تسلیم شدن بمراتب بیشتر از هزینهی مقاومت کردن و ایستادگی کردن است. بله، ایستادگی کردن ممکن است هزینهای داشته باشد، امّا دستاوردهای بسیار بزرگی دارد که صدها برابرِ آن هزینه برای ملّتها ارزش دارد؛ امّا تسلیم شدن در مقابل دشمن عنود و لجوج و خبیث، جز لگدمال شدن، جز ذلیل شدن، جز بیهویّت شدن هیچ اثری ندارد؛ این را بایستی همه بدانند. این قانون لایتخلّف پروردگار است که فرمود: فَلا تَهِنوا وَ تَدعوا اِلَی السَّلمِ وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ وَ اللهُ مَعَکُم وَ لَن یَتِرَکُم اَعمالَکُم؛(۷) سست نشوید، دعوت به سازش با دشمن نکنید، خدای متعال شما را برتر قرار داده است و برتر هستید «وَ لَن یَتِرَکُم» -یعنی «لَن یَنقُصَکُم»- خدای متعال برای شما کم نمیگذارد در مقابل مجاهدتی که انجام دادهاید، پاداش این مجاهدت را بهطور کامل به شما خواهد داد.
یک نکته در آخر عرایضم عرض بکنم. آنچه راجع به دشمن باید بدانیم، اجمالاً عرض شد، امّا خود ما باید مراقب کار خودمان هم باشیم؛ همهی ما! از کوچک تا بزرگ، از جوان تا پیر، از مردم معمولی تا مسئولین؛ و بخصوص مسئولین مراقب باشند از سهلانگاری، از غفلت، از تنبلی، از اشرافیگری، از تکبّر نسبت به آحاد مردم و تکیهی به جایگاه چندروزهی ریاستی، اجتناب بکنند؛ اگر این [طور] شد، خدای متعال توفیقات خود را همچنانکه تا امروز به شما ملّت ایران مرحمت فرموده است، بعد از این [هم] عطا خواهد کرد. و آن روزی که ملّت ایران بتواند در جایگاهی قرار بگیرد که دشمنان جرئت نکنند تهاجم نظامی و اقتصادی و امنیّتی و سیاسی به او را حتّی به مُخیّلهی خود خطور دهند، انشاءالله دیر نخواهد بود و شما جوانان عزیز آن روز را به توفیق الهی خواهید دید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این مراسم -که در دانشگاه امام حسین (ع) برگزار شد- سرلشکر پاسدار محمّدعلی جعفری (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی (فرمانده دانشگاه) گزارشهایی ارائه کردند.
۲) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۱۸؛ «... دشمنی از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سینههایشان نهان میدارد بزرگتر است ...»
۳) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۵۰
۴) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۲۰؛ «... و اگر صبر کنید و پرهیزکاری نمایید، نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمیرساند ...»
۵) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۲۰
۶) بدخواهی، پلیدی
۷) سورهی محمّد، آیهی ۳۵ |
2,047 | 1397/04/06 | بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40036 |
به مناسبت هفتهی قوهی قضائیه (۱) |
2,048 | 1397/03/30 | بیانات در دیدار نمایندگان و کارکنان مجلس شورای اسلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39982 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خوشامد عرض میکنم به برادران و خواهران عزیز، نمایندگان محترم؛ امتیاز دیدار امسال ما به این است که بحمدالله جمع کارکنان بخشهای مختلف مجلس شورای اسلامی امروز در جلسهی ما تشریف دارند و حضور دارند؛ بخشهای مهمّی که زیرمجموعهی مجلسند و مدیران و مسئولان و کارکنان؛ به همهی شما خوشامد عرض میکنیم، از همهی شما بهخاطر زحماتتان تشکّر میکنیم و از خداوند متعال افزونیِ توفیقاتش را برای شما و برای خودمان در راه هدایت و اصلاح مطالبه میکنیم و درخواست میکنیم.
اوّلاً به مناسبت این ایّام، این ایّام تازه از ماه رمضان فاصله گرفتهایم و تا حدودی در حالوهوای رمضانی هنوز هستید و انشاءالله هستیم؛ من یک چند جملهای عرض کنم. روح خدمت، تقرّب الیالله است؛ همهی کارهایی که شما میکنید، چه در صحن مجلس، چه در کمیسیونها، چه در دستگاههای مرتبط با مجلس -همهی این خدمات- اگر چنانچه برای خدا و در راه خدا انجام بگیرد، خدمت واقعی است و مایهی تقرّب الیالله است؛ حقیقتاً کمترعبادتی برابری میکند با اینجور خدماتی، درصورتیکه برای خدا انجام بگیرد. این روح معنوی و الهی اگر حاکم بشود بر فعّالیّتهای ما، بر اقدامات ما، بر حرف زدن ما، بر سکوت ما تأثیرش این است که جامعه را اعتلاء میبخشد، و انسانها را به جوهر حقیقی خودشان که مطلوب انبیای الهی است نزدیک میکند. ماها اسیر مادّهایم؛ نگاه ما، چشم ما فقط مظاهر و نشانههای مادّه را مشاهده میکند؛ برای همین هم هست که به اینها دل میبندیم، زیباییهای مادّی ما را به خود جذب میکند، چشم ما بیش از این را نمیبیند وقتی در محیط مادّی گرفتار میشود. اگر معنویّت را افزایش دادیم، صفای قلب را بالا بردیم، تقرّب الیالله را جدّی گرفتیم، برای خدا کار کردن را تمرین کردیم و پیش رفتیم، آن روح زلالی که در شما پیش میآید، موجب میشود که چشمها باز بشود به مناظر زیباتری، والاتری، عالیتری از آنچه از این زیباییها و مطلوبهای دنیوی در دنیا ما مشاهده میکنیم.
اگر زین خاکدان پست روزی بَر پری، بینی
که گردونها و گیتیها است مُلک آنجهانی را(۲)
منظور از این «مُلکِ آنجهانی» فقط بهشت نیست، فقط قیامت نیست؛ در همین دنیا هم هستند و بودند افرادی که با چشم حقیقتبین، با چشم معنوینگر حقایقی را در این دنیا دیدند و زندگی خوشی را گذراندند با نگاه به آن مناظر معنوی و الهی و نعمتهای برتر خداوندی؛ به این چیزهایی هم که ماها به آنها پابندیم، غالباً بیاعتنا بودند، توجّه نداشتند. در این راه میشود حرکت کرد، همه میتوانیم حرکت کنیم؛ این یک راه سنگلاخ و دشوار نیست؛ اگر چنانچه در کارهایمان همین را رعایت بکنیم که ببینیم این اقدامی که میخواهیم بکنیم، این حرفی که میخواهیم بزنیم، این قانونی که میخواهیم تصویب بکنیم، این نظر مشورتیای که میخواهیم بدهیم، این حرکت خدماتیای که انجام میدهیم، برای خدا است، مورد رضای خدا است، اقدام کنیم، و اگر احساس کردیم که مورد رضای خدا نیست، اقدام نکنیم؛ این ملاحظه، این دقّت از همه برمیآید، از همهی ماها برمیآید. [اگر] اقدام کنیم، بتدریج ما را جلو خواهد برد، ما را زلال خواهد کرد، صفای ما را افزایش خواهد داد.
خب، بپردازیم به مسائل مجلس. من چند نکته و مطلب را یادداشت کردهام که به نمایندگان محترم عرض بکنم. البتّه ما در جلسات سالهای گذشته حرفهایی را که به نظر لازم میرسیده، مفید میرسیده، عرض کردهایم، [لذا] بعضیاش تکراری است، بعضی هم ممکن است تکراری نباشد؛ بههرحال آنچه لازم میدانیم عرض میکنیم.
به نظر میرسد که در هر دورهای نمایندگان مجلس و مسئولان عالی مجلس باید سعی کنند که این دوره امتیاز بیشتری کسب کند، برتریای پیدا کند، و کیفیّت مجلس را سعی کنند بالا ببرند. خب، اگر بخواهیم امتیاز بیشتری کسب بکنیم، راهش این است که کار بیشتری انجام بدهیم، کار بهتری انجام بدهیم؛ میدان کار و خدمت اینجوری است دیگر؛ اینجا اگر انسان بخواهد صدر جدول قرار بگیرد باید کار بکند، باید تلاش بکند؛ کار برتر لازم است، اقدام لازم است، عمل اساسی لازم است.
البتّه جناب آقای لاریجانی (حفظهالله) -ریاست محترم- فهرست خوبی را ارائه کردند -قبلاً هم یک گزارش مکتوبی فرستاده بودند که من مطالعه کردم، دقّت کردم- خب، الحمدلله کارهای زیادی انجام گرفته است، منتها یک نکتهی مهم این است که شاخص کمّی برای ارزیابی کافی نیست؛ اینکه ما چه تعداد مصوّبه گذراندیم، کافی نیست؛ بایستی مشخّص بشود که وزن این مصوّبهها در ادارهی کشور چقدر است؛ چون شما مدیر کشورید و قانونگذار کشور و ریلگذارِ حرکتِ اجرا شما هستید دیگر، یعنی این بخش مهم از مدیریّت در اختیار شما است؛ این چیزی که تصویب شده است، چقدر در رفع مشکلات و پیشرفت کشور و رعایت حال عموم مردم تأثیر داشته است؛ پس صرفاً کمّیّت کفایت نمیکند، بایستی کیفیّت را ملاحظه کرد؛ البتّه شرایط دیگری هم دارد که عرض میکنیم؛ چیزهای دیگری هم غیر از این معنا لازم است.
بهطور کلّی این را من عرض بکنم: مجلس باید مظهر عزّت ملّی و مظهر اقتدار و استحکام نظام باشد؛ مجلس این است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه مجلس، منتخب عموم مردم کشور در جاهای مختلف است که با یک انگیزهای آمدهاند این شخص را -این برادر را، این خواهر را- انتخاب کردهاند. و امام فرمودند که مجلس، عصارهی فضایل ملّت است؛(۳) این نکته، نکتهی مهمّی است؛ توجّه کنید: عصارهی فضایل، نه عصارهی همهی خصلتها! بعضی از خصلتها جزو فضایل نیست. مجلس بایستی عصارهی فضایل ملّت باشد. فضایل این ملّت هم خیلی زیاد است. مجلس نباید نماد تردید باشد، نماد خودکمبینی باشد؛ نباید نماد یأس و نومیدی یا نماد عدم اعتنا و عدم مبالات به مسائل کشور باشد. نباید مجلس نشان بدهد که نگاهش به ظرفیّتها و تواناییهای ملّی، نگاه مأیوسانه است؛ این فضایل ملّت که باید اینجا عصارهی آنها جمع بشود، این چیزها است.
من حالا باید اظهار تأسّف کنم که متأسّفانه مطالعهی تاریخ در بین جوانان ما، مردم ما یکقدری ضعیف و کمرنگ است، وَالّا اگر انسان تاریخ را بداند، میبیند این ملّت، هم در تاریخ برجسته است، هم در زمان حاضر. در تاریخ، ملّت ما نماد ایمان، نماد علم، نماد اعتمادبهنفس، نماد افتخار به داشتههای خود و نماد پایداری است؛ در تاریخ اینجور است. من یکی دو نمونه با اشاره عرض بکنم؛ ببینید، سلجوقیها در قرنهای پنجم ششم هجری بهطرف ایران آمدند؛ یک عدّه از جنوب بهطرف ایران آمدند، یک عدّه از شمال بهطرف آسیای صغیر رفتند. آن جماعتی که رفتند آسیای صغیر، زبان آنها را تغییر دادند، تمدّنشان را تغییر دادند، فرهنگشان را تغییر دادند، همهچیزشان را عوض کردند؛ آناتولیِ قدیمِ دولتِ بیزانس را اینها رفتند به آنچه فرهنگ خودشان بود، تبدیل کردند. آنهایی که از جنوب آمدند -که همین سلجوقیهای ایران هستند- در تمدّن ایران و فرهنگ ایران هضم شدند؛ همانها بودند امّا اینجا هضم شدند؛ نهفقط در تمدّن و فرهنگ ایرانی هضم شدند بلکه ناچار خودشان به مبلّغان و مروّجان فرهنگ ایرانی تبدیل شدند. شما نگاه کنید در دوران سلجوقی، هنر ما، معماری ما، شعر ما، نثر ما در چه اوجی قرار دارد! اینها ایرانی نبودند -سلجوقی بودند، بیگانه بودند- امّا ایران اینها را در دل خودش هضم کرد؛ معنای اقتدار یک ملّت و استحکام یک ملّت این است.
عین همین قضیّه در مورد مغول پیش آمد؛ مغولها بهصورت مهاجم آمدند اینجا و آن کارهایی را که معروف است انجام دادند؛ امّا نتیجه چه شد؟ مغولها نتوانستند تمدّن خودشان را، فرهنگ خودشان را، یاسای(۴) خودشان را بر این کشور تحمیل کنند بلکه این تمدّن، این فرهنگ، آنها را در خودش هضم کرد، شدند مروّج ایمان، مروّج دین، مروّج فرهنگ، مروّج هنر، که یکی از دورههای ممتاز تاریخِ هنر ما دورهی حکومت مغولی در ایران است. ایران این است؛ سابقهی ما این است.
از این بالاتر بگویم؛ سلحشوران مسلمان که دین عزیز اسلام را به ما دادند -داد یکی دین گرامی به ما-(۵) وقتی رفتند به کشورهای مثلاً شمال آفریقا -حالا آنجا را من مثال میزنم- زبان [آنها] عوض شد، فرهنگ عوض شد؛ ایران که آمدند، زبان [ما] عوض نشد. زبان فارسی در دورهی اسلام رشد و ارتقاء بیشتری از دورهی قبل از اسلام دارد. شما از دورهی قبل از اسلام از نشانههای زبان فارسی چه دارید؟ امّا دورهی اسلام را شما ببینید که چه اعتلائی [دارد]؛ چقدر شعر، چقدر نثر، چقدر فرهنگ! اینها خیلی مهم است؛ روی اینها دقّت باید کرد. این مال گذشته است.
در دورهی خود ما، چهل سال است که سختترین دشمنیها دارد با این ملّت میشود، که از این سختتر دیگر؟! واقعاً با هیچ ملّتی این اندازه خصمانه برخورد نشده؛ خصمانه و جامعالجهات. یک جبههی احزاب عجیبوغریبی مثل جنگ احزاب صدر اسلام در ابعاد چند میلیون برابر، علیه جمهوری اسلامی تشکیل شده، همهجور کاری که توانستهاند انجام دادهاند؛ تحریم کردهاند، تبلیغات کردهاند، جنگ کردهاند، توطئهی امنیّتی کردهاند؛ همهجور کاری که میتوانستند انجام دادهاند. شما امروزِ این ملّت را مقایسه کنید با چهل سال قبل، اوّل انقلاب؛ اقتدار این ملّت، عظمت این ملّت، پیشرفت این ملّت، علم این ملّت، حضور قوی بینالمللی این ملّت قابل مقایسهی با اوّل [نیست]. روزبهروز پیشرفت کرده؛ ملّت، این است. شما عصارهی فضایل این ملّتید؛ پس ببینید، بدانید چهجوری باید رفتار کنید. این ملّت، ملّتی است که باایمان است، باعلم است، بااعتمادبهنفس است، مستقل است، امتیازات خودش را میداند و بر این امتیازات پا میفشارد. چهل سال از انقلاب میگذرد.
حالا اینجا نمیشود مفصّل تاریخ بگوییم؛ جزو انقلابهای بزرگ دنیا در این دو قرن اخیر، دو سه حادثه است؛ یکی انقلاب کبیر فرانسه است، یکی انقلاب کبیر شوروی است، یکی حرکت استقلالطلبانهی آمریکا است که همهی اینها تقریباً در همین دورهی دویستساله است؛ یعنی حرکت استقلالطلبانهی آمریکا مثلاً حدود دویست و سی چهل سال پیش اتّفاق افتاده است -حدود ۱۷۸۳ میلادی-(۶) چند سال بعد هم انقلاب کبیر فرانسه اتّفاق افتاده، حدود صد سال بعدش هم انقلاب شوروی اتّفاق افتاده؛ اینها مال دورهی نزدیک به ما است. شما اگر تاریخ این انقلابها را ملاحظه کنید، قطعهی چهل سالِ اوّل آنها را با چهل سالِ انقلاب اسلامی مقایسه کنید، انسان از عظمت این انقلاب، پیشرفت این انقلاب، سرعت عمل این انقلاب حیرت میکند. آنها هیچوقت نتوانستند با این سرعت، با این شدّت، با این قوّت پیش بروند؛ این ربطی به تحوّلات زمانه و مانند اینها ندارد؛ یعنی تحت تأثیر این چیزها نیست، عوامل دیگری دارد. ملّت ایران یکچنین چیزی است و شما عصارهی فضایل این ملّتید؛ بایستی با این نگاه به خودتان نگاه کنید، با این نگاه به مجلس نگاه کنید، توقّعاتتان از مجلس را با این نگاه بایستی تنظیم بکنید و انشاءالله برآورده کنید. خب، اینکه حالا نکتهی اوّل بود.
نکتهی بعدی این است که قانونگذاری، ریلگذاری که اساس کار در مجلس است -البتّه نظارت هم هست، لکن عمده قانونگذاری است- بایستی روزبهروز کیفیّتش را بالا ببرید؛ روزبهروز؛ یعنی باید هر دورهای بلکه هر سالی کیفیّت قانونگذاری بهتر بشود از دورهی قبل و از سال قبل. حالا نکاتی را در مورد این قانونگذاری عرض میکنم.
اوّلاً اولویّت داشتن؛ جناب آقای لاریجانی اشاره کردند که در این قوانین، اولویّتهای کشور رعایت شده؛ خب این خیلی مهم است. نگاه کنید ببینید چه اولویّت دارد؛ بعضی از قوانین ممکن است مطرح بشود، وقت مجلس را هم بگیرد، یک مسئلهای را هم در محیط اجتماعی کشور درست بکند درحالیکه هیچ اولویّتی هم ندارد؛ اینها را باید کنار گذاشت؛ یعنی مثل پولی که انسان احتیاج ندارد و همینطور بیدریغ خرج میکند، وقت مجلس را اینجوری نباید خرج کرد. وقت مجلس محدود است؛ شما چهار سال بیشتر که وقت ندارید، باید از ذرّهذرّه و لحظهلحظهی این وقت استفاده کرد. بنابراین صرفاً موضوعات اولویّتدار [مطرح شود].
عملی بودن؛ گاهی اوقات یک قانونی تصویب میشود که معلوم است عملی نیست، یعنی کار کارشناسی نشان نمیدهد که اگر این قانون تحقّق پیدا کرد، این کار عملیّاتی خواهد شد؛ [این] کنار گذاشته بشود.
یا بعضی از اوقات، خلاف مصالح کشور است که حالا این قاعدتاً عمداً در مجلس صورت نمیگیرد. همینجا من اشاره کنم به این مسائل کنوانسیونها و این معاهدات بینالمللی. ببینید؛ این معاهدات بینالمللی که به آن در لغت فرنگی گفته میشود کنوانسیون، در اصل در یک نقطهای پختوپز میشود که اطراف قضیّه، مِنباب مثال آن ۱۰۰ کشور یا ١۵۰ کشور که بعداً به آن میپیوندند، هیچ تأثیری در آن پختوپز اوّلیّه ندارند. یک جایی بالاخره چند قدرت بزرگ در مجموعههای هیئتهای فکریشان -به قول خودشان اتاق فکرشان- مینشینند برای یک منافعی و مصالحی که برای خودشان تعریف کردند، یک چیزی را پختوپز میکنند، بعد این را بهوسیلهی دولتهایی که همسوی با آنها هستند یا مرعوب آنها هستند یا دنبالهرو آنها هستند و خیلی منافعی هم در این کار ندارند، تصویب میکنند؛ اگر یک دولت مستقلّی هم پیدا بشود -حالا مثل جمهوری اسلامی- که مثلاً بگوید «من این را قبول ندارم؛ این کنوانسیون را، این معاهدهی بینالمللی را قبول ندارم»، سرش میریزند که «آقا! ۱۲۰ کشور، ١۵۰ کشور، ۲۰۰ کشور این را قبول کردند؛ شما چطور قبول نمیکنید؟» کنوانسیونها غالباً این[جور] است.
[گفته میشود] حالا چهکار بکنیم؟ بعضی از این معاهدات بینالمللی و کنوانسیونها موادّ مفیدی دارند. خیلی خوب، اشکالی ندارد؛ بنده هم در مورد همین چیزهایی که اخیراً در مجلس مطرح شد در این چند ماه اخیر، گفتم مجلس مستقلّاً خودش قانون بگذراند. فرض کنیم [موضوع] مبارزهی با تروریسم یا با پولشویی است؛ خیلی خب، مجلس شورای اسلامی یک مجلس رشید و عاقل و بالغی است و پشتوانههای کاریِ خیلی خوبی هم دارد؛ بنشینند یک قانون بگذرانند؛ این قانون، قانون مبارزهی با پولشویی است، هیچ مشکلی هم ندارد، شرایط زیادیای هم ندارد و همان کاری که خود شماها میخواهید بکنید، در این قانون مندرج است؛ این مهم است. هیچ لزومی ندارد که ما برویم چیزهایی را که نمیدانیم تَه آن چیست یا حتّی میدانیم که مشکلاتی هم دارد، بهخاطر آن جهاتِ مثبت و جنبههای مثبت، قبول بکنیم.
خب، قانون باید در پی حلّ مشکلات مردم باشد؛ اولویّتهای داخلی را باید رعایت کند؛ در درجهی اوّل درصدد رفع مشکل مردم ضعیف و طبقات ضعیف باشد. در کشور طبقاتی هستند که ضعیفند یا متوسّطینند یا زیر حدّ توسّطند؛ قانون بیشتر باید متوجّه رفع مشکل اینها باشد. البتّه قانون برای همه است و خیرِ همهی طبقاتِ کشور را میخواهد -فرقی نمیکند- امّا این در اولویّت است، چون مسئلهی طبقات ضعیف، مشکلات فعلی زندگی است؛ [قانون] درصدد برطرف کردن این مشکلات باشد. عمده این است که قانون نباید آلت دست صاحبانِ زَر و زور باشد؛ این مهم است؛ آلت دست آنها نباشد. حالا یکوقت یک قانونی شما وضع میکنید که اگر فرض بفرمایید کسی نردبان گذاشت به دیوار خانهی کسی و بالا رفت، قانونش این است که اینجور مجازات بشود؛ فرقی نمیکند که نردبان را به خانهی چه کسی بگذارد؛ فقیر باشد، غنی باشد، بالاشهری باشد، پایینشهری باشد، تفاوتی نمیکند، همه از این قانون سود میبرند. قانون برای همه است منتها یک جا یک اولویّتهایی وجود دارد؛ نباید اجازه داد قانون در اختیار کسانی قرار بگیرد که از زَر و زور استفاده میکنند.
در تنظیم و تصویب قانون، جنبههای کارشناسی بشدّت باید رعایت بشود. خوشبختانه مرکز پژوهشهای مجلس، مرکز خوبی است؛ گزارشهایی که بنده از این مرکز پژوهشها دارم، خبرهای خوبی را از آنجا به ما منتقل میکنند؛ امکان کارشناسی خوبی در آنجا متراکم و متمرکز است؛ حدّاکثر استفاده را از آن باید کرد؛ علاوه بر این -که این یک بازوی توانمند کارشناسی مجلس است و از این باید استفاده کرد- بایستی از نخبگان بیرون از محیط مجلس هم استفاده بشود. گاهی شما ملاحظه میکنید در یک مسئلهای، در یک حوزهی تخصّصیای، یک کسی چند سال مثلاً کار کرده، فکر کرده؛ شما اگر در این حوزهی تخصّصی از او مشورت بگیرید، گاهی با یک کلمهی کوتاه، با یک سطر، یک راهگشایی بزرگی را انجام میدهد؛ یعنی اینجوری است؛ گاهی اوقات کمک نخبگان اینجوری است که یک پیشنهاد کوچکشان یک راهگشایی بزرگی را انجام میدهد.
گفتیم قانون در پی حلّ مشکلات واقعی باشد؛ من ملاحظه کردم بعضی از قوانین مربوط به خانواده که در مجلس مطرح است و بحث میشود یا تصویب میشود، انسان احساس میکند که تحت تأثیر و اثرپذیری از رسوم غربی است؛ از این باید اجتناب بشود. غربیها نسبت به خانواده هیچگونه اهتمامی ندارند؛ نه اینکه نخواهند، [بلکه] شرایط و سبک زندگی غربی معارض با خانواده بهمعنای واقعی کلمه است؛ این را خودشان هم دارند میگویند و سالها است گرفتارش هستند؛ حالا میخواهند علاج کنند و نمیتوانند علاج کنند؛ یعنی بنیاد خانواده، نهاد خانواده در غرب بشدّت تضعیفشده است. حالا ما بیاییم چیزهایی را که اینها مثلاً راجع به زن و جوان و فرزند و پدر و مادر و مانند اینها در عرفِ خودشان دارند، در مسائل مربوط به خانواده راه بدهیم! نه، این مطرح نیست. ما برای خانواده بایستی قانونی را وضع کنیم که بهمعنای واقعی کلمه، حلکنندهی مشکلات خانوادهها باشد -[اگر] مشکلاتی وجود دارد، حلکنندهی این مشکلات باشد- تأثّر از آن منطقه نباشد.
یک نکتهی مهم، قانون برای حلّ معضلات اقتصادی است. همانطور که اشاره کردند، یک جلسهای تشکیل شده بحمدالله که رؤسای قوا و عناصری از سه قوّه در آن شرکت دارند، برای اینکه به مسائل اقتصادی بهطور جدّی ورود کنند و تصمیم بگیرند و ببُرند و راه را باز کنند؛ این خیلی مهم است که این جلسه هم حالا تشکیل میشود. مجلس در همین جهت، حرکت جدّی باید انجام بدهد. امروز معضلات اقتصادی کشور در اولویّت قرار دارد؛ بایستی این معضلات را بهمعنای حقیقی کلمه حل کرد. دشمن هم از این نقطهضعف میخواهد استفاده کند؛ نباید اجازه داد که یک چنین چیزی را انجام بدهد.
یک نکتهی دیگر، مسئلهی تازهگردانی قوانین است. منطق بعضی از قوانین تمام شده است؛ که همین مسئلهی تنقیح قوانین است که من قبلاً هم مکرّر عرض کردهام. بله چند سال قبل، قانونی در خود جمهوری اسلامی یا قبل از جمهوری اسلامی تصویب شده؛ قانون است لکن الان این قانون منطقی ندارد، این قانون را حذف کنید؛ یعنی مجلس شورای اسلامی میتواند این کار را انجام بدهد، هیچ دستگاه دیگری نمیتواند. قانونی را که منطق ندارد و فلسفهی وجودیاش تمامشده است، بایستی رها کرد. بعضی از قوانین هم موجب تضاد و اشکال کار و گره در انجام کارها و مانند اینها هستند. بهمعنای واقعی کلمه این مسئلهی تنقیح قوانین را [دنبال کنید]. بعضی از قوانین مشکلزا هستند، باید [آنها را] برطرف کرد. من شنیدم و آن روز هم در یک صحبتی گفتم که وزارت اقتصاد بعضی از مقرّراتی را که مانع بهبود وضع کسبوکار در کشور است، دارد حذف میکند؛(۷) این بسیار کار خوبی است. بعضی از کارها هست که خب مسئول دولتی میتواند انجام بدهد، [امّا] بعضی از کارها هست که از عهدهی او برنمیآید، فقط از عهدهی مجلس برمیآید؛ این هم یک مطلب.
یک مسئلهی دیگر، مسئلهی اجرای قوانین است. خب، رئیس محترم مجلس چندی پیش گفتند که فلان قانون را دو سال است که فلان دستگاه اجرا نکرده؛ سؤال بنده این است که خب در این دو سال شما که مجلس هستید، چهکار کردید؟ [اگر] او اجرا نکرد، شما باید دنبال بکنید. چرا اجرا نشود؟ اینهمه شما خرج میکنید وقت و عمر و پول و امکانات و مانند اینها را برای اینکه این قانون تصویب بشود؛ حالا این قانون بعد از اینهمه مقدّمات، تصویب شده، آن مسئول اجرا نمیکند! خب باید یک فکری برایش بکنید. حالا گفتند بعضی از این عدم اجراها را به قوّهی قضائیّه ارجاع دادهاند، آنها هم گفتهاند که این جزو عناوین مجرمانه نیست؛ خب، اگر چنانچه بخواهید جزو عناوین مجرمانه باشد، چهکسی باید بکند این کار را؟ باز هم خود مجلس باید بکند.(۸) نخیر، [کار] قوّهی قضائیّه نیست؛ قوّهی قضائیّه بایستی عناوین مجرمانه را تعقیب کند؛ چه کسی میتواند بگوید این جزو عناوین مجرمانه است؟ مجلس شورای اسلامی. مجلس بایستی این کار را انجام بدهد. شما بگویید این تخلّف اگر چنانچه اینجوری شد، این جرم است و اینقدر مجازات دارد، بعد این را بفرستید تا آنها بتوانند عمل بکنند؛ یعنی این کار، کار خود مجلس است. بنابراین مسئلهی دنبالگیری قوانین هم به نظر ما یک مسئلهی بسیار مهمّی است که بایستی انجام بگیرد.
یک نکتهی دیگری که برای برادران و خواهران عزیز نماینده قابل ذکر است، بحث رفتار نمایندگان است. به نظر من آن کلمهی کلّی و فراگیر و جامعی که میشود در این زمینه گفت، کلمهی «انقلابیگری» است. رفتار نمایندگان مجلس باید رفتار انقلابی باشد؛ برخورد باید برخورد انقلابی باشد. شما در سوگندی هم که یاد کردید، این سوگند را یاد کردید که انقلاب، نتایج انقلاب، فراوردههای انقلاب و فراوردههای نظام جمهوری اسلامی را حفظ کنید؛ چطور ممکن است؟ بدون انقلابی بودن که نمیشود حفظ کرد. رفتار، باید رفتار انقلابی باشد؛ رفتار انقلابی به معنای رفتار غیرمدبّرانه نیست، بهمعنای رفتار عاقلانه و مدبّرانه و مجاهدانه است؛ حرکت جهادی. اینکه ما به مدیران مرتّب توصیه میکنیم «مدیریّت جهادی»، این در مورد مجلس، رفتار جهادی است، سخن گفتن جهادی است، اقدام کردن مجاهدانه و جهادی است، انقلابیگری است. روحیهی ایمان و انگیزهی انقلابی باید بر همهی کارهای نمایندهی محترم مجلس حاکم باشد. نگهبانی از دستاوردهای انقلاب و مبانی نظام، جزو سوگند نمایندگی شما است که اگر این انجام نگیرد، حضور نماینده، هم از لحاظ قانونی اشکال پیدا میکند، هم از لحاظ شرعی اشکال پیدا میکند. اگر چنانچه دستاوردهای انقلاب مراعات نشود و دستاوردهای نظام مورد توجّه قرار نگیرد، این، هم از لحاظ قانون اساسی، هم از لحاظ شرع دچار مشکل میشود.
یک مسئلهی دیگری که من بارها این را به نمایندگان محترم در دیدارها عرض کردهام و به شما هم عرض میکنم، مسئلهی حضور بهموقع در کمیسیونها و در صحن مجلس است. گزارشهایی که میآید خیلی خرسندکننده نیست در این مورد؛ گاهی گفته میشود که در کمیسیونها امکان رأیگیری بهخاطر به حدّ نصاب نرسیدن حضور نمایندگان نیست؛ بایستی هر نمایندهای خود را موظّف بداند که در تمام ساعات و دقایقی که لازم است در مجلس باشد یا در کمیسیون باشد، حضور پیدا کند.
یک مسئلهی مهمّ دیگری که فقط مسئلهی شما نیست، و مسئلهی کشور است، مسئلهی اشرافیگری است؛ بلای اشرافیگری، بلای بزرگی است. برای بنده تصویر یک ساختمانی را که با پول بیتالمال در یک نقطهای ساخته شده است آوردند، من حیرت کردم واقعاً که چطور جرئت شده است، چطور دست و دل کسی به او اجازه داده است که پول بیتالمال را صرف یکچنین چیزی بکند. مسئلهی اشرافیگری اگر چنانچه رایج شد، جزو سبک زندگی ما شد، آثار و تبعات آن و ریزشهایی که به وجود میآید، دیگر انتهائی ندارد، خیلی مشکل است، خیلی کار را مشکل خواهد کرد؛ این را بایست [در نظر] داشته باشید.
یک مسئله هم مسئلهی سفرهای خارجی است. سفرهای خارجی را هم هرچه ممکن است، دوستان و برادران و خواهران عزیز رعایت بکنند که واقعاً رفتن به سفرهای خارجی در حدّ ضرورت، در حدّ نیاز [باشد]؛ بهصورت دستودلبازی در این زمینه نباید حرکت کرد.
بحث نظارت بر نمایندگان را که چند سال پیش ما گفتیم(۹) و نمایندگان مجلس همّت کردند و یک مجموعهی نظارت بر رفتار نمایندگان درست شد، باید تقویت کنید؛ یعنی باید کاری کنید که بهمعنای واقعی کلمه [نظارت شود]؛ حالا شما نظارت بر دولت و رفتارهای دیگران را که بر عهدهتان دارید، این به نظر من مهمتر از آن است؛ این نظارت بر نفْس است، نظارت بر خویشتن است، نظارت بر سلامت مجلس است.
من آنچه احساس میکنم، این است که بحمدالله مجلس شورای اسلامی که یک رکن اساسی از ارکان نظام اسلامی است، تا امروز خوب حرکت کرده و پیش رفته است؛ این حرکتِ در سمت اهداف انقلاب را هرچه میتوانید تقویت کنید. امروز کشور احتیاج دارد به این استحکامِ ساخت درونی ملّت و ارکان نظام اسلامی. شما ببینید دشمنان شما چه کسانی هستند و با چه روحیهای دارند حرکت میکنند و با چه خباثتی در مقابل ملّت ایران میایستند؛ نهفقط هم [در برابر] ملّت ایران؛ ذات اینها [این است]. امروز این مسئلهی جدا کردن چند هزار بچّه از مادرهایشان در آمریکا یک مسئلهی کوچکی نیست؛ مسئلهی خیلی بزرگی است. گریهی این بچّهها را انسان در تلویزیون طاقت نمیآورد بشنود؛ چطور اینها حاضرند بهخاطر یک سیاستی، بهخاطر یک اجرائی، یک چنین مقدّمهی غلط و جنایتباری را انجام بدهند که چند هزار بچّه را از مادرشان [جدا کنند]! اینها این[جور] هستند. اینها همان کسانی هستند که با چند دولت بزرگ و دارای تسلیحات پیشرفته میآیند در دریا در مقابل مردم یمن میایستند برای اینکه یک بندر را که محلّ تنفّس مردم مظلوم یمن است، از دست اینها خارج کنند؛ آدم میکشند بدون [هیچ] تردید. اینجور نیست که فقط با جمهوری اسلامی بد باشند؛ اینها ذاتاً انسانهای ظالمی هستند؛ دستگاههای قدرتِ ظلمند. بله، با جمهوری اسلامی هم چون عدالتطلب است، چون داعیهی اسلام دارد، داعیهی دفاع از مظلوم دارد، بشدّت مخالفند و این کارشکنیها را دارند انجام میدهند. باید در مقابل اینها ایستاد؛ بایستی استحکام را حفظ کرد و باید مطمئن بود که به توفیق الهی، به حرمت و جلال و عزّت الهی، ملّت ایران بر آمریکا و دشمنانش پیروز خواهد شد.
بهمعنای واقعی کلمه اینها شمرهای این زمانند؛ بهمعنای واقعی کلمه اینها کسانی هستند که قرآن در حقّشان میگوید «اِنَّهُم لا اَیمـانَ لَهُم»؛(۱۰) هیچ عهد و پیمانی در اینها مورد اعتماد نیست -داریم میبینیم دیگر؛ این جلوی چشم ما است- بهمعنای واقعی کلمه اینها باجطلب و زورگو هستند و بدیهی است که ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی و مسئولان محترم نظام زیر بار هیچ باجطلب و زورگویی نخواهند رفت.
خداوند انشاءالله شماها را محفوظ بدارد، موفّق بدارد، توفیق بدهد که انشاءالله آنچه را وظیفه است انجام بدهید. بروید انشاءاللّه کاری کنید که در صدر جدول باقی بمانید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، آقای دکتر علی لاریجانی (رئیس مجلس شورای اسلامی) گزارشی ارائه کرد.
۲) پروین اعتصامی. دیوان اشعار؛ قصیدهای با مطلع «یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی / بگفت ای بیخبر مرگ از چه نامی زندگانی را»
۳) صحیفهی امام، ج ۱۲، ص ۳۴۳؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس (۱۳۵۹/۳/۴)
۴) کتاب قانون مغولها
۵) محمّدتقی بهار؛ منظومهی چهارخطابه
۶) اعلام رسمی استقلال ایالات متّحدهی آمریکا از بریتانیا
۷) خطبههای نماز عید سعید فطر (۱۳۹۷/۳/۲۵)
۸) یکی از حضّار: قوّهی قضائیّه [تعقیب کند].
۹) بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی (۱۳۹۱/۳/۲۴)
۱۰) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۲؛ «... چرا که آنان را هیچ پیمانی نیست ...» |
2,049 | 1397/03/25 | بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39947 |
به مناسبت عید سعید فطر (۱) |
2,050 | 1397/03/25 | خطبههای نماز عید فطر | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39933 |
در مصلای امام خمینی (رحمهالله) |
2,051 | 1397/03/20 | بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39877 |
در بیست و پنجمین روز از ماه مبارک رمضان (۱) |
2,052 | 1397/03/14 | بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39796 |
در جوار مرقد مطهر امام راحل (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فى الارضین. قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: هُوَ الَّذىِّ اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادُوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم وَ لله جُنودُ السَّماواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیمًا حَکیمًا. (۲)
یاد عظمتها و قلّههای بلند و پروازهای معنویِ انسانهای بزرگ، به دلها آرامش و اطمینان و اعتمادبهنفس میبخشد. آیهی شریفه، سکینه و آرامش را در دلهای مسلمانان ناشی از فتح و نصرت الهی میداند و آرامش را و اطمینان را و سکینهی قلبی را مایهی تقویت ایمان و ازدیاد ایمان معرّفی میکند؛ دشمن عکس این را و ضدّ این را برای امّت اسلامی و برای جامعهی مؤمن و متحرّک و پویای ما دنبال میکند.
سی سال است از امام بزرگوار، در مثل چنین روزی سخن میگوییم؛ امام یکی از قلّههای بلند است و بعد از این هم ملّت ما، امّت ما همواره از امام سخن خواهد گفت و شایسته هم همین است؛ زیرا امام، نماد انقلاب است و این کشور بدون موتور پُرقدرت انقلاب به هدفهای خود، به آرزوهای بزرگ خود دست نخواهد یافت.
امسال این همزمانی با ایّام شهادت امیرالمؤمنین، شباهتهایی را به ذهن میآورد میان این پیرو صادق، این پیرو حقیقی امیرالمؤمنین و آن پیشوای والا و بزرگ؛ شباهتهایی وجود دارد که مایهی افتخار ملّت ایران و امّت اسلامی است؛ توجّه به این شباهتها مهم و مفید است برای پیدا کردن راه درست و همچنین برای آشنایی بیشتر با امام بزرگوارمان. من سه سرفصل را در مورد این شباهتها آماده کردهام که مطرح کنم.
یک سرفصل این است که در امیرالمؤمنین دو خصوصیّتِ ظاهراً متضاد جمع شده بود؛ یکی صلابت و ایستادگی و شدّت، و یکی لطافت و صفا و رقّت؛ این هر دو در امیرالمؤمنین -در اوج و در کمال خود- وجود داشت. صلابت و شدّت در برابر هر حرکت نابهحق: در برابر ظلم، در برابر ظالم، در برابر انحراف از راه خدا، در برابر طغیانگری، در برابر اغواگری؛ در مقابل اینها امیرالمؤمنین با منتهای صلابت و استحکام میایستاد که نظیر آن تا امروز دیده نشده است. در مقام مواجههی با ذکر الهی و یاد الهی از سویی، و در برخورد با مظلومین و محرومان و ضعفا و مستضعفان از سوی دیگر، در نهایت لطافت و رقّت عمل میکرد. امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) در برابر معاویه، با آن صلابت برخورد کرد؛ مشورت به امیرالمؤمنین دادند که مدّتی صبر کنید و معاویه را از استانداری شام عزل نکنید؛ زیر بار نرفت. صلابت امیرالمؤمنین در مقابل آن دو صحابی قدیمی و موجّه و بسیار آبرومند که توقّعاتی داشتند و چیزهایی میخواستند که به نظر امیرالمؤمنین نابهحق بود؛ زیر بار توقّعات آنها نرفت و با کمال صلابت و ایستادگی، مقاومت کرد. در برابر خوارج که مدّعی اسلام بودند و در مقابل امیرالمؤمنین که میزان حقیقی اسلام بود، ایستاده بودند، در مقابل اینها و کجرویهای اینها و کجفهمیهای اینها، امیرالمؤمنین در نهایت استحکام و صلابت ایستاد. از یک طرف، یکچنین صلابتی را انسان از این انسان والا و ولیّ بزرگ خدا مشاهده میکند.
امّا از طرفی هم در مقابل ضعفا، در مقابل مستضعفان آنچنان رقّتی، آنچنان لطافتی، آنچنان صفائی از امیرالمؤمنین دیده میشود که انسان متحیّر میماند. داستان رفتن به خانهی آن همسر شهیدی که یتیمانی دارد -بهصورت ناشناس- و رفتن کنار تنور و نان پختن برای آنها و سرگرم کردن کودکان آنها، داستان معروفی است و شنیدهاید؛ انسان حیرت میکند از اینهمه لطافت! یا در ماجرای حملهی به استان انبار عراق که اشرارِ سپاهیان شام حمله کردند و استاندار امیرالمؤمنین را به قتل رساندند و به خانههای مردم حمله کردند، کودکان را کشتند، زنها را تهدید کردند، امیرالمؤمنین میفرماید که «فَلَو اَنَّ امرَأً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هٰذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما»؛(۳) انسان مسلمان از اینکه بشنود بیگانگان به خانهی مردمِ بیدفاع حمله کردهاند و زیورها و زینتهای زنان را از آنها گرفتهاند، اگر از غصّه و از تأسّف بمیرد، او را ملامت و سرزنش نباید کرد؛ یعنی شایسته است. ببینید؛ نسبت به دفاع از حقوق ضعفا یکچنین احساس عجیب و شگفتآوری را انسان از امیرالمؤمنین مشاهده میکند! این دو خصوصیّت متضاد در امیرالمؤمنین.
در امام راحل ما، عیناً همین دو خصوصیّت مشاهده میشود. از یکسو صلابت، استحکام، ایستادگیِ محکم در مقابل ستمگران، در مقابل بدیها. در مقابل رژیم منحط و طاغوتی و فاسد پهلوی مثل صخرهی مستحکمی ایستاد؛ در مقابل آمریکا مثل کوه ایستاد؛ در برابر تهدیدها، در برابر صدّام متجاوز در جنگ تحمیلی و دفاع هشتساله، در برابر فتنههای داخلی، حتّی در برابر شاگرد قدیمی و صحابی قدیمی خود بهخاطر اینکه رفتار او را برخلاف حق مشاهده میکرد، بدون هیچ ملاحظهای ایستاد؛ این صلابت امام.
از طرف دیگر، رقّت و لطافت امام بزرگوار را انسان مشاهده میکند. پیغامی از مادر شهید به آن بزرگوار میرسد، بنده خودم پیامی را از یک مادر شهیدی برای امام بزرگوار بردم، آن مرد باصلابت، چشمانش پُر از اشک شد! تأثّر در مقابل پیغام ارادت و فداکاری و گذشت مادر شهید؛ و دفاعش از مستضعفان، از پابرهنگان که در کلمات امام بزرگوار فراوان است. این یک سرفصل و شباهت عجیب امام بزرگوار به پیشوای متّقیان.
سرفصل دوّم. در امیرالمؤمنین یک پدیدهی شگفتآوری وجود دارد؛ سه خصوصیّتِ بظاهر ناسازگار در امیرالمؤمنین جمع شده است. امیرالمؤمنین، هم انسان قوی و مقتدری است، انسان قدرتمندی است، هم درعینحال مظلوم است، و هم درعینحال در حوادث گوناگون پیروزِ نهایی است؛ این سه خصوصیّت در امیرالمؤمنین و در حالات آن بزرگوار مشهود است.
اقتدار و قوّت امیرالمؤمنین را اگر بخواهیم درست بفهمیم، باید نگاه کنیم به گسترهی وسیع محلّ حکومت امیرالمؤمنین؛ آن کشور باعظمتی که تحت مدیریّت امیرالمؤمنین اداره میشد؛ از منتهای شرق افغانستان کنونی تا کنار دریای مدیترانه و مصر -همهی این منطقهی وسیع- تحت مدیریّت امیرالمؤمنین اداره میشد؛ با کمال قدرت و استحکام. ارادهی پولادین او، شجاعت و هنر نظامیگری او، زبان قوی و منطق جذّاب او -که کلمات امیرالمؤمنین و خطبههای پُرشور و سرشار از حکمت او تا امروز درسهای نورانی برای دلهای آحاد بشر است- نشانههای اقتدار است؛ بازوی قوی، فکر قوی، ارادهی قوی، مدیریّت قوی، زبان قوی؛ یک انسان قوی و مقتدر.
درعینحال، همین انسان قوی، مظلوم است؛ نشانههای مظلومیّت او در رفتار دشمنان، در رفتار حسودان، در تهمتهای ناجوانمردانهای که عواملِ دشمنانش به امیرالمؤمنین در زمان حیات او وارد آوردند، در خواصّ دلبهدنیا سپردهی او -که بعضی از نزدیکانش و خواصّش بهخاطر دنیاطلبی از او جدا شدند- است. اینها نشانهی مظلومیّت آن بزرگوار است. این فشارِ واردآمدهی از جوانب مختلف بر این انسان بزرگ تا حدّی است که گاهی این انسان صبور و دریادل و شکیبا، آنطوری که معروف است با چاه درددل میکند، با چاه حرف میزند؛ این نشاندهندهی مظلومیّت امیرالمؤمنین است. بعد از رحلت او و شهادت او هم تا سالهای متمادی، دشمنان او که بر اریکهی حکومت، بر سلطنت مسلّط شده بودند، در سرتاسر کشور اسلامی وسیع بر سر منابر به او اهانت میکردند و [نسبت] به امیرالمؤمنین -مجسّمهی تقوا و عدالت و دادگری- بدگویی میکردند.
درعینحال انسان وقتی مجموع قضایا را نگاه میکند، میبیند در این مصاف طولانی، پیروز نهایی، امیرالمؤمنین است. امروز شما ملاحظه کنید نام امیرالمؤمنین، شخصیّت امیرالمؤمنین در آفاق عظیم بشر و تاریخ انسان کجا است؛ در اوج است و از دشمنان او خبری نیست. نهجالبلاغهی او درس انسانهای والا است؛ سیرهی او برجستهترین و درخشانترین سیرهی یک انسان بعد از نبیّ مکرّم اسلام است؛ عدالت او، عبادت او و شخصیّت عظیم او امروز در دنیا برجسته است؛ راه او بر راه دشمنانش پیروز شده است و پیروز نهایی، امیرالمؤمنین بود.
همین سه خصوصیّت در امام بزرگوار ما، در امام راحل نیز جمع شده بود. امام بزرگوار یک انسان قوی و مقتدر بود؛ انسانی که توانست حکومت طاغوتیِ دیکتاتوریِ وراثتی را بعد از دو هزار سال، در این کشور وسیع و بزرگ از اریکهی قدرت به زیر بکشد؛ این خیلی قدرت میطلبد؛ نشانهی قوّت فوقالعادهی امام بزرگوار است. توانست آمریکا را که منافع حیاتی برای خود در اینجا تعریف کرده بود، شکست بدهد و به عقبنشینی وادار کند؛ توطئهها را خنثی کند؛ و طرّاحان جنگ تحمیلی را ناکام بگذارد. آن کسانی که جنگ تحمیلی را طرّاحی کرده بودند، غرضشان نابود کردن انقلاب و ریشهکن کردن نظام اسلامی بود؛ امام بزرگوار از این تهدید، یک فرصت به وجود آورد؛ اینها نشانهی قوّت و قدرت و اقتدار امام بزرگوار است.
درعینحال امام بزرگوار ما مظلوم بود، بهخاطر تبلیغات گستردهی دشمنان علیه او؛ تبلیغات اهانتبار بهطور مداوم در زمان حیاتش و تا مدّتها بعد از رحلتش ادامه داشت؛ رفتارهایی از کسانی که آن رفتارها از آنها توقّع نمیرفت، نسبت به امام بزرگوار انجام گرفت که این نشانهی مظلومیّت امام بزرگوار بود و دلتنگیهای امام را انسان میتواند از لابهلای سخنان مستحکم و پُرصلابت او در مجموعهی بیاناتش پیدا کند که نشان میدهد این مرد بزرگ، دلتنگیهای بسیاری هم داشته است؛ این هم مظلومیّت او است.
و پیروزی نهاییِ امام بزرگوار هم آن نقطهی بعدی است؛ آن اقتدار، آن مظلومیّت، آن پیروزی. مثل امیرالمؤمنین، امام بزرگوار هم پیروز شد. پیروزیِ او، در استحکام نظام اسلامی، در بقای نظام اسلامی و در رشد و توسعه و پیشرفت نظام اسلامی خودش را نشان میدهد؛ بسیاری از آرزوهای امام، بعد از رحلت امام تحقّق پیدا کرد؛ خودباوری کشور، خودکفائی کشور، پیشرفت علمی و فنّاوری کشور، پیشرفت سیاسی کشور، توسعهی صفحهی نفوذ کشور و جمهوری اسلامی در منطقهی وسیع غرب آسیا و شمال آفریقا؛ اینها چیزهایی بود که اتّفاق افتاد و این پیروزیِ گفتمان امام و راه امام و روش امام بود. بسیاری از این آرزوها تحقّق پیدا کرده است و بسیاری دیگر از آرزوهای امام باذنالله تحقّق پیدا خواهد کرد و جمهوری اسلامیِ امام بزرگوار ما روزبهروز اعتلاء و عظمت بیشتری خواهد یافت و همین است که دشمنان را دستپاچه و عصبی کرده است. عزیزان من، جوانان عزیز، ملّت بزرگ ایران! حرکاتی که شما از دشمن مشاهده میکنید، نشانهی دستپاچگی و آشفتگی دشمن است، نشانهی عصبی شدن دشمن است، نشانهی اقتدار او نیست. آنچه از دشمن امروز علیه جمهوری اسلامی سر میزند، از سرِ اقتدار نیست؛ بهخاطر این است که از پیشرفت جمهوری اسلامی، از عظمت جمهوری اسلامی، از ایستادگی ملّت ایران آشفته است، عصبی است، دستپاچه است؛ این حرکات، ناشی از آن است.
سرفصل سوّم. نشانهشناسی دشمنان امیرالمؤمنین، این هم درسآموز است. جبههی مقابلِ امیرالمؤمنین را شما ملاحظه کنید که در تاریخ مشخّص شده است: قاسطین، ناکثین، مارقین. قاسطین یعنی دشمنان بنیانی حکومتِ امیرالمؤمنین؛ ناکثین یعنی همراهان سستنهاد و سستبنیادی که بیعت را زیر پا گذاشتند بهخاطر زخارف(۴) دنیوی، بهخاطر هوسها و آلودگیهای دنیایی؛ و مارقین [یعنی] کجفهمها و نادانها و جاهلهایی که به خیال اسلام، به خیال تبعیّت از قرآن، در مقابل قرآن مجسّم که امیرالمؤمنین است ایستادند؛ این جبههی مقابلِ امیرالمؤمنین است. قاسطین که دشمنان بنیانی بودند، با اصل حکومت امیرالمؤمنین مخالف بودند و بعدها تاریخ نشان داد که بدیلی که اینها برای حکومت امیرالمؤمنین میتوانستند ارائه کنند چه بود: حجّاجبنیوسفها و عبیداللهزیادها و یوسفبنعمر ثقفیها کسانی بودند که از طرف آن قاسطین، از طرف آن دشمنان بنیادین، جایگزین حکومت عدل علوی شدند. سهمخواهان و دنیاطلبان هم بهنحو دیگری و کجفهمها هم بهنحو دیگری. البتّه کجفهمی مربوط به تودههای مارقین بود و رؤسای آنها احتمالاً با دشمنان بیزدوبند نبودند کمااینکه در تاریخ چنین چیزی را در مورد خوارج میگویند و ادّعا میشود.
در مورد امام بزرگوار هم همین سه جبهه وجود داشتند، یعنی جبههی مخالفین امام راحل هم از این سه بخش ترکیب شده است. آمریکا، رژیم صهیونیستی و وابستگان آنها در داخل، قاسطینِ در مقابلِ امام بزرگوار ما بودند. اینها کسانی بودند که با اصل حکومت جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و حاکمیّتِ انسانی مثل امام بزرگوار مخالف بودند؛ آنها هم دنبال جایگزین برای این حکومت بودند و هستند؛ جایگزینهای آنها هم حجّاجبنیوسفهای امروزند؛ آنها هم معلوم است که چه کسانی [هستند]. در جبههی مخالفین امام، ناکثین یعنی بیعتشکنان، همان همرهان سستکمربندند. وای از آن همرهان سستکمربند که در مقابل خواستههای دنیایی نتوانستند مقاومت کنند! میدان تسابُقالیالخیرات(۵) را تبدیل کردند به میدان جنگ برای قدرت و جنگ برای دستیابی به حطام(۶) دنیوی! در بین آنها هم همهجور [بودند]؛ در زمان امیرالمؤمنین، هم امثال طلحه و زبیر بودند، هم افراد کوچکی در این جمع ناکثین وجود داشتند. در زمان امام هم قضیّه همین بود و امام بزرگوار در مقابل این جبههی گستردهی وسیعِ متنوّع ایستاد. مارقین -ناآگاهها- آن کسانی بودند که در مقابل امام بزرگوار ما، موقعیّت کشور را، موقعیّت انقلاب را، موقعیّت ملّت ایران را نفهمیدند، جبههبندی دشمنان را نشناختند، شیوههای دشمنیِ دشمنان را درک نکردند، به چیزهای کوچک سرگرم شدند، عظمت حرکت امام را نتوانستند تشخیص بدهند. اگر نمونههایی را بخواهیم مشاهده کنیم، در این دورانِ ما امثال گروههای داعش و مانند اینها، و در اوّل انقلاب، گروههای منافقین و اشباه آنها [بودند] که رؤسایشان خائن و زیردستهایشان -طبقات پایینشان- جاهل و فریبخورده بودند.
این سه گروه و دشمنی این سه گروه، مخصوص زمان امام هم نبود، بعد از امام هم استمرار پیدا کرده است. امروز هم همین سه گروه در مقابل نظام اسلامی و میراث بزرگ امام که جمهوری اسلامی است، صفآرایی کردهاند و مبارزه و مقاومت و ایستادگی جمهوری اسلامی از تعرّض آنها جلوگیری کرده است. البتّه این جبههی مختلط، با همهی توانشان سعی میکنند در مقابل جمهوری اسلامی اخلالگری کنند؛ مشکلاتی درست میکنند، حرکت ملّت ایران را دشوار میکنند، کُند میکنند، امّا نمیتوانند جلوی پیشرفت ملّت ایران را بگیرند.
خدا را سپاسگزاریم که در دورانی زندگی میکنیم که یک انسان بزرگی را دیدیم که با مولای متّقیان و رهبر آزادگان تاریخ، امیرالمؤمنین، این شباهتها را داشت و توانست محصولِ این عظمتِ خود را برای ملّت ایران باقی بگذارد.
خب، حالا دلها آماده است، ذهنها آماده است؛ امام (رضواناللهعلیه) چگونه با این وضعیّت مواجه میشد؟ الگوی امام چگونه است؟ این را من خیلی کوتاه و مختصر عرض کنم؛ اینها برای ما درس است. من چند خصوصیّت را در الگوی رفتاری امام بزرگوار، با این وضعیّت ذکر میکنم.
اوّلاً امام در مواجههی با این دشمنیها و دشمنان، برخورد شجاعانه و فعّال داشت، برخوردِ از روی ضعف و انفعال نداشت؛ امام هرگز منفعل نشد؛ نه احساس ضعف کرد و نه از خود ضعف نشان داد؛ در مقابل دشمنان، قدرتمندانه و بهصورت فعّال ایستاد.
دوّم: امام از هیجانزدگی پرهیز میکرد؛ امام در مقابل حوادث، هیجانزده نمیشد و تکیه به احساسات خالی از عقلانیّت نمیکرد؛ تصمیمهای امام، تصمیمهای شجاعانه و همراه با احساسات محکم بود امّا مبتنی بر محاسبات عقلانی.
سوّم: امام اولویّتها را رعایت میکرد؛ تمرکز بر اولویّتها میکرد. فرض بفرمایید در دوران مبارزات، اولویّت امام مقابلهی با رژیم سلطنت بود و مسائل حاشیهای را وارد میدانِ کار خود نمیکرد؛ در دوران جنگ تحمیلی، اولویّت امام مسئلهی جنگ بود؛ امام بارها این را فرموده بودند که جنگ در رأس امور است، دفاع مقدّس در رأس امور است،(۷) و واقع هم همین بود. متمرکز بر یک مسئلهی دارای اولویّت میشد و حواشی را واردِ میدانِ اهتمامِ خود نمیکرد. در اوّل انقلاب -در همان روزهای اوّل و هفتههای اوّل- در رفتار امام، انسان با شگفتی مشاهده میکند تکیهی امام بر قانون اساسی، بر ایجاد نظام، بر ترتیبات قانونی و بر این چیزها بود؛ یعنی بر روی آن نقطهی اصلی متمرکز میشد.
چهارم: اعتماد به تواناییهای مردم؛ امام، ملّت ایران را ملّتِ بزرگ و آگاه و توانایی میدانست، به آنها اعتماد میکرد، به آنها خوشبین بود؛ مخصوصاً به جوانان. مشاهده کنید در فرمایشات امام که چقدر نسبت به ملّت خوشبین است، نسبت به جوانان خوشبین است.
پنجم: بیاعتمادی به دشمن؛ امام در طول ده سال حضور بابرکت خود در رأس نظام اسلامی، یک لحظه به دشمن اعتماد نکرد؛ به پیشنهادهای دشمن بدبین بود؛ به تظاهرات(۸) آنها بیاعتنا بود؛ دشمن را به معنای واقعیِ کلمه، دشمن میدانست و به او اعتماد نمیکرد.
ششم: اهتمام به همبستگی و اتّحاد ملّت؛ این هم یکی از خصوصیّات الگوی رفتاریِ امام در مقابل این دشمنیها بود. هر چیزی که ملّت را به دو دسته تقسیم کند، به دو قطب تقسیم کند، از نظر امام مردود بود.
هفتم: ایمان و اعتقاد راسخ به نصرت الهی و به وعدهی الهی؛ این هم آن نقطهی اصلی. اتّکاء امام به نصرت الهی بود؛ همهی تلاش خود را میکرد، با همهی وجود در میدان بود، امّا امید او بستهی به نصرت الهی و به قدرت الهی و تکیهی او به قدرت الهی بود. امام به اِحدیالحُسنَیین اعتقاد واقعی داشت -ما لنا الّا اِحدی الحُسنَیین-(۹) و معتقد بود که اگر کار را برای خدا بکنیم، درِ ضرر بسته است؛ اگر کار برای خدا انجام بگیرد، هیچگونه ضرری متوجّه و عاید نخواهد شد؛ یا پیشرفت میکنیم، یا اگر پیشرفت هم نکردیم، کاری را که وظیفهی ما بوده است انجام دادهایم و در مقابل پروردگار سرافرازیم.
من به شما عرض میکنم برادران عزیز، خواهران عزیز و ملّت بزرگ ایران! ما بعد از امام، همان راه امام را موبهمو دنبال کردهایم و انشاءالله خواهیم کرد: دچار انفعال و ضعف نمیشویم و به حول و قوّهی الهی در برابر زیادهخواهی و زورگویی بیگانگان و دشمنان میایستیم؛ هیجانزده و احساساتی تصمیم نمیگیریم، به جای متن به حاشیههایی که برایمان میسازند اعتنا نمیکنیم و وارد حواشی نمیشویم، سرگرم نمیشویم؛ اولویّتهایمان را به توفیق الهی و به هدایت الهی تشخیص میدهیم؛ و به امید خدا به مردممان و به تواناییهای آنها و به جوانان عزیزمان اعتماد میکنیم؛ و به دشمن مطلقاً اعتماد و اطمینان نمیکنیم؛ مردم عزیزمان را از دودستگی و دوقطبی برحذر میداریم؛ و به نصرت الهی هم اطمینان داریم. شک نداریم که ملّت ایران، با این انگیزه، و با این احساسی که امروز دارد حرکت میکند، با این ایمان، با این امید، قطعاً به توفیق الهی و به حول و قوّهی الهی پیروز خواهد شد.
نقشهی دشمن را هم میشناسیم؛ نقشهی دشمن را کاملاً میدانیم چیست و آن نقشه را برای مردم افشا میکنیم؛ و البتّه مردم عزیز ما خودشان خیلی چیزها را میدانند و میفهمند و حس میکنند. امروز نقشهی دشمن این سه چیز است: فشار اقتصادی، فشار روانی، و فشار عملی؛ هدف هر سه نوع فشارهای دشمن هم سیطرهی بر کشور عزیز ما ایران است، همچنانکه بر بعضی از کشورهای بدبخت روسیاه منطقه سیطره و تسلّط دارد.
فشار اقتصادی، تحریم است، جلوگیری از همکاری کشورها در زمینههای اقتصادی با ما است؛ این فشارها را وارد میکنند. نتیجهای که آنها میخواهند از فشار اقتصادی بگیرند، این را درست توجّه کنید! مسئلهی آنها از فشار اقتصادی و تحریم، صرفاً زیر فشار قرار دادنِ دستگاه دولت و حکومت نیست؛ میخواهند ملّت ایران را به ستوه بیاورند به خیال خودشان؛ میگویند ملّت ایران را به ستوه بیاوریم تا نظام اسلامی ناچار بشود تسلیم زورگوییهای ما بشود؛ هدفشان این است. نه ملّت را شناختند، نه نظام را شناختند؛ این فشار اقتصادی است با این هدف، که این هدف به توفیق الهی و به فضل الهی و با تلاش مسئولین و با همّت مردم، انشاءالله بکلّی ناکام خواهد ماند.
امّا فشار روانی؛ این خیلی نکتهی حائز توجّه و مهمّی است. نقاط قوّت جمهوری اسلامی را، نقاط قوّتی که برای کشور و برای ملّت مایهی اقتدار و مایهی تقویت است نشان کردهاند و آنها را در تبلیغات و در برخوردها بهعنوان نقاط چالشآفرین معرّفی میکنند؛ برای اینکه ملّت ایران را نسبت به آنها دلسرد کنند.
فرض بفرمایید یکی پیشرفت هستهای است. پیشرفت هستهای، افتخار فنّاوری کشور بوده است. پیشرفت هستهای در کشور، مایهی افتخار فنّاوری و دانش فنّی کشور بوده، استعداد جوانهای ما را مشخّص کرده؛ چیز کوچکی نیست. شاید یادتان باشد آن روزی که ما احتیاج داشتیم به اورانیوم غنیسازیشدهی بیست درصد برای علاج بیماریها؛ موجودیِ بیست درصد ما نزدیکِ تمام شدن بود و بایستی آن را تهیّه میکردیم. از کجا تهیّه کنیم؟ بایستی از کشورهای بیگانه -مثل آمریکا، مثل اروپا و امثال اینها- این را تهیّه میکردیم که انواع و اقسام اشکالات را سر راه ما گذاشتند، انواع و اقسام شروط و موانع را سر راه ما گذاشتند؛ برای اینکه فهمیدند ما احتیاج داریم. وقتی یک ملّت به یک چیزی احتیاج دارد، احتیاج حیاتی دارد، شرایط فروشنده را، تحمیلات فروشنده را ناچار قبول میکند؛ اینها از این فرصت خواستند استفاده کنند و پیدرپی شرط و شروط برای ما گذاشتند؛ ماهها، شاید بیش از یکسال گفتگوها و رفتوآمدها و حرف زدنها طول کشید؛ عقبنشینی نمیکردند، توقّعات خودشان را تکرار میکردند. جمهوری اسلامی به جوانهای خودش اعتماد کرد و این را از آنها خواست. جوانهای ما دستبهکار شدند و توانستند در مقابل چشمهای متعجّب آنها، اورانیوم غنیشدهی بیست درصد را خودشان در داخل تولید کنند و به وجود بیاورند؛ بدون اینکه الگویی از بیرون داشته باشند! آنها را حیرتزده کرد؛ مسئله اینجوری است. قدرت حرکت علمی و فنّاوریِ متخصّصین ما، دانشمندان ما، جوانان ما -که الان همان دانشمندان در کشورند، همان جوانان در کشورند، حضور دارند- دشمن را عصبی کرد، خشمگین کرد؛ خب این یک نقطهی قوّت بسیار بزرگ برای کشور است؛ هم آبرو و مایهی اعتبار است، هم در عمل، موجب پیشرفت کشور است. این را که یک نقطهی قوّت ملّی است، آمدند در تبلیغات انبوه و متراکم خودشان، در ذهن بعضیها تبدیل کردند به نقطهی چالشآفرین و نقطهی ضعف؛ گفتند که مسئلهی هستهایِ کشور موجب تنش است، موجب چالش است، موجب فشار دشمنان است، چه فایدهای برای ما دارد! نقطهی قوّت را تبدیل میکنند به یک نقطهی چالشآفرین برای اینکه این نقطهی قوّت را سلب کنند، از او بگیرند؛ این یکی از کارها؛ این کارِ روانی است، این یک کار روانیِ کاملاً ریشهای و مهم است که یک ملّت را نسبت به دستاوردهای بزرگ خودش بدبین کنند.
یک مثال دیگر، همین مسئلهی موشکی است. ساخت موشکهای گوناگون و اقتدار موشکی، موجب ایجاد امنیّت در کشور است. جوانهای ما یادشان نیست، همین شهر تهران در زیر آتش موشکهای شبانهروزیِ دشمن میسوخت! خانهها خراب میشد، انسانها کشته میشدند؛ در شهر تهران! شهرهای جبهه -مثل دزفول، مثل اهواز، مثل شوش و بقیّهی شهرها- که جای خود دارد؛ حتّی تا شهرهای دوردست، موشکهای دشمن میرسید! ما موشک نداشتیم، وسیلهی دفاع نداشتیم، مجبور بودیم دستمان را روی هم بگذاریم، تماشا کنیم! امروز جوانان ما توانستهاند به قدرت موشکی اوّل منطقه تبدیل بشوند. دشمن میداند که اگر یکی بزند، ده تا میخورَد. پس موشک، مایهی امنیّت و نقطهی قوّت است. ببینید؛ دشمن روی مسئلهی موشکی متمرکز میشود. یک عدّهای هم متأسّفانه در داخل با دشمن همصدا میشوند که «آقا چه فایدهای دارد؟».
یکی دیگر از نقاط قوّت ما، مسئلهی عدالتخواهیِ بینالمللی جمهوری اسلامی است؛ این برای جمهوری اسلامی آبرو است. اینکه جمهوری اسلامی طرفدار ملّتهای مظلوم باشد، آبرو است؛ اینکه طرفدار ملّت فلسطین باشد، یک آبرو است. جمهوری اسلامی نیروی مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی را در منطقه تقویت کرده است. دشمنانی را، عوامل مزاحم و مضرّی را -به نام داعش و جبهةالنّصره و امثال اینها- در عراق و در سوریه درست کردند؛ جمهوری اسلامی از نیروی مقاومت در این منطقه حمایت کرد؛ این عدالتخواهی است؛ این دفاع از ملّت فلسطین است؛ این دفاع از استقلال کشورهای منطقه است، دفاع از تمامیّت ارضی کشورها است. این نقطهی قوّت است. این نقطهی قوّت را بهعنوان دخالت جمهوری اسلامی، به یک مسئلهی چالشآفرین تبدیل میکنند و وانمود میکنند و معرّفی میکنند و روی آن تکیه میکنند؛ این وضعی است که امروز ما با دشمن داریم. عواملشان در داخل هم متأسّفانه مشغولند؛ یک روز در خیابانهای تهران به مناسبت روز قدس که روز دفاع از فلسطین است، شعار «نه غزّه، نه لبنان» دادند. کمککنندگان به جنگ روانی دشمن در داخل، موجودات بدی هستند، موجودات حقیری هستند؛ این سرافکندگی دارد.
امروز هم کسانی درصدد این هستند که یک شکل معیوب از برجام را بر کشور تحمیل کنند؛ دولتهای خارجی دنبال این هستند و یک عدّهای در داخل تبلیغ میکنند که اگر این نشود، جنگ خواهد شد؛ نه آقا، این دروغ است، این تبلیغ به نفع دشمن است. هدف دشمن معلوم است؛ دشمن درصدد آن است که ما از نقاط قوّت خودمان صرفنظر کنیم، از عناصر اقتدار ملّی خودمان دست برداریم تا راحتتر بتواند بر کشور ما، بر ملّت ما، بر سرنوشت ما و آیندهی ما مسلّط بشود؛ یکچنین فکری را آنها کردهاند و ملّت در مقابل این حرکت ایستاده است؛ این فشار روانی.
و امّا فشار عملی، که [دربارهی] این هم فقط یک جمله به همهی ملّت عزیزمان عرض میکنم در سرتاسر کشور؛ فشار عملیشان عبارت است از اینکه در کشور آشوب ایجاد کنند؛ این برنامهی قطعی آنها است که البتّه سرِ آنها به سنگ خواهد خورد؛ همچنانکه تا حالا خورده است. نقشهی دشمن این است که از مطالبات مردمی سوءاستفاده کنند. ممکن است در یک شهری، در یک نقطهای از کشور یک عدّهای مطالبهای داشته باشند، جمع بشوند، دنبال مطالباتند؛ مثلاً کارگرانی هستند، دنبال مطالبات کارگریاند؛ یا مردمی در یک شهری، دنبال مطالبات شهری خودشان هستند. دشمن در یکچنین مواردی نقشه میکشد، عوامل نفوذی خود را، در واقع اشرار و انسانهای خبیثی را به تعداد معدودی در این اجتماعات وارد میکنند تا اجتماعات آرام مردم را تبدیل کنند به حرکت ضدّ امنیّتی و حرکت آشوبگرانه تا به این وسیله کشور را و ملّت را و نظام جمهوری اسلامی را بدنام کنند؛ این را مردم در سراسر کشور توجّه داشته باشند؛ این نقشهی دشمن است، ما خبر داریم؛ نشستهاند برنامهریزی کردهاند برای این کار؛ البتّه به گمان من بلکه به اعتقاد راسخ من، اینها کور خواندهاند و مردم عزیز ما در مقابل آنچه آنها برنامهریزی کردهاند، با قدرت، با شهامت، با هوشیاری خواهند ایستاد. و من توصیه میکنم مردم عزیز ما همچنانکه تا امروز هشیاری خودشان را حفظ کردهاند، باز هم حفظ کنند.
حضور مردم در صحنه بسیار مهم است. روز قدس نزدیک است؛ روز جمعه، روز قدس است؛ دنیا حضور مردم را در روز قدس خواهد دید. به توفیق الهی، این روز قدس با وجود اینکه مردم روزه هستند و هوا گرم است -با دهان روزه مثل همهی روزهای قدس دیگر- از روزهای قدس سالهای گذشته، قویتر و پُرشورتر برگزار خواهد شد.
اسمی از برجام آوردم؛ یک جملهی کوتاه راجع به برجام بگویم. از برخی حرفهای بعضی از دولتهای اروپایی اینجور برمیآید که اینها توقّع دارند ملّت ایران، هم تحریمها را تحمّل کند و با تحریمها دستوپنجه نرم کند، و هم از فعّالیّت هستهای خود که نیاز قطعی آیندهی کشور است دست بکشد و این محدودیّتهایی را که بر او تحمیل کردهاند ادامه بدهد. من به این دولتها میگویم بدانند که این خواب آشفته، تعبیر نخواهد شد؛ ملّت ایران و دولت ایران، این را تحمّل نخواهند کرد که هم تحریم باشند، هم در محدودیّت هستهای و حبس هستهای قرار داشته باشند؛ این نخواهد شد. سازمان انرژی هستهای موظّف است سریعاً مقدّمات و آمادگیهای لازم را برای رسیدن به ۱۹۰ هزار سو -فعلاً در چهارچوب برجام- فراهم بکند و برخی مقدّمات دیگر را که رئیسجمهور محترم دستور آن را دادند، از همین فردا آغاز کند. چند جمله خطاب به جوانان عرب میخواهم اینجا در حضور شما عرض بکنم:
و أحبّ أن أخاطب الشّباب الغیارى العرب فی خاتمة حدیثی هذا؛ و أقول لهم: إنّ شعوبکم الیوم تعقد الأمل علیکم، أنتم أیّها الشّباب! أعدّوا أنفسکم لغدٍ تنعم فیه بُلدانکم بالحرّیّة و التّقدّم و الاستقلال. الخضوع للهیمنة الأمریکیّة، عدم اتّخاذ موقف حازم و حاسم من العدوّ الصّهیونیّ الغاصب، المواقف العدائیّة من الإخوة، والتّزلّف للأعداء، کلّ ذلک قد جعل من بعض الحکومات العربیّة عدوّة لشعوبها. و أنتم أیّها الشّباب تتحمّلون مسؤولیّة إلغاء هذه المعادلة الباطلة.
أدعوکم أیّها الأعزّة إلى أن تکونوا مُفعمین بالأمل و الابتکار و العمل و بناء شخصیّاتکم. اهتمّوا ببناء شخصیّاتکم. المستقبل یکون لکم إن کنتم أنتم الّذین یبنونه الیوم. إن بنیتم المستقبل فتنعّمه سیعود علیکم. لا تهابوا هیمنة عالم الکفر، وثقوا بوعد الله عزّوجلّ و هذا قوله سبحانه و تعالى یقرّر بکلّ صراحة و وضوح: أم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون.(۱۰) یوم الجمعة هو یوم القدس، و الدّفاع فیه عن الشّعب الفلسطینیّ المقاوم و المجاهد و المضحّی خطوة رحبة على هذا الطّریق. ادعو الله تعالى لکم و لتوفیقکم و لبقاء صمودکم فی هذا الطّریق الواضح.(۱۱)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این مراسم در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان در جوار مرقد حضرت امام خمینی (ره) برگزار شد.
۲) سورهی فتح، آیهی ۴؛ «او است آنکس که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند. و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خدا است، و خدا همواره داناى سنجیدهکار است.»
۳) نهجالبلاغه، خطبهی ۲۷
۴) زیور و زینت ظاهری
۵) بر یکدیگر پیشی گرفتن در کارهای خوب و اجرهای اخروی
۶) خردهها و ریزههای هر چیز چون گیاهان و کاه و مانند آنها؛ کنایه از مال و ثروت
۷) از جمله، بیانات در جمع نمایندگان مجلس ۱۳۶۱/۱۱/۴ (صحیفهی امام، ج۱۷، ص۲۵۴)
۸) رفتارهای ظاهری، ظاهرسازی
۹) برای ما جز یکى از دو نیکى نیست (برگرفته از قرآن کریم؛ سورهی توبه، آیهی ۵٢)
۱۰) سورهی طور، آیهی ۴۲
۱۱) ترجمهی بخش عربی:
علاقهمندم جوانان غیرتمند عرب را مخاطب قرار دهم و به آنها بگویم: امروز چشم امید ملّتهای شما به شما جوانان است. خودتان را برای فردایی آماده کنید که کشورهای شما در آن از نعمتهای آزادی، پیشرفت و استقلال بهرهمند شوند. زیر بار سلطهی آمریکا رفتن، عدم موضعگیری قاطع در برابر دشمن صهیونیستی غاصب، مواضع دشمنانه با برادران، و تملّق به دشمنان، همهی اینها از برخی دولتهای عربی، دشمنی برای ملّتهای خود ساخته؛ و شما جوانان مسئولیّت از بین بردن این معادلهی باطل را بر دوش دارید.
شما عزیزان را دعوت میکنم که لبریز از امید و ابتکار و عمل باشید و شخصیّتهای خود را بسازید. به ساختن شخصیّتهای خود اهمّیّت دهید. آینده از آنِ شما خواهد بود اگر امروز به ساختن آن همّت بگمارید. اگر آینده را ساختید، بهرهمند شدن از نعمتهای آن، به شما برخواهد گشت. از سلطهی جهان کفر نهراسید و به وعدهی خدای عزّوجل مطمئن باشید که فرمودهی او (سبحانه و تعالی) با صراحت هرچه تمامتر بیان میدارد: «یا میخواهند نیرنگی بزنند؟ ولی آنان که کافر شدهاند، خود دچار نیرنگ شدهاند». روز جمعه روز قدس است و دفاع از ملّت مقاوم و مجاهد و فداکار فلسطین در آن روز، گام بلندی است در این راه. از خداوند تعالی برای شما و توفیق شما و مقاوم ماندن شما در این راه پُرفروغ دعا میکنم. |
2,053 | 1397/03/09 | بیانات در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39752 |
در شب ولادت حضرت امام حسن مجتبیٰ علیهالسّلام (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدللّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنةالله علی اعدائهم اجمعین.
جلسهی شیرین خوبی بود؛ تنها ضعف این جلسه همین بود که چند نفر از دوستان حاضر -از برادران و خواهران- مایل بودند از اشعارشان بخوانند و استفاده کنیم و این توفیق را ما پیدا نکردیم. البتّه وقت هم دیگر گذشته یعنی ساعت الان دوازده و اندی است و بیش از معمولِ این جلسه وقت گذاشته شده؛ دیگر حالا گاهی پیش میآید.
ما کلّ ما یتمنّی المرء یدرکه
تجری الرّیاح بما لاتشتهی السّفن(۲)
گاهی اوقات چیزی که انسان میخواهد پیش نمیآید.
اوّلاً شعرهای امشب بسیار خوب بود واقعاً؛ حالا ایشان میگویند «جوانها»؛ تعدادی از حضّار شعرخوان، امشب جوانها بودند و انصافاً هم شعرهایشان خوب و شیوا است؛ نهفقط از لحاظ نوآوریهای زبانی که در شعر امروز بحمدالله مشاهده میشود بلکه از لحاظ پرداختن به موضوعات مهم و قابل توجّه و احیاناً نو، و همچنین از لحاظ آرایش لفظی و نظم زبانی و استفادهی مناسبِ واژگانی، انسان میبیند خب شعرها الحمدلله خیلی خوب است. گاهی اوقات در شعرهای امروز یعنی شعرهای دوران انقلاب که مضامین خوب و مفاهیم نو در آنها زیاد است، ضعفهای زبانی دیده میشود؛ من میبینم بتدریج دارد این ضعفهای زبانی برطرف میشود؛ یعنی امشب خوشبختانه این معنا وجود داشت.
چند نکته را راجع به شعر من عرض بکنم؛ یک نکته که به نظرم میرسد که امروز به این نکته باید توجّه کرد این است که شعر فارسی از اوّلی که یک تبرّزی(۳) پیدا کرده تقریباً تا امروز، غالباً شعر عفیف بوده، شعر محجوب بوده؛ این را از روی بررسی عرض میکنم؛ نهاینکه حالا هرزهگویی و پردهدری در شعر وجود نداشته؛ چرا، در گذشته هم بوده، البتّه کم؛ در دورانهای اخیر هم بوده -مثلاً حالا از قبیل فرض کنید بعضی از اشعار ایرج یا خاکشیر و امثال اینها که شعرهای صریح و بیپرده و زشتی است- لکن اینها کم است؛ در شعر فارسی از اوّل، حتّی مثلاً فرض کنید در دوران شعر خراسانی که در مقدّمهی قصائد و مطلع قصائد، مبالغی تعشّق و به قول خودشان شعرهای تشبیب -شعرهای مثلاً فرض کنید عاشقانه و امثال اینها- داشتند، آن حالت محجوبیّت و عفّت در اینها محفوظ بود. من برای اینکه درست روشن بشود مقصودم چیست، مقایسه میکنم با شعر عربیِ همان دوران؛ البتّه شعر عربی، امروز آنجور نیست؛ خوشبختانه شعر عربیِ امروز، شعر بسیار متعهّد و خوبی است؛ الان هم چهار نفر از شعرای عرب لبنانی اینجا تشریف دارند که برای من شعرهایشان را -چند بیتی- قبل از نماز خواندند، واقعاً خوب بود، واقعاً برجسته بود؛ لکن در گذشته اینجور نبود. مثلاً فرض بفرمایید یک شاعری به خودش جرئت میداد با یک زن شناختهشدهی در جامعه، با [بیان] اسم در شعر عشقبازی کند، تعشّق کند؛ این کار، کار رایجی بود؛ این را شما در شعر فارسی نمیبینید، چنین چیزی وجود ندارد. در شعر فارسی، نسبت به معشوق اظهار علاقه و ارادت و محبّت و امثال اینها میشود امّا او یک معشوق ناشناخته است، یک معشوقِ غالباً خیالی یا کلّی است؛ شخص معیّنی نیست. در قصائد عربی دوران اوّل نه، یک شخص معیّنی [منظور شاعر بوده]؛ مثلاً فرض کنید که
و لو انّ لیلی الاخیلیّة سلّمت
علیّ و دونی جندل و صفائح(۴)
«لیلی اَخیَلیّه» یک آدم مشخّصی بوده، یک خانم محترم معتبری در جامعه بوده؛ این شاعر معروف، به این زن تعشّق میکند یعنی هیچ اشکالی هم نداشته. یا فرض بفرمایید یک شاعر معروف دیگری -معاصر فرزدق و جریر و مانند اینها- به نام کُثَیّر؛ این شاعر، عاشق یک شاعرهای است که آن شاعره اسمش عزّه است؛ این کثیّر از بس در شعر خود تعشّق نسبت به آن شاعره کرده، معروف شده به کثیّر عزّه؛ یعنی شما الان بخواهید شرح حال کثیّر را پیدا کنید، باید بگردید دنبال «کثیّر عزّه»؛ این کار معمول بوده، این کار رایج بوده؛ [امّا] در شعر فارسی شما این را اصلاً مشاهده نمیکنید؛ بله، در قصائدِ آنوقت یا بعد در غزلیّات، یا تشبیب هست -به قول خودشان تشبیب و نسیب- یا اصلاً تغزّل و تعشّق هست امّا مطلقاً یک شخص خاصّی را با اسمْ هدف قرار نمیدهند که نسبت به او اظهار عاشقی [کنند]. البتّه در این آخر، شاملو از آیدا اسم میآورد، امّا او زنش است، او عیال خودش است، او یک آدم بیگانهای نیست؛ نسبت به او در شعرهای خودش اظهار تعشّق میکند. بنابراین شعر فارسی یک شعر عفیف است. خب، عرض کردم مواردی پیدا شده که پردهدریهایی کردهاند، حرفهای زشتی -که انسان شرم میکند از اینکه اینها را بر زبان بیاورد یا حتّی گاهی به یاد بیاورد- گفتهاند امّا این خیلی کم است. ما شعر فارسی را در طول تاریخ، عفیف سراغ داریم؛ این را نگه دارید؛ بایستی در محیط شعریِ ما این عفّت شعری محفوظ بماند. این یک نکتهی مهمّی است.
نکتهی دوّم این است؛ عزیزان من! شعر یکی از هنرهای اثرگذار است؛ یک خصوصیّاتی در شعر هست که در بسیاری از هنرهای دیگر نیست. خب بعضی از هنرها در بخش دیگری و به نوع دیگری خیلی اثرگذارند -مثل سینما، مثل تئاتر و از این قبیل- امّا شعر یک جور دیگری اثرگذار است. شعر بایستی جریانسازی بکند؛ یعنی مجموعهی شاعر کشور باید جوری شعر را در فضای هنری کشور و فضای شعری کشور تنظیم بکنند و تولید بکنند و خلق بکنند و تکثیر بکنند که بتواند مسائل مهم و مورد ابتلاء کشور را گفتمانسازی کند و جریانسازی کند. فرض بفرمایید راجع به مسئلهی عدالت، مسئلهی مقاومت، مسئلهی اخلاق؛ ما چقدر احتیاج داریم به اخلاق معاشرتی با یکدیگر که من پریروز هم در یک جلسهای اینجا با جوانها روی این تکیه کردم؛(۵) ما، هم اخلاق فردی خودمان، اخلاق شخصی خودمان بایستی تهذیب بشود و رشد و عُلو پیدا بکند، هم اخلاق معاشرتیمان، رفتارهایمان با مردم، مثل گذشت، مثل ایثار، مثل صداقت، مثل اُخوّت، برادری و از این چیزها. خوشبختانه در تاریخ شعر ما، در این زمینه خیلی حرف هست، خیلی اشعار عالی سروده شده و این گفتمانسازی باید ادامه پیدا کند؛ همچنین در زمینههای گوناگون که عرض کردم؛ مثل مقاومت، مثل همین مسائلی که امشب در چند شعر بود و موضوعات مهمّی بود.
یک نکتهی دیگری در مورد شعر وجود دارد؛ شعر فارسی در طول زمان نقشآفرینی کرده است در تولید اندیشه و تعمیق اندیشه. شما اگر نگاه کنید، در شعر فارسی حکمت زیاد است؛ ما فردوسی را میگوییم «حکیم فردوسی»، نظامی را میگوییم «حکیم نظامی»، سنائی را میگوییم «حکیم سنائی»، و از این قبیل؛ سعدی یک حکیم واقعی است، حافظ یک حکیم و عارف واقعی است؛ یعنی اینها شعر خودشان را ظرفی قرار دادند برای حکمت، آنهم حکمت اسلامی، حکمت قرآنی، حکمت معنوی و پیامبرانه. شعر فارسی مملو از حکمت است؛ بایستی این روحیه و این حالت حکمت و اخلاق، در شعر امروز ما برجسته بشود. من در همین شعرهایی که امشب اینجا خوانده شد، چند بیت دیدم که واقعاً در آنها حکمت بود و از ابیاتی بود که اینها را میتوان نگه داشت در حافظه، در کتاب، در نوشتهها و منتقل کرد و منتشر کرد. نقطهی مقابل این حکمت و اخلاق و تعمیق اندیشه و ایجاد اندیشه و ایجاد امید در شعر، این است که ما در شعر، مخاطب خودمان را به لاابالیگری در عمل، سطحینگری در اندیشه و فکر، وادادگی در سیاست، و بیتفاوتی در مواجههی با دشمن سوق بدهیم؛ یعنی اگر شعرِ ما اینجور باشد که این خصوصیّات را ایجاد بکند، این قطعاً برخلاف حکمت شعری است که در طول زمان در شعر فارسی وجود داشته. بایستی به این توجّه کرد؛ این یک مسئلهی مهمّی است.
شعر بایستی در زمینهی جدّیّت و کوشندگی و انضباط در عمل و ژرفنگری در اندیشه و استحکام در هویّت و مجاهدت در برابر دشمن، فعّال باشد. و این را هم شما برادران و خواهران عزیز ما -شماها نخبگان جامعه هستید؛ یعنی هنر شعر عادتاً از یک ذهن نخبه و روحیهی نخبه برمیخیزد- توجّه داشته باشید و البتّه توجّه هم دارید که برای منحرف ساختن هنر کشور دارد تلاش میشود؛ یعنی دارند سرمایهگذاری میکنند، پول خرج میکنند، هیئتهای اندیشهورز مینشینند طرّاحی میکنند برای اینکه شعر موجود ما را منحرف بکنند؛ همچنانکه در مورد سینمای ما، در مورد تئاتر ما، در مورد نقّاشی ما، در مورد همهی فنون و شعبههای گوناگون هنر، همین کارها دارد انجام میگیرد؛ یعنی کارهای منحرفکننده دارد انجام میگیرد. در مورد شعر هم همینجور است؛ واقعاً دارند تلاش میکنند. یک عدّه آدمهای هرزهگو را بزرگ میکنند؛ من این را الان در جامعهی خودمان مشاهده میکنم؛ دستهایی هستند که فلان شاعرِ بیربطگو و هرزهگو را اصلاً بزرگ میکنند، مطرح میکنند، چهره میکنند، درحالیکه از لحاظ فنّی هم شعرهایشان شعرهای پایینی است؛ حالا از لحاظ محتوا که هیچ، از لحاظ فنّی هم شعری نیست که حالا بگوییم «شعر خوبی است، ولو مضمونش مضمون بدی است»؛ نه، اصلاً شعرش از لحاظ فنّی هم [بد است]، لکن اینها بزرگشان میکنند.
یک نکتهی دیگری که خیلی مهم است، مسئلهی ترانه و سرود است. من یک بار دیگر،(۶) اینجا این قضیّه را مطرح کردم که ترانه و سرود، یک بخش لازم و یک شعبهی لازم در زمینهی هنر شعری است و خیلی هم تأثیر میگذارد؛ ترانه و سرود واقعاً تأثیرگذار است. ما در موارد بسیاری دیدهایم که مثلاً یک شعری در زبان جوان، نوجوان و افراد مختلف -دانشجو، دانشآموز و غیره- جریان دارد که خود این شعر موجب حرکت است، موجب نشاط است، موجب جهتدهی است. الان در این زمینه انصافاً ما کم داریم و کم گذاشتهایم؛ در زمینهی ترانه و در زمینهی سرود، سرودهای خوب کم است.
جامعهی ایرانی با شعر آمیخته است و این خیلی نقطهی قوّت بزرگی است. جامعهی عرب هم همینجور است؛ عربها هم همینجورند؛ آنها هم با شعر خیلی اُنس دارند و آمیختهاند. شما ملاحظه کنید در همین قضایای انقلاب، در این سالهای گوناگون انقلاب، شعارهایی که غالباً هم موزون است و صورت شعری دارد، خودش از دل جمعیّت جوشیده؛ یعنی اصلاً هیچکس هم نمیداند چه کسی تولید کرده این شعر را، امّا از دل جمعیّت یک نفر گفته، طبع دیگران متمایل به آن بوده و چون شعر است و چون موزون و مثلاً در مواردی مُقفّیٰ(۷) است، مردم دنبال کردهاند آن را. در محیطهای زندگی ما، شعر خیلی رایج است و این خیلی فرصت بزرگی است. من یک چیزی یادداشت کردهام و دوست داشتم بگویم این را؛ در یکی از این اعلانهای فواتحی(۸) که در بعضی از روزنامهها هست، یک شعری من دیدم؛ بعضیها شعر مینویسند، نظر آدم به طور طبیعی کشانده میشود طرف آن شعر؛ دیدم واقعاً طبیعت مردم ما اصلاً طبیعت شاعرانه است. لحن هم در این بیت شبیه لحن بیدل است، [منتها] نمیدانم این شعر مال چه کسی است:
به صد دام آرمیدم، دامن از چندین قفس چیدم
ندیدم جز به بالِ نیستی پرواز آزادی(۹)
چقدر قشنگ است! ندیدم جز به بالِ نیستی پرواز آزادی. خب این روحیهی مردم ما است؛ در اعلان فاتحهشان هم شما میبینید یک شعر به این قشنگی را پیدا میکند [و میآورد]. البتّه حالا شماها که با رایانه و مانند آن سروکار دارید، میتوانید شاعرش را هم پیدا کنید؛ بنده نفهمیدم شاعرش چه کسی است امّا زبان، شبیه زبان بیدل است. از این فرصت، از این تمنّای موجود و تقاضای موجود در جامعه برای شعر باید استفاده کرد و مفاهیمی را که مردم احتیاج دارند آنها را بدانند یا روشهای عملیای را که مردم احتیاج دارند با آنها آشنا بشوند، در زبان شعر به مردم منتقل کرد.
انشاءالله که همهی شما موفّق باشید و امیدواریم که سالهای متمادی این توفیق را پیدا کنید که در این صراط حرکت کنید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، جمعی از شاعران به قرائت اشعار خود پرداختند.
۲) متنبّی. «انسان به هرچه آرزو دارد دست نمییابد؛ همانطور که بادها در جهتی که کشتیها میپسندند نمیوزند.»
۳) بارز شدن، آشکار شدن
۴) توبة ابن الحُمیر
۵) بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور (۱۳۹۷/۳/۷)
۶) بیانات در دیدار جمعی از شاعران به مناسبت میلاد حضرت امام حسن مجتبیٰ علیهالسّلام (۱۳۹۵/۳/۳۱)
۷) دارای قافیه
۸) آگهی تسلیت
۹) بیدل دهلوی |
2,054 | 1397/03/07 | بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39710 |
در روز دوازدهم ماه مبارک رمضان؛ در حسینیهی امام خمینی رحمهالله (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی متشکّرم از برادران و خواهران عزیزی که تشریف آوردند، بخصوص آنهایی که برنامه اجرا کردند و از مجریِ محترم برنامه که جلسه را خیلی خوب تا این ساعت اداره کردند. الحمدلله بیاناتِ گویندگان عزیز، متنوّع بود؛ هم مسائل علمی در بیاناتشان بود و پیشنهادهایی بود که من یادداشت کردم، هم مسائل کشور، مسائل سیاسی، مسائل اجتماعی، انتقاد، گِله، اعتراض، تأیید؛ همه چیز بحمدالله بود؛ یک جلسهی به معنای واقعی کلمه دانشجویی.
البتّه در مجموع این بحثهایی که دوستان -پسران و دختران دانشجو- اینجا کردند، یک نکته برای من خیلی جالب و برجسته است و آن اینکه علیرغم گلهگزاریها و نگرانیها و مانند اینها که [بیان] کردند، جلسهی امروز ما نشان داد که محیط دانشجویی یک محیط بانشاط و زنده است؛ درست عکسِ آن چیزی که دشمنان میخواهند، بیگانگان میخواهند و بعضی وانمود میکنند که «آقا، دانشگاه افسرده است، دانشگاه مأیوس است»؛ نه، دانشگاه زنده است. بله، شماها همهی دانشجوهای کشور نیستید -ما بیش از چهار میلیون دانشجو داریم- مقصودم این نیست که چهار میلیون [دانشجو] در دانشگاه با همین روحیهها وجود دارند؛ این را میدانیم که اینجور نیست امّا یک جریان زندهی فعّالِ پُرتپشی در محیط دانشجویی وجود دارد -با نگاههای مختلف، با گرایشهای مختلف امّا همه با انگیزه، با احساس هویّتِ اثرگذار- که این برای من مهم است. یعنی دانشجو احساس میکند که باید اثر بگذارد، اثرگذاری داشته باشد لذا حرفش را میزند.
خب، به خیلی از مسائل کشور شماها اعتراض دارید و بسیاری از این اعتراضها هم وارد است -نهاینکه وارد نیست- منتها یک تفاوتی که بین شمای جوان و پُرشور با منِ روزگارِ فراوان گذرانده هست، این است:
دیر بماندم در این سرای کهن من
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن (۲)
شما آرزوها را خیلی راحت بیان میکنید، بنده فاصلهی بین وضع موجود و آرزوها را از لحاظ شرایط و موانع به تجربه میبینم و لمس میکنم؛ تفاوت فقط اینجا است. بله، خیلی از این اشکالات وارد است امّا رفع این اشکالات به این آسانی نیست. کار لازم دارد، تلاش لازم دارد، مقدّمات لازم دارد. یکی از همین مقدّماتِ لازم هم همین بودنِ شماها، فکر کردن شماها، کار کردن شماها و گفتن شماها است که حالا من یک جملاتی، مطالبی آماده کردهام، به شما عرض میکنم که میتواند کمک کند. من البتّه رئوس مطالب را یادداشت کردم و انشاءالله دنبال میکنیم؛ بخصوص آن بخشی که مربوط به مدیریّت خود بنده است؛ مثل آنچه مربوط به نیروهای مسلّح و مانند اینها است که آنجا بحث مدیریّت رهبری است؛ یعنی آنجا رهبری مدیریّت میکند در زمینهی نیروهای مسلّح؛ صداوسیما اینجوری نیست، قوّهی قضائیّه اینجوری نیست. بله، رئیس قوّهی قضائیّه را رهبری میگذارد امّا رهبری قوّهی قضائیّه را مدیریّت نمیکند؛ باید بین اینها تفاوت قائل شد. صداوسیما را رهبری مدیریّت نمیکند؛ البتّه شما بدانید که من در مواجههی با صداوسیما همیشه موضع انتقادی دارم؛ هم در مدیریّت فعلی، هم در مدیریّتهای قبلی دائماً من انتقاد دارم به چیزهای مختلف؛ از جمله همین چیزهایی که شماها در بیاناتتان گفتید و در ذهن بنده هم هست و انتقاد هم میکنم. مدیران هم نهاینکه بخواهند با ما لج کنند؛ نه، میخواهند اقدام کنند منتها خب اقدامش آسان نیست، اقدام مشکل است. کار اساسیای که باید انجام بگیرد -که حالا در خلال فرمایشات بعضی از دوستان هم بود- این است که باید عناصر جوان و مؤمن و پُرانگیزه و انقلابی در بدنهی این دستگاهها تزریق بشوند که انشاءالله این کارها را بنا دارند بکنند، بنده هم تأکید کردم؛ هم به صداوسیما تأکید کردم، هم به بخشی از مراکز دیگر؛ فرض کنید مرکز ائمّهی جمعه و امثال اینها و انشاءالله همینجور پیش خواهد رفت. این را بدانید شما: ما به سمت جلو داریم حرکت میکنیم. حرکت ما بدون تردید به سمت جلو است؛ حالا شواهد فراوانی هم دارد. بنابراین اینها را یادداشت کردیم، آن چیزهایی را که مربوط به خود ما است، انشاءالله دنبال میکنیم؛ مربوط به نظام وظیفه اعتراض کلّی کردند، من جزئیّات را نمیدانم که مرادشان چیست، گزارش بدهند، من دنبال میکنم؛ و همچنین بعضی از بخشهای دیگر. عمده هم این است که شما این روحیه را، این احساس را، این انگیزه را، این حضور را حفظ کنید؛ امید ما به این است.
اینکه من بارها میگویم فردا مال شما است و شما خودتان را باید آماده کنید برای مدیریّت فردا، این تعارف نیست، این شوخی نیست، این واقعیّت است؛ البتّه مراقب باشید که بر همین صراط مستقیم پیش بروید؛ یعنی همین انگیزه را حفظ کنید. خیلیها بودند و هستند که یک روز با شور و احساس و هیجان حرف میزدند، بعد مثلاً در شرایط دیگری، شکل دیگری شدند؛ مراقب باشید اینجوری نشود؛ یعنی حرکت، یک حرکت مستمر، خستگیناپذیر، با تکیه به کمک الهی و به امید رسیدن به ثواب الهی [باشد]؛ اینجوری حرکت بکنید که آنوقت حرکتتان در جهت درست باقی خواهد ماند؛ آنوقت فردای این کشور که دست شمایی است که امروز دارید به اوضاع انتقاد میکنید، فردای خوبی خواهد بود؛ با همین انگیزه وقتی شما [پیش] بروید، طبعاً فردای بهتری خواهد بود. خب، پس نتیجه تا حالا این است که با اینکه در بیانات، انتقاد و اعتراض و گلهگزاری وجود داشت امّا جلسه، مجموعاً حامل یک مژدهی بزرگ، یک بشارت بزرگ، یک امیدواری بزرگ است؛ یعنی نشان میدهد که جوانهای ما -لااقل یک جریانی از جوانهای دانشجوی ما- دارای انگیزه، دارای ایمان، دارای غیرت و عازم بر اقدامند؛ این بسیار چیز خوبی است؛ این جلسهی ما، این را نشان داد. کسانی که ناامیدند نسبت به آینده، نگاه کنند به این وضعیّت و تصحیح کنند فکر خودشان را.
خب، من یک بحث معرفتی میخواهم بکنم که تأکید بر آن مطلبی است که همواره بنده تکرار کردهام و گفتهام و آن عبارت است از انقلابی ماندن و انقلابی حرکت کردن؛ یک بیان معرفتیای نسبت به این مسئله عرض میکنیم. یک مطالبی هم راجع به مسائل دانشجویی و جریان دانشجویی و تشکّلهای دانشجویی و مانند اینها دارم که حالا انشاءالله اگر وقت شد عرض میکنم.
در مجموعهی انقلاب، از اوّلِ انقلاب یک تفکّر غلطی وجود داشت و آن این بود که انقلاب، تا وقتِ تشکیل نظام است؛ وقتیکه نظام تشکیل شد و نهادها و مقرّرات و دیوانسالاری و مانند اینها مستقر شد، دیگر انقلاب برود دنبال کارش؛ دیگر کاری با انقلاب نداریم؛ انقلاب را هم معنا میکنند به تنش و دعوا و سروصدا و کارهای غیر قانونی و از این حرفها. یک چنین تفکّری مال امروز نیست و از روز اوّل پیروزی انقلاب یک چنین تفکّری وجود داشت؛ این تفکّر، غلط است.
انقلاب مراحلی دارد؛ آنچه در اوّل انقلاب در سال ۵۷ اتّفاق افتاد، مرحلهی اوّل انقلاب بود یعنی انفجار در مقابلِ نظامِ غلطِ باطلِ طاغوت و ایجاد یک نظام جدید بر مبنای آرمانها و ارزشهای نو و با لغت نو، با تعابیر نو، با مفاهیم نو؛ این مرحلهی اوّل انقلاب بود. بعد در مرحلهی دوّم، این نظام بایستی ارزشها را محقّق کند؛ این ارزشها و آرمانهایی که حالا اشاره میکنم و بعضی را میگویم، باید در جامعه تحقّق ببخشد. به این ارزشها اگر بخواهد تحقّق ببخشد، یک دستگاه مدیریّتی لازم دارد که آن میشود دولت انقلابی. بنابراین مرحلهی بعد از نظام انقلابی، ایجاد دولت انقلابی است، دولتی که ارکان آن، انقلاب را از بن دندان باور کرده باشند و دنبال انقلاب باشند. بعد که این دولت انقلابی تشکیل شد، آنوقت بایستی بهوسیلهی اجرائیّات درست -قانون درست، اجرای درست- این آرمانها و ارزشهایی که مطرح شده، این آرزوهای بزرگ انقلابی، یکییکی در جامعه تحقّق پیدا کنند؛ آنوقت نتیجه میشود جامعهی انقلابی؛ یک جامعهی انقلابی به وجود میآید که این مرحلهی چهارم است. حرکت انقلابی، نظام انقلابی، دولت انقلابی، جامعهی انقلابی؛ این چهارم [است]. بعد که جامعهی انقلابی درست شد، آنوقت زمینه برای ایجاد تمدّن انقلابی و اسلامی به وجود میآید. حالا من تعبیر به «انقلابی» کردم؛ به جای کلمهی «انقلابی» میتوانید کلمهی «اسلامی» بگذارید؛ یعنی دولت اسلامی، جامعهی اسلامی، تمدّن اسلامی؛ این مراحلی است که وجود دارد.
بنابراین انقلاب تمام نمیشود، انقلاب استمرار دارد، انقلاب ادامه دارد، انقلاب متوقّف نمیشود. یک صیرورتی وجود دارد؛ صیرورت یعنی شدن، شدنِ دائم، تحوّل دائمی؛ در مسیر انقلاب یک صیرورت دائمیای وجود دارد که این صیرورت دائمی، بتدریج آن آرزوهای بزرگ را، آن ارزشهای والا را، آن آرمانها را در جامعه تحقّق میبخشد. خب، حالا این آرمانهای بزرگ چیست؟ من شش هفت مورد از این آرمانهای بزرگ را ذکر میکنم؛ البتّه فقط اینها نیست.
یکی، عزّت ملّی است؛ این یکی از آرمانهای انقلاب است؛ این خیلی مهم است! عزّت ملّی یعنی احساس افتخار ملّی که این احساسِ افتخار، ناشی از واقعیّات باشد، ناشی از یک واقعیّاتی در متن جامعه و بر روی زمین، و نه متّکی بر توهّمات و تصوّرات؛ وَالّا گاهی اوقات احساس افتخار به حکومت کیان و هخامنشیان و مانند اینها هم بود؛ اینها تصوّرات واهی و توهّم است، افتخارآفرین نیست. عزّت ملّی یعنی احساس افتخار، متّکی به واقعیّت؛ این خیلی مهم است. این عزّت ملّی از جملهی چیزهایی است که اگر چنانچه در یک کشوری از بین رفت و نابود شد، هویّت آن ملّت نابود میشود؛ دیگر هیچچیز گیر آن ملّت نخواهد آمد.
دوّم، اعتمادبهنفس ملّی؛ که بنده روی این اعتمادبهنفس ملّی مفصّلاً بحث کردهام -در سالهای گذشته، در مجامع بزرگ- که این اعتمادبهنفس ملّی، راه وابستگی را میبندد. اگر این اعتمادبهنفس وجود داشت، ملّت احساس نمیکند که به وابستگی نیاز دارد، بلکه از وابستگیِ به دیگران میگریزد.
استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی؛ این یکی از آرمانها است [برای] یک ملّت؛ که اگر چنانچه این وجود داشت -یعنی استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی که هرکدام یک فصل طولانیای دارد- آن ملّت مجبور نمیشود که زورگویی و تحمیل را از زورگویان و زیادهخواهان عالم تحمّل کند. یکی از آرزوها استقلال است.
آزادی؛ آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی عمل. البتّه اینجا یکی از عزیزانی که صحبت کردند، یک جملهی کوتاهی راجع به آزادی گفتند که کاملاً درست بود. آزادی از جملهی مقولاتی است که حتماً به قانون، به چهارچوب احتیاج دارد. چون طبیعت آزادی این است که اگر قانون و چهارچوب وجود نداشته باشد، از حد تجاوز خواهد کرد، به تعدّی و به ولنگاری و به جاهای بدی خواهد انجامید که امروز شما نمونههایش را در غرب مشاهده میکنید. این آزادی اگر نباشد، رشد وجود ندارد. اگر در جامعه، آزادی فکر، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی عمل وجود نداشته باشد، رشد در جامعه متوقّف خواهد شد. رشد جامعه -رشد معنوی جامعه- و پیشرفت جامعه، حتماً به این آزادیها احتیاج دارد.
استقرار عدالت، نفی تبعیض، نفی فاصلههای طبقاتی؛ اینها جزو آرزوهای بزرگ است. اصلاً در قرآن، اقامهی قسط را مسئلهی اصلی و هدف پیغمبران میداند: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط.(۳) ما [هم] راه پیغمبران را میرویم دیگر، ما راه اسلام و راه پیغمبران را داریم میرویم. بنابراین قطعاً عدالت، یکی از برترین یا شاید بشود گفت برترین آرمان و ارزشی است که دنبالش بایستی باشیم. با لفّاظی هم عدالت درست نمیشود. عدالت البتّه چیز سختی است؛ اجرای عدالت جزو سختترین کارها است.
پیشرفت مادّی و تمدّنی به برکت علم و فنّاوری؛ این هم یکی از آرمانها است. یعنی کشور از عقبماندگی باید نجات پیدا کند.
یکی دیگر از آرمانها رشد اخلاقهای معاشرتی [است]؛ معاشرت مردم، معاشرتهای اخلاقی باشد. رحم، انفاق، ایثار، کمک، تعاون و مانند اینها؛ رشد این خلقیّاتی که مربوط به معاشرت انسانها با هم در جامعه است.
آمادهسازی فضا برای رشد معنویّت و رهایی از بردگیِ شهوت و غضب در انسانهای مستعد؛ این هم یکی از آن برترین آرزوها است که غالباً به این توجّه نیست. باید فضا جوری بشود که انسانهای مستعد بتوانند در آن فضا حرکت کنند، امثال حاج میرزا علیآقای قاضیها و علّامهی طباطبائیها و شخصیّتهای برجستهی اینجوری به وجود بیایند؛ انسانهای والا و برتر که از این فضای مادّی توانستهاند تعالی پیدا کنند و فراتر بروند؛ یعنی فضا بایستی برای این آماده بشود. البتّه همهی ما استعداد یک چنین چیزی را نداریم امّا در میان ما کسانی هستند که استعداد این حرکت را دارند، بخصوص در دورهی جوانی.
در آن قضیّهی معروفِ دیوجانس حکیم، که به اسکندر گفت تو بردهی بردگان منی. اسکندر حرکت میکرد از یک راهی، این نشسته بود، اعتنائی نکرد؛ به او برخورد، گفت ببینید این کیست؛ آوردندش؛ گفت چرا جلوی من بلند نشدی؟ گفت چون دلیل ندارد بلند شوم، تو بردهی بردگان منی؛ گفت یعنی چه، من -اسکندر- بردهام؟ گفت بله، شهوت و غضب بردهی من هستند، در اختیار من هستند، و تو بردهی شهوت و غضبی؛ بردهی برده. [یعنی] انسانی که بتواند از بردگیِ شهوت و غضب نجات پیدا کند. خب، اینها آرمانها است.
بدیهی است که این آرمانها در کوتاهمدّت تحقّق پیدا نمیکند؛ اگر بخواهیم این آرمانها در جامعه تحقّق پیدا کند، یک حرکت بلندمدّت لازم دارد. یعنی چه؟ یعنی زنده بودن انقلاب. ببینید! اینکه مدام میگوییم انقلابی باشیم، انقلابی بمانیم، معنایش این است. اگر چنانچه انقلاب استمرار پیدا کرد، تحقّق این آرمانها ممکن خواهد شد؛ اگر چنانچه این استمرار با آگاهی و هوشیاری و دقّتِنظر و مانند اینها باشد، تحقّق این آرمانها قطعی خواهد شد؛ امّا اگر وسط راه به این نتیجه رسیدیم که انقلاب دیگر لازم نیست، دیگر دیوانسالاری و تشکیلات حکومت [باشد، اینها تحقّق پیدا نمیکند]. مگر ما اصلاً انقلاب کردیم برای اینکه آنها بروند، حکومت را بدهند به ما؟ مگر برای این انقلاب کردیم که حکومت را [بگیریم]؟ آنهایی که مبارزه میکردند، آنهایی که شلّاق میخوردند، آنهایی که زندان میرفتند، چیزی را که فکر نمیکردند، این بود که یک روزی این انقلاب پیروز بشود، اینها مثلاً بشوند وزیر و وکیل و رهبر و رئیس و این حرفها؛ به ذهنها خطور نمیکرد؛ برای هدفی حرکت میکردند و کار میکردند. هدف این نبود که یک عدّهای مدیریّت را تحویل ما بدهند، ما هم مثل آنها شروع کنیم مدیریّت کردن، منتها [آنها] آدمهای بدی بودند، ما آدمهایی خوبی باشیم؛ که اگر آن جور باشد خوب هم نمیمانیم؛ انسانْ خوب هم نمیمانَد. پس بنابراین، انقلاب باید استمرار پیدا کند. ببینید! من با استدلال دارم میگویم که انقلابی باید بود و انقلابی باید ماند و انقلابی باید حرکت کرد، که طبعاً این الزاماتی دارد؛ انقلابی حرکت کردن الزاماتی دارد.
البتّه این را هم به شما بگویم؛ بنده از مسائل کشور مطّلعم. حالا گاهی گفته میشود که فلانی کانالیزه میشود و مانند اینها؛ نه، اینها نیست؛ بنده، هم گزارش میخوانم -گزارش رسمی، گزارش غیر رسمی- هم تماس با آدمها از طرق مختلف داریم، تماسهای مردمی و دفتر ارتباطات مردمی داریم؛ مطّلعم از مسائل جامعه تا آن حدّی که یک آدمی مثل من میتواند مطّلع باشد. بنده معتقدم ما در همهی اینهایی که من اسم آوردم، پیشرفت کردهایم. آن جوانی را که میآید اینجا میایستد و میگوید «آقا وضع خیلی بد است، خیلی فلان است، عقب رفتهایم»، من احساسش را و آن روحیه را تأیید میکنم امّا حرف را مطلقاً تأیید نمیکنم؛ اینجور نیست؛ شماها رژیم طاغوت را ندیدید، اوضاع اوّلِ انقلاب را هم ندیدید. ما امروز در همهی این زمینههایی که اسم آوردم، در همهی این آرمانها، پیشرفت کردهایم. البتّه من قبلاً گفتم ما در مورد عدالت عقبماندگی داریم، [امّا] معنایش این نیست که پیشرفت نکردهایم؛ معنایش این است که در زمینهی عدالت آن مقداری که باید پیشرفت بکنیم، پیشرفت نکردهایم؛ وَالّا در همان قضیّهی عدالت هم پیشرفت کردهایم. شماها نمیدانید در این کشور چه خبر بود! ما خب همین سنین شماها را گذراندهایم، دورانهای سخت را دیدهایم. حالا این آقا از سیستان و بلوچستان میگوید؛ خب من در سیستان و بلوچستان زندگی کردهام، وضع سیستان و بلوچستانِ امروز با سیستان و بلوچستان سال ۵۶ و ۵۷ که بنده آنجا بودم، از زمین تا آسمان فرق کرده. ایشان میگویند ما هوا نداریم؛ هوا نداریم یعنی چه؟ یعنی زابل گرد و غبار دارد؛ هر سالی، سه ماه، چهار ماه گرد و غبار دارد؛ راست میگوید؛ این یک گوشهای از مشکلات سیستان و بلوچستان هست و بود؛ آن زمان مردم بهمعنای واقعی کلمه در بدبختی محض بودند؛ در بدبختی محض! بنده از نزدیک شاهد بودم. بعد از انقلاب کارها شده، پیشرفتها شده، خدمات انجام گرفته؛ نهفقط در سیستان و بلوچستان، [بلکه] در همهی کشور؛ در زمینهی عدالت خیلی کار انجام گرفته.
شماها که متأسّفانه کتاب [نمیخوانید]، خیلی اهل کتاب نیستید؛(۴) بنده کتابخوانم، من خیلی کتاب میخوانم، دلم میخواهد شما بچّهها، جوانها واقعاً کتاب بخوانید؛ در این گزارشهای مذاکرات عَلم با شاه که اتّفاقاً چند روز پیش هم باز یک چیزی از آنجا نقل کردم،(۵) محمّدرضا شاه بهعنوان اعتراض به عَلم میگوید آقا، فاصلهی بین حقوق کمترین و حقوق بیشترین، صد برابر است؛ این اعتراف محمّدرضا است؛ یعنی فاصلهی صد برابر! امروز مثلاً صحبتِ دوازده برابر و چهارده برابر است که البتّه همین هم خیلی زیاد است امّا آنوقت صد برابر بوده. ما واقعاً یک چیزهایی دیدیم که اصلاً قابل توصیف نیست، از وضع مردم و وضع فلاکت و وضع آزادی؛ حالا یک عدّهای اعتراض میکنند که آزادی نیست، [میگویند] چرا مثلاً فلان مطلب را فلانکس نتوانست بیاید در تلویزیون بگوید؟ نه، این دلیل نبودنِ آزادی [نیست]. خب بله، اگر میتوانست بگوید بهتر بود؛ [امّا] این اصلاً قابل مقایسه است با دوران قبل از انقلاب؟ یک دوستی داشتیم جزو همین طلبههای مبارز بود و فرار کرده بود رفته بود پاکستان و مدّتی آنجا بود؛ یک سفری آمد مشهد، با من صحبت کرد؛ صحبت میکرد که بله، در یکی از پارکهای مثلاً یک شهر پاکستان داشتیم راه میرفتیم و این اعلامیّه را پخش کردیم؛ بنده با تعجّب گفتم در پارک، اعلامیّه؟ اصلاً تصوّر اینکه در یک فضای عمومی کسی میتواند یک اعلامیّه دست بگیرد و بخواند، برای ما غیر قابل باور بود؛ واقعاً اینجوری بود. فرض کنید در فلان روزنامه -حالا در فضای مجازی که الیماشاءالله- [انتقاد میشود]؛ حتّی در همین برنامههای صداوسیما -که شماها اعتراض دارید که چرا انتقاد نمیکنند- مسئولین دولتی بعکس، به بنده شکایت میکنند که این [اخبار] ۲۰:۳۰ چنین گفته، فلانکس چنین گفته؛(۶) واقعاً مرتّب به من دارند شکایت میکنند، یعنی مکرّر به من شکایت [میکنند]؛ حالا شماها از این طرف شکایت میکنید که چرا نمیگوید و آنها از آن طرف شکایت میکنند! یک کلمه از همین حرفهایی که در ۲۰:۳۰ و در برنامههای انتقادی صداوسیما و در مناظرات و در [سایر] حرفها زده میشود، اگر روی کاغذی نوشته بود، مگر ممکن بود آدم دستش بگیرد؟ [اگر] پیدا میکردند، پدرش را درمیآوردند؛ من یکوقتی گفتم، حالا وقت نیست، وقت میگذرد.(۷) یعنی اوضاع و احوال [اینجور بود].
پس نتیجه این [است] -من میخواهم این را بگویم- در همهی این زمینههایی که گفتم، [یعنی] ارزشها و آرمانها و آرزوهای بزرگ، انقلاب جلو رفته، پیشرفت کرده. شبیه آن چیزی که شما مثلاً فرض کنید در زمینهی علم و فنّاوری مشاهده میکنید. حالا مثلاً این برادرمان گفت من در «رویان» هستم. رویان یک نمونه است؛ یک روزی بچّههای زحمتکش و سختکوش رویان این مسئلهی سلّولهای بنیادی را یاد گرفتند، وارد کشور کردند و صنعت تولید سلّولهای بنیادی و تکثیر سلّولهای بنیادی را که آن روز در دنیا شاید سه چهار کشور فقط این را داشتند، اینها توانستند انجام بدهند؛ در زمینههای دیگر هم همینجور؛ فراوان از این قبیل پیشرفتهای صنعتی و علمی و فنّاوری وجود دارد. بنابراین پیشرفت وجود داشته.
اینجوری نباشد که ما خودمان، خودمان را به اشتباه بیندازیم، بگوییم «آقا، هیچ فایدهای ندارد، نشده، پیشرفت نکردیم و نمیتوانیم بکنیم»؛ نخیر، پیشرفت کردیم، باز هم انشاءالله پیشرفت خواهیم کرد؛ این کار، یک جادّهی باز است؛ ما یک اتوبان را بهصورت یک بنبست تصویر نکنیم. جلوی ما اتوبان است و میتوانیم حرکت کنیم؛ بخصوص با امکاناتی که کشور دارد؛ نیروی انسانی و مسائل طبیعی که من آن روز در دیدار با مسئولین،(۸) مفصّلاً در این زمینههای امکانات کشور و ظرفیّتهای کشور، صحبت کردم. خب اینکه این مطلب. حالا باید این با قوّت و شدّت ادامه پیدا کند یعنی به این حد قانع نیستیم.
یک عواملی وجود دارد که به ما کمک میکند، یک موانعی هم وجود دارد که باید به آن موانع توجّه داشت. یکی از عواملی که وجود دارد، حکومت است. حکومت جزو عوامل پیشرفتِ به سمت این آرزوها است یعنی حکومت انقلابی، نظام انقلابی، دولت انقلابی یکی از عوامل است. اگر چنانچه این اختلال پیدا بکند، مطمئنّاً در راه مشکل ایجاد خواهد کرد. باید کاری کنید که حرکت حکومت کشور و دولت کشور -دولت که میگویم یعنی مجموعهی مدیریّت عمومی کشور- و مسئولین کشور، حرکت انقلابی باشد تا اینکه این آرمانها پیشرفت کند.
قشرهای اثرگذار؛ قشرهای اثرگذار -قشرهای علمی، قشرهای اجتماعی اعمّ از دانشگاهی، اعمّ از حوزهای، دانشمندان، هنرمندان که اینها قشرهای اثرگذارند- بایستی در این زمینهها فعّال باشند.
و نیروهای جوان؛ یعنی مجموعهی شماها که این نیروهای جوان، پیشرانند؛ اینها در واقع مثل لوکوموتیو هستند، نقش لوکوموتیو را [دارند] که وقتی حرکت کردند، به طور طبیعی به دنبال خودشان قطار را حرکت میدهند؛ البتّه اگر به وظایفی که برعهدهی قشر جوان است، درست عمل بشود.
البتّه روحیهی امید و عزم و برنامهریزی -این سه چیز- [هم] لازم است. اوّلاً امیدتان را اصلاً نباید از دست بدهید. اینکه همینطور دائماً یأس را بیایند تزریق بکنند در داخل جامعه -که دارد میشود این کار- این کاری خصمانه است؛ حالا ممکن است آن کسی که این کار را میکند، واقعاً دشمن نباشد امّا کار دشمنانه دارد میکند هر کسی که یأس را [تزریق میکند] که «آقا نمیشود، فایده ندارد، همه چیز بههم ریخته است»؛ نه، این کار [دشمنانه است]. امید، شرط لازم است؛ یکی این. عزم، اراده، یعنی تصمیمگیری -تصمیم باید گرفت، این کارها تصمیم میخواهد- و برنامهریزی؛ بدون برنامهریزی هم نمیشود؛ این سه چیز را داشته باشید.
موانعی هم وجود دارد؛ یک عدّه از این موانع، موانع درونی خود ما است؛ حالا میگویند که فلانی همهی اشکالات را میاندازد گردن آمریکا و غیره؛ البتّه خدا لعنت کند آمریکا و انگلیس خبیث را، خیلی از مشکلات ما ناشی از آنها است؛ امّا نه، من بیشترین اشکالات را به خودمان میکنم؛ موانع ما، عمدتاً موانع درونی است؛ آنها هم دارند از این موانع درونی سوءاستفاده میکنند؛ موانع درونی وجود دارد.
یکی درست نفهمیدن مسئله است؛ عدم فهم درست مسائل کشور و مسئلهی کشور، مسئلهی انقلاب؛ این، شما دانشجویان را و عناصر فکری را موظّف میکند که روی این مسئله کار کنید. یکی از برادران عزیز به من گفتند که «سفارش کنید عناصر فکری با دانشجوها کار کنند»؛ بله، حتماً لازم است این کار انجام بگیرد؛ چه از حوزه، چه از دانشگاه، عناصر مؤمنِ انقلابیِ صاحب فکر؛ و خود شماها دنبالش بروید و خود شماها فکر کنید؛ بنابراین درست نفهمیدن مسئله یکی [از موانع است].
درست نشناختن محیط؛ این هم یکی از موانع کار است. بعضیها هستند محیط را درست نمیشناسند؛ وقتی ما محیط را نشناختیم، احتمال خطا و اشتباه برایمان زیاد است؛ وقتی که جنگاور و رزمآور ندانست کجا قرار دارد، دشمن کجا است، دوست کجا است، ممکن است سر اسلحهاش را به طرف دوست بگیرد، به خیال اینکه دارد به دشمن شلّیک میکند؛ محیط را باید شناخت، جبههبندیها را باید دید، باید شناخت. بعضی از کارهایی که بعضیها میکنند، مثل همین شخصی است که گفتم در سنگر خوابش برده، حالا بیدار شده و میبیند صدای تَقّوتوق میآید، نمیداند دشمن کدام طرف است، دوست کدام طرف است، همینطور بیهوا توپخانه را یا خمپاره را یا تفنگ را آتش میکند به یک سمتی؛ اتّفاقاً به سمت دوست شلّیک میشود. بعضیها کارشان اینجوری است؛ نمیفهمند با چه کسی دارند مبارزه میکنند؛ بنابراین شناخت محیط خیلی لازم است.
یکی از موانع، بیارادگی است؛ یکی از موانع، تنبلی است؛ یکی از موانع، بیصبری است. بیصبری؛ باباجان! این غذا را وقتی شما سرِ بار گذاشتید، نمیشود که بمجرّد اینکه آتش زیرِ غذا را روشن کردید، بنا کنید پا به هم کوفتن که من غذا میخواهم! خب باید صبر کنید تا بپزد. گاهی اوقات اینجوری است؛ بعضی از فعّالیّتهایی که برادرها و خواهرهای خوب انقلابی یک جاهایی انجام میدهند، ناشی از صبور نبودن است؛ صبوری لازم است؛ صبر هم یکی از خصلتهای انقلابی است. بله، خشم انقلابی داریم امّا صبر انقلابی هم داریم. مظهر اتمّ و اکمل عدالت، امیرالمؤمنین است دیگر، از او عادلتر که نداریم، امّا امیرالمؤمنین هم یک جاهایی صبر کرد؛ تاریخ زندگی امیرالمؤمنین را میبینید دیگر. یک جا میگوید: فَصَبَرتُ وَ فِی العَینِ قَذًی وَ فِی الحَلقِ شَجا؛(۹) یک جا هم در مقابل فشار خوارج و مانند اینها در جنگ صفّین صبر میکند و به حکمیّت تن میدهد؛ پس یک جاهایی صبر ضروری است، لازم است؛ یک جاهایی صبر، [از روی] ناچاری است، یک جاهایی هم نه، ناچاری نیست اما لازم است که انسان این صبر را انجام بدهد.
یکی از موانع، سرگرمی به چیزهای خرابکننده و ویرانکننده و گمراهکننده است؛ مثل اختلافات سرِ چیزهای بیخودی. اختلافات کوچک و بهانههای کوچک، گاهی مایهی اختلافات بزرگ میشود؛ مثل حواشیای که وجود دارد. سال گذشته به نظر من در همین جلسه بود یا یک جلسهای شبیه این در ماه رمضان بود که به یک حاشیهای اشاره کردم که مال آنوقت بود. حاشیهای که امروز به نظر من بیشتر از متن، ماها را به خودش سرگرم کرده، همین مسئلهی فضای مجازی و فلان شبکهی پیامرسان و از این [قبیل] چیزها است؛ اینها «حاشیهای» است. خب یک کاری باید انجام بگیرد، یک کاری هم دارد انجام میگیرد؛ این پرداختن افراطی و زیاده(۱۰) به آن -از آن طرف یک جور، از طرف مقابل یک جور- همان حواشی است؛ غافل شدن از کار اصلی است. بنابراین اینها موانع درونی است.
موانع بیرونی هم داریم؛ عمدهی موانع بیرونی، تزریق نومیدی، القای ناتوانی و مانند اینها است. اینکه «نمیشود، فایده ندارد، نمیتوانید» الان مرتّباً دارد -بهقول شماها من نمیخواهم تعبیرات فرنگی به کار ببرم، امّا اینجا ناچارم- پمپاژ میشود، بهطور دائم دارد تزریق میشود؛ هم احساس ناامیدی، هم احساس ناتوانی.
تبیینهای دروغ؛ مسائلی را تبیین میکنند، تبیینهای خلاف واقع. تحریف حقایق تاریخی؛ البتّه این مال حالا نیست، چند سال است یک حرکت موذیانهای شروع شده در تطهیر رژیم طاغوت، رژیم پهلوی. حالا ای کاش یک چیزی بود که قابل تطهیر بود، قابل تطهیر هم نیست! همانهایی هم که چیز مینویسند راجع به شخصیّتهای آنها، با اینکه خب خیلی سعی میکنند اطرافش را جمع بکنند، درعینحال ناچار به یک چیزهایی اعتراف میکنند. یک رژیمی که هم فاسد بود، هم ضعیف بود، هم وابسته بود، هم منحرف بود، هم بشدّت غیر مردمی بود، هم بشدّت افرادش و اشخاصش سودطلبِ شخصی بودند، قابل دفاع است؟ هویدا(۱۱) قابل دفاع است؟ محمّدرضا قابل دفاع است؟ خب، شما آن دوره را که ندیدهاید؛ یک حرکتی در این زمینه دارد انجام میگیرد و هدفش این است که یک جوانِ امروز بگوید «عجب! اینها آدمهای بدی نبودند، اوضاع بدی نبود؛ پس چرا انقلاب کردید؟»؛ اصلاً همه برمیگردد به مسئلهی زیر سؤال بردن انقلاب؛ اینها از خارج دارد انجام میگیرد.
ایجاد موانع عملی برای حرکت بهسمت آرمانها؛ مثل تحریم -هم تحریم مواد، هم تحریم فنّاوری- کارشکنیهای گوناگون، پیروزیها را شکست معرّفی کردن، ضعفهای کوچک را بزرگ جلوه دادن، ضعفهای مدیریّتی را منتسب به نظام کردن. فلان مدیرِ فلان تشکیلات یک ضعفی نشان میدهد، یک کار غلطی را فرضاً انجام میدهد، این را عَلم میکنند برای اینکه نظام جمهوری اسلامی را، نظام انقلابی را زیر سؤال ببرند! این کاری است که دشمن دارد میکند؛ باید بشدّت به آن توجّه داشته باشید.
یکی از دوستان، اینجا قضیّهی کنسرتها را گفتند. در چند هزار کنسرت، مثلاً فرض کنید که پنج کنسرت تعطیل میشود؛ این را تعمیم میدهند، هیاهو، فریاد و از این قبیل که «کنسرتها دارد تعطیل میشود»! حالا مثلاً چند هزار کنسرت یا چند صد کنسرت اجرا شده، تعطیل هم نشده؛ [آنجا] چند کنسرت را تعطیل کردهاند! فلان مدیر و فلان مدیر و فلان مدیر در مجموعهی مدیران -ده نفر، پانزده نفر، بیست نفر مِنبابمثال- یک خطائی کردهاند، یک غلطی کردهاند، یک ممشای(۱۲) نادرستی [داشتهاند]، این را تعمیم میدهند نهفقط به مجموعهی مدیریّتی کشور بلکه به مجموعهی نظام جمهوری اسلامی! اینها کارهای دشمن است که با برنامهریزی دارد انجام میگیرد.
مردمسالاریِ جامع را دیکتاتوری [میگویند]؛ یعنی واقعاً الان به نظر من -یعنی با آشناییای که حالا من دارم- در دنیای امروز هیچ مردمسالاریای مثل مردمسالاری ما واقعی نیست. ارتباط مسئولان کشور با مردم، اُنسشان با مردم، انتخابشان بهوسیلهی مردم از همهجای دنیا واقعیتر است؛ تا آن حدّی که من اطّلاع دارم. این را الان در کارهای تبلیغیِ مسلّمِ دائمیِ دشمن بهصورت یک دیکتاتوری جلوه میدهند که این خب کار آنها است؛ اینجور وانمود میکنند. بنابراین اینها کارهایی است که موانع بیرونی است که دشمنان ما ممکن است انجام بدهند.
بنابراین این را شما توجّه داشته باشید که نظام در یک کارزار عظیمی قرار دارد. اینکه گفتم جای خودمان را بدانیم، مسئله را بشناسیم، اصل مسئله این است: شما در وسط میدان کارزارید، یک کارزار همهجانبهی عظیم؛ این کارزار را باید احساس کنید، طرف مقابل را باید بشناسید و اینجور، تکلیف همهی ما معیّن میشود. نظام، بدون مشی انقلابی ارزشی ندارد؛ واقعاً ارزشی ندارد. نظام، اگر چنانچه مشی انقلابی نداشته باشد، به آن آرمانها نخواهد رسید، به دنبال آن آرمانها نخواهد بود و با آن رژیمهای گذشتهی کشور هم هیچ تفاوتی نخواهد داشت و ارزشی ندارد.
البتّه انقلابیگری هم فقط در بستر نظام امکانپذیر است؛ این طرف قضیّه را هم توجّه داشته باشید. اینجور نباشد که بعضی نظام را نفی کنند بهعنوان اینکه ما انقلابی هستیم؛ ارزشهای نظام، ارکان نظام، بنیانهای نظام را زیر سؤال ببرند بهعنوان اینکه ما انقلابی هستیم. انقلابیگری به معنای ویرانگری نیست. انقلابیگری یک مشی صحیح و عاقلانه و پُرانگیزه و پُرامید و شجاعانه به سمت اهداف والا است؛ این تعریف و معنای انقلابیگری است؛ و این فقط در بستر و مسیر نظام اسلامی یعنی نظام موجود امکانپذیر است؛ خارج از این امکانپذیر نیست. انقلابیگری، ساختارشکنی نیست؛ تخریب نظامِ ناشی از انقلاب نیست. این هم این مطلب.
خب، آنچه من بر آن تأکید میکنم، این است که ما امروز در جامعهمان نیاز مبرم داریم به اینکه آرمانها را مدام تکرار کنیم، مدام بگوییم، مدام روی آن کار کنیم، مدام مطالبه کنیم. این مطالبهگری خیلی چیز خوبی است. مطالبهگریِ آرمانها از آن چیزهایی است که از آن نباید دست برداشت. اگر چنانچه این حجم عظیم و وسیع تهاجم به افکار عمومی از سوی ضدّ انقلاب با این مطالبهگریها مواجه نشود، قطعاً ویرانگری خواهد کرد. یادآوری آرمانها، مطرح کردن آرمانها، خواستن آرمانها، طلبکاری نسبت به تحقّق این آرمانها یک سدّی است در مقابل تخریب افکار عمومی و فضاهای نخبگانی -که متأسّفانه روی فضاهای نخبگانی هم دارند کار میکنند- و فضاهای مدیریّتی؛ که در مواردی هم متأسّفانه بیتأثیر نبوده. اینجا یک لشکری از جوانهای مؤمن و انقلابی لازم است که وارد میدان بشوند، مطالبه کنند آرمانها را و خودشان کمک کنند به تحقّق این آرمانها که البتّه اینکه حالا چهجوری کمک کنند، جای بحث دارد؛ حالا شاید من اگر به آن بخش دوّم رسیدم، میتوانیم راجع به این هم نکاتی را عرض بکنیم.
پس بنابراین، احتیاج است به یادآوری این آرمانها با همان زبانِ ویژهی جوانِ مؤمنِ انقلابی که از خصوصیّاتش صراحت است، از خصوصیّاتش شجاعت در گفتار است؛ اینکه شجاعانه حرف خودش را بزند. امروز نسبتاً همینجور هم بود؛ ما احساس کردیم یک انگیزهی شجاعانهای وجود دارد برای اینکه بگویند یک چیزهایی را. اگرچه من بعضی حرفها را قبول ندارم امّا شجاعت را قبول دارم؛ این احساس روحیهی تهاجم را در جوان دانشجو و جوان انقلابی، من کاملاً قبول دارم. بایستی این ارزشها بهصورتِ صریح، هوشیارانه، دائماً مطالبه بشود؛ [از سوی] جوانِ پای کار.
[مقابله] با اشرافیگری؛ یعنی در افکار عمومی، اشرافیگری نفی بشود. وابستگیِ فکری نفی بشود. بحث کالای ایرانی مطرح است؛ مشکل عمدهای که بنده با آن برخورد کردهام، یک مشکل ذهنی نسبت به کالای خارجی است که متأسّفانه در یک قشر وسیعی در کشور وجود دارد که از مواریث نحس و نجسِ رژیمِ طاغوتِ گذشته است؛ چشم به محصولات خارجی بود و هر چیزی، خارجیاش بهتر بود؛ البتّه کارِ داخلیِ قابلِ ذکری هم آن روز نبود؛ این هنوز باقی مانده. این مشکل، مشکل فکری است؛ یک حرکت عمومیِ فکری به وجود بیاید برای تحوّل در این احساسها. مثلاً اگر چنانچه ما بتوانیم این فکر را که «جنس خارجی بهتر است» از ذهنها پاک بکنیم، آنوقت خود مردم بهطورطبیعی میروند دنبال کالای داخلی و برکات و خیرات این کار همه تحقّق پیدا خواهد کرد. مطالبهی سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی، مطالبهی فرهنگ دینی، مقابله با لاابالیگری و بیتفاوتی و بیحالی، مقابلهی با دینستیزی؛ و همهی اینها با حوصله و صبر و تدبیر.
همانطور که عرض کردم، حوصلهی انقلابی و صبر انقلابی، مثل خشم انقلابی است. وقتیکه حضرت موسیٰ بعد از پیغمبری آمدند به مصر و آن معجزه را نشان دادند و دعوت و این حرفها -خب، بنیاسرائیل منتظر بودند دیگر؛ از گذشته خبر داده شده بود که یک منجیای خواهد آمد و آن منجی هم موسیٰ است؛ حالا موسیٰ آمده، منتظر بودند بمجرّدیکه موسیٰ آمد، دستگاه فرعون کنفیکون بشود؛ نشده بود- قرآن میگوید آمدند پیش حضرت موسیٰ و گفتند که «اوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِیَنا وَ مِن بَعدِ ما جِئتَنا»؛(۱۳) تو که آمدی چه فرقی کرد؟ چه تفاوتی کرد؟ قبل از اینکه بیایی هم ما را آزار میکردند، زیر فشار بودیم، حالا هم که آمدی باز زیر فشاریم. ببینید! این آن حالت بیصبریِ بنیاسرائیلی است؛ بیصبری. حضرت موسیٰ گفت خب صبر کنید: اِنَّ الاَرضَ لله یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(۱۴) تقوا اگر داشته باشید، عاقبت مال شما است؛ صبر لازم است. این حالت را نباید داشته باشید؛ اینکه ما بگوییم چرا نشد، چهجوری شد، پا به زمین بزنیم، درست نیست. این مطلبی [بود] که حالا در این زمینه خواستیم عرض کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله
۱) در ابتدای این دیدار -که در ماه مبارک رمضان برگزار شد- جمعی از دانشجویان به بیان نظرات و دیدگاههای خود پرداختند.
۲) ناصرخسرو
۳) سورهی حدید، بخشی از آیهی ۲۵؛ «... تا مردم به انصاف برخیزند ...»
۴) خندهی معظّمٌله و حضّار
۵) بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۷/۳/۲)
۶) خندهی معظّمٌله و حضّار
۷) در پاسخ به برخی حضّار که گفتند جلسه بعد از افطار هم ادامه داشته باشد، معظّمٌله فرمودند: آقایان از کیسهی خلیفه میبخشند! [میگویند] بعد از افطار. [خندهی حضّار]
۸) بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۷/۳/۲)
۹) نهجالبلاغه، خطبهی ۳؛ «من راه شکیبایی را برگزیدم، درحالیکه همانند کسی بودم که خاشاک در چشمش رفته و استخوان در گلویش مانده.»
۱۰) زیادی
۱۱) امیرعبّاس هویدا (از نخستوزیران دوران پهلوی)
۱۲) رفتار، رویّه
۱۳) سورهی اعراف، بخشی از آیهی ۱۲۹
۱۴) سورهی اعراف، بخشی از آیهی ۱۲۸؛ «... زمین از آنِ خدا است؛ آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد میدهد؛ و فرجام [نیک] برای پرهیزکاران است.» |
2,055 | 1397/03/02 | بیانات در دیدار مسئولان نظام | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39655 |
در روز هفتم ماه مبارک رمضان؛ در حسینیهی امام خمینی رحمهالله (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
خوشامد عرض میکنم به برادران و خواهران عزیز، مسئولان محترم در بخشهای گوناگون کشور و نخبگان سیاسی و مدیریّتی در مجموعهی جمهوری اسلامی ایران. جلسهی بسیار مهمّی است؛ از جناب آقای رئیسجمهور هم تشکّر میکنم که بیانات خوب و قویای در زمینههای گوناگون ذکر کردند.
ماه رمضان یک فرصت ویژه است برای طراوت بخشیدن به روح ایمان و صفا و معنویّت در درون ما؛ روزه، تلاوت قرآن، دعا، مناجات، شنیدن مواعظ، مجموع اینها یک فضائی را به وجود میآورد که دلهای ما به قدر استعداد، به قدر ظرفیّت، از این محیط معنوی و روحانی بهرهمند میشود. شاید بشود گفت که در مجموع دوازده ماهِ دوران سال، این یک ماه، در حکم همان دو سه ساعتِ قبل از فجر در مجموع شبانهروز است؛ همچنانکه آن یکی دو ساعت، دو سه ساعت قبل از اذان صبح خصوصیّتی دارد و معنویّت انسان، صفای انسان [بیشتر است] -در آیات قرآن هم اشاره شده، تصریح شده به بیداریِ آن ساعات و در روایات هم که فراوان [آمده]- نشاندهندهی این است که آن ساعات در ٢۴ ساعت یک خصوصیّتی دارند که ساعات دیگر ندارند این خصوصیّت را؛ ماه رمضان در مجموع دوازده ماه، مثل همان چند ساعت است؛ خصوصیّتی دارد.
خب، برای همهی مردم این فرصت وجود دارد منتها برای فضای نخبگانی و مدیریّتی کشور، این خصوصیّت یک امتیاز مضاعفی دارد؛ چون مسئولیّت سنگینی بر دوش من و شما است. مردم عادیِ مشغول کارهای زندگی خودشان که این بارِ سنگین را بر دوش ندارند، بنیهی معنوی آنها میتواند آنها را حرکت بدهد؛ [امّا] ما که مسئولیّت داریم، اگر بنیهی معنوی خودمان را تقویت نکنیم نخواهیم توانست آن کار لازم را، آن مسئولیّت سنگین را به سرمنزل برسانیم. شما ملاحظه کنید خداوند متعال به کسی مثل پیغمبر، به انسان والایی مثل رسولالله در سورهی مزّمّل [میفرماید]: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ * یا اَیُّهَا المُزَّمِّل * قُمِ الَّیلَ اِلّا قَلیلًا * نِصفَهُ اَوِ انقُص مِنهُ قَلیـلًا * اَو زِد عَلَیهِ وَ رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلًا؛(۲) نیمی از شب -یا زیادتر یا کمتر- برخیز عبادت کن، دعا کن، مناجات کن، قرآن بخوان، آن ساعات را مشغول باش؛ چرا؟ اِنّا سَنُلقی عَلَیکَ قَولًا ثَقیلًا؛(۳) کارَت مشکل است، کار سنگینی بر دوش تو است، قول ثقیلی را به تو القا خواهیم کرد؛ باید آن را بتوانی تحمّل کنی. اگر این بیداریِ نیمهشب، این تضرّع، این دعا، وجود داشت، میتوانی این بار را تحمّل کنی و ببری و به منزل برسانی؛ اگر نه، نه. وضع ما اینجوری است. عزیزان من! ما اگر بنیهی معنوی خودمان را تقویت نکنیم [نمیتوانیم]؛ هرجا که هستیم -از این حقیر که مسئولیّتم از همه سنگینتر است تا مدیران ردههای مختلف- همه مخاطب این خطابیم که «اِنّا سَنُلقی عَلَیکَ قَولًا ثَقیلًا»؛ باید خودمان را آماده کنیم.
خب، دربارهی مسائل روز، بحث خوبی را آقای رئیسجمهور مطرح کردند، بنده هم در همین زمینهها مطالبی را عرض خواهم کرد. ما در یک مقطعی قرار داریم؛ مقاطع گوناگونی را جمهوری اسلامی از اوّل تا امروز گذرانده است و در هر مقطعی یک تجربهای، یک آزمایشی، یک آزمون مهمّی مطرح شده؛ جمهوری اسلامی هم با قدرت، با استقامت، با حوادث گوناگونِ این مقاطع مواجه شده است و پیش رفته است. این هم یک مقطعی است که با این هم انشاءالله جمهوری اسلامی با قدرت، با توانایی، با تدبیر مواجه خواهد شد و پیش خواهد رفت؛ تجربههایی داریم که باید این تجربهها را استفاده کنیم و به کار ببندیم.
مسئلهی اصلی در این قضیّهی خاص این است که ما یک دشمنی از اوّل انقلاب تا امروز در مقابل خودمان مشاهده کردهایم؛ از ساعات اوّل انقلاب این دشمن ظهور پیدا کرد، حضور پیدا کرد و شروع کرد به مخالفت کردن، و این دشمن، دولت ایالات متّحدهی آمریکا بود؛ از همان اوّل -البتّه از وقتی که گیجیشان برطرف شد و آن ایّامی که نمیدانستند چه دارد اتّفاق میافتد گذشت- شروع کردند به مخالفت کردن، معارضه کردن. آمریکاییها تا امروز که ما داریم اینجا صحبت میکنیم، انواع و اقسام دشمنیها و ترفندها و حیلههای گوناگون را برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی پیش بردهاند، یعنی واقعاً هیچ نوع معارضهای را شما سراغ ندارید که اینها نسبت به جمهوری اسلامی انجام نداده باشند؛ سازماندهی کودتای نظامی کردند، قومیّتها را تحریک کردند، صدّام را به جنگ با ایران و حملهی به ایران تحریک کردند؛ بعد در دوران جنگ به انواع و اقسام طُرق از او حمایت کردند، پشتیبانی کردند؛ تحریم کردند؛ در سازمان ملل علیه ما اعمال نفوذ کردند؛ تبلیغات شبانهروزی کردند؛ از هنر استفاده کردند؛ از هالیوود استفاده کردند برای ساختن فیلم علیه ما، نه یکی، نه دو تا؛ در برهههای مختلف حرکت نظامی کردند؛ هواپیمای ما را ساقط کردند؛ به برخی از مراکز ما در خلیج فارس حملهی نظامی [کردند]؛ همهجور کاری را علیه جمهوری اسلامی انجام دادند؛ مخالفتهای امنیّتی، سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی، فرهنگی؛ همهجور. هدف همهی این کارها هم براندازی بود؛ حالا [اینکه] امروز این کلمه در تعبیرات مسئولین آمریکایی تکرار میشود، چیز جدیدی نیست؛ از روز اوّل هدفشان همین بود. حتّی همان رئیسجمهوری(۴) که تکرار میکرد و اصرار میکرد که هدف ما براندازی نیست، او هم هدفش براندازی بود که کاملاً این معنا واضح شد.
خب در همهی این قضایا هم مهم این است و جالب اینجا است که اینهمه علیه جمهوری اسلامی ضربه و حمله و نقشه و توطئه و مانند اینها [بود]، همه شکست خورده. شما امروز ملاحظه کنید، جمهوری اسلامی را مشاهده کنید، بعد از گذشت حدود چهل سال، با قدرت، با استقامت، با تواناییهای گوناگون -که حالا به بعضی ممکن است اشاره کنم، بعضی را [هم] آقای دکتر روحانی اشاره کردند- دارد حرکت میکند، دارد پیش میرود؛ یعنی تمام آنچه آنها انجام دادند، همهی نیرویشان را مصرف کردند، از طُرق مختلف استفاده کردند، همهی اینها شکست خورده؛ مثل آن گربهی معروف داستان «تام و جری»،(۵) در همهی این تدابیر با حجم فراوان، بالاخره ناکام ماندند. خب امروز هم یک مقطع دیگر است، باز هم شکست خواهد خورد؛ در این قضیّه هم قطعاً و یقیناً شما بدانید آمریکا شکست خواهد خورد، جمهوری اسلامی سرفراز و سربلند با سینهی ستبر از ماجرا بیرون خواهد آمد.
ما در شکست دشمن شک نداریم؛ بنده هیچ تردیدی ندارم. هرکسی که با معارف اسلامی آشنا باشد میداند که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»،(۶) وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛(۷) یا همین آیهای که تلاوت کردند که «وَ مَا النَّصَرُ اِلّا مِن عِندِ الله»،(۸) اینها مسلّم است و در این تردیدی نیست. میدانیم که شکست میخورند؛ میدانیم که سرنوشت رئیسجمهور کنونی هم بهتر از سرنوشت اَسلافش -بوش و نئوکانها(۹) و دوروبریهای ریگان و بقیّه- نخواهد بود؛ این هم مثل همانها در تاریخ گم خواهد شد و جمهوری اسلامی سربلند باقی خواهد ماند؛ در این هیچ تردیدی نداریم. ولیکن طبق سنّت الهی، یک وظایفی بر عهدهی ما است؛ هرگز این نتیجهی قطعی که پیشرفت و نصرت الهی نسبت به جمهوری اسلامی است، نباید ما را از وظایفمان غافل کند. یک وظایفی بر عهدهی ما است که اگر این وظایف را انجام ندهیم، نمیتوانیم به آن نتایج مطمئن باشیم؛ باید وظیفهمان را انجام بدهیم. خب، ما میخواهیم دربارهی این وظایفِ کنونیِ خودمان یک مقداری امروز اینجا بحث کنیم و این بحث به ما کمک کند تا در بخشهای مختلف، در ردههای مختلف -الحمدلله همهی مسئولین هم تشریف دارید- یک همفکریای در این زمینهها به وجود بیاید. موضوع را در دو بخش ملاحظه میکنیم: یکی رفتاری که در قبال آمریکا و برجام و مدّعیان مقابل خودمان بایستی داشته باشیم -این یک بحث است- یک بحث دیگر این است که در داخل کشور چگونه حرکت کنیم و چهکار کنیم که بتوانیم قدمها را محکم برداریم و به نتایج مورد نظر برسیم؛ دو بخشِ بحث اینها است. بنده سعی میکنم با [استفاده از] فرصت و وقت، تا آن مقداری که میتوانیم انشاءالله این دو بخش را تبیین کنم.
در مورد اوّل، مقدّمهی لازمِ هر تصمیمی این است که ما به تجربههای گذشتهی خودمان مراجعه کنیم: من جرّب المجرّب حلّت به النّدامة؛(۱۰) اگر از تجربهها درس نگرفتیم، قطعاً ضرر خواهیم کرد. باید تجربهها را در مقابل چشم خودمان بگذاریم، ملاحظه کنیم و از این تجربهها درس بگیریم. چند تجربه در مقابل ما است؛ من چهار پنج تجربهی واضح را که عرض بکنم، همه تصدیق خواهید کرد؛ اینها در مقابل ما است. اینها، هم برای تصمیمگیری امروز ما مهم است، هم برای آیندگان مهم است؛ هم برای آن کسانی که در آینده میخواهند مواجه بشوند با مجموعهی کارهای گوناگون، و جمهوری اسلامی را انشاءالله با قدرت پیش ببرند مهم است.
تجربهی اوّل این است که دولت جمهوری اسلامی نمیتواند با آمریکا تعامل کند؛ چرا؟ برای خاطر اینکه آمریکا پابند به تعهّدات خودش نیست. نگویید اینها کار این دولت است و کار ترامپ است؛ نه، دولت قبل هم که با ما نشست، صحبت کرد و وزیر خارجهاش ده روز، پانزده روز در اروپا پابند جلسات بود، آنها هم تقریباً همینجور [بودند]؛ حالا به شکل دیگری عمل کردند ولی نقض کردند؛ آنها هم تحریم کردند، آنها هم برخلاف تعهّدات خودشان عمل کردند. دولت آمریکا برخلاف تعهّدات خودش عمل میکند؛ این بارِ اوّل هم نیست؛ قضایای گوناگون قبلی هم همین را تأیید میکند. مجموعهی برخوردهایی که از اوّل با برجام کردند، به تعبیر حضرات دیپلماتهای ما، نقض روح و جسم برجام بود؛ این را دیپلماتهای محترم ما که خودشان این زحمت را کشیده بودند و واقعاً تلاش شبانهروزی کرده بودند برای مسئلهی برجام، بارها و مکرّر در زمانِ این دولت و در زمان دولت قبلِ آمریکا گفتند که برجام نقض شده؛ گاهی روح برجام و گاهی جسم برجام را نقض کردند. خب، دولتی با این خصوصیّات که به این راحتی معاهدهی بینالمللی را نقض میکند، بعد هم مثل آب خوردن زیر امضایش میزند و میگوید من از معاهده خارج شدم -با کارهای نمایشی تلویزیونی؛ امضایش را نشان میدهد که ما خارج شدیم از فلان [معاهده]- خب پیدا است که با این دولت لااقل جمهوری اسلامی نمیتواند تعامل کند. این جوابِ آن کسانی که بارهاوبارها به ما در طول زمان میگفتند چرا با آمریکا مذاکره نمیکنید، چرا با آمریکا تعامل نمیکنید؛ این جوابش. آمریکا البتّه با خیلی از کشورهای دیگر هم همینجور است؛ با دولتهای گوناگون دیگر هم همینجور است که آن موردِ بحث ما نیست؛ لااقل جمهوری اسلامی نمیتواند با آمریکا تعامل کند، نمیتواند کار کند؛ این تجربهی اوّل.
ایران پابند بود، وفادار بود به این تعهّد، یعنی هیچ بهانهای اینها ندارند؛ آژانس بینالمللی [انرژی] اتمی بارهاوبارها تصدیق کرده، دیگران هم تصدیق کردند که ایران پایبند بوده، [پس] هیچ بهانهای ندارند؛ درعینحال شما میبینید راحت این معاهدهی بینالمللی را به هم میزنند، زیر امضای خودشان میزنند، حرفشان را پس میگیرند و میگویند نه، قبول نداریم. خب با یک چنین دولتی نمیشود نشست و مذاکره کرد، نمیشود به او اطمینان کرد، نمیشود با او قرارداد امضا کرد، با او نمیشود کار کرد؛ این حاصل قضیّه. البتّه اینکه گفتیم «با ما قابل اعتماد نیستند»، این قدر مسلّم قضیّه است؛ بنده وقتی نگاه میکنم به قضایای منطقه و قضایای کشور خودمان و مانند اینها، میبینم با دیگران هم همینجور بودند. محمّدرضای پهلوی از سال ۳۲ تا سال ۵۷ یعنی ۲۵ سال، مطیع محض اینها بود. بارهاوبارها رفتاری با او کردند که شما خاطرات عَلَم را که ملاحظه کنید، [میبینید] شاه در ملاقات با رفیق نزدیکش عَلَم -البتّه جرئت نمیکند در بیرون و علنی این حرف را بزند یا به خود آمریکاییها بگوید- بنا میکند از آمریکاییها شکایت کردن که این کار را کردند، آن کار را کردند؛ لکن در نهایت، تسلیم آنها است. بعد از آنکه سرنوشت آن بدبخت و روسیاه اینجوری شد که از ایران گریخت و رفت، به آمریکا راهش ندادند؛ یعنی اوّل رفت و یک مدّتی در آمریکا بود، بیرونش کردند. یعنی با یک نفر نوکرِ صمیمیِ ۲۵ سالهی خودشان هم اینجوری رفتار کردند. شبیه همین، حُسنیمبارک(۱۱) بود. در آن روزهای حسّاسی که انقلاب در مصر شروع شده بود و به اوج رسیده بود و هر آن ممکن بود یک حادثهای اتّفاق بیفتد، یک ساعت از حُسنیمبارک حمایت کردند، چند ساعت بعدش رد کردند، چند ساعت بعدش جور دیگر حرف زدند، بعد هم رهایش کردند رفت؛ تمام شد؛ حُسنیمبارکی که سی سال در اختیار کامل اینها بود و هر کار گفتند عمل کرد در قضیّهی فلسطین و غیر فلسطین. اینها اینجوری هستند دیگر؛ آمریکاییها اینجوری هستند؛ دولت آمریکا، رژیم آمریکا اینجوری است؛ این تجربهی اوّل.
تجربهی دوّم؛ تجربهی دوّم، عمق دشمنی آمریکا با ایران و با جمهوری اسلامی است. دشمنی، دشمنیِ عمیق است، دشمنیِ سطحی نیست. مخالفت بر اساس و بر محور مسئلهای مثل مسئلهی اتمی نیست، این را همه فهمیدهاند؛ بحث، فراتر از اینها است. بحث این است که اینها با نظامی که در این منطقهی حسّاس سر بلند کرده، ایستاده، قد برافراشته، رشد کرده، با ظلمهای آمریکا مخالفت میکند، نسبت به آمریکا هیچگونه ملاحظهکاری نمیکند، روحیهی مقاومت را در منطقه توسعه میدهد، پرچم اسلام را در دست گرفته مخالفند؛ عمیقاً مخالفند. مسئلهی آنها این است که این نظام اسلامی و جمهوری اسلامی نباید باشد؛ نهفقط این نظام نباشد، [بلکه] آن مردمی که این نظام را حمایت میکنند یعنی ملّت ایران هم منفور سران حکومتهای آمریکایند. یکی از معاونان رئیسجمهور آمریکا -نه این رئیسجمهور، یکی از رؤسای جمهور قبلی- صریحاً گفت که ما باید ریشهی ملّت ایران را -نه ریشهی جمهوری اسلامی را- بکَنیم. خب، پس مسئلهی آمریکا با جمهوری اسلامی مسئلهی این نیست که حالا دعوای اینها مثلاً سرِ قضیّهی هستهای یا سرِ قضیّهی موشک یا مانند اینها باشد؛ نخیر، قضیّهی هستهای و موشک و امثال اینها هم یک داستان دیگری دارد یعنی تکیهی روی آنها -این را حالا شاید در ضمن صحبت عرض کردم- برای این است که عناصر مؤلّفهی قدرت جمهوری اسلامی را اینها میخواهند از بین ببرند. اینها مؤلّفات قدرت جمهوری اسلامی و اقتدار ملّت ایران است؛ از این جهت است که روی اینها تکیه میکنند. این هم این تجربه، و از این تجربه نمیشود صرفنظر کرد. یادمان باشد که آمریکا دشمن ملّت ایران و دشمن نظام جمهوری اسلامی است؛ [آن هم] دشمنیِ عمیق. بحث هستهای و اتمی و این حرفها نیست؛ بحثِ اصلِ نظام جمهوری اسلامی است.
تجربهی سوّم؛ تجربهی سوّم این است که انعطاف در مقابل این دشمن -بهخاطر مصلحتسنجیهای موسمیای که خب ما در یک مواردی داریم- تیغ دشمنیِ او را کُند نخواهد کرد، بلکه او را گستاختر خواهد کرد؛ این هم یک تجربه است. فراموش نکنیم هر جایی که ما مقداری کوتاه آمدیم، آنها تندتر آمدند. همان رئیسجمهور شریری که خودش مجسّمهی شرارت بود -بوش دوّم-(۱۲) در مقابل انعطافهایی که دولت وقت نسبت به او نشان داده بود، ایران را محور شرارت نامید و با افتخار ایستاد، اسم محور شرارت را روی ایران گذاشت؛ [چون] در مقابل او انعطافهایی نشان داده شده بود. الان هم شما ملاحظه کنید؛ ما خب در مقابل خیلی از این تحریمهایی که اینها ایجاد کردند، کارهایی که کردند، خلافهایی که کردند، اعتراض کردیم امّا یک حرکت عملی قویای انجام ندادیم؛ [این] در واقع یک نوع هزینه پرداختن بود. در مقابل پرداختن این هزینهها، حالا شما میبینید که رئیسجمهور آمریکا(۱۳) و وزیر خارجهاش،(۱۴) گستاخ، طلبکارانه، وقیح، میآیند به میدان و حرف میزنند، طلبکاری میکنند؛ عقبنشینی در مقابل آنها، انعطاف در مقابل آنها هیچ تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد. اگر چنانچه فرض کنیم کسی هست که احساس میکند «خب، یک دشمنِ اینجوری را ما از سر باز کنیم، نگذاریم دشمنی کند»، راه جلوگیری از دشمنیِ او، انعطاف و کوتاه آمدن نیست؛ اگر میخواهید کاری کنید که او دشمنی نکند، خیلی خب، راهش را پیدا کنید، امّا این راهش نیست که ما در مقابل او کوتاه بیاییم و عقبنشینی کنیم. [این] البتّه مخصوص آمریکا هم نیست؛ غربیها عمدتاً همینجور هستند. ما فراموش نمیکنیم -یعنی این جزو چیزهایی است که در تاریخ ما قابل فراموش شدن نیست- که در یک دورهای رئیسجمهور ما(۱۵) که طرفدار نرمش در مقابل غرب و مانند اینها بود، از طرف یک دولت غربی -از طرف آلمان؛ در ماجرای میکونوس- به دادگاه احضار شد سرِ یک حرف بیربط و بیمنطقی؛ یعنی اینقدر اینها چشمسفید و پُررو و وقیحند؛ از این قبیل اتّفاقات باز هم افتاده. این هم یک تجربه است. یادمان باشد راه جلوگیری از دشمنیِ این دشمنها، عقبنشینی و انعطاف و مانند اینها نیست.
یک تجربهی دیگر، نقطهی مقابل این است و آن، این است که ایستادگی در مقابل آنها، امکان بسیار زیادِ عقب نشاندن آنها را دارد. در همین قضایای هستهای این قضیّه اتّفاق افتاد؛ در سال ۸۳ و ۸۴ همهی تأسیسات ما تعطیل بود دیگر؛ میدانید که کارخانهی یوسیاف(۱۶) اصفهان را مُهروموم کرده بودیم بهخاطر همین مذاکراتی که کرده بودیم و برای اینکه پروندهی جمهوری اسلامی عادی بشود، پروندهی هستهای ایران عادی بشود؛ هر چه ما عقبنشینی کردیم، آنها جلو آمدند؛ هر چه ما نرمش به خرج دادیم، آنها تندتر شدند؛ تا بالاخره به هیئت ایرانی گفتند آقا، تضمینی که شما باید بدهید، فقط به یک شکل حاصل میشود و آن این است که تمام تأسیسات هستهایتان را جمع کنید؛ همه را جمع کنید! کاری شبیه کاری که لیبی انجام داد. تضمین واقعی این است؛ وَالّا تضمین صلحآمیز بودن فعّالیّت هستهای شما جور دیگری ممکن نیست؛ فقط همینجور ممکن است که شما همهی تأسیسات را حذف [کنید]؛ یعنی اینجور اینها وارد میدان شدند. حالا کارخانهی اصفهان -که خب یک کارخانهی ابتدائی بود دیگر- تعطیل بود، غنیسازی هم اصلاً به معنای حقیقی خودش وجود نداشت؛ حتّی ما برای اینکه یک یا دو یا سه سانتریفیوژ داشته باشیم، بحث میکردیم و میگفتند نمیشود! موافقت نمیکردند که ما یک سانتریفیوژ یا دو سانتریفیوژ یا سه سانتریفیوژ داشته باشیم. بعد، ما دیدیم اینها خیلی دارند زیادی حرف میزنند، زیادی پُررویی میکنند، واقعاً دارند وقاحت میکنند، گفتیم پس بازی تمام؛ مُهرومومها را شکستیم، کارخانهی یوسیاف را راه انداختیم، غنیسازی را در نطنز و بعد در جاهای دیگر همینطور راه انداختیم، رسیدیم به بیست درصد؛ یعنی ما از سهونیم درصدی که اینها اجازه نمیدادند حرکت کردیم و جوانهای مؤمن ما توانستند غنیسازی بیست درصد را تأمین کنند و کارهای فراوانی که در جریان هستید و میدانید. وقتیکه به اینجا رسیدیم، اینها آمدند با اصرار، به یک معنا با التماس به ما گفتند که خیلی خب، حالا شما بیایید قبول کنید که بیست درصد را انجام ندهید، مثلاً پنج هزار یا شش هزار سانتریفیوژ داشته باشید -حالا اینها همانهایی بودند که سه سانتریفیوژ یا دو سانتریفیوژ را هم اجازه نمیدادند- [میگفتند] عیب ندارد؛ بیایید غنیسازی بکنید، مثلاً شش هزار سانتریفیوژ داشته باشید یا فلان مقدار غنیسازیِ سهونیم درصد را داشته باشید؛ اینها همانها هستند. الان آقای دکتر روحانی گفتند؛ اینها -سازمان ملل و دستگاههای گوناگون سیاسی جهان- به خیال خودشان حقّ غنیسازی ایران را [به رسمیّت] شناختهاند؛ بله، شناختهاند، [امّا] منشأش مذاکره نیست؛ اشتباه نکنیم؛ منشأش پیشرفت ما است؛ ما چون پیشرفت کردهایم، چون حرکت کردهایم، چون به بیست درصد رسیدهایم، اینها به تب راضی شدهاند؛ وَالّا اگر چنانچه بنا بود مذاکره کنیم و این را با مذاکره به دست بیاوریم، تا امروز و تا هرگز به دست نمیآمد. این هم یک تجربه است که در مقابل زیادهخواهی طرف مقابل و جبههی مقابل، انسان منافع خودش را دنبال کند و شجاعانه حرکت کند و پیش برود.
یک تجربهی دیگر که این هم تجربهی مهمّی است، تجربهی همراهیِ اروپا با آمریکا در مهمترین موارد است. ما بنای دعوا کردن با اروپاییها را نداریم؛ با این سه کشور اروپایی بنای معارضه و مخالفت و بگومگو نداریم، امّا واقعیّتها را باید بدانیم. این سه کشور نشان دادهاند که در حسّاسترین موارد با آمریکا همراهی میکنند و دنبال آمریکا حرکت میکنند. حرکت زشت وزیر خارجهی فرانسه در جریان مذاکرات را همه یادشان هست؛ در بازی «پلیس بد و پلیس خوب» میگفتند او نقش «پلیس بد» را ایفا میکند؛ البتّه قطعاً با هماهنگی آمریکاییها بود؛ یا برخورد انگلیسها در قبال حقّ خرید کیک زرد که مسلّم شده بود و قطعی شده بود و در برجام پیشبینی شده بود که ما از یک مرکزی و محلّی کیک زرد تهیّه کنیم و بخریم و بیاوریم، [امّا] انگلیسها جلویش را گرفتند؛ یعنی اینها با آمریکا همکاری میکنند، همراهی میکنند؛ تاکنون اینجور بوده. این هم یک تجربه است؛ این را فراموش نکنیم. اینها در مقام حرف یک چیزهایی میگویند امّا در مقام عمل، تا الان ما ندیدهایم -یعنی به نظر من تا الان ما این را مشاهده نکردهایم؛ بنده یادم نمیآید- که اینها بهمعنای واقعی کلمه ایستاده باشند و در مقابل آمریکا از حق دفاع کرده باشند.
یک تجربهی مهمّ دیگر در این قضایای برجام، این است که گره زدن حلّ مسائل کشور به برجام و امثال برجام یا به مسائل خارجی، یک خطای بزرگی است. ما نبایستی مسائل کشور را، مسائل اقتصادی کشور و مسائل گوناگون کشور را گره بزنیم به امری که از اختیار ما خارج است، در بیرون کشور تدبیر میشود و تصمیمگیری میشود. وقتی ما مسئلهی اقتصاد کشور را، کسبوکار کشور را به مسئلهی برجام گره میزنیم، نتیجه این میشود که صاحبان کار و سرمایه چند ماه باید منتظر بمانند تا ببینند خارجیها در مورد برجام چه تصمیمی میگیرند؛ چند ماه تأمّل کنند، صبر کنند، منتظر بمانند تا ببینند که آیا در توافق میمانند یا از توافق خارج میشوند؛ امضا میکنند یا امضا نمیکنند؛ بعد از آنکه امضا کردند، پابند امضا میمانند یا نمیمانند! مرتّب بایستی دستگاه فعّالِ اقتصادیِ مردمیِ کشور در انتظار رفتار خارجیها باشد. نمیتوانیم ظرفیّت کشور را معطّل توافق برجام بگذاریم؛ مدّتی معطّل اجرای برجام، مدّتی معطّل خروج و عدم خروج از برجام؛ آن هم در مقابل دشمنی مثل آمریکا. اینها بخشی از تجربههای ما است؛ این تجربهها را بایستی در نظر داشته باشیم تا تکرار نشود و از یک سوراخ دو بار گَزیده نشویم و در قضایای بعدی این تجربهها را بهطورکامل به کار ببندیم.
خب، اگر چنانچه از این تجربهها استفاده نکردیم، به چیزهای کماهمّیّت دلمان را خوش کردیم [ضرر میکنیم]. همینطور که آقای رئیسجمهور گفتند واقعاً آمریکاییها در این قضیّه از لحاظ اخلاقی، از لحاظ حقوقی، از لحاظ آبروی سیاسی در دنیا شکست خوردند؛ خب بله، آمریکا بیآبرو شد؛ این یک واقعیّتی است و در این تردیدی نیست امّا من میخواهم این را مطرح کنم که آیا ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه آمریکا بیآبرو بشود؟ هدف مذاکرهی ما این بود؟ ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه تحریمها برداشته بشود -و شما ملاحظه میکنید که بسیاری از تحریمها برداشته نشده، حالا هم دارند تهدید میکنند که تحریمهای چنینوچنان را بر ایران تحمیل خواهیم کرد؛ همان تحریمهای ثانویّهای را که با مصوّبهی برجام و با قطعنامهی شورای امنیّت سازمان ملل برداشته شد، همانها را دوباره میخواهند اینها برگردانند- هدف، این بود؟ یا گفته میشود مثلاً بین اروپا و آمریکا شکاف به وجود آمد؛ خب بله، ممکن است یک شکاف ظاهریِ کماهمّیّتی هم بینشان [به وجود آمده]، لکن ما برای این مذاکره نکردیم. ما مگر مذاکره کردیم که بین آمریکا و اروپا شکراب به وجود بیاید؟ ما مذاکره کردیم که تحریم برطرف بشود؛ شروع مذاکره برای این بود، ادامهی مذاکره برای این بود؛ و این باید تأمین بشود؛ اگر این تأمین نشد، بقیّهی چیزهایی که حاصل شده، ارزش زیادی را نخواهد داشت. و عرض کردم که [اروپاییها] مخالفت هم نمیکنند؛ اروپاییها دنبال آمریکا حرکت میکنند، به همدیگر کمک هم میکنند: وَ کَذالِکَ جَعَلنا لِکُـلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۱۷) اینها به هم کمک هم میکنند، به یکدیگر پیام هم میدهند، کمک هم میکنند، یکدیگر را تقویت روحی هم میکنند. خب، اینها چیزهایی است که ما بهعنوان تجربهی برجام باید در نظر داشته باشیم.
یک نکتهی مهمّی را من در اینجا ذکر بکنم؛ در قضیّهی برجام، در مواجههی با برجام حتماً لازم است که عناصر سیاسی، عناصر مدیریّتی، عناصر مطبوعاتی و فرهنگی از سرزنش یکدیگر پرهیز کنند؛ این کار را نکنید. نقد، انتقاد صحیح، منصفانه، عاقلانه، ایرادی ندارد، مسئولین هم باید به انتقادها گوش بدهند؛ امّا اینکه همدیگر را سرزنش کنیم، اهانت کردن، هتک حرمت کردن، متّهم کردن، اینها باید از بین [برود]؛ یک دودستگی و دوقطبی براساس برجام به وجود نیاید. حالا یک حرکاتی است که باید انجام بدهیم، یک فعّالیّتی است باید انجام بدهیم که حالا من یک اشارهای کردم و میکنم؛ این به جای خود محفوظ؛ [امّا] وحدت را، اتّحاد را، همدلی را، همزبانی را در این قضیّه نقض نکنیم؛ این هم یک نکتهی اساسی است.
خب، حالا با توجّه به آنچه عرض کردیم، نحوهی مواجههی با برجام از این پس چهجوری باید باشد؟ چند نکته را من اینجا ذکر کردهام.
نکتهی اوّل این است: ما در مواجههی با این قضیّه، قضایا را واقعبینانه بسنجیم؛ دل خودمان را خوش نکنیم به احتمالات و چیزهایی که گفته میشود، ذکر میشود و معلوم نیست که واقعیّتی پشت سرش باشد یا اطمینانی به آنها نیست؛ واقعبینانه بسنجیم، واقعبینانه هم به مردم منتقل کنیم. اینکه ما در قضایای اوّلِ مذاکرات در ذهنمان بود و خودمان تصوّر کردیم و به دیگران هم گفتیم که «بله، اگر ما مذاکره کنیم، صد میلیارد دلار پول وارد کشور میشود»، خب این یک معنایی دارد؛ برای کشور ما صد میلیارد مبلغ معتنابهای است، مبلغ مهمّی است، اصلاً بکلّی میتواند خیلی از مشکلات کشور را برطرف کند؛ این واقعیّت نداشت. حالا رئیسجمهور وقیح آمریکا هنوز میگوید که ما ۱۰۰ میلیارد، گاهی میگوید ۱۵۰ میلیارد به ایران دادیم؛ شما غلط کردید دادید! شما کِی به ایران [پول دادید]؟ یک دلار هم شماها ندادید به ایران. خود ما هم در واقع به یک نحوی باور کردیم این ۱۰۰ میلیارد را؛ خب این گمان [بود]، تصوّر بود، توهّم بود، واقعیّت نداشت. بایستی مراقب باشیم آنچه را برای آیندهی خودمان و منافع خودمان و عوض هزینههایی که میپردازیم مشخّص میکنیم، واقعیّت داشته باشد و همان واقعیّت را بفهمیم و همان واقعیّت را هم صریح با مردم در میان بگذاریم.
بنده این را به شما عرض بکنم، امروز اقتصاد کشور را از راه برجام اروپایی نمیشود درست کرد؛ اقتصاد کشور از این راه درست نخواهد شد. قرائن فراوانی دارد که همین حالا دارید مشاهده میکنید: بعضی از شرکتهای قابل توجّهِ غربی اعلان میکنند که خواهند رفت، بعضیها رفتهاند، بعضیها میگویند معلوم نیست چهکار کنیم؛ رؤسا و مسئولین دولتهای غربی، همینجور حرف میزنند؛ آلمان یکجور، فرانسه یکجور، آن یکی یکجور. بحثِ تصحیح کار اقتصادی کشور را از راه برجام اروپایی نمیشود درست کرد. حالا برجام اروپایی یک مقولهای است امّا برای اقتصاد به آن نباید دل بست؛ اقتصاد راههای دیگری دارد که حالا من اشارهای خواهم کرد. این یک نکته است.
نکتهی دوّم این است که سه کشور اروپایی در سیزده چهارده سالِ قبل، یک بدعهدی و بیصداقتی بزرگی با ما کردهاند سر همین قضیّهی هستهای؛ سالهای ۸۳ و ۸۴ یک بیصداقتیِ بزرگی با ما کردند؛ یک چیزی را قول دادند، عمل نکردند، برخلافش عمل کردند. بایستی ثابت کنند که آن حالت را دیگر ندارند؛ این به عهدهی آنها است. دولتهای اروپایی باید اثبات کنند به جمهوری اسلامی که امروز آن بیصداقتی و بدعهدیِ آن روز را نخواهند داشت؛ باید آن را جبران کنند. این هم نکتهی بعدی.
یک نکتهی دیگر این است که در دو سال گذشته آمریکا رفتارِ نقضکنندهی برجام را تکرار کرده؛ کارهای گوناگون؛ همانطور که عرض کردم، به قول حضرات دیپلماتهای ما، روح برجام و جسم برجام را نقض کرده؛ [امّا] اروپاییها ساکت ماندند؛ بایستی در مقابل آمریکا میایستادند، باید در مقابل او اعتراض میکردند؛ اگر اعتراض میکردند ممکن بود کار به اینجا نرسد که آمریکا مثل آب خوردن امضای خودش را بگذارد کنار و بگوید من خارج میشوم. اینها بایستی آن غفلتی را که در این دو سال کردند جبران کنند.
نکتهی بعدی؛ آمریکا قطعنامهی ۲۲۳۱ را نقض کرده است؛(۱۸) آنهایی که عضو شورای امنیّتند بایستی در مقابل این حرکت آمریکا، قطعنامهای علیه او به شورای امنیّت ببرند؛ یک قطعنامه علیه آمریکا بهعنوان اینکه این [کشور] ناقض قطعنامهی ۲۲۳۱ است. یکی از کارهایی که باید بکنند این است.
اروپا باید متعهّد بشود که بحث موشک و حضور جمهوری اسلامی در منطقه را مطرح نخواهد کرد؛ این را باید قول بدهند. اینکه در هر برههای از زمان یک چیزی بگویند و مسئلهی موشک را به شکلهای مختلف مطرح کنند، اصلاً قابل قبول نیست. بایستی سران این سه کشور قول بدهند و قبول بکنند که مطلقا مسئلهی موشک را مطرح نخواهند کرد.
باید با هرگونه تحریمی علیه جمهوری اسلامی هم مقابله کنند. یعنی حالا او میگوید من تحریم میکنم ایران را، اینها باید صریح در مقابل تحریم آمریکا بِایستند. اگر بنا است معاهدهای وجود داشته باشد بین ما و اروپاییها، این جزو شرایطش است.
البتّه این را هم همه بدانند که حالا ما گفتیم مسئلهی موشک را مطرح نکنند؛ [امّا] جمهوری اسلامی از مؤلّفههای قدرت قطعاً دست نخواهد کشید که یکی از مؤلّفههای قدرت، نیروی دفاعی است؛ دفاع از دور. یکی از مؤلّفههای قدرت، نیروی دفاعی است؛ یکی از مؤلّفههای قدرت، عمق راهبردی ما است. حضور در کشورهای منطقه و طرفداری ملّتهای منطقه از جمهوری اسلامی، عمق راهبردی جمهوری اسلامی است؛ جمهوری اسلامی از این نمیتواند صرفنظر کند؛ هیچ دولت عاقلی صرفنظر نمیکند. یا سرمایهی اجتماعی مردم؛ این اتّحاد مردم و اجتماع مردم زیر پرچم اسلام؛ حرکت جمهوری اسلامی با شعار و افتخار به اسلامی بودن و مسلمان بودن؛ اینها چیزهایی است که اساس و استخوانبندی و مایهی قوام جمهوری اسلامی است؛ همه بدانند که از اینها کسی دست برنخواهد داشت.
یک نکتهی دیگر این است که اروپا باید فروش کامل نفت ایران را تضمین کند؛ یعنی حالا اگر چنانچه آمریکاییها توانستند به فروش نفت جمهوری اسلامی لطمه بزنند، آنها بایستی بهقدری که جمهوری اسلامی میخواهد [خریداری بکنند]؛ ممکن است خود ما از کم فروختن نفت استقبال کنیم -این بستگی دارد به سیاستهای دولت؛ ممکن است دولت به این نتیجه برسد که هرچه نفت کمتر بفروشیم و اقتصاد خودمان را از نفتی بودن دور کنیم، به نفع ما باشد، ممکن است به این نتیجه برسیم- امّا اگر این نشد و تصمیم بر این شد که نفت را به همان اندازهای که امروز میفروشیم بفروشیم، اگر چنانچه حرکت آمریکاییها در این راه خللی ایجاد کرد، اروپاییها قطعاً بایستی آن را جبران بکنند و بهنحو تضمینشدهای باید آن را خریداری کنند.
نکتهی بعدی؛ بانکهای اروپایی باید دریافت و پرداخت و انتقال وجوه مربوط به تجارت دولتی و تجارت خصوصی با جمهوری اسلامی را تضمین کنند. اینکه گفتیم باید تضمین کنند، تضمین، [انجام] این چیزها است؛ اینها را باید تضمین کنند. عرض کردم: ما با این سه کشور دعوا نداریم، [امّا] اعتماد نداریم. مسئلهی ما مسئلهی دعوا کردن و اختلاف ایجاد کردن نیست؛ مسئلهی اعتماد نداشتن است؛ ما به این کشورها اعتماد نداریم و این هم متّکی است به یک سابقهای؛ لذاست که باید این تضمینها بهطورواقعی انجام بگیرد.
نکتهی بعدی این است که اگر اروپاییها در پاسخگویی به این مطالبات تعلّل کردند، حقّ ما برای آغاز کردنِ فعّالیّتهای تعطیلشدهی هستهای محفوظ است. مسئولین سازمان هستهای ما بایستی آماده باشند. من البتّه نمیگویم الان بروید بیست درصد را شروع کنید به غنیسازی کردن، امّا میگویم آماده باشید. آنوقتی که جمهوری اسلامی مصلحت دانست و لازم دانست، فعّالیّتهای تعطیلشده را -که بهخاطر برجام [بود]؛ هزینههایی بود که برای برجام میدادیم- وقتیکه دیدیم برجام فایدهای ندارد و حاضر نیستیم هزینهها را بدهیم، طبعاً یکی از راههایش این است که برویم سراغ بازیافتِ آن چیزها و فعّالیّتهایی که تعطیل شده. این راجع به مسائل مربوط به برجام.
بخش دوّم صحبت ما راجع به مسائل داخلیِ خود ما و وظایف ما است در درون کشور که مسائل اقتصادی است. مسئلهی اوّل کشور فعلاً مسئلهی اقتصادی است. این کارهایی و فعّالیّتهایی که دولت مشغول هستند، انشاءالله بایستی با قدرت ادامه پیدا کند؛ همین گسترش خدمات و کارهایی که دولت انجام میدهد، بایستی انجام بگیرد. خب البتّه واقعیّت این است که وضع اقتصادی کشور تعریف ندارد؛ وضع اقتصادی با همهی این تلاشهایی که انجام میگیرد، مطلوب نیست؛ مردمِ زیادی هم از لحاظ اقتصادی در فشار هستند. مسئلهی گرانیها و این چیزها را کموبیش شماها میدانید و بسیاری از مردم آن را با همهی وجودشان لمس میکنند؛ این یک مشکلِ اساسی کشور است.
خب، ما برای اینکه بتوانیم این مشکلات را برطرف کنیم، در درجهی اوّل چند چیز را بایستی قلباً تصدیق کنیم: اوّل اینکه بدانیم مشکل اقتصاد کشور با تکیهی به ظرفیّتهای فراوان داخلی قابل حل است؛ این را باور کنیم. این یک واقعیّت است که بعضی این واقعیّت را قبول ندارند و بعضی از این واقعیّت اطّلاع ندارند. ما ظرفیّتهای بسیار زیادی در کشور داریم که همچنان استفادهنشده است و من بعداً یک مطلبی را در این زمینه از کارشناسهای غیر ایرانی نقل خواهم کرد.
نکتهی دوّم که باید باور کنیم، این است که بدانیم نسخههای غربی برای ما قابل اعتماد نیستند. من نمیگویم بکلّی رد کنیم؛ نه، بسنجیم. تسلیمِ بیبروبرگردِ نسخههای غربی نمیشود شد؛ نه در زمینهی اقتصاد، نه در زمینههای دیگر مثل مسئلهی جمعیّت. قضیّهی جمعیّت یکی از همان نسخههای غربی است. اخیراً دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیسِ خبیث تجویز نسخه هم کرده که ایران برای سی میلیون جمعیّت، خیلی کشور خوبی خواهد بود! چشمتان چهار تا! انشاءالله این جمعیّت به ۱۵۰ میلیون هم خواهد رسید. سیاستهای جمعیّتی کشور -آنهایی که دنبال میکردیم- سیاستهای غلطی بود. قبلاً این را من گفتهام؛(۱۹) البتّه اوّلش درست بود؛ شروع درست بود، [ولی] ادامهاش درست نبود و غلط بود و ما غفلت کردیم در این زمینه؛ باید جبران بکنیم. مشکل اقتصادی کشور هم همینجور است؛ با نسخههای غربی درست نخواهد شد. تاکنون هم در طول سالهای مختلف هروقت نسخههای غربی را به کار گرفتیم، سودی نبردیم، از یک جاهایی ضرر کردیم؛ قضیّهی تعدیل وقتیکه در دههی هفتاد پیش آمد، مشکل عدالت اجتماعی در کشور ما بهمعنای واقعی کلمه ضربه خورد، شکاف طبقاتی به وجود آمد؛ ممکن است یک فوائدی داشت امّا این ضررهای عمده را هم ما تحمّل کردیم.
نکتهی سوّمی که بایستی به آن توجّه کنیم و باور بکنیم، این است که سپردن کار به خارجیها با توجّه به بدقولیهایی که از آنها تا حالا دیدهایم، بایستی در حدّ اضطرار باشد، یعنی بعد از آنکه بکلّی از امکانات داخلی مأیوس شدیم، آنوقت البتّه برویم سراغ دیگران؛ امکانات داخلی را -که به نظر بنده امکانات بسیار زیادی است- مقدّم بداریم.
نکتهی بعدی، ظرفیّتهای داخلی است که اشاره کردم. ظرفیّتهای داخلی بسیار زیاد است. یک مطالعهی کارشناسیای در بانک جهانی شده -این مسئلهی ما نیست؛ یک مطالعهی کارشناسی است که بانک جهانی این مطالعه را کرده- آنها میگویند: ایران مخزنی از استعدادهای انسانی و سرزمینیِ بهرهبردارینشده است؛ توجّه کنید! میگویند ایران به لحاظ عدم بهرهبرداری از استعدادهای انسانی و سرزمینی در رتبهی اوّل جهان است؛ یعنی استعدادهای فراوانی در مقابل ما است که ما از اینها استفاده نکردهایم، کوتاهی کردهایم.
ظرفیّتهای انسانی و کثرت نیروهای قابل کار، بخصوص جوان و تحصیلکرده: ده میلیون فارغالتّحصیل دانشگاهی و بیش از چهار میلیون دانشجوی مشغول به تحصیل الان داریم. آنطوری که افراد مطّلع و وارد از دوستان دولتیِ خودمان میگفتند، از لحاظ کثرت مهندسین، کشور یکی از کشورهای سطح بالا در دنیا و در سطح جهان است. از خیلی از کشورهای بزرگ و معروف، تعدادِ نسبیِ مهندسین ما بیشتر است؛ اینها ظرفیّتها است.
ظرفیّتهای سرزمینی: وسعت سرزمین، دسترسی به آبهای بینالمللی، تعداد همسایگان، بازار منطقه، مسیر حملونقل خارجی؛ اینها آن چیزهایی است که آن کارشناسهای بانک جهانی گفتند. اینها امکانات سرزمینیای است که ما از آن استفادهی درستی نکردهایم.
استعدادهای انسانی: تعداد جمعیّت در سنّ کار و میزان تحصیلات و امثال اینها؛ همان کارشناسها این را گفتهاند که اگر ایران از این استعدادها بدرستی استفاده کند، جزو اقتصادهای پیشروِ جهان به شمار خواهد آمد. این امکانات ما است و ما ثروت عظیمی در اختیار داریم.
[البتّه] در این محاسبهی کارشناسی، ثروتهای طبیعی ذکر نشده، ثروتهای انسانی و ثروتهای سرزمینی -امکانات و ظرفیّتهای سرزمینی- ذکر شده. مسئلهی ظرفیّتهای طبیعی و ثروتهای طبیعی هم یک مسئلهی فوقالعاده است. من یکوقتی در همین جلسه سالها پیش(۲۰) گفتم ما که یکصدمِ جمعیّت جهان را داریم، یکصدم از فلزّات مهم و لازم و اساسی برای صنایع مورد احتیاج را اگر داشته باشیم کافی است، [ولی] بیش از یک درصد داریم؛ بعضی از چیزها را سه درصد داریم، بعضی از چیزها را چهار درصد داریم، بعضی از چیزها را پنج درصد داریم. رقم نفت و گاز که خیلی بالا است؛ ما در دنیا در درجهی اوّلیم؛ در نفت چهارم، در گاز اوّل، در مجموعِ نفت و گاز [هم] در دنیا اوّلیم.
اینها امکانات ما است؛ ظرفیّتهای ما اینها است؛ از این ظرفیّتها باید استفاده کرد، و میشود استفاده کرد؛ میشود نشست فکر کرد، تدبیر کرد، برنامهریزی کرد. البتّه اینها چیزهایی نیست که بهصورت نقد به دست بیاید؛ لابد مقداری زمان خواهد برد لکن هروقت شروع کنیم، بالاخره به نتیجه خواهیم رسید. ما اینجا دو سه هفته پیش یک جلسهای تشکیل دادیم دربارهی مسائل اقتصادی کشور؛ رؤسای محترم سه قوّه حضور داشتند، مسئولین فعّال اقتصادی در بخشهای دولت و مجلس و قوّهی قضائیّه حضور داشتند؛ بحث نسبتاً خوبی در آنجا شد، حرفهایی زده شد. البتّه بنده اقتصاددان نیستم؛ حرفها متّکی به حرفهای کارشناسها بود؛ مطالبی را گفتیم، یک ترتیبات شکلیای قرار شد که انجام بگیرد. دوستان همینها را باید دنبال کنند؛ الان من توصیه میکنم -رؤسای سه قوّه تشریف دارند، همان آقایانی که در آن جلسه حضور داشتند، الان همه اینجا هستند- [اگر] همان چیزهایی را که آن شب صحبت شد و تصمیمگیری شد و تأکید شد، با جدّیّت دنبال کنید، قطعاً مسائل اقتصادی پیش خواهد رفت؛ ما تردید نداریم. من، بعد اطّلاع پیدا کردم که دوستان اقتصاددان دولت هم تأیید کردند همان چیزی را که آن شب اینجا صحبت شد و گفته شد و در جلسه بهصورت تصمیم اعلام شد.
من عرض میکنم دشمن ما اتاق جنگ را برده است در وزارت خزانهداری؛ [اتاق] جنگ علیه ما به جای وزارت دفاع، وزارت خزانهداری آنها است، به شکل فعّال هم مشغولند. قبلاً هم همینجور بود؛ سال ۹۰ و ۹۱ [هم] که آن تحریمها را شروع کردند -به خیال خودشان تحریمهای فلجکننده که به کوری چشم آنها نتوانست جمهوری اسلامی را فلج کند- فعّال بودند؛ حتّی وزیر آمریکایی میرفت با یکایکِ رؤسای بانکهای مختلف در کشورهای مختلف تماس میگرفت؛ یعنی اینجور فعّال بودند؛ شبوروز مشغول بودند. من عرض میکنم اینجا هم بایست ستاد مقابلهی با شرارتِ این دشمن در مجموعهی اقتصادی تشکیل بشود؛ وزارت خارجه باید پشتیبانی کند، باید بهصورت همراه کمک کند لکن بایست در مرکز اقتصادی دولت این ستاد تشکیل بشود و این کار را دنبال کنند. البتّه اقتصاد مقاومتی علاج همهی اینها است که باید با جدّیّت دنبال بشود؛ ولی امروز با توجّه به کارهایی که دشمن دارد میکند، ممکن است یک بخشهای خاصّی از اقتصاد مقاومتی اولویّت پیدا بکند که آنها را بایستی دنبال بکنند.
یک نکتهی دیگر در زمینهی اقتصاد این است که اقتصاد دولتی جواب نمیدهد؛ مردم را باید وارد کرد، سیاستهای اصل ۴۴ را باید جدّی گرفت. به دولت قبل هم من همین حرف را میگفتم، به دولت جناب آقای روحانی هم همین را مکرّر گفتهام، باز هم میگویم؛ سیاستهای اصل ۴۴ را باید جدّی بگیرید، باید بخش خصوصی را وارد میدان بکنید، باید کمک کنید به بخش خصوصی؛ این «صندوق توسعهی ملّی» برای همین است. همینکه حالا آقای دکتر روحانی اشاره کردند که یک مقداری از پول ارز و درآمد ارزی به دولت داده نمیشود، این یعنی میرود داخل صندوق توسعهی ملّی. این صندوق توسعهی ملّی در اختیار دولت است و هیچ چیزِ این در خارج از دولت نیست؛ خود صندوق در اختیار دولت است، مسئولین صندوق را دولت نصب میکند، سیاستهای صندوق، برداشت از صندوق، همهچیزش دست دولت است منتها در یک مواردی چون یک برداشت غیر قانونی برای دولت ضرورت پیدا میکند و فرصت اینکه بروند از مجلس اجازه بگیرند نیست، میآیند سراغ این حقیر، از این بنده مجوّز میگیرند برای اینکه این پول را مثلاً بردارند [برای] این کار، وَالّا این صندوق در اختیار دولت است. این صندوق مهم است و توصیهی مؤکّد ما این است که این صندوق را برای مصارف جاری و هزینههای جاری کشور نباید صرف کرد؛ این فقط بایستی در اختیار فعّالان اقتصادی بخش خصوصی قرار بگیرد برای اینکه بتوانند کار کنند. مسئله را اینجوری باید نگاه کرد و اینجوری باید دید.
نکتهی بعدی در باب اقتصاد. اقتصاد نفتی -یعنی تکیهی اصلی به فروش نفت خام- یکی از عیوب اساسی اقتصاد ما است؛ آن حرفی را که بنده بیست سال قبل گفتم و بعضی از مسئولینِ دولتهای آن روز با نگه کردنِ چهجوری! یک لبخندی زدند و از آن عبور کردند که گفتم ما بایستی به جایی برسیم که هروقت اراده کردیم بتوانیم درِ چاههای نفتمان را ببندیم، بگوییم آقا، ما میخواهیم سه ماه نفت صادر نکنیم و این در اختیار ما باشد؛ ای کاش میتوانستیم؛ و این ممکن است، این را بعید نباید دانست؛ این چیزی است ممکن. حالا گفته میشود که مشتریها از دست میروند و مانند این حرفها؛ نه، راههایی برای همهی اینها وجود دارد. ما اسیر نفت نباشیم؛ امروز ما اسیرِ نفتیم، ما توی مشت نفتیم؛ نفت هم دست ما نیست. تولیدش دست ما است، [امّا] قیمتگذاریاش دست دیگران است، امکان فروشش دست دیگران است، تحریمش به دست دیگران است؛ ما در واقع اسیر نفتیم، [ولی] نفت باید اسیر ما باشد، نفت باید در اختیار ما باشد؛ این یک سیاست قطعی است. نفت یک سرمایهی ملّی است. البتّه سالهای طولانیای خواهد گذشت تا این سرمایه تمام بشود امّا خب تمام خواهد شد. ما عادت کردهایم که نفت را یعنی این ذخیرهی ملّی را از زیر زمین میآوریم بیرون و بدون هیچ ارزش افزودهای میفروشیم. خب اقلّاً کار کنیم، ارزش افزوده برایش درست کنیم؛ هم نفت را، هم گاز را -حالا [برای] گاز یک مقداری [ارزش افزوده در] پتروشیمی و مانند اینها درست میشود امّا نفت همینجور دارد میرود- اینها اشکالات اساسی ما است. بایستی وابستگی را روزبهروز به نفت کم کنیم. این هم این نکته است.
نکتهی بعدی این است که اقتصاد دانشبنیان را اهمّیّت بدهیم. رشد شتابان اقتصاد بهوسیلهی اقتصاد دانشبنیان [ممکن] خواهد شد. امروز ما امکانش را هم داریم؛ جوانهای بسیاری هستند آماده، تحصیلکرده، باسواد که میتوانند کارهایی انجام بدهند. گاهی میشنوید یا در تلویزیون میآیند یک کارآفرین جوان را نشان میدهند که آدم واقعاً لذّت میبرد، حظ میکند که این آمده وارد شده در یک مقولهای -کشاورزی، دامداری، صنعت، صنعتهای کوچک، خدمات و امثال اینها- با سرمایهی کم شروع کرده و با پشتکار به یک جایی رسیده. [تولید] ثروت از راه فکر، از راه کارهای دانشی هم یک مسئله است.
نکتهی بعدی هم [اینکه] تولید داخل و کالای ایرانی را باید تقویت کنیم. حقیقتاً بایستی به مسئلهی حمایت از کالای ایرانی اهمّیّت بدهیم؛ این یک کار واجب است، کار ضروری و قطعی است. مسئولین دولتی، مسئولین بخشهای مختلف، نیروهای مسلّح -که خریدهای عمده برای آنها است، هزینههای مهمّ اینطور چیزها به عهدهی آنها است- سعی کنند که مطلقاً از محصولات غیر ایرانی آنجایی که [محصول] ایرانی وجود دارد استفاده نکنند.
بعد هم مسئلهی اقتصاد را همانطور که قبلاً هم عرض کردم به برجام و امثال آن گره نزنیم؛ [اینکه] بگوییم «اگر برجام شد، اقتصاد مردم خوب خواهد شد، اگر برجام نشد اقتصاد خراب خواهد شد»، نخیر، برجام یک مقولهای است، همانطور که گفته شد با این مقوله به یک شکلی باید مواجه شد؛ با قدرت، با عقل، با تدبیر باید مواجه شد؛ این را با اقتصاد مخلوط نکنید. اینجور نگویید که اگر این نشد اقتصاد ما خراب خواهد شد؛ اگر این شد اقتصاد درست خواهد شد؛ خب شد، دیدید برجام تشکیل شد، اقتصاد هم درست نشد؛ اقتصاد به عوامل دیگری، عناصر دیگری احتیاج دارد؛ با این چیزها [درست نمیشود].
یک نکتهی بسیار مهم در اینجا این است که با سیاست ناامیدسازی و ایجاد توهّم بنبست در کشور بشدّت باید مبارزه بشود؛ این یک سیاست خصمانهی آمریکایی و غربی است که در کشور احساس بنبست به وجود بیاورند، ناامیدسازی کنند؛ انواع و اقسام کارها را هم برای این قضیّه میکنند؛ با این سیاست بایست بجد مقابله بشود. تزریق احساس ناتوانی، ناامیدی، بیچارگی، سیاست قطعی دشمن است. هدف دشمن این است که آن احساس افتخاری را که ملّت ایران دارد، از او بگیرند؛ با شایعه، با دروغ، با درشت کردن ضعفها، با کوچک کردن موفّقیّتها و پیروزیها این احساس را بگیرند. ملّت ایران امروز یک احساس افتخاری دارد؛ احساس میکند مستقل است، ایستاده است، معتبر است، آبرومندِ در دنیا است، صاحب نفوذ در منطقه است، کارهای مهمّی را انجام داده و انجام میدهد و انجام خواهد داد؛ ملّت احساس افتخار میکنند، این احساس افتخار را میخواهند از ملّت بگیرند، سلب کنند، پیروزیها را شکست جلوه بدهند. ملّت و مسئولین ما به برکت انقلاب و به برکت خودباوری ناشی از انقلاب حقیقتاً نبوغ نشان دادهاند از خودشان. در طول این سالهای متمادی کارهای مهمّی انجام گرفته؛ اینهمه ما گرفتاری داشتیم، جنگ داشتیم، تحریم داشتیم؛ اینهمه گرفتاری وجود داشته، درعینحال شما ببینید در زمینهی کشاورزی، در زمینهی علم، در زمینهی فنّاوری، در زمینهی بهداشت و درمان، در ارتقاء سطح آگاهیهای عمومی، در زمینهی عزّت بینالمللی، در مورد مردمسالاری واقعی و صحیح و مورد اطمینان، در مورد خدمات گستردهی عمومی در سراسر کشور، چقدر کار در این کشور شده؛ حقیقتاً آنچه انجام گرفته است، بهمعنای حقیقی کلمه بسیار مهم و قابل اعتنا است. پیروزیها را هم دشمن میخواهد شکست وانمود بکند برای اینکه حرکت و همّت امیدوارانه را که حلّال مشکلات کشور است میخواهند از بین ببرند و از دست ملّت بگیرند.
کشور بحمدالله قوی است، جمهوری اسلامی بحمدالله قوی است؛ ما اگر ضعیف بودیم در مقابل ما اینهمه سازوبرگ لازم نبود. شما میبینید دشمن یک جبهه درست کرده و با سازوبرگ متنوّع وارد میدان شده؛ خب این برای چیست؟ اگر ما ضعیف بودیم که اینهمه خودکُشان لازم نداشت که دشمن خودش را بکشد برای اینکه انواع و اقسام سلاحها را وارد میدان بکند؛ سلاح نظامی، سلاح تبلیغاتی، سلاح اقتصادی و امثال اینها. پیدا است ما قوی هستیم دیگر؛ خب ما قوی هستیم و تلاش میکند و البتّه نمیتواند؛ به همان شکلی که مثال زدیم و قبلاً عرض کردیم. هردفعه هم شکست خورده، ایندفعه هم بحمدالله، باذنالله شکست خواهد خورد.
خلاصهی عرض ما در باب مسائل اقتصادی کشور این است که کشور به برکت ظرفیّتها، توانایی غلبهی بر مشکلات اقتصادی را بهطورکامل دارد. ظرفیّتها را شناسایی کنیم، تواناییها را احصاء کنیم، تجربهها را مدّنظر قرار بدهیم و از همهی اینها بالاتر، نصرت الهی را فراموش نکنیم. ما برای اِعلاء کلمةالله داریم تلاش میکنیم، ما دنبال قدرت مادّی و این چیزها نیستیم؛ ما میخواهیم اسلام سربلند بشود، ما میخواهیم شریعت اسلامی در جامعه تحقّق پیدا کند؛ ما میخواهیم در دنیایی که مادّیگری و فساد و انحرافهای گوناگون از غرایز بشری آن را فراگرفته، یک حکومتی، یک جامعهای، یک کشوری درست کنیم که با احکام دین اداره بشود؛ دنبال این هستیم. تا یک حدودی هم موفّق شدهایم، در یک مواردی هم ناموفّقیّت داریم که تلاش میکنیم انشاءالله در آن بخشهایی هم که موفّق نبودهایم موفّق بشویم؛ هدف ما این است. با این هدف، نصرت الهی قطعی است؛ خدای متعال وعده کرده و وعدهی الهی هرگز خلاف درنمیآید.
آخرین نکتهای که عرض میکنم، یک مطلبی است راجع به سازمان ملل. سازمان ملل انصافاً در طول این سالها خوب عمل نکرده است؛ تحت نفوذ آمریکا حرف زده، اقدام کرده و کار کرده که خب مشاهده کردهاید و دیدهاید؛ یک دبیرکل، حرکتِ سعودیها در یمن را محکوم کرد، فردای آن روز آمد، محکومیّت خودش را محکوم کرد و پس گرفت! از او پرسیدند، گفت خب دیگر، فشار بود، فلان بود. فشار هم دوجور است: فشار پول و فشار زور؛ پول را قارونهای خلیج فارس با پولهای نفتی تأمین میکنند، زور را هم آمریکا. سازمان ملل متأسّفانه تحت تأثیر آمریکا قرار داشته. نسبت به جمهوری اسلامی هم که واقعاً کوتاهیهای زیادی داشته که باید جبران کند. آنچه من الان مطرح میکنم این است؛ چند مسئلهی حقوق بشری در مورد آمریکا وجود دارد که سازمان ملل جدّاً باید اینها را دنبال کند. این پروندهها حلنشده است، تمامنشده است، نیمهکارهمانده است که بعضیها اصلاً از اوّل هم دنبال نشده.
این چند مسئله، یکی مسئلهی آتش زدن مرکز داوودیها در زمان کلینتون است؛ این قضیّه چرا دنبال نمیشود؟ یک عدّهای، یک گروهی، وابستهی به یک فرقهای از فِرَق مسیحیّت در یک خانهای اجتماع کردند؛ دولتیها به دلیلی با اینها مخالفت داشتند که آن دلیل ممکن است درست باشد، ممکن است غلط باشد؛ فرض میکنیم دلیلِ درست [باشد]؛ خب در این مورد چهکار میکنند؟ معمولاً اینها را یا دستگیر میکنند یا میگیرند و میآورند؛ اینها این کارها را نکردند، خانه را آتش زدند و دهها نفر زن، مرد، کودک، در این آتشسوزی زندهزنده سوزانده شدند و کشته شدند و رفتند! این چرا دنبال نمیشود؟ آمریکا با یکچنین سابقهای صلاحیّت دارد که از لحاظ حقوق بشری به اینوآن تذکّر بدهد؟ سازمان ملل باید دنبال بکند. این یک مسئله و یک پروندهی حتمی و اساسی است که باید دنبال بشود.
مسئلهی دوّم مسئلهی زندان گوانتانامو است؛ خب زندان گوانتانامو در مقابل چشم دنیا است؛ چرا آمریکاییها افرادی را گرفتند و چند سال در اینجا بدون محاکمه در سختترین شرایط نگه داشتند؟ یکی از علل پیروزی اوباما این بود که در تبلیغات انتخاباتیاش وعده کرد که زندان گوانتانامو را تعطیل خواهد کرد و نکرد! هشت سال در رأس کار بود و این زندان باقی ماند، الان هم هست. اگر الان هم بفرض این زندان تعطیل بشود، سابقهی این زندان و جنایاتی که در این زندان انجام گرفته، باید دنبال بشود؛ سازمان ملل باید این پرونده را دنبال کند. کسانی را -عمدتاً از افغانستان و از بعضی جاهای دیگر- بگیرند، بیاورند، ببرند آنجا در آن شرایط سخت نگه دارند، با دستبند، پابند، چشمبند، با وضع تغذیهی بسیار نامناسب و وضع زیستیِ بسیار بد اینها را چند سال نگه دارند. اینها شوخی است؟ این را باید سازمان ملل حتماً دنبال کند.
یکی مسئلهی زندان ابوغریب عراق است. شکنجههایی که در زندان ابوغریب عراق انجام گرفته است، شکنجههایی است که در دستگاههای شکنجهی دنیا مثل رژیم صهیونیستی و مانند آن -که سرآمد شکنجهگری هستند- کمنظیر است؛ یا دستگاهِ شکنجهگریِ زمانِ رژیمِ پهلوی که سررشتهدار آنها هم اسرائیلیها بودند؛ شکنجههایی که در زندان ابوغریب شد، از همهی آنها بدتر و بالاتر بود. خب حالا آمریکاییها اخراج شدند از آنجا، زندان ابوغریب دست خودِ عراقیها افتاد، امّا پرونده، پرونده است، بایستی دنبال بشود؛ یک مسئلهی بسیار مهم است. شبیه زندان ابوغریب زندانی بود در افغانستان -زندانِ آمریکاییِ مستقر در افغانستان که در اختیار دولت افغانستان نبود، در اختیار آمریکاییها بود- که افغانها شکایت میکردند، مسئولین افغان ناراحت بودند، به ما هم گفتند و همه میدانستند این را. همان کارهایی که در زندان گوانتانامو و ابوغریب میشد، در این زندان افغانستان هم انجام میگرفت. در اروپا هم زندانهایی داشتند که حالا آنها را ما خیلی مطّلع نیستیم.
یکی از پروندههایی که بایستی سازمان ملل حتماً دنبال بکند، آزادی فروش سلاح در آمریکا است که [با آنها] اینهمه جنایت دارد انجام میگیرد. میشنوید دیگر؛ میبینید دیگر؛ هر روز در مدرسه، در دانشگاه، در بازار، در خیابان، یک نوجوان، یک جوان، یک مرد، یک زن، براثرِ یک عارضه -یا اعصابش خراب است یا دیوانه است یا مشکل شخصی دارد- یک عدّهای را به رگبار میبندد، ده نفر، هشت نفر، بیست نفر، کمتر، بیشتر، خانوادهها را داغدار میکند. چرا جلویش را نمیگیرند؟ علّت این است که کمپانیهای فروش سلاح مانع این کارند و دولتهای آمریکا تحت نفوذ این کمپانیهایند. این موضوعِ بسیار مهمّی است و بایستی سازمان ملل در این مسئله ورود کند و آن را دنبال بکند. این هم یک مسئله است.
یک مسئلهی دیگر هم رفتار جنایتبار دولت آمریکا و پلیس آمریکا با سیاهپوستها است. متّهم سیاهپوست یا مظنون سیاهپوست، محکوم به انواع سختیها است، حتّی مرگ؛ هیچ اشکالی ندارد! بعد هم میآیند در یک دادگاهی یک سرهمبندیای میکنند و جانیِ قاتل را رها میکنند، آن بیچاره هم خونش به هدر میرود. این هم قابل پیگیری است.
[یکی هم] مسئلهی ایجاد داعش که همین رئیسجمهور کنونی آمریکا در تبلیغات انتخاباتیاش این را صریحاً گفت. البتّه قبلاً هم ما اطّلاع داشتیم؛ گفته بودند که آمریکاییها در ایجاد داعش نقش داشتند و آنها تحریککنندهی این مسئله بودند؛ البتّه در یک جاهایی باواسطه بود، جاهایی واسطه هم نبود. ما اطّلاع داشتیم که در موارد گوناگونی در عراق، اینها به داعش کمک میکردند و در فروش نفت بهوسیلهی داعش و فرار سران داعش از محاصرههایی که احیاناً پیش میآمد، در همهی اینها آمریکاییها به آنها کمک کردند. و کمک به رژیم صهیونیستی در کشتارها، که آخرینش همین کشتار اخیر در غزّه است.
[یکی هم] کمک به [دولت] سعودی در کشتار یمن و کمک به حکومت بحرین در جنایتهایی که نسبت به مردم میکنند. اینها چیزهایی است که سازمان ملل باید در اینها ورود کند. سازمان ملل اگر سازمان «ملل» است، اگر سازمان وابستهی به رژیم آمریکا نیست، باید در این قضایا ورود بکند. اینها کارهایی است که سازمان ملل بایستی انجام بدهد. آیا اینها توقّع زیادی است؟
سخن جمهوری اسلامی، متین و مستدل و قابل اثبات است. در همهی این زمینههایی که گفتیم، اگر آمریکا را متّهم میکنیم، دلیل اثباتکنندهی متقن داریم؛ اگر نسبت به اروپا بیاعتمادیم، دلیل متقن داریم؛ اگر نسبت به مسائل اقتصاد داخلی معتقدیم که بایستی به ظرفیّت داخلی اعتماد کرد و تکیه کرد، دلیل متقن پشت سرش هست؛ این چیزهایی هم که از سازمان ملل خواستیم، همه با ادلّهی متقن است. همین اتقان، همین استدلال درست و دقیق، چیزی است که جمهوری اسلامی را به فضل الهی تا امروز، با قدرت، با استحکام نگه داشته است و استحکام جمهوری اسلامی بیشتر شده است و امروز قابل مقایسهی با بیست سال پیش و سی سال پیش نیست و بمراتب قویتر است؛ و انشاءالله بعد از این هم این حرکت به سمت اقتدار جمهوری اسلامی بیشتر خواهد شد؛ همراه با استحکام ساخت داخلی و صحّت رفتار مسئولان با مردم در زمینههای اقتصادی و فرهنگی و غیره. امیدواریم خداوند متعال ما را کمک کند که بتوانیم در آن جهتی که گفتیم و میخواهیم، حرکت کنیم.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد جمهوری اسلامی و ملّت ایران را روزبهروز سربلندتر بفرما. پروردگارا! مسئولان دلسوز و علاقهمند و خدمتگزار را تأیید و تقویت بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد روح امام بزرگوار ما را با اولیائت محشور بفرما؛ شهدای عزیز این راه را با شهدای صدر اسلام محشور بفرما؛ ما را عاقبت بخیر بفرما؛ ماه رمضان را برای ما، ماه اعتلاء معنوی و صفای روحی و معنوی قرار بده. پروردگارا! آنچه گفتیم و شنیدیم برای خودت و در راه خودت قرار بده و آن را از ما به کرمت قبول بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد.
۲) سورهی مزّمّل، آیات ۱ تا ۴
۳) سورهی مزّمّل، آیهی ۵
۴) باراک اوباما
۵) خندهی حضّار
۶) سورهی محمّد، بخشی از آیهی ۷؛ «... اگر خدا را یارى کنید، یاریتان میکند ...»
۷) سورهی حج، بخشی از آیهی ۴۰؛ «... و قطعاً خدا به کسى که [دین] او را یارى میکند، یارى میدهد ...»
۸) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۲۶؛ «... یاری جز از جانب خداوند نیست ...»
۹) نومحافظهکاران؛ از گرایشهای سیاسی در آمریکا
۱۰) ضربالمثل عربی
۱۱) رئیسجمهور مخلوع مصر
۱۲) جورج دبلیو بوش
۱۳) دونالد ترامپ
۱۴) مایک پومپئو
۱۵) حجّتالاسلام والمسلمین اکبر هاشمیرفسنجانی
۱۶) تأسیسات فرآوری اورانیوم (UCF)
۱۷) سورهی انعام، بخشی از آیهی ۱۱۲؛ «و بدینگونه برای هر پیامبری از شیطانهای انس و جن برگماشتیم. بعضی از آنها به بعضی برای فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا میکنند...»
۱۸) قطعنامهای که شورای امنیّت سازمان ملل متّحد با پانزده رأی موافق درخصوص رفع تحریمهای مرتبط با برنامهی هستهای جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد.
۱۹) از جمله، بیانات در دیدار مسئدولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۱/۵/۳)
۲۰) از جمله، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۵/۳/۲۵) |
2,056 | 1397/02/27 | بیانات در محفل انس با قرآن کریم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39624 |
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین.
خدای متعال را سپاسگزاریم که به ما عمر داد، فرصت داد، یک ماه رمضان دیگر و یک بار دیگر این جلسهی نورانی را زیارت کنیم و از فیوضات قرآن به قدر ظرفیّت خودمان بهرهمند بشویم. از همهی کسانی که تلاوت کردند، برنامه اجرا کردند و در آرایش معنوی این جلسهی نورانی همکاری کردند، صمیمانه متشکّریم. خدا را سپاسگزاریم که روزبهروز قرآن و مفاهیم آن و شوق به آن و آموختن آن و حفظ آن و تدبّر در آن در کشور توسعه پیدا میکند و اینها از برکات انقلاب اسلامی است؛ ولی با این حال، ما از قرآن خیلی دوریم، ما با قرآن فاصله داریم؛ قرآن را بیش از این، در همهی زندگیمان، در همهی ذهنیّاتمان، عملیّاتمان، افکارمان، عزممان، رفتارمان بایستی هادی و ملجأ و امام خود قرار بدهیم؛ و این امروز متأسّفانه نیست؛ باید نزدیک بشویم به قرآن.
شما جوانهای عزیز، اُنس با قرآن را و تدبّر در قرآن را روزبهروز بیشتر کنید؛ تلاوت قرآن را فراموش نکنید، تدبّر در قرآن را فراموش نکنید. در این خطبهای که از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در اینجا خوانده شد، فرمود: ما جالَسَ اَحَدٌ هذَا القُرآنَ اِلّا قامَ عَنهُ بِزیادَةٍ اَو نُقصانٍ زیادَةٍ فی هُدًی وَ نُقصانٍ عَن عَمًی؛(۲) وقتی پای قرآن نشستیم و از کنار قرآن بعد از بهرهگیری از آن برخاستیم، باید هدایت ما افزایش پیدا کرده باشد و کوردلی ما کاهش پیدا کرده باشد؛ معرفت ما باید بیشتر بشود، اُنس ما با معارف حقّه بیشتر بشود، قُرب ما به خدای متعال بیشتر بشود، شوق ما به عبادت افزونتر بشود.
امروز بلای دنیای اسلام دوری از قرآن است؛ نکبت بعضی از جوامع اسلامی بهخاطر دوری از قرآن است؛ وضع فلسطین را ببینید! یک ملّتی از خانهی خود دور افتاده، آنهایی که در این خانه ماندهاند، زیر انواع فشارها قرار دارند که یک نمونهاش را همین چند روز [گذشته] مشاهده کردید؛ شهدای فراوان، چند هزار مجروح و زخمی، به دست یک رژیمِ غاصبِ خبیثِ جعلیِ دروغین، و مسلمانها دارند همینطور نگاه میکنند، تماشا میکنند. بعضیها گِله میکنند که «چرا آمریکا موضع نگرفته»؛ مگر آمریکا باید موضع بگیرد؟ آمریکا خودش شریک جرم است؛ بسیاری از دولتهای غربی شریک جرمند؛ انتظار دارید اینها موضع بگیرند؟ موضع را باید مسلمانها بگیرند؛ موضع را باید امّت اسلامی بگیرد؛ امّت اسلامی، دولتهای اسلامی، حکومتهای اسلامی هستند که باید بِایستند و نمیایستند. چرا؟ چون از قرآن دورند؛ چون به قرآن بیاعتقادند. آیهی شریفهی سورهی انّافتحنا را تلاوت کردند: اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم؛(۳) در مقابل دشمنان دین و در مقابل کفّار بایستی سرسخت بود، بین خودمان بایستی مهربان باشیم؛ [امّا] عکسش را عمل میکنند؛ بین ما جنگ و اختلاف و دعوا و شیعهسُنّی و عربوعجم و بقیّهی چیزها را دشمنان راه میاندازند، حکّامِ دور از قرآن، دور از تعقّل و دور از خِرَد [هم] بازیِ کفّار را میخورند و تسلیم آنها میشوند؛ ما از قرآن فاصله داریم؛ قرآن تکلیف ما را معیّن کرده است؛ قرآن آنها را به ما معرّفی کرده: قَد بَدَتِ البَغضاءُ مِن اَفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدورُهُم اَکـبَر؛(۴) اینها را امروز تلاوت کردند؛ اینها آیات قرآن است؛ دشمنیِ آنها که با اسلام و مسلمین تمام نمیشود؛ وَ ما نَقَموا مِنهُم اِلّا اَن یُؤمِنوا بِاللهِ العَزیزِ الحَمید؛(۵) دشمنیشان بهخاطر گرایش به اسلام است. ما از قرآن دوریم؛ امّت اسلامی از قرآن دور است. اگر خودمان را به قرآن نزدیک بکنیم، بلاشک بر دشمن غلبه پیدا میکنیم، این دشمن هر که باشد؛ وَلَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لایَجِدونَ وَلِیًّا وَلا نَصیرًا سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلا؛(۶) وعدهی الهی است، وعدهی قرآنی است؛ وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛(۷) اینها چیزهایی است که از قرآن باید یاد بگیریم، باید فرابگیریم، باید کار کنیم. این جلسات مقدّمه است؛ این نشستوبرخاستها و این آموزشها مقدّمه است؛ این خواندنها و تلاوتها مقدّمه است؛ مقدّمهی تدبّر کردن، فهمیدن، آگاه شدن و عمل کردن.
ما حرکت خودمان را به سمت قرآن ادامه بدهیم. عزیزان من، جوانان ایرانی، جوانان مؤمن، جوانان انقلابی! آشناییتان با قرآن، اُنستان با قرآن، استفادهتان از قرآن را روزبهروز بیشتر کنید؛ این مایهی قوّت شما است، این مایهی اقتدار شما است، این مایهی عزّت شما است. امیدواریم انشاءالله همهی ما بیدار بشویم، دنیای اسلام بیدار بشود و بتوانیم این کارها را انجام بدهیم. بههرحال، فلسطین به توفیق الهی و باذناللهتعالی از دست دشمنان خلاص خواهد شد؛ بیتالمقدّس پایتخت فلسطین است و آمریکا و بزرگتر از آمریکا و کوچکتر از آمریکا و اذناب آمریکا، در قبال حقیقت و سنّت الهی در مورد فلسطین هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. برای همهی شهدای اسلام و برای شهدای فلسطین -بخصوص شهدای این چند روز- از خداوند متعال طلب مغفرت میکنیم و برای مبارزین راه حق و مجاهدین فیسبیلالله از خدای متعال طلب استقامت بیشتر و پایداری بیشتر در این راه میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که در اوّلین روز ماه مبارک رمضان برگزار شد- جمعی از قاریان و گروههای جمعخوانی به تلاوت آیاتی از قرآن و تواشیحخوانی پرداختند.
۲) نهجالبلاغه، خطبهی ۱۷۶ (با اندکی تفاوت)
۳) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹
۴) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۱۸؛ « … دشمنى از لحن و سخنشان آشکار است؛ و آنچه سینههایشان نهان میدارد، بزرگتر است … ».
۵) سورهی بروج، آیهی ۸؛ «و بر آنان عیبى نگرفته بودند جز اینکه به خداى ارجمندِ ستوده، ایمان آورده بودند».
۶) سورهی فتح، آیات ۲۲ و ۲۳؛ «و اگر کسانى که کافر شدند، به جنگ با شما برخیزند، قطعاً پشت خواهند کرد، و دیگر یار و یاورى نخواهند یافت. سنّت الهى از پیش همین بوده، و در سنّت الهى هرگز تغییرى نخواهى یافت».
۷) سورهی حج، بخشی از آیهی ۴۰؛ «... و قطعاً خدا به کسى که [دین] او را یارى میکند، یارى میدهد. ...» |
2,057 | 1397/02/22 | بیانات در دیدار شرکتکنندگان در کنگره «نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی» | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39581 |
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
خیلی خوش آمدید میهمانان عزیزِ این گردهمایی و اجتماع، و تشکّر میکنم از حضور شما در این حرکت علمی و اجتماعی، و تشکّر میکنم از پدیدآورندگان این حرکت مفید و انشاءالله خوشآینده، و تشکّر میکنم از شخص حضرت آیتالله مکارم(۲) که حقیقتاً همّت کردند و کار بزرگی را آغاز کردند که این کار میتواند انشاءالله ادامه پیدا کند و به نتایج بسیار خوبی برسد.
برادران عزیز، خواهران عزیز! امروز هر حرکتی که به اتّحاد امّت اسلامی بینجامد مبارک است، یک حسنه است؛ نیّت دشمنان اسلام ایجاد تفرقه است؛ نیّت ما مؤمنینِ به اسلام بایستی ایجاد وحدت در دنیای اسلام و میان امّت اسلامی و تعارف(۳) گروهها و فرقههای امّت اسلامی با یکدیگر باشد؛ و این حرکتی که شما شروع کردید و این گردهمایی، یکی از مصادیق کار در جهت اتّحاد امّت اسلامی است. یکی از چیزهایی که ما همواره بهعنوان یک مشکل به آن نگاه کردیم این است که فِرَق مختلف امّت اسلامی از یکدیگر شناسایی درستی ندارند، معرفت صحیح و مطابق واقعی از یکدیگر ندارند. دشمنان، خارجیها، بیگانگان در موارد زیادی آمدهاند این فرقه را در چشم آن فرقهی دیگر معرّفی کردند، آن فرقه را در چشم این فرقه معرّفی کردند، با نگاه خصمانه و با اَغراض پلید و با نیّت ایجاد عِداوت. ما در طول این تاریخ ۱۰۰ سال و ١۵۰ سال اخیر نمونههای زیادی را بهطور واضح مشاهده میکنیم و میبینیم؛ در همین قضایای چندین سال اخیر بهطور آشکار مشاهده میکنیم قضاوتهایی را که در معرض دید فِرَق اسلامی از یک فرقه انجام میگیرد و بعکس. دشمنان میآیند ما را در چشم یکدیگر زشت جلوه میدهند، ما را در چشم یکدیگر نامطلوب جلوه میدهند؛ این کار دشمنان است. هر حرکتی که موجب بشود ما همدیگر را درست بشناسیم، بیشتر بشناسیم، بهتر بشناسیم، نقاط قوّتِ هم را بدانیم، این نقاط قوّت را همافزایی کنیم، منتقل به یکدیگر بکنیم، این حرکت به وحدت و یکپارچگی و اعتلای امّت اسلامی خواهد انجامید و این [کنگره] یکی از آن کارها است.
شیعه در طول تاریخ، حرکت عظیم قابل توجّهی در اعتلای علوم اسلامی و علوم طبیعی داشته است. مجموعهی آنچه از آثار علمای شیعه در علوم اسلامی مثل فقه، مثل حدیث، مثل فلسفه بالخصوص، علوم عقلی، کلام و آثار و کُتُبی که در این زمینه تولید شده است و وجود دارد، انصافاً برای هر مسلمانی مایهی افتخار و ابتهاج است که این را مشاهده کند؛ این را باید بشناسیم، امّت اسلامی این را بایستی احساس کند، این را بایست بشناسد، این را بایست بداند؛ این به نزدیکی ما به یکدیگر کمک میکند، این به معرفت ما از یکدیگر کمک میکند.
در بین علمای شیعه، کسانی که در فنون مختلف اسلامی سرآمد بودند -در فقه، در فلسفه، در کلام، در رجال، در حدیث- مثل علّامهی حلّی، مثل شیخ طوسی و امثال اینها فراوانند؛ در زمان ما هم افرادی از این قبیل خوشبختانه وجود داشتهاند. کتابهایی که دربارهی قرآن، دربارهی علوم قرآنی، دربارهی تفسیر قرآن نوشته شده است، کتابهای بسیار مهمّی است، کتابهای راهگشایی است. [اگر] اینها معرّفی بشود، شناخته بشود، با آثار یکدیگر آشنا بشوند و زحماتی که کشیدهاند در معرض دید همه قرار بگیرد، امّت اسلامی با این کار احساس افتخار خواهد کرد؛ این موجب یکپارچگی امّت اسلامی خواهد بود.
و ما باید در همهی حرکتها و در همین حرکت علمیای که شما مشغول هستید، بدقّت مراقبت کنیم که حاشیهای، شائبهای به وجود نیاید که موجب اختلاف، موجب انشقاق، موجب جدایی، موجب گلایهمندی فِرَق اسلامی از یکدیگر بشود؛ چون این چیزی است که دشمنان میخواهند. پس یک مسئله، مسئلهی اتحاد امّت اسلامی است که انشاءالله به نظر ما در این حرکت، بخش قابلتوجّهی [از آن] تأمین خواهد شد.
مسئلهی دیگر، مسئلهی پیشرفت علمی است. دنیای اسلام عقب ماند و تحت سلطه قرار گرفت بهخاطر عقبماندگی علمی. غرب بعد از آنکه قرنهای متمادی عقبمانده بود و علوم را از مسلمانها فرا گرفت و کتابهای اسلامی برای آنها مرجع و مقدّمه و پلّکان عروج به سمت [پیشرفت] علمی بود، توانست از کشورهای اسلامی و دنیای اسلام ازلحاظ علم جلو بزند. این موجب شد که هم ثروت آنها افزایش پیدا کرد، هم قدرت نظامیشان افزایش پیدا کرد، هم قدرت سیاسیشان افزایش پیدا کرد، هم قدرت تبلیغاتیشان افزایش پیدا کرد. و این موجب استعمار شد، پدیدهی استعمار به وجود آمد و کشورهای اسلامی زیر چکمهها و پنجههای خونین و بیرحم مستعمرین، این عقبماندگی و این محروم ماندن از پیشرفت را در همهی وجود خود، در همهی میدانهای علمی مشاهده کردند و به وضعی انجامید که امروز شما مشاهده میکنید: قدرتهای جهانی، قدرتهای غربی بالخصوص و شیاطین عالم، به کشورهای اسلامی، به ملّتهای مسلمان، زور میگویند و تحمیل میکنند و بسیاری از حکّام مسلمان متأسّفانه دنبالهروی آنها هستند؛ این بهخاطر عقبماندگی علمی است.
ما باید این وضع را عوض کنیم؛ ما در دنیای اسلام بایستی در همهی علوم، همهی علومِ تمدّنساز -از علوم عقلی تا مجموعهی علوم انسانی و اجتماعی، تا علوم طبیعی- حرکت جدّیای را برای پیشرفت آغاز کنیم، و میتوانیم. یک روزی دنیای اسلام در قلّهی تمدّن بشری قرار داشته است؛ چرا آن نباید تکرار بشود، چرا نباید ما امروز هم کاری کنیم که در یک زمان مناسبی -تا چهل سال دیگر، تا پنجاه سال دیگر- امّت اسلامی در قلّهی تمدّن انسانی قرار بگیرد؟ چه اشکالی دارد؟ باید حرکت کنیم. این کارِ حکومتها و کار نخبگان است؛ هم حکومتهای اسلامی موظّفند، هم نخبگان دنیای اسلام موظّفند؛ علما، روشنفکران، نویسندگان، شاعران، هنرمندان در دنیای اسلام باید یک حرکت عظیم فکری و یک خواست عمومی به وجود بیاورند برای پیشرفت علمی و رسیدن به قلّهی علم و دانش، و این کار، امروز ممکن است.
ما در جمهوری اسلامی تلاش کردیم و این تلاش موفّق بود. ما امروز از وضعیّت قبل از پیروزی انقلاب و در زمان حکومت طاغوت، مبالغ بسیار زیادی به جلو حرکت کردیم؛ شتاب ما در این زمینه خوب بود. در چند سال گذشته طبق معرّفیِ معرّفینامههای علمیِ رسمیِ جهانی، شتاب جمهوری اسلامی در پیشرفت، سیزده برابرِ متوسّطِ جهانی بود؛ این را ما نگفتیم، این را مراکز شناسایی علمی دنیا در اسنادِ رسمیشان منتشر کردند. البتّه ما چون خیلی عقب مانده بودیم، این سیزده برابرِ شدّتِ رشد جهانی برای ما، هنوز نتوانسته است ما را به آن نقطهی مطلوب برساند امّا توانستیم به میزان قابلتوجّهی پیش برویم و باز هم پیش خواهیم رفت.
ما گفتیم باید مرزهای علم و دانش را درنوردیم و از مرزهای دانش جهانی باید جلوتر برویم؛ باید حرکت کنیم و این کار را انشاءالله خواهیم کرد و جمهوری اسلامی خواهد کرد، [البتّه] برخلاف غرب؛ سنّت غربیها اِمساک است یعنی آنچه را که دارند، آنچه را که بهترین یافتههای علمی آنها است، این را به کسی غیر از خودشان نمیدهند. بله، آنچه را که از استفادهی از آنها مدّتها گذشته است، آن را چرا، منتقل میکنند امّا پیشرفتهای برجستهی علمیِ خودشان را منتقل نمیکنند؛ ما برخلاف سنّت آنها، گفتیم هرچه را که ما به دست آوردیم، آماده هستیم به برادران مسلمان خودمان در کشورهای اسلامی منتقل کنیم؛ در همهی زمینهها.
این حرکت باید ادامه پیدا کند. ما در زمینهی علوم اسلامی هم باید پیشرفت پیدا کنیم. ما در زمینهی فقه نیاز داریم به اینکه نگاه نویی را به مسائل فقهی مطرح کنیم. آنچه آقایان اشاره کردند -فقههای تخصّصی- در این جهت است. در بخشهای مختلف ادارهی کشور و ادارهی جوامع بشری، فقه میتواند حرف تازه داشته باشد، فقه اسلام میتواند حرف نویی را ارائه کند و مطرح کند؛ باید در این زمینهها کار کنیم؛ این کار فقه است.
در فلسفه و علوم عقلی بایستی حرکت خودمان را سرعت بدهیم. و خوشبختانه در جوامع شیعی و بخصوص در ایران علوم عقلی رشد بسیار خوبی داشته است؛ از گذشته هم همینجور بوده؛ دانشمندان و متفکّرین عقلی بزرگی در کشور ما و در مجموعهی علوم اسلامی وجود داشتهاند و حضور پیدا کردهاند که آثارشان هم هست. در این زمینه باید در علوم عقلی پیش برویم. غربیها با امتداد فلسفههای خودشان، مسائل سیاسی، مسائل حکومتی، مسائل اجتماعی را حل کردهاند. من دیروز در نمایشگاه کتاب کتابهایی را دیدم که غربیها نوشتهاند، [در] تأثیر فلسفه در فوتبال؛ یعنی امتداد فلسفه حتّی به فوتبال! ببینید این امتداد دادنِ مسائل فکریِ خودشان به تمام عرصههای زندگی و میدانهای زندگی [است]؛ ما این کار را بایستی انجام بدهیم. ما ازلحاظ فلسفه قوی هستیم؛ فلسفهی اسلامی از فلسفهی غربی، قویتر و ریشهدارتر و دارای استحکام بیشتر است، ولی بایستی امتداد آن در زندگی، محسوس باشد؛ قضاوت فلسفهی ما در مورد حکومت، در مورد مسائل اجتماعی، در مورد اقتصاد، در مورد عموم مسائل تمدّنساز بایستی معلوم باشد، روشن باشد؛ اینها کارهایی است که باید انجام بگیرد. اینها در زمینهی علومِ خاصِّ اسلامی است، در زمینهی علوم طبیعی هم همینجور است.
خوشبختانه امروز در دنیای اسلام بیداری به وجود آمده است، اگرچه غربیها سعی کردند این بیداری را انکار کنند. آنچه به وجود آمد، بیداری اسلامی بود در این منطقهی غرب آسیا و در منطقهی شمال آفریقا و در کشورهای عربی؛ این یک بیداری است، این بیداری در همهی دنیای اسلام وجود دارد. جوانها سؤال دارند، استفهام دارند و مایلند استفهام خودشان را در مواجههی با اسلام پاسخ بشنوند؛ از اسلام توقّع دارند و به اسلام گرایش دارند. علیرغم اینهمه تبلیغاتی که غربیها علیه اسلام و علیه زندگی اسلامی و زیست اسلامی کردند، گرایش به اسلام زیاد است؛ این گرایش، به ما نوید میدهد که انشاءالله فردای دنیای اسلام از امروز بسیار بهتر خواهد بود. دنیای اسلام انشاءالله روزهایی را مشاهده خواهد کرد که امّت اسلامی در قلّهی تمدّن و حیات اسلامیِ خود قرار داشته باشد و دشمنان اسلام و زورگویانی مثل آمریکا و امثال آمریکا دیگر نتوانند به رؤسای کشورهای اسلامی دستور بدهند که باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید؛ این [وضع] وجود داشت، امروز هم متأسّفانه در مواردی وجود دارد و این انشاءالله مرتفع خواهد شد و دنیای اسلام به نقطهی اوج خود به فضل الهی و باذن الله خواهد رسید.
مجدّداً از همهی شما تشکّر میکنم و امیدوارم که این حرکت علمی امتداد پیدا کند و از مجموعهای که زحمت کشیدند، دستاندرکار بودند، مخصوصاً از شخص حضرت آیتالله مکارم مجدّداً تشکّر میکنیم و امیدواریم که انشاءالله خداوند ایشان را باقی بدارد و موفّق بدارد و نشاط و انگیزهای را که بحمدالله در ایشان همواره وجود داشته و امروز هم وجود دارد، روزبهروز انشاءالله افزایش بدهد و مستدام بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام دکتر محمّدعلی رضاییاصفهانی (دبیر کنگره) گزارشی ارائه کرد. کنگرهی بینالمللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی، در روزهای بیستم و بیستویکم اردیبهشتماه سال جاری در قم برگزار شد.
۲) آیتالله ناصر مکارمشیرازی
۳) یکدیگر را شناختن |
2,058 | 1397/02/19 | بیانات در دانشگاه فرهنگیان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39542 |
بهمناسبت هفتهی بزرگداشت مقام معلّم (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
عزیزان من! دیدار امروز، برای من یکی از شیرینترین دیدارها است؛ اوّلاً بهخاطر اینکه دیدار با جامعهی عظیمالشّأن معلّم است؛ هم معلّمین اینجا حضور دارند و هم دانشجومعلّمان -یعنی معلّمان فردا و آیندهی این کشور- و هم اینجا جایگاهی از جایگاههای تربیت قشر عظیمالشّأن معلّم است. ما هر سال دیدار با معلّمین را داریم؛ برای من آن دیدار همواره مغتنم است؛ آن دیدار، نمادین است و برای احترام به معلّم و تکریم به معلّم است؛ [امّا] امسال آن دیدار با معلّمین را -که در حسینیّه [امام خمینی (ره)] انجام میگرفت- تبدیل کردیم به این دیدار که بهصورت مضاعف نمادین باشد: هم تکریم معلّم، هم تکریم دانشگاه معلّمپرور. قبل از اینکه من عرایضم را شروع کنم، اشاره کنم به بیانات خواهر عزیزمان و برادران عزیزی که صحبت کردند؛ مطالبی که گفته شد، مطالب خوبی بود؛ مورد تأیید ما است؛ بعضی از آنها را یادداشت کردم. خواهش میکنم آنچه را گفتند بنویسند، مشخّص کنند، بدهند به ما و تا آنجایی که امکان داشته باشد، انشاءالله تعقیب خواهد شد؛ مطالب صحیح و سنجیدهای بیان شد.
خب امام (رضواناللهعلیه) فرمودند «معلّمی شغل انبیا است»؛(۲) این فقط یک شعار دلخوشکن نیست؛ این یک حقیقت قرآنی است: وَ یُعَـلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة؛(۳) از جملهی خصوصیّات پیامبران، تعلیم است. یعنی شما دارید راهی را حرکت میکنید که برترین انسانهای تاریخ بشریّت، آن راه را رفتهاند و برای آن مقصود و برای آن پیمایش، مبعوث شدهاند؛ یعنی پیغمبران. تأثیر بینظیر، نقش بینظیر تعلیم و تربیت عمومی در پیشرفت کشور، در سعادت کشور یک مسئلهی فوقالعاده مهمّی است. به نظر ما این جزو واضحات است، جزو بدیهیّات است -اگرچه بعضی متأسّفانه این امر بدیهی را درست درک نمیکنند- که آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت عمومی، زیرساخت اصلیِ سعادت یک ملّت و پیشرفت یک کشور و در جمهوری اسلامی، حرکت به سمت آرمانها است.
وظیفهی مهمّ همهی ما -چه این حقیر، چه مسئولین دولتی، چه مدیریّتهای متوالی در بخشهای مختلف- این است که منزلت معلّم را در جامعه معرّفی کنیم؛ این کار نشده؛ منزلت معلّم، جایگاه معلّم، آنجوری که این حقیر به آن اعتقاد دارم و آن را حس میکنم و لمس میکنم، در جامعه جا نیفتاده. مسئلهی معیشت البتّه مهم است -شکّی نیست- امّا مسئلهی منزلت معلّم، اگر از مسئلهی معیشت مهمتر نباشد، قطعاً کمتر نیست. این [منزلت] فقط با گفتن هم حاصل نمیشود؛ حالا [اگر] بنده بگویم «معلّمی یک چنین مقام والایی است یا مقام انبیا است»، این ذهنیّت عمومی را در کشور شکل نمیدهد؛ با صِرف گفتن انجام نمیگیرد، [بلکه] کار لازم دارد. باید جا بیفتد در ذهن جامعه که معلّم یک مرجع است، معلّم یک شخصیّت والا است، معلّمی یک کار مقدّس است؛ این را با کار هنری، با نوشتن کتاب، با ساختن فیلم، با ساختن شعر، با انواع و اقسام شیوههای تأثیرگذاری، بایستی برنامهریزی کرد و انجام داد؛ تا حالا این کارها نشده است. یکی از کارهای اساسیای که باید هم در خودِ محیطِ آموزش و پرورش، هم در محیطهای مربوط دیگر -در محیطهای فرهنگی، در صداوسیما و جاهای دیگر- حتماً دنبال بشود، این مسئله است؛ یعنی معلوم بشود که معلّمی چه جایگاهی دارد و تکریم معلّم تحقّق پیدا کند؛ در کتاب درسی باید بیاید، در داستان باید بیاید، در رماننویسی باید بیاید.
خب، عرایضی که من امروز با شما دارم، در دو سه بخش است که چون وقتِ جلسه طولانی شده، سعی میکنم خیلی طولانی نشود: یکی دربارهی مسئلهی تعلیم و تربیت، یکی در مورد مسائل مربوط به دانشگاه فرهنگیان و مسئلهی تربیت معلّم، و یک چند جملهای هم راجع به این قضایای جاری بینالمللی ما که مورد ابتلاء است و وزیر محترم در اوّل صحبتشان به آن اشاره کردند.
آنچه در مورد تعلیم و تربیت میخواهیم عرض بکنیم این است که جهتگیری تعلیم و تربیت کشور باید به سمت برخورداری از عدالت باشد؛ یعنی آموزش و پرورشِ ما، تعلیم و تربیتِ ما، عدالتپرور تربیت کند، عدالتخواه تربیت کند، عدالتساز تربیت کند؛ چون عدالت، آن ارزش والایی است که از اوّلِ تاریخِ بشر تا امروز، همواره مورد نظر آحاد بشر بوده است. ارزشها بهمرورزمان و بهتحوّلنسلها تغییر پیدا میکنند، [امّا] بعضی از ارزشها از اوّل تا آخر ثابتند؛ از جمله، ارزش عدالت است. شما ملاحظه کنید؛ ادیانی که معتقد به مهدویّتند -که تقریباً همهی ادیان الهی معتقد به مهدویّتند- اینها معتقدند که منجی بیاید، دنیا را پُر از عدل و داد کند؛ نگفتند پُر از دین کند، [بلکه] پُر از عدل و داد کند؛ این اهمّیّت عدل و داد را نشان میدهد. البتّه عدالت هم جز در سایهی دین حاصل نخواهد شد؛ این به جای خود محفوظ، امّا مسئلهی عدل و داد خیلی مهم است. آموزش و پرورش ما باید جهتگیریِ اینجوری داشته باشد. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در نهجالبلاغه میفرماید: وَ مَا اَخَذَ اللهُ عَلَى العُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلىٰ کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم؛(۴) وظیفهی عالمان را بیان میکند که بر گرسنگیِ گرسنگان و شکمبارگیِ دارندگان، صبر نکند. تحمّل نکند. یعنی عدالت.
آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت عمومی کشور هدفهایی دارد، دنبال هدفهایی میگردد، این هدفها چیست؟ این هدفها عیناً همان هدفهای نظام اسلامی است؛ این [اهداف] باید در آموزش و پرورش وجود داشته باشد؛ مورد توجّه باشد. ما دانشجو، دانشآموز، محصّل، تربیت میکنیم با یک هدفی، به سمت یک آرمانی؛ این هدف عبارت است از همان هدفی که نظام اسلامی برای آن به وجود آمد. نظام اسلامی، جهان و جامعهای را میخواهد بسازد پیشرو، با ارزشهای متعالی، متدیّن، پایبند به شرایع الهی، با گسترهی بیانتهای افق دید. نگاه انسانی که در جامعهی اسلامی و نظام اسلامی زندگی میکند، برای آینده هیچ محدودیّتی ندارد، در هیچ جهتی؛ نهفقط در جهات معنوی، [بلکه] در جهات مادّی و در جهات علمی، هیچ محدودیّتی وجود ندارد؛ افق دید، بسیار جلوتر و پیشتر و فراتر از آن چیزی است که بلندهمّتان عالم، مثلاً فرض کنید که برای مسائل علمی قائلند؛ در جامعهی اسلامی، افقِ دید خیلی گسترهی بیشتری دارد.
دانشآموز باید در طول این دوازده سال، جایگاه خود را در این کاروان عظیمی که به سمت پیشرفت در جامعهی اسلامی حرکت میکند، پیدا کند؛ باید بداند که در این مجموعهی عظیم، در این حرکت عظیم او چهکاره است؟ جایگاهش کجا است؟ شأنش چیست؟ برای خودش نقش تعریف بکند؛ ما باید اینجور فرزندانمان را تربیت بکنیم. دانشآموز، در مدرسه بهوسیلهی شماها تربیت میشود؛ باید دارای حسّ مسئولیّت تربیت بشود؛ دارای روحیّهی آزاداندیشی تربیت بشود؛ راستگو تربیت بشود؛ بلندهمّت تربیت بشود؛ شجاع، فداکار، پاکدامن، پرهیزکار؛ نسل تربیتشوندهی در اختیار شما، باید با این خصوصیّات تربیت بشوند؛ افق دید اینها است.
خب در این عرصه یک جنگ بزرگی وجود دارد؛ عزیزان من، جوانهای هوشمند و پُرانگیزه و مؤمن که در این مجموعه جمع شدهاید، و همهی کسانی که در مجموعهی تعلیم و تربیت میخواهند نقش ایفا کنند! این جنگ را جدّی بگیرید؛ الان یک جنگ وجود دارد. یک عدّهای میخواهند لالایی بخوانند که ما خوابمان ببرد و نفهمیم دشمن مشغول چه کاری است. در عرصهی تربیت انسانهای والا، انسانهای باهمّت، انسانهای رشید و شجاع، انسانهای باهدف -در عرصهی این تربیت مهم، این کار عظیم- یک جنگی برپا است؛ یک عدّهای میخواهند درست عکس این تحقّق پیدا بکند و جوان مؤمن، جوان مسلمان، جوان ایرانی با این خصوصیّات پرورش پیدا نکند. از راههای مختلف دارند تلاش میکنند. این مسئلهی هویّتی که بنده مکرّر روی آن تکیه میکنم، ناظر به این مسئله است. دانشآموز ما بایستی با احساس هویّت ملّی رشد کند و تربیت پیدا کند و بزرگ بشود و پیش برود. وقتی یک جوان احساس هویّت کرد، از انحراف، از خیانت، از سستی و تنبلی پرهیز خواهد کرد. عمدهی این اشکالاتی که گاهی پیش میآید بهخاطر این است که آن احساس هویّت حقیقی، احساس هویّت ملّی در یک انسان وجود ندارد. وقتی احساس هویّت وجود نداشت، دیگران میتوانند او را به این سمت و آن سمت [بکشند]:
میکشد از هرطرف چون پَر کاهی مرا
وسوسهی این و آن، دمدمهی خویشتن
احساسات هست، غرایز هست، انگیزههای درونی هست، شیطانِ هوای نفس ما هست؛ از بیرون هم دهها دست ما را به این سمت و آن سمت میکشد؛ آن چیزی که نمیگذارد ما منحرف بشویم، پایبندی ما است، احساس هویّت ما است؛ جوان را اینجوری باید تربیت کنید؛ شماها باید تربیت کنید.
ما خوشبختانه در محیط زندگی خودمان امروز الگو داریم، الگوهای برجستهای داریم. ما دیگر امروز دچار فَقدِ الگو نیستیم که برویم سراغ فلان آدم تاریخی بیگانه؛ امروز در زندگی خودمان، جلوی چشم خودمان [الگو داریم]. شهدای هستهای ما یکی از الگوهای بزرگند؛ شهید چمران یک الگو است؛ شهید چمران یک دانشمند به معنای واقعی کلمه بود؛ دانشمند بود، درسخوانده و تحصیلکرده بود امّا یک مبارز واقعی، یک مجاهد واقعی هم بود، به معنای واقعی کلمه؛ شهید آوینی یک الگو است؛ شهید حججی یک الگو است. ببینید؛ از انواع و اقسام الگوها در اختیار ما است. این برادر عزیزمان خیلی خوب اینجا بیان کردند؛ گفتند الگوی من، معلّم کلاس اوّلم بود امّا حالا الگوی من حججی است؛ بله، از این الگوها ما داریم؛ با شجاعت، با شهامت، با احساس مسئولیّت، با قدرت، با عزّت در مقابل دشمن میایستد برای اینکه به اهداف والای بزرگ جامعهی خود و نظام خود کمک کند؛ نه برای شخص خود. اینها در یک دعوای شخصی از بین نرفتند؛ شهید شهریاری و شهید علیمحمّدی و احمدیروشن و دیگران، در مسائلِ برای افتخار و سربلندی ملّت حرکت کردند و پیش رفتند؛ اینها الگویند؛ ما در جامعهی خودمان، جلوی چشم خودمان، در زمان خودمان این الگوهای عزیز را داریم.
یک نکتهی دیگر، مسئلهی علم نافع است. در تعلیم و تربیت کشور، علمِ سودمند، دانشِ سودمند باید تعقیب بشود. اینکه شما میگویید «آموزش و پرورش اصلاح باید گردد»،(۵) یکی از موادّ مهمّ اصلاحی، همین است که دانشی که در اینجا تعلیم داده میشود، دانش سودمند باشد؛ این جوان بتواند از این دانش، برای بهبود زندگی خود و جامعهاش و پیرامونیانِ خود استفاده کند؛ علم نافع این است. علم نافع، آن [علمی] است که ما را به اهدافمان نزدیک کند، حرکت ما را آسان کند، ما را پیش ببرد؛ علم نافع این است. آن چیزهایی که در ما روحیهی حرکت ایجاد میکند، ما را شکوفا میکند، ظرفیّتهای ما را به فعلیّت میرساند، اینها علم نافع است. البتّه یکی از علوم نافع، آگاهی از تجربههای ملّی و افتخارات کشور و عبرتها و درسهای تاریخ است که این هم جزو علوم نافع است. علم نافع آن چیزی است که ظرفیّتهای ما را شکوفا بکند؛ این هم یک نکته.
در مورد دستگاه آموزش و پرورش؛ دوستان گفتند، در آن جلسهای هم که قبل از این جلسه بودیم،(۶) هم دوستان گفتند، هم بنده گفتم که دستگاه آموزش و پرورش یکی از معدود دستگاههای درجهی یک در پیشرفت کشور و نیازهای کشور است؛ دستگاه آموزش و پرورش خیلی مهم است. این بخش از وظایف تعلیم و تربیت، به عهدهی دستگاه آموزش و پرورش است؛ ما نمیتوانیم به آموزش و پرورش مثل یک ادارهی معمولی در ردیف ادارات دیگر نگاه کنیم؛ اینجا مسئلهاش، مسئلهی ویژه است.
خب، آموزش و پرورش یک فرصتی در اختیار دارد که هیچ دستگاه دیگری این فرصت را ندارد؛ این فرصت عبارت است از آن دوازده سال؛ این دوازده سالی که کودکان ما، نوجوانان ما در دورهی دبستان و دبیرستان طی میکنند؛ در اختیار آموزش و پرورش است؛ در اختیار هیچ دستگاه دیگری یکچنین فرصت گرانبهایی وجود ندارد؛ این فرصت، بهترین فرصت برای انتقال ارزشها و انتقال درست و جامع آرمانهای انقلابی و ملّی ما است؛ این فرصت، برای نهادینه کردن هویّت ملّی در کودکان ما و مردان و زنان آیندهی ما، یک فرصت بینظیری است؛ این در اختیار آموزش و پرورش است. هم اندیشه در این دوازده سال شکل میگیرد، هم انگیزه شکل میگیرد؛ جهت حرکت زندگی -انگیزهها، آرمانها، جهتگیریها- در وجود جوان ما و نوجوان ما، در همین دوازده سال به برکت حضور در کلاسهای درس و شنیدن از معلّمین و بودن در محیط مدرسه شکل میگیرد. ببینید این چقدر اهمّیّت دارد؛ یعنی آیندهی کشور مربوط به همین دوازده سالِ جوانان ما است.
خب، دستگاه آموزش و پرورش احتیاج به نوسازی دارد؛ شماها هم شعار دادید، گفتید که باید اصلاح شود. بله، حتماً احتیاج دارد به نوسازی؛ چون، هم فرسوده است، هم آن روزی هم که تازه به وجود آمد دارای عیوبی بود. در آموزش و پرورشِ ما همان روزی هم که تازه بود و اینجور فرسوده و کهنه و زمانگذشته و آسیبدیده نشده بود، عیوب اساسیای وجود داشت که همان عیوب هم تا امروز باقی مانده. وسیلهی این تحوّل، در درجهی اوّل عبارت است از «سند تحوّل»؛(۷) این سند تحوّل آماده است. وزیر محترم اشاره کردند به تلاشهایی که دارند انجام میدهند برای این کار؛ به نظر من این تلاشها جزو واجبترین کارها است. آنطور که به من گزارش شده است، تاکنون کمتر از ده درصد از امکان تحقّق این سند و از محتوای این سند، تحقّق پیدا کرده؛ درحالیکه چند سالی میگذرد از تصویب این سند. خیلی کم کار شده در این زمینه؛ باید کار بشود. سند یک نوشتهی روی کاغذ است؛ باید تحقّق پیدا کند. البتّه تهیّهی این سند یک ضرورت حیاتی بود که انجام شد و محتوای سند هم آنطوری که صاحبنظران آموزش و پرورش ابراز کردند -که بسیاری هم خودشان دستاندرکار تهیّهی این سند بودند- آنطوری که آنها اظهار کردند، سند از لحاظ تخصّصی، از لحاظ حرفهای سطح خیلی بالایی دارد؛ بسیار محکم و متقن و مطلوب است؛ خب باید تحقّق پیدا کند. آنچه من مطالبه میکنم و توقّع دارم از دستگاه آموزش و پرورش، این است که زمانبندی کنید؛ یک زمانی را مشخّص کنید و بگویید تا چه مدّتی این سند، تحقّقِ کامل پیدا خواهد کرد. البتّه کار سختی است لکن این کار سخت باید انجام بگیرد؛ دستگاههای مختلف همه باید کمک کنند به آموزش و پرورش؛ همه باید کمک کنند. یک بخش مربوط به همین دانشگاه فرهنگیان و دستگاههای گوناگون تربیت معلّم است -که حالا عرض خواهم کرد- یک بخش هم مربوط به درون خود آموزش و پرورش است؛ باید مقدّمات نرمافزاری و سختافزاری این کار را آماده کنند؛ زمانبندی را مشخّص بکنند و این کار، انشاءالله بهصورت واقعی انجام بگیرد؛ مهمترین اقدام در کار تعلیم و تربیت عمومی کشور این است.
یکی از کارهایی که باید انجام بگیرد، [این است که] بدنهی آموزش و پرورش با این سند تحوّل آشنا بشوند. آنطوری که به بنده گزارش شده، اغلب بدنهی آموزش و پرورش از این سند [فقط] نامی شنیدهاند، نمیدانند این سند [چیست]؛ این سند را به نحو مناسبی معرّفی کنید، آشنا بشوند، سند را ببینند، بخوانند، بدانند؛ خود این، کمک خواهد کرد به اینکه این [سند] تحقّق پیدا بکند، چون تحقّق سند بدون کمک بدنهی آموزش و پرورش ممکن نیست. آن کسانی، آن جمعی که بایستی سند را عملاً پیاده کنند و محقّق بکنند، بدنهی آموزش و پرورش هستند؛ آنها را آشنا کنید.
یک نکتهی دیگر در مورد آموزش و پرورش، مسئلهی معاونت پرورشی است که بنده در دورههای قبل و همچنین در این دوره، روی این مسئله تکیه کردم، تأکید کردم؛ باید جدّی بگیرید این مسئله را. خب وزیر محترم، باانگیزه و بانشاط و آمادهی به کار هستند؛ این کار را باید جدّی بگیرند. مسئلهی معاونت پرورشی در خود آموزش و پرورش، بسیار امر مهمّی است؛ پرورش خیلی مهم است و راههای پرورش هم راههای علمی مهمّی است.
مسئلهی بعدی هم در مورد تعلیم و تربیت، همین توجّه به تیزهوشان و نخبگان است؛ خب بحثهایی هست؛ مقامات مسئول بایستی بهصورت همهجانبه به این مسئله نگاه کنند. مسئلهی سمپادها یا هر شیوهی دیگری را کاملاً حرفهای، با ملاحظهی جوانب مختلف بسنجند؛ کاری کنند که تبعیضی به وجود نیاید، مشکلاتی به وجود نیاید، دلّالبازیها درست نشود و مسئلهی تیزهوشان به معنای واقعی کلمه دنبال بشود.
و آخرین مسئلهی در این بخش از عرایض من، مسئلهی سند انحرافی ۲۰۳۰ است. سال گذشته(۸) بنده رسماً علناً قاطعاً منع کردم از اینکه این کار انجام بگیرد؛ مسئولین آموزش و پرورش استقبال کردند، دنبال کردند؛ منتها بنده شنیدهام در بخشهای مختلفی، اجزای سند ۲۰۳۰ دارد تحقّق پیدا میکند؛ این معنایش این است که اختیار مهمترین مسئلهی کشور در دست دیگران باشد. غیر از این محتوای ۲۰۳۰ -که در آن البتّه مسائل انحرافی وجود دارد که تردیدی در آن نیست- که اگر همهی آن هم درست بود، معنا نداشت که یک کشوری مثل ایران، با این فرهنگ، با این سابقه، با این نظام مقتدر و عزیز اسلامی، برنامههای آموزش و پرورشی خود را و سند آموزش خود و پرورش خود را از دیگرانی که نشستهاند و با اغراض گوناگون -حالا یا اغراض سیاسی یا اغراض گوناگون فاسد دیگر- یک چیزی تهیّه کردند، از آنها بگیرد؛ چنین چیزی معنی ندارد.(۹) خدا خیرتان بدهد؛ خب راهش این است که هم نمیرید، هم ۲۰۳۰ را نپذیرید؛ بهترش این است!(۱۰)
راجع به مسئلهی دانشگاه فرهنگیان و مسئلهی تربیتمعلّم؛ امروز مهمترین نیاز آموزش و پرورش کشور، معلّم است؛ مهمترین نیاز، معلّم است. این دانشگاه و دانشگاه شهید رجائی و هر نقطهای که تربیتمعلّم بر آن صدق میکند، بایستی هم کمّاً، هم کیفاً توسعه پیدا کند. آقایان گفتند و بنده هم اطّلاع دارم که تا چهار سال دیگر، تعداد انبوهی از معلّمین -تعداد کثیری- وارد بازنشستگی میشوند و آن کسانی که از این دانشگاهها، [یعنی] دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی، تحویل داده میشوند به آموزش و پرورش، بسیار بسیار کمتر از آن مقداری هستند که از آموزش و پرورش خارج میشوند؛ این یک بحران است برای آموزش و پرورش؛ نباید چنین اتّفاقی بیفتد. البتّه گفته میشود که از بیرون کسانی را میگیرند، [ولی] آن یک عمل اضطراری است و در صورت ناچاری و اضطرار البتّه اشکال ندارد؛ علیالاصول هم یک کارِ درستی نیست؛ معلّمی یک حرفهی فنّی است، یک کار هنری است؛ یادگرفتن لازم دارد؛ اینجا شما معلّمی را یاد میگیرید؛ آن که در فلان دانشگاه دیگر درس خوانده، او این معلومات شما را که در اینجا یاد گرفتهاید ندارد؛ چطور میخواهد معلّمی کند؟ مراکز تربیت معلّم -که مهمترینش فعلاً دانشگاه فرهنگیان است- مرکز ثقل اصلی نظام آموزش و پرورش کشورند و در مورد این دانشگاه کوتاهی شده. [طبقِ] آنچه بنده اطّلاع دارم و به من گزارش شده، این دانشگاه، هم از لحاظ نیروی انسانی -معلّم، استاد- دچار کمبود است، هم از لحاظ بودجه دچار کمبود است، [هم] از لحاظ فضای آموزشی دچار کمبود است. وزارت علوم، سازمان مدیریّت، سازمان امور استخدامی، هرکدام به نحوی بایستی همکاری کنند، کمک کنند؛ این مشکلات باید برطرف بشود. البتّه دوستان، هم اینجا ذکر کردند، هم در آن جلسهی قبلی گفتند که از بنده انتظاراتی دارند؛ بنده آماده هستم و هر کاری که از من بربیاید و بتوانم انجام بدهم و در اختیار بنده باشد، قطعاً انجام میدهم؛ برای اینکه این مسئله را جزو مسائل درجهی اوّل کشور میدانم و میشناسم.
سهمیهی جذب هیئت علمی باید افزایش پیدا کند که این بهعهدهی سازمان امور استخدامی است. اساتید اینجا هم بایستی از لحاظ خصوصیّات فکری و علمی، جزو شاخصترینها باشند؛ تدیّن؛ سطح بالای دانش؛ روحیهی انقلابی؛ انطباق با معیارهای سند تحوّل؛ نمیشود که ما سند تحوّل را تنظیم کنیم و دنبال تحقّقش باشیم، [امّا] آنجایی که اساسیترین و محوریترین مرکز آموزش و پرورش است، از خصوصیّات و معیارها و شاخصها و اندازههای سند تحوّل دور باشد؛ این امکان ندارد. هستههای گزینش در این زمینه هیچ مسامحه(۱۱) نکنند؛ اساتید برجسته، اساتید خوب و البتّه استاد تماموقت [گزینش کنند]. و من توصیه میکنم همهی اساتید اینجا را و همچنین دانشجویان را که با آثار شهید عزیزمان، شهید مطهّری -که روز معلّم با نام او آمیخته شده است- اُنس پیدا کنند؛ هرچه میتوانید با این آثار اُنس پیدا کنید. سالهای متمادی از حیات بابرکت شهید مطهّری گذشته است امّا خون مطهّر او و شهادت او، امضای حرفهای او است؛ صادق بود، راست گفت، خوشفکر و بااستعداد و قویِ از لحاظ فکری بود و بحمدالله میراث خوبی از خود به یادگار گذاشته که تا امروز همچنان مورد استفاده است. خب، در این زمینهی تعلیم و تربیت و در زمینهی دانشگاه فرهنگیان، عرایضی را عرض کردیم و گذشت.
دو مسئلهی کوتاه دیگر را باید عرض بکنم: یکی مسئلهی آمریکا است، یکی مسئلهی برجام است. خب دیشب شنیدید، رئیسجمهور آمریکا حرفهایی زد، حرفهای سخیف و سبُکی زد؛ شاید بیش از ده دروغ در حرفهای او بود؛ هم حرف زد [دربارهی] مسئلهی خروجشان از برجام، هم ملّت ایران را و نظام جمهوری اسلامی را تهدید کرد: «چنین میکنیم، چنین میکنیم، چنین میکنیم»، که بنده از طرف ملّت ایران عرض میکنم: آقای ترامپ! شما غلط میکنید.
درست توجّه کنید، التفات کنید! دلم میخواهد شما جوانها و همهی کسانی که این حرف را بعداً خواهند شنید، درست توجّه کنند، دقّت کنند؛ چون یکی از مسائل مهمّ نقد و امروز ما است؛ مسئلهی آمریکا یک مسئلهی جدّی است. آمریکا با ما دشمن است؛ این دشمنی هم با شخص این حقیر یا با شخص سردمداران نظام نیست، با مجموعهی نظام اسلامی است که امروز ملّت ایران، این نظام را پذیرفته و در راه او دارد حرکت میکند؛ این دشمنی یک چنین دشمنیای است. مخصوص این شخص هم نیست؛ دولت آمریکا و نظام آمریکایی، از آغاز پیدایش جمهوری اسلامی با او دشمن بود و بد بود و در صدد براندازی بود. حتّی دولت قبل -دولت اوباما- که هم در نامه به بنده، هم در اظهارات میگفتند که ما در صدد براندازی نیستیم، دروغ میگفتند؛ آنها هم در صدد براندازی بودند؛ براندازی نظام جمهوری اسلامی؛ مسئلهی برجام و این حرفها بهانه است. ببینید، آن وقتی که مسئلهی هستهای و تحریمها شروع شده بود، بودند کسانی از معاریف این کشور و مسئولان سطح بالا که به بنده مراجعه میکردند و میگفتند «شما چه اصراری دارید که روی این مسئلهی هستهای میایستید؟ چه اصراری دارید؟ خب آمریکاییها بهانهگیری میکنند، بدجنسی میکنند، خباثت میکنند؛ بگذارید کنار، خودمان را راحت کنیم»؛ این را به من میگفتند. البتّه این حرف غلط بود چون مسئلهی هستهای، نیاز کشور است؛ این را من بارها گفتهام؛ ما تا چند سال دیگر احتیاج داریم بیست هزار مگاوات برق هستهای داشته باشیم؛ این محاسبهی مسئولان ذیربطِ کشور است؛ نیاز به این داریم؛ خب از کجا [بیاوریم]؟ آن روزی که ما نیاز پیدا کردیم، میگویند شما امروز نفت دارید؛ خب این نفت ابدی که نیست؛ آن روزی که این نفت در اختیار این کشور نبود یا با این شدّت و فراوانی نبود، آنوقت ما باید تازه شروع کنیم به دنبالهی انرژی هستهای و امکانات هستهای؟ آن روز باید شروع کنیم؟ نسلهای آن روز، ما را لعنت نخواهند کرد که آن وقتی که شما باید شروع میکردید، شروع نکردید؟ این حرف غلط بود که «ما چه احتیاجی داریم»؛ چرا، احتیاج داریم. حالا گیرم احتیاج نداشتیم؛ بنده به آنها میگفتم مسئلهی ایرادگیری آمریکا و تحریمهایی که علیه ما اعمال میکنند و دشمنیای که با ما میکنند، مربوط به انرژی هستهای نیست، این بهانه است؛ این را اگر گذاشتیم کنار، یک بهانهی دیگر پیدا میکنند و همین دشمنی را میکنند. میگفتند «نه آقا اینجوری نیست»؛ حالا ملاحظه کردید که اینجوری است. مسئلهی انرژی هستهای را ما در برجام به شکلی که مخالفین ما میخواستند، زیر بار رفتیم و قبول کردیم امّا دشمنیها تمام نشد؛ مسئلهی حضور ما در مناطق خاورمیانه را مطرح میکنند، مسئلهی موشک را مطرح میکنند. شما اگر فردا اعلام کنید که ما دیگر موشک درست نمیکنیم یا بیشتر از فلان مقدار بُرد، موشک تولید نمیکنیم، این قضیّه [هم] تمام خواهد شد امّا یک قضیّهی دیگر درست خواهد شد، یک موضوع دیگر را مطرح میکنند. دعوا، دعوای بنیادی است؛ با نظام جمهوری اسلامی مخالفند.
خب، حالا چرا مخالفند با نظام جمهوری اسلامی؟ علّت مخالفت با نظام جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی آمد دستِ سلطهی آمریکایی را از کشور کوتاه کرد؛ همهی مسئله این است. آمریکاییها بر یک کشوری با ثروت، با امکانات و در موقعیّت راهبردی حسّاس جغرافیایی مثل ایران، بهطورکامل مسلّط بودند؛ انقلاب و جمهوری اسلامی آمدند دست اینها را کوتاه کردند؛ اینها میخواهند انقلاب و جمهوری اسلامی را نابود کنند بهخاطر این؛ میخواهند تسلّط داشته باشند؛ همچنانکه بر بسیاری از کشورهای منطقه متأسّفانه تسلّط دارند. آنها میخواهند دستور بدهند «باید این کار را بکنید» و حاکم فلان کشورِ این منطقهی حسّاس، «بایدِ» آنها را روی چشم بگذارد و قبول بکند! آنها این را میخواهند. توجّه بفرمایید! اینها نکتهی مهمّی است؛ مسئله، مسئلهی احساسات نیست؛ مسئله، مسئلهی این نیست که انسان ناگهان بهخاطر یک حادثهی دفعی مثلاً فرض کنید موضعگیری بکند؛ مسئله، مسئلهی اساسی و ریشهای است؛ اینها نوکر لازم دارند؛ جمهوری اسلامی عزّت خود را به رخ اینها کشیده و اینها نمیتوانند تحمّل کنند. آنها میخواهند حکّامی وجود داشته باشند که پولشان را بگیرند، از امکاناتشان استفاده کنند، دستور آنها را اطاعت بکنند، هروقت هم که آنها میل داشتند اینها عوض بشوند؛ مثل اینکه یک روزی انگلیسها همین نقش را در منطقه داشتند، یک روز رضاخان را آوردند، یک روز هم رضاخان را به دلایلی مایل بودند ببرند و بردند و پسرش را سر جایش گذاشتند؛ آنها این را میخواهند. متأسّفانه در کشورهای خلیجفارس، در کشورهای منطقهی غرب آسیا، این حالت در بسیاری از [این] کشورها وجود دارد؛ اینها در مقابل آمریکا خاضعند، خاشعند؛ انسان چه بگوید: مثل عبد ذلیل!
همین دو سه روز قبل از این، ترامپ یک نامهای نوشته است به رؤسای کشورهای خلیجفارس -که به این نامه ما توانستیم دست پیدا کنیم و ببینیم- و در این نامه به اینها میگوید که باید همهتان متّفق بشوید، باید این کار را بکنید، باید آن کار را بکنید، من هفت تریلیون دلار اینجا خرج کردهام برای شما. مردک! هفت تریلیون دلار شما برای اینها خرج کردی! هفت تریلیون دلار خرج کردی برای اینکه بر عراق مسلّط بشوی، بر سوریه مسلّط بشوی؛ خب نتوانستی؛ به درک! میگوید باید این کار را بکنید، این کار را بکنید، این کار را بکنید؛ [در جملاتش] «باید» دارد! به همهی این رؤسا هم این نامه را نوشته و فرستاده. اینها میخواهند به جمهوری اسلامی هم «باید» بگویند؛ چون نمیتوانند، [لذا] دشمنند و میخواهند آن را بردارند؛ دعوا [سرِ] این است. ملّت ایران، یک ملّت مستقلّی است، ملّت عزیزی است. حکّام گذشتهی این ملّت -پادشاهان دوران قاجار و پادشاهان پهلوی- عزّت این ملّت را گرفتند، این ملّت را ذلیل کردند، عقب نگه داشتند، زیر بار تحمیل قدرتها بردند، [لذا] اینها عادت کردند و دلشان میخواهد که همین قضیّه اتّفاق افتاده باشد. حالا اسلام -جمهوری اسلامی، نظام اسلامی، انقلاب اسلامی- آمده این ملّت را به عزّت خودش برگردانده، این ملّت ایستادهاند، اینها نمیتوانند تحمّل کنند؛ دعوا سرِ این است. اینجوری خیال نکنند که «آقا شما چه اصراری دارید که سرِ فلان قضیّه میایستید»! که میآمدند بعضیها به ما میگفتند؛ خدا از سر تقصیراتشان بگذرد.
خب، این مسئلهی آمریکا است. بنابراین آنچه اتّفاق افتاده است، یعنی رفتارهای زشت و سخیف این رئیسجمهور کنونی آمریکا، هیچ خلاف انتظار ما نیست؛ اینها کارهایی است که از اوّل هم میکردند؛ در دوران دولت گذشتهی آمریکا یکجور بود، حالا یکجور است؛ دوران قبل از او -دوران بوش پسر- یکجور بود؛ در هر دورهای یکجوری اینها خباثتهای خودشان را، دشمنیهای خودشان را، مَلعَنَت(۱۲) خودشان را نشان دادند نسبت به ملّت ایران و ملّت ایران هم با قدرت در مقابل همهی اینها ایستاده. خیلی از آنها استخوانهایشان هم خاک شد، بدنشان هم در زیر خاک خوراک کرم و مور و مار شد، [امّا] جمهوری اسلامی بحمدالله با قدرت سینه سپر کرده ایستاده؛ این آقا هم بدنش خاک خواهد شد، خوراک مار و مور خواهد شد، جمهوری اسلامی همچنان خواهد ایستاد. این راجع به آمریکا.
امّا راجع به برجام؛ خب، بنده از روز اوّل بارها و بارها گفتم به آمریکا اعتماد نکنید! هم در جلسات خصوصی این را گفتم، هم در جلسات عمومیِ مردمی گفتم؛ در جلسات خصوصی بیشتر هم این را گفتم؛ گفتم به اینها اعتماد نکنید؛ اگر میخواهید قرارداد ببندید، تضمینهای لازم را فراهم بکنید، بعد صحبت کنید، بعد قرارداد ببندید، بعد امضا کنید؛ به حرفِ اینها اعتماد نکنید. یکی از چیزهایی که بنده آنوقت، بخصوص روی آن تصریح کرده بودم این بود که گفتم ما این قرارداد را قبول میکنیم به این شروط -چند شرط بود- یکی از شرطها این بود که گفتیم رئیسجمهورِ وقتِ آمریکا بنویسد و امضا کند که تحریمها برداشته شد؛ این جزو شرایط ما بود، جزو شرایط بنده بود؛ خب، مسئولین محترم زحمت کشیدند، تلاش کردند، عرق ریختند، [ولی] نتوانستند و این نشد و نتیجهاش این است که دارید مشاهده میکنید: دو سال، دو سالونیم گذشته است، ما به همهی تعهّدات عمل کردهایم، این مردک میآید بیرون و میگوید که من قبول ندارم و خارج میشوم و چنین میکنم و چنان میکنم.
حالا گفته میشود که برجام را میخواهیم با این سه کشور اروپایی ادامه بدهیم؛ من به این سه کشور هم اعتماد ندارم. من میگویم به اینها هم اعتماد نکنید؛ [اگر] میخواهید قرارداد بگذارید، تضمین به دست بیاورید -تضمین واقعی، تضمین عملی- وَالّا فردا اینها هم همان کاری را خواهند کرد که آمریکا کرد، [امّا] به یک شیوهی دیگر. روشهای سیاسی و دیپلماسی، روشهای ویژهای است؛ گاهی لبخند میزنند و در حال لبخند، خنجر را تا دسته در سینهی انسان فرو میکنند؛ دیپلماسی این است دیگر؛ با اخلاق خوش، با تعریف و تمجید که «بله شما خیلی خوبید، شما آقایید، ما میدانیم شما قرارداد را به هم نمیزنید،»! اگر چنانچه توانستید تضمین از آنها بگیرید بهطوری که بشود اعتماد کرد، خب اشکالی ندارد، حرکتتان را ادامه بدهید؛ اگر نتوانید چنین تضمین قطعیای را بگیرید -که بنده هم بسیار بعید میدانم که بتوانید تضمین بگیرید- آنوقت دیگر نمیشود اینجوری حرکت کرد و اینجوری ادامه داد.
مسئله بسیار حسّاس است. امروز مسئولین کشور در معرض یک آزمون بزرگند؛ آیا حفظِ عزّت و اقتدارِ این ملّت عزیز را خواهند کرد یا نه؟ باید عزّت این ملّت تأمین بشود، منافع ملّت باید تأمین بشود به معنای واقعی کلمه، که خب حالا خوشبختانه مسئولین هم بر روی حفظ منافع ملّی تکیه کردند و گفتند باید منافع ما تأمین بشود؛ بله، باید تأمین بشود منتها برای تأمین منافع، به حرفِ فلان رئیس و فلان نخستوزیر و فلان صدراعظم اعتماد نکنید؛ حرف اینها اعتباری ندارد؛ امروز یک چیزی میگویند، فردا یکجور دیگری عمل میکنند؛ هیچ رودربایستی هم ندارند، خجالت هم اصلاً نمیکشند. متأسّفانه در عالم دیپلماسی چیزی که وجود ندارد اخلاق انسانی است؛ بخصوص این غربیها، اروپاییها که هیچ اصلاً اخلاق را در ارتباطات گوناگون دیپلماسی و امثال اینها، بو نکردهاند؛ فقط صرفاً بر طبق منافع خودشان فکر میکنند و حرکت میکنند و نقشه میکشند. با اینها باید با دقّت رفتار کرد، عاقلانه باید رفتار کرد. بنابراین عزّت ملّت باید حفظ بشود، منافع ملّت باید حفظ بشود؛ به معنای واقعی هم حفظ بشود، اعتماد هم نشود.
و من به شما عرض بکنم: عزیزان من، جوانان، فرزندان من! من آینده را متعلّق به شما میبینم؛ من تردید ندارم آیندهی این کشور از امروز بمراتب بهتر خواهد بود، در جهت نظام اسلامی و در جهت اسلام و ارزشهای اسلامی.(۱۳) انشاءالله که خداوند این آمادگی را در شماها حفظ کند، به شما و ما ثبات قدم بدهد و انشاءالله عاقبت همهی ما را خیر کند و ما را با کسانیکه دوستشان داریم -شهدای عزیزمان، امام بزرگوارمان- در دنیا و آخرت محشور کند و قلب مقدّس ولیّعصر را از ما راضی کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که در محلّ دانشگاه فرهنگیان برگزار شد- آقای سیّدمحمّد بطحائی (وزیر آموزش و پرورش) گزارشی ارائه کرد و تعدادی از معلّمان به بیان مطالب و دیدگاههای خود پرداختند.
۲) ازجمله، صحیفهی امام، ج ۸، ص ۹۱
۳) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۱۲۹؛ «... و کتاب وحکمت به آنان بیاموزد ...»
۴) نهجالبلاغه، خطبهی ۳
۵) اشاره به شعار حضّار
۶) بیانات در دیدار جمعی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگیان (۱۳۹۷/۲/۱۹)
۷) سند تحوّل بنیادین آموزش و پرورش، در سال۱۳۹۰ به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید.
۸) بیانات در دیدار جمعی از معلّمان، فرهنگیان سراسر کشور و دانشجویان دانشگاه فرهنگیان (۱۳۹۶/۲/۱۷)
۹) شعار حضّار: «معلّم میمیرد، ۲۰۳۰ نمیپذیرد»
۱۰) خندهی معظّمٌله و حضّار
۱۱) اهمال، سهلانگاری
۱۲) بدذاتی، شرارت
۱۳) شعار حضّار: «ای رهبر آزاده، آمادهایم آماده» |
2,059 | 1397/02/10 | بیانات در دیدار کارگران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39480 |
به مناسبت روز کار و کارگر (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید عزیزان من؛ فضای حسینیّهی ما را با حضور صادقانه، مؤمنانه، انقلابی خودتان، با بیاناتتان، با اظهاراتتان نورانی کردید و شیرینی دیدار با جمع عظیمی از طبقهی زحمتکشِ مؤمنِ فداکار را به ما چشاندید. حقیقتاً جامعهی کارگری ما -همینطور که اشاره کردند، بنده هم مکرّر گفتهام- یک طبقهی با اخلاص، مؤمن، صادق، زحمتکش، نهفقط زحمت در کارخانه، [بلکه] زحمت در فضای انقلاب برای اصل انقلاب، برای دفاع از انقلاب، برای دوران جنگ تحمیلی [است].
امروز، نزدیک به روز نیمهی شعبان است. یک جمله راجع به عید نیمهی شعبان عرض بکنم و آن جمله این است که نیمهی شعبان، مظهر امید به آینده است؛ یعنی همهی امیدهایی که ما به چیزی پیدا میکنیم، ممکن است بشود، ممکن است نشود؛ امّا امید به اصلاح نهایی بهوسیلهی ولیّ مطلق حضرت حق، حضرت صاحبالزّمان (عجّلالله تعالی فرجه و ارواحنا فداه) امید غیر قابل تخلّف است. السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه؛(۲) وعدهی تضمینشدهی خدا است؛ السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصُوبُ وَ العِلمُ المَصبُوبُ وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الوَاسِعَةُ وَعداً غَیرَ مَکذُوب؛(۳) این وعدهی تخلّفناپذیر الهی است. فقط هم ما -شیعه- نمیگوییم، فقط هم ما مسلمانها نمیگوییم، [بلکه] همهی ادیان عالم منتظر یک روز آنچنانی هستند. امتیاز کار ما این است که ما طرف را میشناسیم، وجودش را حس میکنیم، حضورش را قبول داریم، با او حرف میزنیم، با او مخاطبه میکنیم، از او میخواهیم و او هم پاسخ میدهد به ما؛ تفاوتش این است. دیگران -مسلمانان غیر شیعه و متدیّنین غیر مسلمان- به یک چیز مبهمی معتقدند؛ ما شیعه نه؛ مشخّص است که چه میخواهیم، با چه کسی حرف میزنیم؛ [نیمهی شعبان] روز امید است. عزیزان من، جوانان عزیز، کارگران عزیز! امید را قدر بدانید؛ امید را در دل نگه دارید؛ امید به عوض شدن چهرهی مُظلَم(۴) و تاریک و مخدوش دنیایی که امروز در زیر سلطهی ابرقدرتها است. بدانید و مطمئن باشید که این وضع عوض میشود، مطمئن باشید که این فضای ظلم و جُوری که امروز مشاهده میکنید در دنیا، از زورگویی، بدگویی، خباثت و رذالت -که مظهرش سران آمریکا و سران صهیونیستند، و دیگران هم کموبیش همینجور- این بدون تردید تغییر پیدا خواهد کرد؛ این، آن امیدی است که ما داریم. ما باید کمک کنیم، از خدا بخواهیم و خودمان تلاش کنیم که آن روز را جلو بیندازیم و نزدیک کنیم انشاءالله.
یک نکته هم دربارهی ماه شعبان است؛ از ماه شعبان نباید غفلت کرد. ماه شعبان از اوّل تا آخرش عید است، مثل ماه رمضان. ماه رمضان هم از اوّل تا آخرش عید است، عیدِ اولیاءالله. هر روزی که در آن موقعیّتی وجود داشته باشد که انسان بتواند به صفای نفسِ خود، به نورانیّتِ دلِ خود بپردازد، آن روز، روزِ مغتنم و روزِ عید است. ماه شعبان، ماهِ همین فرصتها است، از روز اوّل تا روز آخر. استغفارِ در این ماه، دعای در این ماه، زیارتِ در این ماه، تضرّعِ در این ماه، قرآن خواندنِ در این ماه، نماز خواندنِ در این ماه، اینها همه فرصت است. ما برای آبادیِ دنیا همهی تلاشمان را باید به کار ببریم و در این تردیدی نیست امّا برای آبادیِ دل هم باید تلاش کنیم؛ دلمان را باید آباد کنیم. با دلِ آباد است که میتوان دنیای خوب آفرید؛ دل اگر آباد نبود، دل اگر چرکین بود، دل اگر سیاه و گنهکار بود، تکنولوژی را ممکن است جلو ببرد، و فنّاوری به وضعی که امروز رسیده و بالاتر از آن برسد، امّا دنیا، دنیای شیرینی نیست؛ دنیا، دنیای تلخ است، دنیا، دنیای بیعدالتی است؛ دنیای شیرین آنوقتی [محقّق] میشود که تصمیمگیرندگان، اقدامکنندگان، حرکتکنندگان، و اگر بشود عامّهی مردم، دلهایشان آباد باشد، دلهایشان روشن باشد. از ماه شعبان غفلت نکنید.
یک جمله بنده عرض میکنم در مورد مسائل کارگری؛ یک جمله هم -البتّه کوتاه- دربارهی مسائل جهانیای که مبتلابه هستیم. در مورد مسائل کارگری، نیروی انسانی یکی از بزرگترین ثروتهای هر کشور است؛ یعنی وجودِ کارگر، طرّاح، مهندس، فعّالِ برای تولید در هر زمینهای در کشور، ارزشش برای کشور بمراتب از منابع زیرزمینی و از طلا و از نفت و از الماس و مانند اینها بیشتر است؛ آن که میتواند یک کشور را آباد کند، این است. الان شما ببینید، کشورهایی در دنیا هستند که همه یا بیشترِ الماسِ عالم از کشور آنها تهیّه میشود و تولید میشود امّا خودشان در بدبختی و فقر دارند زندگی میکنند؛ چرا؟ چون نیروی انسانی کافی ندارند، نیروی انسانی فعّال ندارند، نیروی انسانی بافکر ندارند. نیروی انسانی بزرگترین ثروت یک کشور است، و نیروی انسانی همین شما هستید؛ شما کارگر، شما کارآفرین، شما مهندس، شما طرّاح، شما فعّالِ گوناگون در بخشهای مختلف کاری، نیروی انسانی هستید. این ارزش والای نیروی انسانی است، که طبقهی کارگر از جملهی این ارزش والا و این ثروتِ عظیم است.
تلاش کارگران ما یک تلاش فوق متعارف و متوسّط دنیا است ازلحاظ ارزشآفرینی. بنده این را در مورد بخشهای مختلف، در مورد دانشجوها، در مورد محقّقین و پژوهشگران مکرّر گفتهام، بعد هم تحقیقاتی که گزارش میکنند، همه تأیید میکند این معنا را؛ در مورد کارگرها هم عقیدهی بنده این است. کارگر ایرانی یکی از بهترین کارگرهای دنیا است، یعنی دست هنرمند او و اندیشه و فکر و انگیزهی بالای او از متوسّط جهانی بالاتر است. و این در حالی است که در دوران اختناق، در دوران ظلم پهلوی، قبل از آن هم در دوران غفلت و خواب دائمی قاجاری، به کار و کارگری و جامعهی کارگری و تولید و مسائل ملّی توجّهی نمیشده است؛ البتّه در دوران قاجار بهخاطر حماقت و عقبماندگی ذهنی، در دوران پهلوی بهخاطر خیانت. درعینحال در دوران انقلاب که نیروی کار و کارگر تحرّکی پیدا کرده و نشاط جدیدی پیدا کرده است و ازلحاظ کمّیّت و کیفیّت پیش رفته، ما مشاهده میکنیم که متوسّطِ تواناییها و برجستگیهای کارگر ایرانی از متوسّط دنیا بالاتر است.
دیروز اینجا یک نمایشگاه کوچکی از تولیدات داخلی درست کردند که بنده ببینم.(۵) من رفتم و چند ساعت مشغول دیدن این نمایشگاه بودم، کارهای شماها را دیدم. واقعاً باید دست هنرمند کارگر ایرانی را بوسید، باید دست شماها را بوسید! این تولیدِ داخلیِ باارزش ازلحاظ کیفیّت، با اینهمه گرفتاریای که ما داریم، با این تحریمها که جلوِ موادّ اوّلیّه را میگیرند، جلوِ ماشین پیشرفته را میگیرند، انواع و اقسام مشکلات را مستکبرین عالَم جلوِ پای ما میگذارند؛ درعینحال وقتی انسان به محصول نگاه میکند، میبیند عجب برجستگیای دارد! همه چیز [هم بود]! دیروز اینجا دهها شرکت، محصولات خودشان را -که همین کارهای دست شما است- آوردند اینجا ما دیدیم؛ از قُماش(۶) و کفش و لباس دوخته و وسایل زندگی و چینی و بلور بگیرید تا دارو و لوازم آرایش و وسایل خانه و یخچال و ابزار و لوازمتحریر و همه چیز، که اینجا دیروز به ما نشان دادند -که چند ساعت هم طول کشید- همه برجسته بود، همه ممتاز بود. انسان واقعاً در مقابلِ نیروی کارِ داخلی سر تعظیم فرو میآورد! آنوقت بنده که میگویم حمایت از کالای ایرانی، یک عدّهای یا باور نمیکنند یا تصدیق نمیکنند یا عمل نمیکنند! خب حمایت از کالای ایرانی یعنی حمایت از این کارگر، یعنی حمایت از نیروی کار، یعنی حمایت از تولید! این حمایت، همهجانبه است؛ هم مردم باید حمایت کنند، هم دولت باید حمایت کند؛ همه باید حمایت کنند.
مشکلاتی را مطرح میکردند که این مشکلات، هم مال کارآفرین است، هم مال کارگر است؛ مشکل بیمه، مشکل کمبود امکانات، مشکل نقدینگی، مشکل موانع مالیاتی، مشکل از ناحیهی بانک، مشکل از ناحیهی وزارت اقتصاد، مشکل از جاهای مختلف؛ این مشکلات باید برطرف بشود، باید بهطور جازم و کامل اقدام بشود برای رفع این مشکلات. وقتی مشکلات برطرف شد، وقتی کالای ایرانی مورد حمایت قرار گرفت، وقتی قدر کار کارگر ایرانی دانسته شد، آنوقت دیگر ما شاهد این نخواهیم بود که یک کارخانهای بگوید «من با یکسوّم ظرفیّت دارم کار میکنم». دیروز بعضیها به ما همین را میگفتند ما اینقدر امکانات داریم و اینجور داریم کار میکنیم: با یکسوّم ظرفیّت، با نصف ظرفیّت. خب چرا؟ آن دوسوّم دیگر کارگرهایش کجا هستند؟ این میشود آن بیکاریِ متراکم در داخل کشور. اینکه ما میگوییم «حمایت از کالای ایرانی»، یعنی کار آفریده بشود، کار به وجود بیاید؛ یعنی کارگر بیکار نداشته باشیم؛ یعنی جوان تحصیلکردهی ما فقط به فکر پشتِمیزنشینی نباشد؛ بداند مطابق شأن خودش، در بخشهای مختلف، میتواند کار بکند. اگر حمایت از کالای ایرانی شد، این پیش میآید. چرا یک عدّهای اصرار دارند پولشان را بریزند در جیب کمپانی خارجی؟ این چه مرضی است که جنس خارجی باید مصرف بشود؟ یکوقت جنسِ ایرانیِ مشابه نداریم، خب بله، بحثی نیست؛ بعضی از اجناس هست که تولیدش در داخل منطبق با صرفه نیست، صرفه ندارد؛ خیلی خب! در داخل، جنس مشابه آن را نداریم. [امّا وقتی] مشابه جنسی در داخل هست، تولید میشود و در کیفیّت هم بعضی مثل کیفیّت مشابه خارجی است، بعضی بالاتر از کیفیّت مشابه خارجی است، چرا بایستی یک عدّهای اصرار داشته باشند که حتماً بروند جنس خارجی و فلان مارک خارجی و مانند اینها را مصرف کنند؟ این چه مرضی است؟ این چه بدفهمی و کجفهمیای است که بعضی دارند؟ کالای ایرانی مصرف کنیم. تصمیم بگیریم؛ مؤسّسات بزرگ، خود دولت، دیگران، همه تصمیم بگیرند که از کالای [ایرانی حمایت کنند]. ما تعصّب علیه دیگران نداریم، نمیخواهیم دشمنی کنیم؛ ما میخواهیم فرزند خودمان، جوان خودمان و کارگر خودمان را وادار کنیم به کار؛ میخواهیم او را سرگرم اشتغال کنیم، میخواهیم او را از مضرّات بیکاری نجات بدهیم. بیکاری خیلی مضرّات دارد؛ مضرّات اجتماعی دارد، مضرّات امنیّتی دارد، مضرّات اخلاقی دارد، انواع و اقسام مضرّات دارد. این را میخواهیم؛ راهش همین حمایت از کالای ایرانی است. از کالای ایرانی، از تولید ایرانی، بایستی طرفداری بشود و حمایت بشود.
بهترین مقابلهی با دشمن هم این است. ببینید عزیزان من! دشمنان ما فهمیدهاند و دانستهاند که در جنگ سخت نظامی طرْفی نخواهند بست. چند سال قبل از این، یک رئیسجمهور دیگر آمریکا -که آن هم مثل این بداخلاق و بیربطگو و هجوگو بود- یک چیزهایی گفت علیه ما. بنده در سخنرانی همان چند سال پیش گفتم «آقاجان، دوران بزندررو گذشته؛ بزنید، میخورید».(۷) میدانند این را؛ این را میدانند که اگر وارد درگیری و برخورد سخت و نظامی با ما بشوند، پایشان گیر میافتد. بله، به ما ضربه میزنند، امّا خودشان ممکن است چند برابر ضربه بخورند؛ این را فهمیدهاند. راهی که پیدا کردند، جنگ اقتصادی و جنگ فرهنگی و مانند اینها است. حالا بحث فرهنگی به کنار، [امّا] امروز آنچه مطرح است برای دشمنان ما، جنگ اقتصادی است. اتاق جنگ آمریکا علیه ما عبارت است از وزارت خزانهداری آمریکا که همان وزارت اقتصاد و داراییشان است؛ آنجا اتاق جنگ با ما است. خب راه مقابلهی با جنگ اقتصادی چیست؟ این است که ما در داخل به اقتصاد خودمان بپردازیم. وقتی اقتصاد ما متّکی بود، وابسته بود، مشکلات به وجود میآید. البتّه بنده عقیده ندارم به اینکه رابطهی اقتصادی را از دنیا باید قطع کرد یا میتوان قطع کرد؛ معلوم است که نمیتوان؛ امروز همهی دنیا به هم مربوط و متّصل است امّا تکیهی به بیرون از مرزها غلط اندر غلط است؛ نباید تکیه کرد. بله، بروند با زرنگی، با تدبیر، با سیاستگذاری درست، با پیگیری صحیح، با جدّیّت، ارتباطات با دنیا [برقرار کنند]. دنیا بزرگ است؛ دنیا که فقط آمریکا و چند کشور اروپایی نیست؛ دنیا خیلی وسیع است؛ بروند ارتباطات را برقرار کنند به آن مقداری که لازم هست امّا چشم ندوزند به هیچ نیروی خارجی؛ چشم بدوزند به عنصر داخلی، چشم بدوزند به این ارزش بزرگ: نیروی انسانی داخل. وقتی مردم ببینند که ما مسئولین اصرار داریم بر اینکه مشکلاتمان را در داخل حل کنیم و از ظرفیّتهای داخلی استفاده کنیم، ولو یک سختیای هم برایشان پیش بیاید، تحمّل میکنند، کمکمان میکنند؛ این را مسئولین محترم کشور باید توجّه داشته باشند که تکیهی به خارج نبایستی کرد.
یک راه آمریکاییها برای مقابلهی با نظام آزادیخواهِ مستقلّ جمهوری اسلامی -که آنها با همین آزادیخواهیاش مخالفند، با همین مستقل بودنش مخالفند، میگویند زیر پرچم ما باشید، زیر چتر ما باشید، دستور ما را اطاعت کنید، طبق خواست ما سیاستگذاری کنید چون اسلحهی ما بیشتر است، چون قدرت ما زیادتر است، [چون] پول ما افزونتر است؛ آنها این را میخواهند- همین کار اقتصادی است، یک [راه] -هم برای اینکه شماها مطّلع باشید و توجّه داشته باشید- تحریک بعضی از دولتهای کمفهم، چه تعبیر کنیم! دولتهای بیتوجّه در منطقهی خودمان به ایجاد اختلاف و درگیری و دعوا و این چیزها است. آمریکاییها میروند مینشینند پهلوی این سعودیها که آنها را تحریک کنند علیه جمهوری اسلامی؛ خب شما که میخواهید تحریک کنید، چرا صهیونیستها را که نوکر خودتان هستند -به یک معنا نوکرند، به یک معنا اربابند- تحریک نمیکنید؟ آن بدبختها -سعودیها- را چرا تحریک میکنید؟ میگویند میخواهیم جنگ مسلمان با مسلمان راه بیفتد. یکی از برنامههای آنها تشویق کردن و تحریص کردن و تحریک کردن یک کشورهایی از [این] قبیل است -که حالا من سعودی را بهعنوان مثال عرض کردم- برای مواجهه و مقابله و سینهبهسینه شدن با جمهوری اسلامی. آنها اگر عقل داشته باشند، باید گول این دشمن را نخورند؛ اگر با جمهوری اسلامی سینهبهسینه بشوند، قطعاً ضربه میخورند و شکست میخورند. آنها میخواهند هزینهی مقابلهی با نظام جمهوری اسلامی و ملّت مقتدر ایران را خودشان متحمّل نشوند و هزینهاش را به دوش این دولتهای اینجوری در منطقه بگذارند.
کار آمریکا ایجاد ناامنی است؛ هرجا آمریکاییها در این سالها پا گذاشتند ناامنی ایجاد کردند. در هر نقطهای -چه نقطهی غرب آسیا که ما هستیم، چه در نقاط دیگر عالم؛ هرجا که رفتند- ایجاد ناامنی کردند؛ یا جنگ داخلی راه انداختند، یا برادرکُشی راه انداختند، برای مردم بدبختی آوردند هرجا که رفتند. برای همین هم هست که جای پای آمریکا در منطقهی غرب آسیا باید برچیده بشود؛ آمریکاییها بایستی از منطقهی غرب آسیا بیرون بروند؛ آن که باید پایش قطع بشود از اینجا آمریکا است، نه جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی خود ما هستیم، ما اهل اینجاییم، خلیج فارس خانهی ما است، غرب آسیا خانهی ما است، اینجا خانهی ما است؛ شما بیگانهاید، شما از راه دور آمدهاید، شما اهداف خباثتآمیز دارید، شما میخواهید فتنه ایجاد کنید، شما باید بروید. و بدانید آمریکاییها و بقیّهی کسانی که مثل آنها هستند از این منطقه پایشان قطع خواهد شد.
یکی از چیزهایی که در باب مسئلهی حمایت از کالای ایرانی بنده تأکید دارم و بارها هم این را گفتهایم -حالا آقای وزیر هم اینجا هستند- و انشاءالله بایست بهطور جدّی در دولت و اطراف قضیّه دنبال بشود مسئلهی جلوگیری از واردات بیرویّه و جلوگیری جدّی از قاچاق است که شکایت و گِلهی خیلی از این مسئولان و کسانی که در زمینهی مسائل کالای ایرانی فعّالند [مثل] کارآفرین، سرمایهگذار، کارگر ماهر و دیگران این است که جنس خارجی میآید، غالباً هم با کیفیّت پایین و رقابت میکند -رقابت نابرابر و نامتوازن- با جنس داخلی و رواج جنس داخلی را محدود میکند؛ این از جملهی چیزهایی است که حتماً بایستی جلویش گرفته بشود. البتّه مطالبی که آقای وزیر امروز اینجا گفتند و کارهایی که انجام گرفته است یا دارد انجام میگیرد اینها کارهای باارزشی است؛ انشاءالله دنبال کنند که تحقّق پیدا بکند و خروجی کارها دیده بشود، یعنی احساس بشود خروجی کارها؛ و انشاءالله روزبهروز جامعهی کارگری ما، بخصوص جوانهای عزیز کارگر، به آینده دلگرمتر و امیدوارتر بشوند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، آقای علی ربیعی (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) گزارشی ارائه کرد.
۲) فرازی از زیارت آل یاسین
۳) احتجاج ، ج ۲ ، ص ۴۹۳ (زیارت آل یاسین)
۴) تیره و تاریک شده
۵) بازدید از نمایشگاه کالای ایرانی در حسینیّهی امام خمینی (قدّس سرّه الشّریف) در تاریخ ۱۳۹۷/۲/۹
۶) پارچه
۷) از جمله، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۸۶/۶/۳۱) |
2,060 | 1397/02/06 | بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39457 |
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین و علی صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
خیلی خوشحالیم و خدای متعال را سپاسگزاریم بهخاطر اینکه توفیق داد یک سال دیگر، یک بار دیگر این جلسهی باشکوه و پُرمغز و مفید تشکیل بشود. تشکّر میکنیم از برادرانمان در اوقاف و سایر کسانی که با سازمان اوقاف همکاری کردند برای تشکیل این جلسه، و خوشامد عرض میکنیم به مهمانهایی که شرکت کردند و همکاری کردند در این حادثهی قرآنی، در این گردهمایی و در واقع جشن قرآنی. انشاءالله که همهی شماها مأجور باشید.
مسئلهی قرآن، مسئلهی بسیار مهمّ ما است؛ مسئلهی همیشهی دنیای اسلام و امّت اسلام است. ما باید به قرآن تمسّک کنیم. امّت اسلامی اگر از قرآن استفاده نکند و اعراض کند -کمااینکه متأسّفانه در برهههای زیادی از تاریخ ما این اتّفاق افتاده است- ضربه خواهد خورد، سیلی خواهد خورد؛ همچنانکه خورد.
امروز ما به قرآن احتیاج داریم؛ راه صحیح زندگی جوامع اسلامی و امّت اسلامی، عمل به قرآن است؛ در یک روایتی میفرماید: اِنَّ هٰذَا القُرآنَ حَبلُ الله -اینکه در قرآن دارد که «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا»؛(۲) این حبلالله، همین قرآن است- وَ هُوَ النُّورُ المُبین؛ خاصیّت نور چیست؟ نور فضا را روشن میکند، راه را به انسان نشان میدهد، انسان قدرت بینایی پیدا میکند، بصیرت پیدا میکند؛ نور که نبود، چشم هم به کار نمیآید و فایدهای ندارد، چون جایی را نمیبیند. ما دارای عقل هستیم، دارای تواناییهای گوناگون هستیم، دارای قدرت فکری هستیم، امّا اگر نور نباشد، اینها نمیتواند به ما کمک کند؛ نور لازم است. این نور، قرآن است؛ و الشِّفاءُ النّافِع؛(۳) [ما] مریضیم، بیماری داریم. عقبماندگی کشورهای اسلامی را ببینید؛ تسلّط کفّار بر بسیاری از کشورهای اسلامی را ملاحظه کنید؛ اینکه رئیسجمهور آمریکا با کمال وقاحت میایستد آنجا و میگوید اگر ما نباشیم، بعضی از این کشورهای عربی یک هفته هم نمیتوانند خودشان را حفظ کنند، این تذلیل مسلمانها است؛ این بهخاطر این است که این بیماری است، از این بیماری ذلّت هیچ بیماریای بالاتر و بدتر نیست.
این ذلّت است، این بهخاطر عدم تمسّک به قرآن است، بهخاطر این است که ما این شفا را از دست دادهایم، این درمان را از دست دادهایم. «عِصمَةٌ لِمَن تَمَسَّکَ بِهِ وَ نَجاةٌ لِمَن تَبِعَه»(۴) واقعیّت است؛ قرآن این است. ما امروز [به قرآن] احتیاج داریم؛ هم در زندگی شخصیمان به قرآن احتیاج داریم، هم در زندگی اجتماعی، هم در سیاستمان، هم در سلوک حکومتی خودمان. قرآن به ما درس میدهد؛ [مثل] همین آیاتی که اینجا امروز تلاوت شد: مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضوانًا سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ؛(۵) اینها خصوصیّات مؤمن است، قرآن میگوید اینجوری باید باشید. اوّلش «أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» است؛ در مقابل کفّار سخت ایستادن، مثل خاکریزهای نرمی که قابل نفوذ است نبودن، مثل سدّ مستحکمی در مقابل کفّار ایستادن. مسلمانها باید در مقابل استکبار بِایستند؛ مسلمانها باید در مقابل زورگویی آمریکا و بقیّهی زورگوهای عالم بِایستند؛ اگر این را رعایت نکنند، اگر این مرزها را توجّه نکنند، ذلیل خواهند شد، دچار فساد خواهند شد، دچار عقبماندگی خواهند شد که الان این متأسّفانه اتّفاق افتاده. در آیات آخر سورهی مبارک انفال، آنجایی که بحث ولایت مؤمنین با یکدیگر است [میفرماید:] أُولٰئِکَ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ،(۶) [این] راجع به مؤمنین؛ در مورد کفّار در آیهی بعد میفرماید که آنها هم «بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ»؛ هم مؤمنین اولیای یکدیگرند و با همدیگر پیوند ولایتی دارند، هم کفّار با یکدیگر پیوند ولایتی دارند. پس این تکلیف است به زبان اِخبار،(۷) امّا در واقع انشاء(۸) است و معنایش این است که مؤمن با مؤمن بایستی پیوند ولایتی داشته باشد، مال هرجای دنیای اسلام که هست باشد؛ این وحدتی که ما میگوییم این است. در مقابل، بایستی در جبههی مقابل، کفّار را که ملاحظه میکند با آنها پیوند نداشته باشد، با آنها ولایت نداشته باشد. ولایت کفّار، مسلمانها را بدبخت میکند؛ [مثل] این ولایتی که امروز مشاهده میکنید و بعضی از کشورها با رژیم صهیونیستی بنا میکنند به مبادلهی کلمات محبّتآمیز و ارتباطات گوناگون سیاسی و اقتصادی و غیره. بعد میفرماید: إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ؛(۹) اگرچنانچه این ولایت بین مؤمنین و قطع ولایت بین مؤمنین و کفّار رعایت نشود در زمین، فتنه و فساد کبیر به وجود میآید. امروز این اتّفاق افتاده؛ امروز در منطقهی اسلامی ما جنگ هست، جنگ داخلی هست، خونریزی هست، فشارهای فراوان هست؛ دولتهای بیعقل و عقبماندهی بعضی از کشورها علیه کشورهای دیگر وارد جنگ میشوند، وارد جنایتکاری میشوند. شما ملاحظه کنید، امروز مردم یمن دچار چه مصیبتیاند! عروسیشان عزا میشود؛ بمباران[شان] میکنند، مردم کوچه و بازار و مسجد و مانند اینها را نابود میکنند؛ در افغانستان یکجور دیگر، در پاکستان یکجور دیگر، در سوریه به یک نحو دیگر؛ این بهخاطر این است که ما مسلمانها ولایت بین مؤمنین را فراموش کردهایم! یعنی به قرآن عمل نمیکنیم؛ این عمل نکردنِ به قرآن است. اگر به قرآن عمل بکنیم، عزّت پیدا میکنیم؛ این راهی است که مسلمانها را خوشبخت میکند.
ما در جمهوری اسلامی قریب چهل سال است که توانستهایم در مقابل زورگویی استکبار بایستیم و پیشرفت هم بکنیم. به کوری چشم آنهایی که میخواستند جمهوری اسلامی را از بین ببرند، ما ریشهدارتر شدیم، تواناییمان بیشتر شد، قدرتمان بیشتر شد، پیشرفت بیشتری کردیم؛ به کوری چشم دشمن! این خواندن قرآن و تلاوت قرآن و لحن قرآن و تجوید قرآن و مانند اینها همه مقدّمه است؛ حفظ قرآن مقدّمه است، خواندن قرآن در این جلسات مقدّمه است؛ مقدّمهی فهمیدن است و فهمیدن مقدّمهی عمل کردن است. شما جوانهای عزیز -شما اغلب جوان هستید- با قرآن با این چشم، با این احساس روبهرو بشوید که بایستی معارف قرآن را برای زندگی خودتان -زندگی شخصیتان، زندگی اجتماعیتان و زندگی حکومتیتان- فرا بگیرید و آنها را به منصّهی عمل دربیاورید؛ [به این] مقیّد بشوید.
اگر با این نگاه، با این احساس با قرآن روبهرو شدید، فردای دنیای اسلام بمراتب از امروز بهتر خواهد بود؛ دیگر آمریکا جرئت نمیکند علیه کشورهای اسلامی و علیه امّت اسلامی اینجور خطّونشان بکشد، تهدید بکند. اگر به قرآن تکیه کردیم، از قرآن فرا گرفتیم، به قرآن تمسّک کردیم، این تمسّکِ به حبلالله است و تمسّک به حبلالله موجب میشود که انسان بتواند مستحکم بایستد. [وقتی] شما از یک مسیری دارید عبور میکنید و یک دستاویزی هست که محکم به آن میچسبید، دیگر خطر سقوط وجود ندارد؛ حبلالله این است، اگر تمسّک کردید، خطر سقوط از بین خواهد رفت؛ امیدواریم انشاءالله که روزبهروز دنیای اسلام به این نزدیکتر بشود.
بنده مجدّداً از دستاندرکاران این همایش و حضّار همایش و مهمانان همایش تشکّر میکنم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار که در پایان سی و پنجمین دورهی مسابقات بینالمللی قرآن کریم برگزار گردید، حجّتالاسلام والمسلمین علی محمّدی (نمایندهی ولیفقیه و رئیس سازمان اوقاف و امور خیریّه) گزارشی ارائه کرد.
۲) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۰۳؛ «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید ...»
۳) وسایلالشیعه، ج۶، ص۱۹۱
۴) تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع)، ص ۱۳
۵) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹؛ «... و کسانى که با او هستند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند؛ آنان را در رکوع و سجود میبینى؛ فضل و خشنودى خدا را خواستارند؛ علامتِ [مشخصّهی] آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است ...»
۶) سورهی انفال بخشی از آیهی ۷۲
۷) آگاه کردن، خبر دادن
۸) ایجاد کردن
۹) سورهی انفال بخشی از آیهی ۷۳ |
2,061 | 1397/02/03 | بیانات در دیدار دستاندرکاران همایش ملی حکیم طهران (مرحوم آقاعلی مدرس زنوزی) | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39442 |
بیانات حضرت آیتالله خامنهای در دیدار اعضای هیئت مؤسس و هیئتمدیرهی مجمع عالی حکمت اسلامی و دستاندرکاران برگزاری همایش ملی حکیم طهران «آقا علی مدرس زنوزی (حکیم مؤسس)» که در تاریخ ۱۳۹۷/۰۲/۰۳ برگزار شده بود، صبح امروز در محل برگزاری این همایش منتشر شد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علىٰ سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فى الارضین.
خیلی خوش آمدید آقایان محترم و بزرگان و فضلای عزیزِ بخش علوم عقلی، و خیلی ممنون و متشکّریم از جناب آقای فیّاضی که واقعاً ایشان وجود بابرکتی هستند و توانستند در قم این مجموعه(۲) را تشکیل بدهند و راه بیندازند که با این تفاصیلی که آقایان فرمودند خیلی باارزش است. خوشبختانه در دوران جمهوری اسلامی علوم عقلی رونق گرفته. خب، در قبل از انقلاب در قم خبری نبود؛ زمانی که ما بودیم، مثلاً فرض کنید یک درس آقای طباطبائی(۳) با یک عدّهی معدود مثلاً چهل پنجاه نفره بود؛ امّا حالا مثلاً جناب آقای جوادی(۴) که سالها [است] در این زمینه [فعّالند]، جناب آقای مصباح،(۵) جناب آقای سبحانی(۶) و تشکیلاتشان در زمینهی مسائل کلامی، و درسهای متعدّد فلسفهای که شنیدم در قم هست، اینها زمینهی ترویج و اعتلای علوم عقلی را به انسان مژده میدهد که چنین زمینهای به وجود آمده.
همین کاری که آقای فیّاضی و آقایان فرمودند که حرف جدیدی یا تقریر جدیدی یا برهان جدیدی برای یک مطلبِ اثباتشده -مثلاً- یا ردّ جدیدی برای یک حرف غلط مطرح میشود و بحث میشود، این خیلی باارزش است، خیلی خوب است؛ اینها پیشبَرندهی علوم عقلی است. از جملهی خصوصیّات مرحوم آقا علی مدرّس این است که ایشان نقّاد ملّاصدرا است یعنی به همین اندازه، ایشان فلسفه را پیش برده یعنی حرفهایی دارد در نقد ملّاصدرا؛ این کار بایستی انجام بگیرد؛ اشاره به نقدِ ملّاصدرا نمیخواهم بکنم، [بلکه] میخواهم عرض بکنم بحثِ نقّادی و بحث حرفِ نو به میان آوردن و بهاصطلاح نوآوری در علوم عقلی، یک مسئلهی بسیار مهمّی است. گاهی هست که یک مکتبی یا یک فکری، چند تفسیر دارد؛ کمااینکه الان در این کار، غربیها [فعّالند] -چون غربیها در زمینهی تبلیغات و روابط عمومی واقعاً با ما قابل مقایسه نیستند، خیلی قویتر و پیشرفتهتر از ما هستند در این زمینه؛ شما فرض کنید راجع به هگل،(۷) مِنبابِمثال، تفاسیر متعدّد از حرفهای او و از کتابها و متونی که او نوشته میبینید- یعنی برداشتهای گوناگون را بیان میکنند؛ خودِ این کمک میکند به پیشرفت فکر و منطق و عقلانیّت در حوزهی علوم عقلی. بنابراین [این کار] بسیار کار خوبی است و من امیدوارم که انشاءالله این مجموعهای را که جناب آقای فیّاضی سرپرستی میکنند و جناب آقای جوادی، جناب آقای مصباح و جناب آقای سبحانی هم -آنطور که فرمودند(۸)- نظارت میکنند یا هدایت میکنند، این را هرچه قویتر پیش ببرند؛ این بسیار کار مهم و لازمی است که [باید] انجام بگیرد.
در مورد بزرگداشتها؛ این کار، کار مهمّی است. ما به بزرگداشت کسی مثل آقا علی مدرّس نباید به این چشم نگاه کنیم که حالا یک آدم بزرگی را داریم معرّفی میکنیم؛ نه، این معرّفیِ یک جریان فکری است، مطرح کردن یک اندیشه و یک اندیشهورز بزرگ است. آقایان [عنوان کنگره را] نوشتید مدرّسِ تهران، حکیم تهران؛ خب بله، ایشان در تهران بودهاند و حکیم تهران هم هستند، منتها حکیم تهران، فقط مرحوم آقا علی مدرّس نیست. من الان همینطور که آقایان صحبت میکردید، چند اسم راجع به همین حکمایی که در صدسال اخیر در تهران بودهاند [به ذهنم آمد]؛ از میرزا ابوالحسن جلوه، تا آقا محمّدرضای قمشهای که در [زمینهی] عرفان است، تا مرحوم هیدَجی،(۹) تا مرحوم میرزا عبدالله زنوزی. میرزا عبدالله زنوزی پدر ایشان است و آقا علی شاگرد پدرش است؛ هر دو شاگرد ملّاعلی نوری اصفهانند. مرحوم ملّاعلی نوری هم یکی از آن بزرگان این -بهاصطلاح- مِضمار(۱۰) و این میدان است؛ یعنی اینها کسانی هستند که فلسفهی ملّاصدرا را احیاء کردند. فلسفهی ملّاصدرا بعد از یک برههای از زمان، مورد تهاجم شدید قرار گرفت و افول کرد؛ بعد یک کسانی در اصفهان پیدا شدند [و آن را احیاء کردند] که همهی آنها هم در اصفهانند؛ البتّه غالباً هم اصفهانی نیستند؛ مثل ایشان که اصفهانی نیست، مثل خیلی از آقایان و بزرگانی که اسمشان آورده میشود؛ اینها اصفهانی هم نیستند لکن مرکز، اصفهان بوده؛ این نشاندهندهی این است که اصفهان مرکز علوم عقلی بوده. بعد این پدر و پسر -مرحوم میرزا عبدالله زنوزی و مرحوم آقا علی حکیم- منتقل میشوند به تهران و آنوقت، تهران مرکز علوم عقلی میشود. بههرحال اینها خیلی شخصیّتهای بزرگیاند؛ تا این اواخر که میرسد به مثلاً مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، آمیرزا احمد آشتیانی، مرحوم شاهآبادی.(۱۱) آمیرزا مهدی خیلی معروف است لکن آمیرزا احمد آشتیانی بهعنوان یک حکیم، معروف نیست؛ درحالیکه ایشان فلسفهدان بزرگ و واقعاً حکیم بوده؛ [همینطور] مرحوم آشیخ محمّدتقی آملی که ایشان خب شرح منظومه دارد -ملاحظه کردهاید- یعنی حکیم بوده؛ [البتّه] فقیه است، فقیه بزرگی است، در حدّ مرجع تقلید است امّا حکیم است یعنی دارای [تخصّص] علوم عقلی است. به نظر من اینها را یکییکی باید از کُنج انزوا و آن خلوت گمنامیشان بیرون کشید و اینها را مطرح کرد؛ اینها حرف دارند، مطلب دارند.
خب، حالا شما کتاب بدایع الحِکَم مرحوم آقا علی حکیم را مثلاً در اینجا چاپ کردید؛ خب باید کسی بنشیند این کتاب مفصّل را بخواند تا بفهمد که آقا علی چه میگوید؛ چند نفر آماده هستند که بخوانند این کتاب را؟ چند نفر دارید که توانایی این کار را داشته باشند؟ این احتیاج دارد به همان [کاری] که دربارهی مرحوم ملّاصدرا من گفتم(۱۲) -و یک کار کوچکی هم البتّه شده؛ بد نیست- که یک جمعی یا یک هیئتی بنشینند و لبّ فلسفهی آقا علی حکیم را دربیاورند و اصلاً بگویند ایشان چه میگوید، حرفش چیست، مطلب موردنظرش چیست. یکوقتی حضرت آقای جوادی(۱۳) یک کتابی را از آقا علی -به نظرم یک کتاب یا رسالهای از رسالههای ایشان بود- آوردند به من نشان دادند که «ایشان اینجا در جواب این مطلب، این را گفته»؛ الان آن حرف یادم نیست امّا میدانم که حرف مهمّی بود. خب اینها استخراج بشود، بیرون بیاید از ضمن کتابهای ایشان یا رسائل ایشان. ایشان یک رساله در «وجود رابطی» ظاهراً دارد؛ رسالههای متعدّدی آقا علی حکیم دارد؛ بنشینند اینها را تدوین کنند تا ناگهان تهران -که شما میگویید مرکز حکمت در یک دورهای بوده- احساس کند که ایشان یک فکر فلسفیِ عمیقِ قویای را در مثلاً فرض کنید صد و چند سال پیش که ایشان از دنیا رفته -ظاهراً حدود ۱۳۰۷ ایشان از دنیا رفت- یکچنین فکری را در تهران مطرح کرده؛ یعنی خلاصهگیری بشود و تبیین بشود آن مکتب ایشان و حرف ایشان و مبنای ایشان. و همچنین دیگرانی که هستند [مثل] مرحوم آمیرزا ابوالحسن جلوه (رضوان الله علیه)؛ ایشان حواشی زیادی بر اسفار دارد؛ خیلی هم خوشخط بوده. میگویند ایشان نسخههای مختلف اسفار را که تدریس میکرد، هر نسخهای که دستش بود، در هرجایی ایشان یک حاشیهای همانجا مینوشت؛ یکی از این نسخههای اسفار -که اسفاری است با حواشیِ دستنوشتهی مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه یا حاج میرزا ابوالحسن جلوه؛ نمیدانم مکّه هم رفته بوده یا نه- دست بنده افتاد و آن را اهدا کردم به کتابخانهی مؤسّسهی آقای مصباح که الان آنجا باید باشد و قاعدتاً هست. خب ایشان حرف دارد؛ میدانید که میرزا ابوالحسن جلوه جزو منتقدین ملّاصدرا است یعنی جزوِ افرادی است که در بسیاری از مبانیِ ملّاصدرا ایشان حرف دارد، استدلال دارد، مثل خود آقا علی؛ ایشان هم همینجور [است]؛ خب ببینیم حرفهای ایشان چیست؛ یک نفری استخراج کند این حرفها را، دربیاورد، مطرح کند. اینها به نظر من کارهای بسیار مهمّی است که زمینمانده است؛ ما دیر به این فکر افتادهایم و باید همهی اینها را انجام بدهیم.
بههرحال دعوت جوانهای ما به علوم عقلی، بسیار مهم است؛ توجّهِ حوزهها به علوم عقلی و بخصوص فلسفه، خیلی مهم است. بعضی از آقایانِ بزرگوار و محترمی که خیلی مورد تکریم و احترام ما هستند، اشکال داشتند به اینکه درسهای فلسفه و عرفان و این حرفها در قم زیاد شده؛ بنده به آن آقایان گفتم که اگر چنانچه فلسفه را شما از قم بردارید، کسانی در جاهای دیگر، متصدّیِ تبیین فلسفه و تدریس فلسفه میشوند که اهلیّت و صلاحیّت این کار را ندارند؛ کمااینکه الان میبینیم بعضی از افرادی که در غیر قم بهعنوان فلسفهدان شناخته میشوند و مطرح میشوند، اطّلاعاتشان از فلسفه سطحی است؛ نه اینکه اطّلاع ندارند امّا اطّلاعاتشان عمیق نیست، سطحی است؛ یک چیزی خواندهاند و یک اصطلاحی را بر زبان جاری میکنند؛ خب این خوب نیست؛ خوب است که در خود قم باشد، در حوزهی علمیّه باشد. تهران هم همینجور؛ حوزهی علمیّهی تهران هم که یک روزی مرکز علوم عقلی بوده، امروز اگر چنانچه تدریس فلسفه و تدریس علوم عقلی در آن رواج پیدا بکند، این به نظر ما یک چیز بسیار خوب و مفیدی خواهد بود انشاءالله.
من اینجا اسم میرزا هاشم اشکوری را نگفتم؛(۱۴) یا مرحوم آسیّد کاظم عصّار؛ [البتّه] اینها که بعضی در دانشگاه تدریس میکردند، بعضی بیرون تدریس میکردند، اینها متأخّرینند و شاگردهایشان هستند، [امّا] اینهایی که ما گفتیم، قبل از این نسل [هستند].(۱۵) هرجا مکتب تهران گفته میشود، اینها را میخواهند بگویند، یعنی این آقایانِ پدر و پسر؛(۱۶) [البتّه] شما از مرحوم میرزا عبدالله زنوزی هیچ اسمی نیاوردید و توجّهی نکردید؛ ایشان لابد آثاری باید داشته باشند و باید کارهای ایشان -مرحوم میرزا عبدالله زنوزی- مطرح بشود، [چون] آقا علی شاگردِ پدرش است؛ این آقایان هستند که معروف به مکتب تهران هستند.
بههرحال ما از آقایان تشکّر میکنیم، بهخاطر این زحمتی که کشیدید و این کاری که شروع کردید، این معرّفی چهرههای فلسفه. انشاءالله که خداوند به وجود شماها برکت بدهد، و آقایان مدرّسین بزرگِ فلسفه در قم -که الحمدلله آدم میبیند برکات وجود آنها چقدر زیاد است- خداوند انشاءالله تأییدشان کند، محفوظشان بدارد و برکاتشان را ادامه بدهد. و همچنین شما آقایانی که متصدّیِ این کارها هستید، انشاءالله مشمول توفیقات الهی و تأییدات الهی و هدایت الهی انشاءالله باشید. انشاءالله موفّق باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که در چهارچوب دیدارهای دستهجمعی برگزار شد- حجج اسلام غلامرضا فیّاضی (رئیس هیئت مدیرهی مجمع عالی حکمت اسلامی و رئیس همایش)، حسن معلّمی (دبیر مجمع عالی حکمت اسلامی و دبیر همایش)، محمّدباقر خراسانی (مدیر اجرائی مجمع عالی حکمت اسلامی و دبیر اجرائی همایش)، گزارشهایی ارائه کردند. همایش ملّی حکیم طهران به همّت مجمع عالی حکمت اسلامی و همکاری جمعی از دستگاههای علمی و فرهنگی و اجرائی کشور، در روزهای پنجم و ششم اردیبهشت سال جاری بترتیب در تهران و قم برگزار میشود.
۲) در پی دیدار جمعی از فضلای حوزهی علمیّهی قم با رهبر معظّم انقلاب اسلامی (۱۳۸۲/۱۰/۲۹) و تأکید معظّمٌله بر تشکیل مجموعهای برای رشد و ترویج و تعمیق جریان علوم عقلی در حوزههای علمیّه، مجمع عالی حکمت اسلامی از سال ۱۳۸۴ فعّالیّت خود را آغاز کرد و از فعّالیّتهای آن میتوان به تشکیل گروههای علمی، برگزاری نشستهایی برای ارائهی مطالب نو و نقّادی آنها، تجلیل و بزرگداشت بزرگان علوم عقلی و احیای آثار آنها اشاره کرد.
۳) علّامه سیّدمحمّدحسین طباطبائی
۴) آیتالله عبدالله جوادیآملی
۵) آیتالله محمّدتقی مصباحیزدی
۶) آیتالله جعفر سبحانی
۷) فیلسوف آلمانی
۸) در گزارش رئیس همایش به این مطلب اشاره شد که حضرات آیات جوادیآملی، مصباحیزدی و سبحانی سه ناظر عالی این مجمع هستند.
۹) حکیم ملّا محمّدعلی هیدجی
۱۰) میدان
۱۱) آیتالله میرزا محمّدعلی شاهآبادی
۱۲) بیانات در دیدار با دستاندرکاران برگزاری کنگرهی ملاصدرا (۱۳۸۰/۹/۸)
۱۳) آیتالله جوادی آملی
۱۴) حضّار به نام تعدادی دیگر از فلاسفهی معاصر تهران از جمله مرحوم آسیّدکاظم عصّار اشاره کردند.
۱۵) حجّتالاسلام والمسلمین علیاکبر صادقیرشاد (رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی): بعضی، از این افراد تعبیر به «مکتب تهران» میکنند.
۱۶) میرزا عبدالله و ملّاعلی زنوزی |
2,062 | 1397/02/02 | شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45924 |
اَخبَرَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدٍ قالَ: اَخبَرَنا اَبُو الحَسَنِ اَحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ الوَلیدِ قالَ: حَدَّثَنی اَبی، عَن مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ الصَّفّارِ، عَن اَحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عیسى، عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبوبٍ، عَن اَبی اَیّوبَ الخَزّازِ، عَن اَبی حَمزَةَ الثُّمالیِّ (رَحِمَهُ اللهُ)، عَن اَبی جَعفَرٍ الباقِرِ مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ (عَلَیهِ السَّلامُ) قالَ سَمِعتُهُ یَقولُ: ... وَ اَربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ مِنَ المُؤمِنینَ اَسکَنَهُ اللهُ فی اَعلىٰ عِلّیّینَ فی غُرَفٍ فی مَحَلِّ الشُّرَفِ کُلُّ الشَّرَفِ مَن آوَى الیَتیمَ وَ نَظَرَ لَهُ فَکانَ لَهُ اَباً وَ مَن رَحِمَ الضَّعیفَ وَ اَعانَهُ وَ کَفاهُ وَ مَن اَنفَقَ عَلى والِدَیهِ وَ رَفَقَ بِهِما وَ بَرَّهُما وَ لَم یَحزُنهُما وَ لَم یَخرِق لِمَملوکِهِ وَ اَعانَهُ عَلى ما یُکَلِّفُهُ وَ لَم یَستَسعِهِ فیما لا یُطیق.(۱)
وَ اَربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ مِنَ المُؤمِنینَ اَسکَنَهُ اللهُ فی اَعلىٰ عِلّیّینَ فی غُرَفٍ فی مَحَلِّ الشُّرَفِ کُلُّ الشَّرَف:
فقرهی قبلی این روایت را در جلسهی قبل خواندیم؛ این فقرهی بعدی است که از حضرت ابیجعفر، امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) است. میفرماید هر کسی از مؤمنین که دارای این چهار خصوصیّت باشد خداوند او را در برترین مراتب مرتفع بهشتی و مرکز قرب الهی جا میدهد که شرف واقعی هم آنجا است؛ در غرفههایی که مرکز و محلّ شرافت است؛ شرافت کامل. این خصوصیّات چهارگانه این جور است و این ثواب و اجر کسی است که این چهار خصوصیّت را داشته باشد. حالا این چهار خصوصیّت چیست؟
مَن آوَى الیَتیمَ وَ نَظَرَ لَهُ فَکانَ لَهُ اَبا
این اوّلی است؛ ببینید چطور ناگهان [حدیث] از عبادات و ذکر و دعا و مانند اینها منصرف میشود به یک مسئلهی اجتماعی، یک مسئلهی انسانی؛ ضعیفی را شما پناه بدهید؛ آوی، [یعنی] پناه دادن؛ به یتیمی که بیپناه است، پناه بدهید، مثل پدر با او رفتار کنید؛ این یک خصوصیّت.
وَ مَن رَحِمَ الضَّعیفَ وَ اَعانَهُ وَ کَفاه
این هم باز یک خصوصیّت دیگر: کسی که فرد ضعیف را مورد ترحّم قرار بدهد و به او کمک کند و او را کفایت کند. بیشتر ابتلائات جوامع بشری از اوّل دنیا تا امروز عبارت است از پامال شدن ضعفا؛ الان هم همین جور است؛ الان هم از گرفتاریهای مهمّ بشر در جوامع مختلف [همین است]. پناه میبریم به خدا، در جامعهی ما هم در مواردی همین جور است که ضعفا پامال میشوند؛ آن کسی که قوی است، آن کسی که دارای قدرت روحی یا قدرت مالی یا قدرت مقامی است، از معرکههای اجتماعی و از این زد و خوردی که در اجتماع به طور طبیعی وجود دارد، خود را سالم نجات میدهد امّا ضعیف زیر پا له میشود؛ ضعفا زیر پا له میشوند. اگر چنانچه کسی تصمیم بگیرد و این را تکلیف خود قرار بدهد که به ضعفا مهربانی کند، ترحّم کند، به آنها کمک کند، سینه سپر کند برای ضعفا، به خاطر ضعفا، یکی از این خصلتها را دارا است؛ [یعنی یکی] از این چهار خصلتی را که انسان را در اعلیٰعلّیّین قرار میدهد دارا است.
البتّه توجّه داشته باشیم، این فضیلت هم مثل فضایل دیگر، مدّعیانی دارد که به زبان میگویند [امّا] در عمل هیچ غلطی نمیکنند؛ مثل این قدرتهای بزرگ. اینکه بحث حقوق بشر و مانند این حرفها را ذکر میکنند، معنایش همین است دیگر، یعنی میخواهند از ضعفا حمایت کنند؛ امّا درست صددرصد در نقطهی مقابل این قرار دارند؛ نه فقط از ضعفا حمایت نمیکنند، بلکه آنجایی که منافعشان ایجاب بکند، ضعفا را لگد هم میکنند، زیرپایشان له هم میکنند و در خدمت و در کنار اقویا قرار میگیرند. الان شما ملاحظه کنید، اغلب این دولتها و این قدرتها، یک جایی اختلافی بین آمریکا و یکی دیگر باشد، طرفِ آمریکا را میگیرند چون او قویتر است. بنابراین این خصلتی است که اگر در عمل اتّفاق بیفتد و واقعاً و به معنای واقعی کلمه اگر چنین چیزی باشد، انسان در اعلیٰعلّیّین قرار میگیرد.
وَ مَن اَنفَقَ عَلى والِدَیهِ وَ رَفَقَ بِهِما وَ بَرَّهُما وَ لَم یَحزُنهُما
سوّمی این است که پدر و مادر را محزون نکند، اندوهگین نکند؛ [رفتار با] پدر و مادر خیلی مهم است. خیلی از شماها جوانید، بحمدالله پدر و مادر هم دارید؛ قدر پدر و مادرها را بدانید و غنیمت بشمرید ثواب الهی را که در خدمت به آنها، به شما وعده داده شده است. این یکی از آن [خصوصیّات] است؛ [مثلاً] پول دارد، برای پدر و مادرش خرج میکند، با آنها مهربانی و رِفق و ملایمت به خرج میدهد، به آنها نیکی میکند و آنها را اندوهگین نمیکند.
وَ لَم یَخرِق لِمَملوکِهِ وَ اَعانَهُ عَلى ما یُکَلِّفُهُ وَ لَم یَستَسعِهِ فیما لا یُطیق
[خصوصیّت] چهارم: سختگیری نمیکند نسبت به مملوک و بَردهی خود. حالا آن روزی که بَرده بود، [نسبت به] بَرده، امّا بَرده خصوصیّتی ندارد؛ [منظور] خدمتکار، زیردست یا آن کسی است که با دستور شما کار میکند. نسبت به آنها سختگیری نکردن؛ اگر دارد جارو میکند، یک وقت هم جارو را از دستش بگیر شما، کمک کن به او و خودت جارو کن؛ کاری را که به عهدهی او است، تکلیف او است، شما انجام بده. او را در کارهایی که طاقت ندارد و نمیتواند؛ مجبور نکند، وادار نکند، اصرار نکند.
۱) امالی طوسی، مجلس هفتم، ص ۱۹۰؛ «ابوحمزه ثمالی میگوید شنیدم که امام باقر (علیه السّلام) میفرمود: ... و چهار چیز است که در هر کس از مؤمنان باشد، خداوند او را در اعلیٰعلّیّین، درون اتاقهایی به جایگاهی سراسر شرف سکنا دهد: هر کس که یتیمی را پناه دهد و به او چون پدری [مهربانانه] بنگرد، و کسی که بر ناتوان ببخشاید و او را یاری کرده و کفایتش نماید، و کسی که بر پدر و مادرش انفاق کند و با آنان به نیکی و مهربانی رفتار کند و آنان را از خود ناراحت نسازد، و آن کس که به زیردستان خود مدارا کرده و او را بر آنچه به عهدهاش گذاشته یاری کند و او را در آنچه توانایی ندارد به زحمت نیندازد.» |
2,063 | 1397/01/28 | گزیدهای از بیانات در ابتدای درس خارج فقه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39510 |
پس از سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین و لعنةالله علی اعدائهم اجمعین
بیانات جناب آقای قرائتی کاملاً متین و بجا و پُرمغز و برای همهی ما لازم بود. آنچه ایشان در اهمّیّت درس قرآن و تدبّر در قرآن بیان کردند، جزو حرفهای لازم و ضروریِ امروزِ جامعهی ما است. این البتّه یک درد قدیمی است؛ زمان طلبگی ماها -سالها پیش- همین را کموبیش انسان احساس میکرد؛ البتّه آنوقت یک آدم باهمّتی مثل آقای قرائتی نداشتیم. ... خب، بحمدالله امروز تا حدودی درسهای قرآن وجود دارد؛ ایشان هم انصافاً با جدّیّت دنبال این قضیّه هستند؛ مثل مسئلهی نماز یا مثل مسئلهی زکات که ایشان دنبال کردند و موفّق شدند؛ انشاءالله در قضیّهی تفسیر قرآن هم با تلاشی که ایشان دارند، با جدّوجهدی که دارند، با ابتکاری که در ایشان هست و با موهبتهایی که خدای متعال به آقای قرائتی داده -که بعضی از اینها جزو مواهب خاص است- موفّق باشند. امروز استفاده کردیم و خیلی ممنونیم؛ دوستان تلاش کنید که روی این مسئله فکر کنید و انشاءالله تصمیم بگیرید و عمل بکنید.
۱) در ابتدای جلسه، حجّتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی، مطالبی را در مورد بیان و گسترش درس قرآن و تفسیر قرآن به روحانیّون گوشزد کردند. |
2,064 | 1397/01/25 | بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39394 |
در سالروز مبعث پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم)
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
تبریک عرض میکنم عید بزرگ و بینظیر مبعث پیامبر اکرم را به همهی حضّار محترم، میهمانان عزیزی که در جمهوری اسلامی هستند و سفرای محترم کشورهای اسلامی و همهی ملّت ایران و همهی مسلمانان عالم و به همهی آزادگان جهان.
بعثت حادثهی یگانه و بینظیری است که حقیقتاً هیچ حادثهی دیگری در تاریخ بشر به اهمّیّت و عظمت بعثت پیغمبر وجود ندارد. بعثت پیغمبر، اوج رحمت پروردگار بر بنیبشر و انسانیّت بود. فرستادن پیامبران، ارسال پیغمبران برای هدایت انسان، برای رساندن انسان به نقطهی اوج، بزرگترین رحمت پروردگار در حقّ بشر است و اوج این حرکت در بعثت پیغمبر اکرم بود. راهی بر روی بشر گشوده شد که این راه تا آخر دنیا، این قدرت را و ظرفیّت را دارد که بشر را پیش ببرد، همچنانکه از آن روز تا زمان حاضر، انسانیّت پیش رفته است؛ فکر انسان، ذهن انسان، بسیاری از حقایقی که ادیانْ متکفّل بیان آن بودند، جزو عرف جامعهی بشری شده است و بحمدالله دلهای آحاد بشر به سمت معنویّات میل و گرایش پیدا کرده است.
در بعثت آنچه لبّ مطلب است عبارت است از توحید؛ توحید یعنی عبودیّت خدای متعال بهصورت انحصاری؛ یعنی هواها، هوسها، شهوتها، غضبها بر زندگی انسان حاکم نباشد؛ یعنی دیکتاتوریها، استبدادها، منیّتها ادارهکنندهی زندگی انسان نباشند؛ منشأ مدیریّت زندگی انسان عبارت باشد از علم الهی و قدرت الهی و رحمت الهی و فیض الهی و هدایت الهی؛ این معنای توحید است. در درجهی اوّل همهی آن کسانی که با منیّت خود، با تکبّر خود، با استبداد خود، با ظلم خود میخواهند بر امور جامعهی بشری و جوامع بشری تسلّط پیدا کنند، با شعار توحید عقبزده میشوند، لذا دشمنی میکنند. وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ یوحی بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۲) همهی پیغمبران با صاحبان زر و زور، با مستبدّان عالم، با زورگویان عالم، با فراعنهی عالم روبهرو شدند، مواجه شدند و با آنها مبارزه کردند. بدون مبارزهی حق، باطل مجبور به عقبنشینی نمیشود. اینکه بشریّت روزبهروز از اوّل تاریخ بشر تا امروز به معارف الهی نزدیک شده و نزدیکتر شده است، بهخاطر مبارزه است؛ چون حق باید مبارزه کند. الَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ؛(۳) بدون مبارزهی با مستبدّان و زورگویان و بدخواهان بشر و ظالمین و ستمگران نمیشود حق را پیش برد؛ مبارزه لازم است و پیغمبران این کار را کردند؛ و توحید، متضمّن کلّیّات و اصول و خطوط اصلی این مبارزه است.
«لاالهالّاالله» صرفاً یک مسئلهی اعتقادی و ذهنی محض نیست؛ «لاالهالّاالله» منشأ اثر است، منشأ عمل است. همین دولت اسلامیای که آقای رئیسجمهور اشاره کردند که در مدینه به وجود آمد، ناشی از «لاالهالّاالله» است؛ یعنی حکومت جز به دست خدای متعال و مبعوثین خدا، در ادیان الهی معنی ندارد؛ برای همین هم بهمجرّدی که پیغمبر فرمود: قولوا لا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ تُفلِحوا،(۴) صاحبان زر و زور در همان محیط محدود و کوچک مکّه در مقابل او صفآرایی کردند؛ بعد در مدینه که دولت اسلامی تشکیل شد، باز حکومتها و امپراتوریها و قدرتهای جهانی در مقابل اسلام صفآرایی کردند؛ این صفآرایی از روز اوّل تا امروز وجود داشته است و از روز اوّل تا امروز، عقبنشینی در این مصاف، سرنوشت باطل بوده است و پیشروی، سرنوشت حق بوده است. همان جمعیّت محدودی که در مکّه با آن فشار زندگی میکردند، امروز یک جامعهی عظیم بشری است با افتخارات فراوان، با امکانات فراوان و با امید فراوان و با آیندهی روشن. این را باید فهمید: امّت اسلامی باید از بُن دندان به توحید برگردد.
ما اگر چنانچه به توحید اعتقاد داریم، نمیتوانیم زیر بار زور برویم، نمیتوانیم زیر بار ظلم برویم، نمیتوانیم در مقابل ظالم نَایستیم، این طبیعت توحید است. اینکه جمهوری اسلامی اعلام میکند که هر جا مظلومی هست و نصرتی لازم است، ما آنجا حاضریم، بهخاطر این است؛ اینکه ما روی مسئلهی فلسطین اینجور اصرار داریم، بهخاطر این است. چون لازمهی توحید این است که انسان در مقابل زورگویی ظالم به مظلوم بِایستد؛ حقیقت توحید این است و بعثت این را به ما یادآوری میکند؛ و این مطمئنّاً پیشرفت هم دارد. حالا البتّه فشارها بر روی مردم فلسطین در این ایّام و ایّام گذشته -در این هفتاد سال- فراوان بوده است امّا شما ملاحظه کنید که همان جمعیّت مظلوم محدودی که صهیونیستها توانستند بهآسانی بر آنها غلبه پیدا کنند و یک ملّت را از کشور خودش بیگانه کنند و دستش را کوتاه بکنند و بر آن کشور مسلّط بشوند، همان ملّت ضعیف، امروز تبدیل شده است به یک فلسطین قدرتمند که حکومت صهیونیستی را تهدید میکند و حکومت صهیونیستی در مواجههی با آن احساس ضعف میکند، احساس عجز میکند؛ و بدون تردید فلسطینیها بر صهیونیستها غالب خواهند شد و فلسطین به دست فلسطینیها برخواهد گشت.
ایستادن ما در کنار گروههای مقاومت، در منطقهی غرب آسیا به همین دلیل است. حضور ما در سوریه، در مقابله و مواجههی با تروریستهایی که آمریکا و عوامل آمریکا در منطقه به وجود آورده بودند، به این دلیل است. اینکه گفته بشود «جمهوری اسلامی ایران توسعهطلب است، میخواهد فلانجا را تصرّف کند»، اینها حرفهای مهمل و بیمعنا و خلاف واقع و دروغی است؛ نه، ما قصد توسعه و نگاه توسعهطلبی به هیچ نقطهای از دنیا نداریم؛ احتیاج هم نداریم، بحمدالله کشور بزرگ، آباد و پرظرفیّتی در اختیار ملّت ایران است. [این حضور] بهخاطر این است که در منطقهی سوریه، در غرب آسیا، مقاومت در مقابل ظلم وجود داشت و وجود دارد؛ به این دلیل ما آنجا حضور پیدا کردهایم. لذا ملاحظه میکنید که به توفیق الهی، [جبههی] مقاومت به برکت کمکهایی که شد و به برکت شجاعتی که نیروهای سوری داشتند، توانستند بر تروریستهای حمایتشده بلکه بهوجودآمدهی بهوسیلهی آمریکا و غربیها و مزدورانشان در منطقه -مثل سعودی و مانند اینها- غلبه پیدا کنند، آنها را شکست بدهند.
همان کسانی که دیروز از داعش آشکار و غیر آشکار حمایت میکردند، امروز ادّعا میکنند که در مقابلهی با آنها حضور داشتهاند و آنها را شکست دادهاند؛ آنهم بدروغ! چنین چیزی نیست، آنها هیچ دخالتی نداشتهاند. در این نطقی که رئیسجمهور آمریکا(۵) همین چند ساعت قبل از این کرد، میگوید که «ما توانستیم داعش را در سوریه شکست بدهیم»؛ دروغ واضح و فاضح!(۶) آنها آنجایی که لازم دانستند، وارد شدند و کمک کردند؛ آنجایی که عناصر اصلی داعش در محاصره بودند، وارد شدند و آنها را نجات دادند. قبل [از آن] هم در ایجاد داعش، آنها مؤثّر بودند؛ با پول سعودی و امثال سعودی، آنها توانستند این موجودات خبیث را به وجود بیاورند و به جان ملّت عراق و سوریه بیندازند؛ منتها «مقاومت» در مقابل آمریکا و در مقابل عوامل آمریکا توانست این دو کشور را نجات بدهد؛ بعد از این هم همینجور.
این حملهی سحر دیشب به سوریه یک جنایت است!(۷) بنده صریحاً اعلام میکنم رئیسجمهور آمریکا، رئیسجمهور فرانسه(۸) و نخستوزیر انگلیس(۹) جنایتکارند و جنایت کردند! البتّه طَرْفی هم نخواهند بست، سودی هم نخواهند برد؛ همچنانکه در این سالهای گذشته در عراق، در سوریه، در افغانستان حضور پیدا کردند و از این قبیل جنایات انجام دادند و هیچ سودی هم نبردند. همین چند روز قبل از این، رئیسجمهور آمریکا گفت که هفت تریلیون ما خرج کردهایم در منطقهی غرب آسیا -بهقول او خاورمیانه- و هیچچیز گیرمان نیامد؛ راست میگوید، چیزی گیرشان نیامده. بعد از این هم آمریکا بداند، هرچه خرج کند، هرچه تلاش بکند، قطعاً در این منطقه هیچچیز گیرش نخواهد آمد.
در مقابل این حوادث، ما باید بیدار بشویم، ما باید حواس خودمان را جمع کنیم؛ ملّتهای اسلامی، کشورهای اسلامی، دولتهای مسلمان بایستی تجربه بیندوزند، باید بفهمند چه دارند میکنند. اینها میخواهند به امّت اسلامی ضربه بزنند؛ هدف فقط کشور سوریه یا کشور عراق یا کشور افغانستان نیست؛ هدف، حضور اسلام در این منطقه است؛ به این میخواهند صدمه بزنند. کشورهای اسلامی بفهمند این معنا را؛ دولتهای اسلامی خودشان را در خدمت اهداف آمریکا و بعضی کشورهای غربیِ متجاوز قرار ندهند. این افتخاری نیست برای یک کشور مسلمان که رئیسجمهور آمریکا علناً بگوید «ما نگاه میکنیم به گاو شیرده»! به اینها به چشم گاو شیرده نگاه میکند؛ این افتخار است؟ در همین تبلیغاتِ انتخاباتیِ اخیر در سال گذشته، همین رئیسجمهور کنونی آمریکا این حرف را گفت؛ گفت ما به سعودیها به چشم گاو شیرده نگاه میکنیم! ذلّت از این بیشتر؟ برای یک دولت، برای یک ملّت، ذلّت از این بالاتر؟ پولش را بگیرند، بعد بهعنوان گاو شیرده او را خطاب بکنند، به او توهین بکنند؛ ذلّت یک کشور و یک دولت بیش از این نمیشود؛ اسلام با این ذلّتها مخالف است. وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ؛(۱۰) اگر مؤمن باشند، باید عزیز باشند؛ این ذلیل بودن نشانهی این است که اینها ایمان ندارند، مؤمن نیستند، دروغ میگویند، همچنانکه اربابانشان دروغ میگویند. رئیسجمهور آمریکا میگوید «ما به سوریه حمله کردهایم برای مبارزهی با به کار بردن سلاح شیمیایی»! این حرف دروغ است؛ آنها [هستند که] با به کار بردن سلاح شیمیایی -نه سلاح شیمیایی و نه هر جنایت دیگری علیه بشریّت- مخالفتی ندارند؛ الان روزانه یمن دارد بمباران میشود، اینها دارند حمایت میکنند؛ در مناطق مختلف عالم، مسلمانها زیر فشار قرار میگیرند، اینها از آن ظالم حمایت میکنند و به او کمک میکنند؛ اینها از اینکه مردمی رنج ببرند، درد بکشند، ناراحت نمیشوند. همینها از صدّام جنایتکار پشتیبانی کردند، حمایت کردند؛ هزاران نفر از مردم ایران و عراق بهوسیلهی سلاح شیمیاییای که صدّام به کار برد نابود شدند یا آسیب دیدند؛ هنوز در بین مردم ما جوانهایی که آن روز آسیب دیدند وجود دارند، حضور دارند و رنج میبرند. اینها مخالف [سلاح شیمیایی] نیستند؛ اینها بهخاطر اهداف استعماری و دیکتاتوریِ بینالمللیِ خودشان وارد اقدام میشوند و متّهم میکنند این و آن را به دیکتاتوری، [درحالیکه] خودشان دیکتاتور بینالمللیاند. البتّه دیکتاتورها و مستبدّین در هیچ جای دنیا کامیاب نخواهند شد، اینها هم کامیاب نخواهند شد و مسلّماً آمریکا در اهداف خود در این منطقه و در هر منطقهای که ظلم بکند، شکست خواهد خورد و قطعاً ملّتها پیروز خواهند شد و انشاءالله در این منطقه هم همینجور خواهد بود.
ملّت ما بحمدالله ایستاده است؛ ملّت ایران، با تجربهی چهلسالهی خود، در مقاومت و ایستادگی پایدار است. ما این را امتحان کردهایم: در مقابل دشمن، «عقبنشینی» مشوّق دشمن است؛ در مقابل دشمن، «ایستادگی» موجب عقبرفت دشمن است. وَلَوْ قَاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا * سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا؛(۱۱) این سنّت الهی است: اگرچنانچه در مقابل ظلم و استبداد و زورگویی و خباثتها و جنایتهای جنایتکارانِ عالم بِایستید، قطعاً مجبور به عقبنشینی میشوند؛ این قرآن کریم است که بهعنوان یک سنّتِ قطعیِ تاریخ و سنّت الهی از این یاد میکند، و این سنّت انشاءالله عملی خواهد شد. و امیدواریم ملّت ایران، ملّت سوریه، ملّت عراق، ملّت مظلوم فلسطین، ملّت کشمیر و میانمار و همهی مناطقی که در دنیا مسلمانها زیر فشار هستند، انشاءالله در آیندهی نهچندان دوری به موفّقیّت دست پیدا بکنند و انشاءالله بتوانند دشمنان را عقب بزنند. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ارواح طیّبهی شهدا -شهدای راه حقّ و حقیقت- و روح مطهّر امام بزرگوار را از لطف و فیض خود سیراب بگردان.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد.
۲) سورهِی انعام، بخشی از آیهی ۱۱۲؛ «و بدینگونه براى هر پیامبرى، دشمنى از شیطانهاى اِنس و جن برگماشتیم؛ بعضى از آنها به بعضى، براى فریب [یکدیگر]، سخنان آراسته القا میکنند ...»
۳) سورهی نساء، بخشی از آیهی ۷۶
۴) بحارالانوار،ج ۱۸، ص ۲۰۲
۵) دونالد ترامپ
۶) شرمآور، ننگین
۷) اشاره به حملهی هوایی آمریکا به سوریه با همراهی انگلیس و فرانسه
۸) امانوئل مکرون
۹) ترزا می
۱۰) سورهی منافقون، بخشی از آیهی ۸؛ «... و عزّت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است. ...»
۱۱) سورهی فتح، آیات ۲۲ و ۲۳؛ «و اگر کسانى که کافر شدند، به جنگ با شما برخیزند، قطعاً پشت خواهند کرد، و دیگر یار و یاورى نخواهند یافت. سنّت الهى از پیش همین بوده، و در سنّت الهى هرگز تغییرى نخواهى یافت.» |
2,065 | 1397/01/20 | گزیدهای از بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و مدیران نظام | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39372 |
رهبر انقلاب بهمناسبت آغاز سال جدید، روز دوشنبهی هفتهی جاری (۹۷/۱/۲۰) با برخی از مسئولان و کارگزاران نظام دیدار کرده و بیاناتی کوتاه و صمیمی در جمع آنان ایراد فرمودند. در بخشی از این دیدار، رهبر انقلاب با توجه به فضای معنوی ماه رجب، اشاراتی به فضای حاکم بر مدیران دههی ۶۰، و حال و هوای آن روزهای کشور داشتند. نظر به اهمیت این موضوع، خط حزبالله، برای اولین بار، این بخش از بیانات ایشان را منتشر میکند:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
خیلی از شما آقایان و خواهرهایی که اینجا هستید، از اوایل انقلاب بودهاید، بعضیها هم نه، به خاطر سن و مانند اینها از اواسط وارد شدهاید؛ لکن خیلی از شماها از اوایل انقلاب در میدان انقلاب و در میدان فعّالیّتهای انقلابی بودهاید؛ یعنی دههی ۶۰ را بخوبی درک کردهاید. یادتان هست احساسات خودتان در آن دهه را؟ یادتان هست رفتار خودتان در آن دهه را؟ یادتان هست بیاعتنائی به مال را که در آن دهه داشتید؟ یادتان هست اهتمام به خدمت را که در آن دهه داشتید؟ یکی از چیزهایی که برای ماها خیلی مهم است [این است که] اینها یادمان میرود؛ اشکال کار این است. یکی از بلاهای ما «تدریج» است؛ یعنی بتدریج دچار یک حالتی میشویم که نمیفهمیم. پیری خودمان را نمیفهمیم، [چون] تدریجی است. کسی را که شما ۲۰ سال یا ۲۵ سال است ندیدهاید و حالا میبینید، پیری او را میفهمید؛ امّا پیری خودتان را که تدریجی است و پیری آن دوست همراهتان را که دائم با هم هستید، نمیفهمید، حس نمیکنید، چون تدریجی است. ما سقوط خودمان یا عقبگرد خودمان را که تدریجی است، درست نمیفهمیم؛ خیلی باید دقّت کنیم. گاهی در یک فضایی قرار گرفتهایم، عادت کردهایم؛ چون عادت کردهایم، مشکل آن فضا را نمیفهمیم. بنده در سال ۵۳ و ۵۴ در این سلّول زندان کمیته(۱) -خب معلوم است شرایط در سلّول چه جوری است- گاهی میدیدم که این نگهبان در را که باز میکند، عقب میایستد؛ یا گاهی اوقات که بعضی از بازجوها برای یک مقصودی دمِ درِ سلّولها میآمدند، میدیدیم وقتی میخواهند بیایند داخل سلّول، عقب میکشند؛ نمیفهمیدم چرا. یک روز بنده را بردند بازجویی، از صبح تا نزدیک شب طول کشید؛ وقتی برگشتم، دیدم فضای داخل سلّول غیر قابل تنفّس است؛ این قدر بوی گند در این فضا حبس شده که اصلاً تنفّس [ممکن نیست]. آن وقت فهمیدم که چرا این نگهبان و این بازجو وقتی که در را باز میکنند، عقب میایستند؛ بو اذیّتشان میکند؛ من که در آن سلّول زندگی میکردم نمیفهمیدم، [چون] عادت کرده بودم. کاری کنیم که بوی بد عمل خودمان ما را بیازارد، آن را احساس کنیم، آن را بفهمیم؛ این خیلی مهم است.
خب یک راهی هم [وجود] دارد؛ یعنی با وجود اینکه «تدریج» بر اعمال ما و حالات ما حاکم است و این مانع میشود که جایگاه و موقعیّت خودمان را درست تشخیص بدهیم، لکن راه دارد، معیار دارد؛ آن معیار این است که نگاه کنیم به عملهای خودمان. مثلاً فرض بفرمایید جنابعالی نگاه کنید ببینید که قبلها، بیست سال پیش، پانزده سال پیش، مقیّد بودید که حتماً این دو رکعتِ نشستهی نافلهی عشاء را به جا بیاورید -حالا نماز شب و نافلهِی شب و نوافل دیگر را عرض نمیکنم؛ همین دو رکعتِ کوچک و کوتاه- حالا نمیکنید، حالا مقیّد نیستید؛ [از اینجا] بفهمید که عقب رفتهاید. اگر دیدید که یک عمل خیری را در دههی ۶۰ یا دههی ۷۰ انجام میدادید، حالا که دههی ۹۰ است آن را انجام نمیدهید یا رغبت ندارید یا اصلاً فراموش کردهاید -یک دعایی بود که آن وقت میخواندید، حالا اصلاً یادتان نیست- یا یک عمل خلافی بود، یک حرامی بود که آن وقت مقیّد بودید انجام ندهید، حالا راحت و بیدغدغه انجام میدهید، بفهمید که عقب رفتهاید؛ علامتش این است. اعمال خودمان را میتوانیم بفهمیم، میتوانیم مشاهده کنیم؛ حالات و وضعیّت دل خودمان را آسان نیست که بفهمیم، [چون] به آن عادت کردهایم؛ امّا عمل را راحت میتوانید نگاه کنید، ببینید. اینکه اساتید اخلاق دائم ماها را توصیه میکنند به اینکه مراقبت داشته باشید -مراقبه! یکی از کارهای اساسی مراقبه است- این مراقبه برای همین است؛ مراقب خودمان باشیم.
عزیزان من! از هر جا که هستید، قوّهی مجریه، مقنّنه، قضائیّه، جاهای دیگر، همه در جمهوری اسلامی در این جهت یکسانید و یکسانیم که احتیاج داریم به تعمیر قلب خودمان؛ به این نیاز داریم؛ چون جمهوری اسلامی با یک حکومت متعارف معمولی در دنیا فرق دارد. جمهوری اسلامی با یک هدفی، با یک آرمانی، با یک منطقی، با یک عَلَمی به وجود آمده و آن عَلَم عبارت است از توحید، از حکم الهی، از شریعت الهی؛ با این عَلَم به وجود آمده. همهی آن چیزهایی که ما میخواهیم، آزادی و عدالت و استقلال و مانند اینها، در همین عَلَمِ اسلام مندرج و مندمج(۲) است. [جمهوری اسلامی] با این به وجود آمده؛ دیگران به این مقیّد نیستند. خب فرض کنید که فلان کس در کشور خودش فلان مسابقهی حرام را به راه میاندازد، اشکالی ندارد، بالاخره [برایش] درآمدی دارد؛ [امّا] ما نمیتوانیم این کار را بکنیم. اوّلِ انقلاب، بعضی از آن آقایانی که آن وقت بر سر کار بودند راجع به مشروبات الکلیای که از طرف ایران خریداری شده بود و داشت با کشتی میآمد یا آمده بود، با امام وارد صحبت شدند که «آقا! اگر ما اینها را رد کنیم، فلان قدر خسارت از کیسهی ما میرود»؛ امام قاطع و محکم برخورد کردند، گفتند ول کنید، این درآمد نیست. حالا من دقیق جزئیّات فرمایش امام یادم نیست، امّا این موضوع کاملاً یادم هست. این است دیگر؛ ما تقیّداتی داریم که دیگران ندارند. اگر بخواهیم این تقیّدات را عمل بکنیم -که دنیا و آخرت ما وابسته به این است که بتوانیم پای این حرف اسلام، حرف جمهوری اسلامی، بِایستیم- باید دلمان را درست کنیم. درست کردن دل هم عمدتاً مربوط است به ارتباطش با خدا و تذکّر ذات مقدّس الهی و یاد و ذکر؛ این است که به ما تقوا میدهد. وَ لَذِکرُ الله اَکبَر؛(۳) ذکر خدا است که ما را وادار میکند به تقوا، وادار میکند به مراقبه، وادار میکند به اجتناب از گناه، وادار میکند به اجتناب از خیانت، وادار میکند به اجتناب از دنیاطلبی؛ [یعنی] اینهایی که به آنها احتیاج داریم. برای مسئولین جمهوری اسلامی این چیزها واجب است؛ اوجب واجبات اینها است، و آن یاد خدا است که ما را به اینها وادار میکند.
|
2,066 | 1397/01/19 | شرح حدیثی قدسی درباره اهمیت دعا کردن در ابتدای جلسه درس خارج فقه | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45094 |
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ۹۷/۰۱/۱۹ به شرح حدیثی قدسی از امام رضا علیهالسلام دربارهی اهمیت دعا کردن پرداختند و با اشاره به فرصت ماه رجب و لزوم دعا و درخواست از خداوند متعال، تضرّع در درگاه الهی را مانع از احساس ضعف در مقابل قدرتهای پوشالی خواندند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در ادامه متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر میکند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: اَخبَرَنی اَبو حَفصٍ عُمَرُ بنُ مُحَمَّدٍ قالَ: حَدَّثَنا عَلیُّ بنُ مَهرَوَیهِ اَلْقَزوینیُّ قالَ: حَدَّثَنا دَاوُدُ بنُ سُلَیمَانَ قالَ: حَدَّثَنا الرِّضا عَلیُّ بنُ مُوسىٰ (عَلَیهِ السَّلامُ) قالَ حَدَّثَنی اَبی مُوسَىبنُجَعفَرٍ قالَ حَدَّثَنی اَبی جَعفَرٍ قالَ حَدَّثَنی اَبی مُحَمَّدُبنُعَلیٍّ قالَ حَدَّثَنی اَبی عَلیُّ بنُ الحُسَینِ زَینُ العابِدینَ، قالَ حَدَّثَنی اَبی الحُسَینُ بنُ عَلیٍّ، قالَ حَدَّثَنی اَبی عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اَمیرُالمُؤمِنینَ (عَلَیهِمُ السَّلامُ) قالَ، قالَ رَسولُ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا اِبنَ آدَمَ! کُلُّکُم ضَالٌّ اِلّا مَن هَدَیتُ وَ کُلُّکُم عائِلٌ اِلّا مَن اَغنَیتُ وَ کُلُّکُم هالِکٌ اِلّا مَن اَنجَیتُ فَاسأَلونی اَکفِکُم وَ اَهدِکُم سَبیلَ رُشدِکُم.(۱)
کُلُّکُم ضَالٌّ اِلّا مَن هَدَیت
سند طولانیِ شریفِ زرّین و نورانی این حدیث، میرسد به اینجا که خدای متعال خطاب میکند به امثال بنده و شما که این را بدانید، اگر هدایت الهی نباشد، کمک الهی نباشد و دل شما را، ذهن شما را به سمت حقیقت گرایش ندهد و کمک نکند، همهی شما در گمراهی باقی خواهید ماند. خداوند به پیغمبرش میگوید: وَ وَجَـدَکَ ضالًّا فَهَدیٰ؛(۲) در دعا وارد شده است که «اِلٰهی تَمَّ نورُکَ فَهَدَیتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبَّنا»؛(۳) اگر چنانچه نور الهی و هدایت الهی و انگشت اشارهی حضرت حق عزّوجل نبوده باشد، ماها در وادی حیرت و ضلالت باقی میمانیم. خب حالا پس باید چه کار کنیم؟ باید از خدای متعال هدایت بخواهیم. یکی از دعاهای خیلی مهم همین است. ماه رجب است و [بعد] ماه شعبان و ماه رمضان -[یعنی] ماههای دعا- یکی از دعاهایی که میکنید و میکنیم، باید طلب هدایت از پروردگار باشد و از خدا هدایت بخواهیم؛ اگر لحظهای هدایت الهی سلب بشود، ممکن است پایمان را کج بگذاریم، ممکن است زاویه پیدا کنیم، ممکن است گمراه بشویم، ممکن است گاهی ۱۸۰ درجه عوض بشویم؛ کمااینکه میبینید که از این قبیل هست؛ هدایت الهی مانع از این گمراهیها است.
وَ کُلُّکُم عائِلٌ اِلّا مَن اَغنَیت
[در ادامهی حدیث میفرمایند] همهی شما فقیر و تهیدستید، مگر آن کسی که من او را غنی کنم. غنا را هم از خدای متعال باید خواست؛ دنبال غنا به درِ خانهی این و آن نباید رفت. این را ما یاد بگیریم که به خاطر غنا، دنبال این و آن نیفتیم. گاهی اوقات انسان به طمع غنا دنبال این و آن میافتد و هیچ کدام -نه محبّت آنها و نه غنا- گیرش نمیآید و از دست میدهد آن نور توحیدی را که خدای متعال در دل انسان قرار داده. این هم مطلب بعدی.
وَ کُلُّکُم هالِکٌ اِلّا مَن اَنجَیت
و اگر چنانچه من شما را نجات ندهم، همهی شما در وادی هلاکت خواهید افتاد.
فَاسأَلونی اَکفِکُم وَ اَهدِکُم سَبیلَ رُشدِکُم
نتیجه این است که از من بخواهید، دعا کنید؛ این ترغیب به دعا کردن است. ما دعا را دستِکم نباید بگیریم، خواستن از خدای متعال را دستِکم نباید بگیریم. هر چه هم بتوانید این دعا را، این درخواست از ساحت پروردگار را در یک فضایی انجام بدهید که حال خوشی برای شما وجود داشته باشد، زمینه برای تضرّع فراهم باشد؛ در دعا هست: لا یُنجی مِنکَ اِلَّا التَّضَرُّعُ اِلَیک؛(۴) [باید] تضرّع را بتوانیم انجام بدهیم؛ تضرّع خیلی چیز پُرقیمتی است که انسان بتواند پیش خدای متعال تضرّع کند. اگر پیش خدای متعال تضرّع کردید، آن وقت پیش قدرتهای پوشالی، قدرتهای اسمی، نمایشها و نمودارهای دروغین قدرت، میتوانید سرتان را بالا بگیرید و تضرّع نکنید. اگر پیش خدا تضرّع نکردیم، آن وقت در مقابل قدرتهای پوشالی احساس ضعف میکنیم، احساس میکنیم که بایستی از آنها کمک بخواهیم. [خدا میفرماید: من میتوانم] شما را حفظ کنم و نگهداری کنم و مانع بشوم از اینکه بلایا به سمت شماها سرازیر بشود؛ از من بخواهید تا شما را هدایت کنم. این [روایت] دعوت به دعا است؛ همچنان که در قرآن هم دعوت شدهایم و امر شده است که ما دعا کنیم، سؤال کنیم، از خدا بخواهیم و این همه در دعاهای فراوان این معانی آمده، این روایت هم در همین معنا است.
۱) امالی (طوسی)، مجلس ششم، ص ۱۶۶؛ «رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) میفرماید که خداوند شکوهمند و بلندمرتبه فرمود: ای فرزند آدم! تمامی شما گمراهید، جز آن که من هدایتش کردم؛ و تمامی شما نیازمندید، جز آن که من بینیازش نمودم؛ و تمامی شما نابودید، جز آن که من او را نجات بخشیدم؛ پس از من بخواهید تا شما را کفایت کنم و به راه هدایت راهنمایی نمایم.» |
2,067 | 1397/01/01 | بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39272 |
در نخستین روز از سال ۱۳۹۷
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علیٰ سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علیٰ آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین. اللّهمّ صلّ علىٰ ولیّک علىّ بن موسیٰ عدد ما فی علمک صلاةً دائمةً بدوام عزّک و سلطانک، اللّهمّ سلّم علىٰ علىّ بن موسى الرّضا عدد ما فی علمک سلاماً دائماً بدوام مجدک و عظمتک و کبریائک. اللّهمّ صلّ علیٰ ولیّک علیّ بن محمّد الهادی النّقیّ سلاماً دائماً بدوام عزّک و سلطانک.
خدای متعال را شاکرم که توفیق عنایت کرد یک بار دیگر، یک سال دیگر در کنار این بقعهی مطهّر و مبارک با شما مردم عزیز و وفادار دیدار کنم و سلام مخلصانهی خود را به زوّار عزیزی که از سراسر کشور در اینجا اجتماع کردهاند و به مجاوران محترم این شهر مقدّس عرض کنم. حلول سال نو و عید نوروز را تبریک عرض میکنم و شهادت حضرت امام هادی (سلاماللّهعلیه) را تسلیت عرض میکنم. این امام بزرگوار در مجموعهی آثار و برکاتی که از ائمّهی هدیٰ (علیهمالسّلام) رسیده است، این خصوصیّت را دارد که در ضمن زیارت، مهمترین فصول مربوط به مقامات ائمّه (علیهمالسّلام) را با بیان وافی و شافی، با زیباترین تعبیرات بیان کردهاند. زیارت جامعهی کبیره، از این بزرگوار است؛ زیارت امیرالمؤمنین در روز غدیر که یکی از غُرَر(۱) تعبیرات و فرمایشات ائمّه (علیهمالسّلام) است، از این بزرگوار است. امیدواریم که به برکتِ نگاهِ عطوفتآمیزِ این امام بزرگوار -که شهادت ایشان با روز اوّل سال و با عید نوروز همراه شده است- ملّت ایران در این سال از هدایت الهی برخوردار باشند.
امروز چند مطلب را من عرض خواهم کرد به شما برادران و خواهران عزیز که حضور دارید و در واقع به همهی ملّتِ بزرگِ ایران. اوّلاً یک نگاه گذرا و اجمالی به کارنامهی چهلسالهی جمهوری اسلامی -چه در اصول بنیانی و شعارها و ارزشها، و چه در عملکردها- خواهیم کرد؛ چون سال ۱۳۹۷ که امسال است، چهلمین سال پیروزی انقلاب است. در این چهل سال، این پرچمِ برافراشته، چشمها را، دلها را در مجموعهی عظیمی از ملّتهای منطقه به خود جلب کرده است. مایلیم یک نگاه اجمالی بکنیم، ببینیم در این چهل سال، شعارهای اصلیِ نظامِ جمهوریِ اسلامی در چه وضعیّتی است، عملکرد ما مسئولین در این مدّت چگونه است. البتّه این بحث، یک بحث طولانی و مفصّلی است که با آن طول و تفصیل، مناسب این جلسه نیست لذا بنده اکتفا میکنم به بیانی کوتاه و تقریباً بااشاره؛ بیان مفصّلِ این موضوع را محوّل میکنم به جلسهی دیگری در ماه مبارک رمضان. اگر زنده بودم و ماه مبارک را درک کردم، در یکی از دیدارهای ماه مبارک رمضان، مفصّل در این زمینه انشاءاللّه صحبت خواهم کرد؛ یک مطلب این است.
مطلب بعدی این است که عرض کنیم در کشور ما استعدادها و ظرفیّتهای بسیار گستردهای وجود دارد که تاکنون از آنها استفاده نشده است؛ اگر استفاده بشود، وضعیّت کشور بمراتب پیش خواهد رفت و بهتر خواهد شد. مطلب بعدی که امروز عرض میکنم، این است که موانع استفادهی از این ظرفیّتها چیست؛ یکمقداری به عیوب رفتاریِ خودمان واقف بشویم؛ ببینیم چه چیزی موجب شده است که ما نتوانیم از این ظرفیّت وسیع استفاده کنیم. مطلب بعدی، سرفصل بعدی، راجع به شعار امسال است که «حمایت از کالای ایرانی» است؛ یک توضیحی در این زمینه عرض میکنم. بعد هم یک اشارهای به مسائل منطقه و یک اشارهای به آینده خواهم کرد؛ این فهرست بحثهای امروز است. امیدوارم برادران عزیز و خواهران عزیز که در جلسه حضور دارند، با حوصله این بحث را بشنوند و از خدای متعال درخواست میکنم که زبان بنده را گویا کند تا بتوانم آنچه مورد نظر است بیان کنم.
در بابِ ارزشهای اصلیِ انقلاب و شعارهای انقلاب و اصول بنیادین انقلاب، آنچه من میتوانم عرض بکنم این است که انقلاب، امتحان خوبی در این زمینه پس داده است؛ یعنی ملّت ایران توانسته است اصول بنیادین را و شعارهای اصلی انقلاب را به همان استحکامِ اوّل، تا امروز حفظ کند. شعارها و ارزشهای اصلی اینها است: استقلال، آزادی، مردمسالاری، اعتماد به نفس ملّی و خودباوری ملّی، عدالت، و برتر و بالاتر از همهی اینها تحقّق و پیاده شدن احکام دین و شریعت در کشور؛ این شعارها با همان طراوتِ اوّل حفظ شده است.
امروز کشور از استقلال برخوردار است و این خواستهی عمومی این مردم در انقلاب بوده، یعنی واکنش ملّت ایران به دویست سال سلطهی بیگانگان بر این کشور است. این را خوب است جوانهای ما، اهل فکر و تحقیق ما، مورد توجّه قرار بدهند. تا قبل از انقلاب، حدود دویست سال قدرتهای سلطهگر بر این کشور مسلّط بودند و حکومتها زیر سایهی قدرتهای بیگانه حکومت میکردند. حکومت قاجار با تضمینِ دولتِ تزاریِ روسیه بر سرِ پا بود؛ یعنی در جنگهای ایران و روس، در قضیّهی ترکمانچای، عبّاسمیرزای قاجاری [از روسها] قول گرفت که حکومت در خاندان قاجار باقی بماند؛ یعنی خاندان قاجار زیر پرچم و ضمانت روسها زندگی میکردند. بعد انگلیسها آمدند، رضاخان را سر کار آوردند؛ همان انگلیسها محمّدرضا را سر کار آوردند؛ بعد در بیستوهشتم مرداد سال ۳۲ آمریکاییها وارد میدان شدند و محمّدرضا را تجدید سلطنت کردند؛ یعنی در طول این سالهای متمادی، حکومتهای ما را یا این قدرت یا آن قدرت میآورد و میبُرد. در یک برههای از زمان -قرارداد ۱۹۰۷- انگلیس و روس تزاری با هم توافق کردند، کشور ایران را بین خودشان تقسیم کردند؛ یک قسمت زیر سلطهی انگلیس، یک قسمت زیر سلطهی روس، یک قسمت کوچک هم این وسط مستقل؛ یعنی اینجور کشور در زیر سلطه بود؛ لذا خواست عمومی ملّت ایران این بود که از این حالت خارج بشود و استقلال پیدا کند. من میتوانم عرض بکنم که امروز هیچ کشوری در دنیا، ملّتی به استقلال ملّت ایران ندارد؛ همهی ملّتهای دنیا بهنحوی از انحاء، نوعی ملاحظهکاری در مقابل قدرتها دارند. آن ملّتی که آرائش تحت تأثیر هیچکدام از قدرتها قرار نمیگیرد، ملّت ایران است. بنابراین استقلال محفوظ ماند.
آزادی؛ استقلال و آزادی در کنار هم جزو شعارهای اصلی انقلاب بوده است؛ آزادی در این کشور تأمین شده است. بله، عدّهای بیانصافی میکنند؛ از آزادی موجود استفاده میکنند و بدروغ میگویند آزادی وجود ندارد؛ رادیوهای بیگانه و تبلیغات بیگانه هم سخن آنها را بازتاب میدهند. واقع قضیّه این نیست؛ امروز در کشور ما آزادی فکر هست، آزادی بیان هست، آزادی انتخاب هست؛ هیچکس بهخاطر اینکه فکرش و نظرش مخالف نظرِ حکومت است، مورد فشار و تهدید و تعقیب قرار نمیگیرد. هرکس ادّعا کند که «من مورد فشار قرار گرفتهام چون عقیدهام در فلان مسئله برخلاف عقیدهی حکومت بوده»، هرکس اینجور ادّعایی بکند، دروغ گفته؛ چنین چیزی نیست. افراد متعدّد در رسانههای مختلف، افکارِ گوناگونِ ضدّ حکومت را -که عقیدهشان است- ابراز میکنند و کسی هم با اینها کاری ندارد؛ بنا هم نیست که کسی متعرّض اینها بشود. آزادی بیان هم هست؛ میتوانند بگویند.
بله، آزادی در همهجای دنیا چهارچوب دارد؛ آزادی یعنی «برخلاف قانون عمل کردن» وجود ندارد؛ آزادی یعنی «برخلاف دین و شریعت عمل کردن» وجود ندارد. چهارچوب آزادی در کشور ما، قانون اساسی ما و قوانین کشور و همه الهامگرفتهی از شریعت مطهّر اسلام است؛ البتّه این هست. اینکه کسی توقّع داشته باشد آزاد باشد و برخلاف قانون عمل کند، منطقی نیست و این وجود ندارد. بنابراین آزادی هست.
مردمسالاری؛ انتخابات عمومی در کشور ما جزو کمنظیرترین انتخاباتها در تمام دنیا و در کشورهای مختلف است. تقریباً همهی سالها و اخیراً هر دوسال یک بار، انتخابات انجام میگیرد. در انتخابات همه آزادند، همه شرکت میکنند، با شور و شوق هم ملّت ما شرکت میکنند. شما ملاحظه کنید در این چهل سال، دولتهایی که با انتخاب مردم سرِ کار آمدند، دارای گرایشهای مختلف بودند؛ یکوقت گرایش به نوعِ سیاستی داشتند، یکوقت گرایش به ضدّ آن داشتند؛ همهی اینها را مردم انتخاب کردند. مردمسالاری در کشور ما مستقر است. ما در انتخاباتهای خودمان نگذاشتیم یک روز تأخیر بشود، حتّی در دوران جنگ.
ارزش و اصل دیگر، اعتماد به نفس ملّی و خودباوری ملّت ایران است یعنی ملّت، در مقابل دیگران احساس انفعال و سرافکندگی نداشته باشد؛ یعنی روحیهی «ما میتوانیم»؛ این امروز بحمداللّه در کشور وجود دارد. البتّه عرض کردم، شرح اینها و آمارهای مربوط به اینها طولانی است و اینها را در جلسهی دیگری عرض خواهم کرد. امروز بحمداللّه ملّت ما و جوانان ما روی پای خودشان میایستند و احساس استقلال و خودباوری میکنند.
مسئلهی عدالت. بنده در چند هفتهی قبل گفتم(۲) در بحث عدالت عقبیم؛ عقیدهی من همین است، منتها دیگران -بدخواهان- جور دیگری استفاده کردند؛ معنای این حرف را این قرار دادند که کشور در باب عدالت، هیچ حرکتی انجام نداده است؛ این خلاف واقع است. در باب عدالت کارهای بسیار زیادی انجام گرفته، کارهای بسیار خوبی انجام گرفته است، منتها این، آن عدالتی که ما دنبالش هستیم و آرزوی ملّت مسلمان است نیست، با آن فاصله دارد؛ وَالّا اگر شما مقایسه کنید کشور ما را با دوران قبل از انقلاب یا با بسیاری از کشورهای دیگر، میبینید در اینجا فاصلهی طبقاتی کمتر است، تواناییهای قشر ضعیف بیشتر است، عمومیّت آموزشوپرورش و بهداشت و دیگر چیزها حتماً از بسیاری کشورهای دیگر بیشتر است.
من یک آماری اینجا نوشتهام که این را بد نیست بگویم. منشأ این آمار و کسی که این آمار را داده است، بانک جهانی است؛ یعنی آمار داخلی نیست. اینجا گفته میشود که پیش از انقلاب، ضریب جینی بالای ۵۰ بود. ضریب جینی، یک محاسبهای است که برای نشان دادن شکاف طبقاتی و فاصلهی فقیر و غنی در کشورها انجام میگیرد؛ هرچه عدد این ضریب بالاتر باشد، شکاف طبقاتی بیشتر است؛ هرچه کمتر باشد، شکاف طبقاتی کمتر است. قبل از انقلاب، ضریب جینی بالای ۵۰ بوده است؛ در سال ۹۴ ضریب جینی در کشور ۳۸ بوده است؛ یعنی ما این مقدار -فاصلهی ۵۰ و ۳۸- توانستهایم فاصلهی طبقاتی را کم کنیم.
[طبق] یک آمار دیگر -که این آمار هم مربوط است به بانک جهانی؛ آمار بانک جهانی است؛ جزو آمارهای بینالمللی است- قشر فقیر مطلق، پیش از انقلاب ۴۶ درصدِ ملّت ایران بودند، یعنی تقریباً نصف ملّت ایران قبل از انقلاب جزو قشرهای فقیر مطلق بودند؛ امروز این عددِ ۴۶ درصد، رسیده است به ۹/۵ درصد -البتّه در سال ۹۳؛ آمار بعد از آن را بنده ندارم- یعنی این مقدار، کار انجام گرفته.
جمهوری اسلامی با وجود همهی فشارهایی که داشته است، در تأمین عدالت کارهای بزرگی انجام داده است و پیشرفتهای خوبی کرده است. البتّه تبلیغات، چیز دیگری را میگوید؛ و آن عدالتی هم که ما توقّع داریم، ما دنبالش هستیم، بیش از اینها است. بنابراین شعار عدالت هم، شعار واقعی است و شعاری است که بحمداللّه در کشور، ماندگار و مستقر است.
و مسئلهی دین و تحقّق شریعت به برکت وجود شورای نگهبان؛ که همهی قدرتهای مستکبر هم با شورای نگهبان مخالفند، بهخاطر اینکه تأمینکنندهی انطباق قوانین و عملکردها با شرع مقدّس است؛ این مربوط به شعارها. بنابراین من میتوانم بهطور اجمال عرض بکنم که عملکرد چهلساله در زمینهی شعارهای اصلی انقلاب، عملکرد قابل قبول و عملکرد خوبی است.
امّا در مورد کارکردهای مسئولان کشور؛ کارنامه در باب عملکرد اجرائی مسئولان. در باب امنیّت و ثبات، کارکرد، کارکرد بسیار خوبی است؛ در باب علم و فنّاوری، کارکردها بسیار خوب است؛ در باب زیرساختهای کشور -یعنی راههای ارتباطی، سدها، نیروگاهها، بنادر و امثال اینها- کارکرد، بسیار کارکرد خوبی است؛ در باب صادرات غیر نفتی، در باب سرانهی ناخالص ملّی، سرانهی ناخالص ملّی نسبت به دوران قبل از انقلاب، تقریباً به دو برابر رسیده است، یک کارنامهی مطلوبی در این زمینهها وجود دارد؛ در باب توسعهی اجتماعی همینجور؛ یعنی در عملکردها، در بخشهای مختلف، آمارهای خرسندکنندهای وجود دارد. البتّه تبلیغات، غیر از این را نشان میدهد؛ در تبلیغات، دشمنان سعی میکنند مردم را از واقعیّتهای مثبت دور کنند، برای اینکه دلهای آنها را نسبت به انقلاب اسلامی و نسبت به نظام و نسبت به اسلام چرکین کنند؛ واقعیّت این است که عرض کردیم.
مطلب بعدی راجع به امکانات و ظرفیّتهای استفادهنشده است؛ این هم نکتهی بسیار مهمّی است. من میخواهم عرض بکنم آنچه شما ملاحظه میکنید -از پیشرفتها، از امکانات، از تواناییهای عمومی و ملّی- استفادهی از بخشی از ظرفیّت کشور است؛ ظرفیّت کشور بیش از اینها است. اگر ما بتوانیم از همهی ظرفیّت کشور با برنامهریزیِ درست استفاده کنیم، پیشرفت کشور، رشد کشور بسیار بیشتر از امروز خواهد شد. ظرفیّتهایی که وجود دارد [اینها است]:
یکی ظرفیّت جوانان دانشآموختهی ما است؛ این خیلی مهم است. ما ده میلیون [نفر] در کشور جوانان فارغالتّحصیل دانشگاهی داریم؛ بیش از چهار میلیون دانشجوی مشغول به تحصیل داریم؛ یعنی ۲۳ برابر اوّل انقلاب. اوّل انقلاب ما ۱۷۰ یا ۱۸۰ هزار دانشجو داشتیم؛ امروز بیش از چهار میلیون دانشجو داریم؛ یعنی ۲۳ برابر آن روز دانشجو هستند؛ این یک ظرفیّت بسیار مهمّی است برای کشور. غیر از جوانان دانشجو، جوانانی که در حوزههای علمیّه مشغول تحصیلند یا جوانانی که در میدانهای عملی مشغول کار هستند تعدادشان بسیار زیاد است؛ اینها تواناییهای زیادی دارند و میتوانند در علم، در صنعت، در امور تجربی و در تربیت نقشآفرینی کنند. ما از اینها استفادهی درستی نکردهایم؛ امروز هم متأسّفانه استفادهی درستی نمیکنیم. اینکه بنده اصرار دارم که جوانها هر جایی که دستشان میرسد خودشان کار کنند، اقدام کنند، تأسیس کنند، ابتکار کنند بهخاطر این است. یک برنامهریزیِ جامعی لازم است در کشور انجام بگیرد برای استفاده از این مجموعهی جوانی که ما در کشور داریم. اینکه ما گفتیم «آتش به اختیار»، فقط مخصوص کارهای فرهنگی نیست، در همهی زمینههایی که برای پیشرفت کشور مؤثّر است جوانها میتوانند نقشآفرینی کنند. این یکی از امکانات ما است.
یکی از امکانات و ظرفیّتهای مهم، موج جمعیّتی است که بعضیها مخالفند. بعضیها میگویند «جمعیّت کشور چرا باید این تعداد باشد و چرا باید بیشتر بشود؟»؛ این خطا است. هشتاد میلیون جمعیّت در یک کشور، آبرو برای این کشور است؛ این کشور هشتاد میلیون [جمعیّت دارد]. این سیاست غربیها -که من بعد اشاره خواهم کرد- [یعنی] سیاست تحدید نسل، امروز گریبان خود آنها را گرفته است و دارد بیچارهشان میکند؛ میخواهند کشورهای اسلامی از جمعیّتهای زیاد و جوانهای فعّال و انسانهای کارآمد برخوردار نباشند. اینکه من اصرار میکنم که حتماً بایستی تکثیر نسل بشود، خانوادهها باید فرزنددار بشوند -فرزندهای بیشتری- برای این است که فردای این کشور به همین جوانها احتیاج دارد و جوان و نیروی انسانی چیزی نیست که انسان بتواند از خارج وارد کند؛ بایستی خود کشور آن را تأمین بکند. این موج جمعیّتی یکی از امکانات است.
وسعتِ سرزمینِ کشورِ ما و همسایگی با آبهای بینالمللیِ آزاد، از فرصتهای این کشور است؛ ما از اینها بهطورکامل استفاده نمیکنیم؛ یکی از دو حاشیهی خلیج فارس متعلّق به ما است، بخش عمدهای از دریای عمان متعلّق به ما است. همسایگان متعدّد؛ با پانزده کشور ما همسایه هستیم و این یک امکان و یک ظرفیّت بسیار مهم برای کشور است. کشور ما از لحاظ جغرافیایی در جای حسّاسی قرار گرفته است؛ نقطهی اتّصال شرق و غرب و شمال و جنوب است و این از لحاظ جغرافیایی مهم است.
منابع طبیعی باارزشی در کشور ما وجود دارد که امروز بدون اینکه ارزش افزودهای داشته باشد، به خارج فروخته میشود؛ یکی از آنها نفت و گاز است. من سال گذشته در همین جلسه(۳) گفتم که ما در موجودی نفت و گاز بر روی هم، در دنیا اوّلیم؛ یعنی هیچ کشوری بهقدر ایران عزیز ما مجموعاً نفت و گاز ندارد؛ در گاز اوّل، در نفت چهارم و در مجموع اینها -حجم مجموع نفت و گاز- اوّل در همهی دنیا [هستیم]. این خیلی ظرفیّت مهمّی است؛ امکان بسیار مهمّی است؛ اینکه دشمن میخواهد به هر قیمتی تسلّط خود را و قیمومیّت(۴) خود را بر این کشور اعمال کند، بهخاطر همین ثروتها است. این [نفت و گاز] یکی از منابع باارزش کشور است، [بهعلاوهی] فلزّات فراوان و باارزش، مراتع، جنگلها و امکانات فراوان دیگر. اگر از این ظرفیّتها استفاده بشود، اقتصاد ایران در میان بیش از دویست کشور جهان، بین دوازده کشور اوّل قرار خواهد گرفت؛ اگر با ابتکار جوانها، با حضور جوانها، با حضور مدیران فعّال و پُرکوشش انشاءاللّه بشود از این امکانات استفاده کرد، اقتصاد کشور در میان دوازده اقتصاد اوّل همهی دنیا قرار خواهد گرفت و از همه جهت پیشرفته خواهد شد که امروز البتّه اینجور نیست.
خب، ما چرا از این ظرفیّتها استفاده نکردهایم؟ علّت اینکه از این ظرفیّتها استفاده نشده است، وجود موانع است؛ من چند مورد از این موانع را میشمارم.
یکی از این موانع باور نداشتن بعضی از مسئولین ما به همین ظرفیّتها است؛ یا باور ندارند یا به اینها اهمّیّت نمیدهند. وجود اینهمه جوان در کشور، یک ظرفیّت مهمّی است؛ بعضی از مسئولین ما، در طول زمانها، به این اهمّیّتی نمیدادند؛ بعضیها این را باور نداشتند، اهمّیّت نمیدادند؛ این را که «از دست این جوانها کار برمیآید»، بعضیها قبول نداشتند، باور نداشتند. آن روزی که صنعت هستهای کشور شروع به فعّالیّت کرد و به آن اوجی که همه میدانید رسید، بعضیها بودند -حتّی بعضی از دانشمندان ما، بعضی از نسلهای قدیمی ما- که به ما میگفتند «آقا نکنید، فایدهای ندارد، نمیشود، نمیتوانید»؛ بعضیها به خود من نامه مینوشتند و میگفتند نمیتوانید. چرا؟ چون آن کسانی که دستاندرکار بودند، همه تقریباً جوان بودند؛ اکثر آنها در سنین حدود سی سال و کمتر از سی سال بودند؛ اینها توانستند. همان کسانی که منکر بودند، بعداً اعتراف کردند که «بله، اینها واقعاً توانستند این کار را انجام بدهند». امروز در صنایع مختلف، در نانوتکنولوژی، در صنایع گوناگون، در صنایع برتر -به قول فرنگیمآبها «هایتِک»- کشور، عمده جوانها هستند؛ مشغول کارند، دارند تلاش میکنند و میتوانند؛ جوانهای ما قادر به خیلی از کارهای بزرگ هستند. بعضی از مسئولینِ ما در طول زمان، این امکان را باور نداشتند یا به آن اهمّیّت نمیدادند.
به نظر من مهمترین چالش کشور ما یک چالش ذهنی است، یعنی همینکه افکار عمومی نمیدانند چقدر ثروت در اختیار کشور هست؛ بعضی از مسئولین ما هم متأسّفانه نمیدانند چقدر ثروت -ثروت انسانی و ثروت طبیعی- در اختیار کشور هست؛ دشمن هم از همین دارد استفاده میکند. دشمن میخواهد بگوید که شما نمیتوانید یا ندارید؛ بنده اصرار دارم به مردم بگویم که ما میتوانیم و ما دارا هستیم و امکاناتمان فراوان است. مسئولین ما باید به قدرت جوانان و به توانایی جوانان ایمان بیاورند و اهمّیّت بدهند؛ جوانان ما هم باید از کار خسته نشوند، از ابتکار خسته نشوند، از بعضی از قدرنشناسیها دلسرد نشوند. بعضی جوانها به ما شکایت میکنند که «ما این کار را کردیم یا میتوانستیم بکنیم یا میتوانیم بکنیم؛ [امّا] به ما اعتنائی نمیشود»؛ خیلی خب، دلسرد نباید بشوند؛ باید دنبال کنند کار را، ابتکار را؛ مسئول هم وظیفه دارد، خود جوان هم وظیفه دارد؛ این یکی از موانع.
یک مانع دیگر کمکاریها است. بعضی از افرادی که در بخشهای مختلف مسئولند، متأسّفانه دچار تنبلی و کمکاری بودهاند و هستند. وضع کشور اقتضا میکند کار پُرتوان و پُرتلاش را؛ مسئولین و مدیران در هرجا که هستند، بایستی تلاش را افزایش دهند.
یکی از موانعی که موجب شده ما از این ظرفیّتها استفاده نکنیم، اعتماد کردن به نسخهی بیگانگان بوده. عرض کردم؛ مردم ما در مقابل بیگانگان منفعل نیستند. بعضی از مسئولینِ ما در گوشهوکنار کشور به نسخهی بیگانگان اعتماد بیشتری دارند تا به نسخهی داخلی! و این هم خطای بزرگی است. شما ملاحظه کنید همین سیاست جمعیّتی غربیها که «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، سیاست اروپایی است، سیاست غربی است؛ خودشان هم عمل کردند و امروز دچار مشکلند؛ دارند جایزه میدهند که خانوادهها فرزنددار بشوند؛ میخواهند جبران کنند عقبماندگی را، فایده هم ندارد. این سیاست را، نسخهی غربی را [بعضیها] قبول کردند. ما چند سال قبل اصرار کردیم، گفتیم -در سخنرانی، در جلسات خصوصی با مسئولین- که موانع تولید نسل را بردارید؛ مسئولین هم قبول کردند، تصدیق کردند حرف ما را، منتها در مدیریّتهای میانی متأسّفانه موانعی وجود دارد؛ آنچنان که باید و شاید به این نسخهی اسلامی که «تَنَاکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا فَاِنّی اُباهی بِکُمُ الاُمَمَ یَومَ القِیامَة»(۵) عمل نمیکنند، [امّا] به نسخهی غربی عمل میکنند! این یکی از موانع پیشرفت ما است.
یکی دیگر، [عمل کردن به] سیاستهای بانک جهانی، سیاست تعدیل، سیاستهای مربوط به بعضی از معاهدات بینالمللی، به قول خودشان کنوانسیونها؛ این سیاستها را عمل کردن، جزو موانع پیشرفت در کشور است.
به درونزاییِ در اقتصاد بیتوجّه بودن. جزو سیاستهای اقتصاد مقاومتی و خصوصیّات اقتصاد مقاومتی، درونزایی است؛ درونزایی یعنی تولید ثروت بهوسیلهی فعّالیّت درونی کشور انجام بگیرد؛ چشم به بیرون نباشد، نگاهمان به بیرون نباشد. در طول سالهای گذشته، در دولتهای مختلف، چندبار میخواستند از بانک جهانی یا صندوق بینالمللی پول، وام بگیرند، بنده نگذاشتم؛ جلویش را گرفتم؛ مقدّمات را فراهم کرده بودند که این کار را انجام بدهند. اینکه ما از بیگانه طلب بکنیم و متعهّدِ در مقابل بیگانه بشویم، این خطای بزرگی است؛ باید اقتصاد درونزا باشد. البتّه معنای درونزا بودنِ اقتصاد این نیست که درهای کشور را ببندیم؛ نه، ما گفتهایم «درونزا و برونگرا» که حالا بعد در توضیح «حمایت از کالای ایرانی» این را عرض خواهم کرد. یکی از موانع هم عدم توجّه به سیاست درونزاییِ اقتصاد در کشور بوده است.
یکی از موانع پیشرفت ما، قبیلهگرایی سیاسی یا جناحی است؛ [یعنی] «این کار را اگر چنانچه شما بکنید خوب است، اگر جناح مقابل شما بکند بد است»؛ این اِشکال کار ما است. گرفتار جناحگرایی و قبیلهگراییِ سیاسی هستیم؛ این را باید کنار بگذاریم. کار خوب را اگر کسی انجام داده است که دشمن شما هم هست، وقتی مدیریّت دست شما است، تصمیمگیری با شما است، آن کار خوب را باید ترویج کنید، باید دنبال بکنید؛ [اینکه] «چون فلانی کرده است، پس ما نمیکنیم؛ چون جناح مقابل کرده است، نمیکنیم»، این خطا است؛ این غلط است. یکی از مشکلات ما این است.
یکی از مشکلات ما، عدم مبارزهی جدّی با فساد است. من اینجا عرض بکنم که امروز مسئلهی فساد در کشور یعنی شهرتِ فساد و مُفسد در کشور، به یک مسئلهی خیلی رایجی درآمده؛ نه، این خبرها نیست. البتّه فساد کمش هم بد است، کمش هم مضر است؛ امّا اینکه بعضی تبلیغ میکنند که «حالا همهجا را فساد گرفته»، نخیر، بههیچوجه اینجوری نیست. آدمهای صالح، آدمهای مؤمن، آدمهای درستکار، آدمهای پاکدست در مجموعهی مدیریّتهای کشور کم نیستند، زیادند؛ اکثر آنها هستند؛ حالا یک تعدادی هم البتّه فاسدند. البتّه با این فاسدها باید مبارزهی جدّی کرد، باید مبارزهی پیگیر کرد؛ اینکه ما بگوییم، یک سروصدایی راه بیفتد و بعد از چند وقتی هم خاموش بشود، این آن کاری نیست که برای کشور، در نهایت مفید باشد. پس یکی از مشکلات، عدم مبارزهی جدّی با فساد است.
عزیزان من! یکی از مشکلات ما، متّکی بودن کشور به نفت است. این نفت، نعمت خدا است در حقّ ما، امّا اینکه اقتصاد ما، متّکی به نفت است، این یکی از بزرگترین مشکلات کشور ما است. باید کاری کنیم، تلاشی بکنیم که نفت را مستقلّ از اقتصاد کشور بکنیم؛ اختیار ما دست نفت نباشد، اختیار نفت دست ما باشد. اختیار ما اگر دست نفت شد -[چون] قیمت نفت را قدرتهای دیگرند که معیّن میکنند، گاهی تحریم میکنند، گاهی میخرند، گاهی میگویند نباید از فلانی بخریم، از این کشور بخریم- این مشکلات وجود دارد. ما باید خودمان را از اقتصاد نفتی خلاص کنیم که البتّه کار بسیار دشواری هم هست؛ امّا بالاخره باید حتماً این کار در کشور انجام بگیرد.
یکی از موانع مهم، عیوب اساسی در سبک زندگی ما است؛ این دیگر مربوط به مسئولین نیست، مربوط به خود ما و شما آحاد مردم است. ما در سبک زندگی مشکلاتی داریم: یکی از مشکلات ما، مصرفگرایی است؛ یکی از مشکلات ما، اسراف و زیادهروی و زیاد خرج کردن است؛ یکی از مشکلات ما رفاهطلبیِ افراطی است؛ یکی از مشکلات ما اشرافیگری است. اشرافیگری متأسّفانه از طبقات بالا سرریز میشود به طبقات پایین؛ آدم متوسّط -[یعنی] از قشرهای متوسّط- هم وقتی میخواهد میهمانی بگیرد، وقتی میخواهد عروسی بگیرد، مثل اشراف عروسی میگیرد. این عیب است، این خطا است، این ضربهی به کشور میزند. زیاد مصرف کردن، زیادی خواستن، زیادی خوردن، زیادی خرج کردن، جزو عیوب مهمّ ما است در سبک زندگیمان.
ما نسبت به اقتصاد ملّیِ خودمان باید تعصّب داشته باشیم؛ مصرف جنس خارجی یکی از عیوب مهمّ ما است؛ ما بایستی تعصّب داشته باشیم نسبت به مصرف داخلی و جنس داخلی و اقتصاد ملّیمان. جوانهای ما تعصّب دارند نسبت به فلان تیم فوتبال؛ یکی طرفدار تیم قرمز است، یکی طرفدار تیم آبی است، [آن هم] با تعصّب؛ و حتّی [تعصّب به] تیمهای خارجی؛ یکی طرفدار تیم رئال است، یکی طرفدار تیم [دیگر]؛(۶) اینها تعصّب نسبت به این تیمها دارند؛ اگر همین مقدار و همین اندازه تعصّب را نسبت به اقتصاد ملّی و تولید داخلی داشته باشیم، بسیاری از کارهای ما اصلاح خواهد شد؛ این هم یکی دیگر از موانع.
خب، حالا راجع به شعار سال صحبت کنیم؛ موضوع «حمایت از کالای ایرانی»؛ این شعار امسال است. اوّلاً این را عرض بکنم؛ بعضیها میگویند «شما شعار سال معیّن میکنید، فایدهای ندارد؛ عمل که نمیکنند، چرا بیخودی شعار سال معیّن میکنید؟»؛ بنده قبول ندارم این حرف را. شعار سال با دو منظور مطرح میشود: یکی جهت دادن به سیاستهای اجرائی و عملکرد مسئولین دولتی و مسئولین حکومتی است، یکی توجیه افکار عمومی است؛ یعنی افکار عمومی توجّه پیدا کنند به اینکه چه مسئلهای امروز برای کشور مهم است؛ امروز برای کشور مسئلهی کالای ایرانی یک مسئلهی مهمّی است. دولتیها هم البتّه ممکن است در سالهای مختلف، بعضیهایشان این شعارهایی را که ما هر سال معیّن میکنیم قبول نداشته باشند، امّا آنهایی که قبول دارند تلاش میکنند، عمل میکنند، به قدر توان خودشان کار میکنند؛ البتّه اگر کار، بهتر و جامعتر انجام بگیرد، نتایج بیشتری به دست میآید. بنابراین، اینجور نیست که این شعارها بیفایده باشد؛ نخیر، شعارها اتّفاقاً بافایده است.
شعار امسال، هم خطاب به مسئولین است، هم خطاب به مردم است. شعار امسال [حمایت از] کالای ایرانی است. کالای ایرانی یعنی محصول نهایی کار و سرمایه و فعّالیّت اقتصادی و ذهن و ابتکار و همهچیز. سرمایهگذار با سرمایهی خود، کارگر با کار خود، طرّاح با ذهن خود و با دانش خود، اینها همه تلاش میکنند و محصول [کار آنها] میشود کالای ایرانی. بنابراین چیز باعظمتی است، چیز بسیار مهمّی است؛ این را بایستی حمایت کرد. در حمایت از این کالای ایرانی -که محصول تلاش فعّالان اقتصادی و فعّالان کارگری و سرمایهگذاران و برنامهریزان و طرّاحان و مانند اینها است- هم مردم نقش دارند بهعنوان تولیدکنندهی کالای ایرانی، هم مردم نقش دارند بهعنوان مصرفکنندهی کالای ایرانی؛ هم باید تولید کنند، هم باید مصرف کنند؛ هم باید در تولید تلاش کنند -که حالا عرض میکنم کارهایی را که باید انجام بگیرد- هم باید در مصرف مراقبت بکنند که کالای ایرانی مصرف کنند؛ و این هم یک وظایفی را بر عهدهی مردم و بر عهدهی مسئولین دولت قرار میدهد؛ مخاطب این شعار، هم مردمند، هم مسئولانند.
خب چهجوری حمایت بکنیم؟ این حمایت اوّلاً بهصورت افزایش تولید [است] که بهعهدهی مسئولین دولتی است -برنامهریزی کنند- و همچنین بهعهدهی خود مردم تا تولید داخلی افزایش پیدا کند.
تولید داخلی بهبود کیفیّت پیدا کند. از پیغمبر اکرم نقل شده است که فرمود: رَحِمَ اللهُ امرَءً عَمِلَ عَمَلاً فَاَتقَنَه؛(۷) کار را محکم و زیبا و خوب انجام بدهند، کیفیّت کار بالا برود.
حمایت، یکی انطباق با نیازها و سلیقهها و مزیّتهای روز است؛ این هم حمایت است؛ اینجور نباشد که نگاه نکنید که مردم چه میخواهند. تولید کالای ایرانی به این معنا است که باید چیزی تولید بشود که مطابق با سلیقهی مردم و میل مردم [باشد]، همراه با ظرافتهای لازم.
بازاریابی بیرون از کشور و صادرات هم یکی از انواع حمایت از کالای ایرانی است. بایستی ما که با پانزده کشور همسایهایم -غیر از کشورهای دیگرِ دوردست که میتوانند کالای ایرانی را مصرف بکنند، با پانزده کشور همسایه هستیم- از این همسایگی استفاده کنیم، کالای ایرانی را صادر کنیم؛ این، هم بهعهدهی وزارت خارجه است، هم بهعهدهی وزارت بازرگانی است، هم بهعهدهی فعّالان اقتصادی مردمی است؛ بازاریابی کنند. یک آماری را به من دادند -چون یادداشت نکردهام، این آمار درست یادم نیست، لکن آمار بسیار مهمّی بود- که اگر ما بتوانیم بیست درصد از تولیدات [مورد نیاز] کشورهای همسایهی خودمان را -فقط همسایه- [یعنی] بیست درصد از مجموع مصرف آنها را متعهّد بشویم، فلان تعداد شغل [ایجاد میشود] -یک عدد خیلی بالا که من الان درست یادم نیست، نمیتوانم عرض بکنم- که تأثیرش در ایجاد اشتغال در کشور و ایجاد ثروت ملّی بسیار زیاد خواهد بود؛ یکی هم این است.
بعد هم ارزان تمام کردن و رقابتپذیر کردن. یکی از کارهای بسیار مهم در کشور این است که بتوانیم تولید داخلی را رقابتپذیر با جنس خارجی به وجود بیاوریم؛ در حدّ امکان ارزانتر از جنس خارجی بتوانیم تولید کنیم که البتّه خود این مقدّماتی دارد؛ بعضی از مقدّمات بهعهدهی دولت است، بعضی هم بهعهدهی خود ما است.
الزاماتی هم این حمایت دارد که این الزامات اگر رعایت نشود، این حمایت انجام نمیگیرد. یکی از الزامات، مدیریّت جدّی واردات از سوی دولت است. دولتیها باید بهطورجدّی واردات را مدیریّت کنند. اجناسی که در داخل تولید میشود یا قابل تولید شدن است، باید حتماً [از] خارج [وارد] نشود. به بنده مراجعه میکنند، موارد زیادی شکایت میکنند میگویند ما این کارخانه را ایجاد کردهایم، این محصول را تولید کردهایم، بهمجرّد اینکه این محصول خواست بیاید بازار، یکوقت دیدیم درِ گمرک باز شد، از خارج، مشابه این جنس وارد شد! موجب میشود که بسیاری از کارخانجات ما از اینجهت ناکام بمانند؛ بعضی ورشکسته بشوند و مشکلات برایشان به وجود بیاید. بایستی حتماً این واردات مورد توجّه قرار بگیرد و مدیریّت بشود از سوی دولت.
بعضی اوقات یک چیزهایی را وارد میکنند، ما تذکّر میدهیم به مسئولین که چرا وارد شده است؟ در جواب ما میگویند این را که ما وارد نکردهایم، بخش خصوصی وارد کرده است؛ این جواب، جواب کافی نیست؛ بخش خصوصی بایستی مدیریّت بشود؛ دولت باید مدیریّت کند، مسلّط باشد بر اینکه چه چیزی وارد بشود و چه اندازه وارد بشود و چه چیزی وارد نشود؛ اینها را بایستی [توجّه کنند]؛ حتماً یکی از کارهای مهم همین است که بایستی انجام بگیرد.
یکی از الزامات، مبارزهی جدّی با قاچاق است که متأسّفانه در سالهای گوناگون، این مبارزهی جدّی بدرستی انجام نگرفته است و باید انجام بگیرد. البتّه اخیراً شنیدم که وزارت اقتصاد در گمرک یک سامانهای را به راه انداختهاند؛ نقل کردهاند که این سامانه بسیار مؤثّر است، بسیار مفید است برای اینکه جلوی قاچاق را بگیرد؛ بسیار خوب، این کار را دنبال کنند و این کار حتماً تحقّق پیدا بکند. جلوی قاچاق باید گرفته بشود. و مردم هم جنس قاچاق را، جنسی را که میفهمند این جنس قاچاق است، مقیّد باشند متعصّبانه این جنس را مصرف نکنند تا قاچاقچی برایش صرفه نداشته باشد که این کار را انجام بدهد. آمارهای کارشناسان جوان ما از تأثیر مخرّب واردات بر تولید کشور، آمارهای بسیار مهمّی است. کارشناسهای جوانی هستند که در این زمینهها کار میکنند و بسیار خوب میفهمند؛ اینها یک آماری را آوردند به بنده دادند و نشان دادند که فلان مقدار واردات، چقدر شغل را در کشور از بین میبرد! آنوقت ما از بیکاری جوانها مینالیم؛ واردات هم همینطور بیخودی مثل سیل وارد کشور میشود. پس بنابراین یکی از انواع حمایت هم این است که در داخل با قاچاق و با واردات بیرویه مبارزه بشود.
یکی از انواع حمایت هم سرمایهگذاری فعّالان اقتصادی در امر تولید است. اینجور نباشد که فعّالان اقتصادی دنبال کارهای سوداگرانه بیشتر بچرخند؛ اگر میخواهند سرمایهگذاری بکنند، سرمایهگذاریِ در امر تولید [بکنند]. اگر چنانچه نیّتشان را خالص کنند، خدایی کنند، برای کشور انجام بدهند، این سرمایهگذاری میشود عبادت؛ سرمایهگذاری سود دارد امّا چون برای پیشرفت کشور است، برای کمک به مردم است، این میشود یک عبادت.
خب، این مسائل مربوط به این مسئلهی حمایت از کالای ایرانی بود. من توصیهام این است: همانطور که عرض کردم، با تعصّب دنبال کالای ایرانی بگردید؛ فروشنده، کالای ایرانی بفروشد؛ خریدار، کالای ایرانی بخرد؛ مسئولین تولید ایرانی را کمک کنند و حمایت بکنند و از واردات و قاچاق جلوگیری کنند؛ این بحث تمام شد.
یک جمله راجع به مسائل منطقه و خباثت آمریکاییها عرض بکنم که این هم امر لازمی است، مسئلهی روز است. جمهوری اسلامی در این سالی که گذشت، پرچم عزّت و اقتدار ملّت ایران را در منطقه به اهتزاز درآورد. جمهوری اسلامی سهم مهمّی ایفا کرد برای شکستن کمر تکفیریها در منطقه؛ این کار را کرد. جمهوری اسلامی توانست در بخش مهمّی از این منطقه، شرّ تکفیریها را از سر مردم کم کند و امنیّت به وجود بیاورد؛ اینها کارهایی است که جمهوری اسلامی کرده. اینها کارهای بزرگی است، کارهای کوچکی نیست. حالا فضولهای بینالمللی، کسانی که در همهی مسائل داخلی مناطق مختلف دنیا میخواهند دخالت کنند، اعتراض میکنند که ایرانیها چرا در مسائل عراق، چرا در مسائل سوریه و امثال اینها شرکت میکنند، چرا دخالت میکنند؟ خب به شما چه؛ به شما چه! جمهوری اسلامی توانست نقشهی آمریکا را در منطقه خنثی کند؛ نقشهی آمریکا چه بود؟ نقشهی آمریکا این بود که گروههای شریر و ظالم و هتّاکی از قبیل داعش را به وجود بیاورد برای اینکه ذهن ملّتها را از رژیم غاصب صهیونیستی منصرف کند، آنها را مشغول کند به مسائل داخلی خودشان، به جنگ داخلی، به مشکلات داخلی و فرصتی برای آنها باقی نگذارد که به فکر رژیم صهیونیستی بیفتند؛ این نقشهی آمریکا بود که داعش را به وجود آورد؛ این نقشه را ما به توفیق الهی و بِاذناللّه، توانستیم خنثی کنیم.
آنها میگویند «ما در سرکوب داعش دخالت داشتیم»؛ دروغ میگویند! سیاست آمریکا این است که داعش را داشته باشند منتها در مشت خودشان. البتّه داعش و امثال داعش چیزهایی هستند که به وجود آوردنشان از سوی آمریکا برای آنها آسان است امّا نگه داشتنشان مشکل است. اینها میخواهند اینها را داشته باشند، در اختیار داشته باشند، در مشت خودشان باشند، هیچ انگیزهای ندارند که اینها را از بین ببرند؛ امنیّت منطقه مورد نظر اینها نیست، علاوه بر اینکه آمریکاییها قادر به ایجاد امنیّت در منطقه نیستند؛ دلیلش افغانستان [است]. چهارده سال است که آمریکاییها وارد افغانستان شدهاند؛ چه غلطی کردهاند؟ آیا توانستند امنیّت را در افغانستان به وجود بیاورند؟ ابدا! نتوانستند. حالا بعضی میگویند نتوانستند، بعضی هم میگویند نخواستند؛ هرکدام باشد، موجب این میشود که ادّعای آمریکا و امثال آمریکا -[یعنی] انگلیس و دیگران- برای حضور در منطقه ادّعای غلط و بیجایی باشد.
حضور ما به خواست دولتها است؛ هرجا رفتهایم به خاطر این بوده است که دولتها و ملّتهای منطقه از ما خواستهاند؛ زورگویی هم نکردهایم، بکن نکن هم نکردهایم، دخالت در امور کشورها هم نکردهایم؛ کمک میخواستند، کمک کردیم؛ کمک را [هم] با انگیزههای عُقلایی و منطقی انجام دادیم؛ این را همه بدانند. هر کمکی که در زمینهی مسائل منطقه انجام گرفته است با محاسبات بسیار منطقی و عاقلانه انجام گرفته است؛ اینجور نیست که کسی از روی احساسات اقدامی کرده باشد؛ نه، نخیر. ما بحمداللّه توانستیم، موفّق هم شدیم، بعد از این هم همین خواهد بود. ما قصد دخالت در کشورها نداریم و بدون شک میتوانم این را عرض بکنم که در مسائل منطقه، آمریکا به مقصود خود نخواهد رسید و ما انشاءالله مقاصد خودمان را تحقّق خواهیم بخشید.
من بحث را جمعبندی کنم عزیزان من! آنچه را عرض کردیم در چند جمله جمعبندی کنم و خلاصه کنم؛ جمعبندی بحث ما این است:
اوّلاً همهی مشکلات کشور قابل حل است؛ ما در کشور هیچ مشکلی که قابل حل نباشد نداریم؛ هیچ مشکلی که کلید آن و حلّ آن دست بیگانهها باشد نداریم. مشکلات هست، امّا همهی مشکلات کشور قابل حل است، کلیدش هم دست خود ملّت ایران و مسئولین کشور است.
نکتهی دوّم: انقلاب با قدرت و با نشاط دارد پیش میرود؛ چهلسالگی انقلاب دوران پیری انقلاب نیست، دوران عقبگرد انقلاب نیست، دوران پختگی و نشاط انقلاب است. انقلاب در چهلسالگی، بحمداللّه با قدرت، با حفظ شعارها و با برافراشته بودن پرچمهای اصلی، همچنان دارد به پیش میرود.
نکتهی سوّم: جوانان ما در همهی میدانها سرمایهی امید کشورند؛ جوانان خیلی باارزشند. در صنایع برتر، جوانها هستند که مشغول فعّالیّتند؛ در مسائل فرهنگ و هنر، جوانها هستند که مشغول فعّالیّتند؛ در نظامیگری و فرماندهی، جوانها هستند که نقشآفرینی میکنند؛ در مدیریّت هم هرجا جوانها باشند، مدیریّت، مدیریّت بانشاطتری خواهد بود و توصیهی ما این است که در مدیریّتهای مختلف، جوانها بیشتر به کار گرفته بشوند و بیشتر مورد استفاده قرار بگیرند.
نکتهی بعدی: دشمن امیدوار بود -این نکته مهم است- که نسل سوّم انقلاب و نسل چهارم انقلاب از انقلاب روگردان بشوند، [ولی] امروز گرایش و پایبندی نسل سوّم و چهارم انقلاب به انقلاب و علاقهمندی عمیق و پختهی آنها به انقلاب، از نسل اوّل اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. دشمن سعی میکند مشکلات را بزرگنمایی کند و بمراتب بزرگتر و بیشتر از آن مقداری که هست نشان بدهد.
بنده در مقابل عرض میکنم همهی این مشکلات، به توفیق الهی و به هدایت الهی، به دست جوانهای ما قابل حل است. دشمن از بالندگی نسل جوان ما بشدّت نگران و عصبانی است. اینکه شما دیدید دشمنها -آمریکاییها و غربیها- اینقدر با سانتریفیوژهای ما مخالفت کردند، فقط بهخاطر این نبود که این سانتریفیوژها اورانیوم را غنی میکند، بلکه بیشتر از آن بهخاطر این بود که این حرکتِ علمی، ذهن جوانان ما را غنی میکند، آنها را آماده میکند برای کارهای بزرگتر؛ بیشتر از این جهت که توانایی جمهوری اسلامی را در بالنده ساختنِ نسلِ جوانِ کشور نشان میدهد. من به شما عرض بکنم جوانهای عزیز ما این کشور را خواهند ساخت، بهتر از آن چیزی که در ذهن نسل قبلی -که نسل ما است- وجود داشته است؛ انشاءاللّه بهتر خواهند ساخت و خواهند توانست پرچم استقلال و عظمت و شرافت این کشور را از آنچه تا امروز بوده است، بلندتر کنند.
پروردگارا! جوانان ما را مشمول لطف و رحمت و هدایت خود قرار بده و قدمهای آنها را در صراطِ مستقیمِ حق ثابت بدار. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ایران اسلامی را روزبهروز سربلندتر بفرما و روح مطهّر امام بزرگوار را که این راه را بر روی ما گشود، با ارواح اولیای خودت محشور بفرما. پروردگارا! قلب مقدّس ولیّعصر را از ما راضی و خشنود کن؛ دعای آن بزرگوار را شامل حال ما بفرما. پروردگارا! هدایت معنوی و غیبی آن بزرگوار را شامل حال ما بفرما؛ ما را از یاران آن بزرگوار قرار بده و در فرجش تعجیل بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
۱) برگزیدهها، سخنان برگزیده
۲) بیانات در دیدار مردم استان آذربایجان شرقی (۱۳۹۶/۱۱/۲۹)
۳) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی در مشهد مقدّس (۱۳۹۶/۱/۱)
۴) سرپرستی
۵) جامعالاخبار، ص ۱۰۱
۶) خندهی حضّار و معظّمٌله
۷) شواهدالتّنزیل، ج ۱، ص ۵ |
2,068 | 1398/12/13 | بیانات پس از کاشت نهال در آستانه روز درختکاری | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45076 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی نبیّه و آله الطّاهرین
خدا را شاکر هستیم که این توفیق را به ما داد که در ایّام درختکاری با کسانی که به این حرکتِ با برکت در سطح کشور اقدام میکنند، ما هم همکار بشویم و ما هم یک درختی غرس کنیم. دربارهی مسئلهی محیط زیست صحبتهای زیادی بنده کردهام و دیگران هم گفتهاند؛ امروز میخواهم راجع به مسئلهی جاری کشور، یعنی این مسئلهی بیماری شایعی که در کشور هست، چند جمله عرض بکنم.
قبلاً از پزشکان و پرستاران و مجموعههای درمانی، من صمیمانه تشکّر کردهام؛ لازم میدانم مجدّداً از همهی این عزیزان سپاسگزاری کنم. حقّاً و انصافاً در این روزها نمونههایی دیده شد که درس برای همهی ما است و بحمدالله نشاندهندهی مسئولیّتپذیری و تعهّد انسانی و دینیِ مجموعههای درمانی ما در کشور است. پزشکان، پرستاران، بقیّهی عوامل درمانی حقیقتاً در حال جهاد فیسبیلالله هستند؛ این کاری که امروز اینها میکنند جهاد فیسبیلالله است و ارزش خیلی بالایی دارد. لازم میدانم از خانوادههای این عزیزان هم تشکّر کنم -همسرانشان، فرزندانشان و پدر مادرهایشان که تحمّل میکنند این سختی را- بعضی از این عزیزان روزها، شبهای متوالی به منازل خودشان سر نمیزنند و مشغول کار هستند، کار شبانهروزی در واقع میکنند، خانوادهها تحمّل میکنند، صبر میکنند، از آنها هم من عمیقاً متشکّرم.
لازم میدانم برای بیمارانی که چه در بیمارستانها هستند، چه در منازل خودشان بستری هستند، برای همهشان دعا کنم و طلب عافیت کنم از خدای متعال؛ و برای درگذشتگان طلب رحمت و مغفرت کنم و برای بازماندگان آنها طلب صبر و سکینه و آرامش کنم و به آنها تسلیت عرض بکنم.
چند درخواست از مردم عزیزمان دارم؛ یک درخواست این است که از توصیهها و دستورالعملهای مجموعههای مسئول تخطّی نکنند؛ در مورد پیشگیری، در مورد تمیز نگه داشتن دست و صورت و محیط زندگی و آلوده نکردن اینها و جلوگیری از آلوده شدن اینها، دستورهایی که مجموعهی متخصّص و کارشناس میدهند، اینها را باید عمل کرد. یقیناً هر چیزی که کمک کند به سلامت جامعه و عدم شیوع این بیماری، یک حسنه است؛ در نقطهی مقابل هر چیزی که کمک کند به شیوع این بیماری، یک سیّئه است. خدای متعال ما را موظّف کرده که نسبت به سلامت خودمان و سلامت دیگران، سلامت مردم، احساس مسئولیّت کنیم؛ بنابراین توصیهِی اّول این است که ما کاملاً رعایت مقرّراتی را که مسئولین برای ما مشخّص میکنند، برای خودمان فریضه بدانیم و لازم بدانیم و عمل کنیم.
توصیهی بعدی که بسیار توصیهی مهمّی است، توصیهی به توسّلات و توجّهات به پروردگار و درخواست کمک الهی است؛ این یک امر لازمی است و قرآن کریم به ما دستور میدهد: قُل ما یَعبَؤُا بِکُم رَبّی لَولا دُعاٰؤُکُم؛(۱) در یک جای دیگر: وَ اَنیبوا اِلی رَبِّکُم وَ اَسلِموا لَه؛(۲) در یک جای دیگر: وَ اذکُر رَبَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعًا وَخیفَة؛(۳) و موارد متعدّدی در قرآن هست که ما را دستور میدهند در مقابل حوادث گوناگون -فرق نمیکند، چه حوادث طبیعی از این قبیل، چه حوادث گوناگون دیگری که پیش میآید برای کشور، برای ملّت، برای اشخاص خودمان- دست توسّل بلند کنیم به خدای متعال و از خداوند متعال بخواهیم. حالا گاهی چیزهایی نقل میکنند که مثلاً فرض کنید فلان عمل را، فلان دعا را [بخوانیم]؛ بنده حالا توصیهی خاصّی در این زمینه ندارم. دعا یعنی اینکه ما با خدای متعال حرف بزنیم، از خدای متعال بخواهیم. بنده خیلی هم امیدوار هستم بخصوص به دل پاک و صاف جوانها، و عناصر مؤمن و متّقی و پرهیزگار که اینها واقعاً میتوانند با دعای خودشان بلاهای بزرگ را دفع کنند. این بلا به نظر ما بلای آنچنان بزرگی نیست، از این بلاها بزرگتر هم وجود داشته و دارد، خودمان هم در کشور مواردی را مشاهده کردهایم. میتوانند با دعا، با توسّلات و با طلب شفاعت و وساطت از ائمّهی اطهار (علیهم السّلام) و طلب کمک از آن بزرگواران و توسّل به ائمّهی اطهار (علیهم السّلام) و به رسول و نبیّ مکرم اسلام خیلی از مشکلات را برطرف کنند؛ این هم توصیهی بعدی من است. حالا اگر به طور مشخّص هم آدم بخواهد توصیه کند، من توصیه میکنم دعای هفتم صحیفهی سجّادیّه را که در مفاتیح هم هست این دعا: یَا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ وَ یَا مَنْ یُفثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِد؛(۴) این دعا دعای خیلی خوبی است، خوشمضمونی است، با توجّه به معنا این دعا را بخوانند و با این الفاظ زیبا از خدای متعال بخواهند. این هم یک مطلب.
و نکتهی بعدی این است که از همهی دستگاههای کشور تقاضا میکنیم و درخواست میکنیم که با احساس مسئولیّت با وزارت بهداشت که در این زمینه در صف مقدّم قرار دارد، همکاری کنند و همهی امکانات را در اختیار آنها بگذارند. ما البتّه از نیروهای مسلّح و دستگاههایی که مرتبط با دفتر ما هستند هم خواستهایم که آنها هم در این زمینه همهی امکاناتشان را در اختیار مردم قرار بدهند. این حادثه فقط در کشور ما پیش نیامده؛ میدانید و شنیدید که این حادثه در بسیاری از کشورهای دنیا امروز هست؛ تفاوتش البتّه این است که در بسیاری از کشورها پنهانکاری میکنند، نمیگویند؛ مسئولین ما با صفا و صداقت از روز اوّل با شفّافیّت خبررسانی کردند، مردم را در جریان قرار دادند که خب کار خوبی هم بود. یک جاهایی هم نمیگویند امّا میدانیم، اطّلاع داریم که در یک جاهایی خیلی شدیدتر و همهگیرتر از کشور ما وجود دارد. ما برای گرفتار شدههای در کشورهای دیگر هم از خدا طلب عافیت میکنیم و میخواهیم که خداوند انشاءالله به آنها کمک بکند.
و مطلب آخر هم این است که مسئله یک مسئلهی گذرا است، یک چیز فوقالعاده نیست؛ از این حوادث در کشور پیش میآید. البتّه من نمیخواهم مسئله را خیلی کوچک بگیرم امّا خیلی هم بزرگش نکنیم مسئله را. یک قضیّهای است پیش آمده، یک مدّتی است -مدّتی که انشاءالله خیلی طولانی نخواهد بود- این برای کشور وجود خواهد داشت، بعد هم رخت برمیبندد و میرود. تجربیّاتی که ما در این زمینه به دست میآوریم و فعّالیتی که مردم میکنند، دستگاهها میکنند و در واقع یک رزمایش عمومی در این زمینه انجام میگیرد، این میتواند یک دستاورد باشد. اگر این دستاوردها را داشته باشیم، بلا برای ما تبدیل میشود به نعمت، تهدید تبدیل میشود به فرصت؛ که خوشبختانه من شنیدم در مردم هم از این قبیل همکاریها و محبّتها زیاد هست. فرض بفرمایید که دکاندار بیرون دکانش در خیابان، شیر آب گذاشته و وسایل شوینده گذاشته که رهگذرها اگر مایلند بیایند آنجا دستشان را صابون بزنند -من باب مثال- خب اینها خیلی با اهمّیّت است. یا فلان پرستار، عروسی خودش را عقب انداخته برای اینکه بتواند به این کار برسد؛ یا بعضیها کمکهای مالی مثلاً در مجموع میکنند؛ اینها بسیار کارهای خوبی است. این در واقع یک رزمایش عمومی مردمی و دستگاههای ذیربط است که انشاءالله امیدواریم دستاورد خوبی برای کشورمان داشته باشد و روزگار عافیت کامل به این ملّت نزدیک باشد انشاءالله.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) سورهی فرقان، بخشی از آیهی ۷۷؛ « بگو اگر دعای شما نباشد، پروردگار هیچ اعتنائی به شما نمیکند ...» |
2,069 | 1398/12/08 | تشکر رهبر انقلاب از زحمات پزشکان و پرستاران در مبارزه با کرونا | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45038 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بنده میخواهم صمیمانه تشکّر کنم از پزشکان و پرستاران و مجموعهی دستاندرکاران پزشکی در مواجهه و مبارزهی با این بیماریای که اخیراً در کشور به وجود آمده؛ همچنین تشکّر کنم از وزارت بهداشت و درمان و مجموعهی همکاران آقای وزیر بهداشت در این مجموعه به خاطر تلاشهایی که میکنند و زحمتی که میکشند؛ من برنامهی امروز را فقط ترتیب دادم برای همین که این تشکّر را بکنم در حضور آقای دکتر مرندی رئیس محترم فرهنگستان علوم پزشکی. دوست داشتم که این تشکّر قلبی خودم را به همهی برادران و خواهران محترم پزشک و پرستار و کادرهای درمانی عرض بکنم. انشاءالله که موفّق باشید؛ کارتان بسیار باارزش است؛ هم ارزش جامعهی پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا میبرد-که برده- هم مهمتر از این، ثواب الهی است که خدای متعال قطعاً به شما اجر خواهد داد و ثواب خواهد داد. و امیدواریم که انشاءالله این کار برجسته و سنگین خیلی هم طولانی نشود و انشاءالله زودتر کلک این ویروس منحوس(۱) گرفته بشود انشاءالله. انشاءالله همهتان موفّق باشید.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) خندهی معظّمٌله |
2,070 | 1398/12/04 | بیانات در ابتدای جلسه درس خارج فقه و تشکر از حضور ملت ایران در انتخابات | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45002 |
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) در ابتدای جلسهی درس خارج فقه از درخشش مطلوب ملت ایران در امتحان بزرگ انتخابات و ناکام گذاشتن فرصتطلبی و تبلیغات همهجانبه دشمنان، تشکر کردند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم بیانات رهبر انقلاب را منتشر میکند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
قبل از اینکه عرایض درسی را شروع کنیم، من به خاطر این امتحان بزرگ و مطلوبی که ملّت ایران در روز جمعه دادند، دو سه جمله عرض بکنم:
اوّلاً حقیقتاً بایستی تشکّر کرد از ملّت بزرگ ایران. شما میدانید که علیه شرکت مردم در انتخابات چه حجمی کار شد؛ در فضای مجازی، در دستگاههای گوناگون، از هر عاملی که توانستند استفاده کردند. حالا نه در این چند روز اخیر؛ از یک ماه پیش، از دو ماه پیش: «اینکه انتخابات نیست، اینکه انتخاب واقعی نیست، اینکه شورای نگهبان چنین کرده» و از این قبیل حرفها. هر چه نزدیکتر شدیم، این حجم بیشتر شد؛ حالا آخری هم این بیماری [جدید] که این هم شد یک بهانهی خوبی. شب پنجشنبه که جمعهاش انتخابات بود، خبر بُروز این ویروس و این بیماری در قم مثلاً داده شد، [دشمن] از سحر پنجشنبه شروع کرد تبلیغات کردن که «مردم نبادا بروید در صف انتخابات بِایستید، در صف رأی دادن بِایستید، آنجا چنین است، چنان است، بیماری هست، مرض هست، ویروس هست»؛ ببینید! یعنی از کمترین فرصتی استفاده کردند و نگذاشتند حتّی چند ساعت هدر برود؛ بلافاصله شروع کردند به گفتن و دائم تأکید کردند.
خب مردم آمدند پای صندوقها؛ شما در تلویزیون دیدید، بیرون هم هرجا رفتید رأی دادید حتماً دیدهاید اجتماع مردم را. با اینکه مردم قم -که خداوند متعال برکاتش را بر این مردم زیاد کند- درمرکز این [بیماری] بودند، اوّل اسم آنها آورده شد، یکی از شلوغترین حوزههای انتخابی در انتخابات، حوزههای قم بود که آنها آمدند. ببینید، این ملّت، ملّتی است که خدای متعال اراده کرده آن را پیروز کند؛ انشاءاللّه. این واقعاً جای تشکّر دارد؛ جای شکر از پروردگار را دارد، چون مقلّبالقلوب خدا است، دلها دست او است؛ از مردم هم حقیقتاً به خاطر این باید تشکّر کرد. این نکتهی اوّل.
دوّم اینکه، ببینید دشمن به کجاها کار دارد؛ فقط مسئلهی اقتصاد نیست، فقط مسئلهی فرهنگ نیست، فقط مسئلهی باورهای انقلابی و دینی نیست، حتّی به انتخاباتش [کار دارد]؛ نمیخواهند این ظاهره و پدیدهی شرکت مردم به نام دین، در پای صندوق رأی و در خدمت انتخاب تثبیت بشود؛ همیشه ضدّ این را تبلیغ کردهاند، همیشه گفتهاند که دین با انتخابات و با آزادی و با دموکراسی و با این چیزها مخالف است؛ حالا [چطور] ببینند که دین مظهر کامل یک مردمسالاری همهجانبه است که بعضی از خارجیها هم اعتراف کردند. ما در طول این ۴۱ سال، ۳۷ یا ۳۸ انتخابات داشتهایم؛ کجای دنیا این همه به مردمسالاری اهتمام میورزند؟ به این هم کار دارند؛ دشمن به همه چیز کار دارد. دشمن را بشناسیم، حواسمان جمع باشد، «مَن نامَ لَم یُنَم عَنه»؛(۱) اگر شما در سنگر، در مقابل دشمن خوابت ببرد، معنایش این نیست که دشمن هم خوابش برده؛ او ممکن است بیدار باشد؛ کما اینکه همین جور هم هست. هزاران نفر را میگذارند برای پیگیری مسائل گوناگون ایران؛ ما بایستی میلیونها نفر آماده باشیم برای اینکه، هم دفاع کنیم، هم ضربه بزنیم؛ ما هم باید متقابلاً به آنها حمله کنیم؛ چه تبلیغاتی و چه انواع و اقسام کارهایی که از دست یک ملّت انقلابی برمیآید.
|
2,071 | 1398/12/02 | بیانات در گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در انتخابات | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44989 |
خبرنگار: بسماللهالرّحمنالرّحیم. حضرت آقا! از طرف جامعهی رسانهای کشور بویژه رسانهی ملّی خدمت شما سلام عرض میکنم؛ صبحتان بخیر.
معظّمٌله: علیکم السّلام و رحمةالله؛ صبح شما هم بخیر. خسته نباشید.
خبرنگار: متشکّرم از شما. حضرتعالی طبق دورههای گذشته و مثل انتخابات قبل، در نخستین دقایق رأیگیری در پای صندوقهای رأی حضور داشتید و رأی خودتان را به صندوق انداختید. هم اکنون میلیونها ایرانی شاهد حضور شما در اینجا ــ در حسینیّهی حضرت امام خمینی ــ هستند. حضرتعالی بفرمایید که چه توصیه و چه پیامی دربارهی انتخابات برای ملّت غیور و سرافراز ایران اسلامی در این روز تاریخی و سرنوشتساز دارید؟
معظّمٌله: بسماللهالرّحمنالرّحیم. اوّلاً روز انتخابات روز یک جشن ملّی است؛ این جشن را به همهی هممیهنان عزیزمان در سراسر کشور تبریک میگویم؛ ثانیاً روز احقاق حقّ مدنی ملّت است که میخواهند بیایند رأی بدهند و شرکت خودشان در ادارهی امور کشور را ــ که حقّ آنها است ــ به دست بیاورند؛ ثالثاً یک تکلیف شرعی است که اینها را ما قبلاً هم عرض کردهایم. و حقیقت این است که انتخابات متضمن منافع ملّی کشور است. هر کسی که به منافع ملّی کشور علاقهمند است، در انتخابات شرکت میکند.
توصیهی من این است اوّلاً همه با همّت حرکت کنند و بیایند به اشخاص مورد نظر خودشان ــ که به آن رسیدهاند ــ رأی بدهند؛ و این کار را هرچه زودتر انجام بدهند، این توصیهی همیشگی ما است؛ یعنی نگذارند آخر شب و آخر وقت؛ همین اوّل وقت ــ اوّل روز، نیمهی اوّل روز ــ بیایند رأی بدهند و جمعیّت در پایان روز متراکم نشود. و بعد هم در هر شهری به تعداد نامزدهای آن شهر رأی بدهند؛ مثلاً در تهران به سی نفر رأی بدهند واقعاً؛ اسم سی نفر را بنویسند؛ این خیلی کمک میکند به اینکه انشاءالله مجلس، یک مجلس قوی باشد.
از خداوند متعال میخواهیم که به ملّت ایران توفیق بدهد، خیر بدهد؛ و رحمت و برکت خودش را بر این ملّت انشاءالله نازل کند و این انتخابات را هم مایهی خیر و برکت برای این کشور قرار بدهد.
از شما دوستان رسانهای هم تشکّر میکنیم که زحمت کشیدید و باز هم زحمت خواهید کشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
خبرنگار: حضرت آقا از شما سپاسگزارم و متشکّرم. |
2,072 | 1398/11/29 | بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44955 |
بهمناسبت سالروز قیام بیستونهم بهمن ۱۳۵۶ مردم تبریز (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. این دیدار سالیانه، یکی از شیرینترین و پُرخاطرهترین دیدارهای این حقیر است؛ کمااینکه دیدار با مردم تبریز و آذربایجان هم در طول سفرهایی که ما داشتهایم، همواره یکی از بهترین، شیرینترین، بهیادماندنیترین دیدارها و سفرهای این حقیر بوده. خوشحالم از اینکه یک بار دیگر جمعی از مردم غیور، مؤمن، انقلابی، صادق و شجاعِ آذربایجان و تبریز را در این حسینیّه ملاقات میکنیم؛ خیلی خوش آمدید.
در منقبت تبریز و تبریزی و آذربایجانی، ما خیلی صحبت کردهایم و باز هم جای صحبت باقی است. انسان هر چه ذهن را میبرد به سمت حوادث تاریخیِ دوران انقلاب و قبل از انقلاب، اهمّیّت مردم تبریز و مردم آذربایجان و تأثیرشان را بیشتر احساس میکند. اگر بخواهیم در یک جمله دربارهی این مردم یک قضاوت اجمالی بکنیم، باید بگوییم در آذربایجان، غیرت دینی، غیرت ملّی، غیرت انقلابی متبلور است در رفتار مردم و در شخصیّت و هویّت مردم؛ از دین دفاع کردهاند، از کشور دفاع کردهاند، از انقلاب دفاع کردهاند، از ملّیّت دفاع کردهاند، از هویّت دینی دفاع کردهاند. آن روزی که در آذربایجان انگیزههای خصمانهای، افکار انحرافی ضدّدینی را ترویج میکرد، اتّکاء منجیان انقلاب مشروطهی آن روز، به فتوای فقها بود. هیچ کس باور نمیکرد که ستّارخان و باقرخان از مرجع تقلید دستور بگیرند، حکم بگیرند، امّا این جوری بود؛ هویّت دینی را اینها حفظ کردند و همواره نگه داشتند.
یک نکتهی مهمّی که در بیانات امامجمعهی محترم هم تکرار شد و خوب بود، این بود که در آذربایجان، در تبریز، مسائل، بههنگام اتّفاق میافتد، با تأخیر اتّفاق نمیافتد؛ [یعنی] آن وقتی که لازم است و در لحظهی لازم. بنده بارها گفتهام، در خطّ تولید که این محصول از جلوی شما -که در یک نقطهای ایستادهاید- عبور میکند، شما باید یک کاری روی این محصول انجام بدهید؛ اگر پنج ثانیه تأخیر کنید، محصول میرود، ناقص میماند؛ در همان لحظه بایستی تصمیم بگیرید و عمل بکنید؛ آذربایجان این جوری عمل کرده، در لحظه تصمیم گرفته و عمل کرده. دربیستونهم بهمن ۵۶ که امروز سالگرد و یادآور آن حادثهِی عظیم است این جور بود؛ یعنی بِوقت تصمیم گرفتند و عمل کردند و خدا برکت داد، که حالا اجمالاً عرض خواهم کرد که خدا چگونه برکت میدهد به این جور کارها.
در برابر مسائل بعد از انقلاب هم همین جور. ما در جریان بودیم؛ اینجا در شورای انقلاب، همه به طور دائم متوجّه مسائل تبریز بودند، امام هم متوجّه بودند؛ یک عدّهای هم متوحّش بودند، امام فرمودند هیچ کس متوحّش نباشد؛ خود مردم تبریز از عهدهی رفع فتنه برمیآیند، احتیاج به کس دیگری نیست؛ همین جور هم شد. از اطراف و اکناف، ضدّانقلاب را جمع کردند کشاندند به تبریز، در همان ماههای اوّل انقلاب، بلکه بتوانند یک غائلهای، فتنهای درست کنند؛ آن کسی که علاج کرد فتنه را خود مردم تبریز بودند؛ خود مردم تبریز، خود جوانهای تبریز، آمدند وسط میدان. در دفاع مقدّس همین جور؛ در مسائل بعد از دوران دفاع مقدّس، در فتنههای گوناگون، در سال ۸۸، در مسائل بعدی همیشه تبریز جلودار بوده، همیشه مقدّم بر دیگران حرکت میکرده. با اینکه پیکر شهید سلیمانی را نیاوردند تبریز، امّا در بدرقهی شهید، حرکت عظیم مردم و اجتماعی که در تبریز شد- بنده در تلویزیون نگاه میکردم -واقعاً اشک انسان را جاری میکرد؛ اینها خیلی مهم است، اینها خیلی بامعنا است؛ بعد هم که راهپیمایی بیستودوّم بهمن در آن سرما و در آن برف و در آن هوای کذائی با آن اجتماع عظیم مردم. اینها چیزهایی است که چشمها آنها را میبینند؛ چشمهای دوست میبینند و امیدوار میشوند، چشم دشمن هم میبیند و حسابِ کارِ خودش را میکند؛ دشمن هم میبیند اینها را. دشمن، خواب هم نیست، کور هم نیست، میبیند در ایران چه خبر است؛ [لذا اینها] تأثیر میگذارد، که حالا عرض میکنیم.
تأثیر حضور بههنگام و درلحظه، یک تأثیری است که خدای متعال به آن یک لطف و عنایت خاصّی دارد؛ یعنی وقتی که کار را شما در لحظهی نیاز انجام میدهید، برکات آن کار بیشتر خواهد شد. حالا مثلاً همین بیستونهم بهمن ۵۶؛ عقیدهی بنده این است که اگر مردم تبریز روز بیستونهم بهمن این چهلم را برای نوزدهم دی نمیگرفتند، به احتمال زیاد نوزدهم دی به فراموشی سپرده میشد، در امواجِ تبلیغاتِ گوناگونِ آن روز فراموش میشد. خدای متعال برکت داد؛ مردم ایستادند، مقاومت کردند، شجاعت به خرج دادند، چهلم گرفتند برای شهدای نوزدهمِ دیِ قم؛ چون بهموقع بود، چون درست و بهجا بود، چون بههنگام بود، خدای متعال برکت داد؛ برکتش چه بود؟ این بود که در دنبالهی این حرکت، حرکت عمومی ملّت ایران اتّفاق افتاد. بعد از تبریز چندین شهر -دیگر حالا یک شهر نبود- چهلم شهدای تبریز را گرفتند؛ یعنی یاد گرفتند که باید چه کار کرد. جادّه را تبریزیها باز کردند؛ این جوری خدا برکت میدهد. و حرکت عمومی ملّت ایران به یک حادثهای منتهی شد که این حادثه در طول تاریخ کشور ما سابقه ندارد: ریشهکن کردن حکومت طاغوت و روی کار آوردن حکومت اسلام؛ برکت الهی این است.
بنده به آذربایجان و به تبریز خیلی امیدوار هستم، به جوانها خیلی امیدوارم. اکثر شما که اینجا هستید جوان هستید؛ شما آن روز را یادتان نیست، آن روز را ندیدهاید، امام را هم ندیدهاید، دوران دفاع مقدّس را هم ندیدهاید، امّا ظرفیّتِ شما از ظرفیّت آن عزیزانی که در دفاع مقدّس مجاهدت کردند، اگر بیشتر نباشد کمتر نیست؛ این اعتقاد من است. امروز جوان آذربایجانی مرد و مردانه در میدان دفاع از انقلاب میایستد، سینه سپر میکند -در زمینهی جنگ نرم، در مسئلهی عقاید، در مسئلهی افکار گوناگون، در مواجههی با تبلیغات خصمانهی دشمن- و اگر چنانچه یک وقتی حادثهای پیش بیاید و حضور در میدان به صورت دیگری لازم باشد، باز هم من میبینم که این جوانها آمادهاند. در مسائل اقتصادی، در مسائل سیاسی، در مسائل علمی، در گونهگون مسائل کشور، آذربایجان حقّاً و انصافاً آماده است که نقش ایفا کند و انشاءالله به توفیق الهی، این نقش تعیینکننده را ایفا خواهد کرد.
امروز بنده دربارهی انتخابات میخواهم مقداری صحبت کنم؛ مخاطب این سخن، شما عزیزانی هستید که اینجا هستید، و کسانی که بعداً صحبت ما را از بلندگوهای دیگری خواهند شنید. مسئلهی انتخابات خیلی مهم است. من به شما عرض بکنم که انتخابات یک جهاد عمومی است؛ انتخابات مایهی تقویت کشور است؛ انتخابات مایهی آبروی نظام اسلامی است. میبینید تبلیغات آمریکاییها را که چطور میخواهند بین نظام اسلامی و بین مردم فاصله بیندازند؟ زیاد هم کار میکنند، دائم مشغول کارند، به قول خودشان اتاق فکر -به هیئتهای اندیشهورز میگویند اتاق فکر- تشکیل میدهند، مینشینند، فکر میکنند، برنامهریزی میکنند؛ چند دَه نفر، چند صد نفر در بخشهای مختلف، مسئول کار ایران و بحث افکار عمومی ایران هستند که مینشینند فعّالیّت میکنند. هدف فعّالیّت این است که جوان ایرانی را از نظام اسلامی جدا کنند؛ امّا به نتیجه نمیرسند. میبینید در بیستودوّم بهمن چه اتّفاق میافتد، در بزرگداشت شهید عزیزمان سلیمانی چه اتّفاق میافتد! در انتخابات، همین اتّفاق باید بیفتد؛ یعنی ببینند دشمنان که با وجود اصرار آنها برای اینکه مردم را از نظام جدا کنند، مردم به انتخابات اقبال میکنند؛ که این اقبال، آبروی نظام اسلامی است.
چشم دوستان و دشمنان هم دوختهی به اینجا است؛ به این هم توجّه داشته باشید. دشمنان میخواهند بدانند که حالا بعد از این همه تلاش و تبلیغات و مشکلات اقتصادیای که در کشور وجود دارد و بدعهدیای که غربیها و اروپاییها با ما کردند و فشارهایی که -به قول خودشان فشار حدّاکثری- آمریکاییها دارند وارد میکنند، بالاخره نتیجهاش در مردم چه شده؟ دشمن دارد نگاه میکند و میخواهد این را ببیند. دوستان ما هم در اطراف دنیا با نگرانی نگاه میکنند تا ببینند چه خواهد شد. البتّه هر وقت پیغامی به یک مجموعهای از دوستانمان میدهیم، همیشه بنده میگویم هیچ نگران نباشید، از ملّت ایران نگران نباشید؛ ملّت ایران میداند چه کار دارد میکند، بلد است چه کار بکند و دارد میکند کار خودش را.
انتخابات، خنثیکنندهی بسیاری از نیّتهای شومی است که آمریکاییها در ذهن دارند، صهیونیستها در دل دارند علیه کشور؛ انتخابات این نیّتهای شوم را خنثی میکند. این انتخابات، بدلفنّ مکر و کید دشمنان ایران است؛ یک نمونهای است از همان حضور بههنگامی که عرض کردیم. عرض کردیم خدا به حضورِ بههنگام برکت میدهد؛ مثل حضور بیستونهم بهمن ۵۶ که خدا به آن برکت داد؛ اینجا هم حضور در پای صندوق انتخابات، به توفیق الهی مایهی برکت خواهد بود. اگر خوب انجام بدهیم کارمان را، ممکن است تأثیرِ تحوّلآفرین داشته باشد؛ با این کار یک تأثیرِ تحوّلآفرینی در کشور به وجود میآید.
ما مکرّر عرض کردهایم ایران باید قوی بشود؛ اگر قوی بشود، دشمن مأیوس میشود، توطئههای دشمن در نطفه خفه میشود و به نتیجه نمیرسد؛ این نتیجهی قوی شدن است. یکی از مصادیق قوی شدن همین است که یک مجلس قوی داشته باشیم؛ مجلسی که در مقابل توطئههای دشمن، با وضع قوانین لازم، با هدایت دولتها به سمت مطلوب، بتواند کشور را مصونیّت ببخشد؛ یک مجلس قوی این جوری است. خب هرچه حضور مردم در پای صندوقها بیشتر باشد، مجلس قویتر است. البتّه این یک رکنش است، رکن دوّمش را هم عرض خواهم کرد. یک رکن قوّت مجلس همین است که کسان زیادی، جمع بیشتری به مجلس رأی بدهند. آن مجلسی که با آراء اکثریّت قاطع مردم به وجود آمده، مجلس قوی و معتبری خواهد بود. این تأثیری که انتخابات میگذارد، فقط این نیست که در دورهی چهارسالهی این مجلس تأثیر میگذارد، بلکه تأثیرهای بلندمدّت میگذارد؛ برای خاطر اینکه این نمایندگانی که شما میفرستید مجلس، ممکن است یک تصمیمهایی بگیرند، قوانینی را تصویب کنند که تا سالها اثرش ادامه داشته باشد. بنابراین، تأثیر یک مجلس -چه مجلس قوی و خوب، چه مجلس ضعیف- طولانیمدّت خواهد بود. خدای نکرده مجلس ضعیفی هم باشد، مجلس خودباختهای هم باشد در مقابل دشمن، آن هم تأثیرات منفی خواهد گذاشت برای بلندمدّت.
به نظر بنده، با ملاحظهی همهی جوانب، امروز حضور در انتخابات و شرکت در رأی دادن یک حکم شرعی است؛ صرفاً یک وظیفهی ملّی و انقلابی نیست؛ وظیفهی شرعی است؛ در عین حال یک جشن ملّی هم هست، در عین حال یک حقّ مدنی هم هست. مردم حق دارند در سرنوشت کشور دخالت کنند؛ این [سببِ] استنقاذِ(۲) حقّ خودِ آحادِ مردم است که شرکت کنند. بنابراین، هم از لحاظ شرعی، هم از لحاظ جنبهی ملّی، هم از لحاظ احقاق حقّ مدنی، انتخابات یک برجستگی ویژهای دارد. خب این یک بخش از مسئله است.
بخش دیگر مسئله، مسئلهی چگونه انتخاب کردن است: چه جوری انتخاب کنیم، چه کسی را انتخاب کنیم؛ این خیلی مهم است. من البتّه در صحبتهای قبلی چند جملهای عرض کردهام، حالا هم تأکید میکنم بر همان چند جملهای که گفتهایم: باایمان باشند، شجاع باشند، کارآمد باشند و افراد مؤمن، شجاع، وظیفهشناس، پُرانگیزه، وفادار به مردم، وفادار به انقلاب باشند. عزیزان من! ما در مجلس شورای اسلامی یک روزی نمایندگانی داشتیم -در همین مجلس شورای اسلامی خودمان- که امروز همانها نوکر و کُلفَت آمریکا و دشمنان ایرانند، دشمنان جمهوری اسلامیاند؛ [امّا] یک روزی اینجا نماینده بودند! اینها را باید خیلی مراقبت کرد. وفادار به اسلام، وفادار به مردم، وفادار به انقلاب، وفادار به کشور، سرسخت در مقابل دشمن [باشند]؛ در مقابل دشمن احساس ضعف و اظهار ضعف نداشته باشند؛ چشم و دلِ حریص به مال دنیا نداشته باشند؛ چشم و دلشان سیر باشد. بعضی ممکن است وارد میدان نمایندگی بشوند برای اینکه بتوانند به مال و منالی، به امکاناتی دست پیدا کنند؛ این آدم شایستهی نمایندگی این ملّت نیست؛ [یعنی] آن کسانی که چشمشان به این است که بتوانند نماینده بشوند، بعد تأثیر بگذارند در وضع ادارهی بعضی از جاها -این را بردار، آن را بگذار- این را یک مطمعی(۳) قرار بدهند برای مسائل مالی! این جوری نباید باشد.
یک ترکیب متناسبی در مجلس باید وجود داشته باشد بین جوانان و بین افراد باتجربه؛ این لازم است. بنده همیشه روی جوانها تکیه میکنم، امّا معنایش این نیست که از آدمهای مجرّب و دانا و راهبلد، انسان چشم بپوشد. جوانها در واقع کنشگر اصلی، پیشران و حرکتدهندهی به جلو هستند؛ وجودشان بنابراین لازم است؛ هم در دستگاههای دولتی لازم است، هم در دستگاههای قانونگذاری لازم است، [هم] در بخشهای مختلف لازم است. این جوانگراییای که ما گفتیم، یک ضرورت قطعی کشور است؛ امّا به معنای این نیست که آدمهای مجرّب، کارکشته، راهبلد، کاربلد از دُور خارج بشوند؛ نه، ترکیب این دو یک ترکیب مطلوبی است.
سابقهی دلبستگی و انفعال در مقابل دشمن هم بایستی یک نقطهی منفی به شمار بیاید و مردود به حساب بیاید. کسانی که این سابقه را دارند که در مقابل دشمن منفعلند، در مقابل دشمن قدرت ایستادگی ندارند، اعتماد به نفْس ندارند، اینها انصافاً برای نمایندگی این ملّت مناسب نیستند. این ملّت اعتماد به نفْس ملّی دارد؛ ملّت ما اعتماد به نفْس ملّی دارد، که هر کسی نگاه کند به کشورِ ما همین را احساس میکند.
این را شما توجّه داشته باشید که الان در دنیا -نمیدانم حالا این خبرها دست آحاد مردم عزیزمان میرسد یا نه- خیلیها از اندیشمندان عالم، از آدمهای متفکّر، سیاسیّون، قلمبهدستهای دنیا، دربارهِی ملّت ایران همین قضاوت را میکنند؛ میگویند این ملّت، ملّت رشید و بزرگی است، ملّت نیرومندی است، ملّتی نیست که بشود او را ترساند و با فشار او را وادار به یک کاری کرد؛ این را همه میگویند؛ [یعنی] این کسانی که دربارهی ایران [فکر میکنند]. البتّه بله، عضو سازمان سیای آمریکا این حرف را نمیزند، خب معلوم است؛ وابستهی به فلان دولت متخاصم، این حرف را نمیزند، امّا آدمِ آزاد، [چرا؛] در منشورات و مطبوعات خارجی از این حرفها فراوان است، که گزارشش برای ما میآید.
ضمناً [اهمّیّت] انتخابات را که عرض کردیم، انتخابات مجلس بسیار مهم است، امّا انتخابات خبرگان هم بسیار مهم است که ما در کنار این، داریم و در تعدادی از شهرها انتخابات خبرگان هست؛ آن هم نباید به حاشیه برود. کاری که بر عهدهی خبرگان ملّت هست یک کار بسیار مهمّی است.
بنابراین دو رکن در باب انتخابات هست: یکی اصل انتخابات است و شرکت عمومی مردم که ما عرض کردیم هر کس اسلام را دوست دارد، انقلاب را دوست دارد، نظام را دوست دارد، ایران را دوست دارد باید در انتخابات شرکت کند؛ [ولی متأثّر از] تبلیغات گوناگون، نه. هر کسی که این خصوصیّات را دارد باید انتخابِ خوب بکند. یک گزارشی بنده داشتم -که به احتمال زیاد گزارشِ واقعی و دقیق بود- که یکی از این کشورهای عنودِ منطقه، که نمیخواهم اسم بیاورم، پول داده به یک رسانهی غربیِ انگلیسی تا او در برنامهی زبان فارسیاش حرفهایی بزند که مردم را از گرایش به آدمهای انقلابی دور کند؛ پول خرج میکنند، دلار نفتی خرج میکنند برای اینکه مردم را اغوا کنند و به یک سمت دیگر ببرند؛ این هم رکن دوّم. رکن اوّل، اصل انتخابات است و رکن دوّم، کیفیّت انتخابات و چگونگی انتخابات است. این عرض ما در باب انتخابات است. انتخابات همین چند روز دیگر است؛ نعمت الهی و امتحان الهی است، میدان حضور است و امیدواریم که انشاءالله همهی مردم عزیز کشورمان و مردم عزیز آذربایجان و مردم عزیز تبریز از این امتحان سربلند بیرون بیایند.
یک نکته هم دربارهی یاوهگوییهای اخیر آمریکاییها عرض بکنیم. چون اخیراً باز این احمقهای درجهی یک ردیف شدهاند، به خط شدهاند و هر کدامشان دائم راجع به ایران و راجع به ملّت ایران و راجع به نظام جمهوری اسلامی و راجع به انتخابات، همین طور یک چیزهایی میگویند. بخشی از این حرفهایی که میزنند، به خاطر تأثیرگذاری در انتخابات است؛ میخواهند در انتخابات به هر نحوی که بتوانند تأثیر بگذارند؛ مردم را مأیوس کنند، ناامید کنند از صندوق رأی. بخشی از آن، ناشی از انفعال است؛ بعد از شهادت شهید عزیزمان و این جنایتی که آمریکاییها در فرودگاه بغداد کردند، آنها منفعل شدند؛ یعنی خود رئیسجمهور آمریکا و دوروبریهایش به معنای واقعی کلمه منفعل شدند و فهمیدند کار را حسابنشده انجام دادهاند؛ هم در دنیا به اینها حمله شد، هم در داخل آمریکا بشدّت به اینها حمله شد که این چه غلطی بود که کردید، هم نتیجهی عکس داد. آمریکاییها میخواستند شهید عزیز ما که تأثیرات بسیار عمیقی در منطقه داشت، از بین برود تا بتوانند مسلّط بشوند؛ قضیّه بعکس شد؛ این راهپیمایی عظیم مردم عراق در بغداد، حرکت مردم در سوریه، مسائلی که مربوط به حلب و مانند اینها است و بعضی قضایای دیگری که در منطقه هست، درست نقطهی مقابل آن چیزی است که آمریکاییها دنبالش بودند. آمریکاییها منفعلند؛ این یاوهگوییهایی که اخیراً میکنند یک مقداری ناشی از این انفعال است که میخواهند آن را یک جوری جبران کنند. این در آن طرف است. البتّه در شهادت شهید سلیمانی یک فقدان تلخی برای ما پیش آمد؛ [این] شهید خیلی خوب بود، خیلی عزیز بود، خیلی مفید بود، خیلی انسان را وادار به تحسین میکرد؛ اینها به جای خود محفوظ؛ خب از دست ما رفت؛ ولیکن وقتی به این حادثه نگاه میکنیم میبینیم این حادثه مثل همهی حوادث دیگرِ الهی است که لطف خدای متعال در آنها بر قهر غلبه دارد.
امّا راجع به خود شهید؛ خدای متعال در قرآن از زبان مسلمانها میگوید: بِنا اِلّا اِحدَی الحُسنَیَین،(۴) ما یکی از دو حُسنیٰ را داریم؛ حُسنیٰ یعنی بهترین؛ یکی از دو بهترین را ما داریم. آن دو چه هستند که یکیاش را انسان دارد؟ یکیاش پیروزی است، یکیاش شهادت است. شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد -چند سال است که در منطقه، پیروز میدان شهید سلیمانی است، مغلوب میدان، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همهی این منطقه این جور است- هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد.
امّا ملّت ایران عظمت خودش را نشان داد، اتّحاد خودش را نشان داد، انگیزه و حضور خودش را نشان داد؛ این اتّفاقی که در تهران افتاد و در تبریز افتاد و در مشهد افتاد و در اهواز افتاد و در کرمان افتاد و در قم افتاد، اتّفاق خیلی بزرگی بود. این جور اتّفاقی کمتر میافتد؛ که دهها میلیون انسان در شهرهای مختلف از یک شهیدی تشییع کنند؛ این عظمت ملّت ایران را نشان داد، قدردانی ملّت ایران را، بصیرت ملّت ایران را نشان داد؛ این هم این طرف که یکی از برکات الهی بود. بسیاری از ملّتها را از لحاظ همدردی در کنار ایران قرار داد؛ ملّتها با ما همدردی کردند. در یکی از کشورهای بیگانه -که به دلیلی نمیخواهم اسم بیاورم، [چون] اگر اسم آن کشور را میآوردم همه تصدیق میکردند که این آمار، آمار درستی است- هزار مجلس به یاد سلیمانی گرفته شده؛ هزار مجلس! کشورها این جور همدردی [کردند]؛ در بعضی کشورهای اروپایی، حتّی در کشورهای دوردست، در کشورهای آفریقایی. ما تا حالا همین طور بتدریج اینها را شنفتهایم، هنوز هم داریم میشنویم؛ خبرهایی که از اینجا و آنجا میآید [نشان میدهد که] ملّتها را وادار به همدردی با ما کرد، دلهای آنها را به ما نزدیک کرد؛ این نعمت خیلی بزرگی است؛ این عمق راهبردیِ انقلاب اسلامی و نظام اسلامی است. پس ما در این قضیّه برنده شدیم؛ در یک قضیّهای که این قدر ظاهرش تلخ است -که خب شهید عزیز ما را از ما گرفتند؛ این خیلی تلخ است- یک چنین باطنی خدا قرار داده است که همهی آن پیروزی است.
وقتی که مرحوم حاج آقا مصطفیٰ، فرزند بزرگ و فاضل و برجستهی امام در نجف از دنیا رفت -که خب شبهههایی هم وجود داشت که ایشان را مسموم کردهاند و مانند اینها- امام در اوّلین بیانات گفتند که فوت مصطفیٰ از الطاف خفیّهی الهی بود؛(۵) هیچ کس درست نفهمید یعنی چه؛ چطور انسان پسر بزرگش را، بچّهی فاضلش را -[چون] مرحوم حاج آقا مصطفیٰ خیلی برجسته بود؛ جزو امیدهای آینده بود و اگر مانده بود، قطعاً امروز مرجع تقلید بود- از دست بدهد، آن وقت بگوید که این از الطاف خفیّه بود؟ بعد که مردم ایران این حرکت را انجام دادند که برای ایشان فاتحه گرفتند و این فاتحه موجب آن عکسالعمل دربار شد، و بعد قضایای قم، قضایای تبریز، این سلسلهی حوادث پیش آمد، آن وقت مردم فهمیدند که این لطف خفی چه بود. [یعنی] الطاف خفیّهی الهی که از یک جای تلخی شروع شد، به [تشکیل] نظام جمهوری اسلامی و به سقوط حکومت طاغوت انجامید. اینجا هم همین جور است؛ اینجا هم حادثه تلخ است امّا در این حادثه جبههی حق پیروز شد، دشمن خبیث ضرر کرد؛ خیال کرد که کاری انجام داده امّا درواقع ضرر کرد.
من میخواهم عرض بکنم که فقط در این قضیّه نیست که آمریکا ضرر کرده، آمریکا در یک نبرد چهلساله دائم دارد از ملّت ایران ضربه میخورد و شکست میخورد. دلیل شکست آمریکا از ملّت ایران در این چهل سال این است که همهی سلاحهایی را که آمریکاییها میتوانستند علیه ایران به کار ببرند، به کار بردند -سلاح سیاسی، سلاح نظامی، سلاح امنیّتی، سلاح اقتصادی، سلاح فرهنگی، رسانهها، تبلیغات- و هر کاری میتوانستند بکنند کردند؛ برای چه؟ برای اینکه در طول این چهل سال -از روز اوّل تا امروز- نظام جمهوری اسلامی را ساقط کنند؛ در طول این چهل سال نظام اسلامی ساقط که نشده، هزار برابر قویتر هم شده؛ معنای شکست دشمن این است دیگر. چهل سال است که مردم ایران دارند آمریکا را شکست میدهند؛ ما قویتر شدهایم، آمریکا ضعیفتر شده.
برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانها! من اصرار دارم که این نکته را توجّه کنید: امروز آمریکا با بزک و آرایش، خودش را سرِ پا نشان میدهد؛ واقع قضیّه این نیست. امروز آمریکا، از مقروضترین دولتهای دنیا است؛ ۲۲ هزار میلیارد دلار به کشورهای مختلف مقروض است. امروز در آمریکا اختلاف طبقاتی از همیشه بیشتر است. این مطلبی که عرض میکنم حرف من نیست، حرف یکی از شخصیّتهای سیاسیِ امروز آمریکا است که خودش جزو هیئت حاکمهی آمریکا است، یعنی در کنگره عضو است و علیالظّاهر سناتور است؛ این حرف، حرف او است -من اسمش را هم میدانم [ولی] نمیخواهم حالا اسم افراد را بیاورم- که میگوید در همین دولت ترامپ که سه سال است سرِ کار آمده، بیش از صد میلیارد دلار بر ثروت پنج نفر از ثروتمندترینها افزوده شده؛ سه نفر از این پنج نفر، به قدر نصف جمعیّت آمریکا ثروت دارند! اختلاف طبقاتی را ببینید. یعنی سه نفر آدم به قدر ۱۶۰ میلیون جمعیّت، ثروت دارند. این از یک طرف؛ آن وقت از آن طرف، حقوق هشتاد درصد کارگران کفاف زندگیشان را نمیدهد، یعنی فقیرند. آن کسی که درآمدش کمتر از مخارجش باشد فقیر است دیگر؛ هشتاد درصد کارگران آمریکا این جوری هستند. این اختلاف طبقاتی را ببینید؛ وحشتناک است! همین شخص میگوید -اینها آمارهای خودشان است؛ یعنی [گوینده] یک روزنامهنگار نیست، یک سیاستمدار برجسته و یک چهرهی مشخّصی است- از هر پنج نفر آمریکایی فقط یک نفر اگر به دکتر مراجعه کرد، میتواند دواهایش را بخرد؛ چهار نفرِ دیگر اگر به دکتر مراجعه کنند، پول خریدن دوایشان را ندارند. فاصلهی ثروت سفیدها و سیاهها در پنجاه سال اخیر در آمریکا سه برابر شده. این رئیسجمهور فعلی آمریکا ادّعا میکند که اوضاع اقتصادی را بهتر کرده؛ گفتهاند بله، اوضاع اقتصادی بهتر شده [ولی] برای میلیاردرها، نه برای مردم آمریکا؛ وضع اجتماعی آمریکا این است.
یکی از رؤسای جمهور سابق آمریکا میگوید آمریکا یک اُلیگارشی است -یعنی حکومت طبقهی خاص، بدون دخالت مردم- با رشوهخواری سیاسی نامحدود؛ آثار فقر هم در آمریکا فراوان، خیابانخوابیها بسیار زیاد. آمار اینها را البتّه نوشتهاند، بنده حالا دیگر نمیخواهم این آمارها را [بگویم]؛ آدم خیلی هم به جزئیّات این آمارها خاطرجمع نمیشود، لکن مشخّص است؛ دهها میلیون فقیری که نان شب ندارند؛ تعداد بسیار زیادی که شب ناچارند در خیابان بخوابند. یک خرده که هوا سرد میشود، شما در خبرها میشنوید که در آمریکا این قدر آدم مردند؛ خب چرا بمیرند؟ مثلاً فرض کنید سرمای پنج درجه زیر صفر که مردن ندارد؛ [امّا] چون در خیابان میخوابد، چون خیابانخواب است [میمیرد]. گرما هم که زیاد میشود -۴۰ درجه یا ۴۲ درجه- یک عدّهای میمیرند، چون در خیابانند، خیابانخوابند. حالا آمار جنایتها و آمار فسق و فجورها [بماند]؛ چیزهای عجیب و غریبی از لحاظ اجتماعی در آن کشور رایج است که انسان میفهمد اینها مثل خوره افتاده به جان این کشور و مثل موریانه دارد این را از بین میبرد. [آمریکاییها] ظاهر را آرایش میدهند، شُکوه و جلال میدهند به ظاهر قضیّه، برای اینکه هم دیگران را فریب بدهند، هم بعضیها را در دنیا بترسانند؛ ظاهر قضیّه آرایش است، شُکوه و جلال است. من این جور یادداشت کردهام: نوشتهام همچنان که شُکوه و جلال کشتی معروف تایتانیک مانع از غرق شدن آن نشد، شُکوه و جلال آمریکا هم مانع از غرق شدنش نیست و آمریکا غرق خواهد شد.
آنچه ما با آن مخالفیم عبارت است از حاکمیّت ظلم و طغیان و استکبار؛ «آمریکا» که میگوییم یعنی این؛ مخصوص آمریکا هم نیست. امروز البتّه قلّهی طغیان و استکبار و طاغوت، آمریکا است که درواقع در دست صهیونیستها -نه دولت صهیونیستی؛ در دست ثروتمندان و کمپانیدارهای صهیونیست- دارد میچرخد. هر کشور دیگری هم همین رفتار را داشته باشد این [طور] است. ما با هیچ ملّتی به عنوان ملّت مخالفتی نداریم؛ با هیچ نژادی، با هیچ ملّتی؛ ما با استکبار مخالفیم، با ظلم مخالفیم، با طغیان علیه ارزشهای انسانی و الهی مخالفیم. امروز آمریکا مظهر اینها است؛ مظهر ظلم است، مظهر استکبار است، لذاست که در دنیا هم منفور است. قدرت مادّیاش را به رخ این و آن میکشد؛ الان در اطراف کشور ما دهها پایگاه نظامی در این کشورهای گوناگون دارد، امّا این پایگاههای نظامی به دردش نمیخورند؛ نه به درد خودش میخورند، نه به درد آن بیچارههایی میخورند که پولهایشان را میدهند و چشم امید به این دارند؛ به درد آنها هم نمیخورد؛ روزی اگر مسئلهای پیش بیاید، به دردشان نخواهد خورد. آن کشور -استکبار- از لحاظ معنوی، از لحاظ روحی، از لحاظ باطنی در حال فرو ریختن است.
آنچه برای ما مهم است این است که ما، هم خودمان را در خطّ مستقیم الهی، در صراط مستقیم الهی حفظ کنیم، هم نگذاریم حرکتمان کُند بشود؛ این مهم است. حرکت نظام اسلامی و جامعهی اسلامی به سمت اهداف والای اسلامی از دُور نباید بیفتد. الان هم حرکت هست؛ نه اینکه کمبود نیست، نه اینکه بدعملی نیست، نه اینکه سوء مدیریّت نیست؛ چرا، اینها هم هست؛ اگر نبود، حرکت ما بهتر بود، بیشتر بود، جلوتر میرسیدیم، بهتر میرفتیم، گرهها را راحتتر باز میکردیم؛ امّا با اینکه این ضعفها وجود دارد، حرکت وجود دارد. آن چیزی که برای بنده امیدبخش است وجود شما جوانها است. جوانها خودشان را آماده کنند؛ از لحاظ علمی، از لحاظ عملی، از لحاظ تجربی، از لحاظ ایمانی خودشان را آماده کنند؛ فردا مملکت دست شما است، بایستی انشاءالله بتوانید این مملکت را به اوج برسانید و انشاءالله این کار را خواهید کرد. امیدواریم انشاءالله دعای حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) پشتیبان شما باشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام سیّدمحمّدعلی آلهاشم (نمایندهی ولیّفقیه در استان آذربایجان شرقی و امامجمعهی تبریز) مطالبی بیان کرد. |
2,073 | 1398/11/26 | بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44919 |
به مناسبت میلاد حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها (۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین. اللهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها.
خیلی خوشآمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، جامعهی اثرگذار و تعیینکنندهی مدّاحان اهلبیت (علیهم السّلام)! هم شما اثرگذارید، هم در یک شرایطی رفتار شما، گفتار شما، برنامههای شما تعیینکننده است. امروز هم خیلی بهره بردیم و جدّاً، عمیقاً تشکّر میکنم از قاری محترم، از اجراکنندگان محترم، مدّاحان محترم، شاعر محترم، مجری محترم؛ جلسهی بسیار خوبی بود و حدّاکثر استفاده را کردیم.
خب، جامعهی مدّاح یک کار بزرگی بر عهده دارد و آن عبارت است از مدیریّت شادی و عزای جامعه؛ شما در حقیقت شادیهای معنوی و عزاهای اساسی و قلبی و عمیق را مدیریّت میکنید، جهت میدهید، هدایت میکنید. آن جوامعی که این وضعیّت را ندارند، این مجالس را ندارند، این گریهها را، این شادیها را ندارند، این خلأ را احساس میکنند و بنده اطّلاع دارم یک جوری میخواهند این خلأ را درست کنند، پُر کنند و نمیشود؛ این کار شما است. سنّت این کار هم مربوط به امروز و دیروز نیست؛ از زمان ائمّه (علیهم السّلام) است. اینکه شما میبینید دعبل را یا امثال این بزرگواران را این جور تشویق میکنند، تحریص میکنند، پای شعرشان مینشینند، آنها را وادار میکنند به ادامهی این کار، این همین کاری است که امروز شما دارید میکنید؛ کاری که امروز اینجا دوستان ما نمونهاش را نشان دادند.
از بعد از حادثهی کربلا عزاداری شهدا یک کار رایجی شد که عزاداری کنند برای شهیدان و ائمّه (علیهم السّلام) این را ترویج میکردند که تا امروز هم باقی مانده. و برخلاف آنچه بعضی تصوّر میکردند -در یک برههای یک گرایشات روشنفکرانهای در بعضی بود که [عزاداری،] گریهی ضعف و مانند این چیزها است- گریهی در مجالس شهیدان، گریهی ضعف نیست، گریهی اراده است، گریهی عزم است، گریهی تبیین احساسات عالی یک انسانِ وسطِ میدان است. عزاداریِ شهدا امروز همین جور است؛ امروز تشییع جنازهی شهدا، مجلس عزای شهیدان، تکرار نام شهیدان، عزا است، گریه هم در آن هست، امّا وسیلهای برای احساس عزّت، احساس قدرت و احساس شجاعت است. [در تشییع] همین شهید عزیز اخیرمان، شما ببینید چه اتّفاقی در سرتاسر کشور افتاد؛ نه فقط کشور ما، در بیرون از این کشور هم [تجلیل] این شهدای عزیز اخیر -شهید سلیمانی و ابومهدی مهندس و دیگران- چه حادثهی عظیمی را به وجود آورد! جهتیابی و جهتدهی مجالس عزا به این معنا است؛ یعنی شماها مجالس عزا را و عزاهای مردم را در آن جهتی که مورد نظر ائمّه (علیهم السّلام) است و مورد نیاز جامعه است میتوانید هدایت کنید و پیش ببرید.
امروز نیاز مهمّ کشور ما این است که جوانهای ما مجهّز بشوند به انواع تسلیحات نرم، سلاحهای جنگ نرم؛ یعنی قدرت روحی و قدرت فکری. بنده مکرّر در مورد قوی شدن کشور مطالبی را عرض کردهام؛ یکی از اجزا و بخشهای مهم و تعیینکنندهی تقویت کشور همین است که ما جوانهایمان را مجهّز کنیم، مسلّح کنیم به سلاح فکر و سلاح تفکّر صحیح که در معارف اهلبیت (علیهم السّلام) موج میزند، در معارف فاطمی موج میزند که من حالا بعد یک نمونهی کوچکی را عرض خواهم کرد.
نسل جوانی که ما امیدهایمان را به آن دوختهایم -[چون] آیندهی این کشور دست شما جوانها است، امید به جوانها است- بایستی پولادین، محکم، با عزم، با بصیرت بداند که چه کار میخواهد بکند، به کجا میخواهد برسد و چگونه باید این راه را طی کند؛ این احتیاج دارد به معارف اهلبیت، این سلاح مصونیّتبخش جامعه و نظام اسلامی و اسلام و مسلمین است؛ پس نیاز داریم به احیای معارف اهلبیت (علیهم السلام).
و من این را به شما برادران عزیز که جامعهی مدّاحی را تشکیل دادهاید و نقشآفرینی میکنید عرض بکنم که این مسئولیّت، مسئولیّت مهمّی است؛ اگر به مسئولیّت هدایت به همین شکلی که عرض شد، عمل نکنیم، مسئولیم پیش خدای متعال؛ یعنی وقتی یک وظیفهای متوجّه ما شد، آن وظیفه را باید عمل کنیم؛ اگر عمل نکنیم خدای متعال به خشم میآید. ببینید یک نمونه در قرآن حضرت یونس، پیغمبر بزرگوار الهی [است که] از قوم خودش قهر کرد؛ از نظر ما کار بیمنطقی هم نکرد، سالها دعوت کرده بود اینها را به هدایت و اینها روی کفر و ضلالت پافشاری کرده بودند؛ دیگر این آدم چه کار کند؟ قهر کرد و [از میان آنها] بیرون آمد، امّا در منطق الهی نباید قهر میکرد؛ وَذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه؛(۲) خیال کرد ما بر او سخت نخواهیم گرفت؛ فَنادیٰ فِی الظُّلُمٰتِ اَن لا اِلٰهَ اِلّا اَنت؛(۳) خدای متعال او را دچار آن حادثهی عجیب کرد که اگر چنانچه این ذکر را نمیگفت، این توسّل را نمیکرد، لَلَبِثَ فی بَطنِه! اِلیٰ یَومِ یُبعَثون؛(۴) تا قیامت آنجا بنا بود بماند؛ ببینید! او چون پیغمبر است مجازاتش سنگینتر از دیگران است. اگر مسئولیّتی داشتیم و عمل نکردیم، خدای متعال با ما برخورد میکند؛ فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه،(۵)خیال میکند که ما بر او سخت نخواهیم گرفت؛ نه، سخت میگیریم؛ خداوند سخت میگیرد. اگر شاعرید، اگر مدّاحید، اگر گویندهاید، اگر واعظید، هر چه معرفت شما بالاتر و بیشتر است، هر چه رتبهی معنوی شما بالاتر است، در بارگاه عدل الهی و در محضر حق، توقّع از شما بیشتر و بالاتر است؛ این را همیشه باید به یاد داشته باشیم؛ از خدا هم باید کمک بخواهیم.
اگر حالا انتقال معارف اهلبیت در مجالس روضهخوانی و مجالس هیئتها و مانند اینها تحقّق پیدا بکند، این یک ذخیرهی تمامنشدنی است. امروز هم که شما ملاحظه میکنید کشور شما، جامعهی شما، زیر فشارهای گوناگون تابآوریِ حیرتانگیزی دارد، ما حرفهای اینها را میخوانیم، میبینیم، میشنویم. تابآوریِ ملّت ایران برای ناظران جهانی حیرتانگیز است؛ تعجّب میکنند. این فشاری که غول وحشی آمریکایی وارد میکند، ملّتها[ی دیگر] طاقت یکپنجم این و یکچهارم این را هم ندارند، امّا ملّت ایران محکم ایستاده؛ این بیستودوّمِ بهمنش و قبل از آن [هم] تشییع جنازهی سردار آسمانیاش؛ اصلاً همه را متحیّر میکند که این چه ملّت مقاومی است. این به برکت همین معارف اهلبیت است، به برکت همین مجالس و محافل است، به برکت نام و یاد حسینبنعلی و به برکت نام و یاد فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است.
یکی از چیزهایی که در این مجالس باید حتماً به فضل الهی دنبال بشود، مسئلهی سبک زندگی اسلامی است؛ من میخواهم خواهش کنم که برادران عزیز در مطالعات خودشان، در پیگیریهای خودشان روی مسئلهی سبک زندگی ائمّه (علیهم السّلام) و سبک زندگی اسلامی کار کنند؛ شعرای متعهّد و برجستهی ما -که امروز نمونهی کارهایشان را اینجا شنیدید- این را به هنر شعر مزیّن کنند و در مجالس خوانده بشود تا فرهنگسازی بشود. اگر بخواهیم سبک زندگی را به صورت درست در مقابل موج جبههی دشمن به حالت اسلامی برگردانیم، راهش این است؛ یعنی فرهنگسازی باید بشود. ببینید شما در دعا میگویید: اللَهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛(۶) خب محیا یعنی چه؟ محیا یعنی زندگی من را شبیه زندگی آنها قرار بده؛ یعنی سبک زندگی؛ ما این را میخواهیم؛ این را از ما خواستهاند که بگوییم و بخواهیم و انجام بدهیم. این مسئلهی سبک زندگی باید دنبال بشود.
دشمن متأسّفانه با استفادهی از ضعف و خیانت سران وابستهی نظامهای اسلامی، از جمله در کشور ما در طول سالهای پیش از انقلاب، توانسته سبک زندگی خودش را رایج کند. ما اگر بیمبالاتی مشاهده میکنیم، اگر اسراف مشاهده میکنیم، اگر مشکلات گوناگون را در داخل کشور مشاهده میکنیم، این به خاطر دور افتادن از اخلاق اسلامی و از سبک زندگی اسلامی است. اگر بخواهیم سبک زندگی اسلامی را حاکم کنیم، باید فرهنگسازی بشود. فرهنگسازی به این وسیله انجام میگیرد و شما بهترین کسانی هستید که میتوانید در میان مردم فرهنگسازی کنید و به معنای واقعی کلمه جریان را به سمت اسلام برگردانید.
در این دعاهایی که در اختیار ما است -دعاهای مأثور، این دعاهایی که از ائمّه رسیده به ما- تضرّع هست، توجّه هست، حال و اُنس و صفا و گریه هست، اینها به جای خود محفوظ؛ امّا علاوهی بر اینها، این دعاها درس است؛ یعنی یک فکری را در ذهن انسان بیدار میکند، یک اندیشهی تازهای به انسان میدهد. وقتی شما در دعا میخوانید: اَللهمّ اَغنِنی عَن هِبَةِ الوَهّابینَ بِهِبَتِکَ وَ اکفِنی وَحشَةَ القاطِعینَ بِصِلَتِک، یعنی چه؟ یعنی اگر همهی دنیا هم با شما قطع کردند، به خدا اگر متّصل باشید، وحشتی ندارید؛ حَتّى لا اَرغَبَ اِلى اَحَدٍ مَعَ بَذلِکَ وَ لا اَستَوحِشَ مِن اَحَدٍ مَعَ فَضلِک؛(۷) این درس است، این یک فکری به ما میدهد، این یک تحلیل به ما میدهد از آیندهی زندگیمان که برنامهریزی کنیم، به خدا متّصل باشیم، مرتبط باشیم، از قطع [ارتباط] دیگران، از دشمنی دیگران هراس نداشته باشیم؛ و این اتّفاقی است که در صدر اسلام هم افتاده، امروز هم ملاحظه میکنید که این اتّفاق افتاده. اگر روز اوّل انقلاب کسانی میگفتند که این جامعهی اسلامی، انقلاب اسلامی، میتواند از لحاظ رتبهی علمی و رتبهی فنّاوری و رتبهی سیاسی و رتبهی نفوذ منطقهای و مانند اینها به اینجا برسد، حتماً هیچ کس باور نمیکرد؛ امّا شده؛ به خاطر اینکه شما به خدا متّکی بودید و کار کردید. البتّه اتّکاء به خدا معلوم است که به معنای بیکاری و بیکارگی نیست.
خب، حالا [دربارهی] حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ مقامات معنوی ایشان که خب خیلی بالاتر از مبلغ تفکّر ما و تفکّر معمولی انسانها است؛ بله، اهلالله و خواص، در عالَم معنا یک چیزهایی را درک میکنند، [ولی] ماها خب انصافاً بیگانه هستیم و آن مقامات قدسی را، آن «وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها»(۸) را نمیفهمیم، واقعاً نمیتوانیم درک بکنیم لکن رفتارهای معمولی زندگی را میبینیم، مشاهده میکنیم، استفاده میکنیم، درس میگیریم؛ خب، آن چیزی که از این بزرگوار شایع و رایج است در زمینهی مسائل فرهنگی، مسئلهی حجاب، مسئلهی ایستادگی در مقابل باطل برای اثبات حق، دفاع از ولایت، چیزهایی است که مشاهده میشود و تکرار هم میشود؛ لکن یک بخش دیگری از رفتار این بزرگوار و از معارف فاطمی، مسئلهی کمک به دیگران است که من میخواهم امروز روی این همبستگی اجتماعی و کمک به دیگران یک چند جملهای عرض بکنم. وقتی [فرزند ایشان] میپرسد که مادر [چرا] شما در حال دعا و تضرّع فقط برای دیگران دعا کردی؟ جواب میشنود که «یا بُنَیَّ الجارَ ثُمَّ الدّار»؛(۹) اوّل همسایه، بعد خودمان؛ این یک درس است، این یک راه است، این یک مسئولیّت اجتماعی را به ما یادآوری میکند. یا در قضیّهی مسکین و یتیم و اسیر که خدای متعال در سورهی هلاتیٰ این جور با عظمت از این حادثه یاد میکند که هفده هجده آیه حول و حوش این حادثه است؛ حادثه این قدر مهم است. وَ یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلیٰ حُبِّه! مِسکینًا وَ یَتیمًا وَاَسیرًا * اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله؛(۱۰) این حادثه، یک حادثهی نمادین است؛ بله، آنجا این بزرگوارها بر گرسنگی خودشان و همهی اعضای خانوادهشان صبر کردند و به یتیم و مسکین و اسیر کمک کردند، عملاً این اتّفاق افتاد، امّا این نمادین است؛ خب حضرت زهرا میتوانست آنجا بگوید که بروید مسجد پیغمبر، آنجا حکومت اسلامی است دیگر -حالا هم بعضیها میگویند که چرا گداپروری میکنید، خب حکومت اسلامی است و باید انجام بدهد- نه، وظیفهی حکومت، وظیفهی جامعه را نفی نمیکند. انسانها در جامعه موظّفند که به معنای واقعی کلمه به یکدیگر کمک بکنند؛ هم کمک مالی، هم کمک فکری، هم کمک آبرویی، انواع و اقسام کمکها باید در جامعه شکل بگیرد؛ این درس فاطمی است، این معرفت فاطمی است.
امروز یکی از مشکلات جامعهی ما مسئلهی جوانها: مسئلهی اشتغال جوانها، ازدواج جوانها. دختران و پسران جوان فراوان، [امّا] ازدواج دشوار و گاهی ناممکن است. خب باید کمک کنند؛ باید افراد در این زمینهها کار کنند، تلاش کنند، باید فرهنگسازی بشود. وقتی با تبلیغات چندجانبه و همهجانبه روی فرزندآوریِ کمتر تبلیغ میشود، میرسیم به وضعیّت فعلی که آدمهای وارد، هشدار میدهند نسبت به بیست سال دیگر، سی سال دیگر، از لحاظ پیر شدن کشور، پیر شدن جامعه. جامعهی پیر نمیتواند به آن قلّهها برسد؛ همهی پیشرفتهای ما تا امروز به برکت حضور جوانها بوده. بنده گفتهام که پیرها بلاشک نقش ایفا میکنند، امّا موتور، جوانهایند. اگر این جامعه محروم بماند از یک جمعیّت قابلِ جوان، دشمن بر این جامعه مسلّط خواهد شد. خب این فرهنگسازی لازم دارد؛ فرهنگسازی دست شما است. تشکیل خانواده فرهنگسازی میخواهد، ازدواج آسان فرهنگسازی میخواهد، سختگیری نکردن در امر ازدواج فرهنگسازی لازم دارد؛ این فرهنگسازی از شما برمیآید، این کار شما است. جامعهی مدّاح خیلی کار میتواند انجام بدهد.
یکی از معارف، ایستادگی و تسلیم نشدن در مقابل زورگو است. امروز خیلی از این شعرهای آقایان ناظر به همین قضیّه بود و کاملاً درست و متین بود. انگیزهی شدید و قویای وجود دارد برای اینکه ملّت ایران را قانع کنند که آقا باید کوتاه بیایید. رادیوهای دنیا، وسایل ارتباطجمعی در دنیا، رسانههای دشمن، مجموعهای از اندیشکدهها و جمعیّتهای فکری نشستهاند طرّاحی میکنند برای اینکه ملّت ایران را قانع کنند که باید در مقابل آمریکا کوتاه بیایید و چارهای هم نیست. خب ملّت ما بحمدالله ایستاده، امّا بایستی نیروی معنوی را پیدرپی تزریق کرد، نیروی معنوی را پیدرپی باید زنده کرد؛ این یکی از معارف است. در همین دعای صحیفهی سجّادیّه [آمده:] وَ لا تَجعَل لِفاجِرٍ وَ لا کافِرٍ عَلَیَّ ... یَدَا؛(۱۱) یعنی من را مدیون کافر و فاسق نکن، من را محتاج آنها نکن، چشم من به دست آنها نباشد، من در مقابل آنها احساس ضعف نکنم؛ این یکی از معارف است. اینکه از خدا میخواهد او را در مقابل دشمن به این وضع دچار نکند، معنایش این است که در مقابل دشمن نباید به این وضع دچار شد.
بحمدالله روح حماسه در کشور ما زنده است. در همهی قضایایی که نیاز به حضور حماسی مردم و حضور پُرشور مردم احساس میشده است، مردم به معنای واقعی کلمه با همان شور و با همان حماسه وارد میدان شدهاند. این شور و معنویّت و احساس باید عمق پیدا کند، بخصوص در جوانها؛ بایستی به معنای یک فرهنگ کامل، ذهنها را قانع کند. این با فرهنگسازی امکانپذیر است و این کار، کار شما است، کار جامعهی مدّاح است. بنده وقتی نگاه میکنم به سطح جامعهی خودمان، میبینم که حقّاً و انصافاً مدّاحانِ مؤمن، انقلابی، شجاع، در سطح کشور دارند کار انجام میدهند و اثرگذاری میکنند؛ سعی بشود همهی جوامعِ مدّاحی این جور باشد؛ شعرهایی که خوانده میشود، اجرائی که انجام میگیرد، این جماعت جوانی که معمولاً در این اجتماعات حضور دارند، اینها به معنای واقعی کلمه برخوردار بشوند از معنویّت، از معرفت، از بصیرت و با دست پُر برخیزند.
الحمدلله جنسِ حکومت اسلامی و جامعهی اسلامی و جمهوری اسلامی جنسِ جوری است؛ سردارِ نظامیِ خوب داریم، مردان علمی جوانِ پُرانگیزه و خوب داریم، فرهنگسازانِ پُرهمّت و باغیرت و هنرمندِ بسیار خوب داریم، مردمِ آمادهبهکار و حاضربهکار در همهی میدانها هم داریم که هر جایی که اسلام و حکومت اسلامی و نظام اسلامی نیاز داشته باشد، زن و مرد آماده هستند و حضور پیدا میکنند؛ این جنسِ جور جمهوری اسلامی به فضل و لطف الهی است و آن طوری که بنده احساس میکنم، یعنی در واقع میبینم، مشاهده میکنم، مطمئنّاً پیروزی قطعی و نهایی بر جبههی وسیع دشمن متعلّق به ملّت ایران است.
در پایان عرایضم تأکید میکنم به برادران عزیز مدّاح -و اگر خواهرانی در این صراط مشغول کار هستند- که این همیشه در نظر شریف و در ذهنتان باشد که شما فرهنگسازید، باید فرهنگسازی بکنید. باید کاری بکنید که یک فکر درست، یک کار لازم به صورت واضح در ذهن مردم، در دل مردم منعکس بشود و پایدار بماند؛ این کار، بزرگترین عبادت است، بزرگترین صدقه است و انشاءالله خدای متعال شما را کمک خواهد کرد.
پروردگارا! به حقّ فاطمهی زهرا ما را فاطمی زنده بدار و فاطمی بمیران. پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد ما را فاطمی محشور کن. پروردگارا! ملّت ایران را در همهی میدانها پیروز و سربلند بفرما؛ شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور بفرما؛ آنچه گفتیم و آنچه شنیدیم برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ و مشمول لطف و رحمت و فضل خود قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، جمعی از مدّاحان و یکی از شاعران اهلبیت (علیهم السّلام) به قرائت اشعار و مدایح خود پرداختند. |
2,074 | 1398/11/19 | بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44852 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱) |
2,075 | 1398/11/16 | بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44827 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید برادران عزیز، خواهران عزیز؛ فضای مجلس ما و حسینیّهی ما را با معنویّت خودتان، با اخلاص خودتان معطّر و منوّر کردید؛ بخصوص عزیزانی که از راههای دور تشریف آوردهاند، از شهرهای دوردست تشریف آوردهاند. از سرودی که این نوجوانهای عزیز هم خواندند -که خیلی خوب بود، هنرمندانه تنظیم کرده بودند- تشکّر میکنیم؛ قاری محترم هم همین جور، تلاوت زیبایی کردند.
|
2,076 | 1398/11/14 | شرح حدیثی از امام صادق(ع)، درباره نماز شب | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44875 |
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ۹۸/۱۱/۱۴ به شرح حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) پرداختند که در آن مردمی که از خواب برمیخیزند و روز خود را شروع میکنند به سه گروه تقسیم میشوند. در این حدیث خواندن نماز شب و ذکر خدا معیار گروهی است که خیر و سود دارند و معصیت الهی و گناه معیار گروهی است که شر و زیان دارند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در ادامه متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر میکند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
وَ بِالاِسنادِ قالَ: حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ اَحمَدَ بنِ اِدریسَ قالَ: حَدَّثَنا اَبی قالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بنُ عَلیٍّ، عَن مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ بنِ اَبِی الخَطّابِ، عَن اَبی داوُدَ المُستَرِقِّ وَ اسمُهُ سُلَیمَانُ بنُ سُفیانَ، قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ): یَقومُ النّاسُ عَن فُرُشِهِم عَلى ثَلاثَةِ اَصنَافٍ: فَصِنفٌ لَهُ وَ لَا عَلَیهِ، وَ صِنفٌ عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ صِنفٌ لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ؛ فَاَمَّا الصِّنفُ الّذی لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی یَقومُ مِن مَنامِهِ وَ یَتَوَضَّأُ وَ یُصَلّی وَ یَذکُرُ اللهَ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ الصِّنفُ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ فَهُوَ الَّذی لَم یَزَل فی مَعصیَةِ اللهِ حَتّى قامَ فَذلِکَ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ الصِّنفُ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی لا یَزالُ نائِماً حَتّى یُصبِحَ فَذلِکَ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیه.(۱)
عَن اَبی داوُدَ المُستَرِقِّ قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ): یَقومُ النّاسُ عَن فُرُشِهِم عَلى ثَلاثَةِ اَصنَافٍ: فَصِنفٌ لَهُ وَ لَا عَلَیهِ، وَ صِنفٌ عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ صِنفٌ لا لَهُ وَ لا عَلَیه
شما که صبح از خواب بیدار میشوید و از بستر خود بیرون میآیید، سه جور هستید؛ [یعنی] مردم دنیا که صبح از خواب برمیخیزند بر سه نوعند: یک دسته هستند که این بیدار شدن از خواب و بیرون آمدن از بستر برای آنها خیر است و شرّی ندارد؛ به «لهِ» آنها است و «علیهِ» آنها نیست؛ این، یک صنف. یک دستهی دیگر هستند که بیرون آمدنشان از بستر، علیهِ آنها است و به نفعشان نیست؛ «لَهِ» آنها نیست. یک دستهی دیگری هم هستند که [وقتی] از خواب بلند میشوند و از رختخواب بیرون میآیند، این بیرون آمدن، نه «لَهِ» آنها است، نه «علیهِ» آنها است. پس [مردم] سه جور هستند.
فَاَمَّا الصِّنفُ الّذی لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی یَقومُ مِن مَنامِهِ وَ یَتَوَضَّأُ وَ یُصَلّی وَ یَذکُرُ اللهَ (عَزَّ وَ جَلّ)
ظاهراً از ادامهی حدیث این جور فهمیده میشود که مراد از «یُصَلّی»، صلاة صبح نیست؛ چون آن صنف سوّم را هم در آنجا ذکر میکند که خب نماز صبح باید بخواند، اگر نخواند که [کلّاً] علیه است؛ پس بنابراین، اینجا مراد از نمازی که خوانده میشود، نماز صبح نیست، نماز یا نافلهی صبح است یا نافلهی شب است که این بیدار شدن، به نفع او است، به ضرر او نیست. [این] خیلی مهم است.
نقل کردند از قول مرحوم آقای طباطبائی(رضوان الله علیه) که ایشان اوایلی که وارد نجف شده بودند، با مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی تازه آشنا شده بودند؛ یک روز ایشان را در کوچه میبیند و حاج میرزا علی آقای قاضی ــ آن عارفِ بزرگِ نامدار(رضوان الله تعالیعلیه) ــ به او میگوید که پسرم! اگر دنیا میخواهی، نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان! نماز شب و تهجّد این جوری است. برای امثال ماها که روز مشغولیم و گرفتاریم و مشکلات داریم و سر و کلّه به این بزن، کار با آن بکن، در بین این همه گرفتاریها، در محیط زندگی سخت است اگر بخواهیم یک رابطهی خوبی، یک استغاثهای، یک تضرّعی داشته باشیم؛ چاره منحصر است در همین که انسان سحر بلند شود؛ این [عبارت] ظاهراً آن سحر را بیان میکند. این، یک صنف.
وَ الصِّنفُ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ فَهُوَ الَّذی لَم یَزَل فی مَعصیَةِ اللهِ حَتّى قامَ فَذلِکَ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَه
[دستهی بعدی] در خواب و در بستر خواب هم با معصیت الهی-حالا معصیتهای قلبی، جوارحی،(۲) جوانحی(۳)- مشغول است تا بلند میشود که این بیدار شدن، به ضرر او است؛ چون بیدار هم که بشود، آن معصیت را ادامه میدهد.
وَ الصِّنفُ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی لا یَزالُ نائِماً حَتّى یُصبِحَ فَذلِکَ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیه
[دستهی سوّم] که این بیدار شدن نه به نفعش است، نه به ضررش است، میخوابد تا صبح -حالا علیالظّاهر مراد از صبح، اوّلِ اذان است، اوّلِ فجر است؛ اما حالا یک خُرده دستِکم بگیریم، بگوییم که مثلاً [اینجا] صبح یعنی همین بینالطّلوعَین از خواب پا میشود- [بعد] نماز صبحش را میخواند، امّا «لا لَهُ وَ لا عَلَیه»؛ یک فریضهای است که بر عهدهی او است، واجب است، باید به جا بیاورد، آن را به جا میآورد، [امّا] دیگر خیری از این بلند شدن نمیبیند.
|
2,077 | 1398/10/27 | خطبههای نماز جمعه تهران | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44695 |
خطبهی اوّل
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر نعمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفی محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّةالله فى الارضین و صلّی الله على ائمّة المؤمنین و هداة المستضعفین و حماة المؤمنین.
همهی برادران عزیز را و خودم را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی. اگر نصرت الهی را میخواهیم در تقوا است؛ اگر توفیقات الهی را میخواهیم، هدایت الهی را میخواهیم در تقوا است؛ اگر فرج و گشایش در مسائل شخصی و اجتماعی را میخواهیم در تقوا است؛ همه باید کوشش کنیم که تقوای الهی را معیار کار خودمان قرار بدهیم. در نماز جمعه آنچه مهم است، توصیهی به تقوا است؛ خود این حقیر بیشتر از شما محتاج این توصیه هستم و امیدواریم خدای متعال توفیق بدهد بتوانیم هر کدام به حدّ وسع خودمان تقوای الهی را رعایت کنیم.
یک آیهی پُر مغز و پُر مضمونی -مثل بقیّهی آیات قرآن- در سورهی ابراهیم هست. امروز بحث من پیرامون این آیه و آیات بعد از این آیه است. میفرماید که وَ لَقَد أَرسَلنا موسىٰ بِآیاتِنا أَن أَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ وَ ذَکِّرهُم بِأَیّامِ اللَّهِ؛(۱) توصیه میکند، دستور میدهد حضرت موسیٰ را که «ذَکِّرهُم بِأَیّامِ الله». دو احتمال در معنای «ذَکِّرهُم بِاَیّامِ الله» هست که در مقصودی که ما از این آیه داریم فرقی نمیکند. یک احتمال این است که منظور این است که ایّامالله را به یاد آنها بیاور؛ یک احتمال هم اینکه مقصود این است که به وسیلهی ایّامالله خدا را، دین را، قیامت را به یاد آنها بیاور. اهمّیّت ایّامالله در اینجا معلوم میشود که موسیٰ پیامبر عظیمالشأن الهی مأمور است که ایّامالله را به یاد مردم بیاورد. بعد میفرماید: إِنَّ فی ذٰلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکورٍ.(۲) ایّامالله آیهاند، نشانهاند، دلیل راهند. برای چه کسانی؟ برای کسانی که این دو صفت را دارند: صبّارند و شکورند. صبّار یعنی کسی که سر تا پا استقامت و صبر است، یکسره اهل صبر و استقامت، شکور یعنی آن کسی که نعمت را میشناسد و شکرگزاری میکند که حالا دربارهی این شکرگزاری من عرایضی خواهم کرد. بعد در آیهی بعد میفرماید که حضرت موسی این دستور را عمل کرد: وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِهِ اذکُرُوا نِعمَةَ اللَّهِ عَلَیکُم إِذ أَنجاکُم مِن آلِ فِرعَونَ؛(۳) به یاد آنها آورد نجاتشان از دست فرعون را، فرعونیان را، از دست قدرت فائقه و غالب ستمگر را که چطور شما را نجات داد؛ این از ایّامالله است یکی از نمونههای ایّامالله این است؛ إِذ أَنجاکُم مِن آلِ فِرعَونَ. پس این [روز] یکی از ایّامالله شد؛ آن وقتی که جوامع و انسانها و اقوام از دست قدرتهای ستمگر نجات پیدا میکنند. بعد دنبالهی این ندای عمومی پروردگار است، صدای بلند خدا است: وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم، «تأذّن» یعنی با صدای بلند خدای متعال به همه اعلان میکند که لَئِن شَکَـرتُم لَاَزیدَنَّکُم؛ اگر شکرگزاری کردید، ما آن نعمتی را که به شما دادیم این را روزبهروز افزایش خواهیم داد، زیاد میکنیم؛ وَ لَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذابی لَشَدید؛(۴) امّا اگر کفران نعمت کردید، وظایف شکر را به جا نیاوردید، آن وقت آنجا عذاب الهی است، مشکلات فراوانی است که برای شما پیش خواهد آمد. بعد در آیهی بعد هم نتیجهی کلّی از این مطالب را میفرماید که: وَ قالَ مُوسی إِن تَکفُرُوا أَنتُم وَ مَن فِی الأَرضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمید.(۵) این که ما میگوییم شکرگزار باشید، این که میگوییم مراقب نعمت خدا باشید، نعمت خدا را از یاد نبرید، این برای خود شما است وَالّا خدای متعال بینیاز است.
خب، ایّام الله مهم است؛ بنده میخواهم دربارهی ایّام الله صحبت کنم؛ برای چه کسانی؟ برای مردمی که صبّارند و شکورند. صبّارند یعنی یکپارچه اهل استقامت و صبرند، به اندک چیزی از میدان خارج نمیشوند، ایستادگی میکنند. شکورند، یعنی اوّلاً نعمت را میشناسند، ابعاد پنهان و آشکار نعمت را میبینند؛ ثانیاً قدرشناس نعمتند، یعنی ارزش این نعمت را، وزن این نعمت را، قیمت این نعمت را میدانند؛ ثالثاً بر اساس آن احساس مسئولیّت میکنند، بر اساس این نعمتی که خدا داده، احساس مسئولیت میکنند؛ ملّتی، جمعیّتی، قومی که بیصبر نیستند، مسئولیّتناشناس نیستند. این آیات، آیات سورهی ابراهیم است، مکّی است؛ یعنی در آن وقتی که مسلمانها در اوج مبارزات و ایستادگی و مقاومت در مقابل جریان کفر قرار داشتهاند، در آن وقت این آیات نازل شده است، به آنها مژده میدهد، به مردم میگوید که بدانید که خدای متعال ایّاماللّهی دارد، آن ایّامالله را به شما نصیب خواهد کرد؛ باید شما شکرگزار ایّامالله باشید. اگر واکنش درست و شاکرانه نشان دادید از آنچه که خدای متعال به شما داده است، خدای متعال به شما پیروزیهای بیشتری را در آینده خواهد داد. همین چند نکتهای که در این آیهی شریفه وجود دارد، موضوع صحبت ما امروز در خطبهی اوّل است.
این دو هفتهای که بر ما گذشت، دو هفتهی پُرماجرا و استثنائی بود؛ ماجراهای تلخ، ماجراهای شیرین، حوادث درسآموز در این دو هفته برای ملّت ایران پیش آمد. یومالله یعنی چه؟ یعنی آن روزی که دست قدرت خدا را انسان در حوادث مشاهده میکند؛ آن روزی که دهها میلیون در ایران، و صدها هزار در عراق و بعضی کشورهای دیگر به پاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگترین بدرقهی جهان را شکل دادند، این یکی از ایّامالله است. آنچه اتّفاق افتاد، کار هیچ عاملی جز دست قدرت خدا نمیتوانست باشد. آن روزی هم که موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه آمریکایی را در هم کوبید، آن روز هم یکی از ایّامالله است.(۶) ما این دو روز را جزو ایّامالله در همین چند روز گذشته، در همین دو هفتهی گذشته، در مقابل چشم خودمان ما ملّت ایران مشاهده کردیم؛ اینها روزهای نقطهی عطف تاریخند، روزهای تاریخسازند، روزهای عادّی نیستند اینها. این که یک نیرویی، یک ملّتی، این قدرت را دارد، این توان روحی را دارد که به یک قدرت متکبّر زورگوی عالم این جور سیلی بزند، نشاندهندهی دست قدرت الهی است، پس آن روز جزو ایّامالله است؛ روزها تمام میشوند، لکن تأثیرات این روزها در زندگی ملّتها باقی میمانند؛ در روحیهی ملّتها، در منش ملّتها، در مسیر ملّتها، آثاری که این روزها باقی میگذارند آثار ماندگار و بعضاً جاودانه است.
خب، حالا جامعهی ایرانی به نظر ما یک جامعهی صبّار و شکور است؛ ملّت ما ملّت پُراستقامتی است و ملّت شکرگزاری است. در طول این سالهای متمادی، ملّت ایران همواره سپاسگزار الطاف الهی در طول این سالها بوده است. ما ملّت صبّار و شکور باید از این آیات درس بگیریم. گفتیم اوّلین مسئله این است که ابعاد مادّی و معنویِ این پدیده را شناسایی کنیم. من عرض میکنم پس از ۴۱ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، این جمعیّت بینظیر را کدام دست قدرتی به میدان آورد؟ این اشک و عشق و شور را چه کسی پدید آورد؟ کدام عاملی میتوانست یک چنین معجزهای را نشان بدهد جز دست قدرت الهی؟ آن کسانی که دست قدرت خدا را نمیتوانند در این حوادث ببینند و تحلیلهای مادّی در این مسائل میکنند، عقب میمانند. باید دست قدرت خدا را دید. بُعد معنوی و بسیار مهمّ این حادثه همین است که خدای متعال این کار را میکند. وقتی خدای متعال یک چنین حرکتی را در ملّت به وجود میآورد، انسان باید احساس کند که ارادهی الهی بر پیروزی این ملّت است. این نشاندهندهی این است که ارادهی الهی بر این است که این ملّت در این راه و در این خط حرکت کند و پیروز شود. نشاندهندهی معنویّات و باطن این ملّت هم هست. این عشق و این وفا و این ایستادگی و در این بیعت بزرگ با خطّ امام، مردم با این حضورشان در میدان با خطّ امام بیعت کردند؛ بیعتی با این عظمت، آن هم بعد از گذشت بیش از سی سال از رحلت امام بزرگوار این جور با امام، مردم بیعت میکنند، این جور امام زنده است. چه شد که پس از تلاش امپراتوری خبری صهیونیسم -در چند روز قبل از این حادثه و بعد از این حادثه، امپراتوری خبری صهیونیسم در همهی دنیا سعی کردند سردار بزرگوار عزیز ما را متّهم کنند به تروریست؛ خود رئیسجمهور آمریکا گفت، وزیر خارجهاش گفت، دستگاههای خبری صهیونیستی در همهی دنیا تکرار کردند «تروریست، تروریست»- خدای متعال صفحه را درست بعکس آنچه که آنها میخواستند ترتیب داد؟ نه فقط در اینجا در ایران، در کشورهای مختلف مردم به روح این شهید بزرگ درود فرستادند و پرچم آمریکا و صهیونیستها را آتش زدند. آیا دست خدا را بوضوح نمیشود دید؟ آیا «لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا»(۷) را که دربارهی پیغمبر، در نهایت شدّت، در غار ثَور تنها، بیکس، به همراهش میگوید «لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا»(۸) خدا با ما است؛ این را نشان نمیدهد؟ آیا این فرمایش حضرت موسیٰ را به قوم بنیاسرائیل که ترسیده بودند میگفتند «اِنّا لَمُدرَکون»(۹) الان است که نیروهای فرعون بیایند ما را محاصره کنند و از بیخ و بُن کار ما را تمام بکنند، حضرت موسیٰ فرمود، «کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین»؛(۱۰) آیا اینجا «اِنَّ مَعِیَ رَبّی» را انسان نمیشود ببیند؟ ملّت ایران نمیتواند احساس کند که «اِنَّ اللهَ مَعَنا»،(۱۱) خدا با ما است؟ خدا دستهای قدرت خود را در این کشور، در این جامعه، در میان این ملّت فعّال کرده است. خود این شهادت بزرگ هم -اینکه حالا مربوط به تشییع بود- خود این شهادت هم یکی از آیات قدرت الهی است؛ رسوایی دولت آمریکا، دولت بیآبروی آمریکا، رسوایی این دولت را رقم زد؛ اینها کسی را که سرشناسترین و قویترین فرمانده مبارزهی با تروریسم بود -شهید سلیمانی به معنای واقعی کلمه، قویترین فرمانده مبارزهی با تروریسم در این منطقه است، به همین عنوان هم شناخته شده است- [ترور کردند]؛ کدام فرمانده دیگر قدرت داشت میتوانست کارهایی را که او انجام داد انجام بدهد؟ به یک منطقهای که در محاصرهی ۳۶۰ درجهای دشمن است، شهید سلیمانی با بالگرد وارد این منطقه میشود، در محاصرهی کامل دشمن جوانهای خوبی در آن منطقه هستند که دستتنها هستند، فرماندهای ندارند، چشمشان که به حاج قاسم سلیمانی میافتد، جان پیدا میکنند، روحیه پیدا میکنند، انگیزه پیدا میکنند، محاصره را از بین میبرند و دشمن را متواری میکنند و فراری میکنند؛ چه کسی میتواند این کارها را انجام بدهد؟ فرمانده ضدّ تروریسم در کلّ منطقه قویترین و سرشناسترین فرمانده، را ترور کردند. درمیدان روبهروی جنگ با او مواجه نشدند، دولت آمریکا دزدانه و بزدلانه او را ترور کرد، خودشان هم اعتراف کردند؛ این [کار] مایهی روسیاهی آمریکا شد؛ در این منطقه تا قبل از این حادثه، این جور کار مخصوص رژیم صهیونیستی بود که افراد را ترور کند، رهبر حماس را ترور کردند و گفتند ما ترور کردیم، رهبر جهاد را ترور کردند، گفتند ما ترور کردیم؛ ترور میکردند و میگفتند ما کردیم؛ آمریکاییها آدم خیلی کشتهاند؛ در عراق در افغانستان در جاهای دیگر هر چه توانستهاند، آدم کشتهاند، ترور کردهاند منتها اعتراف نمیکردند که ترور کردیم؛اینجا اعتراف کردند که ترور کردیم؛ اینجا رئیس جمهور آمریکا به زبان خودش [اعتراف میکند] خدای متعال میزند پشت گردن افراد که خودشان اعتراف کنند؛ اعتراف کردند که ما تروریست هستیم، گفتند ما ترور کردیم. رسوایی از این بالاتر چه میشود؟ پاسخ قدرتمندانهی سپاه هم درخور تدبّر است. این یومالله تشییع جنازه و شهادت بزرگ شهید عزیز یک طرف قضیّه است، عکسالعمل و واکنش قدرتمندانهی سپاه طرف دیگر قضیّه است، آن هم درخور تدبّر است، این ضربهی به آمریکا بود. البتّه ضربهی نظامی بود، ضربهی مؤثّر نظامی بود امّا مهمتر و بالاتر از ضربهی نظامی، ضربهی حیثیّتی بود، ضربه به هیبت ابرقدرتیِ آمریکا بود.(۱۲) آمریکا سالها است در سوریه، در عراق، در لبنان، در افغانستان ضربه میخورد، از دست قدرتمند مقاومت ضربه میخورد لکن این ضربه از همهی آنها بالاتر بود؛ این ضربه، ضربهی حیثیّتی بود، ضربه به ابهّت آمریکا بود؛ این ضربه با هیچ چیزی جبران نمیشود. حالا اعلام میکنند که ما تحریم کردیم، تحریمها را افزایش میدهند امّا این کار نمیتواند آبروی ازدسترفتهی آمریکا را برگرداند. این پاسخ قدرتمندانه یک چنین خصوصیّتی بود. این هم یک جلوهی کمک الهی است که پاسخ مجاهدت مخلصانه است.
عزیزان من، برادران و خواهران نمازگزار! اخلاص برکت دارد. هر جا اخلاص بود، خدای متعال به اخلاص بندگان مخلصش برکت میدهد، کار برکت پیدا میکند، رشد و نمو پیدا میکند، کار به نحوی میشود که اثر آن به همه میرسد، برکات آن در میان مردم باقی میماند. این ناشی از اخلاص است. نتیجهی آن اخلاص، همین عشق و وفاداری مردم، همین اشک و آه مردم، همین حضور مردم، همین تازه شدنِ روحیهی انقلابی مردم است. امّا اینکه ما بیاییم این حوادث را تقویم کنیم، قیمتگذاری کنیم، قدر آنها را بدانیم و ببینیم که اندازه و قیمت این حوادث چقدر است؛ در صورتی تحقّق پیدا میکند که ما به حاجقاسم سلیمانی -شهید عزیز- و به ابومهدی -شهید عزیز- به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به آنها به چشم یک مکتب نگاه کنیم. سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب ، یک راه، یک مدرسهی درسآموز، با این چشم نگاه کنیم آن وقت اهمّیّت این قضیّه روشن خواهد شد. قدر و قیمت این قضیّه روشن خواهد شد. سپاه قدس را به عنوان یک مجموعه و سازمان اداری صرفاً نبینیم؛ بلکه به عنوان یک نهاد انسانی و دارای انگیزههای بزرگ و روشن انسانی مشاهده کنیم. اگر این جور شد، آن وقت این اجتماع مردم، این تجلیل و تعظیم مردم، تکریم مردم معنای دیگری پیدا میکند. البتّه همهی نیروهای مسلّح ما از ارتش، سپاه، بسیج زیربنای فکریشان هدفهای الهی است، بدون تردید. امروز در کشور ما مسئله این است. زیربنای فکری همهی نیروهای مسلّح ما، همین اهداف الهی و بلند است. سپاه قدس یک نیرویی است که با سعهی صدر به همه جا و همه کس نگاه میکند. رزمندگان بدون مرزند؛ رزمندگان بدون مرز. رزمندگانی که هرجا نیاز باشد، آنها در آنجا حضور پیدا میکنند؛ کرامت مستضعفان را حفظ میکنند، خود را بلاگردان مقدّسات و حریمهای مقدّس میکنند. سپاه قدس را به این چشم نگاه بکنیم، آن وقت، همینها، همین کسانی که با جان خودشان، با همهی توان خودشان به کمک ملّتهای دیگر و ضُعَفای اطراف منطقه که در دسترس آنها است میروند، همینها سایهی جنگ و ترور و تخریب را از کشور خودمان هم دور میکنند و دفع میکنند. میهن عزیز ما یک بخش مهمّی از امنیّتش محصول کار همین جوانان مؤمنی است که در زیر فرماندهی سردار شهید عزیزمان سالها کار کردند، تلاش کردند؛ اینها امنیّتآورند، برای کشور هم اینها امنیّت میآورند؛ بله، به کمک فلسطین و غزّه و دیگر مناطقی که به وجود آنها نیاز هست میروند امّا برای کشور خودمان امنیّت ایجاد میکنند. آن دشمنی که آمریکا او را تجهیز کرده است، نه برای عراق و سوریه، بلکه در نهایت برای ایران، ایران عزیز؛ داعش را درست کردند، نه برای اینکه فقط در عراق مسلّط بشود، هدف اصلی و نهایی ایران بود. آنها میخواستند از این طریق، امنیّت ما را، مرزهای ما را، شهرهای ما را، خانوادههای ما را دچار ناامنی و تشویش بکنند؛ اینها متوقّف شدند به کمک همین جوانان مؤمن و عزیزی که رفتند و این تلاش بزرگ را انجام دادند.
آن فریبخوردگانی که یک روزی فریاد زدند «نه غزّه، نه لبنان»، آنها نه فقط جانشان را فدای ایران نکردند، حتّی حاضر نشدند راحتی خودشان و منافع خودشان را هم در راه کشور فدا کنند؛ آن کسی که جانش را فدای ایران کرد باز همین شهید سلیمانیها بودند؛ اینها بودند که در زمانی که نیاز به دفاع از کشور بود، جان خودشان را کف دست گرفتند و به میدان جنگ رفتند از کشور دفاع کردند، از ایران دفاع کردند؛ اینها هستند که میتوانند ادّعا بکنند که دفاع میکنند از امنیّت کشور، از امنیّت ملّت؛ همین فداکاری و اخلاص اینها است که در همهی مراحل، این جور بوده. خب، با این نگاه، ما میتوانیم ملّت ایران را و معنویّات ملّت را و باطن ملّت را کشف کنیم. این کسانی که به خیابان آمدند، میلیونها انسانی که در تهران و در قم و در کرمان و در خوزستان و [دیگر شهرها] آمدند زیر جنازهی این عزیزان راه رفتند، و کسانی که از دور دیدند و اشک ریختند، و کسانی که در شهرهای مختلف توانستند از دور برای اینها عزاداری بکنند -که واقعاً دهها میلیون جمعیّتِ ملّتِ ما در این آزمون بزرگ شرکت کردند- میشود باطن اینها را، حقیقت اینها را تشخیص داد. ملّت از هر جناح و حزب، از هر مجموعه، از هر قوم، از هر خصوصیّت جغرافیایی، در این جهت مثل همند؛ طرفدار انقلابند، طرفدار حاکمیّت اسلامند، طرفدار ایستادگی در مقابل ظلمند، طرفدار «نه» گفتن به همهی مطامع دولتهای استکباری و استعماریاند.
ملّت ایران نشان داد که از خطّ مجاهدتِ شجاعانه دفاع میکند، ملّت ایران نشان داد که به نمادهای مقاومت عشق میورزد، ملّت ایران نشان داد که طرفدار مقاومت است، طرفدار تسلیم نیست. آن کسانی که سعی میکنند چیز دیگری را از ملّت بزرگ ما به مردم و به افکار بیگانگان یا افکار عمومیِ داخل نشان بدهند، با صدق و صفا با مردم رفتار نمیکنند؛ ملّت این است، ملّت طرفدار ایستادگی است، طرفدار مقاومت است، ملّت طرفدار ایستادگی در مقابل زورگویی دشمنان است. این دلقکهای آمریکایی که بدروغ و با کمال رذالت میگویند که ما در کنار مردم ایرانیم، ببینند مردم ایران چه کسانی هستند. آن چند صد نفری که به عکس سردار شهیدِ باافتخار ما اهانت میکنند، آنها مردم ایرانند یا این جمعیّت میلیونی عظیمی که در خیابانها نشان میدهند خودشان را؟(۱۳) سخنگویان دولت شریر آمریکا مدام تکرار میکنند که ما در کنار مردم ایرانیم. دروغ میگویید! اگر در کنار مردم ایران هم باشید برای این است که خنجر زهرآلود خود را به سینهی مردم ایران فرو کنید. البتّه تا حالا نتوانستهاید، بعد از این هم حتماً نخواهید توانست هیچ غلطی بکنید.(۱۴) ملّت ایران در این قضیّه خود را نشان داد، باطن خود را نشان داد، قاعده و زیربنای فکری خود را ملّت ایران نشان داد؛ احساسات صادقانهی خود را ملّت ایران نشان داد؛ این فریاد انتقامی که از مردم شنیده شد در سرتاسر کشور، در واقع این فریاد انتقام، سوخت حقیقی موشکهایی بود که پایگاه آمریکایی را زیر و رو کرد.(۱۵)
یک نکتهی دیگری که باید به آن توجّه کرد در اهمّیّت این یومالله، این است که خدای متعال به موسیٰ میفرماید که وَ ذَکِّرهُم بِاَیّامِ الله؛(۱۶) یعنی ایّامالله باید در یاد مردم باقی بماند؛ یک عدّهای سعی میکنند این یوماللههای حساس این روزها را به دست فراموشی بسپارند، مسائل دیگری را مطرح کنند، شاید بتوانند این یاد این یومالله بزرگ را تحتالشعاع قرار بدهند. یکی همین قضیّهی تأسّفانگیز حادثهی سقوط هواپیما بود. خب سقوط هواپیما حادثهی تلخی بود؛ دل ما را به معنای حقیقی کلمه سوزانید. از دست دادن جوانهای عزیز، مردم خوبمان و کسانی که از کشورهای دیگر اینجا بودند، حادثهی بسیار تلخی بود. در این هیچ شکّی نیست؛ لکن یک عدّهای به تبع و هدایت تلویزیونهای آمریکایی و رادیوهای انگلیسی سعی کردند این قضیّه را به نحوی آرایش بدهند که ماجرای یومالله ناشی از شهادت بزرگ این دو شهید عزیز را به دست فراموشی بسپارند. سعی کردند کاری کنند که به خیال خودشان آن را به دست فراموشی بسپارند. افرادی که انسان هیچ علاقهای در اینها نسبت به منافع ملّی و نسبت به مصالح کشور احساس نمیکند؛ واقعاً انسان تعجّب میکند. حالا یک عدّهای جوانند، احساساتیاند، فریب میخورند؛ یک عدّهای نه، جوان هم نیستند؛ انسان میبیند که اینها هیچ حاضر نیستند منافع ملّی را درک کنند، فهم کنند، پای این منافع بِایستند. آنچه که دشمن مایل است از زبان اینها سر میزند، در عمل اینها خودش را ظاهر میکند. من میخواهم عرض بکنم همان اندازهای که ما از این حادثهی سقوط هواپیما غصّه خوردیم و غم بر دل ما فرود آمد، دشمن ما از این حادثه به همان اندازه خوشحال شد؛ دشمن ما خوشحال شد؛ به خیال اینکه یک مستمسکی به دست آورده است که بتواند سپاه را زیر سؤال ببرد، نیروهای مسلّح را زیر سؤال ببرد، نظام جمهوری اسلامی را زیر سؤال ببرد. میخواستند این کار را بکنند، شاید بتوانند آن حادثهی عظیم را تحتالشّعاع قرار بدهند؛ اشتباه کردند. وَ مَکَروا وَ مَکَرَ اللهُ وَ اللهُ خَیرُ الماکِرین؛(۱۷) آنها مکر کردند، امّا ندانستند که مکرشان در مقابل دست قدرت پروردگار هیچ تأثیری ندارد، و نمیتوانند این کار را بکنند. حادثهی یومالله تشییع جنازهی شهید و حادثهی یومالله در هم کوبیدن پایگاه آمریکایی از ذهن این مردم نخواهد رفت و روزبهروز انشاءالله زندهتر خواهد شد.
من همین جا لازم است صمیمانه بار دیگر با اصحاب این مصیبت همدردی کنم -ما در غم آنها شریک هستیم- و تشکّر کنم، از آن پدرمادرهایی و صاحبعزاهایی که با وجود اینکه دلهایشان پُر از درد و غم بود، در مقابل توطئه و وسوسهی دشمن ایستادند، برخلاف آنچه که میل دشمنان بود موضع گرفتند و حرف زدند. مادرِ یکی از همین عزیزانی که در این هواپیما بودند به من نامه نوشته و اظهار کرده که «ما پای جمهوری اسلامی ایستادهایم، پای انگیزههای شما ایستادهایم». اینها شجاعت میخواهد، اینها فهم و بصیرت میخواهد و انسان واقعاً با همهی وجود، در مقابل این جور شخصیّتهایی احساس تکریم و تعظیم میکند.
این را هم عرض بکنیم، یکی از کارهای دیگری که برای تحتالشّعاع قرار دادنِ این حوادث بزرگ انجام دادند، همین کاری است که این سه دولت اروپایی کردند؛ دولت خبیث انگلیس، دولت فرانسه، و دولت آلمان؛ تهدید ایران که ما مسئلهی هستهای را بار دیگر به شورای امنیّت میبریم؛ که البتّه مسئولین کشور خوشبختانه محکم پاسخ اینها را دادند، جواب محکم به اینها داده شد؛ این سه کشور همان سه کشوری هستند که در دوران جنگ تحمیلیِ به ما، تا توانستند، به صدّامحسین کمک کردند؛ دولت آلمان، ابزار، وسایل شیمیایی و سلاح شیمیایی را در اختیار صدّامحسین گذاشت که شهرها و جبههها را با آن سلاح هدف قرار بدهد، که هنوز آثارش در بین رزمندگان قدیمی ما وجود دارد؛ دولت فرانسه بالگردهای(۱۸) جنگیِ سوپر اتاندارد را برای زدن کشتیهای نفتی ما در اختیار صدّامحسین قرار داد؛ سوابق اینها این است؛ دولت انگلیس با همهی وجود در خدمت دشمنان ما بود، در خدمت صدّام بود. اینها این جوریاند، سوابقشان این است، امروز هم این جوری دارند عمل میکنند. به اینها به این چشم باید نگاه کرد. بنده از اوّل هم گفتم، بعد از خروج آمریکا از برجام که این سه دولت مدام حرف میزدند، مدام یاوهگویی میکردند، بنده همان روز هم گفتم من به اینها اعتمادی ندارم، اینها کاری نخواهند کرد، در خدمت آمریکا خواهند بود؛ امروز کاملاً واضح شده است، بعد از گذشت حدود یک سال معلوم شده است که اینها به معنای واقعی کلمه، پادو آمریکا هستند؛ اینها پادوِ آمریکا هستند. آن وقت این دولتهای حقیر در انتظار این هستند که ملّت ایران را به زانو در بیاورند. آمریکا که بزرگترِ شما بود، پیشروِ شما بود، ارباب شما بود، قادر نبود ملّت ایران را به زانو در بیاورد؛ شما کوچکتر از آن هستید که بخواهید ملّت ایران را به زانو در بیاورید.(۱۹) اینها مذاکره هم که میکنند، مذاکرهشان آمیختهی با دغل و فریبکاری است؛ این کسانی که پشت میز مذاکره ظاهر میشوند، آن جنتلمنهای پشت میز مذاکره، همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند، اینها همانها هستند؛ تفاوتی نمیکنند؛ لباس عوض میکنند؛ این دست چدنی است که پوشش مخملی و دستکش مخملی را بیرون میآورد و خودش را نشان میدهد، وَالّا باطن، همان باطن است؛ هیچ تفاوتی ندارد. اینها نمیتوانند کسانی باشند که انسان به اینها اطمینان پیدا کند.
خب حالا که ملّت ایران این حادثه را شناخت، قدر و قیمت آن را دانست؛ حالا باید چه کار کنیم؟ من در یک کلمه عرض میکنم: ملّت عزیز ایران باید همّتشان این باشد که قوی بشوند.(۲۰) تنها راه در پیش پای ملّت ایران عبارت است از قوی شدن؛ باید تلاش کنیم قوی بشویم؛ ما از مذاکره هم ابائی نداریم؛ البتّه نه با آمریکا، با دیگران؛ امّا نه از موضع ضعف، از موضع قوّت، از موضع قدرت. ما بحمدالله دارای قدرتیم و به توفیق الهی قویتر هم خواهیم شد. البتّه قدرت فقط قدرت نظامی نیست؛ قدرت، قدرت نظامی نیست؛ اقتصاد کشور باید قوی شود، وابستگی به نفت بایستی تمام بشود، نجات پیدا کنیم از وابستگی اقتصادمان به نفت؛ جهش علمی و فنّاوری باید ادامه پیدا کند؛ پشتوانهی همهی اینها هم حضور مردم عزیزمان در صحنه است. باید ملّت ایران و مسئولین کشور تلاششان برای قوی شدن کشور و قوی شدن ملّت باشد، با اتّحاد، با حضور، با صبر و استقامت و با کار سخت و پرهیز از تنبلی؛ این اگر [محقّق] شد، به توفیق الهی، به فضل الهی، ملّت ایران در آیندهی نه چندان دوری آنچنان خواهد شد که دشمنان حتّی جرئت تهدید هم پیدا نکنند. ...(۲۱)
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ * وَ العَـصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۲۲)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفیٰ محمّد و آله الطّاهرین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و حبیبته الزّهراء المرضیّة و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علىّ بن الحسین زین العابدین و محمّد بن علىّ الباقر و جعفر بن محمّد الصّادق و موسىٰ بن جعفر الکاظم و علىّ بن موسىٰ الرّضا و محمّد بن علىّ الجواد و علىّ بن محمّد الهادی و الحسن بن علىّ الزکیّ العسکری و الحجّة بن الحسن القائم المهدی صلوات الله علیهم اجمعین. اوصیکم عباد الله بتقوى الله.
مجدّداً همهی برادران و خواهران را توصیه میکنم تقوای الهی را در گفتار، در کردار، در رفتار، در معاشرتها، در بُروز خُلقیّات، در همهی اینها تقوای الهی را در نظر داشته باشیم، رضای الهی را در نظر داشته باشیم. من دو مطلب کوتاه عرض میکنم، بعد یک مقداری خطاب به برادران عرب مطالبی را عرض خواهم کرد. دو مطلب کوتاه، یکی در مورد همین حادثهی هواپیما است که مجدّداً تسلیت عرض میکنیم، اظهار همدردی میکنیم. در این حادثه ابهامهایی وجود دارد. تشکّر میکنیم از فرماندهان سپاه که توضیح دادند، برای مردم مطالبی را بیان کردند ولی باید حادثه پیگیری بشود و از حوادث مشابه هم باید به طور جدّی پیشگیری بشود. آنچه که مهم است، پیگیری مهم است امّا مهمتر از پیگیری، پیشگیری از تکرار این حوادث است.
مطلب دوّم راجع به انتخابات است. بنده راجع به انتخابات انشاءالله صحبت خواهم کرد آنچه امروز عرض میکنم این است: برادران عزیز، خواهران عزیز، ملّت عزیز ایران! حضور ملّت ایران مهمترین عامل اقتدار است و این حضور در جاهای متعدّدی است؛ یکی از مهمترینش انتخابات است. در انتخابات حضور ملّت ایران کشور را بیمه میکند، دشمن را مأیوس میکند. سعی و تلاش [دشمنان] بر این است که با انواع و اقسام حیل نگذارند که مردم با شوق در انتخابات شرکت کنند. من عرض میکنم: مردم با شوق و ذوق باید در انتخابات شرکت کنند. حالا مسائل گوناگونی دربارهی انتخابات، تذکّراتی هست که انشاءالله در آینده اگر زنده بودیم عرض خواهم کرد. آنچه که امروز خواستم عرض بکنم اصل این قضیّه است؛ مراقبت کنید که مبادا دشمن بتواند در این زمینه خواستهی خودش را که عبارت است از کمرنگ کردن و بیرونق کردن انتخابات تحقّق ببخشد.
خطبهی عربی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و صلّى الله على محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین.
أودّ فی هذه البرهة الحساسة من تاریخ هذه المنطقة أن یکون لی معکم أیها الإخوة العرب مختصَرٌ من الحدیث.
فی هذه الأیام استشهد قائدٌ إیرانی کبیرٌ و شجاعٌ و مجاهدٌ عراقی طافحٌ بروح التضحیة و الإخلاص بأذرعٍ عسکریة أمریکیة و بأمر الرّئیس الإرهابی الأمریکی. هذه الجریمة لم تُرتکب فی میدان المواجهة، بل جرت بصورة جبانة لئیمة.
القائد سلیمانی کان ذلک الرّجل الذّی یقتحم الخطوط الأمامیة و یقاتل بشجاعة نادرة فی أخطرِ المواقع، و کان العاملَ الفاعل فی دحر عناصر داعش الإرهابیة و نظائرها فی سوریة و العراق.
الأمریکیون لم یجرأوا أن یواجهوه فی ساحات القتال فعمدوا إلى الهجوم علیه بنذالة من الجوّ حین کان بدعوة من حکومة العراق فی مطار بغداد و أراقوا دَمَه الطاهر هو و رفاقه، و بذلک امتزج دم أبناء إیران و العراق مرةَ أخرى فی سبیل الله سبحانه و تعالى.
الحرس الإیرانی دَکّ بضربة مقابلة أوّلیة صاروخیة القاعدة الأمریکیة و سحق أُبّهة و غطرسة تلک الدولة الظالمة المتکبرة و یبقى جزاؤها الأساسی و هو خروجها من المنطقة.
الشعب الإیرانی فی مسیرات بعشرات الملایین شیّعوا الشهداء فی مختلف المدن بتودیع منقطع النظیر، والشعب العراقی فی مدن عدیدة شیّعوهم بفائق التکریم و الاحترام، کما أعربت شعوبٌ فی بلدان متعددة عن مواساتها فی اجتماعات صاخبة.
إنّ مساعی مغرضةً هائلة بُذلت لخلق نظرةٍ سلبیة بین الشعبین الإیرانی و العراقی. لقد أُنفقت أموال ضخمة و جُنّدَ أفرادٌ لا یشعرون بالمسؤولیة فی إیران ضدّ الشعب العراقی، والساحة العراقیةٌ شهِدَت ضخّاً إعلامیا شیطانیاً ضدّ الشعب الإیرانی، غیر أنّ هذه الشهادة الکبرى قد أحبَطَت کلّ هذه المساعی الشیطانیة والوساوس الخبیثة.
ما أرید أن أقوله لکم هو أنّ القدرة الإسلامیة، قدرتنا و قدرتَکم تستطیع أن تتغلّب على ما تحیط القوى المادیة نفسها به من هیبةٍ ظاهریة خادعة. القوى الغربیة بالاعتماد على العلم والتقانة، وبالسلاح العسکری، والإعلام الکاذب والأسالیب السیاسیة الماکرة استطاعت أن تهیمن على بلدان المنطقة، و متى ما اضطرّت إلى الجلاء من بلد على إثر نهضة شعبیة، فإنّها لا تکفّ قدر ما تستطیع عن التآمر و الاختراق التجسّسی والسیطرة السیاسیة والاقتصادیة، و زرعت الغدة السرطانیة الصهیونیة فی قلب بلدان غرب آسیا و عَمَدَت إلى وضع بلدان المنطقه فی تهدیدٍ مستمر.
بعد انتصار الثورة الإسلامیة فی إیران نزلت بالکیان الصهیونی ضرباتٌ شدیدة سیاسیة و عسکریة، و أعقب ذلک سلسلة من الهزائم للاستکبار و على رأسه أمریکا من العراق و سوریا و مروراً بغزّة و لبنان و حتّى الیمن و أفغانستان.
إعلام العدو یتّهم إیران بإثارة حروبٍ بالنیابة، و هذه فریةٌ کبرى، فشعوب المنطقة قد استیقظت، و قدرةُ إیران فی مقاومتها الطّویلة أمام خُبثِ أمریکا قد ترکت أثرها فی الجوّ العام للمنطقة و فی معنویات الشعوب. مصیر المنطقة یتوقّف على التّحرّرِ من الهیمنة الاسکباریة الأمریکیة وتحریر فلسطین من سیطرة الصهاینةِ الأجانب.
کلّ الشعوب تتحمّل مسؤولیة الوصولِ إلى تحقیق هذا الهدف. على العالم الإسلامی أن یزیل عوامل التفرقة. وحدة علماء الدّین قادرة على أن تکتشف أسلوبَ الحیاة الإسلامیة الجدیدة. و تعاون جامعاتنا من شأنه أن یرتقی بالعلم و التقانة، و بذلک تستطیع أن تضع أساس الحضارة الجدیدة. والتّنسیقُ بین وسائل إعلامنا بإمکانه أن یصلح جذورَ الثقافة العامّة. والتلاحم بین قُوانا العسکریة سیبعدُ المنطقة کلّها من الحروب والعدوان. والارتباطُ بین أسواقنا سیحرّر اقتصادَ بلداننا من سیطرة الشرکات الناهبة. و تبادل الزِیارات بین شعوبنا سیقرّبُ القلوبَ و الأفکار، و یخلقُ روحَ الوحدة و المودّة بینها. أعداؤنا و أعداؤکم یریدون أن یحققوا تقدمَهم الاقتصادی على حساب ثرواتِ بلدانِنا، وأن یبنوا عِزَّتَهم على حساب ذُلِّ شعوبنا، و یسجّلوا تفوُّقَهم بثمنِ تفرّقنا. یریدون إبادَتَنا على أیدینا. أمریکا تستهدفُ أن تجعلَ فلسطین دونما قدرةِ على الدفاع أمام الصهاینةِ الظالمین المجرمین، و أن تجعل سوریا و لبنان تحت سیطرة الحکومات التابعة لها و العمیلة، و تریدُ العراقَ و ثرواتهِ النفطیةَ بأجمعها مِلکاً لها. و لتحقیق هذا الهدفِ المشؤومِ لا تتوانى عن ارتکاب الظلمِ و العدوان. الامتحانُ العسیر الذین مرّت به سوریا والفِتنُ المتوالیةُ فی لبنان، والأعمالُ الاستفزازیةُ والتخریبیةُ المستمرةَ فی العراق نماذجُ لذلک.
الاغتیالُ الصریحُ لأبې مهدی القائدِ الشجاع للحشدِ الشعبی و قائد الحرس الکبیر سلیمانی نماذجُ نادرةٌ لهذه الفتن فی العراق. هؤلاء یریدون أن یحقّقوا أهدافهم الخبیثة فی العراق عن طریق إثارة الفتن والحروب الداخلیة و بالتالی تقسیم العراق و حذف القوى المؤمنة والمناضلة والمجاهدة الوطنیة.
وکنموذج لوقاحتهم فإنهم إذ یلوّحون بأنهم حماة الدیمقراطیة یصرّحون بکل وقاحة وصلافة، بعد أن صادق برلمان العراق على إخراجهم، أنّهم جاءوا إلى العراق لیبقوا فیه و لن یغادروه.
العالم الإسلامی لا بدّ أن یفتح صفحة جدیدة. الضمائر الیقظة والقلوب المؤمنة یجب أن تُحیی الثقة بالنفس فی الشعوب، و على الجمیع أن یعلموا أن طریق نجاة الشعوب هو فی التدبیر والاستقامة و عدم الرهبة من العدو.
أسأل الله سبحانه و تعالى أن یشملَ الشعوبَ المسلمة برحمته و نصرته إنه تعالى سمیع مجیب.
أقول قولی هذا و استغفر الله لی و لکم، و السّلام علیکم و رحمةالله.(۲۳)
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ * اِنّا اَعطَیناکَ الکَوثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انحَر * اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَرُ.(۲۴)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۵؛ «و در حقیقت، موسى را با آیات خود فرستادیم [و به او فرمودیم] که قوم خود را از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون آور، و روزهاى خدا را به آنان یادآورى کن ...»
۲) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۵؛ « ... که قطعاً در این [یادآورى]، براى هر شکیباىِ سپاسگزارى عبرتهاست.»
۳) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۶
۴) سورهی ابرهیم، بخشی ازآیهی ۷
۵) سورهی ابراهیم، آیهی ۸
۶) تکبیر حضّار
۷) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۴۰؛ «... اندوه مدار که خدا با ما است. ...»
۸) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۴۰؛ «... اندوه مدار که خدا با ماست ...»
۹) سورهی شعراء، بخشی از آیهی ۶۱؛ «... ما قطعاً گرفتار خواهیم شد ...»
۱۰) سورهی شعراء، بخشی از آیهی ۶۲؛ «... چنین نیست، زیرا پروردگارم با من است و بزودى مرا راهنمایى خواهد کرد.»
۱۱) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۴۰؛ «... خدا با ما است ...»
۱۲) تکبیر حضّار
۱۳) شعار حضّار
۱۴) شعار حضّار
۱۵) تکبیر حضّار
۱۶) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۵؛ « ... روزهاى خدا را به آنان یادآورى کن ...»
۱۷) سورهی آلعمران، آیهی ۵۴؛ «و [دشمنان] مکر ورزیدند، و خدا [در پاسخشان] مکر در میان آورد، و خداوند بهترین مکرانگیزان است.»
۱۸) هواپیما
۱۹) تکبیر حضّار
۲۰) تکبیر حضّار
۲۱) تکبیر حضّار
۲۲) سورهی عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان
سوگند به عصرِ [غلبهی حقّ بر باطل]،
که واقعاً انسان دستخوشِ زیان است؛
مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حقّ سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»
۲۳) بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین.
مایلم در این برههی حسّاس از تاریخ این منطقه، سخن کوتاهی با شما برادران عرب داشته باشم. در این روزها یک سردار بزرگ و شجاع ایرانی و یک مجاهد فداکار و با اخلاص عراقی به دست نظامیان مزدور آمریکایی و به دستور رئیس تروریست آمریکا به شهادت رسیدند. این جنایت به صورت کاملاً بزدلانه و نه در میدان روبهرو، انجام گرفت. سردار شهید سلیمانی کسی بود که با شجاعت مثالزدنی در صفوف مقدّم و در خطرناکترین جایگاهها حضور مییافت و شجاعانه میجنگید و او یکی از مؤثرترین عوامل در شکست عناصر تروریست داعش و اشباهش در سوریه و عراق بود. آمریکاییها بدون اینکه جرئت کنند با وی در نبرد روبهرو شوند، بزدلانه با هواپیما به او که به دعوت دولت عراق در فرودگاه بغداد بود، حمله کردند و خون مطهّر او و همراهانش را بر زمین ریختند. برای چندمین بار خون فرزندان ایران و عراق مخلوط شد و در راه خدا بر زمین ریخته شد.
سپاه ایران ضربهی متقابلی علیالعجاله زد و پایگاه آمریکایی را با موشکهای خود درهم کوبید و ابّهت و آبروی آن دولت ظالم و متکبّر را لگدمال کرد و تنبیه اصلی او اخراج از منطقه است. ملّت ایران با اجتماع دهها میلیونی این دو مجاهد بزرگ بدرقهای بینظیر کردند. ملّت عراق در شهرهای متعدّد با تکریم و احترام تمام آنها را تشییع کرد و در چندین کشور دیگر مردم همدردی خود را در اجتماعات پرشور نشان دادند.
تلاشهای مغرضانهی فراوانی شد تا ملّت ایران و عراق را به یکدیگر بدبین کنند، پولهای فراوانی خرج کردند، انسانهای بیمسئولیّتی را به کار گرفتند، در ایران علیه ملّت عراق و در عراق علیه ملّت ایران تبلیغات شیطنتآمیز کردند؛ این شهادت بزرگ همهی این تلاشهای شیطانی و وسوسههای اهریمنی را باطل کرد.
آنچه مایلم به شما بگویم این است که قدرت اسلامی، قدرت ما و شما، میتواند بر هیبت ظاهری قدرتهای فاسد مادّی فائق آید. قدرتهای غربی با پشتوانهی علم و فنّاوری و با سلاح نظامی و تبلیغات دروغین و با سیاستهای مکّارانه توانستند بر کشورهای این منطقه مسلّط شوند و هرگاه با نهضتی مردمی ناچار به خروج از کشوری شدند تا آنجا که توانستند دست از توطئه و نفوذ اطّلاعاتی و سلطهی سیاسی و اقتصادی برنداشتند و غدّهی بدخیم رژیم صهیونیستی را در قلب کشورهای غرب آسیا جاسازی کردند و تهدیدی دائمی برای کشورهای آن منطقه تدارک دیدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ضربههای سیاسی و نظامی سختی بر رژیم غاصب پدید آمد و پس از آن، زنجیرهی شکستهای استکبار و در رأس آن آمریکا از عراق و سوریه تا غزّه و لبنان و از یمن تا افغانستان تشکیل گردید. رسانههای دشمن، ایران را متّهم به جنگهای نیابتی میکنند؛ این دروغ بزرگی است. ملّتهای منطقه بیدار شدهاند. توانایی ایران در مقاومت بلندمدّت در برابر خباثتهای آمریکا تأثیر خود را در فضای عمومی منطقه و روحیهی ملّتها گذاشته است. سرنوشت منطقه، نجات از سلطهی استکباری آمریکا و رهایی فلسطین از حاکمیّت بیگانگان صهیونیست است.
همّت ملّتها باید زمان رسیدن به این مقصود را نزدیک کند. جهان اسلام باید عوامل تفرقه را بزداید. وحدت علمای دین، راهحلهای اسلامی برای سبک زندگی نوین اسلامی را کشف میکند. همکاری دانشگاههای ما علم و فنّاوری را ارتقا بخشیده، زیربناهای تمدّن جدید را خواهد ساخت. هماهنگی رسانههای ما فرهنگ عمومی را از ریشه اصلاح خواهد کرد. ارتباط نیروهای مسلّح ما جنگ و تجاوز را از همهی منطقه دور خواهد کرد. ارتباط بازارهای ما، اقتصاد کشورهایمان را از سلطهی کمپانیهای غارتگر بیرون خواهد آورد. رفت و آمدها و سفرهای مردم ما، همزبانی و همدلی وحدت و دوستی به ارمغان خواهد آورد. دشمنان شما و ما میخواهند اقتصاد خود را با منابع کشورهای ما، عزّت خود را با ذلّت ملّتهای ما، و صدرنشینی خود را با تفرقهی ما تأمین کنند. میخواهند ما و شما را به دست خودمان نابود کنند.
آمریکا، فلسطین را بیدفاع در برابر صهیونیستهایِ بیرحم و جنایتکار، سوریه و لبنان را در تصرّفِ دولتهای وابسته و مزدورِ خود، عراق و ثروتِ نفتی آن را یکسره متعلّق به خود میخواهد؛ برای این هدفهایِ شوم، از بزرگترین ظلمها و شرارتها رویگردان نیست. آزمون سخت چندسالهی سوریه، فتنههای پیدرپی در لبنان، تحریکات و خرابکاری مستمر در عراق نمونههایی از آن هستند.
ترور صریحِ شهید ابومهدی فرمانده شجاع حشد الشّعبی و شهید سلیمانی سردار بزرگ سپاه، نمونهی کمنظیری از این فتنهانگیزی در عراق است. آنها هدف پلید خود در عراق را میخواهند از راه ایجاد فتنه و جنگ داخلی و سرانجام تجزیهی عراق و حذف نیروهای مؤمن و مبارز و مجاهد و میهندوست تأمین کنند. نمونهی وقاحت آنان این است که پس از حکم پارلمان عراق به اخراج آنان، آنها که خود را حامی دموکراسی وانمود میکردند، تعارف را کنار گذاشته و میگویند ما برای ماندن در عراق آمدهایم و نمیرویم.
دنیای اسلام باید صفحهی جدیدی بگشاید. وجدانهای بیدار و دلهای مؤمن باید اعتماد به نفْس را در ملّتها بیدار کنند. و همه بدانند که تنها راه نجات ملّتها تدبیر و استقامت و نترسیدن از دشمن است. خداوند رحمت و نصرت خود را بر ملّتهای مسلمان شامل فرماید.
۲۴) سورهی کوثر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. ما تو را [چشمهی] کوثر دادیم. پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن. دشمنت خود بىتبار خواهد بود.» |
2,078 | 1398/10/23 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای روحانی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=50291 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.
بزرگداشت علما و روحانیّونی که در خدمت جهاد و در عرصهی جهاد وارد شدند و جهاد کردند و سرانجام هم به سعادت شهادت رسیدند، کار بسیار شایستهای است. از این جهت مهم است که روحانیّون همیشه دعوت به خیر میکنند؛ اگر چنانچه خودِ داعی الیالخیر در عرصهی خیر پیشقدم باشد، تأثیرش بیشتر است؛ کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم.(۲) این علمای شهید ما کسانی هستند که دعوت کردند مردم را، هم با زبانشان، هم با عملشان. بنده در دفاع مقدّس، مکرّر دیدم طلبههای جوانی را که لباس نظامی تنشان بود، عمامه سرشان بود و از اوّل به عنوان تبلیغ در وسط یگانهای رزمی آمده بودند تا برای جوانهایی که مشغول جهاد هستند، احکام دین را، نصایح را ]بیان کنند[ و وظایف روحانی را انجام بدهند لکن به این اکتفا نمیکردند ــ ما دیدیم، شناختیم ــ و خودشان در صفوف مقدّم وارد میدان جنگ میشدند؛ و تعداد زیادی هم به شهادت رسیدند.
خب، در باب شهادت روحانیّون، شهادت برای عالم روحانیّت یک امر جدیدی نیست. ما در کتابهای درسی طلبگیمان، دو کتاب، از دو شهید داریم: شهید اوّل(۳) و شهید ثانی.(۴) یعنی طلبهی ما وقتی وارد درس حوزهی علمیّه میشود، بعد از دو سه سالی که میگذرد، کتاب شرح لمعه را میخواند؛ لمعه مال یک شهید است، شرحش مال یک شهید دیگر است؛ دو شهید بزرگوار از علمای برجسته و جزو کسانی که از لحاظ رتبهی علمی، جزو ستارههای عالم روحانیّتند؛ یعنی در طول این هزار سال تاریخ فقه استدلالی شیعه، اینها جزو برجستههایند؛ هم شهید اوّل، هم شهید ثانی. شهید ثالث هم داریم که البتّه شهید ثالث اسم چند نفر است: هم شهید برغانی قزوین، هم شهید شیخ نورالله شوشتری در هند، و شهدای گوناگون دیگر؛ بعد شهدای روحانی دیگری که به عنوان شهید اوّل یا شهید دوّم یا شهید سوّم شناخته نشدند؛ شهید مدرّس، روحانی عالیقدر، شهید شیخ فضلالله نوری، روحانی عالیقدر؛ اینها شهدای عالم روحانیّتند؛ و از این قبیل [باز هم] هستند. بنابراین مسئلهی شهادت در بین جمع روحانیّون، امر جدیدی، امر تازهای نیست و ما شهدای بزرگی داشتهایم.
در بین روحانیّون اهل سنّت هم همین جور؛ [این] مخصوص شیعه نیست؛ هم در جنگ کسانی را داشتیم، هم در بعد از جنگ در دورانهای مختلف؛ در همین اواخر، این شهید شیخالاسلام(۵) که جزو روحانیّون بسیار مؤثّر و مفید در کردستان بود و به شهادت رسید؛ و شهدای متعدّد دیگری که چه در این منطقه، چه در مناطق دیگر به شهادت رسیدند.
خب، اینها افتخارات روحانیّت است؛ ما از این بُعد نگاه نکنیم که حالا این در مقایسهی با بقیّهی اقشار چه جور است؛ این [مسئلهی] درجهی دوّم و سوّم است؛ از این بُعد نگاه کنیم که در عالم دعوت الیالخیر، شهیدِ روحانی آن کسی است که با جان خودش وارد میدان دعوت شده؛ این خیلی مهم است. و ما امروز در بین طلّاب جوان، در بین فضلای جوان احتیاج به این روحیه داریم که بدانند که عالِم دین بودن و ملّای بزرگ بودن و مجتهد عالیمقام بودن، به معنای کنارهگیری و انزوای از میدان جهاد نیست بلکه عالِم دین، مرجع تقلید، استاد برجستهِی درجهی یک حوزهی علمیّه، مثل امام بزرگوار ما، وارد میدان جهاد شد و آن جهاد عظیم را ایشان انجام داد که در طول تاریخ شیعه یک چنین جهادی با این عظمت و با این نتایج وجود ندارد؛ هم عالِم بود، هم محقّق بود، هم فقیه بود و اصولی بود، هم حکیم بود و عارف بود؛ یعنی یک انسان برجستهی علمی در حدّ امام بزرگوار، اوّلْمجاهد دوران خودش، بلکه بسیاری از دورانها بود و در بالاترین رتبه قرار گرفت. بنابراین این تصوّر به وجود نیاید که اگر میخواهیم عالِم باشیم، مرجع باشیم، محقّق باشیم، مدرّس عالیمقام در حوزه باشیم، لازمهاش کناره گرفتن از کار جهاد و عرصهی جهاد و مانند اینها است؛ نخیر، ورود در عرصهی جهاد وظیفهی ما است؛ ما باید جهاد بکنیم.
حالا جهاد انواع مختلفی دارد: یک وقت ممکن است که جهاد علمی رجحان(۶) پیدا کند ــ بله، مواردی داریم از این قبیل که جهاد علمی رجحان پیدا میکند ــ یک وقت هم جهاد نظامی رجحان پیدا میکند، یک وقت جهاد سیاسی رجحان پیدا میکند، یک وقت جهاد اجتماعی و ورود در فعّالیّتهای اجتماعی رجحان پیدا میکند. در همهی این موارد، طلّاب جوان ما، فضلای جوان ما باید احساس مسئولیّت بکنند و بدانند که خطاب اوّل، متعلّق به آنها است؛ برای اینکه وظیفهی اوّلی و اصلی ما جامعهی روحانیّت عبارت است از دعوت الیالخیر؛ کاری که انبیا میکردند؛ این وظیفهی اوّلیّهی ما است. و بهترین وسیلهی دعوت الیالخیر هم عبارت است از عمل؛ عمل در میدان خیر و در میدان دعوت. بنابراین وارد شدن در میدان مجاهدت، برای عالِم دینی و روحانی یک وظیفهی اوّلی و بدیهی و قطعی است؛ در این هیچ تردیدی نیست. آن کسی که از میدان جهاد کناره میگیرد، در واقع بایستی توجّه بکند که میدان جهاد، اساس قضیّه است.
خوشبختانه ما در بین روحانیّون بزرگوارمان [این روحیه را میبینیم]. حالا شهدا را آقایان احصاء کردهاند.(۷) مرحوم امینی (رضوان الله علیه) صاحب الغدیر کتابی دارند به نام شهداءالفضیلة که همین علمای شهید در طول تاریخ را احصاء کردهاند؛ [البتّه] نه همه را، یک تعدادی را ایشان توانستهاند پیدا کنند؛ از قرن چهارم پنجم به بعد را ایشان احصاء کردهاند، قبل از آن را ایشان احصاء نکردهاند. در طول زمان هم کسان زیادی هستند که به شهادت رسیدهاند یا در میدان مجاهدت و مبارزه بودهاند و شهادت نصیبشان نشده لکن مجاهد فیسبیلالله بودند؛ [نام] اینها قهراً در آن کتابها نیامده؛ خب این یک فرهنگ افتخارآمیزی است برای روحانیّت و امیدواریم که انشاءالله این روحیه و این حالت ادامه پیدا کند.
توصیهی من به دوستان و برادران عزیزی که این بزرگداشتها را برگزار میکنند، این است که به عنوان هدف به اینها نگاه نشود؛ اینها وسیلهاند، اینها ابزارند؛ دنبالهی این بزرگداشتها باید کارهای فراوانی انجام بگیرد. پیدا کردن شیوههای عمل و شیوههای کار احتیاج به گروههای فکری دارد؛ مجموعههای اهل فکر، کسانی که اهل فکرند، اهل فرهنگند، اهل هنرند، بنشینند راههای مختلف را پیدا کنند؛ همین طور که به آقایان عرض کردیم،(۸) ترویج نامهای اینها، ترویج عکسهای اینها، بیان شرححالهای اینها، ترویج و تکثیر وصیّتنامههای اینها و بیان موقعیّتهایی که اینها در آن قرار داشتند و در آن موقعیّتها دست به این جهاد زدند، کارهای خیلی مهمّی است؛ اینها را باید تکثیر کرد و انشاءالله همه در مقام استفادهی از معنویّت این بزرگواران باشند.
امیدواریم انشاءالله مؤیّد باشید و خداوند شماها را موفّق بدارد و کمکتان کند تا بتوانید آن کار لازمی را که در این زمینه هست، انجام بدهید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,079 | 1398/10/23 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ۲۰۰۰ شهید استان بوشهر | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44668 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین. |
2,080 | 1398/10/18 | بیانات در دیدار مردم قم | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44628 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید؛ برادران عزیز خواهران عزیز. مردم عزیز و با افتخار قم. این مراسم ۴۰ یا ۴۱ سال است که هر سال برگزار میشود با عظمت؛ مردم سراسر کشور چشمشان به مردم قم است در روز ۱۹ دی به مناسبت آن حادثهی بسیار مهم و تاریخساز. یک جمله دربارهی این مسئلهی نوزدهم دی و حادثهی قم عرض کنم؛ یک جمله هم دربارهی شهید عزیز این روزها، شهید سلیمانی.
دربارهی مسئلهی نوزدهم دی، باید فکر کنیم، باید درس بگیریم. اکثر شما برادران و خواهرانی که اینجا تشریف دارید، آن روز نبودید؛ آن روز را ندیدید؛ لکن خاطرهی آن روز زنده است؛ ما از این خاطرهی زنده باید درس بگیریم. گذشته باید همیشه راهنما و چراغ راه آینده باشد. قضیّهی نوزدهم دی این جور بود که به خاطر دفاع از مقام مرجعیّت رهبر عظیمالشّان و بزرگ انقلاب که آن وقت در ایران نبودند، مردم قم به خاطر دفاع از ایشان آمدند در مقابل نیروهای مسلّح و بیرحم رژیم طاغوت سینه سپر کردند. مردم هیچ چیز نداشتند؛ دست خالی [بودند]. چه چیز آنها را کشید وسط این میدان؟ ایمان و غیرت دینی؛ ببینید، اینها دو کلیدواژه است؛ ایمان و غیرت دینی. وقتی هم که آن مردم -که جمعی از مردم قم بودند البتّه- آمدند به خیابانها و با پلیس مواجه شدند و با نیروهای رژیم مواجه شدند و تعدادی از اینها به شهادت رسیدند و تعدادی مجروح شدند و در واقع عناصر طاغوت به خیال خودشان اینها را تار و مار کردند، نه آن قیام کنندگان قمی و نه دیگران، هرگز فکر نمیکردند که همین حرکت، منشأ چه تحوّل عظیمی، نه فقط در کشور بلکه در دنیا خواهد شد. مگر نشد؟ همین حرکتی که در آن روز فقط به خاطر ایمان و غیرت دینی از سوی مردم انجام گرفت، خدای متعال به این حرکت برکت داد؛ ادامه پیدا کرد؛ پشت سرِ هم، اربعینها مردم را کشاند به وسط میدان و امام بزرگوار هم رهبری کرد، و منتهی شد به قیام عظیم ماه بهمن سال بعد یعنی سال ۵۷؛ همین حرکتِ یک تعدادی از مردمِ بااخلاصِ قم، یک چنین انقلاب عظیمی را کلید زد. البتّه عوامل زیادی وجود دارد؛ مهم این است که سرآغاز حرکت، یک اقدام مردمی از روی ایمان و غیرت دینی بود؛ این باید همیشه یادمان باشد. ما میتوانیم به برکت ایمان و غیرت دینی کارهای بزرگی انجام بدهیم؛ همچنان که در این قضیّه[ی شهادت شهید سلیمانی و همراهانش] کار بزرگی انجام گرفت، حادثهی بزرگی انجام گرفت، انقلابی به وجود آمد که دنیا را تکان داد، متحوّل کرد و تاریخ را، مسیر تاریخ کشور را، مسیر تاریخ منطقه را و شاید مسیر تاریخ جهان را -که بعدها قضاوت خواهد شد- تغییر داد. به کمک الهی با این چشم نگاه کنیم؛ هدایت الهی و دست قدرت الهی را این جور ببینیم در همهی حوادث زندگیمان. آن روز دست مردم خالی بود؛ ما امروز بحمدالله دستمان خالی نیست، دستمان پُر است. ملّت ایران امروز مجهّزند در مقابل زورگویان عالم، لکن تکیه [فقط] به ابزار نظامی نیست؛ ابزار نظامی آن وقتی فایده میبخشد که متکّی باشد به همان ایمان و غیرت دینی؛ آن وقت است که ابزار نظامی اثر میکند، کارگشایی میکند. این را امروز ما در مقابل جبههی وسیع دشمن همیشه باید به یاد داشته باشیم؛ اینکه خدای متعال میفرماید «کَم مِن فِئَةٍ قَلیـلَةٍ غَلَبَت فِئَـةً کَثیرَةً بِاِذنِ الله»،(۱) مصداقش همین جا است؛ گاهی یک فئهی قلیلهای بر یک جبههی بسیار وسیع و گستردهای، به قدرت الهی پیروز میشود وقتی که متّکی باشد به این ایمان و غیرت دینی.
نگذارید این درس فراموش بشود؛ عزیزان من! چه مسئولین تبلیغاتی کشور، چه علمای معظّمی که در قم و در سایر مناطق کشور هستند، چه جوانهای فعّال در حوزهی فرهنگی، چه آحاد مردم، نگذارید این درس بینظیری که جلوی چشم ما اتّفاق افتاد فراموش بشود؛ درس شروع مظلومانهی متّکی به ایمان و غیرت دینی و برکتی که خدای متعال به این جور حرکتی میدهد و این حوادث عظیم را پشت سرِ هم به وجود میآورد. خداوند متعال در جای جای قرآن این نکته را که «فراموشی سراغتان نیاید» تکرار کرده است به مناسبت اُمم گذشته. میفرماید: وَ لا یَکونوا کَالَّذینَ اوتُوا الکِتابَ مِن قَبلُ فَطالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَت قُلوبُهُم؛(۲) بنیاسرائیل یک روزی آن چنان قدرت معنویای پیدا کردند که با اینکه مردشان، زنشان، فرزندانشان زیر شکنجهی فرعون بودند، توانستند فرعون را مغلوب کنند، توانستند ایستادگی کنند، مقاومت کنند تا اینکه خدای متعال راه را برای آنها باز کند و فرج به آن عظمت را با غرق فرعون و فرعونیان به آنها عطا کند. همین بنیاسرائیل بعد از اندکی، فَطالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَت قُلوبُهُم؛ یک مقداری که زمان گذشت، با گذشت زمان از آن حالت اوّلیه خارج شدند، دلها سخت شد، سنگین شد، قسی شد؛ آن توکّل، آن اعتماد به خدا، آن حرکت در راه خدا، آن صبر، آن استقامت را از دست دادند، نتیجه این شد که «وَ ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالمَسکَنَةُ وَ باءو بِغَضَبٍ مِنَ الله»؛(۳) این آیه یکی از آیات است؛ آیات متعدّد دیگری هم [وجود دارد]. حضرت موسیٰ به بنیاسرائیل گفت: اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهد؛(۴) شما تا دیروز زیر فشار فرعون بودید، حالا زمان خیلی گذشته که فراموش کردید و میگویید «اِجعَل لَنا اِلهًا کَما لَهُم ءالِهَة»؟ اینها درس است؛ این، آن چیزی است که بنده همیشه تکرار میکنم. بحمدالله امروز کمیّت و کیفیّت جوانِ مؤمن و پایبند و علاقهمند در کشور، از اوّل انقلاب خیلی بیشتر است؛ امروز این جوری است؛ ما ناراضی نیستیم؛ امّا مراقب باشید راه، درست طی بشود؛ این درس بزرگ قرآنی و نبوی و الهی را که خدای متعال کمک میکند -وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه- فراموش نکنیم و در یاد داشته باشیم.
و امّا دربارهی این شهید عزیز؛ دو سه مطلب را دربارهی شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی عرض کنم: یکی دربارهی شخصیّت خود او است؛ خب این روزها خیلی دربارهی این بزرگوار، این رفیق خوب و عزیز ما و شجاع ما و خوشبخت ما که رفت به ملکوت اعلیٰ پیوست، صحبت شده و حرفهای درستی هم گفته شده آنچه در خصوصیّات او گفتهاند لکن من چند جملهای میخواهم عرض بکنم که به نظر من اینها مهم است:
اوّلاً شهید سلیمانی، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ صِرف شجاعت نبود؛ بعضیها شجاعت دارند امّا تدبیر و عقل لازم برای به کار بردن این شجاعت را ندارند. بعضیها اهل تدبیرند امّا اهل اقدام و عمل نیستند، دل و جگر کار را ندارند. این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت -به دهان خطر میرفت و ابا نداشت؛ نه فقط در این حوادث این روزها، [بلکه] در دوران دفاع مقدّس هم در فرماندهی لشکر ثارالله همین جوری بود؛ خودش و لشکرش- هم با تدبیر بود؛ فکر میکرد، تدبیر میکرد، منطق داشت برای کارهایش. این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همین جور بود؛ بنده بارها به دوستانی که در عرصهی سیاسی فعّالند این را میگفتم؛ رفتار او را، کارهای او را [میدیدم]. در عرصهی سیاست هم، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ سخنش اثرگذار بود، قانعکننده بود، تأثیرگذار بود. از همهی اینها بالاتر، اخلاص او بود؛ با اخلاص بود؛ این ابزار شجاعت و ابزار تدبیر را برای خدا خرج میکرد؛ اهل تظاهر و ریا و مانند اینها نبود. اخلاص خیلی مهم است. ماها تمرین کنیم در خودمان اخلاص را.
یک خصوصیّت دیگر این بود که هم یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصهی نظامی بود، هم در عین حال بشدّت مراقب حدود شرعی بود. در میدان جنگ، گاهی افراد حدود الهی را فراموش میکنند، میگویند وقت این حرفها نیست؛ او نه، او مراقب بود. آنجایی که نباید سلاح به کار برود، سلاح به کار نمیبُرد؛ مراقب بود که به کسی تعدّی نشود، ظلم نشود؛ احتیاطهایی میکرد که معمولاً در عرصهی نظامی، خیلیها این احتیاطها را لازم نمیدانند؛ [لکن] او احتیاط میکرد. به دهان خطر میرفت امّا جان دیگران را تا میتوانست حفظ میکرد؛ مراقب جان نزدیکانش، اطرافیانش، سربازانش، همکارانش در ملّتهای دیگر که در کنار او بودند، بود.
یک نکتهی مهم این است که در مسائل داخل کشور -چون این حرفها غالباً ناظر به مبارزات منطقهای و فعّالیّتهای منطقهایِ او بود- اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن بشدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند، این واقعیّتِ او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابیگری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسمهای مختلف و جناحهای مختلف و مانند اینها نبود امّا در عالَم انقلابیگری چرا، بشدّت پایبند به انقلاب، پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود.
یک نمونه از تدبیر و شجاعت او که این را دشمنانِ او خوب میدانند -شاید بعضی از دوستان ندانند- این بود که او به کمک ملّتهای منطقه یا با کمکهایی که به ملّتهای منطقه کرد، توانست همهی نقشههای نامشروع آمریکا در منطقهی غرب آسیا را خنثی کند. این آدم توانست در مقابل همهی نقشههایی که با پول، با تشکیلات تبلیغاتیِ وسیع آمریکایی، با تواناییهای دیپلماسیِ آمریکایی، زورگوییهایی که آمریکاییها روی سیاستمدارانِ دنیا بخصوص کشورهای ضعیف دارند، تهیّه شده بود قد علَم کند و این نقشهها را در این منطقهی غرب آسیا خنثی کند.
آمریکاییها در مورد فلسطین طرحشان و نقشهشان این بود که قضیّهی فلسطین را به فراموشی بسپرند؛ فلسطینیها را در حالت ضعف نگه دارند که جرئت نکنند دَم از مبارزه بزنند. این مرد، دست فلسطینیها را پُر کرد؛ کاری کرد که یک منطقهی کوچکی، یک وجب جا مثل نوار غزّه در مقابل رژیم صهیونیستیِ با آن همه ادّعا میایستد، کاری و بلایی سرِ آنها میآورد که آنها سرِ ۴۸ ساعت میگویند آقا بیایید آتشبس بدهید؛ اینها را حاج قاسم سلیمانی کرد. دستشان را پُر کرد. کاری کرد که بتوانند بِایستند، بتوانند مقاومت کنند. این چیزی است که برادران فلسطینی ما مکرّر در مکرّر پیش خود بنده گفتهاند. البتّه من میدانستم امّا آنها هم آمدند پیش ما شهادت دادند. در سفرهای متعدّدی که این رهبران فلسطینی آمدند، همهی آنها این را [گفتند]. آن وقت در جلسهای که ما غالباً با همین مسئولین مختلف که ارتباط با کار او داشتند داشتیم -جلسات رسمیِ معمولی- حاج قاسم یک گوشهای مینشست که اصلاً دیده نمیشد. آدم گاهی اوقات میخواست بداند یا استشهاد کند، باید میگشت تا او را پیدا میکرد؛ خودش را جلوی چشم قرار نمیداد، تظاهر نمیکرد.
نقشهی آمریکا در عراق، در سوریه، در لبنان، به کمک و فعّالیّت این شهید عزیز خنثی شد. آمریکاییها عراق را مثل رژیم طاغوتِ ایرانی -رژیم پهلوی؛ ایران در زمان طاغوت- یا امروزِ سعودی میپسندند، یک نقطهای باشد پُر از نفت، در اختیار آنها که هر کار مایلند بکنند؛ به تعبیر آن شخص «مثل گاو شیرده»؛ اینها عراق را این جوری میخواهند. عناصر مؤمن عراقی و شجاع عراقی و جوانان عراقی و مرجعیّت در عراق در مقابل این قضایا ایستادند و حاج قاسم (رضوان الله تعالی علیه) به همهی این جبههی وسیع به عنوان یک مشاور فعّال مدد رساند، کمک رساند، و به عنوان یک پشتیبان بزرگ در آنجا ظاهر شد. شبیه همین قضیّه در مورد سوریه هست، در مورد لبنان هست. در مورد لبنان، آمریکاییها مایلند لبنان را از مهمترین عامل استقلال لبنان -یعنی نیروی مقاومت و حزبالله- محروم کنند تا لبنان بی دفاع در مقابل اسرائیل قرار بگیرد که بیاید تا خود بیروت را بگیرد؛ کما اینکه قبلها و سالهای قبل آمدند. حزبالله بحمدالله روزبهروز قویتر شد. امروز، هم دست لبنان و هم چشم لبنان، حزبالله است؛ و نقش شهید عزیز ما در این حالت یک نقش ممتاز و برجسته است؛ تدبیر و شجاعت، مجاهد شجاع، برادر دلسوز.
ملّتها بحمدالله بیدارند. ملّتها امروز بیدارند؛ ولی نقش شهید عزیز و رفقای محلّی این شهید [بی بدیل بود]؛ مثل همین شهید ابومهدی (رضوان الله تعالی علیه) -مرد نورانی، مرد مؤمن، مرد شجاع که انسان وقتی نگاه میکرد، چهرهی او مصداق «و بَیِّض وَجهِی بنورک»(۵) [بود]؛ ابومهدی این جوری بود؛ چهره، چهرهی نورانی معنویِ خدایی- شهید سلیمانی با امثال این جور انسانهای مؤمن و شجاع و نورانی توانستند کارهای بزرگی را انجام بدهند. این دربارهی شهید؛ البتّه بیش از اینها میشود دربارهی شهید عزیزمان صحبت کرد، فعلاً بس است.
یک فصل دیگر در مورد شهید سلیمانی، برکات این شهادت عظیم است. این شهید عزیز هر وقت گزارشی میداد به ما -چه گزارش کتبی، چه گزارش شفاهی- از کارهایی که کرده بود، بنده قلباً و زباناً او را تحسین میکردم امّا امروز در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من تعظیم میکنم.(۶) کار بزرگی انجام شد، قیامتی به پا کرد. معنویّت او، شهادت او را این جور برجسته کرد؛ این بدرقههای ایرانی و آن بدرقههای عراقی؛ در کاظمین، در بغداد، در نجف، در کربلا چه کردند با این پیکر اِرباًاِربا!(۷) از روح مطهّر او، از اعماق دل تشکّر میکنیم.
شهادت او، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همهی دنیا کشید. عدّهای میخواستند وانمود کنند که انقلاب در ایران از بین رفته است، مرده است، تمام شده -البتّه عدّهای هم سعی میکنند که این اتّفاق بیفتد- [امّا] شهادت او نشان داد که انقلاب زنده است؛ دیدید چه خبر شد در تهران؟ دیدید چه خبر شد در شهرهای دیگر؟ البتّه من برای این حادثهی تلخی که در کرمان پیش آمد و تعدادی از هممیهنان عزیز کرمانی ما جان باختند، عمیقاً متأسّفم و متأثّرم و به خانوادههای آنها تسلیت عرض میکنم، امیدوارم انشاءالله ارواح مطهّر این جانباختگان هم با شهید سلیمانی محشور بشوند.(۸) شهید سلیمانی چشمهای غبارگرفته را باز کرد با این شهادت. دشمنان در مقابل عظمت ملّت ایران احساس خضوع کردند؛ ممکن است به رو نیاورند امّا چارهای ندارند. آن دشمنی که سعی میکند این مجاهد عظیمالقدر را و این سردارِ فرماندهِ مبارزهی با تروریسم را به عنوان یک تروریست معرّفی کند، آمریکاییهای بیانصاف، آمریکاییهای دروغگو، آمریکاییهای هَجوگو که واقعاً ارزشی برای حرفهایشان نمیشود قائل شد، اینها سعی میکردند این جوری عمل کنند؛ ملّت ایران زد توی دهن اینها.
یک نکتهی مهمّ قابل توجّه این است که خب حالا وظیفهی ما چیست؛ بالاخره یک حادثهی مهمّی اتّفاق افتاده است؛ بحث انتقام و مانند این حرفها، بحث دیگری است؛ حالا یک سیلیای دیشب به اینها زده شد؛(۹) این مسئلهی دیگری است. آنچه در مقام مقابله مهم است -این کارهای نظامیِ به این شکل، کفایت آن قضیّه را نمیکند- این است که بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه منتهی بشود؛ تمام بشود. آنها در این منطقه جنگ آوردند، اختلاف آوردند، فتنه آوردند، ویرانی آوردند، خراب شدن زیربناها را آوردند. البتّه هر جا در دنیا قدم گذاشتند، همین جور عمل کردند؛ فعلاً منطقهی خودمان جلوی چشم ما است. اصرار هم دارند که همین فساد و همین ویرانگری را نسبت به ایران عزیز و جمهوری اسلامی هم داشته باشند؛ مدام اصرار میکنند؛ این مسئلهی مذاکره و نشستن پشت میز و مانند اینها، مقدّمهی دخالتها و حضورها است؛ این باید به پایان برسد. این منطقه قبول نمیکند حضور آمریکا را در کشورهای منطقه؛ ملّتهای منطقه قبول نمیکنند، دولتهای برخاسته از ملّتها قبول نمیکنند؛ بدون تردید. اینکه حالا بحث مهمّ دیگری است در یک ناحیهی دیگری.
آنچه وظیفهی ما به عنوان مردم، به عنوان آحاد جمهوری اسلامی است: اوّلاً دشمنشناسی است؛ دشمن را [بشناسیم]؛ در شناخت دشمن اشتباه نکنید. نگویید که خب همه میدانیم؛ بله، شما میدانید که دشمن کیست؛ دشمن استکبار است، دشمن صهیونیسم است، دشمن آمریکا است؛ اینها را شما میدانید امّا تلاش وسیعی دارد انجام میگیرد برای اینکه این قضیّه را بعکس کنند، نظر مردم را عوض کنند، با شیوههای پیچیدهی تبلیغاتی؛ همه باید مراقب باشند؛ دشمنشناسی بسیار مهم است؛ یکی این؛ بعد، دانستن نقشهی دشمن؛ دشمن چه کار دارد میکند، چه کار میخواهد بکند؛ و بعد، دانستن شیوهی مقابلهی با نقشهی دشمن؛ این را باید مردم ما بدانند. اتّکاء ما به مردم است. جمهوری اسلامی بدون خواست مردم، بدون کمک مردم، بدون آراء موافق و مثبت و ارادههای مردم که چیزی نیست، معنایی ندارد. مردم بایستی هم دشمن را بشناسند، هم شیوههای کاریِ دشمن را بدانند، هم باید نحوهی مقابلهی با این شیوهها را بدانند؛ این کار صاحبان فکر است. خوشبختانه ما امروز در کشور، مردان شجاع و باتدبیر، کم نداریم؛ هم در عرصهی نظامی، هم در عرصهی علمی، هم در عرصهی سیاسی، افراد باتدبیر و شجاع و دانا و آگاهی داریم؛ باید سخن اینها شنیده بشود؛ کاری که اینها مناسب میدانند، در سطح کشور، در سطح جامعه به نحو درستی انجام بگیرد؛ ما کم نداریم؛ خوشبختانه تربیتشدگان مکتب امام روزبهروز بیشتر میشوند؛ یک بار امام [در مورد] جنگ فرمودند که فتحالفتوح این انقلاب تربیت جوانها و رشد دادن این نهالهای بالنده است؛ این را یک وقت امام فرمودند؛ حق با ایشان بود؛ کاملاً درست فرمودند؛ حکمت امام [بود]؛ این همه فتوحات و این همه کارهای مهم، در مقابل این کوچک است؛ تربیت انسانهای برجسته. امروز خوشبختانه ما افراد زیادی از این قبیل داریم.
دشمن را بشناسیم. من این را به طور قاطع میگویم: دشمن عبارت است از آمریکا، رژیم صهیونیستی و دستگاه استکبار؛ دستگاه استکبار فقط آمریکا نیست، فقط دولتها نیستند؛ یک مجموعهای از کمپانیها و غارتگران دنیا و ستمکاران دنیا و مانند اینها [هستند] که با هر مرکزی که با ستم و غارتگری مخالف باشد مخالفند؛ دشمن اینها هستند؛ ما فلان دولتِ در منطقه یا بیرون منطقه که حالا یک وقتی یک حرفی هم علیه ما بزند و یک چیزی هم بگوید را دشمن به حساب نمیآوریم؛ اینها دشمن نیستند؛ مادامی که حرکتی از آنها در خدمت دشمن و علیه جمهوری اسلامی سَر نزند، اینها را دشمن به حساب نمیآوریم؛ دشمن آنها هستند؛ در شناخت دشمن نباید اشتباه کرد؛ اگر این را دانستیم، راه مقابلهی نقشهی دشمن را هم اگر دانستیم [موفّق میشویم]. نقشهی دشمن این است که جوانان ما را، مردم ما را در بخشهای گوناگون دچار خلل در عزم و اراده کند؛ نقشهی اساسی دشمن این است؛ تردیدافکنی در ایمان مردم و در عزم راسخ مردم؛ یعنی همان دو عنصری که عرض کردم؛ دو کلیدواژهی ایمان، و غیرت دینی. تردیدافکنی در ایمان و غیرت دینی مردم آن چیزی است که دشمن دنبال آن است؛ میدانند که اگر چنانچه این اتّفاق افتاد، قدرت تهاجمی و حتّی قدرت دفاعی جمهوری اسلامی هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت و از بین خواهد رفت؛ لذا دارند توطئه میکنند؛ البتّه توطئهی آمریکا و مانند آن، فقط این نیست؛ این مهمترینش است؛ علیه جمهوری اسلامی در میدان سیاست، در میدان اقتصاد -میبینید دیگر این تحریمها را- در میدان مسائل امنیّتی [توطئه میکنند]. چند روز قبل از قضایای آبانماه -این قضایای مربوط به بنزین و مانند این حرفها- در یک کشور اروپایی، یک کشور کوچک، امّا واقعاً شریر و خبیث در اروپا، یک عنصر آمریکایی با یک تعداد ایرانی مزدور و وطنفروش، جمع شدند دور هم علیه جمهوری اسلامی بنا کردند برنامهریزی کردن و نقشه درست کردن؛ نقشه هم همان چیزی بود که ما چند روز بعدش در قضایای بنزین دیدیم؛ یعنی مردم از حادثه بنزین اوقاتشان تلخ بود، یک عدّهای از مردم به عنوان اعتراض آمدند بیرون؛ بمجرّد اینکه مردم -البتّه یک تعدادی از مردم؛ خیلی هم نبودند- وارد میدان شدند، این فریبخوردگان، این مغرضین، این عمّال دشمن، همان برنامه را شروع کردند اجرا کردن؛ یعنی بیایند، هم مراکز دولتی را، هم مراکز مردمی را تخریب کنند، آتش بزنند، آدم بکشند، ویران کنند، جنگ راه بیندازند؛ این نقشهی قبلی بود. البتّه اینکه میگویم چند روز قبل از این، این چند روز تجدید نقشه بود، این کارهایی بود که از قبل کرده بودند، افراد را آماده کرده بودند، به یک عدّه مزدور پول داده بودند؛ این کارها را هم میکنند، هر چه بتوانند انجام میدهند. آن روز در جمعِ مردم عرض کردم،(۱۰) آن روزی که اینجا این اتّفاقِ افتاده بود، در آمریکا، در واشنگتن عناصر دولت آمریکا خوشحالی میکردند؛ به این طرف گفته بودند که کارِ ایران تمام شد؛ بعد از دو روز معلوم شد که کار خودشان تمام شده؛ خیلی اندوهگین و ناراحت و غصّهدار بودند. نقشهی دشمن را باید فهمید؛ در مقابل این نقشه هم بایستی آن نقاط اساسی را مورد نظر داشت. نقاط اساسی عبارت است از مبانی فکری -چه [مبانی] فکریِ اسلامی، چه مسائل مربوط به انقلاب- و وحدت ملّی؛ این وحدتی که خوشبختانه در زیر تابوت پیکر مطهّر شهید سلیمانی و شهدای همراه ایشان در بین مردم دیده شد باید محفوظ بشود، محفوظ بماند؛ جهتگیری مردم باید این جهتگیری باشد: جهتگیری انقلاب، جهتگیری تکریم از مردان انقلاب، جهتگیری تکریم شهیدان و تکریم هر چیزی که یادآورِ ارزشهای انقلاب است.
همهی ما این را هم بدانیم که دشمنی این جبههی دشمنی که نام بردم، موسمی و فصلی نیست؛ این دشمنی، یک دشمنی ذاتی است، دشمنی همیشگی است، هر وقت بتوانند ضربه بزنند میزنند. علاجش این است که ما خودمان را قوی کنیم؛ قوی از لحاظ نظامی، قوی از لحاظ امنیّتی، قوی از لحاظ سیاسی، قوی از لحاظ اقتصادی. از جهات مختلف خودمان را قوی کنیم که دشمن نتواند ضربه بزند؛ وَالّا دشمنی او دشمنی ذاتی است. اینکه بعضی خیال کنند که اگر چنانچه ما یک قدم عقب رفتیم، یک کمی کوتاه آمدیم، آمریکاییها دست از دشمنی برمیدارند، بسیار خطا است؛ خطای فاحشی است این فکر. اینکه بعضی فکر کنند که شما کاری نکنید که آمریکا عصبانی بشود -میگویند بعضیها و در روزنامهها مینویسند- درست نقطهی مقابل فرمایش پروردگار عالم است: وَ مَثَلُهُم فِی الإِنجیلِ کَزَرعٍ أَخرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفَّارَ؛(۱۱) رشد عناصر مؤمن، این نهالهای برومند، این جوانهای مؤمن، اصلاً برای این است که «لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار»، تا دشمن عصبانی بشود؛ از همین هم بیشتر عصبانیاند. عصبانیاند از جوانهای عرصهی علم، از جوانهای عرصهی جهاد، از جوانهای عرصهی خدمت،از جوانهای عرصهی نظامی؛ از اینها عصبانیاند.(۱۳) امیدواریم انشاءالله همیشه صدایتان رسا و زبانتان گویا و گامتان استوار در این راه باشد و خدای متعال رحمت کند عزیزان ما را، این شهدای اخیر را -شهید سلیمانی، شهید ابومهدی و همراهان عزیزشان را، چه آنهایی که عراقی بودند، چه آنهایی که ایرانی بودند- و خداوند رحمت کند همهی کسانی را که راهِ حرکتِ این ملّت را هموار میکنند.
این مصوّبهی دیروز مجلس ما(۱۲) مصوّبهی بسیار خوبی بود، مصوّبهی پارلمان عراق هم پریروز مصوّبهی بسیار خوبی بود که مصوّبهی اخراج آمریکا از عراق بود. امیداوریم انشاءالله خداوند به همهی اینها توفیق بدهد و کمک کند بتوانند این راه را با موفّقیّت به پایان برسانند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۴۹؛ «... بسا گروهى اندک که بر گروهى بسیار، به اذن خدا پیروز شدند. ...»
۲) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۶۱؛ «... و [داغ] خواری و ناداری بر [پیشانی] آنان زده شد، و به خشم خدا گرفتار آمدند ...»
۳) سورهی حدید، بخشی از آیهی ۱۶؛ «... [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید»
۴) سورهی طه، بخشی ازآیهی ۸۶؛ « ... آیا این مدّت بر شما طولانی مینمود ...»
۵) کافی، ج ۴، ص ۵۶۲
۶) گریهی حضّار
۷) قطعهقطعه (گریهی حضّار)
۸) روز گذشته در جریان تشییع پیکر شهید سلیمانی در کرمان، تعدادی از هموطنان در اثر ازدحام جمعیّت جان باختند.
۹) بامداد امروز پایگاه هوایی آمریکا در عینالاسد عراق از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موشکباران شد.
۱۰) بیانات در دیدار جمعی از پرستاران سراسر کشور (۱۳۹۸/۱۰/۱۱)
۱۱) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹؛ «... و مَثَلِ آنها در انجیل چون کِشتهاى است که جوانهی خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بِایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد ...»
۱۲) بعد از تکبیر حضّار معظّمٌله فرمودند: خیلی ممنون! این تکبیر نشان داد که خسته شدهاید؛
۱۳) اوّلین طرح سه فوریّتی مجلس شورای اسلامی که بر اساس آن همهی فرماندهان و عاملان پنتاگون -وزارت دفاع آمریکا- تروریست شناخته شدند. |
2,081 | 1398/10/13 | بیانات در منزل سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44574 |
خداوند انشاءالله که به شماها اجر بدهد، صبر بدهد. [حاج قاسم] زندگیاش هم برای شما امتحان بود، شهادتش هم برای شما امتحان است. رنج زیاد است، غصّه بزرگ است، امّا اجر هم به همین اندازه بزرگ است. بایستی تحمّل کنیم، بایستی از خدای متعال راضی باشیم؛ بالاخره هر کسی از این مرحلهی زندگیِ این نشئه به نشئهی بعد عبور خواهد کرد -همه عبور میکنند: من، شما، دیگران، همه؛ جوان، پیر- نوع عبور کردن مهم است؛ آن کسی که در راه خدا شهید میشود، برای خدا با اخلاص عمل میکند [به بهترین وجه عبور میکند]. حاج قاسم صد بار در معرض شهادت قرار گرفته بود؛ این بار اوّل نبود، ولی در راه خدا، در راه انجام وظیفه، در راه جهاد فیسبیلالله پروا نداشت؛ از هیچ چیز پروا نداشت؛ نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن پروا داشت، نه از تحمّل زحمت پروا داشت. بیستوچهار ساعت فرض کنید در فلان کشور گذرانده، نوزده ساعت کار کرده! با این، با آن، بنشین، مجاب کن، استدلال کن، حرف بزن. چرا؟ برای اینکه او را به یک نتیجهی مطلوب برساند؛ برای خودش که کار نمیکرد، برای [تحقّق] آنها کار میکرد؛ حاج قاسم این جوری بود؛ خوب زندگی کرد؛ خدا رحمتش کند؛ خوب زندگی کرد. شما هم با او خوب زندگی کردید؛ شما هم صبر کردید، همراهی کردید، مشکلات را تحمّل کردید؛ خود شما، فرزندانتان، پسرها، دخترها، مشکلات را تحمّل کردید؛ اینها همهاش پیش خدای متعال اجر دارد. بالاخره از این مرحله و از این نشئه باید عبور کرد؛ [او] به بهترین وجه عبور کرد.
ما شهید زیاد داریم -در بین سرداران هم شهید داریم، در بین آحاد معمولی هم شهید داریم- امّا شهیدی که به دست خبیثترین انسانهای عالم یعنی خود آمریکاییها به شهادت برسد و آنها افتخار کنند که او را توانستند شهید کنند، چنین شهیدی غیر از حاج قاسم من کس دیگری را یادم نمیآید؛ جهادش جهاد بزرگی بود، خدای متعال شهادت او را هم شهادت بزرگی قرار داد؛ انشاءالله امیدواریم که خداوند درجاتش را عالی کند و آن نعمت عظیمی که شامل حال او شد، بر او گوارا باشد که حقّش بود و شایستهِی این نعمت بزرگ بود. واقعاً اگر حاج قاسم در رختخواب میمرد، یا در تصادف میمرد، یا با این ناخوشیها میمرد -[چون] اواخر، سینهاش ناراحت بود، شیمیایی بود، مشکل بود- آدم غصّهاش میشد؛ حاج قاسم باید همین جور به شهادت میرسید. البتّه برای ما خیلی سخت است؛ برای شما سخت است، شاید برای من سختتر هم باشد؛(۱) ولیکن باید تحمّل کرد، باید از این مرحله عبور کنیم.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال این دلها را شاد کند؛ این ضربهای که وارد آمد، ترمیم بشود، انشاءالله به فضل الهی سکینهی خودش را بر دلهای شماها، بر دلهای ما، بر دلهای همهی مردم نازل کند. شما امروز دیدید؛ خب در کرمان حاج قاسم را همه از نزدیک میشناختند؛ این جمعیّتی که امروز در کرمان به خیابان آمد، این چیز عجیبی نبود؛ امّا تبریز چه؟ دیدید تبریز را؟ دیدید؟ چه جمعیّتی! چه احساس ارادتی! چه اشکی ریختند مردم تبریز -آن جمعیّت عظیم میلیونی- در خیابان! [البتّه] اینها نعمتهای جلوی چشم ما است که خدای متعال برای اینکه ماها بفهمیم که قدر شهادت چقدر است، اینها را جلوی چشم ما میگذارد -حالا تشییعش را هم خواهید دید که چه خواهد شد و چه تشییعی از او بشود- اینها نعمتهای کوچکی است که جلوی چشم ما است؛ نعمتهای بزرگ، آنهایی است که ما نمیبینیم، آنهایی که ما نمیفهمیم، آنهایی که «ما رَاَت عَینٌ وَ لا سَمِعَت اُذُنٌ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشر»،(۲) به دلهای ما حتّی خطور نکرده آن جور نعمتها، اصلاً قابل تصوّر برای ما نیست؛ [آنها را] خدای متعال در اختیار او گذاشته. خوشا به حالش، خوشا به حالش، خوشا به حالش! او به آرزوی خودش رسید؛ او آرزو داشت؛ برای شهیدشدن گریه میکرد؛ خب خیلی از رفقایش هم رفته بودند و داغدار رفقایش هم بود امّا در خودش هم شوق به شهادت جوری بود که اشک او را جاری میکرد؛ به آرزوی خودش رسید. امیدواریم انشاءالله شماها هم به آرزوی خودتان برسید، ما هم به آرزوی خودمان برسیم و خدای متعال این فقدان را جبران کند.
شما هم تحمّل کنید؛ تحمّل کنید؛ خود این تحمّل، اجر دارد، ثواب دارد. مجاهدت در راه خدا یعنی یک مبارزهِی درونی؛ هر جهاد بیرونی، در واقع تکیه دارد به یک جهاد درونی؛ یعنی آن مردی که میرود جلوی دشمن و واهمه نمیکند و در همهی میدانها نه خستگی میفهمد، نه سرما میفهمد، نه گرما میفهمد، این اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز نشده بود، این جور نمیتوانست [جلوی دشمن] برود؛ پس مجاهدتهای بیرونی، متّکی به مجاهدتهای درونی است. شما هم تکیه کنید به همان مجاهدت درونی خودتان و با یاد خدا دلتان را آرامش بدهید؛ انشاءالله خدای متعال دلهای شما را آرامش خواهد داد. ما هم دعا میکنیم. میبینید مردم چه کار دارند میکنند برای حاج قاسم؛ این برای شما تسلّا است. امروز در تهران -بالا، پایین، همه جا؛ حال اینجا دور خانهی شما که جمعیّت فراوانی ایستادهاند- در شهرهای مختلف، همهی مردم عزادارند یعنی احساس عزاداری میکنند؛ این برای شما تسلّا باید باشد. بدانید که مردم قدر پدر شما را دانستند و این ناشی از اخلاص است؛ این اخلاص است. اگر اخلاص نباشد، این جور دلهای مردم متوجّه نمیشود؛ دلها دست خدا است؛ این که دلها این جور همه متوجّه میشوند، نشاندهندهی این است که یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت، مرد بزرگی بود. خدا انشاءالله درجاتش را عالی کند.
|
2,082 | 1398/10/11 | بیانات در دیدار جمعی از پرستاران سراسر کشور | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44541 |
در سالروز ولادت حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
والحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، جامعهی بسیار باارزش پرستاری؛ هم روز پرستار را به شما تبریک عرض میکنم، هم تبریک عرض میکنم همزمانیِ روز پرستار را با ولادت حضرت زینب؛ این یک امر مهمّی است. آن کسانی که هوشمندانه این نام را، این عنوان را برای روز پرستار، این زمان را برای روز پرستار انتخاب کردند، کار مبارکی انجام دادند؛ حقیقتاً بهجا است.
حضرت زینب کبریٰ (سلام الله علیها) یک بانوی برجستهی در تاریخ بشریّت است، نه فقط تاریخ اسلام؛ واقعاً این جور است. آن شخصیّت مستحکم و قوی، آن انسان بزرگ، آن انسانی که «زن نگر دست خدا در آستین»؛(۲) آنچنان که او عمل میکند کمتر انسانی -چه مرد، چه زن- میتواند با این قدرت، با این استحکام وارد میدانهای دشوار بشود. این بانوی بزرگ، الگوی پرستاری شناخته شده است و با این نامگذاری بین شما جامعهی پرستاران و بین این بانوی باعظمت یک ارتباط ویژهای برقرار شده؛ این را من به شما تبریک عرض میکنم.
دو سه مطلب عرض میکنم؛ یکی راجع به مسائل پرستاری، یک جمله هم راجع به مسائل مربوط به نهم دی -که پریروز، روز نهم دی بود- یک اشارهای [هم] به مسائل جاری.
در مورد پرستاری آنچه اعتقاد بنده و دید بنده است این است: من عرض میکنم پرستاری ترکیبی از یک مجموعهی ارزشهای اخلاقی و فضایل انسانی است؛ از شفقّت و دلسوزی بگیرید تا مسئولیّتپذیری، تا صبر و بردباری در برابر بیتابیها و کجخلقیها که همهی اینها فضیلتهای بزرگ انسانی است و مشکلات جوامع بشری غالباً به خاطرِ نداشتن اینها است و پرستاری مجموعهای از یک چنین ارزشهایی است، تا اهتمام و دقّت و رعایت نسبت به آن انسانی که تحت رعایت او است -با دقّت، با رعایت، با اهتمام- تا صبر و استقامت و دلزده نشدن از مشاهدهی سختیها. بعضی از شغلها هست که همهی سر و کار این شاغل، با مناظر زیبا و نیکوی زندگی است؛ شغل شما، شغلی است که سر و کارتان دائماً با بیماری است، با بیمار است، با درد است، با رنج است؛ شما در مقابل اینها، صبر میکنید، دلزده نمیشوید، دلسرد نمیشوید، کارتان را انجام میدهید؛ اینها فضایل اخلاقی است؛ لذا این [سخنی] را که من عرض میکنم از روی ایمان کامل عرض میکنم که تکریم پرستار به معنای تکریم فضایل انسانی است؛ اگر ما شخصیّت پرستار را برجسته میکنیم و برای پرستار ارزش قائل میشویم -که البتّه بنده بارها این نکات را گفتهام- در واقع ارزشگذاری برای فضایل اخلاقی و انسانیِ کمیاب است؛ اینها فضایل اخلاقی است.
من حالا یک جملهی معترضهای اینجا [در مورد] اینکه گفتم اینها در جامعه کمیاب است، بگویم: درست است که ما از پرستار باید تجلیل کنیم، تکریم کنیم، پرستار را احترام کنیم، امّا فراتر از آن، این فضایلی را که گفتیم پرستاری ترکیبی از آنها است باید در جامعه گسترش بدهیم؛ ما نیاز داریم، جامعهی ما نیاز دارد. امروز جامعهی ما به شفقّت بین افراد و آحاد جامعه احتیاج دارد؛ امروز جامعهی ما به همدلی، به مسئولیّتپذیری، به بردباری، به صبر، به مانند این چیزها احتیاج دارد. ما امروز در حال حرکت در یک مسیر بسیار مهم، پُرافتخار و خطیر هستیم؛ ما جامعهی ایرانی، داریم به سمت قلّهای حرکت میکنیم و حرکت به سمت قلّه مراقبت لازم دارد، شرایطی لازم دارد؛ در جادّههای صاف و آسفالته، آن مراقبتها لزومی ندارد؛ امّا وقتی انسان دارد به سمت یک قلّهای حرکت میکند مراقبتهایی لازم است. امروز جامعهی ما، کشور ما، مردم ما، احتیاج دارند به این خصوصیّات: با هم صبر کنیم، با هم بردبار باشیم، با هم مهربان باشیم، با شفقّت باشیم، به هم کمک کنیم. البتّه جِبِلّت(۳) ایرانی و ریشههای اخلاقی ایرانیِ مسلمان همینها است. خب، شما دیدید در قضایا و بلایای طبیعیای که پیش میآید مردم چطور با دل و جان میروند، حرکت میکنند؛ بله، اینها هست، [امّا] باید ترویج بشود، باید توسعه پیدا کند. همهی کسانی که در این زمینهها میتوانند نقش ایفا کنند، [مثل] دستگاههای مدیریّتی، سازمانهای تبلیغاتی، رسانهها، معلّمان دین، حتّی فعّالان سیاسی باید این فضایل را و دارندگان این فضایل را ترویج کنند تا این فضایل در جامعهی ما گسترش پیدا کند. من در تلویزیون چند شب قبل از این دیدم یک مرد محترمی را نشان داد که نه میلیاردر بود، نه مدیر یک مؤسّسهای بود، نه پول بی حساب و کتابی داشت، امّا توانسته بود با تلاش و کوشش و جمع کردن اعانتهای(۴) این و آن، صدها زوج را جهیزیه بدهد؛ انبارش را نشان دادند و بنده در تلویزیون نگاه میکردم؛ بله، اینها را باید ترویج کرد، این انسانها را باید ترویج کرد، این جور کارها را باید ترویج کرد. ترویج فضایل یکی از وظایف همهی آحاد جامعه و کسانی است که میتوانند این کار را انجام بدهند.
یک نکتهی مهم در مورد پرستاران -که حالا خوشبختانه آقای وزیر نکاتی را بیان کردند، نکات خیلی خوبی بود، کارهایی را انجام دادهاند، کارهایی را هم میخواهند انجام بدهند که باید حتماً انَشاءالله با سرعت لازم و حکمت لازم این کارها انجام بگیرد- این است که ما نه اینکه بیمارمان را از لحاظ مراقبت به پرستار میسپاریم، خودمان هم باید از پرستار مراقبت روحی و جسمی بکنیم. خود این پرستاری که ما به او اعتماد میکنیم، بیمار ما در اختیار او است، انسان بدحالِ ما که نیاز به مراقبت دارد در اختیار او است، احتیاج به مراقبت دارد؛ باید خسته نشود، باید بیحوصله نشود، شرایطی برایش پیش نیاوریم که موجب خستگی و بیحوصلگی و بیحالی و مانند اینها بشود. پرستاری که فرض بفرمایید ناگزیر است، ناچار است که دو نوبت پشت سر هم کار بکند، برایش حوصله باقی نمیماند؛ نمیشود هم او را ملامت کرد، نمیتواند. بخصوص بانوان پرستار؛ مشکلِ مسائل خانوادهشان، فرزندانشان، همسرشان، محیط خانوادگیشان، همهی اینها باید رعایت بشود. من حالا با آقای وزیر صحبت میکردم قبل از آمدن به جلسه که کاری باید انجام بگیرد تا پرستارها خاطرِ آسودهای داشته باشند، بتوانند با آسودگی این کار را انجام بدهند. نشاط کاری پرستار، حوصلهی پرستار، حضور به موقع پرستار، پاسخگویی به نیازهای خانوادگی پرستار باید مورد توجّه مدیران انشاءالله قرار بگیرد؛ بتوانند انشاءالله این کارها را انجام بدهند. البتّه این کارها دشوار هم هست، زمانبَر هم هست، لکن بایستی به توفیق الهی همّت کنند؛ چون جامعهی پرستاری جامعهی عزیزی است، جامعهی مهمّی است. به مشکلات پرستارها جدّاً رسیدگی بشود، حقّشان شناخته بشود، عدالت در مورد کار پرستاران به طور کامل رعایت بشود.
اینکه ایشان گفتند «هویّت مستقلی برای پرستار قائل بشویم، نه در ذیل مسائل پزشکی»، مهم است؛ از این قبیل کارها انجام بگیرد. خوشبختانه ما الان دَهها هزار دانشجوی پرستاری داریم که اینها وارد مرحلهی پرستاری میشوند؛ با یک مدیریّت خوب، با یک برنامهریزی خوب، هم در مورد مسائل آموزشی، هم در مورد توزیع متوازن پرستاری در سطح کشور، هم در مورد سطح درآمدی و عایدی شغلی پرستاران، میتوان اینها را مورد توجّه قرار داد؛ این جزو اولویّتهای نظام سلامت است. و البتّه پرستار و پزشک مکمّل هم هستند؛ پرستار و پزشک رقیب هم نیستند، مکمّل یکدیگرند. پزشک مکمّل پرستار است، پرستار مکمّل پزشک است؛ هر کدام در جایی نقش خودشان را ایفا میکنند.
یک موضوع هم مسئلهی رعایت حدود شرعی در بیمارستانها است که من خواهش میکنم مسئولین محترم به این موضوع توجّه کنند؛ گاهی در بیمارستانها بیمار زن اصرار دارد که پرستارش خانم باشد و این برایش فراهم نمیشود. این چیزها را بایستی با دقّت رعایت کنیم.
خب این دربارهی پرستار و مسائلی که به نظر ما لازم بود. ما میخواهیم، اصرار میکنیم، دنبال میکنیم و دعا هم میکنیم که انشاءالله جامعهی پرستاری روزبهروز با نشاط بیشتر، با انگیزهی بیشتر، با احساس مسئولیّتی که بحمدالله در اینها هست بتوانند کارشان را انجام بدهند.
امّا مسئلهی نهم دی، [یعنی] دو روز قبل. پاسداشت آزمونهای بزرگ یک ملّت، یک مسئلهی اساسی است. آزمونهایی سر راهِ کشورها و ملّتها قرار میگیرد که در آن آزمونها گاهی خوب میدرخشند؛ مخصوص ملّت ما هم نیست، منتها برای ملّتِ ما در دوران انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب تا امروز از این آزمونها زیاد بوده است و از این درخششها هم زیاد بوده است و ملّت درخشیده که یکیاش روز نهم دی سال ۸۸ بود. یعنی حضور ملّت در عرصهی فضای عمومی و در کف خیابانها توانست یک توطئهی ریشهدار و مهم را از بین ببرد. پریروز مردم در سرتاسر کشور، آن روز را، آن حرکت را، آن قیام مردمی را گرامی داشتند؛ پاسداشت آن حرکت بزرگ و آزمون بزرگ بود که بسیار چیز لازمی است.
یک نکتهی بسیار مهمّی وجود دارد که ملّت ایران خوشبختانه با بصیرتی که دارند، به این نکته کاملاً توجّه کردند. خب مردم یک مطالباتی دارند؛ در اغلب موارد هم حق با مردم است؛ مطالباتی دارند، توقّعاتی دارند، انتظاراتی دارند و اگر نشود اعتراض میکنند. مطالبات مردم یک مسئله است، فتنهسازی به خاطر مطالبات یک مسئلهی دیگر است؛ این دوّمی کار دشمن است، کار دوست نیست. دوست وقتی میبیند ماشینی کُند حرکت میکند و در سربالایی درست نمیتواند حرکت کند، کمک میکند، هُل میدهد تا ماشین حرکت کند، یا اگر ماشین خاموش شده روشن بشود؛ دوست این جوری است که وارد صحنه میشود امّا این جور حرکت میکند. دشمن چه کار میکند؟ وقتی دید ماشین حرکت نمیکند، باد لاستیک ماشین را خالی میکند، یا فرض کنید که میزند فلان قسمت ماشین را که فعّال است از بین میبرد؛ کار دشمن این است. و دشمنان از اوّلِ انقلاب دائم مشغول همین کارها بودهاند.
امسال هم البتّه در آبان ملاحظه کردید -که حالا یک جملهی جالبی در این زمینه وجود دارد که بعد عرض میکنم- مردم مطالباتی داشتند؛ دشمنی که افرادی را آماده کرده بود، از این فرصتِ مطالبات استفاده کرد، فوراً وارد شد، شروع کرد تخریب کردن. بصیرت مردم، اینجا بود که بمجرّد اینکه دیدند حساب، حساب تخریب و زدن و آتش زدن و نابود کردن و زیربناها را خراب کردن است کنار کشیدند. مطالبات مردم، بود و هست امّا حاضر نشدند با فتنهگر همراهی کنند؛ کنار کشیدند، فتنهگر تنها ماند؛ این مهم است. فتنهگر سعی میکند خود را در میان مردم پنهان کند. بصیرت و هوشیاری مردم غائله را ختم کرد؛ هم در آبان امسال، هم در سال ۸۸، هم در طول سالهای گوناگون از اوّل انقلاب تا امروز؛ [این به خاطر] بصیرت مردم بود. در همین یک ماه قبل از این، در این قضایا مردم خودشان را کنار کشیدند و از فتنهگران [جدا کردند]؛ بعد از دو سه روز هم آمدند وسط خیابان و آن اجتماعات عظیم در شهرهای گوناگون کشور به وجود آمد؛ اینها بصیرت مردم و آگاهی مردم است.
به نظر من و آن چیزی که من احساس میکنم، آن کسانی که از مطالبات مردم سوءاستفاده میکنند، غالباً کسانیاند که با سرویسهای اطّلاعاتی دشمنان سر و کار دارند؛ غالباً این جور است. حالا یک عدّهای هم البتّه [به طور] هیجانی ممکن است وسط میدان بیایند، امّا در بین آن کسانی که صورتهایشان را میبندند، به انبار بنزین حمله میکنند، به انبارِ گندمِ ذخیرهی کشور حمله میکنند که آتش بزنند، در شهر راه میافتند زیربناها را تخریب میکنند -چه متعلّق به دولت، چه متعلّق به مردم- بندرت ممکن است کسانی باشند که فقط صِرف هیجان اینها را کشانده باشد؛ به اعتقاد بنده دستاندرکاران و گردانندگانشان با سرویسهای اطّلاعاتی بیگانه مرتبطند؛ آنها میدانند که چه کسانی هستند؛ اینها را آماده نگه داشتهاند تا یک بهانهای پیش بیاید، بیایند وسط میدان.
حالا آن نکتهای که عرض کردم، این است: یکی از مسئولان بلندپایهی کشور، همین تازگی به بنده میگفت در ملاقاتی که داشتند با یک سیاستمداری از سیاستمداران خارجی، به این مسئول ما گفته بود که در روزِ اوّلِ حادثهی آبان ماه که روز شنبه بود، در واشنگتن بوده؛ آمریکاییها -[یعنی] همین سران واقعاً سفیه آمریکا- خوشحال بودند، اظهار خوشحالی میکردند؛ خبرهای ایران میرسید، به قدر [زیادی] خوشحال بودند. آن سیاستمدار میگوید آمریکاییها به من گفتند: «کار ایران تمام است»؛(۵) این سیاستمدار گفته بود: «نه، ایران قوی است؛ در مقابل این حوادث حادثهای [برایش رخ نمیدهد]». گفتند: «نه، این قضیّه با قضایای قبلی فرق دارد، حالا اصلاً جور دیگر است، تمام شد». بعد، فردا پسفردایش خب قضیّه جمع شد دیگر؛ این هنوز آنجا بوده، میگفت: «خیلی ناراحت بودند، خیلی اوقاتشان تلخ بود که به جایی نرسید و قضایا تمام شد»؛ آمریکاییها این [جوری] هستند. شما الان ملاحظه کنید در عراق دارند چه میکنند، در سوریه چه میکنند؛ انتقام داعش را از حشدالشّعبی دارند میگیرند!(۶) چون حشدالشّعبی وارد میدان شد و داعشی را که اینها ساخته و پرداخته بودند زمینگیر کرد، ازاله(۷) کرد؛ اینها دارند در واقع انتقام آن را میگیرند؛ یک چیزی را بهانه میکنند، به خاک عراق حمله میکنند، عدّهای را شهید میکنند. نه فقط من، هم من، [هم] دولت و ملّت ایران، بشدّت این جنایت آمریکا را محکوم میکنیم.
حالا نکتهی قابل توجّه این است که وقتی از این حوادث و از این قبیل قضایا برای آمریکاییها پیش میآید که حالا ملاحظه میکنید در بغداد و در واقع در سراسر عراق هیجان ضدّآمریکایی چقدر است، باز آن جناب توئیت کرده(۸) -یا سخنرانی میکنند یا توئیت میکنند یا مقاله مینویسند- که ما این را از چشم ایران میبینیم، دست ایران است و ما پاسخ به ایران خواهیم داد. اوّلاً غلط میکنید! ربطی به ایران ندارد؛ ثانیاً منطقی باشید، که نیستید؛ آمریکاییها منطقی باشند، -که [البتّه] منطقی نیستند- بفهمند که مردم کشورهای این منطقه از آمریکا متنفّرند؛ این را چرا نمیفهمند آمریکاییها؟ شما آمریکاییها در عراق جنایت کردید، در افغانستان جنایت کردید، آدم کشتید. آمریکاییها در اوایلِ بعد از زوالِ صدّام، به وسیلهی دستگاههای خبیثی مثل بلکواتر(۹) و مانند اینها، شاید بیش از هزار نفر دانشمند عراقی را ترور کردند و کشتند و از بین بردند؛ به خانههای مردم حمله کردند، مرد خانه را در مقابل همسرش، در مقابل فرزندانش روی زمین خواباندند و با چکمه صورتهای آنها را لگد کردند؛ شما از این کارها کردید. شما آمریکاییها در افغانستان کاروان شادی عروسی را بمباران کردید؛ نه یک بار، نه دو بار، دهها بار؛ مجلس عزا را بمباران کردید، شماها جنایت کردید، مردم از شماها متنفّرند؛ مردم افغانستان، مردم عراق، مردم سوریه و نقاط دیگر. حالا اسم نمیخواهیم بیاوریم، بعضی از کشورها هستند که دولتهایشان یک خردهای ملاحظه میکنند، [امّا] ما میدانیم، اطّلاع داریم که مردمشان بشدّت متنفّر از آمریکایند. خب متنفّرند، این تنفّر یک جا بیرون میزند، به ایران چه ربطی دارد؟ منطقی نیستند، این را نمیفهمند. لازمهی حرکت سیاسی و امنیّتی از نوع آنچه آمریکاییها در منطقه دارند انجام میدهند، همین نفرت است. به مردم ظلم میکنند، منافع مردم را غارت میکنند، با مردم تکبّر میکنند. مسئول آمریکایی وارد فلان کشور میشود، میرود در پایگاهی که نظامیان خودشان هستند، بدون اجازه هم احتمالاً وارد کشور شده، آن وقت رئیس آن کشور را دعوت میکند که بیا اینجا در پایگاه؛ خب مردک! اینجا خانهی دیگران است، تو با اجازهی چه کسی، با کدام مجوّز، با کدام اخلاق سیاسی توقّع داری که بروی داخل فلان پایگاهِ مربوط به خود آمریکاییها در این کشور، رئیس آن کشور را بخواهی که اینجا بیاید و اگر نیاید عصبانی بشوید؟ این جوری هستند، این جوری برخورد کردند. خب وقتی این جوری برخورد میکنند بدیهی است که این موجب نفرت مردم، موجب عصبانیّت مردم از آمریکا میشود، آن وقت این یک جایی خودش را نشان میدهد، در جاهایی خودش را این عصبانیت نشان میدهد؛ که [الان] دارد نشان میدهد.(۱۰)
جمهوری اسلامی اگر تصمیم بگیرد با کشوری معارضه کند، مبارزه کند، صریح انجام میدهد این کار را. ما به منافع و مصالح کشورمان و ملّتمان بشدّت پایبندیم؛ ما به عزّت ملّتمان بشدّت پایبندیم؛ ما به پیشرفت و عظمت ملّت ایران بشدّت پایبندیم؛ هر کسی اینها را تهدید بکند، ما بدون هیچ ملاحظهای با او روبهرو میشویم و ضربهمان را وارد میکنیم. خدا را شکر میکنیم که مردم عزیزمان، ملّت ایران، ملّت شجاعی هستند، ملّت بابصیرتی هستند، ملّت آماده به کاری هستند، مردانشان، زنانشان، جوانانشان، غیر جوانانشان آمادهی به کارند و در عرصه هستند. و اینکه حالا بعضیها میگویند جنگ میشود، درگیری میشود؛ نه، ما هرگز کشور را به سمت جنگ نمیبریم، لکن اگر چنانچه دیگران بخواهند چیزی را بر این کشور تحمیل کنند، ما با قدرت تمام در مقابلشان میایستیم. و معتقدیم که خدا با ما است؛ معتقدیم که پیروزی متعلّق به ما است؛ معتقدیم که فردای این کشور از امروز این کشور بمراتب بهتر خواهد بود، کمااینکه امروزش از دیروزش بمراتب بهتر است.
رحمت خدا بر شهیدان عزیز و بر امام بزرگوار شهیدان که این راه را در مقابل ما باز کردند و تفضّلات خدا شامل حال همهی شما عزیزان باد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، آقای دکتر سعید نمکی (وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی) مطالبی بیان کرد.
۲) عمّان سامانی. گزیدهی دیوان، گنجینةالاسرار (با اندکی تفاوت)؛ «زن مگو خاک درش نقش جبین / زن مگو دست خدا در آستین»
۳) سرشت، فطرت
۴) کمکهای نقدی یا غیر نقدی که برای انجام کار خیر جمعآوری میشود.
۵) شعار مرگ بر آمریکای حضّار
۶) جنگندههای آمریکایی در هشتم دی ماه ۱۳۹۸، چند مقر از گردانهای حشدالشّعبی عراق را در مرز سوریه بمباران کردند که تعدادی شهید و زخمی شدند.
۷) از بین بردن
۸) اشاره به پیامی که دونالد ترامپ (رئیس جمهور آمریکا) در توئیتر منتشر و ایران را تهدید کرد.
۹) یک شرکت نظامی خصوصی آمریکایی
۱۰) در دهم دیماه ۹۸ مردم عراق در محکومیّت بمباران پایگاههای حشدالشّعبی، به سفارت آمریکا در بغداد حمله کردند. |
2,083 | 1398/10/09 | شرح حدیثی درباره آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س) | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44749 |
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه روز دوشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۰۹ به بیان و شرح حدیثی درباره آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله وسلم و حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها پرداختند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر منتشر میکند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
عَن عائِشَةَ بِنتِ طَلحَةَ عَن عائِشَةَ قالَت ما رَأَیتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشبَهَ کَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) مِن فاطِمَةَ. کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها وَ قَبَّل یَدَیها وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِهِ فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیهِ وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِهِ فَسارَّها فَبَکَت ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت. فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساءِ فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساءِ فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت. فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَةٌ. فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ.(۱)
عَن عائِشَةَ بِنتِ طَلحَة عَن عائِشَة قالَت ما رَأَیتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشبَهَ کَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) مِن فاطِمَة
دختر جناب طلحه، به نام عایشه از زنهای معروف قریش بوده و [نقل میکند از] همسر محترم پیغمبر اکرم، که عایشه(۲) میگوید من ندیدم هیچ کس را که از حیث حرف زدن، از حیث صحبت کردن، شبیه باشد به پیغمبر به قدر جناب فاطمه (سلامالله علیها) -که این ایّام،(۳) مناسب با این بزرگوار است- حالا این روایت در مورد کلام و حدیث است؛ قبلها یک روایت دیگری من دیدم -آن هم از عایشه است- که در مورد راه رفتن و نگاه کردن و این خصوصیّات هم میگوید فاطمه (سلامالله علیها) اشبهالنّاس به پیغمبر بود.
کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها
بعد میگوید وقتی جناب فاطمه (سلامالله علیها) وارد بر منزل پیغمبر میشد، حضرت ترحیب میکردند، [یعنی] خوشامد میگفتند.
وَ قَبَّل یَدَیها
پیغمبر دست مبارک فاطمهی زهرا را میبوسید.
وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِه
او را در جای خودش مینشاند. احترامی که پیغمبر برای این دختر، این بانوی بزرگِ همهی دورانهای بشر قائل بوده، در این حد است.
فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیه
وقتی [هم که] پیغمبر وارد منزل او میشد، او بلند میشد، خوشامد میگفت، دست مبارک پیغمبر را میبوسید.
وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِه
فاطمه در [دوران] مریضی پیغمبر، در بیماریِ آخرِ پیغمبر، بر او وارد شد.
فَسارَّها فَبَکَت
با پیغمبر درگوشی صحبت کردند. فاطمه (سلامالله علیها) گریه کرد.
ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت
دوباره درگوشی با هم صحبت کردند، فاطمه (سلامالله علیها) لبخند زد و خندید.
فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساء فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساء فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت
عایشه میگوید با خودم گفتم این چه حالتی است. من این خانم را برتر از دیگر زنها میدانستم. معلوم میشود که ایشان هم زنی مثل زنهای دیگر است. یک بار گریه میکند، یک بار خنده میکند.
فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَة
رفتم خدمتش سؤال کردم که قضیّه چه بود. فرمود نمیگویم به تو؛ اگر بگویم، افشاکننده هستم -به تعبیر رایج عوامانهی ما، دهنلق مثلاً- حضرت زهرا (سلامالله علیها) علّت این قضیّه را به من نگفت.
فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها
بعد از رحلت پیغمبر هم باز دوباره سؤال کردم از حضرت. آن وقت دیگر مانع برطرف شده؛ یعنی وقتی پیغمبر از دنیا رفته است، دیگر حالا این حرف [اگر] گفته بشود اشکالی ندارد.
فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ
فرمود: پیغمبر خبر از مردنِ خودش داد، این موجب گریهی من شد.
ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ
بعد اطّلاع داد به من که من اوّلین کسی از خانوادهی او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد، این خوشحال کرد من را و خندیدم. |
2,084 | 1398/10/03 | شرح حدیثی درباره سیره مردمی پیامبر اعظم(ص) | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44482 |
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه روز سهشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۰۳ ضمن شرح حدیثی درباره سیرهی پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به بیان اهمیت مردمی بودن و انس گرفتن با طبقات مختلف مردم پرداختند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر میکند.
[ دریافت فیلم ]
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
أَخبَرَنَا ابنُ مَخلَدٍ قَالَ: أَخبَرَنَا الخَلَدِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ القَطَّانُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُ بنُ مُوسَی الخُتَّلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو إِسمَاعِیلَ إِبرَاهِیمُ بنُ سُلَیمَانَ المُؤَدِّبُ عَن عَبدِ اللَّهِ بنِ مُسلِمٍ عَن سَعِیدِ بنِ جُبَیرٍ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَجلِسُ عَلَی الأرضِ وَ یَأْکُلُ عَلَی الأرضِ وَ یَعتَقِلُ الشَّاةَ وَ یُجِیبُ دَعوَةَ المَملُوکِ عَلَی خُبزِ الشَّعِیرِ.(۱)
عَن ابن عبّاس قال: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) یَجلِسُ عَلَی الأرض
[پیامبر] دنبال این نبود که یک فرشی، چیزی داشته باشد؛ در مسجد، در ملاقات با یک نفری که در بین راه با ایشان برخورد میکرد، و میخواست دو کلمه حرف بزند، روی زمین مینشست.
وَ یَأْکُلُ عَلَی الأرض
گاهی غذایش را هم همین طور که روی زمین نشسته بود، میخورد. سفرهای بیندازند و آدابی و تشکیلاتی و حالا یک بشقابی، کاسهای، چیزی مثلاً؛ نه، همین طور روی زمین مینشستند و غذای سادهای میل میکردند.
وَ یَعتَقِلُ الشَّاة
گوسفندی فرضاً داشتند، ریسمان گوسفند را دستشان میگرفتند. «یَعتَقِل» از «عِقال کردن» است دیگر، یعنی آن را نگه داشتن، گوسفند را نگه میداشتند. خب، این خلاف شأن است دیگر؛ ماها اگر باشیم، حالا یک گوسفندی هم داشته باشیم، دستمان نمیگیریم توی خیابان و کوچه. این بزرگوار میکردند این کار را.
وَ یُجِیبُ دَعوَةَ المَملُوکِ عَلَی خُبزِ الشَّعِیر
گاهی یک غلامی مثلاً نشسته بود یک جایی روی زمین و داشت نان جوی میخورد؛ حضرت عبور میکردند، تعارف میکرد، آقا! بفرمایید؛ مینشستند حضرت پهلوی او. نمیگفتند شأن ما نیست، نمیشود، مناسب نیست.
اینکه ما این قدر میگوییم و میشنویم که باید مردمی باشیم، یعنی این. مردمی بودن به ادّعاکردن نیست. با مردم، با زندگیِ مردم کنار بیاییم، مثل مردم زندگی کنیم، با طبقات مختلف مردم انس بگیریم. این، معنای مردمی بودن است. بعضی از ماها که حالا معمّم هستیم، اگر مثلاً یک آدم ذیشأنی، آدم محترمی باشد، خب، سلام علیک میکنیم، گرم میگیریم، اگر کاری با ما داشته باشد گوش میکنیم، آقا! یک استخارهای بکنید، قرآن را درمیآوریم و یک استخارهای برایش [میگیریم]. اگر یک آدم فرودستی باشد، یک آدم مثلاً [سطح] پائینی باشد؛ نه، اعتنا و اهتمامی نمیکنیم! این، خلاف سیرهی رسول اللّه است. سیرهی پیغمبر این است که با فقرا و با ضعفا و مانند اینها کنار میآمد. به شئون ظاهری و آن چیزهایی که به حسب ظاهر موجب جلال و شوکت و این چیزها است، اهمّیّتی نمیداد. وضع زندگی پیغمبر این طور بود؛ این برای ما واقعاً درس است. حالا ما البتّه نه توقّع داریم، نه میشود توقّع داشت که مثل آن بزرگوار یا مثل امیرالمؤمنین رفتار کنیم؛ نه، خب، وضع آنها وضع دیگری است، جایگاهشان جایگاه دیگری است امّا آن را بایستی ملاک قرار بدهیم. آن را مثل یک نشانهای [قرار دهیم]؛ شما فرض کنید از یک دامنهی کوهی دارید میروید بالا، آن قلّه مورد نظرتان است، به قلّه نمیرسید امّا به طرف قلّه میروید، حرکت به آن سمت میکنید؛ باید اینجوری باشد.
۱) امالی طوسی، مجلس چهاردهم، ص ۳۹۳؛ «ابن عبّاس گوید: پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) بر زمین مینشست، و بر زمین غذا میخورد، و گوسفند به دستشان میگرفت، و دعوت بردهای را به نان جوین میپذیرفت.» |
2,085 | 1398/10/01 | شرح حدیثی از پیامبر اعظم(ص) درباره مؤمنانی که مرتبهشان از صحابه بالاتر است | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44451 |
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه روز یکشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۰۱ به بیان و شرح حدیثی درباره رجحان و برتری مؤمنانی که بدون دیدن پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله و سلم به ایشان ایمان میآورند نسبت به صحابه پرداختند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر میکند.
[ دریافت فیلم ]
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
اَخبَرَنا اَبُو الحَسَنِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ مَخلَدٍ قالَ: حَدَّثَنا اَبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَمرِو بنِ البَختَریِّ الرَّزّازُ اِملاءً فِی السَّنَةِ المُقَدَّمِ ذِکرُها قالَ: حَدَّثَنا سَعدانُ بنُ نَصرٍ قالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُصعَبٍ القِرقِسانیُّ قالَ: حَدَّثَنا الاَوزاعیُّ، عَن اَسیدِ بنِ خالِدِ بنِ دُرَیکٍ، عَن عَبدِ اللهِ بنِ مُحَیریزٍ قالَ: قُلتُ لِرَجُلٍ مَن اَصحابُ النَّبیّ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) -قَالَ الاَوزاعیُّ: حَسِبتُ اَنا اَنَّهُ یُکَنّى اَبا جُمُعَةٍ- حَدِّثنا حَدیثاً سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) قالَ: لَاُحَدِّثَنَّکَ حَدیثاً جَیِّداً: تَغَدَّینا یَوماً مَعَ رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) وَ مَعَنا اَبو عُبَیدَةَ بنُ الجَرّاحِ فَقُلنا: یا رَسولَ اللهِ هَل اَحَدٌ خَیرٌ مِنّا، اَسلَمنا مَعَکَ وَ جاهَدنا مَعَکَ قالَ: بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی.(۱)
عن عبدالله بن مُحَیریز قُلتُ لِرَجُلٍ مَن اَصحابُ النَّبیّ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) -قَالَ الاَوزاعیُّ: حَسِبتُ اَنا اَنَّهُ یُکَنّى اَبا جُمُعَةٍ- حَدِّثنا حَدیثاً سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه)
شخص [عبدالله بنمحیریز] فرصت پیدا کرده، دستش به یکی از اصحاب پیغمبر -که اوزاعی میگوید گمان میکنم این شخصی که از او نقل میکند، کنیهاش اباجمعه بود- رسیده و میخواهد استفاده کند؛ میگوید: یک حدیثی که از پیغمبر شنیدی را برای ما نقل کن.
قالَ: لَاُحَدِّثَنَّکَ حَدیثاً جَیِّداً: تَغَدَّینا یَوماً مَعَ رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) وَ مَعَنا اَبو عُبَیدَةَ بنُ الجَرّاحِ فَقُلنا: یا رَسولَ اللهِ هَل اَحَدٌ خَیرٌ مِنّا، اَسلَمنا مَعَکَ وَ جاهَدنا مَعَکَ
آن صحابی گفت که یک حدیث خوبی برایتان نقل میکنم؛ یک روز مثلاً صبحانه یا ناهار در خدمت حضرت بودیم و غذا خوردیم؛ ابوعبیده که جزو رجال معروفِ دوروبرِ پیغمبر بود [حضور داشت و گفتیم:] شما کسی بهتر از ما هم میشناسید؟ اوّل که به تو ایمان آوردیم، اسلام را اختیار کردیم؛ بعد هم که با تو آمدیم و جنگ کردیم؛ بهتر از این چه میشود؟ شما کسی بهتر از ما را سراغ دارید؟
قالَ: بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی
پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) فرمودآن کسانی که به من ایمان میآورند، در حالی که من را ندیدهاند، از شما افضلند. در دعای سمات میخوانید که «وَ آمَنّا بِهِ وَ لَم نَرَهُ صِدقاً وَ عَدلاً»؛(۲) یعنی به پیغمبر ایمان آوردیم -«صِدقاً وَ عَدلاً» قید «آمَنّا» است- در حالی که پیغمبر را ندیدهایم. آن کسانی که آن وجود نورانی را ندیدهاند، آن معجزات را ندیدهاند، آن تأثیرِ نَفَس را ندیدهاند، آن کسانی آن تجسّم توحید، تجسّم اخلاق، تجسّم فضیلت، تجسّم همهی آرزوهایی را که ممکن است به ذهنِ برترینِ انسانها برسد -که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) بود- ندیدهاند، در عین حال به او ایمان آوردهاند و وظایف شرعیشان را انجام دادهاند و جهاد در راه خدا هم کردهاند، معلوم است که از شما افضلند؛ درست است؛ مقتضای عقل و قاعده هم همین است.
امام (رضوان الله علیه) فرمودند این کسانی که امروز هستند، از اصحاب پیغمبر، یا بالاترند یا کمتر نیستند؛(۳) واقعش همین است. آن جوانِ مؤمنِ مخلصی که از همهی لذّات زندگی، از همهی آرزوهای جوانی، از همهی شهوات، خواستهها، از زندگیِ راحت، از پدر و مادر، از همسر، از فرزند چشم میپوشد، میرود در راه خدا جهاد [میکند] -حالا یا در جبهههای دفاع مقدّس، مثل آن دورانها، یا در جبههی دفاع از حرم، مثل زمان ما، یا دفاع از امنیّت، فرق نمیکند- از آنها بالاترند. قدر این حالت را باید دانست؛ و قدردانیاش هم به این است که واقعاً و حقیقتاً آن جوری که از ما توقّع هست عمل کنیم؛ بخصوص ما عمّامهایها که خب مرجعِ دینِ مردم محسوب میشویم و دینشان را از ما میخواهند سؤال کنند، تقیّد به دین داشته باشیم. و اگر ماها از جهت تقوا و پرهیزکاری و ورع از محارم و بیرغبتی به جلوههای مادّیِ دنیا و زیباییهای دنیا و مانند اینها، تقیّد را به خودمان تحمیل کنیم و وادار کنیم خودمان را به این معنا، مسلّماً بهتر از آنها هستیم.
|
2,086 | 1398/09/25 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت مرحوم آیتالله سیدمحمد محقق داماد | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44521 |
بسم الله الرّحمنالرّحیم(۱)
بسیار کار بجا و خوبی انجام گرفته؛ منتها همان طور که آقای محقّق فرمودند، یک خرده دیر دارد انجام میگیرد این کار، وَالّا باید بیست سال پیش، سی سال پیش این کار انجام میگرفت.
آن زمانی که ما قم بودیم، مرحوم آقای داماد (رضوان اللّه علیه) یکی از معدود ارکان قطعی علمی قم بود؛ خب اساتید زیادی بودند، [ولی] واقعاً بین اساتیدی که بودند، ایشان یک رکن علمی حقیقی و واقعی بود؛ درس ایشان یک درس برجستهی به معنای واقعی بود؛ بخصوص درس فقه ایشان؛ جمعی که به درس مرحوم آقای داماد میرفتند -در زمان ما آنهایی که میشناختیم میرفتند فقه، در دورهی قبل از ما [میرفتند] اصول؛ بنده دورهی بعد بودم، حالا دورهی آخر یا ما قبل آخر [بود] که درس اصول ایشان رفتم- و کسانی هم که قبل از ما درس اصول ایشان رفته بودند، همه جزو فضلای برجسته بودند. بنده درس ایشان را وقتی رفتم، جزوهی دورهی قبل اصول را از یکی از شاگردان ایشان، [یعنی] مرحوم آقای طاهریاصفهانی (رحمة اللّه علیه) -که ظاهراً کتاب ایشان چاپ هم شده- گرفتم، استفاده میکردم، نگاه میکردم. غرض [اینکه] درس ایشان درس فضلا بود، درس برجستههای حوزه بود.
خب آقای صالحی جوانب مختلف شخصیّت ایشان را گفتند و درست است؛ این مطالبی که ایشان فرمودند، با یافتههای ما و آنچه ما دیدیم و از نزدیک شاهد بودیم، کاملاً تطبیق میکند. ایشان به علم فکر میکردند، واقعاً به معنای واقعی کلمه ایشان محقّق و مدقّق بودند؛ دقّتهای ایشان در زمینههای مختلف زبانزد بود؛ دقّتهایی که ایشان در مسائل گوناگون میکردند، زبانزد بود. با اینکه بیان ایشان بیان رسا و خوبی نبود، امّا مطلب را ایشان کاملاً تفهیم میکرد؛ یعنی آن طلبهای که نشسته بود آنجا و گوش میداد، کاملاً مطلب را میتوانست بگیرد؛ لذا شاگردان خوبی ایشان تربیت کردند که چند نفرشان از مراجع فعلی هستند؛ همین طور که جنابعالی اشاره کردید و ایشان اشاره کردند.
آقای آقاموسی صدر -حفظهاللّه یا رحمةاللّه؛ نمیدانم- تازه رفته بود نجف، یکی دو سالی بود که نجف بود؛ ما [هم] مشرّف بودیم؛ آنجا با ایشان ملاقات کردیم، پرسیدیم که وضع و نسبت اساتید اینجا با قم چه جوری است؛ چون ایشان شاگرد آقای داماد بود؛ ایشان گفت نه، هیچ رجحانی اینجا من نمیبینم؛ یعنی واقعاً آن وقت با اینکه بزرگانی در نجف بودند، قضاوت آقای آقاموسی این بود؛ گفت نه، من [رجحانی نمیبینم]. همین طور که ایشان اشاره کردند [به بحث] حقالطّاعه(۲)، این جزو حرفهای آقای داماد است؛ حالا ممکن است که مثلاً فرض کنید دو ذهن با همدیگر در این زمینه تلاقی کنند، لکن با توجّه به رفتن آقای آقاموسی به نجف و ارتباطش با مرحوم آقای شهید صدر، خیلی به نظر قریب و نزدیک میآید که از [نظرات] ایشان هم اینجا استفاده کرده باشند.
یکی از خصوصیّات مرحوم آقای داماد صراحت بود؛ یک آدم بیرودربایستی، صریح؛ ایشان [اهل اینکه] ملاحظهی این و آن را بکند نبود. در زمینهی این مبارزات هم که اشاره کردند، بله، از سال ۴۱، یعنی قبل از ۴۲، در همان [قضیّهی] انجمنهای ایالتی و ولایتی، ایشان یکی از کسانی بودند که امضا کردند و نامه نوشتند و فرستادند و تلگراف کردند و در همهی جلسات شرکت کردند. و بعد که امام بعد از حادثهی پانزدهم خرداد دستگیر شدند و اوّل زندان و بعد حصر و مانند اینها [پیش آمد]، یک شب بنده و اخوی و آقای ابراهیمی و مرحوم آشیخ علی حیدرینهاوندی و آقای مرحوم حاجآقاروحاللّه کمالوند که آمده بود قم، گفتیم برویم پیش ایشان و از ایشان درخواست کنیم که از آقایان مراجعی که در قم هستند بخواهد که یک کاری بکنند، یک حرکتی بکنند، یک اقدامی بکنند و مانند اینها؛ شب زمستانی هم بود؛ رفتیم آنجا، آقای داماد هم تشریف آورده بودند؛ ایشان همین طور ایستاده بودند آنجا؛ حرف را شروع کردیم و یک مطلبی گفتیم و ایشان در آن جلسه شروع کرد به حمایت از امام و شکایت از کسانی که ایشان را تنها گذاشتند. من شاید بعضی از مضامین تعبیرات ایشان را یادم هست؛ خیلی تند، خیلی تند! و آن وقت بامزّهاش این بود که اتّفاقاً یکی از همان افرادی که مورد شکایت ایشان بودند، آمد داخل جلسه! و غرض، ایشان این جوری بود؛ یعنی آدم صریح، بیملاحظه [کاری]. هم جنبهی علمی ایشان برجسته و ممتاز بود، هم جنبهی عملی و تقوایی ایشان، آن جنبهی مردمی که اشاره کردید هم همین جور است؛ ایشان با این همه اشتغال، نماز جماعتشان و منبرشان [برقرار بود]؛ و شنیدم که قبل از ما، ایشان ماه رمضانها برای منبر به این طرف و آن طرف مسافرت هم میکردند. البتّه زمان ما این جور نبود؛ زمان ما ایشان همان در مسجد خودشان صحبت میکردند؛ اینها هیچ وقت تَرک نشد؛ این خیلی مهم است. خداوند انشاءاللّه درجاتشان را عالی کند. خلأیی بود واقعاً رحلت ایشان. سال ۴۷ [که رحلت کردند] واقعاً احساس خلأ میشد. البتّه بنده آن وقت قم نبودم، لکن معلوم بود که قم یک ضربهی علمی خورد با رفتن آقای داماد؛ اگر ایشان میماندند، یقیناً برای پیشرفت علمی قم خیلی بهتر بود.
حالا هم این کارهایی که جنابعالی اشاره کردید خیلی خوب است. خب تقریرات اصول ایشان چاپ شده؛ هم مال آقای مکارم چاپ شده، هم مال مرحوم آقای طاهری چاپ شده؛ و فقه هم که چند موضوع، هم حج، هم صلاة، از آقایانی که هستند درآمده. و هر چه بتوانید از افادات فقهی ایشان منتشر کنید، بهتر است؛ حالا اصول بله، دو دوره برای اصول، کافی است؛ امّا هر چه از مباحث فقهیِ ایشان بتوانید بیرون بیاورید و در اختیار همه قرار بدهید، به نظر من جا دارد. انشاءاللّه که موفّق باشید؛ خداوند انشاءاللّه درجات ایشان را عالی کند، آقازادههای محترمشان، خانوادهی محترمشان را محفوظ بدارد؛ و آقایانی که زحمت این کار را کشیدید و متحمّل این اقدام نیک شدید، خدا انشاءاللّه همهی شما را مأجور بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که در چهارچوب دیدارهای دستهجمعی برگزار شد- آقای سیّدعبّاس صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) و حجّتالاسلام و المسلمین سیّدمصطفی محقّقداماد (فرزند مرحوم سیّدمحمّد محقّق داماد) و حجّتالاسلام و المسلمین رضا مختاری (عضو ستاد برگزاری همایش) مطالبی بیان کردند. |
2,087 | 1398/09/25 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره تجلیل از رزمندگان و ایثارگران خمینیشهر | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44517 |
بیانات رهبر انقلاب در دیدار دست اندرکاران کنگره تجلیل از رزمندگان و ایثارگران خمینیشهر که ۲۵ آذر ۹۸ برگزار شده بود، شامگاه چهارشنبه (۱۳۹۸/۱۰/۱۱) در محل برگزاری این همایش منتشر شد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً به مردم عزیز خمینیشهر سلام عرض میکنم، بخصوص به خانوادههای شهدا، و بخصوص به رزمندگان برجستهای که از آن منطقه -از اصفهان و از همین منطقهی خمینیشهر و نجفآباد- برخاستند. همان طور که اشاره کردید منطقهی خمینیشهر و نجفآباد و این شهرها و روستاهای حول و حوش اینها یک برجستگی ویژهای در حضورِ در میدان دفاع مقدّس و در زمان جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس دارند؛ حقیقتاً همین جور است و ما هم از همان زمان به این معنا توجّه داشتیم؛ یعنی همهی کسانی که دستاندرکار مسائل دفاع مقدّس بودند، به این توجّه داشتند که این منطقه یک منطقهی ویژه است از لحاظ علاقهمندی به حضور در میدانهای جهاد و دفاع.
خب کنگرهی شهدا و بزرگداشت شهیدان را در خیلی از شهرهای کشور و استانهای کشور انجام میدهند و نمونههایش را میشناسید و میدانیم و میدانید، لکن ابتکاری که شماها به خرج دادهاید عبارت است از بزرگداشت رزمندگان؛ این بسیار کار خوبی است. رزمندگانی که مجاهدت کردند، مبارزه کردند، بعضی جانباز شدند، بعضی مشکلات فراوانی را تحمّل کردند و صبر کردند؛ خیلی از اینها مورد توجّه جامعه نیستند؛ یعنی فداکاریای که این رزمنده کرده، با فداکاریای که آن شهید کرده تفاوتی ندارد؛ هر دو رفتند، منتها خمپاره منفجر شده، ترکشش به این نخورده، به آن خورده؛ فرقشان فقط همین است. خب البتّه شهدا مورد لطف ویژهی پروردگار قرار گرفتهاند؛ این لطف به کسانی که شهید نشدهاند تا کنون داده نشده، ممکن است بعداً به پاس زحماتشان به شهادت برسند، کما اینکه بعضی از رزمندگان دوران دفاع مقدّس بعد از سالها بر اثر عوارض دفاع مقدّس به شهادت رسیدند، ولیکن رزمنده دارای ارزش رزمندگی است و خود رزمندگی یک ارزش است؛ این ارزش را بایستی بزرگ داشت.
در یک کشور، در یک جامعه اگر روحیهی آمادگی شخصی برای ایستادن در مقابل باطل و استقامت در راه حق وجود نداشته باشد، آن جامعه نابود خواهد شد؛ نابود خواهد شد معنایش این نیست که از بین میرود و بکلّی نیست و نابود میشود، [بلکه] معنایش این است که شرف خودش را، عزّت خودش را، استقلال خودش را و اتّکاء به ارادهی خودش را از دست خواهد داد و دیگران بر آن مسلّط میشوند؛ یا استبدادها، یا دخالتهای بیگانه و خارجی. این روحیهی ایستادگی و مقاومت خیلی روحیهی مهمّی است و رزمندگان ما این روحیه را از خودشان نشان دادهاند، منتها توصیهی ما این است که این را در خودشان حفظ کنند و این روحیه را برای خودشان نگه دارند؛ این ذخیرهی الهی است و حیف است که این را از دست بدهند. بعضیها در دورهی دفاع مقدّس که خب جوان بودند، پُرشور بودند، بانشاط بودند، در میدانهایی حرکت کردهاند، ولی بعد جاذبههای گوناگون، اینها را به سمت دیگری کشاند؛ این حیف است؛ یعنی این واقعاً از دست دادن یک ارزش حقیقی است، از دست دادن یک ذخیره است، از دست دادن یک گنج است. اینکه خدای متعال کسی را موفّق کند یک کار بزرگِ خوبی انجام بدهد، او باید دائماً شکرگزار این توفیق الهی باشد؛ این شکرگزاری با تداوم این راه حاصل میشود و بدون آن حاصل نمیشود. بنابراین ما به رزمندگان عزیز که در دوران دفاع مقدّس تلاش کردهاند احترام میگذاریم، تکریمشان میکنیم، تعظیمشان میکنیم، لکن توصیه هم میکنیم که سعی کنند آن روحیه را در خودشان حفظ کنند؛ این روحیهی دفاع از حق را، مجاهدت در راه خدا را، روحیهی مایه گذاشتن از جان و از هستی و از فرصتهای زندگی در راه حق را در خودشان حفظ کنند و نگه بدارند. امیدواریم انشاءاللّه خداوند متعال برکاتش را بر مردم شما نازل کند.
بله، همان طور که گفتید واقعاً این جور است؛ در واقع کلّ خمینیشهر حسینیّه است؛ البتّه به یک معنا خب همهی اصفهان این جور است. بنده آن قدیمها یک سفری اصفهان رفتم؛ ایّام محرّم نبود؛ من دیدم این تیمچههایی که در بازار هستند روضه دارند؛ بله، در مشهد خب معمول بود که ما دیده بودیم در ماه محرّم بعضی از این تیمچههای بازار و کاروانسراهای بازار را سیاهپوش میکردند و در آنجا روضه میگرفتند، امّا مال محرّم بود، [ولی] دیدم این در غیر محرّم است؛ تعجّب کردم؛ نه یکی، نه دو تا، [بلکه] چند تا. به رفیقمان -که همراه بودیم- گفتم که اینها چیست، این چه وضعی است؟ گفت: «اینجا همهاش همینجور است؛ از ماه رمضان تا ماه محرّم و بعد از ماه محرّم، یکسره اینجا روضه است»؛ یعنی این جور است؛ علاقهمندی مردم استان اصفهان به مبانی شرع و خاندان پیغمبر و به مسئلهی عاشورا و مانند اینها یک علاقهمندی فوقالعاده و برجستهای است؛ خب خمینیشهر هم از این جهت ممتاز است و در بعضی از شهرستانهای دیگر اصفهان هم ما این را دیدهایم؛ بنده چون رفتهام از نزدیک بعضی از شهرهای آنجا را دیدهام، مشاهده کردهام که مردمِ واقعاً علاقهمندی دارد. انشاءاللّه که خداوند برکاتش را بر شماها نازل کند و توفیقاتش را زیاد کند و همهی ما را توفیق بدهد که بتوانیم در راه شهدا و در راه رزمندگان انشاءاللّه حرکتمان را ادامه بدهیم. |
2,088 | 1398/09/25 | بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی ۱۵۰۰ شهید استان هرمزگان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44457 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً به یکایک مردم عزیز هرمزگان سلام میرسانم و تقدیر و تکریمِ خودم را از این مردم عزیز که در طول زمان همواره برجستگیهایی از خودشان نشان دادهاند، عرض میکنم. به خانوادههای معظّم شهیدان و همچنین خانوادههای جانبازان و رزمندگان، سلام و احترام عرض میکنیم.
شما اشاره کردید که [مردم] هرمزگان از اوّل انقلاب در وادی مبارزه و مجاهدت بودهاند؛ من عرض میکنم تاریخ مجاهدت و مبارزهی هرمزگان بیش از اینها است، خیلی قبل از اینها است؛ همین جزیرهی هرمز -که شما اشاره کردید- یک یادگار تاریخیِ مبارزهی این مردم است؛ خود بندرعبّاس همین جور؛ این نشاندهندهی این است که عنصر شجاعت و دفاع از حق در این استان نهادینه شده؛ این خیلی باارزش است. افتخاراتی هم که اشاره کردید، همه درست است؛ یعنی آنچه در مورد تشکیل نیروی دریایی، حضور در جبهههای بزرگِ دفاع از کشور و دفاع از اسلام و نظام جمهوری اسلامی [گفتید]، در همهی اینها انصافاً هرمزگان یک برجستگی از خودش نشان داده؛ در این هیچ تردیدی ما نداریم، این را میدانیم. بنابراین کاری که شما شروع کردهاید -که تجلیل از شهدای هرمزگان است- کار بسیار خوب و لازمی است و یک وظیفه است بر عهدهی همه.
چرا میگوییم وظیفه است؟ به خاطر اینکه یک سیاستی وجود دارد -یک سیاست دنیایی، بینالمللی؛ که حالا آن سیاست در داخل هم یک شعبی پیدا میکند- برای به فراموشی سپردن نمادهای انقلاب؛ که یکی [از این نمادها] و برترینش مجاهدت و شهادت در راه خدا است؛ برای اینکه نام شهدا را، یادشان را، حرکاتشان را به فراموشی بسپرند؛ شما در واقع در مقابل این حرکت خبیثانه دارید حرکت میکنید. این [هم] که اشاره کردید فلان تعداد خانه، فلان تعداد جهیزیّه و ... [فراهم کردهاید]، اینها کارهای بسیار خوبی است، اینها حتماً کارهای برجستهای است. هر شهیدی یک نماد است؛ فرق هم نمیکند که این شهید، باسواد باشد، بیسواد باشد، کمسن باشد؛ نفْس اینکه یک انگیزهای در کسی به وجود بیاید که برای دفاع از حق حاضر باشد جان خودش را کف دست بگیرد و بیاید وسط میدان، چیز خیلی باارزشی است؛ خدای متعال این را خیلی باارزش [میداند]. اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون؛(۲) ببینید خدای متعال، مشتریِ یک چنین انگیزهای، یک چنین عزمی، یک چنین اقدامی است؛ این کار خیلی بزرگی است، این چیز خیلی مهمّی است؛ این را شهدای ما انجام دادند؛ حالا کوچک باشد، بزرگ باشد، عالِم باشد، باسواد باشد، بیسواد [باشد]؛ هر شهیدی یک نماد است. سعی کنید چهرهی شهدا را آن چنان که هست برای جوانهای امروز روشن کنید؛ این نمادها میشوند الگو برای جوان. و این به آنجا منتهی بشود که جوانها بتوانند در بین این چهرههایی که معرّفی شدهاند و نشان داده شدهاند، برای خودشان الگو انتخاب کنند، به آنها دل ببندند و راه آنها را دنبال کنند؛ کمااینکه الان ملاحظه میکنید در بین شهدائی که اسمشان آورده شده و کتاب دربارهشان نوشته شده و مانند اینها، همین حالت [برای جوانان] به وجود آمده؛ شهید چیتسازیان، شهید ابراهیم هادی، شهید وزوایی؛ همهی اینها شهدائی هستند که چون معرّفی شدهاند و چهرههایشان تبیین شده، مجموعهای از جوانها هم به اینها دل بستهاند؛ وقتی دل میبندند، راه آنها را دنبال میکنند. این درست نقطهی مقابل آن حرکتی است که سعی میکند دلبستگیها را به نمادهای فساد، به نمادهای دنیاطلبی، به نمادهای هرزهگرایی جلب کند؛ ببینید این، نقطهی مقابل آن است؛ این را شما دنبال بکنید، انشاءاللّه که خداوند هم کمکتان خواهد کرد.
اسم جزایر را آوردید؛ هم شما، هم آقای استاندار. به جزایر اهمّیّت بدهید، جزایر واقعاً مهم هستند؛ هم از لحاظ امنیّتی، هم از لحاظ اقتصادی، هم از لحاظ تاریخی. و من بالخصوص روی جزیرهی هرمز تکیه میکنم؛ اینجا جای مهمّی است. اگرچه مردمش واقعاً دچار مشکلات مادّی و مالی و مانند اینها هستند ــ بنده اطّلاع دارم ــ امّا خب جای خیلی مهمّی است؛ بپردازید به آنجا؛ هم مسئولین کشوری بپردازند، هم شماها به عنوان جریانهای انقلابی حرکت کنید و بپردازید به این مجموعهها. انشاءاللّه که خداوند همهی شما را موفّق و مؤیّد بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,089 | 1398/09/24 | شرح حدیثی از پیامبر اعظم(ص) در ابتدای درس خارج فقه درباره فرصت زندگی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44414 |
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه روز یکشنبه ۱۳۹۸/۰۹/۲۴ به بیان و شرح حدیثی از پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله و سلم درباره فرصت زندگی پرداختند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر میکند.
|
2,090 | 1398/09/10 | بیانات در ابتدای جلسه درس خارج فقه درباره ثبتنام افراد در انتخابات مجلس | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44293 |
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در ابتدای جلسهی درس خارج فقه، با شرح روایتی درباره توصیه پیامبر اعظم(ص) خطاب به جناب ابوذر، ضمن انتقاد به ثبتنام بیمحابای برخی افراد در انتخابات مجلس، تاکید کردند: هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر تواناییای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. باید دید که آیا میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است».
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR فیلم و متن این سخنان را به شرح زیر منتشر میکند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
عَن اَبی ذَرٍّ (سَلامُ اللّهِ عَلَیهِ) اَنَّ النَّبیَّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی اِنّی اَراکَ ضَعیفاً فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَینِ وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم.(۱)
قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی
خود جناب ابیذر این توصیهی پیغمبر به خودش را ذکر میکند؛ برای ماها هم درس است، درس بسیار بزرگی است. حضرت به او فرمود من هر چه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم؛ یعنی آن چیزی که میخواهم به تو بگویم، از روی کمال محبّت است؛ چون انسان به خودش کمال محبّت را دارد. خب حالا آن حرفی که حضرت میخواهد به ابیذر بزند چیست؟
اِنّی اَراکَ ضَعیفا
من جنابعالی را در مدیریّت، ضعیف میبینم. خیلی آدم خوبی هستی، مجاهد فیسبیلاللّه، رُکگو، و آسمان بر راستگوتر از او سایه نیفکنده، زمین راستگوتر از او را بر خودش حمل نکرده؛ اینها همه به جای خود محفوظ، امّا شما آدم ضعیفی هستی.
فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَین
حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی! یعنی پیدا است آن ضعفی هم که حضرت فرمودند، ضعف در مدیریّت است؛ یعنی تو آدمی هستی که مدیریّت نداری؛ اگر چنانچه بر دو نفر یا بیشتر ریاست پیدا کردی، نمیتوانی کار آنها را به سامان برسانی. این، درس برای ماها است. ما -حالا همهی ما نه؛ بعضیمان این جوری هستیم- به مجرّد اینکه یک مسندی، یک جایی، یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم که برویم آنجا! خب شما اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی. حالا بحث اسمنویسی برای انتخابات مجلس است، گفتند شروع شده، همین طور بدون محابا میروند! خب شما که میخواهی بروی آنجا، آنجا سؤال دارد؛ این تواناییای که خدا به من و شما میدهد، کنارش مسئولیّت هست. این [مطلبی] که عرض میکنم، در مورد خود این حقیر از همه بیشتر است. شما هم همین جور؛ یعنی آن کسانی که مسئولیّتی دارند، همین جور. هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر تواناییای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است.
وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم
هیچ مال یتیمی را هم شما به عهده نگیر. نه از باب اینکه احتمال این وجود دارد که خدای نکرده مثلاً ایشان دستدرازی میکند به مال یتیم. خب مقام ابیذر خیلی بالاتر از این حرفها است، نزدیک مقام عصمت است مقام او؛ پس این احتمال در او نیست. علّت اینکه میگویند تولیّت مال یتیم را قبول نکن، این است که نمیتوانی حقّ یتیم را به او بدهی؛ دیگران میآیند دستدرازی میکنند، جنابعالی هم آدم ضعیفی هستی، تدبیر لازم را نداری و نمیتوانی. برجستگیهای نظام اسلامی و نظام ارزشهای اسلامی اینها است؛ یعنی در درجهی اوّل، من و شما خودمان مسئولیم که ببینیم این کار را قبول بکنیم؟ نکنیم؟ میتوانیم؟ نمیتوانیم؟ این بسیار مسئلهی مهمّی است.
۱) امالی طوسی، مجلس سیزدهم، ص ۳۸۴؛ «از ابوذر روایت است که رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: ای ابوذر! من آنچه برای خود دوست میدارم برای تو نیز دوست میدارم؛ همانا تو را ناتوان میبینم، پس هیچ گاه به دو نفر امر نکن و به هیچ وجه عهدهدار مال یتیم مباش.»
|
2,091 | 1398/09/06 | بیانات در دیدار بسیجیان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44267 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید جوانان عزیز، بسیجیان عزیز، نور چشمهای ملّت ایران و امیدهای آینده؛ انشاءالله هفتهی بسیج، هم بر شما، هم بر ما، هم بر همهی ملّت مبارک باشد. تشکّر میکنم از بیانات فرمانده محترم سپاه و رئیس محترم سازمان بسیج مستضعفین که بیانات خوبی را بیان کردند. این جور به نظر من میرسد تحلیلی که جناب آقای سلامی، فرمانده محترم سپاه کردند نوشته بشود و در اختیار جوانها قرار بگیرد؛ بسیار خوب بود، بیان خیلی خوبی بود.
صحبت بنده امروز عمدتاً دربارهی بسیج است، منتها قبل از اینکه وارد صحبت بشوم در مورد بسیج، لازم میدانم تکریم و تعظیم عمیقِ خودم را به ملّت بزرگ ایران به مناسبت این حرکت پُرشکوهی که در این چند روز انجام دادند(۲) تقدیم کنم و عرض کنم. حقیقتاً ملّت ایران یک بار دیگر ثابت کردند که قدرتمندند، باعظمتند. بنده اصرار دارم که همهی آحاد ملّت به این اقتدار و عظمتِ خودشان توجّه داشته باشند. یک توطئهی عمیقِ وسیعِ بسیار خطرناکی که آن همه هم پول خرجش شده بود -چقدر پول خرج کرده بودند- چقدر زحمت کشیده بودند که بتوانند در یک بزنگاهی، در یک فرصتی این حرکت تخریب و تحریق و آدمکشی و شرارت و مانند اینها را انجام بدهند و به مناسبت این قضیّهی بنزین فکر کردند که حالا این فرصت برایشان پیدا شده و لشکر خودشان را وارد میدان کردند، [لکن] این حرکت به وسیلهی مردم نابود شد. بله، نیروی انتظامی، بسیج، سپاه، دیگران در آن چند روز وارد میدان شدند و در مواجههی سخت، کار خودشان را، وظیفهی خودشان را انجام دادند، لکن کاری که ملّت در این یک هفته کردند، خیلی بالاتر بود، خیلی مهمتر بود از هر حرکت میدانی؛ [یعنی] این کاری که از زنجان و تبریز شروع شد، بعد به همهی شهرهای کشور بلکه حتّی شنیدم به بعضی از روستاها رسید، آخر هم پریروز در تهران این حرکتِ به این عظمت انجام گرفت.
دشمن -آن دشمن اصلی، نه این آدمهای پست و حقیر و کوچک- یعنی استکبار جهانی، صهیونیسم جهانی، آنهایی که نشستهاند پشت مانیتورهای اساسی سیاسی خودشان و دارند دنیا را مراقبت میکنند، میفهمند که این حرکت یعنی چه؛ آنها تو دهنی میخورند، آنها وادار به عقبنشینی میشوند در مقابل حرکت عظیم ملّت ایران. خدا را سپاسگزاریم، خدا را شاکریم و از ملّت ایران سپاسگزار و شاکریم؛ و شکر این حقیر قیمتی ندارد، ارزشی ندارد، خدای متعال انشاءالله شاکر این حرکت عظیم مردمی هست و خواهد بود.
امّا در مورد بسیج؛ اوّلاً بسیج مستضعفین در جمهوری اسلامی هیچ نظیری در دنیا نداشت؛ آن روزی که به وجود آمد، هیچ مشابهی در دنیا نداشت؛ هیچ چیزِ بسیج وارداتی نیست که یک بخشی از آن از یک گوشهای از دنیا گرتهبرداری(۳) شده باشد؛ ابداً. یک حرکت کاملاً و صددرصد متّکی به اندیشهی انقلاب و اندیشهی اسلامی بود که خدای متعال به قلب مبارک امام بزرگوار ما آن را وارد کرد و این [پدیده] تحقّق پیدا کرد. شاید بتوان گفت که بسیج بزرگترین شبکهی فرهنگی و اجتماعی و نظامی در همهی دنیا است؛ بنده در هیچ نقطهای از نقاط عالَم، یک شبکهی عظیم مردمی با این وسعت، با این تعداد جمعیّت سراغ ندارم؛ این منحصر به بسیج مستضعفین است در کشورمان؛ این بزرگترین شبکه است. آن وقت امام بزرگوار این پدیدهی بینظیر را چه جور ایجاد کرد؟ شماها امام را ندیدید، [ولی] ما سالها با امام زندگی کردیم؛ هنر امام بزرگوار این بود که این پدیدهی بینظیر را از دل کوچه پس کوچههای شهرهای کشور به وجود آورد و این پدیده را شکل داد؛ این حقیقت زیبا و مجسّم، از متن مردم جوشید؛ از دل مردم، از میان خانههای مردم جوشید؛ این کارِ امام بود.
تشکیل بسیج، مصداق تام و تمام تبدیل تهدید به فرصت بود. درست توجه کنید؛ سیزدهم آبان ۵۸ ماجرای لانهی جاسوسی اتّفاق افتاد؛ آمریکاییها در این ماجرا تحقیر شدند، شروع کردند تهدید کردن، واکنش نشان دادن؛ هم تهدید زبانی [کردند] و هم ناوهای آنها به طرف خلیج فارس سرازیر شد؛ یعنی یک تهدید عملی. خب یک ملّتی مثل ملّت ایران در آن روز که نه نیروی نظامی دارد، نه امکانات دفاعی آنچنانی دارد، نه موشک دارد، نه هواپیماهایش درست و حسابی کار میکنند، حالا ناگهان آمریکا [هم] با همهی وجود بیاید به مقابلهی او و تهدید کند؛ این تهدید است دیگر، درست است؟ هنوز یک ماه از قضیّهی سیزدهم آبان نگذشته بود که در پنجم آذر ۵۸ امام دستور تشکیل بسیج را داد؛ یعنی این حرکت عظیم، این حضور عظیم، این قدرتنمایی بزرگ در مقابل تهدید آمریکا در کمتر از یک ماه بعد از حادثهی سیزدهم آبان به وجود آمد؛ این یعنی در حقیقت بسیج [باعث] تبدیلِ تهدید به فرصت شد؛ این حقیقت بسیج است. اگر از آن تهدید کسی میترسید، مثلاً فرض کنید امام جا میزد، یا احتمال میدادند که دشمن بتواند یک ضربهای وارد کند و این حرکت عظیمِ ایجاد بسیج انجام نمیگرفت، معلوم نبود سرنوشت کشور به کجا برسد؛ وجود بسیج موجب شد که آن تهدید، تبدیل شد به این فرصت عظیم. پس منطق اصلی بسیج این است: رفع تهدیدها و تبدیل تهدیدها به فرصت. تهدیدهای زیادی داریم، هر کدام از این تهدیدها بایستی با ابتکار بسیجی تبدیل بشود به یک فرصت؛ هر چه تهدیدها بیشتر، فرصتها بیشتر؛ بنابراین تهدید برای ما دیگر تهدید نیست، [بلکه] تهدید به برکت بسیج، برای ما ایجاد فرصت میکند.
خب، یک نکتهی اساسی در اینجا وجود دارد و آن این است که نظام سلطه -که تعبیری است که ما وارد قاموس سیاسی کردیم؛ نظام سلطه یعنی نظام جبّاران، نظامی که در رأس ادارهی آن جبّارانند و دنیا را تقسیم میکنند به دو قسمت؛ یک قسمت سلطهگرانند، یک قسمت سلطهپذیرانند و سوّمی [وجود] ندارد، مستقل وجود ندارد؛ این نظام سلطه است- اساساً ضدّ آزادی و عدالت است؛ هم ضدّ آزادی است، هم ضدّ عدالت است. ضدّ عدالت است که خب ملاحظه میکنید: در خود کشورهای ثروتمندِ نظام سلطه مثل آمریکا، مثل بعضی از کشورهای اروپایی که اینها کشورهای ثروتمندیاند، مردم از گرسنگی کنار خیابان میمیرند؛ در تابستان بیخانمانها کنار خیابان از گرما میمیرند، در زمستان کنار خیابان از سرما میمیرند؛ بخش عمدهی ثروتِ این کشورها متعلّق به یک جمع بسیار محدودی است؛ بقیّه بایستی جان بکَنند که نانِ بخور و نمیر پیدا کنند و زندگی کنند؛ یک عدّه هم که توانایی ندارند و همان طور که گفتیم باید درون خیابانها بنشینند و زندگی کنند؛ [بنابراین] ضدّ عدالت است. این مال کشورهای خودشان است؛ نسبت به مردم دنیا هم آنچه بتوانند، بدون محابا بیعدالتی انجام میدهند.
ضدّ آزادی [هم] هست؛ مهمترین نوع آزادی ملّتها، آزادی عمومی کشور است؛ یعنی استقلال. یک وقت دیگر بنده گفتم که استقلال یعنی آزادی یک ملّت؛ وقتی ما از استقلال حرف میزنیم، یعنی از آزادی یک ملّت حرف میزنیم که آزادانه بتواند کار خودش را انجام بدهد. نظام سلطه ضدّ این آزادی است؛ یک روز با استعمار، یک روز با استعمار نو، یک روز با شیوههای امروز -که شیوههای جنگ نرم است- پدر ملّتها را دارند درمیآورند؛ البتّه هر جا لازم باشد با نیروی نظامی وارد میشوند و هیچ اِبائی هم نمیکنند. امروز آمریکاییها وارد منطقهی شرق فرات در سوریه میشوند، میگویند هم که ما برای خاطر نفت آمدهایم! مگر خانهی شما است؟ یک کشور دیگر است، امّا میگوید اینجا نفت هست، ما برای نفت آمدهایم؛ یعنی خجالت نمیکشند که این را صریح بیان کنند. یا بیاجازه بلند میشوند میآیند وارد یک کشوری میشوند مثل کشور عراق، نه به سراغ دولت آن کشور میروند، نه به سراغ پایتخت آن کشور میروند، آنجا پایگاه دارند، میروند داخل پایگاه خودشان! یعنی آزادی ملّتها را، استقلال ملّتها را رسماً مورد توهین قرار میدهند. پس نظام سلطه، هم ضدّ عدالت است، هم ضدّ آزادی است.
اسلام پرچمدار عدالت و آزادی است؛ اسلام پرچمدار عدالت است، پرچمدار آزادی است، آن هم پرچمدار بیرودربایستی، پرچمدار صریح. اسلام پنهان نمیکند حرف خودش را؛ صریح با ظلم و با بیعدالتی مواجهه میکند، مقابله میکند. اوایل انقلاب که آمریکاییها درگیر با انقلاب بودند و همین تحریمها و مشکلات و مانند اینها بود، در همین اثنا شوروی وارد افغانستان شد؛ امام در همان روز اعلام کردند به شوروی و آن طور که در ذهنم هست، سفیر شوروی را احضار کردند، از قول امام به ایشان گفتند که شما چرا وارد افغانستان شدهاید؛ یعنی آن روز هر کس در دنیا میگفت «خب شما با آمریکا طرفید، حالا فعلاً این جوری با این مواجه نشوید»؛ امام این حرف را اصلاً قبول نداشت. بنده رئیسجمهور بودم، در بعضی از مجامع جهانی که شرکت میکردیم، آن روز آمریکا بود و شوروی بود و مقابلِ هم بودند، ما هر دوی اینها را میکوبیدیم؛ هم آمریکا را، هم شوروی را، بدون ملاحظه؛ اسلام این جوری است، اسلام ناب این جوری است. آنهایی که دم از اسلام میزنند و حاضرند زیر بار استکبار جناح سرمایهدار دنیا یا جناح سوسیالیست دنیا -که بود یک روزی- بروند، از اسلام فاصله دارند. اسلام، صریح در مقابل نظام سلطه است؛ یعنی طرفدار عدالت و آزادی است.
پس بنابراین، درگیری و مواجهه و مقابله به طور قهری وجود دارد؛ حالا درگیریِ نظامی به دلایلی نیست، چه بهتر؛ امّا انواع و اقسام درگیریهای دیگر وجود دارد. تقابل در هر نقطهای طبق اقتضائات حتمی است؛ منتها این مهم است که اسلام در هر نقطهای باشد، در هر قالبی بُروز بکند، نظام سلطه با او مخالف است به خاطر این جهتی که گفتم؛ منتها وقتی که اسلام در قالب یک نظام سیاسی، در قالب یک دولت، یک قدرت که ملّتی دارد، دولتی دارد، ارتشی دارد، نیروهای مسلّحی دارد، تواناییهای علمیای دارد، دانشگاهی دارد، این جور وقتی مثل جمهوری اسلامی بُروز میکند و ظهور میکند، دشمنی آنها صد برابر میشود. این جور نیست که دشمنی نظام سلطه با فلان حزب اسلامی مثلاً در فلان کشور، قابل مقایسه باشد با دشمنی او با جمهوری اسلامی؛ جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی مستقر، مستحکم، دارای عرض و طول، دارای همهی دستگاههای لازم، دارای قدرت بیان، دارای قدرت تأثیرگذاری، دارای قدرت حضور و نفوذ در همهی نقاط عالم، هشتاد و چند میلیون جمعیّت را دارد اداره میکند؛ آن وقت دیگر دشمنیشان با این نظام، دشمنی فوقالعادهای است؛ این حقیقتی است که اگر کسی به این توجّه نداشته باشد، در ممشای(۴) سیاسی خود اشتباه خواهد کرد. نظام سلطه بر آن است که با همهی وجود، با همهی خباثت، با همهی قدرت، با نظام اسلامی مواجه بشود، روبهرو بشود؛ تصمیمشان این است. بنده بارها گفتهام، هر کاری که آمریکا و نظام سلطهی همراه آمریکا، دربارهی ایران و علیه ایران و ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی میتوانستند انجام بدهند، انجام دادهاند؛ هر کاری نکردند، چون نمیشده بکنند، یک دلایلی وجود داشته، به خاطر آن دلایل نمیشده انجام بدهند؛ هر کاری ممکن بوده انجام بدهند، انجام دادهاند در دشمنی. و نتیجه این است که مشاهده میکنید؛ این درخت عظیم، این شجرهی طیّبه، شجرهی طوبیٰ، روزبهروز اقتدار پیدا کرده؛ این بنای مستحکم، هر روز مستحکمتر از گذشته خودش را به رخ دشمن میکشد. آن وقت اینجا است که واژهی مقاومت معنا پیدا میکند؛ اینکه ما میگوییم «نیروهای مقاومت، جریان مقاومت، جبههی مقاومت»، یعنی این؛ یعنی یک حقیقتی به نام اسلام در دوران معاصر سر بلند کرده است که این حرکت عظیم اسلامی، صد سال پیش، پنجاه سال پیش نبود، امروز وجود دارد که گریبان نظام سلطه را محکم میگیرد و برای آزادی و عدالت اقدام میکند؛ این به وجود آمده؛ آنها هر توانی که دارند، میخواهند در مقابل این به خرج بدهند که این را عقب برانند؛ اینجا است که «فَلِذٰلِکَ فَادعُ وَاستَقِم»؛(۵) هم دعوت لازم است، هم استقامت لازم است؛ مقاومت یعنی این.
اسم بسیج کشور ما، [یعنی] مجموعهی شما چیست؟ «نیروی مقاومت بسیج مستضعفین». مستضعفین چه کسانی هستند؟ مستضعفین را بد معنا میکنند؛ مستضعفین را به افراد فرودست یا حالا اخیراً -یعنی این چند سال اخیر باب شده- اقشار آسیبپذیر [معنا میکنند]، یعنی آسیبپذیران؛ نه، قرآن مستضعف را این نمیداند، قرآن میگوید: وَنُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوٰرِثین؛(۶) مستضعفین یعنی ائمّه و پیشوایان بالقوّهی عالَم بشریّت؛ این معنای مستضعفین است: کسانی که وارثان زمین و همهی موجودی زمین خواهند بود؛ بسیج مستضعفین این است. مستضعف یعنی آن کسی که بالقوّه صاحب وراثت عالَم است، بالقوّه خلیفةالله در زمین است، بالقوّه امام و پیشوای عالَم بشریّت است.
خب، پس حالا بنا است مقاومت انجام بگیرد. برای مقاومت بنیهی معنوی لازم است؛ آن چیزی که بنده روی آن تکیه دارم، اصرار دارم، این است. اگر بخواهید مقاومت کنید، باید بنیه داشته باشید؛ بنیهی معنوی مهمتر از بنیهی مادّی و نظامی است. بنیهی نظامی همین توپ و تانک و موشک و تواناییهای این جوری و مانند اینها است؛ بنیهی معنوی، یک حقایقی است در وجود خود شما، در دل خود شما که در ماهیّت حرکت شما اثر میگذارد. تکیهی بنده روی جوانها است؛ میبینید که غالباً دلبستهی جوانها و امیدوار به جوانها هستم برای آینده؛ منتها آن جوانی که میتواند پیشران حرکت عظیم کشور به سوی تمدّن نوین اسلامی باشد کدام جوان است؟ چه جور جوانی است؟ بنیهی معنوی اینجا معنا پیدا میکند؛ جوانی که با انگیزه است، با ایمان است، با خِرد است، قدردان توان خویش است، اهل کار است، اهل ابتکار است، توکّل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد. درست نقطهی مقابل آنچه دشمن در مورد جوانهای ما میخواهد؛ دشمن میخواهد جوانهای کشور ما بیانگیزه باشند، بیایمان باشند، بیامید باشند، اسیر شهوات باشند، تنبل باشند، بیکاره باشند، نق بزنند، کار نکنند، دچار اعتیاد باشند، شکننده باشند؛ جوانهای کشور را این جوری میخواهند. هدف کارهایی که دارند روی جوانهای ما انجام میدهند اینها است؛ درست نقطهی مقابل آن چیزی که ما لازم داریم.
خُب، بسیج، جوانِ نوع اوّل است. همهی امید ما این است و باید این جور باشد؛ یعنی باانگیزه، باایمان، باتوکّل، باخدا، دارای اعتماد به نفْس، اهل کار، اهل ابتکار، قدردان جوانی خود، قدردان نعمت وجود خود باید باشند. اگر ما یک چنین مجموعهای داشته باشیم که الحمدلله داریم و همین مجموعهی بسیج است که در سطح کشور گسترده است ــ که حالا من بعداً چند مورد را از این گستردگی تحرّکات بسیج عرض میکنم که مردم بدانند؛ شماها خودتان که میدانید ــ یک مجموعهی گستردهی با عظمت این جوری، طبعاً مورد دشمنیِ بیشتر دشمنان بشریّت و دشمنان عدالت و آزادی است. بسیج بیش از دیگر مجموعههای کشور یا در ردیف اوّلین مجموعههای کشور از لحاظ دشمنی نظام سلطه و جبههی استکبار با او است. نهفقط در ایران، هر جای دیگر نمونههایی از نوع بسیج، شما سراغ داشته باشید همین جور است؛ اینها مثلاً در عراق با حشدالشّعبی هم همین قدر دشمنند، در لبنان با حزبالله هم همین قدر دشمنند؛ [این] نمونههای مردمی، جوان، باانگیزه، باخدا. البتّه در کشور ما دشمنی استکبار فقط با بسیج هم نیست، گفتیم با بسیج بیشتر دشمنند امّا با همهی ملّت دشمنند؛ علّت دشمنیشان با همهی ملّت چیست؟ همین راهپیماییهای این چند روز علّت را مشخّص میکند؛ چون ملّت ما این جوری هستند: بمجرّد اینکه احساس میکنند دشمن وارد میدان شده است و مشغول فعّالیّت است، با تن خودشان میآیند داخل میدان و آمدند. این یک هفته حقیقتاً اوج شکوه و عظمت ملّت ایران بود؛ این موجب میشود که آنها دشمنی کنند، دشمن میشوند. هر کس هم با آنها دل خودش را و دُم خودش را گره زده باشد، با ملّت ایران همین جور احساسی را دارد.
منتها قطعی است که آن دشمنی اثر ندارد؛ یعنی پیروزی تضمینشده است؛ این را من عرض بکنم به شما. پیروزی ملّت ایران و پیروزی بسیج و پیروزی این جریان عظیم انقلابی در ایران، تضمینشده است. خدای متعال در قرآن میفرماید: اِن یَنصُرکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُم؛(۷) اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما غلبه نمیکند. خب، یاری کردن خدا چه جوری است؟ اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛(۸) اگر شما یاری کردید دین خدا را، جهتگیری الهی را، منطق خدایی را، راه خدا را، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد و یاری خواهد کرد؛ این همان چیزی است که امروز وجود دارد. این جریان عظیم انقلابی در کشور دارند اهداف الهی را دنبال میکنند، ایجاد جامعهی اسلامی را دارند دنبال میکنند، تحقّق شریعت الهی را در کشور دارند طلب میکنند و دنبال میکنند؛ پس کار خدا است، راه خدا است، نصرت خدا است؛ وقتی نصرت خدا شد، خدای متعال هم نصرت خواهد کرد، و وقتی خدای متعال نصرت کرد، فَلا غالِبَ لَکُم؛(۹) هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد.
البتّه بسیج دو جلوه دارد؛ این حتماً مورد توجّه باشد. یک جلوه، جلوهِی مجاهدت در عرصهی دفاع سخت است؛ همان که برای خاطر آن شما آموزش نظامی میبینید. در دوران هشت سال دفاع مقدّس، معجزهی حضور بسیج خودش را نشان داد؛ دلگرمی مجموعههای نظامی ما به حضور بسیجیها بود در میدان نبرد، و بعد از آن هم در موارد گوناگون در کشور هر حادثهای پیش آمده، بسیج در میدان دفاع سخت و دفاع نظامی حضور داشته. و همچنین در عرصهی دفاع نرم، جنگ نرم که اینجا هم همین جور است. در عرصهی جنگ نرم، یعنی عرصهی علم، عرصهی خدمترسانی، عرصهی سازندگی، عرصهی تبلیغات دینی، عرصهی فرهنگی هم بسیج مثل عرصهی نظامی حضور دارد و باید حضور داشته باشد و باید تلاش کند و حرکت کند.
در بسیج همهی این چهرهها وجود دارند: از حسین فهمیده و بهنام محمّدی و محسن حججی و ابراهیم هادی بگیرید تا شهدای هستهای؛ ببینید این چهرهها را! فاصلهی اینها از لحاظ جایگاه اجتماعی و موقعیّت اجتماعی چقدر است؟ امّا در بسیج اینها همه کنار هم هستند. شهدای هستهای هم بسیجیاند، این عناصری هم که اسم آوردیم بسیجیاند؛ همّت و باکری و زینالدّین و حسین خرّازی و مانند اینها سپاهی بودند امّا بسیجی بودند؛ صیّاد که ارتشی است امّا بسیجی بود، بابایی ارتشی بود امّا بسیجی بود؛ حرکت، حرکت بسیجی بود؛ جهت، جهت بسیجی بود؛ مَنِش، مَنِش بسیجی بود؛ تا چمران و آوینی و کاظمی و مانند اینها همه بسیجیاند. کاظمیآشتیانی که سلّولهای بنیادی را برای ما به ارمغان آورد، برای کشور همان قدر بسیجی است که حسین خرّازی و حسین فهمیده؛ اینها همه بسیجیاند، بسیج این است. این عرض عریض، این عرصهی پهناور، همه [از جلوههای] بسیجند و صدها چهرهی نامآورِ دیگر.
عزیزان من! میخواهم بگویم اینها الگویند. جوان در همه جای دنیا به الگو نیاز دارد؛ اینها الگوی جوانهایند؛ این الگوها را زنده کنید، اینها را جلوی چشم نگه دارید. البتّه کتابهایی نوشته میشود، شرححالهایی نوشته میشود؛ کافی نیست، اینها را با شیوههای گوناگونی که در دنیا معمول است، به عنوان الگو جلوی چشم نگه دارید؛ بهترین الگوها اینها هستند. شما بهترین الگوها را در بسیج میتوانید پیدا کنید. اینها را بازآفرینی کنید؛ امثال این چهرهها هر روز بایستی در بسیج ظهور کنند، بُروز کنند. [امام] فرمود بسیج شجرهی طیّبه است؛(۱۰) شجرهی طیّبه هم این است که «تُؤتیِّ اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»،(۱۱) در همهی دورانها میوهی خودش را خواهد داد.
خب حالا چند توصیه هم من عرض بکنم؛ چون الان چهل سال از عمر بسیج میگذرد، دیگر وقت استفادهی از تجربهها است، لازم است که به تجربههای این چهل سال، هر چه ممکن است توجّه کنید و از این تجربهها استفاده کنید. من حالا چند توصیهای نوشتهام. دوستان خب الحمدلله توجّه دارند؛ مسئولین محترم سپاه و بسیج توجّه دارند به آن کارهایی که باید انجام بگیرد؛ حالا توصیههای ما هم اینها است:
توصیهی اوّل؛ در همهی زمینهها -[یعنی] همین زمینههایی که گفتیم؛ زمینهی دفاع در میدان سخت، در میدان نیمهسخت، در میدان نرم- آمادهبهکار باشید. بسیج در همهی محلّههای کشور، راهبرد و تاکتیکِ آماده داشته باشد؛ در مقابل حوادث گوناگون، تاکتیکها و راهبردهای آماده داشته باشید؛ هم در زمینههای دفاع سخت و نیمهسخت، هم در زمینههای گوناگون دیگر. غافلگیر نشوید؛ سعی کنید در هیچ قضیّهای غافلگیر نشوید. تجربهی کمیتهها در سال ۶۰ تجربهی خوبی است، از آن تجربه استفاده بشود. کمیتههای انقلاب اسلامی در سال ۶۰ در محلّات مختلف، در جاهای مختلف، همه جا حضور داشتند؛ همیشه هم حضور داشتند؛ هر حادثهای که در آن منطقه رخ میداد، اوّل چشم انسان میافتاد به برادران کمیته. البتّه آنها تازهکار بودند، آگاهیهای امروز شما را، تواناییهای امروز شما را اصلاً نداشتند، امّا حضور دائمی داشتند؛ این حضور دائمی خیلی مهم است.
توصیهی بعدی؛ در جنگ نرم هیچ وقت عکسالعملی عمل نکنید. البتّه پاسخ دشمن را باید داد امّا بهتر از عکسالعملی عمل کردن و واکنشی عمل کردن، عمل کردنِ کُنشی و ابتکاری است. یک قدم همیشه از دشمنِ خودتان جلوتر باشید؛ حدس بزنید که دشمن چه کار میخواهد بکند، چه حرکتی میخواهد انجام بدهد، حرکتِ خنثیکننده و پیشگیرنده را قبل از او انجام بدهید؛ مثل یک شطرنجباز ماهر که حدس میزند طرف مقابل چه حرکتی را انجام خواهد داد، و قبل از اینکه حرکت را انجام بدهد، کاری را انجام میدهد که او قفل بشود، نتواند آن حرکت را انجام بدهد؛ همیشه جلوتر از او حرکت کنید.
نگذارید ارتباطاتتان با مسجد ضعیف بشود. بسیج متولّد مساجد است؛ از مساجد [به جبهه] اعزام شدند، پیکرهای مطهّر شهدا به مساجد برگشتند، در مساجد غالباً توجیه شدند؛ از مساجد جدا نشوید. البتّه در مسجد، با اخلاق اسلامی رفتار کنید؛ حضور در مسجد مایهی دو دستگی و اختلاف و دعوا و مانند اینها نشود.
با مجموعههایی که در جهت هدفهای بسیج حرکت میکنند ولی جزو نیروهای مقاومت نیستند همکاری کنید، همافزایی کنید. در کلّ کشور مجموعههایی حضور دارند، در دانشگاه، بیرون دانشگاه، در جاهای مختلف که حرکتشان در جهت هدفهای بسیج مستضعفین است، امّا جزو نیروی مقاومت بسیج نیستند، با اینها همکاری کنید، همافزایی کنید، همراهی کنید.
خدمات بسیج را در معرض اطّلاع عموم بگذارید. بسیج، خدمات فراوان و عظیمی دارد، [امّا] خیلی از مردم نمیدانند؛ اغلب نمیدانند. بسیج در یک منطقهای خدمت بزرگی را انجام داده، خب خود مردمِ آن منطقه میدانند، امّا دیگران [نمیدانند]. چند آمار اینجا برای من نوشته بودند، فرستادند -البتّه خود بسیج این آمار را نداده، از بیرون من دارم این آمار را- که آمار جالبی است: یازده هزار هستهی گروههای جهادی جغرافیامحور و عهدهداری چهل هزار پروژهی خدمت که نیمی از این چهل هزار را تحویل داده. این ارقام به این عظمت را ببینید؛ یازده هزار گروه جهادی خدمت و اینهمه اقدامهای خدمترسانی که انجام گرفته! بسیج دانشجویی در همین اواخر، نهضت مسئلهمحوری و نقشآفرینیِ تخصّصی را با ۴۵۰۰ دانشجو شروع کرده؛ این چیزی است که ما همیشه توصیه میکنیم به دانشجویان؛ کار بزرگی است، کار مهمّی است، این جزو توصیههای همیشگی ما است؛ بسیج دانشجویی شروع کردند و دارند اقدام میکنند. در محلّات مختلف، دوازده هزار صندوق قرضالحسنه احداث شده؛ من احتمال میدهم بیش از این هم باشد، حالا آنچه به من گفتهاند دوازده هزار [صندوق] است، [امّا] من به ذهنم این جور است که بیش از دوازده هزار صندوق قرضالحسنه ایجاد شده. بسیج عشایر و بسیج زنان، در جشنوارهی مالکاشتر، مقام برتر را به دست آوردند؛ اینها همه مایهی افتخار است. بسیج اساتید دانشگاه چند ماه قبل، در چهل سالگی انقلاب، نامهای با نهصد امضا منتشر کردند در مقابل نوشتهی یک تعدادی از آدمهای ناامید و به تعبیری فروپاشیده؛ یک چیزی آنها نوشتند، نهصد استاد دانشگاه وارد میدان شدند و یک نامهی مفصّل، مستدَل و عالی را منتشر کردند؛ اینها همان حضور در صحنه است، حضور بوقت و بهنگام در میدانِ است. بسیج وزارتخانهها در نمازهای جمعه میزهای خدمت میگذارند، به مردم نزدیک میشوند و پاسخ مردم را میدهند. بسیج کشاورزی با سی هزار مهندس کشاورزی -این رقمها را ملاحظه کنید- تولید پنج محصول از اقلام اساسی را عهدهدار شدند که انجام بدهند: گندم، جو، ذرّت و چند رقم دیگر که اقلام اساسیاند. حالا این نمونههایی بود که عرض کردیم؛ اینها را به شکل هنرمندانهای مسئولین محترم بسیج باید در اختیار افکار عمومی بگذارند تا مردم بدانند که بسیج علاوه بر اینکه امنیّت آنها را حفظ میکند در مقابل اشرار، در مقابل کسانی که مأموریّتشان تخریب و آتش زدن و ویرانگری و نابود کردنِ اموال عمومی و اموال خصوصی و خانههای مردم و مانند اینها است، در کنار نیروی انتظامی و دستگاههای گوناگونِ مسئول به میدان میآید و خدمت میکند و از امنیّت دفاع میکند، این خدمات بزرگ را هم انجام میدهد؛ اینها خیلی [مسائل] مهمّی است که بایستی مردم عزیز ما اینها را حتماً بدانند.
خب، یک توصیهی دیگر هم اینکه بسیج در عین گستردگی بایستی چابک باشد؛ نگذارید سازمان بسیج اسیر پابندهای رایجِ اداری بشود که خیلی از کارها و تکلّفات اداری هست که مجموعههای انسانی را زمینگیر میکند؛ نگذارید بسیج زمینگیر بشود.
نکتهی آخر هم اینکه بدانید که بسیج بشدّت در معرض توطئهی دشمن و نفوذ دشمن است؛ این را فراموش نکنید. به همین دلایلی که در اهمّیّت بسیج گفتیم، دشمن همهی سعی و توان خودش را میکند که علیه بسیج توطئه کند و نفوذ کند تا از درون، بسیج را دچار مشکل کند؛ و البتّه این یک حرکت عظیم، یک مبارزه و یک مقابله است؛ این را هم بدانید که به حول و قوّهی الهی بر همه پیروز خواهید شد.
رحمت خدا بر امام بزرگوار که این شجرهی طیّبه را، این نهال مبارک را غَرس کرد؛(۱۲) رحمت خدا بر شهدای عزیز این راه، بر مدیرانی که در طول این سالها برای بسیج زحمت کشیدهاند و بر آحاد بسیجیان. خداوند انشاءالله که همهی شماها را موفّق بدارد و هفتهی بسیج و روز بسیج را بر همهی شماها مبارک کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، سرلشکر حسین سلامی (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و سرتیپ غلامرضا سلیمانی (رئیس سازمان بسیج مستضعفین) مطالبی بیان کردند. |
2,092 | 1398/08/28 | بیانات در دیدار جمعی از تولیدکنندگان، کارآفرینان و فعالان اقتصادی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44105 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
والحمد لله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا ابی القاسم المصطفی محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید؛ جلسه، بسیار جلسهی مهم و سنگینی است. از اینکه فرصت نشد که تعدادی از دوستان بیانات خودشان را اینجا بیان کنند، بنده هم مثل خود آنها متأسّفم؛ راهش این است که آن چیزی را که یادداشت کردهاید، نوشتهاید که اینجا بخوانید یا بگویید، به ما بدهید. بعضی از برادران هم از وسط [جمعیّت] دست بلند کردند که صحبت کنند، چون اختیار این جلسه به دست مجری(۲) محترم است، بنده دیگر اظهار نظری نسبت به آنها نکردم و نمیکنم.
این دیدارِ امشب در درجهی اوّل برای تکریم تولیدکنندگان است؛ اساس این جلسه برای این است. ما خواستیم در افکار عمومی کشور این حرف جا بیفتد که نظام جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه به تولیدکنندگان و ترویجکنندگان صنعت داخل، کشاورزی داخل، تولید داخل، خدمات داخل اهمّیّت میدهد و آنها را تکریم میکند؛ و این بحمدالله حاصل شد. حالا بنده اگر مطلبی هم بگویم یا نگویم، آن چیزی که مورد نظر ما بود تا این ساعت تحقّق پیدا کرد. حرفهایی هم که دوستان اینجا بیان کردند که من با دقّت گوش کردم، بسیار حرفهای مهم و قابل توجّهی بود. البتّه برای اینکه انسان روی پیشنهادها تصمیم بگیرد، احتیاج است به اینکه تأمّل بشود، فکر بشود، با کارشناسها مشورت بشود؛ لکن آنچه شما باید مطمئن باشید و بدانید این است که من از بُن دندان معتقد به این حرکتم. بنده معتقدم که علاج مشکلات کشور، کلید حلّ معضلات کشور عبارت است از ترویج تولید داخلی در بخشهای مختلف. خب خوشبختانه امشب این تعدادی که صحبت کردند -ده نفر امشب صحبت کردند، یعنی ما در ده بخش مهمّ تولیدی کشور حرف برای گفتن داریم- حرفهایی که آقایان زدند، حرفهای بسیار مهم و بسیار درستی است. بنده هم در شنیدن، آدم خبرهای هستم؛ اینجا زیاد میآیند و حرف میزنند، بنده اینجا مینشینم و میشنوم حرفها را؛ حرفها سنجیده بود، حرفهای خوبی بود، حرفهای مهمّی بود. در این جلسه یک تعدادی از مسئولین محترم حضور دارند، لکن این کافی نیست؛ ایکاش در این جلسه تعداد بیشتری از مسئولین دولتی -بخشهای مختلف دولت- و همچنین تعدادی از [نمایندگان] مجلس شورای اسلامی بودند و این حرفها را میشنفتند؛ یا آن کسانی که در مورد تولید یا رونق اقتصاد کشور جور دیگری فکر میکنند، جای دیگری چشم میدوزند، اینها میآمدند میدیدند راه این است، دریچهی منتقلکنندهی حیات و روشنایی و نیرو به داخل کشور همین دریچهی بازشدهی به وسیلهی عناصر متصدّی و متکفّل تولید است؛ راه غیر از این نیست.
من این را عرض بکنم: اینکه ما اهمّیّت میدهیم به مسائل اقتصاد، چون در نظام اسلامی، اقتصاد نقش بسیار مهمّی دارد. اینکه بعضی تصوّر کنند که در نظام اسلامی به مقولهی تولید ثروت و گسترش رفاه عمومی و تولید بنگاههای مهمّ ثروتساز بیاعتنائی شده، خطای بزرگی است؛ چنین چیزی نیست. یکی از ارکان مهمّ نظام اسلامی ثروتمند کردن جامعه و کشور است؛ ثروت ملّی. البتّه نوع نگاه نظام اسلامی به ثروت با نوع نگاه حکومتهای مادّی و سیستمهای مادّی -چه با آنچه در دنیا، سرمایهداری و تحت عنوان لیبرالیستی شناخته میشود؛ چه با آنچه تحت عنوان مارکسیستی و نظام سوسیالیستی و مانند اینها شناخته میشود- تفاوت دارد. در نظام اسلامی، تولید ثروت ملّی یک ارزش است، توزیع ثروت ملّی به نحو عادلانه هم یک ارزش است. آن مساواتی که در نظام سوسیالیستی ادّعای آن میشد و البتّه هرگز تحقّق پیدا نکرد، آن مساوات را اسلام قبول ندارد. در اسلام، مساوات به آن معنای سوسیالیستیاش اصلاً معنی ندارد، امّا برخورداری عمومی چرا؛ عموم باید برخوردار باشند. آنهایی هم که شعار مساوات میدادند، عملاً، با اطّلاع روشن و کاملی که ما داریم از حکومتهای کمونیستی -چه حکومتهای اصلی و مادر کمونیستی مثل شوروی و بقیّه، و چه حکومتهای تبعهی کمونیستی، حکومتهای آمریکای لاتین و حکومتهای آفریقایی و بعضی از حکومتهای آسیایی- [در آنها] مطلقاً آن مساوات وجود نداشت و اصلاً قابل تحقّق هم نبود. اسلام اینها را قائل نیست؛ اسلام معتقد است به تولید ثروت ملّی و بالا رفتن سطح رفاه عمومی جامعه. البتّه در جامعه، یک عدّهای بیشتر دارند، یک عدّهای کمتر دارند؛ این اشکالی ندارد؛ منتها منابع عمومی بایستی عادلانه توزیع بشود؛ این نگاه اسلام به ثروت است. طبعاً در نظام اسلامی، شکاف طبقاتی پیش نمیآید؛ آن شکاف و آن درّههای طبقاتی دیگر تحقّق پیدا نمیکند؛ تفاوت هست، امّا آن شکاف طبقاتی دیگر نیست.
آنچه من میخواهم به شما بگویم در درجهی اوّل، این است که این عرصهی تولید و رونق اقتصادی و اوج گرفتن ثروت ملّی و رفاه عمومی در کشور، مثل همهی عرصههای دیگر احتیاج دارد به پیشروانی، فرماندهانی، صفوف مقدّمی؛ آن پیشروان و فرماندهان و صفوف مقدّم، شماها هستید؛ شما تولیدکنندگان. بنده صرفاً جمع حاضر در این جلسه را نمیخواهم بگویم؛ این نوع، این حرکت، همین آقایانی که صحبت کردند، فعّالیّتهای خودشان را گفتند، اینها صفوف مقدّم و خطشکنهای این عرصه و این میداناند؛ این میدان هم میدان مهمّی است، میدان خطیری است، میدان جنگ است.
جنگ اقتصادی در دنیا به شکلهای مختلفی وجود دارد. آن کسانی که دستشان در کار مسائل اقتصاد بینالمللی است، بروشنی میبینند که کشورها و قدرتها، و همهی دنیا با هم سرِ مسئلهی اقتصادی جنگ دارند؛ حالا مثلاً در این دورهی ریاست جمهوریِ آمریکا این جنگ و دعوا ظهور و بُروز پیدا کرده؛ با چین یک جور، با کرهی جنوبی یک جور، با اروپا یک جور، با دیگران یک جور، امّا این جور نبوده که در زمان غیر او این نباشد؛ چرا، به انواع مختلف؛ منتها این جنگ یک جاهایی جنبهی وحشیانه و کینهورزانه میگیرد؛ مثل جنگی که با ما در زمینهی اقتصاد دارد میشود، که این تحریمها دیگر جنبهی کینهورزانه و جنایتآلود به خودش گرفته؛ البتّه تحریم از اوّل انقلاب بود، [امّا] در این ده سال اخیر طبعاً شدّت بیشتری پیدا کرده؛ و این تحریم فعلاً خواهد بود؛ اینکه کسی امید ببندد به اینکه حالا یک سال دیگر، دو سال دیگر این تحریم تمام میشود، خیال باطل است، این را من به شما عرض بکنم. با آشناییای که با مسائل این جبهه ما داریم، آنچه بنده میفهمم، این تحریم حالاحالاها هست، باید باشد و خواهد بود. ما برای نجات اقتصاد کشور، چشممان را، امیدمان را نبندیم به اینکه حالا کِی بشود این تحریم برداشته بشود یا این شخص نباشد یا آن جمع نباشد یا این کشور چنین بکند، نه؛ اینها تأثیری ندارد، این تحریم هست. حالا البتّه یک زرنگیهایی بعضی میکنند، تحریم را دُور میزنند، خیلی هم خوب است، عیبی ندارد، دستشان درد نکند امّا کار اساسی مصونسازی اقتصاد کشور از آسیب دیدن از تحریم است؛ کار اساسی این است. دُور زدن تحریم یک تاکتیک است، مصونسازی کشور در مقابل تحریم، یک راهبرد است، باید این کار را کرد، باید کاری کرد که ما در مقابل تحریم آسیبپذیر نباشیم. الان این جور نیست، الان اقتصاد ما متّکی به نفت است؛ حالا خوشبختانه با تحریم نفت، یک خرده کمتر شده، ترکیب تراز بازرگانی فرق کرده امّا علیالاصول اقتصاد ما متّکی به نفت است. خب نفت یک چیز آسیبپذیر است؛ وقتی که ما برای بودجهی دولت -نه فقط بودجههای عمرانی و سازندگی کشور، حتّی برای بودجهی جاریمان- میخواهیم از پول نفت استفاده کنیم، همین وضع پیش میآید، ما آسیبپذیر میشویم، ما این را باید علاج کنیم.
این حرفی که بنده [میزنم]، حرف امروز من هم نیست، من از دههی ۷۰ از دولت مرحوم آقای هاشمی (رحمة الله علیه) -برادر عزیز و رفیق عزیزمان- به خود او و به وزرائش میگفتم باید کاری کنیم که ما وابستگیمان را به نفت بتدریج کم کنیم؛ این صندوق توسعهی ملّی که شما ملاحظه میکنید، اصلاً برای این به وجود آمد. معنای صندوق توسعهی ملّی این است که هر سالی چند درصد از درآمد نفت را ما از اختیار دستگاههای مصرفکننده خارج کنیم، بگذاریم در یک صندوقی؛ البتّه آن صندوق هم دست دولت است، منتها مصرف آن صندوق، دیگر مصرف در امور جاری نیست؛ [قرار بود] همین طور دائم، بتدریج زیاد بشود که امسال اگر قرار بود به همان ترتیب قانونی پیش برود، بایستی حدود ۳۵ درصد از درآمد نفت میرفت داخل صندوق توسعه، منتها دولتیها در همهی دورهها -نه فقط دولت کنونی- سرِ قضایای مختلف میآیند اصرار میکنند که [برداشت کنند]؛ قانونی هم نیست؛ چون قانونی نیست، به بنده مراجعه میکنند؛ اگر قانونی بود که برمیداشتند؛ چون قانونی نیست برای اینکه یک جوری درست بشود، به بنده مراجعه میکنند و اصرار، التماس که این مشکل است و شما اجازه بدهید ما مثلاً فلان مقدار از صندوق توسعه برداریم. متأسّفانه صندوق توسعه کماثر شده، کمخاصیّت شده. بنده هم گفتهام وقتی شخص رئیسجمهور به من بنویسد که این ضرورت است، اضطراری است، من قبول میکنم، من موافقت میکنم که این کار انجام بگیرد. البتّه صندوق دست خود دولت است؛ رئیسش را هم دولتیها میگذارند؛ ادارهاش هم دست آنها است، دست ما نیست، منتها اجازهی برداشت در این شکلِ غیر قانونی را حقیر بایستی متحمّل بشوم و اجازهاش را بنده باید بدهم؛ بنابراین مشکل فقط این است. ما بایستی یک مسیری را که این مسیر، مسیر جدیدی است، مسیر نویی است، انتخاب کنیم و در این مسیر با جدّیّت حرکت بکنیم؛ مسیر تولید داخلی.
اینکه یکی از دوستان عزیز ما اینجا گفتند که [از نظر برخی] «بیخطرترین کار، تصمیم نگرفتن است»، این جزو خطرناکترین افکار است؛ یکی از خطرناکترین فکرها همین فکر است که آدم بگوید «چون من اگر تصمیم بگیرم فلان دستگاه نظارتی این جوری میگوید، فلان مانعتراش این جوری میگوید، پس راحتتر این است که تصمیم نگیرم»؛ این بسیار خطرناک است؛ نه، باید تصمیم بگیرید، باید اقدام کنید، باید با سختیها بسازید؛ موانع را بایستی برطرف کنید؛ تا الان هم خیلی از موانع برطرف شده؛ خب ملاحظه میکنید دیگر. خیلی از این مجموعههایی که امشب صحبت کردند، در بخشهای مختلف کارهای موفّقی دارند؛ ده سال پیش این جوری نبود، پانزده سال پیش این جوری نبود، [بلکه] بتدریج امکانات فراهم شده؛ بنده هم پشت قضیّه ایستادهام؛ این را شما بدانید که من دفاع میکنم، کمک میکنم؛ تولید بایستی در کشور پیشرفت پیدا کند؛علاج کار این است. خب، پس راهبرد اساسی ما مصونسازی اقتصاد از تحریم است؛ آسیبناپذیرکردن و در واقع مسلّحکردن انقلاب به سلاح تولید داخلی و ارادهی داخلی و مانند اینها.
یکی از برکاتی که بر این معنا مترتّب میشود، یعنی اینکه ما به سمت تحرّک داخلی برویم، این است که اقتصاد کشور از شرطیشدن خارج میشود؛ یکی از بدترین مشکلات در کشور همین است که ما اقتصاد را شرطی کنیم. متأسّفانه اقتصاد ما در این چند سال اخیر شرطی است؛ «ببینیم چه میشود؛ شش ماه دیگر چه میشود؛ برجام چه میشود» و مانند اینها. حالا هم بعضی سعی میکنند باز دوباره اقتصاد را شرطی کنند؛ «ببینیم ابتکار رئیسجمهور فرانسه چه میشود؛ فلان ابتکار چه میشود»؛ اینها را باید بگذارند کنار. کاری میخواهند بکنند، بکنند؛ کاری را که ممنوع نیست و عبور از خطوط قرمز نیست، انجام بدهند، امّا اقتصاد را متوقّف به آن نکنند، افکار عمومی را به او متوجّه نکنند. افکار عمومی بداند:
کهن جامهی خویش پیراستن
به از جامهی عاریت خواستن (۳)
خودمان بایستی به کار خودمان برسیم.
و در داخل، ظرفیّتها خیلی بالا است، خیلی بالا است. شما بهتر از من میدانید، من هم البتّه بیاطّلاع نیستم امّا شماها خودتان که در بخشهای مختلف تولیدی دارید کار میکنید، خوب میدانید که ظرفیّتهای کشور چقدر بالا است. همین آقایان و این خانمی که اینجا صحبت کردند، در واقع تبیین کردند بخشی از ظرفیّتهای کشور را در آن رشتهای که خودشان در آن رشته دارند کار میکنند. گلهها و دغدغهها که گفته شد، معنایش این است که در این بخش، ظرفیّتهای استفادهنشدهای وجود دارد که با این موانع نمیتوانیم از آنها استفاده کنیم، موانع را برداریم تا بشود استفاده کرد. پس ببینید، همهی حرف در این جلسهی امشبِ ما این است که ظرفیّتهای کشور بینهایت است، فراوان است، از بخشی از آنها استفاده شده و بحمدالله اثربخشی داشته، از بسیاری هم استفاده نشده؛ اگر بتوانیم از آن ظرفیّتها استفاده کنیم [اقتصاد مصون میشود]؛ که انشاءالله به برکت این تحریم، استفاده خواهیم کرد؛ این تحریم از این جهت میتواند -یکی از دوستان هم اینجا گفتند؛ حرف درستی است- به جای تهدید برای ما، تبدیل بشود به فرصت.
ضمناً به این هم توجّه کنیم، ما ملّت ایران، ما فعّالان اقتصادی، ما اندیشمندان مجموعهی کارهای کشور، اگر توانستیم با تکیهی بر توان داخلی، تحریم را بیاثر بکنیم، آن عامل تحریمکننده هم از تحریم دست برمیدارد؛ یعنی او هم وقتی فهمید تحریم فایدهای ندارد، از تحریم دست برمیدارد، چون آنها هم دارند متضرّر میشوند. الان اروپاییها و دیگران، از تحریم ما متضرّرند ولی خب روابط پیچیده و در هم تنیدهی اقتصادیِ بینالمللی به آنها اجازه نمیدهد کارهایی را بکنند؛ وقتی او دید تحریم بیاثر است، او هم از تحریم دست برمیدارد. البتّه وقتی او از تحریم دست برداشت، ما نباید سیاست تکیه به داخل را باز عوض کنیم. بعضی منتظرند که راه، آن طرف باز بشود، باز سرِ ماشین را کج کنند به آن سمت؛ این غلط است. ما باید اطرافِ سیاستهای تکیه به داخل را آن چنان محکم و استوار نگه داریم که ولو حالا به فرض که تحریمها هم برداشته شد -خیلی خب، امکانات بیشتری در اختیار ما قرار خواهد گرفت؛ از مسئلهی صادرات و امکانات گوناگون و مانند اینها استفاده کنیم- امّا به آن حرکتِ تکیهی به داخل، ضربه زده نشود.
یکی از مزیّتهای بزرگ کشور عبارت است از فرصت جمعیّت جوان کشور -چقدر من لذّت بردم که این برادرمان گفت: من چهار هزار جوان را در این بخش مشغول به کار کردم؛ واقعاً انسان لذّت میبرد- به تعبیر این جمعیّتشناسها «پنجرهی جمعیّتی». ما امروز در دلِ این فرصت قرار داریم. [طبق] آنچه به من گزارش دادند، آدمهایی که تخصّصی در این کار دارند و کارشناس این کارند میگویند این فرصت تا بیست سال دیگر ادامه خواهد داشت؛ ما بیست سال این فرصت را داریم؛ اگر در این بیست سال توانستیم پایههای کار خودمان را محکم کنیم که بُرد کردیم؛ اگر غفلت کردیم و این بیست سال فرصت از دستمان رفت و کشور وارد عرصهی سالمندی و فرسودگی شد، دیگر کاری نمیشود کرد.
خب در این بیست سال از این فرصت چه استفاده کنیم؟ دو مطلب اساسی هست: یکی مسئلهی جمعیّت که نگذاریم جمعیّت کاهش پیدا کند، نگذاریم جمعیّت جوان کاهش پیدا کند، موالید را افزایش بدهیم؛ دوّم ایجاد ثروت پایدار برای کشور؛ این دو کار باید انجام بگیرد. اینکه بنده نسبت به موالید و مسئلهی فرزندآوری و مانند اینها این همه اصرار میکنم، معنایش این است؛ یعنی اگر چنانچه به این مسئله بیتوجّهی بشود -که متأسفانه در بُرههی طولانیای بیتوجّهی شده- اگر این بیتوجّهی ادامه پیدا کند و همه به فکر فرزندآوری نیفتند و این حرکت عظیمی که در کشور لازم است انجام بگیرد، انجام نگیرد، بیست سال آینده -که مثل برق خواهد آمد؛ بیست سال زمان زیادی نیست- وارد یک مسیری خواهیم شد که دیگر کار برایمان بسیار مشکل خواهد شد. یکی هم مسئلهی ثروتآفرینی [است].
مزیّتهای کشور زیاد است، ظرفیّتهای کشور زیاد است؛ همه هم تکلیف دارند. من اینجا، هم برای فعّالان اقتصادی، هم برای عموم مردم، هم برای نخبگان دانشگاهی، هم برای نهادهای عمومی غیر دولتی، هم برای دستگاههای رسانهای -که یک گلهای هم یکی از آقایان کردند- هم برای دستگاههای دولتی، توصیههایی یادداشت کردهام که بخواهم همهی اینها را بگویم قطعاً وقت کفاف نمیدهد، مجبورم کوتاه کنم.
در مورد فعّالان اقتصادی که شماها باشید، یک کلمه فقط عرض میکنم که مخاطب سیاستهای اصل ۴۴ شما هستید؛ اصلاً مخاطب این مسئلهی اصل ۴۴ و آن چهارچوب کذائی آن که ما این را آمدیم با نگاه قانونی، با نگاه حکمتآمیز باز کردیم و سیاستهای اصل ۴۴ را بیان کردیم برای مردم، تبیین کردیم برای مردم، شما هستید. البتّه آن روزی که این سیاستها ابلاغ شد، همه تأیید کردند؛ یعنی من آن روز یادم نمیآید که حتّی یک نفر از کسانی که جزو منتقدین اقتصادیاند، صاحبنظران اقتصادیاند، اعتراض کرده باشند؛ همه تأیید کردند، همه گفتند کار درستی است و همین هم هست، درست بود، مسئولین دولتی هم همین جور. البتّه درست عمل نشده؛ اینکه به بهانهی اصل ۴۴، فلان کارخانه را بدهند به یک آدم سوءاستفادهچی که کارخانه را برچیند و برج بسازد، تقویت بخش خصوصی نیست؛ و همین هم چقدر فضا را خراب کرد. در بین فعّالان اقتصادی و آن کسانی که شرکتهای دولتی به اینها داده شده، شاید یک درصد هم آن جور کاری نکردند، بقیّه سالم عمل کردند، امّا همان یک درصد وقتی گفته شد، تکرار شد، دنبال شد، موجب این شد که یک بدبینیای به وجود بیاید که «چرا این جوری است». من به شما عرض بکنم مخاطب شما هستید؛ سیاستهای اصل ۴۴ برای شما که فعّال اقتصادی هستید، هم حق ایجاد میکند، هم تکلیف ایجاد میکند؛ مسئولیّت دارید؛ بروید قضیّه را دنبال کنید.
اینجا من یادداشت کردهام: زنجیرههای تخصّصی را با برنامهی عملیّاتی و نقشهی راه تشکیل بدهید، دنبال کنید؛ یعنی از تولید علم، فنّاوری، طرّاحی و مهندسی تا ساخت تجهیزات، تا ماشینآلات، تا تأمین موادّ اوّلیّه، تا تولید محصول، بازاریابی، توزیع، اینها همه کارهایی است که بر عهدهی شما است که باید انشاءالله انجام بدهید.
البتّه این را هم بگویم: بنده اعتقاد زیادی به تعاونیها دارم. اینکه رئیس محترم تعاونی بیان کردند، کاملاً مورد قبول و تصدیق من است. تعاونیها بسیار پدیدهی مطلوبی هستند برای اقتصاد ما؛ سرمایههای خُرد را جمع میکنند، تکتکِ افراد را توانمند میکنند، اشتغالِ فراوان ایجاد میکنند؛ بعد اگر بشود این تعاونیها را شبکهسازی کرد، در یک شبکهای جمع کرد، یک مجموعههای عظیمی به وجود میآید. خیلی برکات دارد؛ این تعاونیها را باید دنبال کنند. وزیر محترم هم اینجا است؛(۴) حتماً با جدّیّت مسئلهی تعاونیها را دنبال کنید و این مشکلاتی را که ذکر کردند در مورد تعاونیها، برطرف کنید.
در مورد عموم مردم، توصیهی من به مردم مکرّراً گفته شده. عرض من این است به مردم عزیزمان که از کالای ساخت داخل حتماً استفاده کنند و آن کسانی که میتوانند، در سرمایهگذاریهای مولّد حتماً شرکت کنند، از جمله در همین تعاونیها یا یک جاهایی در بورس.
فرهنگ کار جهادی و همکاری و تعاون را مردم بین خودشان، کسانی که میتوانند، حوزهی نفوذی در بین مردم دارند، ترویج بکنند. خوشبختانه مردم ما آمادهاند. شما ملاحظه کنید یک سیل میآید، یک زلزله میآید، مردم خودشان بدون اینکه کسی به آنها بگوید، وارد میدان میشوند. این تجربهی ما است، مال امروز هم نیست؛ از قبل از انقلاب هم همین جور بود. من خودم چند تجربهی موفّقِ عینیِ شخصی دارم در قضیّهی کمکهای مردمی و تعاونهای مردمی برای این جور حوادث. در همین قضیّهی سه روز پیش که در خیابانهای تهران یخ و بارندگی بود، تلویزیون نشان داد، من دیدم که چند نفر آدم، چند نفر مسلمان، آمدند شن و نمک آوردند! [اینها] نه عضو شهرداریاند، نه عضو خدمات شهرداریاند، نه عضو نیروی انتظامیاند، [بلکه] مردم معمولیاند، این خیابان هم خیابانِ متعلّق به آنها معلوم نیست باشد، آن ماشینهایی هم که دارند میروند ماشینهای آنها نیستند، امّا ماشین گیر کرده، روی یخ نمیتواند حرکت کند، آمده شن میپاشد! یعنی مردم ما این جوری هستند؛ آمادهاند. از این روحیه استفاده بشود برای ترویج کار جهادی. کار تولیدی را مردم تکریم کنند، احترام کنند به تولیدکننده و فعّالِ سالمِ اقتصادی. رفتارهای غلط را مردم زشت بدارند، منتها تعمیم ندهند. آنچه ما تأکید میکنیم این است که یک کار غلط را، یک کار زشت را که در یک جایی میبینند، تعمیم ندهند به همه؛ خب در هر جمعی ممکن است یک آدم نابابی وجود داشته باشد، که وجود هم دارد.
یک چیزی هم در مصنوعات آحاد مردم، در همین کارها و تولیدهای کوچک، انسان مشاهده میکند که گاهی یک چیزی را تولید میکنند، تولید خیلی خوبی [هم] هست، نشان فرنگی به آن میزنند؛ من تعجّب میکنم؛ نشان فرنگی. یک مقدار جنس برای یک منطقهی محرومی سفارش شده بود، تهیّه شده بود، یک نمونهاش را آوردند پیش من، من دیدم این یک نشان خارجی [دارد]؛ گفتم مگر نگفتید این تولید داخل است، بنا بود در داخل [تولید شود]؛ گفتند نه، این داخلی است، خیّاطش هم فلانی است، امّا این [نشان] را زده؛ گفتم بکَنید این را؛ این یکی از کارهای بد است که تولید داخلی را با نشان خارجی بیاورند به [مردم] بدهند.
در مورد نخبگان علمی و دانشگاهی هم بارها من گفتهام: [اوّل] پرداختن به حلّ مسائل اصلی اقتصاد [لازم است]. ما در کشور مسائل فراوانی در زمینهی اقتصاد داریم؛ دانشگاهها میتوانند روی اینها کار کنند و [آنها را] حل کنند.
دوّم، میتوانند با دستگاههای تولیدی همکاری کنند، همافزایی کنند؛ هم آنها به دستگاه تولیدی کمک میکنند، هم دستگاه تولیدی پاداش این کار را میدهد و مزد این کار را میدهد و به پیشرفت تحقیقات دانشگاهی کمک میکند. یک کار بسیار بابرکت و لازمی است این کار؛ البتّه سالهایی است که شروع شده؛ باید این ادامه پیدا کند.
تربیت نیروی انسانی خلّاق و مبتکر و متناسب با نیازهای امروز. و کار علمی در مورد همین نظام بانکی و مسئلهی بودجهریزی؛ اینها مشکلات ما است. ما الان در زمینهی بودجهریزی واقعاً مشکل داریم. بنده هم، سفارش کردهام، تأکید هم کردهام، چهار ماه هم از اوّل سال فرصت دادیم که در این چهار ماه، نظام بودجه را اصلاح کنید؛ خب نشده دیگر. گره علمی وجود دارد؛ این را باید دانشگاهها حل کنند؛ در نظام بانکی ما هم همین جور است. ماه رمضانها که من با دانشجو و استاد جلسه دارم، میآیند اینجا ساعتها صحبت میکنند، نظرات بسیار خوبی را ابراز میکنند؛ نه فقط اساتید، حتّی دانشجویان؛ دانشجوی کارشناسی ارشد، دانشجوی دکتری میآیند اینجا صحبت میکنند، حرفهایی میزنند که انسان استفاده میکند از این حرفها؛ بنده واقعاً استفاده میکنم؛ صاحبنظرند، میتوانند حل کنند؛ دستگاههای دولتی از اینها استفاده کنند، از اینها بخواهند و اینها هم اقدام کنند.
توصیهی مؤکّد بنده به نهادهای عمومی غیر دولتی این است که در کارهای اقتصادی مطلقاً رقیب بخشِ خصوصی نشوند. این، آن حرفی است که ما به همهی نهادهای عمومی غیر دولتی گفتیم و میگوییم. در جاهایی که بخش خصوصی، یا توان لازم و امکانات را ندارد، یا رغبتی ندارد، وارد بشوند؛ اگر چنانچه بعد از مدّتی بخش خصوصی وارد آنجا شد، اینها از آنجا هم به یک نقطهی دوردستتر و سختتری مهاجرت کنند و بروند آنجا کار کنند، سرمایهگذاری کنند؛ و جداً از رقابت با بخش خصوصی پرهیز کنند.
[در مورد] دستگاههای حکومتی، عمدهی توصیههای ما اینها است: اوّلین مطلبی که من اصرار دارم که دستگاههای حکومتی بجد دنبالش باشند، مسئلهی بهبود فضای کسب و کار است؛ همهی این چیزهایی که این آقایان گفتند ناشی از عدم بهبود فضای کسب و کار است؛ قوانین مزاحم، مقرّرات مزاحم، عملکرد احیاناً غلط، نه از روی غرضورزی که یک جاهایی هم ممکن است از روی غرضورزی باشد. باید محیط مساعد تولید را در کشور به وجود بیاورند؛ یعنی محیط مساعدی به نفع حرکت تولیدی و جهتگیری تولید، در مقابل جهتگیری واردات و تکیهی به خارج. ما متأسّفانه یک میراث بسیار تلخ و شومی از رژیم طاغوت داریم؛ آنجا اساس اقتصاد، اساس تحرکات اقتصادی و تجاری و مانند اینها مبتنی بود بر تکیهی به واردات؛ این منتفی نشده، انقلاب خیلی از بنیانهای غلط را عوض کرد، [امّا] این را نتوانسته متأسّفانه بدرستی عوض کند؛ باید جدّیّت بشود در این قضیّه. فضای کشور را، فضای اقتصادی کشور را، فضای مالی و پولی کشور را، بانک را، گمرک را، بودجه را، تأمین اجتماعی را، مقرّراتِ اینها را در جهتی سوق بدهند که به نفع تولید باشد؛ واردات و واسطهگری و سفتهبازی و مانند اینها در انزوا قرار بگیرد؛ این مهمترین مسئله است.
تعامل تکریمآمیز با فعّالان سالم و معتبر؛ خوشبختانه جمع کثیری از فعّالان اقتصادی ما مردمان سالم و معتبر و ریشهدار هستند، دارند واقعاً کار میکنند، بعضی برای خدا هم کار میکنند. البتّه بخش خصوصی به دنبال سود شخصی است و اشکالی هم ندارد امّا بعضی در کنار این [برای خدا کار میکنند]؛ من دیدم کسی را که پولدار بود، از آشناهای مشهدِ ما بود، گفت که من میتوانستم این پول را بگذارم در بانک و یک سود کلانی از آن بگیرم بدون هیچ دردسری، بدون مالیات، بدون مشکل، بدون بررسی و غیره، [امّا] دلم نیامد -در کار پرورش مرغ و مانند آن بود- رفتم گذاشتم آنجا؛ کارِ پُردردسر، تولیدی امّا محض رضای خدا؛ گفت دیدم برای انقلاب، این لازم است. ببینید، سود هم میبرد امّا خدا هم به او ثواب میدهد. یکی این مسئله.
قوانین و دستورالعملهای مزاحم -که این مربوط به مجلس است- باید نسخ بشود، با مقرّرات تسهیلکننده جایگزین بشود. در برخی از قوانین، این اتّفاق افتاده؛ یعنی قوانین را تغییر دادهاند به نفع تولید، لکن اجرائی نشده، قوانین خوبی گذاشته شده، بعضیهایش قانونگذاری شده، [لکن] اجرائی نشده، باید اجرائی بشود. مشکلات عمدهی ما در همین زمینهی بانک و گمرک و مانند این چیزها است؛ اینها بایستی برطرف بشود که مجلس و دولت باید در این زمینه بِجد فعّالیت کنند.
بعضی از خطاها در زمینهی تولیدکنندگان به وجود میآید، این خطاها همه در یک سطح نیست؛ این جور نیست که هر خطائی موجب این بشود که دستگاههای نظارتی بیایند بریزند سر آن واحد تولیدی و مشکلات برایش درست کنند؛ این توصیهی ما است به [این] دستگاهها. البتّه بعضیها خیانت میکنند؛ آن حسابش جدا است امّا برخی از خطاها و اشتباهات هست که باید با تذکّر و فرصت دادن برطرف بشود. خوشبختانه رئیس محترم قوّهی قضائیّه چندی پیش، شاید هفتهی پیش به من گفت که ما فلان تعداد -یک رقم خیلی بالایی- واحد تولیدی را که در شرف تعطیل بود، رفتیم و نگذاشتیم تعطیل بشود. خب خیلی خوب است، باید دستگاههای نظارتی به این مطلب توجّه داشته باشند.
یک مطلب هم در توصیههای لازم به دولت، عبارت است از ثبات در سیاستهای پولی و مالی؛ ثبات در سیاستها. سیاستهایی که هر چند ماه یک بار یا یک سال یک بار تغییر پیدا کند، ضربههای سختی به تولید کشور میزند.
یک نکتهی دیگری که وجود دارد -که این هم باز ناشی از همین تجربهی مبادلات با خارجیها و مانند اینها است- [این است]: تجربه نشان داده که شرکتهای خارجی حاضر به انتقال فنّاوریهای پایه و اساسی به کشور نیستند؛ حالا اینجا دوست ما گفتند که ما به فلان کشورها فنّاوری را صادر کردیم؛ گفتیم خوشا به کرمتان که فنّاوری را صادر میکنید! دیگران محصول را صادر میکنند، فنّاوری را صادر نمیکنند به ما؛ نمیگویم شما هم این کار را بکنید؛ نه، یک وقت هم شما لازم است فنّاوری را صادر کنید، خیلی هم خوب است، اعتبار هم هست برای کشور امّا دیگران این کار را نمیکنند؛ بخصوص در زمینههای اساسی؛ نفت، خودرو، پتروشیمی، در این مسائل. دستگاههای داخلی باید بجد کشور را و دستگاههای دولتی را بینیاز کنند. همین طرحی که سال گذشته -یک سال یا دو سال پیش- وزارت نفت داشت که خارجیها بیایند چاههای نفت را مثلاً این جوری استخراج کنند و غیره، خب بله، ما یک عقبماندگیهایی داریم در این زمینه، [امّا] من میگویم آن فکری، آن اندیشهی دقیقی که میتواند بدون هیچ کمکی سلّولهای بنیادی را در کشور تولید کند -آن روزی که ما تولید کردیم، دست یافتیم، یک صنعت بسیار پیچیده و نادری در دنیا بود- یا میتواند غنیسازی اورانیوم را از سه درصد و سهونیم درصد به بیست درصد برساند در حالی که هیچ دستگاه بینالمللی و دارندگان این صنعت حاضر نیستند اندکی کمک بکنند، نمیتواند در زمینهی استحصال بهتر و بیشتر چاههای نفت به دولت کمک کند؟ قطعاً میتواند؛ یکی از کارهای اساسی همین است. باید برنامهریزی کرد برای فنّاوریهای اساسی و از این فرصت تاریخی هم استفاده بشود.
ببینید، شرکتهای مربوط به نفت و شرکتهای مربوط به خودرو، زودتر از همه از کشور خارج شدند؛ بعضیها غصّه خوردند؛ میتوان غصّه نخورد، خوشحال شد از این حادثه؛ خیلی خب، آنها رفتند، ما این همه امکانات در قطعات خودروسازی داریم؛ که الان گفتند، اینجا یکی از دوستان بیان کردند؛ قطعات مورد نیاز در صنعت نفت، در خودرو، در [صنایع] مهم، در ماشینسازی؛ میتوانیم از اینها استفاده کنیم. البتّه دولتیها میتوانند نقش بسیار مؤثّری در این زمینه داشته باشند. قطعهسازی در حوزههای مختلف -نفت، خودرو، لوازم خانگی، حمل و نقل، ماشینآلات- تجمیع بشود، اینها را با همدیگر تبادل کنند، همافزایی کنند، نمایشگاه دائمی برای نشان دادن اینها تشکیل بشود. من قبلاً هم گفتم؛(۵) چند ماه قبل از این بنده گفتم که نیازهای صنایع مختلف در بخشهایی که گیر و گور دارند در صنایعشان، احصاء بشود، داده بشود به دستگاههای دانشبنیان یا به دانشگاهها، اینها کاری را که در این زمینه کردند، نمایش بدهند؛ این اتّفاق افتاد، خوشبختانه یک قدم برداشته شد منتها کافی نیست. نمایشگاه دائمی قطعهسازی در بخشهای مختلف تشکیل بشود، به وجود بیاید و این کار انجام بگیرد.
یک کار دیگر هم [این است]: تواناییهای مهندسی و فنّاوری بسیار بالای دستگاههای نظامی منتقل بشود به دستگاههای غیرنظامی؛ سطح فعّالیّت مهندسی ما در بخش نظامی خوشبختانه خیلی بالا است. این کارهایی که الان دارد انجام میگیرد، خیلی مهم است و فقط هم مال امروز نیست؛ الان شاید ده دوازده سال است که کارهای مهمی در زمینهی صنایع نظامی دارد انجام میگیرد. من شاید این را در صحبتهای عمومی یک بار، دو بار گفتهام که یک مقالهای من خواندم از یک ژنرال اسرائیلی در چند سال قبل از این که یک موشکی را بچّههای ما آزمایش کرده بودند؛ او مقاله نوشته بود در یک جایی -که برای من ترجمه کردند آوردند- که من با ایران بد هستم، با ایرانیها بد هستم امّا در مقابل این حرکت تعظیم میکنم: [کشور] ایرانی که در این محاصرهی شدید قرار دارد، در حال محاصره بتواند یک چنین کاری بکند! البتّه بعد از آن کار، کارهای خیلی فراوانِ بهتر و مهمتر و جالبتری انجام گرفته؛ اینکه شما میبینید موشک بالستیک با برد دو هزار کیلومتر، حدّاکثر با اختلاف یک متر، دو متر، پنج متر به هدف میخورد، چیز خیلی بزرگی است، خیلی چیز مهمّی است. خب این توان مهندسی، این توان فنّاوری میتواند در مورد خودرو، در مورد نفت، در مورد بخشهای گوناگون، در مورد مسائل فضایی، در مسائل غیرنظامی به کار گرفته بشود؛ میشود این کار را کرد. البتّه خود دستگاههای نظامی هم خوشبختانه با دانشگاهها ارتباطاتشان خوب است، از دانشگاهها حدّاکثر استفاده را میکنند، این را هم دانسته باشید.
یک مسئله هم مسئلهی حمایت از صادرات و حضور فعّالان اقتصادی در عرصهی خارجی است که این را هم بعضی از دوستان گفتند، کاملاً درست است؛ ما از ظرفیّت دیپلماسیمان میتوانیم استفاده کنیم. اطراف خود ما، سیصد چهارصد میلیون جمعیّت چسبیدهی به ما، [یعنی] همسایههای ما هستند که با بعضیشان هم روابط، عادی و خوب است؛ میتوانیم ما با اینها ارتباطات خوبی داشته باشیم. مسئولین دیپلماسی کشور، نشانهای ایرانی را در بیرون برجسته کنند؛ فرض کنید که وقتی شما در فلان جلسهی بینالمللی شرکت میکنید، کت و شلواری که پوشیدهاید نشان خیّاط ایرانی دارد -[مثلاً] یک خیّاطی در سمنان این را دوخته، خیلی هم قشنگ دوخته- وقتی این برود، این نشان ترویج میشود؛ [باید] نشانهای ایرانی را ترویج کنند. حرفها و مفاهیم ایرانی را هم ترویج کنند؛ بعضیها عکس این عمل میکنند. یکی از گلههای ما از بعضی مسئولین کشور در سالهای گذشته این بود که میروند خارج و در جمع اروپاییها صحبت میکنند، حرفی که میزنند یک حرف اروپایی است، یک حرفی است که یک متفکّر اروپایی مثلاً صد سال پیش گفته و حالا رسیده به دست ما، ایشان میرود آنجا تحویل آنها میدهد؛ خب اینکه در نظر او ارزشی ندارد، ما خودمان حرفهای نو داریم، حرفهای جدید داریم، حرفهای نشنیده داریم؛ اینها را بگوییم. عین همین قضیّه در این نشانهای ایرانی وجود دارد که بایست استفاده بشود. از روش تهاتر در بعضی از اجناس باید استفاده بشود.
مسئلهی سیاستهای اصل ۴۴ را هم که عرض کردیم، مجدّداً تأکید میکنیم که سیاستهای اصل ۴۴ مسئلهی جایگزینیِ بخشِ خصوصی به جای بخش دولتی نبود؛ بخش خصوصی شأنی دارد، بخش دولتی هم شأنی دارد؛ اینها باید به هم کمک کنند، مزاحم هم نباید باشند. ما گفتیم «بخش دولتی مزاحم بخش خصوصی نباشد»؛ یعنی چه؟ یعنی آن کاری را که سرمایهی بخش خصوصی میتواند انجام بدهد، بخش دولتی وارد آن نشود؛ اگر هم هست، بکشد کنار، بگذارد در اختیار بخش خصوصی؛ اینها بشوند مکمّل هم. امّا معنایش این نیست که بخش دولتی بکلّی از فعّالیّتهای اقتصادی کنار میرود؛ نه، یک کارهایی هست که جز بخش دولتی یا بخشهای عمومیِ غیر دولتی، کس دیگری نمیتواند انجام بدهد؛ باید وارد بشوند آنها را انجام بدهند، همان طور که عرض کردیم.
بخش خصوصی و تعاونی باید حتماً توسعه پیدا کند. در بخش نفت و گاز، بخش خصوصی و تعاونی میتوانند حضور همهجانبه داشته باشند. یک قانونی اخیراً در این زمینه تصویب شده -در زمینهی صنایعِ پاییندستیِ نفت و گاز- این قانون باید اجرائی بشود. بعضی از قوانین تصویب میشود در مجلس، اجرائی نمیشود؛ یعنی آئیننامههای لازم تهیّه نمیشود، همین طور میماند. باید سریعاً این کار انجام بگیرد؛ باید دنبال بکنند که این کار انجام بگیرد.
و افزایش ظرفیّت تولید نفت و گاز، ایجاد ذخایر استراتژیک نفت و گاز، اینها چیزهایی است که لازم است و در سیاستهای اقتصاد مقاومتی هم اینها را گفتهایم.
در مورد رسانهها، من به رسانهها توصیه میکنم این موفّقیّتها را منعکس کنند. رسانهها روی بعضی از دلسوزیها بعضی از اشکالات را منعکس میکنند؛ خیلی خب، عیبی ندارد، اشکالات را هم منعکس کنند که مسئولین اگر تلویزیون تماشا میکنند، بفهمند که اشکالات کجا است؛ لکن در کنار آن، موفّقیّتها را [بگویند]. همین حرفهایی که شما زدید، این کارهایی که در زمینهی نفت شده، در زمینهی آبزیان شده، در زمینهی کارهای شیمیایی شده، اینها را منعکس کنند، بگویند به مردم، جوانها بفهمند، بعد هم ظرفیّتهای گوناگونِ فراوانی را که در سطح کشور وجود دارد معرّفی کنند که کسانی که استعداد دارند، آمادگی دارند، بروند دنبال اینها. البتّه مطالباتِ منطقیِ فعّالان اقتصادی را هم دنبال کنند که دولتیها توجّه کنند. امشب یک نکتهی دیگر را هم ما در مورد رسانهها از این برادران استفاده کردیم و آن، این است که خارجیها میآیند پولهای کلان میآورند، سی میلیون دلار میآورند داخل و جنس خودشان را تبلیغ میکنند به وسیلهی مثلاً صدا و سیمای جمهوری اسلامی -پول میدهند دیگر- وقتی که این عرضه مشتری پیدا کرد، قیمت میرود بالا؛ قیمت که رفت بالا آن وقت این تولیدکنندهی داخلی هم که میخواهد برود صدا و سیما، باید همان پول را بدهد، و نمیتواند بدهد. توصیهی بنده این است: من نمیگویم آن سی میلیون دلار را نگیرند؛ آن را بگیرید، هر چه میتوانید بیشتر هم بگیرید؛(۶) امّا فرق بگذارید، تعرفهها را با حساب و کتاب قرار بدهید؛ برای تولیدکنندهی خارجی یک تعرفه قرار بدهید، برای تولیدکنندهی داخلی یک تعرفهی دیگر قرار بدهید؛ یعنی کاری نکنید که تولیدکنندهی داخلی نتواند نشان خودش را در کشور ترویج کند.
خب، حرف ما تمام شد. همه بدانند؛ هم دوستان ما، هم دشمنان ما. ما در عرصهی جنگ نظامی دشمن را عقب زدیم، در عرصهی جنگ سیاسی دشمن را عقب زدیم، در عرصهی جنگ امنیّتی دشمن را عقب زدیم -همین کارهای این چند روز، کارهای امنیّتی بود؛ اینها کارهای مردمی نبود، کار امنیّتی بود؛ عقبزده شدند- در عرصههای مختلف دشمن را عقب زدهایم؛ به توفیق الهی، در عرصهی جنگ اقتصادی هم دشمن را به طور قاطع عقب خواهیم زد.
امیدواریم که انشاءالله خدای متعال توفیقات شماها را زیاد کند. و آن طوری که از مسائل مربوط به تولید و آنچه امسال پیش آمده برای من گزارش شده، بنده آیندهی روشنی را انشاءالله میبینم در زمینهی مسائل اقتصادی، که عرض کردیم کلید آن هم همین تولید است و رونق تولید است و انشاءالله روزبهروز این راه روشنتر خواهد شد و دوستان انشاءالله توفیقات بیشتری را به دست خواهند آورد. و بحمدالله اوضاع را، افق را، بنده روشن میبینم؛ یعنی [با توجّه به] آنچه در مقابل چشم بنده است، بر اساس تجربهها و بر اساس اطّلاعاتی که بنده دارم، افق را کاملاً من روشن میبینم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، ده نفر ازتولیدکنندگان، کارآفرینان و فعّالان اقتصادی مطالبی بیان کردند.
۲) آقای مهدی خسروی
۳) سعدی
۴) آقای دکتر محمّد شریعتمداری (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) در جلسه حضور داشت.
۵) بیانات در دیدار مسئولان نظام (۱۳۹۸/۲/۲۴)
۶) خندهی حضّار |
2,093 | 1398/08/26 | بیانات رهبر انقلاب درباره مسائل پیشآمده پس از اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44018 |
حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز (یکشنبه) در ابتدای جلسهی درس خارج فقه دربارهی مسائل پیشآمده پس از اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت، مطالبی بیان کردند. متن کامل بیانات رهبر انقلاب اسلامی دراینباره به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
قبل از اینکه بحث را شروع بکنیم، من عرض بکنم که در این یکی دو روز -دیروز، دیشب، پریشب- یک حوادثی به دنبال مصوّبهی سران کشور، سران قوا در برخی از شهرهای کشور اتّفاق افتاد، و متأسّفانه مشکلاتی هم درست شد، تعدادی جان باختند و مراکزی تخریب شد؛ از این کارها هم شد در این یکی دو روزه. چند نکته را باید توجّه داشت:
اوّلاً وقتی یک چیزی مصوّبهی سران کشور است، آدم باید با چشم خوشبینی به آن نگاه کند؛ بنده در این قضیّه سررشته ندارم، یعنی تخصّص این کار را ندارم، به آقایان هم گفتم -چون نظرات کارشناسها هم در این قضیّهی بنزین مختلف است، بعضیها آن را لازم و واجب میدانند، بعضیها مضر میدانند؛ بنابراین من هم که صاحبنظر نیستم در این قضایا- که من صاحبنظر نیستم، لکن اگر سران سه قوّه تصمیم بگیرند من حمایت میکنم؛ من این را گفتهام، حمایت هم میکنم. سران قوایند، نشستهاند با پشتوانهی کارشناسی یک تصمیمی برای کشور گرفتهاند، باید عمل بشود به آن تصمیم. این یک نکته.
نکتهی دوّم اینکه یقیناً بعضی از مردم از این تصمیم یا نگران میشوند یا ناراحت میشوند یا به ضررشان است یا خیال میکنند به ضررشان است، به هر تقدیر ناراضی میشوند، لکن آتش زدن فلان بانک کار مردم نیست، این کار اشرار است؛ به این باید توجّه داشت. در یک چنین حوادثی معمولاً اشرار، کینهورزان، انسانهای ناباب وارد میدان میشوند، گاهی بعضی از جوانها هم از روی هیجان با اینها همراهی میکنند و این جور مفاسد را به بار میآوردند؛ این مفاسد هیچ مشکلی را درست نمیکند جز اینکه علاوهی بر هر مشکلی که هست، ناامنی را هم اضافه میکند. ناامنی بزرگترین مصیبت برای هر کشوری است، برای هر جامعهای است؛ اینها قصدشان این است. شما ملاحظه کنید، تقریباً در این دو روز -یعنی دو شب و یک روزی که از این قضایا گذشته- همهی مراکز شرارت دنیا علیه ما این کارها را تشویق کردند؛ از خانوادهی منحوس خبیث خاندان پهلوی تا مجموعهی خبیث و جنایتکار منافقین، مرتّباً در فضای مجازی و در جاهای دیگر دارند تشویق میکنند، ترغیب میکنند که این شرارتها انجام بگیرد. عرض من این است که هیچ کس به این اشرار کمک نکند، هیچ انسان عاقل و شایستهای که به کشور خودش علاقهمند است، به زندگی راحت خودش علاقهمند است، به اینها نباید کمک بکند؛ اینها اشرارند، این کارها، کار مردم معمولی نیست.
مسئولین هم البتّه دقّت کنند، مواظبت کنند، هرچه ممکن است از مشکلات این کار کم کنند. حالا من دیروز دیدم در تلویزیون که بعضی از مسئولین محترم آمدند گفتند که ما مراقبیم این افزایش قیمت موجب افزایش قیمت اجناس و کالاها نشود؛ خب بله، این مهم است؛ چون الان گرانی هست، بنا باشد باز گرانی اضافه بشود، این برای مردم خیلی مشکلات درست میکند، باید مراقبت کنند. این مراقبتها را اینها بکنند، مسئولینِ حفظِ امنیّت کشور هم به وظایفشان عمل کنند، مردم عزیز ما هم که خوشبختانه در قضایای گوناگون این کشور بصیرت خودشان را، آگاهی خودشان را نشان دادهاند بدانند که این حوادث تلخ از ناحیهی کیست و چگونه است، این آتش زدن و خراب کردن و ویران کردن و دعوا کردن و ناامنی ایجاد کردن مال چه کسی است، این را بفهمند، توجّه کنند -که مردم هم میفهمند، ملتفتند- و از اینها فاصله بگیرند، این، آن توصیهی ما است. مسئولین کشور هم به وظایفشان به طور جدّی عمل کنند.
بالاخره وقتی یک تصمیمی گرفته شد از ناحیهی سران سه قوّه -[چون] بحث دولت نیست، بحث یک وزارتخانه نیست، سران سه قوّهی کشور نشستهاند یک تصمیمی گرفتهاند- به یک پشتوانهی کارشناسی هم متّکی است. گفتم من در این قضیّه صاحبنظر نیستم، لکن به عنوان یک آدمی که میبیند مسئولین کشور وقتی تصمیم گرفتند [حمایت میکنم]. زمان امام (رضوان اللّه علیه) هم همین جور بود؛ یک کارهایی را مسئولین، سران سه قوّه تصمیم میگرفتند و اجرا میشد؛ حالا هم همین جور است. امیدواریم به کمک مردم، به همفکری و همافزایی مسئولین و دلسوزی و پیگیری آنها و لطف الهی، انشاءاللّه این کار به بهترین وجهی پیش برود. |
2,094 | 1398/08/24 | بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44016 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
تبریک عرض میکنم روز میلاد باعظمت نبیّ مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) و حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) را. عظمت این روز به قدر عظمت ولادت پیغمبر اسلام است؛ باید قدر دانست این روز و روزهای بزرگی از این قبیل را. پیغمبر بزرگوار اسلام اوّلشخص و برترین انسانِ مخلوقِ پروردگار است؛ از همهی انبیا، از همهِی اولیا، از همهی خلق عالم در طول تاریخ، نبیّ مکرّم اسلام برتر و بالاتر و باعظمتتر است.
فاق النّبیّین فی خَلق و فی خُلُق
و لم یدانوه فی علم و لا کرم
و کلّهم من رسول الله ملتمس
غرفاً من البحر او رشفاً من الدّیم(۱)
به معنای واقعی کلمه، وجود مقدّس پیغمبر قلّهی عالم وجود و برترین نقطهی عالم امکان است. قرآن، خود را «نور» توصیف کرده است؛ در قرآن یکی از تعبیراتی که دربارهی خود قرآن شده است «نور» است: قَد جٰاءَکُم مِنَ اللهِ نورٌ وَکِتٰبٌ مُبین؛(۲) قرآن نور است. از همسر مکرّم پیغمبر اسلام نقل شده است که دربارهی پیغمبر سؤال کردند، ایشان در جواب گفت «کان خُلقه القرآن»؛(۳) یعنی قرآن مجسّم؛ پس پیغمبر هم نور است. نور وسیلهی روشنایی و وسیلهی حیات انسان است، پیغمبر وسیلهی روشنایی و حیات جوامع انسانی است. اینها چیزهایی است که بشر بتدریج به اینها خواهد رسید. به معنای واقعی کلمه، وجود مقدّس پیغمبر نور است که آن شاعر عرب هم میگوید «ولد الهدیٰ فالکائنات ضیاء»؛ به معنای واقعی کلمه همین جور است. «و فم الزّمان تبسّم و ثناء»؛(۴) خدا کند که دنیای اسلام این جور باشد؛ در روز ولادت پیغمبر بر لبان دنیای اسلام تبسّم باشد، غم و اندوه ننشیند؛ این آرزوی ما است.
دو سه مطلب را من یادداشت کردهام که عرض بکنم. یکی دربارهی هفتهی وحدت است. ما در جمهوری اسلامی این هفته را، یعنی از دوازدهم تا هفدهم [ربیعالاوّل] را، به عنوان هفتهی وحدت نامگذاری کردهایم. این یک نامگذاری محض نیست، یک حرکت سیاسی و تاکتیکی هم نیست؛ این یک اعتقاد و ایمان قلبی است. جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه معتقد به لزوم اتّحاد امّت اسلامی است. این [کار] سابقه هم دارد؛ یعنی مخصوص زمان ما و دوران جمهوری اسلامی نیست. مرجع بزرگی مثل مرحوم آیتالله بروجردی که مرجع کلّ دنیای شیعه در زمان جوانی ما بود، طرفدار جدّی وحدت اسلامی بودند، طرفدار جدّی تقریب مذاهب اسلامی بودند؛ با بزرگان علمای دنیای اسلام و اهل سنّت مراوده داشتند، گفتگو داشتند؛ این یک اعتقاد است، یک اعتقاد قلبی و عمیق است. بعضیها تصوّر میکنند یا وانمود میکنند که این یک تاکتیک سیاسی است؛ نه، این جور نیست؛ این یک ایمان قلبی است؛ معتقدیم به این و معتقدیم که خدای متعال این را از ما خواسته است.
البتّه وحدت مراتبی دارد؛ اتّحاد دنیای اسلام مراتبی دارد؛ پایینترین مرتبهاش این است که جوامع اسلامی، کشورهای اسلامی، دولتهای اسلامی، اقوام اسلامی، مذاهب اسلامی، علیه هم دست به تعرّض نزنند، با هم معارضه نکنند، به یکدیگر ضربه نزنند؛ این قدم اوّل است. البتّه بالاتر از این، این است که دنیای اسلام علاوه بر اینکه به یکدیگر ضربه نمیزنند، در مقابل دشمن مشترک هم دست به دست هم بدهند، اتّحاد واقعی و کافی داشته باشند، از یکدیگر دفاع کنند. این هم یک قدم بالاتر است؛ از این بالاتر هم این است که کشورهای اسلامی، ملّتهای اسلامی همافزایی کنند. کشورهای اسلامی از لحاظ علمی، از لحاظ ثروت، از لحاظ امنیّت، از لحاظ قدرت سیاسی در یک سطح نیستند، میتوانند به یکدیگر کمک کنند، همافزایی کنند، آنهایی که بالاترند در هر بخشی، دست آن کسانی را که پایینتر هستند بگیرند؛ این هم یک مرحلهای از وحدت است. مرحلهی بالاتر هم این است که همهی دنیای اسلام متّحد بشوند در جهت رسیدن به تمدّن نوین اسلامی. این چیزی است که جمهوری اسلامی هدف غایی قرار داده: رسیدن به تمدّن اسلامی، منتها تمدّن متناسب با این زمان، تمدّن نوین اسلام. اینها مراتب وحدت است.
خب حالا شما ملاحظه کنید پایینترین این مراتب چه بود؟ این بود که کشورهای اسلامی به یکدیگر تعرّض نکنند و در مقابل دشمن مشترک در کنار هم قرار بگیرند؛ اگر همین را امروز ما رعایت میکردیم، این همه مصیبت در دنیای اسلام وجود نداشت. اگر چنانچه در قضیّهی فلسطین که بزرگترین مصیبت دنیای اسلام مسئلهی فلسطین است -چون یک ملّت را از خانهی خودش، از وطن خودش بیرون کردند، کسانی را آوردند در آنجا ساکن کردند، حاکم کردند و صاحبخانهها را زیر این فشار قرار میدهند؛ ملاحظه میکنید این وضع غزّه است و جنایات صهیونیستها، این وضع این طرف [دیگر] کشور فلسطین و ساحل غربی است- دنیای اسلام به همین پایینترین مراحل وحدت خود را ملتزم میکردند، پایبند میکردند، این اتّفاقات نمیافتاد، دشمن جرئت نمیکرد این کار را بکند. شما ملاحظه کنید در دنیای اسلام چه حوادثی، جنگهای خونینی [اتّفاق افتاده]؛ قضیّهی یمن، قضایای گوناگون منطقهی غربی، شمال آفریقا؛ اینها همه بر اثر این است که ما بین خودمان کمترین حدّ وحدت را که اسلام از ما خواسته است مورد توجّه قرار ندادیم؛ این وظیفهی بسیار سنگینی است. این را ما عرض میکنیم برای صاحبان افکار روشن، برجسته. بحمدالله دنیای اسلام از انسانهای برجستهای برخوردار است، صاحبان فکری هستند، به طور جدّ دنبال باشند. جوانها، ملّتهای مسلمان علاقهمندند امّا دستهای تفرقهافکن وجود دارد دیگر، که باید در مقابل اینها ایستاد. در دنیای اسلام امروز از شمال آفریقا تا شرق آسیا تا میانمار مسلمانها زیر فشارند؛ در شرق و غرب دنیای اسلام مسلمانها زیر فشارند.
در زمینهی فلسطین هم این جمله را من عرض بکنم؛ موضع ما در قضیّهی فلسطین یک موضع اصولی است؛ یک موضع قطعی و اصولی است. از پیش از پیروزی انقلاب، از اوایل نهضت، امام بزرگوار ما به خطر نفوذ صهیونیسم و دخالت صهیونیسم و ظلم صهیونیسم تصریح کرد؛ از اوّل انقلاب هم ما در این موضع قرار گرفتیم. اوّلین کاری که جمهوری اسلامی کرد، این بود که مرکز صهیونیستها در تهران را که مال رژیم قبل بود، از آنها گرفت، بیرونشان کرد، داد به فلسطینیها؛ این یک کار واقعی و نیز یک کار نمادین بود و تا امروز ما در موضع خودمان قرار داریم. ما از فلسطین حمایت کردیم، به فلسطینیها کمک کردیم، باز هم کمک میکنیم، هیچ گونه ملاحظه و رودربایستی هم در این قضیّه نداریم. باید همهی دنیای اسلام به فلسطین کمک کنند.
مکرّر در بیانات امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) و بیانات مسئولین جمهوری اسلامی، محو دولت اسرائیل مطرح شده است؛ دشمنان این را بد معنا میکنند؛ محو دولت اسرائیل به معنای محو مردم یهودی نیست -ما با آنها هیچ کاری نداریم- [منظور] محو آن حکومت است، محو آن رژیم تحمیلی است. «محو اسرائیل» یعنی مردم فلسطین که صاحبان واقعی آن سرزمینند -چه مسلمانشان، چه مسیحیشان، چه یهودیشان- خود صاحبان اصلی دولت خودشان را انتخاب بکنند؛ بیگانهها و اراذل و اوباشی مثل نتانیاهو و مانند اینها را که واقعاً اراذلند، از بین خودشان ازاله کنند، بیرون کنند، کشور را خودشان اداره کنند؛ محو اسراییل یعنی این، و این اتّفاق خواهد افتاد. بعضی استبعاد(۵) میکنند که چطور مثلاً بعد از گذشت هفتاد سال [فلسطین مستقل میشود]؛ کشورهای بالکان و بعضی از کشورهای دیگر هم بعد از شصت سال، هفتاد سال که در تصرّف دیگران بودند مستقل شدند، برگشتند به ملّتهای خودشان؛ هیچ بُعدی ندارد. وَ ما ذٰلِکَ عَلَی اللهِ بِعَزیز؛(۶) این اتّفاق خواهد افتاد. ما طرفدار مردم فلسطین هستیم، ما طرفدار استقلال فلسطین هستیم، ما طرفدار نجات فلسطین هستیم، ما یهودستیز نیستیم؛ در کشور خود ما عدّهای یهودی وجود دارند که با کمال امنیّت دارند زندگی میکنند. پس این هم یک نکته.
نکتهی بعدی اینکه ما که طالب وحدتیم و برای وحدت دل میسوزانیم. باید بدانیم این فکر، این خواسته و مطلوب، دشمنان جرّاری(۷) هم دارد؛ در رأس این دشمنان هم فعلاً در این دوران، رژیم ایالات متحدهی آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی است؛ اینها دشمنان وحدت اسلامند. آمریکا فقط دشمن جمهوری اسلامی نیست؛ بعضیها خیال میکنند دعوا فقط بین جمهوری اسلامی و آمریکا است؛ بله جمهوری اسلامی چون فعّال است دشمنیِ بیشتری با او میشود امّا با دنیای اسلام با کشورهای اسلامی دشمنند؛ با فلسطین دشمنند، با ملّتهای غرب آسیا دشمنند، با ملّتهای شمال آفریقا دشمنند، با مجموعهی مسلمانها دشمنند؛ علّت هم در ماهیّت اسلام است؛ چون اسلام نفی ظلم است، نفی سلطه است، نفی استکبار است. نظام سلطه -که فعلاً در رأس آن آمریکا است؛ یک روز در رأسش انگلیس بود یا دیگران بودند، امروز در رأس نظام سلطه آمریکا است- با منطق اسلام، با هویّت اسلام، با معنای اسلام مخالف است. البتّه با جمهوری اسلامی بیشتر مخالفند؛ اینها با سعودی هم مخالفند؛ بعضی خیال میکنند که آمریکاییها با جمهوری اسلامی دشمنند، با سعودیها [دوستند]؛ نه، با آنها هم دشمنند، اینکه [آمریکا] صریحاً بگوید سعودیها غیر از پول چیزی ندارند، دشمنی نیست؟ معنای این حرف چیست؟ معنایش این است که پول دارند باید برویم پولشان را بچاپیم! دشمنی به یک کشور، به یک ملّت از این بالاتر؟ خُب بفهمند! طرفهایشان بفهمند دشمنی را؛ بفهمند در مقابل این دشمنی وظیفهی یک انسان باشرف چیست و شرف اسلامی، غیرت اسلامی، غیرت عربی در مقابل یک چنین اهانتی چه اقتضا میکند؟ وظیفهی خودشان را بفهمند؛ نمیفهمند. [اینها] با همه دشمنند.
حضور آمریکا در این منطقهی ما جز شر و فساد هیچ اثری نداشته؛ پا در این منطقه گذاشتند، با خودشان شر و فساد آوردند. هر جایی که قدم میگذارند یا ناامنی است یا جنگ داخلی است یا کارهایی از قبیل ایجاد داعش است؛ ما میخواهیم چهرهی واقعی آمریکا دیده بشود، ملّتهای مسلمان بفهمند چهرهی واقعی آمریکا چیست و کیست و پشت این ظواهر طرفداری از دموکراسی و حقوق بشر و این حرفهای دروغ و نفاقآلودی که میزنند چیست؛ مردم باید این را بفهمند.
به نظر ما سلاح اصلی آمریکا هم در این منطقه که ما در جمهوری اسلامی مراقب این معانی هستیم، نفوذ است -نفوذ در مراکز حسّاس و تصمیمگیر- ایجاد تفرقه است، ایجاد تزلزل در عزم ملّی ملّتها است، ایجاد بیاعتمادی میان ملّتها، میان ملّتها و دولتها، دستکاری در محاسبات تصمیمگیران و وانمود کردن اینکه حلّال مشکلات این است که زیر پرچم آمریکا بروید و تسلیم آمریکا بشوید و حرف آمریکا را قبول بکنید، هر چه او گفت عمل کنید و گوش کنید، این حلّال مشکلات است؛ این را در ذهنیّت تصمیمگیران ملّتهای اسلامی و کشورهای اسلامی میخواهند وارد کنند؛ سلاحهای آنها اینها است که از سلاحهای سخت و سلاحهای نظامی خطرناکتر است. حقیقتاً آنچه انسان مشاهده میکند در کار اینها، همان نفاقی است که در قرآن کریم [فرموده:] کَیفَ وَ اِن یَظهَروا عَلَیکُم لا یَرقُبوا فیکُم اِلًّا وَ لاذِمَّةً یُرضونَکُم بِاَفواهِهِم وَتَأبی قُلوبُهُم؛(۸) این جوری هستند؛ خداوند متعال توصیف کرده اینها را.
نکتهی بعدی این است که علاج این دشمنی هم یک چیز بیشتر نیست و آن «فَاستَقِم کـَما اُمِرتَ»؛ ایستادگی [است]. خداوند متعال به پیغمبرش در مقابل این مشکلات فرمود: فَاستَقِم کـَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک؛(۹) استقامت، ایستادن. البتّه ایستادگی سختیهایی هم دارد، نه اینکه کار آسانی است؛ لکن تسلیم شدن، سختیهای بیشتری دارد؛ فرقش هم این است که شما در راه استقامت و مقاومت هر سختیای که متحمّل بشوید، خدای متعال به شما اجر خواهد داد: ذٰلِکَ بِاَنَّهُم لا یُصیبُهُم ظَمَاٌ وَ لا نَصَبٌ وَلا مَخمَصَةٌ فی سَبیلِ اللهِ وَلایَطَئونَ مَوطِئًا یَغیظُ الکُفّارَ وَ لا یَنالونَ مِن عَدُوٍّ نَیلًا اِلّا کُتِبَ لَهُم بِه عَمَلٌ صٰلِح.(۱۰) هر سختیای که شما تحمّل بکنید، یک عمل صالح است؛ در حالی که اگر تسلیم دشمن بشوید، سختیهایتان هیچ اجری هم پیش خدای متعال ندارد، بلکه تن به ظلم دادن مجازات هم دارد. قرآن این جوری دستور میدهد: نه ظلم کنید، نه زیر بار ظلم بروید.
مطلب آخر راجع به عمل صالح: کُتِبَ لَهُم بِه! عَمَلٌ صٰلِح.(۱۱) من عرض میکنم که امروز در دنیای کنونی، هر حرکتی، هر اقدامی، هر حرفی که در جهت استقلال سیاسی کشورها و ملّتها [باشد]، در جهت استقلال فرهنگی کشورها و ملّتها باشد، در جهت استقلال و رشد اقتصادی کشورها و ملّتها باشد، در جهت وحدت باشد، در جهت اقتدار امّت اسلامی باشد، در جهت ترویج علم در دنیای اسلام باشد، در جهت رشد دادن جوانهای دنیای اسلام باشد، هر حرکتی در این جهت عمل صالح است، حسنه است. اگر شما در زمینهی علم کار میکنید، در زمینهی تحقیقات کار میکند، در زمینهی انرژی هستهای کار میکنید [عمل صالح است]. انرژی هستهای نیاز ملّتها است؛ فردای این عالَم، همهی ملّتها احتیاج به انرژی صلحآمیز هستهای دارند؛ انحصارطلبان غربی میخواهند این را در اختیار خودشان نگه دارند و قطرهقطره به ملّتها بدهند در مقابل شرف ملّتها، در مقابل استقلال ملّتها. اینکه با حرکت هستهای جمهوری اسلامی مقابله میکنند، به خاطر این است؛ وَالّا خودشان هم میدانند که ما از جهت مبنایی، دینی، اعتقادی، دنبال سلاح هستهای نیستیم و [با آن] مخالفیم. میخواهند این دانش، این صنعت، این توانایی، وجود نداشته باشد؛ نسبت به ما هم همین جور است، نسبت به دیگران هم همین جور است؛ میگویند از ما بخرید، خودتان غنیسازی نکنید. هر حرکتی در راه به دست آوردن این قدرت انجام بگیرد عمل صالح است؛ هر فعّالیّت مهمّ اقتصادی انجام بگیرد عمل صالح است؛ هر حرکتی در جهت کمک به مردم، کمک به مستضعفین، کمک به فقرا انجام بگیرد عمل صالح است؛ هر حرکتی در جهت تبلیغ حقایق و مقابلهی با موهومات انجام بگیرد عمل صالح است.
شما روشنفکران دنیای اسلام و علمای دینی جهان اسلام که بحمدالله عدّهای اینجا هستید -میهمانان هفتهی وحدت- و از دنیای اسلام کسان زیادی اینجا حضور دارید، روشنفکر هم در میان شما هست، علمای دینی هم در میان شما هستند، ببینید امروز چه عرصهی وسیعی در مقابلتان هست برای عمل صالح! چقدر شما عمل صالح میتوانید انجام بدهید! بنویسید، قلم بزنید، از حق دفاع کنید، سینه سپر کنید و از دشمن نترسید: اَّلَّذینَ یُبَلِّغونَ رِسالٰتِ اللهِ وَ یَخشَونَه وَ لا یَخشَونَ اَحَدًا اِلَّا اللهَ وَ کَفیٰ بِاللهِ حَسیبًا.(۱۲) محاسبهاش هم با خدا است؛ خدا محاسبه خواهد کرد، به شما اجر خواهد داد. بنده به شما عرض میکنم دنیای اسلام به فضل الهی یک روزی که آن روز خیلی هم دور نیست، تحقّق این آرزوها را تماماً خواهد دید بحول الله و قوّته.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) شرفالدّین بوصیری. قصیدهی بُرده
۲) سورهی مائده، بخشی از آیهی ۱۵؛ «... قطعاً برای شما از جانب خدا روشنایی و کتابی روشنگر آمده است.»
۳) شرح نهجالبلاغه (ابن ابیالحدید)، ج ۶، ص ۳۴۰
۴) احمدشوقی. دیوان اشعار (الشّوقیّات)
۵) بعید شمردن
۶) سورهی ابراهیم، آیهی ۲۰ و سورهی فاطر آیهی ۱۷؛ «و این [کار] بر خدا دشوار نیست.»
۷) بسیار کُشنده، جنایتکار
۸) سورهی توبه، بخشی از آیهِی ۸؛ « چگونه [برای آنان عهدی است] با اینکه اگر بر شما دست یابند، دربارهی شما، نه خویشاوندی را مراعات میکنند و نه تعهّدی را؛ شما را با زبانشان راضی میکنند و حال آنکه دلهایشان امتناع میورزد ...»
۹) سورهی هود، بخشی از آیهی ۱۱۲؛ « پس، همانگونه که دستور یافتهای ایستادگی کن و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] و طغیان مکنید ...»
۱۰) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۲۰؛ «... چرا که هیچ تشنگی و رنج و گرسنگیای در راه خدا به آنان نمیرسد و در هیچ مکانی که کافران را به خشم میآورد قدم نمیگذارند و از دشمنی غنیمتی به دست نمیآورند مگر اینکه به سبب آن، عمل صالحی برای آنان [در کارنامهشان] نوشته میشود ...»
۱۱) همان
۱۲) سورهی احزاب، آیهی ۳۹؛ «همان کسانی که پیامهای خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند. و خدا برای حسابرسی کفایت میکند.»
|
2,095 | 1398/08/12 | بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43896 |
به مناسبت روز ملی مبارزه با استکبار جهانی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید جوانان عزیز، فرزندان عزیز محبوب این ملّت؛ نسل نو و پُرشور و تشنهی تلاش و کار. امروز بحمدالله نسل جوان کشور ما این خصوصیّات را دارند: سرشار از نیرو و توان و انگیزه و آمادهی برای هر کاری که احساس وظیفه کنند که باید این کار را انجام داد؛ این چیزی است که انسان در غالب نسل جوان کشور مشاهده میکند. خب این ذخیرهی بزرگی است، این خیلی ارزش دارد؛ وجود انبوه جوانان -میلیونها جوان- در کشوری که این همه ظرفیّت کار و تلاش دارد، یک نعمت بزرگی است.
من همین جا تنبّه بدهم این مطلبی را که بارها و بارها تکرار کردهام؛(۱) سیاستی وجود دارد که این نعمت را از ملّت ایران سلب کند؛ نعمت وجود جوانان انبوه و فراوان را. نتیجهی این مسئلهی تحدید نسل، ده سال دیگر، پانزده سال دیگر این خواهد بود که شما دیگر کشور را متراکم از نسل جوان مشاهده نخواهید کرد؛ و اینکه بنده این همه تکرار میکنم، تأکید میکنم، هشدار میدهم، به خاطر این است. بعضی از خطرات و اقدامات خطرناک هست که اثر آن بعد از ده سال، بیست سال ظاهر خواهد شد، آن وقتی که دیگر کاری هم نمیشود کرد. البتّه مسئولین محترم به بنده قول دادهاند که با جدّیّت این مسئله را دنبال کنند، مشکلات را برطرف کنند، که انشاءالله همین کار را هم باید بکنند و خواهند کرد؛ [ما هم] تعقیب میکنیم موضوع را.
به هر حال، وجود جوانان، وجود شما عزیزان برای کشور یک نعمت است؛ در خطّ مستقیم، صراط مستقیم خودتان را حفظ کنید، نگه دارید. این کشور به شما احتیاج دارد؛ به معنای واقعی کلمه احتیاج دارد. باید شما بسازید این کشور را؛ شما باید پیش ببرید این کشور را؛ نسل جوان باید این کار را بکند. البتّه از آن جوانی که در خطّ مسائل حقیر مادّی و موادّ مخدّر و مانند اینها است که خب توقّعی نیست؛ آن جوان پُرانگیزه، آن جوان بااحساس، آن جوانی که احساس مسئولیّت میکند -یعنی شماها، یعنی مجموعهی جوان متدیّن کشور- اینها هستند که آینده را خواهند ساخت.
امروز یک مطلب راجع به آمریکا عرض میکنم -چون مناسبت این نشست ما و دیدار ما، یک مسئلهی مربوط به آمریکا است- یک مطلب هم بعداً انشاءالله اگر وقت بود دربارهی مسائل داخلی خودمان، مسائل کشور عرض خواهم کرد.
در مورد آمریکا این را من به شما عرض بکنم که آمریکا از آبان سال ۴۳ که رژیم دستنشاندهی آمریکا در ایران، امام عزیز ما را تبعید کرد، تا آبان سال ۹۸ که الان باشد، هیچ تغییری نکرده؛ آمریکا همان آمریکا است؛ همان گرگصفتیِ آن روز، امروز هم در آمریکا هست؛ همان دیکتاتوری جهانی و بینالمللی، امروز [هم] در آمریکا وجود دارد. آن روز هم آمریکا یک دیکتاتور بینالمللی بود و در مناطق مختلف دنیا ژاندارمهایی داشت، ژاندارم و مزدور این منطقهاش محمّدرضای پهلوی بود، جاهای دیگر هم کسان دیگر بودند؛ امروز هم همان دیکتاتوری وجود دارد، البتّه با شیوههای جدیدتر، با ابزارهای تازهتر؛ همان گرگصفتی، همان دیکتاتوری بینالمللی، همان شرارت، همان حدناشناسی -هیچ حد و مرزی را نمیشناسند- آمریکا همان آمریکا است. بله، امروز آمریکا ضعیفتر شده؛ از سال ۴۳ آمریکا ضعیفتر شده، لکن در عین حال، هم وحشیتر شده هم وقیحتر شده؛ این آمریکا است.
آمریکا با ایران دشمنی کرد؛ در طول تاریخ ارتباط آمریکا با ایران، آمریکا همیشه با ایران دشمنی کرده؛ حتّی در آن رژیم طاغوت. دشمنی آمریکا با ایران، قبل از انقلاب عبارت بود از اینکه یک دولت ملّی را در سال ۱۳۳۲ با کودتا ساقط کرد؛ مأمور آمریکایی با چمدان دلار آمد تهران، رفت در سفارت انگلیس پنهان شد، از آنجا شروع کرد پول دادن، دلار پخش کردن، کسانی را استخدام کردند، کودتایی به وجود آوردند و دولت ملّی را ساقط کردند؛ البتّه آن دولت هم تقصیر داشت -تقصیرش هم این بود که به آمریکا خیلی اعتماد کرده بود- امّا این کار را کردند و دولت فاسدِ وابستهی به خودشان را در کشور تشکیل دادند؛ دیگر از این دشمنی بالاتر نمیشود. بر نیروهای مسلّح ما مسلّط شدند، بر نفت ما مسلّط شدند، بر سیاستهای کشور ما مسلّط شدند، بر فرهنگ ما مسلّط شدند، تسلّط کامل. از سال ۱۳۳۲ که کودتای بیستوهشتم مرداد اتّفاق افتاد تا انقلاب یعنی تا سال ۱۳۵۷، این حالت ادامه داشت. این دشمنی آن دورهی با ملّت ایران و با کشور ما؛ بعد از انقلاب هم که خب معلوم است، تا امروز همهاش یا تهدید بوده یا تحریم بوده یا بدگویی بوده یا مشکلتراشی بوده، یا نفوذ بوده؛ اینها دائم با ایران و ایرانی بدی کردند.
بعضیها تاریخ را تحریف میکنند؛ خود آمریکاییها این کار را میکنند؛ آن سالی که بنده رئیسجمهور بودم و رفتم سازمان ملل، یک خبرنگار معروفِ آن روزِ آمریکا، در سازمان ملل با بنده مصاحبه کرد و شروع اختلافات بین ایران و آمریکا را از ماجرای سفارت -لانهی جاسوسی- گفت؛ گفت بله، از وقتی که جوانهای شما رفتند سفارت را گرفتند، بین ایران و آمریکا اختلاف شد؛ این تحریفِ تاریخ است؛ قضیّه این نیست. اختلاف بین ملّت ایران و آمریکا از بیستوهشتم مرداد، حتّی قبل از بیستوهشتم مرداد شروع شد؛ بیستوهشتم مرداد سال ۳۲ به اوج رسید. آنها بودند که نامردی کردند، خباثت کردند، ملّت ایران را با کودتا دچار یک رژیم فاسدِ وابسته کردند؛ شوخی نیست؛ سالهای متمادی این کشور زیر فشار رژیمِ وابستهی به آمریکا دست و پا زد. پس مبدأ مخاصمات از بیستوهشتم مرداد سال ۳۲ است؛ از آن وقت. البتّه قبل از آن برنامههایی بود، برنامههای ترومن(۲) -که زمان نوجوانی ماها است؛ بنده تا حدودی یادم هست- که حالا آنها ظاهر دوستانه و باطن خصمانه [داشت]، لکن در قضیهی بیستوهشتم مرداد دیگر همه چیز روشن و واضح بود؛ آمریکاییها آمدند وسط میدان و در یک کشور مستقل با یک دولتی که دولت ملّی و مردمی هم بود و به آنها اعتماد هم کرده بود -مصدّق به آمریکاییها اعتماد کرد و چوبش را خورد- آمدند در یک چنین کشوری کودتا کردند و یک رژیم فاسدِ خبیثِ ظالمِ بیرحمی را سرِ کار آوردند. همان ایّام، ملّت ایران نسبت به آمریکا موضع قلبی و حقیقی گرفت. ببینید؛ امام بزرگوار ما در سال ۴۲، یعنی ده سال بعد از ماجرای کودتای بیستوهشتم مرداد که این مبارزات اسلامی و مردمی شروع شده بود، گفتند که هیچ کس از مردم دنیا پیش ملّت ایران منفورتر از رئیسجمهور آمریکا نیست؛ یعنی امام در سال ۴۲ ملّت خودش را میشناخت؛ یک چنین حالتی وجود داشت.
انقلاب اسلامی اساساً علیه آمریکا بود؛ این را شما جوانهای عزیز ما بدانید! این انقلاب اسلامی که در سال ۵۷ به رهبری امام و با حضور عامّهی مردم که وارد میدان شدند و رژیم پادشاهی فاسد را از بین بردند و جمهوری اسلامی سرِ کار آمد، اساساً علیه آمریکا بود؛ شعارهای مردم، شعارهای گروههایی که در خیابانها راه میرفتند و خودشان را در معرض خطر قرار میدادند، شعارهای ضدّ آمریکایی بود؛ آمریکا هم در این مدّت -یعنی از سال ۵۷ تا امروز که ۴۱ سال است- هر کاری بلد بوده در دشمنی علیه ملّت ایران انجام داده؛ هر کاری که میتوانسته بکند و بلد بوده انجام بدهد، علیه ملّت ایران انجام داده؛ از کودتا، از تحریکات، تجزیهطلبیها، محاصرات و مانند اینها؛ میبینید دیگر؛ حالا الحمدلله جوانهای امروز باهوشند؛ در دورهی جوانی ما، جوانها مثل امروزِ شما متوجّه و آشنای با اوضاع و مانند اینها نبودند. شماها میبینید که هر کاری آمریکاییها توانستهاند در این مدّت کردهاند، بخصوص با نهادهای برخاستهی از انقلاب، از جمله با خود نظام اسلامی؛ با خود جمهوری اسلامی که برخاستهی از انقلاب است، هر چه توانستهاند دشمنی کردهاند. البتّه ما هم از این طرف بیکار نبودهایم؛ ما هم از این طرف هر کار توانستهایم، در مقابل آمریکا کردهایم، در موارد زیادی هم طرف را گوشهی رینگ بردهایم؛ نتوانسته از خودش درست دفاع کند، این هم کاملاً واضح است، همهی دنیا میبینند.
ولی مهمترین پاسخی که جمهوری اسلامی در مقابل توطئههای آمریکا به آمریکا داده -من میخواهم شما جوانها به این نکته توجّه کنید- این بوده که راه نفوذ مجدّدِ سیاسی آمریکا به کشور را بسته؛ جمهوری اسلامی راه ورودِ دوبارهی آمریکا به کشور را و نفوذ دوبارهی آمریکا در ارکان کشور را بسته. این منع از مذاکره که گفته میشود «مذاکره نکنیم، مذاکره نکنیم»، یکی از موارد و ابزارهای همین جلوگیری و بستن راه ورود آمریکا است. برای آمریکاییها البتّه خیلی سخت است. آمریکای متکبّرِ مستکبر که منّت میگذارد بر سرِ رؤسای کشورها و مسئولین کشورها که بنشیند با آنها حرف بزند، سالها است اصرار میکند که با سران جمهوری اسلامی مذاکره کند و جمهوری اسلامی امتناع میکند؛ این برای آمریکا خیلی سخت است. معنایش این است که در دنیا ملّتی وجود دارد و حکومتی وجود دارد که قدرت غاصبانهی آمریکا را و قدرت طاغوتی آمریکا را و دیکتاتوری بینالمللی آمریکا را قبول نمیکند و زیر بار نمیرود. این منع از مذاکره، یک کار صرفاً احساساتی نیست، یک منطق محکمی پشتش هست؛ راه نفوذ دشمن را میبندد، اقتدار جمهوری اسلامی را و ابّهت جمهوری اسلامی را به دنیا نشان میدهد و ابّهت پوشالیِ طرف مقابل را در برابر چشم همهی جهانیان میشکند، [چون] پشت میز مذاکرهی سیاسی با آنها نمینشیند.
بعضی خیال میکنند که مذاکرهی با آمریکا مشکلات کشور را حل میکند؛ این اشتباه بزرگی است، صددرصد اشتباه میکنند. طرف مقابل، نشستن ما پشت میز مذاکره و قبول مذاکره از سوی ایران را به معنای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی میداند؛ میخواهد بگوید که ما بالاخره با فشار اقتصادی، با تحریمهای شدید توانستیم ایران را به زانو دربیاوریم تا بیاید با ما بنشیند پشت میز مذاکره. میخواهد این را به دنیا تفهیم بکند، میخواهد اثبات کند که سیاست «فشار حدّاکثری» یک سیاست درستی است و این سیاست اثر کرد، جمهوری اسلامی را بالاخره آورد پای میز مذاکره نشاند؛ بعد هم هیچ امتیازی نخواهد داد؛ این را من به شما عرض میکنم. قطعاً و یقیناً اگر چنانچه مسئولین جمهوری اسلامی سادهلوحی میکردند و میرفتند مینشستند که با مسئولین آمریکایی مذاکره کنند، هیچ چیز گیرشان نمیآمد؛ نه از تحریمها کم میشد، نه از فشارها کم میشد. به مجرّد اینکه مشغول مذاکره میشدند، توقّعات جدیدی و تحمیلهای جدیدی مطرح میشد؛ از جمله اینکه موشکهایتان این جور باشد، موشک نداشته باشید، بُرد موشکهایتان از ۱۰۰ کیلومتر، ۱۵۰ کیلومتر بیشتر نباشد. امروز به توفیق الهی، جوانهای ما موشکهای دقیقی درست میکنند که ۲۰۰۰ کیلومتر بُرد دارد؛ سرِ ۲۰۰۰ کیلومتری، به فاصلهی خطای یک متر، به هر جا میخواهند میخورد؛ خب این برای اینها سخت است. او میگوید باید این موشکها را شما از بین ببرید، نابود کنید، موشکتان فقط ۱۵۰ کیلومتر بُرد داشته باشد؛ خب اینها را مطرح میکنند. اگر قبول کردید که پدرتان درآمده، اگر قبول نکردید همین آش است و همین کاسه؛ باز دوباره شروع میکنند و همین چیزهایی را که امروز میگویند، آن روز خواهند گفت؛ طرف مقابل هیچ امتیازی به شما نخواهد داد.
این تجربهی کوبا، تجربهی کُره، مقابل چشم شما است؛ با مسئولین کُرهی شمالی قربان صدقهی هم، هم رفتند، مذاکره که هیچ! این گفت من عاشق او هستم، او گفت من [هم]؛(۳) نتیجه چه شد؟ یک ذرّه از تحریمها را کم نکردند؛ اینها این جوری هستند؛ امتیاز نمیدهند، شما را از موضع خودتان فرود میآورند، به دنیا نشان میدهند که ما ایران را به زانو درآوردیم و سیاست فشار حدّاکثری ما موفّق بود، آخر هم هیچ چیز گیر شما نمیآید؛ مذاکره این است. حالا یک دولت[هایی] هم -فرض کنید دولت فرانسه- میآیند واسطه میشوند اصرار میکنند، نامه، تلفن، بیا برو، ملاقاتهای متعدّد در نیویورک و مانند اینها که «باید ملاقات کنید». رئیسجمهور فرانسه(۴) گفته بود اگر یک ملاقات بکنید همهی مشکلات حل میشود؛ آدم واقعاً تعجّب میکند. یا باید بگوییم ایشان خیلی ساده است یا باید بگوییم همدستند با هم؛ یکی از این دو تا است. هیچ مشکلی با ملاقات و با مذاکره حل نخواهد شد؛ هیچ مشکلی! من یقین داشتم که این عملی نخواهد بود، امّا برای اینکه برای همه روشن بشود گفتیم خیلی خب، اینها از خطایی که کردند و از برجام خارج شدند برگردند و همهی تحریمها را بردارند، بعد در مجموعهی برجام شرکت کنند، حرفی نداریم؛ بنده میدانستم این نمیشود، خب نشد، قبول نکردند. اگر مرضی ندارند، اگر راست میگویند خب همین را قبول کنند؛ نخیر هیچ مشکلی را نمیخواهند [برطرف کنند]. خواستههای جدیدی را مطرح میکنند که طرف ایرانی قطعاً نخواهد پذیرفت؛ معلوم است دیگر؛ [میگویند] شما در منطقه فعّال نباشید، شما به مقاومت کمک نکنید، شما در فلان کشور و فلان کشور حضور نداشته باشید، شما موشک نداشته باشید؛ از تحمیلات این جوری، یواشیواش میرسند به جاهای دیگر؛ [میگویند] شما روی مسئلهی حجاب تکیه نکنید، روی مسئلهی قوانین دینی تکیه نکنید؛ از این حرفها مطرح خواهند کرد، خواستههای آنها حدّ یقف که ندارد. بنده چند سال قبل از این همین جا در حسینیّه گفتم به کسانی که مسئول بودند؛ گفتم شما به من بگویید آنجایی که آمریکا متوقّف خواهد شد و دیگر توقّع جدیدی ابراز نکرده کجا است، ما بدانیم؛ حدّ یقف که ندارد. اینها دنبال ایجاد همان حالتی هستند که قبل از انقلاب در این کشور بود. این انقلاب علیه آمریکا بود؛ اینها میخواهند [این حالت را] برگردانند؛ و انقلاب قویتر از این حرفها است، جمهوری اسلامی محکمتر از این حرفها است، ارادهی حاکم بر جمهوری اسلامی به توفیق الهی، ارادهی پولادین و عزم راسخ است و اجازه نخواهد داد که آمریکا دوباره با این ترفندها به کشور برگردد. خب فعلاً همین قدر برای آمریکا بس است.(۵)
بپردازیم به مسائل داخلی. یک جملهای راجع به مسائل داخلی من میخواهم عرض بکنم که قابل توجّه مسئولین محترم و بخشهای مختلف دولت هم که خب واقعاً دوست دارند کار کنند، هست. البتّه در مسائل داخلی، مسائل متعدّدی داریم؛ در زمینهی اقتصاد، در زمینهی فرهنگ، در زمینهی علوم و تحقیقات، در زمینهی مسائل اجتماعی مسائلی داریم لکن من روی یک مسئله میخواهم تکیه کنم و آن همان موضوعی است که در پیام اوّل سال به عنوان شعار امسال عرض کردم به ملّت ایران و مطرح کردم و آن مسئلهی رونق تولید است. هشت ماه گذشت! البتّه در این هشت ماه کارهای خوبی انجام گرفته، این را من به شما بگویم؛ کارهای خوبی شده، بخشهایی هم هست که احتیاج دارد به اینکه کار بشود. بنده اوّل سال این را به ملّت ایران عرض کردم که کلید حلّ مشکلات اقتصادی کشور و مسائل اقتصادی کشور، مسئلهی تولید است؛ بنده اقتصاددان نیستم، این حرف اقتصاددانها است، اجماعیِ همهی اقتصاددانها است. بعد از آن هم که ما شعار سال را اعلام کردیم، هر کسی از صاحبنظران اقتصادی که در روزنامهها و در فضای مجازی و غیره حرف زدند، همین را تأیید کردند، گفتند که رونق تولید، کلید حلّ مشکلات اقتصادی کشور است؛ اشتغال را به وجود میآورد، بیکاری جوانها که مشکل بزرگی است با اشتغال از بین میرود، ثروت ملّی به وجود میآید، رفاه عمومی به وجود میآید؛ حتّی پیشرفت علمی به وجود میآید؛ وقتی تولید رونق پیدا بکند، کارخانجات، دستگاههای صنعتی، دستگاههای کشاورزی، احساس احتیاج میکنند به شیوهها و روشهای علمی، دانشگاهها وارد میدان میشوند، رونق علمی هم به وجود میآید؛ یعنی کلید حلّ مشکلات اقتصادی کشور، عبارت است از مسئلهی رونق تولید که ما امسال اعلام کردیم. خب من میخواهم عرض بکنم ما در زمینهی اقتصاد کشور مشکلات داریم دیگر؛ این گرانی، این تورّم، این کمارزش شدن پول ملّی، خب اینها به مردم فشار میآورد؛ اگر بخواهیم اینها برطرف بشود، تنها راه همین است که بپردازیم به مسئلهی تولید ملّی.
یکی از وزرای محترم -وزیر محترم صنعت- یک حرف خیلی خوبی زد که بنده خرسند شدم؛ قول داد، گفت هر جایی، هر واحد تولیدی صنعتیای که دچار مشکل بشود و بخواهد تعطیل بشود، ما میرویم سراغش و نمیگذاریم. خیلی خب، این قول است، باید پای این قول بِایستند و دنبال کنند؛ این عالی است؛ حالا این مال بخش صنعت است [امّا] مسئولین کشور در بخشهای مختلف همین جور باید باشند؛ راه دیگری وجود ندارد.
به انتظار دیگران و خارجیها نمیشود ماند برای رفع مشکلات کشور، بلکه این انتظار ضربه میزند به پیشرفت اقتصادی کشور. یک مدّتی منتظر بمانیم به خاطر برجام؛ یک مدّتی منتظر بمانیم به خاطر اینکه ببینیم آیا رئیس جمهور آمریکا آن مهلت سه ماه سه ماه را که در قراردادِ برجام متأسفانه گذاشتند -وِیوِر-(۶) تمدید میکند یا نه؛ [یعنی] وِیورِ رئیس جمهور آمریکا تمدید میشود یا نمیشود؛ یک مدّتی معطّل بمانیم برای اینکه ببینیم برنامهی فرانسویها و رئیس جمهور فرانسه [چه میشود]، خب همهاش شد انتظار؛ در حال وجود انتظار، سرمایهگذار اقتصادی سرمایهگذاری نمیکند، تکلیفش معلوم نیست، فعّال اقتصادی تکلیفش معلوم نیست، خود این انتظار کشور را به رکود و عقبماندگی میکشانَد. چقدر انتظار بکشیم؟ رها کنید؛ حالا من نمیگویم رابطهها را قطع کنید، نه؛ رابطهها هم باشد، [اگر] کسی میتواند کاری بکند، بکند، منتها دل نبندید به آنها، دل ببندید به داخل، در داخل، ظرفیّتها خیلی زیاد است. آقا! استاندار یک استان همین چندی پیش به بنده گفت که من در طول چند ماه توانستم در این استان ۹۰ هزار میلیارد تومان قرارداد ببندم. میدانید ۹۰ هزار میلیارد تومان یعنی چه؟ یعنی یکچهارم بودجهی کلّ کشور؛ یک استاندار این را میگوید؛ خب ظرفیّتهای ما اینها است. حالا اگر از این ۹۰ هزار میلیارد، فرض بفرمایید نصفش هم تحقّق پیدا نکند، دو سومش هم تحقّق پیدا نکند، ۳۰ هزار میلیارد تومان مگر کم است؟ این مال یک استان است. خب دنبال کنید، تحقیق کنید، پیگیری کنید، ظرفیّتهای کشور اینها است، از این ظرفیّتها باید استفاده کرد.
خب رونق تولید؛ یکی از راههای رونق تولید جلوگیری از واردات کالاهای تولید داخل است. چرا جلوگیری نمیکنند؟ من سؤال جدّی دارم از مسئولین محترم؛ نگذارید. کسانی هستند که با واردات تنفّس میکنند، حیاتشان، ثروت بادآوردهشان، امکاناتشان بستگی دارد به واردات؛ [لذا] نمیگذارند جلوی واردات زائد و بیرویه گرفته بشود؛ اینها مقّدمند یا آن جوان بیکار مقدّم است؟ جوان بیکار کشور با واردات بیرویّه که تولید داخلی را به شکست میکشانَد، بیکار میمانَد. علاج قطعی همین است که ما بتوانیم این برنامههای درست و این سیاستهایی را که ابلاغ شده است، به مسئولین محترم -چه به دولت، چه به مجلس- برنامهریزی کنیم و عملیّاتی کنیم و تحقّق ببخشیم؛ این راه برونرفت کشور از مشکلات است.
من به شما عرض بکنم در آخر صحبت، ظرفیّتهای ما زیاد است، ظرفیّتهای کشور خیلی زیاد است، ما به حول و قوّهی الهی، به کوری چشم آنهایی که نمیتوانند ببینند، از همهی مشکلات بیرون خواهیم رفت. خدا شماها را برای کشور نگه دارد، خدا انشاءالله شماها را حفظ کند، خدا انشاءالله به همهِی مسئولین دلسوز کشور توفیق بدهد تا بتوانند وظایفشان را به بهترین وجهی انجام بدهند. |
2,096 | 1398/08/08 | بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43866 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمدللّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیبین الطّاهرین المنتجبین سیّما بقیّة اللّه فی الارضین.
اوّلاً تبریک عرض میکنم به همهی شما جوانان عزیز، نورچشمان عزیز؛ چه جوانهایی که امروز درجه گرفتند و فارغالتّحصیل شدند و وارد جرگهی افسران جوان ارتش جمهوری اسلامی ایران شدند و چه جوانانی که امروز سردوشی گرفتند و راه را برای رسیدن به نقطهی فعّالیّت آغاز کردند؛ انشاءاللّه که همهی شما موفّق باشید. درجهبگیرانِ امروز -که امروز درجه گرفتید- دیروز سردوشی گرفتید، امروز افسر جوان ارتش جمهوری اسلامی شدید، فردا هم انشاءاللّه به توفیق الهی و به امید خدا، فرماندهان و مسئولان و مدیران قدرتمند نیروهای مسلّح کشورتان خواهید بود. میدان را هم خیلی خوب ترتیب دادید؛ نمایش زیبایی در میدان نشان داده شد؛ از ترتیبدهندگان این نمایش و اجراکنندگان آن هم متشکّرم.
یک نکتهی اصلی را اوّل عرض میکنم، بعد هم چند نکتهی دیگر را برای شما جوانهای عزیزمان. نکتهی اصلی این است که حضور در ارتش جمهوری اسلامی ایران صرفاً یک شغل نیست مثل بقیّهی مشاغلی که انسان به دنبال آنها میرود و مشغول میشود، بلکه به عهده گرفتنِ یک مسئولیّت مقدّس است. آن مسئولیّت مقدّس چیست؟ حفظ امنیّت. امنیّت از مهمترین و مؤثّرترین عوامل مورد نیاز یک جامعه است. اگر امنیّت در یک جامعهای نباشد، در آن جامعه هیچ کار درست و مثبتی نمیشود انجام داد؛ اگر امنیّت در یک جامعه نبود و کشور مورد تهدید دشمنان قرار گرفت، نه کار علمی و تحقیقی در آن کشور میشود درست انجام داد، نه فعّالیّت اقتصادی میشود انجام داد، نه کار فکری و فرهنگی میشود انجام داد. در محیط ناامن هر کسی به فکر حفظ جان خودش است. شما مجموعهی نیروهای مسلّح و ارتش جمهوری اسلامی ایران حافظان امنیّت این کشورید. این یک مسئولیّت فوقالعاده مهم، حسّاس، مقدّس و باارزش است؛ قدر این را باید بدانید؛ برای همین، اگر شما جوانها -که دلهای پاکی دارید، دلهای روشنی دارید- از همین حالا با این عمل قصد قربت بکنید، دارید عبادت میکنید. یعنی همین تمرین شما، سر کلاس رفتن شما، مأموریّتهایی که اجرا میکنید، کارهای بزرگی که انجام میدهید، همهی اینها عبادت محسوب میشود؛ وقتی کار، مقدّس شد، انسان قصد قربت کرد، میشود عبادت؛ بنابراین تفاوت اساسی، این است.
مسئلهی امنیّت، همان طور که اشاره کردم خیلی مهم است. بزرگترین لطمهای که دشمنان میتوانند به یک کشوری بزنند، این است که امنیّت آن کشور را سلب کنند. کاری که امروز شما میبینید در بعضی از کشورهای منطقهی ما دشمنان شروع کردهاند، دارند انجام میدهند، امنیّت را از مردمِ آن کشور میگیرند؛ عوامل این خباثتها هم شناختهشدهاند. در دنیا قدرتهای استکباریِ امروز، بیشتر از همه آمریکا، سرویسهای اطّلاعاتیِ غربی با پشتوانهی پولِ بعضی از کشورهای مرتجع منطقه دارند آشوب به پا میکنند در کشورهای همسایهی ما و نزدیک ما و کشورهای این منطقه؛ امنیّت را از بین میبرند؛ این بدترین دشمنی و خطرناکترین کینهورزی علیه یک ملّت است.
من همین جا از فرصت استفاده کنم، به دلسوزانِ این کشورها، مثل عراق، مثل لبنان که درگیر مشکلاتند، از همین جا بگویم اولویّتشان علاج ناامنی است؛ مردمشان هم باید بدانند که [هر چند] مطالباتی دارند و مطالبات بهحق هم هست، امّا این مطالبات فقط در چارچوب ساختارهای قانونی، قابل تأمین است. دشمن میخواهد ساختارهای قانونی را به هم بریزد. وقتی در یک کشوری ساختارهای قانونی وجود نداشت، خلأ به وجود آمد، هیچ کاری نمیشود کرد، هیچ اقدام مثبتی نمیشود کرد؛ برای کشور عزیز ما هم از این فکرها کرده بودند؛ خوشبختانه ملّت، بموقع به میدان آمد و هوشیار بود و نیروهای مسلّح هم حضور داشتند و خنثی شد؛ و این علاج برای همهی کشورهایی که دچار این مشکل هستند وجود دارد. این نکتهی اوّل؛ بدانید شماها حافظ امنیّتید، یعنی حافظ مهمترین داشتهی یک ملّت، که کلید داشتههای دیگر است.
نکتهی بعدی مقایسهی ارتش جمهوری اسلامی ایران با ارتشهای قدرتهای استکباری است. من با همهی ارتشهای دنیا کاری ندارم؛ نه میشناسیم همه را، نه دربارهی آنها حرفی میخواهیم بزنیم؛ بحث من ارتشهای استکباری است. یک مقایسهای بکنیم بین ارتشِ خودمان -که شماها جوانان و نونهالان و گلهای تازهروییدهی آن هستید- و ارتشهای استکباری؛ یک تفاوت ماهوی وجود دارد، یک تفاوت ذاتی و عمیق وجود دارد. ارتش جمهوری اسلامی ایران همان طور که تعریف کردیم، خود را حافظ امنیّت کشورش میداند؛ مسئولیت عمدهاش این است. مأموریّت ارتشهای قدرتهای استکباری در درجهی اوّل عبارت است از تهاجم، غصب، و ایراد ضربه به کشورهایی که میتوان به آنها به دلایلی و برای منافعی ضربه وارد کرد؛ این تفاوتش است.
ما هرگز در دورهی جمهوری اسلامی هیچ جنگی را شروع نکردیم؛ دفاع، در جای خود محکم و قدرتمندانه؛ امّا حمله و تجاوز، ابداً! در فلسفه و منطق ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مسلّحِ نظام جمهوری اسلامی ایران تجاوز وجود ندارد. امّا شما به ارتشهای کشورهای استکباری در همین صد سال اخیر نگاه کنید -که حالا این صد سال اخیر که میگویم، خود این حقیر بخش مهمّی از این صد سال را اطّلاع دارم، از نزدیک شاهد بودیم یعنی در زمان ما اتفاق افتاده- ردّ پای جنایات ارتشهای قدرتهای استکباری در این صد سال تقریباً در همه جای دنیا مشاهده میشود.
ارتش انگلیس در شبه قارّهی هند یعنی در پاکستان و هندوستان و بنگلادش امروز، در بِرمه و در کشورهای کوچک اقیانوس هند، آن چنان جنایتی در همین قرن یعنی در قرن بیستم انجام داده است که واقعاً انسان از یادآوری آنها مشمئز میشود که اینها چطور با نیروهای نظامی به ملّتی تهاجم کردند. قلمهای عجیبی از کشتار دستهجمعی در اینجا وجود دارد؛ این فقط یک بخش از کار بود. ارتش انگلیس در منطقهی شرق این کار را کرد؛ در طول این صد سال عین همین کارها را در غرب آسیا انجام دادند، عین همین کارها را در بخشی از شمال آفریقا انجام دادند؛ آن قدر جنایت کردهاند نسبت به ملّتها که هرگز از یاد ملّتها نخواهد رفت. البتّه سیاستمدارها -چه سیاستمدارهای خود آن کشورهای ضعیف و چه سیاستمدارهای کشور انگلیس- خواستند لابهلا(۲) کنند، یک جوری به فراموشی بسپارند، [امّا] قابل به فراموشی سپردن نیست؛ در تاریخها ثبت شده و ثبت خواهد ماند.
عیناً همین کار نسبت به ارتش فرانسه وجود دارد؛ فرانسویها که امروز صدای مباحث حقوق بشریشان و دموکراسیخواهیشان و امثال اینهایشان گوش فلک را کَر میکند، آن قدر جنایت در شمال آفریقا، در الجزایر، در مراکش، در تونس انجام دادند! در شرق آسیا در ویتنام قبل از آنکه آمریکاییها وارد ویتنام بشوند، فرانسویها آنجا جنایت کردند، جنایات بسیاری انجام دادند؛ در منطقهی شرق آسیا آمدند [جنایت کردند]؛ در همین سوریه و لبنان فعلی، ارتش فرانسه جنایات عجیبی انجام داده؛ آن قدر فشار بر این مردم وارد کرده! اینها مال این صد سال اخیر است. خاصیّت ارتشهای استکباری یک چنین خاصیّتی است.
نوبت به آمریکا هم که رسید که دیگر معلوم است؛ آمریکا در ماه اوت ۱۹۴۵ با یک بمب در شهر هیروشیما، به طور فوری و آنی، صد هزار نفر را کشت؛ وقتی این بمب در هیروشیما فرود آمد، در همان ساعت اوّل صد هزار نفر کشته شدند؛ البتّه بعدها دهها هزار نفر دیگر بمرور بر اثر مسمومیّتهای ناشی از امواج کذایی هستهای کشته شدند یا معیوب ماندند. بعد سه روز بعدش در شهر ناکازاکی مجدداً یک بمب دیگر انداختند، پنجاه هزار نفر هم در آنجا کشته شدند. سؤال شد که خب اگر شما میخواستید جنگ را خاتمه بدهید -آخر میگویند ما میخواستیم جنگ را تمام کنیم، جنگ بینالملل را میخواستیم با این کار خاتمه بدهیم- بمب اوّل کافی بود، این بمب دوّم را چرا انداختید در ناکازاکی؟ جواب این است: بمب اوّل با اورانیوم ساخته شده بود، بمب دوّم با پلوتونیوم ساخته شده بود، میخواستیم امتحان کنیم! ببینید، برای آزمایش بمب، جان ۱۵۰ هزار نفر در وهلهی اوّل نابود میشود، از بین میرود؛ طبیعت ارتش استکباری، ارتش بیدین، ارتش بیخدا، ارتش فاقد اخلاق این است؛ تفاوت ارتشها اینها است. البتّه اینها مثالهای محدودی است که من میزنم؛ اگر کسی بخواهد راجع به جنایات ارتشهای قدرتهای استکباری حرف بزند و از این صد سالی که من گفتم فراتر برود -در ظرف دویست سیصد سال- چندین کتاب میشود نوشت و باید نوشت.
خب، تکیهی این ارتشها [کجا است]؟ امکانات خود این ارتشها از کجا تهیّه میشود؟ تکیهی این ارتشها به دولتهای مستکبر است؛ یعنی مشکل کار از ناحیهی خود ارتش نیست، از ناحیهی تکیهگاه ارتش است، یعنی نظامهای استکباری. ببینید! راز اینکه من و شما اصرار داریم، تکیه میکنیم، تکرار میکنیم که ما به قرآن متّکی هستیم، ما نظام اسلامی میخواهیم، این است. بشریّت وقتی افتاد دست نظامهای بدون اخلاق، بدون دین، بدون جهتگیری درست، این میشود نتیجهاش، ارتشش میشود این. پشتوانهی این ارتشهایی که این همه جنایت کردند، قدرتهای سیاسیای بودند که بر این کشورها حاکم بودند؛ آنها این ارتشها را پشتیبانی کردند، این ارتشها هم به نوبهی خود، آن نظامها را نگه داشتند، حفظ کردند، این طبیعت کار است. البتّه در این طرف هم -در طرف نظام اسلامی- نظام اسلامی ارتش خودش را، نیروهای مسلّح خودش را، سپاه خودش را، بسیج خودش را، نیروی انتظامی خودش را ارج مینهد، ارزش میگذارد، برایشان اهمّیّت قائل میشود؛ نیروهای مسلّح هم جزو مهمّ مؤثّری از مجموعهی نظام جالب و زیبای جمهوری اسلامی هستند که از عناصر گوناگونی در صدر و ذیل خود و در طول و عرض خود تشکیل شده؛ این هم نکتهی بعدی.
نکتهی سوّم، خصوصیّاتی دربارهی ارتش جمهوری اسلامی؛ ارتش جمهوری اسلامی در طول این ۴۰ سال، با همهی وجود در خدمت انقلاب اسلامی قرار گرفت، همهی توان خودش را به میدان آورد. یک امتحان تاریخیای در مقابل مجموعههای داخل کشور قرار گرفت، هر کدام به نحوی از این امتحان بیرون آمدند؛ ارتش جمهوری اسلامی در این امتحان سرافراز شد؛ این، آن قضاوتی است که من میتوانم راجع به ارتش جمهوری اسلامی بکنم؛ از ساعت اوّل پیروزی انقلاب بلکه از اندکی قبل از پیروزی انقلاب که مجموعههای انقلابی ارتش آمدند خودشان را نشان دادند، بنده در جریان مسائل ارتش هستم تا امروز -۴۱ سال است- ارتش خودش را در این میدان بخوبی نشان داد.
اوّلاً تعداد بسیاری از عناصر ارتش دوران طاغوت که دین خودشان را، ایمان خودشان را حفظ کرده بودند، توانستند وارد میدان بشوند و ارتش جمهوری اسلامی را در واقع آنها شکل بدهند؛ شهید صیّاد، شهید ستّاری، شهید بابایی، یک خرده قدیمیتر از آنها شهید فلّاحی، شهید فکوری، مرحوم ظهیرنژاد، مرحوم سلیمی، عناصر ارتش دوران طاغوتند. شما میبینید این چهرههای درخشان توانستند به استقبال نظام جمهوری اسلامی بیایند و خیل عظیم ارتش را به دنبال خودشان بکشانند. وقتی که شهید بابایی فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود، بنده رفتم برای بازدید در آن پایگاه. مجموعهی پایگاه که فرماندهش آن وقت شهید بابایی بود و سرهنگ بود -مرد مؤمن، مرد انقلابی- مثل یک مجموعهی بسیجی اداره میشد؛ من رفتم از جاهای مختلفش بازدید کردم. شهید صیّاد، مظهر تحرّک انقلابی و ایمان و اعتقاد دینی بود. این یکی از کارها بود که از عناصر قبلی، افراد زیادی، تعداد بسیاری [به استقبال نظام جمهوری اسلامی آمدند]؛ حالا من از چند نفر اسم بردم؛ جمع مهمّی از اینها هم به رتبهی عالی شهادت رسیدند، بعضی هم در خدمات بودند و خدمت کردند و کار کردند و تلاش کردند که ما شاهد تلاشهای آنها بودیم.
ثانیاً در همهی میدانها ارتش جانفشانی کرد؛ در مقابلهی با تجزیهطلبانِ وابستهی به قدرتهای خارجی در اوایل انقلاب، در بعضی از بخشهای این کشور ارتش جزو نیروهایی بود که وارد میدان شد و تلاش کرد؛ در هشت سال دفاع مقدّس، حضور ارتش حضور چشمگیر بود؛ در مرزبانی سالهای بعد از پیروزی دفاع مقدّس همین جور؛ در پشتیبانی از جبههی مقاومت، ارتش نقش ایفا کرده که اینها ثبت شده و در وقت خودش در آینده اینها روشن خواهد شد و اعلام خواهد شد و نوشته خواهد شد و پخش خواهد شد.
ثالثاً ارتش در تواناییهای داخلی خود تحوّل ایجاد کرد؛ هم تحوّل در سازماندهی، هم تحوّل در تاکتیکهای عملیّاتی، هم تحوّل در ساخت و ساز، هم تحوّل در فکر و فرهنگ آحاد ارتشی. این روحیهی دینی، روحیهی ایمانی در دانشگاههای افسریِ ارتش جمهوری اسلامی، یک چیز بسیار برجسته و مهمّی است، آسان هم به دست نیامده؛ در طول زمان، فرماندهان مؤمن و لایق توانستهاند این سنّتها را این جور عمیق و پایدار به وجود بیاورند. جهتگیریهای ضدّدینیِ ارتش دوران طاغوت بکل ۱۸۰ درجه تغییر پیدا کرد، تبدیل شد به جهتگیریهای دینی و فرهنگی و اسلامی.
نکتهی بعدی دربارهی آینده است؛ خب طبیعتِ ارتش اسلامی را دانستیم؛ موجودیّت کنونی ارتش جمهوری اسلامی را هم در چند جملهی کوتاه عرض کردیم؛ نسبت به آینده وظایفی وجود دارد. عزیزان من! ببینید، یک ملّت آزاد یعنی چه؟ اینکه «آزادی یکی از ارزشها است»، آزادی یک ملّت به چیست؟ به کدام ملّت میگویند ملّت آزاد؟ ملّت آزاد آن ملّتی است که آزادانه اراده کند، آزادانه عمل کند و منافع حقیقی و ملّی خودش را تشخیص بدهد، و با آن استقلال اراده و استقلال عمل، آن منافع را برای ملّت خودش و برای کشور خودش تأمین کند؛ این ملّت آزاد به یک چنین چیزی احتیاج دارد؛ و این خصوصیّات و این مختصّات است که یک ملّت آزاد را به ما معرّفی میکند. اگر یک ملّتی توانست این تشخیص درست را بدهد و تصمیم بگیرد و تحت تأثیر تخریب محاسباتی دشمن قرار نگیرد، به نتایج خوبی دست خواهد یافت. تخریب محاسبات؛ ببینید یکی از کارهای دشمن این است که محاسبات مسئولان کشور و مؤثّران فکری کشور و در درجهی بعد آحاد ملّت را تغییر بدهد و در محاسبات اینها اثر بگذارد؛ مثل اینکه شما فرض بفرمایید بتوانید در رایانهی یک شخصی یک بدافزار را وارد کنید که همهی چیزهایی را که این رایانه به شما خواهد داد، عوضی بدهد، غلط بدهد؛ در رایانهی عمومی و کلّی مدیریّت یک کشور، در اندیشهی آنها، در محاسبات آنها گاهی دشمن تأثیر میگذارد. یک ملّت آزاد آن ملّتی است که این تأثیر را نپذیرد، به معنای واقعی کلمه آزادانه بیندیشد، آزادانه فکر کند و با شجاعت عمل کند و دنبال منافع ملّی خودش برود. خب، این به چه چیزی احتیاج دارد؟ به بصیرت.
اگر ما بصیرت نداشته باشیم، اگر ما بینش درست، چشم باز، هوشیاری لازم نداشته باشیم، نه درست منافع حقیقیمان را تشخیص میدهیم، نه درست راه رسیدن به این منافع را تشخیص میدهیم، نه درست آدمی را که باید این بار بزرگ را بر دوش بگیرد، میشناسیم. وقتی بصیرت نبود مثل انسانی است که چشم ندارد، راه را نمیبیند؛ بصیرت برای یک کشور، یک ملّت و آحاد یک مجموعه، به این اهمّیّت است. اگر چنانچه این مختصّات در یک کشوری، در یک ملّتی وجود داشت، آن وقت آن ملّت به نتایج مطلوب خود خواهد رسید؛ البتّه این یک الزاماتی را برای همهی مجموعهها به وجود میآورد؛ از جمله برای نیروهای مسلّحِ ما. نمیتوانیم این جوری فرض کنیم که کسانی دارای بصیرتند در کشور، نیروهای مسلّح هم چشمهایشان را ببندند و [بگویند] هر چه آنها گفتند؛ نه، این بصیرت، عمومی است؛ در نظام اسلامی این جوری است؛ در نظام اسلامی یکایک شماها باید ببینید، بیندیشید، فکر کنید، بشناسید، تشخیص بدهید و عمل کنید؛ احساس تکلیف بکنید و مراقب باشید که در محاسبات فکری شما، دشمن تأثیر نگذارد.
حالا از آنچه در این نکتهی اخیر عرض کردیم چند نتیجه به دست میآید: نتیجهی اوّل اینکه به دشمن نباید اعتماد کرد؛ خوشبینی سادهلوحانه نباید وجود داشته باشد.
دوّم اینکه از حرکات دشمن نباید چشم برداشت؛ باید دائم مراقب حرکات دشمن بود. یکی از بخشهای مهمّ نیروهای مسلّح ما، بخشهای اطّلاعات و آگاهیهای اطّلاعاتی است؛ چشم از حرکات دشمن نباید برداشت، باید همیشه مراقب برنامهها و نقشهها و حرکات دشمن بود.
سوّم اینکه، دشمن را حقیر و ناتوان نباید شمرد؛ به قول سعدی: دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد؛(۳) دشمن را با اندازههای خودش بشناسیم، خودمان را آماده کنیم برای دفاع از خود، در مقابل دشمن متجاوز.
و الزام بعدی [اینکه] عزیزان من! به پیروزیها نباید غرّه شد؛ پیروزیها با ارزش است، جای خوشحالی هم دارد امّا به پیروزی نباید غرّه شد. خیلیها هستند که اوّل پیروزی به دست میآورند ولی بعد از آنکه این پیروزی به دست آمد، به خاطر یک عاملی دچار مشکلی میشوند که حالا مثال معروف تاریخیاش جنگ اُحد زمان پیغمبر است که خود پیغمبر هم حضور دارد، خود پیغمبر هم در میدان است، مسلمانها هم پیروز میشوند امّا یک غفلت موجب میشود که این پیروزی تبدیل بشود به شکست و سردار بزرگی مثل حمزهی سیّدالشّهدا به شهادت برسد و بسیاری شهید بشوند، بسیاری زخمی بشوند و لشکر اسلام مغلوب بشود. پیروزی را باید حفظ کرد؛ حفظ پیروزی به این است که ما عوامل پیروزی را حفظ کنیم. عوامل پیروزی ایمان است، مجاهدت دائم است، تلاش مستمر است، وحدت و همافزایی است؛ اینها را نبایستی از دست داد.
عزیزان من! به سرگرمیهای حقیر مادّی هم نباید مشغول شد؛ خیلی از ما انسانها انگیزههای خوبی هم داریم، همّتهای بلندی هم داریم، گاهی اوقات سرگرمیهای کوچک مادّی و حقیر به نظرمان بزرگ میآید؛ دنبال یک مقام بودن، دنبال مال بودن، دنبال شهوات بودن ما را مشغول میکند؛ وقتی که [خود را] مشغول کردیم، از هدف بازمیمانیم، آنچه گفتیم که باید [برای آن] تلاش دائم باشد، از بین میرود و پیروزی از دست خواهد رفت. یعنی بنابراین بایستی توجّه بکنیم، عوامل پیروزی را باید حفظ کرد و به سرگرمیها مشغول نشد.
آن چیزی هم که در این زمینه مخصوص نیروهای مسلّح و نیروهایی حافظ امنیّت است این است که مراقب فتنه باشند. در قرآن یک جا میفرماید: اَلفِتنَةُ اَشَدُّ مِنَ القَتل،(۴) یک جا میفرمایید: اَلفِتنَةُ اَکبَرُ مِنَ القَتل؛(۵) «اَشَدّ» یعنی سختتر، «اَکبَر» یعنی بزرگتر. کشتار چیز بدی است، نامطلوب است امّا فتنه از آن بدتر است. خب اگر فتنه از قتل بدتر است، پس بایستی نیروهایی که حافظ امنیّت هستند آرایش لازم را، نظم لازم را برای مقابلهی با فتنه هم بگیرند، آمادگیهای خودشان را برای فتنه هم بایستی حفظ بکنند؛ این آن چیزی است که دستگاهها بایستی به آن توجّه داشته باشند.
و آخرین نکتهای که عرض میکنم مسئلهی امید به آینده است. در بیانات شما، در حرکات شما، در آنچه انسان از جوانهای کشور در بخشهای مختلف -چه نیروهای مسلّح، چه بسیاری از جوانهای بخشهای دیگر- مشاهده میکند، بحمداللّه جوانهای ما سرشار و لبالب از امیدند. به کوری چشم دشمن که میخواهد امید را در دلها از بین ببرد، این فروغ را، این روشنی را از دلها بزداید، بحمداللّه امید در کشور زیاد است؛ این امید را بایستی حفظ کرد و بایستی مطمئن بود به اینکه خدای متعال وعدهها را محقّق خواهد کرد.
امروز ما داریم در مقابل چشممان تحقّق وعدههای الهی را میبینیم. عزیزان! چه کسی تصوّر میکرد که رژیم صهیونیستیای که نیروهای مسلّح چند کشور از عهدهاش برنیامدند -در یک جنگ، نیروهای اسرائیلی توانستند نیروهای سه کشور عربی را در ظرف شش روز شکست بدهند؛ در یک جنگ دیگر، در ظرف حدود ده دوازده روز توانستند شکست بدهند- این نیروی مسلّح مسلّطی که سه لشکر از سه کشور از عهدهاش برنمیآمدند، به وسیلهی جوانان مؤمن حزباللّه وادار به عقبنشینی شد، شکست خورد، دستهایش را به علامت تسلیم بالا برد در ظرف ۳۳ روز! از این مهمتر، در مقابل جوانان باهمّت فلسطینی در غزّه ــ غزّهی یکوجبی ــ در ظرف ۲۲ روز در یک نوبت شکست خورد، در ظرف ۷ روز در یک نوبت دیگر شکست خورد و تقاضای آتشبس کرد؛ اینها را چه کسی تصوّر میکرد؟ وقتی که ایستادگی بود، وقتی که صبر بود، وقتی که توکّل به خدا بود، وقتی که باور به وعدههای الهی بود، این پیش میآید؛ اینها را ما در مقابل چشم خودمان مشاهده کردیم، بعد از این هم همین خواهد بود.
امروز داریم میبینیم استکبار با هزینههای سنگینی که در منطقهی غرب آسیا ــ منطقهی ما ــ انجام داده است، تا امروز ناکام بوده! این را خودشان دارند میگویند؛ میگویند ما هفت هزار میلیارد دلار اینجا خرج کردیم و هیچ چیز دستمان نیست؛ خودشان دارند اقرار میکنند؛ این نشاندهندهی این است که میتوان به قدرت معنوی ایمانی اعتماد کرد، تکیه کرد و به آینده امیدوار بود و من به شما عرض کنم، این راهپیماییهای بازگشتی که این روزها در غزّه انجام میگیرد، یک روزی به بازگشت فلسطینیها به طور واقعی به سرزمینشان منتهی خواهد و صاحبان سرزمین به [آن] زمین برخواهند گشت؛ انشاءاللّه. از خداوند متعال توفیقات خودش را برای یکایک شما و خانوادههایتان مسئلت میکنم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
|
2,097 | 1398/07/27 | بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43795 |
در جمع هیئتهای دانشجویی از سراسر کشور
بسماللهالرّحمنالرّحیم
بنده همین اندازه خواستم به شما جوانهای عزیز، برادران و خواهران، فرزندان عزیز خوشامد عرض بکنم؛ خیلی خوش آمدید. امروز شما جلسهی بسیار خوبی به مناسبت اربعین، اینجا تشکیل دادید و حقیقتاً بنده استفاده کردم و بهره بردم از روحیهی شما، از معنویّت شما، از صفای شما. و هرجا شما جوانها حضور داشته باشید، حضور صفا است، حضور نورانیّت دلها است و بسیار مغتنم است.
یکی دو نفر از برادران عزیز، گفتند شما صحبت کنید؛ ما مکرّر داریم صحبت میکنیم، بنده زیاد صحبت میکنم. آن مقداری که من و امثال من صحبت میکنیم اگر نصف آن، کار کنیم، همهی دنیا آباد میشود. دعا کنید که خدای متعال به ما توفیق بدهد بتوانیم صراط مستقیم حق را همچنانکه تا امروز به توفیق الهی، فضل الهی شناختهایم تا آخر عمرمان بشناسیم و در آن راه حرکت کنیم و ثابتقدم باشیم. من برای شماها همیشه [دعا میکنم]؛ یعنی هیچ شب و روزی نیست که برای شما جوانها این دعا را نکنم که بگویم خدای متعال شما را در این راه ثابتقدم بدارد و بدانید که اگر انشاءالله در این راه شماها ثابتقدم باشید کشور اصلاح میشود، دنیا اصلاح میشود و بشریّت اصلاح خواهد شد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته |
2,098 | 1398/07/22 | بیانات در عیادت از حضرت آیتالله مکارمشیرازی | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43783 |
حضرت آیتالله خامنهای: سلام علیکم.
آیتالله مکارمشیرازی: سلام علیکم؛ صبّحکمالله بالخیر و العافیة. ممنونم، متشکّرم؛ حالتان خوب است انشاءالله؟ راضی به این زحمت نبودم.
حضرت آیتالله خامنهای: ما جنابعالی را خیلی دوست داریم زیارت کنیم، امّا نه اینجا!
آیتالله مکارمشیرازی: بزرگوارید؛ تشریف آوردن شما بهترین دارو و درمان است.
حضرت آیتالله خامنهای: انشاءالله که خداوند تفضّل کند، لطف کند، هر چه زودتر عافیت کامل به جنابعالی عنایت کند.
آیتالله مکارمشیرازی: گفتهاند که چند روز دیگر ما مرخّص میشویم.
حضرت آیتالله خامنهای: انشاءالله، به سلامتی و عافیت.
آیتالله مکارمشیرازی: حضرتعالی حالتان خوب است؟
حضرت آیتالله خامنهای: الحمدلله، الحمدلله؛ ما اوّلی که شنیدیم، خیلی نگران شدیم؛ بعد الحمدلله خبرهای خوب رسید و گفتند حالشان خوب است.
آیتالله مکارمشیرازی: الحمدلله.
حضرت آیتالله خامنهای: امیدواریم انشاءالله که خداوند به جنابعالی هر چه سریعتر عافیت بدهد؛ وجود شما، وجود بسیار بابرکتی است.
آیتالله مکارمشیرازی: [این] حسن ظنّ جنابعالی است.
حضرت آیتالله خامنهای: حقیقتاً این جور است که حضرتعالی وجود بابرکتی هستید؛ و امیدواریم انشاءالله این برکت برای حوزه و برای مردم ادامه پیدا کند و انشاءالله با حال خوش، با قوّت و توانایی از بیمارستان بیرون بیایید.
آیتالله مکارمشیرازی: از برکت دعای حضرتعالی.
حضرت آیتالله خامنهای: انشاءالله؛ البتّه من که دعا کردهام و باز هم دعا میکنم و انشاءالله که خداوند متعال سریعتر جنابعالی را بهبود کامل ببخشد؛ خدا انشاءالله جنابعالی را عافیت سریع بدهد. ادام الله بقائکم انشاءالله، مرحمت عالی زیاد.
آیتالله مکارمشیرازی: یا الله، فیامانالله.
|
2,099 | 1398/07/21 | بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امامحسین(ع) | https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43767 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة اﷲ فی الارضین.
السّلام علی الحسین و علی علیّبنالحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الَّذین بذلوا مهجهم دون الحسین (علیه السّلام).
اوّلاً تبریک عرض میکنم این مراسم را، این روز را به شما جوانان عزیز و میوههای دل ملّت انقلابی ایران و انشاءالله ثمرات شیرین شجرهی طیّبهی انقلاب؛ هم به جوانانی که تحصیلاتشان را تمام کردند و درجه گرفتند و به جَرگهی پاسداران انقلاب اسلامی پیوستند و هم به جوانانی که وارد این عرصه شدند و امروز سردوشی گرفتند و انشاءالله تحصیلات خودشان را در این دانشگاهِ بابرکت ادامه خواهند داد.
من امروز دربارهی دو سه مطلب با شما عزیزان صحبت میکنم: یکی دربارهی خود این دانشگاه، یکی دربارهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یکی هم دربارهی یک مسئلهی اساسی مربوط به نظام جمهوری اسلامی و کشور.
در مورد این دانشگاه -چه دانشگاه جامع، چه دانشگاه تربیت افسری امام حسین (علیه السّلام)- باید عرض بکنیم که یکی از برکات بزرگ الهی است بر همهی کسانی که در این دانشگاه تحصیل میکنند یا در این دانشگاه خدمت میکنند یا از برکات دانشآموختگان این دانشگاه انشاءالله بهره خواهند برد؛ یک برکت الهی است. این دانشگاه، دانشگاه مهمّی است؛ من اصرار دارم برای اینکه مسئولان محترم سپاه تمرکز کنند بر روی مسائل این دانشگاه، برای اعتلای این دانشگاه و ارتقای این دانشگاه. البتّه گزارشی که فرماندهی محترم اینجا ارائه کردند، گزارش خوبی بود، نویدبخش است، نشاندهندهی پیشرفت است؛ مراسمی هم که شما اجرا کردید، نشانهی تداوم ابتکارات جوانان سپاهی است و مراسم امروز، مراسم زیبا و پُرمغز و پُرمضمونی بود لکن همین طور که بارها تأکید کردیم، تکرار کردیم، خرسندیم، افتخار میکنیم امّا قانع نیستیم؛ بایستی همچنان این حرکت پیشرفت ادامه پیدا کند؛ هم در سطح علمی و تربیتی دانشگاه و هم در موضوعات دیگری که عرض میکنم. از جمله نظام جذب و عضویابی خیلی مهم است؛ بایستی بر روی آن تکیه کرد، تأکید کرد. برنامههای آموزشی عمیق؛ برنامههای آموزش بایستی جدّاً دارای عمق باشد.
مواردی که فرمانده سپاه اشاره کردند، موارد مهمّی است؛ همین طور که گفتند، درست است؛ آیندهی علمی بشریّت و جهان به سمت این مسائلِ نوپدید است، ما هم در این مسائل بحمدالله عقب نیستیم. بایستی هر چه ممکن است بر روی این مسائل تکیه بشود: آموزش عمیق، تربیت جامع، تخصّص لازم در مدیران مجموعه، ضابطهگرایی. از جملهی چیزهایی که بنده تأکید میکنم، نظاممند بودن و ضابطهگرایی در همهی مسائل این دانشگاه [است] و در عین حال، با وجود ضوابط مستحکم و نظام مستحکم منضبط، ارتباط عاطفی و برادرانه بین فرماندهان و مدیران و مجموعه؛ همان چیزی که خصوصیّت سپاه پاسداران از اوّلِ تشکیلِ سپاه بود که فرماندهانِ عالیِ سپاه، برادرانه با آحاد افراد سپاهی برخورد میکردند. یکی از نکات هم این است که اساتید مشغول در این دانشگاه، اساتید عمیقاً مؤمن به مسائل انقلاب، مؤمن به سپاه پاسداران انقلاب، روی این مسائل باید تمرکز کنند؛ دوستان عزیز ما، برادران عزیز ما، مسئولان سپاه، متمرکز بشوند بر روی مسائل این دانشگاه؛ این دانشگاه خیلی مهم است و انشاءالله نقش ایفا خواهد کرد در مسائل اساسی کشور. |