Unnamed: 0
int64
0
2.35k
date
stringlengths
10
10
topic
stringlengths
21
91
url
stringlengths
48
49
text
stringlengths
1
107k
1,900
1395/03/29
بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه‌ها
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33445
در روز دوازدهم ماه مبارک رمضان؛ در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله) [PDF Mobile] بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید برادران و خواهران عزیز. همان‌طور که مکرّر عرض کردیم، این جلسه یک جلسه‌ی نمادین است؛ درواقع نشان‌دهنده‌ی احترام و تکریم و تعظیمی است که ما برای علم و استادان علم و دانشگاه قائل هستیم. خب فرصت بسیار خوبی هم هست برای بنده که با شنیدن فرمایشات سخنرانان محترم، تصویر اجمالی‌ای از فضای گفتمانی علمی و فکری دانشگاه‌های کشور را به دست بیاورم. یعنی آنچه دوستان بیان کردند، علاوه بر اینکه محتوای مطالب، مطالب مفیدی بود و ان‌شاءالله ما اینها را دنبال میکنیم و به مسئولین منتقل میکنیم، نشان‌دهنده‌ی فضای کلّی دانشگاه‌های کشور هم تاحدودی هست، لذا برای بنده مفید است.  ضمناً عرض بکنیم، سؤال میکنند و به بنده منتقل میشود این سؤال که راه‌های اطّلاعاتی فلانی چیست؟ راجع به دانشگاه و راجع به علم و راجع به وضعیّت موجود و مانند اینها که بنده گاهی صحبت میکنم، از چه طرقی، از چه کانال‌هایی [اطّلاعات به دست می‌آورم‌]؟ در جواب عرض میکنم که عمدتاً مربوط میشود به درون خود دانشگاه‌ها؛ یعنی ارتباطی که با ما گرفته میشود از طریق اساتید، از طریق دانشجویان، از طریق مدیران و مسئولان دستگاه‌های علمی کشور و دانشگاهی کشور؛ یعنی یک طیف وسیعی از شبکه‌های ارتباطی به ما کمک میرسانند برای اطّلاع پیدا کردن از واقعیّتهای دانش و دانشمند و دانشگاه و مانند اینها؛ چه گزارشهای رسمی دولتی‌ای که وزرای محترم به ما گزارش میدهند در برهه‌های مختلف، یا ما گزارش میخواهیم، یا به مناسبتهای مختلفی به ما گزارش میدهند؛ یا ارتباطات مردمی که از سوی اساتید هست، از سوی دانشمندان هست، از سوی دانشجویان هست و افراد مرتبط با دانشگاه که یک چیزی میدانند، به ما اطّلاع میدهند و استفاده میکنیم؛ چه از همین پایگاه‌های استنادی‌ای که ایشان اسم آوردند که ترجمه میکنند و برای من می‌آورند، از آنچه یونسکو درباره‌ی ما گفته و آنچه آی‌اس‌آی(۲) گفته یا اسکوپوس(۳) گفته؛ بنده [اینها را] در اختیار میگیرم. اطّلاعات ما کانال‌هایش اینها است. بنابراین تضارب و تداخل این موارد اطّلاعاتی، یک حالت اطمینانی به انسان میدهد که آنچه میدانیم درست است.  مطلبی که میخواهم عرض بکنم این است که یکی از وظایف دانایان و خردمندان و نخبگان یک کشور، نگاه به آینده است. ما میخواهیم بیست سال بعد چه‌جور ایرانی داشته باشیم، این مهم است. اگر درباره‌ی اقتصاد بحث میکنیم، درباره‌ی علم بحث میکنیم، درباره‌ی فنّاوری بحث میکنیم، درباره‌ی اخلاق و معرفت بحث میکنیم، هدف این است که معلوم باشد ما برای مقطع بیست سال بعد چه‌جور ایرانی را میخواهیم. خب حالا ما چشم‌انداز بیست‌ساله را ده یازده سال قبل از این مطرح کردیم که تا ۱۴۰۴ [است‌]؛ خیلی خب، حالا البتّه ارزیابی‌ها مختلف است که در این ده سالی که گذشته، آیا به قدر ده سال پیش رفتیم یا به قدر پنج سال پیش رفتیم یا به قدر دوازده سال و پانزده سال پیش رفتیم؛ نظرات مختلف است. ما چه‌جور ایرانی را میخواهیم بیست سال بعد داشته باشیم. بیست سال بعد دانشجویان امروز در مسندهای مدیریّتی قرار دارند، کشور را اداره میکنند؛ اهمّیّت کار شما استادان و مسئولان دانشگاه‌ها اینجا است؛ یعنی این کسانی که امروز دانشجوی شما هستند، بیست سال بعد اینها رئیس‌جمهورند، وزیرند، نماینده‌ی مجلسند، مدیر فلان دستگاهند، یعنی کشور دست اینها است؛ شما میخواهید بیست سال بعد چه داشته باشید؟ این نقطه‌ی بسیار مهمّی است، سؤال مهمّی است، دغدغه و اشتغال ذهنی مهمّی است که دانایان کشور و خردمندان کشور که شماها از آن جمله هستید، نمیتوانند نسبت به آن چشم‌پوشی کنند.  اگر ما برای بیست سال بعد یک تصویر اجمالیِ مطلوبی مورد نظرمان هست، وظیفه بر دوش این زنجیره‌ی علم و معرفت است، از آموزش‌وپرورش بگیریم تا دانشگاه؛ مسئولیّت به عهده‌ی اینها است، اینها هستند که نسلی را که بیست سال بعد سررشته‌ی امور را در دست دارد، امروز میخواهند تربیت کنند.  آیا بیست سال بعد ما ایرانی با این خصوصیّاتی که عرض میکنم میخواهیم؟ ایران مقتدر؛ بیست سال بعد ایرانی مقتدر [میخواهیم‌]؛ مقتدر، یعنی از تهدید دشمنان ریز و درشت احساس هراس نکند، احساس واهمه نکند، به اقتدار خودش متّکی باشد؛ ایرانی مقتدر. ایرانی مستقل؛ گاهی یک کشوری احساس هراس هم نمیکند از ناحیه‌ی دشمنان بیرونی امّا به اتّکاء یک قدرتی؛ مثل کودکی که به اتّکاء پدرش احساس امنیّت و قدرت میکند. آیا میخواهیم این‌جوری باشیم؟ یا نه، میخواهیم ایرانی باشد که اقتدارش به اتّکاء خودش باشد، مستقل باشد، استقلال داشته باشد؟ ایرانی متدیّن؛ ایرانی ثروتمند؛ ایرانی برخوردار از عدالت، عدالت اقتصادی، عدالت اجتماعی، عدالت قضائی؛ ایرانی با یک حکومت مردمی؛ ایرانی با حکومتی پاک، جهادگر، دلسوز و پرهیزکار؛ این‌جور ایرانی میخواهیم؛ که این البتّه یک چیز مطلوبی است.  یا نه، اهمّیّت نمیدهیم به این عناصری که گفته شد؛ به این نکاتی که گفته شد خیلی اهمّیّت نمیدهیم یا حتّی با بعضی از آنها مخالفیم؛ [یعنی] ایرانی میخواهیم که در آن رونق اقتصادی و رفاه اقتصادی باشد ولو به‌صورت وابسته‌ی به دیگران. البتّه چنین چیزی امکان هم ندارد و حالا [خود] این بحث دارد که کشوری که از لحاظ اقتصادی وابسته‌ی به دیگران است امکان رفاه اقتصادی ندارد؛ بله، قلّه‌های ثروت در آنجاها به وجود می‌آید امّا اینکه کشور برخوردار از رفاه و آرامش فکری و اقتصادی باشد، چنین چیزی امکان ندارد. حالا فرض کنید ما میخواهیم وابسته باشیم و از لحاظ سیاسی مشکلی در وابسته بودن نمی‌بینیم؛ کمااینکه الان بعضی‌ها صریحاً همین حرف را میزنند؛ کشوری تک‌محصول -تقریباً مثل الان- متّکی به نفت و خام‌فروشی؛ کشوری از لحاظ فرهنگی رها شده؛ کشوری مبتلا به گسست‌های اجتماعی، گسست‌های قومی، گسست‌های دینی و مذهبی، گسست‌های سیاسی؛ کشوری با حاکمیّت اشرافی، با قلّه‌های ثروت از قبیل آنچه در آمریکا [وجود دارد] -وال‌استریت(۴) ایرانی- در مقابل فقر و محرومیّت عدّه‌ی کثیری؛ کشوری با این خصوصیّات و این‌جور چیزی میخواهیم. در آمریکا طبق همین اخبار آشکار، هوا که گرم میشود، عدّه‌ای از گرما میمیرند؛ خب از گرما که در خانه‌ها کسی نمیمیرد؛ این یعنی بی‌خانمانی، یا وقتی سرما میشود از سرما کسان زیادی میمیرند -که آمارهایش گاهی از دستشان در میرود و گفته میشود و خیلی اوقات هم گفته نمیشود- این یعنی بی‌خانمانی. در کشوری با آن ثروت -آمریکا کشور ثروتمندی است- این معنایش این است که قلّه‌هایی وجود دارد و در کنار این قلّه‌ها درّه‌های بدبختی و نابسامانی و فقر و محرومیّت وجود دارد. خب ما چه میخواهیم؟ البتّه بین این دو شکل، صُوَر و اَشکال گوناگون متوسّطی هم وجود دارد.  اگر ما میخواهیم به آن شکلی که اوّل تصویر کردیم، ایران بیست سال بعد ما ایرانی باشد که از لحاظ مادّی و معنوی برخوردار باشد، پیشرفته باشد، مقتدر باشد، باعزّت باشد، از لحاظ وضعیّت داخلی برخوردار از خیرات و مبرّات باشد -هم از خیرات و مبرّات مادّی، هم از خیرات و مبرّات معنوی؛ تدیّن که گفتیم یعنی خیرات و مبرّات معنوی- این احتیاج دارد به یک کارهایی، و عمده‌ی این کارها در دانشگاه‌ها است. علّت اینکه من روی دانشگاه و روی استاد و روی وزرای محترم دانشگاهی تکیه دارم و حسّاسیّت دارم این است. حالا یکی از این آقایان راجع به کارآمدی گفتند؛ خب، کارآمدی بر دوش کیست؟ همه‌ی زحمتی که ما داریم میکشیم برای همین است که این کارآمدی به وجود بیاید. کارآمدی را چه کسی [محقّق] میکند؟ آن انسان عالم، صبور، مجاهد فی‌سبیل‌الله، برای خدا کار بکن، که برای خودش کیسه ندوخته و کار را بلد است و وارد میدان میشود و شجاعانه انجام میدهد، کارآمدی کار او است. ما دنبال این هستیم. این کجا تربیت میشود؟ عمدتاً در دانشگاه‌ها. پس مسئله برمیگردد به دانشگاه؛ باید دانشگاه را آراسته‌ی به آن خصوصیّاتی کرد که کشور فردا، کشورِ بیست‌سال بعد و ایران بیست‌سال بعد به آن احتیاج دارد. مسئله‌ی دانشگاه این‌قدر مهم است.  خب، این چیزهایی که ما گفتیم الزاماتی دارد، این الزامات را من در چند سرفصل خلاصه کرده‌ام: پیشرفت علمی لازم است، انضباط اخلاقی لازم است، خویشتن‌داری دینی در محیط دانشگاه لازم است، بصیرت سیاسی لازم است، احساس هویّت و افتخار به هویّت لازم است. دانشجوی ما باید احساس هویّت ایرانی اسلامی بکند و به آن افتخار بکند. اینها چیزهای واجب و لازمی است که باید مراعات بشود تا آنچه میخواهیم تحقّق پیدا کند؛ هرکدام نباشد، یک پایه لَنگ است. حالا اگر مجال شد درباره‌ی هرکدام چند کلمه‌ای عرض میکنیم.  خب، اینکه بنده گاهی اوقات راجع به این اردوهای مختلط و کارهای خلاف و این‌چیزها مدام تذکّر میدهم، این را حمل بر خشکه‌مقدّسی نکنند؛ اینها ایراد به وجود می‌آورد، اینها اشکال به وجود می‌آورد و محیط دانشگاه را از آن شکلی که باید و لازم است خارج میکند. اینکه ما در مقابل این‌چیزها بی‌تفاوت باشیم، درست نقطه‌ی مقابل آن‌چیزی است که ما امروز از دانشگاه توقّع داریم و در دانشگاه‌هایمان به آن نیاز داریم.  درباره‌ی مسئله‌ی پیشرفت علمی، آقایان صحبتهای خیلی خوبی کردند؛ یعنی این مطالبی که آقایان و خانمها در بخشهای مختلف فرمودند، حرفهای بسیار خوبی بود؛ این نشان‌دهنده‌ی یک حرکت علمی است. حدوداً از اوّل دهه‌ی ۸۰ به این‌طرف که مسئله‌ی علم و پیشرفت علمی مطرح شد -آن‌طور که در ذهنم هست گمان میکنم اوّل در دانشگاه امیرکبیر بنده این مسئله را مطرح کردم و دنبال‌گیری کردیم- به‌معنای واقعی کلمه یک حرکتی به وجود آمد و چون زمینه و استعداد و ظرفیّت آن در کشور وجود داشت، رشد علمی رشد بسیار خوبی شد. مسئله‌ای که بنده رویش تکیه میکنم، مسئله‌ی سرعت رشد است. در یکی از جلساتی که باز هم رؤسای دانشگاه‌ها و اساتید بودند، بنده راجع به سرعت رشد و اینکه این سرعت کم شده، تذکّری دادم؛(۵) وزیر محترم به من نامه نوشتند که «نه، رشد ما ادامه دارد» و آمارهایی را هم ذکر کرده بودند. من میدانم رشد ادامه دارد؛ بحث من بر سر این نیست که ما رشد علمی نداریم؛ چرا، خب من دارم میبینم که داریم؛ بحث من بر سر سرعت این رشد است؛ سرعت ما کم شده. ما امروز احتیاج داریم به اینکه این رشد را سرعت ببخشیم. ببینید؛ مثلاً در یک مسابقه‌ی اتومبیل‌رانی که همه دارند با سرعت ۲۵۰ یا ۳۰۰ حرکت میکنند، جنابعالی اگر در آن خطوط جلو باشی، [سرعتت] همان ۲۵۰ یا ۳۰۰ باشد عیبی ندارد؛ امّا اگر در آخر خط هستید، در قسمتهای عقب قرار دارید، دیگر سرعت ۲۵۰ به دردتان نمیخورد؛ اگر با [سرعت‌] ۲۵۰ و ۳۰۰ که آن جلویی دارد حرکت میکند شما هم حرکت بکنید، همیشه عقبید؛ باید سرعتت را زیاد کنی تا برسی جلو؛ وقتی جلو رسیدی، خیلی خب همگام با آنها پیش برو. بعضی از آقایان -که خب البتّه در پایگاه‌های استنادی هم ذکر شده- الان هم گفتند که در برخی از کشورهای اروپایی سرعت رشد علمی کاهش پیدا کرده؛ این را ما میدانیم. این علّتش این است که آنها از ظرفیّتهای خودشان استفاده کردند، وقتی ظرفیّتها مورد استفاده قرار گرفت و پُر شد، خب دیگر جایی برای پیشرفت نیست، معلوم است؛ اگرچه علم هیچ‌وقت متوقّف نمیشود. ما این‌جور نیستیم؛ ما را عقب نگه داشتند؛ ما اقلاًّ شصت هفتاد سال بر اثر حکومتهای فاسد، حکومتهای خائن، حکومتهای غافل -حدّاقلّش غفلت است- عقب نگه داشته شدیم؛ ما عقبیم. ما اگر بخواهیم در این مسابقه‌ی جهانی جلو برویم، نمیتوانیم با همان سرعت رشدی که [آنها] آن جلوها دارند حرکت میکنند، حرکت کنیم؛ سرعت رشد را باید افزایش بدهیم. این را من مطالبه میکنم؛ و الّا من میدانم رشد هست. رشد را بایستی سریع کرد. البتّه در مورد رشد، ما در رتبه‌ی چهارم دنیاییم؛ این را آقای وزیر هم به من گزارش کردند،(۶) خود بنده هم در گزارشی که از یکی از پایگاه‌های استنادی آورده بودند، همین را دیده بودم. بله، ما در رتبه‌ی چهارم هستیم؛ امّا این کافی نیست، باید حرکتمان را سریع کنیم.  احساس هویّت؛ گفتیم [دانشجویان‌] باید احساس هویّت کنند. ما باید واقعیّتهای کشور را بدانیم؛ آنچه امروز گفته شد بخشی از واقعیّتها بود: اینکه ما در بخش فضا این کارها را کرده‌ایم، در بخش نانو این کارها را کرده‌ایم، در بخش هسته‌ای این کارها را کرده‌ایم، در بخش زیست‌فنّاوری این کارها را کرده‌ایم، در بخش پزشکی این‌جور پیش رفته‌ایم؛ اینها چیزهایی است که بایستی گفته بشود. استاد میتواند در زمینه‌ی احساس هویّت در دل دانشجو تأثیر بگذارد تا احساس کند هویّت با ارزشی دارد و به آن افتخار بکند. اینکه استاد ما در داخل کلاس دل دانشجو را خالی کند و مدام بگوید «شما کوچکید، شما حقیرید، شما عقب‌مانده‌اید» خیانت است؛ این بی‌تعارف خیانت است. اینکه استاد ما دانشجوی نخبه را تشویق کند که «آقا! اینجا مانده‌ای چه‌کار کنی؟ بلند شو برو [خارج‌] استفاده کن!»، خب اینجا بهترین دانشگاه‌های کشور با هزینه‌ی زیاد این دانشجو را آماده کرده‌اند، پرورش داده‌اند؛ آن‌وقتی‌که وقت استفاده و میوه‌چینیِ از این نهال با ارزش است، برود میوه‌اش را جای دیگر بدهد؟ این خیانت است. معنای احساس هویّت این است: دانشجو احساس کند که ایرانی بودن و مسلمان بودن و انقلابی بودن یک افتخار است و به این افتخار کند. بله، عقبیم امّا نیرو داریم، تلاش داریم، انرژی داریم، جوانی داریم، حرکت میکنیم، میرویم به جلو و میرسیم. اینکه من گفتم زبان فارسی -که مجری محترم برنامه اشاره کردند- منظورم بحث زبان فارسی نیست؛ البتّه زبان فارسی خیلی چیز ارزشمندی است و ما در جای خود درباره‌اش زیاد تأکید کرده‌ایم، حرف من این است که ما از لحاظ علمی به جایی برسیم که دیگری اگر بخواهد آن دانش را و آن رتبه‌ی بالا را یاد بگیرد مجبور باشد بیاید زبان فارسی یاد بگیرد. همچنان‌که شما امروز در بخشی از علوم اگر بخواهید به تازه‌های علمی دست پیدا کنید مجبورید زبان انگلیسی یا زبان فرانسه را مثلاً یاد بگیرید؛ حرف من این است؛ ما باید کشور را به اینجا برسانیم. بله، ما انرژی داریم، توان داریم، ظرفیّت داریم، عقب هستیم امّا خودمان را به جلو میرسانیم؛ کمااینکه خیلی عقب‌تر بودیم، خودمان را به اینجا رساندیم که امروز هستیم. حرف من این است.  خب حالا من البتّه اینجا آمارهایی را مطرح کردم که دیگر لزومی ندارد [بگویم‌]، بعضی‌هایش را آقایان گفتند. مراکز قضاوت جهانی -ازجمله همین پایگاه‌های استنادی؛ ازجمله مجلّات مربوط به علم، مجلّه‌ی سایِنس،(۷) مجلّه‌ی نِیچر(۸)- آنچه درباره‌ی ایران ذکر کرده‌اند نشان‌دهنده‌ی اعجاب آنها است. حالا مثلاً ازجمله یک مؤسّسه‌ی علم‌سنجی در کانادا میگوید که «پیشرفتهای علمی ایران خیره‌کننده است»، آن‌وقت جالب، جمله‌ی بعدش است که میگوید «و مایه‌ی نگرانی غرب است»! خب اگر شما انسانید چرا نگران میشوید؟ [اگر] یک ملّتی از لحاظ علمی پیشرفت کند شما باید نگران بشوید؟ مجلّه‌ی دیگر علمی معروف دنیا -مجلّه‌ی سایِنس- [مینویسد] «ایران قدرت نوظهور علمی است»؛ این را نوشتند، ثبت کردند، منتشر کردند: قدرت نوظهور علمی. آن‌طور که به من گزارش داده‌اند و برای من نوشته‌اند، یونسکو در ۲۰۱۵ [میلادی‌] -یعنی همان پارسال- یک گزارشی داده در مورد چشم‌انداز علم تا سال ۲۰۳۰؛ در این گزارش میگوید ایران به دنبال تبدیل اقتصاد منبع‌محور به اقتصاد دانش‌محور است. این همان نکته‌ای که ما روی آن مکرّر تکیه کردیم و امروز هم بعضی از آقایان اینجا اشاره کردند. بله، اقتصاد دانش‌محور که بنده این‌همه تأکید میکنم به‌خاطر این است. میگوید «تحریم مؤثّر بود؛ تحریم به ایران به‌طور غیر مستقیم کمک کرد که به این فکر بیفتد که بایستی اقتصاد را دانش‌محور کرد». گزارش یونسکو میگوید که اولویّتهای ایران در زمینه‌ی مسائل علمی، سلول‌های بنیادی است، هسته‌ای است، هوافضا است، تبادل انرژی است، فنّاوری اطّلاعات است. همه‌ی اینها را دارند در زیر ذرّه‌بین مطالعه میکنند، نگاه میکنند. این کارهایی که ما داریم انجام میدهیم کارهای مهمّی است. خب دانشجوی ما اینها را باید بداند؛ وقتی دانست احساس هویّت میکند، احساس شخصیّت میکند و به خودش، به ایرانی بودنش، به متعلّق به انقلاب بودنش افتخار میکند.  البتّه احساس هویّت ما فقط در زمینه‌ی علم نیست؛ ما در زمینه‌ی سخن نو -همین که ایشان گفتند: هین سخن تازه بگو-(۹) سخن تازه گفته‌ایم. فکر مردم‌سالاری همراه با معنویّت و دین یک فکر نو در دنیای امروز است. تصوّر نشود که فکر گرایش به معنویّت یک امر قدیمی و ارتجاعی و به قول آقایان دِمُده‌شده و مانند این حرفها است؛ نخیر، امروز دنیا به‌خاطر خلأ معنوی در تلاطم است و این را قبول دارند؛ این را دارند میگویند، تکرار میکنند؛ منتها از کجا معنویّت بیاورند؟ معنویّت را که نمیشود مثل آمپول تزریق کرد به ملّت؛ ندارند، گرفتارند و البتّه گرفتارتر هم خواهند شد. اینکه ما آمدیم یک مردم‌سالاریِ همراه با دین، همراه با معنویّت به وجود آوردیم، به‌معنای واقعی کلمه مردم‌سالاری است؛ در جاهای دیگر، مردم‌سالاری در واقع حزب‌سالاری است. در غرب حزب هم به‌معنای یک مجموعه و شبکه‌ی منتشره در مردم نیست؛ نه در آمریکا، نه در انگلیس، نه در جاهای دیگر. این را توجّه داشته باشید. در کشورهای غربی حزب یک کلوپ است؛ یک کلوپ سیاسی است، یک باشگاه است که یک مجموعه‌ای از نخبگان آنجا جمع میشوند با شعارهایی، با سرمایه‌دارهایی، با مانند اینهایی، میتوانند مردم را با تبلیغات، در انتخابات جذب کنند؛ مردم‌سالاری به‌معنای واقعی نیست، اینجا -در کشور ما- مردم‌سالاری به‌معنای واقعی کلمه است، درعین‌حال با دین و با اسلام همراه است. خب، اینها احساس هویّت میدهد، اگر چنانچه این احساس هویّت در جوان به وجود آمد، واگرایی به وجود نمی‌آید؛ ما چندین هزار دانشجو در خارج داریم، اگر این افتخار بود، آن دانشجو پامیشود می‌آید ایران. [البتّه‌] درسش را بخواند؛ بنده از رفتن دانشجو به خارج از کشور احساس وحشت نمیکنم، بارها هم گفته‌ام، برود درسش را بخواند، یاد بگیرد، بیاید برای کشورش مفید باشد. این کِی خواهد شد؟ آن‌وقتی که به ایرانی بودن افتخار کند، به انقلابی بودن افتخار کند. این احساس هویّت، معنایش این است.  یک مسئله در مورد سیاست در دانشگاه‌ها است. بنده چند سال قبل از این -خیلی پیش، سالها پیش- راجع به سیاست در دانشگاه‌ها، یک تعبیری به کار بردم که مسئولین دولتیِ آن روز خیلی ناراحت شدند که چرا این حرف را میزنید؛ گفتم: خدا لعنت کند کسانی را که بساط فکر سیاسی و کار سیاسی و تلاش سیاسی را از دانشگاه‌ها جمع کردند،(۱۰) از ما گله‌مند شدند که شما بچّه‌ها را وادار میکنید به کار سیاسی. خب، حالا البتّه همانها گاهی اوقات ریاکارانه یک حرفهایی میزنند راجع به دانشگاه و دانشجو و این حرفها، لکن عقیده‌ی واقعی‌شان همان است؛ [امّا] من عقیده‌ام این است. محیط دانشگاه به‌طور طبیعی محیط تضارب آراء و افکار است، این طبیعت دانشگاه است؛ علّت هم این است که از طرفی جوان هنوز به آن پختگی فکری و مبنائی که او را آرام میکند نرسیده -میدانید، وقتی انسان به پختگی فکری رسید، یک احساس  آرامشی در او به وجود می‌آید که آن حالت چالشی از او گرفته میشود؛ جوان نه، این‌جور نیست- از طرفی هم، سرشار از انرژی و بحث و مانند اینها است؛ بنده خودم مراجعه میکنم به خاطرات خودم و به دوره‌ی جوانی خودمان -پنجاه شصت سال پیش- که با افرادی بحث میکردیم سر مسائل سیاسی، سر مبارزات، داد، بیداد! محیط چالشی، خاصیّت جوانی است، بخصوص جوان دانشجو که خب اهل این حرفها است؛ بنابراین، این هیچ اشکالی ندارد. اشکال این است که ما از این محیط چالشی علیه انقلاب و ارزشهای انقلاب بهره‌برداری کنیم، این بد است. افکار مختلف، سلایق مختلف، گرایشهای سیاسی مختلف، در دانشگاه باشند، هیچ اشکالی ندارد؛ با هم بحث هم میکنند، چالشی دارند.  مسئولِ مدیریّت دانشگاه وظیفه‌اش چیست؟ آیا وظیفه‌اش این است که از آن گرایشی که با مبانی انقلاب مخالف است حمایت کند و با او همکاری کند؟ نه، این مطلقاً [درست نیست‌]؛ درست عکس مسئولیّت است. مسئولین دانشگاه اعمّ از مدیران، مدیران ارشد، مدیران وزارتی تا استاد که داخل کلاس است و با دانشجو روبه‌رو است، وظیفه‌شان این است که در این مجموعه‌ی چالشی دانشگاه، سعی کنند این چالشها را هدایت کنند به سمت آن چیزهایی که به مبانی انقلاب منتهی میشود، به هدفهای انقلاب منتهی میشود؛ یعنی جوان را انقلابی بار بیاورند. در جمله‌ای کوتاه: دانشگاه باید انقلابی باشد، دانشجو باید انقلابی باشد، دانشجو باید یک مسلمان مجاهد فی‌سبیل‌الله باشد؛ به این سمت باید هدایت بکنند. من گاهی البتّه گزارشهایی دارم که عکس این را نشان میدهد. و من این را به آقایانی که اینجا تشریف دارند -مسئولان و مدیران آموزش‌عالی- عرض میکنم: شماها خیلی مسئولید، خیلی باید مراقب باشید؛ مراقب باشید محیط دانشگاه یک جایگاهی نشود برای واگرایی از انقلاب و مفاهیم انقلاب و ارزشهای انقلاب، از تدیّن، از انقلابیگری، از یاد و نام امام بزرگوار؛ این جزو الزامات حتمی است. در دانشگاه ممکن است یک نفری یا یک جمعی، یک گرایشی داشته باشند که به تجزیه‌ی کشور منتهی میشود -این هست، این واقعیّت دارد؛ البتّه شمایی که در دانشگاه هستید، [بدانید] در بعضی از دانشگاه‌ها چنین چیزی هست؛ بنده خبر دارم- این گرایشها قابل تأیید نیست، قابل حمایت نیست. گرایشهایی وجود دارد که کشور را به سمت وابستگی سوق میدهد، باید با اینها همراهی نکرد؛ نمیخواهیم بگوییم با ضرب‌وزور و کار امنیّتی و مانند اینها؛ نه، با همان کار خردمندانه، کار مدیرانه، کار طبیبانه بایستی با این قضایا برخورد کرد. بنابراین مسئله‌ی انقلابیگری و انضباط [مهم است.]  چند توصیه دارم که دیگر حالا وقت گذشت، کوتاه عرض میکنم: اوّلاً مسئولان آموزش‌عالی -چه بهداشت و درمان، چه وزارت علوم- نگذارند پژوهشگر و نوآور ناامید و خسته بشود، این خطر است. دیدید این آقایان آمدند صحبت کردند، با نشاط و با علاقه. این نشاط باید در کلّ مجموعه‌ی پژوهشکده‌های ما و جایگاه‌های پژوهشی و تحقیقی و محیطهای دانشگاهی سَیَلان(۱۱) داشته باشد، همه باید احساس امید بکنند؛ نگذارید ناامید بشوند، نگذارید خسته بشوند.  از جمله‌ی چیزهایی که بنده قبلاً هم به آن توجّه کردم و امروز هم متخصّصین همین را تأیید میکنند، اهمّیّت دادن به علوم پایه است. بنده یک وقتی اینجا تشبیه کردم در بین جمعی از دانشمندان و محقّقین و مانند اینها که بودند،(۱۲) گفتم علوم پایه مثل آن ذخیره‌ی شما است در بانک که پشتوانه‌ی زندگی شما است؛ علوم کاربردی مثل آن پولی است که در جیبتان میگذارید خرج میکنید، لازم است؛ علوم کاربردی را نمیشود از قلم انداخت، باید به آن اهمّیّت داد لکن اساس کار، علوم پایه است. گفته شده است از قول دانشمندان متخصّص و وارد -که ما هم از آنها باید یاد بگیریم، یعنی بنده از آنها باید یاد بگیرم- که اگر علوم پایه نباشد، علوم کاربردی هم به جایی نخواهد رسید.  توصیه‌ی بعدی؛ مسئله‌ی دیپلماسی علم مهم است. اصلاً دیپلماسی چیز مهمّی است؛ دیپلماسی اقتصادی هم مهم است، دیپلماسی فرهنگی هم مهم است، دیپلماسی علم هم مهم است؛ دیپلماسی مهم است، منتها توجّه بکنید در دیپلماسی علم -ارتباطات علمی، که بنده هم با آن موافقم- فریب نخوریم. ببینید یک نفری به‌عنوان تاجر می‌آید می‌نشیند با یک اقتصاددان ما، با یک تاجر ما در مثلاً فلان رستوران یا فلان هتل فلان کشور بنا میکند صحبت کردن و قرار معامله گذاشتن، بعد که تحقیق میکنیم معلوم میشود ایشان یک مأمور امنیّتی رژیم صهیونیستی است در لباس یک تاجر، که مقاصدی را دارد دنبال میکند. عین همین قضیّه در مورد علم وجود دارد. بله، از دانشمند خارجی استفاده کنید؛ بنده بارها در جمع دانشجویان گفته‌ام که ما از شاگردی کردن خجالت نمیکشیم، ما شاگردی میکنیم امّا حواسمان باید جمع باشد که در ارتباط علمی و در فراگیری و یادگیری علمی، سوراخی و منفذی و دریچه‌ای برای نفوذ امنیّتی پیدا نشود؛ اینها از همه‌چیز استفاده میکنند برای نفوذ امنیّتی؛ حتّی از علم. این کار اتّفاق افتاده، قبلاً هم شده، امروز هم متأسّفانه دارد در یک‌جاهایی میشود.  نکته‌ی بعدی، مسئله‌ی مقالات علمی است. خب آمارهای مقالات علمی را دادند و بنده هم اطّلاع دارم؛ مقالات زیاد شده، [امّا] مقالات علمی باید به سمت نیازهای کشور هدایت بشود. ما امروز در زمینه‌ی نفت احتیاج داریم، در زمینه‌ی کشاورزی احتیاج داریم، در زمینه‌ی صنایع مختلف احتیاج داریم، در زمینه‌ی ارتباطات احتیاج داریم به تحقیق، به مقاله‌نویسی؛ مقالاتی که نوشته میشود در جهت نیاز فلان کشور نباشد. این هم یک نکته است: هدایت مقالات به سمت نیاز کشور.  مسئله‌ی نقشه‌ی جامع علمی هم مسئله‌ی بعدی است. البتّه تهیه‌ی این نقشه‌ی جامع چیز خوبی بود، منتها هم باید تبیین بشود برای همه‌ی دانشگاه‌ها، هم باید تبدیل بشود به برنامه.  یک نکته درباره‌ی اقتصاد مقاومتی که خب آقای دکتر درخشان(۱۳) انصافاً خیلی خوب صحبت کردند در این زمینه؛ اقتصاد مقاومتی، هم عزّت ملّی است، هم گره‌گشایی فعلی است. این را چون سؤال کردند از من که شما که روی عزّت ملّی تکیه میکنید و مدام در سخنرانی‌ها میگویید عزّت ملّی و مانند اینها، نیازهای نقدِ موجود جامعه را چه کار میکنید؟ جواب ما همین است: اقتصاد مقاومتی اگرچنانچه به معنای واقعی کلمه -همان‌طور که گفته شده و خواسته شده- اجرائی بشود و اقدام‌وعمل بشود، هم عزّت ملّی را تأمین میکند، هم نیازهای کشور را تأمین میکند؛ چون متّکی است به ظرفیّتهای داخلی، به امکانات داخلی، به تولید داخلی.  مسئله‌ی بعدی این است که کار فرهنگی در دانشگاه، اصل است؛ یک کار فوق برنامه، یک کار حاشیه‌ای نیست؛ به کار فرهنگی اهمّیّت باید داده بشود. البتّه معنای کار فرهنگی کنسرت آوردن در دانشگاه یا مثلاً فرض کنید که حرکات موزون در دانشگاه نیست؛(۱۴) اینها کار فرهنگی نیست، اینها کار ضدّ فرهنگی است. کار فرهنگی یعنی کاری که ذهنها را با فرهنگ انقلاب و فرهنگ اسلام آشنا کند؛ این کار فرهنگی است. مسئولان میدان را برای دانشجوهای ارزشی و برای استادان ارزشی باز کنند؛ بگذارند استاد ارزشی و دانشجوی ارزشی، به معنای واقعی کلمه در محیط دانشگاه تنفّس کنند. البتّه سفارش بنده به دانشجوها و اساتید انقلابی ارزشی هم این است که نقش‌آفرینی کنند. ما به جوانها گفتیم افسران جنگ نرم هستید، شما [اساتید] هم فرماندهان جنگ نرم هستید؛ خیلی خب، فرماندهی کنید، نقش‌آفرینی کنید. جنگ نرم در جریان است. از آن‌روزی که بنده گفتم «جنگ نرم» تا امروز که دو سه سال است، شدّت این جنگ چند برابر شده. دشمن دارد میجنگد با ما. این مسئله‌ی زبان که خانم قهرمانی(۱۵) بیان کردند، خیلی مطلب مهم و نکته‌ی جالبی بود اگر مورد دقّت و توجّه قرار بگیرد. با ما دارند از همه‌طرف از لحاظ فرهنگی میجنگند؛ علّتش هم واضح است و بارها گفته‌ایم. خب باید خودمان را آماده کنیم.  بنده گفتم افراد نامطمئن در دانشگاه‌ها حضور پیدا نکنند؛ میگویند آقا، نامطمئن کیست؟ نامطمئن آن کسی است که به یک بهانه‌ای نظام را به چالش میکشد. کدام کشور اجازه میدهد که نظامِ حاکم بر آن کشور به چالش کشیده بشود؟ آمریکا که به ادّعای خودشان مرکز آزادی است اجازه میدهند؟ جان‌اشتاین‌بک -که چند رمان نوشته بود، [مانند] خوشه‌های خشم و مانند اینها که معروف است- مورد سخت‌ترین فشارها قرار گرفت؛ هرکسی اندک کلمه‌ای در آمریکا میگفت که بوی سوسیالیسم -نه سوسیالیسم، تا اندازه‌ای بوی ضعیفی از سوسیالیسم- در آن بود، به انواع مختلف محاصره میکردند؛ از ترور جسمی گرفته تا ترور آبرویی و مانند اینها. این‌جوری هستند؛ نظام را به چالش [نمیگذارند بکشانند]. حالا ما به بهانه‌ی انتخابات، به بهانه‌ی فلان، به بهانه‌ی بَهمان نظام را به چالش [بکشیم‌]! این کسی که نظام را به چالش میکشد به بهانه‌های مختلف، نامطمئن است.  راجع به علوم انسانی هم البتّه یک چیزی یادداشت کرده‌ام که دیگر وقت تمام شد، به نظرم یک قدری  هم از وقت گذشته‌ایم. انسان‌شناسیِ علوم انسانیِ غربی ناشی است از انسان‌شناسی غربی؛ این خلاصه‌ی مطلب است. نه اینکه ما همه‌ی دستاوردهای علوم انسانی را نفی کنیم؛ نه، هرچه قابل استفاده است باید استفاده کنیم منتها شاکله و ترکیب کلّی علوم انسانی‌ای که از غرب آمده، متّکی است بر جهان‌بینی غربی در مورد انسان و انسان‌شناسی غربی که انسان را چیزی میدانند، [امّا] ما انسان را چیز دیگری میدانیم غیر از آنچه تفکّر مادّی غرب راجع به انسان فکر میکند. بنابراین بایستی علوم انسانیِ اسلامی را [بها بدهیم‌].  پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه تلاش کردیم، آنچه فکر کردیم و آنچه شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ آنها را از ما قبول بفرما؛ صفای ماه رمضان را بر دلهای ما پرتوافکن کن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد کشور را، جامعه را، دانشگاه را، استاد را، دانشجو را، علم را روزبه‌روز به سمت اهداف عالیّه‌ی خود هدایت بفرما. والسّلام علیکم و رحمةالله‌ ۱) در ابتدای این دیدار -که در ماه مبارک رمضان برگزار شد- یازده نفر از اساتید به بیان نظرات و دیدگاه‌های خود پرداختند. ۲) موسّسه‌ی اطّلاعات علمی (ISI) مؤسّسه‌ای است که فعّالیّت آن در زمینه‌ی علم‌سنجی و انتشارات علمی است و خدمات مربوط به پایگاه‌های داده‌های فهرست کتب و مقالات نشریه‌های علمی - پژوهشی دانشگاه‌ها را ارائه میدهد. ۳) اسکوپوس (Scopus) از نمایه‌های استنادی است که اسناد مربوط به اطّلاعات کتاب‌شناختی حدود پنج هزار ناشر علمی از سراسر جهان را در ۲۵ میلیون سند جمع‌آوری و منتشر کرده است. ۴) وال‌استریت خیابانی در شهر نیویورک است که بزرگ‌ترین مراکز و بورسهای اقتصادی آمریکا در آن قرار دارد و نمادی از اکثریّت یک درصدی ثروتمندان آمریکا است. ۵) بیانات در دیدار جمعی از رؤسای دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها، مراکز رشد و پارکهای علم و فنّاوری (۱۳۹۴/۸/۲۰) ۶) دکتر محمّد فرهادی (وزیر علوم، تحقیقات و فنّاوری) در جلسه حضور داشت. ۷) نشریّه‌ی هفتگی جامع علمی Science ۸) نشریّه‌ی هفتگی جامع علمی Nature ۹) مولوی. دیوان شمس، غزل ۵۴۶؛ «هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ وارهد از حدّ جهان بی حد و اندازه شود» ۱۰) از جمله، بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان سراسر کشور (۱۳۷۲/۸/۱۲) ۱۱) جریان‌ ۱۲) از جمله، بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور (۱۳۹۰/۷/۱۳) ۱۳) دکتر مسعود درخشان (از دانشگاه علّامه طباطبائی) ۱۴) خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار ۱۵) دکتر سوسن قهرمانی (از دانشگاه الزّهرا)
1,901
1395/03/25
بیانات در دیدار مسئولان نظام
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33371
در روز هشتم ماه مبارک رمضان؛ در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله)
1,902
1395/03/18
بیانات در محفل انس با قرآن کریم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33309
در اولین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۷ در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله
1,903
1395/03/16
بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33282
به مناسبت آغاز به کار دهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی
1,904
1395/03/14
بیانات در مراسم بیست‌ و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33259
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
1,905
1395/03/06
بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33198
به مناسبت آغاز به کار پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری (۱)
1,906
1395/03/03
بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیه‌السلام
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33172
پس از برگزاری مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان و اهدای سردوشی و رژه [PDF Mobile] بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  روز شیرین و زیبایی است برای من در میان شما جوانان عزیز و انقلابی با دلهای پاک و جانهای پرانگیزه که حقیقتاً برای آینده‌ی این کشور و آینده‌ی این انقلاب امیدهای فراوانی را شما به‌وجود می‌آورید. اوّلاً میلاد مسعود قطب عالم امکان حضرت مهدی (عجّل‌الله فرجه و ارواحنا فداه) را تبریک عرض میکنم؛ ان‌شاءالله همه‌تان امروز و فردا جزو منتظران واقعی و یاران حقیقی آن بزرگوار باشید.  روز سوّم خرداد هم از روزهای فراموش‌شدنی نیست؛ از روزهایی است که در تاریخ کشور ما و در تاریخ انقلاب اسلامی عزیز ایران این روز میدرخشد. نماد است؛ نماد پیروزی حق بر باطل و نماد قدرت الهی و دست قدرتی که امام بزرگوار فرمودند: دست قدرتی دارد ما را حمایت میکند. چنین روزی است روز سوّم خرداد و روز آزادی خرّمشهر. به شما فارغ‌التّحصیلان عزیز، همچنین به شما سردوشی‌بگیران عزیز تبریک عرض میکنم. راه خوبی را آغاز کرده‌اید؛ وارد مسیر خوبی شده‌اید؛ خداوند به شما توفیق بدهد ان‌شاءالله؛ این راه را با جدّیّت، با عزم راسخ، با انگیزه‌ای مضاعف ان‌شاءالله پیش ببرید.  در مورد فتح خرّمشهر، اغلب شما جوانها آن روز نبودید یا اگر هم بودید کودک بودید خیلی، کوچک بودید؛ روز فتح خرّمشهر حادثه‌ی عظیمی بود. شاید هنوز چند ساعت از خبر نگذشته بود که بنده از [ساختمان‌] ریاست جمهوری میرفتم طرف بیت امام که خدمت امام (رضوان‌الله تعالی علیه) برسم. در این خیابان و سر راه، مردم غوغا کرده بودند؛ مثل یک راه‌پیمایی، مثل یک تظاهرات [بود]. ماشین ما را که میدیدند، می‌آمدند جلو تبریک میگفتند. در همه‌ی کشور یک جشن عمومیِ خودجوش به وجود آمد؛ مسئله این‌قدر مسئله‌ی مهمّی بود.  البتّه مردم آن روز غالباً نمیدانستند چه اتّفاقی افتاده است که این فتح به وجود آمده. از آن فداکاری‌ها، از آن ریزه‌کاری‌ها، از آن تلاشهای عجیب و باورنکردنی، مردم اطّلاع نداشتند؛ امروز هم خیلی‌ها اطّلاع ندارند. من توصیه میکنم این کتابهایی که درباره‌ی جزئیّات عملیّات «الی‌بیت‌المقدّس» هست که به فتح خرّمشهر منتهی شد، همچنین بقیّه‌ی عملیّات -«فتح‌المبین» و دیگر عملیّات- را همه بخوانند؛ بخوانند و ببینند چه اتّفاقی افتاده. بنده یک وقتی تشبیه کردم دفاع مقدّس را به یک تابلوی خیلی بزرگ و باشکوهی که آن بالا نصب کرده‌اند؛ ما از این پایین آن تابلو را می‌بینیم و تحسین میکنیم؛ امّا اگر نزدیک برویم، ریزه‌کاری‌هایی که در این تابلو به‌کار رفته، هنرمندی‌هایی که به‌کار رفته، جزئیّاتی که در این تابلو هست، آن به‌هم‌آمیختگی رنگهای مختلف، نقشهای مختلف، قلمهای مختلف را ببینیم، ده‌برابر تحسین ما بیشتر خواهد شد. این کتابهایی که نوشته‌اند، این جزئیّات را درواقع برای ما که از دور این تابلو را دیده‌ایم، تشریح میکنند. خب، حادثه‌ی بزرگی بود.  امّا بزرگ‌تر از این حادثه، این بود که امام (رضوان الله علیه) -آن مرد خدا، آن حکیم الهی به معنای واقعی کلمه- وقتی خرّمشهر آزاد شد، وقتی این‌همه مجاهدت به‌بار نشست، این‌همه جوانها عرق ریختند، این‌همه شهید دادیم، این‌همه زحمت کشیدیم، فرمود که خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ خرّمشهر را خدا آزاد کرد! این مهم است؛ معنای این چیست؟ معنای این آن است که اگر شما مجاهدت کردید، قدرت خدا می‌آید پشت شما. لشکر بی‌عقبه، کاری نمیتواند بکند؛ لشکری که عقبه دارد، [نیروی‌] احتیاط دارد، نیروی ذخیره‌ی فراوان دارد، همه کار میتواند بکند. حالا اگر لشکری عقبه‌اش، ذخیره‌اش عبارت بود از قدرت الهی، این لشکر دیگر شکست‌بخور است؟ امام این را به ما فهماند؛ فهماند که وقتی مجاهدت میکنید، وقتی تنبلی نمیکنید، وقتی وارد میدان میشوید، وقتی نیروهای خودتان را به صحنه وارد میکنید، اینجا قدرت خدا است که پشت سر شما است، [لذا] خرّمشهر را خدا آزاد میکند. با این منطق، همه‌ی دنیای مسخّرِ استکبار را هم خدا میتواند آزاد کند. با این منطق، فلسطین هم میتواند آزاد بشود. با این منطق، هر ملّتی میتواند مستضعف نماند؛ به شرطی که این منطق تحقّق پیدا کند. وقتی ما این منطق را داشتیم، شکست‌ناپذیر میشویم. وقتی با این منطق وارد میدان شدیم، ترس و مرعوب شدن [نخواهد بود]؛ قدرت نظامی یا تبلیغاتی یا پولی و مالی و اقتصادیِ قدرتها در مقابل ما، دیگر ترسناک و هولناک نخواهند بود؛ متّکی هستیم به قدرت خدا. البتّه قدرت خدا پشت سر آدمهای تنبل نمی‌آید؛ پشت سر ملّتهایی که حاضر نیستند فداکاری کنند نمی‌آید. قدرت خدا پشت سر آن کسانی می‌آید که وارد میدان میشوند، حرکت میکنند، تلاش میکنند، خودشان را برای همه کار آماده میکنند؛ اینها متّکی‌اند به قدرت الهی. ذلِکَ بِاَنَّ اللهَ مَولَی الَّذینَ ءامَنوا وَ اَنَّ الکٰفِرینَ لا مَولی‌ لَهُم؛(۲) این آیه‌ی قرآن است؛ خدا، مولای شما است؛ شما مولایی دارید که همه‌ی عالمِ وجود تحت قدرت او است؛ این مولای شما است و کافرین ندارند.  در جنگ بدر وقتی‌که کفّار بنا کردند شعار دادن و بتهای خودشان را اسم آوردن، پیغمبر فرمود به مسلمانها بگویید: اَللهُ مَولانا وَ لا مَولی‌ لَکُم؛(۳) خدا مولای ما است، پشتیبان ما است، قدرت ما متّکی به قدرت او است و شما ندارید این را؛ همین‌جور هم شد.  الان ۳۷ سال، ۳۸ سال است که دارند از همه‌ی امکانات استفاده میکنند برای اینکه این رویش مبارک را، این جمهوری اسلامی را، این انقلاب مجسّم را شکست بدهند و نتوانسته‌اند؛ اَللهُ مَولانا. ملّت ایران در صحنه است؛ به یک عدّه آدمهای کنارنشسته‌ی نق‌زنِ غُرزن یا پیرو شهوات نگاه نکنید؛ ملّت در صحنه است، ملّت در میدان است. در میان این ملّت، زمره‌ی عظیمی حضور دارند که حاضرند جانشان را فدا کنند؛ این همان چیزی است که قدرت خدا را می‌آورد پشت سرِ انسان؛ این یعنی جنگ نامتقارن.  معنای جنگ نامتقارن این است که دو طرفِ جنگ از منابع مختلف‌الحالی، با هویّتهای مختلف برخوردارند؛ این جنگ نامتقارن است؛ یعنی هرکدامِ از این دو طرف امکاناتی دارند، منابع قدرتی دارند که طرف دیگر آن را ندارد. ما با استکبار جهانی در حال جنگ نامتقارنیم؛ چرا؟ ممکن است او یک امکاناتی داشته باشد که ما نداشته باشیم امّا ما هم امکاناتی داریم که او ندارد؛ آن امکان چیست؟ توکّل، اعتماد به خدا، اعتماد به پیروزی نهایی، اعتماد به قدرت انسان، به قدرت اراده‌ی انسان مؤمن؛ این را ما داریم؛ این شد جنگ نامتقارن. در جنگ نامتقارن اراده‌ها هستند که با هم میجنگند؛ هر اراده‌ای غلبه پیدا کرد، پیروز خواهد شد. در میدان، اراده را ضعیف نکنید؛ در میدان نبرد، اراده را دچار تزلزل نکنید؛ اگر یک طرفِ جنگ در میدان نبرد اراده‌اش سست شد، قطعاً شکست خواهد خورد. نگذارید اراده‌تان سست بشود، نگذارید تبلیغات دشمن و وسوسه‌های دشمن، در اراده و عزم راسخ شما تزلزل ایجاد کند؛ این اراده‌ی مستحکم را نگه دارید؛ این ضامن پیروزی است.  [امروز] جنگ نظامی مطرح نیست؛ امروز برای کشور ما جنگ نظامیِ سنّتی و متعارف احتمال بسیار بسیار ضعیفی است لکن جهاد باقی است؛ جهاد یک چیز دیگر است. جهاد فقط به‌معنای قتال نیست، فقط به‌معنای جنگ نظامی نیست؛ جهاد یک معنای بسیار وسیع‌تری دارد. در بین جهادها جهادی هست که خدای متعال در قرآن آن را «جهاد کبیر» نام نهاده: وَ جٰهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا؛(۴) در سوره‌ی مبارکه‌ی فرقان است؛ «بِه‌» یعنی به قرآن، «جٰهِدهُم بِه‌» یعنی به‌وسیله‌ی قرآن با آنها جهاد کن؛ جِهاداً کَبیرًا. این آیه در مکّه نازل شده. درست توجّه کنند جوانهای عزیز! در مکّه جنگ نظامی مطرح نبود؛ پیغمبر و مسلمانها مأمور به جنگ نظامی نبودند، کاری که آنها میکردند کار دیگری بود؛ همان کار دیگر است که خدای متعال در این آیه‌ی شریفه میگوید: وَ جٰهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا. آن کارِ دیگر چیست؟ آن کارِ دیگر، ایستادگی و مقاومت و عدم تبعیّت [است.] فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا؛(۵) از مشرکین اطاعت نکن. اطاعت نکردن از کفّار همان چیزی است که خدای متعال به آن گفته جهاد کبیر. این تقسیم‌بندی غیر از تقسیم‌بندی جهاد اکبر و جهاد اصغر است: جهاد اکبر که از همه سخت‌تر است، جهاد با نفْس است، همان چیزی است که هویّت ما را، باطن ما را حفظ میکند؛ جهاد اصغر، مجاهدت با دشمن است، منتها در بین جهاد اصغر یک جهاد هست که خدای متعال آن را «جهاد کبیر» نام نهاده که آن همین است. «جهاد کبیر» یعنی چه؟ یعنی اطاعت نکردن از دشمن، از کافر؛ از خصمی که در میدان مبارزه‌ی با تو قرار گرفته اطاعت نکن. اطاعت یعنی چه؟ یعنی تبعیّت؛ تبعیّت نکن. تبعیّت نکردن در کجا؟ در میدانهای مختلف؛ تبعیّت در میدان سیاست، در میدان اقتصاد، در میدان فرهنگ، در میدان هنر. در میدانهای مختلف از دشمن تبعیّت نکن؛ این شد «جهاد کبیر».  این تبعیّت نکردن آن‌قدر مهم است که خدای متعال پیغمبر خود را مکرّر به آن توصیه میکند. آیه‌ی تکان‌دهنده‌ی اوّل سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب: بِسمِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیم * یٰاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکٰفِرینَ؛ [میفرماید] «اِتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرین»! پیغمبر! تقوا داشته باش و از کافران تبعیّت نکن؛ اِنَّ اللهَ کانَ عَلیمًا حکیمًا،(۶) ما میدانیم مشکلات تو را، ما میدانیم فشارهایی که بر تو وارد میکنند تا تو را وادار به تبعیّت کنند -تهدید میکنند، تطمیع میکنند- امّا شما مراقب امر و نهی الهی باش، اِتَّقِ اللهَ، حواست جمع باشد. وَ لا تُطِعِ الکٰفِرین؛ این اطاعت نکردن از کافرین، آن چیز بزرگ و مهمّی است که خدای متعال با این لحن با پیغمبرش حرف میزند.  خب، اطاعت از کافرین نکن، پس چه‌کار کن؟ وَ اتَّبِع ما یوحی‌ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیرًا.(۷) [میفرماید:] یٰاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرینَ و المُنفِقینَ اِنَّ اللهَ کانَ عَلیمًا حکیمًا * وَ اتَّبِع ما یوحی‌ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیرا؛(۸) از آنها تبعیّت نکن؛ تو برنامه داری؛ تو برنامه‌ی کار داری، برنامه‌ی زندگی داری؛ وحی الهی تو را تنها نگذاشته است؛ قرآن در اختیار تو است، اسلام در اختیار تو است، برنامه‌ی اسلام در اختیار تو است؛ این راه را برو. ببینید اینها همه آیات اوّل سوره‌ی احزاب است؛ پشت سر هم؛ اوّل، اِتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرینَ وَ المُنفِقین؛(۹) بعد، وَ اتَّبِع ما یوحی‌ اِلَیکَ مِن رَبِّک؛(۱۰)  پشت سر [آن‌]، جواب این سؤال است که خب، خطر وجود دارد، فشار می‌آورند؛ وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ وَ کَفی‌ بِاللهِ وَکیلا؛(۱۱) در مقابل همه‌ی این فشارها به خدا تکیه کن؛ به خدا تکیه کن. توکّل معنایش این نیست که کار را رها کنید بنشینید تا خدا بیاید عوض شما کار را انجام بدهد؛ این نیست؛ توکّل این است که شما راه بیفتید، عرق بریزید، تلاش کنید، آن‌وقت یقین داشته باشید که خدای متعال شما را کمک خواهد کرد؛ امروز مسئله‌ی جمهوری اسلامی این است.  مسئله‌ی جمهوری اسلامی این است که دشمن مستکبر، درصدد به‌زانو درآوردن انقلاب است؛ با چه چیزی؟ با نفوذ دادن فرهنگ خود، با فشار اقتصادی خود، با انواع و اقسام تلاشهای سیاسی خود، با گستره‌ی عظیم تبلیغات خود، و با عوامل خائنی که در اختیارش هستند، درصدد تکان دادن فضای جمهوری اسلامی است تا آن را به تبعیّت بکشانند. آنچه استکبار را از جمهوری اسلامی بشدّت غضبناک میکند، مسلمان بودن مردم ایران نیست؛ آن، عبارت است از اینکه مردم به‌خاطر این مسلمان بودن، حاضر نیستند زیر بار استکبار بروند؛ حاضر نیستند تبعیّت کنند؛ این است که دشمن را غضبناک میکند. سعی میکنند این را زیر پوشش‌هایی بپوشانند امّا واقعیّت قضیّه این است. مسئله‌ی هسته‌ای بهانه بود، حتّی مسئله‌ی موشکها -این قضیّه‌ی موشکها که راه انداخته‌اند، «موشک، موشک» که البتّه هیچ فایده‌ای هم ندارد و هیچ غلطی هم نمیتوانند بکنند- بهانه است؛ مسئله‌ی حقوق بشر، مسائل گوناگون دیگر، همه بهانه است. مسئله، عدم تبعیّت است.  اگر جمهوری اسلامی حاضر بود تبعیّت استکبار را قبول بکند، با موشکش هم میساختند، با انرژی هسته‌ای و انواع و اقسام چیزهایی که در این زمینه وجود دارد میساختند و اسم حقوق بشر را هم اصلاً نمی‌آوردند. جمهوری اسلامی، با تعلیم الهی، حاضر نیست از دشمن مستکبر کافر تبعیّت بکند، از جبهه‌ی کفر و استکبار تبعیّت بکند؛ این است علّت اصلی؛ همه‌ی تلاششان [برای‌] این است.  البتّه سعی میکنند این را به زبان نیاورند امّا گاهی اظهاراتشان آنها را لو میدهد. همین چند روز قبل از این، یک مسئول آمریکایی، اتّهاماتی را که علیه جمهوری اسلامی هست ردیف کرد: موشک و چه و چه و «ایدئولوژی»! از دستشان درمیرود؛ خودشان را لو میدهند. [این ایدئولوژی‌] یعنی تفکّر؛ تفکّر اسلامی که وادار میکند شما را که زیر بار دشمنِ کافر و جبهه‌ی کفر و استکبار نروید. این است که موجب دشمنی است، و همین است که موجب اقتدار شما است؛ همین است که موجب اقتدار شما است. این انگیزه است که ملّت ایران را سرپا نگه داشته است؛ این انگیزه است که عزم راسخ را در ملّت ایران نگه داشته است؛ ایستادگی. حفظ هویّت انقلابی و اسلامی برای نظام جمهوری اسلامی و برای ملّت ایران؛ این آن‌چیزی است که دشمن از آن بشدّت شاکی است؛ چاره‌ای هم ندارد. خیلی تلاش کردند بلکه بتوانند مراکز تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی را به حیطه‌ی قدرت خودشان در بیاورند، [امّا] نتوانستند و به توفیق الهی و به حول و قوّه‌ی الهی نخواهند توانست.  شما پاسدار انقلابید، پاسدار انقلاب. البتّه همه‌ی ملّت ایران پاسدار انقلابند یا باید باشند، امّا شما سازمانی هستید که به این نام مفتخر و سربلند است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. این جهاد کبیر را، شما باید سرلوحه‌ی کارتان قرار بدهید. امروز هم نسبت به سپاه، از همه بیشتر عصبانی هستند؛ در اسمهایی که می‌آورند، در فحّاشی‌هایی که میکنند، در تهمتهایی که میزنند، از همه بیشتر، سپاه را آماج این بدگویی‌ها و این دروغ‌گویی‌ها قرار میدهند؛ علّت این است که سپاه نشان داده که ایستاده است. این روحیّه و این جهت‌گیری و این حالت را از دست ندهید.  جوانهای عزیز! بچه‌های عزیز من! فردا مال شما است، آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛ خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه‌] در یک میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است. البتّه ویرانی‌های جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختی‌اش بیشتر است. اینکه ما گفتیم اقتصاد مقاومتی، یعنی بخش اقتصادیِ این سیاستِ بزرگ و اساسی، مقاومت اقتصادی است. اینکه گفتیم جوانهای مؤمن و حزب‌اللّهی و انقلابی کارهای فرهنگی خودجوش را رها نکنند و دنبال بکنند، و همه‌ی دستگاه‌های فرهنگی کشور را دعوت کردیم و میکنیم که در این جهت حرکت کنند، این، بخش فرهنگیِ این عدم تبعیّت است، این جهاد بزرگ است، جهاد کبیر است. اینکه از همه‌ی استعدادهای موجود کشور دعوت میکنیم که استعدادهای خودشان را در خدمت پیشرفت این کشور به کار بیندازند و به صحنه بیاورند و به میدان بیاورند و از مسئولان دولتی و سایر مسئولان دعوت میکنیم که از این استعدادها استقبال بکنند، این آن بخشِ فعّالِ اجتماعیِ این جهاد کبیر است. این جهاد کبیر ابعادی دارد: جٰهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا.(۱۲)  این به‌معنای قطع رابطه‌ی با دنیا نیست؛ بعضی‌ها برای اینکه این سیاست الهی را بکوبند، بدروغ میگویند «انقلابیّون میگویند با دنیا قطع رابطه کنید»؛ نه، ما قائل به قطع رابطه‌ی با دنیا نیستیم، قائل به حصار کشیدن دُور کشور هم نیستیم؛ رفت‌وآمد بکنند، رابطه داشته باشند، مبادله بکنند، دادوستد بکنند، امّا هویّت و شخصیّت اصلی خودشان را از یاد نبرند؛ این حرف ما است: وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛(۱۳) مثل نماینده‌ی نظام اسلامی حرکت بکنند، مثل نماینده‌ی نظام اسلامی سخن بگویند. با همه، با هرجا که مصلحت کشور اقتضا میکند، قرارداد ببندید، امّا مثل نماینده‌ی ایران اسلامی و نماینده‌ی اسلام پشت میز قرارداد بنشینید. همه هوشمندانه حرکت کنند؛ این جهاد هوشمندی لازم دارد، این جهاد اخلاص لازم دارد. این جهاد مثل جهاد نظامی نیست که کسانی در آنجا بدرخشند و چه شهیدشان، چه زنده‌شان و چه جانبازشان مثل قهرمان نشان داده بشوند -که ماها افتخار میکنیم به این شهدا و این جانبازان و ایثارگران- این جهاد جهادی است که ممکن است کسی خیلی هم زحمت بکشد، امّا چهره‌ی او را هیچ‌کس نشناسد؛ اخلاص لازم دارد این جهاد.  امروز، دشمن از اینکه بتواند به نظام اسلامی ضربه‌ی اساسی وارد کند ناامید است، چون میداند در داخل به‌قدر کافی انگیزه و ایمان و صدق و آمادگی وجود دارد؛ لذا ناامیدند از اینکه بتوانند ضربه‌ی اساسی وارد کنند، امّا ناامید نیستند از اینکه بتوانند نفوذ کنند. ابزارهای نفوذ هم امروز زیاد است.  سعی دارند جوان ایرانی را به شکلی بار بیاورند که خودشان می‌پسندند. اگر جوان ایرانی به شکل آمریکاپسند و استکبارپسند رشد کرد، آمریکا دیگر برای پیاده کردن نقشه‌های خود در ایران خرجی و هزینه‌ای نخواهد داشت؛ این جوان خودش مثل نوکر بی‌جیره‌ومواجب برای آنها کار خواهد کرد؛ میخواهند جوان ایرانی را این‌جوری بار بیاورند. چهار تا آدم بی‌هویّت جوری حرف زدند و جوری عمل کردند که یک آمریکایی چند سال قبل آمد ایران و وقتی برگشت، گفت کسانی در ایران هستند که اسلحه دستشان است و منتظر دستور ما هستند که شلّیک کنند! چهار تا آدم بی‌هویّت را دیده بود، فریب خورده بود. مشکل بزرگ آمریکایی‌ها این است که کشور ما را نمی‌شناسند، مردم ما را نمی‌شناسند، نمیتوانند هم بشناسند. مشکل استکبار این است که بیشتر به ظاهر نگاه میکند؛ به رنگ‌ولعاب ظاهری نگاه میکند، [امّا] باطن را نمیتواند ببیند. اقتدارش هم اقتدار ظاهری و اقتدار بر جسمها است؛ بر دلها نمیتواند آن‌چنان‌که مایل است اقتدار پیدا کند. اشتباه کردند. امّا از نفوذ کردن ناامید نیستند؛ میخواهند نفوذ کنند، میخواهند دلها را تسخیر کنند، میخواهند ذهنها را تغییر بدهند.  این یک وظیفه‌ی بزرگ بر دوش همه‌ی غمخواران ملّت ایران و غمخواران کشور، از جمله شما جوانهای عزیز پاسدار و سازمان بزرگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، قرار میدهد. کار شما فقط جنگیدن نیست؛ سپاه پاسداران، پاسدار انقلاب است. البتّه جنبه‌ی نظامی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مطلقاً نباید تضعیف بشود؛ همچنان‌که شایسته‌ی یک سازمان نظامی است، باید به بهترین وجه و در نوترین شکل و مبتکرانه‌ترین گونه‌ی کار ادامه داشته باشد؛ امّا فقط این نیست. وظیفه‌ی تبیین، امروز بر دوش همه است؛ از جمله بر دوش شما. اینکه بنده روی تبیین این‌همه تکیه میکنم، برای خاطر این است که امروز این جهاد کبیر به میزان زیادی متوقّف به تبیین است؛ تبیین، بیان کردن، روشنگری؛ امروز روشنگری لازم است. سعی کنید ذهنها را با عمق‌یابی، به اعماق حقایق و مسائل برسانید. این دانشگاه شما میتواند کارهای بزرگی را در این زمینه انجام بدهد و میتواند تبیین را یکی از برنامه‌های اساسی خودش قرار بدهد؛ هم در بین مجموعه‌ی خودی، هم در قلمروِ وسیع‌تری، تا آنجایی که امکاناتش اجازه بدهد.  شعارهای انقلاب را باید حفظ کرد؛ این یکی از هدفها است. یکی از کارهای بزرگ و [یکی‌] از بخشهای بزرگ این جهاد عظیم -جهاد بزرگ- عبارت است از حفظ شعارهای انقلاب. شعارها هدفها را نشان میدهند، شعارها راه را به ما نشان میدهند، شعارها مثل علامتهایی هستند که در راه میگذارند برای اینکه انسان راه را اشتباه نکند؛ اَلیَمینُ وَ الیَسارُ مَضَلَّةٌ و الطَّریقُ الوُسطی‌ هِیَ الجادَّة؛(۱۴) به چپ و راست نغلتند، راه مستقیم و صراط مستقیم را بروند؛ هنر این شعارها این است، نقشش این است. در مورد این شعارها و حقایق هم فقط به احساسات اکتفا نشود. من البتّه برای احساسات نقش زیادی قائلم، برای عواطف نقش زیادی قائلم، امّا کافی نیست؛ لازم است امّا کافی نیست. عمق، تعمّق و ژرف‌نگری در همه‌ی این شعارها باید وجود داشته باشد. سعی کنید در مسائل تعمّق کنید؛ وقتی عمق‌یابی کردید، این ایمانِ مستقر با هیچ نیرویی از شما جدا نخواهد شد. مشکل اینهایی که می‌بینید یک روز تندتر از همه‌ی تندهایند و یک روز ۱۸۰ درجه به این‌طرف میغلتند، عمق نداشتن آن ایمان است. داشتیم ما؛ اوایل انقلاب بعضی‌ها بودند که آن‌چنان تند و آتشی بودند که انقلابی‌های اصلی و قدیمی و سابقه‌دار را هم قبول نداشتند و به آنها هم ایراد میگرفتند امّا سطحی بودند؛ این سطحی‌بودن بلای جانشان شد، از این‌طرف ۱۸۰ درجه غلتیدند؛ مَمشایشان عوض شد. عمق و ژرفا [داشته باشید]؛ بروید در اعماق فکر و اندیشه و از راهنمایی استادهای صالح در این راه استفاده کنید.  کادرسازی یکی دیگر از کارها است. آینده مال شما است؛ در آینده شماها میتوانید سهم بسزایی در به وجود آوردن و اهدا کردن کادرهای شایسته و صالح به نظام عمومی کشور و نظام مدیریّت کشور داشته باشید. تجربه‌های متراکم انقلاب را، این تجربه‌های انبوه این ۳۷ سال را تدوین کنید؛ این یک کار علمی است، یک پژوهش علمی - تاریخی است. امروز ما احتیاج داریم به اینکه یک نگاهی به گذشته داشته باشیم؛ راه‌هایی که آمدیم، کارهایی که کردیم، کارهایی که کردند، تجربه‌هایی که از سَر گذراندیم، این نشیب‌وفرازهای عجیب و غریبی که در سر راه بوده است و انقلاب توانسته خود را از این پیچ‌وواپیچ راه‌های گوناگون پیش ببرد به سمت اهداف و متوقّف نشود، این احتیاج به تدوین دارد؛ این احتیاج به کار علمی دارد. دانشگاه شما دانشگاه متفاوتی است؛ البتّه این خطاب من فقط به دانشگاه شما نیست، به همه‌ی دانشگاه‌ها و به همه‌ی مراکز علمی و به حوزه‌های علمیّه است؛ امّا خب، دانشگاه امام حسین، دانشگاه امام حسین است! دانشگاه متفاوتی است؛ مسئولیّت بیشتری بر عهده‌ی شما است.  یک نکته هم این است که تبیین را اساس کار بدانید. بنده میبینم گاهی اوقات یک جماعتی، یک افرادی، جوانهای احتمالاً صالح و مؤمنی با یک کسی مخالفند یا با یک جلسه‌ای مخالفند، بنا میکنند هیاهو کردن و جنجال کردن و شعار دادن؛ بنده با این کارها موافق نیستم. این هیچ فایده‌ای ندارد؛ این را من از قدیم به کسانی که در این کارها بودند، همواره سفارش کرده‌ام. اینکه بروند در یک مجلسی، چون فلان‌کس سخنرانی میکند که شما مثلاً او را قبول ندارید -ممکن هم هست حق با شما باشد یا نباشد- برویم این مجلس را خراب کنیم، به‌هم بزنیم؛ نه، این هیچ فایده‌ای ندارد. فایده در تبیین است، فایده در کار درست است، در کار هوشمندانه است؛ اینها است که فایده دارد. گاهی اوقات بعضی‌ها از روی اغراضی این کارها را میکنند، به پای بچّه‌های مؤمن و حزب‌اللّهی می‌اندازند؛ حواستان به این هم باشد.  آخرین مطلبی که عرض میکنم این است؛ همه‌ی آنچه گفتیم، همه‌ی آنچه باید بکنیم، همه‌ی آنچه توانایی‌های ما رَسا(۱۵) برای انجام آن است، متوقّف به این است که به خدای متعال تضرّع کنیم، توجّه کنیم، توسّلاتمان را با خدا افزایش بدهیم. رابطه‌ی دلها با خدای متعال، آن رابطه‌ای است که اگر تأمین شد، پشتوانه‌ی هویّت انقلابی و عزم و اراده‌ی ما است که خواهد توانست این زمینه‌ای را که بحث کردیم فراهم کند.  جوانهای عزیز اُنس‌تان را با قرآن حفظ کنید؛ بحمدالله بین جوانهای ما حافظ قرآن زیاد است. به حفظ قرآن، تلاوت قرآن، تدبّر در قرآن، تأمّل در آیات الهی [اهمّیّت بدهید]؛ به نماز توجّه کنید، نماز خوب، نماز با توجّه، نماز با احساس حضور در مقابل پروردگار. حضور قلب یعنی دل در هنگام نماز حاضر باشد، اینجا باشد. گاهی ما داریم نماز میخوانیم دلمان جای دیگر است؛ حضور قلب یعنی دلمان همین‌جا باشد، در سجّاده‌مان باشد، متوجّه نمازمان باشد، جای دیگر نباشد. این را شما جوانها تمرین کنید؛ ممکن است اوّل هم سخت باشد لکن تمرین کنید، آسان خواهد شد، عادت شما خواهد شد. اگر امروز تمرین کردید، همیشه به دردتان خواهد خورد؛ اگر در جوانی تمرین نکرده باشید، وقتی به سنّ امثال بنده رسیدید، کار سخت خواهد شد. با نماز، با قرآن، با توسّلات، با دعاهای ماه شعبان، با مناجات شعبانیّه [اُنس بگیرید]. ماه رمضان در پیش است؛ با ایّام و لیالی مبارک ماه رمضان خودتان را تصفیه کنید، معطّر کنید، نورانی کنید، ان‌شاءالله خواهید توانست همه‌ی این کارهای بزرگ را انجام بدهید.  یاد امام عزیزمان بخیر؛ رحمت خدا بر آن مرد بزرگ که این راه را به روی ما گشود و رحمت خدا بر شهیدان عزیز و درود بر خانواده‌های شهیدان و جانبازان. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌   ۱) در ابتدای این دیدار -که در محلّ دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام) برگزار شد- سرلشکر پاسدار محمّدعلی جعفری (فرمانده کلّ سپاه) و دریادار پاسدار مرتضی‌ صفّاری (فرمانده دانشگاه) گزارشی ارائه کردند. ۲) سوره‌ی محمّد، آیه‌ی ۱۱؛ «چرا که خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند، ولی کافران را سرپرست و [یاوری‌] نیست.» ۳) خصال، ج ۲، ص ۳۹۷ و ۳۹۸ ۴) سوره‌ی فرقان، بخشی از آیه‌ی ۵۲؛ «... و با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادی بزرگ بپرداز.» ۵) همان‌ ۶) سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۱ ۷) سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۲؛ «و آنچه را که از جانب پروردگارت به سوی تو وحی میشود، پیروی کن که خدا همواره به آنچه میکنید، آگاه است.» ۸) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲؛ «...به آنچه میکنید آگاه است.» ۹) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۱؛ «از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر...» ۱۰) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲؛ «و آنچه را که از جانب پروردگارت به‌سوی تو وحی میشود، پیروی کن...» ۱۱) سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۳؛ «و بر خدا اعتماد کن، همین بس که خدا نگهبان [تو] است.» ۱۲) سوره‌ی فرقان، بخشی از آیه‌ی ۵۲؛ «... با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادی بزرگ بپرداز.» ۱۳) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۳۹؛ «... و اگر مؤمنید، شما برترید.» ۱۴) نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶ (با اندکی تفاوت) ۱۵) توانا، لایق‌
1,907
1395/02/29
بیانات در دیدار قاریان و حافظان برتر شرکت‌کننده‌ در مسابقات بین‌المللى قرآن کریم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33125
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)
1,908
1395/02/20
گزیده‌ای از بیانات در دیدار هیأت امنای گروه هم‌اندیشی تحکیم خانواده
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=34258
... اساس خانواده با امواج خیلی تند و بی‌رحمانه‌ی تبلیغات غربی دچار تزلزل و تهدید است... بنابراین کار حمایت و حراست از بقای خانواده و حراست از خانواده، کار بسیار مهمی است... این قضیه، قضیه‌ی خیلی عمیقی است. ... در جامعه‌‌ی ما متأسّفانه به تَبَع خیلی از جاهای دنیا، شأن زن شناخته‌ نشده است. در نظر اسلام و در نگاه کلّی‌‌ای که اسلام دارد، زن همان است که در این جمله‌‌ی «اَلمِرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه» است؛ مثل یک گل. یک گل، وجودش لازم است و نگهداری‌‌اش لوازمی دارد: وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه؛ منظور از قهرمان، این قهرمان متعارف ما نیست، قهرمان یعنی کارگزار؛ یعنی در واقع رئیس خدمه. این‌جوری نیست که خانم در خانه‌‌ی شما مسئول خدمتگزاری باشد، حالا ولو به‌‌عنوان رئیس خدمه؛ قضیّه این نیست. وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه؛ قهرمان در تعبیرات عربی و در اصطلاحات رایجِ ادبیّات عرب عبارت است از آن‌ کسی که ملک شما را برایتان اداره میکند؛ یعنی کارهایتان را انجام میدهد؛ وقتی‌ شما صاحب یک ملکی هستید، یک قهرمانی دارید؛ میگوید زن این‌جوری نیست. حالا شما ببینید اگر در یک خانواده‌‌ای، در یک جامعه‌‌ای، به زن با این چشم نگاه بشود، اوّلاً تکریم او، حفظ حرمت او، برخورد ملاطفت‌‌آمیز با او و مسائل فراوانی که دنبالش هست، چقدر موجب میشود که زن احساس امنیّت کند، احساس آرامش کند. در اسلام نگفته‌‌اند که زن نرود بیرون کار کند؛ اصلاً این نیست. حالا اینکه بعضی از مخالفین این گرایش اسلامیِ زن، فوراً میچسبند به اینکه شما نصف نیروی کار جامعه را معطّل میگذارید، چنین چیزی نیست؛ کسی نگفته کار نکنند، اگر میتوانند کار کنند، کار کنند؛ منتها با این دید کار کنند، با این نگاه کار بکنند؛ کاری که به آنها محوّل میشود کاری باشد که با ریحانه‌‌بودن جور در بیاید، متناسب باشد. و البتّه مهم‌ترین مسئولیّت زن هم کدبانویی است؛ معنای کدبانویی خدمتگزاری نیست، معنایش این است که محیط خانواده را برای فرزندان و برای همسر یک محیط امن و آرام و مهربانی میکند، با مهربانی خودش، با عزّتی که در خانه برای او فرض میشود.
1,909
1395/02/20
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران همایش بزرگداشت حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=35251
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)  اوّلاً خیلى تشکّر میکنم از آقایان محترم که به این فکر افتادید و این کار را با انگیزه دارید دنبال میکنید.  جناب خدیجه (سلام‌الله‌علیها) حقیقتاً مظلوم است؛ به‌خاطر اینکه شَرف همسرى پیغمبر در مورد ایشان داراى یک ارزش مضاعف است؛ دیگران مشرّف به شَرف همسرى پیغمبر شدند لکن این رنجهایى را که پیغمبر در عمده‌ى دوران رسالت به آنها مبتلا بودند ندیدند. ده سال در مدینه بود، خب عزّت بود، احترام بود، و زندگىِ راحت بود نسبت به آن دوره؛ جناب خدیجه (سلام‌الله‌علیها) دوران رنج پیغمبر را، دوران سختى‌هاى پیغمبر را تحمّل کردند و دیدند.  اوّلاً خودِ این نفْس ایمان آوردن به پیغمبر -که اوّلین کسى که ایمان آورد امیرالمؤمنین و حضرت خدیجه بودند- یک امتیاز بزرگ است، یک ارزش بسیار بالایى است؛ عبور کردن و صرف‌نظر کردن از عقایدى که انسان سالهاى متمادى با آنها زندگى کرده آسان نیست، براى ما پیش نیامده یک چنین چیزى تا بفهمیم چقدر مشکل و مهم است. ایشان با آن فطرت پاک، صدق قضیّه را، حقّانیّت قضیّه را بلافاصله فهمید؛ تا پیغمبر را دید، با آن حال -با آن حالت معروف و مذکور در کتابها- که از حِرا برگشته بود فهمید که یک حادثه‌ى مهم اتّفاق افتاده و قلب مبارکش مجذوب شد و ایمان آورد. بعد پاى این ایمان ایستاد؛ حالا شما ثروت را میفرمایید،(۲) این یک کلمه‌ى به زبان آسان است؛ کارى است که خب، کسانى که پول دارند میتوانند بالاخره یک پولى هم مصرف کنند، خرج کنند امّا اینکه انسان از همه‌ى زندگى راحت خارج بشود -یعنى همه‌ى پولش را مصرف کند، همه‌ى ثروتش را صرف کند- یک کار یک‌ذرّه و دوذرّه نیست؛ درباره‌ى امام حسن مجتبى‌ (سلام‌الله‌علیه) مثلاً میگویند که ایشان چندبار از مال خودشان خارج شدند یا  چند بار از نصف مالشان خارج شدند؛ این جزو بزرگ‌ترین امتیازات است. این بزرگوار این امتیاز را دارد که از همه‌ى اموال خودش خارج شد و همه را صرف کرد در راه ترویج اسلام و تقویت پیغمبر. بعد هم دچار آن سختى‌ها و آن مشکلات طاقت‌فرسا [شد] که یکى‌اش همین مسئله‌ى شِعب ابى‌طالب بود و آن سه سالى که آنجا بودند و آن سختى‌هایى‌که این بزرگوار متحمّل شد و این ایمان را محکم نگه داشت.  خب قرآن درباره‌ى کسانى که قبل از فتح و بعد از فتح انفاق میکنند [میگوید] «لا یستَوى مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وَ قاتَل»؛(۳) این «قَبلِ الفَتح»، قبل از فتح مدینه است؛ یعنى قبل از آنکه مدینه‌اى در اختیارِ پیغمبر قرار بگیرد و زندگى‌اى، راحتى، حکومتى، تسلّطى، قدرتى در اختیار آن بزرگوار باشد؛ در حال نهایت شدّت، ایشان انفاق کردند؛ هم مالشان را، هم جانشان را، هم راحتشان را. خب اینها واقعاً فضایل مهمّى است؛ اینها مغفولٌ‌عنه مانده؛ حضرت، مظلومه است؛ این بزرگوار واقعاً مظلومه است. تعبیر کردند جناب آقاى اعرافى گفتند غریب؛ واقعاً همین‌جور است؛ جناب خدیجه (سلام‌الله‌علیها) غریب است. حالا شما(۴) میگویید مادر یازده امام، [امّا] در واقع مادر دوازده امام؛ چون ایشان مادر امیرالمؤمنین هم هست. ایشان امیرالمؤمنین را در آغوش خودش، در دامان خودش، در زندگى خودش پرورش داده تا چند سالگى.  به هر حال این یک کار بسیار خوبى است و کار بسیار مهمّى است و ان‌شاءالله برکات زیادى هم خواهد داشت.  به‌هرحال ما متشکّریم از جناب آقاى اعرافى، جناب آقاى رفیعى و بقیّه آقایانى که همکارى دارند در این قضیّه و امیدواریم ان‌شاءالله اجرشان را از پیغمبر بگیرند؛ و مسلّماً این کار مورد رضاى رسول‌الله (صلّى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) است. والسّلام علیکم و رحمةالله‌ ۱) همایش ملی «صدف کوثر» در جهت تبیین شخصیّت حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) به همّت جامعة المصطفى‌ العالمیّة و با همکارى نهادهایى همچون جامعة الزّهراء (س) در دى‌ماه سال جارى برگزار میگردد. در ابتداى این دیدار -که در قالب دیدارهای دسته‌جمعى برگزار شد- حجّت‌الاسلام والمسلمین علیرضا اعرافى (رئیس جامعة المصطفى‌ العالمیّة) و  حجّت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعى محمّدى (عضو هیئت علمى جامعة المصطفى‌ العالمیّة) گزارشى ارائه کردند. ۲) اشاره‌ى حجّت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعى به اینکه حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) همه‌ى اموالش را صرف اسلام کرد. ۳) سوره‌ى حدید، بخشى ازآیه‌ى ۱۰؛ « ... کسانى از شما که پیش از فتح [مکه‌] انفاق و جهاد کرده‌اند، [با دیگران‌] یکسان نیستند...» ۴) حجّت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعى‌
1,910
1395/02/20
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از پاسداران سپاه حفاظت ولیّ امر و خانواده‌های آنان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=34189
... همه باید تلاش کنیم، شما یک‌جور تلاش میکنید، من یک‌جور تلاش میکنم. خب الحمدلله شما جوان هستید، تلاشتان هم آسان‌تر و هم موفق‌تر است. ما دیگر سنین پیری و در واقع به‌طور متعارف سنین بازنشستگی‌مان است. منتها ما بازنشستگی نداریم؛ ما تا آن دم آخر باید حرکت کنیم. لکن کار خودمان را میکنیم. من به شما عرض بکنم، بنده همین روزهایی که الان در خدمت شما هستیم، کارم را از ساعت پنج صبح شروع میکنم؛ یعنی شروع کار من از ساعت پنج صبح است. بعد از نماز صبح میروم مشغول کار میشوم، تا بعد بیاییم درس بگوییم، بعد برویم یک استراحتی بکنیم، باز مشغول کار بشویم تا ظهر و تا عصر و حالا تا هر وقت که بشود، تا شب. الان هم که نزدیک ساعت ده است. بنده ساعت ده و ربع، ده و نیم معمولاً دلم میخواهد بخوابم اگر بشود. کار باید کرد برادران؛ هرچه میتوانید از این جوانی استفاده کنید، جوانانتان را هم تشویق کنید؛ کار بزرگی در پیش دارید برای اداره‌ی این کشور، این کشور به شما جوانها در آینده احتیاج دارد.  
1,911
1395/02/16
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=33011
به مناسبت سالروز بعثت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم
1,912
1395/02/13
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=32970
به مناسبت هفته‌ی معلم [PDF Mobile] بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید عزیزان من؛ امیدوارم که ان‌شاءالله روز معلّم و یادبودهای گرامی این روز برای همه‌ی شما فرزندان عزیزم، برادران و خواهران عزیزم مایه‌ی شادکامی و سعادت و افتخار ابدی باشد.  اوّلاً بعد از تبریک این روز، یاد شهدای شما را باید گرامی بداریم؛ چه شهدای معلّم که حدود چهارهزار معلّم شهید شدند و رقم کوچکی نیست، و چه شهدای دانش‌آموز که بیش از ۳۶ هزار دانش‌آموز ما در طول دفاع مقدّس به شهادت رسیدند. اگر نَفَس گرم معلّم نبود، معلوم نبود که دانش‌آموز در همه‌ی شرایط، راهی جبهه بشود؛ این افتخار هم برمیگردد به معلّمین.  بعد از این، نوبت این است که من از شما -جامعه‌ی معلّمی کشور- سپاسگزاری کنم؛ چون جامعه‌ی معلّمین یک جامعه‌ای است که یک کار دشوار را با بازده مادّی اندک بر عهده گرفته. معلّم رنج مواجهه‌ی تربیتی با جوان و نوجوان را بر دوش دارد؛ این کار کوچکی نیست؛ سخت است. مسئولیّت سنگینی هم دارد؛ همه هم از معلّم توقّع دارند و دلشان میخواهد که این نونهال‌شان، جوانشان، کودکشان وقتی رفت مدرسه، با تربیت معلّم، مثل دسته‌ی گل در داخل خانواده بدرخشد؛ انسان این‌جور دلش میخواهد؛ همه توقّع دارند از معلّم. درعین‌حال شما درآمد یک معلّم را مقایسه کنید با درآمد فلان سرمایه‌دار، فلان پول‌دار، فلان بچّه‌تاجر؛ خب این را معلّم میبیند، میداند؛ اینهایی که وارد وادی معلّمی میشوند شاید خیلی‌شان -حالا نگوییم همه‌شان؛ بسیاری از اینها- میتوانستند یک جادّه‌ی دیگری را در پیش بگیرند و یک منبع درآمد بالاتر و بیشتری برای خودشان فراهم کنند؛ [امّا] نکردند. بخشی از انگیزه‌های معلّمی عشق است؛ محبّت است، احساس مسئولیّت است. آینده‌سازی میکنند با قناعت، رنج تربیت جوان و نوجوان را بر عهده میگیرند با نجابت، با صبر و سکون. نمیخواهم یک حکم کلّی بکنم؛ بالاخره در هر جامعه‌ای، در هر لباسی ممکن است تعدادی هم باشند که مطلوب نباشند، لکن سیاق کلّی جامعه‌ی معلّمین این است که عرض میکنم. ما خودمان زیر دست این معلّمها درس خواندیم، حرف شنفتیم، یاد گرفتیم؛ میدانیم معلّم چه‌جوری است.  خب، یک خصوصیّت معلّمی که [اگر] شما معلّمان عزیز و نومعلّمان و جامعه‌ی معلّمین به آن توجّه کنند خوب است، این است که در این کاری که با این خصوصیّات عرض کردیم -رنج زیاد و بازده مادّی کم- امکان اخلاص هست؛ [این‌] خیلی مهم است. نجات انسان در زندگی ابدی به‌وسیله‌ی اخلاص است؛ برای خدا، برای حقیقت کار کردن، مخلصانه کار کردن مایه‌ی نجات است؛ این در خیلی از جاها پیدا نمیشود. خیلی از کارها را انسان خیال میکند برای خدا انجام داده، بعد یک خرده که خودش با انصاف دقّت میکند، میبیند داخلش قاطی دارد. وَ اَستَغفِرُکَ مِمّا اَرَدتُ بِه‌ وَجهَکَ فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک؛(۲) این دعا یکی از دعاهای بین نافله‌ی صبح و فریضه‌ی صبح است که میگوید خدایا من استغفار میکنم از آن عملی که خواستم برای تو آن را انجام بدهم امّا در بین آن «فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک»، یک انگیزه و نیّت غیرخدایی وارد شد؛ خیلی از کارهای ما این‌جوری است. بنده خودم را عرض میکنم. آنجایی که انسان امکان دارد اخلاص بورزد غنیمت است؛ یکی از آنجاها معلّمی است. میتوانید بااخلاص کار کنید؛ و اگر بااخلاص کار کردید، کارتان برکت پیدا خواهد کرد.  نمونه‌ی روشن و حیّ‌وحاضر آن شهید مطهّری است. آیت‌الله مطهّری بااخلاص حرکت میکرد، کارش برای خدا بود؛ ما از نزدیک با ایشان معاشر بودیم، کارش را میدیدیم؛ نیّتش را میفهمیدیم. آدمی بود زمان‌شناس، نیازشناس؛ نیازها را میدانست، میفهمید و می‌نشست برای خدا، برای پُر کردن خلأ این نیازها، بااخلاص کار میکرد و فکر میکرد و میگفت و مینوشت و تلاش میکرد و برخورد میکرد. نتیجه‌ی اخلاص او این شده است که کارهای او ماندگار است؛ ده‌ها سال است شهید شده امّا کتابهای او را به قول سعدی «چون کاغذ زر میبرند»؛(۳) کسانی که اهل فکرند، اهل فهمیدنند، دنبال فهمیدنند، دنبال کتابهای شهید مطهّری میدوند. این اخلاص است.  وقتی شما بااخلاص کار میکنید، هرکدام از این نوجوان‌ها و جوانهایی که زیرِ دست شما هستند، میتوانند آینده‌ای برای این کشور بسازند که این آینده مایه‌ی سعادت جاودانه‌ی شما بشود که معلّم او هستید؛ ولو کسی شما را نشناسد. معلّمهای امام بزرگوار را -آنهایی که در بچّگی او را درس دادند- کسی نمی‌شناسد امّا آثار امام در نامه‌ی عمل آنها هم نوشته میشود که این مرد را این‌جوری تربیت کردند، این‌جوری بار آوردند.  خب، گفتیم اخلاص؛ این خطاب به شما بود؛ [امّا] معنایش این نیست که حالا چون جامعه‌ی معلّمی اخلاص دارد و قناعت دارد، پس مسئولان کشور از مسائل مادّی معلّمان غافل بمانند؛ نه، بارها گفتیم، بارهای دیگر هم خواهیم گفت؛ مسئولان باید بدانند هر هزینه‌ای که در آموزش‌وپرورش میکنند هزینه‌ی سرمایه‌ای است، هزینه‌ی محض نیست؛ پولی که آنجا خرج میشود، در واقع، سرمایه‌گذاری دارد میشود؛ به این چشم به آموزش‌وپرورش نگاه کنند، به این چشم بودجه‌گذاری کنند، به این چشم امکانات معیشتی فراهم کنند. بعضی از بدخواهان هم هستند که از مشکلاتِ معیشتیِ جامعه‌ی معلّمین، سوءاستفاده میکنند؛ بنده شنیده‌ام بعضی حتّی در داخل خود آموزش‌وپرورش این سوءاستفاده‌ها را میکنند؛ وضعِ معیشتیِ دارای کمبودِ جامعه‌ی معلّمی، موجب میشود کسانی سوءاستفاده کنند. تا امروز، به توفیق الهی، جامعه‌ی معلّم خودش را سالم و پاکیزه نگه داشته، لکن بعضی‌ها دارند کار میکنند و تلاش میکنند که از این حرکتهای ناسالم به وجود بیاورند.  خب، حالا موضوع اصلی را مطرح کنیم. عزیزان من! شما یک نسلی را میخواهید تربیت کنید؛ کشور شما و آینده‌ی شما به چگونه نسلی نیاز دارد؟ این مهم است. این‌جور هم نیست که ما در یک میدان خالی بخواهیم کار کنیم؛ نخیر. فرض کنید که یک‌وقت یک نفر جودوکار یا کونگ‌فوکار در میدان خالی مدام بنا میکند حرکات جودوکاری انجام دادن، کسی هم در مقابلش نیست، خب راحت است؛ یا [کسی‌] در میدان خالی شمشیربازی میکند و ضربه میزند، کسی هم در مقابلش نیست؛ امّا گاهی در مقابل شما یک حریفی وجود دارد، ضربه‌ی شما را خنثی میکند، مانع وارد آمدن ضربه به خودش میشود و متقابلاً ضربه میزند؛ ما امروز با یک‌چنین حریفی مواجهیم. حریف کیست؟ نظام سلطه‌ی بین‌المللی. حالا بعضی‌ها ممکن است تعجّب کنند که [مگر] آموزش‌وپرورش ما با نظام سلطه‌ی بین‌المللی مواجه است؛ بله. نظام سلطه‌ی بین‌المللی که امروز مظهرش حکومت آمریکا است، سرمایه‌دارهای بزرگ صهیونیست‌اند و بعضی از دولتهای مستکبر دیگر؛ اینها نمایندگان و نمادهای نظام سلطه‌ی بین‌المللی هستند. من مفصّل این نظام سلطه را در صحبتهای عمومی مطرح کرده‌ام و معنا کرده‌ام که نظام سلطه‌ی بین‌المللی یعنی چه. این نظام سلطه‌ی بین‌المللی برای ملّتها -نه فقط ملّت ما، [بلکه‌] برای هر ملّتی که بتواند- برنامه دارد؛ او هم میخواهد نسلی که آینده‌ی این کشور را و این کشورها را میسازد، با یک قواره‌ای و با یک شاکله‌ای تربیت بشود که برای او مفید باشد؛ نسلی در کشورها تربیت بشود که فکر او را داشته باشد، فرهنگ او را داشته باشد، نگاه و سلیقه‌ی او را به مسائل جهانی داشته باشد. این نسل تربیت میشود، البتّه باسواد هم میشود، محقّق هم میشود، سیاستمدار هم میشود و در کشورهای مختلف [جزو] مسئولان کشور هم میشوند. خب برای یک مجموعه‌ی استعمارگر چه‌چیزی بهتر از اینکه مسئولان یک کشور، صاحب‌نظران یک کشور و صاحبان رأی در یک کشور، مثل آنها فکر کنند و مثل آنها عمل بکنند؟ کار را برای آنها آسان میکند دیگر. این برنامه‌ی استعماریِ فرهنگی است. البتّه مال امروز هم نیست؛ شاید ده‌ها سال است که این برنامه دارد انجام میگیرد.  متفکّرین سیاست غربی بارها گفته‌اند به‌جای اینکه ما مثل دوران استعمار قرن نوزدهمی برویم کشورگشایی کنیم و حاکم نظامی بگذاریم و پول خرج کنیم و اسلحه بفرستیم و جنگ و جدال راه بیندازیم، بهتر از آن و آسان‌تر از آن و کم‌هزینه‌تر از آن این است که نخبگان و زبدگان آنها را بیاوریم فکر خودمان را به آنها تزریق کنیم، آنها را بفرستیم به کشورشان، آنها میشوند سربازهای بی‌جیره و مواجب ما؛ همانی که او میخواهد، این عمل میکند. شما امروز چنین دولتهایی سراغ ندارید؟ در منطقه‌ی ما از این دولتها کمند؟ [که‌] همان حرفی را میزند که آمریکا میخواهد بزند، همان کاری را میکند که او میخواهد بکند؛ خرجش را هم متحمّل میشود، هزینه‌اش را هم متحمّل میشود، [امّا] برای او کار میکند. نه فقط از او امتیاز نمیگیرد و پول نمیگیرد، بلکه پول هم خرج میکند؛ امتیازش فقط این است که استکبار مانع سقوط او به دست عوامل مخالف میشود و او را نگه میدارد. یک برنامه‌ی این‌جوری دارند برای نسل ما؛ برای همین دانش‌آموزی که زیر دست شما است همین برنامه را دارند. حالا چقدر بتوانند یا نتوانند بحث دیگری است، امّا این برنامه هست. فکر خودشان را ترویج میکنند، فرهنگ خودشان را ترویج میکنند، زبان خودشان را ترویج میکنند.  من همین‌جا این حرفی را که گاهی هم گفته‌ام به مسئولین آموزش‌وپرورش [تکرار میکنم‌]؛ شاید به مسئولین محترم فعلی نگفته باشم امّا قبلها مکرّر گفته‌ام؛ این اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس به‌عنوان درس زبان معیّن نمیکنند؟ چه اصراری است؟ این میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوی است. [مثلاً] زبان اسپانیولی؛ امروز کسانی که به زبان اسپانیولی حرف میزنند کمتر از کسانی نیستند که به زبان انگلیسی حرف میزنند؛ در کشورهای مختلف، در آمریکای لاتین یا در آفریقا کسان زیادی هستند. مثلاً میگویم؛ بنده حالا مروّج [زبان] اسپانیا نیستم که بخواهم برای آنها کار بکنم، امّا مثال دارم میزنم. چرا زبان فرانسه یا زبان آلمانی تعلیم داده نمیشود؟ زبانهای کشورهای پیشرفته‌ی شرقی هم زبان بیگانه است، اینها هم زبان علم است. آقا جان! در کشورهای دیگر به این مسئله توجّه میکنند و جلوی نفوذ و دخالت و توسعه‌ی زبان بیگانه را میگیرند؛ ما حالا از پاپ کاتولیک‌تر شده‌ایم! آمده‌ایم میدان را باز کرده‌ایم و علاوه بر اینکه این زبان را کرده‌ایم زبانِ خارجیِ انحصاریِ مدارسمان، مدام داریم می‌آوریمش [در مقاطع] پایین؛ در دبستانها و در مهدِکودک‌ها! چرا؟ ما که میخواهیم زبان فارسی را ترویج کنیم، باید یک عالَم خرج کنیم و زحمت بکشیم. [وقتی‌] کرسی زبان را در یک‌جا تعطیل میکنند، باید تماسهای دیپلماتیک بگیریم که چرا کرسی زبان را تعطیل کردید. نمیگذارند، اجازه‌ی دانشجو گرفتن نمیدهند، امتیاز نمیدهند، برای اینکه زبان فارسی را یک‌جا میخواهیم ترویج کنیم؛ آن‌وقت ما بیاییم زبان آنها را خودمان با پول خودمان، با خرج خودمان، با مشکلات خودمان ترویج کنیم. این عقلائی است؟ من نمیفهمم! این را داخل پرانتز گفتم، برای اینکه همه بدانند، توجّه کنند. [البتّه‌] نمیگویم که فردا برویم زبان انگلیسی را در مدارس تعطیل کنیم؛ نه، حرف من این نیست؛ حرف این است که بدانیم چه‌کار داریم میکنیم؛ بدانیم طرف میخواهد چگونه نسلی در این کشور پرورش بیابد،  و با چه خصوصیّاتی.  خب، این حالا آن نسلی [است‌] که سلطه‌ی بین‌المللی -نظام سلطه- میخواهد. ما چه؟ ما چگونه نسلی میخواهیم؟ این سوگندنامه خیلی خوب بود؛ این سوگندنامه را من، قبل از اینکه بیایم اینجا، آن‌طرف آوردند و نگاه کردم؛ حالا هم با دقّت گوش کردم. ضمناً بدانید: سوگند که خوردید، بر شما لازم شد؛ سوگندِ با نیّت که انسان میخورد، این دیگر واجب‌الاجرا است، باید بر طبقش عمل کنید؛ سوگند خوب بود، سوگندنامه خوب بود.  ما اوّل‌چیزی که لازم است برای دانش‌آموز خودمان در نظر بگیریم، این است که در او هویّت مستقلّ ملّی و دینی به وجود بیاوریم؛ این اوّلین چیز؛ هویّت مستقل و با عزّت. جوانمان را جوری بار بیاوریم که دنبال سیاست مستقل باشد، دنبال اقتصاد مستقل باشد، دنبال فرهنگ مستقل باشد؛ وابستگی، رُکون(۴) به دیگران، اعتماد به دیگران و تکیه‌ی به دیگران در وجود او به‌عنوان یک روحیه رشد نکند. ما از این جهت دچار آسیبیم؛ این را به شما عرض بکنم! شما می‌بینید یک کلمه‌ی فرنگی که وارد کشور میشود، فوراً بزرگ و کوچک و عمامه‌ای و غیرعمامه‌ای و مانند اینها، همه این کلمه را به‌کار میبرند. خب چرا آقا جان؟ چرا ما این‌قدر مشتاقیم و تشنه‌ایم که تعبیرات فرنگی به‌کار ببریم؟ چرا؟ این همان حالتی است که به ارث برای ما گذاشته‌اند. این همان حالت دوران طاغوت است که دوران جوانی خود ما است. بنده یادم است؛ من خودم هم آن وقتی‌که جوان بودم، کأنّه مسابقه گذاشته بودیم که از این تعبیرات فرنگی استفاده کنیم. هرکه از این تعبیرات بیشتر استفاده میکرد، نشان‌دهنده‌ی این بود که روشنفکرتر است و آگاه‌تر است و مانند اینها. این غلط است. هویّت مستقل، اوّلین چیزی است که ما بایستی در جوان خودمان، در نوجوان خودمان رشد بدهیم و پرورش بدهیم. بعد آن‌وقت اقتصاد مقاومتی معنا پیدا میکند. این‌جور نیست که بعد ما برای اینکه بخواهیم اقتصاد مقاومتی انجام بگیرد، مسئولین بالای دولتی بیایند بنشینند صد جلسه پشت‌سرهم تشکیل بدهند و مرتّب آئین‌نامه، مرتّب بخشنامه، مرتّب فلان؛ آخرش هم حالا به آن صورتی که کامل است انجام نگیرد. الان خب دارند تلاش میکنند که این اقتصاد مقاومتی تحقّق پیدا کند. وقتی روحیه، روحیه‌ی استقلال و مقاومت و ایستادگیِ در مقابل دیگران نیست، خب سخت است دیگر. وقتی عادت میکنیم که یک ذخیره‌ای را -که در خانه‌ها معمولاً خانواده‌های عاقل و بافکر ذخیره‌هایی نگه میدارند برای خودشان؛ ما هم یک ذخیره‌ی خداداد داریم و آن نفت است- مرتّب دربیاوریم و بفروشیم، مرتّب دربیاوریم و بفروشیم، بدون ارزش افزوده؛ یک‌وقت این را تبدیلش میکنیم به یک چیزی که دارای ارزش افزوده است، خیلی خب، قابل قبول است، امّا نخیر، بدون هیچ ارزش افزوده‌ای، همین [فقط] درمی‌آوریم و میفروشیم. بعضی از این رؤسای کشورها که آمده‌اند پیش ما، گله کرده‌اند که ما تراز تجاری‌مان با شما همسان نیست، شما به ما بیشتر میفروشید و کمتر میخرید، بنده مکرّر به چندین نفر از اینها گفته‌ام که آنچه شما میخرید، عمده‌اش نفت است؛ نفت یعنی پول، نفت یعنی طلا؛ ما ارزش افزوده‌ای از نفت به‌دست نمی‌آوریم؛ ثروتمان را از زیر خاک درمی‌آوریم و میدهیم به شما. این را نمیشود در حساب تراز تجاری قرار داد. اینها مهم است. هویّت مستقل وقتی بود، از این‌جور زندگی کردن انسان دور میشود؛ آن‌وقت اقتصاد مقاومتی معنا پیدا میکند، اقتصاد بدون نفت معنا پیدا میکند، فرهنگ مستقل معنا پیدا میکند.  ما باید شاخصهای ممتاز و برجسته را در دانش‌آموزمان زنده کنیم؛ بله، در همین سوگندنامه هم بود که فطرت خداداد او را فعّال کنیم؛ بله، درست است؛ در همه‌ی من و شما، خدای متعال یک مایه‌ای قرار داده که این مایه قابل رشد پیدا کردن است و میشود از آن استفاده کرد. این را در این بچّه فعّال کنید، رشد بدهید.  این شاخصها اینها است؛ حالا عمده‌اش مفاهیم جریان‌ساز، در او مفاهیم جریان‌ساز و عمل‌ساز را تولید کنیم و به راه بیندازیم و زنده کنیم؛ ایمان؛ اندیشه‌ورزی، یاد بگیرد فکر کند؛ مشارکت اجتماعی، دوری از انزواهای اجتماعی نامطلوب؛ تکافل(۵) اجتماعی که یک معنای خیلی والای اسلامی دارد.  اصلاح الگوی مصرف؛ این حقیر، بارها راجع به اصلاح الگوی مصرف صحبت کرده‌ام -در سخنرانی‌های اوّل سال، با مسئولین، در جلسات خصوصی، در جلسات عمومی- امّا الگوی مصرف ما هنوز اصلاح نشده؛ ما بد مصرف میکنیم. همین مسئله‌ی جنس خارجی که من چند روز قبل(۶) اینجا در حسینیّه، با جمعی در میان گذاشتم، از همین قبیل است. این قاچاقهای ده‌ها و صدها میلیاردیِ وسایل لوکس، از همین قبیل است. این بچّه‌بازی‌های داخل خیابانها -که بچّه‌پول‌دارهای نوکیسه، با آن خودروهای کذائی می‌آیند دائم راه میروند، دائماً رژه میروند، دائماً پُز میدهند- به‌خاطر همین چیزها است؛ اصلاح الگوی مصرف. این را باید از کودکی به این جوان و نوجوان یاد داد.  تحمّل مخالف؛ بله، تا یک کسی یک مختصر تنه‌ای زد به ما، ما برگردیم با مشت به سینه‌اش بکوبیم؛ این عدم تحمّل است. اسلام این را از ما نمیخواهد؛ اسلام عکس این را از ما میخواهد؛ رُحَمآءُ بَینَهُم.(۷)  ادب؛ مؤدّب بودن. حالا خیلی از شما قاعدتاً با فضای مجازی آشنایید؛ واقعاً در فضای مجازی ادب رعایت میشود؟ حیا رعایت میشود؟ خب نمیشود دیگر؛ یا در بخش مهمّی [رعایت] نمیشود. اینها را باید رشد داد در نوجوان و جوان.  تدیّن؛ اشرافی بار نیامدن؛ زندگی اشرافی را بر اینها تزریق نکردن. البتّه حالا اگر بخواهم من اینجا فهرست کنم و بنویسم و بخوانم، یک چند صفحه میشود؛ یک‌مقداری‌اش اینها است.  اینها را شما باید انجام بدهید؛ این کار شما است، این کار مقدّس شما است. شما هستید که این نسل را این‌جوری پرورش میدهید و فرهنگ‌سازی میکنید. اگرچنانچه توانستید این مفاهیم جریان‌ساز را در ذهن دانش‌آموزتان رسوخ بدهید، خدمت بزرگی به آینده‌ی کشورتان کرده‌اید. معلّم خوشبختانه این‌جوری است؛ چون تعلیم میدهد، چون یاد میدهد، یک تسلّط روحی و فرهنگی به‌طور طبیعی بر دانش‌آموز دارد -حالا آن دانش‌آموزهای بداخلاق را که در بعضی از کلاسها هستند کار نداریم امّا به‌طور عموم این‌جوری است؛ در حوزه‌های علمیّه که متعلّم و طلبه در مقابل استاد مثل عبد خاضع است؛ حالا در فرهنگ جدید این‌جوری نیست لکن بالاخره یک تسلّطی معلّم دارد بر شاگرد- میتوانید از آن استفاده کنید.  خب، دستگاه‌های مختلف نقش دارند؛ میتوانند در این زمینه این فضا را در آموزش‌وپرورش به‌وجود بیاورند که معلّم بتواند کارش را آسان انجام بدهد و وفادار بماند به همین مضمون این سوگندنامه و این مطالبی که ما عرض کردیم.  یکی، معاونت پرورشی است که سفارش شد و خوشبختانه راه‌اندازی کردند و معاونت پرورشی را فعّال کردند، لکن کافی نیست؛ معاونت پرورشی وظیفه‌ی سنگین‌تری بر عهده دارد. فعّالیّت پرتلاش، هدفمند، هوشمند و سالم؛ هم سالم از لحاظ اعتقادی، هم سالم از لحاظ سیاسی، هم سالم از لحاظ اخلاقی؛ اینها جزو مسئولیّتهای معاونت پرورشی است؛ باید اینها را رعایت کنید. اگرچنانچه نسبت به هرکدام از اینها -چه استقامت در درست حرکت‌کردنِ دینی، چه اخلاقی و چه سیاسی- خطایی در آنجا سربزند، این ضربه‌زدن به آموزش‌وپرورش و ضربه‌زدن به این نسل است.  یکی از مسئولین در این زمینه صداوسیما است؛ صداوسیما خیلی نقش میتواند ایفا کند. من سال گذشته هم گفتم،(۸) عمل نشده، آن‌چنان‌که باید عمل نشده؛ صداوسیما باید یک سرفصل کاری مخصوص آموزش‌وپرورش داشته باشد؛ آدمهای با فکر، بنشینند برنامه‌ریزی کنند. چند روز پیش -شاید هفته‌ی پیش- جمعی از نوجوانها و جوانهای دانش‌آموز اینجا در حسینیّه بودند و برایشان بنده صحبت کردم.(۹) یکی‌شان یک نامه‌ای به من داد، دیدم حرف حسابی میزند؛ نوشته بود که در صداوسیما برای کودکان برنامه هست، برای بزرگها برنامه هست، برای ما جوانهای دبیرستانی برنامه نیست. دیدم راست میگوید، حرف درستی است. کدام برنامه را برای این جوان فراهم کردید که بتواند از آن استفاده‌ی روحی، استفاده‌ی فکری، استفاده‌ی دینی، استفاده‌ی علمی کند. البتّه برنامه‌های علمی در بعضی از شبکه‌ها هست، اینها برنامه نیست؛ برنامه‌سازی باید بشود؛ هنرمندانه کار باید بشود. این هم یک دستگاه که دستگاه موظّفی است.  یکی وزارت ارتباطات [است‌]. این فضای مجازی امروز از فضای حقیقیِ زندگی ما چند برابر بزرگ‌تر شده؛ بعضی‌ها اصلاً در فضای مجازی تنفّس میکنند؛ اصلاً آنجا تنفّس میکنند، زندگی‌شان در فضای مجازی است. جوانان هم سروکار دارند با فضای مجازی، با انواع‌واقسام چیزها و کارها، با برنامه‌های علمی‌اش، با اینترنتش، با شبکه‌های اجتماعی‌اش، با مبادلات و امثال اینها سروکار دارند؛ خب، اینجا لغزشگاه است. هیچ‌کس نمیگوید آقا جادّه نکش. اگر شما در یک منطقه‌ای جادّه‌ای لازم دارید، خیلی خب، جادّه بکش، جادّه‌ی اتوبان هم بکش امّا مواظب باش! آنجایی که ریزش کوه محتمل است، آنجا محاسبه‌ی لازم را بکنید. ما به دستگاه‌های ارتباطی خودمان، به مجموعه‌ی وزارت ارتباطات و شورای عالی مجازی -که بنده از آن هم گله دارم- سفارشمان این است. ما نمیگوییم این راه را ببندید؛ نه، اینکه بی‌عقلی است. یک کسانی نشسته‌اند، فکر کرده‌اند، یک راهی باز کرده‌اند به‌عنوان این فضای مجازی و به قول خودشان سایبری؛ خیلی خب، از این استفاده کنید منتها استفاده‌ی درست بکنید؛ دیگران دارند استفاده‌ی درست میکنند؛ بعضی از کشورها طبق فرهنگ خودشان این دستگاه‌ها را قبضه کرده‌اند. ما چرا نمیکنیم؟ چرا حواسمان نیست؟ چرا رها میکنیم این فضای غیرقابل کنترل و غیرمنضبط را؟ مسئولند، یکی از مسئولین هم همینها هستند؛ دستگاه وزارت ارتباطات است.  باید همه‌ی اینها کمک کنند به آموزش‌وپرورش؛ آموزش‌وپرورش به‌تنهایی نمیتواند همه‌ی کارها را انجام بدهد؛ اینها باید کمک کنند. اینکه من بارها گفته‌ام دستگاه‌ها بایستی کمک کنند به آموزش‌وپرورش، خب، کمکها اینها است؛ همه‌اش ذهنشان به کمکهای مالی و مادّی و پولی نرود؛ کمکها اینها است؛ باید همه همکاری بکنند تا آموزش پرورش بتواند واقعاً سرپا بِایستد و کار خودش را انجام بدهد.  یکی از کارهایی که باید در آموزش‌وپرورش انجام بگیرد، تزریق روحیه‌ی شادابی و جوانی در معلّم است؛ نگذاریم معلّم پیر بشود. پیرِ سنّی مرادم نیست؛ بعضی‌ها سنّشان جوان است امّا روحیه‌شان پیر است؛ بعضی روحیه‌شان جوان است بااینکه سنّشان زیاد است. معلّمی را سراغ داریم که به نظرم حدود هفتاد سال است معلّمی میکند، [امّا] دست برنداشته؛ اینها قیمت دارد. این روحیه‌ها را باید در آموزش پرورش احیا کرد.  نظام آموزشی ما نظام فرسوده و قدیمی و کهنه‌ای است. نظام آموزشی کهنه است؛ این را ما از اروپایی‌ها گرفتیم، همین‌جور نگهش داشتیم، مثل یک چیز موزه‌ای مقدّس که دست به آن نخورَد! هرگاه‌یک‌باری گوشه‌کنارش را یک کمی کم و زیاد کردیم؛ نظام، نظام کهنه‌ای است؛ باید نوسازی بشود. خب، حالا البتّه همین طرح تحوّل که آقای وزیر اشاره کردند، این یک گامی است در این راه؛ خوب است لکن این را من میخواهم بگویم، برای نوسازی نظام آموزش‌وپرورش، ما باز نگاه نکنیم به دست دیگران، ببینیم حالا در فلان کشور اروپایی چه اتّفاقی افتاده، ما هم همان را رونویسی کنیم. نه آقا، صاحبان فکر بنشینند -البتّه از تجربه‌ها خوب است استفاده کنند- خودشان طرّاحی کنند، نظام نوین را طرّاحی کنند. حالا همین طرح تحوّل که علی‌الظّاهر خوب تهیّه شده، یک گامی است؛ همین را با دقّت و با نگاه انتقادی اجرا کنند؛ نگاه کنند و ببینند کجاهایش اشکال دارد. بالاخره در هر نوشته‌ی غیرالهی و هر کار بشری یک اشکالی هست؛ بگردیم آن اشکال را پیدا کنیم. اشکالات را شناسایی کنیم، عیوب را شناسایی کنیم، یک نظام پاکیزه‌ی منظّم خوبی طرّاحی کنیم.  یکی از چیزهایی که در آموزش‌وپرورش خیلی مهم است، همین دانشگاه فرهنگیان است؛ همین که این جوانهای عزیزمان، [یعنی‌] دانشجومعلّم‌ها، آنجا هستند. این بسیار مهم است. هرچه میتوان باید برای این مجموعه سرمایه‌گذاری در توسعه‌ی کمّی و کیفی کرد؛ با همان معیارهای متعالی که برای معلّم لازم است. عرض کردم، این سوگندنامه‌ای که خواندید خوب بود، به شرطی که عمل کنید به این سوگندنامه؛ واقعاً متعهّد باشیم به آنچه به آن سوگند میخوریم. دوره‌های آموزش کوتاه‌مدّت هم میگذارند که البتّه اینها خیلی کارساز نیست.  یکی از چیزهایی که در آموزش‌وپرورش مهم است، مسئله‌ی فنّی‌وحرفه‌ای‌ها است که بنده مکرّر روی آن تکیه کرده‌ام. کودک ما دوازده سال، تا جوان میشود، درس میخواند برای اینکه برود دانشگاه؛ آیا برای همه‌ی مشاغلی که در جامعه وجود دارد، سِیر این مسیر و رفتن به دانشگاه لازم است؟ آن‌طور که به من گزارش داده‌اند، میگویند دوازده هزار نوع شغل وجود دارد؛ آیا برای همه‌ی این دوازده هزار نوع شغل، همین درسها و همین مسیر و رفتن به دانشگاه لازم است؟ یا نه، باید آنچه هدف است، مهارت‌افزایی باشد، کارآمدی باشد برای کارهای مختلف، برای استعدادهای گوناگون؛ بعضی‌ها نخبه هستند در کار هنر، که [اگر] یک چیز صنعتی دستش بدهی درمیمانَد؛ بعضی‌ها بعکس، نخبه هستند در کار صنعت؛ یکی نخبه است در کار فکر و فلسفه، یکی نخبه است در کار مسائل اجتماعی، یکی نخبه است در کارهای خدماتی. ببینیم، پیدا کنیم استعدادها را، شناسایی کنیم و ورز بدهیم این استعدادها را تا اینکه ورزیده بشوند، تا اینکه بتوانند کار کنند، تا بتوانند ابتکار کنند. این همه ما روی ابتکار تکیه میکنیم، خب ابتکار را چه کسی میتواند انجام بدهد؟ هر آدم معمولی‌ای که نمیتواند ابتکار انجام بدهد، بایستی ورزیده بشود تا بتواند در یک زمینه‌ای ابتکار انجام بدهد.  یک مطلبی هم درباره‌ی [استفاده از] این نام و نشانه‌های دوران طاغوت که من میبینم بعضی‌ها اصرار دارند؛ این را هم من نمیفهمم معنایش را که حتماً باید بگوییم «پیش‌آهنگی»! خب پیش‌آهنگی یک اصطلاحِ مال دوران طاغوت است؛ چه لزومی دارد؟ این تعبیرات و این الفاظ، هرکدام پشت‌سر خودشان یک بار معنایی دارند. جزو بزرگ‌ترین کارهای جمهوری اسلامی، جعل اصطلاحاتی بود با بارهای معنایی، مثلاً فرض کنید استکبار، مستضعفین، نظام سلطه؛ این‌جور تعابیر چیزهایی است که ملّتهای دیگر، نخبگان سیاسی و فعّال و مبارزاتی ملّتهای دیگر از ما قاپیدند آنها را. [تعابیر طاغوتی‌] چه لزومی دارد؟ ما بسیج دانش‌آموزی داریم فرض بفرمایید، گروه‌های پیشتاز دانش‌آموزی مثلاً داریم یا جامعه‌ی اسلامی دانش‌آموزی، انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزی؛ این تعبیرات، تعبیراتی است مال جمهوری اسلامی. چه لزومی دارد ما حتماً دنبال تعبیرات قدیمی برویم؟  یک مطلب هم راجع به این مسائل مدارس موجود خودمان عرض بکنم. خب حالا [اینکه‌] مسئله‌ی آموزش‌وپرورش طبق قانون اساسی و آن‌چنان‌که انسان درست فکر میکند میفهمد، یک مسئله‌ی حاکمیّتی است، معنایش این نیست که حتماً همه‌ی بارَش باید بر دوش دولت باشد؛ لکن دولت باید در مسئله‌ی آموزش‌وپرورش نقش‌آفرینی کند. اینکه ما مدارس دولتی را مدام تبدیل کنیم به غیرانتفاعی، معلوم نیست خیلی این یک کار پخته‌ی درستی باشد؛ حالا اسمش مدارس غیرانتفاعی است امّا بعضی از اینها مدارس انتفاعی است، نه غیرانتفاعی؛ با آن شهریه‌های کذایی که شنیده‌ام از بعضی‌ها میگیرند. سطح مدارس دولتی را بالا ببریم تا رغبت خانواده‌ها به این مدارس بیشتر بشود.  وقت زیاد گذشت، صحبت ما خیلی طول کشید، آخرین عرض من این است که کشور را باید بسازید عزیزان من؛ شماها باید بسازید. از جمله‌ی عناصری که میتوانند کشور را بسازند شما معلّمها هستید؛ از این فرصت هم استفاده کنید؛ از فرصت توانایی‌هایتان. خوشبختانه آنچه در مورد وزیر محترم شنیده‌ایم و دیده‌ایم، ایشان الحمدلله از لحاظ سلامت فکری و سلامت عملی مورد قبول هستند؛ از این فرصت استفاده کنید. البتّه ایشان هم باید سعی کنند که همکارانشان هم همین‌جور از لحاظ سلامت فکری و سلامت عملی واقعاً کسانی باشند که بشود به آنها در این کار بزرگ اعتماد کرد. کشور را شما باید بسازید؛ کشور را باید قدرتمند کنید. قدرت فقط به سلاح نیست؛ مهم‌ترین ابزار قدرت و مهم‌ترین عنصر قدرت‌ساز، علم و شخصیّت ملّی است. شخصیّت افراد، ایستادگی، هویّت، هویّت انقلابی؛ اینها است که قدرت میسازد. ایمان، به ملّت ما قدرت داد، انقلاب، به ملّت ما قدرت داد. وقتی قدرت داشته باشید و دشمن ببیند قدرت شما را، ناچار عقب‌نشینی خواهد کرد؛ وقتی ما در مقابل دشمن از نشان دادن و عرضه کردن مبانی و عناصر قدرت خودمان اجتناب کنیم، پرهیز کنیم، بترسیم، ملاحظه کنیم، دشمن پُررو میشود.  اینکه امروز شما می‌بینید دشمنان حرفهای بزرگ‌تر از دهان خودشان میزنند، همه‌اش قابل پاسخگویی است از سوی ملّت ایران. می‌نشینند طرّاحی میکنند که ایران باید در خلیج‌فارس رزمایش نظامی نداشته باشد؛ چه غلطهای عجیب‌غریبی! او از آن طرف دنیا می‌آید اینجا رزمایش راه می‌اندازد؛ شما اینجا چه‌کار میکنید؟ خب بروید در همان خلیج خوکها؛(۱۰) بروید آنجاها و هرجا میخواهید رزمایش [کنید]. در خلیج‌فارس شما چه‌کار میکنید؟ خلیج‌فارس خانه‌ی ما است. خلیج‌فارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است؛ ساحل خلیج‌فارس به‌اضافه‌ی سواحل زیادی از دریای عمّان، متعلّق به این ملّت است؛ باید حضور داشته باشد، باید رزمایش کند، باید اظهار قدرت بکند. ما ملّتی هستیم با تاریخ، قدرتمند؛ حالا پادشاهان ضعیفِ روسیاهی آمدند و یک چندصباحی ماها را عقب زدند و خاک مُرده پاشیدند روی این کشور؛ آنها رفتند و گورشان را گم کردند. ملّت، ملّت بیداری است، ملّت بزرگی است، مگر اجازه میدهد؟ این‌جوری بایستی با این قدرتهای زیاده‌خواه، افزون‌طلب و انحصارطلب مواجه شد. گفتم من، مسلّماً اینها در مقابل ما شکست خوردند؛ دلیل شکست‌شان خیلی واضح است، چون اینها میخواستند جمهوری اسلامی نباشد؛ جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه هست، دَه‌ها برابر قدرتمندتر از اوّل هم شده؛ خب این شکست است. قرآن این را به ما یاد داده: تُرهِبونَ بِه‌ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم؛(۱۱) خودتان را آن‌جور آماده کنید که دشمن خدا و دشمن شما، واهمه داشته باشند و هراس داشته باشند از شما. دشمن؛ مراد همسایه نیست، مراد رقیب نیست، مراد آن کشوری که با ما دشمنی نمیکند نیست؛ دشمن، [یعنی‌] آن‌که دشمنی میکند که او را هم همه می‌شناسند.  از خداوند متعال میخواهیم که شما را، ما را توفیق بدهد تا بتوانیم آن راهی را که مایه‌ی رضای خدا و مرضیّ الهی است ان‌شاءالله ادامه بدهیم. ان‌شاءالله فردای این کشور به برکت وجود نورانی فعّالِ با عزّت شما جوانها، فردایی خواهد بود که مایه‌ی سعادت همه‌ی ملّت خواهد شد. والسّلام علیکم و رحمةالله وبرکاته‌ ۱) در ابتدای این دیدار، دانشجویان دانشگاه فرهنگیان سوگندنامه‌ی معلّمی را در محضر معظّمٌ‌له قرائت کردند و پس از آن آقای علی‌اصغر فانی (وزیر آموزش‌وپرورش) گزارشی ارائه کرد. ۲) اقبال‌الاعمال، ج ۱، ص ۱۲۳ (با اندکی تفاوت) ۳) گلستان، مقدّمه‌ ۴) تمایل، گرایش‌ ۵) کفیل یکدیگر شدن‌ ۶) بیانات در دیدار کارگران (۱۳۹۵/۲/۸) ۷) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹؛ « ...با همدیگر مهربانند...»   ۸) بیانات در دیدار جمعى از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور (۱۳۹۴/۲/۱۶) ۹) بیانات در دیدار اعضای انجمنهای اسلامی دانش‌آموزان سراسر کشور (۱۳۹۵/۲/۱) ۱۰) خنده‌ی حضّار ۱۱) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۶۰
1,913
1395/02/08
بیانات در دیدار کارگران
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=32920
به مناسبت هفته‌ی کارگر [PDF Mobile] بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  روز کارگر بر شما عزیزان مبارک باد! برای من همه‌ساله این دیداری که با جمعی از کارگران در اینجا داریم، دیدار مطلوبی است؛ حرفهای گفتنی‌ای هست و برتر و بالاتر از همه‌ی آنها اظهار تشکّر و ارادت به جامعه‌ی کارگری کشور. امروز هم به همه‌ی شما و به همه‌ی جامعه‌ی کارگری کشور عرض ارادت میکنم و از خدای متعال عمیقاً درخواست میکنم به ما توفیق بدهد تا بتوانیم وظیفه‌ی خودمان را در قبال جامعه‌ی کارگری انجام بدهیم؛ وظایف سختی داریم، وظایف سنگینی داریم.  اوّلاً ماه رجب است؛ میان میلاد پُربرکت امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) و مبعث پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) قرار داریم؛ ماه توسّل است، ماه دعا است، ماه ذکر است. این آیات شریفه‌ای که این قاری عزیزمان اینجا تلاوت کردند: یااَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکراً کَثیراً * وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلاً * هُوَ الََّذِی یُصَلّی عَلَیکُم وَ مَلٰئِکَتُه،(۲) [میفرماید] شما ذکر خدا بگویید، خدای متعال هم بر شما صلوات میفرستد، به شما درود میگوید؛ هم خود ذات اقدس الهی، هم ملائکه‌ی او به شما مؤمنین درود میگویند. و بدانیم که ذکر خدا، یاد خدا راهنما است، راه‌گشا است، دست‌گیر است، میتواند ما را قادر بر گره‌گشایی کند؛ گره زیاد داریم و دست قدرت و پنجه‌ی تواناییِ خود ما انسانها است که باید این گره‌ها را باز کند امّا این قدرت را، این توانایی را خدا به ما میدهد. ذکر خدا به ما کمک میکند که بتوانیم بن‌بست‌ها را باز کنیم و راه‌ها را بگشاییم.  امروز من چند جمله و چند مطلب یادداشت کرده‌ام که به شما عرض بکنم. یک بحث درباره‌ی مفهوم عمومی کار، مفهوم گسترده‌ی کار است؛ یک بحث درباره‌ی جامعه‌ی کارگری به معنای مصطلح است. درباره‌ی بحث اوّل که معنای گسترده‌ی کار است، هر کسی که در جامعه به کاری مشغول است، به این معنا کارگر است؛ کارهای تولیدی، کارهای خدماتی، کارهای مدیریّتی، کارهای علمی؛ اینها همه کارگرند. یک مدیر هم در کار مدیریّتی خود کارگر است؛ یک استاد دانشگاه، یک استاد حوزه، یک دانشجو، یک طلبه، کسانی که این کارها را میکنند، کارهای دینی، کارهای تبلیغاتی، به این معنا همه کارگرند.  خب، کار به این معنا یک برکتی دارد که این برکت در هیچ‌چیز دیگر نیست. کار به این معنای گسترده‌ای که عرض کردیم، سازنده است؛ هم سازنده‌ی خود انسان است، هم سازنده‌ی جامعه است، سازنده‌ی دیگران است؛ بنابراین ارزش است. بیکاری، تنبلی، وقت‌گذرانی‌های بیجا، بی‌مورد، هدر دادن نیروی جوانی، نیروی فکری، نیروی بدنی مذموم است، ضدّ ارزش است؛ این منطق اسلام است. هرکسی در هرجایی که دارد یک کاری را انجام میدهد، دارد یک ارزش می‌آفریند. اگر با نیّت خدایی همراه باشد، عبادت است، ثواب است.  خب، در مورد این معنای کار، توصیه‌ی عمومی این است که ما کار را گسترش بدهیم؛ به همه توصیه کنیم هرکس هرجا هست، کار کند، کیفیّت کار را بالا ببرد، حقّ کار را اداء کند. فرض بفرمایید یک دانشجو اگرچنانچه درست درس نخواند، حقّ کار را اداء نکرده؛ همچنان‌که اگر یک استاد وقت نگذارد برای تدریس، خودش را آماده نکند، مطالعه نکند، وقت‌گذاری نکند، حقّ کار را اداء نکرده؛ اگر یک مدیر که در یک جایی نصب شده است -به‌عنوان وزیر، به‌عنوان مدیر، به‌عنوان نماینده‌ی مجلس- خود را وقف این کار نکند، حقّ کار را اداء نکرده. اینکه ما مسئولیّت یک مدیریّت را به عهده بگیریم منتها خودمان را، وقتمان را، تمام نیرویمان را صرف آن کاری که مسئولیّتش را به عهده گرفته‌ایم نکنیم و به کارهای دیگر بپردازیم، حقّ کار اداء نشده است. لذاست که همیشه توصیه‌ی بنده به مدیران دولتی، به مسئولان حکومتی -چه در قوّه‌ی مجریّه، چه در قوّه‌ی قضائیّه، چه در قوّه‌ی مقنّنه، چه در نهادهای گوناگون- این بوده است که این مسئولیّتی را که قبول میکنید، با همه‌ی وجود دنبالش بروید. این نباشد که یک مسئولیّتی را بنده قبول بکنم، بعد یک مقدار از وقت را صرف آن مسئولیّت بکنم، مابقی را هم صرف کارهای شخصی و کارهای دیگر؛ نه، حقّ آن کار اداء نشده است. بنابراین در باب کار به این معنای عمومی، این توصیه‌های کلّی است که داریم؛ حرف هم زیاد زده‌ایم، مطلب هم در این زمینه‌ها خیلی گفته‌ایم؛ نمیخواهیم تکرار کنیم.  بحث عمده‌ی ما، بحث اصلی ما در مورد جامعه‌ی کارگری است؛ کار به معنای خاص، یعنی کار تولیدی، کار خدماتی، صنعتی یا کشاورزی؛ امروز موضوع بحث برای ما عمدتاً این است.  خب، اوّلاً من وظیفه‌ی خودم میدانم در مناقب جامعه‌ی کارگری کشور خودمان دو سه کلمه بگویم؛ تا حالا صد بار گفته‌ایم امّا اگر صد بار دیگر هم بگوییم زیاد نیست. جامعه‌ی کارگری ما یک جامعه‌ی وفادار به کشور و وفادار به نظام بودند؛ این را من به‌خاطر تماس نزدیک با مسائل کارگری در طول این ۳۷ یا ۳۸ سال عرض میکنم. جامعه‌ی کارگری در انقلاب وفاداری نشان داد، حضور نشان داد؛ در حوادث بسیار مهم و تعیین‌کننده‌ی اوایل انقلاب حضور نشان داد.  در اوایل انقلاب چپهای آن روز، مارکسیست‌های آن روز که بعد همه‌ی آنها شدند نوکر و مزدور استکبار آمریکایی و غیره، در داخل کشور سعی میکردند حرکت عمومی ملّت ایران را به همان شکلهای بسته و منجمدِ به‌اصطلاح خودشان «انقلابهای کارگری» تبدیل کنند و زمام کار را از دست مردم، از دست دین، از دست اسلام خارج کنند و بسپارند دست یک عدّه‌ای به‌عنوان حکومت کارگری و به‌عنوان انقلاب کارگری؛ اوایل انقلاب این کارها بود. بنده خودم در یک کارخانه‌ای در همین جادّه‌ی قدیم کرج رفتم، [در جمعشان‌] شرکت کردم، کارگرها را آنجا دیدم؛ عناصر غیر کارگری را که آنجا آمده بودند برای اینکه آنجا را یک مبدأ حرکتی قرار بدهند تا کارگرهای کشور را -اوّل کارگرهای تهران را، بعد هم به‌تَبَع آن، کشور را- بکشانند به مقابله‌ی با امام و با انقلاب و با مردم، از نزدیک دیدم. رفتم آنجا -روز رفتم، شب رفتم- دیدم که کارگر مؤمن، کارگر مسلمان و مسلمان‌زاده چطور در مقابل توطئه‌های دشمنان آگاهی و بصیرت نشان میدهد؛ و این بصیرت را کارگرهای ما نشان دادند؛ آن در انقلاب بود، این در حوادث اوّل انقلاب بود، بعد مسئله‌ی جنگ تحمیلی بود، بعد مسائل گوناگون سیاسی و جریانهای مختلف سیاسی در این کشور بود؛ در همه‌ی اینها کارگران ما نسبت به نظام وفاداری نشان دادند؛ نه‌فقط وفاداری زبانی، [بلکه‌] با تن خودشان، با جسم خودشان وارد میدان شدند و حضور خودشان را نشان دادند و تأثیرگذار شدند؛ این یک واقعیّتی است؛ تا امروز هم همین‌جور [است‌].  مشکلات زندگی کارگران هست -که وزیر محترم به بخشی از آنها اشاره کردند؛ خب، تلاشهایی هم دارد میشود و من امیدوارم خدای متعال به ایشان و همه‌ی مسئولین توفیق بدهد تا بتوانند این مطالبی را که اشاره کردند ان‌شاءالله به مرحله‌ی عمل دربیاورند؛ آنچه انجام شده است که خب خدا قبول کند، برکت بدهد؛ آنچه انجام نشده را بتوانند انجام بدهند؛ باید کار کرد- مشکلات هست، درعین‌حال جامعه‌ی کارگری به پیام ضدّ انقلاب اعتنا نکرد، گوش نکرد؛ آنها میخواستند آحاد مردم در مقابل نظام بِایستند، جامعه‌ی کارگری بِایستد، جامعه‌ی دانشگاهی بِایستد؛ [امّا] جامعه‌ی کارگری نَایستاد، بلکه پشت سرِ نظام ایستاد و دفاع کرد. این منقبت جامعه‌ی کارگری است.  بنده در درجه‌ی اوّل پیشانی بر خاک میسایم برای شکر خدای متعال -چون این دست قدرت الهی است، دلها دست او است- ثانیاً با همه‌ی وجود از جامعه‌ی کارگری تشکّر میکنم؛ خوب عمل کردید، خوب دارید عمل میکنید درباره‌ی مسائل انقلاب و مسائل نظام اسلامی. این حرف اوّل.  امّا در مورد نقش کارگران و مسئله‌ی کار و بنگاه‌های کاری و کارگری در اقتصاد مقاومتی که این مسئله‌ی مهمّی است. اقتصاد مقاومتی یک کلمه حرف نیست؛ اینکه گفتیم «اقدام و عمل»، معنایش این است که بایستی به یکایک بندهای سیاستهای اقتصاد مقاومتی(۳) به‌طور واقعی و حقیقی عمل بشود؛ یعنی برای هرکدام، همین برادران، آقایان مسئول که بحمدالله علاقه‌مندند، بنشینند برنامه‌ریزی کنند و قدم‌به‌قدم برنامه را دنبال کنند؛ مسئله‌ی کار نقش دارد در اقتصاد مقاومتی.  خب، کارگر چه‌کار کند تا در اقتصاد مقاومتی بتواند سهیم باشد؟ همه نقش دارند؛ کارگر هم نقش دارد، کارفرما هم نقش دارد، دولت هم نقش دارد، مسئولین گوناگون هم همه نقش دارند. نقش کارگر در درجه‌ی اوّل احساس مسئولیّت است؛ یعنی کارگر در آن کاری که به او محوّل است باید احساس مسئولیّت کند -همه‌مان باید احساس مسئولیّت کنیم- و کاری را که به او سپرده شده است باید مسئولانه انجام بدهد؛ کیفیّت را باید افزایش بدهد. همه‌ی آحاد کارگری باید در فکر این باشند، درصدد این باشند که کیفیّت کار را بالا ببرند؛ این برکت ایجاد میکند، هم برای خود او، هم برای جامعه. در بازار بزرگ مشهد کفّاشی بود که معروف بود کفشهایی که میسازد، چرم کفش و کف کفش پاره میشود امّا دوخت کفش از بین نمیرود؛ یعنی محکم‌کاری این‌جوری است. کاری کنیم که دوخت ما، آن کاری که دست ما است، درست و با کیفیّت و با استحکام انجام بگیرد؛ این وظیفه‌ی کارگر است. خب، گفتن این [حرف‌] آسان است، عمل کردنش چه‌جوری است؟ اینکه خدای متعال از زبان پیغمبر فرمود: رَحِمَ اللهُ اِمرَأً عَمِلَ عَمَلاً فَاَحکَمَه(۴) -که بنده این حدیث را شاید دَه‌ها بار تا حالا خوانده‌ام- رحمت خدا بر آن انسانی که کاری را انجام میدهد و آن را محکم انجام میدهد، محکم‌کاری میکند، خب این الزاماتی دارد.  چه‌کار کنیم که کارگر این توانایی را پیدا کند که کیفیّت کار را بالا ببرد؟ یک مقدار از این الزامات بر عهده‌ی دولت است، یک مقدار بر عهده‌ی مدیران است، یک مقدار بر عهده‌ی مردم است، یک مقدار هم بر عهده‌ی خود کارگر است. یکی از کارهایی که باید انجام بگیرد تا کارگر بتواند کیفیّت کار را بالا ببرد مهارت‌افزایی است؛ همین فنّی‌حرفه‌ای که ایشان گفتند؛ بنده سالها است هر وزیر آموزش‌وپرورشی، هر وزیر کاری که بر سر کار آمده است، روی مسئله‌ی فنّی‌حرفه‌ای‌ها تکیه کردم، تأکید کردم؛ این را باید جدّی گرفت، این یک کار اساسی است. مهارت کارگر را باید بالا برد؛ کارگر ساده که نمیتواند صرفاً با تجربه‌ی خودش پیش برود؛ خب، البتّه تجربه هم مؤثّر است امّا آموزش لازم است. مهارت کاری بر عهده‌ی مسئولان است؛ همین فنّی‌حرفه‌ای‌ها و انواع کارهای دیگری که میشود انجام داد برای مهارت‌افزایی کارگر؛ کارفرما هم مؤثّر است، دولت هم مؤثّر است.  یک مسئله مسئله‌ی امنیّت شغلی کارگر است؛ اگر ذهن کارگر مشغول باشد که آیا فردا در این کارگاه خواهد بود یا نه، دستش به کار نمیرود؛ باید امنیّت شغلی به وجود بیاید؛ این هم راه‌هایی دارد، این هم باز از مسئولیّتهای مسئولین گوناگون دولتی و مدیران و کارفرمایان و دیگران است؛ فقط هم مربوط به وزارت کار نیست؛ به بخشهای مختلف ارتباط پیدا میکند؛ باید کاری کنند که امنیّت شغلی وجود داشته باشد. تعطیلی کارگاه‌ها جزو آفتهای بزرگ است؛ جزو مصیبت‌های کارگر، یکی این است که این کارگاه تعطیل بشود. تعطیلی دو جور است: یک تعطیلی به‌خاطر این است که امکانات کارفرما کفاف کار را نمیدهد. فرض بفرمایید نقدینگی‌اش کم است یا موادّ اوّلیّه ندارد یا ماشینهایش فرسوده است و نمیتواند؛ خب، این یک وظایفی را ایجاد میکند برای کسانی که موادّ اوّلیّه دست آنها است، نقدینگی دست آنها است، ساختن و تبدیل کردن ماشینها دست آنها است؛ وظیفه‌ی آنها است و باید کمک کنند به این کارفرما. بانک‌ها مسئولند، دستگاه‌های واردات و صادرات مسئولند، بخشهای صنعتی و فنّاوری مسئولند، شرکتهای دانش‌بنیان و مجموعه‌ی این جریانها مسئولند. این یک‌جور تعطیلی کارگاه‌ها است؛ کارفرما در اینجا تقصیری ندارد که کارگاه تعطیل میشود امّا عواملی موجب تعطیل میشود؛ این عوامل را میشود برطرف کرد؛ سخت است امّا میشود. باید این عوامل را بگردند پیدا کنند و برطرف کنند؛ یکی از کارهای مهم و بزرگ دستگاه‌های ما و مدیران ما این است. این یک‌جور تعطیلی است، یک‌جور تعطیلی کارگاه‌ها تعطیلی‌های از روی سوءاستفاده است. طرف، کارخانه‌ای را خریده است -مثلاً از دستگاه‌های دولتی منتقل شده یا یک‌جوری خریده- بعد میبیند صرفه‌ی او به این است که از زمین این استفاده کند، از متراژ آن استفاده کند، این کارگاه به ضررش است؛ کارگاه را به یک بهانه‌ای تعطیل میکند. از اینها هم داریم؛ بنده گزارش دارم. با اینها هم باید برخورد کرد؛ با اینها باید برخورد جدّی کرد. این را من شاید یک بار دیگر در همین جمع کارگری گفتم؛ وام را میگیرد -مثلاً فرض کنید برای واردات موادّ اوّلیّه یا برای تولید کارگاه- بعد این وام را میرود صرف ساختمان‌سازی در فلان نقطه‌ای میکند که درآمدش چندین برابر آن است. با اینها باید برخورد بشود؛ اینها باید دنبال بشود؛ دستگاه قضائی مسئول است، دولت مسئول است، دستگاه‌های گوناگون مسئولند، دستگاه‌های اطّلاعاتی مسئولند. مسئله این نیست که یک نفری میخواهد پول‌دار بشود و از یک راهی دارد استفاده میکند؛ ما که با پول‌دار شدن زید و عمرو مخالفتی نداریم؛ خب، بروند پول‌دار بشوند امّا چرا این پول‌داری را از راه لگد گذاشتن و قدم گذاشتن بر سر جامعه‌ی کارگری و جماعت مردم محروم باید انجام بدهند؟ جلوی این باید گرفته بشود.  ببینید، اینجا  دستگاه‌ها مثل زنجیر به هم وصلند؛ بانک‌ها، دستگاه نظام بانکی کشور، دستگاه مربوط به واردات و صادرات، دستگاه مربوط به تولید و صنعت، اینها همه به همدیگر متّصلند؛ هرکدام میتوانند نسبت به دیگری هم‌افزایی کنند، میتوانند کارشکنی کنند؛ مدیریّت کلان کشور باید سعی کند که جلوی کارشکنی‌ها را بگیرد. همه هم‌افزایی کنند، کار انجام بگیرد.  یکی از چیزهایی که موجب میشود که حرکت کارگری حرکت موفّقی باشد، ترویج محصولِ کارِ کارگر ایرانی است. این را بعد عرض میکنم، بنده در مورد ترویج محصول کار حرف خیلی دارم که چند جمله‌ای بعداً عرض خواهم کرد. یکی از چیزهایی که برای موفّقیّت کارگر در ایجاد کارِ مناسب لازم است، سلامت محیط کار است؛ یکی از چیزهایی که لازم است، افزایش سهم دستمزد در هزینه‌ی تولید است. این ممکن است جوری برنامه‌ریزی بشود که به کارفرما هم هیچ صدمه‌ای نزند؛ از هزینه‌های اضافی و زائد کاسته بشود و به سهم دستمزد کارگر افزوده بشود؛ اگر این انجام بگیرد، کارگر تشویق میشود. روشهای درستی وجود دارد؛ بعضی‌ها در دنیا هم اینها را تجربه کرده‌اند. خوشبختانه مسئولین ما واقعاً میخواهند خدمت کنند. ما میتوانیم با نیروی ایمان و شوق و علاقه‌ای که وجود دارد این روشها را پیدا کنیم؛ میتوانیم در این زمینه‌ها کار کنیم.  خب، یک بخش دیگر، نگاه به کارفرما است. بنده بارها، از سالها پیش تکرار کرده‌ام، کارفرما و کارگر مکمّل یکدیگرند، نه معارض یکدیگر. اساس تفکّر مارکسیستی و دیالکتیک مارکسیستی بر تضاد و تعارض بود، اساس تفکّر اسلامی و دیالکتیک اسلامی بر همراهی و همگامی و همکاری و مزدوج شدن و همراه شدن است. کارفرما و کارگر دو عضوی هستند که میتوانند به هم کمک کنند؛ دو معارض و دو دشمن نیستند؛ دو همکارند و هرکدام هم حقّی دارند. بالاخره کارفرما کسی است که میتوانست این سرمایه را ببرد بگذارد مثلاً در فلان بانک و بدون دغدغه از سود آن استفاده کند؛ شاید بیشتر از درآمد کار هم برای او سود داشت؛ [امّا] نکرده، وارد میدان کار شده؛ این چیز بسیار خوبی است. اگر نیّت خدایی در این کار باشد، خدای متعال بهشت خواهد داد به‌خاطر این کار؛ من می‌شناختم کسی را، مرد مؤمنی را که زندگی‌اش زندگی ساده‌ای بود، پول‌دار بود لکن زندگی ساده‌ای داشت، به من گفت که بارها به من میگویند تو مگر دیوانه شدی که آمدی پولت را گذاشتی در این دستگاه‌های تولیدی با این خطر -به قول خودشان- و با این ریسکی که دارد؛ برو در بانک بگذار و سودش را بگیر، استفاده کن؛ من گفتم نه، من باید از این پول استفاده کنم برای پیشرفت کشور و تولید. خیلی خب، این چیز بسیار با ارزشی است. یکی از حقوقی که اینجا وجود دارد، همکاری صمیمانه‌ی کارگر با کارفرما است؛ باید با هم همکاری صمیمانه بکنید.  یکی از حقوق کارفرما این است که دولت و دستگاه‌های مربوط اجرائی، کار را برای کارفرما تسهیل کنند؛ همان که عرض کردم؛ فرض کنید [اگر] نقدینگی ندارد، برایش فراهم بکنند؛ [اگر] موادّ اوّلیّه ندارد، کارگاه‌اش یا ماشینش فرسوده است و امثال اینها، کمک کنند تا بتواند اینها را تأمین کند. یکی از کمکهایی که میشود به کارفرما کرد، فراهم کردن زمینه‌ی صادرات است. البتّه زمینه‌ی خود فعّالیّت صادرات را خود دارنده‌ی کالا -کارفرما- انجام میدهد امّا زمینه‌ساز آن، دستگاه‌های دولتی هستند؛ میتوانند کمک کنند، زمینه‌سازی کنند. اینجا وزارت خارجه‌ی ما میتواند نقش ایفا کند، وزارتهای گوناگون میتوانند نقش ایفا کنند. یکی از کمکهایی که دولت میتواند به کارفرما بکند، این است که از کارفرما در مقابله‌ی با مشتری خارجی حمایت بکند. گاهی جنسی را صادرکننده‌ی ما صادر میکند، در آن کشور خارجی، سرش بازی درمی‌آورند، اذیّتش میکنند؛ اینجا مسئولیّت دولت این است که برود سینه سپر کند، بِایستد، کمک کند، نگذارد حقّ او در فلان کشور به‌خاطر اینکه یک نفر -یا دولتشان یا تاجرشان- یک سوءاستفاده میخواهد بکند، ضایع بشود؛ نباید بگذارد. اینها از کمکهایی است که به کارفرما میشود کرد؛ حقّ او اینها است.  یکی از کارهایی که باید انجام بگیرد، نظارت لازم بر سلامت و کیفیّت کالای صادراتی است. بعضی‌ها با صادر کردن اجناس ناسالم کشور را بدنام میکنند؛ وقتی این جنس رفت در بازار صادراتی خارجی و عدم سلامت آن معلوم شد، این ضربه به آبروی کشور است؛ نه‌فقط [به‌] آبرو، ضربه به خود صادرات کشور هم هست. باید نظارت بشود بر سلامت. اینها کارهایی است که باید انجام بگیرد.  خب، حالا بیاییم سر تولید داخلی. بنده برای تولید داخلی حقّ زیادی را قائلم. تولید داخلی بایستی به‌عنوان یک چیز مقدّس شمرده بشود. حمایت از تولید داخلی باید یک وظیفه شناخته بشود؛ همه خودشان را موظّف بدانند از تولید داخلی حمایت بکنند. یکی از راه‌ها این است که جنسی که مشابه داخلی دارد، مطلقاً از خارج وارد نشود؛ این را من بارها گفته‌ام -حالا مسئله‌ی قاچاق را بعد عرض خواهم کرد؛ مسئله‌ی قاچاق هم خودش یک مسئله‌ی مهمّی است- به شکل رسمی وارد نشود. روشهایی [هم‌] دارد؛ بالا بردن تعرفه‌ها یا جلوگیری از واردات در آنجایی که مشابه داخلی وجود دارد. [البتّه] بهانه‌هایی آورده میشود -من آن بهانه‌ها را هم میدانم، آنها را هم شنیده‌ام؛ حالا اشاره هم خواهم کرد- [امّا] اصل باید این باشد که تولید داخلی ترویج بشود. من اطّلاع پیدا کردم که در تهران -حالا شاید در شهرستان‌ها هم هست- بعضی از فروشگاه‌ها مقیّد شده‌اند که جز تولید داخلی را نفروشند؛ تابلو هم زده‌اند؛ عکسش را گرفتند برای من آوردند و من دیدم. تابلو زده‌اند، تابلوی بزرگ، که در این فروشگاه فقط تولید داخلی فروش میرود. بارک‌الله! آفرین بر این انسان باغیرت، بر این انسان مصلح! هرچه در این فروشگاه هست، تولید داخلی است. نقطه‌ی مقابلش، فروشگاه‌هایی هستند که وقتی انسان وارد میشود، هرچه چشم میگرداند، تولید خارجی است. متأسّفانه بعضی از این فروشگاه‌ها که فروشگاه‌های بزرگ هم هستند، مربوط به خود دستگاه‌های حکومتی‌اند! چرا این کار را میکنند؟ این کار باید زشت شمرده بشود. شما میخواهی کارگر داخلی را بیکار کنی، کارگر بیگانه را بهره‌مند و برخوردار کنی برای پُز دادن! جنسهای دارای نشان خارجی را [می‌آورند]، یک عدّه پولدار هم -پولدارهای نوکیسه‌ی تازه‌به‌دوران‌رسیده که متأسّفانه در کشور کم نداریم- دنبال نشانهای خارجی‌اند؛ به قول خودشان برندهای خارجی. بنده از این کلمه‌ی «برند» هم خیلی بدم می‌آید. فروش کالای خارجی و مصرف کالای خارجی باید در جامعه به‌عنوان یک ضدّ ارزش شناخته بشود، مگر آنجایی که مشابه داخلی‌اش نیست. آنجایی که مشابه داخلی‌اش نیست، خب بله، اشکالی ندارد؛ ما که دور خودمان حصار نکشیده‌ایم؛ ما با دنیا ارتباط داریم، تعامل داریم، میخریم، میفروشیم؛ ممکن است یک جاهایی هم باشد که تولید داخلی اصلاً به‌صرفه نباشد -از این قبیل هم داریم مواردی را- [واردات‌] اشکالی ندارد. آنجایی که ما تولید داخلی داریم و میخواهیم داشته باشیم و کارگر ما مشغول آن کار است و ارزش افزوده ایجاد میکند، آنجا ما برویم این تولید داخلی را کنار بگذاریم، شبیه این را از خارج بیاوریم با قیمت گاهی چندبرابر و به‌خاطر اینکه این نشان خارجی دارد، نشان فلان کارخانه‌ی معروف فلان کشور اروپایی را دارد، این را مصرف بکنیم، این باید ضدّ ارزش شمرده بشود.  از کالاهای وارداتی، همین‌طور که عرض کردیم، به‌طور معقول جلوگیری بشود. من طرف‌دار افراط در این قضایا نیستم؛ طرف‌دار حکمت و تدبیر در این قضایا هستم. نمیگویم دروازه‌ها را [ببندید]؛ نه، مراقبت کنید؛ ببینید چه چیزی باید وارد بشود، وارد کنید و چه چیزی نباید وارد بشود، وارد نکنید. من نمیدانم این قضیّه‌ی واردات خودروهای آمریکایی چیست که حالا سر زبانها افتاده و بعضی‌ها میگویند. خودروهای آمریکایی را خود آمریکایی‌ها مصرف نمیکردند؛ این در مطبوعات آمریکایی‌ها منعکس شد و ما دیدیم؛ میگفتند مصرفش زیاد است، سنگین است. مثلاً فرض کنید ما، از [محصول‌] فلان کارخانه‌ی خودروسازیِ رو به ورشکستگیِ آمریکا استفاده کنیم؛ آن‌هم آمریکا!(۵) جلوی اینها بایستی به‌طور جدّی ایستاد. چه کسی بِایستد؟ خود مسئولین، خود وزرای محترم. من میدانم که افرادی هستند، از پشت فشار می‌آورند -منفعت دارند، سود دارند، [لذا] فشار می‌آورند- جلوی این فشارها بِایستند، قبول نکنند. من نمیدانم اینکه میگویند واردات لوازم آرایشی در کشور چند میلیارد دلار است، راست است یا نه؟ من تحقیق نکرده‌ام، شما هم گمان نمیکنم خیلی تحقیق کرده باشید؛ اگر راست باشد بد است. [واردات‌] لوازم آرایشی، چند میلیارد [دلار]! آن‌هم در کشور ما که حالا این‌همه موانع و اشکالات برایش درست میکنند؛ برای اینکه فرض کنید فلان خانواده‌ی پول‌دارِ نوکیسه‌ی تازه‌به‌دنیارسیده دلشان میخواهد این را داشته باشند. شنیده‌ام بعضی‌هایش هم ناسالم است. [در مقابل] اینها بِایستند، مقاومت کنند و نگذارند.  یک مسئله هم مسئله‌ی قاچاق است. بنده مکرّر با مسئولین دولتی در دولتهای مختلف راجع به همین مسئله‌ی واردات که صحبت میکنیم، میگویند اگر ما تعرفه‌ها را خیلی بالا ببریم یا جلوی واردات را بگیریم، همین جنس [به‌صورت‌] قاچاق می‌آید. به نظر شما این دلیل درستی است؟ خب، جلوی قاچاق را جدّی باید گرفت. ما تا حالا در مبارزه‌ی با قاچاق خیلی جدّی عمل نکرده‌ایم؛ در مبارزه‌ی با قاچاق جدّی عمل کنید. مراد من از قاچاق، فلان کوله‌بَرِ ضعیفِ بلوچستانی نیست که میرود آن‌طرف یک چیزی را برمیدارد روی کول خودش می‌آورد این‌طرف؛ اینها که چیزی نیست، اینها اهمّیّتی ندارد؛ با آنها مبارزه هم نشود اشکالی ندارد. من قاچاقهای سازمان‌یافته‌ی بزرگ را میگویم؛ ده‌ها کانتینر یا صدها کانتینر اجناس گوناگون قاچاق وارد کشور بشود؟ خب، باید برویم برخورد کنیم با اینها؛ ما دولتیم، ما قدرت داریم، ما میتوانیم؛ به‌طور جدّی با اینها برخورد کنیم. چند مرتبه که برخورد جدّی بشود، یا جلویش گرفته خواهد شد یا لااقل بسیار کاهش خواهد یافت. قاچاق بلای بزرگی است برای کشور؛ قاچاق از واردات دولتی و گمرکی بسیار بدتر است: اوّلاً سلامت جنس معلوم نیست؛ ثانیاً درآمدی از آن عاید دولت نمیشود؛ ثالثاً همان اِشکال واردات را دارد که کساد کردن بازار تولید داخلی است. اینها آسیبهای کوچکی نیست؛ باید با قاچاق به‌طور جدّی مقابله کرد. دستگاه مقابله‌ی با قاچاق را باید خیلی جدّی گرفت؛ قوی‌ترین آدمهایمان را باید بگذاریم برای این کار؛ و میشود؛ عقیده‌ی بنده این است که میشود؛ یا جلویش گرفته خواهد شد یا اگر بکلّی هم جلوگیری نشود، بخش مهمّی‌اش کاهش خواهد یافت. این یک مسئله‌ی بسیار اساسی است.  یک مسئله‌ی دیگری که خیلی مهم است و من این را هم باز با تعدادی از وزرای ذی‌ربط -چه وزرای کشاورزی، چه وزرای صنعتی و چه بعضی از مسئولین دیگر دولتی- مکرّر در گذشته درمیان گذاشته‌ام، [این است که‌] گاهی اوقات یک جنسی در داخل میتواند تولید بشود، [امّا] بعضی‌ها که از واردات آن جنس سودهای کلانی میبرند می‌آیند جلوی این تولید داخلی را میگیرند؛ اگر شد با رشوه -آقا، این کارخانه را تعطیل کن یا نساز و این پول را بگیر- اگر زیر بار نرفت، با تهدید، با جنایت. من نمیخواهم حالا اسم کالاها را بیاورم؛ کالاهایی را می‌شناسیم که توان داخلی تولید در آنها هست امّا وارد میشود به‌خاطر اینکه یک عدّه‌ای از واردات منتفعند و نمیگذارند در داخل تولید بشود. یک نفر آدم مبتکر می‌آید، سرمایه‌ای هم دارد، فلان جنسی را که بسیار مصرفش در کشور زیاد است میخواهد تولید کند؛ میروند میگویند آقا! این را شما تولید نکن! ده میلیارد یا سی میلیارد بگیر تولید نکن؛ یا آن‌طرف زیر بار میرود و خودش را راحت میکند، یا اگر زیر بار نرفت، به او فشار می‌آورند و انواع و اقسام مشکلات را برایش درست میکنند، موانع قانونی سر راهش سبز میکنند، یا بالاخره در نهایت جنایت میکنند، به او ضربه میزنند و طرف را پشیمان میکنند. اینها چیزهای مهمّی است، اینها چیزهای امنیّتی است، اینها چیزهای ساده‌ای نیست، با این چیزها نمیشود ساده برخورد کرد. قاچاق این‌جوری است؛ سمّ تولید داخلی، قاچاق است.  یک مسئله‌ی دیگر مسئله‌ی فنّاوری پیشرفته است. گاهی ما میگوییم که چرا فلان جنس را و فلان کالا را وارد میکنید درحالی‌که تولید داخلی هست، میگویند فنّاوریِ تولیدِ داخلیِ ما قدیمی است، امروز دنیا تحوّل پیدا کرده است، کارهای جدیدی آمده، فنّاوری‌های جدیدی آمده که ناچاریم از خارج وارد کنیم. من جواب دارم برای این حرف. من البتّه با وارد کردن مخالف نیستم؛ بنده با وارد کردن، بخصوص با وارد کردن فنّاوری، هیچ مخالف نیستم؛ خود من در این کشور رئیس‌جمهور بودم، با مسائل اجرائی در ارتباط بودم و میدانم؛ اشکالی ندارد، یک‌وقت‌هایی لازم است، امّا به‌اندازه و بمیزان. هرجا کم می‌آورند میگویند فنّاوریِ تولیدِ داخلی عقب‌افتاده است؛ خب ما این‌همه ذهن فعّال در کشور داریم، ذهنی که میتواند یک موشک درست کند که این موشک دو هزار کیلومتر طی میکند و با کمتر از ده متر خطا به هدف میرسد؛ این چیز کوچکی است؟(۶) (بنده [فقط] خواستم مثال بزنم؛ حالا اسم موشک آمد و جوانها به هیجان آمدند.) من میگویم آن مغزی که میتواند یک چنین موشکی را تولید بکند که دشمنان ما اعتراف میکنند به اهمّیّت این کار، آیا این مغز نمیتواند خودرویی را که فرض بفرمایید مصرفش سیزده لیتر در صد کیلومتر است، برساند به پنج لیتر در صد کیلومتر؟ نمیتواند بکند؟ این مغز عاجز است از این کار؟ چرا به جوانها مراجعه نمیکنید؟ چرا به این ذهنهای خلّاق مراجعه نمیکنید؟ چرا از اینها کمک نمیگیرید؟  بنده چند سال است دائماً دارم میگویم «همکاری بین صنعت و دانشگاه»؛ نتیجه‌ی همکاری صنعت و دانشگاه اینجا ظاهر میشود. صنعت به دانشگاه کمک میکند برای اینکه دانشگاه شیوه‌های جدیدی را برای آن ارائه بدهد و بیافریند؛ هم این سود میبرد، هم آن سود میبرد. صنعت را به دانشگاه وصل کنید، به مجموعه‌ی نخبگان وصل کنید، همین‌طور که الان خوشبختانه کارهای زیادی در زمینه‌ی شرکتهای دانش‌بنیان انجام گرفته و می‌بینیم که جوان ایرانی میتواند کار کند. اینجا در همین حسینیّه برای من نمایشگاه گذاشتند، بنده آمدم بازدید کردم؛ یک عدّه پسربچّه -جوانهای دبیرستانی- اینجا جمع بودند، کار کرده بودند. من آمدم گفتم شماها چه کار میکنید، این گفت من این را تولید کرده‌ام، آن گفت آن را من تولید کرده‌ام؛ جوان دبیرستانی! خب ذهن ما این‌جور است، سرمایه‌ی انسانی ما این است؛ چرا از این سرمایه‌ی انسانی استفاده نکنیم و برویم سراغ خودروی خارجی برای اینکه فنّاوری پیشرفته‌ای دارد؟ خب این فنّاوری پیشرفته را در داخل به وجود بیاوریم. من مثالهای زیادی دارم که نمیخواهم بگویم و نمیشود گفت، بعضی از اینها محرمانه است؛ اگر شما میدانستید که جوانهای ما کجاها و در چه عرصه‌هایی چه کارهای بزرگی انجام داده‌اند، واقعاً تعجّب میکردید؛ ما ازاین‌قبیل فراوان داریم و اطّلاعات بنده در این زمینه خیلی زیاد است؛ از اینها استفاده کنیم. اینکه [بگوییم‌] ما فنّاوری عقب‌افتاده داریم، بهانه‌ای برای واردات نمیشود.  خب، اینها حرفهای ما است. من نسبت به کارگرها و نسبت به کارفرماها و نسبت به مدیران و نسبت به مسئولان دولتی -نسبت به همه‌ی اینها- خوش‌بینم؛ من به کسی بدبین نیستم. منتها کارها یک جاهایی میلنگد؛ ببینید این لَنگِش کار کجا است، چرا میلنگد و اشکال کار کجا است. شما دارید با چند لوله‌ی قطور در این استخر بزرگ دائماً آب میریزید، [امّا] مدام از سقف پُر نمیشود؛ خب بگرد ببین شکافش کجا است، رخنه‌ای که در این استخر است کجا است که آب از آنجا میرود و استخر پُر نمیشود؛ مسئولین بگردند این چیزها را پیدا کنند.  عزیزان من! کشور میتواند پیش برود. اینکه من بارها میگویم تمدّن اسلامی و بارها میگویم ایران میتواند قلّه‌ی تمدّن اسلامی قرار بگیرد، شعار و رجزخوانی نیست، این نگاه به واقعیّتهای کشور است. ما میتوانیم؛ ما میتوانیم اقتصادمان را پیشرفت بدهیم، صنعتمان را پیشرفت بدهیم، کشاورزی‌مان را پیشرفت بدهیم و خودکفایی را در آنجاهایی که خودکفایی لازم است به وجود بیاوریم؛ مسئولین باید تلاش کنند. همان‌طور که اوّل گفتم، هرکس مسئول است حقّ آن مسئولیّت را اداء کند و تلاش لازم را انجام بدهد.  البتّه دشمن داریم و دشمن دارد دشمنی میکند. ما در یک جادّه‌ی آسفالته حرکت نمیکنیم؛ مدام در مقابل ما موانع درست میکنند. چه کسی موانع درست میکند؟ دشمنان ما و در رأس دشمنان ما آمریکا و صهیونیسم؛ اخلال میکنند، خدعه میکنند، دلشان هم میخواهد ما نفهمیم این خدعه را؛ گاهی از دور گلایه میکنند که چرا نسبت به ما بدبینید. خب می‌بینیم چیزهایی را که باید بدبین باشیم؛ نمیشود چشم خودمان را ببندیم. الان در معاملات بانکی کشور ما اختلال وجود دارد که این را همه‌ی مسئولین دارند میگویند. ارتباطات و معاملاتِ متوقّف به مبادلات بانکی، الان اینجا با کندی و با زحمت انجام میگیرد؛ چرا؟ میگویند بانک‌های بزرگ دنیا حاضر نیستند. خب چرا حاضر نیستند؟ مگر مرض دارند؟ بانک برای این به وجود آمده که تعامل ایجاد کند. فلان بانک معروف و بزرگ دنیا چرا نخواهد با بازار هشتاد میلیونیِ یک کشوری با این‌همه ثروت معامله کند؟ یک مانعی وجود دارد؛ این مانع کیست؟ آمریکا. با کم‌وزیادش، بنده صد بار گفته‌ام که به آمریکا نمیشود اعتماد کرد؛ حالا دارد کاملاً روشن میشود. روی کاغذ مینویسند که بروند بانک‌ها با ایران معامله کنند -که این روی کاغذ است و ارزشی ندارد- امّا در عمل جوری در دل بانک‌ها هراس می‌اندازند که آنها نزدیک نیایند؛ ایران‌هراسی. میگوید که ایران یک کشور تروریست است و ما ممکن است مثلاً به‌خاطر روشهای تروریستی [این‌] کشور، ایران را تحریم کنیم؛ خب، معنای این چیست؟ این پیام به بانک‌ها است که حواستان جمع باشد؛ ایران ممکن است تحریم بشود؛ جلو نروید. روی کاغذ مینویسند: بانک‌ها بروید معامله کنید، بخشنامه صادر میکنند امّا در عمل کاری میکنند که بانک جرئت نکند جلو بیاید، سرمایه‌دار خارجی جرئت نکند بیاید سرمایه‌گذاری کند؛ عملاً دارند این کار را میکنند. حالا خودشان از همه‌ی تروریست‌ها بدترند؛ خودشان به تروریست‌های نام‌ونشان‌دار کمک کردند، هنوز هم طبق اطّلاعات ما دارند کمک میکنند؛ آن‌وقت به ایران میگویند تروریست! طرف -جناب آمریکایی- میگوید که علّت اینکه سرمایه‌دارها و سرمایه‌گذارها نمی‌آیند در ایران سرمایه‌گذاری کنند اوضاع داخلی ایران است؛ اوضاع داخلی ایران چه‌اش است؟ در این منطقه امن‌تر از ایران کجا است؟ خود آمریکا امن‌تر از اینجا است؟ آمریکا که طبق آمارهای خودشان هر روز چند نفر از مردم کشته میشوند با ترور، امن‌تر از اینجا است؟ کشورهای اروپایی با این تظاهرات مردمی، با این مشکلات کارگری، با این مشکلات اقتصادی امن‌تر از اینجا هستند؟ [ایران،] کشوری امن، کشوری متّحد.  اوضاع داخلی ایران به‌رغم دشمنان، به کوری چشم دشمنان، اوضاع بسیار خوبی است. وقتی مسئول آمریکایی میگوید که نظام تحریمهای ضدّ ایرانی از بین نرفته است، معنایش چیست؟ معنایش این است که سرمایه‌گذار خارجی بترسد و نزدیک نیاید؛ اینها دارند ایران‌هراسی راه می‌اندازند. با صراحت دارند مردم را از ایران میترسانند برای اینکه کسی نزدیک نشود؛ این دشمن ما است. خب، این دشمن هست؛ ما برای هر فعّالیّتی که انجام میدهیم، باید وجود این دشمن را مفروض بگیریم.  ما ۳۷ یا ۳۸ سال است که این دشمن را داشتیم و پیشرفت کردیم. من عرض میکنم [اگر] این دشمنی تا صد سال دیگر هم باقی بماند، به کوری چشم آنها ما تا صد سال دیگر مرتّب پیشرفت خواهیم کرد. آمریکا دشمن است؛ چه ما به رو بیاوریم چه نیاوریم دشمن است؛ چه بنده‌ی حقیر در سخنرانی بگویم آمریکا دشمن است، چه نگویم. میگویند چرا شما مدام «دشمن دشمن» میکنید؛ خب، حالا گیرم بنده نمیگویم دشمن؛ دشمنی تمام شد؟ دشمن است؛ دشمنِ با اصل این حرکت عمومی مردمی و با اصل انقلاب و با اصل نظام است. آمریکا یک روز در اینجا همه‌کاره‌ی این کشور بوده؛ امروز حتّی یک سفارتخانه در این کشور ندارد؛ به‌خاطر اینکه نظام اسلامی سرِ کار آمده؛ خب با نظام اسلامی دشمن است و میخواهد همان وضع قبلی برقرار باشد. میگویند که پنجره‌ها را باز کنید. آن جناب،(۷) در تبریک عید یک شعری از یک شاعر ایرانی خوانده بود که «پنجره‌ها را بگشایید»؛ بنده گفتم بله، پنجره‌ها را بگشایید که ما را که از در بیرون کرده‌اید داخل بیاییم؛ پنجره‌ها را باز کنید که ما بتوانیم راحت داخل بیاییم!  مسئولین توجّه کنند -هم مسئولین دولتی و قوّه‌ی مجریّه توجّه کنند، هم مجلس شورای اسلامی توجّه کند، هم مسئولین قضائی توجّه کنند، هم نهادهای انقلابی، هم آحاد مردم- ما مظلومیم امّا قوی هستیم؛ مثل مولایمان امیرالمؤمنین. امیرالمؤمنین مظلوم‌ترین بود امّا قوی‌ترین بود. ما اگر قدر خودمان را بدانیم، قدرت خودمان را بشناسیم، از این قدرت به بهترین شکل و انسانی‌ترین و اسلامی‌ترین شکل استفاده بکنیم، بر همه‌ی این موانع فائق خواهیم آمد. بله، راه ما آسفالت نیست امّا ما توانایی حرکت در سنگلاخ را هم داریم؛ امروز خوشبختانه سنگلاخ هم نیست؛ اوایل انقلاب راه ما سنگلاخ بود. امروز مسئولین توجّه کنند، مردم توجّه کنند که به قدرت خودمان تکیه کنیم.  چند روز دیگر -یعنی دو روز دیگر- در بعضی از شهرهای کشور انتخابات است؛ انتخابات‌ها را مهم بشمرید؛ در انتخابات‌ها شرکت کنید؛ انتخابات‌ها را رها نگذارید؛ انتخابات مهم است. بنده بارها گفته‌ام و به مردم عزیزمان عرض کرده‌ام -هم در این انتخابات که در اسفند بود، هم قبل از آن در انتخابات‌های مجلس و انتخاباتهای ریاست‌جمهوری- که در انتخابات‌ها شرکت کنید؛ شرکت در انتخابات تعیین‌کننده است. بعضی توجّه نمیکنند؛ وقتی شما پای صندوق رأی نیامدید، این احساسات را، این میل را، این کشش را، این هویّت را منتقل نکردید به صندوق رأی، کار مشکل خواهد شد؛ در انتخابات شرکت کنید. اهمّیّت نوبت دوّمِ انتخابات کمتر از نوبت اوّل نیست؛ همچنان‌که ما آنجا عرض کردیم که لازم است همه شرکت کنند، اینجا هم لازم است همه شرکت کنند. از خدای متعال هم کمک بخواهید، خدای متعال هم ان‌شاءالله به همه‌ی شما کمک خواهد کرد. والسّلام علیکم و رحمةالله‌ ۱) در ابتدای این دیدار، آقای علی ربیعی (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) گزارشی ارائه کرد. ۲) سوره‌ی احزاب، آیات ۴۱ و ۴۲ و بخشی از آیه‌ی ۴۳؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار. و صبح و شام او را به پاکی بستایید. او است کسی که با فرشتگان خود بر شما درود میفرستد ...» ۳) سیاستهای کلّی اقتصاد مقاومتی ابلاغ شده در ۱۳۹۲/۱۱/۲۹. ۴) مسائل علیّ‌بن‌جعفر و مستدرکاتها، ص ۹۳ (با کمی تفاوت) ۵) شعار حاضرین: مرگ بر آمریکا ۶) تکبیر حضّار ۷) باراک اوباما (رئیس‌جمهور آمریکا)
1,914
1395/02/01
بیانات در دیدار اعضای انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=32860
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)
1,915
1395/01/24
بیانات در دیدار عیدانه جمعی از مسئولان کشور
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=32842
بسم الله الرّحمن الرّحیم عیدتان مبارک؛ هم عید سعید نوروز، هم عید ولادت صدیقه‌ی کبری سلام‌الله علیها، هم عید ورود ماه رجب که در واقع عید پرهیزگاران و بندگان صالح و اولیاءالله است. ان‌شاءالله که همه‌تان در این عناوین داخل باشید و از این ماه رجب حداکثر استفاده را ببرید، این حقیر را هم دعا کنید، ما هم دعا می‌کنیم ان‌شاءالله به همه‌تان. این جلسه جزو معدود جلسه‌هایی است که بنده تقریباً همه‌ی حضار را می‌شناسم. خیلی از این جلساتی که تشکیل می‌شود اینجا، جمعیت‌هایی هستند، اغلب را بنده نمی‌شناسم، حالا بعضی‌ها را ممکن است به اسم [بشناسیم] لکن حضوراً نمی‌شناسم. این جلسه جزو معدود جلساتی است که تقریباً همه‌ی دوستان و برادران و شاید خواهران -حالا خواهران را آدم درست تطبیق نمی‌کند- قاعدتاً خواهران هم جزو کسانی هستند که از نزدیک می‌شناسیم‌شان. با بسیاری از شماها هم کار کردیم ما، یعنی در طول این سالهای متمادی همکاری داشتیم، همفکری داشتیم و کار کردیم. از این جهت، جلسه برای بنده جلسه‌ی شیرینی است و امیدواریم که ان‌شاءالله خدای متعال به شماها توفیق بدهد و کار را به بهترین وجه ادامه بدهید. یک جنبه‌ی دیگر این جلسه این است که عموماً جزو نخبگان جامعه‌ی ما هستید، مدیران خوب، برجستگان، مجرّبین در دستگاه‌های مختلف، دستگاه‌های اقتصادی، دستگاه‌های فرهنگی، دستگاه‌های فنّی، دستگاه‌های خدماتی، دستگاه‌های فکری. عموماً دوستانی که اینجا تشریف دارید، جزو نخبگان هستید، و خدا را شکر می‌کنیم از اینکه بحمدالله ما در قحط نخبگان نیستیم در کشور. من آن روزی که مسئولین قوه‌ِی مجریه و مقنّنه و قضائیه اینجا تشریف آورده بودند برای اظهار محبت عید،‌ به آنها گفتم، گفتم ما بحمدالله کمبود مدیر خوب نداریم، خیلی داریم. حالا ممکن است مثلاً بنده یکی را نشناسم، لکن مدیر خوب کم نداریم، ما در کشور خیلی مدیر داریم. هیچ احتیاجی نیست به اینکه انسان آرزو کند که کاش مثلاً فرض کنید که فلان‌جور می‌شد تا می‌توانستیم دستگاه‌هایمان را مدیریت کنیم. چندین سال قبل -در حدود شاید شانزده هفده سال قبل، پانزده شانزده سال قبل- یک آقایی آمد اینجا پیش ما -جزو مسئولین بود در یک بخشی- گفت در این بخش، ما کمبود مدیریت کلان داریم، و نداریم، مدیر کلان نداریم. من خب گزارشهایی داشتم. گفتم این گزارش‌ها هست اینها و ایشان گفت نه، این گزارش‌ها خیلی معتبر نیست. ما نداریم مدیرِ به قدر لازم. بعد از این حرف و بعد از آن سال در همان بخش که بنده حالا نمی‌خواهم خصوصیاتش را بگویم، مدیران قدَر و فعّالی بحمدالله آمدند، کارهای خوبی انجام دادند، کارهای بزرگی انجام دادند که جلو چشم مردم است، الان جلوی چشم مردم است در سرتاسر کشور؛ جای هیچ تردیدی نیست. بله، بعضی از کشورها هستند پول دارند، آدم ندارند؛ ما آدم داریم، در مواردی پول نداریم، این یک واقعیتی است. یک مقداری از لحاظ پولی دچار مشکلیم، اما آدم الحمدالله زیاد [داریم]. عرض می‌کنم در همان بخشی که آن آقای مأیوس آمده بود به من می‌گفت که ما مدیر نداریم، در همان بخش اتفاقاً بعدها کارهای برجسته‌ای که اگر من الان بگویم، همه‌تان تصدیق می‌کنید، یعنی جزو چیزهایی نیست که محل تردید باشد. همه تصدیق می‌کنید که واقعاً در این بخش کارهای بزرگی انجام گرفت. به هر حال این هم یکی از خصوصیات این جلسه است که بحمدالله می‌بینم شماها را، جزو مدیران، جزو صاحبان فکر، صاحبان خط و ربط علمی و فنی و کاری هستید، خدا را شکر. از این جهت هم بنابراین جلسه، جلسه‌ی مطلوبی است برای من. یک جنبه‌ِی دیگر این جلسه این است که این جلسه مشتمل بر افکار و نگاه‌ها و گرایشهای مختلف سیاسی است. انواع و اقسام اینجا من دارم جلو چشم،(۱) یک چهل تکه‌ی قشنگی است. از همه‌جور الحمدالله هستند. این تنوّع -این را شما بدانید این نظر قطعی من است، حالا دوستانی که با من کار کردند سالها از نزدیک می‌دانند این نظر را- این تنوّع چیز مطلوبی است، چیز نامطلوبی نیست. البته مشروط بر اینکه سادگی و ساده‌لوحی به خرج ندهیم، بچگی به خرج ندهیم و مثل بعضی از کشورهای دیگر که آدم می‌بیند سرِ یک چیزهای کوچک، اختلاف سلیقه‌ها تبدیل می‌شود به یک دعواهای بزرگ، گاهی بنیانی، می‌افتند به جان هم. به جان هم افتادن هم از زبان شروع می‌شود، لکن به زبان ختم نمی‌شود، خیلی اوقات به اسلحه ختم می‌شود.‌ می‌بینیم بعضی جاها، مشاهده می‌کنید شما. دیروز این آقای مسئول قزاقستانی که با ما ملاقات داشتند، ایشان اشاره می‌کرد به لیبی. ایشان گفت. ما نگفتیم. گفت خب بله، آن قذافی آدم خوبی نبود، اما وضع لیبی زمان قذافی بهتر از حالا بود. این چه وضعی است؟ دخالت کردند حضرات، این‌جور مردم را به جان هم انداختند، اصلاً هیچ کسی امنیت ندارد از خانه‌اش بیاید بیرون. یعنی، حالا دعواها سر چه هست؟ کسانی که آشنا هستند با مبانی فکری اینها، ببیند به دعواها یا سر مقامات و مناصب و دنیاطلبی‌ها است یا سر چیزهای، اختلاف فکری‌های کوچک است، یعنی چیزهای مهمی نیست. اگر در یک چنین تنوع فکری، عقل حاکم باشد و حِلم حاکم باشد، طبعاً چیز خیلی خوبی خواهد بود، چیز خوبی است. لذا در دعاها «اللهم ارْزُقنی العلم و الحلم» حلم یعنی ظرفیت، آدم ظرفیت دیدن مخالف و شنیدن حرف غیر از عقیده‌ی خود را داشته باشد. یک وقتی اینجا چند سال قبل از این، انواع روزنامه‌نگارهای مختلف، جور واجور آمده بودند اینجا، و در میانشان افرادِ [مختلف بودند] آن‌وقت تازه این تعبیر «دگراندیش» باب شده بود، من گفتم من اصلاً قبول ندارم این تعبیر را. دگراندیش، خب دگراندیش، دگراندیشی یک جرم که نیست، خب اندیشه است؛ شما یک‌جور فکر می‌کنید، رفیقت یک‌جور دیگر فکر می‌کند در مسایل مختلف، ایرادی ندارد. منتها یک شرط دارد. غیر از این شرطی که عرض کردیم که چنگال به هم نزنند و اینها، شرط دیگر این است که همه متوجه به انقلاب باشد. مسئله‌ی انقلاب جدّی گرفته بشود. این مهم است. این رودخانه‌های کوچک و بزرگ از جوانب مختلف، همه به این اقیانوس انقلاب بریزد، به نفع انقلاب تمام بشود. این خوب است. اگر جریان و جهت از انقلاب منحرف شد، منصرف شد، نه دیگر، این ایجاد خطر می‌کند، اشکال درست می‌کند. البته در آن صورت هم می‌توان دعوا درست نکرد. یعنی هیچ اشکالی ندارد. ما از اول انقلاب تا حالا افرادی داشتیم ضد انقلاب بودند، یعنی هیچ مشکلی هم با اینها به خاطر ضد انقلاب بودن نداشتیم. مخالف بودند با انقلاب. خب فرض بفرمایید که این همه ساواکی در تهران ریخته بود از قدیم. اینها چه شدند؟ اینها محو شدند؟ آب شدند؟ از بین رفتند؟ خب هستند دیگر. خودشان هستند، بچه‌هایشان هستند، خانواده‌هایشان هستند، کسانشان هستند. اینها انقلاب را قبول ندارند. معلوم است. کاری کسی با اینها ندارد. هیچ کس با اینها کاری ندارد. این طعنه و کنایه‌هایی که دشمن‌ها به ما می‌زنند، گاهی خودی‌ها بی‌عقلی می‌کنند، آنها هم همان‌ها را تکرار می‌کنند، نه، هیچکس کاری با اینها [ندارد]. خب می‌بینید دیگر، از اول انقلاب چه کسی را به جرم اینکه شما غیر از فکر امام فکر می‌کنید یا غیر از فکر نظام فکر می‌کنید یا غیر از فکر انقلاب فکر می‌کنید، چه کسی را تا حالا مورد تعرّض قرار دادند به خاطر این چیزها؟ چنین چیزی نیست. لکن خب اگر چنانچه این جریانات مختلف به سمت این اقیانوس عظیمی که انقلاب است و مکتب امام است و هویّت و شخصیت امام رضوان الله علیه هست، اگر به این طرف سرازیر نشود، فایده‌ی خودش را از دست خواهد داد، کم‌اثر خواهد شد،‌ گاهی اوقات اثر معکوس خواهد داشت. این را باید رعایت کرد. این شرط مهم و اصلی‌ای است، که آن وقت از این تنوّع انسان بهره‌مند می‌شود. یک خواهش هم من دارم از همه و آن اینکه امسال که گفتیم اقدام و عمل در عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی، این معنایش این نیست که تا حالا هیچ اقدامی نشده، خب چرا، دارند کار می‌کنند آقایان، مشغولند،‌ کارهایی انجام می‌گیرد. منتها کافی نیست. مسأله بزرگتر از این حرفهاست. موضوع، اهمّ از این حرفهاست. اقتصاد مقاومتی یک کلّ فراگیر است که از عرصه‌ی علمی تا عرصه‌ی فعالیتهای فنّی، تا عرصه‌ی خدمات، تا عرصه‌ی بازرگانی و صادرات و واردات، تا عرصه‌ی آموزش در دانشگاه‌ها و دبیرستان‌ها، همه را شامل می‌شود. اگر ما جدی بگیریم، الان مثلا فرض بفرمایید گزارش می‌آید، حالا من نمی‌دانم، فلان دستگاه را یا فلان ابزار را یا فلان قطعه را که خیلی هم مهم است و کاربرد زیادی دارد، فرض کنید فلان دستگاه فنّی ما دارد می‌سازد، خوبش هم می‌سازد، مپنا، آقای علی‌آبادی اینجا نشسته، من‌باب مثال؛ بعد همین را ما وارد کنیم. خب این بد است. این ضدِّ آن جهت‌گیری اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی این چیزها را نفی می‌کند. اقتصاد مقاومتی اثباتی دارد و نفی‌ای. اثباتش همین است که ما یاد بگیریم که به سمت تولید داخلی رو بیاوریم. عمده تولید است. این هم یک کلمه است. تولید داخلی یک کلمه و حرف است، منتها در زیر این یک کلمه، یک دنیا معنا وجود دارد. تولید داخلی چه جوری رونق می‌گیرد؟ کمبود اعتبارات را چه کار کنیم که علاج بشود؟ اینها همه علاج دارد. من به مسئولین محترم بارها گفته‌ام.‌ گفتم شما یکی از کارهایی که می‌کنید بنشینید این انتقادهایی که اقتصاددان‌ها می‌کنند در روزنامه‌ها، از جناح‌های مختلف،‌ موافق دولت،‌ مخالف دولت،‌ اینها را جمع کنید، در یک مجمع صاحب‌فکری، اینها را بررسی کنید. اینها قابل بررسی است. بایدهایش اینهاست. نبایدهایش مهمتر است. نبایدهای اقتصاد مقاومتی مهمتر است. یک کارهایی را نباید کرد. شناسایی این نبایدها خیلی مهم است. بعد جرأت اقدام این نبایدها خیلی مهم است. در زمینه‌ی بازرگانی نمونه‌های مهمش هست،‌ در زمینه‌های صنعتی و فنّی همین‌جور، در زمینه‌ی آموزش دانشگاه‌ها همین‌جور. اقتصاد مقاومتی معنایش این است که انقلاب نشان بدهد که هویّت درونی این کشور و این ملت قادر است خود را اداره کند و رشد بدهد و تعالی بدهد. این معنای اقتصاد مقاومتی [است]. این باید تحقق پیدا کند. ما در بعضی از بخش‌ها پیشرفت‌های خیلی خوبی داشتیم. در اقتصاد این پیشرفت‌ها را نداشتیم.‌ این مشکلات، مشکلات اقتصادی وجود دارد. انقلاب باید نشان بدهد که می‌تواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، حل کند، و آن رشد لازم اقتصادی، فقط هم رشد نیست، توسعه به معنای وسیعش، پیشرفت، آنکه ما ترجمه می‌کنیم او را به پیشرفت، این پیشرفت باید در زمینه‌های گوناگون اقتصادی مشاهده بشود، این احتیاج به کمک دارد. یعنی همه باید کمک کنند دولت را برای این کار. من سفارش مؤکد کردم، هم در جلسات خصوصی، هم در جلسه‌ی عمومی که دوستان همه اینجا بودند که این کار را دنبال بکنند. شماها می‌توانید همه کمک کنید. واقعاً هرکدام در بخشهای مختلف که هستید کمک کنید، هم در زیر مجموعه‌های خودتان، هم آنها که، هم در حوزه‌ی نفوذ خودتان. فرض کنید نماینده‌ی مجلس در مجلس،‌ مسئول فلان نهاد در آن نهاد، مسئولان گوناگون در بخشهای مختلف، بخشهای آموزشی، بخشهای علمی و غیره. این اساس کار است. اگر این نشد، یعنی اگرچنانچه ما به این توان داخلی و درونی خودمان تکیه نکردیم و آن گنجینه‌ را استخراج نکردیم، این معدن را، که یک معدن عظیمی است، اگر این معدن را استخراج نکردیم یا آنچه که استخراج شده را گذاشتیم خراب بشود و فرو بریزد، آن وقت محتاج بیرون خواهیم بود. احتیاج به بیرون هم چیز خیلی خطرناکی است. به مجرّد اینکه احساس کردند شما محتاج هستید، یک ملتی محتاج است، فشار می‌آورند،‌ فشار را زیاد می‌کنند،‌ لگد می‌زنند، تحقیر می‌کنند. این‌جور نیست که شما مثلاً به فلان دولت مستکبر بگویید خیلی خب، ما دیگر با شما کاری نداریم، شما هم با ما کار نداشته باش. قضیه این‌جوری تمام نمی‌شود. ما به شما کار نداریم، این حرف در مسائل جهانی و بین‌المللی و معارضه‌ی قدرتها و صف‌آرایی جبهه‌های قدرت اصلا معنی ندارد. باید جلویش را بگیریم. باید مانعش بشوید، وَ الّا می‌آید جلو. حرف این است. بنده عرضم این است. این که ما راجع به مسایل خارجی و سیاست خارجی و استکبار و نمی‌دانم از این حرفها هی مکرر می‌گوییم، تکرار می‌کنیم در حرفهای عمومی، در حرفهای خصوصی، این بخاطر این است. نه اینکه ما با ارتباط با فلان کشور ــ حالا کشور اروپایی، کشور آسیایی، آفریقایی ــ مخالفیم، نه، آنهایی که با بنده کار کردند می‌دانند. بنده هیچ مخالفت که ندارم بلکه از اول مشوّق این‌جور ارتباطات بودم، الان هم هستم. الان هم مسئولین دولتی را دایماً تشویق می‌کنم به افزایش ارتباطات. منتها ارتباطات با چه کسی؟‌ ارتباط با چه کسی؟‌ آن کسی که می‌خواهیم با او ارتباط بگیریم چه انگیزه‌ای دارد؟ ما در مقابل انگیزه‌ی او چه توانی داریم، اینها باید محاسبه بشود، بدون محاسبه که نمی‌شود. حرف این است، اقتصاد مقاومتی در واقع این است. بحث مقابله‌ی با استکبار در ماهیّت و هویّت خودش غیر از اقتصاد مقاومتی، در بخش اقتصاد حالا، هیچی دیگر نیست. استقلال فرهنگی هم که من همیشه سالها روی آن تکیه کردم هم جزو همین چیزهاست. اما حالا بحث اقتصاد است. این سالها مسأله‌ی اقتصاد برای ما مسأله‌ی اول است. این بحث استکبارستیزی و دعوای با کسانی که در خلاف این جهت حرکت می‌کنند، نهیب زدن به آمریکا و دیگران، این درواقع آن روی سکه‌ی اقتصاد مقاومتی است. بخواهید شما اقتصاد مقاومتی تحقق پیدا کند، بدون این نمی‌شود، بدون این نمی‌شود. طرف، ابزارهای قدرتش زیاد است، توانایی‌های زیادی دارد، به هیچ وجه ما دشمن را دست کم نمی‌گیریم و می‌دانیم دشمن که هست و چه هست و چه قدر توانایی دارد، اما از توانایی‌ خودمان هم نمی‌توانیم غفلت کنیم، ما هم توانایی‌های زیادی داریم. ممکن است از نوع دیگری باشد اما توانایی است. دلیل توانایی اینکه اینها به خون امام بزرگوار و به خون این انقلاب تشنه بودند از روز اول. الان سی و هفت سال است این انقلاب روزبه‌روز دارد رشد می‌کند، پس ما تواناییم که توانستیم رشد کنیم. اگر توانایی نبود که رشد نمی‌شد. پس این توانایی است. این بهترین دلیل بر امکان شئ، بر احتمال وقوع شئ،‌ وقوع خود آن شئ است.‌ واقع شده دیگر.‌ ما الان سی و هفت سال است داریم حرکت می‌کنیم، پیش می‌رویم، کار می‌کنیم، ایستادگی می‌کنیم. بنده حرفم این است. این را دنبال کنید. این هر دو روی سکه را دنبال کنید، هم در مجلس دنبال کنید هم در دولت دنبال کنید، هم در بخش‌های مختلف نهادها دنبال کنید،‌ ارتباطات دارید، آشنا هستید، می‌شناسید مسئولین را، سالها در مسئولیت بودید، با هم بودید، هم در دانشگاه‌ها به خصوص دنبال کنید،‌ در محیط‌های فرهنگی دنبال کنید. این عرض ماست. اگر این بشود آن وقت ان‌شاءالله عید، مبارکِ به معنای واقعی خواهد بود. این که عرض کردیم به شما که خدا مبارک کند، درواقع همه‌ی این حرفها در این «مبارک» هست،‌ از همه‌تان متشکرم. والسّلام علیکم و رحمة‌الله
1,916
1395/01/18
بیانات در دیدار نوروزی جمعی از مسئولان کشور
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=32777
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌  عیدتان مبارک! ان‌شاءالله به‌معنای واقعی کلمه‌ی مبارک، این عید، هم عید نوروز و هم عید ولادت صدّیقه‌ی کبرا (سلام‌الله‌علیها)، بر همه‌ی شما برادران عزیز و خواهران عزیز مبارک باشد؛ هم بر خودتان، هم بر خانواده‌هایتان، فرزندانتان، همسرانتان، که بلاشک سهم عمده‌ای از ثواب الهی را همسران مسئولین میبرند. خیلی از این زحماتِ مسئولیّتهای شما و اشتغالهای شما و گرفتاری‌های شما را آنها تحمّل میکنند امّا شما چهره میشوید و مورد تقدیر قرار میگیرید و مورد تشکّر خواص و عوام قرار میگیرید و کسی از آنها تشکّر نمیکند. بنده، هم به آنها تبریک عرض میکنم -به همسران شما و به خانواده‌های شما- هم از آنها تشکّر میکنم به‌خاطر صبری که میکنند و همکاری‌ای که با شماها میکنند که موجب میشود شماها بتوانید ان‌شاءالله به وظایف مهم، مسئولیّتهای سنگین و کارهای بزرگی که بر عهده دارید به بهترین وجهی برسید.  عید نوروز هم واقعاً یک فرصتی است برای ما ایرانی‌ها. با قطعِ‌نظر از جنبه‌ی ارتباط این روز معیّن با آنچه در تاریخ اسلام است -که حالا بعضی‌ها تطبیق میکنند با روز غدیر و بعضی‌ها با روزهای دیگر، که من نمیتوانم قضاوتی نسبت به صحّت‌وسقم این تطبیق‌ها بکنم- خود این عید که اوّل سال خورشیدی ما و منتسب به هجرت پیغمبر اکرم است، واقعاً یک فرصت بزرگ و خوبی است. اعیاد این‌جوری هستند؛ یک سرآغاز را و یک دوره‌ی جدید را به انسان القا میکنند. این احساس ورود در دوره‌ی جدید به انسان کمک میکند که نشاط تازه‌ای پیدا کند، برنامه‌ریزی جدیدی بکند، ابتکاری به میدان بیاورد؛ خیلی چیز خوبی است. لذا در همه‌ی دنیا همه‌ی ملّتها به اعیاد سالشان اهمّیّت میدهند. این اهمّیّت ممکن است در یک جاهایی جنبه‌ی مذهبی داشته باشد، مثل مسیحی‌ها و دیگران؛ یک جاهایی هم نه، جنبه‌ی مذهبی اصلاً ندارد امّا اوّل سال است. اوّل سال یعنی روز نو، کار نو، ابتکار نو؛ معنایش این است. این خیلی احساس خوبی است که برای انسان به‌وجود می‌آورد.  یک برکت دیگر عید نوروز، این دیدارها و هماهنگی‌ها است. الان شما که اینجا جمع شده‌اید، عمده‌ی مسئولین کشور هستید؛ از سه قوّه و بعضی از نهادها در اینجا جمعند همه با هم کنار هم نشسته‌اند؛ از قوّه‌ی مجریّه، از قوّه‌ی مقنّنه، از قوّه‌ی قضائیّه و از نهادهای انقلابی، همه دور هم نشسته‌اند و یک وحدتی را دارند نشان میدهند؛ این خیلی چیز باارزشی است و برای یک کشور خیلی مهم است.  وحدت ملّی یک مسئله است، که بحمدالله جمهوری اسلامی از اوّل انقلاب تا امروز از این امتیاز وحدت ملّی برخوردار بوده لکن یک چیزی در کنار وحدت ملّی وجود دارد و آن اتّحاد و هم‌زبانی و همدلی مسئولین کشور است؛ این خیلی چیز مهمّی است. منافات هم ندارد با اختلاف سلیقه‌ها، با اختلاف دیدگاه‌ها. خب بله، هرکسی یک سلیقه‌ای دارد؛ ممکن است در فلان مسئله‌ی سیاسی، اقتصادی و غیره، جنابعالی نظری داشته باشید؛ برادرتان، دوستتان، همکارتان در دستگاه شما یا در دستگاه دیگر، نظر دیگری داشته باشد؛ این هیچ اشکالی ندارد. مهم این است که وحدت جهت، وحدت مسیر، وحدت هدف محفوظ بماند؛ آن است که شکل میدهد به اتّحاد مسئولان، و درنهایت، به اتّحاد ملّی؛ این خیلی چیز خوبی است. همین جلسه‌ی امروز ما، مظهر همین هم‌زبانی و همدلی و همکاری و انس و الفت است؛ این را باید قدر دانست؛ ما این را مغتنم میشمریم.  بنده معتقدم که بدون همکاری، کارهای کشور پیش نخواهد رفت. ما تجربه‌ی زیادی کسب کردیم در طول این سی‌وچند سال؛ اگر مسئولان کشور در یک جهت، در یک هدف -که اهداف کلّی است، اهداف اساسی است، اهداف انقلابی است- با هم، هم‌نظر باشند، اختلاف سلیقه‌ها در صدها مسئله [هم که] وجود داشته باشد، ضرری نمیزند و کار پیش میرود؛ عمده این است و این را ما میخواهیم، که خب بحمدالله انسان احساس میکند که این در کشور وجود دارد؛ یعنی مسئولین قوا و مسئولان اساسی کشور، در اهداف کلان نظام با یکدیگر همفکرند، همدلند، هم‌نظرند؛ ولو حالا ممکن است سلایق در راه‌ها و روشها و شیوه‌ها و مانند اینها مختلف باشد.  این هم یکی از برکات عید نوروز است که دور هم جمع بشویم؛ مثلاً ما آقای جهانگیری(۱) را از کِی تا حالا ندیده‌ایم؛ حالا امروز الحمدلله به برکت عید نوروز مثلاً، ایشان را و دیگر دوستان را الحمدلله [توانستیم‌] زیارت کنیم؛ اینها خیلی خوب است.  من یک فرصتی دارم در این دیدار که اوّلاً تشکّر کنم از زحماتی که دوستان دارند در بخشهای مختلف میکشند، بخصوص در همین زمینه‌ی مسائل اقتصاد مقاومتی که حالا اسم آقای جهانگیری را آوردیم، و ایشان در نقش اداره‌کننده و فرماندهی قرارگاه این اقدام بزرگ، بنا است نقش ایفا کنند. بنده اصرار بر این معنا دارم که به‌معنای واقعی کلمه، فرماندهی صورت بگیرد؛ [چون‌] دستگاه‌ها، خب سیاستهایی دارند، کارهایی دارند، کارهای متعارف و معمولی دارند؛ نقش فرماندهی این است که ملاحظه کند ببیند کدام‌یک از این کارها در چهارچوب سیاست اقتصادی میگنجد، و کدام نسبت به اقتصاد مقاومتی بی‌تفاوت است، و کدام ضدّ اقتصاد مقاومتی است. اینها باید سنجیده بشود؛ آن دسته‌ی اوّل تقویت بشود؛ دسته‌ی دوّم، حتّی‌المقدور کشانده بشود به سمت اقتصاد مقاومتی؛ دسته‌ی سوّم به‌طور کامل جلوگیری بشود. یعنی این انتظار است. خب، بنده خبر دارم که واقعاً آقایان کار میکنند و مشغولند؛ هم ایشان و هم همکارانشان؛ و باید تشکّر کنیم از اینکه این کار را میکنند.  ما امسال گفتیم «اقدام و عمل»؛(۲) مراد ما از اقدام و عمل، این است که یک اقدام همه‌جانبه و فراگیر صورت بگیرد، به‌طوری که آخر سال بتوانیم گزارش بگیریم و دوستان گزارش بدهند که این چند کار، [مثلاً] این ده مورد انجام گرفت. فرض کنید در زمینه‌ی مسئله‌ی تولید، این کارها انجام گرفت یا در مسئله‌ی تولید علم این کارها انجام گرفت، یا در مورد مثلاً فرض کنید که ارتباطات تجاری-بازرگانی خارجی، این اقدامات انجام گرفت؛ [یعنی‌] کارهای مشخّص. و انتظار ما این است و امیدواریم ان‌شاءالله این کار انجام بگیرد.  من البتّه احساس میکنم این مجموعه‌ای که در نظر گرفته شده، میتواند این کار را انجام بدهد. مجلس هم ان‌شاءالله کمک میکند؛ دستگاه‌های دیگر هم هرکدام به‌نحوی میتوانند نقش ایفا کنند؛ نهادهای انقلابی میتوانند در این زمینه واقعاً نقش ایفا کنند. مهم این است که این مرکزیّت، مرکزیّت فکر و عمل است؛ خصوصیّت فرماندهی این است؛ یعنی هم فکر است، هم عمل؛ فقط یک ستاد هماهنگ‌کننده نیست بلکه مرکز فرماندهی است، قرارگاه است. ما در آن جلسه‌ای که این مسئله را بحث کردیم، فرق قرارگاه و ستاد را گفتیم: قرارگاه، مرکز فرماندهی عملیّات است، مثل قرارگاه‌های نظامی؛ یعنی از دستگاه‌های مختلف بهره میگیرد برای اجرای آن هدفی که ترسیم شده. بنابراین هم مرکز فکر است و باید بنشینند فکر کنند، و هم مرکز عمل است؛ یعنی باید دستور داده بشود، پیگیری شود، نتایج کار دیده بشود؛ این کارها باید ان‌شاءالله انجام بگیرد؛ انتظار ما این است و من کاملاً امیدوارم که ان‌شاءالله این کار انجام بگیرد.  ما البتّه انتظاراتمان را خیلی بالا نمیبریم؛ من میدانم موانع را، مشکلات را؛ کمبود اعتبارات یکی از مشکلات ما است، منتها این را باید جبران بکنید؛ یعنی نگاه کنید ببینید کجاها قابل صرفه‌جویی کردن است، هرجا میشود صرفه‌جویی کرد، صرفه‌جویی کنید و مبلغ صرفه‌جویی شده را صرف آنجایی بکنید که خلأ در آنجا وجود دارد. ما کارهای زیادی داریم که پول هم خرجش میشود و قابل صرفه‌جویی هم هست. بنابراین کمبود منابع را [جبران کنید]. حالا دستگاه‌ها ممکن است یک مقداری هم با سختی مواجه بشوند لکن اگر ان‌شاءالله کار با همّت انجام بگیرد و مدیریّتِ خوب بشود، کار، عملی است.  بنده معتقدم ما از لحاظ مدیریّت هم کمبود نداریم؛ ما انصافاً مدیران خیلی خوبی در کشور داریم. بنده خب سالها تجربه دارم؛ من هم در دولت بودم، هم در بیرون دولت ناظر دولتهای مختلف بودم؛ ما حقّاً و انصافاً مدیران زبده‌ای داریم؛ هم از لحاظ انگیزه مدیریّتشان خوب است، هم از لحاظ فکر اهل مدیریّتند، هم از لحاظ عمل [اهل‌] مدیریّتند. ما مدیر کم نداریم؛ ما پیگیری و تمرکز [لازم داریم‌]، که عمده تمرکز است؛ تمرکز تصمیم‌گیری، تمرکز فرماندهی، تمرکز اجرا.  من به آقای رئیس‌جمهور محترممان هم گفتم. خب رئیس‌جمهور خیلی کار دارد؛ از دور که افراد نگاه میکنند، ملتفت نمیشوند به گستره‌ی کارها و فعّالیّتهایی که یک رئیس‌جمهور باید انجام بدهد؛ اداره‌ی کشور از جهات مختلف کار آسانی نیست، کار بسیار سختی است. زمان حیات مبارک امام (رضوان‌الله‌علیه) بعضی‌ها به ایشان مراجعه میکردند، از یک چیزهایی، یک اموری، گاهی اوقات به ایشان شکایت میکردند، که آقا فلان‌جا مثلاً فلان‌چیز این‌جوری شده. مکرّر ایشان در جواب میگفتند آقا، اداره‌ی کشور کار سختی است. واقعاً هم همین‌طور است؛ ما خودمان اداره‌ی کشور را تجربه کرده‌ایم؛ واقعاً کار سختی است، کار آسانی نیست. بنابراین اشتغالات رئیس‌جمهور زیاد است. معاون اوّل که جایگاه برجسته و ممتازی است، میتواند در این زمینه‌ها با اختیارات کامل و تمام، ان‌شاءالله خوب وارد بشود. انتظار ما این است، یعنی ما میخواهیم که این کار [انجام شود].  بنده از هر اقدامی که چه دولت، چه مجلس شورای اسلامی درجهت منافع مردم و گشایش امور مردم انجام بدهند، جدّاً دفاع میکنم و از آن حمایت میکنم. مهم این است که انسان احساس کند کاری دارد انجام میگیرد که برای منافع ملّی مفید و لازم است؛ اگر بنده در مورد هر موضوعی -چه آنچه مربوط به قوّه‌ی مجریّه است، چه آنچه مربوط به قوّه‌ی مقنّنه است، همچنین قوّه‌ی قضائیّه- احساس کنم کاری دارد انجام میگیرد که در خدمت مردم و برای مردم است، جدّاً دفاع خواهم کرد؛ از همه‌ی نیرو و توانی که در این بنده‌ی ناچیز وجود دارد استفاده خواهم کرد برای حمایت از این کاری که به نفع مردم و برای رفع مشکلات مردم است.  عمده این است که ما به خودمان اتّکاء کنیم؛ اساس کار این است. ما باید به خودمان اتّکاء کنیم؛ به دیگران نمیشود اتّکاء کرد، به بیگانگان نمیشود اتّکاء کرد، نمیشود اعتماد کرد. من مکرّر در دوران همین مذاکرات هسته‌ای -شاید چهار پنج مرتبه یا بیشتر- گفتم به آمریکایی‌ها نمیشود اعتماد کرد.(۳) حالا هم ملاحظه میکنید و می‌بینید؛ حرفهایی که میزنند، اظهاراتی که میکنند و عملکردی که نشان میدهند، کاملاً امضای آن حرفی است که بنده آن‌وقت میزدم؛ یعنی واقعاً نمیشود به اینها اعتماد کرد. [البتّه‌] آمریکایی‌ها به‌عنوان نماد بداخلاقی و بداَدایی [هستند] فقط آنها [هم‌] نیستند، دیگرانی هم هستند که همین‌جور بداَدا و بداخلاق و بدرفتارند؛ بالاخره نمیشود به آنها اعتماد کرد. ما باید به خودمان اعتماد کنیم، به خودمان تکیه کنیم و بدانیم میتوانیم و بدانیم که خدای متعال هم کمک میکند. امیرالمؤمنین میفرماید: فَلَمّا رَاَی اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ عَلَینَا النَّصرَ وَ اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبت؛(۴) وقتی ما صادقانه وارد میدان میشویم و حرکت میکنیم، خدای متعال نصرت را به ما قطعاً خواهد داد. خب زندگی فرازونشیب دارد؛ زندگی فردی هم فرازونشیب دارد، چه برسد به زندگی اجتماعی و زندگی یک ملّت. یک جاهایی انسان دچار مشکل میشود، یک جاهایی دچار ناهنجاری و شرایط نامطلوب میشود، یک جاهایی هم انسان مواجه با گشایش میشود؛ همه‌جورش هست. عمده این است که ما آن خطّ مستقیم را و صراط مستقیم را ان‌شاءالله دنبال کنیم و پیش برویم.  به‌هرحال، از خدای متعال برای همه‌ی شماها توفیق مطالبه میکنم. من همیشه دعا میکنم، من همه‌ی مسئولین کشور را دعا میکنم؛ یعنی همه‌ی کسانی را که در این راه دارند حرکت میکنند و در هر گوشه‌ای و به هر شکلی دارند تلاش میکنند، بنده [دعا میکنم‌]. [البتّه‌] دعای ما اهمّیّت و ارزشی ندارد لکن بالاخره ما وظیفه‌ی دعاگویی را انجام میدهیم. شما هم همّت کنید و کار کنید تا ان‌شاءالله به نتیجه برسیم.  و من روی مسئله‌ی تولید تکیه میکنم. مسئله‌ی تولید داخلی را باید خیلی جدّی گرفت؛ یعنی کلید اساسی کارها مسئله‌ی تولید داخلی است. در هر دو بخش، هم بخش وزارتخانه‌ی صنعتی و بازرگانی و هم وزارت کشاورزی، باید مسئله‌ی تولید را جدّی گرفت. ان‌شاءالله خدای متعال هم بهتان کمک خواهد کرد. ۱) معاون اوّل رئیس‌جمهور ۲) اشاره به شعار سال: اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل‌ ۳) از جمله، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم؛ ۱۳۹۴/۶/۱۸ ۴) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۵۶
1,917
1395/01/11
بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=32740
به مناسبت میلاد حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها (۱)     [PDF Mobile] بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین. اللّهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها صلواتک و صلوات ملائکتک و اولیائک علیهم.  تبریک عرض میکنم روز عید مبارک را و تشکّر میکنم از برادران عزیزی که برنامه اجرا کردند و جدّاً ما استفاده کردیم و لذّت بردیم. این سرود آخر جلسه هم هر سال حُسن ختامی است برای این جلسه که جناب آقای سازگار این سرود را هر سال انشاء میکنند؛ امسال خیلی هم خوب اجرا شد؛ مضامین خوب، مفاهیم خوب، درس، تعلیم، تذکّر.  در این جلسه که شما برادران عزیز حضور دارید -البتّه خواهران گرامی هم هستند- خطاب من بیشتر به شما برادرانی است که به افتخار مدّاحی و ذاکری سیّدالشهداء (سلام‌الله‌علیه) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) مفتخرید. الحمدلله کمّیّت مدّاحان -بخصوص جوانان- در این عرصه کمّیّت بسیار مطلوب و زیاد و خوبی است، کیفیّت‌ها هم در بعضی از جاها واقعاً خوب است. این مسئله‌ی مدّاحی در کشور ما یک پدیده‌ای است؛ شبیه این را ما در هیچ جای دیگری نداریم. البتّه اختصاصات جامعه‌ی شیعه و چیزهای اختصاصی که در سایر جوامع اسلامی و غیر اسلامی نیست، متعدّد است؛ خود اصلِ عزاداری مثلاً یا اصل مصیبت‌خوانی برای اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) که معمولاً همراه است با موعظه و نصیحت و [بیان] معارف و مسائل روز و بیانات گوناگون و هرچه اقتضای هر زمانی میباشد، جزو اختصاصات شیعه است و از زمان ائمّه (علیهم‌السّلام) تا امروز ادامه داشته است؛ در جاهای دیگر نیست و خَلأاش را احساس میکنند. خلأاش را در جاهای دیگر احساس میکنند و سعی میکنند یک جوری پر کنند و نمیشود. لکن این پدیده‌ی مدّاحی و نغمه‌سرایی در باب مدح و مصیبت و مرثیه و ذکر و امثال اینها هم یکی از اختصاصات است؛ این هم جای دیگری نیست و به این شکل وجود ندارد؛ به این عمومیّت و به این وسعت -چه وسعت از لحاظ کمّیّت، چه وسعت از لحاظ معانی و مفاهیم و مانند اینها- نیست. این پدیده درخورِ کار علمی است؛ یعنی واقعاً جا دارد دانشجویان ما، اساتید ما، محقّقین ما بنشینند و روی این پدیده فکر کنند، کار کنند؛ هم تفسیر و تحلیل کنند، هم راه‌های علمیِ گسترش این را به ما نشان بدهند و یاد بدهند. ما در واقع دستِ‌کم گرفتیم این پدیده را؛ خیلی پدیده‌ی مهمّی است. خب، ما بحمدالله این توفیق را داشتیم، این فرصت را داشتیم که در طول این سی‌وچند سال گذشته مثل امروز، هر سال این جلسه را با برادران مدّاح تشکیل دادیم. شاید در بین شما جمعیّت، کسانی که عمرشان از عمر این جلسه کمتر است، کم نباشند. سی‌وچند سال است که این جلسه برقرار است. پس فرصت خوبی است برای اینکه راجع به این پدیده یک مقداری صحبت کنیم.  درباره‌ی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) -این را نه به‌عنوان اینکه آدم بخواهد جزو حرفهای متعارف و معمول که میزنند، بر زبان جاری کند- حقّاً و انصافاً ماها قاصریم، حقیرتر از آن هستیم که بخواهیم از آن مقام باعظمت سخن بگوییم؛ از حقیقت نوریِ آن بزرگوار و امثال ایشان از ائمّه‌ی معصومین، زبان ماها، بیان ماها، فهم ماها کوتاه‌تر از این است که بتوانیم در این زمینه‌ها صحبت کنیم. خَلَقَکُمُ اللهُ اَنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقین؛(۲) قضیّه‌ی انوار ائمّه‌ی معصومین (علیهم‌السّلام) این است؛ دیگر حالا ما چه میخواهیم بگوییم؟ لکن در زمینه‌ی سیره‌ی این بزرگواران و رفتارهای آنها و اسوه بودن آنها به‌عنوان یک بشر، چرا، حرف زیاد هست. خیلی حرفها را هم زده‌اند؛ بعضی از برادران هم در شعرهای امروزتان اشاره کردید. میدان هم برای حرف زدن زیاد است. در این زمینه چند جمله‌ای عرض میکنیم.  ما باید راجع به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از این نگاه دوّم، یعنی اسوه بودن و مثال بودن نگاه [کنیم]. خدای متعال در قرآن راجع به دو زن به‌عنوان اسوه‌ی مؤمنین و دو زن [به‌عنوان] نمونه‌ی کافرین -ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ ءامَنُوا امرَاَتَ فِرعَون،(۳) و بعد از یک آیه: وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرٰن(۴)- مثال زده است و برای مؤمنین -نه برای زنهای مؤمن؛ مرد و زن- دو نمونه آورده است. با این نگاه میشود به این بزرگواران نگاه کرد به‌عنوان نمونه و از آنها درس گرفت. خب، فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) صدّیقه‌ی کبرا است در میان صدّیقین و صدّیقات، کبرا یعنی بزرگ‌ترین صدّیقه است این بزرگوار.  حالا میخواهیم از ایشان درس بگیریم؛ زنها هم درس بگیرند، مردها هم درس بگیرند؛ همه -عالم و جاهل- درس بگیرند. ببینیم درباره‌ی این بزرگوار در کلمات ائمّه‌ی معصومین، آنچه ذکر میشود از مدایح، چه چیزهایی است. در زیارت امام رضا (علیه‌السّلام) وقتی نوبت به حضرت زهرا میرسد برای صلوات -آن زیارتی که سر تا پا صلوات است- [میگوید]: اَللّهُمَّ صَلِ‌ عَلی‌ فاطِمَةَ بِنتِ نَبیِّک؛(۵) این یک خصوصیّت. خب، این خصوصیّت خیلی مهمّی است؛ البتّه قابل تأسّی نیست؛ همه دختر پیغمبر نمیشوند؛ امّا انتساب به پیغمبر به‌صورت دختر او، نشان‌دهنده‌ی رفعت مقام است. وَ زَوجَةِ وَلِیِّک، این هم دوّمی؛ البتّه این هم قابل دست‌گیری نیست و همه نمیتوانند زوجه‌ی ولیّ خدا بشوند؛ امّا رفعت مقام، رفعت شأن و جاه و جلال این بزرگوار را نشان میدهد. وَ اُمَّ السِّبطَینِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّة؛ جنبه‌ی کاربردی این [خصوصیّت]، بیشتر از آن دو صفت قبلی است؛ جنبه‌ی کاربردیِ تربیت سبطَین. سبطَینی که «سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّة» هستند، مادرشان این بزرگوار است؛ دامان پاکیزه‌ی این مادر است که توانسته اینها را تربیت بکند. این آن چیزی است که میتواند برای ما به‌عنوان الگو، به‌عنوان اسوه مطرح بشود.  بعد، «اَلطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ الرَّضیَّةِ الزَّکیَّة»(۶) که همه‌ی اینها کاربردی است؛ طهارت، با سه بیان که البتّه این سه بیان «طهر»، «طاهر» و «مطهّر» تفاوتهایی از لحاظ معنا با هم دارند. البتّه [هر] سه تعبیر اشاره‌ی به طهارت و پاکیزگی است: طهارت روح، طهارت دل، طهارت مغز، طهارت دامان، طهارت سرتاسر زندگی. خب این کاربردی است، این برای ما درس است؛ باید سعی کنیم خودمان را پاکیزه کنیم، باید تطهیر کنیم خودمان را؛ بدون طهارت باطن نمیشود به مقامات رسید؛ به حریم ولایت این بزرگوارها هم نمیشود رسید؛ طهارت باطن لازم است. طهارت باطن، با تقوا است، با ورع است، با ملاحظه است؛ ملاحظه‌ی دائمی و مراقبت دائمی از خود طهارت به‌وجود می‌آورد. خب البتّه انسان جایزالخطا است و ممکن است بر ما سیاهی‌هایی عارض بشود امّا راه پاک کردنِ آن سیاهی‌ها را هم خدا به ما نشان داده، یاد داده: توبه، استغفار. استغفار کنیم؛ استغفار، یعنی عذرخواهی کردن؛ «استغفر الله»، یعنی خدایا عذر میخواهم، معذرت میخواهم. واقعاً، قلباً از ته دل از خدای متعال معذرت بخواهیم؛ این استغفار است، این پاک میکند آن سیاهی را و آن لکّه را. خب، اَلطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَة. التَّقیَّة، همان تقوا؛ اَلنَّقیَّة، آن نقاوت و پاکیزگی باطنی و قلبی؛ اینها خصوصیّات فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. ما اینها را بایستی به‌عنوان الگو، به‌عنوان اسوه، در نظر داشته باشیم و خودمان را به آن نزدیک کنیم.  خب، حالا شما به‌عنوان مدّاح وقتی میخواهید راجع به فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) صحبت کنید، اینها را باید بگنجانید در بیاناتتان، در شعرتان، در مدیحه‌تان. بله، مقامات معنوی ائمّه (علیهم‌السّلام) و فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) وقتی گفته میشود، دل مستمع روشن میشود، وقتی‌که شما مقامات معنوی را میخوانید، دل انسان روشن میشود، حالت حضوری پیدا میکند، حالت خضوعی پیدا میکند، این خیلی خوب است، اینها به جای خود محفوظ و لازم است لکن کافی نیست. حالا که حالت حضور پیدا شد، حالا که دلتان روشن شد، باید درس بگیریم؛ درس در این جملاتِ کاربردی است؛ یعنی بایستی کوشش بشود در هر منبری -چه در فاطمیّه، چه در عاشورا، چه در اوقات دیگر- درس از ائمّه (علیهم‌السّلام)، درس انسان شدن، درس کامل شدن، درس تقرّب الی‌الله گنجانده بشود. ما باید درس بگیریم، یاد بگیریم. صِرف محبّت کافی نیست. البتّه محبّت کارساز است امّا کافی نیست، ولایت لازم است. ولایت یعنی تولّی کردن، دنباله‌روی کردن، دست به دامن اینها زدن؛ راهی را که اینها رفته‌اند انسان آن راه را برود؛ این لازم است.  این یک نکته است که به نظر بنده در کار مدّاحی -بخصوص گویندگان، به‌معنای شعرایی که شعر میسازند- مورد توجّه باید قرار بگیرد: گاهی انسان میبیند که فضائلی را ذکر میکنند که حالا در هیچ روایتی و در هیچ جمله‌ای از معصوم هم این فضیلت وجود ندارد [و درواقع] فضیلتی هم نیست. گفت: «آنکه بسنجید رُخت را به ماه ز اشتباه» در واقع از قیمت تو کاست؛(۷) به ماه تشبیه کردن و به خورشید تشبیه کردن چیزهایی نیست که ارزشی برای آن مُشبَّه به‌وجود بیاورد، آن‌هم مثل این بزرگوارانی که مقامات معنوی‌شان، مقامات الهی‌شان آن‌چنان است که چشم اهل معنا را خیره میکند، چه ماها که آن چشم را هم نداریم که بخواهیم بفهمیم. گاهی هم کلّیّاتی گفته میشود که از آن چیزی فهمیده نمیشود و مستمع استفاده‌ای نمیکند. پس من جمله‌ی اوّلم به شما برادران عزیز این است که در مدح این بزرگواران -چه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، چه ائمّه‌ی هدا (علیهم‌السّلام)- حتماً از مباحث کاربردی‌ای که در زندگی اینها هست استفاده بشود.  یک نکته‌ی دیگری که خوشبختانه امروز در جامعه‌ی مدّاح تا حدود زیادی رواج دارد، توجّه به مسائل جاری روز است که خب امروز اینجا شنیدید در بخشهای مختلفی راجع به مدافعین حرم و مسائل جاری روز؛ اینها خیلی مسائل مهمّی است، اینها مسائل اساسی‌ای است؛ نباید خیال کنیم که اینها از حیطه‌ی تدیّن ما خارج است. خب شما ببینید پیغمبر اکرم که سیّد خلق عالَم است و برتر از این بزرگوار هیچ موجودی را خدای متعال نیافریده است و آورنده‌ی همین دین و همین اسلامی است که ما امروز مدّعی‌اش هستیم، در زمینه‌ی مسائل جاری سیاسیِ کشورش -همان کشوری که آن روز وجود داشت و کشور کوچکی بود- این بزرگوار چقدر تلاش میکرد، چقدر زحمت میکشید. پیغمبر اکرم نمی‌نشست فقط احکام نماز و روزه و توجّه و عبادت و نماز شب را به مردم یاد بدهد؛ نه، در همین مسجد مردم را جمع میکرد، آنها را به جهاد دعوت میکرد، آنها را به وحدت دعوت میکرد، آنها را به آگاهی در مقابل دشمن دعوت میکرد؛ همین حرفهایی که امروز برای من و شما مطرح است. مسائل روز مسائلی نیست که بشود از آن صرفِ‌نظر کرد.  ببینید؛ یک نظامی در عالم وجود دارد: نظام استکبار، نظام زورگویی، نظام ظلم؛ البتّه از قدیم هم همین نظامها بوده است، منتها امروز مدرن شده است، با تجهیزات نو مجهّز شده. قدرتهای برتر به ملّتها زور میگویند؛ [این] زور گفتن هم حد و اندازه‌ای ندارد؛ اگر اموالی دارند، میگیرند؛ اگر نیروی انسانی قابلی دارند، از آنها میدزدند؛ اگر استعدادی در آنها هست که آنها را تهدید میکند و رقیب برای آنها میتراشد، آن استعداد را خفه میکنند؛ زورگویی انواع و اقسامی دارد. امروز این زورگویی در دنیا وجود دارد؛ نظام بین‌الملل جهانی که اسمش را گذاشته‌اند جامعه‌ی جهانی، یعنی نظام زورگویی؛ وَالّا مراد از جامعه‌ی جهانی، دولتها و ملّتهای دنیا که نیستند؛ دولتها و ملتّهای دنیا بیزارند از شکل این چند قدرت برتر دنیا که خودشان را میگویند جامعه‌ی جهانی. جامعه‌ی جهانی یعنی همین: افرادی که مبنای کارشان زورگویی به همه‌ی ملّتها و همه‌ی کشورها و همه‌ی اینها است. و ما که در جمهوری اسلامی هستیم، هم قبل از نظام جمهوری اسلامی در دوران رژیم طاغوت، نمونه‌هایش را یک‌جور دیده‌ایم، هم بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی نمونه‌هایش را یک‌جور دیگر دیده‌ایم؛ یک نظامی امروز در دنیا به این شکل وجود دارد. این نظام، ناراضی هم زیاد دارد؛ خیلی از ملّتها ناراضی‌اند؛ منتها از ملّتها که کاری برنمی‌آید؛ صدای ملّتها را کسی نمیشنود؛ نه رسانه به آن صورت در اختیارشان است، نه اصلاً [حرف آنها] جایی حساب میشود؛ حالا گیرم مثلاً ده‌هزار نفر هم در یک واحد الکترونیکیِ مثلاً رسانه‌های الکترونیک و مانند اینها با هم جمع شدند و یک حرفی زدند، یا جمع شدند در خیابانها راه رفتند؛ حالا که چه؟ در قضیّه‌ی حمله‌ی آمریکا به عراق در [کمتر از] پانزده شانزده سال قبل از این در همه‌ی این خیابانهای پاریس و بعضی کشورهای اروپایی دیگر، راه‌پیمایی راه افتاد در مخالفت با آمریکا؛ چه اثری کرد؟ ملّتها به‌خودی‌خود که کاری نمیتوانند انجام بدهند؛ دولتها هستند که اگرچنانچه پشتیبانی ملّتهایشان را داشته باشند، میتوانند حرفی بزنند و این حرف در دنیا مطرح بشود؛ چنین دولتی هم در دنیا نیست؛ دولتهایی هستند [ولی] میترسند؛ ناراضی‌اند [ولی] میترسند. من به‌نظرم در صحبت اوّل سال(۸) این را گفتم که رؤسای رژیم طاغوت هم خیلی اوقات از کارهای آمریکا ناراضی بودند. در خاطرات این بازماندگانشان که آدم نگاه میکند، میبیند یک جاهایی خیلی هم ناراضی‌اند و در خلوت بدگویی هم میکنند به آنها امّا جرئت نمیکنند مخالفت کنند؛ به‌عنوان دولت، به‌عنوان واحد سیاسی و مدیریّت جامعه جرئت نمیکنند. امروز در دنیا این‌جوری است؛ خیلی‌ها ناراضی‌اند امّا جرئت نمیکنند مخالفت کنند.  یک نظامی در دنیا، در این بلبشو، در این جنگل به‌هم‌ریخته‌ی به‌هم‌آمیخته و ظلم و زور، به وجود آمده است که یک پایه‌هایی دارد که این پایه‌ها درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که امروز نظام جهانی بر آن استوار است؛ نقطه‌ی مقابلِ ظلم است، نقطه‌ی مقابلِ استثمار است، نقطه‌ی مقابلِ جنگ‌طلبی است، نقطه‌ی مقابلِ فساد است؛ آن نظام، نظام جمهوری اسلامی است. این نظام براساس اسلام، براساس دین، براساس تفکّرات اسلامی ناب به وجود آمده و یک جماعتی هم از اوّل در رأس این نظام قرار گرفتند که طبیعت اینها این است که از قدرتهای بزرگ نمیترسند و آن روحانیّونند. این را خود تحلیل‌گرها و جامعه‌شناس‌های غربی، امروز میگویند؛ از اوّل انقلاب هم میگفتند؛ میگفتند این آخوندها نمیترسند از ما. [البتّه] بعضی‌هایشان ممکن است وابسته هم باشند و هستند، امّا طبیعت نظام آخوندی در جامعه‌ی شیعه، یک چنین طبیعتی است. حالا اتّفاقاً اینها در رأس این نظام قرار گرفته‌اند. مردم هم که همراهی میکنند. مردم هم اوّلاً مردمِ بااستعدادی‌اند، ثانیاً جوان در بین اینها زیاد است -جمعیّت ما از ۳۵ میلیون در اوّل انقلاب، حالا تقریباً رسیده به ۸۰ میلیون؛ یعنی جمعیّت ناگهان افزایش پیدا کرده است؛ اگرچه علیه آن [هم] دارند کار میکنند- استعداد زیاد است؛ شجاع هم هستند، نترس هم هستند. خب، وقتی‌که یک کشوری است که مردم این‌جوری فکر میکنند، سردمداران حکومت هم نمیترسند از هیمنه‌ی(۹) جهانی، این برای استکبار یک خطر عمده است، یک خطر کاملاً بزرگ است. لذا جبهه علیه آن تشکیل میشود؛ کمااینکه الان علیه جمهوری اسلامی جبهه تشکیل شده؛ نه حالا [بلکه] از روز اوّل انقلاب جبهه تشکیل شده؛ یک جبهه‌ی دشمن به‌وجود آمده. آن روز شوروی بود و آمریکا که نقطه‌ی مقابلِ هم بودند و [اگر] در صد مسئله -با کم و زیادش- با هم اختلاف داشتند امّا در مسئله‌ی جمهوری اسلامی و مخالفت با جمهوری اسلامی، همفکر و همدست بودند. یعنی طبیعت استکبار این است که با یک چنین نظامی دشمنی میکند.  [پس] یک جبهه تشکیل دادند که این جبهه امروز هم وجود دارد و از انواع و اقسام شیوه‌ها هم دارد استفاده میکند؛ همچنان‌که فرض کنید بیست سال پیش اینترنت نبود، امروز هست؛ ابزارها روزبه‌روز دارد پیشرفته میشود. از بیشترین ابزارها و وسیع‌ترین و سریع‌ترین ابزارها علیه جمهوری اسلامی دارند استفاده میکنند؛ جمهوری اسلامی [هم] باید خودش را آماده کند؛ از همه‌ی ابزارها استفاده کند. [دشمن] از ابزار دیپلماسی استفاده میکند. دیپلماسی، گفتگوی سیاسی، مذاکره‌ی سیاسی، بده‌بستان سیاسی یکی از ابزارها است؛ اینها از آن ابزار استفاده میکنند. بنده هم با گفتگوی سیاسی مخالف نیستم؛ البتّه نه با همه -استثناء دارد- بنده در سطح مسائل جهانی، با گفتگوی سیاسی موافقم؛ من در این زمینه‌ها از زمان ریاست جمهوری حرف داشتم و دنبال‌گیری میکردم؛ این‌جور وانمود نکنند که کأنّه ما اصلاً با گفتگوکردن و مانند آن مخالفیم؛ نخیر، ما، هم بیشتر از اینها موافقیم، هم در یک جاهایی بیشتر از اینها بلدیم این کارها را؛ میدانیم هم که چه‌جوری باید عمل کرد. دشمن از گفتگوی سیاسی هم استفاده میکند. باید مراقب بود.  پس، از مذاکره استفاده میکند، از مبادلات اقتصادی استفاده میکند، از تحریم اقتصادی استفاده میکند، از تهدید به جنگ و سلاح استفاده میکند؛ در مقابل همه‌ی اینها بایستی نیروی دفاعی داشت.  اینکه بعضی‌ها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فنّاوری برود، دنبال مذاکره‌ی سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود -که همه‌ی اینها لازم است- امّا قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بی‌سَروپایی و [هر] دولت فزرتی(۱۰) کذائی‌ای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقب‌نشینی کنید.  قدرتهای دنیا که شما می‌بینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آن‌وقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟ سپاه که پیشرفتهای موشکی خودش را نشان میدهد، نه فقط مایه‌ی افتخار و مباهات ایرانی‌ها [است، بلکه] وقتی این موشکهای سپاه با این دقّت و با این زیبایی آزمایش میشود، خیلی از ملّتهای آزادی‌خواهِ دُوروبَر ما که دلشان از آمریکا و از رژیم صهیونیستی خون است، خوشحال میشوند. وقتی اینها انجام میگیرد، ما بیاییم اینها را بکوبیم و بگوییم آقا! امروز دیگر روز موشک گذشته! نه، روز موشک نگذشته. دشمن دائم در حال به‌روز کردن خود و آماده کردن خود است، [بعد] ما اینجا ساده‌لوحانه خودمان را عقب بکشیم و بگوییم نه. مثل اوّل انقلاب که همین اف‌چهارده‌های ما را میخواستند بفروشند و میخواستند پس بدهند و بنده نگذاشتم. من خبر شدم که یکی از رجال دولت موقّت آن روز گفته است این اف‌چهارده‌هایی که رژیم طاغوت خریده به درد ما نمیخورد، میخواهیم چه کار کنیم این اف‌چهارده‌ها را! پس بدهیم بهشان. آنجا خب ما ایستادیم، هیاهو کردیم، مصاحبه کردیم و مقابله کردیم، جرئت نکردند این کار را بکنند؛ میخواستند پس بدهند. چند صباح بعدش، جنگ ایران و عراق پیشامد کرد و حمله کردند به ما و معلوم شد که ما چقدر احتیاج داریم به همین وسایلی که داریم؛ همین اف‌چهارده و همین اف‌چهار و امثال اینها. امروز هم بعضی‌ها همین آهنگ را پیش گرفته‌اند که موشک چیست، موشک میخواهیم چه کار کنیم، روزگار روزگار موشک نیست! پس روزگارِ چیست آقا؟  [امروز] روزگارِ همه‌چیز است. روزگار مذاکره هم هست؛ باید در مذاکره قوی بود و جوری باید مذاکره کرد که بعد سرمان کلاه نرود. اینکه ما مذاکره بکنیم، روی کاغذ بیاوریم، بنویسیم، امضا کنیم، بعد آنها هم به‌حسبِ ظاهر یک کاری انجام بدهند منتها تحریمها برطرف نشود و تجارت راه نیفتد، پیدا است که یک اشکالی در آنجا هست؛ نباید بگذاریم این اشکالات به وجود بیاید و در آنجا هم باید خودمان را قوی کنیم. در اقتصاد درون کشور هم همین‌جور؛ ما گفتیم اقدام و عمل.(۱۱) گفتن بس است؛ «دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست». وقتی زیاد هم تکرار کردیم و مدام گفتیم اقتصاد مقاومتی، از دهن هم می‌افتد؛ یعنی تکراری که شد، یک چیز کسالت‌باری هم میشود؛ عمل کنیم. غرض این است که کشور احتیاج دارد.  اینها همه یک طرف قضیّه است، کار و تلاشی [هم] که دشمن میکند برای تغییر باورهای مردم یک طرف قضیّه است. اینجا آن‌وقت شما نقش ایفا میکنید، نقش پیدا میکنید؛ نقش مهم. شما از مدافع حرم هم که دفاع میکنید، خیلی کار باارزشی است. همین شعرهایی که خوانده شد، همین حرفهایی که زده شد، اینها خیلی باارزش است، در این تردیدی نیست -کمااینکه در دوران دفاع مقدّس، همین شعرهایی که خوانده میشد و همین سرودهایی که گفته میشد، خیلی تأثیر داشت؛ این بلاشک امروز هم این تأثیر را دارد- منتها در کنار این یک کاری هست که آن کار اگر اهمّیّتش بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ و آن تقویت باورهای جوانها است. دشمن میخواهد باورها را تغییر بدهد؛ باور به اسلام را، باور به کارآمدی نظام اسلامی را، باور به کارآمدی را، باور به امکان تداوم نظام اسلامی را. برخلاف بدیهیّات هم دشمن کار میکند و تبلیغات میکند؛ گاهی علیه یک چیز واضح هم اقدام میکنند و کأنّه با خدعه و با فریب و با چشم‌بندی میخواهند ثابت کنند. نظام اسلامی از روزی که متولّد شده تا امروز، دائم در معرض حملات سنگین بوده؛ حملات سنگین نظامی و تبلیغاتی و تحریم و امثال اینها و درعین‌حال، نظام اسلامی در این ۳۷ سال رشد کرده؛ یعنی یک روز نبوده است که توقّف پیدا کند؛ از همه‌جهت رشد پیدا کرده، از همه‌جهت قدرت پیدا کرده و عظمت پیدا کرده. دشمن امروز نگاه میکند و میبیند آن نهال باریک و نازکی که اوّل انقلاب به‌وجود آمد، امروز به یک درخت تناور تبدیل شده که «تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»؛(۱۲) این را دارند جلوی چشمشان می‌بینند. خب این [نظامی] که این‌قدر استعداد زنده ماندن، استعداد گسترش یافتن و استعداد قوی شدن در او هست، بعد از این هم همین‌جور قوی‌تر خواهد شد، روزبه‌روز قوی‌تر خواهد شد. آن چیزهایی که ما برای چشم‌انداز آینده در نظر گرفته‌ایم خیالات نیست، واقعیّات است. بنده سه چهار سال قبل از این، به جوانهای دانشجو و اهل علم گفتم که شما باید کاری کنید که پنجاه سال بعد، اگر کسی خواست به تازه‌های علمیِ آن روز دست پیدا کند، مجبور بشود بیاید زبان فارسی یاد بگیرد؛(۱۳) این میشود، این ممکن است؛ کمااینکه در این ده پانزده سال، حرکت علمی و پیشرفت علمی همانی که گفته بودیم شد. وقتی جوانها همّت کنند، وقتی صاحبان همّت و اراده همّت کنند، همه‌ی کارهای دشوار آسان خواهد شد؛ ما میتوانیم پیش برویم. درعین‌حال، دشمن دارد روی باورهای جوانهای ما اثر میگذارد: «آقا چه فایده دارد، نمیشود، فایده‌ای ندارد». اینها آن میدانهایی است که جنگ روانی دشمن در این میدانها است و شما به‌عنوان مدّاح، میتوانید اثر بگذارید، میتوانید این جوان را از لحاظ بنیه‌ی فکری تقویت کنید.  این که بنده گاهی اوقات اعتراض میکنم به بعضی از مدّاحی‌ها که مثلاً فرض کنید در عزاداری دهه‌ی محرّم وقتی انسان نگاه میکند -که گاهی می‌آورند عکسهایش را؛ حالا هم که دیگر این وسایل زیاد شده؛ البتّه بنده ندارم امّا گاهی می‌آورند به من نشان میدهند این عکسها و مانند اینها را- میبیند مثلاً در یک جلسه همه دارند همین‌طور میپرند هوا و می‌آیند پایین؛ خب، این چه فایده‌ای دارد؟ این چه تأثیری دارد؟ کجای این عزاداری است؟ اینکه من اعتراض میکنم، از هیجان جوانها بنده ناراحت نیستم؛ خب جوان اهل هیجان است، جوان منبع انرژی است و دائماً دلش میخواهد انرژی خودش را تخلیه کند؛ من از این باب [میگویم] که این وظیفه‌های بزرگ زمین نماند. وقتی‌که در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بی‌خیال، بی‌فکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد. شما از این فرصت استفاده کنید و آن شقّ اوّل را انتخاب کنید. حرف من این است.  مدّاحی ضمن اینکه مدح بهترین خلایق عالم است -موضوعش مدح بهترین خلایق عالم است که اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) باشند لذا شأن و رفعت والایی دارد؛ مدّاحی به‌طور طبیعی این است- امّا شما نگاه کنید ببینید مثلاً شاعری مثل دعبل خزاعی در قصیده‌ی «مدارس آیات» چه دارد میگوید؛ قصیده‌ی «مدارس آیات» آن قصیده‌ای [است] که حضرت [رضا (سلام‌الله‌علیه)] تشویق کردند و به او کسوه(۱۴) دادند و صله دادند. این قصیده‌ای است که اصلاً بساط بنی‌عبّاس را، فلسفه‌ی وجودی بنی‌عبّاس را زیر سؤال میبرد و آنها را محکوم میکند؛ یعنی سیاسی محض است؛ فقط این نیست که یک روضه‌خوانی محض و مرثیه‌خوانی محض باشد؛ نه، مرثیه‌خوانی لازم است امّا همان کاری که در کنار مرثیه‌خوانی انجام میگرفته، مورد توجّه ائمّه (علیهم‌السّلام) است. قصیده‌ی دعبل، قصیده‌ی کُمیت، قصائد گوناگون که شعرای آن‌وقت میگفتند، دیگران هم میخواندند و انشاد میکردند یعنی مثل شما که با صدا میخوانید، چه خود شاعر، چه دیگری، می‌آمدند و آنها را با صدا برای مردم میخواندند؛ وسایل تبلیغات جمعی عبارت بود از همینها؛ امروز شما از همینها میتوانید استفاده کنید؛ از وسایل تبلیغات جمعی بهره‌مند بشوید و مردم را هدایت کنید؛ این به نظر من کار بسیار اساسی‌ای است.  معروف است که میگویند شَرف هر علمی بستگی دارد به شَرف موضوع آن علم؛ هر علمی که موضوع آن شرافت بیشتری دارد، آن علم هم شرافت بیشتری دارد. حالا اگر این را از علم به مشاغل تسرّی بدهیم، موضوع مشغله‌ی شما و کار شما و همّت شما عبارت است از مدح اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و بصیرت‌افزایی و بیدارگری مستمعین؛ بالاترین چیزها است، خیلی باارزش است، از این ارزش استفاده کنید. بحمدالله جمعیّت مدّاحها هم زیاد است؛ حالا این جماعتی که امروز اینجا تشریف آوردید که جماعت قابل توجّهی است لکن تعداد خوانندگان مدّاح در سرتاسر کشور بیش از اینها است؛ تعداد در همه‌جا بحمدالله خیلی زیاد است؛ افرادی هستند که علاقه‌مندند و به این کار میپردازند؛ به‌هرحال این یک رسالت بسیار مهم است، به این رسالت باید اهمّیّت بدهید. البتّه نقش مهمّی هم شعرا ایفا میکنند؛ شعرا که شعر را میسازند نقش مهمّی را ایفا میکنند؛ منتها شعر بدون اجرای خوب تأثیرش کم است و شما که آن اجرای عالی را، اجرای خوب را انجام میدهید، آن‌وقت تأثیر میگذارد.  امیدواریم خدای متعال به شماها توفیق بدهد، به ما هم توفیق بدهد و اوّل بتوانیم آنچه وظیفه‌مان است تشخیص بدهیم و بفهمیم و بعد هم ان‌شاءالله آن را عمل کنیم. والسّلام علیکم و رحمةالله ۱) در ابتدای این دیدار، شماری از مدّاحان و شعرا با قرائت اشعار، به ذکر فضائل و محامد فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) پرداختند. ۲) من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۳؛ «خداوند شما را به‌صورت نورهایی آفریده و گرداگرد عرش خود قرار داده.» ۳) سوره‌ی تحریم، بخشی از آیه‌ی ۱۱؛ «برای کسانی که ایمان آورده‌اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده ...». ۴) سوره‌ی تحریم، بخشی از آیه‌ی ۱۲؛ «و مریم دخت عمران را ...». ۵) کامل الزیّارات، ص ۳۱۰؛ «خدایا درود بفرست بر فاطمه دختر پیغمبرت». ۶) من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۰۳ ۷) اشاره به بیتی از وثوق‌الدّوله؛ «آنکه بسنجید رُخت را به ماه ز اشتباه / گفت که هم‌سنگ ترازوی توست از تو کاست» ۸) بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی در مشهد مقدّس (۱۳۹۵/۱/۱) ۹) هیبت، عظمت‌ ۱۰) کوچک، ناچیز ۱۱) اشاره به شعار سال ۱۳۹۵: «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» ۱۲) سوره‌ی ابراهیم، بخشی از آیه‌ی ۲۵؛ «میوه‌اش را هر دم به اذن پروردگارش میدهد ...» ۱۳) از جمله بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در هفتمین همایش ملّی نخبگان جوان (۱۳۹۲/۷/۱۷) ۱۴) جامه و لباس
1,918
1395/01/01
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=32695
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیین المعصومین سیّما بقیة الله فی الارضین. اللّهمّ صلّ علی فاطمة بنت محمّد اللّهمّ صلّ علی فاطمة بنت رسولک و زوجة ولیّک الطّهرة الطّاهرة المطهّرة التّقیّة النّقیّة الزّکیّة سیّدة نساء اهل الجنّة اجمعین. اللّهمّ صلّ علی ولیّک علیّ بن موسی‌ صلاةً دائمةً بِدَوام مُلکِکَ و سُلطانِک، اللّهمّ سَلِّم علی وَلیّک علیّ بن موسی‌ سلاماً دائماً بِدَوام مَجدِک و عظمتک و کبریائک.  خداوند متعال را سپاسگزاریم که یک بار دیگر این توفیق را به ما عنایت کرد که در آغاز سال هجری شمسی با شما مردم عزیز مشهد و زوّار گرامی و عزیزی که از اکناف کشور به این آستان مقدّس سفر کرده‌اید، دیدار داشته باشم. اوّلاً سال جدید را مجدّداً به همه‌ی برادران و خواهران تبریک عرض میکنم.  این سال، دارای این خصوصیت است که هم در آغازِ آن، ولادت با سعادت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) است -برحسب ماه‌های قمری- و هم بار دیگر در پایان این سال، مصادف است با همین ولادت مکرّم و معزّز. از خداوند متعال میخواهیم که به یمن وجود فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) که بانوی دو سرا و سیده‌ی نساء عالمین است، این سال را برای ملّت ایران و برای همه‌ی مسلمانان عالم و محبّان اهل‌بیت مبارک کند و از برکات این ولادت مکرّم، ان‌شاءالله همه استفاده کنند و بهره ببرند.  تنها کمبودی که امسال در این سفر و در این جلسه احساس میکنیم، فقدان برادر عزیزمان جناب آقای طبسی،(۱) عالم مجاهد و مبارز و خدمتگزارِ بااخلاص این بارگاه مقدّس است. وجود ایشان وجود مغتنمی بود؛ جزو سابقین انقلاب محسوب میشدند و فقدان ایشان برای همه‌ی کسانی که ایشان را می‌شناختند، به معنای حقیقی کلمه یک ضایعه‌ی بزرگ است. از خداوند متعال میخواهیم که روح مطهّر ایشان را در سایه‌ی الطاف حضرت ابالحسن الرّضا (سلام‌الله‌علیه) قرار بدهد و از رحمت خود و مغفرت خود برخوردار کند.  بحث امروز را از شعار امسال آغاز میکنم و در ادامه ان‌شاءالله توضیحاتی را برای شما برادران و خواهران عزیزی که تشریف دارید و برای کسانی که این صحبتها را بعداً خواهند شنید عرض خواهم کرد. مایلم بحثی که انجام میگیرد، یک بحث متقن و منطقی باشد؛ امروز بحثهای شعاری جایگاه زیادی در ذهن مردم ما ندارد؛ مردم ما، جوانان ما، آحاد جامعه‌ی ما فهیمند و به مسائل با چشم منطق و استدلال نگاه میکنند. آنچه عرض میکنیم مایلیم که برای افکار مردم عزیز ما به‌صورت یک بحث متقن و منطقی عرضه بشود. علّت اینکه [شعار] امسال را هم شعار اقتصادی انتخاب کردیم،(۲) یک تحلیل و یک نگاه به مجموعه‌ی مسائل کشور است. شاید در ذهن بعضی میگذشت که ترجیح دارد که شعار امسال یک شعار فرهنگی باشد، یا یک شعار اخلاقی باشد لکن با توجّه به مجموعه‌ی مسائل کشور به نظر رسید امسال هم مثل چند سال دیگرِ قبل از این، شعار سال را که باید به‌صورت گفتمانی در میان مردم و افکار عمومی کشور رواج پیدا کند، یک شعار اقتصادی قرار بدهیم. این تحلیل را من عرض میکنم و مایلم جوانان عزیز ما آنچه را می‌شنوند پیش خودشان تجزیه‌وتحلیل کنند و بر روی آن فکر کنند.  در این مقطع زمانی، سیاستهای استکبار و بخصوص و به‌طور خاص سیاستهای آمریکا اقتضا میکند که یک تفکری تزریق بشود در میان ملّت ما؛ اوّل در میان نخبگان جامعه و بعد از آن بتدریج به افکار عمومی منتقل بشود؛ یک تفکر خاصّی تزریق بشود به افکار عمومی. آن سیاستی که مورد نظر آنها است این است که وانمود کنند ملّت ایران بر سر یک دوراهی قرار دارد و چاره‌ای ندارد جز اینکه یکی از این دو راه را انتخاب کند. آن دوراهی عبارت است از اینکه یا باید با آمریکا کنار بیایند، یا باید به‌طور دائم فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از آن را تحمّل کنند؛ یکی از این دو را ملّت ایران باید انتخاب کند؛ این چیزی است که آنها میخواهند. [البتّه] کنار آمدن با آمریکا به‌معنای کنار آمدن با هیچ دولت دیگری نیست. چون دولت آمریکا دارای ثروت، دارای دستگاه‌های تبلیغاتی وسیع، دارای سلاحهای خطرناک و دارای امکانات بسیاری است، کنار آمدن با دولت آمریکا ناگزیر، به‌معنای قبول تحمیل‌های آن دولت است. طبیعت توافق با آمریکا همین است؛ همه‌جا همین‌جور است؛ کشورهای دیگر هم که در هر مسئله‌ای با آمریکا توافق میکنند، معنایش این است که از مواضع خودشان به‌نفع طرف مقابل عقب‌نشینی میکنند بدون اینکه طرف مقابل به‌نفع آنها یک عقب‌نشینی قابل‌توجّهی انجام بدهد. در همین توافق اخیر هسته‌ای هم اگرچه این توافق را ما تأیید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و قبول داریم آنها را، لکن اینجا هم همین‌جور بود؛ وزیر خارجه‌ی محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم. معنای این همین است؛ یعنی وقتی طرف مقابل یک دولتی مثل آمریکا است که وسایل تبلیغ دارد، امکانات دارد، پول دارد، دیپلماسی فعّال دارد، عوامل گوناگونی در اطراف دنیا دارد، دولتهایی که به آنها فشار می‌آورد در اختیارش هستند، کنار آمدن با او به‌معنای صرف‌نظر کردن از برخی از چیزهایی است که انسان بر آنها پای میفشرد. این یک دوراهی است که طبق سیاستهای آمریکا که میخواهند در ذهن ملّت ما تزریق بکنند، یک دوراهی ناگزیر است؛ یک دوگانه‌ی اجتناب‌ناپذیر است: یا باید در مقابل آمریکا و خواستهای او در موارد بسیاری کوتاه بیاییم، یا باید فشارهای آمریکا را، تهدیدهای آمریکا را، ضررهای ناشی از مخالفت با آمریکا را تحمّل کنیم. اینها میخواهند این را به‌صورت یک گفتمانی در بین نخبگان جامعه ترویج کنند و بتدریج آن را در میان مردم و افکار عمومی سرریز کنند. در داخل کشور و خارج کشور، این فکر را دارند ترویج میکنند و به شکلهای گوناگونی، با بیانهای مختلفی، در وسایل ارتباط جمعی دنیا دارند گسترش میدهند؛ کسانی را میگمارند برای اینکه بتوانند این فکر را در میان ملّت ما گسترش بدهند. البتّه در داخل هم همین‌طور که عرض کردیم، کسانی هستند که این فکر را قبول دارند و قبول کرده‌اند و تلاش میکنند که آن را به دیگران هم بقبولانند.  درست توجّه کنید تا من توضیح بدهم؛ من حرف طرف مقابل را بگویم، بعد آنچه را اقتضای حق و حقیقت است بیان کنم. حرف طرف مقابل یعنی همان دستگاه تبلیغاتی و فکرساز و جریان‌ساز، این است که میگوید ایران دارای ظرفیتهای فراوان اقتصادی است و هدف از توافق هسته‌ای این بود که کشور ایران بتواند از این ظرفیتها استفاده کند؛ خب، این توافق انجام گرفت لکن این توافق کافی نیست و مسائل دیگری هم هست که در آنها هم بایستی ملّت ایران، دولت ایران، مسئولین ایران تصمیم بگیرند و اقدام بکنند؛ مثلاً فرض بفرمایید امروز در منطقه‌ی غرب آسیا -یعنی همین منطقه‌ای که غربی‌ها به آن میگویند خاورمیانه- جنجالها و آشفتگی‌های بسیاری هست؛ خب، این مشکل برای کلّ منطقه است و اگر میخواهید کشور شما از این مشکل نجات پیدا کند، باید سعی کنید این جنجالها فرو بنشیند. چه‌کار کنیم؟ با آمریکا همکاری کنیم، همفکری کنیم، جلسه کنیم، بنشینیم، گفتگو کنیم و یک مدلی را طبق میل آمریکایی‌ها یا طبق توافق آمریکایی‌ها انتخاب کنیم؛ یکی دیگر هم این است.  یا ما مشکلات دیگری داریم، اختلافات زیادی با آمریکا داریم، این اختلافات را باید حل کنیم، این اختلافات بایستی تمام بشود؛ حالا در حلّ این اختلافات، فرض بفرمایید که ملّت ایران مجبور باشد از اصول خود صرف‌نظر کند، از خطّ قرمزهای خود هم صرف‌نظر کند، بکند؛ طرف مقابل از اصول خود و ارزشهای خود تنازل نمیکند لکن اگر لازم شد، ما باید تنازل کنیم تا مشکلات را برطرف کنیم؛ تا در نتیجه کشور بتواند از ظرفیتهای خود استفاده کند و مثلاً به یک اقتصاد برجسته‌ای مبدّل بشود. حرفشان این است. بنابراین در قضیه‌ی هسته‌ای توافق شد و اسم این را گذاشتیم «برجام»؛ برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی کشور؛ برجام ۲ و ۳ و ۴ و الی‌غیرذلک بایستی به‌وجود بیاید تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم. این منطقی است که سعی میکنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند. معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که جمهوری اسلامی از مسائل اساسی‌ای که به حکم اسلام و به حکم برجستگی‌های نظام جمهوری اسلامی پایبند به آنها است، صرفِ‌نظر کند: از مسئله‌ی فلسطین صرف‌نظر کند، از حمایت از مقاومت در منطقه صرفِ‌نظر کند، از مظلومان منطقه -مثل ملّت فلسطین، مثل مردم غزّه، مثل مردم یمن، مثل مردم بحرین- پشتیبانی و حمایت سیاسی نکند، و نظام جمهوری اسلامی با تعدیل خواسته‌های خود، خود را به آنچه طرف مقابل یعنی آمریکا به دنبال تحقّق آن است، نزدیک بکند. معنای این حرف این است که همچنان‌که امروز بعضی از کشورهای منطقه و دولتهای منطقه، علی‌رغم حکم اسلام و علی‌رغم خواست ملّتهایشان با رژیم صهیونیستی کنار آمده‌اند و مسئله‌ی فلسطین را تحت‌الشّعاع مسائل دیگر قرار داده‌اند، جمهوری اسلامی هم به همین ترتیب عمل کند؛ معنایش این است که همچنان‌که امروز بعضی از دولتهای عربی با کمال وقاحت، دست دوستی به سمت دشمن صهیونیستی دراز میکنند، جمهوری اسلامی هم با دشمن صهیونیستی کنار بیاید و آشتی کند.  البتّه قضیه به اینجاها ختم نمیشود؛ معنای آنچه در آن تحلیل سیاسی دشمن ادّعا میشود، این است که اگر میل آمریکا است، جمهوری اسلامی حتّی از ابزارهای دفاعی خود هم صرفِ‌نظر کند. می‌بینید که بر روی مسئله‌ی موشکها چه جنجالی در دنیا به راه انداخته‌اند که چرا جمهوری اسلامی موشک دارد، چرا موشک دوربُرد دارد، چرا موشکهای جمهوری اسلامی هدف را دقیق میزنند و هدف قرار میدهند، چرا آزمایش کردید، چرا تمرین نظامی میکنید، و چرا و چرا و چرا. حالا آمریکایی‌ها در منطقه‌ی خلیج فارس که چند هزار کیلومتر با کشور آنها فاصله دارد، هر چند وقت یک بار با یکی از کشورهای منطقه رزمایش به راه می‌اندازند -درحالی‌که آنها در اینجا هیچ مسئولیتی ندارند- [امّا] جمهوری اسلامی که در خانه‌ی خود، در محیط خود و در حریم امنیت خود رزمایش میکند، جنجال اینها بلند میشود که چرا رزمایش کردید، چرا اقدام کردید، چرا نیروی دریایی شما یا نیروی هوایی شما این اقدامها را کردند. معنای آن تحلیل دشمن این است که از همه‌ی اینها بایستی صرفِ‌نظر بکنیم. قضیه از این هم بالاتر است؛ تدریجاً موضوع را به این خواهند کشاند که اصلاً چرا نیروی قدس تشکیل شده است، چرا سپاه تشکیل شده، چرا سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی طبق قانون اساسی، باید با اسلام تطبیق داده بشود؛ مطلب به اینجاها میرسد. شما وقتی در مقابل دشمن، درحالی‌که میتوانید ایستادگی کنید -که بعداً عرض خواهم کرد- عقب‌نشینی کردید، دشمن جلو می‌آید -دشمن متوقّف نمیشود- و کم‌کم کار را به اینجا میرسانند که اینکه شما میگویید دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و قوّه‌ی قضائیه باید برطبقِ احکام اسلام و شریعت اسلامی باشد، اینها برخلاف آزادی است و لیبرالیسم اینها را قبول ندارد؛ کم‌کم به اینجاها میرسد. اگر عقب‌نشینی کردیم، عقب‌نشینی به این نقطه‌ها منتهی خواهد شد که [بگویند] شورای نگهبان چه نقشی در جامعه دارد و چرا باید شورای نگهبان به‌خاطر مخالفت با شرع قوانین را بردارد؟ حرف اینجا است. این همان چیزی است که بنده بارها عرض کرده‌ام که این، تغییر سیرت جمهوری اسلامی است. ممکن است صورت جمهوری اسلامی محفوظ بماند امّا از محتوای خود بکلّی تهی بشود؛ دشمن این را میخواهد. بنابر این تحلیل دشمن‌خواسته و بنابر این تحلیلی که آنها دارند در اذهان نخبگان و افکار عمومی ملّت تزریق میکنند، اگر جمهوری اسلامی و ملّت ایران میخواهد از شرّ آمریکا راحت بشود، باید از محتوای جمهوری اسلامی دست بردارد، از اسلام دست بردارد، از مفاهیم اسلامی دست بردارد، از امنیت خود دست بردارد.  آنچه در این تحلیل مفقود است و نادیده گرفته شده است، چند مطلب است که من به یکی از آنها اشاره میکنم و آن این است که در همین توافقی هم که ما با آمریکایی‌ها در قضیه‌ی پنج بعلاوه‌ی یک و مسئله‌ی هسته‌ای کردیم، آمریکایی‌ها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاری را که باید میکردند انجام ندادند. بله، به تعبیر وزیر خارجه‌ی محترم ما، روی کاغذ کارهایی را انجام دادند امّا از راه‌های انحرافی متعدّد، جلوی تحقّق مقاصد جمهوری اسلامی را گرفتند. شما نگاه کنید امروز در سرتاسر کشورهای غربی و کسانی که تحت تأثیر آنها هستند، همچنان معاملات بانکی ما دچار مشکل است، بازگرداندن ثروتهای ما در بانک‌های آنها دچار مشکل است، معاملات گوناگون تجاری‌ای که احتیاج به دخالت بانک‌ها دارد دچار مشکل است؛ وقتی دنبال میکنیم، تحقیق میکنیم و میگوییم چرا این‌جور است، معلوم میشود از آمریکایی‌ها میترسند. آمریکایی‌ها گفته‌اند که ما تحریمها را برمیداریم و روی کاغذ هم برداشتند امّا از طرق دیگر جوری عمل میکنند که اثر رفع تحریمها مطلقاً به‌وجود نیاید و تحقّق پیدا نکند. بنابراین، کسانی که امید میبندند به اینکه بنشینیم با آمریکا در فلان مسئله مذاکره کنیم و به یک نقطه‌ی توافقی برسیم -یعنی ما یک تعهّدی بکنیم، طرف مقابل هم یک تعهّدی بکند- از این غفلت میکنند که ما ناگزیر باید به همه‌ی تعهّدهای خود عمل کنیم [امّا] طرف مقابل با طُرق مختلف، با شیوه‌های مختلف، با خدعه، با تقلّب سر باز میزند و به تعهّدهایی که کرده است عمل نمیکند. این چیزی است که ما امروز در مقابل چشم خودمان داریم می‌بینیم؛ یعنی خسارت محض.  امّا مسئله از این هم بالاتر است. لازم است من به جوانهای عزیز که رژیم طاغوت را درک نکرده‌اند و دوران طاغوت را ندیده‌اند و نمیدانند که چه اتّفاقی با پیروزی انقلاب در این کشور افتاد، چند جمله‌ای را عرض بکنم. ببینید؛ در این منطقه‌ای که ما زندگی میکنیم -منطقه‌ی غرب آسیا- کشور عزیز شما ایران، گُل منطقه است؛ از لحاظ جایگاه راهبردی و به تعبیر رایجْ موقعیت استراتژیکی، یک کشور بی‌نظیر است؛ از لحاظ منابع فراوان نفت و گاز در همه‌ی این منطقه و با یک نگاه از همه‌ی دنیا امتیاز دارد؛ غیر از نفت و گاز، منابع فراوان دیگری هم هست. کشوری است بزرگ، با جمعیتی مستعد و مردمی بااستعداد، با تاریخی غنی. اینجا گُل منطقه است؛ این گُل منطقه یک روزی یکجا و به‌طور کامل در قبضه‌ی آمریکا بوده است و هر کاری آمریکایی‌ها میخواستند نسبت به این کشور و در این کشور انجام بدهند میکردند: غارت میکردند، ثروتهایش را میبردند؛ همه‌ی کارهایی که یک دولت استعمارگر و یک دولت مستکبر با یک کشور ضعیف انجام میدهد، اینها در این کشور انجام میدادند و اینجا را در قبضه‌ی خودشان و در پنجه‌ی اقتدار خودشان داشتند، انقلاب آمده است این کشور را از پنجه‌ی آنها بیرون کشیده، [لذا] کینه‌ی انقلاب از دل سیاست آمریکا خارج نمیشود. آن‌وقتی دشمنی اینها تمام میشود که بتوانند همان سلطه را بار دیگر در این کشور تجدید کنند؛ هدف این است و دنبال این هستند. البتّه سیاستمدارند، دیپلماتند، کار سیاسی را بلدند و میدانند هر هدفی و مقصودی یک راهی دارد و باید بتدریج حرکت کرد و از راهش وارد شد؛ دارند این کار را میکنند. ما باید چشممان باز باشد، ما باید حواسمان جمع باشد.  جمهوری اسلامی نه‌فقط ایران را از دست اینها خارج کرد بلکه با روحیه‌ی مقاومتی که نشان داد و دلیری‌ای که نشان داد -که حالا بعد عرض خواهم کرد- موجب تشویق کشورهای دیگر هم شد. امروز شما ببینید در کشورهای متعدّدی در این منطقه و حتّی فراتر از این منطقه «مرگ بر آمریکا» میگویند، پرچم آمریکا را آتش میزنند. ملّت ایران نشان داد که میتواند مقاومت بکند، ملّتهای دیگر [هم] یاد گرفتند و سررشته از دست آمریکا خارج شده است. آمریکایی‌ها اعلان کردند که میخواهند خاورمیانه‌ی بزرگ درست کنند -یک‌وقت گفتند خاورمیانه‌ی نوین، یک‌وقت گفتند خاورمیانه‌ی بزرگ- مقصود این بود که در این منطقه‌ی غرب آسیا و در قلب کشورهای اسلامی، دولت جعلی رژیم صهیونیستی را بر همه‌ی امور این منطقه از لحاظ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مسلّط کنند؛ هدفشان این بود. الان شما نگاه کنید ببینید همانهایی که شعار خاورمیانه‌ی بزرگ میدادند، در قضیه‌ی سوریه درمانده‌اند، در قضیه‌ی یمن درمانده‌اند، در قضیه‌ی عراق درمانده‌اند، در قضیه‌ی فلسطین درمانده‌اند و اینها همه را از چشم ایران می‌بینند، از چشم جمهوری اسلامی می‌بینند. دشمنی آنها با جمهوری اسلامی این‌جوری است؛ اختلاف آنها با جمهوری اسلامی سرِ یک‌ذرّه و دوذرّه نیست؛ مسئله، مسئله‌ی اساسی است؛ دارند حرکت میکنند بیایند به این سمت که بلکه بتوانند آن سلطه‌ی قدیمی خودشان را برقرار کنند.  جوانهای عزیز ما رژیم طاغوت را ندیده‌اند؛ من به شما جوانهای عزیز عرض بکنم که در کشور ما، در طول این حدود پنجاه یا شصت سال -یعنی در دوره‌ی حکومت پهلوی و مقداری قبل از آن- اوّل انگلیس‌ها، بعد هم آمریکایی‌ها زمام امور را در دست داشتند و هر کاری میخواستند میکردند؛ مثلاً حکومت پهلوی را سرِ کار آوردند؛ رضاخان را سرِ کار آوردند و بعد که به جهتی از او دلخور شدند، او را بردند، محمّدرضا را آوردند؛ یعنی در یک کشوری به این بزرگی و با این عظمت، در قبال این ملّت، آمریکایی‌ها یا انگلیسی‌ها براحتی رئیس این کشور را به میل خودشان میبرند، یکی را می‌آورند به جای او، و بین خودشان؛ وضع آنها در ایران این‌جوری بود. خب، چه‌جوری توانسته بودند این تسلّط را پیدا کنند؟ در اینجا سنگرهایی به‌وجود آورده بودند که اوّل رژیم انگلیس، بعد رژیم آمریکا در سالهای بعد یا دهه‌های بعد، از این سنگرها استفاده میکردند برای دوام سلطه‌ی خودشان بر این کشور. انقلاب آمد و به دست جوانهای خودش این سنگرها را تخریب کرد، منهدم کرد و به جای آن، سنگرهایی برای حفاظت از انقلاب و برای حفاظت از جمهوری اسلامی و منافع ملّی به‌وجود آورد. اینها میخواهند بیایند آن سنگرهای تخریب‌شده‌ی قبلی را دوباره ترمیم کنند و این سنگرهایی را که به دست انقلاب و انقلابیون و جوانها به‌وجود آمده است از بین ببرند؛ هدف این است.  حالا من چندتا از این سنگرها را برای شما میشمرم. مهم‌ترین سنگر رژیم‌های مستکبر -یعنی اوّل انگلیس، بعد آمریکا- در کشور ما عبارت بود از خود رژیم دست‌نشانده‌ی طاغوت. رژیم دست‌نشانده‌ی طاغوت، سنگر اینها بود؛ به‌وسیله‌ی او بود که اینها هر کاری میخواستند در این کشور میکردند؛ هر فعّالیت اقتصادی، هر فعّالیت فرهنگی، هر فعّالیت سیاسی، هر جابه‌جایی، هر موضع‌گیری؛ هرجوری که مایل بودند، این کشور را و دولت این کشور را به این‌طرف و آن‌طرف میکشاندند؛ یعنی خود رژیم طاغوت مهم‌ترین سنگر آمریکا و انگلیس در این کشور بوده است. این یک سنگر. خب، انقلاب آمد، این سنگر را نابود کرد، از بین برد و ریشه‌کن کرد؛ حکومت پادشاهی را در کشور ریشه‌کن کرد و به‌جای حکومت پادشاهی و حاکمیت شخصی، حاکمیت مردمی را به‌وجود آورد. یک روزی بود در این کشور که میگفتند آقا! مملکت صاحب دارد؛ صاحب مملکت کیست؟ اعلیحضرت؛ این بود. این را مکرّر بر زبانها جاری میکردند که آقا، مملکت صاحب دارد؛ کیست صاحب مملکت؟ شاه صاحب مملکت بود، یعنی یک عنصر فاسد، نالایق، وابسته و غالباً تهی از غیرت ملّی، صاحب مملکت بود. خب، جمهوری اسلامی آمد این صاحب غاصب دروغین را کنار زد، مملکت را داد دست صاحبان اصلی‌اش که ملّتند؛ انتخابات میکنند، حضور پیدا میکنند، میخواهند، اثبات میکنند، نفی میکنند؛ این اوّلین سنگر دشمن بود که جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی این سنگر را درهم ریخت.  ولی تنها این نبود، سنگرهای دیگری هم بود؛ عوامل روانی و عوامل عینی، سنگرهایی بودند که من دو سه موردش را برای شما میشمرم. یکی ترس بود، سنگر ترس؛ ترس از قدرتها. در کشور کاری کرده بودند که ترس از قدرت آمریکا بر همه‌ی دلها حاکم بود؛ عرض کردیم که در این دهه‌های آخر از آمریکا، قبلش هم ترس از انگلیس؛ هر حادثه‌ای در کشور اتّفاق می‌افتاد میگفتند کار انگلیس‌ها است؛ یعنی انگلیس‌ها را قدرت مطلق میدانستند. این ترس، مخصوص مردم نبود؛ خود سردمداران رژیم هم میترسیدند از آمریکا. این خاطراتی که عوامل رژیم نوشته‌اند و بعدها -بعد از انقلاب- این خاطرات منتشر شده است، نشان میدهد که در مواردی خود محمّدرضا و عوامل نزدیک به او از آمریکایی‌ها عصبانی بودند به‌خاطر تحقیری که میکردند، به‌خاطر بی‌اعتنایی‌ای که میکردند، امّا چاره‌ای نداشتند و مجبور بودند انقیاد(۳) بکنند؛ مجبور بودند از ترس اطاعت کنند؛ میترسیدند. انقلاب اسلامی آمد و این سنگر ترس را منهدم کرد. امروز در جمهوری اسلامی یک عنصر آگاهِ مطّلعِ متّکی به ارزشهای دینی را شما پیدا نمیکنید که از آمریکا بترسد؛ ملّت ترس را دور انداخت. ملّت نه فقط ترس از آمریکا را بلکه ترس از همه‌ی جبهه‌ی استکبار را دور ریخت. در دوران جنگ تحمیلی که هشت سال به طول انجامید -که باز متأسّفانه جوانهای ما آن دوران طلایی را درک نکرده‌اند، آن دوران نورانی را درک نکرده‌اند- آمریکا به صدّام کمک میکرد، ناتو به صدّام کمک میکرد، شوروی آن روز به صدّام کمک میکرد، ارتجاع عرب با همه‌ی بی‌لیاقتی و ضعفی که داشت، به صدّام کمک میکرد؛ همه کمک میکردند؛ یعنی شرق و غرب یک جبهه‌ی واحدی شده بودند به نفع صدّام و علیه جمهوری اسلامی؛ جمهوری اسلامی خم به ابرو نیاورد، ایستاد و به توفیق الهی بر همه‌ی آنها هم غالب شد، بر همه‌ی آنها پیروز شد؛ بعد از هشت سال جنگ نتوانستند یک وجب از خاک ایران را از ایران جدا کنند. ترس را این‌جور از بین بردند. بله، من عرض کردم که امروز انسانهای خویشتن‌دار، انسانهای آگاه، انسانهای متّکی به ارزشهای اسلامی از آمریکا نمیترسند [امّا] چرا، امروز هم ممکن است بعضی‌ها بترسند امّا این ترس، غیر عقلائی است؛ اگر ترس محمّدرضا از آمریکا عقلائی بود، ترسِ اینها غیر عقلائی است؛ برای خاطر اینکه آنها پشتیبانی مثل مردم نداشتند و امروز جمهوری اسلامی پشتیبانی مثل این ملّت بزرگ دارد.  یکی از سنگرهای دشمن برای تسلّط بر کشور ما، عبارت بود از تزریق بی‌اعتقادی به خود، بی‌اعتمادی به خود، نداشتن اعتمادبه‌نفس ملّی؛ در مقابل چشمشان زرق‌وبرق کشورهای غربی را مشاهده میکردند، پیشرفتهای علمی و پیشرفتهای فنّاوری و زرق‌وبرق تمدّنی مادّی آنها را میدیدند و در [کشور] خودشان اینها نبود، در کشور این چیزها نبود، عقب‌ماندگی بود، لذا احساس بی‌اعتمادی به خود میکردند، احساس ناباوری به خود میکردند. آن روز در دوران پهلوی، یکی از ارکان دولت گفت که ایرانی باید برود لولهنگ بسازد! شماها نمیدانید لولهنگ چیست؛ لولهنگ آفتابه‌ی گِلی [است]، آن هم نه آفتابه‌ی از جنس فلز. آن قدیمِ قدیم معمول بود که از جنس گِل آفتابه درست میکردند. میگفت ایرانی لیاقتش همین است که برود لولهنگ بسازد؛ ایرانی را چه به اختراعات! آن روز این‌جوری میگفتند. یک نفر دیگر از برجستگان آن دوران میگفت که ایرانی اگر بخواهد پیش برود، بایستی از فرق سر تا پا بشود غربی و اروپایی؛ باید همه‌چیزِ خودش را شبیه آنها بکند، شاید بتواند جلو برود؛ یعنی به خودشان باور نداشتند. خب، انقلاب آمد این ناباوری را بکلّی تبدیل کرد به باور به خود، اعتمادبه‌نفس ملّی؛ امروز جوان ایرانی میگوید ما میتوانیم. در بسیاری از موارد در پیشرفتهای علمی -غیر از آنچه حالا امروز بحمدالله در دسترس قرار گرفته است و پیشرفتهایی که تحقّق پیدا کرده است- جوانهای ما گاهی اوقات یک فکرهای نویی را مطرح میکنند که دستگاه‌های مسئول توانایی ندارند اینها را جمع‌وجور کنند؛ جوان ایرانی اعتمادبه‌نفس دارد. وقتی باور به خود نبود، پیشرفت هم نیست؛ وقتی باور به خود بود، شعار «ما میتوانیم» بود، توانایی هم می‌آید؛ کشور میشود توانا، ملّت میشود توانا. امروز ما این را داریم مشاهده میکنیم.  پنجاه سال در این کشور در دوران طاغوت، قبل از انقلاب، دانشگاه وجود داشت؛ در این دانشگاه، هم اساتید متعهّد و خوبی بودند، هم دانشجویان بااستعدادی بودند -حالا تعداد نسبت به امروز کم بود؛ از لحاظ نسبی خیلی کمتر از امروز [بود] لکن همانهایی که بودند، به‌هرحال جوانهای ایرانی بودند دیگر، جوانهای بااستعداد بودند- [ولی] یک حرکت علمی، یک پدیده‌ی نوِ علمی در تمام طول این پنجاه سال در ایران وجود ندارد. چرا؟ چون باور نمیکردند که بتوانند، اطمینان نداشتند به خودشان؛ این بی‌اطمینانی را تزریق کرده بودند در اذهان ملّت. امروز، ما هر روزی در کشور یک نوآوری داریم؛ نوآوری علمی، نوآوری فنّاوری. دشمنان ما وقتی می‌بینند این نوآوری‌ها را، عصبانی میشوند. امروز کشور ما با وجود تحریم در رشته‌های متعدّدی از دانشهای پیشرفته، جزوِ ده کشور اوّل دنیا است. حالا آنچه جلوی چشم مردم است، ابزارهای نظامی و همین وسایل جنگی‌ای است که شما ملاحظه میکنید در اختیار سپاه و ارتش و دیگران هست. پیشرفتهایی که اینها در زمینه‌های گوناگون کرده‌اند، در زمینه‌ی نانو و در همین زمینه‌ی هسته‌ای، به‌خاطر باور به خود است. یکی از سنگرهای دشمن در ایران، ناباوری ملّت به خود بود، و یکی از سنگرهای بزرگ پیروزی ملّت و جوانان ملّت، باور به خود و روحیه‌ی «ما میتوانیم» است. این هم یکی از سنگرهای دشمن بود.  یک سنگر دیگر از سنگرهای دشمن، جدایی دین از سیاست بود. به همه باورانده بودند که دین باید در محیط سیاست، در محیط زندگی و در نظام اجتماعی دخالت نکند؛ این را باورانده بودند. حالا آنهایی که با دین سروکار نداشتند که به جای خود، حتّی متدیّنین و حتّی بعضی از علمای دین باور نمیکردند که اسلام بتواند در مسائل سیاسی دخالت کند؛ این در حالی است که اصل تولّد اسلام در اوّل، با رویکرد سیاسی بود. پیغمبر اکرم اوّلین کاری که در مدینه کرد، حکومت تشکیل داد، امّا این باور را در ذهنها گنجانده بودند و از این سنگر علیه نظام و علیه کشور و علیه مردم فعّالیت میکردند. جمهوری اسلامی آمد و این سنگر را هم منهدم کرد و نابود کرد. امروز درباره‌ی مسائل کشور از دیدگاه اسلامی و قرآنی، جوانهای ما و دانشجوهای ما در دانشگاه‌های ما [هم] دارند کار میکنند و تلاش میکنند، چه برسد به علما و حوزه‌های علمیه و مانند اینها.  خب، من که میگویم «دشمن»، مقصودم دولت آمریکا است؛ تعارف هم نمیکنیم. البتّه آنها میگویند که ما دشمن شما نیستیم، ما دوست [شما هستیم]. پیام نوروزی به مردم ما داده‌اند و برای جوانهای ما دلسوزی کرده‌اند؛ یا در کاخ سفید سفره‌ی هفت‌سین پهن میکنند! خب اینها بچّه‌گول‌زنی است؛ کسی اینها را باور نمیکند. از آن‌طرف تحریمها را حفظ میکنند، از آن‌طرف وزارت خزانه‌داری آمریکا با طرقی که خودشان دارند و خودشان اقرار کرده‌اند، جوری عمل میکند که شرکتهای بزرگ، بنگاه‌های بزرگ و بانک‌های بزرگ جرئت نکنند نزدیک بیایند و با جمهوری اسلامی معامله کنند؛ از آن‌طرف این کارها را میکنند -تحریم میکنند و تهدید میکنند- که دشمنی محض است، از آن‌طرف هم در کاخ سفید سفره‌ی هفت‌سین پهن میکنند یا در پیام عید نوروز میگویند ما برای جوانهای ایرانی دنبال اشتغال هستیم! خب، کسی اینها را باور نمیکند. اینها ملّت ما را هنوز نشناخته‌اند؛ ملّت ایران را نشناخته‌اند. ملّت ایران ملّت فهیمی است، آگاه است، دشمنان خودش را می‌شناسد، شیوه‌های دشمنی را هم می‌شناسد. بله، ما با مردم آمریکا مشکلی نداریم؛ ما با هیچ ملّتی و با هیچ آحاد مردمی مشکل نداریم؛ ما با سیاستها کار داریم، با سیاستمدارها کار داریم؛ آنها دشمن هستند.  من خلاصه کنم مطلب را که اساس آنچه میخواستیم عرض بکنیم از دست نرود. واقعیتهایی وجود دارد: یک واقعیت عبارت است از ظرفیتهای فراوان و سرمایه‌های فراوانی که در کشور ما وجود دارد؛ هم سرمایه‌های طبیعی داریم، هم سرمایه‌های انسانی داریم، هم فرصتهای بین‌المللی داریم. امروز کشور ما به‌خاطر این سرمایه‌ها ظرفیت پیشرفت فوق‌العاده‌ای را در درون خود دارد. این یک واقعیت. امروز جمهوری اسلامی به یک قدرت اثرگذار در سطح منطقه و در مواردی در سطح جهان تبدیل شده است؛ این یک واقعیتی است که وجود دارد. قدر خودمان را بدانیم، ارزش و اهمّیت خودمان را بدانیم، عظمت این ملّت را بدانیم.  دوّم [اینکه] آمریکا به دلایل واضحی با ما دشمن است؛ همین‌طور که عرض کردیم، مرادمان سیاستمداران آمریکا و سیاستهای آمریکا است. در قضیه‌ی برجام بدعهدی کردند و به تحریمهای دیگری ما را تهدید کردند. همین‌طور که گفتم، وزیر خزانه‌داری آمریکا بشدّت شب‌وروز مشغول کار است برای اینکه نگذارند که جمهوری اسلامی از نتایج برجام بهره‌مند بشود. خب، اینها دشمنی است. مرتّباً تهدید میکنند و مرتّباً به تحریمهای بیشتر تهدید میکنند. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم چند ماه دیگر -هفت هشت ماه دیگر- شروع خواهد شد و تا نُه ماه دیگر این دولت فعلی آمریکا عوض خواهد شد و هیچ تضمینی وجود ندارد که این دولتی که بعداً به‌وجود خواهد آمد، همین تعهّدات اندکی را هم که این دولت [فعلی] کرده است عمل بکند. الان نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در سخنرانی‌های انتخاباتی‌شان مسابقه گذاشته‌اند در بدگویی به ایران؛ خب این دشمنی است دیگر؛ دشمنی که شاخ‌ودم ندارد. وقتی میگوییم آمریکا دشمن است، یک عدّه‌ای منزعج(۴) میشوند که چرا میگویید دشمن؟ دشمن است؛ اینها دشمنی است. این هم یک واقعیت.(۵) توجّه کنید، فراموش نکنید که ما گفته‌ایم ملّت و دولت باید همدل و هم‌زبان باشند؛ این را یادتان نرود. همه باید کار کنند و به دولت باید کمک کنند. اگر راهنمایی‌ای هم دارند، راهنمایی را به دولت بکنند. باید به دولت کمک کنند.  واقعیت سوّم این است که ابزارهای دشمنی این دشمنِ بظاهر مقتدر نامحدود نیست؛ چند ابزار اساسی دارد که اینها ابزارهای فعّال او است: یکی تبلیغات است -ایران‌هراسی-، یکی نفوذ است، یکی هم تحریم است. من درباره‌ی نفوذ، در این چند ماه اخیر مکرّر صحبت کرده‌ام، تکرار نمیکنم؛ درباره‌ی تبلیغات هم بحث زیاد است. میخواهم راجع به تحریم صحبت کنم.  یکی از سه ابزار مؤثّر دشمن عبارت است از تحریم. دشمن احساس کرده است که کشور ما و ملّت ما از تحریم ضربه میبیند؛ متأسّفانه خود ما هم این برداشت را در او تقویت کردیم. یک جاهایی و در یک برهه‌ای دائم تحریم را بزرگ کردیم که آقا تحریم است، تحریم است، باید تحریم را برداریم، اگر تحریم باشد این‌جور به ما ضربه میخورد و مانند اینها؛ از آن‌طرف هم برداشتن تحریمها را باز تقویت کردیم، بزرگ کردیم، بزرگنمایی کردیم که اگر تحریمها برداشته بشود این اتّفاق خواهد افتاد، آن اتّفاق خواهد افتاد؛ اتّفاقاتی که نیفتاد و اگر همین‌جور هم پیش برویم نخواهد افتاد. لکن دشمن احساس کرده است که با ابزار تحریم میتواند بر ملّت ایران فشار بیاورد؛ دشمن این را احساس کرده است. پس آنچه در مقابل ما امروز وجود دارد عمدتاً عبارت است از تحریم.  ما برای اینکه با تحریم مقابله کنیم چه‌کار باید بکنیم؟ اوّلِ صحبت عرض کردم که یک دوراهی‌ای را دشمن نشان میدهد به ما؛ میگوید یا بیایید تسلیم آمریکا بشوید و هر چه او میگوید گوش کنید، یا فشار و تحریم ادامه پیدا میکند؛ این یک دوراهی است که گفتیم غلط و دروغ است، امّا یک دوراهی دیگری وجود دارد: یا بایستی مشکلات تحریم را تحمّل کنیم یا ایستادگی کنیم به‌وسیله‌ی اقتصاد مقاومتی.(۶) خیلی خب، آمادگی شما خوب است، منتها برای اقتصاد مقاومتی، صِرف آمادگی کافی نیست؛ ما گفتیم «اقدام و عمل». البتّه دولت محترم در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی کارهایی کرده‌اند؛ ما گفتیم یک ستاد فرماندهی تشکیل بدهید برای اقتصاد مقاومتی، تشکیل دادند و معاون اوّل رئیس جمهور محترم را در رأس آن گذاشتند؛ کارهایی هم کردند، گزارشش را هم به من دادند که من امروز در پیام اوّل سال به ملّت عزیزمان این را گفتم؛ منتها اینها کارهای مقدّماتی است. به من گزارش داده‌اند که بر اثر فعّالیتهایی که انجام گرفته است، تراز بازرگانی مثبت شده یعنی صادرات غیر نفتی‌مان از وارداتمان بیشتر است؛ خب، این خبر بسیار خوبی است؛ یا اینکه مثلاً فرض بفرمایید واردات ما از سال گذشته کمتر شده است؛ اینها خبرهای خوبی است، منتها اینها کفایت نمیکند و کار با اینها تمام نمیشود؛ کارهای اساسی باید انجام بگیرد. من چند کار را اینجا ذکر کرده‌ام که این کارها باید در زمینه‌ی «اقدام و عمل» انجام بگیرد.  اوّل مسئولین محترم دولتی باید فعّالیتها و زنجیره‌های اقتصادی مزیت‌دار کشور را شناسایی کنند و بر آنها متمرکز بشوند؛ بعضی از فعّالیتهای اقتصادی در کشور اولویت دارد، اهمّیت دارد، مثل مادر میماند و از آن، بابهای متعدّد اقتصادی و تولیدی گشوده میشود؛ روی آنها بایست تمرکز کنند؛ آنها را باید شناسایی کنند و نقشه‌ی راه را مشخّص کنند و تکلیف همه را معلوم بکنند.  دوّمین مسئله در این «اقدام و عمل» ای که ما گفتیم باید مورد توجّه قرار بگیرد، زنده کردن تولید داخلی است. آن‌طوری که به من گزارش کرده‌اند، امروز حدود شصت درصد از امکانات تولید ما معطّل است، تعطیل است؛ بعضی‌ها به کمتر از ظرفیت کار میکند، بعضی‌ها کار نمیکند؛ بایستی ما تولید را زنده کنیم، تولید را احیاء کنیم. [البتّه این]، راه دارد؛ این راه را خیلی از اقتصاددان‌های متعهّد بلدند. من به مسئولین محترم دولتی مکرّر گفته‌ام این منتقدینی را که هستند بخواهید، حرفهایشان را بشنوید؛ گاهی پیشنهادهای خوبی دارند؛ میتوان تولید را احیاء کرد و در کشور به حرکت درآورد.  کار سوّم اینکه ما بالاخره تجارت خارجی داریم، واردات داریم، به یک چیزهایی احتیاج داریم که از خارج وارد کنیم، مجبوریم اینها را بخریم، اشکالی هم ندارد، لکن توجّه کنیم که این خریدهای ما، قدرت تولید داخلی ما را تضعیف نکند. فرض بفرمایید ما میخواهیم مثلاً هواپیما وارد بکنیم یا خریداری بکنیم؛ به ما گفته میشود -خود مسئولین دولتی میگویند- که اگر چنانچه فلان درصد از این قیمت را ما در صنایع داخلی هواپیما سرمایه‌گذاری کنیم، بیشتر از آنکه از خارج بخریم استفاده خواهیم کرد و تولید داخلی هم رشد پیدا میکند. اینکه ما همه‌چیز را از خارج وارد کنیم و نگاه نکنیم که این خرید ما، این واردات ما چه بلایی سر تولید داخلی می‌آورد خطا است؛ پس بنابراین در خریدها کاری کنیم که تولید داخلی تضعیف نشود.  چهارم؛ ما پولهایی داریم در خارج از کشور؛ [مثلاً] نفت فروخته‌ایم، پولش را به ما نداده‌اند. در قضیه‌ی برجام بنا بر این شد که این پولها برگردد -البتّه اکثرش برنگشته، اغلبش برنگشته و دچار مشکل است؛ دست آمریکایی‌ها را انسان مشاهده میکند پشت این [قضیه]؛ البتّه انگیزه‌های دیگری هم وجود دارد، لکن بدجنسی بعضی از دستگاه‌های آمریکایی موجب شده است که این پولها برنگردد؛ لکن بالاخره برخواهد گشت- وقتی‌که این پولهای موجود ما در خارج که حالا هر چند ده میلیاردی که هست برگشت، در مصارفی به کار نرود که این پول هدر بشود. این پولی است که وارد کشور میشود، کشور نیاز دارد و در درجه‌ی اوّل مثلاً تولید است؛ مواظب باشند این پولی که وارد میشود، هدر نرود، از بین نرود، صَرف خریدهای بی‌مورد، صَرف کارهای بی‌جا، صرف اسرافها نشود؛ یعنی مدیریت منابع مالی‌ای که از بانک‌ها و مراکز خارجی به کشور وارد میشود.  مسئله‌ی پنجم؛ بخشهایی در اقتصاد ما وجود دارد که مهم و دارای اهمّیت است؛ مثلاً بخش نفت و گاز یا بخش تولید موتور که برای خودرو، برای هواپیما، برای قطار، برای کشتی مورد استفاده است، این بخشهای حسّاس و مهم، دانش‌بنیان بشود. اینکه ما میگوییم اقتصاد دانش‌بنیان [این است]. جوانهای ما، دانشمندان ما نشان داده‌اند که میتوانند نوآوری کنند، میتوانند ما را از آن سطحی که در فنّاوری داریم بالاتر ببرند. خب، این کار کوچکی است که موشک بُرد بلند را جوری تنظیم کنند که در دوهزار کیلومتری با انحراف دو متر یا پنج متر به هدف بخورد؟ خب آن مغزی که میتواند این کار را بکند، در موارد گوناگون دیگر هم میتواند؛ مثلاً فرض کنید که سطح موتور خودرو را با یک پیشرفتی بالا ببرد که فرض کنیم مصرفش کم بشود، یا موتور قطار را به فلان شکل به‌وجود بیاورد؛ میتوانند. همین الان در کشور ما بنگاه‌های اقتصادی و تولیدی‌ای وجود دارند که کارهایی که آنها انجام میدهند و تولید میکنند، یا از مشابه خارجی‌اش بهتر است یا برابر آنها است؛ همین الان داریم؛ خب اینها را باید تقویت کرد. پس بنابراین دانش‌بنیان شدنِ بخشهای مهمّ اقتصاد داخلی، یکی از کارهایی است که در اقتصاد مقاومتی شرط است و بایستی انجام بگیرد.  ششم؛ ما در گذشته روی بعضی از بخشها سرمایه‌گذاری کرده‌ایم؛ از آنها بهره‌برداری بشود و استفاده بشود. ما در زمینه‌ی نیروگاه‌سازی در کشور سرمایه‌گذاری خوبی کردیم؛ در زمینه‌ی پتروشیمی سرمایه‌گذاری خوبی کردیم. امروز کشور به نیروگاه احتیاج دارد، کشورهای دیگر هم به نیروگاه ارزانی که ما میسازیم احتیاج دارند. ما دیگر نرویم از بیرون نیروگاه بخریم وارد کنیم، یا افرادی بیاوریم برای ما نیروگاه درست کنند. این قسمتهایی که سرمایه‌گذاری شده است، برایش تلاش شده است و زحمت کشیده شده است، احیاء بشود و از آنها استفاده بشود.  مطلب هفتم؛ در همه‌ی معاملات خارجی‌ای که ما انجام میدهیم، انتقال فنّاوری را شرط کنیم. البتّه برادران ما در دولت به ما گفتند که ما این کار را کردیم و میکنیم؛ من تأکید میکنم و تکرار میکنم برای اینکه غفلت نشود. فرض کنید [اگر] یک وسیله‌ای را یا یک شی‌ء تولیدی جدیدی را میخواهند بخرند، تولیدشده را نخرند، [بلکه] آن شی‌ء را با فنّاوری مخصوص خودش تهیه کنند و بیاورند؛ فنّاوری را داخل کشور کنند. در قراردادها این را باید بشدّت مورد توجّه قرار بدهند.  مسئله‌ی هشتم؛ با فساد مبارزه‌ی جدّی بشود، با ویژه‌خواری مبارزه‌ی جدّی بشود، با قاچاق مبارزه‌ی جدّی بشود؛ اینها دارد به اقتصاد کشور لطمه میزند و ضررش را مردم میبرند. اگر ما در مقابل آن مجموعه‌ای که فرض بفرمایید با زدوبست‌هایی در زمینه‌ی مسائل اقتصادی ویژه‌خواری میکنند، خودشان را از امتیازات ویژه برخوردار میکنند و یا دچار فساد پولی و مالی و اقتصادی میشوند، سهل‌انگاری کنیم، قطعاً کشور ضرر خواهد کرد؛ نباید سهل‌انگاری بشود. البتّه در مقام بیان و در روزنامه‌ها و جنجال و بخصوص با جهت‌گیری‌های سیاسی، حرفهای قشنگ خوبی زده میشود امّا اینها فایده‌ای ندارد. حالا یک مجرم اقتصادی را مثلاً فرض کنیم دستگیر کردند، روزنامه‌ها درباره‌اش بنویسند و عکس و تفصیلات و کارهایی مانند اینها را با اهداف جناحی و سیاسی بکنند، اینها فایده‌ای ندارد؛ دو صد گفته چون نیم کردار نیست. باید جلوی آن فسادی را که امروز ممکن است پیش بیاید بگیرند و مانع فساد بشوند. قاچاق همین جور است؛ مانع قاچاق [بشوند]. باید با قاچاق، به‌معنای واقعی کلمه مبارزه کنند.  مطلب بعدی بهره‌وری از انرژی [است]. من یک‌وقتی هم اینجا در یکی از همین سخنرانی‌های اوّل سال، چند سال قبل از این، این را گفتم(۷) که ادّعا میشود و گفته میشود که اگر ما بتوانیم بهره‌وری انرژی را ارتقا بدهیم، بالا ببریم و صرفه‌جویی کنیم، صد میلیارد دلار صرفه‌جویی خواهد شد؛ مبلغ کمی نیست، مبلغ زیادی است؛ این را جدّی بگیرند. این همه کارهای گوناگون دارد در این مملکت انجام میگیرد، بعضی‌هایش غیر لازم، بعضی‌هایش مضر؛ خب کار را در این‌جور بخشها متمرکز کنند. این شد «اقدام و عمل»؛ اقدام یعنی این چیزها -البتّه شنیدم این، مصوّبه‌ی مجلس هم هست؛ ارتقای بهره‌برداری از انرژی، مصوّبه‌ی مجلس شورای اسلامی است- واقعاً بررسی کنند که اگرچنانچه یک چنین چیزی وجود دارد، باید روی این متمرکز بشوند و کار کنند.  و [مطلب] دهم؛ به صنایع متوسّط و کوچک نگاه ویژه بکنند. الان چندین هزار کارگاه و کارخانه‌ی متوسّط و کوچک در کشور هست؛ اگرچنانچه این آماری که به من داده‌اند و بنده گفتم که شصت درصد از اینها الان دچار بیکاری و تعطیل هستند درست باشد، خسارت است. آن چیزی که در متن جامعه اشتغال ایجاد میکند، تحرّک ایجاد میکند و طبقات پایین را بهره‌مند میکند، همین صنایع کوچک و متوسّط است؛ اینها را تقویت کنند و پیش ببرند.  خب، این ده نقطه‌ی کار که اگرچنانچه اقدام و عمل بخواهد انجام بگیرد برای اقتصاد مقاومتی، این ده کار میتواند انجام بگیرد. البتّه کارهای دیگری هم میشود انجام داد که مسئولین نگاه میکنند و بررسی میکنند. بنده ده مورد را این‌جوری پیشنهاد میکنم. این میشود جریان انقلاب، این میشود حرکت انقلابی در کشور، این میشود اقتصاد مقاومتی‌ای که کشور را نجات خواهد داد. اگر این کارها را بکنیم، ما میتوانیم در مقابل آمریکا بِایستیم و تحریمهای او در ما اثر نکند. ما احتیاج نداریم از ارزشهای خودمان، از خطوط قرمز خودمان، از اصول خودمان صرفِ‌نظر کنیم تا آمریکا نتواند ما را تحریم بکند؛ ما با دنبال کردنِ همین سیاست اقتصاد مقاومتی، به‌معنای عملی مسئله و اقدام عملی موضوع، میتوانیم کشور را مصونیت‌سازی کنیم؛ میتوانیم مصونیت بدهیم کشور را تا دیگر در مقابل تحریم به خودمان نلرزیم که ما را تحریم خواهند کرد. خب تحریم بکند؛ اگر اقتصاد مقاومتی شد، تحریم دشمن تأثیر قابل توجّهی نخواهد کرد. این میشود حرکت انقلابی و حرکت مؤمنی. آن‌وقت اگر ما این کارها را کردیم، مسئولین محترم دولتی آخر سال ۹۵ میتوانند بیایند گزارش بدهند که ما این چند هزار کارگاه و کارخانه و مزرعه و دامداری و امثال اینها را احیاء کردیم. میتوانند بیایند اینها را بگویند؛ میتوانند به مردم گزارش بدهند، مردم هم ببینند و حس کنند. وقتی مردم حس کردند، آن‌وقت اعتماد و اطمینان پیدا میکنند.  و البتّه باید مردم کمک کنند. من به شما عرض بکنم که مردم -چه افراد سیاسی، چه افراد اقتصادی، چه آحاد مردم- باید به دولت کمک کنند، به مسئولین کشور کمک کنند. این کار البتّه فقط هم کار دولت نیست؛ هر سه قوّه باید با یکدیگر همکاری کنند تا کار پیش برود؛ و مردم هم باید کمک کنند به اینها؛ این کمک لازم است و جدّیت مسئولین بخصوص قوّه‌ی مجریه هم لازم است. اگر بتوانیم این حرکت را راه بیندازیم، عرض کردیم که این جریان، جریان انقلابی است و هم سرعت خواهد داشت، هم موفّقیت خواهد داشت. ما در هرجایی که کار انقلابی کردیم، اینها را داریم. ببینید! کاری که شهدای هسته‌ای ما در زمینه‌های هسته‌ای که بسیار هم حسّاس است پیشاهنگش بودند، کاری که شهید طهرانی‌مقدّم پیشاهنگش بود، کاری که شهید کاظمی(۸) در زمینه‌ی سلّول‌های بنیادی پیشاهنگش بود، کارهای بسیار بزرگی است. در زمینه‌های فرهنگی [هم] کاری که شهید آوینی پیشاهنگش بود و در این اواخر [هم] مرحوم سلحشور -که اینها پیشروان کار انقلابی در این کشورند- اینها را باید ترویج کرد، اینها را باید تقدیر کرد و نام اینها را باید گرامی داشت. کار انقلابی این است. اینکه من بارها تکرار میکنم که نیروهای انقلابی را و نیروهای حزب‌اللّهی را باید گرامی بداریم و باید نگه بداریم، به‌خاطر این است؛ کار وقتی با روحیه‌ی انقلابی شد، پیشرفت خواهد کرد.  من بحث اقتصاد مقاومتی را عرض کردم؛ فقط یک کلمه [هم] در باب مسائل فرهنگی عرض بکنم. میدانید که مسائل فرهنگی به نظر من بسیار مهم است؛ بنده به مسائل فرهنگی اهمّیت بسیار زیادی میدهم و آنچه امروز میخواهم عرض بکنم، همان مطلبی است که به نظرم سال گذشته بود یا سال قبلش بود که در همین جلسه‌ی اوّل سال عرض کردم(۹) که این مجموعه‌های خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند -که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعه‌ی خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند- روزبه‌روز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاه‌های دولتی باید به اینها کمک کنند. دستگاه‌های دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را [باز کنند]، آغوش خود را به روی بچّه‌مسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّه‌های انقلابی، به روی بچّه‌های حزب‌اللّهی باز کنند؛ اینها میتوانند کار کنند و دارند کار میکنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام میگیرد. در همه‌ی زمینه‌ها جوانان انقلابی ما میتوانند تلاش کنند، کار کنند. جوانان عزیز! کشور مال شما است، فردا مال شما است، امروز هم مال شما است؛ بدانید شما اگر در میدان باشید، شما اگر با ایمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنید، شما اگر باور به خود داشته باشید، آمریکا و بزرگ‌تر از آمریکا هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.  پروردگارا! آنچه گفتیم و شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را به کرمت از ما قبول بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ارواح شهدای عزیز را از ما راضی کن؛ روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضی کن. پروردگارا! به این ملّت، عزّت روزافزون، شوکت روزافزون، قدرت روزافزون و توانایی‌های روزافزونِ همه‌جانبه عنایت بفرما. پروردگارا! ما را از خدمتگزاری به این ملّت و به اسلام و مسلمین و به این کشور زوال میاور. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، آنچه را گفتیم، آنچه را خواستیم و آنچه را تو میدانی که ما به آن احتیاج داریم، ولو بر زبان نیاوردیم، به ما عنایت بفرما. پروردگارا! روح مطهّر برادر عزیزمان مرحوم آقای طبسی (رضوان الله تعالی علیه) را با اولیائت محشور بفرما. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌ ۱) حجّت‌الاسلام والمسلمین عبّاس واعظ طبسی (تولیت فقید آستان قدس رضوی) ۲) «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» ۳) اطاعت‌ ۴) ناراحت و بی‌قرار ۵) شعار مردم: «دولت تدبیر و امید! بصیرت، بصیرت» ۶) شعار حضار: ای رهبر آزاده / آماده‌ایم آماده‌ ۷) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی (۱۳۸۸/۱/۱) ۸) دکتر سعید کاظمی آشتیانی (رئیس پژوهشکده‌ی رویان) ۹) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی در مشهد مقدّس (۱۳۹۳/۱/۱)
1,919
1396/12/24
بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39229
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین  خوشامد عرض میکنم به آقایان محترم، برادران عزیز؛ و متشکّرم از گزارشی که جناب آقای جنّتی و جناب آقای شاهرودی بیان فرمودند و از زحماتی که اعضا و حضرات -هیئت رئیسه و رؤسای کمیسیون‌ها و اعضای کمیسیون‌ها- در طول سال کشیدند؛ بخصوص این قضیّه‌ی «هیئت اندیشه‌ورز»(۱) و این همّتی که شما کردید؛ بعد از آنکه ان‌شاء‌الله [کار] این هیئت شروع شد و راه افتاد، آن‌وقت بتدریج، هم منافعش آشکار خواهد شد، هم مشکلات و دشواری‌ها و کار بزرگی که در این هیئت باید انجام بگیرد روشن خواهد شد. طلب رحمت و مغفرت میکنیم برای مرحوم آقای شاه‌آبادی(۲) (رضوان‌ الله ‌تعالی علیه) و یاد ایشان را گرامی میداریم. ایشان در میان فرزندان مرحوم آیت‌الله‌العظمیٰ آقای شاه‌آبادی جزو آن فرزندانی بودند که با امام راحل روابط نزدیک و صمیمی و مهربانانه‌ای داشتند که امام نسبت به چند نفرشان - از جمله ایشان - نگاه پدرانه و نزدیکی داشتند و خود ایشان هم انصافاً، هم از لحاظ روحیّه، هم از لحاظ برخورد، هم از لحاظ وفاداری به انقلاب شخص برجسته‌ای بودند؛ خداوند ان‌شا‌ء‌الله درجاتشان را عالی کند.  این اجلاس متبرّک است به نام مبارک فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) که در ایّام منتسب به آن بزرگوار و ولادت آن بزرگوار این اجلاس تشکیل شده؛ این را به فال نیک میگیریم؛ بعلاوه، در آستانه‌ی ماه رجب هستیم و این هم واقعاً ورود در یکی از برهه‌های مبارک دوره‌ی سال است؛ ماه رجب، ماه عبادت، ماه توسّل، ماه تضرّع، ماه نزدیکی به خدا، ماه استمداد از پروردگار برای برداشتن موانع.  آقایان محترم، برادران عزیز! این مجلس، در عین اینکه از لحاظ سیاسی دارای حسّاسیّت بسیار بالایی است -زیرا که انتخاب رهبری به عهده‌ی این مجلس است؛ در مواقعی کنار گذاشتن رهبری به عهده‌ی این مجلس است؛ خیلی جایگاه سیاسی فوق‌العاد‌ّه‌ای دارد- یک مجلس علمائی است؛ یعنی علمای دین در این مجلس جمعند. این مجلس یک مظهر زنده‌ای است از آمیختگی دین و سیاست؛ علمای دینی، در جایگاه عالم دینی به یک کار بزرگ سیاسی هم میپردازند که عرض شد و در قانون اساسی ذکر شده که حالا اگر ان‌شاء‌الله آن هیئت اندیشه‌ورز و کارهای آن به وجود بیاید و دنبال بشود و رشد بکند، آن‌وقت توسعه‌ی فعّالیّتها و برکات این مجلس باز هم بیشتر خواهد شد.  امروز مطلبی که بنده عرض میکنم، ناظر به این جنبه‌ی علمائی و این جنبه‌ی دینی است؛ یک مقداری راجع‌ به این بخش و در حوزه و چهارچوب این بخش میخواهم یک عرایضی را خدمت آقایان عرض کنم.  مقدّمه‌ی بحث این است که در اینکه جمهوری اسلامی در حال یک مبارزه‌ی همه‌جانبه است، کسی تردید ندارد؛ همه این را قبول داریم که جمهوری اسلامی در حال یک مبارزه‌ی سخت و یک مبارزه‌ی همه‌جانبه است؛ نه‌فقط در زمینه‌ی سیاسی، [بلکه] در زمینه‌ی فرهنگی، در زمینه‌ی اقتصادی، در زمینه‌ی اجتماعی، در زمینه‌ی امنیّتی، ما در حال مبارزه‌ایم. [البتّه] جنگ نظامی و مبارزه‌ی نظامی هم در برهه‌ای از زمان بوده که متوقّف شده و [الآن] نیست امّا سخت‌تر از آن، جنگهای امنیّتی است، جنگهای اقتصادی است، جنگهای فرهنگی است که ما در جریانیم و در حال جنگیم؛ این را هیچ‌کس نمیتواند انکار کند. بله، کسانی هستند که به اینکه ما در این وضعیّت هستیم -در حال جنگ هستیم- اعتراض دارند که چرا با دنیا باید ما جنگ داشته باشیم؟ کسانی هستند که معترضِ به این معنا هستند. تصوّر آنها این است که جمهوری اسلامی این جنگ را شروع کرده؛ لذا میگویند خب چرا ما این‌جور و در این وضع هستیم؟ به نظر ما این غفلت است؛ جمهوری اسلامی جنگی را با این ابعاد با دنیا شروع نکرده، بلکه نفسِ وجود جمهوری اسلامی یعنی آرمانها و اهداف و شعارهایی که در جمهوری اسلامی مطرح است -که خلاصه میشود در حکومت دین، خلاصه میشود در جامعه‌ی دینی- دشمن‌درست‌کن است، دشمن‌تراش است، جنگ‌راه‌‌بینداز است. این همان جنگ معروف حق و باطل است که در طول تاریخ بوده؛ این چیز جدیدی هم نیست؛ هرجایی که نغمه‌ی توحید بلند شد و عدالت مطرح شد، دشمنانی در آنجا به وجود آمدند؛ این مال امروز نیست؛ وَکَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ یوحی بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا ۚ وَلَو شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلوهُ ۖ فَذَرهُم وَما یَفتَرونَ * وَلِتَصغىٰ إِلَیهِ أَفئِدَةُ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالآخِرَةِ وَلِیَرضَوهُ وَلِیَقتَرِفوا ما هُم مُقتَرِفونَ؛‌(۳) اَبعاض(۴) جبهه‌ی باطل با یکدیگر همکاری میکنند، یعنی هم همکاری میکنند و هم طرف‌دار پیدا میکنند؛ کسانی اِصغاء(۵) میکنند حرفهای اینها را و گوش میکنند و دنبال اینها حرکت میکنند؛ این[طور] هست. ما در جمهوری اسلامی شعارمان عبارت است از توحید، از ولایت‌الله و ولایت اولیاءالله، عدالت اجتماعی، تکریم انسان؛ این شعارهایی که ما داریم و دنبالش هستیم، اینها است، و اینها دشمن دارد. ما با ظلم مخالفیم؛ کونا لِلظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ‌ عَونا؛(۶) ما این مکتب را داریم؛ خصم ظالمیم، عون مظلومیم. این موضع، طبعاً دشمن به وجود می‌آورد، دشمنی به وجود می‌آورد، دعوا راه می‌اندازد؛ این هست.  خب، آن نکته‌ی مهم این است که در این مبارزه، پیروزی قطعاً با جبهه‌ی‌ِ حق است. نه امروز، [بلکه] دیروز، امروز و فردا، هرجا چنین مبارزه‌ای به وجود بیاید، پیروزی با جبهه‌ی حق است، مشروط به چند شرط؛ [اگر] اهل حق و کسانی که طرف‌دار حقّند، نیّت کنند، همّت کنند، صبر کنند، ایستادگی کنند، مبارزه کنند، بلاشک پیروز خواهند شد؛ هر جایی که این اتّفاق افتاده است -از دورانِ دور تاریخ- این‌جور است. در مورد انبیا هم همین‌جور است؛ بله ما در انبیا هم داریم مواردی که اینها را به قتل رساندند، نابود کردند، مسخره کردند و کارهایی مانند اینها کردند، امّا در خود قرآن و در روایات، مواردی را دارید که انبیا موفّق شدند، مسلّط شدند؛ این به‌خاطر همین است که شرایط تفاوت میکرده. آنجایی که طرف‌داران حق سستی به خرج دادند، اهمال به خرج دادند، آن‌جوری شده؛ آنجایی که ثبات و ایستادگی و استقامت و مبارزه و بصیرت و مانند اینها به خرج دادند، پیروز شدند؛ یعنی در طول تاریخ این‌جور است. امروز هم همین‌جور است؛ امروز هم وقتی‌که این حرکت، این نهضت به‌وسیله‌ی امام بزرگوار شروع شد، خب مردم پیروی کردند، آمدند داخل میدان؛ پیر، جوان، مرد، زن، قشرهای مختلف، جاهای مختلف وارد میدان شدند؛ از کشته شدن نترسیدند، ایستادگی کردند، پیروز شد. در جنگ هم همین‌جور؛ در هر جای دیگر هم که ما به‌اصطلاح این همّت را کردیم، مسلّماً پیروزی به دست آمده است. امروز هم همین‌جور است؛ امروز هم اگر ما به شرایط، درست عمل بکنیم، پیروزی قطعی است.  و در قرآن کریم آیاتی که این نکته‌ی قطعیّت پیروزی را به ما یادآوری میکند و تعلیم میدهد و خبر میدهد، آیات زیادی است؛ ازجمله آیه‌ی «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»،(۷) آیه‌ی «لینصرنّ اللَّه من ینصره»،(۸) آیه‌ی «والعاقبة للمتّقین»(۹) که در چند جا تکرار شده، اینها همه نشان‌دهنده‌ی این است. یکی از امیدبخش‌ترین آیاتی که من امروز میخواهم یک مقداری آیات آن را عرض بکنم، آیه‌ی معیّت الهی است؛ «اِنَّ اللهَ مَعَنا»(۱۰)، خدا با ما است. مسئله‌ی خیلی مهمّی است اینکه انسان احساس کند که خدا با او است، خدا در کنار او است، خدا پشت سر او است، خدا مراقب او است؛ این خیلی چیز مهمّی است! چون خدا مرکز قدرت و مرکز عزّت است. وقتی خدا با یک جبهه‌ای باشد، این جبهه قطعاً و بلاشک پیروز است. حالا مثلاً ملاحظه کنید در سخت‌ترین جاها خدای متعال این معیّت را به رخ اولیای خودش کشانده؛ فرض بفرمایید آنجایی که حضرت موسیٰ میگوید: وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ، در اوّل قضیّه خداوند میفرماید: قَالَ کَلَّا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ؛(۱۱) من با شما هستم، از چه‌کسی میترسید؟ این در سوره‌ی شعرا بود؛ یا در آیه‌ی دیگر که موسیٰ و هارون میگویند: إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَنْ یَطْغَى، فرعون این کار را بکند، خداوند میفرماید: قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى؛(۱۲) ببینید چقدر این خوب است! من با شما هستم، میبینم، می‌شنوم، حواسم جمع است، مواظبتان هستم. یا در سوره‌ی مبارکه‌ی محمّد (صلّی ‌الله ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم) میفرماید: فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَکُمْ وَلَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ؛(۱۳) یعنی این معیّت خدای عزّوجل با مؤمنین، با پیامبران، با همراهان و اصحاب پیامبران، یک چیزی است که خدای متعال مکرّر در قرآن آن را به رخ کشیده. آن‌وقت نتیجه این شده که پیغمبران به این وعده‌ی صادق الهی اعتماد کردند در این آیه‌ی شریفه که «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ * قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ»؛(۱۴) به‌مجرّدی که دیدند که سیاهیِ لشکرِ فرعون از دور پیدا شد و الان است که برسد -جلویشان دریا، پشت سرشان لشکر فرعون- دلها لرزید، [گفتند] «اِنّا لَمُدرَکون»؛ پدرمان درآمد. اینجا حضرت موسیٰ به اعتماد همان وعده‌ی الهی میگوید: کـَلّا؛ چنین نیست؛ اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین. یا پیغمبر اکرم در غار ثور؛ إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا؛(۱۵) به اعتماد همین وعده‌ی الهی، پیغمبر اکرم میگوید «اِنَّ اللهَ مَعَنا»؛ ناراحت نباش، محزون نباش. پس هم خدای متعال این وعده را به طور قطعی داده است، هم اولیای الهی [مانند] حضرت موسیٰ و پیغمبر اکرم این وعده را باور کرده‌اند و قبول کرده‌اند و به آن ترتیب اثر داده‌اند. و این یک حقیقت و یکی از سنّت‌های قطعیِ تاریخ است؛ این یکی از آن سنّت‌هایی است که «لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلا»؛(۱۶) بلاشک این همیشه هست.  خب، حالا ما میخواهیم این معیّت را برای خودمان تأمین کنیم؛ راهش چیست؟ مهم این است. این معیّت وجود دارد، امّا شرط دارد؛ برای همه نیست. در قرآن چند شرط گذاشته است برای این معیّت. در آخر سوره‌ی نحل [میفرماید]: اِنَّ اللهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَالَّذینَ هُم مُحسِنون؛(۱۷) تقوا. «اِنَّ ‌اللهَ مَعَ الصّبِرین‌»(۱۸) و «وَ اللهُ‌ مَعَ‌ الصّبِرین»(۱۹) و «اَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقین»‌(۲۰) و «اَنَّ اللهَ مَعَ المُؤمِنین‌»(۲۱) و «وَ اِنَّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنین»(۲۲) در چند جای قرآن تکرار شده. ما وظیفه‌مان را از اینجا بفهمیم؛ من این را میخواهم عرض بکنم. هم دولت اسلامی -یعنی مسئولین دولتی، قوّه‌ی مجریّه، قوّه‌ی قضائیّه، قوّه‌ی مقنّنه- هم علما، وظیفه‌شان این است که تربیت ایمانی کنند این ملّت را؛ تربیت تقوائی کنند این ملّت را؛ تربیت صبر، تربیت احسان بین مردم و بین مؤمنین؛ ما باید مردم را این‌جوری تربیت کنیم. از همه مهم‌تر دستگاه‌های دولتی هستند که با برنامه‌ریزی میتوانند این کار را انجام بدهند. ما یک دستگاه عظیمی داریم به نام آموزش‌وپرورش، یک دستگاه عظیمی داریم به نام آموزش عالی، یک دستگاه عظیمی داریم به نام صداوسیما، غیر از دستگاه‌های اختصاصیِ مجموعه‌ی ما. اینهایی که گفتم، در همه‌ی دنیا همه دارند؛ یک دستگاه‌هایی هم هست که اختصاصی ما است، مثل ائمّه‌ی جمعه و جماعات، مثل منبرها؛ این منبرها و تماسهای با مردم خیلی مهم است. پس یک کار عبارت است از برنامه‌ریزی‌های تربیتی و آموزشی در مدرسه، در دانشگاه، در مسجد، در مصلّای نماز جمعه، در منبرهای تبلیغی؛ بخصوص، همین‌طور که عرض کردیم، در جاهایی که دایره‌ی وسیع‌تری دارد، مثل صداوسیما؛ یکی از وظایف عمده‌ی صداوسیما این است. یا آن کسانی که سخنانشان شنونده‌ی زیادی دارد، مثل خود این حقیر، مثل رئیس‌جمهور، مثل دیگران که مردم می‌شنوند سخنان اینها را -چهره‌های معروف دینی و علمی و سیاسی که می‌شنوند مردم حرفهای اینها را، اینها بایستی اهداف مهمّشان را متمرکز کنند روی همین تربیتهای مذکور؛ برای اینکه اگر این تربیتها انجام گرفت، آن‌وقت «وَالَّذینَ هُم مُحسِنونَ» به وجود می‌آید، «الَّذینَ اتَّقَوا» به وجود می‌آید و از این قبیل، و دنبالش «اِنَّ اللهَ مَعَنا» به وجود می‌آید؛ یعنی قطعاً معیّت الهی حاصل خواهد شد؛ دیگر هیچ جای خوف و حزنی وجود ندارد. خب ما امروز با یک جبهه‌ی عظیم سیاسی و مالی و اقتصادی و نظامی و امنیّتی و مانند اینها مواجهیم؛ تقریباً همه‌ی دستگاه‌های تبلیغاتی دنیا علیه ما دارند حرف میزنند و کار میکنند؛ دستگاه‌های مالی وابسته‌ی به صهیونیست‌ها و وابسته‌ی به آمریکا و مستکبرین علیه ما دارند کار میکنند؛ همه‌ی آنها دارند کار میکنند. البتّه ما بحمدالله ایستاده‌ایم؛ این ایستادگی هم به برکت همان تقوا و ایمانی بوده است که در قشر عظیمی از مردم ما بحمدالله وجود دارد، یعنی همین جوانها و همین فداکاری‌ها و همین «حججی»‌ها(۲۳) و امثال اینها؛ اینها را دستِ‌کم نگیرید، اینها خیلی مهمّند؛ همینها هستند که نگه داشته‌اند پایه‌های این نظام را و معیّت الهی را برای ما تا حدود زیادی تأمین کرده‌اند.  اگر بخواهیم این کامل بشود، بایستی این دایره را وسعت بدهیم، بایستی روی این مسائل کار بکنیم؛ یکی کار تبلیغی و برنامه‌ریزی تبلیغی است. اشخاص شماها، تقریباً همه‌ی شما آقایان، در شهرهای خودتان، در مراکزی محلّ توجّه هستید؛ یا امام‌جمعه هستید یا گوینده‌ی دینی هستید یا معلّم هستید، استاد هستید -بعضی در دانشگاه، بعضی در حوزه- و در جاهای مختلف میدان دارید و امکان دارید برای حرف زدن، برای کار کردن، برای تربیت کردن؛ آدمهای کنار‌نشسته‌ای نیستید، میدان دارید؛ این مورد سؤال پروردگار قرار خواهد گرفت؛ یعنی این امکانی است که خدای متعال از کیفیّت به کار رفتن این امکان سؤال خواهد کرد از ما؛ وَاستَعمِلنی بِما تَسئَلُنی غَداً عَنه؛(۲۴) این از آن قبیل چیزها است. بنابراین پس یک کار این است.  یک کار دیگر که آن هم از لحاظ اهمّیّت از این تبلیغ اگر مهم‌تر نباشد -که به گمان ما مهم‌تر هم هست- کمتر نیست، عملِ خود ما است؛ نه عملی که حتماً جلوی چشم مردم باشد؛ نه، عملِ درست ما تأثیرش را میبخشد؛ ترک گناه، ترک دنیاپرستی، ترک اشرافی‌گری، کار سخت، کار کوشنده. وقتی ما با خدا باشیم، خدای متعال تأثیر میدهد به حرف ما، به اقدام ما. مردم هم که به ما نگاه میکنند و تناقضی میان گفته و کردار ما مشاهده نمیکنند، ایمانشان قوی میشود و به این راه می‌آیند، در این راه حرکت میکنند. به گمان بنده یکی از عللِ موفّقیّت معجزه‌آسایِ امام بزرگوار این بود که خودش عامل بود، متدیّن بود، به قیامت -به معنای واقعی کلمه- اعتقاد داشت و پایِ این ایمان و این اعتقادِ خود در عمل ایستاده بود و انصافاً پاکیزه بود امام بزرگوار (رضوان الله تعالی علیه)؛ این تأثیر داشت؛ [البتّه] بعضی ممکن است این پاکیز‌گی را بدانند، بعضی‌‌ هم ندانند امّا تأثیر میکند. پس بنابراین وظیفه‌ی مهمّ ما، هم [به‌عنوان] مسئولین اداری و دولتی و موظّفینِ در بخشهای مختلف نظام، و هم به‌عنوان علمای دین، این است که از طریق زبان و عمل، مردم را به سوی تقوا و به سوی احسان و به سوی صبر و به سوی پاکیزگی و مانند اینها حرکت بدهیم. بعد، اگر چنانچه این[طور] شد و خدای متعال را همراهِ خودمان دانستیم، نتیجه‌اش این میشود که در مواجهه‌ی با قدرتها، شجاعانه حرکت میکنیم. البتّه بایستی در مواجهه‌ی با قدرتها -خود این هم یکی از بخشهای تقوا است- هم شجاعانه، هم هوشمندانه، هم با کاربلدی، دشمن را در میدان سیاست مغلوب کنیم؛ این جزو کارهای اصلی و قطعی ما است.  بحمدالله امروز نسل خوبی هستند. اینکه من عرض میکنم، شعار نیست، با اطّلاع عرض میکنم. یک نسل جدیدی، یک رویش جدیدی در کشور به وجود آمده؛ مخصوص یک جای خاص هم نیست، مخصوص یک بخش خاصّ فکری و عملی هم نیست؛ در بخشهای فرهنگی، در بخشهای تبلیغی، در بخشهای هنری، در بخشهای علمی، در بخشهای فلسفی، یک مجموعه‌ی عظیمی از جوانها به وجود آمده‌اند که اینها به‌معنای واقعی کلمه مؤمن بالله و مؤمن به این راهند؛ با اینکه امام را ندیده‌اند؛ دوران جنگ را -که خیلی سازنده و مؤثّر بود- درک نکرده‌اند؛ همین نشان‌دهنده‌ی علوّ درجه‌ی ایمان اینها است که با اینکه آنها را ندیده‌اند، درعین‌حال با این اصرار، با این استحکام، با این علاقه‌مندی دنبال این راه هستند. این نسل، نسل خوبی است، نسل امیدبخشی است. و حالا دشمن به پیری ماها چشم طمع دوخته. می‌نشینند محاسبه میکنند؛ میگویند اینها پیرند؛ رهبر این‌جوری است و دیگری این‌جوری است و همه‌ی مجموعه‌ی ماها را [پیر میدانند]؛ نمیدانند که خب در زیر این ظاهرِ پیر، یک حرکت جوانانه‌ای بحمدالله در این کشور وجود دارد که دارند حرکت میکنند، دارند تلاش میکنند، دارند کار میکنند، و ان‌شاءالله تمام کارهای بزرگ و مهم، با همّت جوانانه‌ی آنها و با درک و هوشمندی آنها به نتایج خواهد رسید.  هرچه میگذرد، اعتقاد بنده بیشتر میشود به اینکه ان‌شاءالله فردای این کشور از امروز این کشور بمراتب بهتر خواهد بود و انقلاب پیشتر خواهد رفت. البتّه مشکلات داریم؛ بله میدانیم این مشکلاتی را که آقایان در سخنرا‌نی‌ها [میگویند] -که گزارش مطالب آقایان را به من دادند؛ بنده هم با اغلبِ آنچه آقایان بیان کردید موافقم و مطّلعم از آنچه ذکر کردید از شهرهای مختلف و استانهای مختلفی که با آنها ارتباط دارید؛ مشکلات مردم، مشکلات معیشتی و شکایاتی را که مردم دارند میدانیم- لکن به ‌نظر ما همه‌ی اینها قابل حل و قابل رفع است. ان‌شاءالله در چند روز آینده ما صحبتهایی با مردم خواهیم داشت و شاید بیشتر در این زمینه صحبت کنیم. مشکل لاینحلّی ما در کشور نداریم. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱. پس از توصیه‌ی رهبر معظّم انقلاب اسلامی به مجلس خبرگان در دیدار ۱۳۹۶/۶/۳۰ درخصوص تشکیل هیئت اندیشه‌ورز در این مجلس، این مطلب در مجلس خبرگان مورد بررسی قرار گرفت و در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۲۳ پس از تصویب یک طرح دوفوریّتی، «هیئت اندیشه‌ورز خبرگان» تشکیل و ده نفر از اعضای این مجلس نیز به‌عنوان اعضای این هیئت انتخاب شدند. ۲. آیت‌اﷲ نصراﷲ شاه‌آبادی (نماینده‌ی مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبری) در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۲۱ دار فانی را وداع گفت. ۳. سوره‌ی انعام، آیات ۱۱۲ و ۱۱۳؛ «و بدین گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای انس و جن برگماشتیم. بعضی از آنها به بعضی، برای فریب [یکدیگر]، سخنان آراسته القا میکنند؛ و اگر پروردگار تو میخواست چنین نمیکردند. پس آنان را با آنچه به دروغ میسازند واگذار. و [چنین مقرر شده است‌] تا دلهای کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند به آن [سخن باطل‌] بگراید و آن را بپسندد، و تا اینکه آنچه را باید به دست بیاورند، به دست آورند.» ۴. بخشها، افراد ۵. شنیدن، گوش دادن ۶. نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۴۷ ۷. سوره‌ی محمّد، بخشی از آیه‌ی ۷؛ «... اگر خدا را یاری کنید، یاری‌تان میکند ...» ۸. سوره‌ی حج، بخشی از آیه‌ی ۴۰؛ «... قطعاً خدا به کسی که [دین‌] او را یاری میکند، یاری میدهد ...» ۹. ازجمله سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۲۸؛ «... و فرجام [نیک‌] برای پرهیزکاران است.»‌ ۱۰. سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۴۰؛ «... که خدا با ما است‌ ...» ۱۱. سوره‌ی شعرا، آیات ۱۵ و ١۶؛ «و [از طرفی‌] آنان بر [گردن‌] من خونی دارند و میترسم مرا بکُشند. فرمود: "نه، چنین نیست؛ نشانه‌های ما را [برای آنان‌] ببرید که ما با شما شنونده‌ایم."» ۱۲. سوره‌ی طه، آیه‌ی ۴۶ و بخشی از آیه‌ی ۴۵؛ «... ما میترسیم که [او] آسیبی به ما برساند یا آنکه سرکشی کند. فرمود: مترسید، من همراه شمایم، می‌شنوم و میبینم.» ۱۳. سوره‌ی محمد، آیه‌ی ۳۵؛ «پس سستی نورزید و [کافران را] به آشتی مخوانید [که‌] شما برترید و خدا با شما است و از [ارزش‌] کارهایتان هرگز نخواهد کاست.» ۱۴. سوره‌ی شعرا، آیات ۶١ و ۶۲؛ «چون دو گروه، همدیگر را دیدند، یاران موسیٰ گفتند: "ما قطعاً گرفتار خواهیم شد." گفت: "چنین نیست، زیرا پروردگارم با من است و بزودی مرا راهنمایی خواهد کرد."» ۱۵. سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی۴۰؛ «اگر او [پیامبر] را یاری نکنید، قطعاً خدا او را یاری کرد: هنگامی که کسانی که کفر ورزیدند، او را [از مکّه‌] بیرون کردند و او نفر دوّم از دو تن بود، آنگاه که در غار [ثور] بودند، وقتی به همراه خود میگفت "اندوه مدار که خدا با ما است." ...» ۱۶. ازجمله سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۶۲؛ «... در سنّت خدا هرگز تغییری نخواهی یافت.» ۱۷. سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۱۲۸؛ «درحقیقت، خدا با کسانی است که پروا داشته‌اند و [با] کسانی [است‌] که آنها نیکوکارند.» ۱۸. ‌از جمله سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۱۵۳؛ «... خدا با شکیبایان است.» ۱۹. از جمله سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲۴۹؛ «... و خداوند با شکیبایان است.» ۲۰. از جمله سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۳۶؛ «... خدا با پرهیزکاران است.» ۲۱. سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۱۹؛ «... خدا است که با مؤمنان است.» ۲۲. سوره‌ی عنکبوت، بخشی از آیه‌ی ۹۶؛«... درحقیقت، خدا با نیکوکاران است.» ۲۳. شهید محسن حججی ۲۴. صحیفه‌ی سجّادیّه؛ دعای ۲۰
1,920
1396/12/19
بیانات در دیدار نوجوانان و جوانان شرکت‌کننده در کاروان‌های راهیان نور
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39173
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  جوانان عزیز، فرزندان عزیز من، کسانی که آینده‌ی کشور متعلّق به شما است! خیلی خوش‌آمدید. شما به‌معنای واقعی کلمه صاحبان و گردانندگان و مدیران آینده‌ی این کشور هستید. هر فهم شما، هر تصمیم شما، هر اقدام شما که امروز در تشکیل شخصیّت شما تأثیرگذار باشد، به‌معنای تأثیرگذاری در آینده‌ی این کشور است و این نکته‌ی بسیار مهمّی است.  درباره‌ی «راهیان نور»، بحمدالله این حرکت موفّق -که چند سالی است در کشور راه افتاده و روز‌به‌روز بحمدالله توسعه پیدا کرده است- یکی از جلوه‌های پاسداشت دوران دفاع مقدّس است. دوران دفاع مقدّس را حقیقتاً بایستی گرامی شمرد، عزیز شمرد و پاسداری کرد، چون آن هشت سال -هشت سال دفاع مقدّس- تضمین‌کننده‌ی حیثیّت کشور و هویّت ملّت و امنیّت فعلی و عزّت ملّت ایران شد. هرچه میتوانید در این زمینه مطالعه کنید، دقّت کنید، پیگیری کنید، مطمئنّاً به این نتیجه خواهید رسید که اگر این هشت سال دفاع مقدّس با آن خصوصیّات در این قطعه‌ی از تاریخ کشور ما وجود نمیداشت، امروز کشور ما و ملّت ما مطمئنّاً نه از عزّت، نه از امنیّت، نه از سلامت، نه از استقلال و نه از آزادی برخوردار نبود. آن هشت سال -هشت سال بظاهر جنگ و فشار و ترس و هول و مشکلات فراوان- در باطن خود یک نعمت الهی بود؛ یکی از الطاف خفیّه‌ی الهی بود که به این کشور و این ملّت عطا شد. اینها چیزهایی است که باید شما خودتان بروید دنبال کنید، تحقیق کنید؛ و مطمئنّاً هرکسی که یک تحقیق درست و کاملی در این زمینه بکند، به همین نتیجه میرسد. خب، این دوران را بایستی ما پاسداری کنیم، گرامی بداریم و عزیز بداریم. این اقتداری که امروز ملّت ما و کشور ما دارد، محصول آن دفاع مقدّس و آن هشت سالِ زرّین در تاریخ کشور ما و در قطعه‌ی خاصّ تحقّق و حدوث(۲) خود است؛ ما باید آن قطعه‌ی نورانی را زنده نگه داریم.  امروز انگیزه‌هایی وجود دارد از سوی دشمنان این ملّت برای به فراموشی سپردن دوران دفاع مقدّس؛ تلاش میکنند برای این کار، که یا آن را به فراموشی بسپرند یا آن را زیر سؤال ببرند یا بدنامش کنند. امروز به‌وسیله‌ی قدرتمندانِ دشمنِ ایران برای این کار پول خرج میشود برای اینکه آن را به فراموشی بسپرند. کاری که شما دارید میکنید، یک مبارزه‌ی مردمی عظیمی است در مقابل کاری که دشمن میکند. تاریخ و دوران دفاع مقدّس، یک ذخیره است که از این ذخیره بایستی برای پیشرفت کشور، برای رشد ملّی، برای آمادگی در میدانهای فراوانی که هر ملّتی در مقابل خود دارد، استفاده کرد.  خب، حرف در مورد دفاع‌ مقدّس خیلی زیاد است؛ این را به شما عرض بکنم. تا امروز کتاب نوشته‌اند، خاطره نوشته‌اند، فیلم ساخته‌اند، بسیاری‌اش هم بسیار خوب و واقعاً ارزشمند [است]، امّا ابعاد گوناگونی در مسئله‌ی دفاع مقدّس هست که هنوز ناگفته است، هنوز تحقیق‌نشده است، هنوز کار‌نشده است، بِکر مانده است. من به دو قسمت از این ابعاد گوناگون، امروز برای شما جوانان عزیز یک اشاره‌ی کوتاه میکنم: یک قسمت مربوط به عامل این جنگ و آن علّتی که موجب شد ایران مورد این تهاجم قرار بگیرد؛ دوّم، کیفیّت دفاع جمهوری اسلامی و ملّت ایران در این جنگی که بر او تحمیل شده بود. عرض کردم، مجموعش را که نگاه میکنید، این جنگ تحمیلی، این دفاع، آن بدخواهی‌ها، آن خباثتها که از طرف دشمن انجام گرفت، آن شجاعتها، آن مظلومیّتها که از طرف ملّت ایران صورت گرفت، همه‌ی اینها درمجموع یک لطف الهی بود، امّا بالاخره اینها بایستی تحلیل بشود، باید شناخته بشود؛ این دو نقطه را من امروز خیلی مختصر برای شما جوانان عزیز عرض میکنم.  نقطه‌ی اوّل این است که عامل ایجاد این جنگ چه بود؟ چطور شد که ناگهان ملّت ایران که به این همسایه‌ی غربیِ خود کاری نداشت، تعرّضی نداشت، مورد تهاجم قرار گرفت و این تهاجم هشت سال طول کشید؛ علّت چه بود؟ علّت، عظمت انقلاب بود، ابّهت انقلاب بود. وقتی انقلاب اسلامی به وجود آمد، عظمت این انقلاب و ابّهت این انقلاب، دشمنان قدرتمند جهانی را ترساند، مرعوب کرد؛ این یک واقعیّت است. آن کسانی که بر تختِ قدرتِ مسلّط بر همه‌ی دنیا نشسته بودند و همه‌ی دنیا را تهدید میکردند و از هیچ‌کس نمیترسیدند، یعنی قدرتمندان سرمایه‌داری غرب، در رأسشان آمریکا و بعد هم اروپا -کشورهای اروپایی واقعاً خود را در اوج قدرت و اقتدار مشاهده میکردند- و البتّه در آن طرف، شوروی -که آن را هم عرض خواهم کرد- همین قدرتمندانی که خود را در اوج قدرت مشاهده میکردند، با وقوع انقلاب اسلامی در کشور، تخت قدرت اینها به لرزه درآمد، دنیا برای اینها زلزله شد؛ واقعاً مرعوب شدند؛ نمیتوانستند درست تحلیل کنند که این پدیده چیست که در ایران اتّفاق افتاده است. در دنیای مادّی، در دنیای بی‌دینی، در دنیای بی‌اعتنائیِ به فضیلت‌ها، در دنیای بی‌اعتنائیِ به اسلام بالخصوص، در یک کشوری که همه‌ی خواسته‌های غرب را حکّام آن کشور موبه‌مو دارند اجرا میکنند، ناگهان یک انقلابی درست برخلاف خواسته‌ی آنها و بر ضدّ اهداف مادّی و شهوت‌رانی و دنیاطلبیِ آنها به وقوع بپیوندد بر اساس اسلام، بر اساس دین، بر اساس فضیلت؛ [این] برایشان اصلاً قابل ‌فهم نبود که جوانها بدون سلاح بیایند به میدان و در مقابل سلاح بِایستند؛ هم دانشجو بیاید، هم دانش‌آموز بیاید -میدانید؛ یکی از عرصه‌های مهمّ مبارزات خونین این کشور، حضور دانش‌آموزان بود که در سیزدهم آبان دانش‌آموزها آمدند؛ بحثِ دانشجو و بحثِ مردان بزرگ و مانند اینها نبود؛ بچّه‌های دبیرستانی و بعضاً کوچک‌تر از آنها- تا پیرمردها، تا قشرهای مختلف، در همه‌ی شهرها، در همه‌ی روستاها آمدند به میدان. این اصلاً اینها را متعجّب کرده بود که این چه پدیده‌ای است که به وجود آمده؛ [لذا] مرعوب شدند. خب، هرچه گذشت، این حیرتی که اینها داشتند، تبدیل شد به مرعوب شدن بیشتر؛ یعنی هرچه زمان گذشت، خاطر اینها نه‌فقط آسوده نشد، بلکه مشکلاتشان، نگرانی‌هایشان، دغدغه‌هایشان افزوده شد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه دیدند این انقلاب در بین ملّتهای مسلمان در همه‌ی دنیا مورد استقبال قرار گرفت؛ در کشورهایی که رؤسای آن کشورها وابسته‌ی به آمریکا بودند، ملّتها در همان کشورها به نفع انقلاب اسلامی شعار دادند. سال ۵۸ و ۵۹ در اوّل انقلاب، تقریباً در همه‌ی کشورهای اسلامی به نفع انقلاب اسلامی حرف زدند و شعار دادند و خطبه خواندند و مقاله منتشر کردند. این [پدیده] اینها را واقعاً متوحّش کرد؛ دیدند ایران که از دستشان رفت -[قبلاً] بر ایران مسلّط بودند- بیم این هست که تسلّط فرهنگ انقلاب بر ملّتها، [شیوع آن] در میان ملّتهای مسلمان موجب بشود که سایر کشورهای اسلامی و سایر دولتهای اسلامی هم از دستشان برود؛ لذا درصدد برآمدند به هر قیمتی هست این انقلاب را نابود کنند؛ جنگ رژیم بعثیِ صدّام علیه ایران از اینجا شروع شد.  صدّام یک شخصیّتی بود که آنها میدانستند -یعنی [او را] می‌شناختند؛ شخصیّت‌های سیاسی را می‌شناسند- زمینه‌ی یک حرکت خودخواهانه و متکبّرانه و ظالمانه در این آدم وجود داشت؛ به‌طور طبیعی آدم متعرّضِ متجاوزی بود. در هنگام انقلاب هم صدّام رئیس‌جمهور عراق نبود، رئیس‌جمهور عراق فرد دیگری بود -احمد حسن ‌البکر بود- [امّا] جوری ترتیب دادند که او برود کنار و این بشود رئیس‌جمهور عراق تا وادارش کنند، تشویقش کنند، تهییجش کنند برای اینکه حمله‌ی نظامی به ایران بکند. حمله‌ی نظامی به ایران [هم] اوّل به بهانه‌ی این بود -یعنی این‌جور میگفتند و شعار میدادند- که میخواهند مناطق نفت‌خیز را از ایران جدا کنند و به عراق متّصل کنند؛ اینها [فقط] حرف بود؛ بحثِ مناطق نفت‌خیز نبود؛ بحثِ اصلِ حکومت بود، اصلِ انقلاب بود؛ میخواستند انقلاب را نابود کنند. آمریکا و اروپای قدرتمند -حالا کشورهای درجه‌ی دو و سه‌ی اروپا اهمّیّتی نداشتند امّا اروپای اصلی یعنی انگلیس، یعنی فرانسه، یعنی آلمان، یعنی ایتالیا، این کشورهایی که در اروپا موقعیّتی داشتند، توانایی‌ای داشتند- یکسره همه پشت ‌سر صدّام قرار گرفتند و هرچه توانستند به او کمک کردند؛ ‌هرچه توانستند کمک کردند!  لشکرهای رژیم صدّام در اوّل جنگ، لشکرهای معدودی بودند، امکاناتشان هم امکانات متعارف بود [امّا] با گذشت زمان -هرچه زمان گذشت، شش ماه گذشت، یک سال گذشت، دو سال گذشت- روزبه‌روز به این امکانات افزوده شد. خب جنگ امکانات را از بین میبرد، ما مثلاً اوّل جنگ یک مقدار تانک داشتیم، بعد بعضی‌اش از بین رفت؛ فرض کنید که مقداری توپخانه داشتیم، بعضی‌اش از بین رفت؛ مهمّات داشتیم خیلی‌هایش از بین رفت؛ قهراً در جنگ مصرف میشود، جنگ امکانات را کم میکند؛ هرچه جنگ پیش میرفت، امکانات رژیم بعثی چند برابر میشد؛ چه کسی به او میداد؟ فرانسه، انگلیس، آلمان، آمریکا؛ شوروی هم که ضدّ آمریکا بود، در این قضیّه همراه آمریکا وارد میدان شد، آن هم به دلیل خاصّ خود: [چون] شوروی تعداد نسبتاً زیادی جمهوری‌های مسلمان دارد؛ حرکت اسلامی، انقلاب اسلامی در ایران موجب میشد که آن جمهوری‌ها به فکر هویّت اسلامی خودشان بیفتند؛ دولت شوروی حاضر نبود، لذا او هم در این قضیّه -در قضیّه‌ی جنگ علیه ما، در قضیّه‌ی مبارزه‌ی علیه ما- کنار آمریکا، دشمن دیرین خودش ایستاد. پس شد آمریکا، شوروی، ناتو -[اعضای] پیمان ناتو که اروپا و آمریکا و مانند اینها هستند- و همه‌ی قدرتهای مسلّط دنیا که پشت‌ سر صدّام قرار گرفتند علیه جمهوری اسلامی، برای اینکه جمهوری اسلامی را از بین ببرند؛ هدف این بود؛ هدف، فتح خرّمشهر یا قصر شیرین یا مانند اینها نبود، هدف این بود که بیایند؛ کمااینکه همان اوّل کار صدّام گفت که ما امروز اینجا مصاحبه میکنیم، یک هفته‌ی دیگر در تهران مصاحبه خواهیم کرد؛ این‌جوری برنامه‌ریزی کرده بود. این، عامل جنگ بود؛ یعنی جنگ تحمیلی یک توطئه‌ی عظیم بین‌المللیِ قدرتمندترین قدرتهای دنیا بود علیه جمهوری اسلامیِ تازه پدید آمده. مثل اینکه همه‌ی حیوانات وحشی بخواهند به یک انسان تنها و بی‌سلاح و بی‌دفاع حمله کنند؛ در واقع این‌جوری بود.  جمهوری اسلامی، آن روز نه نیروهای مسلّح‌ منظّمی داشت، نه دستگاه اطّلاعاتی مرتّب و منظّمی داشت -اوّل انقلاب بود دیگر، همه‌چیز به‌هم ریخته بود- جمهوری اسلامی تنها چیزی که داشت، ملّت باایمان و رهبر مقتدری مثل امام بزرگوار بود؛ این تنها چیزی بود که ملّت داشت. همین کشور فرانسه در وسط جنگ، پیشرفته‌ترین هواپیماها و بالگردهای خودش را داد به عراق؛ همین کشور آلمان، موادّ شیمیایی و سمّی را در اختیار رژیم صدّام گذاشت برای اینکه بتواند در جبهه‌های جنگ از موادّ شیمیایی استفاده کند.  اینهایی که امروز به اتّهام مصرف موادّ شیمیایی، فلان گروه را، فلان کشور را مورد تهاجم قرار میدهند، رسماً، علناً موادّ شیمیایی را در اختیار صدّام قرار دادند که او بمب شیمیایی درست کند، سلاح شیمیایی درست کند و در جبهه‌ها به‌ کار ببرد و به ‌کار برد و ما هنوز بعد از گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ -تقریباً ۲۹ سال از پایان جنگ میگذرد- هنوز کسانی را داریم در بین رزمندگانمان و کم هم نیستند که به‌خاطر آلودگی‌های شیمیاییِ آن روز دچارند، گرفتارند، خیلی‌ها هم در این راه شهید شده‌اند. انگلیس‌ها کمک کردند، آمریکایی‌ها کمک کردند، نقشه‌های جنگی و ماهواره‌هایشان کمک کردند، همه‌ی دستگاه‌های شیطانی عالم به این شیطانِ بدبختِ متکبّرِ مغرورِ خودخواه -یعنی صدّام- کمک کردند علیه جمهوری اسلامی، که این جنگ به وجود بیاید و این جنگ ادامه پیدا کند و این جنگ با پیروزی او تمام بشود. البتّه همه‌ی این تلاشها مثل تیری بود که به سنگ بخورد، به خاک بخورد؛ و علی‌رغم همه‌‌ی آنها، هشت سال خودشان را کشتند که یک وجب از خاک جمهوری اسلامی را در اختیار بگیرند، [امّا] نتوانستند؛ در طول هشت سال، ملّت ایران بر تمام این قدرتها پیروز شد. این، آن نکته‌ی اوّل؛ عامل جنگ این بود.  امّا کیفیّت جنگ و نوع دفاعی که رزمندگان ما کردند در میدان جنگ. هیچ‌کدام از شما عزیزان دوره‌ی جنگ را یادتان نیست -البتّه بعضی از شخصیّت‌ها را قاعدتاً می‌شناسید، کتابهایشان را خوانده‌اید؛ و من توصیه میکنم بخوانید این کتابهایی را که درباره‌ی این چهره‌های عزیز و عظیم و ماندگار و در واقع استثنائی نوشته شده؛ بخوانید این کتابها را- نوع دفاع ما یک دفاع فوق‌العاده‌ای بود؛ همراه بود با عزم و اراده‌ی قوی؛ در میدانهای جنگِ ما اراده و عزم و تصمیم قاطع موج میزد؛ [همراه بود] با ایمان؛ یعنی باور نسبت به حقّانیّت خود و بطلان دشمن؛ این خیلی مهم است. در یک میدان، آن کسی که دارد مبارزه میکند اگر دارای ایمان باشد یعنی به حقّانیّت خود معتقد باشد، به حقّانیّت این راه معتقد باشد، این به پیشرفت او کمک خواهد کرد. اگرچنانچه این ایمان، ایمان بالله باشد، ایمان به غیب باشد که دیگر فوق‌العاده است؛ این همان عاملی است که در صدر اسلام آن پیروزی‌ها را نصیب مسلمانها کرد. در زمان ما هم همین اتّفاق افتاد. عزم بود، ایمان بود، فداکاری [بود]. نتیجه‌ی آن ایمان فداکاری است؛ یعنی برایشان جان دادن مسئله‌ی اصلی نبود؛ یعنی واقعاً آماده بودند که جانشان را در راه خدا و در راه جهاد فی‌سبیل‌الله از دست بدهند؛ فداکاری. این خاطره‌هایی که نوشته میشود، سرشار از حوادث فداکارانه است که حقیقتاً برای همه‌ی ما درس است. بنده هروقتی که میخوانم یکی از این کتابها را -زیاد هم میخوانم- حقیقتاً نسبت به آن عظمتی که در این کارها و در این فداکاری‌ها وجود دارد، احساس کوچکی میکنم در خودم.  و ابتکار؛ یکی از خصوصیّات [دیگر] دفاع مقدّس، روحیه‌ی ابتکار و کارهای نو بود -که اگر ملاحظه کرده باشید، خواهید دید- از سنّت‌های متعارفِ خیلی از ارتشهای دنیا که مثلاً تجربه و آزمون هم پشت سرش هست عبور کردن، راه‌های نو را به وجود آوردن و راه‌های نو را کشف کردن. حقیقتاً این‌جور بود؛ یکی از مهم‌ترین مسائل رزمندگان ما ابتکار بود، بعد هم توسّلات معنوی. جبهه‌ها جایی بود که انسانهای متعارف و معمولی وقتی میرفتند آنجا، حقیقتاً در وادی صفا و نورانیّتِ عرفان وارد میشدند، [آن‌هم] به‌طور قهری! این خصوصیّات رزمندگان ما بود. لذا خود این جنگ، انسان‌ساز شد. یعنی دفاع مقدّس موجب شد که هرکدام از جوانان معمولی و عادی ما -حالا یا دانش‌آموز یا دانشجو یا کاسب یا روستایی یا کارگر یا کشاورز، باسواد، بی‌سواد- که در این بوته‌ی آزمایش، بیشتر حرکت کردند و پیشرفت کردند، در مقامات انسانی و علوّ مرتبه‌ی انسانی بالاتر بروند.  این شخصیّت‌های برجسته و مهم، همّت‌ها، خرّازی‌ها، شما خیال میکنید [چگونه بودند؟] شهید همّت که واقعاً یک اسطوره است یا شهید خرّازی که یک اسطوره است، جوانهای معمولی بودند؛ جنگ [بود که] اینها را تبدیل کرد به این شخصیّت‌های برجسته و بزرگ و حقیقتاً ماندگار؛ [یا کسانی مانند] باکری‌ها، برونسی‌ها. اوستا عبدالحسینِ بنّای درس‌نخوانده، در میدان جنگ در بین رزمندگان وقتی می‌ایستاد و حرف میزد -آن کسانی که پای صحبت او بوده‌اند و شنیده‌اند، [میدانند]- مثل یک حکیم، مثل یک دانای خردمند حرف میزد و قانع میکرد طرف مقابلش را؛ جنگ، انسان‌ساز است. این دفاع مقدّس با این خصوصیّاتی که من گفتم، یک چنین انسانهایی تربیت میکند. چیت‌سازیان، یک پسر هفده هجده ساله [بود که] وارد میدان جنگ میشود، تبدیل میشود به یک چهره‌ی ماندگار، یک ستاره‌ی درخشان که از حرفهای او بنده و امثال بنده و شما و همه باید استفاده کنیم، و استفاده میکنیم. هزاران جوان از این ‌قبیل در میدان جنگ ساخته شدند.  اینها خردمندی و تدبیر داشتند. اینکه خیال کنیم همین‌طور سرشان را پایین می‌انداختند، بی‌هوا به لشکر دشمن میزدند، نخیر، با تدبیر، خردمندانه. حرکت جوانان ما در میدان جنگ، حرکت خردمندانه و مدبّرانه بود. خردمندی و تدبیر داشتند، دلیری و شجاعت داشتند، فداکاری و عبادت هم داشتند. روز، به‌معنای واقعی کلمه، شیر غرّنده‌ی میدان و شب، به‌معنای واقعی کلمه، زاهد و عابد و تضرّع‌کننده و عبادتگر؛ شیران روز، عابدان شب؛ این‌جوری بود.  لذا امام در یکی از آن بیاناتِ بسیار عمیقِ خود بعد از یکی از این فتوحاتِ اوّل کار پیام دادند(۳) -سال ۶۰ یک فتحی شد، فتح بستان که خیلی مهم بود؛ بعد از مدّتی عقب‌نشینی و شکست‌های گوناگون، فتح بستان یک پیروزی بزرگی محسوب میشد؛ [البتّه این] مضمونِ حرف ایشان است، عبارت ایشان در کتاب هست- گفتند که فتح‌الفتوح، فتح فلان شهر نیست؛ فتح‌الفتوح، تربیت و تولید یک چنین جوانهایی است؛ این فتح‌الفتوح است، واقعش هم همین است. فتح‌الفتوح برای یک کشور این است که جوانهای این کشور، هم خردمند باشند، هم باتدبیر باشند، هم مؤمن باشند، هم پارسا باشند، هم اهل تضرّع و گریه و عبادت باشند، هم اهل ایستادگی در مقابل دشمن باشند، هم دارای بصیرت باشند که با این‌همه تبلیغاتی که دشمن و ایادی دشمن در همه‌ی زمانها کرده‌اند و امروز هم دارند میکنند، فریب نخورند. یک چنین جوانهایی وقتی در کشور وجود داشته باشند، آن کشور مصونیّت پیدا میکند.  همین‌طور که گفتم فردای کشور شما هستید، آینده‌ی کشور شما هستید؛ شما اگر خودتان را با این خصوصیّات پرورش بدهید و تربیت بکنید، کشور بزودی -نه در آینده‌های دور، در آینده‌های نزدیک- از همه جهت به اوج تعالی و تکامل میرسد؛ هم از جهت علمی، هم از جهت مادّی، هم از جهت سیاسی، هم از جهت اقتصادی به اوج خواهد رسید؛ جوان این‌جور است.  هویّت دفاع مقدّس این است: دشمنیِ دشمنانِ قدرتمندِ جهانی این جنگ را به وجود آورد و عظمت و فداکاری جوانان ما این جنگ را به نفع ما تمام کرد. آنها با آن نیّت جنگ را شروع کردند که انقلاب اسلامی را بکلّی از بین ببرند، اینها با این روحیه وارد میدان شدند و کاری کردند که انقلاب اسلامی روزبه‌روز قوی‌تر و ریشه‌دارتر شد و نظام جمهوری اسلامی قوی‌تر شد؛ این هویّت دفاع مقدّس است. این هویّت را باید حفظ کرد، این را باید پاسداری کرد. کار شما، حرکت راهیان نور از سراسر کشور، این چند میلیون نفری که از پیر و جوان هر سال حرکت میکنند و به این سمت میروند، در واقع یکی از جلوه‌های پاسداری از آن دوران نورانی و از این حقیقت نورانی است، یعنی حقیقت دفاع مقدّس.  خب، از پیروزی انقلاب چهل سال گذشته و شماها بیشتر از ۱۸ سال و ۲۰ سال و ۲۵ سال و مانند اینها سن ندارید؛ آنها توقّع داشتند و میخواستند که وقتی این نسل یعنی نسل شماها روی کار می‌آید و نوبت به شماها میرسد، از اسلام و از انقلاب هیچ خبری نباشد در این کشور، و بر سیاست این کشور، بر هویّت این ملّت، بر همه‌چیزِ این کشور، آمریکایی‌ها، قدرتمندان عالم و سرمایه‌داران صهیونیست تسلّط داشته باشند؛ توقّعِ آنها این بود؛ با این نیّت مبارزه را شروع کردند، با این نیّت جنگ را راه انداختند، با این نیّت حملاتِ نرم و سخت خودشان را بعد از جنگ ادامه دادند تا امروز. امروز نتیجه چه شده؟ نتیجه این شده که در میان این نسل، کسانی هستند که استعداد رشد و شکوفایی‌شان از نسل اوّل بیشتر است و اقتدارشان در مقابل دشمنِ خبیث و دشمن متعرّض و متجاوز بیشتر است و بلاشک اگر آن روز جوانان ما توانستند دشمن را به عقب برانند، امروز جوانان ما بمراتب برای عقب راندن دشمن آماده‌ترند. آنها مکر کردند، آنها نقشه کشیدند و اسلام و جمهوری اسلامی و اراده‌ی الهی نقشه‌های آنها را باطل کرد، ان‌شاءالله روزبه‌روز هم بیشتر باطل خواهد کرد. جوانهای خوب! خودتان را آماده کنید.  من راجع به راهیان نور چند سفارش بکنم: اوّلاً همه‌ی دستگاه‌ها به نوبه‌ی خودشان به این حرکت کمک کنند؛ همه‌ی دستگاه‌های مختلف کشور که میتوانند به این حرکت کمک کنند، کمک کنند؛ البتّه آن‌طوری که در این گزارش بیان کردند، خب بعضی از دستگاه‌ها خیلی خوب کمک میکنند امّا عقیده این است که این کار باید مورد توجّه همه‌ی دستگاه‌های کشور باشد. دیگر اینکه ابعاد فرهنگی و اجتماعی راهیان نور را هرچه میتوانند تقویت کنند؛ ببینند واقعاً عمق فرهنگی در این حرکت عظیم مردمی چگونه تأمین خواهد شد، آن را دنبال کنند، پیگیری کنند. سفارش دیگر درباره‌ی راویان است. کسانی‌ که در مناطق راهیان نور برای این مسافرین و کسانی که [به آنجا] میروند روایتگر حوادث هستند، امانت را در این روایتگری به‌طور کامل رعایت کنند. بنده با مبالغه کردن و اغراق‌گویی کردن و مانند اینها مخالفم؛ هیچ لزومی ندارد ما اغراق بکنیم، آنچه اتّفاق افتاده به قدر کافی شرافتمندانه و پُرانگیزه و جذّاب هست و لزومی ندارد ما همین‌طور یک چیزی به آن اضافه کنیم. گاهی شنیده میشود که نقش امدادهای غیبی را به شکل عامیانه‌ای افزایش میدهند؛ خب امدادهای غیبی قطعاً وجود داشت، ما شاهد بودیم، میدانیم که امدادهای غیبی وجود داشت، منتها امداد غیبی به شکلهای عامیانه‌ای که گاهی اوقات تصویر میکنند نبود. خدای متعال قطعاً کمک میکند؛ خدای متعال در جنگ بدر به فرشتگان خودش امر کرد که بروید از مجاهدین فی‌سبیل‌الله حمایت کنید، کمک کنید، خدای متعال همه‌جا این کار را برای انسانهای مخلص میکند، امّا ما در بیان این مطالب بایستی به اغراق و مبالغه و مانند اینها نیفتیم.  حوادث برجسته‌ی دوران مقدّس [باید] بیاید به کتابهای درسی؛ حوادث برجسته و مسلّمی که اتّفاق افتاده، منتقل بشود به کتابهای درسی تا جوانهای ما در جریان این حوادث قرار بگیرند. خب کتابهای زیادی نوشته شده؛ بعضی کتابها قطور است، مفصّل است، ممکن است خیلی‌ها نخوانند؛ میتوان از اینها قطعاتی را جدا کرد و به تناسب و جا به ‌جا اینها را در کتابهای درسی مندرج کرد.  رعایت ایمنی عزیزانِ مسافر هم یکی از چیزهای لازم است که بایستی مورد توجّه باشد؛ برادرانی که مسئول هستند، به این [مسئله] توجّه کنند.  بدانید با این حرکت راهیان نور، با این انگیزه‌هایی که انسان در میدانهای مختلف، از جوانهای این کشور مشاهده میکند، دشمن در مقابل ملّت ایران، همچنان‌که در این چهل سال نتوانسته‌ است کاری انجام بدهد، بعد از این هم به توفیق الهی هیچ غلطی نمیتواند بکند. بله، اذیّتهایی میکنند؛ آزار میکنند، مسائل تحریم، مسائل اقتصادی، تبلیغات گوناگون، از این کارها هست، این کارها آزار میکند ملّت را امّا متوقّف نمیکند؛ وقتی اراده قوی است، وقتی تصمیم‌ها جدّی است برای حرکت کردن، برای پیشرفت کردن، وقتی جوانها بصیرتِ لازم را دارند و دشمن را که در مقابل آنها است می‌شناسند، در شناخت دشمن اشتباه نمیکنند و تصمیم بر مقابله‌ی با دشمن را در خودشان ضعیف نمیکنند، دشمن نمیتواند حرکتی بکند، دشمن نمیتواند ضربه‌ای بزند، دشمن نمیتواند این حرکت عظیم را متوقّف کند.  امیدواریم که ان‌شاءالله شما جوانان عزیز در آینده‌هایی که کلیدهای این کشور در دست شماها خواهد بود، بتوانید این کشور را به اوج عزّت و اقتدار برسانید. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار، سرتیپ بهمن کارگر (رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدّس) گزارشی ارائه کرد. ۲) پیدایش، اتّفاق افتادن ۳) صحیفه ی امام، ج ۱۵، ص ۳۹۵
1,921
1396/12/17
بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39136
به مناسبت میلاد حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  برادران و خواهران عزیز! عیدتان مبارک؛ ان‌شاء‌الله که همواره در خدمت خاندان نبوّت و ولایت، و فریاد بلند حق‌طلبی در روزگار غلبه‌ی ظلمت و باطل بوده باشید؛ کمااینکه امروز بحمدالله این‌جور است. جوانهای مؤمن ما، عزیز ما، این مجموعه‌ی مدّاحان و ستایشگران اهل‌بیت عصمت و طهارت، حقّاً فریاد بلند حق در این جهان سرشار از ظلم و طغیانند.  درباره‌ی مقام والا و غیر قابل توصیف دختر پیامبر اعظم، زبان بنده و امثال بنده قاصر است؛ بشر نمیتواند توصیف کند مقامات معنوی و عظمت روحی انسانهای بزرگ الهی و آسمانی از جمله فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) را؛ از خود خدای متعال و از زبان خود بندگان بزرگ خدا و اولیای‌ الهی بایستی شنید و آموخت؛ تا حدودی که فهم ما رسا است و میتواند، [باید] حدس زد مقامات را. پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) درباره‌ی فاطمه‌‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) فرمود: سَیِّدَةِ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة؛(۲) البتّه روایات دیگری هم هست: سَیِّدَةِ نِساءِ ‌العالَمین؛ سَیِّدَةُ نِساءِ الدُّنیا؛(۳) اینها همه با سندهای متقن از طریق شیعه و سنّی نقل شده است؛ نه اینکه فقط شیعه نقل کرده باشد؛ لکن به نظر من از همه مهم‌تر همان «سَیِّدَةِ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة» است. ببینید خدای متعال در آیه‌ی قرآن -همین آیه‌ای که قاری محترم امروز تلاوت کردند- میفرماید: وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ ءامَنُوا امرَاَتَ فِرعَون؛(۴) [همسر فرعون] الگو برای همه‌ی مؤمنین، نه فقط برای زنها؛برای «لِلَّذینَ ءامَنُوا» [است]. یعنی خدای متعال برای همه‌ی مؤمنین دو زن را الگو قرار داده است: وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ ءامَنُوا امرَاَتَ فِرعَون، یکی زن فرعون -جناب آسیه- که درباره‌ی او چند جمله‌ای میفرماید؛ بعد میفرماید: وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمران؛(۵) یکی هم حضرت مریم. خب این دو، الگو هستند برای همه‌ی بشریّت؛ برای همه‌ی مؤمنین عالم؛ این دو نفر و همه‌ی زنهای برجسته و اولیای الهی از جنس مؤنّث، همه در بهشتند، جایشان بهشت است؛ آن‌وقت فاطمه‌ی زهرا «سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة»(۶) است، سرور همه‌ی اینها است. ماها نمیتوانیم بیشتر از این، آن مقامات را درک کنیم. البتّه شعرای عزیز ما، خوانندگان محترم و عزیزِ امروز، بیاناتی کردند و خیلی هم خوب، لکن همه‌ی اینها کمتر از آن حدّ عالیِ صدّیقه‌ی طاهره (سلام‌الله‌علیها) است؛ بیان پیغمبر و کلام پیغمبر و کلام خدا از همه‌ی اینها رساتر است.  وقت گذشته؛ من مطالبی اینجا یادداشت کرده‌ام که بگویم، لکن خب نزدیک ظهر است، من به اجمال عرض میکنم. روز ولادت صدّیقه‌ی طاهره (سلام‌الله‌علیها) روز زن است. زن در منطق اسلام و معرفت اسلامی یک الگویی دارد، یک چهارچوبی برای زن معیّن شده است؛ این چهارچوب، یک چهارچوب کامل است. یعنی زنِ اسلامی عبارت است از آن موجودی که دارای ایمان است، دارای عفاف است، متصدّی مهم‌ترین بخشِ تربیتِ انسان است، اثرگذارِ در اجتماع است، دارای رشد علمی و معنوی است، مدیر کانون بسیار مهمّ خانواده است، مایه‌ی آرامش جنس مرد است؛ همه‌ی اینها در کنار خصوصیّات زنانگی [است]، مثل لطافت، مثل رقّت قلب، مثل آمادگیِ دریافتِ انوارِ الهی؛ این الگوی زن مسلمان است؛ همین خصوصیّاتی ‌که پیغمبر اکرم در بیانات متعدّد به‌مناسبت تمجید از فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌‌علیها) یا خدیجه‌ی کبرا یا به نحو کلّی درباره‌ی زن بیان کرده؛ این الگوی اسلامی است.  در مقابلِ آن، یک الگوی انحرافی وجود دارد که در دوره‌های مختلفِ زمان متفاوت بوده؛ امروز آن الگوی انحرافی، الگوی زن غربی است. در این دوره‌ای که ما زندگی میکنیم، به‌جای همه‌ی خصوصیّات برجسته و ممتازی که در زن اسلامی مشاهده کردیم، خصوصیّت و امتیاز عمده‌ی زن غربی امروز این است که بتواند نظر مردان را جلب کند و در معرض التذاذ(۷) مردان قرار بگیرد. لذا شما می‌بینید شاخصه‌‌ی زن غربی، امروز عبارت است از برهنگی. در مجلس رسمی که مرد و زن شرکت میکنند، مرد باید کاملاً پوشیده باشد، زن بایستی هرچه ممکن است، به سمت عریانی پیش رفته باشد؛ [آن‌هم] در مجالس رسمی! حالا در محیط اجتماع که روشن است. این وضعیّت مربوط به این دوره‌های اخیر غرب -اروپا و آمریکا- است؛ در گذشته این‌جور نبوده. تا آنجایی که ما خبر داریم، و اطّلاع داریم، تا ۱۵۰ سال قبل یا ۱۲۰ سال قبل، البتّه حجاب به معنای اسلامی در آنجا نبود، امّا ولنگاری، برهنگی و بی‌بندوباری، مثل امروز در زن غربی وجود نداشت. اینکه این چه سیاستی است که جامعه‌ی غربی را به این سمت کشانده و هدفش چیست، جای بحثهای طولانی و مفصّل دارد؛ امّا الان واقعیّت این است: زن غربی مظهر مصرف، آرایش، جلوه‌گری در مقابل مردان و وسیله‌ی هیجان جنسیِ نوع مرد و جنس مرد است. بقیّه‌‌ی حرفهایی که میزنند، مثل قضیّه‌ی عدالت جنسیّتی و این حرفها، همه حرف است و ظاهر قضیّه است، باطن قضیّه آن است. شنیدید که تعداد قابل توجّهی از بانوان صاحب‌مقام غربی، در همین چند ماه قبل از این، یکی پس از دیگری اعلان کردند که در دوران جوانی، در جریان مسائل اداری‌ای که در آنجاها عضو بوده‌اند، با زور و با خشونت مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند؛ این را به زبان آوردند، گفتند. اینها زنهای معمولی نیستند؛ زنهای برجسته‌ی غربی‌اند. اسلام به‌وسیله‌ی حجاب در را بر روی آن مسیری که جنس زن را به این نقطه‌ی انحراف برساند بسته؛ اجازه نداده. حجاب اسلامی وسیله‌ی مصونیّت زن است؛ حجاب وسیله‌ی محدودیّت زن نیست.  امروز پرچمِ استقلالِ هویّتی و فرهنگیِ زنان در دست زنان ایرانی است؛ امروز بانوان ایرانی با حفظ حجاب، استقلال هویّتی خودشان و استقلال فرهنگی خودشان را دارند اعلام میکنند و به دنیا صادر میکنند؛ یعنی دنیا سخن جدیدی دارد می‌شنود. زن میتواند در میدانهای اجتماعی حضور فعّال داشته باشد، تأثیرگذاری اجتماعی عمیق داشته باشد. امروز زنان کشور ما در بخشهای مختلف چنین تأثیرگذاری‌ای دارند؛ درعین‌حال حجاب و عفاف و وجه تمایز میان زن و مرد، فاصله‌ی‌ میان زن و مرد، در معرض سوءاستفاده‌ی مردان قرار نگرفتن، خود را در حدّ وسیله‌ی التذاذ مردان بیگانه و زیاده‌طلب پایین نیاوردن و تحقیر نکردن، جزو خصوصیّات زن ایرانی و زن مسلمانِ امروز است. ما البتّه این الگو را داریم، این چهارچوب را داریم، در میان بانوان ما کسانی هستند در حدّ بسیار خوب، بعضی در حدّ اعلای این الگو دارند زندگی میکنند، بعضی هم در حدود متوسّطند؛ به‌هرحال، این الگو وجود دارد و مبنای کار زن ایرانی این است.  آن کسانی که کانون خانواده را تحقیر میکنند، خیانت میکنند؛ هم به ملّت، هم به زن [یعنی] به جامعه‌ی زنان. آن کسانی که وانمود میکنند عدالت جنسیّتی به این است که در همه‌ی میدانهایی که مردها وارد میشوند، زنها هم باید وارد بشوند، اینها خیانت میکنند به اعتماد زن و به حرمت و شخصیّت و هویّت زن. زن محترم است، هیچ‌کس هم نگفته که زن در میدانهای اجتماعی وارد نشود یا مسئولیّت نگیرد یا علم پیدا نکند؛ نه، امروز جزو بهترین دانشمندان ما، جزو بهترین نویسندگان ما، جزو بهترین شخصیّت‌های فرهنگی ما، زنان بی‌شماری هستند که امروز در جامعه‌ی ما حضور دارند؛ این هم هنر انقلاب است؛ این را بدانید، قبل از انقلاب چنین چیزی وجود نداشت! بسیار بسیار معدود بودند کسانی از زنان که توانسته باشند به رتبه‌های عالی علمی و فرهنگی و ادبی و مانند اینها برسند؛ امروز بسیار زیادند؛ این هنر انقلاب بود که این کار را کرد؛ این به‌خاطر همین است که الگوی زن مسلمان اصلاً این است؛ امّا درعین‌حال مدیر خانواده زن است، محورِ کانونِ خانواده زن است، مهم‌تر از همه‌ی مشاغل زن، مادری، همسری و ایجاد آرامش و سکینه است. وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُـنَ اِلَیها؛(۸) مایه‌ی سکونت و آرامش است؛ این خصوصیّت زن در اسلام است و در روزِ زن این چیزها را بایستی انسان توجّه کند. البتّه به بانوان محترم ایرانی و مسلمان و مؤمنِ به این مفاهیم اسلامی و قرآنی، توصیه میکنیم که اینها را حفظ کنند، روز‌به‌روز افزایش بدهند؛ از آفتهایی مثل اسراف، مثل چشم‌وهمچشمی‌های منفی -مثل رقابتهای منفی، مثل الگو گرفتن از زن منحرف غربی- پرهیز کنند؛ مراقب خودشان باشند. زن مسلمان، امروز در کشور ما سرافراز است. زن ایرانی این امتیاز را دارد که هویّت مستقلّ فرهنگی دارد و تحت تأثیر دیگران قرار نمیگیرد؛ این را باید در خودتان حفظ کنید.  خب این حالت، دشمن دارد. من به شما عرض بکنم، یک بخش بسیار عمده‌ی جنگ نرم و جنگ روانی دشمن در کشور ما ناظر به همین مسئله است. شما منادیان حقّید، این مسائل را باید در بیاناتتان، در اظهاراتتان، در شعرهایتان -البتّه امروز هم در بعضی از این بیانات و اشعاری که تلاوت شد و خوانده شد بود- منتشر کنید؛ این وظیفه‌ی بسیار مهمّ شما است، شما رسانه‌اید. یکی از مهم‌ترین رسانه‌ها، رسانه‌ی مدّاحان و خوانندگان مذهبی و دینی است که بحمدالله در کشور ما امروز هم گسترش پیدا کرده؛ این رسانه خیلی مهم است!  من یک مسئله‌ای را اینجا بگویم و از وقت استفاده کنم؛ حالا ان‌شاءالله هرچه بشود کوتاه‌تر. ببینید؛ دشمنان انقلاب اسلامی به‌طور دائم مشغول توطئه‌اند؛ و این مایه‌ی افتخار ما است. یعنی چهل سال است که به‌طور دائم علیه نظام اسلامی، علیه ایران اسلامی دارد توطئه انجام میگیرد؛ میلیاردها پول خرج میشود؛ شخصیّت‌های فکری، دُور هم می‌نشینند برای اینکه به این نظام ضربه بزنند، برای اینکه این [نظام] را ریشه‌کن کنند؛ و خب چهل سال است که روز‌به‌روز این شجره‌ی مبارکه، این شجره‌ی طیّبه، دارد رشد میکند؛ این مایه‌ی افتخار ما است. اگر علیه ما فعّالیّت نمیکردند، ما احساس نمیکردیم که تا این حد مورد لطف الهی قرار داریم. این‌همه دارد علیه جمهوری اسلامی کار میشود؛ علیه هیچ ملّتی، هیچ کشوری این اندازه توطئه وجود نداشته، درعین‌حال هیچ غلطی نتوانستند بکنند و جمهوری اسلامی در راه رشد و کمال خود پیش رفته؛ این [توطئه] هست، امروز هم این وجود دارد. در همین چند ماه قبل از این، به قول خودشان در اتاق فکر -یعنی گروه‌های فکری ویژه- دُور هم نشستند، بحث کردند، تلاش کردند، برای جمهوری اسلامی برنامه‌ریزی کردند، زمان هم معیّن کردند، دی‌ماه، بهمن‌ماه، اسفندماه -یعنی همین ایّامی که من و شما در آن هستیم- که در دی‌ماه این کار را میکنیم، در بهمن این کار را میکنیم، در اسفند هم این کار را میکنیم، تا آخر سال هم بساط جمهوری اسلامی را جمع میکنیم. خب، شتر در خواب بیند پنبه‌دانه! در دی‌ماه دیدید ملّت ایران چه‌جور جواب دادند؛ در بهمن‌ماه دیدید ملّت ایران چه‌جور جواب دادند! در اسفند‌ماه هم که الان هستیم، ملّت ایران آماده است؛ ملّت ایران هر متجاوزی، هر متعرّضی و هر غلط‌زیادی‌کنی را به جای خود می‌نشاند.  آن چیزی که من میخواهم عرض بکنم اینها نیست؛ اینها را بارها گفته‌ایم، همه هم میدانیم، همه هم میدانند، دشمنان ما هم میدانند که جمهوری اسلامی استحکامش متّکی به مردم است، متّکی به ایمانها است، متّکی به جوانان پُرشور و علاقه‌مند است، متّکی به آن خطّ و راه درستی است که امام بزرگوار ترسیم کرده؛ داریم حرکت میکنیم، دیگران هم هر کار میخواهند بکنند، بکنند؛ هر چه میخواهند بگویند، بگویند؛ غلطی هم نمیتوانند بکنند؛ اینکه مشخّص است. من میخواهم مسئله‌ی حجاب را ذکر کنم و اشاره کنم: پولهای زیادی خرج میکنند، فعّالیّت زیادی میکنند، صدها رسانه را -از انواع و اقسام رسانه‌ها- به کار میگیرند برای اینکه بتوانند روی این نقطه‌ی حسّاس، [یعنی] نقطه‌ی هویّت مستقلّ فرهنگیِ زنِ مسلمان، اثرگذاری کنند؛ دشمنان ما واقعاً خودشان را در خارج از کشور [برای این کار] میکشند؛ از طُرق مختلف؛ حالا چقدر پول خرج میشود برای اینکه بتوانند این تلویزیون‌ها و این رادیوها و این فضای مجازی و این سایت‌های اینترنتی را به کار بیندازند -مدام تبلیغ بکن، بگو، بگو، صد بار- که چه بشود؟ که نتیجه‌اش بالاخره این بشود که مثلاً فرض کنید چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند. این‌همه خرج، این‌همه زحمت، این‌همه فکر، پشت سر این کار است، دارند تلاش میکنند، [امّا] تلاششان عقیم است؛ نتیجه‌اش این است که چهار نفر -حالا چهار دختر در گوشه کناری- فریب بخورند یا انگیزه‌های گوناگونی پیدا کنند؛ بعضی‌شان هم ممکن است پول بگیرند -حالا من نمیدانم، نمیتوانم قطعاً بگویم- و این روسری را از سرشان بردارند یعنی مثلاً ما چه شدیم! نتیجه‌ی همه‌ی آن تلاش، خلاصه میشود در این نتیجه‌ی کوچکِ حقیر.  خب، تا اینجا مسئله‌ای نیست؛ [امّا] آنچه بنده را حسّاس میکند، این است که ناگهان شما می‌بینید از دهان یک گروهی از افرادی که جزو خواص محسوب میشوند، مسئله‌ی «حجاب اجباری» مطرح میشود؛ معنایش این است که یک عدّه‌ای نادانسته -حالا من میگویم نادانسته؛ ان‌شاءالله نادانسته است- همان خطّی را دنبال میکنند که دشمن با آن‌همه خرج نتوانسته است آن خط را در کشور به نتیجه برساند؛ همان خط را دارند دنبال میکنند؛ در بین اینها روزنامه‌نگار هست، در بین اینها روشنفکرنما هست، در بین اینها آخوند و معمّم هست. [میگویند] «امام که فرمودند باید زنها باحجاب باشند، همه‌ی زنها را نگفتند»! حرف بیخود! ما بودیم آن‌وقت، ما خبر داریم؛ چطور این‌جور است؟ امام در مقابل یک منکر واضحی که به‌وسیله‌ی پهلوی و دنباله‌های پهلوی در کشور به وجود آمده بود، مثل کوه ایستاد، گفت باید حجاب وجود داشته باشد. در مقابل همه‌ی منکرات، امام همین‌جور محکم ایستاد. همان وقت بحث تجارت مشروبات الکلی بود؛ ما در شورای انقلاب بودیم، جلسات مشترکی با دولت داشتیم، همان وقت کسانی بودند که معتقد بودند تجارت مشروبات الکلی برای کشور فایده دارد، ما از این فایده چطور صرف‌نظر کنیم؛ مایل بودند این تجارت ادامه پیدا بکند، از بیرون شراب بیاورند. امام قرص‌ومحکم ایستاد؛ در مقابل حرام الهی، امام بزرگوار می‌ایستاد و ایستاد؛ این حرام الهی بود. حالا آقا از آن طرف درآمده [میگوید] که «آقا! این گناه که مثلاً از غیبت بزرگ‌تر نیست؛ چرا شما در مقابل غیبت کسی را تعقیب نمیکنید، در مقابل این [کار] که مثلاً روسری را بردارد‌ یا بی‌حجاب باشد، تعقیب میکنید». ببینید چه [خطایی]؟ عدم تشخیص؛ آنچه انسان [از آن] رنج میبرد، این است که تشخیص نیست. ما که نگفتیم اگر کسی در خانه‌ی خودش در مقابل نامحرم روسری‌اش را برداشت، ما او را تعقیب میکنیم؛ [خیر] ما او را تعقیب نمیکنیم، در خانه‌ی خودش است، کار شخصی میکند.  آن کاری که در ملأ انجام میگیرد، در خیابان انجام میگیرد، یک کار عمومی است، یک کار اجتماعی است، یک تعلیم عمومی است؛ این [خطا]، برای حکومتی که به نام اسلام بر سرِ کار آمده است تکلیف ایجاد میکند. حرام کوچک و بزرگ ندارد؛ آنچه حرام شرعی است نبایستی به‌صورت آشکار در کشور انجام بگیرد. حالا یک نفر یک غلطی برای خودش میکند، [به] کنار، آن بین خودش و خدا است؛ امّا آنچه در مقابل چشم مردم است، در محیط جامعه است، حکومت اسلامی -مثل حکومت امیرالمؤمنین، مثل حکومت پیغمبر- وظیفه دارد در مقابل آن بایستد. این منطقی که میگوید «آقا شما اجازه بدهید مردم خودشان انتخاب بکنند»، خب در مورد شراب‌فروشی هم هست؛ شراب را هم آزاد کنیم در کشور، هر کسی خودش دلش میخواهد بخورد، هر کس نمیخواهد نخورد! این حرف شد؟ در مورد همه‌ی گناهان بزرگ اجتماعی، این حرف وجود دارد؛ این حرف شد؟ شارع مقدّس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده است که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود؛ حکومت اسلامی موظّف است در مقابل حرام بایستد، در مقابل گناه بایستد. امروز ما در داخل کشور، مفتخریم به حجاب زنانمان؛ زنان ما با چادر -که یک حجاب ایرانی است؛ چادر، حجاب ایرانی است- و با حجاب اسلامی، به بالاترین رتبه‌های علمی رسیده‌اند، به بالاترین رتبه‌های هنری و فرهنگی رسیده‌اند، جزو برجسته‌ترین‌ها شدند، در مسائل اجتماعی اثرگذاری کردند؛ در‌عین‌حال خانه‌داری‌شان را هم کردند، بچّه‌شان را هم تربیت کردند، شوهرداری هم کردند. این‌که ما بیاییم قوانین را همین‌طور دائم دُور بزنیم برای اینکه یک جوری میل غلط انحرافی فرهنگ غربی را در کشورمان ایجاد کنیم، خطای بزرگی است؛ یک عدّه‌ای این خطا را میکنند.  مسئله‌ی تکثیر نسل، تکثیر اولاد در جامعه مطرح شد، خب مسئولین هم همراهی کردند، موافقت کردند؛ من می‌شنوم در گوشه و کنار، بر خلاف آن عمل میکنند. این چیزی است که غربی‌ها میخواهند؛ غربی‌ها با افزایش عدد مسلمانها مخالفند، با افزایش عدد ملّتی که جوانهایش میتوانند در عرصه ظاهر بشوند و کشور را به اوج برسانند، معلوم است که مخالفند. ما نباید کار را جوری پیش ببریم که مقصود آنها عملی بشود؛ باید جوری حرکت بکنید که مقاصد اسلامی تأمین بشود، این وظیفه‌ی ما است، وظیفه‌ی مسئولین ما این است.  فرهنگ ما، فرهنگ الهی است؛ این فرهنگ، استقلال ما را تضمین و تأمین میکند، آزادی ما را هم تأمین میکند. آن کسانی که به نام آزادی، ولنگاری را در جامعه ترویج میکنند، آزاد نیستند، اینها اسیر دست‌بسته‌ی فرهنگ غربی‌اند؛ فرهنگ غربی است که دارد اینها را هدایت میکند؛ این چه آزادی‌ای است؟ آزادی این است که شما نیّت خودتان، ایمان خودتان، فکر خودتان، قرآن خودتان، الگوی اسلامی خودتان را داشته باشید و آن را دنبال بکنید؛ این، آزادی است، این، عظمت است، این، حریّت است؛ این باید تأمین بشود.  در زمینه‌ی آموزش و پرورش، این مسئله‌ی ۲۰۳۰ را گفتیم، یک عدّه‌ای دنبال کردند، خب کارهای خوبی هم انجام گرفت؛ حالا گوشه و کنار به من گزارش میرسد که یک کارهای خلافی دارد انجام میگیرد؛ باید جلویش گرفته بشود. مسئولین کشور موظّفند جلوی هرگونه تخلّف از آن چیزی که سیاست اسلامی کشور است، بگیرند؛ در زمینه‌ی آموزش و پرورش، در زمینه‌ی مسائل مربوط به زنان.  این عنوان عدالت جنسیّتی و مانند اینها هم حرف است؛ اینها حرفهایی است که دیگران گفته‌اند، غربی‌ها گفته‌اند، یک عدّه هم از روی دست آنها برمیدارند مینویسند، میشوند بلندگوی آنها. چه عدالتی؟ این عدالت است؟ الان بیشترین تجاوز جنسیِ با اِعمال زور، در غرب -در آمریکا و در اروپا- دارد انجام میگیرد؛ خیلی بیش از کشورهای دیگر؛ درحالی‌که آنجا به حسب ظاهر و به قول خودشان، آزادی زنان هم هست. بیشترین خشونت مردِ داخل خانه علیه زنِ داخل خانه، در آنجا دارد انجام میگیرد؛ طبق آمارهایی که وجود دارد. آن‌وقت در خود این آمارهایی که ذکر میکنند، میگویند بسیاری از زنهای آنها جرئت نمیکنند بیایند شکایت بکنند؛ این آمارها مربوط به جاهایی است که می‌آیند شکایت میکنند؛ که تازه این، همه‌ی آن [هم] نیست! آنجا است که مشکل دارند؛ مشکل زندگی دارند، مشکل فرهنگ دارند، مشکل مدیریّت جامعه [دارند]. چه عدالتی؟ عدالتی نیست! اسم عدالت جنسیّتی را می‌آورند، برای اینکه بتوانند مقاصدِ خودشان را اِعمال بکنند. در اسلام، عدالت جنسیّتی به این است که زن، محترم باشد، مورد تعرّض قرار نگیرد؛ مرد به‌خاطر قوای جسمانیِ قوی‌تر از زن و به‌خاطر قواره‌ی بزرگ‌تر از زن، به خودش حق ندهد که به زن زور بگوید و یا اِعمال خشونت بکند؛ عدالت این است.  قوانینی باید در کشور به وجود بیاید؛ البتّه در این قوانین هم [این موارد را] مراعات کنند. من شنیدم لایحه‌ای را دارند تنظیم میکنند برای همین مسائل خانواده و اِعمال خشونت علیه زنان؛ هم مسئولین دولتی، هم مسئولین مجلس، مراقب باشند که باز همان فرهنگ غربی را نخواهند اینجا پیاده کنند که مثلاً فرض کنید اگر در امر ازدواجِ دختر، پدر دخالت کرد، این خشونت است و خشونت را [اینچنین] معنا کنند؛ نه. اینکه «چه چیزی خشونت است و چه چیزی خشونت نیست» از غرب نبایستی تعلیم گرفته بشود؛ از منطق عقلانیِ خود ما، از فکر اسلامیِ خود ما بایستی فهمیده بشود و دانسته بشود. ما امروز با یک چنین دشمنی‌های خباثت‌آمیزی مواجهیم، بایستی مراقب باشیم.  من حالا اینجا در آخر عرایضم به شما جامعه‌ی مدّاحان عرض بکنم، همان‌طور که گفتم، کار شما مهم است، شما یک رسانه‌ی بسیار مهمّی هستید. وظیفه‌ی جامعه‌ی مدّاح، وظیفه‌ی سنگینی است. همه‌جا میرَوید، با همه‌ی مردم مواجهید، میدان و فرصت برای گفتن دارید و گوشهایی برای شنیدن حرفهای شما آماده است؛ این وظیفه‌ی شما را سنگین میکند. آنچه اینجا من یادداشت کرده‌ام که به شما عرض بکنم [این است]: اوّلاً معرفت و ایمانِ مخاطبانِ خودتان را ارتقاء بدهید. شعر را، بیان را جوری انتخاب کنید که معرفت مخاطب و ایمان مخاطب بالا برود؛ هم معرفتش -عقلانیّت دینی‌اش- هم ایمان قلبی‌اش. ارتقاء معرفت و ایمان.  روشنگری سیاسی؛ مسائلِ گوناگونِ سیاسیِ امروزِ ما احتیاج به روشنگری‌های واضح و قانع‌کننده دارد؛ اینها را حتماً بایستی فرا بگیرید، به مردم منتقل بکنید.  ترویج اخلاق و رفتار اسلامی؛ اخلاق اسلامی و رفتار اسلامی را در بین کتابهای اخلاق و از علمای اخلاق بگیرید و به مردم منتقل کنید، با استفاده‌ی از هنر که کار شما هنر است -شعر و آواز، هنر است- اخلاق را ترویج کنید، رفتار صحیح اسلامی را ترویج کنید، برادریِ بین مردم را ترویج کنید، محبّت و مهربانی را ترویج کنید، اتّحاد ملّی را ترویج کنید؛ اُنس با قرآن را، اُنس با نماز را، توجّه به خدا را، پرهیز از گناه را به مخاطبینِ خودتان یادآوری کنید؛ این تذکّرات خیلی ارزش دارد؛ هم برای مخاطبتان ارزش دارد، هم برای خودتان؛ برای خودمان هم ارزش دارد. وقتی ما نصیحت میکنیم کسی را، درواقع خودمان را هم نصیحت کرده‌ایم؛ برای خودمان هم ارزش دارد.  دشمنان مرتّباً امروز در زمینه‌های سیاسی شبهه‌آفرینی میکنند؛ راجع به اینکه ایران چرا در منطقه حضور دارد. حالا مدّعی کیست؟ آمریکا! که همه جا حضور فتنه‌گرانه و مفسدانه پیدا میکند؛ هر جا آمریکا هست، فساد هست؛ هر جا آمریکا هست، فتنه هست. دولت فتنه‌گر و فسادانگیز آمریکا، به ما میگوید شما چرا در منطقه حضور دارید! خب، ما [اگر] در منطقه حضور داریم باید از تو اجازه بگیریم؟ ما برای حضور در منطقه بایستی با دولتهای منطقه مذاکره کنیم، گفتگو کنیم؛ با شما چرا بیاییم گفتگو کنیم؟ هروقت خواستیم در آمریکا حضور پیدا کنیم، با شما باید گفتگو کنیم.(۹) همین‌طور کشورهای اروپایی؛ میگویند ما میخواهیم مذاکره کنیم با ایران دربا‌ره‌ی حضورش در منطقه! به شما چه مربوط است؟ شما چرا در منطقه هستید؟ اینجا منطقه‌ی ما است یا منطقه‌ی شما است؟ اگر منطقه‌ی ما است، شما اینجا چه‌کار میکنید؟ منطقه‌ی ما است، خودمان با مردم منطقه و با حکومتهای منطقه مذاکره میکنیم، صحبت میکنیم، قرار میگذاریم؛ الحمدلله قرار هم گذاشته‌ایم، الحمدلله موفّق هم شده‌ایم، الحمدلله پیش هم رفته‌ایم، ان‌شاءالله بعد هم پیش‌تر خواهیم رفت. مسائل سیاسی که عرض میکنم، فقط مسائل جناحی و داخلی و مانند اینها نیست؛ اینها [هم] مسائل سیاسی است؛ اینها را باید مردم بدانند.  امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال به شماها توفیق بدهد، کمک کند، بتوانید وظیفه‌ی مهمّ این روزها را انجام بدهید. والسّلام علیکم و رحمةالله و‌ برکاته   ۱) در ابتدای این دیدار، جمعی از مدّاحان با قرائت اشعار، به ذکر فضایل و محامد حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) پرداختند. ۲) کامل‌الزّیارات، ص ۳۱۰ ۳) مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۳۵۸ ۴) سوره‌ی تحریم، بخشی از آیه‌ی ۱۱؛ «و براى کسانى که ایمان آورده‌اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده ...‌» ۵) سوره‌ی تحریم، بخشی از آیه‌ی ۱۲ ۶) امالی صدوق،ص ۱۲۵ ۷) لذّت، لذّت بردن ۸) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۸۹ ۹) خنده‌ی حضّار
1,922
1396/12/15
بیانات پس از کاشت نهال در هفته منابع طبیعی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39125
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم روز درخت‌کاری و مراسم درخت‌کاری در سراسر کشور، روز مبارک و مراسم مبارکی است؛ چون گیاه و درخت، مایه‌ی برکت در زندگی انسان است. مبارک هم یعنی همین، یعنی چیزی که در آن برکت وجود دارد. گیاهان مایه‌ی برکتند؛ هم تولید هوا میکنند، هم حفظ آب میکنند، هم خودشان محصول به افراد بشر میدهند، هم فضا را زیبا و تماشایی میکنند؛ یعنی از همه جهت، گیاه برای انسان دارای فایده و مفید است. بنابراین به مسئله‌ی گیاهان و درخت‌کاری و مراتع و جنگلها و همه‌‌ی چیزهایی که به مسائل درختان و رویشهای سبز ارتباط پیدا میکند، همه باید اهمّیّت بدهند.  یکی از کارهایی که مسئولین حتماً باید به آن توجّه کنند، عبارت است از اینکه مانع از از بین رفتنِ درختانِ موجودِ در شهرها بشوند. در شهر تهران باغستانهایی وجود دارد، خانه‌های بزرگ یا باغهایی در داخل شهر هست که صاحبان آنها یا دیگران، چشم به آنها دوخته‌اند که آنها را از بین ببرند؛ درخت را از بین ببرند برای اینکه از زمین به یک نحوی استفاده کنند؛ باید بشدّت مراقبت بشود و جلوِ این کار -که ضربه‌ی به زندگی شهری و آسایش شهری است- گرفته‌ بشود. یکی از کارهای مهمّ لازم در زمینه‌ی کاشت درخت و فضای سبز، مسئله‌ی آبخیزداری است. اگر چنانچه آبخیزداری را دستگاه‌های مربوط جدّی بگیرند و اهمّیّت بدهند -چه آنچه مربوط به وزارت کشاورزی است، چه آنچه مربوط به وزارت نیرو است- هم جلوِ سیلابهای بی‌مورد گرفته میشود، هم جلوِ ریزگردها گرفته میشود و هم بقیّه‌ی فواید گیاهان و درخت بر آن مترتّب میشود. در این آبخیزداری هم اگر بتوانند درختان میوه‌دار را در مراکز آبخیزداری غرس کنند، شاید منافعش بیشتر باشد؛ البتّه تشخیص این [امر] با متخصّصین است که آنها بایستی نظر بدهند. ان‌شاءالله که همه‌ی مردمی که امروز و این روزها درخت میکارند، مشمول لطف و برکت و رضایت الهی باشند. والسّلام‌علیکم‌و‌رحمةالله
1,923
1396/12/10
بیانات در دیدار وزیر اوقاف و جمعی از علمای سوریه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39080
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله و صحبه. المطهّرین و علیٰ متابعیهم الی یوم الدّین.  اوّلاً خوشامد عرض میکنم به همه‌ی حضّار محترم، به وزیر محترم اوقاف، و به علمای محترم و به همه‌ی حضّار عزیز، و تشکّر میکنم از بیانات بسیار مفید و بلیغ وزیر محترم؛ همچنین تشکّر میکنم از این جماعت انشادکنندگان،[۱] هم از تلاوت قرآن‌شان، هم انشاد‌شان؛ هم محتوا خوب بود، هم قالب زیبا بود، و خوب عمل کردند.  ما در کنار سوریه هستیم؛ سوریه امروز در خطّ مقدّم قرار گرفته؛ وظیفه‌ی ما است که از ایستادگی سوریه حمایت کنیم. جناب آقای بشّار اسد رئیس‌جمهور محترم سوریه در چهره‌ی یک مبارز و مقاوم بزرگ ظاهر شد؛ تردید در او به وجود نیامد و ثابت ایستاد؛ این برای یک ملّت خیلی مهم است. این ملّتهای مسلمانی که شما می‌بینید در حال ذلّت زندگی میکنند، این ملّتها ذلیل نیستند، رهبرانشان ذلیلند. اگر یک ملّتی رهبرانی داشت که آنها احساس عزّت کردند به اسلام و به هویّت خودشان، آن ملّت عزیز خواهد شد و دشمن با یک چنین ملّتی کاری نمیتواند بکند.  ما وارد چهل‌سالگی انقلاب شدیم؛ از روز اوّل، همه‌ی قدرتهای درجه‌ی یک دنیا علیه ما دست به هم دادند و اقدام کردند؛ هم آمریکا، هم شوروی، هم ناتو، هم ارتجاع عرب و منطقه، همه دست به یکی کردند؛ [امّا] ما از بین نرفتیم و رشد کردیم. این معنایش چیست؟ اوّلین معنای این حرف این است که آنچه قدرتهای بزرگ میخواهند، لزوماً شدنی نیست؛ یعنی همه تصمیم گرفتند که ما از بین برویم و ما از بین نرفتیم. پس پیدا است که آنچه آمریکا بخواهد، آنچه اروپا بخواهد، آنچه قدرتهای اتمی دنیا بخواهند، این‌جور نیست که این حتماً تحقّق پیدا کند. خب این فهم ، این ادراک این معرفت، به ملّتها امید میدهد و قدرت میدهد. خب پس اگر چنانچه ما، شما و بقیّه‌ی عناصر اهل مقاومت در منطقه، تصمیممان قاطع باشد، دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند. این یک مطلب.  مطلب دیگر این است که اسلام به ما وعده داده است که پیروزی متعلّق است به مؤمنِ مجاهد؛ اگر ایمان نباشد، نصرت به‌طور کامل به دست نمی‌آید؛ اگر ایمان باشد امّا مجاهدت و تلاش نباشد، نتیجه به دست نمی‌آید. وظیفه‌ی ما این است که از اسلام و از حرکت اسلامی حمایت کنیم و دفاع کنیم؛ یکی از مقدّماتش این است که این اختلافات فرقه‌ای و طائفی را بگذاریم کنار. خب اگر بخواهیم این اختلافات را کنار بگذاریم، کسانی هستند که مخالف با این هستند و نمیخواهند بگذارند؛ یک کسانی را از ما تحریک میکنند، یک کسانی را از برادران ما تحریک میکنند، و اینها وادار میشوند به اینکه برخلافِ حرکتِ وحدت حرف بزنند، اقدام کنند و کار کنند. اینهایی که این نقش را ایفا میکنند اگر وابسته‌ی به سیاستهای جهانی و استکباری نباشند، یعنی اگر برخاسته‌ی از این سیاسات نباشند، باید بهشان بی‌اعتنائی کرد، باید اعتنائی نکنیم به اینها؛ امّا اگر چنانچه مثل سعودی‌ها و مثل بعضی‌های دیگر، این اختلاف‌افکنی ناشی باشد از سیاستهای استکباری، باید با اینها مقابله کرد، باید محکم با اینها مواجه شد. آن شیعه‌ای که لندن از او حمایت بکند، آن شیعه را ما قبول نداریم. آن سنّی‌ای که آمریکا و اسرائیل از او حمایت بکنند، آن سنّی را ما مسلمان نمیدانیم؛ یعنی او را اصلاً مسلمان نمیدانیم. اسلام آن است که با کفر و با ظلم و با استکبار مخالف است؛ ما مشترکاتمان اینها است؛ مشترکات ما توحید است، مشترکات ما کعبه است، مشترکات ما وجود مقدّس پیغمبر است، مشترکات ما محبّت به اهل‌بیت است و خیلی از مشترکات دیگر. واجباتمان همه از مشترکات است؛ اینکه در نماز بنده قنوت بخوانم، شما نخوانی، این چیزی نیست که اختلاف ایجاد بکند. اصل قضیّه این است که به خدای واحدِ اَحَد معتقد باشیم و به نبوّت معتقد باشیم و به نصرت الهی معتقد باشیم و به قیامت واقعاً معتقد باشیم؛ اینها اصل قضیّه است.  امیدوارم که ان‌شاءالله آن روزی را که شماها در قدس نماز جماعت میخوانید، ببینید و ببینیم ان‌شاءالله؛ ما معتقدیم که این ‌روز خواهد آمد. ممکن است شخص این حقیر یا امثال ما نباشند، امّا این روز خواهد آمد و دیر هم نخواهد شد. چند سال پیش، این همان دولتِ صهیونیستیِ همسایه‌ی شما گفت که ایران را ما تا مثلاً ۲۵ سال دیگر، چنین میکنیم، چنان میکنیم؛ من گفتم که شما ۲۵ سال دیگر را درک نخواهید کرد که بخواهید آن‌وقت شما آن کار را انجام بدهید! ان‌شاءالله این روز پیش می‌آید.
1,924
1396/12/03
دعا در پایان شب آخر مراسم روضه ایّام فاطمیّه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39027
[۱]. خدایا قلوب ما را از محبّت به خودت، و خشیتت، و ایمان و تصدیق خودت، و هراس از خودت، و اشتیاق به خودت آکنده ساز؛ اى بزرگ و بزرگوار. خدایا ملاقاتت را برای ما دوست‌داشتنی قرار ده؛ و برای ما در ملاقاتت بهترین رحمت و برکت را قرار ده؛ و ما را به صالحین ملحق کن؛ و ما را به همراهی گناهکاران مینداز؛ و ما را به بندگان صالحِ گذشته ملحق کن؛ و ما را از شایستگان آینده قرار ده؛ و ما را بر راه صالحین نگاه دار؛ و ما را بر [مخالفت] نفسمان یاری کن آن‌گونه که صالحان را بر [مخالفت] نفسشان یاری کردی؛ و ما را به ورطه‌ی بدی‌هایی که از آنها خلاصمان کردى برمگردان؛ اى پروردگار جهانیان. خدایا ما را بر آنچه رضایت و نصرت تو در آن است یاری کن و به آن سو هدایتمان فرما؛ و ما را به کارى که فردا از آن مورد سؤالمان قرار میدهى بگمار.
1,925
1396/11/29
بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38975
به‌مناسبت سالروز قیام بیست‌ونهم بهمن ۱۳۵۶ مردم تبریز (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین و لعنةالله علی اعدائهم اجمعین.  خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز و خواهران عزیز؛ یکی از برجسته‌ترین روزها و مراسمی که این حسینیّه به خود میبیند، روزی است که شما عزیزان از آذربایجان، از تبریز تشریف می‌آورید اینجا؛ روز بیست‌ونهم بهمن هر سال. آذربایجان برجسته است، مردم آن برجسته‌اند، حوادث آن برجسته است، راه و روش مردم عزیز تبریز و آذربایجان همیشه ایجاد ابتکار و راه‌های نو و حوادث شگفت‌انگیز است. رحمت خدا بر شما، لطف خدا پایدار برای شما.  یک جمله به‌مناسبت تقارن این ایّام با ایّام شهادت فاطمه‌ی زهرا، صدّیقه‌ی کبرا (سلام‌الله‌علیها) عرض کنیم؛ البتّه مراسمی که اجرا کردند، مراسم خیلی خوب و مؤثّر و مفیدی بود.(۲) من فقط یک جمله عرض میکنم و آن اینکه در فضیلت حضرت صدّیقه‌ی کبرا (سلام‌الله‌علیها) همه‌ی مسلمین متّفقند، شیعه و سنّی ندارد. در کتب اهل سنّت و شیعه این حدیث آمده است: فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ اَهلِ‌ الجَنَّة؛(۳) این بالاتر از «سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمین»(۴) است؛ [یعنی] سرور زنان بهشت. در بهشت چه کسانی‌ هستند؟ برترین زنان، برجسته‌ترین زنان، مؤمن‌ترین زنان، مجاهدترین زنان، زنان شهید، آنهایی که خدای متعال در قرآن از آنها با عظمت یاد کرده است، همه‌ی اینها در بهشت جمعند؛ آن‌وقت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) «سَیِّدَةُ نِسَاءِ اَهلِ‌ الجَنَّة» [است]؛ خیلی مقام والا و بالایی است. درس شجاعت، درس فداکاری، درس زهد در دنیا، درس معرفت‌آموزی و معرفت را انتقال دادن به اذهان مخاطبین و دیگران، در مقام معلّم دانشور بشر قرار گرفتن، درسهای فاطمه‌ی زهرا (سلام‌‌الله‌علیها) است به همه‌ی بشر. امیدواریم همه‌ی شماها، همه‌ی مردم عزیز آذربایجان و همه‌ی ملّت ایران و همه‌ی مسلمین از برکات این بانوی دو عالم بهره‌مند بشوند.  عظمت روز بیست‌و‌نهم بهمن حقیقتاً با این تعبیرات کوتاهی که ما میکنیم، رسانده نمیشود؛ بیست‌ونهم بهمن خیلی باعظمت است. اگرچه جریان مبارزات در سال ۵۶، از قم شروع شد و بعد از تبریز هم در جاهایی اتّفاق افتاد امّا من به‌جرئت عرض میکنم که اگر حادثه‌ی بیست‌ونهم بهمن تبریز در سال ۵۶ نمیبود، به احتمال زیاد حادثه‌ی نوزدهم دی قم فراموش میشد و بعد هم آن حوادث دیگرِ سلسله‌وار به وجود نمی‌آمد؛ یعنی مسیر تاریخ کشور عوض میشد. تبریزی‌ها با قضایای بیست‌ونهم بهمن، با قیام خود، با فهم درست خود، با اقدام به‌جا و به‌موقع خود، توانستند این حرکت عظیمی را که به بیست‌ودوّم بهمن ۵۷ منتهی شد به وجود بیاورند؛ عظمت این داستان این‌چنین است.  من یک اشاره‌ای هم بکنم به راه‌پیمایی بیست‌ودوّم بهمن امسال؛ واقعاً بیست‌ودوّم بهمن، هم در تبریز، هم در شهرهای دیگر، هم در تهران -در سرتاسر کشور- امسال یک بیست‌ودوّم بهمنِ متفاوتی بود. بعد از ۳۹ سال، در ورود به ۴۰ سالگی پیروزی انقلاب، این حرکت عظیم مردمی، شبیه معجزه است. در هیچ جای دنیا هم چنین چیزی وجود ندارد؛ اینکه بعد از این‌همه سال -قریب چهار دهه- برای روز پیروزی انقلاب، نه دستگاه‌های دولتی، [بلکه] خود مردم وارد میدان بشوند، خیابانها را پُر کنند، خودشان شعار بدهند، حضور خودشان را نشان بدهند و از انقلابشان دفاع کنند، این در هیچ انقلابی از این انقلابهایی که ما می‌شناسیم و در این دو سه قرن اخیر اتّفاق افتاده است، وجود نداشته؛ در گذشته‌ها هم که به‌طریق‌اولیٰ وجود نداشته؛ الان هم در هیچ جای دنیا چنین چیزی نیست؛ این مخصوص ایران است، این مخصوص شما است. و امسال قضایای گوناگون دشمنی‌ها و اقدامات دشمنان از خارج، از داخل، از آمریکا، از بعضی از همسایگان ناخلفِ بدعهد ما، موجب شد که مردم انگیزه‌ی بیشتری پیدا کردند، وارد میدان شدند و امسال بیست‌ودوّم بهمن متفاوتی را به وجود آوردند. همه‌ی اینها برای ما درس است.  این جمله‌ای که شما در اینجا آوردید [و خواندید] که «انقلابین پاک عَلَمی قیرخ ایل اولوب مَأمَنی‌میز»(۵) یک واقعیّت است؛ چهل سال است که مأمن مردم، پرچم برجسته و بلندِ انقلاب است. این حرفِ زبان شما، حرفِ دل ملّت ایران است؛ درست گفتید. و این در حالی است که مردم از برخی از مسائل جاری کشور، انتقاد هم دارند، نه اینکه انتقاد ندارند؛ ما کاملاً در جریان انتقادهای مردم، گله‌های مردم، شِکوه‌های مردم هستیم؛ به ما هم میگویند؛ به دیگران هم میگویند، به ما منتقل میشود؛ امّا وقتی پای انقلاب و پای نظام در میان است، مردم این‌جور وارد میدان میشوند و حرکت میکنند. یک آگاهی انقلابی، یک کمال سیاسی، در ملّت ایران به توفیق الهی به وجود آمده است که میتوانند تفکیک کنند بین نظام انقلابیِ «امّت و امامت» و بین تشکیلات دیوان‌سالاری؛ [بااینکه] در یک جا انتقاد دارند، امّا از اصل نظامی که به وسیله‌ی انقلاب به وجود آمده است، با همه‌ی وجود دفاع کنند. اینکه میگوییم انتقاد داشته باشند، نه‌فقط انتقاد از دولت یا قوّه‌ی قضائیّه یا مجلس؛ نه، ممکن است کسی از شخص این حقیر هم انتقاد داشته باشد. این انتقاد هیچ منافاتی ندارد با ایستادگی پای نظام اسلامی، نظام انقلابی، نظام «امّت و امامت»؛ نظامی که با انقلاب این ملّت و با فداکاری این ملّت به وجود آمده است و صدها هزار شهید در راه این نظام در طول این چهل سال به قربانگاه رفته‌اند.  در این مناسبت که با شما عزیزان که از راه دور تشریف آورده‌اید روبه‌رو هستیم، من چند مطلب را تا حدّی که وقت اجازه بدهد با شما درمیان میگذارم. شما عزیزانی هستید که کسی مثل بنده از بُن دندان به شماها قهراً ارادت و محبّت و اخلاص دارد؛ یعنی این صفائی که در شما هست، این غیرتی که در شما هست، این حرکت آشکار انقلابی‌ای که در شما وجود دارد و احساس میشود و نه‌فقط در زبان، [بلکه] انسان در عمل آن را میبیند، هرکسی را مجذوب میکند. بنده هم از اوّلین باری که بعد از انقلاب به تبریز آمدم یا به آذربایجان آمدم و برگشتم -که سفرهای متعدّدی بوده است- به‌معنای واقعی کلمه این را احساس کردم، همان وقت خدمت امام هم آمدم و گفتم -زمان ریاست‌جمهوری آمدم تبریز، بعد خدمت امام آمدم گفتم- تبریز از جنس دیگری است. مردم تبریز یک حقیقتِ انقلابیِ پرشور و پرتوان و توفنده‌ی دیگری را نشان میدهند به انسان؛ بااینکه همه‌ی ملّت ایران آن روزها همان شور انقلابی را داشتند، امّا تبریز چیز دیگری بود. ما امروز با شما عزیزان تبریزی و آذربایجانی، از شهرهای مختلف آذربایجان، در اینجا روبه‌رو هستیم، [لذا] چند مطلب را عرض میکنم. البتّه مخاطب ملّت ایرانند؛ همه مخاطبند.  یک مطلب راجع به انقلاب و کارکرد اصلی انقلاب است، یک مطلب راجع به آسیب‌شناسی انقلاب است، یک مطلب -اگر وقت پیدا بشود- بیان اولویّتها و ترجیحهایی است که در این مقطع، انقلاب به ما املا میکند و دیکته میکند که باید آنها را رعایت کنیم، یک مطلب [هم] راجع به آینده‌ی انقلاب است. اینها حرفهای مهمّی است، حرفهای لازمی است، طرح آن هم در جمع شما عزیزان -که به‌معنای واقعی کلمه انقلابی و هوادار انقلاب هستید- به نظر میرسد مناسب‌ترین محلّ طرح است؛ یعنی واقعاً اینجا بهترین کار همین‌ است که این‌چنین مطالبی با افرادی مثل شما مطرح بشود.  راجع ‌به مسئله‌ی انقلاب و کارکرد انقلاب؛ انقلاب خیلی حرکت بزرگی بود و اعتقاد من این است که ما بعد از گذشت قریب چهل سال از پیروزی انقلاب، هنوز ابعاد این انقلاب و عظمت این انقلاب را درست درک نکرده‌ایم. بعدها آن‌ وقتی که بنشینند و هندسه‌ی انقلاب را از دور نگاه کنند، بیشتر معلوم میشود که این انقلاب چه بود و چه کرد و چه شد. کارکرد انقلاب خیلی فراوان است؛ خدماتی که انقلاب به ایران کرده است، خدمات بسیار زیادی است و یک فهرست طولانی‌ای در این زمینه وجود دارد -حالا دشمنها میخواهند انکار کنند ولی خب اینها حقایق روشنی است- لکن مهم‌ترین کار اصولی‌ای که انقلاب کرده است، تبدیل نظام طاغوت‌سالار به نظام مردم‌سالار است؛ این مهم‌ترین کاری است که انقلاب کرده است؛ آن هم با الهام از تعالیم اسلامی، نه با مکتبهای این نظریه‌پرداز و آن نظریه‌پرداز و نقصها و معارضاتی که در حرفهایشان هست؛ نه، با الهام از اسلام، با الهام از قرآن. اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوت؛(۶) نظام الهی در مقابل نظام طاغوتی است و جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، نظام الهی را معنا کرد به نظام مردم‌سالاری دینی؛ جمهوری اسلامی یعنی این؛ تبدیل کرد نظام طاغوتی را به نظام مردم‌سالار؛ این مهم‌ترین کار است.  مردم‌سالاری یعنی مردمْ اصلند؛ اصلْ مردمند؛ نه فقط در تعیین حاکم؛ چون تا میگوییم مردم‌سالاری، ذهن همه میرود به صندوقهای رأی -که خب درست هم هست، تعیین رئیس‌جمهور، تعیین خبرگان رهبری و در واقع تعیین رهبر، تعیین دستگاه‌های مختلف، همه درواقع به وسیله‌ی مردم انجام میگیرد- این تعیین‌کننده است، این درست است امّا فقط این نیست؛ آنچه مهم است، این است که مردم‌سالاری یعنی مردم را در همه‌ی امور زندگی، صاحب رأی و صاحب تدبیر و صاحب تصمیم قرار دادن؛ درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی که قبل از انقلاب در این کشور در طول قرنهای متمادی بود. قرنهای متمادی این کشور از خودرأیی طواغیت و سلاطین رنج میبرد، مردم هیچ‌کاره بودند؛ طاغوت و طواغیت دُوروبَرِ طاغوتِ اصلی، تصمیم‌گیر بودند؛ یعنی استبداد مطلق؛ مردم وسیله‌ای بودند برای اینکه او بتواند تحکّم بکند -بالاخره کسی که میخواهد تحکّم کند، باید به کسی تحکّم کند؛ او مردمند- مردم را نگه میداشتند برای اینکه به آنها تحکّم کنند. از اواسط دوران قاجار یک بیماری دیگری هم اضافه شد و آن، سلطه‌ی خارجی و نفوذ خارجی و استعمار خارجی بود. قبلها این دیگر نبود؛ فرض کنید که زمان صفویّه یا زمان نادرشاه و دیگران، استبداد بود امّا نفوذ بیگانه نبود؛ امّا از اواسط دوران قاجار -از اواخر دوران ناصرالدّین شاه به این طرف- سلطه‌ی خارجی هم وارد شد؛ یعنی به‌طور دقیق از [سال] ۱۸۰۰ میلادی، نفوذ انگلیس‌ها در ایران شروع شد. نماینده‌ی دولت هند -که دولت انگلیسی بود- وارد کشور شد و من در بعضی از گفته‌ها اشاره کرده‌ام و مفصّلاً چیزهایی در این زمینه گفته‌ام، نمیخواهم وارد آن بشوم. نفوذ خارجی همراه شد با استبداد، سلطه‌ی خارجی اضافه شد بر سلطه‌ی طاغوت، کار به جایی رسید که سلسله‌ی قاجار که خودشان هم تحت تأثیر انگلیس‌ها بودند، به وسیله‌ی انگلیس‌ها برداشته شدند، یک سلسله‌ی جدیدی به‌ وجود آمد. رضاخان را انگلیس‌ها آوردند، بعد به دلیلی او را بردند و پسرش را آوردند، بعد هم که آمریکایی‌ها در اواسط کار وارد شدند و همه‌کاره‌ی این کشور شدند؛ هزاران مستشار آمریکایی [آمدند]. مردم‌سالاری نقطه‌ی مقابل این است؛ یعنی اجازه نمیدهد استبداد باشد، اجازه نمیدهد که سلطه‌ی خارجی باشد؛ این مردم‌سالاری است.  همانطور که عرض کردیم این مردم‌سالاری فقط در اداره‌ی سیاسی کشور نیست، در خدمات شهر و روستا است؛ در زنده کردن روحیّه‌ی کارهای بزرگ در کشور است -که شما نمونه‌ی آن را، مصداق واقعی آن را در تشکیل سپاه پاسداران، در تشکیل جهاد سازندگی، در تشکیل بسیج مشاهده میکنید؛ ناگهان در کشور یک حقیقتی مثل جهاد سازندگی به ‌وجود می‌آید و آن‌همه کارهای بزرگ را در طول چند سال انجام میدهد؛ [همین‌طور] سپاه پاسداران یا بسیج؛ این، ناشی از حضور مردم است- در پرورش و بُروز استعدادهای مردمی، [یعنی] ظرفیّتهای انسانی کشور. حالا شما جوانها که آن زمان را ندیدید، قدیمی‌ترها [میدانند]، از فیلیپین و از هند و مانند اینها برای ما دکتر می‌آمد. در روستاها و راه‌های دور نه، گاهی در شهرهای خیلی نزدیک، برای ما مثلاً از فیلیپین پزشک می‌آمد. یک کشوری که از لحاظ نیروی انسانی در این حد ناتوان بود، آن‌چنان بُروز پیدا میکند که مثلاً فرض کنید در همین زمینه‌ی سلامت، میشود قطب جذّاب سلامت در منطقه که برای علاج بیماری‌های دشوار از اطراف منطقه‌ امروز به کشور ما مراجعه میکنند و در بیمارستان‌های ما به دست پزشکان ما معالجه میشوند. استعدادهای بشری بُروز میکند؛ ناگهان می‌بینید در زمینه‌های فلان دانش کمیاب تازه‌پدید در دنیا، کشور میشود رتبه‌ی چهارم و پنجم دنیا در بین دویست‌و‌خرده‌ای کشور؛ این همان مردم‌سالاری است. اثر مردم‌سالاری زنده کردن استعدادها هم هست؛ وقتی مردم وارد میدان شدند، به مردم اعتماد شد، به مردم اعتنا شد، این‌جوری میشود. حسّ اعتماد به نفس ملّی در مردم زنده میشود؛ آن‌وقت در میدانهای علمی پیشرفت میکنند، در میدانهای صنعتی پیشرفت میکنند، در دانشهای نوپدید پیشرفت میکنند، در تأثیرگذاری سیاسی در منطقه پیشرفت میکنند؛ اینها همه ناشی از حضور مردم و تأثیرگذاری مردم بر حوادث کشور است؛ کشور و ملّت عظمت پیدا میکند.  امروز شما ببینید، مثلاً فلان کشوری که وابسته‌ی به آمریکا است، روزی ده میلیون بشکه هم نفت میفروشد، پول زیادی هم در خزانه‌اش وجود دارد، امّا کشورش فقیر است، کشورش عقب‌مانده است، از ملّت آن کشور اصلاً هیچ نامی و یادی نیست؛ در آن کشور آنچه برجسته است، چند نفر طواغیتند که در رأسند و از ملّت آن کشور در هیچ جای دنیا اثری و خبری نیست که این ملّت فلان کار را کردند یا فلان حرکت را کردند؛ امّا وقتی مردم‌سالاری دینی هست -مثل جمهوری اسلامی، مثل کشور عزیز ما- در نگاه عمومیِ [دنیا] به کشور ایران، مردم برجسته‌اند؛ لذا دشمنی دشمنان هم با مردم است. الان آمریکایی‌ها که با ما دشمنند، با شخص این حقیر یا با چند نفر دولتمرد دشمن نیستند، [بلکه] با ملّت دشمنند، چون ملّت در اینجا همه‌کاره است؛ همه‌ی چیزهایی که آنها را خشمگین میکند و به غیظ و غضب وادار میکند، کارهای ملّت است، عظمت ملّت است. اهمّیّت ملّت در مردم‌سالاری بالا میرود، یعنی ملّت شخصیّت پیدا میکند، وجهه‌ی عمومی و دنیایی پیدا میکند، عزّت و حرمت پیدا میکند؛ اینها هیچ‌کدام در دوران طاغوت نبود، اینها در دوران جمهوری اسلامی به برکت انقلاب به وجود آمد.  خب، نتیجه‌ی مردم‌سالاری، پیشرفت کشور است؛ پیشرفتها هم واقعاً خارق‌العاده است. ما دهه‌ی چهارم انقلاب را دهه‌ی پیشرفت و عدالت نامگذاری کردیم و پیشرفت به معنای واقعی کلمه در کشور اتّفاق افتاده است؛ عدالت را نمیگویم؛ درمورد عدالت ما عقب‌مانده هستیم؛ در این تردیدی نیست؛ خودمان اعتراف میکنیم، اقرار میکنیم. در دهه‌ی پیشرفت و عدالت بایستی هم در پیشرفت موفّق میشدیم، هم در عدالت؛ در پیشرفت به معنای واقعی کلمه موفّق شدیم، واقعاً پیشرفت کردیم و در همه‌ی زمینه‌ها پیشرفت اتّفاق افتاده است؛ [امّا] در زمینه‌ی عدالت، باید تلاش کنیم، باید کار کنیم، باید از خدای متعال و از مردم عزیز عذرخواهی کنیم. درمورد عدالت مشکل داریم و ان‌شاءالله با همّت مردان و زنان کارآمد و مؤمن، در این ناحیه هم پیشرفت خواهیم کرد امّا در زمینه‌ی پیشرفت مادّی انصافاً کارهای بسیار زیاد و بسیار مهمّی انجام گرفته.  پیشرفت این نیست که خارجی‌ها بیایند پول یک کشوری را ببرند و برایشان برج درست کنند؛ اینها پیشرفت نیست. بعضی نگاه میکنند به بعضی از این کشورهای دوروبر ما که ثروتشان نفت است، و می‌بینند بله، آنجا فرودگاهِ فلان‌جور یا برج فلان‌جور دارد! نه، این پیشرفت نیست؛ اینکه خارجی‌ها بیایند پول یک کشوری را بگیرند، مردم آن کشور را تحقیر کنند و برایشان برج بسازند، این پیشرفت نیست، این عقب‌رفت است، این خسارت است. امروز بلندترین برج منطقه در بی‌عُرضه‌ترین کشور منطقه است! اینکه پیشرفت نشد! پیشرفت این است که یک کشور، یک ملّت، با توان خود، با اراده‌ی خود، با تصمیم خود، با دانش خود، با ظرفیّت خود، خودش را به صفوف مقدّم برساند؛ این پیشرفت است و این در کشور ما بحمدالله اتّفاق افتاده است. ما امروز قطب پزشکی و درمان هستیم، رتبه‌ی علمی بالایی در دنیا داریم، صاحب رأی در مسائل منطقه هستیم، در زمینه‌ی هسته‌ای دانش بالایی پیدا کرده‌ایم، در زمینه‌ی نانو دانش بالایی پیدا کرده‌ایم، در زمینه‌ی زیست‌فنّاوری دانش‌ بالایی پیدا کرده‌ایم، در زمینه‌ی دانشهای مربوط به فضای مجازی رتبه‌ی بالایی پیدا کرده‌ایم، اینها پیشرفت است. بسیاری از جوانهای ما از شدّت استعداد، واقعاً منتظر یک اشاره‌اند که اوج بگیرند. یک‌خرده ما مدیران در این زمینه کوتاهی داریم؛ وَالّا اگر یک‌خرده بیشتر همراهی کنیم با جوانها، واقعاً پرواز میکنند در زمینه‌های علمی و فنّی و خدماتی و کارهای گوناگون؛ همچنان‌که در زمینه‌های معنوی پرواز میکنند. ما در زمینه‌ی امنیّت، در زمینه‌ی دفاع، در زمینه‌ی کشاورزی، در زمینه‌ی سلامت، در زمینه‌ی علم، در زمینه‌ی راه‌های مواصلاتی و امثال اینها، خیلی پیشرفت کرده‌ایم و پیشرفتمان الحمدلله خوب است؛ دهه‌ی پیشرفت و عدالت، پیشرفت خوب بود. اینها ناشی از انقلاب است. البتّه چون تبلیغات ما ضعیف است، مردم کشورهای دیگر ممکن است اینها را ندانند؛ [امّا] دشمنها خیلی از اینها را میدانند. این را هم عرض بکنم: ما در خیلی چیزها قوی هستیم، [امّا] در تبلیغات ضعیفیم؛ در تبلیغات، در بیان آنچه اتّفاق افتاده، کم‌کار و ضعیف و کم‌ابتکاریم؛ در این زمینه باید پیشرفت کنیم. لکن آن کسانی که دشمنان ما هستند و همه‌ی مسائل ما را رصد میکنند، آنها می‌بینند پیشرفتهای کشور را، میدانند که کشور چقدر حرکت کرده است، چقدر جلو رفته است.  بنابراین، انقلاب کار بزرگی در کشور انجام داد: کشور را از حالت فلاکت خارج کرد، ملّت را از حالت توسری‌خوری و ذلّت و سرافکندگی خلاص کرد؛ ملّت ما امروز سربلند است و این مهم‌ترین دستاورد برای یک کشور و برای یک ملّت است. [البتّه] از این قبیل زیاد است؛ یک فهرست طولانی وجود دارد، [امّا] همین‌طور که عرض کردم، تبلیغات ما ضعیف است. من توصیه میکنم مسئولین نه با زبان مبالغه، نه‌فقط با گزارش زبانی، [بلکه] به‌صورت عملی، به‌صورت هنری، گزارشهای صحیح درباره‌ی انواع و اقسام پیشرفتهای کشور را مطرح کنند، تا هم بعضی افرادی که تشکیک میکنند و غافلند، خودشان متوجّه بشوند -بعضی هم البتّه غافل نیستند؛ تعمّداً خدشه میکنند- هم مردمِ جاهای دیگر بفهمند که انقلاب چه به وجود آورده است. این راجع به مسئله‌ی انقلاب.  راجع به آسیب‌شناسی انقلاب هم چون وقت دیگر کم است و به ظهر نزدیکیم، من یک جمله‌ی کوتاه عرض میکنم. یکی از مهم‌ترین آفتهای همه‌ی انقلابها ارتجاع است. ارتجاع یعنی چه؟ یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقّف بشوند، بعد برگردند؛ این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت. همه‌ی انقلابهای بزرگ تاریخ که ما آنها را می‌شناسیم -مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسیه و انقلابهایی که در کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و جاهای دیگر اتّفاق افتاد- تقریباً بدون استثنا در سالهای اوّل عمر خودشان به این بلیّه دچار شدند؛ اینکه چهل سال بگذرد و شعارهای انقلاب دست نخورد، تکان نخورد، در هیچ‌کدام از این انقلابها وجود ندارد؛ ما توانستیم این شعارها را حفظ کنیم. امّا خطرناک است؛ من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمت اشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقه‌ی ضعیف، دل‌سپرده‌ی طبقات مرفّه و زیاده‌خواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای تکیه‌ی به مردم به خارجی‌ها تکیه کردیم، امیدمان را به بیگانه‌ها بستیم، این حرکت در سمت ارتجاع است؛ این نباید اتّفاق بیفتد. نخبگان جامعه باید حواسشان باشد، مدیران جامعه باید حواسشان باشد. مدیران کشور باید بشدّت مراقبت کنند، مردم هم نگاه کنند، با حسّاسیّت دنبال کنند رفتار ماها را، رفتار مدیران را؛ با حسّاسیّت. ارتجاع چیز خطرناکی است. ارتجاع وقتی اتّفاق می‌افتد، معنایش این است که همان آدمهای انقلابیِ سابق سرِ کارند امّا خط را عوض کرده‌اند، راه را عوض کرده‌اند؛ کأنّه انقلاب شده بود برای اینکه آنها بروند و ما بیاییم سرِ کار! برای این [کار] که انقلاب نشد؛ انقلاب یعنی دگرگونی، انقلاب یعنی تغییر مسیر، انقلاب یعنی یک هدفهای والائی را در نظر گرفتن و به سوی آنها حرکت کردن؛ اگر از این هدفها فراموش کردیم، دیگر انقلاب نیست.  بعضی خیال میکنند انقلاب فقط سال ۵۷ بود و تمام شد؛ این خطا است. انقلاب در سال ۵۷ شروع شد، نه اینکه تمام شد؛ آغاز تغییر، آغاز حرکت اصلاحی در جامعه در سال ۵۷ اتّفاق افتاد، در بیست‌ودوّم بهمن اتّفاق افتاد و آنجا شروع شد؛ بتدریج این حرکت باید عمیق‌تر، وسیع‌تر، گسترده‌تر، خردمندانه‌تر ادامه پیدا کند، نه اینکه متوقّف بشود. این‌جور نباشد که اگر گفتیم فلانی انقلابی است، از او برداشت منفی بشود؛ یا [اگر گفتیم] فلانی انقلابی است یعنی آدم غیر متفکّری است، مثلاً آدم سر به هوایی است؛ نخیر، این‌جوری نیست. بله، نظام اداره‌ی کشور محترم است، قانون اساسی محترم است، باید همه‌ی اصول قانون اساسی رعایت بشود؛ انقلاب در این قالب ریخته شده است، [لذا] این قالب بایستی محترم نگه داشته شود؛ این لازم است.  این هم که ما خیال کنیم انقلاب بدون نظام معنی میدهد، یک خطای دیگری است که از آن طرف، بعضی تصوّر میکنند انسان باید به همه چیز، به همه‌ی حوادث، به همه‌ی بخشهای نظام اسلامی زبان اعتراض و انتقاد و مانند اینها پیدا کند به اسم انقلاب؛ نه، این [صحیح] نیست. انقلاب یعنی نظام انقلابی؛ این نظام اسلامی، همین نظام امّت و امامت، نظام مردم‌سالاری دینی باید باشد با هدفهای انقلاب، با حرکت انقلابی، با جهتگیری انقلاب؛ این باید اتّفاق بیفتد. خب خوشبختانه ما [افراد] انقلابی کم نداریم و در بین آحاد مردم، انقلاب بحمدالله سکّه‌ی رایج است؛ در بین مدیران هم کم نیستند کسانی که به معنای واقعی کلمه طرف‌دار انقلابند. این حسّاسیّت‌ها نباید از بین برود.  بنده در یکی از سفرها در زمان ریاست جمهوری، رفتم در یکی از کشورهای آفریقایی. چند سالی -مثلاً هفت هشت ده سال- از پیروزی انقلاب در آن کشور گذشته بود؛ این مردِ رئیس دولت، یک سیاه‌پوستی بود که رهبر انقلاب و فرمانده‌ انقلاب و حالا هم رئیس دولت بود. من دیدم این رئیس کشور که میزبان ما بود، رفتارش در همان کشور خودش مثل رفتار آن ژنرال پرتغالی‌ای است که قبل از انقلابِ اینها بر این کشور حکومت میکرده؛ رفتار، همان رفتار است. ظاهراً این کشور، سابقه‌ی استعمار اسپانیا یا پرتغال را داشت؛ طبعاً یک سیاستمدار نظامی پرتغالی بر این کشور سالها حکومت میکرده، حالا این آقایی که رئیس انقلاب است رفتارش مثل رفتار او است! خب این چه انقلابی است؟ نگاهش به مردم، نگاهش به دوروبری‌ها، برخوردش با مخاطبین [همان‌جور بود]. جمهوری اسلامی از این حالت دور است؛ بحمدالله تاکنون دور بوده، بعد از این هم دور خواهد بود. اشرافیگریِ مسئولان، امتیازطلبیِ مسئولان، بی‌مبالاتیِ به بیت‌المال، بی‌اعتنائیِ به طبقه‌ی مستضعف، اینها حرکتهای ضدّ انقلابی است. همه‌ی تشکیلات نظام بایستی با نگاه به اهداف انقلاب حرکت بکند.  خب، یک مسئله‌ی مهمّی که امروز مطرح است، مسئله‌ی اقتصاد است؛ من اینجا این را هم عرض بکنم. همه‌ی مسئولین و مطّلعین و آگاهان و آحاد مردم شاید معتقدند که امروز یکی از مسائل اصلی کشور مسئله‌ی اقتصاد کشور است. خب برای اصلاح اقتصاد کشور چه‌کار باید کرد؟ یک راه تکیه‌ی به مردم است؛ [یعنی] اقتصاد مقاومتی. این را ما اعلام کردیم، همه‌ی مسئولین کشور هم تصدیق کردند، یعنی هیچ‌کس مخالفت نکرد؛ حالا البتّه گاهی نقّ و نوقّی از گوشه و کنار شنیده میشود، امّا آن‌وقتی که سیاست اقتصاد مقاومتی اعلام شد، همه‌ی مسئولین کشور تصدیق کردند که راه همین است و بس. معنای اقتصاد مقاومتی، محصور شدن و زندانی شدن در داخل کشور نیست؛ نیایند بگویند که «ما میخواهیم با دنیا ارتباط داشته باشیم»! خب، در اقتصاد مقاومتی ارتباط با دنیا وجود دارد؛ منتها گفته میشود که اعتماد بایستی به مردم باشد؛ اقتصاد درون‌زا و برون‌گرا. جوشش حرکت اقتصادی از درون کشور است؛ استعدادهای مردم، امکانهای مردم، سرمایه‌های مردم. تدبیری اندیشه بشود که این سرمایه‌ها، این استعدادها، این ظرفیّتها به کار و تولید در داخل و ثروت‌سازی و ایجاد ثروت در داخل بینجامد؛ این تدبیر میخواهد. نگاهمان به خارج نباشد. البتّه اگر بخواهیم اقتصاد داخلی رونق پیدا کند باید صادراتِ خوب داشته باشیم، وارداتِ به‌مورد داشته باشیم، ارتباطات اقتصادی داشته باشیم؛ در این تردیدی نیست. سرمایه‌گذاری خارجی‌ها در داخل باشد؛ بنده مخالف نیستم با اینکه خارجی‌ها بیایند سرمایه‌گذاری کنند، منتها تدبیر کار و سررشته‌ی کار باید دست مدیران داخلی باشد، اینها بایستی تصمیم بگیرند، اینها باید اراده کنند؛ کار سپرده نشود دست بیگانه‌ها. اگر کار دست بیگانه‌ها سپرده شد، سررشته‌ی کار از دست مدیران کشور خارج خواهد شد. حوادث عبرت‌انگیزی در این زمینه اتّفاق افتاده است.  در همین تهران، رئیس یکی از کشورهای معروف منطقه -که دیگر نمیخواهم اسم بیاورم؛ یکی از کشورهای بالنّسبه پیشرفته‌ی آسیا که واقعاً پیشرفتهای اقتصادی خیلی خوبی داشت و رشد بالای اقتصادی داشت- حدود دوازده سال، سیزده سال قبل از این، اینجا آمد و با بنده ملاقات کرد؛ آن‌وقتی بود که آن زلزله‌ی اقتصادی بزرگ در کشورهای شرق آسیا به وجود آمده بود؛ این [فرد] رئیس یکی از همان کشورها بود. آمد پهلوی من؛ وارد اتاق که شد، جزو اوّلین کلماتش این بود که گفت «ما در یک شب گدا شدیم». اقتصاد وقتی وابسته‌ی به سرمایه و اراده‌ی یک سرمایه‌دار یهودی و غربی و آمریکایی است، این‌جوری میشود. یک کشورِ سرِپای با نشاطِ اقتصادی و دارای رشد اقتصادی بالا، رئیسش به من میگوید که ما در یک شب گدا شدیم! اتّکاء به خارج این است. ما خودمان اتّکاء به خارجی‌ها را در قضیّه‌ی برجام مشاهده کردیم؛ در قضیّه‌ی مذاکرات هسته‌ای اعتماد کردیم به اینها و از اعتمادمان سودی نبردیم. خوشبختانه من میبینم مسئولان کشور برخوردهای خوبی دارند و من واقعاً باید تشکّر کنم از وزیر خارجه‌مان؛ برخوردش با خباثت آمریکایی‌ها و با یکی به نعلْ یکی به میخ زدنِ اروپایی‌ها، برخوردِ بسیار خوب و قاطعی بوده است؛ بعضی‌اش پخش شده و بعضی‌اش هم پخش نشده است که ما اطّلاع داریم؛ برخورد خیلی قوی و خوبی کردند. بله، راه همین است؛ باید برخورد کنند؛ عزّت ملّی را باید نشان بدهند در ارتباطات خارجی. تکیه‌ی به بیگانه خطرناک است؛ تکیه‌ی به بیگانه موجب میشود که بیگانه با انواع طُرق بر سرنوشت کشور بتدریج مسلّط بشود؛ تکیه نباید کرد به بیگانه. از بیگانه بهره باید برد، استفاده باید کرد، [ولی] تکیه‌ی به او نباید کرد، اعتماد به او نباید کرد. این از جمله‌ی مسائل بسیار مهمّی است که حقیقتاً بایستی همه‌ی مسئولین کشور به آن توجّه داشته باشند.  خب، حالا ما در آستانه‌ی چهل‌سالگی پیروزی انقلابیم. چهل سال زمان زیادی نیست؛ در تاریخ یک ملّت، چهل سال چیز زیادی نیست، چیز کمی است. در این چهل سال، ملّت ما زحمت زیادی کشیدند؛ واقعاً بر روی سنگلاخ حرکت کردند؛ ما از سال اوّل -تقریباً از روز اوّل- تحریم بودیم و این تحریمها به شکلهای مختلف ادامه پیدا کرده است و زیاد شده است. همه‌ی آنچه اتّفاق افتاده است -همه‌ی این پیشرفتها- در حال تحریم اتّفاق افتاده است، یعنی ما تحریم بودیم و این پیشرفتها را انجام دادیم؛ این نشان‌دهنده‌ی توانایی انقلاب و توانایی ملّت ایران است.  ما اولویّتهایی داریم: باید مدیریّت جهادی را بر دیوان‌سالاری‌های فرسوده ترجیح بدهیم؛ این یکی از اولویّتهای ما است؛ اصرار بر مدیریّت جهادی. مسئولین کشور در قوّه‌ی مجریّه، در قوّه‌‌‌ی قضائیّه، در بخشهای مختلف، مدیریّت جهادی را دنبال بکنند. مدیریّت جهادی به معنای بی‌انضباطی نیست؛ پُرکاری، با تدبیر حرکت کردن، شب‌وروز نشناختن و دنبال کار را گرفتن، این معنای مدیریّت جهادی است.  در حوزه‌ی سیاست داخلی باید متن مردم را بر اقلّیّتهای حزبی و مجموعه‌های جناحی و مانند اینها ترجیح بدهیم؛ متن مردم مقدّمند بر همه.  در باب خدمات بایستی مستضعفان را، مناطق مظلوم را، مناطق دورافتاده را، ترجیح بدهیم بر مرفّهین. خوشبختانه در طول این سالها خیلی از مناطقی که هرگز گذر آبادانی به آنجاها نمی‌افتاد، مورد توجّه قرار گرفته است؛ هم دستگاه‌های مسئول، هم حتّی دستگاه‌هایی که مستقیماً مسئول نیستند. سپاه پاسداران -فرض کنید در سیستان و بلوچستان- کارهای بزرگِ خدماتی انجام میدهد؛ بااینکه کارِ سپاه پاسداران کار خدماتی نیست امّا خدمات ارائه‌شده‌ی به مردم به وسیله‌ی سپاه در فلان منطقه‌ی محروم واقعاً چشمگیر است. این کارها هست و باید دنبال بشود؛ باید همه‌ی دستگاه‌های کشور، این اولویّت را رعایت کنند.  در سیاستهای دفاعی کشور، همه‌ی شیوه‌ها و همه‌ی ابزارهایی که مورد نیاز امروز و فردای کشور است بایستی دنبال بشود و نوسازی بشود. ما یک لحظه نباید تردید بکنیم در اینکه کشور برای دفاع از خود باید به طرف هرچه احتیاج دارد حرکت کند، ولو همه‌ی دنیا مخالفش باشند. آن کسانی که خودشان با ابزارهای اتمی و هسته‌ایِ مهلکِ بشر، دائم بشر را دارند تهدید میکنند، حالا نشسته‌اند به موشکهای جمهوری اسلامی چسبیده‌اند که «چرا شما موشک میسازید»! خب به شما چه؟ وسیله‌ی دفاعی ما است، امکان دفاع کشور است، این ملّت باید از خودش بتواند دفاع کند. میگویند شما وسیله‌ی دفاعی نداشته باشید تا ما هرچه خواستیم به شما زور بگوییم، بگوییم! [البتّه] خود ما یک چیزهایی را حرام میدانیم و دنبال آنها نمیرویم -مثل وسایل هسته‌ای و کشتار جمعی؛ ما دنبال آنها نمیرویم- امّا در آنچه برای ما مورد نیاز است، تأمّل نمیکنیم، تردید نمیکنیم.  در سیاست خارجی، ترجیح شرق بر غرب، ترجیح همسایه بر دور، ترجیح ملّتها و کشورهایی که با ما وجه مشترکی دارند بر دیگران، یکی از اولویّتهای امروز ما است.  در اقتصاد، مسئله‌ی اشتغال بالاترین مسئله است، مسئله‌ی تولید بالاترین مسئله است. بنده امسال اعلام کردم «تولید و اشتغال»؛ در این زمینه باید تلاش بشود، باید کار بشود؛ همه‌ی مسئولین کشور در این زمینه باید تلاش کنند. امسال البتّه کارهایی انجام گرفته است، آمارهایی هم داده‌اند، لکن آن چیزی که مورد نظر است، تلاش بیشتری لازم دارد. ما باید کاری کنیم که آمار اشتغال در کشور بالا برود، تولید داخلی در کشور بالا برود؛ علاج اقتصاد در کشور این است.  من میخواهم [مطلبی هم] عرض بکنم برای آینده‌ی کشور؛ بدانید، اوّلاً جوانها باید خودشان را آماده بکنند؛ از لحاظ علمی، از لحاظ اعتقادی، از لحاظ انگیزه‌های انقلابی، جوانها باید همیشه آماده باشند. جوانها موتور پیشرفت انقلابند؛ از اوّل هم همین‌جور بوده است، تا امروز هم همین‌جور است. خوشبختانه ما امروز جوانِ دارای عزم و همّت و بصیرت، از اوّل انقلاب بیشتر داریم. نه اینکه به‌قدر اوّل انقلاب؛ نخیر، بصیرت جوانهای امروز، عمق معرفت جوانهای امروز، از بسیاری از جوانهای اوّل انقلاب بیشتر است و ما در این زمینه هیچ کمبودی نداریم؛ این بحمدالله هست. جوانها خودشان را باید آماده کنند؛ این نوجوان‌هایی که به سمت جوانی میروند باید خودشان را آماده کنند؛ تفکّرات انقلابی، انگیزه‌های انقلابی، بصیرت انقلابی، اقدام انقلابی، جزو سرفصل‌هایی است که جوانهای ما باید به یاد داشته باشند.  این را هم همه بدانند که جمهوری اسلامی قوی است؛ جمهوری اسلامی خیلی قوی است. دلیل قوّت جمهوری اسلامی این است که چهل سال است همه‌ی دولتهای مستکبرِ خبیثِ دنیا میخواهند جمهوری اسلامی را نابود کنند و از بین ببرند و هیچ غلطی نتوانسته‌اند بکنند؛ دلیل اقتدار جمهوری اسلامی همین بقای جمهوری اسلامی در این چهار دهه است؛ با این فضای نامساعد، با این وضعیّت نامساعد، با این دشمنی‌های بزرگ؛ جمهوری اسلامی زنده است. بنابراین، این نشان‌دهنده‌ی این است که این نهال، امروز به درخت تناوری تبدیل شده است که نمیتوانند آن را از جای خودش تکان بدهند؛ این بنا، بنای بسیار رفیع و مستحکمی است و قوی‌تر هم خواهیم شد. این را شما بدانید! جمهوری اسلامی قوی‌تر خواهد شد. تهدیدها را میدانیم، حرفها را می‌شنویم، حرفهایی که علنی میگویند به گوش ما میرسد، حرفهایی هم که گاهی اوقات مخفی در محافلشان میگویند بعضی اوقات به گوش ما میرسد، میدانیم علیه ما چه توطئه میکنند امّا با همه‌ی اینها، من همان حرف امام را تکرار میکنم که «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند».(۷) خیلی از دیدار شما عزیزان خوشحال شدیم و به همه‌ی مردم عزیزمان در تبریز «منّن ده سلام یتیرین».(۸) والسّلام علیکم و‌ رحمةالله و برکاته   ۱) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدمحمّدعلی آل‌هاشم (نماینده‌ی ولیّ فقیه در استان آذربایجان شرقی و امام جمعه‌ی تبریز) مطالبی بیان کرد. ۲) اشاره به مدّاحی و شعرخوانی دسته‌جمعی حاضران، قبل از شروع بیانات. ۳) امالی صدوق، ص ۱۲۵ ۴) کافی، ج ۱، ص ۴۵٩ ۵) عَلَم پاک انقلاب، چهل سال است که مأمن ما است. ۶) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۷۶؛ «کسانى که ایمان آورده‌اند، در راه خدا کارزار میکنند و کسانى که کافر شده‌اند، در راه طاغوت میجنگند ...» ۷) صحیفه‌ی امام، ج ۱۰، ص ۵۱۵ ۸) سلام من را برسانید.
1,926
1396/11/19
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38872
به مناسبت روز نیروی هوایی؛ در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله) (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز، جوانان عزیز، فرزندان بسیار عزیز نظام جمهوری اسلامی که در یکی از حسّاس‌ترین و مهم‌ترین جایگاه‌های اقتدار کشور و اقتدار نظام جمهوری اسلامی مشغول خدمت هستید، مشغول کار هستید؛ ان‌شاءالله که همه‌تان موفّق باشید، مؤیّد باشید، مشمول لطف الهی باشید و فردای همه‌ی شما از امروزتان بمراتب بهتر باشد. تشکّر هم میکنم از نطق خیلی خوب و جامع فرمانده‌ی محترم و همچنین از سرود این جوانان عزیز که هم شعر خوبی داشت، هم اجرای خیلی خوبی داشت؛ ان‌شاءالله که همه‌‌ی شما موفّق و مؤیّد باشید.  بنده از این فرصت استفاده میکنم و چند جمله را به شما عزیزان عرض میکنم. خب نوزدهم بهمن روز مهمّی است برای کشور و افتخار مهمّی است برای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران؛ این درست! لذا هر سال هم این روز را، هم ما، هم شما تجلیل میکنیم و یاد آن را گرامی میداریم و می‌نشینیم درباره‌ی آن بحث میکنیم. نکته‌ی مهم این است که نوزدهم بهمن فقط یک خاطره‌ی شیرین و افتخاربرانگیز نیست؛ [البتّه] این هست، امّا فراتر از این، نوزدهم بهمن افزایش ذخیره‌ی انقلاب و سرمایه‌ی انقلاب است. همه‌ی ایّام‌الله همین‌جور هستند؛ بیست‌ودوّم بهمن هم همین‌جور است. هرکدام از این ایام‌الله، از این روزهای به‌یادماندنی، روزهایی که در آن جلوه‌ای از عظمت و انسانیّت و فداکاری درخشیده است، وقتی که در هر سال تکرار میشود و به آن توجّه میشود، ذخیره‌ای بر ذخایر انقلاب افزوده میشود، استحکام بیشتری به پایه‌های انقلاب داده میشود؛ بنابراین نوزدهم بهمن از این قبیل است.  انقلاب یک موجود زنده است؛ این را به شما عرض بکنم. حالا ان‌شاءالله در این زمینه بنده صحبتهایی دارم که عرض خواهم کرد؛ [البتّه] نه امروز، ان‌شاءالله در آینده‌ی نزدیکی و به مناسبتی خواهم گفت. انقلاب یک موجود زنده است؛ اینهایی که خیال میکنند انقلاب یک جرقّه بود، زد و تمام شد، از شناخت حقیقت انقلاب خیلی دورند. نخیر، انقلاب یک حقیقت زنده است، یک موجود زنده است که تولّد دارد، رشد دارد، قِوام دارد و عمر طولانی دارد در صورتی؛ و بیماری دارد، مرگ دارد، نابودی دارد، در صورت دیگری؛ انقلاب این‌جور است؛ مثل هر موجود زنده‌ی دیگری. انقلاب چون موجود زنده است، پس افزایش دارد، رشد دارد، قوام‌یافتگی و کمال‌یافتگی برای آن وجود دارد. ببینید، قرآن کریم میفرماید: وَمَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطئَه فَئازَرَه فَاستَغلَظَ فَاستَویّْ عَلیّْ سوقِه؛(۲) یعنی مَثَل اصحاب پیغمبر، جامعه‌ی اسلامی -یعنی همان انقلابیّون- مثل یک گیاهی است که از زمین سر میزند، خودش را نشان میدهد، بعد بتدریج رشد میکند، بتدریج ساقه‌ی آن محکم میشود، بتدریج قد میکشد، بتدریج تبدیل میشود به یک موجودِ مستقرِّ بابرکتِ شگفت‌انگیز؛ شگفت‌انگیزی‌اش از کجا است؟ دنباله‌ی آیه میفرماید که «یُعجِبُ الزُّرّاع»؛ برای خود آن‌کسی که این گیاه را بر زمین نشانده، شگفت‌آور است، لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار؛ دشمن را هم به خشم می‌آورد؛ انقلاب این[طور] است؛ روزبه‌روز میتواند رشد و تکامل پیدا بکند.  خب شما جوانهایی که اکثر افراد جلسه را تشکیل میدهید و عزیزان من هستید و بچّه‌های من محسوب میشوید، اکثر شماها آن روزها را ندیده‌اید؛ حالا روزهای قبل از انقلاب که هیچ، امّا روزهای اوّل انقلاب را هم ندیده‌اید؛ پرشور بود، پرحماسه بود، امّا امروز قوام انقلاب و استحکام انقلاب از آن روز بیشتر است. انقلابیّونی که ایمانِ به انقلاب، دل آنها را انباشته است، امروز مستقرتر، ایستاده‌تر، آگاه‌تر، بصیرترند در پیمودن راه خود و در در نظر گرفتن پایان کار خود و آن هدفی که دنبالش هستند؛ امروز این‌جور است؛ انقلاب پیش رفته، انقلاب تکامل پیدا کرده؛ لذاست که بنده بارها گفته‌ام، تغییر و تحوّل جزوِ ذاتِ زندگیِ انسان است، پس جزو ذات انقلاب هم هست؛ منتها چه‌جور تغییر و تحوّلی؟ تغییر و تحوّلی که اصول و مبانی در آن به‌طور مستحکم ثابت میماند. اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَ‌ـلًا کَلِمَةً طَیِّـبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماّْءِ؛(۳) اصل ثابت است، ریشه محکم است، پایه‌ها همان پایه‌های اصلی و مستحکم [است]؛ نتایج، ثمرات، حواشی، روز‌به‌روز نوشَونده و جلوه‌گر در عالم حیات، در محیط زندگی انسانها و جامعه، و تقدیم‌کننده و اهداکننده‌ی میوه‌های نو و میوه‌های جدید؛ این خصوصیّت انقلاب است، انقلاب ما این خصوصیّت را داشته.  اگر تاریخ انقلابهای دنیا را نگاه کنید -حالا در این قرنهای انقلاب، آن قبلها و قرون قدیم را، نه خیلی اطّلاع داریم، نه حالا به آنها کار داریم؛ امّا از این دو سه قرن اخیری که انقلابها در دنیا شروع شده، مثلاً فرض کنید استقلال آمریکا از دست انگلیس‌ها یا انقلاب کبیر فرانسه یا انقلاب اکتبر شوروی و امثال اینها، تا انقلابهای کوچک کوچکی که در کشورها [بوده]؛ بنده آشنای دقیق هستم با همه‌ی این انقلابها- خواهید دید هیچ‌کدام، این خصوصیّات را که در انقلاب ما هست، نداشتند و ندارند که اصول، پایدار و ثابت بماند و میوه‌های نوبه‌نو از این درخت برومند و ریشه‌دار ظهور کند و بُروز کند و در اختیار مردم و جامعه قرار بگیرد. ۳۹ سال از انقلاب میگذرد و داریم وارد چهلمین سال میشویم؛ این خیلی حادثه‌ی مهمّی است. این مربوط به مسئله‌ی انقلاب.  البتّه دشمن با همین نکته مخالف است؛ دشمن یعنی چه کسی؟ یعنی آن ‌که از انقلاب آسیب دیده؛ آنهایی که اینجا یک حکومت دست‌نشانده‌ی مطیعی در این منطقه‌ی بسیار حسّاس داشتند که مطیع آنها بود و همه چیزش در اختیار آنها بود؛ هم سیاستش،‌ هم اقتصادش،‌ هم درآمدش. آنها این را از دست دادند و متضرّر شدند؛ حالا در رأس آنها آمریکا است و نیز بعضی از کشورهای دیگر اروپایی مثل انگلیس و غیره؛ اینها دشمنند. هدف‌ دشمن این است که از این استمرار و استقامت جلوگیری کند؛ انواع و اقسام تلاشها را هم دارند میکنند برای همین [هدف].‌ از هر وسیله‌ای هم که بتوانند استفاده میکنند: از متفکّرنماها -بعضی‌ها هستند متفکّرنما‌یند، می‌نشینند به‌اصطلاح فکر ارائه میدهند که با پایه‌های انقلاب مخالفند؛ شما گاهی ممکن است مقالات اینها و نوشته‌های اینها را در بعضی از مطبوعات یا رسانه‌های الکترونیکی و مانند اینها ببینید؛ از اینها استفاده میکنند، پول میدهند، [میگویند] «بنشینید علیه انقلاب و علیه پایه‌های انقلاب فکر تولید کنید»- تا نظریه‌پردازهای قلّابی که تئوریسین درست میکنند، تئوریسین‌های قلّابی، تا روزنامه‌نگار و قلم‌به‌دست‌ها و قلم‌به‌مزدها، تا امکانات فضای مجازی، تا دلقکها و تا هر چه بتوانند و از هرکه بتوانند استفاده میکنند برای اینکه گستره‌ی مخاطبین خودشان را افزایش بدهند. همه‌ی این‌کارها دارد انجام میگیرد، همه‌ی اینها الان [هست؛] نه حالا، از اوّل انقلاب -[یعنی] از همان ۳۹ سال پیش- همه‌ی این‌کارها انجام گرفته، منتها روزبه‌روز شدیدتر شده؛ ابزارهایی امروز هست که آن روزها نبود، همه‌ی این ابزارها را به کار میگیرند. شنیدید در فتنه‌ی [سال] ۸۸، یکی از این شبکه‌های فعّال اینترنتی بنا بود تعمیرات سالیانه بکند، گفتند «نکن؛ تعمیراتت را به تأخیر بینداز که خدمت بدهی به ما» برای اینکه خدماتش به [سازمان] سیا در آمریکا و دستگاه‌های سیاسی آمریکا متوقّف نشود؛ از همه‌ی اینها استفاده میکنند.  خب همه‌ی این تلاشها را میکنند، [امّا] ناگهان یک بیست‌ودوّم بهمن پیش می‌آید! خب اینها روی مخاطبین حساب کردند، بیست‌ودوّم بهمن پیش می‌آید و شما می‌بینید در تهران، در شهرستان‌ها، در همه‌ی مناطق کشور، شرق، غرب، شمال، جنوب، سیل جمعیّت راه می‌افتد و در زمستان سرد، روی یخ، زیر بارش برف و باران، شعارهای واحدی را میدهند. یا فرض کنید نهم دی پیش می‌آید، آن جور. حالا اگر حوادثی پیش بیاید مثل نهم دیِ سال ۸۸ یا نهم دی امسال [همه می‌آیند]. شما دیدید نهم دیِ امسال مردم آمدند در خیابان با چه شوری، با چه هیجانی! چون حضور دشمن را احساس کرده بودند. خاصیّت موجود زنده هم این است‌! وقتی‌که حضور دشمن را احساس میکند، حسّاس‌تر میشود، فعّال‌تر میشود. نهم دی، [حضور] مردم در سرتاسر کشور؛ بعد، از سیزدهم دی تا هجدهم دی، چهار روز یا پنج روز پشت‌سرِهم، در شهرهای مختلف به‌طور خودجوش [راه‌پیمایی شد]؛ که من در نوزدهم دی گزارشی اجمالی از این [حضور] را به مردم عزیزمان که اینجا در حسینیّه آمده بودند گفتم.(۴) ببینید؛ زنده یعنی این، روبه‌رشد یعنی این! آن‌همه تلاش، آن‌همه فعّالیّت [دشمن اثر نکرد]! و فقط هم تلاش در فضای مجازی و مانند اینها نیست، مثلاً تحریم؛ خب تحریم روی زندگی مردم اثر میگذارد؛ مشکلات اقتصادی‌ای به وجود می‌آید که آمده، مردم هم همه دستشان به این مشکلات بند است، امّا درعین‌حال، عشق به انقلاب، علاقه‌ی به انقلاب، پیوند با انقلاب و نظام اسلامی این‌جور عکس‌العملی را به وجود می‌آورد.  خب پس بنابراین این ایّام‌الله را مایه‌ی قِوام بدانیم. من به شما عرض بکنم امسال هم به لطف الهی، به حول و قوّه‌ی الهی بیست‌ودوّم بهمن امسال از آن بیست‌ودوّم بهمن‌های تماشایی خواهد بود. چون مردم با این یاوه‌گویی‌هایی که بعضی از دولتمردان آمریکایی و غیره کردند، احساس میکنند که دشمن در حال کمین‌ گرفتن و آماده‌ شدن برای تهاجم است -نه لزوماً تهاجم نظامی [بلکه] درصدد دشمنی است- وقتی این احساس را میکنند، مردم می‌آیند داخل میدان. امسال ان‌شاءالله به توفیق الهی، به حول و قوّه‌ی الهی حضور مردم از همیشه گرم‌تر و پرشورتر خواهد بود؛ به توفیق الهی همه می‌آیند؛ این یک مطلب.  یک مطلب دیگر، درباره‌ی مسائل اصولی نظام جمهوری اسلامی است. البتّه عرض کردم، من درباره‌ی این مسائل یک صحبتی دارم، بعداً ان‌شاءالله در یک فاصله‌ی نزدیکی این صحبتها را خواهم کرد، امروز اجمالاً عرض میکنم؛ خب نظامِ برآمده‌ی از انقلاب اسلامی، یک سیاستهای اصولی‌ای برای خود ترسیم کرد. انقلاب اسلامی، نظام سیاسی و اجتماعی را پیشنهاد کرد و تحقّق بخشید و پیاده کرد؛ یک اصولی هم برای این نظام بر مبنای انقلاب به وجود آمد. مثلاً استقلال -استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، استقلال سیاسی، استقلال امنیّتی- از اینهایی بود که [قبلاً] نبود. قبل از پیروزی انقلاب، هیچ‌کدام از اینها وجود نداشت. خب مبالغ زیادی هم در این زمینه پیشرفت کرده‌ایم؛ البتّه هنوز در بعضی زمینه‌ها کار داریم. استقلال هست، آزادی هست.  پیشرفت کشور؛ یکی از اصول اساسی انقلاب پیشرفت کشور است، در زمینه‌های مختلف؛ در زمینه‌ی علم، در زمینه‌ی فنّاوری، در زمینه‌ی اخلاق، در زمینه‌های مادّی، در زمینه‌های معنوی، در زمینه‌های گوناگون، کشور باید پیشرفت کند. در این زمینه‌ها هم پیشرفتهای خوبی انجام گرفته؛ البتّه با آنچه میخواهیم و میباید، فاصله است که بایستی آن فاصله را طی کنیم.  عدالت، عدالت اجتماعی، برداشتن فاصله‌های زیاد بین قشرهای مختلف مردم. در این زمینه البتّه کم‌کاری داریم، عقب‌ماندگی داریم، کاری که باید در این زمینه انجام بگیرد آن‌چنان‌که شایسته و بایسته و لازم بوده انجام نگرفته؛ باید بجد دنبال این باشیم و بدانید که به توفیق الهی دنبال این هستیم و از این قضیّه صرفِ‌نظر نخواهیم کرد؛ این یکی از پایه‌های اصلی نظام جمهوری اسلامی است. البتّه راهش مبارزه‌ی با ظلم و مبارزه‌ی با فساد است. عدالت معنای وسیع و گستره‌ی بسیار زیادی دارد؛ هم در سطح داخل جامعه است، هم در سطح بین‌الملل است، هم در زمینه‌های اقتصادی است، هم در زمینه‌های سیاسی است؛ در همه‌ی زمینه‌ها عدالت یک مقوله‌ی بسیار مهمّی است. عدالت یک ارزش مطلق هم هست؛ یعنی ارزشهای دیگر همه نسبی است به یک معنا، [امّا] عدالت یک ارزش مطلق است، به هر صورت لازم است و باید دنبال بشود. باید با فساد مبارزه بشود، با ظلم مبارزه بشود؛ البتّه خیلی سخت است. بنده چند سال قبل از این ذکر کردم که فساد مثل اژدهای هفت‌سر افسانه‌ها است؛ در افسانه‌ها، یک سر اژدهای هفت‌سر را که میزنی، با شش سر دیگر حرکت میکند؛ از بین بردنش آسان نیست. فساد این‌جوری است؛ برخورد و زورآزمایی با آن کسانی که در درون جامعه منتفع از فسادند کار بسیار سختی است، انصافاً کار مشکلی است، ولی از آن کارهای سختی است که حتماً باید انجام بگیرد؛ از آن کارهایی است که حتماً باید انجام بگیرد. همه‌ی مدّت حکومت امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و‌ السّلام) که پیشوا و مقتدای ما است، تقریباً به این مسئله‌ی مهم و به این مقوله‌ی مهم گذشت؛ البتّه تمام هم نشد. البتّه اگر چنانچه در کارگزاران حکومتی، خدای نکرده ظلمی باشد، فسادی باشد، برخوردها بایستی جدّی‌تر و با شدّتِ‌عمل بیشتری باشد. همه‌ی دستگاه‌های مختلف، همه‌ی مدیران کشور، همه‌ی ماها در همه جای کشور، باید به این توجّه کنند و از این نگذرند؛ از ظلم نگذرند.  در سطح بین‌الملل هم همین‌جور است؛ ظلمِ استکبار بایستی آشکار بشود. امروز ظالم‌ترین و بی‌رحم‌ترین مجموعه‌ی دنیا حکومت آمریکا است؛ از همه ظالم‌تر است. این داعش را ملاحظه کردید که چقدر بد و ظالم و وحشی بودند؟ حکومت آمریکا از اینها بدتر است. حکومت آمریکا همان دستگاهی است که داعشها را به وجود آورد -نه‌فقط داعش را- و کارهای آنها را برایشان تسهیل کرد؛ [بلکه] مسبّب، او بود. این دیگر ادّعای ما نیست؛ حرف خودشان است. همین کسی که الان رئیس‌جمهور آمریکا است، در تبلیغات انتخاباتی‌اش همین ایجاد داعش را به‌عنوان یکی از کارهای دموکرات‌ها -آن حزب مقابل خودش- مدام مطرح کرد، مدام تکرار کرد؛ راست هم میگفت، سند و مدرک هم وجود داشت برای این قضیّه، الان هم وجود دارد. خود اینها داعش را به وجود آوردند، خود اینها او را تقویت کردند، خود اینها پشتیبانی تسلیحاتی و مالی و غیره کردند، احتمالاً بعضی از شیوه‌ها را [هم] خود اینها به آنها یاد داده‌اند. آن مجموعه‌های وحشی آمریکایی که وابسته به دولتند -مثل بلک‌واتر و مانند آن- آنها همین کارها را میکنند دیگر؛ آنها خوب بلدند، آنها متخصّص این وحشیگری‌های نسبت به انسانهایند، ای‌بسا اصلاً آنها آموزش دادند داعشی‌ها را؛ وَالّا فلان بدبختِ از قفقاز آمده، چه‌جوری بلد است که مثلاً چه‌جور میشود یک انسان را شکنجه کرد، با شکنجه تدریجاً غرق کرد یا تدریجاً سوزاند؟ احتمالاً آنها یادش داده‌اند.  با وجود اینکه [آمریکا] بی‌رحم‌ترین و سنگدل‌ترین حکومتهای دنیا است، در تبلیغات، طرف‌دار حقوق بشر است، طرف‌دار حقوق مظلومین است، طرف‌دار حقوق حیوانات است! خب اینها باید رسوا بشوند؛ اینها باید گفته بشود، اینها باید در سطح دنیا دانسته بشود. ظلمی که اینها نسبت به فلسطین کردند! الان روزانه دارد به فلسطینی‌ها ظلم و ستم میشود. یک سال، دو سال، ده سال، بیست سال، هفتاد سال است که این [ظلم] ادامه دارد و آمریکایی‌ها هم پشت سرش بوده‌اند، الان هم هستند؛ خب این باید گفته شود. ظلم به یمنی‌ها! الان روزانه یمن دارد بمباران میشود؛ مردم بمباران میشوند، محافل و مجالس بمباران میشود، بازار بمباران میشود، زیرساخت‌های کشور بمباران میشود. به‌وسیله‌ی چه کسی؟ به‌وسیله‌ی هم‌پیمان‌های آمریکا که مورد تأیید آمریکایند، سلاحشان را هم آنها تأمین میکنند، کمکشان را هم آنها میکنند؛ قشنگ هم [صحنه را] نگاه میکنند، کمترین اعتراضی و کمترین اخمی هم نمیکنند. در داخلِ خودشان البتّه بعضی افراد مثلاً از نویسنده‌ها هستند که اعتراض کنند، امّا دولت آمریکا اصلاً اعتنائی هم به اینها ندارد. آن‌وقت میرود(۵) با کمال وقاحت چند تکّه آهن پاره را میگذارد آنجا، میگوید اینها [مربوط به] موشکی است که ایران به مبارزین یمنی داده! یک ادّعای بی‌دلیلی میکنند. مبارزین و مجاهدین یمنی محاصره‌اند، به آنها چیزی نمیشود رساند؛ اگر میشد رساند، ما به جای یک موشک صد موشک به آنها میدادیم؛ [امّا] نمیشود به اینها چیزی رساند؛ مظلومند. کُن للظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلومِ عَونا؛(۶) اگر میتوانی به مظلوم کمک کنی، کمکش کن. ما ایستاده‌ایم؛ در قضیّه‌ی مقاومت، آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند ریشه‌ی مقاومت را در غرب آسیا بکَنند، مطمئن هم بودند که این کار را خواهند کرد؛ ما ایستادیم، ما گفتیم نمیگذاریم. امروز برای همه‌ی دنیا ثابت شده است که او میخواست و نتوانست، و ما خواستیم و توانستیم؛ این را همه در دنیا فهمیده‌اند. در مقابل ظلم باید ایستاد. حالا این ظلمهای خارجی بود، [امّا] ظلم داخلی [هم] همین‌جور است و شاید از جهاتی اولویّت هم دارد.  یک نکته‌ی دیگر که این را هم [باید] عرض بکنیم، مسئله‌ی مردم است. یکی از بزرگ‌ترین امتیازات نظام جمهوری اسلامی مردمی بودن این نظام است؛ یکی از بزرگ‌ترین امتیازات، مردمی بودن و دینی بودن این انقلاب است. انقلاب اسلامی، دینی بود، با اعتقادات مردم سروکار داشت، نظامی هم که به وجود آمد نظام دینی و مردمی بود. مردم چون معتقد به اسلام بودند، وارد شدند؛ لذا شما می‌بینید بچّه‌هایشان، عزیزانشان به جبهه‌های جنگ رفتند، جنگیدند، مبارزه کردند، کشته شدند، پدر و مادرها دلهایشان آتش گرفت، امّا صبر کردند، شکر کردند، شکایت نکردند؛ چون در راه خدا بود، چون برای امام حسین بود. این از خصوصیّات [انقلاب] است؛ انقلاب، انقلاب مردمی است. در همه‌ی برنامه‌ها بایستی مردم در درجه‌ی اوّل قرار بگیرند.  خب، اسم مردم آورده میشود؛ مکرّر انسان می‌شنود. خوب هم هست که مسئولین کشور تکیه کنند بر روی مردم و نام مردم را بیاورند؛ [اینکه] به این عنوان تکیه کنند، بسیار خوب است، منتها مردم را بشناسند؛ همه باید مردم را بشناسیم. ببینید، در دوران رژیم طاغوت -که شماها یادتان نیست؛ ما همه‌ی جوانی و دوره‌ی فعّالیّت و تلاشمان را در دوران طاغوت گذراندیم- یک تیپ روشنفکر، یا مجموعه‌ی روشنفکرهایی بودند، فعّال بودند؛ ما با خیلی‌ از اینها هم آن‌وقت‌ها مرتبط بودیم؛ اسم مردم را می‌آوردند؛ به هر مناسبتی، تا یک صحبتی میشد، میگفتند «مردم، برای مردم، دفاع از مردم»! از این حرفها. درحالی‌که اشتباه میکردند؛ یعنی نمیشود گفت حالا همه دروغ میگفتند، امّا امر بر خودشان مشتبه بود؛ نه آنها مردم را می‌شناختند، نه مردم آنها را می‌شناختند؛ نه آنها حرف مردم را میفهمیدند، نه مردم حرف آنها را میفهمیدند. این همه مقالات روشنفکری در مجلّات و روزنامه‌ها مینوشتند. رژیم طاغوت هم میدانست که مردم تحت تأثیر این حرفها قرار نمیگیرند؛ چون نمیفهمند اصلاً حرفهای اینها را و [اینها فقط] یک چیزی میبافتند، لذا خیلی سختگیری هم نمیکرد. بنده در مشهد دیده بودم کتابهای کمونیستیِ صریح، راحت در کتابفروشی پخش میشد، [امّا] یک کتاب اسلامی درباره‌ی فلان مسئله‌ی اسلامی، درباره‌ِی فلسطین، درباره‌ی مسائل این‌جوری با انواع و اقسام فشارها جلویش گرفته میشد. علّت این بود که آن چیزی که آنها مینوشتند، حرفی که آنها میزدند، برای مردم اصلاً باورپذیر نبود؛ نه آنها مردم را می‌شناختند، نه مردم آنها را می‌شناختند. امام وقتی از سال ۴۱ وارد میدان مبارزه شد، هم او مردم را می‌شناخت، هم مردم سخن امام را شناختند، فهمیدند، دنبال کردند، انقلاب به وجود آمد؛ بنابراین مردم را باید شناخت.  مردم چه کسانی‌ هستند؟ مردم همان کسانی هستند که حماسه‌ی بیست‌ودوّم بهمن را به وجود می‌آورند؛ مردم اینها هستند. اگر میخواهید حرف مردم را بفهمید، گوش کنید ببینید اینها چه میگویند. مردم آن کسانی هستند که بعد از آنکه یک تعدادی اغتشاشگر وارد میدان میشوند، اگر هم اعتراضی داشتند، بمجرّدی که می‌بینند شعار اغتشاشگر را، خودشان را کنار میکشند. بعد در روز نهم دی می‌آیند در میدان شعار خودشان را میدهند. مردم اینها هستند؛ اشتباهی نگیرند مردم را. مردم را با شعارهایشان، با حرفهایشان بشناسند و برای مردم کار کنند؛ مُخلِصاً لِلّهِ و لِوَجهِهِ الکَریم؛ برای مردم بودن با برای خدا بودن هیچ منافاتی ندارد. این‌جوری نیست که میگوییم برای مردم کار کنند، یعنی برای خدا نباشد؛ نه، خدا گفته است که برای مردم باید کار کنید. خدا از ما مسئولین خواسته است که در خدمت مردم باشیم، خادم مردم باشیم، برای مردم کار بکنیم. حرف مردم را باید [گوش کرد]؛ حرف مردم شکایت از فساد است، شکایت از تبعیض است؛ این حرف مردم است. مردم خیلی از مشکلات را تحمل میکنند، البتّه فساد را، تبعیض را نمی‌پسندند، شِکوه دارند، شکایت میکنند. شکایت مردم از فساد و از تبعیض است که باید مسئولین -چه مسئولین قوّه‌ی مجریّه، چه مسئولین قوّه‌ی قضائیّه، چه مسئولین قوّه‌ی مقنّنه- به طور جِد دنبال کنند.  امّا نیروهای مسلّح. حرف آخر من این است: نیروهای مسلّح بایستی روزبه‌روز بر سازندگی خود بیفزایند. سازندگیِ چه چیزی؟ سازندگی شخصیّت‌های خودشان، شخص خودشان. خود را بسازند؛ خود را به‌عنوان یک انسان طراز اسلامی و یک نظامی طراز اسلامی ساخته و پرداخته کنند. نظامی طراز اسلامی، مؤمن است، شجاع است، فداکار است، باتدبیر است، در مقابل دشمن با کمال قدرت می‌ایستد، امّا در مقابل دوست هیچ‌گونه تعیّنی(۷) و تکبّری برای خودش قائل نیست؛ این خصوصیّت نظامیِ اسلامی است؛ مثالش مالک اشتر است؛ در مقابل دشمن آن‌جور، در مقابل یک پسربچّه‌ی بی‌ادب در کوفه -که داستانش معروف است- آن‌جور. پسربچّه‌ای نمی‌شناخت که این مالک اشتر است، به ایشان اهانت کرد، بعد که فهمید دستپاچه شد، دنبالش دوید، دید رفته در مسجد دارد نماز میخواند؛ عذرخواهی کرد، [مالک] گفت اصلاً آمده‌ام مسجد که برای تو دعا کنم. فرمانده نظامی، همان مالک اشتر در جنگ صفّین و آن کارهای عظیم، در مقابل یک پسربچّه‌ی جوان، یک جوان بی‌ادب، این‌جوری برخورد میکند! [یعنی] ساختن خود.  و ساختن تجهیزات. بله، درست گفتند فرمانده‌ محترم نیرو که نیروی هوایی، اوّلین جایی در ارتش بود که ساخت‌وساز تجهیزات و جهاد خودکفایی را شروع کرد،‌ خیلی هم خوب و فعّال بود. نیروی هوایی خیلی کارها [کرده است]؛ داستانهای نیروی هوایی خیلی زیاد است، یکی [هم] این است. سازندگی را شما شروع کردید، در نیروی شما، افراد باهمّتی که آن روز بودند، شروع کردند؛ الان هم بحمدالله هستند، هستید و میتوانید این کار را انجام بدهید. تجهیزات را، هم نوسازی کنید، هم بسازید؛ بسازید؛ شماها میتوانید؛ استعداد شما جوانها خیلی خوب است. درباره‌ی یکی از این کشورها، بنده گفتم تنها چیزی که دارد پول است؛ غیر از پول هیچ چیز دیگری ندارد؛ نه دین، نه اخلاق، نه عقل، نه توانایی، نه مهارت؛ فقط پول دارد؛ بعضی‌ها این‌جوری هستند. شما ممکن است پول خیلی در اختیارتان نباشد، امّا همه چیز دیگر را دارید: استعداد دارید،‌ توانایی فکری دارید،‌ قدرت ابتکار دارید، قدرت سازندگی دارید. میتوانید؛ بسازید. پس هم در ساختن خود -[یعنی] نفْس خود که از همه مقدّم‌تر این است- [هم] ساخت تجهیزات و [هم] ساختن سازمان [تلاش کنید]؛ سازمانتان را هرچه میتوانید رشد بدهید. و بدانید که ان‌شاءالله پیروزی با شما است؛ در همه‌ی قضایایی که در این سالها اتّفاق افتاده است، به توفیق الهی نیروهای انقلابی پیروزی را نصیب خودشان کرده‌اند، در آینده هم به کوری چشم دشمن پیروزی متعلّق به شما و به ملّت مقاوم ایران است. والسّلام علیکم و رحمةالله برکاته ۱) در ابتدای این دیدار امیر سرتیپ حسین شاه‌صفی (فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران) گزارشی ارائه کرد. ۲) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه ۲۹ ۳) سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی ۲۴ ۴) دیدار اقشار مختلف مردم قم (۱۳۹۶/۱۰/۱۹) ۵) نیکی هیلی (نماینده‌ی آمریکا در سازمان ملل) ۶) نهج‌البلاغه، نامه‌ی۴۷ (با اندکی تفاوت) ۷) دارای جاه و جلال بودن، بزرگی
1,927
1396/11/16
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره ۱۴ هزار شهید جامعه کارگری کشور
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39045
بسم الله الرّحمن الرّحیم  تجلیل و تکریم شهدا از هر قشری و از هر نقطه‌ای از نقاط جغرافیایی کشور، حقیقتاً حسنه و کار برجسته‌ای است، و خود اینکه خدای متعال دلهای شماها را به این سمت کشانده که بیایید مشغول این کار بشوید، زحماتش را بر ‌عهده بگیرید و این گردهمایی و این بزرگداشت را به‌ وجود بیاورید، نشانه‌ی لطف الهی است؛ نشان‌دهنده‌ی این است که خدای متعال میخواهد سایه‌ی شهیدان بر سرِ این کشور همیشه مستمر و مستدام باشد؛ لکن بعضی از قشرها هستند که تکریم آنها به‌خاطر شهادت، یک ارزش مضاعفی دارد. قشر کارگران از این‌ قبیلند. بنابراین ما خیلی ممنونیم، متشکّریم از شماها برادران محترم در مجموعه‌ی کارگری کشور که دارید این کار باارزش را دنبال میکنید و شهدای کارگری را معرّفی میکنید.  ما در میدان نبرد -چه نبرد در دفاع هشت‌ساله، چه قبل از آن با گروهکها، چه قبل از آن در دوران انقلاب، و چه بعد از آن در حوادث مختلف که اندکی نبردهای نظامی و اغلب غیر نظامی بوده- جای پای برجسته‌ی کارگران را مشاهده میکنیم. بنده بارها این را در سخنرانی‌ها، خطاب به کارگران عزیزمان گفته‌ام که ضدّانقلابِ کشور از اوّل چشمش به کارگرها بود بلکه بتواند جامعه‌ی کارگری را به‌نحوی علیه جمهوری اسلامی تحریک کند؛ از روز اوّل یعنی از همان روز پیروزی انقلاب، این حالت وجود داشت. خود بنده در جریان امر به‌طور محسوس حضور داشتم و خدای متعال این‌جور پیش آورده بود که تقریباً به‌‌‌طور اتّفاقی، به‌‌طور تصادفی، بنده در متن یک جریانِ تحریکاتِ ضدِّ [انقلابی] کارگری قرار بگیرم و برخورد کارگران را با این دشمنان انقلاب ببینم که چطور با بصیرت، با همّت، با تدیّن و پایبندی و تقیّدِ به دین، جواب رد دادند. از آن روز به بعد هم تا امروز همیشه همین‌جور بود. یکی از کارهای اساسیِ دشمنان ما این است که شاید بتوانند در کارخانه‌های ما، در مجموعه‌های کارگری ما، بخصوص مجموعه‌های بزرگ، یک رکودی، لنگی‌ای از سوی کارگران به وجود بیاورند؛ کارگرها را [به این کار] وادار کنند. و کارگران ما در طول این سالها همیشه مقاومت کرده‌اند، همیشه ایستاده‌اند، همیشه با بصیرت، دست دشمن را رد کرده‌اند؛ و اینها خیلی مهم است.  در میدان جنگ هم همین‌جور بود؛ حالا اینها [که گفتیم] نبرد غیرنظامی است، در نبرد نظامی هم همین‌جور بود. هروقت امام (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) فراخوان میداد، یک بخش عمده‌ی از این مجموعه‌ی عظیم بسیجی که در این راه حرکت میکردند و از همه‌جای کشور به‌سمت جبهه‌ها راه می‌افتادند، کارگرهای ما بودند. حتّی گاهی کارگرهایی بودند که معاش آنها بسته بود به همین کار روزانه؛ یعنی باید روز کار میکردند تا شب بتوانند نان ببرند خانه؛ زن داشتند، بچّه داشتند، بعضی [سرپرستی] پدر و مادر داشتند، [امّا] بعضی از اینها آن‌چنان با غیرت و حمیّت دینی و اسلامی با این قضیّه رفتار کردند که همین را کنار گذاشتند، رفتند طرف میدان جنگ. کارهای بزرگی انجام گرفت! یعنی واقعاً تصوّر من این است که اگر ما این چیزها را به چشم خودمان در عرصه‌ی واقعیّت و در زندگی نمیدیدیم، آدم سختش بود باور کند؛ این‌همه [غیرت]؛ جوانِ کارگرِ علاقه‌مندِ مؤمن، از اندک درآمد زندگی خود بگذرد و به امید خدا رها کند برود به‌سمت میدان جنگ برای جنگ! وقتی هم حرف میزنند با او، با منطق جواب میدهد؛ میگوید من باید بروم از کشورم دفاع کنم، از مرز اسلامی دفاع کنم که دشمن مسلّط نشود وَالّا اگر دشمن مسلّط بشود، نه نان، [بلکه] دیگر هیچ‌چیز نخواهیم داشت! واقع قضیّه هم همین است؛ انسان [اینها را] میبیند در استدلالها و حرفهای این جوانان ما. لذا تجلیل و تکریم کارگران شهید، کار بسیار خوبی است و توجّه دادن ذهن عامّه‌ی مردم و افکار عمومی ملّت به فداکاری این قشر در میدان جنگ هم کار برجسته‌ای است.  و این کارهایی هم که اشاره کردید و این برنامه‌هایی که هست،(۱) برنامه‌های خوبی است منتها توجّه کنید به اینکه جنبه‌های تشریفاتی و ظاهری و مانند اینها -که گاهی یک‌مقداری دخالت میکند- دخالت قابل توجّه و مهمّی نداشته باشد؛ نگاه کنید به تأثیر این رفتار و این کاری که شما میکنید در مخاطب؛ یعنی [به‌طور] عمده به این توجّه کنید. اگر چنانچه اثر هنری منتشر میکنید یا کتاب مینویسید یا مانند اینها، جوری مشی بکنید که این بتواند در مخاطب اثر بگذارد؛ این مهم است، ظواهر و مانند اینها خیلی مهم نیست. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال به کارهای شماها برکت بدهد و روح مطهّر شهیدان را از شماها راضی کند و روح امام بزرگوار را از شماها خشنود کند. و ان‌شاءالله بتوانید آن کاری را که باید انجام بدهید، به منصّه‌ی ظهور برسانید و انجام بدهید. ان‌شاءالله موفّق و مؤیّد باشید. و‌السّلام علیکم و رحمةالله ۱) اشاره‌ی دبیر کنگره به طرّاحی اهداف کنگره در دو بخش کلّی: تهیّه و تولید آثار ماندگار از شهدا (شامل تدوین و تألیف کتاب، فراخوان شعر، تولید فیلم مستند و فیلم کوتاه، تهیّه‌ی بانک اطّلاعات)؛ ایجاد شور و برانگیختگی در جامعه بویژه جامعه‌ی کارگری (شامل برگزاری یادواره‌ها، دیدار با خانواده‌ها و ...).
1,928
1396/11/16
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره روحانی شهید صدوق گلپایگانی و ۳۷۲ شهید گلپایگان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39074
بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم(۱) همان‌طور که آقایان ذکر کردند، شهر گلپایگان و منطقه‌ی گلپایگان یک منطقه‌ی عالِم‌خیزی است و علمای بزرگی در این ۱۵۰ سال اخیر از این شهر برخاستند که تا امروز هم بحمداللّه از بزرگان آنها کسانی در حوزه‌های علمیّه هستند؛ لکن رنگ شهادت و زینت شهادت چیزی است فراتر از این حرفها، و بحمداللّه آن‌طوری که از بیانات آقایان استفاده شد، شهر گلپایگان شهدای برجسته‌ای هم داشته، از جمله همین شهید مرحوم صدوق که بنده، یعنی از ایشان سابقه‌ی ذهنی ندارم؛ لکن این خصوصیّاتی که شما گفتید، خصوصیّات برجسته‌ای است: اوّلاً خصوصیّت خدمت به مردم؛ ثانیاً خصوصیّت مقابله و مواجهه‌ی با دستگاه طاغوت؛ و از همه بالاتر خصوصیّت شهادت در راه خدا؛ ایشان در این راه جانشان را از دست داده‌اند و به شهادت رسیده‌اند؛ این خیلی باارزش و باعظمت است. خداوند ان‌شاءاللّه درجات ایشان را عالی کند و ایشان را با اولیائشان، با شهدای صدر اسلام، با شهدای کربلا ان‌شاءاللّه محشور کند. شهدای دیگر هم که در میدان نبرد با دشمن -چه در دفاع مقدّس و چه در غیر از آن- به شهادت رسیده‌اند، همه‌ این رتبه‌ی والای شهادت را دارا هستند. در امر شهادت آنچه مهم است این است که کسی آماده بشود جان خودش را کف دستش بگیرد برای بذل در راه خدا؛ ایثارگران ما، رزمندگان ما، فداکاران ما که جانشان را کف دستشان گرفتند و رفتند، همه‌ی اینها این فضیلت را دارند، منتها گاهی خدای متعال نسبت به کسانی تفضّل ویژه‌ای میکند و پاداش آنها را که شهادت است به آنها نقد میدهد، بنابراین ارزششان و اعتبارشان میشود چند برابر؛ برای خاطر اینکه از خدای متعال پاداش این مجاهدت را به‌صورت نقد گرفتند:  اِنَّ اللهَ اش‌ـتَریّْ  مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقًّا فِى التَّورىّْةِ وَ الاِنجیلِ وَ القُرءان، (۲) یعنی خدای متعال جانشان را، این متاع را از اینها قبول کرد و در مقابل، بهشت را به آنها داد؛ بالاترین معامله این است، بالاترین سود این است. جان ما همان سرمایه‌ای است که به‌هرحال خواهی نخواهی از بین خواهد رفت؛ یعنی هیچ‌کس نیست که این جان  و عمر را که باارزش‌ترین سرمایه‌ی انسانی او است، بتواند نگه دارد؛ یک مدّتی هست؛ بعد، از ما گرفته خواهد شد. به شکلهای مختلفی گرفته خواهد شد؛ یک نفری مثلاً تصادف میکند در بیابان یا خیابان و با تصادف از بین میرود؛ یکی با بیماری از بین میرود؛ [امّا] یکی این جان را با خدا معامله میکند؛ این جانِ از بین رفتنی را معامله میکند. بنده پیش از انقلاب در سخنرانی‌ها مکرّر این را میگفتم که شهادت مرگ تاجرانه است، مرگ حسابگرانه است؛ کسی که در راه خدا شهید میشود، در واقع بهترین حسابگری را دارد میکند، چون این [جان] که ماندنی نیست؛ مثل تعبیر معروف «روغن ریخته، نذر امامزاده» است. خب این روغنِ ریخته است دیگر، اینکه ماندنی نیست؛ این را آدم نذر امامزاده بکند، خیلی باارزش است، خیلی زرنگی میخواهد؛ این زرنگی را شهدای ما داشتند که توانستند این جانِ از بین رفتنی را با خدای متعال معامله کنند و خدای متعال با این لحن با اینها حرف بزند: اِنَّ اللهَ اشتَریّْ  مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم؛ پروردگارا! ما  که هستیم که تو جان ما را بخری؟ این جان مال تو است، متعلّق به تو است، اصلاً ما که اختیاری در مورد آن نداریم؛ ببینید چقدر خدای متعال ارزش قائل میشود برای این مجاهد فی‌سبیل‌اللّه؛ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون؛ این است؛ خدای متعال برای شهدای ما این را قرار داده است؛ این ارزش را ما خیلی باید گرامی بداریم و شما هم که حالا، هم از این روحانی شهیدِ عزیز -شهید صدوق- و هم از بقیّه‌ی شهدای شهرتان دارید دفاع میکنید و حمایت میکنید و آنها را تکریم میکنید، تعظیم میکنید، این کار بسیار خوبی است. امیدواریم ان‌شاءاللّه خدای متعال به شماها اجر بدهد و ان‌شاءاللّه آینده‌ی شهر گلپایگان هم مثل گذشته‌ی آن، سرشار از علم و معنویّت و فداکاری باشد. والسّلام‌علیکم‌ورحمةاللّه‌وبرکاته
1,929
1396/11/16
بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان سیستان و‌ بلوچستان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38907
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)  تجلیل از شهدای عزیز و فداکارمان یکی از حسناتی است که بحمدالله در این برهه‌ی از زمان، در این دوره رایج شده است. اینکه در استانهای مختلف، از مجموعه‌ی شهدای هر استانی با عظمت و با جلالت یاد میشود و شهدا تعظیم میشوند؛ این بسیار کار مفید و کار لازمی است. لکن در بعضی از مراکز کشور و استانهای کشور یک خصوصیّتی وجود دارد که این عمل حسنه، این عمل صالح، در آن مراکز، کأنّه به طور مضاعف حسنه محسوب میشود؛ یکی از این مراکز، استان سیستان و ‌بلوچستان است. خیلی برای بنده جذّاب است که مشاهده میکنم جمعی از برجستگانِ قشرهای مختلفِ استانِ سیستان و ‌بلوچستان و مسئولین محترم این استان گِرد یکدیگر آمده‌اند تا برای شهدای این استان -که استان مظلومی است- بزرگداشتی را تهیّه ببینند و از آنها یاد کنند و آنها را تعظیم کنند؛ برای بنده خیلی جالب است، خیلی خوب است.  جذّاب بودن این قضیّه برای این حقیر ناشی از چند عامل است. یک عامل، علاقه‌ی خود من به این استان است. ما یک برهه‌ای در استان سیستان‌و‌بلوچستان توقّف داشتیم که مدّت طولانی‌ای هم نبود، لکن خدای متعال شرایط را جوری پیش آورد که اُنس ما با این استان و مردمِ این استان مثل یک اُنس چندین‌ساله بشود؛ این کار خدا بود وَالّا ما در آنجا خیلی نماندیم. ایرانشهر به‌قدری برای من در آن دوره جالب بود که همان وقت وصیّت کردم و گفتم اگر من در این سفر، در این مدّت، از دنیا رفتم، من را حتماً در خود ایرانشهر دفن کنید، از ایرانشهر خارج نکنید. رفتم قبرستان آنجا را هم دیدم -قبرستان ایرانشهر را- [لکن] قسمت نبود. مردم بلوچ مردمی هستند که محبّتشان زیاد است؛ مردم گرم، صمیمی، باصفا و البتّه بااستعداد؛ استعداد هم در آن استان خیلی زیاد است. منتها در طول تاریخ -چه زمان قاجاریّه، چه زمان پهلوی- در این سالهای طولانی، به آن منطقه و مردم آن منطقه جفا شده، بی‌اعتنائی شده. در آن‌وقتی که ما آنجا بودیم، با مردم اُنس داشتیم و صحبت میکردیم؛ [امّا حتّی] یک مأمور نیمه‌کاره به شهری مثل ایرانشهر که در واقع مرکز سیاسی و جغرافیایی بلوچستان محسوب میشد، قدم نگذاشته بود؛ یا سراوان که مرکز علمی و معنوی بلوچستان محسوب میشد، [حتّی] یک مأمور -یکی مثل استاندار- آنجا قدم نگذاشته بود. خب بعد از انقلاب، رؤسای جمهور رفتند، مسئولین رفتند، همه رفتند، به همه‌ی این شهرها رفتند، حتّی به روستاها رفتند؛ فاصله خیلی زیاد است. در آن دوره نسبت به مردم بی‌اعتنائی شد، نسبت به مسائل بلوچستان بی‌اعتنائی شد؛ استعداد این مردم ظهور و بُروز پیدا نکرد، این مجال را پیدا نکردند؛ در بخش سیستان هم همین‌جور. مردم سیستان مردمی هستند که ازلحاظ گذشته‌ی تاریخی در بین همه‌ی اقوام ایرانی کم‌نظیرند. گذشته‌ی سیستان یک گذشته‌‌ی خیلی فوق‌العاده برجسته و درخشانی است؛ آنجا هم همین‌جور، آنجا هم مورد بی‌توجّهی و بی‌اعتنائی قرار گرفته بود، [و این بی‌توجّهی] با حوادث طبیعی [هم] همراه بود.  آنچه انسان در برخورد با این مردم احساس میکرد، این بود که اینها نیازمند محبّتند، و خدای متعال محبّت اینها را در دل ما انداخت، در دل مسئولین هم انداخت، کارهای زیادی هم برای سیستان و بلوچستان انجام گرفته. همه‌ی این کارهایی هم که حالا آقای استاندار گفتند،(۲) کارهای لازمی است، منتها من به ایشان توصیه میکنم که به این اکتفا نکنید که حالا در این جلسه به بنده بگویید؛ من که کننده‌ی این کارها نیستم، کننده‌ی این کارها مسئولین دولتی‌اند؛ چه خطّ‌آهن‌، چه آب‌‌شیرین‌کن‌، چه خیلی چیزهای دیگر؛ بروید دنبال کنید، بروید در دولت از مسئولین بالادستِ خودتان به‌طورجدّی بخواهید که دنبال کنند؛ آنها هم راه‌هایش را بلدند؛ اگر راهی واقعاً داشته باشد -که دارد- راهش را بلدند. نگاه کنید به کارهای واجب در صحن استان. مثلاً فرض کنید حالا در ایرانشهر که من یک‌خرده‌ای با مسائل آن بیشتر از جاهای دیگر استان آشنا بودم، «بافت بلوچ»(۳) چرا باید بخوابد و از بین برود؟ چرا؟ این آن ‌چیزی است که من آن‌وقت -از اوایل- دنبال این قضیّه بودم و راه افتاد و خوب شد، [امّا] بعد مورد بی‌اعتنائی قرار گرفت؛ بروید اینها را حل کنید، بروید آدم پیدا کنید، بخش خصوصی پیدا کنید که بیایند متکفّل بشوند و این‌ کارها را انجام بدهند؛ آن‌وقت از صندوق توسعه هم -صندوق توسعه مال بخش خصوصی است- بروند استفاده بکنند، هیچ اشکالی ندارد؛ یعنی بروید دنبال کنید این مسائل را. بنابراین یکی از علل اینکه من از این اجتماع شما برای شهدا خوشوقت شدم، این است که خود من به آن استان و مردم آن استان علاقه دارم؛ علاقه‌ی بی‌منطق هم نیست، علاقه‌ای است از روی منطق، از روی استدلال؛ نه اینکه فقط حالا یک اُنس مختصری با مردم داشته‌ایم؛ نه، واقعاً جای این دارد که انسان علاقه‌مند باشد.  دوّم اینکه این استان مظهرِ شعارِ وحدتِ اسلامیِ ما است. چند منطقه در کشور هست -استان کردستان هست، بخش ترکمن‌صحرا در استان گلستان هست، و استان سیستان و بلوچستان- که در آنجا سنّی و شیعی کنار هم زندگی میکنند. ما میخواهیم به دنیا این را تعلیم بدهیم و بگوییم که برادران مسلمان بیایند باهم همکاری کنند، در کنار هم زندگی کنند؛ نمونه‌اش اینجا در سیستان و بلوچستان. دشمن اتّفاقاً روی همین نقطه تکیه کرده، روی همین نقطه انگشت گذاشته و میخواهد تفرقه ایجاد کند. شما وقتی‌که می‌آیید میگویید که یک بچّه‌ی سنّیِ یازده دوازده‌ساله در شلمچه برای دفاع از جمهوری اسلامی به شهادت میرسد،(۴) این بزرگ‌ترین خبر از وحدت و همدلی شیعه و سنّی در سیستان و بلوچستان است؛ این ‌چیز کوچکی نیست، این مسئله‌ی خیلی مهمّی است! وقتی‌که فرض بفرمایید فلان مولویِ سنّی به‌خاطر دفاع از جمهوری اسلامی مورد تهاجم دشمن قرار میگیرد و به‌دست ضدّ انقلاب به شهادت میرسد،(۵) اینها را باید بزرگ کنید، اینها را باید برجسته کنید، نمایان کنید؛ چنین ‌چیزهایی ما داشته‌ایم در سیستان و بلوچستان. این خیلی مهم است که شما در این استان، این وحدت حقیقی و واقعی را به نمایش بکشید، نشان بدهید به مردم؛ راهش هم همینهایی است که این سردار محترم بیان کردند؛(۶) یعنی همین کارهای فرهنگی گوناگون، از تهیّه‌ی کتاب و خاطره و متاعهای فرهنگی؛ چه آنچه مربوط به هنر تصویری است، چه آنچه هنر صوتی است، و امثال اینها. از همه‌ی اینها استفاده کنید، این حقیقت را مجسّم کنید، مشخّص کنید، که همه ببینند که در جمهوری اسلامی برادران شیعه و سنّی در کنار هم در دشوارترین میدانها حضور پیدا میکنند. من چند سفر آمدم بلوچستان و آنجا -در زاهدان، در ایرانشهر، در خاش، در سراوان، در چابهار، در خود زابل و در جاهای مختلف استان- حرکت کردم، سفر کردم. وقتی‌که انسان وارد میشود در این شهر[ها]، احساس میکند مردم نسبت به جمهوری اسلامی به‌معنای واقعیِ کلمه دارای صمیمیّتند؛ این را انسان بوضوح در آنجا احساس میکند. خب اینها در میدان جنگ و میدان فداکاری بیشتر از همه جای دیگر خودش را نشان میدهد.  یاد شهدا را باید گرامی داشت. این کشور و این نظام همچنان نیازمند ذکر و یاد شهدای عزیز ما است؛ همه به این نیازمندیم. با نام شهدا و یاد شهدا است که افتخاراتِ تولیدشده‌ی به‌وسیله‌ی جمهوری اسلامی، خودش را نشان میدهد. جمهوری اسلامی یک نظامی است که در طول این سالهای متمادی در مقابل نظام جاهلیّت مدرن ایستادگی و مقاومت کرده است، لذا جاهلیّت مدرن با همه‌ی ابزارهای خودش به دشمنی با او برخاسته؛ با ابزار سلاح نظامی، با سلاح فرهنگی، با ابزارهای نوپدید و جدید، با ابزار تحریم اقتصادی. همین جاهلیّت جدید -این باطل مستقرّ و سراسری‌ای که در دنیا متأسّفانه وجود دارد- همه نوع ابزاری را علیه جمهوری اسلامی به کار برده است. همه علیه جمهوری اسلامی قیام کردند و نتوانستند جمهوری اسلامی را شکست بدهند؛ نتوانستند [آن را] وادار به عقب‌نشینی کنند؛ نتوانستند جمهوری اسلامی را از حرفهای خودش برگردانند که بگوید «من از این حرفم برگشتم، از این خواسته برگشتم»؛ نتوانستند. چرا نتوانستند؟ چون جمهوری اسلامی خیلی قوی است. علّت قوّت چیست؟ قوّت ایمانها و ایستادگی‌ها. اینجا که میرسیم، شما می‌بینید آخرِ این زنجیره‌ی بسیار مهم، منتهی میشود به شهدا، به جانبازان، به فداکاران، به ایثارگران؛ به اینها منتهی میشود. آن چیزی که موجب شده است این جمهوری اسلامی بحمدالله ابّهت خودش را در دنیا حفظ بکند و روزبه‌روز جلوه‌ی بیشتری در دنیا بکند و این‌همه توطئه و مانند اینها نتواند تأثیر بگذارد، فداکاری‌های مردم است؛ علّت، این ایمانهای راسخ است که مظهر کامل و عالی آن عبارت است از شهدا. و شما دارید شهدا را تعظیم میکنید و تکریم میکنید و نامشان و یادشان را زنده میدارید. ما به این احتیاج داریم؛ جمهوری اسلامی به این تعظیم و تکریم شهدا نیازمند است. بنابراین، کارتان کار بسیار خوبی است، کار کاملاً درست و لازمی است.  و همه همکاری کنند؛ شیعه و سنّی هم ندارد، عالم و جاهل ندارد؛ قشرهای مختلف، همه‌ی کسانی که میتوانند، در این قضیّه همکاری کنند و یاد این عزیزان را باقی بدارند، بزرگ کنند، برجسته کنند یاد این شهدا را. من البتّه بعضی از شهدای معروف سیستان و بلوچستان را از نزدیک می‌شناختم، بعضی را هم شرحِ‌حال‌شان را در یادداشت‌ها و کتابها و نوشته‌ها خوانده‌ام؛ لکن درعین‌حال همه‌ی این شهدا و این برجسته‌ها و بخصوص این نوجوان‌ها را -نوجوان دوازده‌ساله، نوجوان چهارده‌ساله را ما نمی‌شناسیم و از حالاتشان خبر نداریم- معرّفی کنید تا اینها را همه بشناسند و بدانند. ان‌شاءالله که خداوند همه‌ی شما را موفّق بدارد. والسّلام علیکم و رحمةالله
1,930
1396/11/10
گزیده‌ای از بیانات ‌در ابتدای درس خارج فقه درخصوص کشتار مردم در حوادث تروریستی افغانستان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38810
... من همین جا از این فرصت استفاده کنم و تأسّف و تألّم خودمان را عرض بکنیم نسبت به حوادثی که در همسایگی ما در افغانستان دارد اتّفاق می‌افتد به وسیله‌ی همین کسانی که ادّعای اسلام میکنند و واقعاً از اسلام بویی نبرده‌اند. الان -[یعنی] از حدود یک ماه قبل به این طرف- شاید حدود هفت یا هشت حادثه‌ی کشتار دسته‌جمعیِ تروریستی اتّفاق افتاده؛در یکی شصت هفتاد نفر شهید شدند، در یکی پنجاه شصت نفر کشته شدند، در یکی بیست و چند نفر کشته شدند؛ در کابل، در قندهار، در جاهای دیگر. امضا هم میکنند و اعتراف هم میکنند که «ما کردیم»!چه کسی؟ داعش. توجّه بکنید، همان دستهایی که داعش را به وجود آوردند -چه در عراق، چه در سوریه- و آن جنایات را به وسیله‌ِی داعش مرتکب شدند و داعش را ابزاری قرار دادند برای آن همه ظلم بزرگ به مردم، همانها باز دارند داعش را منتقل میکنند به اینجا، [یعنی] به افغانستان؛ آنجا شکست خوردند، میخواهند اینجا دوباره شروع کنند؛ این هم شروعشان است که تقریباً از حدود یک ماه یا چهل روز قبل به این طرف، این همه آنجا کشتار انجام دادند. البتّه کشتارها شامل شیعه و سنّی است -مثل عراق، مثل جاهای دیگر- این جور نیست که فقط شیعه [کشته شوند]؛ البتّه در یک قضیّه متأسّفانه حدود پنجاه نفر یا بیشتر، طلبه‌ی شیعه به شهادت رسیدند در کارهای اینها، لکن فقط شیعه نیستند؛ نخیر، مردم معمولیِ غیرنظامی -سنّی، شیعه- را در کابل و در جاهای دیگر، [میکشند]؛ برایشان فرق نمیکند، چون برای آمریکا فرق نمیکند. آنچه امروز برای سیاست آمریکا در این منطقه در درجه‌ی اوّل است، این است که این منطقه روی آرامش نبیند؛ دولتها و ملّتهای این منطقه به خودشان مشغول باشند تا به فکر معارضه‌ی با عامل خبیث استکبار در این منطقه یعنی صهیونیسم نیفتند. این یک هدف. یک هدف دیگر هم اینکه آمریکا حضور خودش را [در اینجا] توجیه کند. وقتی که در افغانستان ناامنی هست، آمریکا حضور خود را توجیه میکند که «بله، ما میخواهیم بیاییم اینجا که امنیّت را برقرار کنیم»، در حالی که ناامنی را خود آنها به وجود آورده‌اند، ناامنی را آنها به وجود آورده‌اند؛حوادث افغانستان -با واسطه و بی‌واسطه- به وسیله‌ی عوامل آمریکا از بیست و چند سال قبل انجام گرفته؛ یعنی آنها بودند که موجب این کشتارهای به اسم مذهب در این منطقه شدند؛ حالا هم همان کار رادارند ادامه میدهند؛ میخواهند همیشه [منطقه] شلوغ باشد تا حضور خودشان را در اینجا تأمین کنند و مقاصد سیاسی و مقاصد اقتصادی خودشان را پیش ببرند. لعنت خدا بر استکبار، بر عوامل استکبار، بر دولت خبیث و جنایت‌کار صهیونیسم و آمریکا و عوامل آنها، که مردم و مسلمانها را این جور نابود میکنند.
1,931
1396/11/05
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از هنرمندان جبهه انقلاب
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46222
الحمدلله این کار شما تیغ تیزی است علیه دشمن و نوازش لذت بخشی است برای دوست، و میتوانید واقعا این کار را به بهترین وجهی ادامه بدهید. البته حادثه را باید درست بشناسید و سریع جواب بدهید.‌ ️این پوستر شهید حججی که مال یکی از همین شما آقایان است در گسترش ماجرای شهید عزیز حججی خیلی تأثیر داشت، یعنی دل آدم را اصلا از جا میکند و این خیلی مهم است. البته بعد یک پوستر دیگر هم از همین شهید حججی دیده شد که بین دو صف ایستاده. ببینید، سرعت عمل خیلی مهم است؛ یعنی به مجرد اینکه ماجرای حججی منتشر شد فوری این پوستر، این لوح درآمد. ‌ ‌خدا ان‌شاءالله شماها را حفظ کند و تأییدتان کند و کار با ارزشتان را ان‌شاءالله در چشمهای همه شیرین کند.
1,932
1396/11/03
گزیده‌ای از بیانات در دیدار اعضای شورای عالی فضای مجازی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47633
یک مسأله، مسأله‌ی تولید محتواست. دستگاه تولید محتوا لازم داریم. ما در زمینه‌ی تولید محتوا نمیتوانیم اطمینان کنیم به تصادفات و آنچه پیش می‌آید. بانکهای اطلاعاتی هستند البته. [اما] باید بنشینید روی این مسأله -تولید محتوا- طراحی کنید، فکر کنید. ما البته جوانهای خوشفکر متدین داریم، افراد به دردبخوری برای تولید محتواهای اجتماعی داریم، حوزه‌های علمیه را داریم که دستشان در این زمینه واقعاً باز است. بعضی از دانشگاهی‌ها را داریم، همین طور که عرض کردم، جوانهای خیلی خوبی در این زمینه داریم. البته بانکهای اطلاعاتی را هم داریم. از اینها باید استفاده کنید. دستگاه تولید محتوا را تقویت کنید؛ ما به این مسأله احتیاج داریم.  
1,933
1396/10/28
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان و تهیه‌کنندگان سینما
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47188
(۱) اتّفاقاً همانها [هم] می‌آیند اینجا؛ (۲) منتها اینجا که می‌آیند حجاب را رعایت میکنند، ملاحظه میکنند. (۳) خدا خیرتان بدهد. من راجع به آن بحث اوّل شما یک کلمه‌ای دارم که بگویم، منتها این جلسه را اصلاً برای اینکه من صحبت بکنم تشکیل نداده‌ایم؛ این جلسه برای این است که شماها صحبت کنید و من بشنوم، لذا الان [پاسخ] این مطلبی را که بیان کردید نمیخواهم بگویم. البتّه این را هم حالا خود جنابعالی بدانید: چه مردم بدانند، چه ندانند، من تک‌تکِ مردم را دوست میدارم؛ یعنی همه را دوست میدارم. من برای همه دعا میکنم ــ من اهل دعایم، به دعا خیلی اعتقاد دارم ــ هیچ نمیگویم که فلان گروه یا فلان [آدم]؛ برای همه دعا میکنم. ممکن است برای یکی یک دعای شدیدتر و غلیظ‌تر و بهتری بکنم، امّا دعا را برای همه میکنم؛ دعای سعادت، دعای هدایت، دعای کامیابی و کامکاری. همه را دوست داریم؛ حالا ممکن است بدانند، ممکن است به قول شما ندانند.(۴) ببینید، شما گفتید من میخواهم مسئله را کلان نگاه کنم. به اعتقاد من نگاه کلان این است: دنیا امروز دنیای بدی است؛ دنیا، دنیای فاسدی است، دنیای گرسنگی است، دنیای تبعیض است، دنیای بی‌عدالتی است، دنیای زورگوییِ کسی مثل ترامپ (۵) است، دنیای حاکمیّت بی ‌قید و شرط سرمایه است؛ دنیا این است. فرق هم نمیکند؛ اروپا و آمریکا در این زمینه فرقی ندارند؛ کشورها‌ی دیگری هم که در این سطح و در این حد و اندازه نیستند، به نحوی کمک‌کارِ این جریانند. یعنی دنیای سلطه است؛ دنیا تقسیم شده به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر. در مقابل این دنیای بد و فاسد، یک نظامی سر بلند کرده و آن نظام جمهوری اسلامی است، آن انقلاب اسلامی است. آن شعارهایی که شما اشاره میکنید، در بافت و ساخت اصلی این نظام وجود دارد. خب بله، گاهی اوقات تخلّف میشود؛ در زمان پیغمبر هم گاهی اوقات میشد که کارهای خلافی انجام میگرفت، در زمان امیرالمؤمنین هم همین جور. یک اشکالاتی وجود دارد، یک انحرافهایی وجود دارد؛ در این تردیدی نیست، امّا این به کلّیّت نظام به هیچ وجه صدمه نمیزند. این نظام یک نظام معترض است؛ معترض به این ساخت قدرت در دنیا؛ یعنی به بی‌عدالتی معترض است، به ظلم معترض است، به فقر و گرسنگی معترض است. ممکن است در کار‌ها‌یی که میخواهد انجام بدهد، در این راهی که در پیش گرفته، یک جاهایی را بد تشخیص بدهد، یک جاهایی را بد عمل کند؛ اینها هست، در این تردیدی نیست، امّا این آن هویّت و ساخت اصلی را از بین نمیبرد. حالا من و شما باید چه کار کنیم؟ هر کداممان در هر جا که هستیم، نگاه کنیم سعی کنیم آن انحرافها را و آن مشکلات را بشناسیم، [بعد] سعی کنیم آنها را در حدّ وسع و توان خودمان برطرف کنیم. شما یک ‌جور میتوانید کار کنید، من یک‌ جور میتوانم کار کنم، آن آقای نویسنده یک‌ جور میتواند کار کند؛ هر کسی یک‌ جور میتواند کار بکند. (۶) خب معلوم است که یک چنین ادّعایی وجود ندارد. اشکالات را من هم به قدر شما یا یک ذرّه کم‌تر(۷) میدانم. (۸) خب بکنند! الان [هم] میکنند.(۹) شما خیال میکنید که همه می‌آیند پیش من میگویند بَه‌بَه و چَه‌چَه؟ نه آقا! اوّلاً من خیلی گزارش میخوانم؛ این را شما بدانید. گزارشهای مردمی را میخوانم، [آن هم] هر روز، نه گاهی؛ غیر از گزارشهای رسمی و دولتی و مانند اینها، گزارشهای مردمی را از روشنفکر و از همه‌‌ جور [طیفی] میخوانم. خیلی از این گزارشها، گزارشهای انتقادی است، ما هم دنبال میکنیم. این جور نیست که بنده تصوّر بکنم که الان ما داریم در همان بهشت جمهوری اسلامی که در ذهنمان بوده زندگی میکنیم؛ نه، قطعاً اشکال در کار ما هست، اختلال در کار مجموعه وجود دارد، کم هم نیست، زیاد هم هست، امّا خلاف انتظار من نیست؛ واقعاً خلاف انتظار من نیست. من میدانم که ما انسانها نقص داریم، ضعف داریم، خسته شدن داریم؛ یک عوامل ضعفی، نقاط ضعفی، در ما انسانها وجود دارد؛ نخبگان ما، خواصّ ما، دچار مشکلاتی میشوند. مسئله‌ی نخبگان و خواص را شما دستِ‌کم نگیرید؛ همین حرفهایی که دارید به من میزنید، همینهایی که دارید میگویید، همینها را شما با صدا و سیما، با فلان روحانی مؤثّر، با فلان نویسنده‌ی فعّال در میان بگذارید. (۱۰) باید بِایستید؛ شماها بچّه‌ها‌ی انقلابید. شما راست میگویید؛ شما همه بچّه‌ها‌ی انقلابید، شما بچّه‌ها‌ی جنگید، زاییده‌ی انقلابید، باید پای انقلاب بِایستید. هر چه فکر کنید، باید کار بکنید. کار را هم چه کسی بکند؟ همین شماها باید بکنید دیگر؛ یعنی شماها که اهل کار هستید باید کار بکنید. ۱) آقای عبدالحسین برزیده (کارگردان سینما): اگر اجازه بدهید، میخواهم یک خرده کلان‌تر صحبت بکنیم. به نظر میرسد بتدریج داریم از شعارهای انقلاب دور میشویم. اتّفاقاتی دارد می‌افتد که ما را نگران میکند؛ هر روز یک سندی رو میشود، یک ماجرایی مطرح میشود و بین مردم پخش میشود، ولی کسی به آنها هیچ پاسخی نمیدهد. شاید جسارت باشد، ولی به نظرم از شخص شما تا مجموعه‌ی نظام، انگار که خود را بی‌نیاز می‌بینند از توضیح این موارد و توجیه مردم. گاهی به نظر میرسد آدمهایی که به حضرتعالی نزدیکند یا محافلی که شما در آنها حضور دارید یک چهره‌ی مشخّصی دارند و همه‌ی مردم نیستند. مردم دوست دارند گاهی شما را حتّی در یک جمعی ببینند که ممکن است خانمهایش حجابِ آن‌چنانی هم نداشته باشند. ۲) خنده‌ی معظّمٌ‌له ۳) آقای برزیده: آقای خامنه‌ایِ عزیز! خود من بعضی وقتها حس نمیکنم شما برای تک‌تکِ ما دلسوزید. البتّه این میتواند سوء تفاهم باشد؛ این ادّعا به هیچ وجه یک ادّعایی نیست که بخواهم سندی برایش ارائه بدهم؛ دارم حسّی میگویم. اینکه تک‌تکِ مردم احساس کنند شما دوستشان دارید، به جامعه القا نمیشود. نمیدانم چطور میشود این حس را القا کرد، ولی به نظرم خیلی راهبردی است. البتّه من شخصاً به وضعیّت کشور بسیار امیدوارم و اگر مردم در صحنه باشند، کارها میتوانند بکنند. حالا چه کار باید کرد؟ البتّه ما هم به عنوان یک سرباز در خدمتیم. ۴) آقای سیّدمهدی شجاعی (نویسنده): آن مطلبی را هم که فرمودید هست بفرمایید که آن نکته‌ را از دست ندهیم. ۵) دونالد ترامپ (رئیس‌جمهور ایالات متّحده‌ی آمریکا) ۶) آقای محمّدحسین حقیقی (کارگردان سینما): من میگویم آقا من اصلاً نق نمیزنم، همه چیز هم خوب است؛ امّا آیا وضع موجود ما، محصول این سالها، مثلاً از نظر وضعیّت اقتصادی و حجاب، همان چیزی بوده که شما هر شب خالصانه از خدا میخواهید؟
1,934
1396/10/26
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در کنفرانس اتحادیه بین‌ المجالس سازمان همکاری اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38725
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم(۱) و الحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمد و آله الطیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز! اینجا در میان برادران خود و در خانه‌ی خود هستید و امیدواریم که خداوند متعال به همه‌ی شما توفیق بدهد، کمک کند، هدایت کند تا بتوانید ان‌شاءالله کار بزرگی را که بر عهده گرفته‌اید، به پایان برسانید. مجموعه‌ی مجالس کشورهای اسلامی -که قریب یک ربع قرن، عمر این مجموعه است- جایگاه مهمّی دارد: اوّلاً شما رؤسای مجالس و اعضای مجالس کشورهای اسلامی، نمایندگان ملّتها هستید، این نکته‌ی مهمّی است؛ ثانیاً از طرف دیگر، محدودیّتهای دیپلماسی دولتها را شماها ندارید، میتوانید با صراحت بیشتر و مواضع جدی‌تر، نیازهای مردم خودتان و ملّتهای مسلمان و امّت اسلامی را در دنیا مطرح کنید؛ به نظرم لازم است از این موقعیّت مهم، برای ادای وظیفه‌ی دینی و تاریخی استفاده شود. ما در قبال امّت اسلامی، یک وظیفه‌ی دینی بزرگ داریم -همه‌ی ما؛ همه‌ی کسانی که جایگاهی در بخشی از دنیای اسلام دارند؛ شماها از این قبیل [هستید]، ما هم از این قبیل [هستیم]- همه‌ی ‌ما وظیفه‌ی دینی داریم، یعنی اسلام و دین از ما مطالباتی دارند؛ اوّلاً آن را انجام بدهیم. ثانیاً یک وظیفه‌ی تاریخی داریم؛ آن طور که انسان احساس میکند، امروز، دنیا در جریان یک تحوّلات مهمّی است؛ آبستن تحوّلات مهمّی است؛ همه‌ی دنیا، نه فقط منطقه‌ی آسیا یا آفریقا یا غرب آسیا بالخصوص؛ در همه‌ی عالم احساس میشود تحوّلاتی در حال وقوع است؛ بایستی در این تحوّلات، نقش ایفا کرد. دنیای اسلام در یک برهه‌ای ضربه‌ی سختی خورده است؛ بعد از جنگ بین‌الملل اوّل، دنیای اسلام تکّه‌‌‌پاره شد و کسانی که هیچ اهلیّتی نداشتند، هیچ استحقاقی نداشتند، بر کشورهای اسلامی-در غرب آسیا، در شمال آفریقا-مسلّط شدند؛ بدون هیچ دلیلی، بدون هیچ استحقاقی؛ و آثار بلندمدّت آن در دنیای اسلام ماند و ضربه‌های آن زده شد؛ نباید بگذاریم بار دیگر چنین حادثه‌ای و چنین تجربه‌ای تکرار بشود. موضوعات مهمّی در دستور کار این اجلاس -طبق برنامه‌ای که به ما دادند- قرار گرفته که من به بعضی از آنها بعداً اشاره میکنم؛ ولی برخی از موضوعات هم مورد غفلت قرار گرفته است و میتواند مورد توجّه قرار بگیرد، [مثل] مسأله‌ی یمن، مسأله‌ی بحرین؛ اینها مسائل بسیار مهم و جراحتهای عمیق و وخیمی بر پیکر امّت اسلام است؛ باید اینها حل بشود. البتّه مسئله‌ی میانمار مطرح شده، مسئله‌ی کشمیر مطرح شده. توصیه‌ی بنده به برادران و خواهران مؤمن و مسلمانمان این است که در مسائل اساسی دنیای اسلام، مسائل حیاتی دنیای اسلام باید صریح باشیم؛ اگر صریح بودیم، میتوانیم در عالم جریان‌سازی کنیم. ما نیاز داریم به اینکه در بین افکار عمومی جهان و افکار نخبگان جهان، جریان‌سازی کنیم؛ حقایقی وجود دارد، این حقایق را همگانی کنیم؛ بر روی افکار عمومی مردم عالم اثر بگذاریم. نگذارید شما را ندیده بگیرند و با توطئه‌ی سکوت، مسائل مهمّ دنیای اسلام را محو کنند و زیر بار جنجال مسائل فرعی و مسائل دروغین، مسائل اصلی دنیای اسلام از نظر افکار عمومیِ جهان، نادیده گرفته بشود. نباید اجازه داد که این امپراتوری خطرناک و سهمگین تبلیغاتی غرب که عمدتاً دست صهیونیست‌ها است، این مسائل مهمّ دنیای اسلام را ندیده بگیرد. من حالا به بعضی از آنها اشاره میکنم؛ مسئله‌ی فلسطین یکی از مسائل بسیار مهم، بلکه مهم‌ترین مسئله‌ی دنیای اسلام است، بکلّی ندیده گرفته میشود این فشارها و این مشکلاتی که برای ملّت فلسطین وجود دارد. به نظر ما میشود امپراتوری رسانه‌ا‌ی صهیونیستی غربی را شکست داد؛ میشود این کار را کرد، اگر همه همّت کنیم، میتوانیم. شکست صهیونیست‌ها در جنگ نرم هم ممکن است؛ همچنان‌که در جنگ سخت، صهیونیست‌ها شکست خوردند؛ همچنان‌که ملاحظه کردید رژیم صهیونیست در لبنان شکست خورد، مجبور به عقب‌نشینی شد، مجبور به اعتراف به شکست شد؛ درحالی‌که همه خیال میکردند این یک رژیم شکست‌ناپذیر است. در جنگ نرم هم میتوان رژیم صهیونیستی و عوامل آن را شکست داد. چند مسئله‌ی اساسی هست که من به آنها اشاره میکنم که البتّه در دستور این اجلاس هم همه‌ی اینها هست. یکی مسئله‌ی فلسطین است؛ مسئله‌ی فلسطین را به‌هیچ‌وجه نبایستی لحظه‌ای مغفولٌ‌عنه قرار داد؛ مسئله‌ی فلسطین بسیار مسئله‌ی مهمّی است. آنچه در فلسطین در این هفتاد هشتاد سال اخیر اتّفاق افتاده است، به نظرم در طول تاریخ بی‌سابقه است؛ تا آنجایی که ما اطّلاع داریم؛ شبیه این را در هیچ جا -نه در دوران خودمان، نه در دوران نزدیک به خودمان و نه در هیچ دوره‌‌ای از دوران تاریخ- بنده سراغ ندارم که چنین قضیّه‌ای اتّفاق افتاده باشد. قضیّه چیست؟ قضیّه این است که سه حادثه برای یک ملّت به وجود آوردند: اوّلاً سرزمین او را غصب کردند، اشغال کردند؛ خب در بعضی از جاهای دیگر دنیا هم سرزمین‌هایی به‌وسیله‌ی بیگانگان اشغال شده است، این بی‌سابقه نیست لکن در کنار این اشغال، یک تبعید دسته‌جمعی انجام دادند یعنی میلیون‌ها نفر از مردم فلسطین، امروز در تبعیدند؛ از منزل خودشان، از خانه‌ی خودشان، از شهر و دیار خودشان آواره و دور هستند و اجازه ندارند به آنجا بروند؛ این دو، [یعنی] یک تبعید دسته‌جمعی میلیونی. سوّم اینکه این دو حادثه همراه شد با یک کشتار جمعی؛ عدّه‌ی زیادی را در همان اَوان به قتل رساندند؛ زن، مرد، کودک را در شهرها، در روستاها، قتل‌عام کردند؛ یک جنایت عظیم بشری واقع شد. این قضیّه‌ی فلسطین است؛ یعنی حادثه‌ی اشغال و تبعید و قتل نسبت به یک ملّت، نه نسبت به یک انسان یا نسبت به یک جمعیّت محدود؛ خب این قضیّه‌ای است که در تاریخ سابقه ندارد. بله، گاهی مثلاً فرض کنید در بعضی از کشورها، یک عدّه‌ای را از یک منطقه‌ای به یک منطقه‌ی دیگر برده‌اند، جابه‌جا کرده‌اند، امّا در کشور خودشان؛ نه اینکه یک ملّتی را از کشور خودش بیرون کنند. الان ده‌ها سال است که مجموعه‌های فلسطینی که یا خودشان یا پدرانشان از فلسطین اخراج شده‌اند، اردوگاه نشینند. این چه معنا دارد؟ در هیچ جای دنیا چنین چیزی اتّفاق نیفتاده است. این مسئله، مسئله‌ی فوق‌العاده‌ای است؛ این یک ستم تاریخیِ بی‌نظیر است؛ این بلاشک یک ستم تاریخیِ بی‌نظیر است. و ما وظیفه داریم؛ یعنی در اسلام مورد اتّفاق همه‌ی مذاهب اسلامی است که در یک چنین مواردی بایستی وارد میدان بشوند، دفاع کنند، هرجور که میتوانند دفاع کنند؛ بالاخره این مسئله بایستی انجام بگیرد. و من عقیده‌ام این است که این مجاهدت در مقابل رژیم صهیونیستی، به نتیجه خواهد رسید؛ این را ما معتقدیم. اینکه ما خیال کنیم که «دیگر فایده‌ای ندارد و کار از کار گذشته»، نخیر، این‌جور نیست؛ ولو ده‌ها سال هم گذشته است امّا قطعاً ان‌شاءالله و باذن‌الله به نتیجه خواهد رسید؛ کمااینکه تا امروز هم مقاومت پیشرفت کرده است. شما ملاحظه کنید؛ یک روز اینها -صهیونیست‌ها- شعار «از نیل تا فرات» میدادند، [ولی] امروز دور خودشان دیوار میکشند که بتوانند خودشان را در آنجا در سرزمین غصبی حفظ کنند. بنابراین مقاومت پیشرفت کرده، بعد از این هم پیشرفت خواهد داشت. و فلسطین یک مجموعه است، یک کشور است، یک تاریخ است. فلسطین، همان‌طور که بارها گفته شده، «از نهر تا بحر» است؛ از نهر اردن تا دریای مدیترانه؛ این فلسطین است و قدس هم بلاشک پایتخت این فلسطین است و هیچ‌گونه خدشه‌ای بر این فکر اساسی و این حقیقت امکان ندارد که وارد بشود. و این کاری هم که حالا آمریکایی‌ها کردند و میکنند که نسبت به قدس این غلط زیادی را این شخص کرده-البتّه این کسی که امروز در آمریکا بر سر کار است، این یک‌قدری با صراحت بیشتری کار میکند، [ولی] دیگران هم همین روش را ادامه میدادند، آنها هم با این تفاوتی نداشتند-این چیزی است که بلاشک به جایی نخواهد رسید و قادر نیستند که این کاری را که گفته‌اند، به انجام برسانند. دولتهایی هم که امروز به آمریکا کمک میکنند در منطقه‌ی خود ما، اینها دارند خیانت میکنند؛ این را همه توجّه داشته باشند؛ این یک خیانت صریح است که کسی با دشمنی مثل صهیونیست‌ها بسازد، [ولی] با برادران مسلمان خودش ستیزه‌گری کند، مثل کاری که امروز سعودی‌ها دارند میکنند. این کار قطعاً خیانت به امّت اسلامی و دنیای اسلامی است. این مطلب اوّل. مطلب دوم مسئله‌ی اتّحاد اسلامی است. ما بایستی نگذاریم که تفاوتهای نژادی، منطقه‌ای، زبانی، فرقه‌ای، بین ما اختلاف ایجاد کند. ما این را به همه گفته‌ایم، امروز هم میگوییم و همواره گفته‌ایم. حتّی کسانی که با ما صریحاً دشمنی کرده‌اند، ما به آنها هم گفته‌ایم که ما آماده هستیم با شما برادرانه برخورد کنیم؛ البتّه خب بعضی‌ها نمیتوانند این کار را بکنند، از بعضی از دولتها این کار برنمی‌آید، لکن عقیده‌ی ما این است که دنیای اسلام با جمعیّت زیاد، با امکانات فراوان، با جایگاه و منطقه‌ی فوق‌العاده حسّاسی که امروز چه در آفریقا و چه در آسیا -چه در غرب آسیا، چه در مرکز آسیا- دارا است، بلاشک اتّحاد این مجموعه میتواند یک قدرت بزرگی را در دنیا تشکیل بدهد که بتواند اثرگذار باشد. این اتّحاد را بایستی ما انجام بدهیم، هم‌افزایی کنیم، به یکدیگر کمک کنیم، نیروهایمان را به کمک هم بفرستیم. این ستیزه‌گری‌هایی که معمول شده است-که بیشتر هم دست آمریکا و صهیونیست‌ها در میان است؛ آنها هستند که دارند اختلاف ایجاد میکنند-بایستی متوقّف بشود و نگذاریم برای رژیم صهیونیستی، با این کارها حاشیه‌ی اَمن درست کنند. یکی از آرزوهای دشمنان دنیای اسلام، این است که در داخلِ دنیای اسلام، اختلافات، دعواها، جنگ و خون‌ریزی وجود داشته باشد، برای اینکه حاشیه‌ی امنی برای صهیونیست‌ها درست بشود؛ از این مانع بشویم و تا آنجایی که میتوانیم، نگذاریم. مطلب سوّم و نکته‌ی بسیار مهمّ سوّم، تلاش برای پیشرفت علمی است. دنیای غرب به‌وسیله‌ی علم به ثروت دست یافت، به‌وسیله‌ی علم به قدرت بین‌المللی دست یافت؛ در علم پیشرفت کردند، بر همه‌ی دنیا مسلّط شدند؛ منتها چون ایمان نداشتند، چون ظرفیّت نداشتند، از این علم به نحو بدی استفاده کردند، این علم را به ظلم و استثمار و استعمار و استکبار منتهی کردند. ما این کارها را نمیخواهیم بکنیم، امّا از لحاظ علمی ما عقبیم؛ بایست دنیای اسلام تلاش کند تا جوانهایش را از لحاظ علمی پیش ببرد. این کار ممکن است؛ ما در اینجا این کار را انجام داده‌ایم؛ ما از لحاظ رتبه‌ی علمی، درجات خودمان را بمراتب بالا آورده‌ایم. همه‌ی این کارها را [هم] در دوران تحریم انجام داده‌ایم؛ ما سالهای متمادی است که تحریم هستیم از طرف قدرتهای متجاوز؛ [امّا] این تحریم به ما کمک کرد که بتوانیم شکوفایی خودمان را به دست بیاوریم، به فکر خودمان بیفتیم، به یاد خودمان بیفتیم، از نیروهای خودمان بهره‌مند بشویم. ما امروز در بخشهای مهمّی، در مرز دانش قرار گرفته‌ایم، درحالی‌که در گذشته خیلی عقب بودیم. در پزشکی، در نانو، در سلّول‌های بنیادی، در دانش هسته‌ای و در بسیاری از دانشهای دیگر، جوانهای ما توانستند رو بیایند، توانستند کار بکنند، توانستند کارهای بزرگی انجام بدهند. جوان تحصیل‌کرده‌ی دانشمند، امروز در کشور ما از بسیاری از کشورهای دنیا، یا از اغلب کشورهای دنیا، بیشتر است. بنابراین، یکی از کارهایی که در کشورهای اسلامی حتماً باید دنبال بشود مسئله‌ی پیشرفت علمی است، و این ممکن است؛ در این زمینه هم به همدیگر بایستی کمک کنیم. [البتّه] بعضی دیگر از کشورهای اسلامی هم خوشبختانه در این زمینه پیشرفتهای بسیار خوبی کرده‌اند. یک نکته‌ی دیگر این است که ادّعاهای دروغ شیطان اکبر را افشا کنیم. شیطان اکبر آمریکا است؛ اینها ادّعاهای دروغی دارند، این ادّعاها باید افشا بشود. یکی از این ادّعاها مسئله‌ی حقوق بشر است. ضدّ حقوق بشرند و از حقوق بشر دَم میزنند و مدام نام حقوق بشر را می‌آورند و آن را مطرح میکنند، درحالی‌که کارهایی که اینها میکنند ضدّ حقوق بشر است. حالا این شخصی که امروز سر کار است، این چیزها را عریان بیان میکند؛ دیگرانی هم که قبل از او بودند [این کارها را] انجام میدادند، منتها به این عریانی نبود؛ این یک‌قدری عریان‌تر و آشکارتر حرف میزند. علیه آفریقا، علیه نژادها، علیه آمریکای لاتین، علیه همه‌ی مردم، علیه مسلمانها، علیه همه چیز حرف میزنند؛ یعنی علیه حقوق بشر اقدام میکنند، امّا پرچم دفاع از حقوق بشر را دست میگیرند. این را باید افشا کرد؛ این دروغ بزرگی است که باید افشا بشود. یا مبارزه‌ی با تروریسم؛ ادّعای مبارزه‌ی با تروریسم میکنند. اوّلاً خودشان از دولت تروریستی صهیونیست‌ها دفاع میکنند. دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی یک دولت تروریست است، خودش هم میگوید؛ یعنی خود اسرائیلی‌ها انکار نمیکنند که با ترور کارهایشان را پیش میبرند. این را میگویند، گاهی در مواردی صریحاً اظهار هم میکنند، ولی حامی این دولت در این منطقه، در درجه‌ی اوّل آمریکا است. بنابراین، از این [دولت تروریست] حمایت میکنند. وانگهی، از تروریست‌های دیگر هم حمایت میکنند. همین داعشی که یک مشکل بزرگی برای بعضی از کشورهای منطقه‌ی ما شده بود، این داعش را خود آمریکایی‌ها به وجود آوردند؛ این را خودشان اعتراف کردند، اقرار کردند. همین شخص، در تبلیغات انتخاباتی‌اش، بارها و بارها دولت قبلی خودش را متّهم کرد به اینکه اینها داعش را به وجود آوردند. راست هم میگفت؛ این حرف درست است؛ داعش را اینها به وجود آوردند. تا همین اخیر هم که داعش نفسهای آخرش را در سوریه میکشید، اینها از داعش حمایت میکردند و دفاع میکردند؛ [این] مالِ همین تازگی و این اواخرِ اواخر [است]. بنابراین خود اینها طرف‌دار تروریسمند، خودشان عامل تروریسمند، امّا در‌عین‌حال پرچم مبارزه‌ی با تروریسم [را بلند میکنند]. اینها را باید افشا کرد، اینها را باید به دنیا گفت. عرض کردم؛ باید جریان‌سازی کنید، باید افکار نخبگان عالم و افکار عمومی مردم دنیا را تحت تأثیر قرار بدهید، این حقایق را به آنها بگویید. من عرض میکنم، آنچه را ما در جمهوری اسلامی با برادران خودمان مطرح میکنیم و درمیان میگذاریم و بر آن پافشاری میکنیم، اینها چیزهایی است که خود ما تجربه کرده‌ایم؛ اینها کارهایی است که ما در عمل، آنها را انجام داده‌ایم؛ فقط به زبان نیست. من یکی از اصرارها و توصیه‌هایم به مجموعه‌های برادران مسلمان در نشست‌هایی از این قبیل، این است که کار را به قطعنامه و اصدار قطعنامه، پایان‌یافته تلقّی نکنید. [اگر] شما در یک کمیته‌ای نشستید و در مجمع عامّ این نشست یا این اجلاس، فرض کنید یک اعلامیّه‌ای صادر کردید، قضیّه با این تمام نمیشود؛ این بخشی از کار است؛ بخش دیگری از کار، دنبال‌گیری و کمک به تحقّق تصمیم‌ها است. باید عمل کرد. با ما جنگ اقتصادی کردند. فهمیدند که اقتصاد مهم است در کشور ما و سالهای متمادی است دارند با ما جنگ اقتصادی میکنند؛ این[جنگ] را به شدّت رساندند. امروز هم این جنگ اقتصادی ادامه دارد؛ تحریم، یکی از بخشهای جنگ اقتصادی با ما است. ما بحمدالله شکست نخوردیم، به زانو درنیامدیم و غلبه کردیم بر این مشکل. ان‌شاءالله بعد از این هم غلبه خواهیم کرد و از تحریمها ان‌شاءالله ابزاری برای شکوفایی خواهیم ساخت. ما مردم‌سالاری دینی را مایه‌ی رشد میدانیم، مایه‌ی توسعه میدانیم؛ هم توسعه‌ی معنوی، هم توسعه‌ی مادّی. مردم‌سالاری دینی ارزش بسیار والایی است که ما برای دنیا و آخرتِ مردم از آن بهره‌مند شده‌ایم. و به حول و قوّه‌ی الهی، ملّت ایران توانسته است و بعد از این هم خواهد توانست توطئه‌ی آمریکا را خنثیٰ کند. بعد از این هم ان‌شاءالله توطئه‌ی آمریکا را خنثیٰ خواهیم کرد. و امیدواریم این انگیزه در کشورهای اسلامی و میان ملّتهای اسلامی آن‌چنان قوی بشود که یک مشت محکمی از مجموع دنیای اسلام علیه همه‌ی توطئه‌های استکبار بسازد. برای همه‌ی شما آرزوی توفیق میکنم؛ بار دیگر به همه‌ی شما  خوشامد عرض میکنم. والسّلام‌علیکم‌و‌رحمة‌الله‌وبرکاته    ۱. در ابتدای این دیدار، دکتر علی لاریجانی  (رئیس مجلس شورای اسلامی) گزارشی ارائه کرد.
1,935
1396/10/24
بیانات در دیدار خانواده‌ی شهید ییلاقی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38782
خطاب به جوانان حاضر در دیدار بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم ...شماها جوانید، شماها نسل سوّمید؛ اوّلاً جوان این نسل، جوان نسل سوّم، از جوان نسل اوّل امیدبخش‌تر است درصورتی‌که بتواند ایمانش را حفظ کند. جوان نسل اوّل، کسانی بودند که از روی احساسات، از روی هیجان [کار کردند]؛ احساسات بود، احساسات خوبی هم بود و همان احساسات کار کرد، یعنی یک نظام کهن را سرنگون کرد و اسلام را رو آورد؛ این را ما کوچک نمیگیریم، امّا غالباً دانه‌دانه‌ی افراد ــ نمیگویم همه ــ از روی احساسات لانه‌ی جاسوسی را آن روز رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، امّا بعداً رفتند با آمریکایی‌ها صحبت کردند و عذرخواهی کردند؛ این ناشی از چیست؟ ناشی از کم‌عمق بودنِ آن انگیزه است. آن انگیزه متّکی به یک زیرساخت محکم نبود؛ انگیزه بود، امّا زیرساختش محکم نبود. جوانهای امروز  ــ [هرچند] بعضی [از آنها] هستند که بی‌خیال در خیابان راه میروند؛ زمان جنگ هم بودند، نه اینکه نبودند ــ امّا آن [جوانی] که دنبال وظیفه میرود، میفهمد چه‌کار دارد میکند. یک نمونه‌اش همین حججی است و صدها نمونه، بلکه هزارها نمونه از این قبیل وجود دارد. لذا من به جوان امروز درصورتی‌که انگیزه و ایمانش درست باشد، اعتمادم و امیدم بیشتر است تا به جوان آن روز. شماها آن جوان امروز هستید. آینده مال شماها است. این مملکت مال شماها است. هرچه میتوانید خودتان را بسازید، هم از لحاظ فکری بسازید، هم از لحاظ ایمانی بسازید؛ هم فکر را درست کنید، هم ایمان و دل را درست کنید. با خدا اُنس داشته باشید، اگر میتوانید، تا آنجایی که میتوانید، نماز شب بخوانید؛ نماز را خوب بخوانید، با توجّه بخوانید، قرآن را بخوانید. اینها چیزهایی است که میتواند جای این شهدا را پر کند؛ این کارها لازم است. من به شماها بیشتر امید دارم، به همین جوانِ نسل شما؛ [البتّه] اشخاص شما را نمیخواهم بگویم، چون آشنایی ندارم، امّا به این نسل من بیشتر اعتماد دارم و بیشتر امید دارم تا آن [نسل قبلی].         
1,936
1396/10/21
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از مستندسازان جوان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38752
[ساخت] فیلم مستند، یکی از اقبالهای هنری امروز جمهوری اسلامی است؛ الحمدلله مستندهای خوبی ساخته میشود. اساساً فیلم مستند، چیز باارزشی است و الحمدلله جهت، جهت انقلابی و دینی و ارزشی است؛ سعی کنید این جهت را حفظ کنید. سعی کنید گرایشهای هنری محض و چیزهایی که معمولاً برای هنرمند جالب است -شهرت و مانند آن- آن صفا و صمیمیّت هنر انقلابی را از شما نگیرد. هنر انقلابی هنر است و درعین‌حال در آن دروغ نیست، فریب نیست، فساد نیست، اغوا نیست؛ هنر اسلامی این است؛ این روحیه را حفظ کنید، این را نگه دارید، این خیلی باارزش است.  امروز دشمنان این ملّت و دشمنان این انقلاب و دشمنان این نهضت عظیم مردمی -که به برکت دین به وجود آمده- به سراغ تحریف و دروغ و تغییر واقعیّات در ذهنها و اینها رفتهاند؛ چیزی که میتواند ذهنها را روشن کند، همین مستندهای شما است. البتّه فیلم غیر مستند هم میتواند نقش ایفا کند -در این تردیدی نیست- امّا مستند، سرراست‌تر و روراست‌تر و متّکی به واقعیّت و نشان‌دهنده‌ی [آن است]. اگر بتوانید این جهت‌گیری انقلابی و این صداقت انقلابی را حفظ کنید، خیلی میتوانید خدمت بکنید: به کشور و به انقلاب و به مردم و به آینده و به تاریخ و به حقیقت؛ میتوانید خیلی خدمت بکنید. دو جور میشود انتقاد کرد: یک انتقادی که وقت شنیدن، شنونده آن را فحش و دشنام تلقّی میکند؛ یک انتقادی که همان مطلب است امّا وقتی که شنونده آن را می‌شنود، آن را نصیحت تلقّی میکند؛ دو جور میشود حرف زد؛ سعی کنید آن نوع اوّل نباشد یعنی گرایش به سمت آن نوع اوّل نباشد؛ در زمینه‌ی کارهای انتقادی، این را من عرض میکنم به شما، این را توصیه میکنم. خب حالا مثلاً فرض کنید کسانی که به مسئله‌ی هنر اهمّیّت میدهند، میدانند ما این همه هنرمندِ مستندسازِ خوبِ انقلابی داریم؟ خبر دارند؟ نه؛ در حالی که داریم، در حالی که چنین چیزی وجود دارد. ما از این گونه ظرفیّتها در همه‌ی زمینه‌ها فراوان داریم.
1,937
1396/10/19
بیانات در دیدار مردم قم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38675
به‌مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدییّن سیّما بقیةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، مردم شجاع و دلاور قم و جمعی از روحانیّون محترم و علمای مکرّم. و روز نوزدهم دی هر سال برای این حقیر این مژده را به همراه دارد که با شما مردم مؤمن و شجاع و شریف یک ملاقاتی را ما اینجا داریم.  قم سرشار از انگیزه است، سرشار از امید است؛ هم امیدوار است، هم امیدبخش است. قم یک شهر پیشرو و دارای مردم قطعاً پیشرو در کشور ما است. از روز نوزدهم دی سال ۱۳۵۶ -که ما قضایای قم را از دور شنیدیم و هنوز هیچ خبری در کشور نبود از اجتماعات مردمی و هیجانات مردمی، و قم به‌پاخاست و قیام کرد و سینه سپر کرد و کشته داد و شهید داد- تا امروز که چهل سال است، قم در صراط مستقیم، حرکت مستمرّ خودش را ادامه داده است. امسال هم شما دیدید که در روز نهم دی، مردم قم آن راه‌پیمایی را به‌طور مرسوم -که در همه جای کشور بود- انجام دادند لکن به آن اکتفا نکردند؛ روز سیزدهم دی [هم] آن راه‌پیمایی پُرشور، آن حرکت عظیم را انجام دادند.  حرف همیشه‌ی ملّت ما همین است؛ حرف ملّت عزیز ما، قشرهای ما، شهرهای مختلف ما، جوانهای ما، حرف انقلاب و نظام اسلامی و ایستادگی در مقابل زورگویی و زیر بار تحمیل قدرتها نرفتن است. حرف ملّت در تمام این سالهای متمادی یک حرف بود و امروز که چهل سال از آن روزها میگذرد، ملّت ما همان منطق، همان مسیر، همان هدف را دنبال میکند؛ منتها امروز پخته‌تر است، باتجربه‌تر است، واردتر است. از لحاظ انگیزه هم اگر نگوییم امروز جوانهای ما پُرانگیزه‌تر از آن روز هستند، حدّاقل مثل همان انگیزه‌ها را دارند، علاوه بر اینکه پُرتعدادترند؛ یعنی امروز تعداد جوانهای مؤمن پُرانگیزه‌ای که حاضرند در میدانهای خطر سینه‌ سپر کنند، چندین برابر جوانهای ما در آستانه‌ی انقلاب و در سالهای اوّل انقلاب است؛ این خطّ مستمرّ این کشور است. خب، بنده همیشه این حرفها را البتّه میزنم، همیشه هم یک شواهدی، قرائنی وجود دارد، لکن آنچه این روزها اتّفاق افتاد، شواهد روشن و واضحی بر این قضیّه بود. همین‌طور که عرض کردیم، ملّت ایران در اقصیٰ نقاط کشور، در شهرهای بزرگ، در شهرهای کوچک، از روز نهم دی -که این آتش‌بازی‌ها و این شیطنت‌کاری‌های افرادی که بعد عرض خواهیم کرد، تازه شروع شده بود- در همه‌جای کشور این حرکت را آغاز کردند، بعد که دیدند نه، مزدوران دشمنان دست‌بردار نیستند، آن‌وقت پی‌درپی، روزهای متوالی این راه‌پیمایی تکرار شد؛ از روز سیزدهم در قم، در اهواز، در همدان، در کرمانشاه، تا روز چهاردهم، روز پانزدهم، روز شانزدهم، روز هفدهم در شهرهای مختلف، در شهرهای بزرگ، و باز در مشهد، در شیراز،‌ در اصفهان، در تبریز. اینها حوادث معمولی نیست؛ اینها هیچ جای دنیا وجود ندارد؛ من این را از روی اطّلاع عرض میکنم. این حرکت عظیم منسجم مردمی در مقابل توطئه‌ی دشمن، با این نظم، با این بصیرت، با این شور، با این انگیزه در هیچ جای دنیا نیست؛ و این چهل سال است که ادامه دارد، بحث یک سال و دو سال و پنج سال و مانند اینها نیست؛ نبرد ملّت با ضدّ ملّت است، نبرد ایران با ضدّ ایران است، نبرد اسلام با ضدّ اسلام است؛ این [نبرد] ادامه داشته و البتّه بعد از این هم خواهد بود؛ منتها سرگرم شدن ملّت ایران به مبارزه و ایستادگی و استقامت، موجب نشده است که از بقیّه‌ی ابعاد و زوایای زندگی غافل بشوند، [بلکه] همین جوانهای شما، بچّه‌های شما پیشرفتهای علمی را به وجود آورده‌اند، همین مأموران شما کارهای بزرگ [برای] آبروی ملّت ایران در کشور و در منطقه انجام داده‌اند. یعنی ملّت نشان داد که یک ملّتِ زنده است، یک ملّتِ بانشاط است، یک ملّتِ باخدا است، و خدا هم کمک میکند.  خب، در واقع همه‌ی حرکاتی که دشمن در این چهل سال در مقابل ما انجام داده است، پاتک انقلاب است. انقلاب ریشه‌ی دشمن را از لحاظ سیاسی در کشور کَند، و دشمن حالا مرتّباً پاتک میکند و در هر دفعه هم شکست میخورد؛ اقدام میکند و نمیتواند؛ نمیتواند پیش ببرد؛ به‌خاطر ایستادگی، به‌خاطر این سدّ محکم مردمی و ملّی؛ این بار هم ملّت، با قدرت تمام به آمریکا و به انگلیس و به لندن‌نشین‌ها میگوید: این‌دفعه هم نتوانستید، باز هم نخواهید توانست. میلیاردها دلار هزینه کردند -[این] واقعی است که میلیاردها هزینه کردند- سالها شبکه‌سازی کردند، مزدورپروری کردند برای اینکه بتوانند از درون، کار را مشکل کنند. [قبلاً] نمیگفتند؛ مسئولین امروز آمریکا که خب ساده‌لوحی‌شان در امور سیاسی آشکار است، لو دادند خودشان را و گفتند «از بیرون نمیشود با ایران دست‌وپنجه نرم کرد، از درون باید خرابش کنیم»؛ یعنی همین کاری که چند سال است دارند میکنند: شبکه‌سازی، مزدورسازی؛ بعد برای مخارجش سرکیسه‌ کردن دولتهای وابسته، بیایند اینجا و سراغ فلان دولت ثروتمندِ پول‌دارِ خلیج فارس بروند و سرکیسه کنند آنها را برای اینکه بتوانند مخارجشان را اینجا و جاهای دیگر روبه‌راه کنند؛ زباله‌های فراری از ایران را بازیافت کنند، آنها را دوباره وارد میدان کنند، اگر بشود بازیافتشان کرد؛ هزاران شبکه‌ی مجازی راه انداختند، دَه‌ها کانال تلویزیونی به راه انداختند، کانالهای ماهواره‌ای به راه انداختند؛ جوخه‌های ترور و انفجار درست کردند و به داخل مرز فرستادند، چه از جنوب شرقی، چه از شمال غربی؛ بمباران دروغ و تهمت و شایعه را روی سر این ملّت ریختند، شاید بتوانند افکار این مردم را، بخصوص جوانان نورس ما را عوض کنند -جوان عزیز ما، این جوانی که نه امام را دیده، نه انقلاب را دیده، نه دوران دفاع مقدّس را دیده، نه شهدای نامدار بزرگ ما را دیده، روی ذهن اینها [میخواستند] اثر بگذارند؛ نتیجه‌اش چه میشود؟ [میشود] شهید حججی؛ این شهید عزیز اخیر نجف‌آباد و شهدای دیگری که در این دو سه روز شهید شدند؛ اینها همه همین جوانها بودند- و تطمیع کسانی در داخل؛ نفوذ در برخی از ارکان؛ [البتّه] خودشان مستقیم هم وارد میشوند، شما دیدید -بعداً عرض خواهم کرد- دخالتهای مسئولان آمریکایی را در این چند روز به‌وسیله‌ی همین شبکه‌های اینترنتی و امثال اینها؛ [امّا] باز هم نتوانستند؛ با همه‌ی این تلاشها ناکام ماندند.  من لازم است از ملّت عزیزمان تشکّر کنم؛ هزار بار باید تشکّر کنم، نه یک بار. ملّت، حقیقتاً یک ملّت رشید، وفادار، بابصیرت، باهمّت، زمان‌شناس، لحظه‌شناس [است] که میدانند لحظه‌ی حرکت کِی است. روز پنجشنبه(۱) در مشهد آن قضایا شروع شد؛ روز شنبه آن راه‌پیمایی عجیب [برگزار شد] که شاید چند سال بود با این شور و هیجان در مشهد راه‌پیمایی نشده بود؛ بعد، یکی دو روز کارهای پراکنده‌ی دیگری انجام گرفت که همه‌ مطّلعید؛ بعد، از سیزدهم دی تا هفدهم دی، حدّاقل پنج روز پشت سر هم [مردم به میدان آمدند]. واقعاً وفاداری ملّت، لحظه‌شناسی ملّت، [اینکه] بدانند هر زمانی چه‌کار میخواهند بکنند [قابل تشکّر است]. خب، دیگران این پیامها را میگیرند؛ بله در تبلیغاتشان، صدها نفر اخلالگر و تخریب‌کننده را هزاران نفر نشان میدهند، [امّا] حرکات میلیونی ملّت را در تظاهرات به‌عنوان یک گروه [کوچک] یا چند هزار نفر معرّفی میکنند! در تبلیغات این‌جوری میگویند، امّا میفهمند؛ صاحبان سیاستهایشان می‌بینند، [ولی] به رو نمی‌آورند؛ یعنی ملّت کار خودش را میکند، تأثیر خودش را میگذارد، رُعب خودش را در دل سیاست‌گذاران دشمن نفوذ میدهد با این حرکت عظیمی که انجام میدهد. ملّت بصیرتشان را واقعاً به اوج رساندند؛ حقیقتاً این ملّت به اوج رساندند بصیرت خودشان را و در این چند روز انگیزه‌ی خودشان را خوب نشان دادند.  [امّا] تحلیل؛ در این روزها تحلیل‌های گوناگونی از طرف اشخاص مختلف و جناحها، در روزنامه‌ها، در شبکه‌های اینترنتی نسبت به این قضایا انجام گرفت؛ در این تحلیل‌ها یک نقطه‌ی تقریباً مشترکی وجود داشت که آن نقطه، نقطه‌ی درستی است و آن تفکیک بین مطالبات صادقانه و به‌حقّ مردم و حرکات وحشیانه و تخریبگرانه‌ی یک گروه است؛ اینها از هم باید تفکیک بشود. اینکه فلان انسانی از یک حقّی محروم بماند و اعتراض بکند یا این اعتراض‌کننده‌ها -صد نفر، پانصد نفر- بیایند یک جایی جمع بشوند و حرف خودشان را بزنند، یک مطلب است؛ و اینکه یک عدّه‌ای از این تجمّع و از این انگیزه سوءاستفاده کنند و بیایند به قرآن دشنام بدهند، به اسلام دشنام بدهند، به پرچم اهانت کنند، مسجد را بسوزانند، تخریب کنند، آتش بزنند، یک حرف دیگر است؛ اینها دو مقوله است؛ اینها را با هم مخلوط نباید کرد. آن تمنّاهای مردمی یا اعتراضهای مردمی یا درخواست‌های مردمی، در این کشور همیشه بوده، الان هم هست. خب این صندوقهای مشکل‌دار یا مثلاً بعضی از مؤسّسات مالی مشکل‌دار یا بعضی از دستگاه‌های مشکل‌دار، بعضی از مردم را ناراضی کرده‌اند؛ الان یک سال است یا شاید بیش از یک سال است -ما خبرهایش را داریم؛ خبرها غالباً به ما میرسد- اجتماع میکنند در فلان شهر مقابل فلان مؤسّسه، مقابل استانداری، مقابل مجلس شورا در اینجا. از این چیزها هست؛ همیشه بوده و هست، هیچ‌کس هم با اینها معارضه و مخالفتی ندارد؛ باید هم به این حرفها رسید، باید گوش کرد، باید شنید، باید در حدّ وسع و توان به آنها پاسخ داد. [البتّه] در میان درخواست‌ها، اگر ده درخواست هست، ممکن است دو درخواست نابه‌جا باشد؛ [امّا] آنهایی که به‌جا است، آنهایی که درست است، آنها را باید همه‌ی ماها دنبال کنیم. من نمیگویم «باید دنبال بکنند»؛ خود بنده هم مسئولم، همه‌ی ما باید دنبال کنیم. [البتّه] من در صحبتهایم خطاب به مسئولین عرایضی خواهم داشت که عرض میکنم. این یک حرف است، امّا اینها ربطی ندارد به اینکه کسانی بیایند پرچم کشور را آتش بزنند یا کسانی بیایند از اجتماع مردم استفاده کنند، علیه اعتقادات مردم حرف بزنند و فریاد بکشند؛ علیه قرآن، علیه اسلام، علیه نظام جمهوری اسلامی!  من عرض بکنم به شما؛ یک مثلّثی در این قضایا فعّال بوده است. مال امروز و دیروز هم نیست؛ این سازمان‌دهی‌شده بوده است. اینهایی که عرض میکنم، همه قرائن اطّلاعاتی دارد؛ حالا بعضی آشکار است و حرفهای خودشان است، بعضی هم از طُرق اطّلاعاتی به دست آمده است. یک مثلّثی فعّال بودند: نقشه مربوط به آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها است؛ نقشه را آنها کشیدند. چند ماه هم هست دارند نقشه میکشند. اینکه «بیاییم از شهرهای کوچک شروع کنیم، [بعد] به طرف مرکز بیاییم و مردم را نسبت به مطالباتشان فعّال کنیم و اینها را داغ کنیم»، این نقشه‌ای است که کشیده شده و چند ماه است روی این نقشه دارند کار میکنند. نقشه مال آمریکایی‌ها و عوامل رژیم صهیونیستی است.  پول مال یکی از این دولتهای خرپول(۲) اطراف خلیج فارس است. خب این کارها خرج دارد؛ باید پول بدهند؛ آمریکایی‌ها که حاضر نیستند پول خرج کنند وقتی اینها هستند؛ پول را اینها دادند. این دو ضلع. ضلع سوّم پادویی‌اش است؛ پادویی‌اش هم مربوط به سازمان منافقین بود، سازمان آدمکش منافقین؛ پادو، آنها بودند. از ماه‌ها قبل اینها آماده بودند؛ خود رسانه‌های منافقین در همین روزها اعتراف کردند؛ گفتند ما از چند ماه قبل با آمریکایی‌ها در ارتباط بودیم نسبت به این قضیّه؛ که پادویی کنند، سازمان‌دهی کنند، بروند این و آن را ببینند، کسانی را در داخل نشان کنند و پیدا کنند که بهشان کمک کنند تا بیایند به مردم فراخوان بدهند -فراخوان را هم آنها دادند- و شعار «نه به گرانی» بگذارند. خب این شعاری است که همه خوششان می‌آید؛ با این شعار یک عدّه‌ای را جذب کنند، بعد خودشان بیایند وسط، اهداف شوم خودشان را دنبال کنند و مردم را هم دنبال خودشان بکشند؛ هدف این بود.  کاری که مردم در اینجا کردند این است: اوّل خب یک عدّه‌ای آمدند؛ البتّه عدّه‌ی زیادی هم نبودند، لکن به مجرّد اینکه دیدند که اینها هدفهایشان چیست و شعارهایشان معلوم شد، مردم صفها را جدا کردند. همانهایی که روز پنجشنبه و روز جمعه در اجتماعات مطالبه‌ی «نه به گرانی» و امثال اینها شرکت کرده بودند، همانها در روز نهم دی آمدند در تظاهرات عظیم مردم شرکت کردند و علیه آنها شعار دادند؛ علیه آمریکا، علیه منافق شعار دادند. مردم صفشان را جدا کردند.  دو قرارگاه فرماندهی در همسایگی ایران تشکیل دادند. این را خودشان اعتراف کردند، اینها اعترافهای خودشان است؛ نه اعترافِ اینجا، [بلکه] آنهایی که در رسانه‌ها لو میدهند حرفها را و در یک مصاحبه‌ای حرف میزنند و یک چیزهایی میگویند، گفتند که دو قرارگاه فرماندهی عملیّات برای فضای مجازی و مدیریّت اغتشاشها توسّط آمریکایی‌ها و عوامل رژیم صهیونیستی در همسایگی ایران تشکیل شد؛ این را خودشان اعتراف کردند. یعنی همه چیز را از پیش آماده کردند، از قبل هم برای خودشان پیروزی را قطعی دانستند؛ الحمدلله الّذی جعل اعدائنا من الحمقاء؛ خدا را شکر! با این‌‌همه حوادث پی‌در‌پی، هنوز این ملّت را نشناخته‌اند، هنوز نفهمیده‌اند این سدّ محکم ایمان ملّی و ایستادگی ملّی و شجاعت ملّی معنایش چیست؛ به اعماقش نرسیده‌اند. آن‌وقت این بیچاره‌های بازی‌خورده‌ی بدبختِ روسیاه در داخل، از یک طرف گفتند «جانم فدای ایران»، از یک طرف پرچم ایران را آتش زدند! بی‌عقل‌ها نفهمیدند که خب این دو تا که با هم نمیسازد. [گفتند] «جانم فدای ایران»؛ خب حالا ان‌شاءالله قربان ایران بروید شما(۳) امّا از کِی تا حالا شماها -این هیئتها، این تیپ‌های این‌جوری- در مقابل دشمنان ایران سینه سپر کرده‌اید؟ در مقابل دشمن ایران هم همین جوان حزب‌اللّهی باز سینه سپر کرده، جوان انقلابی سینه سپر کرده. سیصد هزار شهید دوران دفاع مقدّس چه کسانی بودند؟ بعد از آن، شهدائی که ما داشتیم چه کسانی بودند؟ همین بچّه‌های مؤمن و انقلابی بودند که از کشورشان دفاع کردند، در مقابل ضدّ انقلاب، در مقابل مهاجم خارجی، در مقابل آمریکا؛ شما کِی قربان ایران رفتید که میگویید «فدای ایران»؟ آن‌وقت میگوید «فدای ایران»، بعد می‌آید پرچم را آتش میزند! این واقعاً نشان‌دهنده‌ی بی‌عقلی نیست، نشان‌دهنده‌ی خامی و ناپختگی نیست؟  امّا آمریکا؛ آمریکا عصبانی است، بشدّت عصبانی است. از که عصبانی است؟ فقط از این حقیر که عصبانی نیست، از شما هم عصبانی است؛ از ملّت ایران عصبانی است، از حکومت ایران عصبانی است، از انقلاب ایران عصبانی است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه شکست خورده؛ از این حرکت عظیم شکست خورده. حالا مسئولین آمریکایی افتاده‌اند به مُهمل‌گویی! رئیس‌جمهور آمریکا میگوید «حکومت ایران از مردمش میترسد»؛ نه، حکومت ایران متولّد این مردم است، مال این مردم است، به‌وسیله‌ی این مردم به وجود آمده، تکیه‌ی به این مردم میدهد؛ چرا بترسد؟ اگر این مردم نبودند که حکومتی نبود؛ اینکه چهل سال این حکومت در مقابل شما ایستاده، به کمک این مردم ایستاده؛ مردم بودند که توانستند کمک کنند به حکومت که بتواند در مقابل شما بِایستد. میگوید که «حکومت ایران از قدرت آمریکا هراس دارد»؛ خب اگر ما از شما هراس داریم چطور دهه‌ی ۵۰ شما را از ایران بیرون ریختیم و دهه‌ی ۹۰ شما را از کلّ منطقه خارج کردیم. میگوید «مردم ایران گرسنه‌اند و به غذا احتیاج دارند»، [درحالی‌که] در آمریکا طبق آمار خودشان، پنجاه میلیون گرسنه‌ای هست که به نان شب احتیاج دارد؛ آن‌وقت میگوید «مردم ایران [گرسنه‌اند]»! مردم ایران با عزّت و شرف زندگی کرده‌اند، ان‌شاءالله به توفیق الهی، به کمک الهی روزبه‌روز هم بهتر خواهند شد، مشکلات اقتصادی‌شان هم به کوری چشم شما برطرف خواهد شد.  رئیس‌جمهور آمریکا ابراز نگرانی میکند! در این پنج شش روز، هر روز تقریباً یک اظهار نظری ایشان کرده.(۴) اظهار نگرانی میکند از رفتار با معترضین که «ما نمیدانیم مثلاً حکومت ایران با معترضین [چه میکند]». خجالت نمیکشید؟(۵) شما در طول یک سال، پلیستان هشتصد نفر از مردم خودتان را کشته! در یک کشوری، در یک سال، پلیس که ضامن حفظ امنیّت مردم است، هشتصد نفر آدم را بکشد؟ شما کسانی هستید که در قضیّه‌ی آن قیام وال‌استریت هرچه توانستید علیه مردم کار کردید، لگد کردید، زدید؛ به تهمتی یا به احتمالی آدمها را کشتید؛ یک زنِ راننده‌ای دارد در ماشین رانندگی میکند، این پلیس سوءظن‌ پیدا میکند و میزند زن را در مقابل بچّه‌ی کوچکش میکشد! این اتّفاقات پی‌درپی در آمریکا اتّفاق افتاده است.  و انگلیس! مسئولین انگلیس خبیث هم اظهار نگرانی میکنند. قاضی انگلیسی در قضیّه‌ی حمله‌ی به مسلمانها و دفاع مسلمانها از خودشان -که همین اواخر اتّفاق افتاد- حکم داد که اگر مسلمانی سنگ را بردارد امّا پرتاب نکند، چهار سال زندانی دارد، اگر پرتاب کرد هفت سال زندانی دارد! این قاضی شما است. این حضراتی که گاهی اوقات قضاوتهای در فیلم‌های هالیوودی را، فیلم‌های سینمایی را -که پخش میکنند که قاضی این‌جوری گفت، پلیس این‌جوری کرد- باور میکنند و خیال میکنند که دستگاه‌های قضائی غرب آن‌جوری است، بشنوند این حرفها را: قاضی انگلیسی حکم کرد که اگر سنگ را برداشتی و پرتاب نکردی، چهار سال زندانی داری، اگر پرتاب کردی هفت سال؛ کوکتل‌مولوتف اگر درست کردی و برداشتی [ولی] پرتاب نکردی، هفت سال، وَالّا اگر پرتاب کردی پانزده سال زندانی دارد. این‌جوری برخورد میکنند؛ آن‌وقت اینها شده‌اند دلسوز معترضین در ایران که نبادا به اینها ظلم بشود!  هدف نهایی آنها معلوم است؛ البتّه دولت قبل آمریکا این را به رو نمی‌آورد، خلاف این را میگفت؛ [امّا] آنها هم هدف‌شان همین بود: براندازی جمهوری اسلامی. دولت قبلی اصرار میکرد، تکرار میکرد که ما جمهوری اسلامی را قبول داریم؛ به بنده هم چند نامه نوشت و در این نامه‌ها هم همین را مدام تکرار کرده که ما جمهوری اسلامی را قبول داریم؛ لکن خب ما میدیدیم؛ آدم چشمش باز است، ملتفت میشود؛ رفتار، رفتار براندازی بود. اینها که دیگر حالا همین‌طور صریح و بدون هیچ ملاحظه‌ای همین حرفها را بیان میکنند، میگویند که باید جمهوری اسلامی را براندازی کنیم؛ هدف این است.  خب وسیله چیست؟ درست به این [نکته] توجّه بفرمایید! وسیله‌شان این است که ابزارهای اقتدار ملّی را از جمهوری اسلامی بگیرند. اقتدار ملّی ابزارهایی دارد: یکی از مهم‌ترین ابزارهای اقتدار ملّی عواطف مردم و افکار عمومی مردم است که در جهت صلاح و حکمت مردم و حکومت حرکت میکند؛ این افکار عمومی است، میخواهند این را از جمهوری اسلامی سلب کنند.  یکی از ابزارهای اقتدار ملّی ما -حالا این را بخصوص من اسم می‌آورم برای اینکه اینها زیاد تکرار میکنند- همین حضور ما در منطقه است؛ حضور قدرتمندانه‌ی جمهوری اسلامی در منطقه، یکی از ابزارهای اقتدار ملّی است؛ ملّت را قدرتمند نشان میدهد و واقعاً هم هست؛ میخواهند این را از بین ببرند. حالا فلان رئیس‌جمهور اروپایی(۶) -آمریکایی‌ها که جرئت نمیکنند اسم مذاکره‌ی با ما را بیاورند- [میگوید] «ما میخواهیم درباره‌ی حضور ایران در منطقه بحث کنیم»؛ خب، [ما باید] درباره‌ی حضور شما در منطقه بحث کنیم؛ شما چرا میخواهید در منطقه حضور پیدا کنید؟ این از ابزارهای اقتدار ملّی است؛ این را میخواهند سلب کنند از جمهوری اسلامی.  یکی از ابزارهای اقتدار ملّی قدرت دفاعی کشور است؛ این را میخواهند از جمهوری اسلامی بگیرند. اینکه می‌بینید این‌قدر روی مسئله‌ی موشک هیاهو میکنند، جنجال میکنند، به‌خاطر این است. اگر چنانچه یک ملّتی توانست به کسی که از راه دور به او موشک پرتاب میکند، پاسخ مناسب بدهد، خب این یک اقتدار است؛ این اقتدار را امروز جمهوری اسلامی دارد و اینها میخواهند نداشته باشد؛ ابزارهای اقتدار ملّی را میخواهند بگیرند.  یکی از مهم‌ترین ابزارهای اقتدار ملّی، جوان مؤمن ما است؛ میخواهند این ایمان را از جوان بگیرند. این جوان مؤمن است که در مسئله‌ی هسته‌ای، در مسئله‌ی پیشرفتهای علمی، در نانو، در رویان، در بقیّه‌ی بخشهای علمی بیدارْخوابی میکشد، سختی میکشد تا اینکه یک پیشرفت علمی را به نهایت برساند؛ این جوانِ مؤمن است، اینها بچّه‌های مؤمن ما هستند و خیلی از اینها را ما از نزدیک می‌شناسیم. اینها میخواهند این ایمان را از این جوان بگیرند، انگیزه را میخواهند از این جوان بگیرند.  خب حالا من چند مطلب را عرض بکنم که خیلی طولانی نشود صحبتمان. یک مطلب خطاب به آمریکایی‌ها است. اوّلاً حضرات هیئت حاکمه‌ی آمریکا! این‌دفعه سرتان به سنگ خورد؛ ممکن است تکرار کنید، بدانید باز هم سرتان به سنگ خواهد خورد. ثانیاً خسارت زدید به ما در این چند روز، ممکن است در آینده هم خسارت بزنید؛ بدانید بی‌تقاص نخواهد بود. ثالثاً، هم این آقایی که در رأس آنجا است بداند -اگرچه ظاهراً آدم متعادلی نیست(۷) و همین روزها در آمریکا صحبت مشکل روانی و [نیاز به] دکتر روانی و روانشناس و مانند اینها برایش هست؛ اینها را خب ما هم شنیده‌ایم- هم اجزای حکومت [آمریکا] و دور‌و‌بری‌ها! این دیوانه‌بازی‌های نمایشی هم بی‌جواب نخواهد ماند. جمهوری اسلامی بر پایه‌ی ارکان و اصول خود محکم می‌ایستد، از آنها دفاع میکند، از ملّتش دفاع میکند، از منافعش دفاع میکند و تسلیم زورگویی و مانند اینها نمیشود. این حالا راجع به آنها؛ این خطاب به آمریکا بود.  آنهایی هم که دوست میدارند با آمریکایی‌ها بنشینند و برخیزند و شب‌نشینی کنند و با آنها پیوند بخورند -چه از خارج از ایران، چه حالا متأسّفانه بعضی‌ها هم در داخل که ممکن است این‌جوری فکر کنند، حرکت کنند- اینها هم همین حرفی که به آن حضرات گفتیم بشنوند، بدانند که این ملّت و این نظام محکم ایستاده است و به توفیق الهی همه‌ی مشکلات و ضعفها را برطرف خواهد کرد؛ این نظام توانایی این کار را دارد و ان‌شاءالله خواهد کرد. این خطاب به آمریکایی‌ها.  یک خطابی [هم] دارم من به مسئولان حکومتی خودمان -که البتّه این، شامل خود حقیر هم میشود- و عناصر سیاسی، عناصری که در کار سیاست فعّالند، فکر میکنند، مینویسند، میگویند، اقدام میکنند؛ هم به اینها، هم به مسئولین حکومتی: اوّلاً ما از دشمن خارجی گفتیم، اینهایی که گفتیم تحلیل نبود، واقعی بود، خبر بود، اطّلاع بود؛ دشمن خارجی هست، امّا این موجب نشود که از ضعفهای خودمان غافل بشویم. ما هم ضعف داریم، ما هم یک جاهایی اشکال و نارسایی و نابسامانی در کارمان هست؛ این‌جوری نیست که ما هیچ اشکالی نداریم، هیچ مشکلی در کار ماها نیست، فقط دشمن خارجی است که دارد [مشکل ایجاد میکند]؛ نه، مگس روی زخم می‌نشیند؛ زخم را خوب کنید، زخم را نگذارید به وجود بیاید. ما اگر مشکل داخلی نداشته باشیم، نه این شبکه‌ها میتوانند اثر بگذارند، نه آمریکا میتواند هیچ غلطی بکند. ما مشکلاتمان را باید خودمان حل کنیم؛ مشکلات داخلی را باید حل کنیم، ضعفهایمان را باید حل کنیم؛ ما ضعف داریم. دفاع از حقوق مظلومین وظیفه‌ی همه‌ی ما است؛ بخصوص [دفاع از] ضعفا و از حقوق ملّت وظیفه‌ی ما است، بخصوص [دفاع از] طبقات ضعیف ملّت؛ همه بایستی مراقب باشیم. حالا طبقاتی هستند که مرفّهند، مشکلات زندگی آنها را فشار نمیدهد؛ امّا یک گروه مهمّی هم در کشور هستند که فشارهای زندگی، آنها را زیر فشار قرار میدهد. باید همه‌ی همّت ما این باشد که اینها را از زیر فشار خارج کنیم؛ تلاشمان باید این باشد.  یک مطلب دیگر اینکه هر سه قوّه مشکلات کشور را بشناسند و روی یکایک مشکلات متمرکز بشوند. ما [اگر مشکلات را] فهرست کنیم، فرض کنید ممکن است ده پانزده مشکل اساسی داشته باشیم و اینها را روی کاغذ بنویسیم؛ [باید] تقسیم کار کنیم، متمرکز بشویم روی این مشکل، زمان بگذاریم برایش [و آن را] حل کنیم. بنده چندین جلسه تشکیل داده‌ام برای آسیب‌های اجتماعی؛ الان حدود دو سال یا دوسال‌ونیم است که هر چند وقت یک بار، ما اینجا یک جلسه برای آسیب‌های اجتماعی با مسئولین اساسی و درجه‌ی یک کشور از وزرا و نمایندگان و مسئولان نهادها و رؤسای قوا و مانند اینها تشکیل میدهیم، راجع به آسیب‌های اجتماعی بحث میکنیم، صحبت میکنیم. آنجاها من گفته‌ام به آقایان؛ بایستی هرکدام از اینها را تقسیم کار کنند. البتّه در بخشی از کارها انصافاً خوب هم حرکت کرده‌اند، پیش هم رفته‌اند؛ در بعضی از مسائل متمرکز شده‌اند، کار کرده‌اند، پیش رفته‌اند. ما مشکل غیر قابل حل در کشور نداریم که بگوییم این مشکل غیر قابل حل است، [یا] این گره بازنشدنی است؛ نداریم چنین چیزی؛ این را همه بدانند. همه‌ی این گره‌ها بازشدنی است، [منتها] یک مقداری باید خودمان را آماده‌تر کنیم، پابه‌رکاب‌تر باشیم، بیشتر کار کنیم، دقیق‌تر کار کنیم.  نکته‌ی بعدی این است که همه با هم باشند؛ مسئولین کشور همه با هم باشند. بله، هر بخشی از کشور، یک حوزه‌ی مسئولیّتی دارد که جوابگو باید باشد، آن حوزه‌ی دیگر به این ربطی ندارد؛ این را میدانیم. مجلس شورای اسلامی، قوّه‌ی قضائیّه، قوّه‌ی مجریّه و بقیّه‌ی بخشها و نهادها، هرکدام یک حوزه‌ی مسئولیّتی دارند، کار حوزه‌ی دیگر به آنها مربوط نیست، از آنها سؤال نمیشود؛ لکن این مال حالت عادی است. وقتی‌که شما می‌بینید دشمن دارد تهدید میکند شما را -دشمنی لجباز، لجوج- و مشکلاتی به وجود می‌آورند با کارهایی که کرده‌اند در داخل کشور، بایستی همه با همدیگر همدست باشند، همه کنار هم بایستند. این را من به همه عرض میکنم؛ هم به مسئولین کشور، هم به همین مجموعه‌های سیاسی کشور. همه با هم همکاری کنند، تلاش کنند، هم‌افزایی کنند، یکدیگر را تحلیل نبرند. این‌جور نباشد که این یکی یک حرفی بزند که این دیگری را تحلیل ببرد، این‌هم باز یک حرفی بزند که آن را تحلیل ببرد. هم‌افزایی کنند! نظام یکپارچه است؛ نظام جمهوری اسلامی یک نظام یکپارچه است. بله، همه‌ی بخشها مسئولیّتهای جداگانه‌ای دارند امّا نظام، یک نظام است، قوّه‌ی مجریّه هم مال همین نظام است، قوّه‌ی قضائیّه هم مال همین نظام است، قوّه‌ی مقنّنه هم مال همین نظام است، نیروهای مسلّح هم مال همین نظامند، نیروهای امنیّتی هم مال همین نظامند، دستگاه‌های علمی هم مال همین نظامند؛ همه با همند.  نکته‌ی بعدی: همه قانون را معیار بدانند؛ ما از بی‌قانونی ضرر میکنیم، ضربه میخوریم. سال ۸۸ دیدید؛ اینکه کشور در سال ۸۸ دچار خسارت شد -سال ۸۸، هم خسارت مادّی پیدا کردیم، هم آبرویمان در دنیا به خطر افتاد- به‌خاطر چه بود؟ به‌خاطر بی‌قانونی. به اینها گفتیم بیایید طبق قانون عمل کنیم؛ قانون مشخّص است. شما میگویید انتخابات ایراد دارد؛ خیلی خب، آنجایی که انتخابات ایراد دارد، تکلیف قانونی واضح است که چه‌جوری باید حل کرد قضیّه را؛ خب بیایید طبق آن عمل کنیم. نکردند، زیر بار قانون نرفتند، بی‌قانونی کردند، خب مشکل درست کردند؛ برای کشور مشکل درست کردند، برای خودشان مشکل درست کردند، برای مردم مشکل درست کردند؛ هفت هشت ماه همین‌طور پشت سر هم ناامنی و مشکلات گوناگون درست کردند. این به‌خاطر نرفتن زیر بار قانون است. توصیه‌ی بنده، تأکید بنده، طلب بنده از دستگاه‌های مختلف، این است که همه تسلیم قانون باشند.  یک نکته‌ی دیگر اینکه انتقاد کار خوبی است و کار لازمی است، تذکّر کار خوبی و کار لازمی است، امّا تذکّر و انتقاد را به‌صورت «یک کلاغ چهل کلاغ» مطرح نکنند. ما در قوّه‌ی مجریّه چند هزار مدیر داریم؛ خب از بین این چند هزار مدیر، ممکن است مِن‌بابِ مثال ده دوازده نفر آدمهای فاسدی باشند. این را [اگر] ما بزرگ کنیم، درشت کنیم، تعمیم بدهیم به همه‌ی مدیران، آن‌وقت جوان ما اگرچنانچه این را بشنود از زبان من و شما، حق دارد که دلش آب بشود و بگوید «عجب! همه‌ی مدیران ما دچار این مشکل هستند». نه آقا! حالا بین چند صد یا چند هزار مأمور قوّه‌ی مجریّه یا مأمور قوّه‌ی قضائیّه، چند نفر نابابند. در قوّه‌ی قضائیّه [هم] همین‌جور؛ این‌همه قضات شریف و زحمت‌کش مشغول کارند، خب بله، قطعاً چند قاضی ناباب هم وجود دارند؛ میدانیم. در همه‌ی زمانها هم بوده، الان هم هست، با اینها برخورد هم میکنند؛ هم بنا است با اینها برخورد بشود در قوّه‌ی مجریّه، هم بنا است با اینها برخورد بشود در قوّه‌ی قضائیّه، هم بنا است با این افراد ناباب برخورد بشود در قوّه‌ی مقنّنه، در مجلس. حالا گیرم مثلاً از دویست سیصد نماینده‌ی مجلس، یکی یا دو نماینده به وظایفشان عمل نکنند یا جور دیگری مشی بکنند؛ نمیشود تعمیم داد اینها را. پس تذکّر اگر میدهیم، انتقاد اگر میکنیم، منصفانه باشد؛ این‌جور نباشد که مبالغه کنیم، تعمیم بدهیم، سیاه‌نمایی کنیم. سیاه‌نمایی یعنی همین «یک کلاغ چهل کلاغ»؛ این سیاه‌نمایی است.  نکته‌ی بعدی این است که مسئولین کشور بایستی به مسئله‌ی اشتغال و تولید -که ما امسال را سال اشتغال و تولید داخلی قرار دادیم- اهمّیّت بدهند؛ اینها مسائل کلیدی است. این [نکته] بیشتر خطاب به مسئولین اجرائی است؛ البتّه بقیّه‌ی مسئولین هم ممکن است نقش داشته باشند. ما البتّه مشکل واردات را به مسئولین محترم قوّه‌ی مجریّه بارها گفته‌ایم. بعضی‌ها گله میکنند که چرا فلانی تذکّر نمیدهد؛ نخیر، بنده زیاد تذکّر میدهم. اینکه می‌بینید من گاهی علناً یک چیزی میگویم، این یک‌دهمِ تذکّرات و اوقات‌تلخی‌ها و هشدارهای ما با این آقایان نیست. در جلسات حکومتی، بنده غالباً تذکّر، هشدار و مطالبه، زیاد دارم. این‌جور هم نیست که ما از قضایا مطّلع نباشیم؛ حالا بعضی‌ها میگویند فلانی از فلان قضیّه مطّلع نیست؛ بنده از آن مسائل اجتماعی و عمومی و اساسی‌ای که مردم از آنها مطّلع میشوند، باید ده برابر آنها مطّلع باشم و الحمدلله هستم. گزارشهای فراوان از جاهای مختلف -چه مردمی، چه دولتی، چه رسمی، چه غیر رسمی- به ما میرسد، نگاه میکنیم، میفهمیم قضایا را، ملتفتیم مشکلات را. آنچه بنده دنبالش هستم این است که این نقاط کلیدی دنبال بشود، اهتمام به اینها ورزیده بشود. مسئله‌ی اشتغال جزو اینها است؛ خیلی از این مفاسد و آسیب‌های اجتماعی، درصورتی‌که اشتغال باشد، از بین خواهد رفت؛ خیلی از این مفاسد ناشی از بیکاری جوانها است. اگر بخواهیم اشتغال به وجود بیاید، باید به مسئله‌ی تولید اهمّیّت بدهیم و تولید داخلی را با شیوه‌های درست، با سیاستهای دقیق، پیش ببریم. پول ‌پاشیدنِ بی‌حساب‌وکتاب ما را به جایی نمیرساند؛ باید حساب کنیم، دقیق عمل کنیم. الحمدلله مجموعه‌ی مسئولین در قوّه‌ی مجریّه دنبال این مسائل هستند، دارند دنبال میکنند ان‌شاءالله، ما هم کمکشان میکنیم هرچه بتوانیم؛ ان‌شاءالله به نتایجی برسند.  نکته‌ی بعدی این است که مسئولین انتظامی ما، مسئولین امنیّتی ما، سپاه ما، بسیج ما، در این قضایا به وظایفشان عمل کردند، خوب هم عمل کردند، مسئولین بالای کشور هم از اینها تشکّر کردند، بنده هم تشکّر میکنم؛ منتها توجّه بشود: آن جوانی یا نوجوانی که تحت تأثیر هیجانیِ یک شبکه‌ی اینترنتی در فضای مجازی قرار میگیرد و یک حرکتی میکند یا یک کلمه حرف میزند، با آن کسی که با دستگاه‌های سازمان‌یافته مرتبط است و جزو آن پادوها است، فرق دارد؛ اینها را یک‌جور به حساب نیاورند. بعضی‌ها البتّه اسم دانشجوها را می‌آورند؛ فرقی بین دانشجو و غیر دانشجو نیست؛ محیط دانشگاه ما بحمدالله یکی از بهترین و سالم‌ترین محیط‌ها است. ما چند میلیون دانشجو امروز داریم که مشغول درس‌ خواندن، مشغول تحقیق‌ کردن، مشغول کار کردنند، دانشگاه‌های ما هیچ مشکلی نداشته است؛ حالا یک چند نفر هم ممکن است آمده باشند در این ماجراها خودشان را گیر انداخته باشند؛ بیخودی پای دانشجوها را به میان نکشند. اگر کسی واقعاً مجرم بود، طلبه و دانشجو و معمّم و غیرمعمّم و باسواد و بی‌سواد فرقی نمیکند؛ منتها مسئولین ذی‌ربط تفاوت بگذارند بین آن کسی که همین‌طور که عرض کردیم، مثلاً فرض کنید که بر اثر یک هیجانی از فضای مجازی احساساتی میشود و یک کاری میکند یا یک حرفی میزند، با آن کسی که مرتبط با شبکه‌ی پادوهای آمریکایی و مرتبط با منافقین است؛ اینها با هم یکسان نیستند. این هم یک نکته. با آن [گروه] اوّل باید روشنگری کرد، باید با آنها حرف زد، امّا اینکه کسی آدم میکُشد، کسانی که در دورود، در تویسرکان، در خمینی‌شهر قتل میکنند، تخریب میکنند، یک حرف دیگر است؛ اینها با هم یکی نیست. این هم عرایض ما به مسئولین.  به مردم عزیزمان هم دو سه جمله عرض بکنم -البتّه همه‌ی این حرفها خطاب به مردم هم بود- به مردم عرض میکنم که خدا از شما راضی باشد؛ خوب عمل کردید؛ خوب عمل کردید. در طول این سالها هرجا کشور نیاز داشت، شماها وارد شدید؛ بی‌منّت، بی‌توقّع، با بصیرت وارد میدان شدید. ملّت عزیز ما خیلی خوب عمل کرد. خداوند ان‌شاء‌الله توفیقاتش را، رحمتش را، فضلش را بر این ملّت نازل کند. سینه‌ سپر کردید، این کشور را شما نجات دادید؛ ملّت ایران نجات داد. هم در قضایای دفاع‌ مقدّس که ملّت نجات داد، هم در قضایای سیاسی، هم در قضایای علمی. علم را [هم] جوانهای شما پیش بردند. همین‌طور که اشاره کردم، در این دستگاه‌هایی که پیشرفت علمی هست، بیشتر این جوانهای مردمند، [یعنی] همه‌ی آنها جوانهای مردمند، بچّه‌های شما هستند که دارند کار علمی میکنند. حضور شما به کشور آبرو داده است. هرجا حضور مردم لازم است -حالا چه بیست‌و‌دوّم بهمن، چه روز قدس، چه در قضایایی مثل نهم دی و امثال اینها- مردم حاضر میشوند؛ آبرو دادید به [کشور]. در انتخابات، در راه‌پیمایی‌ها، در هرجا که حضور مردمی لازم بوده است، حضور مردم توانسته است [تأثیر بگذارد]؛ آبروی کشور را شما حفظ کردید.  آنچه لازم است توجّه کنید، این است که امروز یکی از مهم‌ترین تدابیر دشمنان ما شایعه‌پراکنی است. همین‌طور که عرض کردم، افکار عمومی مردم، مایه‌ی اقتدار ملّی است. برای اینکه این افکار عمومی را عوض کنند چه‌‌کار میکنند؟ دروغ شایع میکنند؛ شایعه‌پراکنی میکنند. شما اوّلاً شایعه‌های دشمن را اشاعه ندهید که یک حرف بی‌مبنایی را از یکی بشنویم، بعد این را پنج جا، شش جا نقل کنیم؛ خب، این همان کاری است که دشمن میخواهد؛ [پس] این کار را نکنید؛ شایعه‌های پراکنده‌شده‌ی به‌وسیله‌ی دشمن را ما تکرار نکنیم. بعد هم [شایعات را] باور نکنیم؛ تا مادامی که یک سند درستی، یک مطلب منطقی معقولی وجود نداشته باشد، حرف دشمن را که نباید باور کرد.  یک نکته‌ی دیگر هم این است که همه بدانند که مسئولین ارشد کشور دارند کار میکنند. اینکه ما خیال کنیم که [مسئولین] گرفته‌اند خوابیده‌اند، کار نمیکنند، غلط است؛ این‌جوری نیست؛ بنده از نزدیک شاهدم، میبینم. مسئولین ارشد به‌قدر وسعشان دارند کار میکنند؛ البتّه یک جاهایی قصور هست، تقصیر هست -نه اینکه اینها را منکر باشیم؛ بنده‌ی حقیر هم، هم قصور دارم، هم تقصیر دارم؛ خدا ببخشد- ولی مسئولین دارند کار میکنند، دارند تلاش میکنند. اینکه شایع کنند که «آقا، فایده‌ای ندارد، کاری نمیتوانند بکنند؛ کاری [ممکن] نیست، همه‌جا قفل است»، قضیّه این‌جوری نیست؛ بعضی از مشکلات در حال حل است، بعضی از مشکلات قابل حل است، بعضی از مشکلات حلّش زمانبر است؛ اینها را باید توجّه داشت. خیلی از مشکلات را انسان از دور وقتی نگاه میکند، بسادگی حل میکند، نزدیک که میشویم، می‌بینیم آن‌قدر ساده نیست. من یادم هست زمان حیات امام (رضوان ‌الله ‌علیه) بعضی‌ها می‌آمدند خدمت ایشان، شکایت میکردند مثلاً از فلان مسئول دولتی -حالا بنده آن‌وقت رئیس‌جمهور بودم؛ از بنده یا از نخست‌وزیر یا از فلان وزیر- که آقا اینها مثلاً فرض کنید که فلان کار را باید میکردند، نکردند و مانند اینها؛ امام گوش میدادند، وقتی حرفش تمام میشد، میگفتند اداره‌ی یک کشور سخت است؛ واقعاً هم همین‌جور بود. سخت است، کار سختی است، کار آسانی نیست؛ تلاش لازم است، ابتکار لازم است، بِروز بودن، بهنگام بودن لازم است، آمادگی‌های جسمی لازم است، آمادگی‌های عصبی لازم است؛ خب، مسئولینی هستند که همه هم تقریباً مستقیم یا غیر مستقیم انتخاب خود مردمند، دارند هم کار میکنند؛ باید کمک کرد؛ همه باید به مسئولین کمک کنند تا بتوانند کار خوب انجام بدهند.  بنده البتّه تذکّراتی میدهم -عرض کردم، آنچه من گاهی علنی میگویم، یک‌دهم آنچه در جلسات خاص با آقایان عرض میکنیم هم نمیشود؛ گاهی هشدار میدهیم، گاهی دعوا میکنیم؛ معمولاً مسائل گوناگون را تذکّر میدهیم- منتها خب عرض کردیم، به‌قدر وسع. بنده این را به همه عرض بکنم: من مردم‌سالاری دینی را صادقانه قبول کرده‌ام، ما واقعاً قبول داریم مردم‌سالاری دینی را؛ هر کسی را که این مردم انتخاب بکنند، ما او را رئیس میدانیم، او را مسئول میدانیم، کمک به او را لازم میدانیم و وظیفه‌ی خودمان میدانیم؛ با همه‌ی دولتها این‌جور بوده، با این دولت هم همین‌جور است. بنده به همه‌ی دولتها کمک کرده‌ام. البتّه من در کارهای جزئی اینها دخالت نمیکنم، در وظایف ویژه‌ی اینها دخالتی نمیکنم امّا کمکشان میکنم. همه‌ی دولتها را بنده کمک کرده‌ام، به این دولت محترم هم همین‌طور، کمک میکنم.  و امید و نگاه بنده نسبت به آینده‌ی این کشور خیلی روشن است. بنده میدانم که خدای متعال اراده فرموده است که این ملّت را به متعالی‌ترین درجات برساند و بدانید که ان‌شاءالله ملّت ایران به برکت اسلام، به برکت نظام اسلامی، بدون تردید به عالی‌ترین درجاتِ یک ملّت در حدّواندازه‌ی ملّت ایران خواهد رسید و بدانید که توطئه‌ی دشمن، خرابکاری دشمن، حمله‌ی دشمن، ضربه‌ی دشمن هیچ اثری نخواهد داشت و به معنای واقعیِ کلمه، دشمن هیچ غلطی نخواهد توانست بکند. والسّلام علیکم و رحمةالله   ۱) ۱۳۹۶/۱۰/۷ ۲) خنده‌ی حضّار ۳) خنده‌ی حضّار ۴) خنده‌ی حضّار ۵) خنده‌ی حضّار ۶) امانوئل مکرون (رئیس جمهور فرانسه) ۷) خنده‌ی حضّار
1,938
1396/10/12
دیدار جمعی از خانواده‌های شهدا
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38623
بسم الله‌ الرّحمن الرّحیم خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، خانواده‌های معظّم و مکرّم شهیدان دوران دفاع مقدّس و شهیدان انقلاب. تا ابد این ملّت مدیون فرزندان شما است. چون هر چه این ملّت در این سالها به دست آورده است، عزّت این ملّت، امنیّت این ملّت، پیشرفت این ملّت، همه و همه مدیون این جوانهای عزیزی است که دل از خانه و خانواده و پدر و مادر و همسر و فرزند و مانند اینها کندند و رفتند سینه سپر کردند در مقابل دشمن؛ آن هم دشمنی که همه‌ی دنیا در مقابل ما، آن روز از او حمایت میکردند؛ هم غرب، هم شرق، هم ارتجاع منطقه، همه و همه از این دشمن خبیث بعثی ما حمایت میکردند. اگر جوانهای دلاور و شجاع و فداکاری مثل جوانهای شما وجود نداشتند که بروند و خودشان را مثل یک سپری، مثل یک سدّی در مقابل دشمن قرار بدهند، این دشمن پایش به داخل کشور میکشید و میرسید و به هیچ چیزی رحم نمیکرد. شما الان ببینید در شمال آفریقا، در بعضی از کشورهای منطقه‌ی غرب آسیا چه خبر است؛ آنچه در ایران با حضور بعثی‌ها اتّفاق می‌افتاد، ده برابر بدتر از آن چیزی بود که امروز در لیبی هست، چند سال در سوریه بود، مدّتها در عراق بود و از این قبیل. چه کسی مانع شد؟ چه کسی جلوی این خسارت عظیم تاریخی و ملّی را گرفت؟ جوانهای شما، همین شهدا.  و به نظر من ارزش خانواده‌های شهدا -این پدری که سه شهید را از دست داده، مادری که سه شهید را از دست داده، بعضی‌ها سه شهید، بعضی دو شهید، بعضی‌ها پنج شهید یا بیشتر-  کمتر از ارزش آن شهدا نیست. آن شهید، جوان بود، احساسات بود، حماسه داشت، رفت جلو؛ این پدر و مادر، این دسته‌گل را تربیت کرده بودند، زحمت کشیده بودند، بزرگ کرده بودند، به این حد رسانده بودند، جلوی چشمشان رفت و جسدش برگشت، گاهی جسدش هم برنگشت! شجاعت پدرها و مادرها و فداکاری پدرها و مادرها به نظر من کمتر از جوانهایشان نیست و من مکرّر به خانواده‌ی شهدا میگویم که خدا سایه‌ی خانواده‌ی شهدا را از سر این ملّت کم نکند. خانواده‌ی شهدا خیلی حق دارند، خیلی برای این کشور ارزش دارند؛ شهدای عزیز هم که واقعاً همین‌جور؛ حالا جایگاهشان پیش خدای متعال که به جای خود، امّا تأثیرشان در کشور و وجودشان در کشور هم یک مسئله‌ی بسیار مهمّی است.  دشمن منتظر یک فرصت است، منتظر یک رخنه است که از این رخنه وارد بشود. شما همین قضایای این چند روز را مشاهده کنید. همه‌ی کسانی که با جمهوری اسلامی بدند، آن که پول دارد، آن که سیاست دارد، آن که سلاح دارد، آن که دستگاه امنیّتی دارد، همه دست روی دست هم میگذارند بلکه بتوانند برای نظام اسلامی و جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مشکل درست کنند. حالا من ان‌شاءالله‌ حرفهایی دارم راجع به این قضایای این چند روز؛ با مردم عزیزمان حرف دارم؛ که ان‌شاءالله‌ در وقت خودش حرف خواهم زد. یعنی دشمنی به جای خود باقی است. آن چیزی که میتواند جلوی اِعمال دشمنی را بگیرد، روح شجاعت و روح فداکاری و روح ایمان است که نمونه‌ی کاملش این بچّه‌های شما بودند، این جوانهای شما بودند. و من اظهار ارادتم به خانواده‌ی شهدا یک اظهار ارادت واقعی است. قدر شهید و خانواده‌ی شهید و پدر و مادر شهید و همسر شهید و فرزند شهید را میدانیم؛ میدانیم که اینها چه حقّ بزرگی به گردن کشور و انقلاب و نظام و تاریخ ما دارند. امیدواریم ان‌شاءالله‌ خداوند متعال همه‌ی شماها را محفوظ بدارد و شهدایتان را با پیغمبر محشور کند.
1,939
1396/10/06
بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38575
در آستانه‌ی هشتمین سالگرد حماسه‌ی نهم دی‌ماه ۱۳۸۸ (۱)   بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین و علی صحبه المکرّمین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.  خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، مسئولان حرکت عظیم تبلیغاتی مردم در طول سال، و مسئولان دستگاه‌هایی که به شورای هماهنگی تبلیغات کمک میکنند و این کارهای بزرگ را انجام میدهند. ولادت حضرت عسکری (علیه‌الصّلاةوالسّلام) را تبریک عرض میکنیم که در مثل امروزی واقع شده است، و در آستانه‌ی نهم دی، روز حرکت عظیم مردمی را بزرگ میداریم و تجلیل میکنیم و امیدواریم که خداوند متعال، این حرکت مردمی و برکات مترتّب بر آن را مشمول لطف خود و رحمت خود و قبول خود و برکات خود قرار بدهد.  کار مهمّ شورای هماهنگی تبلیغات، تبلیغ است. تبلیغ، ریشه‌ی قرآنی دارد؛ کاری نیست که ما آن را اختراع کرده باشیم یا از کسی در دنیا آن را یاد گرفته باشیم. خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب میفرماید: اَلَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالٰتِ اللهِ وَیَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَدًا اِلَّا اللَهَ وَ کَفَىٰ بِاللهِ حَسیبًا؛(۲) و در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده [میفرماید]: یٰاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک؛(۳) پروردگار عالم دستور تبلیغ را به پیغمبر خودش عنایت میکند و در آیات کریمه‌ی قرآن از قول پیغمبران، مکرّر در مکرّر مسئله‌ی تبلیغ ذکر شده: اُبَلِّغُکُم رِسَالٰتِ رَبّی وَ اَنصَحُ لَکُم.(۴) تبلیغ یعنی چه؟ یعنی رساندن. رساندن چه؟ رساندن یک پیام، یک سخن درست؛ این معنای تبلیغ اسلامی است؛ منتها شرط این تبلیغ این است که صادقانه باشد، صمیمانه باشد، امانت‌دارانه باشد، مسئولانه باشد؛ این معنای تبلیغ است؛ درواقع کار باعظمتی که شما انجام میدهید، این است. در حکومتهای مادّی -عمدتاً در غرب- هم تبلیغ هست؛ [به‌اصطلاح] پروپاگاندا؛(۵) که این با آن، به‌طور مبنایی و اصولی متفاوت است. پروپاگاندا برای کنترل کردن افکار عمومی مردم است، در جهت دست یافتن به قدرت، به منفعت، به پول است. غربی‌ها انصافاً در این قضیّه، ورودشان هم خوب است، خیلی بلدند. تبلیغات به معنای غربی -پروپاگاندای غربی- را خیلی خوب بلدند؛ پول درمی‌آورند، به قدرت میرسند. با چه [کاری]؟ با کنترل افکار عمومی مردم. [امّا] تبلیغ اسلامی مسئله‌اش این نیست؛ تبلیغ اسلامی عبارت است از تفاهم با مردم؛ بحثِ کنترل نیست، بحثِ تفاهم است؛ ذهنها را به سمت یک هدف عالی و والایی متوجّه کردن و ذهنها را به هم نزدیک کردن. اثر این تفاهم چیست؟ اثر تفاهم این است که مردم در جهت کارهای اساسی و خیر، خودشان مسئولانه وارد میشوند؛ این[طور] است. در تبلیغ اسلامی، بحث قدرت‌یابی نیست، بحث دست یافتن به پول نیست [بلکه] بحث آوردن مردم در مقام مسئولیّت است؛ خودشان احساس مسئولیّت میکنند، خودشان وارد میشوند و قهراً نتیجه‌ای که بر این حرکت مردمی عظیم مترتّب شد، منافعش هم متوجّه خود مردم خواهد شد. این معنای تبلیغ است؛ بنابراین بکلّی متفاوت است با آن کاری که غربی‌ها میکنند. در آن پروپاگاندای غربی، فریب افکار عمومی اشکالی ندارد، بازیگری اشکالی ندارد، رفتارهای هنرپیشه‌وار اشکالی ندارد، دروغ گفتن اشکالی ندارد. هرچه انسان را به آن نتیجه‌ی مادّی برساند، در پروپاگاندای غربی جایز است؛ [امّا] در تبلیغ اسلامی ابداً. در تبلیغ اسلامی صداقت، امانت‌داری، احساس مسئولیّت و مانند اینها لازم است. خب، این [درباره‌ی] اصل مسئله‌ی تبلیغ.  قهراً افکار عمومی وقتی‌که در یک مسئله‌ای فعّال شد و صاحب‌نظر شد، به طور طبیعی جسمها را به حرکت در‌می‌آورَد، ذهنها را به حرکت درمی‌آورَد، ابتکارها را وارد میدان میکند. به طور طبیعی در تبلیغ اسلامی، فرصتها و تهدیدها برای مردم بیان میشود؛ دشمنها و دوستها برای مردم معیّن میشوند، شناسانده میشوند؛ اعتماد به نفس به مردم داده میشود؛ اینها در تبلیغ وجود دارد. شما تبلیغات پیغمبران را با آن شرایط سختی که داشتند نگاه کنید؛ در سخت‌ترین شرایط در جنگِ خندق که داشتند خندق میکندند -در یک ضلع مهمّی از مدینه، مسلمانها خندق میکندند- گرسنه هم بودند، هوا هم بسیار گرم بود، خود پیغمبر هم با اینها مشغول بود؛ یک جا مسلمانها رسیدند به یک سنگ سختی که هرچه کردند نتوانستند این سنگ را جابه‌جا کنند؛ به پیغمبر عرض کردند یا رسول‌الله اینجا یک سنگ خیلی سختی هست و نمیتوانیم آن را حرکت بدهیم؛ حضرت خودشان تشریف آوردند آنجا، کلنگ را گرفتند، یک ضربه‌ی محکمی با کلنگ زدند و برق جست از این ضربه‌ی مهم؛ پیغمبر فرمود که من در این برق، کاخ کسریٰ را دیدم که شما خواهید گرفت. شما ببینید! پیغمبر اکرم در چه شرایطی، در سخت‌ترین شرایط، میفرماید که من کاخ کسریٰ را میبینم که شما میگیرید؛ من امپراتور روم را -در یک ضربه‌ی دیگر- میبینم که شما [شکست میدهید]؛ [یعنی] امید، اعتمادبه‌نفس. البتّه نگاه پیغمبر با نگاه امثال ماها و امید دادن او و خبر دادن او با خبر دادن امثال ماها، زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ او میدید، به طور واقعی مشاهده میکرد، امّا ما تحلیل میکنیم. امید و اعتماد، در تبلیغ باید وجود داشته باشد. برای یک ملّت بدترین حادثه این است که اعتمادبه‌نفس‌اش را از دست بدهد، امیدش به آینده را از دست بدهد.  برادران عزیز، خواهران عزیز! بدانید امروز بیشترین نقشه‌ی دشمنان، این کارهای عظیم، متّوجه این است که ملّت ایران این اعتماد به نفسی را که دارد از دست بدهد. حالا من خواهم پرداخت به این قضیّه، عرض خواهم کرد. تلاش مهمّ جنگ نرم دشمن، امروز متوجّه این است که ملّت ایران امیدش را از دست بدهد. از این آیه‌ای که عرض کردیم -اَلَّذینَ یُبَلِّغونَ رِسالٰتِ اللهِ وَیَخشَونَه‌ُ وَ لا یَخشَونَ اَحَدًا اِلَّا الله- معلوم میشود که این تبلیغ، دشمن دارد؛ [وقتی]که میفرماید تبلیغ میکنند رسالات الهی را، از خدا میترسند، از غیر خدا نمیترسند، پیدا است که غیر خدا در مقابل این مبلّغین الهی، مبلّغین رسالات‌الله، صف‌آرایی دارند؛ بحث بر سر دعوا است. یا در آن آیه‌ی شریفه‌ی «بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَّبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس»(۶) که [میفرماید] خدا تو را حفظ میکند، نگران نباش، دغدغه نداشته باش از دشمن، پیدا است که در مقابل تبلیغ پیغمبر، صف دشمنان است، جبهه‌ی دشمنان است. برادران عزیز، خواهران عزیز! معنای این چیست؟ معنایش این است که شما آن‌وقتی که تبلیغ میکنید، تبلیغ اساسی میکنید، تبلیغ اسلامی میکنید، در مقابل این تبلیغ شما یک جبهه‌ی دشمنی صف‌آرایی میکند؛ این را باید بدانید.  تبلیغ میدان جنگ است. بعضی‌ها از اسم جنگ بدشان می‌آید؛ تا گفته میشود جنگ اقتصادی یا جنگ نرم یا جنگ تبلیغاتی، اینها بدشان می‌آید، [میگویند] «آقا چرا این‌قدر از جنگ صحبت میکنید؟ از صلح صحبت کنید»! خب جنگ هست. این غفلت ما است که اگرچنانچه دشمن متوجّه ما باشد -جبهه‌ی دشمن به طرف ما نشانه گرفته که تیرهای خودش را پرتاب کند- ما غافل باشیم. امیرالمؤمنین فرمود «مَن نامَ‌ لَم‌ یُنَم عَنه»؛(۷) شما اگر در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که طرف مقابل شما و دشمن شما هم خوابش برده؛ او مواظب شما است، او مراقب شما است، او منتظر است که شما خوابت ببرد. از اسم جنگ که نباید انسان خوف کند؛ خب دشمن الان در حال جنگ است؛ جنگ، جنگ نظامی نیست -البتّه جنگ نظامی نمیکنند، غلط هم میکنند اگر بخواهند بکنند- امّا جنگ هست، جنگ نرم هست، جنگهایی هست که از جنگ نظامی خطرناک‌تر است؛ دشمن در حال جنگ با ما است. خب، پس توجّه داشته باشید که تبلیغ یعنی مواجهه‌ی با دشمن؛ تبلیغ درست، یعنی سینه‌به‌سینه شدن با دشمن حقیقت، با ظلم و با ظلمات؛ این، معنای تبلیغ است؛ این، حقیقت تبلیغ است.  خب، ما نزدیک چهلمین سال هستیم؛ چهلمین سال چه؟ چهلمین سال یک پدیده‌ای که توانست ساختار قدرت را در دنیا عوض کند و تکان بدهد. شما نگاه نکن که فلان قدرت پُر سر و صدای دنیا هنوز سر جایش هست؛ خب بله، ادّعای ما این نیست که همه‌ی قدرتهای دنیا را از بین میخواهیم ببریم -این کار، کار ما نیست؛ یک روزی خواهد شد؛ به‌وسیله‌ی یک دست الهی این کار انجام خواهد گرفت- کار ما این است که ساختار قدرت و نظام قدرت را، [یعنی] نظام سلطه را در دنیا از بین ببریم؛ و از بین برده‌ایم. نظام سلطه یعنی دنیا تقسیم میشود بین دو گروه کشور، دو گروه ملّت: یک گروه، گروه سلطه‌گر؛ یک گروه، گروه سلطه‌پذیر. ما این نظام را، این فرمول غلط را در دنیا به هم زدیم. ما نشان دادیم که نخیر، میتواند یک ملّتی وجود داشته باشد که نه سلطه‌گر باشد و نه سلطه‌پذیر؛ نه خودش بخواهد به کسی زور بگوید و نه زیر بار هیچ زورگویی برود؛ ملّت ایران این را عملاً نشان داده؛ خب، در کتابها مینویسند؛ متفکّرین، تحلیل‌گران سیاسی از این حرفها میزنند؛ منتها کتاب و نوشته کجا، واقعیّت کجا! این واقعیّت را انقلاب به ‌وجود آورد. انقلاب اسلامی ساختارشکنی کرد.  در مقابل این ساختارشکنی بیکار ننشستند؛ از روز اوّل دشمنی‌ها شروع شد؛ تا امروز نزدیک به چهل سال است. در طول این چهل سال، انواع و اقسام دشمنی‌ها -که حالا شماها دیگر میدانید؛ البتّه برای نسل نوپدید و جوان، این چیزها باید تبیین بشود- از جنگ، از تحریم، از فحش، از تهمت، از نفوذ، از توطئه، از کار امنیّتی، از کار فرهنگی، از ایجاد اختلاف داخلی، هر کاری میتوانستند با خرج کردن پول دریغ نکردند در ایران؛ در همه‌ی موارد هم شکست خوردند. چهل سال دارد میگذرد. اگر بنا بود توطئه‌های آنها اثر بکند، تا حالا جمهوری اسلامی باید صد بار ساقط شده بود، باید به تعبیر رایج، هفت کفن پوسانده بود؛ [امّا] ما امروز چهل سال اقتدار داریم؛ ملّت ایران توانست چهل سال در مقابل دشمنی‌ها و خباثتها و فشارها مقاومت کند و بر اینها فائق بیاید.  ملّت ایران از هفت‌خوانی عبور کرد که ملّتهای دیگر از یک خوانَش هم نمیتوانستند عبور کنند؛ مقایسه کنید. بیداری اسلامی یادتان هست؟ در کشورهایی حرکتهایی شروع شد، عظمتهایی [دیده شد]، ملّتهایی ایستادند، حرکت کردند، سرنوشتش چه شد؟ به کجا رسید؟ چه‌کار توانستند بکنند؟ حرکت بیداری اسلامی در کشورهای عربی -در شمال آفریقا و در منطقه‌ی غرب آسیا- منتهی شد به جنگ داخلی، به فتنه‌ی داخلی، به برادرکشی، به اختلافات مذهبی، به اختلافات قومی، و هنوز هم گرفتارند؛ این خوان اوّل بود. از خوان اوّل هم نتوانستند عبور کنند، [امّا] ملّت ایران با قدرت، با سربلندی از این مراحل عبور کرد.  از پا انداختن و ریشه‌کن کردنِ سلطنت، کار کوچکی نبود که در این کشور انجام گرفت. این کشور قرنهای متمادی با سلطنت بار آمده بود؛ قدرت مطلقه‌ی بی‌اعتنای به مردم، بدون اتّکای به افکار عمومی، فعّالِ مایشاء، حاکمِ مایُرید؛ ما قرنها این‌جور زندگی کرده بودیم. جمهوری اسلامی، امام امّت، ملّت پشت‌ سر امام، توانستند این ریشه را قلع کنند؛ کار بسیار بزرگی بود؛ امّا بعضی از کارهایی که بعد از قلع ریشه‌ی سلطنت اتّفاق افتاد، بزرگ‌تر از اصل آن کار بود. حفظ نظام اسلامی در طول این چهل سال، میدانید چه فشار عظیمی را بر این کشور و بر این ملّت وارد میکند؟ و این ملّت توانست تحمّل کند، توانست ایستادگی بکند. این مقایسه‌ی بین انقلاب اسلامی و این جنجالها و شورشها و قیامها و انقلابهایی که در کشورهای عربی اتّفاق افتاد، مقایسه‌ی عبرت‌آموزی است. آنهایی هم که موفّق شدند -مثلاً فرض کنید مثل بعضی از کشورهای شمال آفریقا که در مبارزه‌ی با فرانسه و مانند اینها توانستند استقلال به دست بیاورند- بعد از اندک‌مدّتی در فرهنگ همان گروه استعمارگر هضم شدند. نخست‌وزیر یکی از همین کشورها -که حالا نمیخواهم اسم بیاورم- آمد؛ اینجا با بنده ملاقات داشت در زمان ریاست‌جمهوری ما؛ شروع کرد با من صحبت کردن، عربی حرف میزد؛ یک مطلبی را میخواست بگوید که کلمه‌ی عربی آن مطلب را بلد نبود، رو کرد به آن مشاور و همراهش که پهلویش بود، کلمه‌ی فرانسوی آن را گفت که این چه میشود به عربی، بعد او به این [نخست وزیر] گفت که بله معنای این کلمه به عربی این است! یعنی آن‌چنان فرهنگ فرانسوی بر آن کشور تسلّط پیدا کرده بود که آن‌کسی که نخست‌وزیر آن کشور بود، زبان خودش را که زبان عربی بود درست بلد نبود؛ باید فرانسه را برایش به عربی ترجمه میکردند تا میفهمید که معنای این کلمه چیست. این‌جوری این کشورها گیر کردند؛ این‌جوری وسط راه ماندند؛ راهی که چهل‌سال است جمهوری اسلامی با قدرت دارد حرکت میکند و می‌آید. خب، این دشمنی‌ها بوده، امروز هم هست.  توجّه داشته باشید: مهم این است که در هر دوره‌ای از دوره‌ها ما بفهمیم دشمنیِ دشمن چگونه است و چه‌کار دارد با ما میکند؛ نقشه‌ی دشمن را بفهمیم؛ درست مثل جنگ نظامی. در جنگ نظامی اگر شما توانستی حدس بزنی که نقشه‌ی دشمن چیست، پیشگیری میکنی، خودت را آماده میکنی؛ یا دفاعِ خوب میکنی یا حمله‌ی پیش‌دستانه میکنی؛ در جنگ نظامی این‌جوری است. در جنگ تبلیغاتی، در جنگ اقتصادی، در جنگ فرهنگی، در جنگ امنیّتی، در جنگ نفوذ -اینها همه جنگ است- در همه‌ی اینها قضیّه این است: باید حدس بزنید دشمن چه‌کار میخواهد بکند. امروز حدس زدن ندارد؛ برای هر آدم آگاهی، روشن است. هزاران توپخانه -توپخانه‌ی دروغ‌پردازی، توپخانه‌ی بزرگ‌نمایی مشکلات- به سمت این ملّت از راه‌هایی که امروز وجود دارد و دیروز وجود نداشت، مشغول شلّیکند. ما در مورد فضای مجازی این را میگوییم ؛ میگوییم مواظب شلّیک توپخانه‌ی دشمن باشید در این فضا؛ حواستان باشد. از این فضا، دشمن علیه هویّت شما، موجودیّت شما، نظام شما، انقلاب شما استفاده نکند. آمارهای بی‌پایه میدهند، دروغ میگویند، نسبت دروغ میدهند، چهره‌های مورد قبول مردم را -که باید مردم به اینها اعتقاد داشته باشند- تخریب میکنند، موفّقیّتهای انقلاب را کتمان میکنند، دروغ‌انگاری میکنند؛ ناموفّقیّتها را، ضعفها را، کاستی‌ها را اگر یکی است هزار تا جلوه میدهند، اگر یک‌جا است به همه‌جا تعمیم میدهند؛ کارهای دشمن اینها است دیگر؛ اینها کارهای دشمن است؛ برای چه؟ برای اینکه راز پیروزی انقلاب اسلامی را دشمن فهمیده؛ رازش اعتقاد مردم و ایمان مردم است؛ میخواهد این ایمان را از بین ببرد. حالا اگر در طبقات سنین بالا نتوانست، [میخواهد] این اعتقاد را در جوان و نوجوان و نسل نو از بین ببرد که دیگر مردم پشت سر این انقلاب و این نظام نَایستند؛ هدفش این است. اینکه مردم را ناامید کنند، مردم را بدبین کنند، اعتماد به نفس مردم را بگیرند، آینده را تاریک نشان بدهند، کاری است که امروز دشمن دارد میکند.  متأسّفانه در داخل هم گروهی همین کار دشمن را دارند انجام میدهند؛ حالا بعضی‌ها میفهمند که چه‌کار دارند میکنند، بعضی‌ها نمیفهمند و میکنند؛ درست همان کار دشمن [است]: ناامیدکردن مردم، متّهم کردن این و آن، دروغهای شاخدارِ دشمن‌ساز را به جای راستْ وانمود کردن و قلمداد کردن در ذهن مردم. اینها کارهایی است که متأسّفانه در داخل هم یک عدّه‌ای دارند انجام میدهند. آن کسانی که کار دشمن را دارند در داخل انجام میدهند تقوا ندارند؛ دین اینها سیاسی است، بجای اینکه سیاستشان دینی باشد؛ دینشان سیاسی‌کاری است. سیاست ما باید دینی باشد، نه اینکه دینداری‌مان را در جهت سیاسی‌کاری، در جهت اهداف پست و حقیر سیاسی حرکت بدهیم؛ اینها این‌جور هستند؛ اینها تقوا ندارند؛ همان کار دشمن را میکنند برای اینکه فلان جناح را تقویت کنند، فلان جناح را بکوبند؛ فلان‌کس را بالا ببرند، فلان‌کس را پایین بیاورند. اینها کارهایی است که متأسّفانه در داخل انجام میگیرد.  بعضی‌ها بدون رسانه‌اند، بعضی‌ها صاحبان رسانه‌اند، صاحب پایگاه خبری هستند، صاحب منبرهای تبلیغاتی هستند و میتوانند حرف بزنند؛ حرف میزنند، [امّا] بی‌ملاحظه؛ نه خدا را، نه دین را، نه انصاف را رعایت نمیکنند؛ همان کاری که دشمن میخواهد [میکنند]. دشمن هم با شوق و ذوق تمام، بمجرّدی که میبیند در داخل یک چنین چیزهایی وجود دارد، امروز که اینها میگویند، امشب شما می‌بینید در رادیوی انگلیس و رادیوی آمریکا، همینها بازتاب وسیعی پیدا میکند. اینها دشمن را شاد میکنند، اینها دشمن را علیه ملّت و علیه نظام اسلامی شاد میکنند؛ به قیمت ناامیدکردن مردم، ناامیدکردن نسل جوان و نسل نو. بخصوص کسانی که همه‌ی امکانات مدیریّتی یا امروز دستشان است یا دیروز دستشان بوده؛ فرقی نمیکند. کسانی هستند و انسان مشاهده میکند که یا امروز همه‌ی امکانات مدیریّتی کشور در اختیار اینها است یا دیروز تمام امکانات مدیریّتی در اختیار اینها بوده، آن‌وقت به قول فرنگی‌مَآب‌ها نقش اپوزیسیون به خودشان میگیرند. این کسانی که کشور در اختیارشان است یا در اختیارشان بوده، اینها دیگر حق ندارند علیه کشور حرف بزنند، موضع [بگیرند]؛ باید موضع مسئولانه [بگیرند]، باید پاسخگو باشند. بنده‌ای که امکانات در اختیارم است، نمیتوانم مدّعی باشم، [بلکه] باید پاسخگو باشم و جواب بدهم که چه‌‌کار کردم با این امکانات. به جای اینکه پاسخگویی کنند، بیایند نقش مدّعی را ایفا کنند علیه این، علیه آن حرف بزنند؛ این نمیشود؛ مردم قبول نمیکنند این را. حالا ممکن است کسی خیال کند که در مردم تأثیر میگذارد؛ نه، مردم آگاهند، میفهمند، نمیپذیرند این حالت را.  همه‌ی مدیران جمهوری اسلامی، از اوّل جمهوری اسلامی تا امروز، خدمات مهمّی انجام دادند. خب ما دیدیم، بودیم؛ نزدیک بودیم، دیدیم خدماتی انجام دادند؛ البتّه صدماتی هم بعضاً زدند؛ خدمات هم بوده، صدمات هم بوده. خدمات دولتی‌ها و قضائی‌ها و مجلسی‌ها را در طول این زمان هرچه بوده، باید انسان سپاسگزاری کند، شکرگزاری کند؛ غالب [آنها] هم خدمتگزاران هستند. صدمات را هم بایستی انتقاد کرد، نقد کرد؛ منتها نقد منصفانه و نقد مسئولانه، نه نقد همراه با فحّاشی و تهمت. نقد و نقدپذیری واجب است، تهمت و لجن‌پراکنی حرام است؛ نقد با تهمت‌زنی فرق میکند، با لجن‌پراکنی فرق میکند، با تکرار حرف دشمن فرق میکند؛ نقد باید منصفانه باشد، باید عاقلانه باشد، باید مسئولانه باشد. سیاه‌نمایی هنر نیست؛ اینکه برداریم همین‌طوری بی‌هوا، این دستگاه را، آن دستگاه را، این قوّه را، آن قوّه را بدون هیچ تمییزی(۸) محکوم کنیم؛ خب هر کسی، هر بچّه‌ای هم میتواند سنگ دستش بگیرد شیشه‌ها را بشکند، اینکه هنر نیست. هنر این است که انسان، منطقی حرف بزند، منصفانه حرف بزند، برای خاطر هوای نفْس حرف نزند، برای خاطر جهات شخصی حرف نزند، برای خاطر قدرت‌یابی حرف نزند، خدا را در نظر داشته باشد؛ اِنَّ السَّمعَ‌ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلُّ اُولٰئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولاً،(۹) بدانید خود این حرفی که میزنید، در روز قیامت عملی است که مجسّم میشود در مقابل شما، و خدای متعال مؤاخذه میکند، سؤال میکند؛ نمیشود هر حرفی را انسان به‌خاطر میل دل خودش بزند. انقلابی‌نمایی غیر از انقلابی‌گری است؛ انقلابی‌نمایی [یعنی] آدم جوری عمل کند که کأنّه ما [انقلابی هستیم]؛ انقلابی‌گری کار سختی است؛ پابندی لازم دارد، تدیّن لازم دارد. نمیشود که انسان یک دهه همه‌کاره‌ی کشور باشد، بعد یک دهه‌ی بعدی تبدیل بشود به مخالف‌خوان کشور؛ این[طور] که نمیشود.(۱۰) نهم دی که این‌قدر عظمت دارد، پاسخ ملّت به همین بازی‌ها بود. نُه دی دفاع از ارزشهای انقلاب بود، از ارزشهای دین بود. آنجا ایستادگی‌ای که ما کردیم، ایستادگی در دفاع از انتخابات بود. بنده صریحاً گفتم فشار می‌آورند که باید انتخابات را ابطال کنید، من زیر بار ابطال انتخابات نخواهم رفت؛ این را من اعلان کردم. بحث سرِ ارزشهای انقلاب و ارزشهای نظام اسلامی است؛ آن‌روز هم بود، امروز هم هست. ما خیلی باید مراقب خودمان باشیم، خیلی باید مراقب باشیم. امام فرمودند که ملاک، حال فعلی افراد است؛ معنای این حرف چیست؟ امام حکیم بود؛ معنایش این است که هیچ‌کس ضمانتِ درست ماندن تا دمِ مرگ را ندارد، باید مراقب خودش باشد؛ حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است.(۱۱) ما در این چهل پنجاه سالِ بعد از شروع نهضت امام -از سال ۴۰، ۴۲ به این طرف- چه چیزها دیدیم! بالارفتن‌ها، پایین‌آمدن‌ها؛ تُندی‌ها، کُندی‌ها؛ افراط‌ها، تفریط‌ها؛ چیزهای عجیبی دیدیم در این مدّت! خیلی باید مواظب خودمان باشیم.  یکی از کارهایی که در باب تبلیغات باید انجام داد، پاسخگویی به شبهات پرتاب‌شده‌ی در میان مردم است. البتّه دستگاه‌های تبلیغاتی ما، همه باید مراقب باشند و مواظب باشند و عمل کنند؛ وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، دستگاه‌هایی که متولّی و متصدّی امور ارتباطی و رسانه‌ای هستند، صداوسیما، دیگران. همه باید مراقب باشند؛ دشمن به طور دائم دارد شبهه ایجاد میکند؛ شبهات متراکم پشت سر هم! باید این گره‌ها را باز کرد، این شبهه‌ها را باید برطرف کرد، ذهنها را بایستی فارغ کرد، آسوده کرد. نباید جوان ما احساس گیجی و حیرت بکند؛ یکی از این طرف، یکی از آن طرف؛ دائم شبهه درست کن، دائم اشکال درست کن! باید جوان را کمک کرد؛ ذهنها را باید کمک کرد.  خب، دشمن شبهه درست میکند، بزرگ‌نمایی هم میکند. جوری هم دشمنان ما در دستگاه‌های ارتباطی و تبلیغاتی خودشان حرف میزنند که هزار برابر آن مقدار مخاطبی که دارند، کأنّه مخاطب دارند؛ هزار‌ نفر را یک میلیون معرّفی میکنند؛ این‌جوری وانمود میکنند. فریب اینها را نباید خورد، فریب این بزرگ‌نمایی‌های دشمن را هم نباید خورد. اگر چنانچه این تحلیل‌هایی که آنها میکنند نسبت به جمهوری اسلامی -که جمهوری اسلامی اینجایش خراب است، اینجایش ویران است، اینجایش نابود شد، اینجایش از بین رفت، پدرش درآمد- بنا بود این تحلیل‌ها، تحلیل‌های واقعی باشد، همان‌طور که عرض کردم باید صد بار تا حالا ما کفن پوسانده باشیم. روز اوّل هم میگفتند جمهوری اسلامی تا شش ماه دیگر از بین خواهد رفت؛ بعد سرِ شش ماه دیدند نشد، گفتند تا دو ‌سال دیگر؛ چهل‌سال گذشته! به توفیق الهی همه بدانند ما در این مرحله و در مراحل دیگر، دشمنان خودمان را، آمریکای جنایت‌کار را و همدستان آمریکا را به فضل الهی زمین‌گیر خواهیم کرد.  دشمن اصلی ما که رژیم ایالات متّحده‌ی آمریکا است، یکی از فاسدترین و ظالم‌ترین حکومتهای دنیا است؛ از تروریست‌ها حمایت میکند، از داعش تا توانستند حمایت کردند -الان هم با همه‌ی هارت‌وهورت‌هایی که میکنند، آن‌طور که خبر میرسد، باز دارند از زیر کمک میکنند به داعش و به تکفیری‌هایی امثال داعش- از تروریست حمایت میکنند، از حکومتهای دیکتاتور حمایت میکنند، از شاه ایران حمایت میکردند، از خاندان ظالم سعودی حمایت میکنند، از بعضی سلسله‌های ظالم منطقه حمایت میکنند. دیگر از اینها، کاری غلط و فسادی بزرگ‌تر! از جنایت‌کاران حمایت میکنند؛ چه آن جنایت‌کارانی که در فلسطین دارند جنایت میکنند یعنی رژیم صهیونیستی، چه آن جنایت‌کارانی که در یمن دارند جنایت میکنند که هر روز یک عدّه‌ای را به خاک‌و‌خون میکشند. در داخل خود کشورشان جنایت میکنند، سیاه‌پوست‌ها را زیر فشار قرار میدهند؛ پلیس آمریکا بدون هیچ عذر موجّهی میزند زن سیاه‌پوست، مرد سیاه‌پوست، بچّه‌ی سیاه‌پوست، جوان سیاه‌پوست را به قتل میرساند، دادگاه‌های آمریکا تبرئه‌اش میکنند، ولش میکنند میرود دنبال کارش. این دستگاه قضائی‌شان است، آن‌وقت به دستگاه قضائی دیگر کشورها و به دستگاه قضائی متدیّن کشور ما ایراد میکنند، اشکال میکنند! البتّه دستگاه قضائی ما بدون ایراد نیست. این را بدانید که بنده از اشکالاتی که در دستگاه قوّه‌ی قضائیّه یا قوّه‌ی مجریّه است، بی‌اطّلاع نیستم؛ اطّلاعات من شاید بیش از خیلی‌های دیگر است، لکن من نقاط مثبت را هم میبینم. در زیارت امین‌الله، در دعا میگوییم «ذاکِرَةً لِسَوابِغِ آلائِک»؛(۱۲) نعمتهای خدا را باید انسان در نظر داشته باشد. بله، قاضی فاسد داریم، قاضی عادل و مطمئن هم داریم؛ ما حق نداریم یکسره نفی کنیم. مدیر اجرائیِ جاه‌طلبِ پرروی پول‌طلب داریم، مدیر اجرائیِ پاک‌دستِ زحمت‌کش هم داریم؛ حق نداریم یکسره همه‌ی اینها را با یک چوب برانیم؛ باید مراقبت کرد. در مقابل ما این نیروها و دادگستری‌های جهان غرب است -از جمله آمریکا- که زندانهایشان چه فضاحتی است، گرفتاری‌هایشان چه گرفتاری‌های عجیبی است برای مردم -رشوه‌ها و کارهای دیگر- ولی در فیلم‌های هالیوودی و غیره جوری وانمود میکنند کأنّه یک دستگاه پاک و پاکیزه است. نمونه‌اش همین‌که حالا عرض کردیم: سیاه‌پوست در آمریکا اگر کشته شد، تضمینی وجود ندارد که قاتل او مجازات بشود؛ دولت آمریکا این است.  خب، این [دشمن] در مقابل ما است، همه‌ی تلاشش را هم دارد میکند، پول هم زیاد خرج میکنند، نقشه هم زیاد میکشند. برای اینکه بتوانند در داخل بین مردم اختلاف ایجاد کنند -چه اختلاف سیاسی، چه اختلاف مذهبی، چه اختلاف قومی، چه اختلاف زبانی- همه‌ی تلاششان را دارند میکنند. این پول‌دارهای دُوروبَر ما را هم تیغ میزنند و پول میگیرند، از آنها هم کمک میگیرند، برای اینکه بتوانند علیه کشور ما کارهایی را انجام بدهند. هر کاری هم از دستشان برمی‌آید انجام میدهند، [امّا] به توفیق الهی بینی آنها به خاک مالیده شده است و بدانند که ما با قدرت پیش خواهیم رفت. باذن‌الله‌تعالی در همه‌ی عرصه‌ها آمریکا را ما مأیوس خواهیم کرد؛ آن کسانی که قبلاً در رأس حکومت آمریکا بودند، بیکار نبودند، آنها هم خیلی کار میکردند. ریگان(۱۳) از ترامپ،(۱۴) هم قوی‌تر بود، هم عاقل‌تر بود؛(۱۵) عملاً هم علیه ما اقدام کرد، حالا با تهدید و هیاهو. او هنرپیشه بود، بازیگری‌اش هم بهتر از این بود،(۱۶) عملاً هم علیه ما اقدام کرد و آن هواپیمای ما را زدند و آن کار را کردند؛ امروز ریگان کجا است، جمهوری اسلامی کجا است؟ امروز جمهوری اسلامی چند برابر زمان ریگان پیشرفت کرده، رشد کرده؛ در همه‌ی قسمتها. او در عذاب الهی الان گرفتار است، جسمش پوسیده و خاک شده است، روحش هم علی‌القاعده طبق ضوابطی که ما داریم، مشغول مؤاخذه پس دادن به دستگاه عدل الهی است؛ اینها هم همین‌جور هستند. جمهوری اسلامی به توفیق الهی سرِ پا خواهد ماند و اینها هم داغ ضعیف شدن یا از میدان خارج شدن جمهوری اسلامی بر دلشان خواهد ماند. البتّه بعضی‌هایشان توانستند به برکت دستکش مخملی، سر بعضی از ماها را گرم کنند؛ یک بُرهه‌ای توانستند سر ماها را یک مقداری با نرمشهای ظاهری یا با دستکش مخملی -که گفتیم روی دست چدنی کشیده بودند- گرم کنند، لکن زود رسوا شدند. امروز حقایق در مورد نیّات پلید دولت ایالات متّحده‌ی آمریکا علیه اسلام و مسلمین و جمهوری اسلامی آشکار شده.  [باید] کارهایی را که آنها میتوانند بکنند بدانیم؛ آنها تحریم میکنند، ما بایستی اقتصادمان را درونی کنیم، درون‌زا کنیم، اقتصاد مقاومتی کنیم تا تحریم اثر نکند. اقتصاد مقاومتی را مسئولان محترم جدّی بگیرند، به زبان اکتفا نکنند؛ اقتصاد مقاومتی با واردات بی‌رویّه نمیسازد، با ضعف تولید نمیسازد؛ تولید داخلی را قوی کنند. ادارات حکومتی و دولتی، محصول داخلی را بر محصول خارجیِ مشابه ترجیح بدهند. یک خریدار مهمّ بازار، دستگاه‌های دولتی هستند که همه‌چیز میخرند، همه‌چیز لازم دارند؛ آنچه تولید داخلی است، آن را ترجیح بدهند. مردم به تولید داخلی اقبال کنند. همه‌ی اینها باطل‌السّحر تحریم دشمن است؛ اینها ممکن است در ظرف شش ماه و یکسال جواب ندهد امّا علاج واقعی جز این چیز دیگری نیست. در مورد کارهای تبلیغاتی همین‌جور، در مورد جنگ روانی همین‌جور، در مورد مقابله‌ی با نفوذ همین‌جور؛ مراقب باشند نفوذی دشمن در دستگاه‌های تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر وارد نشود. چاپلوسی‌های دشمن را هم جدّی نگیرند؛ اظهار محبّتها و اظهار ارادتها و اینکه بیا دست بدهیم و بیا بنشینیم و مانند اینها را جدّی نگیرند؛ بدانند دشمن چه‌کار میخواهد بکند. اینها را اگر دانستید، اینها را اگر دانستیم، اینها را اگر مراعات کردید، اینها را اگر مراعات کردیم، بدانید که جمهوری اسلامی همچنان این حرکت روبه‌جلو را پیش خواهد رفت و این مشکلاتی که وجود دارد -که بنده میدانم مشکلات گرانی‌ها و مشکلات توّرم و مشکلات رکود و مشکلات گوناگونی که مردم در زمینه‌ی مسائل معیشتی و اقتصادی دچارش هستند- با همّت مسئولین قابل رفع کردن است و خدای متعال پاداش این همّت را خواهد داد که ان‌شاءالله گره‌ها را باز کند. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را به آنچه رضای تو و نصرت تو در آن است، راهنمایی و کمک بفرما. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته   ۱) در ابتدای این دیدار، آیت‌الله احمد جنّتی (رئیس شورا) گزارشی ارائه کرد. ۲) سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۳۹ ؛ «همان کسانى که پیامهاى خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچ‌کس جز خدا بیم ندارند. و خدا براى حسابرسى کفایت میکند.» ۳) سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۶۷ ؛ «اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن ...» ۴) سوره‌ی اعراف، آیه‌ِی ۶۲؛ «پیامهاى پروردگارم را به شما میرسانم و اندرزتان میدهم‌ ...» ۵) کوشش برای رواج دادن امری یا چیزی ۶) سوره‌ی مائده، بخشی از آیه‌ی ۶۷؛ «... آنچه از جانب پروردگارت به‌سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی، پیامش را نرسانده‌ای. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه میدارد. ...» ۷) نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۶۲ ۸) جدا کردن، آنچه بدان نیک از بد شناسند ۹) سوره‌ی اسراء، بخشی از آیه‌ی ۳۶؛ «... زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» ۱۰) خنده‌ی حضّار ۱۱) حافظ. غزلیّات؛ «حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است / کس ندانست که آخر به چه حالت برود» ۱۲) اقبال‌الاعمال، ج ۲، ص ۲۷۳ ۱۳) رونالد ریگان (رئیس جمهور اسبق آمریکا) ۱۴) دونالد ترامپ (رئیس جمهور آمریکا) ۱۵) خنده‌ی حضّار ۱۶) خنده‌ی حضّار
1,940
1396/09/19
بیانات در دیدار آقای علیرضا کریمی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38461
... آقا جان! کار بزرگی کردی؛ یعنی این کاری که شما کردی، از سِنخ کار پوریای ولی است؛ این را پای خدا حساب کن و اجرش را از خدا بخواه و برای خودت حفظش بکن؛ یعنی  این اجر معنوی را  نگه دار. البتّه آقایان (۱) بایستی پاداش مادّی ایشان را کم نگذارید. من واقعاً وقتی‌که مطّلع شدم، احساس عزّت کردم از این کار شما؛ یعنی آدم احساس عزّت میکند که یک جوانی از جوانهای ما، این‌جور حاضر است که برای خاطر یک هدف بزرگ و بلند، پا روی نفس خودش بگذارد. آفرین آقا جان، آفرین. ان‌شاءاللّه موفّق باشی. (۲) ۱. وزیر ورزش و جوانان و تعدادی از مسئولین در این دیدار حضور داشتند.
1,941
1396/09/15
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38427
 در خجسته سالروز میلاد پیامبر اکرم و امام جعفر صادق (صلوات‌الله‌علیهما) (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.  تبریک عرض میکنم میلاد مسعود و پُربرکت حضرت نبیّ مکرّم اسلام و همچنین ولادت باسعادت فرزند آن بزرگوار، حضرت جعفربن‌محمّدٍ الصّادق (علیه و علی آبائه السّلام) را به همه‌ی شما حضّار محترم، میهمانان عزیز، سفرای کشورهای اسلامی که تشریف دارید، میهمانان محترم هفته‌ی وحدت و به همه‌ی ملّت ایران و به همه‌ی امّت اسلامی و به همه‌ی آزادگان عالم؛ امیدواریم این روز، این ولادت، موجب آن بشود که همه‌ی ما تنبّه تازه‌ای پیدا کنیم نسبت به وظیفه و راهی که امروز به برکت میلاد پیغمبر در مقابل ما است و باید آن را بپیماییم.  وجود مبارک پیغمبر، رحمت بود؛ رحمةً للعالمین بود. این رحمت، هم به پیروان آن بزرگوار و [هم به] کسانی که راه او را و هدایت او را بپذیرند، سرایت میکند؛ مرحوم(۲) میشوند، مورد رحمت الهی قرار میگیرند. فرمود: فَسَاَکتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤتُونَ الزَّکو'ةَ وَ الَّذینَ هُم بِـایٰتِنا یُؤمِنُونَ * اَلَّذینَ‌ یَتَّبِعُونَ‌ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکتُوبًا عِندَهُم فِی التَّوریٰةِ وَ الاِنجیلِ؛(۳) آن کسانی که تبعیّت میکنند از این بزرگوار، دنبال او حرکت میکنند، هدایت او را میپذیرند، مشمول رحمت الهی هستند؛ این وعده‌ی الهی است و بُروبرگرد ندارد. دنیای اسلام و امّت اسلامی فرازونشیب‌های زیادی را طی کرده است، امّا آن‌وقتی از رحمت دنیوی و اخروی الهی برخوردار شده است که تبعیّت کرده است؛ فَالَّذینَ ءامَنوا بِهٖ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ‌ وَ اتَّبَعُوا النّورَ الَّذی اُنزِلَ مَعَهُ اُولٰئِکَ هُمُ المُفلِحُون؛(۴) [البتّه] آنهایی که دنبال کنند حرکت این بزرگوار را.  پیغمبر اکرم برای عامّه‌ی مردم طیّبات را آورد، برای عامّه‌ی مردم نجات از اسارتها را آورد؛ آنچه پیغمبر هدیه کرد به بشریّت، مخصوص جمعی، دونِ(۵) جمعی نیست، مال همه‌ی بشریّت است. آن کسانی بهره‌مند میشوند که از او پیروی کنند و تبعیّت کنند؛ این اغلالی که بر گردن و دست و پای انسانها بسته میشود و آنها را از حرکت، از پرواز باز میدارد، از معنویّت دور میکند و زندگی را بر آنها تلخ میکند، این اسارتها را پیغمبر اسلام از دست و پای مردم باز میکند. این اسارتها چیست؟ این اسارتها، اسارت ظلم قدرتها است، استکبار مستکبرین است، وجود اختلاف طبقاتی است، اشرافیّتهای ظالمانه و متکبّرانه است؛ اینها است؛ پیغمبر با اینها مقابله کرد، با اینها مبارزه کرد. ملّتها میتوانند همین راه را ادامه بدهند در صورتی که بِایستند، در صورتی که استقامت بکنند؛ [ملّتها] میتوانند بر قدرتها فائق بیایند. بله، امروز توطئه‌های بزرگی از طرف قدرتمندان عالم در مقابل امّت اسلامی در جریان است، لکن در مقابل این توطئه‌ها میشود ایستاد، میشود اینها را خنثی کرد. حضرت موسیٰ (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) به خداوند متعال عرض کرد: رَبَّنا اِنَّکَ ءاتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلَاَهُ زینَةً وَ اَموالًا فِی الحَیوٰةِ الدُّنیا رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سَبیلِکَ رَبَّنا اطمِس عَلىٰ‌ اَموالِهِم وَ اشدُد عَلىٰ‌ قُلوبِهِم فَلا یُؤمِنُوا حَتَّى یَرَوُا العَذابَ الاَلیم‌؛(۶) نفرین کرد. فرعون در مقابل حضرت موسیٰ یک قدرت فائقه‌ای(۷) بود؛ زینت، اموال، استعداد، سلاح، پول، همه چیز در اختیار او بود؛ موسیٰ دست‌تنها بود؛ از خدای متعال درخواست کرد، استغاثه کرد؛ خداوند متعال در جواب فرمود: قالَ قَد اُجیبَت دَعوَتُکُما؛(۸) دعای شما دو نفر را -موسیٰ و هارون را- ما قبول کردیم، مستجاب کردیم، امّا شرط دارد: فَاستَقیما وَ لا تَتَّبِعآنِّ سَبیلَ الَّذینَ لا یَعلَمون؛(۹) بِایستید، استقامت کنید. استقامت در میدان جنگ نظامی یک‌جور است، در میدان جنگ سیاسی یک‌جور است، در میدان جنگ اراده‌ها یک‌جور است؛ در همه‌ی اینها استقامت لازم است. اگر ملّتها و زبدگان و نخبگان استقامت را فراموش نکنند، قطعاً پیروزی نصیب خواهد شد. بله، امروز در مقابل امّت اسلامی صف کشیده‌اند؛ آمریکا، استکبار جهانی و دنباله‌هایشان، صهیونیسم، رژیم صهیونیستی، مرتجعین، پول‌پرستان عالم، شهوت‌رانانِ میان مسلمانان که وابسته‌ی به آن قدرتها هستند، اینها همه در مقابل اسلام، در مقابل راه پیغمبر صف کشیده‌اند؛ اِنَّکَ ءاتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلَاَهُ زینَةً وَ اَموالًا فِی الحَیوٰةِ الدُّنیا؛ بله، امروز فرعون اینها هستند؛ فرعون، امروز آمریکا است؛ فرعون، امروز رژیم صهیونیست است؛ فرعون، همین دنباله‌روهای اینها هستند در منطقه که بتدریج میخواهند مسلمانها را به جان هم بیندازند و در منطقه جنگ ایجاد کنند که امروز این نقشه‌ی آمریکا است؛ این را همه توجّه داشته باشند، همه بدانند. خود سیاستمداران آمریکایی در تحلیل‌هایشان، در حرفهایشان، خواسته یا ناخواسته اعتراف کردند که باید در منطقه‌ی غرب آسیا جنگ ایجاد کنیم، اختلاف ایجاد کنیم، اینها را به جان هم بیندازیم؛ برای اینکه رژیم صهیونیستی در حاشیه‌ی امن قرار بگیرد، راحت باشد؛ برای اینکه اینها نتوانند پیشرفت کنند؛ برای اینکه از جسم امّت اسلامی آن‌قدر خون برود که بی‌حال بشود، ضعیف بشود، قدرت ایستادگی نداشته باشد؛ در مقابل این باید چه‌کار کرد؟ فَاستَقیما وَ لاتَتَّبِعآنِّ سَبیلَ الَّذینَ لایَعلَمون؛(۱۰) دنبال راه جهّال نرویم.  امروز متأسّفانه هستند حاکمانی در این منطقه و نخبگانی در این منطقه که به ساز آمریکا میرقصند. آنچه آنها میخواهند، انجام میدهند؛ برای آنها کار میکنند علیه امّت اسلامی و علیه اسلام. اینها به ضرر اسلام است. ما هیچ انگیزه‌ای برای اختلاف با دولتهای مسلمان نداریم؛ ما معتقد به وحدتیم، ما علاقه‌مند به وحدتیم. این ایّام، ایّام هفته‌ی وحدت است. هفته‌ی وحدت را امام بزرگوار ما اعلام کرد؛ وحدت بین فِرَق اسلامی. و خدا را سپاسگزاریم که جمهوری اسلامی و ملّت ایران توانستند در عمل، بین خودشان و برادران مسلمانشان از فِرَق مختلف اسلامی، وحدت و برادری را ایجاد کنند. ما هیچ مشکلی و مسئله‌ای نداریم؛ امّا در مقابلِ این حرکت طالب وحدت، و دنبالِ حرکتِ علاقه‌مندِ به وحدت و مُستَهدِف(۱۱) وحدت، کسانی هستند که تصمیمشان بر ایجاد اختلاف و بر ایجاد جنگ است؛ سیاستشان این است و دارند دنبال میکنند این کار را.  خب چه‌کار کنیم در مقابل اینها؟ در مقابل این کسانی که سیاست آمریکا را در این منطقه دنبال میکنند، چه باید کرد؟ زبان ما زبان نصیحت است؛ بله، جهّالِ بعضی از این دولتها نسبت به ملّت ایران و جمهوری اسلامی حرفهایی میزنند که اینها قابل اعتنا نیست؛ بنای بر جواب دادن به تُرَّهات(۱۲) آنها نیست؛ ما بنای بر نصیحت داریم، ما نصیحت میکنیم. این کاری که بعضی از دولتهای منطقه، امروز دارند انجام میدهند در خدمت آمریکا، این به ضرر خود آنها است؛ این عاقبتش همانی است که در قرآن فرمود: خودشان را نابود میکنند. دشمن هر کاری بتواند، انجام میدهد. در داخل منطقه‌ی ما این تکفیری‌ها را راه انداختند برای اینکه به خیال خودشان جنگ مذهبی راه بیندازند، امّا خدای متعال توی دهن اینها زد و جنگ مذهبی راه نیفتاد و راه نخواهد افتاد. ما در مقابل تحریک‌شدگان دشمن، ایستادگی کردیم، ایستادیم و بحمدالله موفّق هم شدیم، لکن مسئله‌ی‌ آنها مسئله‌ی مزدوری دشمن بود؛ جنگ مذهبی نبود، جنگ طائفی نبود، جنگ فرقه‌ای نبود. دشمن این را میخواست؛ دشمن میخواست جنگ سنّی و شیعه راه بیندازد، منتها فرمود: اَلحَمدُللهِ الَّذی جَعَلَ اَعدائَنا مِنَ الحُمَقاء، خداوند متعال، دشمنانِ ما را احمق قرار داده. داعش در این منطقه تعداد افرادی که از سنّی‌ها کشت و نابود کرد، بیشتر بود از آن تعداد افرادی که از شیعه کشت! اینها میخواستند جنگ سنّی و شیعه راه بیندازند. خدای متعال توی دهنشان زد. مقابله‌ی ما با نیروهای تکفیری، مقابله‌ی با ظلم بود، مقابله‌ی با تحریف اسلام بود؛ مبارزه‌ی با گروهِ وحشیِ دور از اخلاق اسلامی و مدنیّت اسلامی‌ و حقیقت اسلام بود که انسانها را زنده‌‌زنده آتش میزدند‌، انسانها را زنده‌زنده پوست میکندند، خانواده‌های مسلمان را به اسارت میگرفتند و فساد سیاسی، فساد جنسی، فساد مالی، فساد عملی، همه‌جور فسادی، اینها را فرا گرفته بود. اینها عامل آمریکا بودند، عامل صهیونیسم بودند، دنباله‌هایشان هم هرجا باشند عامل آمریکا و عامل صهیونیسم‌اند. این یک واقعیّتی است؛ ما در مقابل اینها ایستادیم. دنیای اسلام اگر بخواهد به عزّت برسد، بایستی وحدت را و اتّحاد و اتّفاق را از دست ندهد. دنیای اسلام اگر بخواهد به قدرت و عزّت برسد، باید در مقابل صهیونیسم بِایستد.  مسئله‌ی فلسطین، امروز در رأس مسائل سیاسی دنیای اسلام و امّت اسلامی است. همه موظّفند از فلسطین و آزادی فلسطین و نجات ملّت فلسطین دفاع کنند و برایش مجاهدت کنند و کار کنند. [البتّه] دشمن در این زمینه هم درمانده است؛ این را بدانید. حالا اینکه ادّعا میکنند میخواهند قدس را پایتخت رژیم صهیونیستی اعلام بکنند، این از عجز اینها است، از ناتوانی اینها است. در قضیّه‌ی فلسطین دستهای اینها بسته است، با این کار هم بلاشک ضربه‌ی بزرگ‌تری خواهند خورد و دنیای اسلام در مقابل اینها خواهد ایستاد؛ قطعاً دشمن نمیتواند در قضیّه‌ی فلسطین، موفّقیّت مورد نظر خودش را پیدا کند و فلسطین آزاد خواهد شد؛ تردیدی نیست که فلسطین آزاد خواهد شد. ممکن است اندکی دیرتر، اندکی زودتر، لکن قطعاً این اتّفاق خواهد افتاد و مبارزه‌ی امّت اسلامی برای نجات فلسطین ان‌شاءالله به نتیجه خواهد رسید.  ملّت ایران بحمدالله با شجاعت خود، با ایمان خود، با بصیرت خود، با استقامت خود، توانسته است راه‌های دشوار را طی کند و از بسیاری از گردنه‌های سخت عبور کند. همه بدانند، دوستان ما در سراسر دنیا بدانند، دشمنان ما هم بدانند! در این راه‌هایی که ما رفتیم، در طول این ۳۸ سال بعد از پیروزی انقلاب، مشکلاتی وجود داشته است که ملّتها را از پا می‌انداخته، [امّا] این مشکلات نتوانسته است ملّت ایران را از پا بیندازد؛ و آنچه بعد از این، در مقابل ما مشکل ایجاد کنند، قطعاً از مشکلات قبلی ما کمتر و کوچک‌تر است و توانایی و قدرت ملّت ایران برای مواجهه‌ی با مشکلات از گذشته بمراتب بیشتر است. ما مشکلات را شکست خواهیم داد، به توفیق الهی؛ دشمن نمیتواند ملّت ایران را به شکست بکشاند و به عقب‌نشینی وادار کند و ما خواهیم توانست ان‌شاءالله بر همه‌ی مشکلات فائق بیاییم و عزّت اسلامی را به همه‌ی ملّتهای مسلمان نشان بدهیم و پرچم عزّت اسلام را ان‌شاءالله از آنچه هست، بلندتر و سربلندتر کنیم.  خداوند متعال، رحمت خودش را بر روح مطهّر امام بزرگوار نازل کند که این راه را در مقابل ما باز کرد و ارواح طیّبه‌ی شهدای عزیز ما را ان‌شاءالله شاد کند که در این راه جانفشانی کردند و همه‌ی ما را موفّق کند که به آنچه وظیفه‌ی ما است و آنچه از ما در این برهه‌ی از زمان انتظار میرود، بتوانیم به بهترین وجهی عمل کنیم. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار حجّت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیس‌جمهور) مطالبی بیان کرد. سی‌ویکمین کنفرانس وحدت اسلامی از تاریخ ۱۳۹۶/۹/۱۴ به مدّت سه روز در تهران برگزار شد. ۲) مورد رحمت قرار گرفته، آمرزیده ۳) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۵۶ و ۱۵۷؛ «... و به زودى آن را براى کسانى که پرهیزکارى میکنند و زکات میدهند و آنان که به آیات ما ایمان مى‌آورند، مقرّر میدارم؛ همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده -که [نام‌] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مى‌یابند- پیروى میکنند ...» ۴) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۵۷؛ «... پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاری‌اش کردند و نورى را که با او نازل شده است پیروى کردند، آنان همان رستگارانند.» ۵) غیر از ۶) سوره‌ی یونس، بخشی از آیه‌ی ۸۸؛ «… پروردگارا! تو به فرعون و اشرافش در زندگی دنیا زیور و اموال داده‌ای، پروردگارا! تا [خلق را] از راه تو گمراه کنند، پروردگارا! اموالشان را نابود کن و آنان را دل سخت گردان که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند.» ۷) مسلّط، چیره ۸) سوره‌ی یونس، بخشی از آیه‌ی ۸۹؛ «فرمود:دعای هر دوی شما پذیرفته شد ...» ۹) سوره‌ی یونس، بخشی از آیه‌ی ۸۹؛ «… و راه کسانی را که نمیدانند پیروی مکنید.» ۱۰) سوره‌ی یونس، بخشی از آیه‌ی ۸۹؛ «... پس ایستادگی کنید و راه کسانی را که نمیدانند، پیروی مکنید.» ۱۱) هدف‌گیرنده، قصد‌کننده ۱۲) سخنان بیهوده، یاوه‌ها
1,942
1396/09/02
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در اجلاس «محبان اهل‌بیت(ع) و مسئله تکفیری‌ها»
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38302
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.  برادران عزیز، خواهران عزیز! خیلی خوش‌آمدید؛ به همه‌ی شما از صمیم دل خوشامد عرض میکنیم. شما در اینجا، در خانه‌ی خودتان و میان برادران خودتان هستید‌؛ ما به این چشم نگاه میکنیم به برادران مسلمانمان در هر نقطه‌ی از عالم؛ [با هم] برادر هستیم، شما را برادر خودمان میدانیم و احساسات برادرانه را در عمل هم -به توفیق الهی و به کمک الهی- نشان داده‌ایم.  موضوع این اجلاس که محبّت اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) است، موضوع بسیار مهمّی است. حبّ اهل‌بیت مخصوص یک گروه خاصّی در اسلام نیست؛ همه‌ی مسلمین اهل‌بیت پیغمبر را دوست میدارند؛ همه‌ی مسلمین نسبت به اهل‌بیت پیغمبر ارادت دارند. یک عدّه‌ی خیلی معدود و قلیلی به‌‌عنوان نواصب(۱) در تاریخ بودند که آنها هم به احتمالی انگیزه‌هایشان انگیزه‌های سیاسی بود، نه به معنای واقعی انگیزه‌ی دینی؛ لکن قاطبه‌ی مسلمین، از صدرِ اوّل تا امروز محبّ اهل‌بیت محسوب میشوند. خب، همین یک جمله برای ما یک درس است؛ آن درس این است که پس به‌وسیله‌ی محبّت اهل‌بیت، میشود در میان مسلمین اجماع ایجاد کرد؛ میشود این را یک محوری قرار داد برای اتّحاد و اتّفاق مسلمین. همچنان‌‌‌‌که وجود مبارک پیغمبر اسلام وسیله و محور وحدت بین مسلمین است، و همچنان‌که قرآن و کعبه‌ی شریف محور اتّحاد مسلمین است، محبّت اهل‌بیت هم میتواند محوری باشد برای اتّحاد مسلمین و دلها را به هم نزدیک کند.  و من به شما برادران عزیز عرض میکنم که امروز دنیای اسلام به این اتّحاد و این همدلی بشدّت نیازمند است. امروز پیکر دنیای اسلام زخم‌خورده است؛ امروز دشمنان اسلام توانسته‌اند با ایجاد جنگ و خِلاف(۳) در بین خود مسلمین، آنها را فَشَل(۴) کنند، آنها را مشغول به خود کنند و دشمنان آنها را در حاشیه‌ی امن نگه ‌دارند. در منطقه‌ی غرب آسیا، رژیم غاصب صهیونیست در امنیّت به سر ببرد، [ولی] مسلمانها به جان هم بیفتند! این حقیقت و واقعیّتی است که امروز وجود دارد؛ و این کار، کار دشمنان اسلام است؛ کار آمریکا است، کار صهیونیسم بین‌المللی ا‌ست، و کارِ ادامه‌های آنها و همکاران آنها در این منطقه است. با کمال تأسّف باید قبول کنیم که در درونِ خودِ امّتِ اسلامی و دولتهای اسلامی، کسانی هستند که همان کاری را که آمریکا میخواهد و صهیونیست میخواهد، انجام میدهند؛ مخارجش را عهده‌‌دار میشوند، مقدّماتش را فراهم میکنند، ابزار آنها میشوند؛ برای چه؟ برای جراحت وارد کردن بر پیکر امّت اسلامی. در یک‌ چنین شرایطی اتّحاد امّت اسلامی اوجب واجبات است؛ باید دُور هم جمع بشویم.  محبّت اهل‌بیت ریشه‌ی قرآنی دارد، ریشه‌ی حدیثی دارد؛ یک امر جدید نیست. حدیثِ متّفقٌ‌علیهِ بینِ فِرَقِ اسلامی که حدیث ثقلین است -اِنّی‌ تارِکٌ‌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی اَهلَ بَیتی فَاِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّى یَرِدا عَلَیَّ الحَوض-(۵) اگرچه آنچه به ما تعلیم میدهد، متابعت از اهل‌بیت است، لکن متابعت بدون محبّت معنا ندارد؛ محبّت هم از این حدیث فهمیده میشود. اینکه در قرآن میفرماید: اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا،(۶) این پاکیزگی و طهارتی که خدای متعال اراده کرده است در اهل‌بیت وجود داشته باشد، مقتضی همین عشق و محبّتی است که مسلمانها به اهل‌بیت دارند؛ پس این میشود وسیله‌ی اتّحاد مسلمانها.  دشمنان اسلام مصلحتشان در این است که جنگ را به درون دنیای اسلام بکشانند، و متأسّفانه کشانده‌اند. ما ایستاده‌ایم در مقابل این توطئه‌ی دشمن و خواهیم ایستاد. و من به شما عرض بکنم، ما معتقدیم که به توفیق الهی و به اراده‌ و مشیّت الهی و باذن‌الله‌تعالیٰ، ما در این مقابله بر دشمنمان پیروز خواهیم شد.  امروز فلسطین مسئله‌ی اوّل دنیای اسلام است. هرکسی مسئله‌ی فلسطین را درست بفهمد و تصوّر بکند، اذعان میکند به اینکه مسئله‌ی فلسطین، مسئله‌ی اوّل دنیای اسلام است. کلید غلبه‌ی بر دشمنان اسلام مسئله‌ی فلسطین است. و مهم‌ترین مسئله‌ی دنیای اسلام، امروز مسئله‌ی فلسطین است؛ چرا؟ چون فلسطین یک کشوری است اسلامی، این [کشور] را آمده‌اند غصب کرده‌اند، از مردمش گرفته‌اند. بحث غصب یک روستا و یک شهر نیست؛ دشمن، یک کشور را غصب کرده است و آن را پایگاهی قرار داده است برای اخلال کردن در امنیّت کشورهای این منطقه؛ با غدّه‌ی سرطانی باید مبارزه کرد. حالا شما ملاحظه کنید؛ کسی در کسوت مفتی دین، فتوا بدهد بر اینکه مبارزه‌ی با صهیونیسم حرام است و کمک به فلان گروهی که با صهیونیسم مبارزه میکنند جایز نیست! این حقیقتاً فاجعه است که کسانی در دنیای اسلام این‌جور بر خلاف مصالح اسلام عمل بکنند، با دشمنان ارتباطات دوستانه داشته باشند؛ درست برخلاف نصّ صریح قرآن که مؤمنین را «اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم‌»(۷) معرّفی میکند، اینها «اشدّاء علی المسلمین» و رحماء با کفّارند؛ با آنها خوبند امّا با مسلمین ببینید چه میکنند! این اختلاف‌افکنی، این ایجاد شجره‌ی خبیثه‌ی داعش و امثال داعش در عراق در سوریه و در نقاط دیگر.  البتّه این شجره در عراق و سوریه ورافتاد امّا نمیشود مطمئن بود، و ممکن است در جای دیگری این بساط را پهن کنند؛ آمریکا از دشمنی با اسلام دست بر نمیدارد. باید بیدار باشیم؛ باید هوشیار باشیم؛ باید آمادگی‌های خودمان را حفظ کنیم؛ نبایستی غافلگیر بشویم. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در نهج‌البلاغه میفرماید: وَ اللهِ لَا اَکونُ کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلىٰ طولِ اللَدم؛(۸) ما باید این‌جوری باشیم؛ نمیتوانیم به خواب برویم، نمیتوانیم غفلت کنیم؛ نمیتوانیم کید دشمن را ندیده بگیریم. باید بیدار باشیم.  این بیداری اقتضائاتی دارد؛ یکی از اقتضائاتش همین برادری و محبّت است که باید داشته باشیم. این محبّت اقتضا میکند مبارزه و مقابله‌ی با عواملی را که با دنیای اسلام دارند صریحاً دشمنی میکنند یا به آن دشمنها کمک میکنند؛ شما در کشورهای مختلف پیام‌آور این روحیّه باید باشید؛ آمادگی را در مسلمانها برای مواجهه و مقابله حفظ کنید. مقصود همه‌جا جنگ نظامی نیست؛ [بلکه] بایستی ذهنها را در مخاطبین خودتان -مردمی که سخن شما را می‌شنوند- آشنا کنید با حقایقی که امروز در دنیای اسلام وجود دارد. ما این وظیفه را قطعاً از دست نخواهیم گذاشت؛ ما این وظیفه را رها نخواهیم کرد و مطمئنّیم که خدای متعال در پیشرفت این کار به ما کمک خواهد کرد. آنهایی که برخلاف آیه‌ی قرآن که فرمود «یٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیآءَ تُلقونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّة»،(۹) کسانی را که دشمن مسلمینند و دشمن اسلامند و دشمن خدایند به دوستی میگیرند و مودّت خودشان را با آنها برقرار میکنند، اینها دشمنان حقیقی اسلام هستند در درون جامعه‌ی اسلامی.  بحمدالله امروز دنیای اسلام بیدار شده است. ما مسلمین در کشورهای مختلف، یک واقعیّت عظیم هستیم؛ ما یک واقعیّت تحمیل‌شده‌ی بر استکبار و بر کفر هستیم. در مقابل کفر و استکبار، امروز دنیای اسلام میتواند بِایستد و حرف خود را به کرسی بنشاند. بحمدالله در جغرافیای ایران، حکومتی به نام اسلام وجود دارد که افتخار میکند به اینکه حکومت اسلامی است. البتّه ما به تمام آرزوهای خودمان در تحقّق حاکمیّت اسلام در کشور نرسیده‌ایم؛ ما در نیمه‌ی راهیم، ما در وسط راهیم، امّا هدفمان تحقّق همه‌ی اهداف اسلامی و تحکیم کامل شریعت اسلامی است. این هدف ما است و این هدف را به توفیق الهی و باذن‌الله‌تعالیٰ دنبال خواهیم کرد و این خود وسیله‌ی پیروزی بر دشمنان اسلام خواهد بود؛ امروز این واقعیّت در اینجا وجود دارد.  برادران عزیز، خواهران عزیز! قریب چهل سال از تشکیل جمهوری اسلامی میگذرد؛ از روز اوّل تا امروز، آمریکا با ما دشمنی کرده است، جبهه‌ی کفر و استکبار و صهیونیسم با ما دشمنی کرده‌اند، توطئه کرده‌اند و هرچه توانسته‌اند علیه ما به کار برده‌اند: تحریم کردند، حمله‌ی نظامی کردند، کارهای گوناگون کردند؛ علی‌رغم آنها، در طول این قریب چهل سال، ما به‌طور پیوسته پیشرفت کرده‌ایم. امروز، به توفیق الهی، پیشرفتهای جمهوری اسلامی نسبت به ۳۰ سال پیش و ۳۵ سال پیش قابل مقایسه نیست؛ آنها خواسته‌اند ما را از بین ببرند، خدای متعال علی‌رغم آنها ما را تقویت کرده است، به ما قوّت داده است، ما را از آنچه خودمان هم آرزو داشتیم قوی‌تر کرده است؛ امروز جمهوری اسلامی بحمدالله در منتهای قدرت و قوّت است و ایستاده است. و ما حرفمان را صریح میزنیم و پای حرفمان می‌ایستیم و هر جایی که احتیاج به حضور ما باشد، هر جایی که احتیاج باشد به کمک ما در مواجهه و مقابله‌ی با کفر و استکبار، کمکمان را به آنجا میکنیم؛ این را صریح میگوییم، اِبا هم نمیکنیم از گفتن این مطلب در مقابله و مواجهه‌ی با دنیای کفر و استکبار؛ ما ملاحظه‌ی هیچ‌کس را نمیکنیم و سخن خودمان و حرف دل خودمان را صریح میزنیم. امروز یک چنین واقعیّتی است در دنیای اسلام و امیدواریم که به توفیق الهی روزی فرا برسد که فلسطین به مردم فلسطین برگردد و مردم فلسطین مالک سرزمین خودشان بشوند و آوارگان فلسطین به فلسطین برگردند؛ آن روز، روز جشن و عید دنیای اسلام خواهد بود و آن روز ضربه‌ی واقعی و شکننده‌ی کمر استکبار بر او وارد خواهد شد و ما برای آن تلاش میکنیم و کار میکنیم و ان‌شاءالله آن روز فراخواهد رسید. من بار دیگر به همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز خوشامد عرض میکنم و همه‌ی شما را به خدا می‌سپارم و امیدوارم ان‌شاءالله این اجلاس شما اجلاس مبارکی باشد. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار -که به‌مناسبت برگزاری این اجلاس در روزهای اوّل و دوّم آذرماه سال جاری برگزار شد- آقای دکتر علی‌اکبر ولایتی (دبیرکلّ مجمع جهانی بیداری اسلامی) گزارشی ارائه کرد. ۲) دشمنان اهل‌بیت ۳) اختلاف نظر ۴) سست، کاهل ۵) امالی صدوق، ص ۴١۵ (با اندکی تفاوت) ۶) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۳۳؛ «... خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.» ۷) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹؛ «... بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند...» ۸) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۶؛ «به خدا سوگند که من همانند آن کفتار نیستم که با آواز کوبیدن سنگ و چوب، در کُنامش به خوابش کنند...» ۹) سوره‌ی ممتحنه، بخشی از آیه‌ی ۱؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگیرید [به طورى‌] که با آنها اظهار دوستى کنید ...»
1,943
1396/09/01
بیانات در دیدار بسیجیان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38277
به مناسبت فرا رسیدن هفته‌ی بسیج (۱) بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله‌ ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید؛ جلسه‌ی امروز حقیقتاً جلسه‌ی بسیار مفید و درس‌آموزی بود و نشان داد که بسیج -که یک پدیده‌ی کم‌نظیر انقلاب اسلامی و از ابتکارات امام بزرگوار است- ظرفیّتی دارد که میتواند در همه‌ی بخشهای مورد نیاز در کشور حضور فعّالی داشته باشد؛ میتواند گره‌های مشکل را باز کند. جمع صحبت‌کنندگان و سخنرانان امروز در واقع پوشش دادند به اغلب بخشهای مورد نیاز کشور؛ پیشنهادهایی کردند؛ پیشنهادهای مفید و بسیاری از اینها قابل اجرا. البتّه ما ان‌شاءالله در مورد این نظرات دوستان، پیشنهادهای دوستان بایستی جمعی را بگماریم که بررسی کنند جوانبش را، ملاحظه کنند و این پیشنهادها را به عمل نزدیک کنند. صمیمانه تشکّر میکنم از همه‌ی این برادران و خواهر محترمی که صحبت کردند و بیاناتی [ارائه] کردند.  همان‌طور که عرض شد مسئله‌ی بسیج، مسئله‌ی بسیار مهمّی است، مسئله‌ی عمیقی است. بسیج یعنی گِرد‌ آوردن امکانات و به خط کردنِ ظرفیّتها برای رسیدن به مقصود در یک امری که مورد توجّه است؛ این معنای بسیج است. انقلاب اسلامی اگر همه‌ی آنچه را ما  امروز داریم داشت، ولی بسیج عمومی و مردمی را نداشت، قطعاً لَنگی مهمّی در کارهایش به ‌وجود می‌آمد. سازمان مقاومت بسیج که بحمدالله امروز مجموعه‌ی کارآمدی است، یک نمادی از بسیج عمومی مردمی است؛ بخش سازمان‌یافته‌ی بسیج عمومی مردمی است. این سازمان -سازمان بسیج- وظایف مهمّی را برعهده گرفته است؛ این وظایف بزرگ و حسّاس و مهم در همه‌ی بخشها پراکنده است. مخاطب این حرکت و این اقدام فقط جوانها نیستند، فقط مردان نیستند؛ جوان و نوجوان و میان‌سال و پیر و مرد و زن و همه، مخاطب این سازمان‌دهی و تمرکز حسّاس سازمان مقاومت بسیجند. در هر نظامی، در هر کشوری، آن عنصری که حرف نهایی را میزند نیروی انسانی است. کشورهای پیشرفته‌ی مادّی عالم با نیروی انسانی زحمت‌کش و فعّال خودشان که تنبلی را کنار گذاشتند و دنبال کار را گرفتند -ولو در طلب دنیا، ولو در راه دنیا و برای پول- به‌خاطر پیگیری نیروی انسانی و توانایی‌های نیروی انسانی به یک نقطه‌ی اوجی رسیدند در همان مسئله‌ی مادّی؛ این همان وعده‌ی الهی است. وعده‌ی الهی میگوید که اگر مجموعه‌ای، جامعه‌ای، دنبال دنیاطلبی باشند و تلاش کنند، به آن میرسند؛ اگر دنبال ارزشهای معنوی و تعالی حقیقی باشند و تلاش کنند، به آن میرسند: کُلًّا نُمِدُّ هٰؤُلآءِ وَ هٰؤُلآءِ مِن عَطآءِ رَبِّک‌؛(۲) هم دنیاطلبان را خدای متعال کمک میکند، هم ارزش‌طلبان و تعالی‌طلبان را خدای متعال کمک میکند؛ منتها آن کسانی که همّتشان فقط به‌قدر فراورده‌های زندگی مادّی است، به همین میرسند؛ معنای زندگی حقیقی را نمیفهمند، طعم معنویّت را نمیچشند؛ البتّه این[طور] است.  انقلاب اسلامی یک پیشنهاد جدید، یک حرف نو برای زندگی انسانها بود. دنیای اسیر قدرتمندی و بازی قدرت قدرتمندان که به‌خاطر حفظ قدرت خودشان مردم را سوق میدادند به‌سمت مهالک اخلاقی و مهالک گوناگون فکری، احتیاج به یک سخن نو داشت؛ این سخن نو را انقلاب اسلامی تولید کرد، ایجاد کرد و آن را عرضه کرد. این سخن نو عبارت از این است که بشریّت میتواند به پیشرفتهای مادّی، پیشرفتهای علمی، پیشرفتهای باب و مناسبِ ارزش انسانی دست بیابد، همراه با کسب رضایت پروردگار و همراه با حفظ ارزشهای الهی، و دنیا را از جهنّمی که  قدرت‌طلبان عالم و سیاستمداران دور از معنویّت به وجود آورده‌اند نجات بدهد و در همین نشئه یک بهشت برای بشریّت به وجود بیاورد؛ بهشت اطمینان، بهشت آرامش، بهشت احساس وظیفه، بهشت ارتباط با خدای متعال. این پیام انقلاب اسلامی بود.  در مقام تحقّق این پیام البتّه یک بایدها و نبایدهایی وجود داشت. اگر چنین دنیایی بخواهد به وجود بیاید، باید بی عدالتی نباشد، باید استبداد نباشد، باید تفاوت طبقاتی و شکافهای طبقاتی نباشد، باید غرق شدن در شهوات نباشد، باید فساد عملی و فساد فکری نباشد؛ اینها نبایدهایی است که لازمه‌ی تشکیل یک چنین اجتماعی است. بایدهایی هم وجود دارد: باید اخلاص باشد، باید احساس وظیفه باشد، باید تلاش باشد، باید مجاهدت باشد، باید کار باشد، باید جلب رضای خدای متعال هدف باشد؛ اینها هم بایدها است.  قالبی که توانست این مجموعه‌ی بایدها و نبایدها و ارزشها و آرزوها و هدفها را در خود جمع کند کلمه‌ی «جمهوری اسلامی» بود؛ لذا امام فرمودند «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد». «جمهوری» یعنی تکیه‌ی به قوّت مردم، قدرت مردم، اراده‌ی مردم، ایمان مردم، ابتکارات مردم؛ یعنی نیروی انسانی، همان چیزی که مهم‌ترین عامل پیشرفت است؛ و «اسلامی» یعنی برای خدا، در راه خدا، متوجّه به رضای الهی، در چهارچوب ارزشهای الهی و اسلامی. این معنای جمهوری اسلامی است؛ این حرف نویی بود در دنیا. کسانی که دم از اسلام میزدند، در دنیا بودند و هستند؛ زیاد هم بودند، به شکلهای گوناگونی هم بودند؛ امّا فرق است بین آن اسلامی که در چهارچوب یک نظام سیاسی در یک کشور تحقّق پیدا میکند، با آن اسلامی که در مقاله و نوشته و سخنرانی و گفتگوهای گوناگون در داخل نظام جاهلی و نظام طاغوتی پخش میشود و گفته میشود و تکرار میشود امّا زندگی واقعی زندگی طاغوتی است؛ اینها با هم خیلی تفاوت دارد. جمهوری اسلامی اسلام را، اسلام مورد آرزوی مسلمین را، در داخل یک مجموعه‌ی جغرافیایی و یک محدوده‌ی جغرافیایی -یعنی کشور ایران- در قالب یک نظام سیاسی تحقّق بخشید. این به کمک و هدایت پروردگار و بیداری و هُشیاری امام بزرگوار و مجاهدت و فداکاری ملّت تحقّق پیدا کرد، پایه گذاشته شد، طرح اوّلیّه ریخته شد.  البتّه تا رسیدن به آن مقصود اساسی و اصلی فرسنگها فاصله بود و هست؛ اشکالی ندارد؛ این فرسنگها فاصله را بایستی ما طی کنیم. در اصلِ پیدایش اسلام هم همین‌جور بود؛ روزی که نبیّ مکرّم اسلام در مدینه حکومت اسلامی را تشکیل دادند، آن‌وقت همه‌ی اهداف اسلامی در آن زمان و در آن اَوان محقّق نبود، تا آخر عمر مبارک پیغمبر هم همین‌جور بود؛ اینها بتدریج بایستی تحقّق پیدا کند و تحقّق پیدا میکرد؛ بستگی دارد که آن نیروی انسانی لازم و بااراده و باعزم حضور داشته باشد یا نداشته باشد. بسیج یعنی آن چیزی که این نقیصه را تأمین میکند؛ بسیج یعنی اینکه آحاد نیروی انسانی، خود را موظّف بدانند برای تحقّق اهداف عالیه؛ همه‌ی کسانی که در بخشهای مختلف مشغول تلاشند: بخشهای نظامی، غیرنظامی، ارتش، سپاه، نیروی انتظامی، بخشهای مختلف کشوری، تلاشهای گوناگون، تلاشگرهای گوناگون در میدانهای مختلف، وقتی احساس [وظیفه] کنند و همین حرکت را، همین هدف را، همین شیوه را ممشای خودشان قرار بدهند، بسیجی‌اند. البتّه عرض کردیم بحث سازمان بسیج، بحث دیگری است؛ این یک نماد است، یک بخش مشخّص فعّال است، امّا کلمه‌ی بسیج، عنوان بسیج، تکیه بر روی همه‌ی آحاد مردمی دارد که فعّالند.  و امّا سازمان مقاومت بسیج که یکی از ارکان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است؛ یک مجموعه‌ی بسیار مهم و اثرگذار و لازمی است. هرکدام از شما که در اینجا حضور دارید، مجموعه‌ای از یک فکر، یک اراده، یک خواست، یک ایمان، یک روح ابتکار هستید. صدها برابر یا شاید هزار برابرِ این جمعیّتی که اینجا تشریف دارید، آحاد مردم هستند، غالباً [هم] جوان؛ آنها هم همین خصوصیّات را دارند؛ یعنی هرکدام یک فکرند، یک عزمند، یک ایمانند، یک اراده‌اند، یک قدرت تولیدند، یک قدرت حرکتند. آنچه مهم است، این است که همه‌ی این نیروها، همه‌ی این عزمها و اراده‌ها به کمک یکدیگر بیایند و هم‌افزایی کنند. سازمان مقاومت بسیج در سپاه، این وظیفه را به عهده دارد؛ وظیفه‌ی هماهنگ‌سازی و قرار دادنِ این توانها و نیروها و عزمها در شبکه‌های فعّالِ تحرّک؛ این وظیفه‌ای است که بر عهده‌ی اینها است.  ملاحظه کردید؛ ما در زمینه‌ی صنعت، در زمینه‌ی کشاورزی، در زمینه‌ی‌ هنر، در زمینه‌ی سازندگی، در زمینه‌های گوناگون، در همه‌ی زمینه‌ها، هم حرف داریم که بخشی از حرفها را این دوستان در اینجا بیان کردند، هم نیاز داریم؛ نیاز به حرکت، نیاز به فکر، نیاز به تصمیم، نیاز به عزم راسخ، تا بتوانیم به آن مقاصد حقیقی و والای جمهوری اسلامی، خودمان را برسانیم، کشورمان را برسانیم؛ اینها همه حرکت لازم دارد، تحرّک لازم دارد. این تحرّک با سازماندهی نیروی مقاومت بسیج و همه‌جانبه‌نگریِ این نیرو تحقّق پیدا میکند. و شما ناگهان مشاهده میکنید که یک حرکت عظیم سازندگی و تولید و پیشرفت در بخشهای مختلف، همراه با ایمان، همراه با بصیرت، همراه با اخلاص از سوی چند میلیون جمعیّت در کشور به راه افتاده است؛ این خیلی چیز مهم و بابرکتی است! نیروی مقاومت بسیج این است و این وظیفه‌ی سنگینی است که بایستی انجام بگیرد.  عزیزان من! دشمنی دشمنانِ حق و دشمنان خدا تمام‌شدنی نیست؛ دشمنی‌ها وجود دارد. اِعمال دشمنی از سوی دشمنان خدا بستگی به این دارد که ملاحظه کنند که چقدر توانایی اِعمال دشمنی و خصومت را دارند؛ اگر در طرف مقابل ضعف مشاهده کنند، ببینند میتوانند این دشمنی را اِعمال کنند، این دشمنی را اعمال میکنند بدون هیچ‌گونه ملاحظه‌ای. آن کسانی که از ذکر عنوان دشمن ناراحت میشوند که «چرا این‌قدر میگویید دشمن دشمن»! آنها غافلِ از این مسئله هستند؛ غافلند از اینکه اگر چنانچه دشمن مجال پیدا بکند، در وارد آوردن ضربه هیچ تأمّلی نخواهد کرد. نباید این مجال را به دشمن داد؛ نباید در مقابل دشمن عملی، سخنی، حالتی در ما مشاهده بشود که او را تشویق کند به ضربه زدن و دشمنی کردن و اِعمال خصومت. این یک اصل است؛ یک اصل همیشگی است؛ این یک اصل عُقلایی است.  این آیاتِ کریمه‌ای که در اوّلِ این جلسه خواندند [میفرماید]: رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ اِسرافَنا فی اَمرِنا وَ ثَبِّت اَقدامَنا وَ انصُرنا عَلَی القَومِ الکٰفرین،(۳) آن‌کسانی که ایستادند، رزمندگان، سلحشوران، قهرمانانِ میدان مقاومت که در کنار پیامبران ایستادند و از خدای متعال کمک خواستند و حرکت کردند، خدای متعال ایستادگی اینها را پاداش داد؛ فَئاتٰهُمُ اللهُ ثَوابَ الدُّنیا وَ حُسنَ ثَوابِ الأخِرَة.(۴) این‌جور نیست که اگر در راه خدا مجاهدت کنید، فقط خدای متعال بهشت به شما بدهد! نه، فقط ثواب آخرت نیست، ثواب دنیا هم هست. ثواب دنیا چیست؟ ثواب دنیا عزّت است، اقتدار است، پیشرفت است، سربلندی یک ملّت است، سربلندی یک کشور است؛ ثواب دنیا این است که جمهوری اسلامی در طول این ۳۸ سال هر روز با توطئه‌ی دشمن مواجه بوده -ما از اوّلی که انقلاب پیروز شد تا امروز همیشه به‌طور دائم با دشمنی‌های گوناگونِ دشمنانمان، یعنی استکبار جهانی و صهیونیسم و ارتجاع و [مانند اینها] مواجه بوده‌ایم- درعین‌حال امروز صدها برابر، شاید بشود گفت هزارها برابر در ابعاد مختلف، از اوّل انقلاب جلوتر رفته‌ایم، پیشرفت پیدا کردیم، توانایی پیدا کردیم، اقتدار پیدا کردیم. درست تحلیل بشود مسائل کشور! بعضی‌ها کج‌ومعوج(۵) تحلیل میکنند. فرض بفرمایید نگاه میکنند، در یک بخشی، بی‌اعتقادی و بی‌ایمانی و بی‌اعتنائی را در بعضی مشاهده میکنند، این را دلیل میگیرند بر اینکه انقلاب در کشور و نظام جمهوری اسلامی در کشور ضعیف شده؛ این‌جور نیست؛ از اوّل انقلاب هم دشمنانی بودند، مخالفینی بودند. امروز از همه‌طرف دشمن، تهاجم خودش را تقویت کرده و تشدید کرده؛ درعین‌حال شما ملاحظه کنید، حرکت جوانان مؤمن ما در کشور، چه حرکت مبارک و شیوا و زیبایی است. اینکه بعد از ۳۸ سال، جوانانی که نه امام را زیارت کردند، نه دوران دفاع مقدّس را دیدند، نه انقلاب را درک کردند، این‌جور در صحنه حاضر باشند، در میدان حاضر باشند و بتوانند در منطقه اثرگذاری کنند؛ این واقعاً یکی از معجزات انقلاب است. در منطقه، جمهوری اسلامی -یعنی همین شما جوانها- توانستید آمریکای مستکبر را به زانو دربیاورید و شکست بدهید. تمام تلاشهایی که میکردند و نقشه‌هایی که کشیده بودند برای این [بود] که این منطقه را از تفکّر انقلابی و اسلامی دور کنند؛ هدف همه‌ی اینها در واقع همین بود که این تفکّر انقلابی را، تفکّر مقاومت را که گسترش پیدا کرده در منطقه، این تفکّر را از بین ببرند و دفن کنند، [ولی] بعکس شد!  ماجرایی که در سوریه و عراق به وجود آمد، غدّه‌ی سرطانی‌ای که دشمنان به وجود آورده بودند برای‌اینکه بتوانند در این منطقه حادثه‌ای را علیه جریان مقاومت ایجاد کنند، این غدّه را توانستید دفع کنید، توانستید منهدم کنید؛ جوانها توانستند؛ همین جوانهای مؤمن. در واقع آن کسانی که با شوق و علاقه‌ی وافر وارد این میدان مجاهدت شدند و دشمن را به زانو درآوردند، اینها از همان احساس بسیج و نیروی بسیج بهره‌مند بودند، برخوردار بودند.  در همه‌ی بخشها همین‌جور است. ما در مسئله‌ی علم، در مسئله‌ی فنّاوری، صنعت و کشاورزی، در مسئله‌ی خدمات، در سازندگی کشور، در مسائل معنوی و فرهنگی، در مسائل هنری، میدان کار بسیار وسیعی داریم که به‌وسیله‌ی همین شما برادران و خواهران بسیجی به‌عنوان پیشروان این میدان باید انجام بگیرد. میلیون‌ها انسان هم در کشور هستند که جزو سازمان بسیج نیستند امّا بالقوّه بسیجی‌اند؛ توانایی حضور در این میدانها در آنها هم وجود دارد، اگرچه جزو سازمان بسیج هم محسوب نیستند. این ظرفیّت فوق‌العاده‌ای [است] که امروز در کشور وجود دارد. خدا را سپاسگزاریم، خدا را شاکریم که این ظرفیّت را، این سرمایه‌ی عظیم را داده است.  بسیج را حفظ کنید. خصوصیّاتی که در بسیج لازم است و معتبر است و وجود داشته است بحمدالله، این خصوصیّات را نگه دارید. یکی از این خصوصیّات بصیرت است؛ دشمن‌شناسی است؛ راه‌های مقابله‌ی با دشمن است؛ فهم ترفندهای دشمن است. جوان مؤمن ما باید بداند که یکی از شیوه‌های دشمن این است که او را نسبت به ارزشهای عملی اسلامی بی‌تفاوت کند؛ در زمینه‌ی مسائل شخصی زندگی، مسائل خانوادگی، مسائل گوناگون.  یکی از شیوه‌های دشمن ناامید ‌کردن جوانهای ما است؛ اینکه ما نمیتوانیم، نمیشود در مقابل اینها ایستاد؛ که همین‌طور می‌بینید متأسّفانه عدّه‌ای بلندگوی دشمن شده‌اند که همین ‌چیزها را در فضای جامعه بپراکنند که نمیشود در مقابل اینها ایستاد؛ چرا نمیشود؟ جمهوری‌ اسلامی در مقابل زیاده‌خواهی دشمنان ایستاده است و در همه‌ی موارد بر دشمن پیروز شده! چطور شما میگویید نمیشود؟ ملّت ایران توانست نظام پادشاهی را که شجره‌ی خبیثه‌ی دیرپایی بود در این کشور، قلع کند و دور بیندازد؛ درحالی‌که آمریکا پشتیبانش بود، اروپا پشتیبانش بود، همین مرتجعین منطقه پشتیبانش بودند. در دنیایی که کفر و الحاد و بی‌اعتقادی و بی‌مبالاتی در آن موج میزند، توانست یک حکومتی را بر اساس ارزشها به‌ وجود بیاورد؛ توانست این حکومت را حفظ کند؛ توانست این نظام جمهوری اسلامی را با همه‌ی ابعادش در این کشور نگهبانی کند و نگهداری کند و حفظ کند و روزبه‌روز توسعه بدهد؛ توانست عوامل و عناصر قدرت و اقتدار را برای این نظام به ‌وجود بیاورد. یکی از عناصر اقتدار علم است، یکی از عناصر اقتدار توانایی‌های نظامی است، یکی از عناصر اقتدار توانایی نفوذ در افکار و اندیشه‌های ملّتهای دیگر است؛ اینها را توانست به‌ وجود بیاورد برای خودش، چطور شما میگویید نمیتواند؟ بعد از این هم همین‌ است؛ بعد از این هم به توفیق الهی انقلاب اسلامی خواهد توانست به همه‌ی اهداف والایی که ترسیم کرده است برسد؛ به‌وسیله‌ی شما جوانها، به‌وسیله‌ی نسل مؤمنی که امروز در کشور بحمدالله پراکنده است و وجود دارد. ما میتوانیم؛ ما تجربه کرده‌ایم که میتوانیم. توانستن فقط به صِرف یک اعتقاد نیست، فقط اعتقاد به غیب نیست، [بلکه] به چشم خودمان مشاهده کرده‌ایم که میتوانیم. بعضی‌ها آیه‌ی یأس میخوانند که [باید] ملاحظه‌ی قدرتها را بکنیم و رودربایستی [دارند] در مقابل قدرتها؛ نه، شما ملاحظه کردید این چند توطئه‌ی پی‌در‌پی که در این منطقه، آمریکا و صهیونیسم و ارتجاع عرب و دیگران به ‌وجود آورده بودند، همه با اقتدار جمهوری اسلامی نابود شد، از بین رفت؛ یکی‌ از آنها همین مسئله‌ی گروه تکفیری غیر انسانی داعش بود که خب بحمدالله با همّت جوانان، با همّت مردان مؤمن، با همّت کسانی که نیروی مقاومت را قبول داشتند، نابود شد، از بین رفت؛ خب این کار کوچکی نیست، کار خیلی بزرگی است! در خود بعضی از این کشورهای مجاور ما هم گاهی باور نمیشد که میتوان این‌چنین عملی را، این‌چنین حرکتی را انجام داد، امّا خب وادار شدند، وارد میدان شدند، موفّق شدند، باور کردند. پیام جمهوری اسلامی، پیام انقلاب، این‌جور به سطح ملّتها و به گوش ملّتها میرسد؛ عملاً!  بصیرت لازم است -جزو شرطهای لازم است- مجاهدت لازم است، ثبات لازم است. عزیزان من! ثبات در این راه، استقامت در این راه، یکی از واجب‌ترین و مهم‌ترین عوامل پیشرفت است. سعی کنید محیط خودتان را، پیرامون خودتان را، عناصر مرتبط با خودتان را و، پیش از همه، درون و دل خودتان را وفادار و باثبات نگه دارید نسبت به این آرمانها و نسبت به این راه و نسبت به این اهداف والا؛ قطعاً پیروز خواهید شد، قطعاً پیروزی با شما خواهد بود. و من میبینم آن روزی را که ان‌شاءالله به توفیق الهی همین چیزهایی را که امروز ما میگوییم باید بشود و خواهد شد، شما جوانان عزیز خواهید گفت این کارها انجام گرفت، این کارها شد. امروز در زمینه‌ی اقتصادی کارهای زیادی لازم است که ما انجام بدهیم؛ در زمینه‌ی تولید و اشتغال و این چیزها -که ضعفهای ما است- کارهای فراوانی است که باید انجام بدهیم؛ در زمینه‌ی فرهنگی کارهای زیادی است که باید انجام بدهیم؛ این کارها امروز در حدّ برنامه‌ریزی و اقدام و شروع و پیشرفت و گذراندن مراحلی از این کارها است، امّا یک روزی هم همه‌ی این کارها ان‌شاءالله به بهترین وجهی انجام خواهد گرفت. روزی که ان‌شاءالله آن روز خیلی دور نخواهد بود، نیروهای جوان و مؤمن خواهند توانست معضلات اقتصادی را در کشور حل کنند، پیشرفتهای علمی را مضاعف کنند، از لحاظ فرهنگی تسلّط محتوای فرهنگی و برجسته‌ی انقلاب و مفاهیم قرآنی و معارف اسلامی را در سرتاسر کشور و در همه‌ی زوایای این کشور ان‌شاءالله بگسترانند؛ این کارها خواهد شد ان‌شاءالله، تحقّق پیدا خواهد کرد به کوری چشم دشمنان. البتّه دشمنان هر روزی توطئه‌ی جدیدی، یک حیله‌ی جدیدی و ترفند جدیدی را مطرح خواهند کرد؛ بایستی نیروهای مبتکر و مؤمن و آماده‌به‌کارِ ما، قبل از آنکه دشمن بخواهد ترفندی را اجرا بکند و شگرد جدیدی را وارد میدان بکند، آماده باشند؛ هم پاسخ بدهند، هم پیشگیری کنند از آنچه دشمن ممکن است انجام بدهد.  خداوند ان‌شاءالله شماها را محفوظ بدارد و پیروزی‌های بزرگ را ان‌شاءالله خداوند به شماها نشان بدهد. و ان‌شاءالله پروردگار متعال ارواح طیّبه‌ی شهدای عزیز ما را، چه شهدائی که در میدانهای جنگ در سوریه یا در عراق به شهادت رسیدند -مردم همان کشورها یا کشورهای دیگر؛ جوانهایی که مؤمنانه وارد این میدان شدند- و چه کسانی که در داخل کشور تلاش کردند و به شهادت رسیدند، با اولیای خودش محشور کند و روزبه‌روز بر عزّت و موفّقیّت و اعتلاء و سرافرازی و سربلندی ملّت ایران بیفزاید. و ان‌شاءالله مقام امام بزرگوار ما را -که این راه را ایشان به روی ما باز کرد- در ‌اعلیٰ‌علّیینِ مقاماتِ اُخروی روزبه‌روز بالاتر ببرد، ما را هم ان‌شاءالله توفیق بدهد که خودمان را به این کاروان سعادتمند شهدا نزدیک کنیم. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار -که به‌مناسبت فرا رسیدن هفته‌ی بسیج برگزار شد- سردار سرلشکر محمّدعلی جعفری (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و سردار سرتیپ غلام‌حسین غیب‌پرور (رئیس سازمان بسیج مستضعفین) و تعدادی از بسیجیان، مطالبی بیان کردند. ۲) سوره‌ی اسرا، آیه‌ی ۲۰؛ « هر دو [دسته:] اینان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد میبخشیم‌ ...» ۳) سوره‌ی آل‌عمران؛ بخشی از آیه‌ ۱۴۷ ۴) سوره‌ی آل‌عمران؛ بخشی از آیه‌ ۱۴۸ ۵) نادرست (سخن)
1,944
1396/08/29
بیانات در جمع مردم شهرستان زلزله‌زده‌ی سرپل‌ذهاب کرمانشاه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38237
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمدللّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةاللّه فی الارضین. برادران عزیز، خواهران عزیز، مردم عزیز منطقه‌ی سرپل‌ذهاب و کسانی که از مناطق اطرافِ اینجا تشریف آورده‌اید! به همه‌ی شما سلام عرض میکنم. خیلی مایل بودیم که در وقتی به شهر شما بیاییم که دلهای شما شاد باشد، زندگی شما خرم باشد؛ دوست نداشتیم در شرایطی به این شهر عزیز و میان شما مردم مهربان و باوفا بیاییم که دچار غم و حادثه و بلا و مصیبت شده‌اید، برای ما خیلی تلخ است. ما با یکایک دلهای داغدار -چه در این شهر، چه در شهرهای دیگر، چه در روستاهایی که در سرتاسر استان آسیب‌‌‌دیده‌اند- و با غم شما همدردیم؛ برای ما دلهای پُر از غم و فکرهای گرفتار به وجود می‌آید. برادران عزیز، خواهران عزیز، مردم صبور و مهربان! این اوّلین باری نیست که شهر شما و منطقه‌ی شما دچار گرفتاری شده، در دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس هم این شهر شما و شهرهای پیرامون شما دچار مشکلاتی بودند؛ من آن وقت هم آمدم، شهر شما را دیدم، شهرهای دیگر استان را در این منطقه از نزدیک دیدم؛ رنج آنها را، مصائب آنها را [دیدم]، امّا مردم استان کرمانشاه، در قضیّه‌ی مشکلات جنگ تحمیلی محکم ایستادند؛ شماها مردانگی خودتان را، استقامت خودتان را، پهلوانی خودتان را در دوران جنگ تحمیلی نشان دادید، امروز هم نشان بدهید. در مقابل بلایا و حوادث -چه حوادث طبیعی و چه حوادث تحمیلی- انسانهای بزرگ و دلاور و پهلوان می‌ایستند؛ حادثه را مغلوب خودشان میکنند. عزیزان من، جوانان، مردان و زنان مؤمن و مقاوم این استان و این شهر و این روستاها! زلزله بلا و مصیبت است؛ مشکلات است؛ انسان را داغدار میکند، مصیبت‌زده میکند، ویرانی به بار می‌آورَد؛ امّا همین زلزله، با استقامت مردم، با ایستادگی مردم، با تلاششان برای تجدید حیات و تجدید آبادی و عمران، میتواند تبدیل بشود به یک نعمت. ما میتوانیم با ایستادگی در برابر مشکلات و بهره‌گیری از ظرفیّتهای عظیم این ملّت، در مقابل بلایای طبیعی و بلایای تحمیلی ایستادگی کنیم. درست است؛ ما داغدار شدیم؛ عزیزانی رفتند -آن‌طوری که تاکنون آمارها بیان کرده‌اند، نزدیک به پانصد نفر از خانواده‌های این شهرها و این روستاها به لقاءاللّه پیوستند- این درد است، این مصیبت است، این سخت است؛ خانه‌هایی ویران شد؛ من البتّه به خانواده‌ها تسلیت عرض میکنم، به داغداران تسلیت عرض میکنم؛ همدردی خودمان را و غم خودمان را در کنار غم آن خانواده‌ها عرض میکنم؛ امّا عزیزان من ملاحظه کنید،  ببینید این حادثه‌ای که برای شما به وجود آمد، چطور ملّت ایران را به حرکت وادار کرد. ملّت ایران در همه‌ی مناطق کشور، احساس میکنند دلشان کرمانشاه است؛ احساس میکنند به کرمانشاه مدیونند و باید وظیفه‌شان را ادا کنند و تا آن جایی که ما اطّلاع داریم، بسیاری از مردم به قدر وسع و توان خودشان به وظیفه‌ی خودشان عمل کرده‌اند. مسئولین هم -بخصوص در بعضی از بخشها- در این حادثه خوش درخشیدند؛ کار کردند، تلاش کردند. البتّه بنده قانع نیستم؛ بنده معتقدم مسئولین بخشهای مختلف بایستی مجاهدت خودشان را و تلاش خودشان را مضاعف کنند؛ همچنانی که در ساعات اوّل، ارتش در شهرها، سپاه در روستاها، به کمک در زیر آوار ماندگان شتافتند و حضور آنها مؤثّر بود و اگر نمی‌آمدند غصّه‌ی ما و داغ ما خیلی بیش از این میشد و تلفات ما خیلی بیش از این میشد؛ در ادامه‌ی راه ، در ادامه‌ی کمکها، در ادامه‌ی یاری رساندن به مناطق زلزله‌زده هم بایستی مجاهدتها ان‌شاءاللّه مضاعف بشود؛ مسئولین تلاش کنند. خود مردم و خود شما عزیزان، چشم امید را بیشتر متوجّه کنید به نیروی خودتان و به تلاش خودتان و به قدرت خودتان و به غیرتی که خدای متعال در این استان به مردم مؤمن و پهلوان‌پرور این استان عطا کرده است؛ به اینها تکیه کنید. خدای متعال هم کمک خواهد کرد؛ ان‌شاءاللّه روزگار بهتری برای شما پیش خواهد آمد و امیدواریم که ملّت ایران و بخصوص مردم استان کرمانشاه و منطقه‌ی غرب کشور -آسیب‌دیدگان از این زلزله- مشمول لطف الهی قرار بگیرند، مشمول ترحّم الهی قرار بگیرند و ان‌شاءاللّه مردم عزیز ما از این امتحان الهی، سربلند بیرون بیایند و باز خدای متعال فرصت بدهد تا ما بتوانیم روز دیگری، وقت دیگری، هنگام دیگری، به این شهر و شهرهای اطراف بیاییم، که بر اثر همّت شماها، شهر آبادی خود را مجدّداً باز یافته و [وضعی] خیلی بهتر از دفعه‌ی قبل و بهتر از وضعیت قبل به خود گرفته است. امیدواریم ان‌شاءاللّه زندگی -با طراوت، با شادی- ادامه پیدا کند، خانواده‌های مبتلای به این حادثه ان‌شاءاللّه مشمول لطف الهی باشند و خدای متعال مشکلات آنها را جبران کند و مسئولین هم به وظایفشان به طور روز افزون ان‌شاءاللّه عمل کنند. ...
1,945
1396/08/29
بیانات در جلسه‌ی رسیدگی به مشکلات زلزله‌زدگان استان کرمانشاه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38247
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین. خدا را شکرگزاریم که توفیق داد به مسئولین محترم که در این حادثه‌ی تلخ و دردناک، به یاری هم‌میهنانشان، به یاری مردم عزیز این استان بشتابند. زلزله از آیات الهی است؛ این زلزله و زلزله‌های دنیایی که ماها در مقابل آن احساس عجز میکنیم، احساس ناتوانی میکنیم، در مقابل زلزله‌ی روز قیامت -زَلزَلَةَ السّاعَة- (۱) هیچ است. یَومَ تَرَونَها تَذهَلُ کُلُّ مُرضِعَةٍ عَمّآ اَرضَعَت؛ (۲) زلزله‌ی روز قیامت، زلزله‌ی عالم بعث، یک حادثه‌ی فوق‌العاده و عجیب و عظیمی است که قرآن از آن یاد میکند. این زلزله باید ما را به یاد آن زلزله بیندازد. این زلزله قابل مقایسه‌ی با آن زلزله نیست از لحاظ اهمّیّت و عظمت و سنگینی بار مصیبت، درعین‌حال ما در مقابل این زلزله احساس عجز میکنیم، چه برسد به آن زلزله! اگر بخواهیم از هول روز قیامت و حالت دهشتی که همه‌ی انسانها در قیامت به‌خاطر حوادث عجیب آن روز دارند نجات پیدا بکنیم، یک راهش این است که اینجا به بندگان خدا رحم کنیم؛ هرکسی که به بندگان خدا رحم کند، خدا به او رحم خواهد کرد. معنای رحم کردن، به چشم حقارت نگریستن نیست که حالا مثلاً بگوییم شأن این مردم بالاتر است از این معانی؛ نه، شأن مردم خیلی بالا است، عزّت مردم کرمانشاه برای همه‌ی کسانی که این استان را و این مردم را می‌شناسند آشکار است، [منتها] ما بایستی به وظایفمان عمل کنیم‌‌. من امروز از شهر سرپل‌ذهاب و تعدادی از روستاهای آن بازدید کردم. شهر خسارت سنگینی دیده ولیکن خسارت روستاها در مواردی قابل مقایسه‌ی با خسارت شهر هم نیست؛ یعنی خسارت بسیار سنگین است؛ ما روستا یا روستاهایی را دیدیم که به نظر میرسد با خاک یکسان شده‌اند. شاید در همه‌ی این روستا یکی دو عمارت سرِپا است که [البتّه] از داخلش هم آدم خبر ندارد؛ بقیّه با خاک یکسان شده. خب، خیلی حادثه‌ی مهمّی است. ما چون خودمان مبتلا نیستیم، ابتلاء را نمیفهمیم؛ این را همه‌ی کسانی که این عرایض بنده را خواهند شنفت، توجّه کنند. شما می‌شنوید که زلزله‌زده احتیاج دارد به فلان وسیله‌ی زندگی یا فلان وسیله‌ی خوراکی و امثال اینها؛ خب مردم همّت میکنند، مسئولین هم همین‌جور، و برایشان تهیّه میکنند؛ امّا قضیّه‌ی زلزله‌زده این نیست. آن‌کسی که در خانه‌ی خود، با خانواده‌ی خود، در میان آنها، با آرامش و خیال راحت زندگی میکرده -بالاخره در یک فضائی- حالا همه‌ی آنچه داشته و نداشته جمع شده در یک چادر! ما رفتیم داخل چادرها، بعضی از چادرها را هم دیدیم؛ فرض کنید یک چادر دو در سه، دوونیم در  سه‌ونیم یا سه در چهار، سرما، گرما، کمبود و نبودِ جا؛ این [که] زندگی نشد. اینها چیزهایی است که ما باید با دقّت، اهمّیّت آنها را بفهمیم و به نسبت همان اهمّیّت، به وظایف خودمان پی ببریم. سیل هم تقریباً همین‌جور است. بنده در سالهای گذشته -در دوره‌ی جوانی- هم در گروه‌های امداد زلزله حضور طولانی و مفصّل داشتم، هم در امدادهای مربوط به سیل؛ سیل یک جور است، زلزله یک جور است، [امّا] در یک جهاتی مثل هم هستند. در حادثه‌ی زلزله ما دو ‌چیز نیاز داریم: یکی نجات، دوّمی امداد. نجات مال همان چند ساعت اوّل است. بحمدالله در این منطقه حضور ارتش و سپاه و نیروی انتظامی و دستگاه‌های اینها و حضور سازمان‌یافته‌ی اینها موجب شد که بتوانند مسئله‌ی نجات را به شکل تقریباً قابل قبولی انجام بدهند. این زلزله‌ای که من اینجا دیدم، این ویرانی‌ای که به وجود آمده -ما البتّه قصرشیرین نرفتیم، اسلام‌آباد نرفتیم، بعضی از روستاهای اینها که خیلی ویران شده نرفتیم، خسروی نرفتیم، ثلاث باباجانی نرفتیم؛ مناطق فراوانی ویران شده- همین مقداری که من دیدم، اگرچنانچه در این زلزله، نجات در اوّلِ کار و بسرعت انجام نمیگرفت، تلفاتش چند برابرِ این میشد. خب، یک بخش نجات است که بخش بسیار مهمّی هم هست و در همان ساعات اوّل باید انجام بگیرد. اینکه من بعد از زلزله‌ی بم چند جلسه با دولتِ آن روز تشکیل دادم و خودم نشستم در جلسه -جلسات چندساعته- برای اینکه ما این ستاد بحران را به وجود بیاوریم، برای این است. کار ستاد بحران همان لحظه‌ی اوّل است. در درجه‌ی اوّل باید سازمان‌دهی وجود داشته باشد، چون زلزله نمیگوید من قرار است بیایم، سیل هم همین‌جور؛ بلای طبیعی از پیش خبر نمیکند؛ دفعتاً می‌آید. ما باید اینجا حاضر باشیم، ستاد بحران باید حاضر باشد؛ یعنی باید مثل مرزبان ما باشد. مرزبانی که ما در کنار مرز میگماریم و می‌نشانیم برای مقابله‌ی با نفوذ دشمن، باید همیشه حاضر باشد؛ چون دشمن که نمیگوید من دارم می‌آیم؛ ناگهان ممکن است حمله کند؛ [مرزبان] باید همیشه حاضر باشد. مقابله‌ی با بلای طبیعی، آمادگی بیشتری لازم دارد؛ در همه جای کشور، یک آمادگیِ صددرصد لازم است برای ستاد بحران. و این ممکن است؛ این چیزی نیست که ناممکن باشد؛ نه، میشود نوبت قرار داد برای نگهبانی‌های دائمی و همیشه افراد، آماده باشند و سازمان‌دهی، مشخّص باشد. این مسئله‌ی نجات است که مالِ اوّلِ کار است و اینجا بحمدالله اوّلِ کار تا حدود زیادی کار، خوب انجام گرفت و تا حدّی که ممکن بود، بحمدالله رسیدند به کسانی که دچار آفت شده بودند و زیر آوار مانده بودند. مسئله‌ی دوّم، مسئله‌ی امداد است. مسئله‌ی امداد، اگرچه که آن‌هم سرعت لازم دارد، امّا یک کار فوری و تمام‌شدنی نیست. امداد بخشهای مختلفی دارد که هر بخشی در یک برهه‌ای از زمان اهمّیّت خودش را دارد و بایستی در آن برهه‌ی از زمان، آن بخش انجام بگیرد. اوّل، معلوم است که نیازهای فوریِ غذائی و خوراکی است؛ چون یک جایی که حادثه‌ی طبیعی پیش می‌آید، آنجا اوّلین چیزی که مردم احتیاج دارند، آب و نان است که بایستی به آنها برسد؛ این مالِ آن اوّلِ کار است. بعد، مسئله‌ی امکانات زندگی و لباس و وسایل زندگی و مانند اینها است. لکن از همه‌ی اینها مهم‌تر، مسئله‌ی مسکن است. الان شما ببینید این نخاله‌های [ساختمانی] موجود در این روستاهای ویران‌شده را چه‌جوری میشود حمل و نقل کرد؟ این خیلی کار عظیمی است، خیلی کار دشواری است، و باید حتماً انجام بگیرد. بعد، مسئله‌ی تأمین خانه و بازسازی روستاها و شهرها است؛ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است، در این کار باید سرعت هم به‌خرج داده بشود. من دیدم این چادرها را؛ در یکی از این چادرها از یک خانمی پرسیدم پلاستیک داده‌اند برای چادر، گفت بله، پلاستیک داده‌اند؛ بعد خودم از این سؤال شرمنده شدم؛ خیلی خب حالا پلاستیک داده‌اند، [امّا] مگر پلاستیک معجزه میکند؟ در سرمای هوا، در این فصل، در شب، چه‌جوری بایستی تأمین بشود گرمای لازم برای بچّه، برای پیرمرد، برای مریض؟ چه‌جور باید تأمین بشود؟ با تمهید لازم، اوّلاً برای ساخت مسکن و تا وقتی‌که مسئله‌ی مسکن به‌طور کامل تأمین نشده، [برای] تأمین وسایل گرمایش. باید خیلی در این زمینه کار بشود، خیلی باید تلاش بشود؛ مسئولیّت سنگینی بر عهده‌ی مسئولین است. باید یک مرکزیّتی وجود داشته باشد، کمااینکه در تقسیم امکانات بین زلزله‌زدگان هم یک مرکزیّت لازم است. یکی از کارهای واجب در این مناطق [وجود] یک مرکزیّت است؛ باید همه‌ی کارها تمرکز پیدا کند؛ از یک جا کارها بایستی مدیریّت بشود. همه کار کنند، همه تلاش کنند، همه سهم بگیرند، امّا یک مدیریّت یکپارچه لازم است. این مال تقسیم امکانات بود که حالا یواش‌یواش این معنا تأمین‌شده و حل‌شده است. بعد از این، مسئله مسئله‌ی تأمین مسکن است، مسئله‌ی بازسازی است؛ این یک مدیریّت واحدی لازم دارد، یک کار اساسی‌ای لازم دارد، سرعتِ‌عمل لازم دارد و دولت بایستی همه‌ی پشتیبانی‌های لازم را در این زمینه بکند و دستگاه‌های مختلف هم -چه دستگاه‌های نظامی، چه دستگاه‌های غیرنظامی- هرکدام به قدرِ توانِ خودشان مسئولیّت را بپذیرند و این مسئولیّت را انجام بدهند؛ این کارِ خیلی مهمّی است. البتّه من میدانم تا حالا در بخشهای مختلف، بخشی از مسئولین زحمات زیادی کشیده‌اند، کارهای زیادی کرده‌اند. ما صمیمانه، واقعاً تشکّر هم میکنیم از شماها به‌خاطر کارهایی که انجام گرفته، بخصوص از آنهایی که حقیقتاً دامنِ همّت به کمر زدند و با جدّیّت وارد میدان شدند و کار کردند؛ واقعاً پیش خدای متعال هم اجرشان محفوظ است، ما هم از آنها تشکّر میکنیم. لکن در آینده، یعنی در ادامه‌ی این کمکها، این کار [متمرکز]، به نظرِ ما لازم‌تر و مهم‌تر و اساسی‌تر است. و بخصوص، سرعتِ‌عمل بایستی مورد ملاحظه قرار بگیرد؛ باید سریع عمل کنید؛ کار را جهادی بایستی دنبال بکنید. یکی از خصوصیّات جمهوری اسلامی باید همین کارِ جهادی باشد. خوشبختانه در بخشهایی همین‌جور هم هست؛ در بخشهایی انسان میبیند همین‌جور کارِ جهادی انجام میگیرد. ما قبل از انقلاب دیدیم برخورد دستگاه‌های مسئول آن‌وقت را که هیچ احساس مسئولیّتی واقعاً نمیکردند به این قضایا. آن‌وقت بنده از نزدیک شاهد بوده‌ام و دیده‌ام که در واقع، برایشان مسئله‌ی زلزله‌زده مسئله‌ی مهمّی نبود؛ یعنی واقعاً به حساب نمی‌‌‌آوردند؛ [فقط میخواستند] همین بِصورت و به‌اسم یک کاری انجام بدهند؛ کار را گروه‌های مردمی میکردند. امروز این‌جور نیست؛ بحمدالله مسئولین در مِیدانند، کار میکنند، تلاش میکنند؛ [این] از خصوصیّات جمهوری اسلامی است؛ لکن بایستی بعد از این، آقایان و مسئولین محترم، کار را با مدیریّتِ بهتر و با استمرار و پیگیری و با سرعت ان‌شاءالله انجام بدهند. و این تمرکزی که ما عرض کردیم، حتماّ بایستی به وجود بیاید تا کار ان‌شاءالله به نتیجه برسد. امیدواریم خداوند متعال تفضّل کند، کارها را آسان کند، راه‌ها را هموار کند که بتوانید به وظایفتان عمل کنید و این مردم را از این گرفتاریِ بزرگی که پیش آمده، ان‌شاءالله خارج کنید. والسّلام‌ علیکم‌ ورحمة‌الله‌ وبرکاته
1,946
1396/08/29
گزیده‌ای از بیانات در روستاهای سرپل ذهاب
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38371
... از خدای متعال متضرّعانه درخواست میکنیم که رحمت خودش را و فضل خودش را بر شما نازل کند. روستای شما را من نگاه کردم و گشتم. ما در این تلخی‌ها و غمها با شما شریکیم. امیدواریم روزی هم در شادی‌های شما، با شما شریک باشیم. ... این حوادث، حوادث تلخی است؛ بعضی از دلها داغدارند، بسیاری از مردم این روستا دچار ویرانی شده‌اند. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال شما جوانان عزیز را، شما زن و مردِ مؤمن و غیور و باوفا را مشمول لطف و رحمت خودش قرار بدهد، صبر و سکینه‌ی خود را بر دلهای شما نازل کند؛ ما هم بتوانیم ان‌شاءالله به وظایفمان در قبال شما عمل کنیم؛ وظیفه‌ی ما سنگین است. ... از اینکه شما جوانهای مؤمن و بانشاط و پُرهیجان و پُراحساس را در اینجا زیارت کردم خوشحالم. ان‌شاءالله خدا بر دلهای شماها آرامش و صبر و سکینه‌ی خودش را نازل کند. امیدواریم این زلزله بهانه‌ای بشود برای‌اینکه مشکلات این روستا و روستاهای این پیرامون و منطقه‌ی کرمانشاه ان‌شاءالله تخفیف پیدا کند. من به مسئولین از ساعت اوّل و روز اوّل دائماً سفارش کردم؛ هم نیروهای مسلّح، هم غیر نیروهای مسلّح، کارهای خوبی انجام داده‌اند؛ بازهم سفارش میکنم و ان‌شاءالله امیدوارم که کارهای بهتری انجام بگیرد و بخش مهمّی از مشکلات شما ان‌شاءالله برطرف بشود. خدا ان‌شاءالله که به شماها خیر بدهد، خدا ان‌شاءالله بر اهل این روستا ترحّم کند، لطف کند.
1,947
1396/08/23
بیانات در دیدار سران سه قوه و جمعی از مسئولان نظام درباره زلزله کرمانشاه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38192
بسم الله الرّحمن الرّحیم  لازم میدانم غم عمیق خودم و مسئولین کشور را از حادثه‌ی بسیار تلخ زلزله در کرمانشاه ابراز کنم. مردم دلاور و مرزبانان دلیر استان کرمانشاه، در این حادثه، مصیبت‌زده و داغدار شدند؛ ما در غم آنها، با آنها شریک هستیم. البتّه همه‌ی این مصائبی که در دنیا بر انسانها وارد میشود، در نزد پروردگار پاداشهایی دارد؛ خداوند متعال جبران میکند این مصیبت‌ها را؛ ولی خب، داغ عزیزان، خیلی سخت است؛ دشواری فقدان عزیزانی که در این حادثه‌ی زلزله، در شهرهای استان کرمانشاه یا روستاهای آن به لقاءالله پیوستند و از دنیا رفتند، تلخ است؛ هم برای کسان خودشان خیلی تلخ است، برای ما هم تلخ است. امیدواریم خداوند متعال به این خانواده‌ها صبر بدهد، بر دلهای آنها سکینه و آرامش را از سوی خودش نازل کند، و چشمهای آنها را با لطف و رحمت خودش روشن کند و به آنها عوض خیر بدهد؛ هم در دنیا، هم در آخرت.  البتّه این حوادث، تأثیر دیگری که دارد این است که خون را در رگهای مجموعه‌ی جامعه‌ی اسلامی کشور به حرکت درمی‌آورد؛ همه را وادار میکند به حضور در صحنه‌های همیاری و محبّت و برادری که در این کشور وجود دارد. ما امیدواریم که ان‌شاءالله این حادثه بتواند، هم برای مردم عزیز کرمانشاه، مردم دلاور کرمانشاه، مردم سرزمین پهلوان‌پرور کرمانشاه، ان‌شاءالله شامل و حامل برکاتی باشد، و هم برای ملّت ایران و بخصوص مسئولین کشور -[که برای آنها] یک آزمایش الهی است- برای آنها هم ان‌شاءالله میدان ادای وظیفه و مسئولیّت باشد. در این دو روز، مسئولین کشور در منطقه حاضر شدند و همدردی کردند. امروز آقای رئیس‌جمهور و بعضی از وزرای محترم در کرمانشاه بودند، با مردم همدردی کردند؛ امیدواریم ان‌شاءالله این همدردی‌ها در عرصه‌ی عمل و کمک، همچنان با قوّت ادامه پیدا کند و مشکلات و درد و رنجی که برای آنها در این هوای رو به سردی -که فصل هم فصل دشواری است- پیش آمده، ان‌شاءالله کم کند. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
1,948
1396/08/22
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و فعالان فرهنگی استانهای آذربایجان‌شرقی و قم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38174
 یک نمونه همین راه‌پیمایی عظیمِ اربعین است؛ این واقعاً یک پدیده است، یک پدیده‌ی الهی است، یک پدیده‌ی معنوی است. حقیقتاً قابل توصیف نیست؛ مثل خیلی از این پدیده‌های مهمّ الهی، درست قابل تفسیر هم نیست؛ یعنی نمیشود این حادثه را تحلیل کرد. این‌جور این جمعیّتِ عظیمِ میلیونی راه بیفتند، در ظرف چند سال این تحقّق پیدا کند، شکل پیدا کند! بله، در گذشته راه‌پیمایی بود، امّا این خبرها نبود. ما اطّلاع داریم که در ایّام مختلف، چه اربعین، چه غیر اربعین -در خصوص اربعین یا بعضی اوقات دیگر- طلّاب از نجف و جاهای مختلف عراق حرکت میکردند میرفتند، جمعیّت‌های فراوانی هم بودند. امّا این جمعیّتِ عظیمِ میلیونی از جاهای مختلف دنیا -چند میلیون از ایران و میلیون‌ها از خود عراق و از کشورهای دیگر- این حرکت عظیم، با وجود تهدیدهای تروریستی‌ای که همیشه وجود داشته و امروز هم وجود دارد، یک پدیده‌ی فوق‌العاده عظیمی است؛ خیلی مهم است. این نشان‌دهنده‌ی اوج گرفتن همین تفکّر مبارزه‌ی در راه خدا و در راه اسلام و آمادگی عمومی و همگانی در این راه است. و امیدواریم که خداوند متعال برکت بدهد به این حرکتها و برکت بدهد به مردم.  ما البتّه اینجا به‌مناسبت اینکه یادی از راه‌پیمایی اربعین شد، ضمن دعا و آرزوی قبولی این حرکت، از همه‌ی کسانی که امسال در این راه‌پیمایی شرکت کردند تشکّر میکنیم؛ لازم میدانیم از دولت عراق که وسایل را فراهم کرد برای اینکه این امر تحقّق پیدا بکند تشکّر کنیم؛ لازم میدانیم از ملّت عزیز عراق که در این روزها -در این یک هفته یا بیشتر- خود را موظّف دانستند که از راه‌پیمایان و زوّار اباعبداللّه (علیه‌السّلام) این‌جور پذیراییِ مخلصانه و شادمانانه بکنند، واقعاً و قلباً تشکّر بکنیم و از خداوند متعال جزای خیر را برای آنها بخواهیم؛ لازم است از جوانان مبارز عراقی، از حشدالشّعبی و دیگر کسانی که در امنیّت این مراسم دخیل بودند و توانستند امنیّت این زوّار را حفظ بکنند تشکّر کنیم؛ لازم است از مسئولان عتبات نجف و حضرت ابی‌عبداللّه (علیه‌السّلام) در کربلا و حضرت اباالفضل در کربلا که وسایلی را برای مردم فراهم کردند تشکّر بکنیم. و امیدواریم که خدای متعال، هم به آنها و هم به این حرکت عظیم و به همه‌ی دست‌اندرکاران این حرکت، برکت بدهد و لطف کند و حمایت کند تا بتوانند این کار را ان‌شاءاللّه با بهترین وجهی ادامه بدهند.
1,949
1396/08/22
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدا و ایثارگران روحانی استان قم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38595
بسم الله الرّحمن الرّحیم  بحث درباره‌ی شهادت علما و طلّاب و روحانیّون حوزه‌های علمیّه، از جنبه‌های گوناگون، بحث مهمّ و پُرمغزی به نظر میرسد؛ از جمله اینکه این یک امر نمادین است؛ اینکه حوزه‌ی علمیّه، شهدائی را تقدیم بکند، آن هم با این کمّیّت زیاد؛ حالا چه قم، چه بقیّه‌ی حوزه‌های علمیّه در سراسر کشور. بنابراین حرکت، حرکت نمادین است و یک معنایی دارد که آن معنا خیلی مهم است؛ آن معنا این است که کسی شهید میشود که در میدان مجاهدت و مبارزه باشد! وَالّا کسی که در میدان مبارزه نیست، در میدان مجاهدت با دشمن -دشمن دین، دشمن استقلال، دشمن کشور- نیست، اگر چنانچه در گوشه‌ی خانه‌ی خودش، حالا گیرم یک دزدی هم بیاید و او را به‌خاطر طمع مال بکشد، این رتبه‌ی شهدا را ندارد. شهادت جزو لوازم مجاهدت است؛ کسی که مجاهدت میکند و در راه مجاهدت به قتل میرسد، شهید است! خب، این معنایش این است که روحانیّت در عرصه‌ی مبارزه و میدان مبارزه حضور جدّی و گسترده داشته؛ این خیلی چیز مهمّی است. یکی از آفاتی که ما مجموعه‌های روحانی، در بخشهایی از زمان به آن دچار بودیم، دور ماندن از مبارزه‌ی با دشمنان دین و دشمنان استقلال و دشمنان خارجی و مستبدّین و مستعمرین بوده؛ ما در برهه‌هایی از زمان حقّاً دچار این مشکل شدیم و این به ما ضربه زده، و به روحانیّت ضربه زده. هرگاه روحانیّت در میدان مبارزه وارد شد و ایستاد و در مقابل دشمنی دشمنان دین و دشمنان اسلام سینه سپر کرد و در این راه واقعاً مبارزه کرد، مجاهدت کرد و آسیب دید و به قتل رسید، سربلند بوده؛ در دوره‌های مختلفی از این قبیل روحانیّون داشته‌ایم. امّا حالا در دوره‌ی اخیر -[یعنی] دوره‌ی ما، زمان ما، دوره‌ی انقلاب- بحمدالله‌ دایره‌ی این میدان، دایره‌ی وسیعی بوده؛ کسان زیادی وارد میدان شدند، به برکت حرکت عظیمی که امام بزرگوار ما، به توفیق الهی، به هدایت الهی و با پشتیبانی این ملّت انجام داد که روحانیّت واقعاً وارد میدان مبارزه شد.  و این را هم مسلّم باید بدانیم که اگر در مبارزات اخیر یعنی مبارزاتی که منتهی شد به تشکیل نظام جمهوری اسلامی و انقلاب، روحانیّت وارد نمیشد، این اتّفاق هرگز نمی‌افتاد؛ یعنی هیچ حزبی، هیچ مجموعه‌ای، هیچ گروهی از گروه‌های روشنفکر، تا گروه‌های سیاسی، تا گروه‌های چریکی، قادر نبودند بساط حکومت استبدادی و سلطنتی را در این کشور براندازی کنند و از بین ببرند و تسلّط دیرین استعمار را بر این کشور نابود کنند و زمینه‌اش را از بین ببرند. اگر روحانیّت در این میدان وارد نمیشد، امکان نداشت چنین اتّفاقی بیفتد. کار را مردم کردند، امّا حضور مردم ناشی بود از حضور روحانیّت. اگر روحانیّت نبود، مردم این‌قدر، با این حجم، با این جدّیّت وارد نمیشدند؛ اگر روحانیّت نبود، جنبه‌ی دینی این مبارزه و این مجاهدت پنهان میماند و مطرح نمیشد. اگر جنبه‌ی دینی مطرح نمیشد، این‌همه شهید، این‌همه مخلصِ فی‌سبیل‌الله‌، این‌همه مادر و پدر ایثارگر که فرزندانشان را مثل دسته‌ی گل تربیت کردند و به جوانی رساندند و فرستادند به میدان جنگ و شهادت آنها را تحمّل کردند، تحقّق پیدا نمیکرد و به وجود نمی‌آمد. بنابراین حضور روحانیّت در میدان مبارزه، یک پدیده‌ی بسیار مهمّ تاریخی است و این شهادت، نشانه‌ی آن حضور است. بنابراین، خود شهادت، ارزش است؛ توأم شدنش با روحانیّت و حضور علمی و دینی و مانند اینها، یک ارزش مضاعف است؛ اخلاصی که در مجموعه‌ی طلّاب جوانی که به جبهه رفتند هست، مثل اخلاص خیلی از جوانهای دیگر، یک ارزش است؛ همه‌ی اینها به جای خود محفوظ، [امّا] آنچه ویژه‌ی مجموعه‌ی روحانی و شهادت روحانیّون است، همین جنبه‌ی نمادین است؛ یعنی نشان‌دهنده‌ی حضور آنها در مجاهدت و مبارزه‌ است. و این حضور بسیار چیز مهمّی است و رحمت خدا بر بزرگانی که این راه را هموار کردند.  مرحوم علّامه‌ی طباطبائی (رضوان‌الله‌‌علیه) جزو روحانیّون روشنفکر و دارای افکار اجتماعی بود، در تفسیر المیزان ایشان، این خصوصیّت سرتاپا در مرحوم علّامه‌ی طباطبائی مشخّص است؛ لکن ایشان در میدان مبارزه حضور نداشتند، نبودند. یک‌وقتی با ایشان صحبت بود -صحبت خصوصیِ بین‌الاثنینیِ(۱) جلسه‌ی خصوصی- ایشان میگفت در اینکه در گذشته یک کوتاهیِ بزرگی -یا شاید میگفت تقصیر یا گناه بزرگی- انجام گرفته از طرف ما روحانیّون، هیچ تردیدی نیست؛ من حالا درست جزئیّات آن فرمایش ایشان یادم نیست؛ مضمون این بود، الفاظ یادم نیست. این را ایشان قبول میکردند و تصدیق میکردند که در گذشته یک چنین اشکالی در ما وجود داشته، [درحالی‌که] این در دوره‌ی کنونی ما نبود. روحانیّت وقتی‌که انقلابی باشد، وقتی درحال مبارزه باشد، وقتی درحال مجاهدت باشد، وقتی‌‌که دشمن را بشناسد، وقتی‌که شیوه‌ها و ترفندهای دشمن را تشخیص بدهد، وقتی خود را آماده‌ی برای مقابله‌ی با این شیوه‌ها و ترفندها بکند، آن‌وقت به جایگاه اصلی و واقعی خودش حقیقتاً نزدیک شده یا رسیده. و این طبعاً خطر دارد، ضرر دارد، ضررهای مادّی دارد، از جمله این که انسان کشته میشود در این راه، خونش ریخته میشود، که خود این بزرگ‌ترین رتبه است پیش خدای متعال و خدای متعال شهادت را به هرکسی هم نمیدهد. به‌هرحال ارزش شهادت این عزیزان ارزش والایی است و بزرگداشت اینها بزرگداشت به‌جایی است و خیلی خوب است.  البتّه سعی بشود شهدای روحانی تفکیک نشوند از شهدای دیگر. بالاخره شهدا همه شهید‌ند در راه خدا؛ چه طلبه باشد، چه معمّم باشد، چه بی‌عمامه باشد، همه‌ی اینها در راه خدا شهید‌ند و در نزد خدای متعال زنده و «اَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون‌»(۲) و ما با حسرت و با غبطه باید نگاه کنیم به مقام والای شهدا و [آن را] آرزو کنیم؛ ارزش آنها بالاتر از این حرفها است. ولی به‌هرحال شهدای روحانی یک مجموعه‌ای هستند که درباره‌ی آنها میشود کار کرد.  بحمدالله‌ این فکر مبارزه و مجاهدت، با همین شهادتها و با همین فداکاری‌ها توسعه پیدا کرد، رواج پیدا کرد؛ هم در داخل مجموعه‌ی کشور خودمان، هم در میان مسلمانها. امروز شما ملاحظه کنید، روح مبارزه، روح مجاهدت، روح آمادگی برای شهادت، در همه‌ی دنیای اسلام به‌نحوی گسترده است؛ یک جاهایی شدیدتر است، یک جاهایی کم‌تر است. یک نمونه همین راه‌پیمایی عظیمِ اربعین است؛ این واقعاً یک پدیده است، یک پدیده‌ی الهی است، یک پدیده‌ی معنوی است. حقیقتاً قابل توصیف نیست؛ مثل خیلی از این پدیده‌های مهمّ الهی، درست قابل تفسیر هم نیست؛ یعنی نمیشود این حادثه را تحلیل کرد. این‌جور این جمعیّتِ عظیمِ میلیونی راه بیفتند، در ظرف چند سال این تحقّق پیدا کند، شکل پیدا کند! بله، در گذشته راه‌پیمایی بود، امّا این خبرها نبود. ما اطّلاع داریم که در ایّام مختلف، چه اربعین، چه غیر اربعین -در خصوص اربعین یا بعضی اوقات دیگر- طلّاب از نجف و جاهای مختلف عراق حرکت میکردند میرفتند، جمعیّت‌های فراوانی هم بودند. امّا این جمعیّتِ عظیمِ میلیونی از جاهای مختلف دنیا -چند میلیون از ایران و میلیون‌ها از خود عراق و از کشورهای دیگر- این حرکت عظیم، با وجود تهدیدهای تروریستی‌ای که همیشه وجود داشته و امروز هم وجود دارد، یک پدیده‌ی فوق‌العاده عظیمی است؛ خیلی مهم است. این نشان‌دهنده‌ی اوج گرفتن همین تفکّر مبارزه‌ی در راه خدا و در راه اسلام و آمادگی عمومی و همگانی در این راه است. و امیدواریم که خداوند متعال برکت بدهد به این حرکتها و برکت بدهد به مردم.  ما البتّه اینجا به‌مناسبت اینکه یادی از راه‌پیمایی اربعین شد، ضمن دعا و آرزوی قبولی این حرکت، از همه‌ی کسانی که امسال در این راه‌پیمایی شرکت کردند تشکّر میکنیم؛ لازم میدانیم از دولت عراق که وسایل را فراهم کرد برای اینکه این امر تحقّق پیدا بکند تشکّر کنیم؛ لازم میدانیم از ملّت عزیز عراق که در این روزها -در این یک هفته یا بیشتر- خود را موظّف دانستند که از راه‌پیمایان و زوّار اباعبدالله‌ (علیه‌السّلام) این‌جور پذیراییِ مخلصانه و شادمانانه بکنند، واقعاً و قلباً تشکّر بکنیم و از خداوند متعال جزای خیر را برای آنها بخواهیم؛ لازم است از جوانان مبارز عراقی، از حشدالشّعبی و دیگر کسانی که در امنیّت این مراسم دخیل بودند و توانستند امنیّت این زوّار را حفظ بکنند تشکّر کنیم؛ لازم است از مسئولان عتبات نجف و حضرت ابی‌عبدالله‌ (علیه‌السّلام) در کربلا و حضرت اباالفضل در کربلا که وسایلی را برای مردم فراهم کردند تشکّر بکنیم. و امیدواریم که خدای متعال، هم به آنها و هم به این حرکت عظیم و به همه‌ی دست‌اندرکاران این حرکت، برکت بدهد و لطف کند و حمایت کند تا بتوانند این کار را ان‌شاءالله‌ با بهترین وجهی ادامه بدهند. امیدواریم این جلسه‌ی شما هم جلسه‌ی پُرمغز و پُرفایده و دارای برکاتی باشد و خداوند به این جلسه‌ی شما هم ان‌شاءالله‌ برکت بدهد. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) دو نفری ۲) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۶۹‌؛ «... زنده‌اند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند ...»
1,950
1396/08/22
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران همایش بررسی اندیشه‌های فلسفی علامه جعفری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38243
بسم الله الرّحمن الرّحیم  من خیلی خرسند شدم وقتی اطّلاع پیدا کردم که بنا است از مرحوم علّامه‌ی جعفری تجلیل بشود. علّت هم این است که نسبت به این بزرگوار که یک عنصر بسیار فعّال در زمینه‌های علمی و تبلیغی و دینی و هنری و مانند اینها بودند، بعد از درگذشت ایشان کار مناسبی متناسب با شخصیّت ایشان انجام نگرفت. خب معمول این است که بزرگان در یک جامعه‌ای -بهتر این است که در زمان حیاتشان، اگرنه لااقل بعد از وفاتشان- یاد اینها، نام اینها به نحوی گرامی داشته میشود که از هویّت علمی و ماهیّت وجودی حقیقی اینها که با مرگ از بین نمیرود، دیگران استفاده کنند. و این سنّت در بین ما هم بحمدالله رایج است. من نمیدانم چرا نسبت به مرحوم علّامه‌ی جعفری (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) ما به این عادت همیشگی و رایج و دایرِ خودمان عمل نکرده‌ایم! لذا وقتی شنیدم که بنا است نسبت به ایشان کنگره‌ای تشکیل بشود و تبریزی‌ها از سویی، فضلای قم از سویی و مرتبطین علمی ایشان از سویی دست‌اندرکار این کار هستند، خرسند شدم؛ واقعاً حق همین است و این کار به‌جا است.  یکی از بارزترین خصوصیّات مرحوم علّامه‌ی جعفری، جامعیّت بود. یعنی ایشان در یک رشته‌ی خاص منحصر نشده بود. در کارهای طلبگیِ ماها، ایشان هم در فقه و هم در فلسفه کار کرده بود. در فقه، ایشان در تبریز شاگرد مرحوم آمیرزا رضی تبریزی بودند. آمیرزا رضی شاگرد آخوند(۱) بود؛ بنده دیده بودم مرحوم آمیرزا رضی را؛ شخص اوّل از علمای تبریز بود؛ در یک برهه‌ای از زمان، شخص اوّل روحانی تبریز بود. آقای جعفری در دوره‌ی جوانی با ایشان مأنوس بودند، به درس ایشان میرفتند و شاگرد ایشان بودند که خود ایشان قضایایی را در مورد ارتباط با مرحوم آمیرزا رضی نقل میکردند برای ما. بعد هم ایشان میروند نجف. خب چند سال در نجف به درس آقای خویی، درس دیگر بزرگان و علی‌الظّاهر مرحوم آشیخ کاظم شیرازی(۲) [میرفتند]؛ اینها خب [از آدم] فقیه میسازد دیگر؛ یعنی با این‌جور درسها، کسانی که دست‌اندرکار مسائل علمی و دینی هستند حس میکنند که این فقیه [است]. بعد هم ایشان در زمینه‌ی مسائل فلسفی هم کار کرده بودند و ازجمله‌ی خصوصیّات ایشان در این بخشِ مربوط به فلسفه، توجّه به نظرات فلاسفه‌ی غربی بود که از قدیم، از همان دوره‌ی جوانی که ما ایشان را در مشهد زیارت کردیم، به همین مسائل -حرفهای هگل و مانند آن؛ این چیزهایی که آن‌وقت هنوز معمول نبود و از اینها هیچ‌کسی در حوزه‌های علمیّه هیچ یادی نمیکرد و بلد نبود یا مرتبط نبود با این مسائل- ایشان وارد بود و بحث میکرد.  من سال ۳۳ یا ۳۴ بود که ایشان را در مشهد دیدم؛ خب ما نوجوان بودیم و ایشان تازه از نجف آمده بودند. در مشهد یک خویشاوندی داشتند؛ عمویشان در مشهد بود و به مناسبتی -که حالا [ذکر] جزئیّاتش لزومی ندارد- ایشان و برادرانشان در مشهد به‌اصطلاح یک جاپایی داشتند، یک حقّ آب‌وگلی در مشهد داشتند؛ به همین مناسبت ایشان آمدند مشهد و مدّتی -حالا یادم نیست چقدر- در مشهد بودند. مدرسه‌ی نوّاب که ما بودیم، جایی بود که ایشان به‌طور مستمر می‌آمدند، میرفتند، می‌نشستند، حرف میزدند؛ آن‌هم با آن بیان گرم و شیرین و لهجه‌ی زیبا؛ و کار ایشان جذّاب بود. آن کتاب ایشان که ارتباط انسان - جهان  [نام داشت] -ایشان اصرار داشتند که نگویید «انسان و جهان»، بگویید «انسان - جهان»؛ ایشان بخصوص این را تأکید کرد؛ خود من شنفتم از ایشان که میگفت نه، «انسان و جهان» نیست- تازه جلد اوّلش چاپ شده بود؛ ایشان می‌آوردند مدرسه‌ی نوّاب و بعضی از طلبه‌ها جمع میشدند، ایشان شرح میدادند که این کتاب این است، این را میخواهیم بگوییم، این کار را میخواهیم بکنیم. البتّه بیان علمی ایشان بیان آسانی نبود، کمااینکه بیانِ علمیِ مکتوبِ ایشان هم بیان آسانی نیست؛ لذا حالا بنده نمیتوانم در مورد نظرات فلسفی ایشان حرفی بزنم و ادّعایی بکنم، کسانی از دوستان که بیشتر مرتبط بودند، بیشتر میتوانند [نظر بدهند]، لکن ایشان خب وارد بود، مطّلع بود. ایشان بسیار پُرکار بود. واقعاً شخصیّت آقای جعفری (رحمة‌الله‌علیه) از‌این‌جهت که هیچ بخشی از گستره‌ی عظیم علمی و فکری، ایشان را از بخش دیگر غافل نمیکرد [برجسته بود]. حالا ملاحظه کنید ایشان در آنِ واحد، هم شرح‌مثنوی دارد، هم شرح‌نهج‌البلاغه دارد؛ خب مثنوی و نهج‌البلاغه یک تفاوتهای عمقی و جوهری با‌ هم دارند. ایشان یک شرح مفصّل برای مثنوی، بعد هم یک شرح مفصّل برای نهج‌البلاغه نوشته‌اند، و در اختیار افکار عمومی گذاشته‌اند.  و از‌لحاظ ادبی و هنری هم همین‌جور بود؛ ایشان روحاً یک انسان هنرمند بود و هنر‌شناس. من یادم هست اوایل انقلاب، یک جلسه‌ی کوچکی هفته‌ای یک بار یا دو هفته‌ای یک بار تشکیل میشد که بنده هم با همه‌ی گرفتاری‌های فراوانی که داشتم، سعی میکردم شرکت کنم. ایشان در تهران پای ثابت آن جلسه بودند؛ شعرهایی خوانده میشد، شعرهای مشکلی هم گاهی خوانده میشد، [امّا] ایشان آن‌چنان مسلّط بر فهم شعر و شعرفهمی و شعرشناسی و مانند اینها بود که من تعجّب میکردم!  معروف است کسانی که حافظه‌ی خوبی دارند، ازلحاظ فکری عمق ندارند؛ آنهایی [هم] که از لحاظ فکری عمق دارند، حافظه‌ی خوبی ندارند؛ میگویند این دو با هم نمیسازد. آقای جعفری غلط بودن این فکر را اثبات کرده بود؛ یعنی آدم فکوری بود، متفکّر بود و حافظه‌ی فوق‌العاده‌ای [هم] داشت؛ یعنی واقعاً و حقیقتاً حافظه‌ی ایشان جزو عجایب بود! ما در مشهد یک سفر ییلاقیِ پیاده‌رَوی‌ای داشتیم با مرحوم آقای جعفری و سه نفر دیگر از دوستان -که پنج نفر بودیم؛ یک نفر از آن دوستان حیات دارد و آن سه نفر دیگر که ازجمله خود ایشان باشند، از دنیا رفته‌اند- در این ییلاقات مشهد پیاده‌رَوی میکردیم روی این کوه‌ها و صحبت [میکردیم]؛ آقای جعفری نمیگذاشت آدم طول راه را حس کند، از بس خوش‌صحبت و گرم و مسلّط و حاضریراق(۳) در همه‌ی بحثها بود. آن‌وقت ازجمله، حافظه‌ی ایشان [عجیب بود]. آدم یک اشاره به یک شعری میکرد [بقیّه را میخواند]. من یادم هست به یک مناسبتی صحبت منوچهری شد، من یک اشاره کردم، گفتم بله «الا کجاست جمْل بادپای من»؛(۴) یک مصرع از یک قصیده [را خواندم]. ایشان شروع کردند قصیده را از اوّل تا آخر خواندن؛ از حفظ! یعنی ایشان این‌جوری بود؛ حافظه، حافظه‌ی فوق‌العاده و همه‌چیزحاضر.  ازجمله‌ی خصوصیّات ایشان، احساس مسئولیّت نسبت به گستردن معارف اسلامی بود. ایشان اهل سخنرانی [بود] و خب لهجه‌ی شیرینی هم داشت و زبان گویایی هم داشت. از قبل از انقلاب من یادم هست ایشان دعوت میشدند؛ ما آن‌وقت مشهد بودیم. مشهد گاهی بعضی از جلسات خاص، ایشان را دعوت میکردند و از تهران می‌آمدند؛ در خود تهران، در جاهای دیگر، بعد از انقلاب هم که فراوان ایشان جلسات داشتند برای جوانها، برای دانشجویان، برای اساتید، برای علما، برای عامّه‌ی مردم و به تبلیغ و ترویج معارف دینی میپرداختند؛ یعنی سطح علمی و جایگاه فکری و علمی ایشان مانع از این نمیشد که ایشان بیاید در سطح افکار مخاطبین خودش و بحث کند.  ازجمله‌ی خصوصیّات ایشان، که واقعاً خصوصیّات مثبت در ایشان خیلی زیاد بود، یکی آن تعصّب دینی بود. ایشان بشدّت نسبت به مسائل دینی متعصّب و پایبند بود و نسبت به انحرافاتی که در گفتار و افکارِ بعضی بُروز میکرد، حسّاس بود و برخورد صریح میکرد. خب با ایشان هم زیاد دشمنی کردند و حتّی به ایشان اهانت کردند، امّا درعین‌حال ایشان در این میدان، سخت ایستاده بود. و حقّاً و انصافاً آقای جعفری (رضوان‌الله‌علیه) یک عنصر و یک شخصیّت برجسته‌ای بود.  انسان صبوری [هم] بود. با همه‌ی این خصوصیّات روحی و ظرافتهایی که داشت، انسان صبوری بود. مصائبی برای ایشان پیش آمد، صبیّه‌ی ایشان از دنیا رفت، [همچنین] همسر ایشان؛ یعنی مشکلاتِ این‌جوری هم در زندگی داشتند، درعین‌حال ایشان قرص و محکم؛ مرد قوی و مرد صبور و پرمقاومتی بود.  امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال به شماها توفیق بدهد که بتوانید روی افکار ایشان کار کنید. یعنی این را ما باید یاد بگیریم از غربی‌ها که شخصیّت‌های فکری خودشان و برجستگان خودشان را رها نمیکنند. حالا فقط شرح‌حال‌گویی نیست بلکه توصیف افکار و جوانب گوناگون افکار آنها مورد توجّه آنها است؛ کتابهایی فراوان و متعدّد مینویسند درباره‌ی آنها، نقّادی میکنند؛ بعضی مخالفت، بعضی تأیید، بعضی استدلال؛ این کارها باید انجام بگیرد نسبت به بزرگان فکری ما ازجمله مرحوم آقای جعفری که امیدوارم ان‌شاءالله این بزرگداشتی که شما ترتیب داده‌اید، بتواند این کار را، این حرکت را به راه بیندازد و خود آقای جعفری و افکار ایشان را از غربت خارج کند. به‌هرحال ما، هم از همه‌ی شما آقایان محترمی که دست‌اندرکار هستید تشکّر میکنیم، هم از تبریزی‌ها، هم از فضلای قم، هم از فضلای تهران؛ از همه‌ی کسانی که دست‌اندرکار این کار هستند متشکّریم. والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و برکاته    ۱) ملّا محمّدکاظم خراسانی ۲) شیخ محمّدکاظم شیرازی ۳) آماده و مایل برای رفتن به جایی یا انجام کاری ۴) منوچهری. دیوان اشعار؛ قصیده‌ای با مطلع «فغان ازین غراب بین و وای او / که در نوا فکندمان نوای او»
1,951
1396/08/18
بیانات در جمع هیئت‌های دانشجویی در روز اربعین حسینی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38140
پس از اقامه‌ی نماز ظهر؛ در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله)
1,952
1396/08/15
بیانات در درس خارج فقه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38110
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۹۶ درباره پیاده‌روی اربعین حسینی مطالبی بیان کردند که پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن این بخش از بیانات را منتشر میکند. ایام اربعین است و خوشا به حال آن کسانی که در حال پیاده‌روی هستند یا پیاده‌روی خواهند کرد و به زیارت اربعین خواهند رسید و آن زیارت خوش مضمونِ روز اربعین را إن‌شاءالله خطاب به حضرت خواهند خواند. ما هم اینجا با شوق و با حسرت نگاه میکنیم به این گامهایی که: هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران که چون ره میتوانم یافتن سوی درون من هم  الحمدلله جوانهای ما راه را پیدا کردند و میلیونها نفر از مردم ما و مردم غیر ما، مردم عراق و دیگران، در این راه حرکت میکنند، این هم یکی از حوادث بسیار برجسته‌ای است که خدای متعال منّت گذاشته بر ما و این حادثه را برای ما خلق کرده است؛ این شد یک نماد. همیشه اربعین پیاده‌روی بود امّا این حرکت عظیم که یک نماد بسیار زیبا و پرشکوهی از حضور پیروان اهل‌بیت و علاقمندان به اهل‌بیت هست؛ این نبود، ما این را نداشتیم، این را خدای متعال در اختیار ما گذاشت، خدا را بایستی شاکر باشیم.  
1,953
1396/08/11
بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38083
در آستانه‌ی روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  اوّلاً خیلی خوش آمدید جوانان عزیز، فرزندان عزیز، برادران و خواهران عزیز؛ با روحیه‌ی خودتان یاد حوادث مهمّ سیزدهم آبان را که در تاریخ ما حوادث تأثیرگذار و تعیین‌کننده‌ای است زنده کردید. از دیدار شما جوانان عزیز خیلی خرسند و خوشحالیم.  ثانیاً یک نکته‌ای در کشور ما وجود دارد که قابل توجّه است. آن نکته این است که جوانها در همه‌ی کشورها، در همه‌ی ملّتها، یک نیروی پیشران محسوب میشوند؛ مثل موتور یک خودرو، پیشرانِ حرکت عظیم جامعه‌ی خودشان. در همه‌ی کشورها این‌جور است؛ البتّه اگر جوانها خراب نشده باشند، فاسد نشده باشند، گرفتار نشده باشند، معتاد نشده باشند. طبیعت جوان تحرّک و پیش‌رانی و پیشروی است، لکن در کشور ما این روحیه در سطح جوان -با اصطلاحِ متعارف و معمولی- محدود نمانده است. جوان مثلاً یعنی یک پسر یا دختر هجده‌ساله، بیست‌ساله؛ این جوان است. در کشور ما سنین تحرّک و شور جوانی پایین آمده است؛ یعنی نوجوان سیزده‌ساله، چهارده‌ساله، پانزده‌ساله، همان کاری را میکند، همان چیزی را میبیند، همان هدفی را دنبال میکند، همان روحیه و نیرویی را خرج میکند که در جاهای دیگر از یک جوان ۲۰‌ساله، ۲۲‌ساله، ۲۵‌ساله توقّع میرفت. در کشور ما سطح حرکت، سطح شورآفرینی، سطح پیش‌رانی به نوجوانان رسیده است. این خصوصیّت کشور ما است.  از کجا این حرف را میزنیم؟ هم قبل از انقلاب، هم در حین حوادث مهمّ انقلاب، هم در دوران دفاع مقدّس و هم در دوران کنونی، اینها چیزهایی است که داریم مشاهده میکنیم. قبل از انقلاب بنده در مشهد بودم، مشهد را میدیدم و گاهی که تهران می‌آمدیم، تهران را میدیدم؛ در خیلی از جاها مراجعه‌ی جوانانه برای دریافت مفاهیم اساسی انقلاب مخصوص جوان دانشجو و سنین جوانی به آن معنا نبود. خود من در همین تهران جلسه داشتم برای یک تعداد محدودی از بچّه‌های دبیرستانی -یعنی شانزده‌ساله، هفده‌ساله، هجده‌ساله- در آن دوران سخت اختناق؛ بعد هم همه‌ی آنها یا اغلب آنها وارد میدانهای مبارزه شدند؛ بعضی‌شان امروز جزو شهدای نامدار ما هستند -همان افراد، همان بچّه‌ها- بعضی هم در دوران فعّالیّت مبارزاتی، داستانهای مهم و حسّاسی را از سر گذراندند. در مشهد هم همین‌جور بود؛ نوجوان‌های دبیرستانی و کسانی که هنوز دوران جوانی را تجربه نکرده بودند و وارد دوران جوانیِ به آن معنا نشده بودند، داخل میدان مبارزه بودند؛ این مال قبل از انقلاب.  در دورانِ شروعِ حوادثِ عمومیِ انقلاب، خب جوانان دانش‌آموزِ ما کاری کردند که سیزدهم آبان به نام آنها است؛ روز دانش‌آموز است، روز مجاهدت و [روز] کشتار دانش‌آموزان است. در سیزدهم آبان سه‌ واقعه‌ی مهم اتّفاق افتاده؛ یکی‌ مربوط به کشتار دانش‌آموزان است. خب اگر داخل میدان نبودند، اگر مبارزه نمیکردند، اگر وجودشان تأثیر نداشت، با آن سبُعیّت(۱) و خباثتِ مأمورین رژیم طاغوت مواجه نمیشدند و به شهادت نمیرسیدند. در دوران جنگ تحمیلی که غوغا است! نوجوان‌های چهارده‌ساله، پانزده‌ساله رفتند داخل میدان جنگ و مثل مردانِ جوانِ کارآمدِ رشید جنگیدند؛ بعضی به شهادت رسیدند، مثل حسین فهمیده؛ بعضی به اسارت افتادند، مثل همین چند نوجوانِ اسیری که داستانهایشان و کتابهایشان چاپ شده، خاطراتشان چاپ شده، که انسان وقتی میخواند احساس این نوجوان‌ها را، احساس میکند که در یک عالمی فراتر از این عالم مادّی دارد حرکت میکند. یک پسر بچّه‌ی شانزده‌ساله‌، پانزده‌ساله، هفده‌ساله، مثل کوه در دوران اسارت در مقابل آن مأمور بعثیِ خبیث و سخت‌گیر می‌ایستد؛ کجای دنیا این‌چیزها هست؟ کدام نسل جوانی در دنیا شامل یک ‌چنین افرادی میشوند؟  بعد از جنگ تا امروز هم همین‌جور است. من به شما عرض میکنم اطّلاعات بنده از مسائل گوناگون کشور، اطّلاعات وسیعی است و از خیلی‌جاها خبر دارم؛ میدانم که جوانهای دانش‌آموز، نوجوان‌های ما در بخشهای مختلف، هم خوب عمل میکنند، هم خوب میفهمند؛ مسائل ریز و دقیق را میفهمند. نوجوان امروزی که در سنّ شانزده‌ هفده‌سالگی است و دبیرستان میرود، در موارد بسیاری، از آن زمانِ دوران جوانیِ امثال این حقیر تا ۲۵ سالگی و ۲۶ سالگی و شاید بعد از آن، امروز مسائل را بهتر میفهمد، بهتر تحلیل میکند؛ این خصوصیّت کشور ما است.  عزیزان من، جوانهای عزیز، نوجوان‌های عزیز، بچّه‌های عزیز من! قدر این موقعیّت و این امکان را بدانید. شماها و نسل شما همان نسلی هستید که این کشور را ان‌شاءالله به اوج خواهید رساند. آرزوهای زیادی داریم، آرمانهای بزرگی داریم. دشمنی‌های دشمنان هم تا الان هیچ تأثیری نگذاشته، هیچ غلطی نتوانسته‌اند بکنند. نه‌اینکه دشمنی نکردند، نه‌اینکه فعّالیّت نکردند؛ چرا، هرچه دلت بخواهد دشمنی کردند، فعّالیّت کردند. همان کارهایی که برای انحراف نسلهای جوان در کشورهای مختلف کرده‌اند، در کشور ما هم کرده‌اند؛ از ترویج مواد مخدّر بگیر تا ترویج فحشا، تا بازی‌های گمراه‌کننده‌ی رایانه‌ای و امثال اینها؛ همه‌ی کارها را کرده‌اند. در یک بخشهایی هم موفّق شدند، در یک جاهایی هم یک عدّه‌ای را ممکن است توانسته باشند از راه منحرف کنند، امّا نسل جوان، نسل نوجوان با همان روشن‌بینی که در اوّل انقلاب وجود داشت و از او توقّع میرود، امروز هم وجود دارد. دلیلش هم همین است که شما مشاهده میکنید؛ جوان دهه‌ی هشتادی که نه جنگ را، نه امام را، نه انقلاب را دیده امّا همان مفاهیم را با همان روشن‌بینی، با همان اقتدار که آن روز یک جوان فهمیده‌ای دنبال میکرد، امروز این نوجوان ما دارد دنبال میکند. شما میتوانید؛ شماها میتوانید بر ترفند دشمن فائق بیایید؛ میتوانید از سختی‌ها و موانع عبور کنید و این کشور را برسانید به آن نقطه‌ای که مطلوبِ آرمانهای اسلامی و انقلابِ اسلامی است؛ میتوانید. و این ان‌شاءالله اتّفاق خواهد افتاد، این خواهد شد، به کوری چشم دشمن.  این البتّه شرط‌هایی دارد؛ یکی از شرط‌هایش این است که دشمن را بشناسید؛ فریب نخورید. البتّه ملّت ما دشمنانی دارد، کوچک و بزرگ، [امّا] آن که من رویش تکیه میکنم که به‌معنای واقعی کلمه دشمن است و دشمنی میکند و خباثت میکند، آمریکا است. این از روی تعصّب نیست، این از روی یک نگاهِ بدبینانه نیست؛ این ناشی از یک تجربه است، یک فهم درست واقعی است، دیدن میدان است؛ داریم می‌بینیم میدان را. این‌جور نیست که فقط با این حقیر دشمن باشند یا با دولت جمهوری اسلامی؛ نه، با اصل این ملّتی که ایستاده است، این ملّتی که از مواجهه‌ی با دشمن خسته نمیشود مخالفند، با این بدند، با این دشمنند. دیدید؛ همین اواخر رئیس دولت آمریکا گفت، ملّت ایران، ملّت تروریست است.(۲) شما ببینید چقدر این نگاه، نگاه ابلهانه‌ای است! یک ملّت را میگویند تروریست؟ نمیگوید رهبر تروریست است، نمیگوید دولت تروریست است؛ میگوید ملّتِ ایران تروریستند! این دشمنی نیست؟ چند سال قبل از این هم یک دولتمردِ دیگر آمریکایی گفت ما باید ریشه‌ی ملّت ایران را از بین ببریم و بکَنیم. احمق!(۳) ریشه‌ی یک ملّتی را، آن‌هم یک چنین ملّتی با این سابقه‌ی تاریخی، با این درخت تناورِ فرهنگی، میشود کَند؟ ببینید! [این] دشمنی است؛ وقتی دشمن است، چشمش بسته است؛ مثل آدمی که نمیبیند، نمیتواند درست محاسبه کند، نمیتواند درست ارزیابی کند؛ که همین عدم تواناییِ محاسبه‌ی او موجب میشود که شکست بخورد. چون درست نمیتواند محاسبه کند، چون صحنه را درست نمی‌شناسد، شکست هم میخورد، که شکست هم خورده‌اند! الان قریب چهل سال از پیروزی انقلاب میگذرد؛ از روز اوّل که این انقلاب یک نهال باریکی بود، با آن جنگیدند و حمله کردند؛ امروز به کوری چشم اینها [انقلاب] یک درخت تناور پُربرگ‌وباری شده. پس این نشان‌دهنده‌ی این است که نمیتوانند و نتوانستند؛ امّا دشمنی میکنند؛ مال امروز هم نیست.  ببینید؛ بعضی‌ها هستند که میگویند حالا یک‌جوری، مثلاً یک‌ذرّه، با آمریکا کنار بیاییم، شاید دشمنی‌شان کم بشود؛ نه، حتّی به آنهایی هم که به آمریکا اعتماد کردند، به آمریکا امید بستند، به سراغ آمریکا رفتند برای کمک گرفتن، رحم نکردند؛ [مثل] چه‌کسی؟ دکتر مصدّق.(۴) دکتر مصدّق برای اینکه بتواند با انگلیسی‌ها مبارزه کند و در مقابل انگلیس‌ها بایستد به خیال خودش، رفت سراغ آمریکایی‌ها؛ با آنها ملاقات کرد، مذاکره کرد و درخواست کرد؛ [به آنها] اعتماد کرد. کودتای بیست‌و‌هشتم مرداد نه به‌وسیله‌ی انگلیس [بلکه] به‌وسیله‌ی آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدّق. یعنی حتّی به امثال مصدّق هم اینها راضی نیستند؛ اینها نوکر میخواهند، سرسپرده میخواهند، تو‌سری‌خور میخواهند؛ مثل چه‌کسی؟ مثل محمّدرضای پهلوی؛ این‌جور آدمی میخواهند؛ که بر این کشورِ پُرنعمتِ پُربرکتِ ثروتمندِ حسّاسی که ازلحاظ موقعیّت جغرافیایی حسّاس است، ازلحاظ توانایی‌های گوناگون حسّاس است، حکومت کند؛ یک نفری باشد دست‌بسته و تسلیم آنها؛ آمریکایی‌ها این را میخواهند؛ اگر نشد، میشوند دشمن. در قضیّه‌ی طبس دشمنی کردند و توسری خوردند؛ در زمینه‌ی ساقط کردن هواپیمای مسافربری ما، دشمنی کردند؛ در زمینه‌ی تحریمها از روز اوّل دشمنی کردند؛ امروز هم دارند دشمنی میکنند. در زمینه‌ی خراب کردنِ مذاکرات هسته‌ای و نتیجه‌ی مذاکرات هسته‌ای -به‌اصطلاح برجام- نهایت خباثت را دارند عمل میکنند؛ دشمنند.  بچّه‌های عزیز، جوانهای عزیز! یادتان نرود که در این راهِ بسیار مهم و خوش‌عاقبتی که شما دارید حرکت میکنید به سمت آرمانها -و میتوانید و قدرت [آن را] دارید- دشمن اصلی شما آمریکا است؛ این را فراموش نکنید.(۵) خب، پس بنابراین یادتان نمیرود این چیزی را که عرض کردیم. بعضی تصوّر میکنند که [باید] کوتاه بیاییم در مقابل آمریکا؛ [درحالی‌که] هرچه کوتاه بیاییم، آنها جری‌تر میشوند. راهش مقابله است، راهش مواجهه است، راهش ایستادگی است؛ راهش این است که این حرکتی که انقلاب شروع کرده است، باید ادامه پیدا بکند. پس بنابراین شرط اساسی، این است.  و یکی از شرایط دیگر را هم به شما جوانها عرض میکنم؛ خوب درس بخوانید، خوب کار بکنید. علم و علم‌آموزی یکی از اساسی‌ترین ابزارها و وسیله‌ها است، برای [کسب] قدرت مواجهه‌ی با دشمنی‌ها و با طوفانها و با امواج سخت و مانند اینها. جوانهای خوبِ ما درس بخوانند، علم‌آموزی کنند. آنهایی که نخبه هستند، برای کشورشان کار کنند، در خدمت دشمن قرار نگیرند؛ درس خواندن بشود یک ارزش والا. استعداد جوانهای ما بحمدالله استعداد خوبی است و اگر چنانچه خوب درس بخوانند و کار بکنند، بلاشک سطح علم در کشور بالا خواهد آمد. خود اینکه سطح علم در کشور بالا بیاید، استحکام میبخشد به بنیه‌ی داخلی ملّت ایران؛ مستحکم میشود. به برکت علم، انسان میتواند به آرزوهای بزرگ دست پیدا کند. ان‌شاءالله این را هم توجّه داشته باشید.  و عزیزان من! رابطه‌تان با خدای متعال را هم تقویت کنید. دلهای شما پاک است، روحهای شما بی‌آلایش است، ناآلوده است. جلب لطف الهی و فضل الهی و نورانیّت الهی برای شماها خیلی آسان‌تر از امثال بنده است، براحتی میتوانید. با توسّل، با دعا، با نماز خوب، با توجّه، با قرآن خواندن، با کمک به بندگان خدا -که یکی از کارهای مهم و عبادتهای مهم، کمک به بندگان خدا است- با اجتناب از گناه، میتوانید این را برای خودتان تأمین کنید. بنده مطمئنّم و تردیدی ندارم که ان‌شاءالله این نسل کنونیِ شما جوانان عزیز خواهید توانست همه‌ی آرزوهایی را که در انقلاب وجود داشت، تحقّق ببخشید.  امیدواریم که خدای متعال جادّه را در مقابل شما، جادّه‌ی همواری بکند، راهتان راه آسانی باشد و توفیقاتتان روزبه‌روز افزایش پیدا کند. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) درنده‌خویی، ددمنشی ۲) اشاره به سخنان دونالد ترامپ در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۲۱ ۳) خنده‌ی حضّار ۴) محمّد مصدّق (نخست‌وزیر ایران در زمان محمّدرضا پهلوی) ۵) شعار حضّار علیه آمریکا
1,954
1396/08/03
بیانات در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری ارتش
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38003
در دانشگاه افسری امام علی علیه‌السلام (۱)
1,955
1396/07/30
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره بزرگداشت ۱۲ هزار شهید آذربایجان غربی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38321
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی متشکّریم از برادران عزیز که یاد شهدا را با این فعّالیّت گسترده‌ای که تشریح کردند احیاء میکنند. ما به این نامها، به این یادها نیاز داریم؛ کشور احتیاج دارد به اینکه همیشه یاد شهدا زنده باشد، نام شهدا زنده باشد. برترین شخصیّت‌های تاریخ قرنهای اخیر را ما در این دوره در بین همین جوانها دیدیم. همین جوانهایی که از آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، استان اصفهان و بقیّه‌ی جاهای کشور، سر بلند کردند و شتافتند برای فداکاری و از خودشان لیاقت نشان دادند در دفاع از کشور و دفاع از انقلاب، همین‌ها واقعاً چهره‌های درخشان تاریخ ما هستند.  ما هروقتی که کشورمان دچار ذلّت شد، به‌خاطر این بود که مردان فداکار، مردان دلاور، مردان باگذشت نداشتیم. آن‌وقتی که کشور ما در هر دوره‌ای از دوره‌های تاریخ، سربلند شد، به‌خاطر این است که چنین مردانی را داشتیم. زمان ما بحمدالله زمانی است که از این‌گونه انسانهای بزرگ در آن زیاد پدید آمدند؛ نگذارید یاد این مردان بزرگ فراموش بشود. به شما عرض میکنم، انگیزه‌هایی وجود دارد برای‌اینکه یاد شهدا به فراموشی سپرده بشود؛ انگیزه‌های بسیار شدیدی وجود دارد که اینها را به فراموشی بسپارند؛ چیزهای دیگری را مطرح کنند و جلوه‌های کاذب و عظمتهای دروغین را مطرح کنند تا عظمتهای واقعی از یادها برود. این کنگره‌ی شما و امثال این کنگره در سراسر کشور در استانهای مختلف، در واقع پادزهر آن حرکت مسمومی است که [آنها] انجام میدهند.  استان آذربایجان غربی ازجمله‌ی دو سه استانی است که مجاهدت و فداکاری در آن با آغاز جنگ تحمیلی آغاز نشد،[بلکه] از قبل وجود داشت. خیلی از استانها در امنیّت و راحت و آسایش بودند؛ جنگ تحمیلی که شروع شد، جوانهایشان رفتند و مشغول مبارزه شدند، [امّا] آذربایجان غربی در واقع از روز اوّل انقلاب، مثل کردستان و مثل بعضی از استانهای دیگر -چند استان [این‌جور] هستند- دچار مسائل نیازمند به مبارزه و نیازمند به مجاهدت بود. و آذربایجان غربی ایستاد در مقابل همه‌ی حوادث، و واقعاً مبارزه کرد. و جوانهای مؤمن خوب [داشت]؛ مرحوم شهید آقامهدی باکری را من از قبل از انقلاب می‌شناختم، ایشان دانشجوی دانشگاه تبریز بود، با یکی از دوستان ما که ایشان هم دانشجوی دانشگاه تبریز بود آمدند مشهد؛ اتّفاقاً تابستان بود و من در یکی از همین ییلاقات اطراف مشهد بودم؛ آمدند آنجا و دیدم این جوان را. اهل کار بودند، اهل مبارزه بودند، فهیم بودند؛ مسائل کشور را، موقعیّت کشور را میفهمیدند. لذا به‌مجرّد‌اینکه انقلاب شد و حوادث بعد از انقلاب پدید آمد، اینها صحنه را حفظ کردند؛ یعنی حضور کامل در صحنه پیدا کردند. [این] بیداری اینها را نشان میدهد. و آذربایجان غربی واقعاً دچار مشکلات زیادی شد، و خوب است یاد کنیم از آقای حسنی(۱) (حفظه‌الله)؛ ایشان هم واقعاً جزو کسانی است که در این حوادث حقّاً و انصافاً امتحان خوبی داد در دوران مبارزات و در دوران بعد از انقلاب؛ چه قبل از جنگ، چه زمان جنگ، چه بعد از جنگ. همچنین سرهنگ زکیانی، آن فرمانده‌ لشکر ۶۴ که ایشان هم یک افسر شجاعی بود -خدا ان‌شاء‌الله رحمت کند- یعنی جزو افسران شجاع بود که با همین آقای حسنی فعّال بودند؛ در قضایای اشنویّه، در قضایای نقده، قضایای گوناگون. و مهم این است که در آنجا -همان‌طور که آقای قرشی اشاره کردند- شیعه و سنّی، کُرد و ترک با هم همکاری کردند در این میدان. من که رفتم مهاباد، در آن دیداری که مردم مهاباد با ما داشتند، در سخنرانی، آن عالِم بزرگ سنّی اهل اشنویّه -مرحوم قاضی‌خضری که دوست من بود- بااینکه پیر بود و خیلی سنّ بالایی داشت، خودش را از اشنویّه رساند به مهاباد؛ گفت آمده‌ام برای اینکه اینجا سخنرانی کنم. آمد آنجا ایستاد و سخنرانی کرد و با تعبیرات خیلی خوبی، از امام (رضوان‌الله‌علیه) چه تجلیلی کرد و همین‌جور از مسئولین کشور؛ یعنی واقعاً همه با هم همکاری کردند، همراهی کردند، تا توانستند این بار سنگین را به منزل برسانند. بعد صدمه هم دیدند؛ یعنی واقعاً شاید غیر از سردشت، گمان نمیکنم ما جایی را داشته باشیم در دنیا که دچار حادثه‌ای بشود که آنجا شد؛ آن بمباران شیمیایی یک شهر، خیلی چیز عجیبی است؛ مردم صبر کردند، تحمّل کردند؛ این حوادث را توانستند تحمّل کنند؛ این عظمت مردم را نشان میدهد.  و در دوره‌ی جنگ هم که انصافاً خیلی کار کردند، خیلی تلاش کردند؛ همین شهدای عزیزی که اسم آوردید و بسیاری شهدای دیگر از شهدای بزرگ ما که اهل آنجا هم نبودند امّا در آذربایجان غربی به شهادت رسیدند. [آنجا] میدان مبارزه بود، میدان کار بود. کشور به حفظ و احیاء یاد این عزیزان حقیقتاً احتیاج دارد. همه باید توجّه کنند به این مسئله که مسئله‌ی یاد شهیدان، یک مسئله‌ی محلّی و منطقه‌ای و مخصوص یک مردم خاص و زمان خاصّی نیست؛ همیشه به این احتیاج داریم و نباید اجازه بدهید که این یاد مندرس بشود. و کارهای زیادی باید انجام بگیرد؛ یکی از کارها این باشد که آذربایجان غربی را با ایستادگی‌‌اش، با برخورد شجاعانه و آگاهانه‌اش با حوادث و فتنه‌ها برای مردم کشور معرّفی کنید که بدانند. امروز وقتی میخواهند یک استان را معرّفی کنند یا به زیبایی‌ها و گردشگاه‌ها و مانند اینها [معرّفی] میکنند که خب اشکالی هم ندارد، یا به تنگناهایش -مثل [آنچه] آقای قرشی گفتند که درآمد سرانه در اینجا کمتر از بقیّه‌ی جاها است؛ خب این هم اشکالی ندارد؛ این را هم از ما خواستند که ما سفارش کنیم، حرفی هم نداریم؛ سفارش میکنیم، ان‌شاءالله سفارشمان اثر کند- لکن مهم این است که آن خصلتهای معنوی، آن برجستگی‌های معنوی که در این استان هست، اینها را ما احیاء کنیم، زنده کنیم، اینها را نشان بدهیم، برجسته کنیم؛ و نشان بدهیم به مردم کشور عظمت این مردم را و شجاعت این مردم را.  ان‌شاءالله خداوند متعال شما را موفّق بدارد. این فهرستی که ایشان ذکر کردند از کارهایی که انجام گرفته، فهرست خوبی است، یعنی واقعاً همین کارها اگر خوب انجام بگیرد؛ البتّه سعی کنید که کیفیّت‌ها فدای سرعت و مانند اینها نشود؛ یعنی واقعاً همه چیز با کیفیّت و به‌وسیله‌ی افراد متخصّص و کارشناس و کارآمد انجام بگیرد؛ هم نگارشها، هم تهیّه‌ی نماهنگ‌ها و بقیّه‌ی چیزهایی که جنابعالی ذکر کردید، اینها همه ان‌شاءالله باید مورد توجّه قرار بگیرد. از خداوند متعال برای شماها توفیق مسئلت میکنیم و از خدا میخواهیم که ارواح طیّبه‌ی شهدای عزیزِ ما را با پیغمبر محشور کند، با اولیائش محشور کند؛ ما را هم به آنها ملحق کند؛ ان‌شاءالله. والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته ۱) حجّت‌الاسلام غلامرضا حسنی (امام‌جمعه‌ی سابق ارومیّه)
1,956
1396/07/30
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره بزرگداشت آیت‌اللّه سیّد مصطفی خمینی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37975
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ  العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی تشکّر میکنم از برادران عزیزی که به این فکر افتادند که یاد این عزیز را زنده کنند و گرامی بدارند و خصوصیّات شخصیّت این مرد باارزش و بزرگوار را توصیف کنند؛ [این،] هم احترام به امام است، هم احترام به خود آن شخصیّت .  مرحوم آقای حاج آقا مصطفیٰ (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) دو جا حقیقتاً درخشید. یکی در اوّل نهضت -در پانزدهم خرداد- یکی هم در آغاز حرکت عمومی مردم؛ در آنجا با بلند شدن و رفتن به داخل صحن مطهّر حضرت معصومه که [آن] حرکت عظیم را ایشان در واقع با این کار هدایت کرد؛ در اینجا [سال ۵۶] هم با درگذشت خود و با حادثه‌ی فقدان خود، عواطف و احساسات این اقیانوس را به حرکت در آورد. در آن قضیّه [اوّل]، البتّه من آن‌وقت قم نبودم، در آن روزها زندان بودم؛ لکن آنجا حاج آقا مصطفیٰ (رضوان‌الله‌علیه) نشان داد که از لحاظ جنس و فلزّ شخصیّتی، نسخه‌ی دوّم خود امام است؛ این را ایشان واقعاً نشان داد. در آن حادثه‌ی عجیب و در آن حمله‌ی مأموران و حوادث تهران و قم، ایشان بلند شد رفت در صحن قم و نشست آنجا. بعضی از مبارزین و شَجعان(۲) جوانهای قم مثل مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم وکیلی و مانند اینها هم آمدند دُوروبَر ایشان -آن‌طور که خبرش بعدها برای ما رسید- و مردم را هدایت کردند؛ آن روزی که شبش، امام (رضوان‌الله‌علیه) را دستگیر کرده بودند؛ بعد از عاشورا. خب، خیلی کار بزرگی بود، خیلی کار مهمّی بود. بعد هم ایشان را گرفتند و بردند و مدّتی در قزل‌قلعه، زندان بود. خب در این حادثه‌ی  اخیر هم واقعاً فقدان مرموز آقای حاج آقا مصطفیٰ، دوستان او را بهت‌‌‌زده کرد؛ یعنی علاقه‌مندان -[امثال] ماها در مشهد- وقتی شنیدیم، واقعاً مثل آدمهایی که صاعقه‌زده هستند، یک چنین حالی دست داد؛ هم برای فقدان خود او که واقعاً  شخصیّت عزیز و مغتنمی بود، هم برای اینکه برای امام چه پیش خواهد  آمد که این جوان را و این مرد را از دست داد. لکن تصوّر نمیشد که این حادثه که برای دوستان این‌قدر سنگین است، بتواند یک چنین تلاطمی و موجی به وجود بیاورد؛ و به وجود آورد. همین‌که فرمودند امام که از الطاف خفیّه‌ی الهی بود،(۳) واقعاً همین بود؛ و چه عظمتی میخواهد که یک پدر در مقابل یک چنین فقدانی، با این نگاه و از این منظر مسئله را ببیند، نه از منظر یک مصیبت، نه از منظر یک مسئله‌ی شخصی.  مرحوم حاج آقا مصطفیٰ انسان برجسته‌ای بود. البتّه من این سالهای آخری که ایشان رفتند اوّل به ترکیه و بعد نجف، خب ایشان را دیگر ندیده بودیم؛ از دور از بعضی از احوال ایشان مطّلع بودیم؛ لکن وقتی ایشان قم بود و ما هم قم بودیم، کاملاً از نزدیک من ایشان را می‌شناختم. اوّلاً ایشان از لحاظ ذهن و استعداد علمی، جزو افراد کم‌نظیر بود؛ یعنی ایشان واقعاً [دارای] یک استعداد برتر و یک ذهن وقّاد(۴) که آقای رشاد تعبیر کردند و کاملاً درست است، بود. ایشان درس هم خوب خوانده بود؛ با اینکه حالا ایشان اهل گعده و مانند اینها هم بود -حالا ما که نمیدیدیم، [ولی] میگفتند ایشان در صحن، گاهی‌اوقات تا دو ساعت از شب آنجا گعده [داشت]- لکن بعد که میرفت منزل و مشغول مطالعه میشد، از همه‌ی آن‌کسانی‌که اَقرانش(۵) بودند، ایشان جلوتر بود؛ از همه‌شان، هم فاضل‌تر بود، هم فهیم‌تر بود. بنابراین از لحاظ علمی و از لحاظ ذهنی، یک‌چنین آدم برجسته‌ای بود.  از لحاظ جرئت علمی هم همین‌جور بود؛ یعنی آدم با جرئتی بود. من یادم نمیرود اشکالات ایشان را سرِ درس امام؛ ایشان سرِ درس اصول امام اشکال میکرد؛ عقب هم می‌نشست و فریاد میکشید؛ تماشایی بود برخورد این پدر با پسر! اشکال میکرد به امام؛ وقتی هم میخواست اشکال کند، یک‌خُرده بلندتر می‌نشست -یک‌جوری می‌نشست که خیلی چهره [معلوم باشد]، بلند بود، شاخص بود- داد میکشید. امام سرِ درس داد میکشیدند، خیلی از اوقات فریاد میزدند؛ بخصوص کسانی که در اشکال، پیگیری میکردند، امام همین‌طور گاهی سرشان داد میکشیدند؛ امام هم همین‌طور متقابلاً با این پسر [بلند حرف میزد] و بحث میشد. خیلی واقعاً مناظر زیبایی است اینها؛ انسان در حوزه‌های علمیّه وقتی نگاه کند، این سنّت‌های حوزه‌ای وقتی دست انسانهای لایق و برجسته می‌افتد، این‌جوری از آب درمی‌آید. حالا خود امام در اصول یک آدم مبنابرانداز و مبنا‌ساز بود؛ یعنی دُوروبَر حرفهای دیگران نمیگشت؛ خود امام، مبنا درست میکرد؛ از جمله‌ی فقها و اصولیّینی که صاحب مبانیِ جمعی و جامع هستند، یکی امام بزرگوار است؛ مثل بعضی از بزرگان دیگر، مثل مرحوم آخوند،(۶) مثل مرحوم نائینی و امثال اینها؛ یعنی یک‌چنین شخصیّتی بود؛ [یعنی] این‌جور نبود که حالا یک ملّایی است و درس اصول دارد میگوید که هرکسی بتواند اشکال کند؛ امّا این جوان اشکال میکرد. آن وقتی که من عرض میکنم، شاید حاج آقا مصطفیٰ در سالهای ۳۸، ۳۹، ۴۰، مثلاً ۳۰ ‌سال، ۳۱ یا ۳۲‌ سال بیشتر هم نداشت، ولی خب این‌جوری بود. جرئت علمی‌اش زیاد بود؛ در کتابهایی هم که ایشان نوشته است -کتابهایی که آقای سجّادی(۷) زحمت کشیده‌اند و خیلی از کارهای ایشان را جمع کرده‌اند- این معلوم است؛ کاملاً پیدا است.  امام یک مبنای مهمّ اصولی دارند [به نام] «خطابات قانونی»؛ ایشان خطابات شرعی را از قبیل خطابات قانونی میدانند؛ مبنای خیلی مهمّی است که در چندین مسئله‌ی اساسیِ اصولی، این مبنا اثرمیگذارد؛ امام هم روی این مبنا فکر کردند و کار کردند و با مقدّمات فراوانی آن را در اصول، بیان کردند. چندجا هم بیان کردند؛ از جمله در آن جای اصلی، با مقدّمات فراوان -شاید شش هفت‌ مقدّمه- ایشان بیان میکنند؛ حاج‌آقا مصطفیٰ میپردازد به این مبنا. اوّل که خب تعریف میکند، جا هم دارد؛ واقعاً این مبنا، مبنای تعریف‌داری است؛ تعریف مفصّلی از این مبنا میکند که این چه‌جور است، یک‌چیز فوق‌ا‌لعاده‌ای است -راست هم میگوید واقعاً؛ یک فکر فوق‌العاده‌ای است که امام [کردند]- بعد شروع میکند مناقشه کردن؛ دانه دانه این مقدّماتی را که امام ذکر کردند، ذکر میکند و بعد میگوید، نه این مقدّمه هیچ لزومی نداشت، اصلاً ربطی ندارد و مانند اینها، رد میکند؛ [همین‌طور] مقدّمه‌‌ی بعدی، مقدّمه‌ی بعدی! البتّه بعد خود ایشان مبنا را تحکیم میکند، نه اینکه رد بکند -یعنی واقعاً هم قابل رد نیست این مبنایی که امام دارند؛ این مبنای اصولی، واقعاً قابل رد هم نیست اگرچه مخالف هم زیاد دارد- غرض، مرحوم حاج‌آقا مصطفیٰ این‌جوری است؛ از لحاظ علمی، هم بااستعداد است، هم کارکرده است، هم با‌جرئت علمی است. من یک نوشته‌ای دیدم از ایشان -حالا یادم نیست کجا بود و چند سال پیش از این- که ایشان [وقتی به] درسهای علما و مدرّسین معروف نجف میرفته، اشکالاتی بر هرکدام از اینها در یک مسئله‌ی قابل توجّهی ذکر میکند؛ همه‌ی اینها را آقایان زحمت کشیده‌اند، جمع کرده‌اند؛ انسان این‌جوری‌ای بود. این از لحاظ علمی و فکر و مانند اینها.  از لحاظ عملی، آقای حاج‌آقا مصطفیٰ یک انسان انصافاً ممتازی بود؛ این مهم است. پسر کسی مثل امام خمینی [بود] -خب ایشان در قم معروف بودند؛ چه قبل از مرجعیّت، چه زمان مرجعیّت- [امّا] یک‌ذرّه نشانه‌های آقازادگی در حاج‌آقا مصطفیٰ نبود. امام در ایّام فاطمیّه چند روز یک روضه‌ای داشتند؛ حتّی در منزل امام و روضه‌ی امام [هم] انسان، حاج‌آقا مصطفیٰ را نمیدید که بیاید خودش را بچسباند به امام؛ بااینکه عاشق امام بود -که بعد خواهم گفت؛ واقعاً از آن پسرهایی بود که عاشق پدرش بود یعنی واقعاً عشق می‌ورزید به امام- امّا دُوروبَر امام به‌صورت آقازادگی و مانند اینها، مطلقاً ایشان حرکتی نمیکرد. بعد که در سال ۴۱ مبارزات شروع شد، عصرها و سرشب، منزل امام رفت‌وآمد فراوانی میشد و ما همیشه و هر روز میدیدیم حاج‌آقا مصطفیٰ دَم در نشسته؛ این آدمی که کمتر آنجاها دیده میشد، از وقتی مبارزه شروع شد از سال ۴۱ در قضیّه‌ی انجمنها، مرحوم حاج‌آقا مصطفیٰ هر روز آنجا حضور پیدا میکرد و می‌نشست؛ یعنی مَنِش، مَنِش مبارزاتی بود.  از لحاظ سادگی وضع زندگی، به‌معنای واقعی کلمه مرحوم حاج‌آقا مصطفیٰ، زاهد بود؛ از لحاظ لباس، از لحاظ رفتار، از لحاظ خوراک، از لحاظ رسیدگی به خانواده؛ واقعاً آدمِ مُعرِض(۸) از دنیا و زاهدی بود؛ این اواخری که ما دیده بودیم؛ آن دوره‌ی نجف را من خیلی اطّلاع زیادی ندارم. تا دوره‌ی قبل از مبارزات، ایشان گرایش سلوکی خوبی هم پیدا کرده بود؛ یک توجّهاتی داشت، اهل ذکر و حضور و این حرفها بود. این هم این جنبه‌ی دیگر ایشان.  و جنبه‌ی دیگر حاج‌آقا مصطفیٰ، شجاعت او بود؛ یعنی واقعاً اینکه امام فرمودند که امید آینده‌ی اسلام بود، این به‌خاطر جامعیّت این آدم بود؛ هم از لحاظ علمی، هم از لحاظ تهذیب نفْس و مراقبت از نفْس، و هم از لحاظ شجاعت -یک مرجعی که بخواهد مرجع امور مردم قرار بگیرد، باید شجاعت داشته باشد؛ باید بتواند مسائل جامعه را بفهمد؛ و آنجایی که لازم است اقدام کند، اقدام کند- انصافاً آقای حاج‌آقا مصطفیٰ (رضوان اﷲ تعالی علیه) این‌جور بود؛ به‌هرحال، شخصیّت برجسته‌ای بود.  شما بسیار کار خوبی کردید که روی کارهای ایشان و افکار ایشان کار کردید. البتّه خیلی از کارهایی که ایشان کرده نصفه‌کاره مانده؛ همین تفسیر و مانند آن، همه تکّه‌تکّه و نصفه‌کاره است. شاید مفصّل‌ترینش، آن اصول(۹) ایشان باشد؛ وَالّا بحثهای فقهی و تفسیری و حتّی علوم غریبه [هم دارند] -در آن تفسیرشان،(۱۰) ایشان حتّی علوم غریبه و مانند اینها هم دارد- در همه‌ی اینها ایشان یک مطلبی دارند. کارکردن روی جامعیّت علمی ایشان، به نظر من خیلی خوب است. من آن فهرستی را که تهیّه کردید برای کارهایی که مقالات متوجّه به آنها است، نگاه کردم، مرور کردم؛ فهرست مفصّلی است. و اگر بتوانید برای همه‌ی اینها یک یا چند مقاله‌ی مستند و خوب در اختیار  داشته باشید، واقعاً خوب است؛ یعنی جا دارد و ارزش این را دارد. و البتّه خدای متعال این مرد را وسیله‌ای قرار داد برای نشان دادن بخشی از شخصیّت امام (رضوان‌الله‌علیه)؛ امام، هم در تربیت این جوان که توانست این فرزند را پرورش بدهد به این شکل، و هم در تحمّل و صبری که در مصیبت او کرد، حقیقتاً از خود یک هویّتی نشان داد که قبل از آن شناخته‌شده نبود و دانسته نبود از امام و عظمت امام را نشان داد. امیدواریم ان‌شاءالله خداوند، درجات ایشان را عالی کند. ایشان -مرحوم حاج‌آقا مصطفی- بشدّت علاقه‌مند به امام بود؛ بشدّت! این را در قم خود من دیده بودم؛ نجف هم اتّفاق افتاده بود که آمدند برای من نقل کردند؛ آن‌چنان روی حفظ حیثیّت امام حسّاس بود که اگر چنانچه کسی اندک تعرّضی یا خدشه‌ای به شخصیّت امام وارد میکرد، حاج‌آقا مصطفیٰ در مقابله و مواجهه‌ی با او بی‌تاب میشد و عکس‌العمل‌های تند و شدید نشان میداد که عرض کردم یک نمونه‌اش را من قم خودم مواجه شدم و از نزدیک مطّلع شدم، یک نمونه هم نقل کردند برای ما که در نجف اتّفاق افتاده بود.  به‌هرحال خداوند ان‌شاءالله درجات ایشان را عالی کند، درجات امام بزرگوار را خداوند عالی کند و به ما توفیق بدهد تا ان‌شاءالله بیشتر بتوانیم بشناسیم این شخصیّت‌های باعظمت را و به شما هم توفیق بدهد که بتوانید این کار را ان‌شاءالله با بهترین وجهی دنبال کنید. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌  
1,957
1396/07/26
بیانات در دیدار نخبگان جوان علمی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37949
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم (۱) والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش آمدید. خیلی جلسه‌ی شیرین و مطلوبی بود و همیشه برای من همین‌جور است. از نظر من هم این جلسه الان تمام شد، به این معنا که من حظّ خودم و بهره‌ی خودم را از این جلسه بردم؛ اوّلاً شماها را دیدم، حرفهایتان را شنفتم، آن همّت و انگیزه و روحیّه‌ای که خوشبختانه انسان در بین جوانها میبیند، این را در شما حس کردم؛ و از حرفهایی که زدید بهره بردم یعنی واقعاً استفاده کردم؛ بنابراین من بهره‌ی خودم را از جلسه بردم. حالا یک چند جمله‌ای هم ما عرض میکنیم. یادم نرود کسانی را که در این جلسه، امسال نیستند، عدّه‌ی زیادی از برادران و خواهران، عزیزان، نخبگان، قاعدتاً باید در این جلسه میبودند، [ولی] به‌خاطر وضعیّت و شرایط، نشد؛ من به آنها هم سلام عرض میکنم.  من همیشه وقتی در بین جوانها هستم -بخصوص جوانهای نخبه- در درجه‌ی اوّل، احساس شکر میکنم؛ شکر خدای متعال؛ ما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ الله؛(۲) شما نعمت خدا هستید برای ما؛ عطیّه‌ی الهی برای دلسوزان نظام محسوب میشوید. برای ما -کسانی که عمر طولانی گذرانده‌اند- شما جوانها حقیقتاً یک لطف الهی و نعمت الهی هستید؛ شکر. دوّم امید؛ به آینده‌ی کشور اهمّیّت میدهیم؛ به افقی که در مقابل چشممان هست اهمّیّت میدهیم؛ شما را که انسان میبیند، امیدوار میشود به اینکه این آینده، آن‌چنان که امید و آرزو داشتیم ان‌شاءالله تحقّق پیدا خواهد کرد.  نیروی انسانی کشورمان -همان‌طور که آقای ستّاری گفتند- در دنیا یک نیروی انسانی کم‌نظیر است؛ لبّ و لبابش و برترین و برجسته‌ترین بخشَش، نخبگان کشور هستند؛ اینها میتوانند در هر انسانی احساس تعهّد را زنده کنند. وقتی‌ که آنها در صراط مستقیم حرکت میکنند و جهت‌گیری‌شان جهت‌گیری خوبی است، احساس تعهّد در همه‌ی کسانی که آنها را می‌شناسند و می‌بینند زنده میشود؛ لذا بنده عمیقاً و قویّاً نخبه‌باور هستم یعنی قبول دارم شما نخبه‌ها را. من امیدم و خواهشم این است که بنیاد نخبگان و خود آقای ستّاری که در دولت هستند و معاون رئیس‌جمهورند، کوشش کنند تا مسئولین کشور همه به معنای واقعی کلمه نخبه‌باور بشوند؛ یکی از انتظارات ما این است که نخبه‌ها را باور کنند؛ اوّلاً باور کنند که ما نخبه داریم؛ ثانیاً باور کنند که این نخبه، قادر است سرنوشت کشور را آن‌چنان‌ که مورد قبول و رضایت و روشنی چشم همه باشد، تغییر بدهد. بعضی از مسئولین ما در این زمینه دچار غفلتند؛ باید اینها را از این غفلت بیرون آورد. خب، من چند نکته در مورد مسئله‌ی بنیاد نخبگان و مسئله‌ی نخبگان و مانند اینها عرض میکنم و یک جمله‌ی سیاسی هم در پایان عرض میکنم.  مطلب اوّل یا نکته‌ی اوّل، این است که پیشرفت علمی، کشور را قدرتمند میکند. مجری(۳) عزیزمان امروز حدیثی را خواندند: اَلعِلمُ سُلطان؛ «سلطان» یعنی اقتدار؛ علم، اقتدار است؛ هر کسی که آن را داشته باشد «صالَ»، یعنی دست قدرتمند را خواهد داشت؛ هرکس که آن را نداشته باشد «صیلَ عَلَیه»،(۴) یعنی دست قدرتمندی بر سر او خواهد آمد یعنی زیرِ دست خواهد شد؛ این علم [است]. امروز شما این را مشاهده میکنید؛ آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به‌خاطر علمی که تحصیل کرده‌اند، توانسته‌اند همه‌ی دنیا را تصرّف کنند. شما میدانید آمریکا، انگلیس، فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپایی -حتّی کشورهای کوچک- سالهای متمادی، بعضی‌شان قرنها، توانستند کشورهایی را تصرّف کنند، هستی‌های آنها را به باد بدهند و نابودشان کنند؛ بر ملّتها اقتدار پیدا کردند و مسلّط شدند، به‌خاطر علم؛ دنبال علم بودند. ما غفلت کردیم، از قافله‌ی علم عقب ماندیم، با آن سابقه‌ی تاریخی، با این استعداد درخشان! [امّا] دیگران جلو افتادند؛ ما باید این را جبران کنیم.  خب، یک عدّه‌ای از غرب‌زده‌ها، از صد سال پیش تبلیغ کردند که اگر میخواهید کشورتان پیشرفته بشود و ایران جلو بیفتد، بایستی بروید در ذیل غرب تعریف بشوید -غرب‌زدگی؛ همان تعبیر غرب‌زدگی که مرحوم آل‌احمد مطرح کرد و نوشت- این فکرِ غلطی بود؛ حالا در مورد بعضی از آن کسانی که این فکر را القا میکردند، خائنانه هم بود، [امّا] بعضی خائنانه نبود، جاهلانه بود. امروز هم هنوز کسانی از دنباله‌های آنها -و باید گفت تفاله‌های آنها- همین فکرها را ترویج میکنند که «ما در ذیل غرب بایستی پیشرفت کنیم»؛ نه، پنجاه سال، کشور در زمان دوران پهلوی در ذیل غرب زندگی کرد؛ پنجاه سال! یک مدّتی در آن اواسطِ رضاخان در ذیل آلمان، بعد یک مدّتی در ذیل آمریکا تا آخر؛ چه پیشرفتی برای کشور حاصل شد؟ جز بدبختی، جز عقب‌افتادگی، جز نابود شدن سرمایه‌های اساسی کشور، چه عاید کشور شد؟ نخیر، در ذیل غرب نمیشود، نمیتوان [پیشرفت کرد]؛ آن‌کسی که این حرف را بزند که کشور در ذیل غرب ممکن است پیشرفت بکند، خائن به کشور است اگر بداند چه میگوید؛ ممکن هم هست جاهل باشد.  خب، پس باید چه‌کار کنیم؟ بایستی وابستگی را از بین ببریم. البتّه وابستگی، وابستگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی -همه‌جور- است؛ [امّا] اساسش، وابستگی سیاسی است. در درجه‌ی اوّل، وابستگی‌های سیاسی است که بقیّه‌ی چیزها را فراهم میکند. خب وابستگی سیاسی موجب میشود که طبعاً فرهنگ هم نفوذ کند، اقتصاد هم نفوذ کند و در همه‌ی بخشها وابستگی به‌ وجود بیاید، حتّی در بخش امنیّت؛ کمااینکه در دوران طاغوت این‌جوری بود. در بخش امنیّت هم وابسته بودیم، در بخش اقتصاد که به‌طریق‌‌اولیٰ، در بخش فرهنگ همین‌جور. خب وابستگی سیاسی به برکت انقلاب از بین رفت؛ [امّا رهایی از] وابستگی‌های دیگر دشوار و سخت است؛ تلاش میخواهد. این حرفی نیست که من امروز بزنم، من زمان ریاست جمهوری در خطبه‌ی نمازجمعه این حرف را زدم، که وابستگی سیاسی‌ ما از بین رفت، الحمدلله نجات پیدا کردیم امّا وابسته‌ایم؛ ازلحاظ اقتصادی وابسته‌ایم، از لحاظ فرهنگی وابسته‌ایم؛ باید فکر کنیم روی این زمینه. وابستگی بیچارگی می‌آورد.  من به شما عرض بکنم انسان وقتی به این خاطراتی که از دوستان محمّدرضای پهلوی باقی مانده، نگاه میکند -من در خیلی از این کتابها خوانده‌ام- [میبیند] یک مواردی پیش می‌آید که خود این محمّدرضا شاه طاغوتی، از دست آمریکایی‌ها بشدّت عصبانی است. به آنها فحش هم میدهد، ناسزا هم میگوید؛ البتّه در اتاق خصوصی، با یاران نزدیکش! مثل آن که رفت روی پشت‌بام خانه‌اش، به آن پاسبانِ شهرِ دوردست فحش داد، ایشان هم این‌جوری بود؛ در اتاق خصوصی بد‌‌گویی هم میکند امّا در همان حال، اگر چنانچه سفیر انگلیس یا سفیر آمریکا یک پیغامی میداد، یک تلفنی میکرد، یک دستوری میداد؛ این دست‌به‌سینه حاضر بود آن دستور را انجام بدهد؛ چاره‌ای نداشت؛ مجبور بود. وابستگی این است؛ این باید از بین برود.  خب خوشبختانه ازلحاظ سیاسی، وابستگی بکلّی در کشور ما ریشه‌کن شده امّا در بخشهای دیگر خیلی بایستی برایش تلاش کرد و یکی از عناصر اصلیِ راه نجات هم همین پیشرفت علمی است که به‌وسیله‌ی شماها دارد انجام میگیرد. بنابراین در مسیر پیشرفت علمی و فنّاوری هیچ مانعی نباید به وجود بیاید. دستگاه‌های دولتی، دستگاه‌های عمومی، فعّالان بخشهای مختلف فرهنگی و امثال اینها، هیچ مانعی نباید در راه پیشرفت علمی به وجود بیاورند و ظرفیّتهای عظیمی بحمدالله وجود دارد که نمونه‌هایش را هم در این جلسه شما مشاهده کردید، و بنده با خیلی از این نمونه‌ها در مراحل مختلف مواجه میشوم؛ یا مطّلع میشوم یا گزارشش را میخوانم یا حضوری احساس میکنم؛ میدانم که ظرفیّت، فوق‌العاده فراوان است و میتوانیم پیش برویم. این نکته‌ی اوّل.  نکته‌ی دوّم درمورد وضع بنیاد نخبگان و معاونت علمی است. بحمدالله خیلی پیشرفت کرده و بهتر شده؛ موارد زیادی پیش آمده در این چند سال که وضعیّتِ معاونت علمی را و هم بنیاد نخبگان را بهتر کرده. شرکتهای دانش‌بنیان رشد جهشی پیدا کرده. سال ۹۳ بود که بنده در همین جلسه راجع به شرکتهای دانش‌بنیان تأکید کردم. خوشبختانه امروز شرکتهای دانش‌بنیان، خیلی رشد جهشی خوبی پیدا کرده؛ سرمایه‌گذاری‌های خوبی شده. هیئتهای علمی، هسته‌های علمی در دانشگاه‌ها -که باز این هم مورد تأکید ما بود- بحمدالله به وجود آمده. جهت‌گیری‌های فکری نخبه‌پروری تصحیح شده. خیلی از این مطالبی که شما دوستان اینجا بیان کردید، در ذهن مسئولین بنیاد نخبگان و معاونت علمی هست که با من در میان گذاشته‌اند و یک روش و منش و مسیر تصحیح‌شده و تکمیل‌شده‌ای در واقع بنا است پیش بیاید و پیگیری بشود؛ اینها هست، منتها درعین‌حال بنده قانع نیستم؛ نه اینکه من قانع نیستم، [بلکه] اکتفا نمیشود کرد. ما هنوز خیلی راه داریم، خیلی فاصله داریم تا اینکه به نقطه‌ی مطلوب برسیم. این چیزی است که بنده تأکید میکنم؛ هم به خود آقای دکتر ستّاری، هم به مسئولینی که هستند، هم به شما عزیزان نخبه. ما بایستی در زمینه‌ی پیشرفت علمی به تحرّک نقطه‌ای در فلان دانشگاه یا فلان پژوهشکده یا مانند اینها اکتفا نکنیم؛ باید روندسازی بشود، رویّه‌سازی بشود؛ باید در کشور جریان‌سازی بشود در زمینه‌ی علم و پیشرفت علمی؛ به‌صورت جریان در بیاید، به‌صورت رویّه در بیاید که قابل توقّف نباشد. این‌جور نباشد که اگر چنانچه این دولت آمد و سلیقه‌ی خاصّی داشت، بتواند در پیشرفت علمی کشور تأثیری ایجاد کند و مثلاً نُکسی(۵) به وجود بیاورد، یا فلان مسئول دولتی اگر آمد و عقیده‌ی دیگری داشت، همین‌طور. نبایستی سلایق و شیوه‌ها و روشهای مدیریّتی در پیشرفت علمی کشور اثر بگذارد ؛ این وقتی خواهد شد که رویّه‌سازی بشود.  در مورد شرکتهای دانش‌بنیان هم ضوابط شرکتها را نبایستی کاست. مراقبت کنید که ضوابط شرکتهای دانش‌بنیان ضوابط بالایی باشد. این‌جور نباشد که ما فقط عدد را اضافه کنیم. بودجه‌ی علم و فنّاوری نباید کم بشود، باید افزایش پیدا کند؛ البتّه گفتند دوستان به من که این صندوق نوآوری مشکل دارد؛ من ان‌شاءالله سفارش خواهم کرد، تأکید خواهم کرد که این مشکل برطرف بشود. البتّه منابع مالی هم بایست درست مدیریّت بشود.  یک نکته‌ی دیگر در مورد مقالات علمی است. خوشبختانه ما از لحاظ عدد مقالات، سطح بالایی داریم؛ منتها این کافی نیست بلکه باید بگوییم این دارای اهمّیّت زیاد هم نیست؛ آنچه مهم است کیفیّت مقالات است. آن‌طور که من شنیده‌ام و به من گزارش شده، در زمینه‌ی مقالات از لحاظ کیفی وضع ما خیلی خوب نیست؛ بایستی کیفیّت‌ها را بالا ببریم، شاخصهای کیفی بایستی رشد پیدا کند و به جای افزایش عدد مقالات، ارتباط مقالات با مسائل کشور مورد توجّه قرار بگیرد که البتّه این در زبان بعضی از دانشجوهای عزیز ما هم بود؛ خودشان به من گفته‌اند، عقیده‌ی ‌ما هم همین است که بایستی مقالات علمی و پژوهشی در خدمت نیازهای کشور قرار بگیرد و این نیازها هم برای نخبگان تبیین بشود؛ خیلی از نخبگان ممکن است نیازهای کشور را آن‌چنان که هست ندانند.  یک نکته‌ی دیگر در همین زمینه، مطلبی است که من قبلاً هم به آقای ستّاری این را تذکّر داده‌ام که معاونت علمی و بنیاد به کار ستادی اهمّیّت بدهند؛ یعنی در واقع مثل یک ستاد از همه‌ی دستگاه‌های گوناگون کشور که در زمینه‌ی علم و فنّاوری نقشی میتوانند ایفا کنند، استفاده کنند؛ هم از دو وزارت مربوط به آموزش عالی، هم از دانشگاه آزاد، هم از وزارتهای مربوط به صنعت و مربوط به نفت استفاده کنند؛ [چون] اینها امکانات فراوانی دارند که این امکانات میتواند در خدمت پیشرفت علم و فنّاوری قرار بگیرد؛ و معاونت علمی با تکیه‌ی به جایگاه مدیریّتی خودش میتواند این کار را انجام بدهد. ضمناً از نخبه هم باید کار خواست؛ نخبه باید احساس کند که وجودش نافع است؛ یعنی احساس نافع بودن بکند؛ این، آن چیزی است که نخبه را خرسند میکند، خوشحال میکند، ثابت‌قدم میکند، پایدار در کشور میکند؛ بفهمد برای کشورش مفید است، نافع است؛ کار بایست خواست که این با همین کار ستادی به نظر من قابل تحقّق است.  یک نکته‌ی دیگر این است که ما باید یک فکری برای صنعت کشور بکنیم که حالا من در این بحثهایی هم که دوستان کردند، دیدم بخش مهمّی با این مشکل ارتباط پیدا میکند. صنعت کشور دچار آفت مونتاژکاری است که یک آفت قدیمی است؛ وقتی‌که مسئله، مسئله‌ی مونتاژکاری است، نوآوری دیگر خیلی معنی‌ ندارد؛ وقتی نوآوری وجود نداشت، پس تحرّک علمی و کار علمی دیگر وجود ندارد؛ وقتی کار علمی مطرح نبود، ارتباط صنعت و دانشگاه که ما این‌همه داریم داد میزنیم، تحقّق پیدا نمیکند. صنعت و دانشگاه اگر به هم ارتباط پیدا کردند، هم دانشگاه پیشرفت پیدا میکند، هم صنعت؛ این واضح است. بنده البتّه این مسئله‌ی ارتباط صنعت و دانشگاه را از خیلی وقت پیش با دولتها مطرح کردم که همین معاونت علمی بالاخره بر اثر فشارها و اصرارهای ما تشکیل شد، به‌خاطر همین که ارتباط صنعت و دانشگاه تحقّق پیدا کند. منتها ارتباط صنعت و دانشگاه وقتی به‌معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا میکند که صنعت احساس نیاز کند به دانشگاه؛ در مونتاژکاری چنین احساسِ نیازی نیست. باید به صنعت سفارش کرد؛ همچنان‌که یکی از دوستان عزیز که صحبت کردند گفتند که از صنایع خواسته بشود؛ خب خواستن از صنایع یک مسئله است، احساسِ نیاز صنعت کشور یک مسئله‌ی دیگر است؛ این احساس نیاز باید به وجود بیاید. این هم وقتی خواهد شد که این مشکل قدیمی برطرف بشود. بایستی در یک مقطع زمانی مثلاً ده‌ساله -خیلی هم ما عجله نمیخواهیم بکنیم- در یک بازه‌ی زمانی ده‌‌ساله، این مسئله‌ی «تبدیل نگاه از مونتاژکاری به نو‌آوری» در صنعت به وجود بیاید و این باید در کشور حاکم بشود.  نکته‌ی بعدی در مورد مسئله‌ی نخبگان و بنیاد نخبگان و مانند اینها این است که به فعّالیّتهای فرهنگی در بنیاد اهمّیّت داده بشود؛ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است. ما این را باید توجّه کنیم که فنّاوری همراه با خودش فرهنگ می‌آورد؛ فنّاوری حامل فرهنگ است؛ این را نمیشود ندیده گرفت. ما وقتی فنّاوری را از دیگران گرفتیم، در واقع فرهنگ آنها را هم آورده‌ایم. درست است که ما در پِی استقلال فنّاوری هستیم -در این تردیدی نیست و این باید تحقّق پیدا کند- امّا بالاخره این مثل ظروف مرتبطه است؛ در همه‌ی زمینه‌ها بده‌بستان است. بنابراین، به مسئله‌ی فرهنگ بایست اهمّیّت داد. ما در بنیاد نخبگان و معاونت علمی نیاز داریم به اینکه به مسئله‌ی فرهنگ اهمّیّت بدهیم و کار فرهنگیِ درست و هوشمند انجام بگیرد.  یک نکته‌ی دیگر هم که نکته‌ی آخر در این زمینه است، این است که نخبگان عزیز خودشان از خودشان مراقبت کنند؛ از خودتان مراقبت کنید. یکی از عزیزان اشاره کردند که جنگ است و در جنگ، هم شهید داریم، هم جانباز داریم. راست میگویند؛ جنگ است. از ترور جسمی خطرناک‌تر، ترور مغزی و فکری است. گاهی دانشمندان ما را ترور کردند، شهیدشان کردند -دیدید دیگر- امّا از آن بدتر و تلخ‌تر این است که دانشمند ما را اسیر کنند؛ دانشمند ما اسیر نباید بشود. این‌هم در درجه‌ی اوّل به عهده‌ی خود نخبه است و خود نخبه باید مراقبت کند از خودش. این عنوانِ تقوا که از اوّل قرآن تا آخر قرآن این‌همه تکرار شده -«هُدًی لِلمُتَّقین»(۶) اوّل قرآن هست و تا آخر قرآن [هم] بارها و بارها عنوان تقوا تکرار شده- به همین معنا است؛ تقوا به‌معنای محافظت از خویشتن است، خودنگهداری است. در همه‌ی زمینه‌ها این‌جور است؛ این‌ را دنبال کنید.  امّا بحث سیاسی که عرض کردیم یک جمله [هم] بحث سیاسی بکنیم. وابستگی سیاسی، همین‌طور که عرض شد، چیز خطرناکی است. وابستگی سیاسی، توسری‌خوری می‌آورد. «صیلَ عَلَیه» که در مورد علم گفته شده، در مورد وابستگی سیاسی سخت‌تر از آن است؛ واقعاً «صیلَ عَلَیه» یعنی انسان، توسری‌خور میشود. یک ملّتی که از لحاظ سیاسی وابسته است، مجبور است توسری‌خوری را برای خودش بپذیرد؛ توسری‌خور خواهد شد. خب، گفتیم که پیشرفت علمی ضدّ این وابستگی است؛ حالا من میخواهم عرض بکنم که دشمن ما از اقتدار ما، از حرکت ما، از همین انگیزه‌ای که شما برای پیشرفت علمی و پیشرفت کشور دارید، بشدّت عصبانی است؛ دشمن عصبانی است. دشمن هرجور که بتواند، از دور و نزدیک، وضع کشور را دقیقاً مورد مراقبت قرار داده و از افزایش اقتدار کشور بشدّت نگران است. خیلی روشن است برای همه‌ی ناظران بین‌المللی که ایرانِ امروز با ایرانِ چهل سال قبل، از زمین تا آسمان فرق کرده است. ما یک کشور و ملّت درجه‌ی چند و عقب‌افتاده و محکومِ اوامرِ این ‌و آن بودیم؛ [امّا] امروز یک کشور اثرگذار، متنفّذ و مشغول حرکت در جادّه‌ی اقتدار [هستیم] -اقتدار علمی، اقتدار سیاسی- و داریم حرکت میکنیم؛ این کاملاً محسوس است. دشمن از این ناراحت و عصبانی است. البتّه دشمن اصلی هم، یعنی آن که در صحنه بیش از همه در مقابل ایران و ایرانی سینه سپر میکند، رژیم آمریکا است؛ بحث مردم آمریکا مطرح نیست. علّت هم همان است که اشاره شد؛ اینها سالهای متمادی صاحب این کشور بودند و همه چیز این کشور زیر دست اینها بوده، [امّا] انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی این را از اینها گرفته؛ لذا از روز اوّل عصبانی بودند و ناراحت بودند و تحریم کردند و توطئه کردند و درشت‌گویی کردند؛ مال امروز [هم] نیست، از روز اوّل این کارها شروع شد. آن روز، نه مسئله‌ی انرژی هسته‌ای مطرح بود، نه مسئله‌ی موشک مطرح بود، نه مسئله‌ی نفوذ در منطقه‌ی غرب آسیا -به قول آنها خاورمیانه- مطرح بود؛ این چیزها هم نبود امّا شروع کردند دعوا کردن؛ به‌خاطر همین [از دست دادن سلطه‌شان]؛ روشن است. خب، ما توانسته‌ایم سلطه‌ی آمریکا را پس بزنیم، یعنی از سر این کشور، سلطه‌ی آمریکا را بکلّی قطع کنیم؛ سلطه‌ی سیاسی، سلطه‌ی امنیّتی، سلطه‌ی اقتصادی؛ دست آمریکا را قطع کردیم.  علاوه‌ی بر این، با وجود خصومت‌‌ورزی آمریکا، قدرتمند شده‌ایم؛ این خیلی مهم است! این در دنیا خیلی چیز مهمّی است که ملّتها ببینند بدون قرار گرفتن زیر سایه‌ی قدرتها هم یک ملّت ممکن است رشد کند و حرکت کند، بلکه با خصومت قدرتها هم میتواند رشد کند و حرکت کند و بِایستد و روی پای خودش جلو برود؛ این را ما عملاً نشان دادیم، این هم اینها را عصبانی میکند. ملّت ایران برای کشورها و برای ملّتها الگو شد که نشان بدهد میتوان در مقابل ابرقدرت‌ها ایستادگی کرد و از آنها نترسید، و درعین‌‌حال پیش رفت. میدانید که این پیشرفتهای نظامی و همین موشک و همین چیزهایی که حالا اینها از آن این‌قدر ناراحتند، همه‌ی اینها در دوران تحریم اتّفاق افتاده، یعنی ما در تحریم بودیم، تحریم کامل! و آنچه اتّفاق افتاده، در این دوران اتّفاق افتاده؛ این است که آنها را متعجّب میکند و ناراحت میکند. یک گزارشی چند سال قبل از این، به من دادند که یک ژنرال اسرائیلی و صهیونیست، مال همین رژیم صهیونیست، در یک مقاله‌ای نوشته بود -یک موشکی را آن‌وقت ما تازه آزمایش کرده بودیم، یکی از موشکهایی که آزمایش شد، چند سال قبل از این؛ این آدم خب وارد بود، میفهمید؛ اینها با ماهواره و مانند اینها می‌بینند، میفهمند، میتوانند درست ارزیابی کنند- من واقعاً تعجّب میکنم، حیرت میکنم که ایران توانسته این کار را انجام بدهد. من با ایران دشمنم امّا ایران را تحسین میکنم که توانسته این کار را انجام بدهد؛ با این تحریم سنگینی که رویَش هست، توانسته یک چنین کاری را انجام بدهد؛ مضمون حرفش این بود. این را خب دشمن دارد میبیند.  من البتّه نمیخواهم وقت را حالا صرف پاسخگویی به اباطیل و یاوه‌گویی‌های این رئیس‌جمهور شارلاتان و بی‌چاک‌دهن آمریکا(۷) بکنم؛(۸) این واقعاً لزومی ندارد. خب گفتند، مسئولین کشور پاسخگویی کردند، خوب هم گفتند، درست هم گفتند. من نمیخواهم [پاسخ بدهم]، یعنی درواقع ضایع کردن وقت است که انسان بخواهد به حرفهای او بپردازد! ولیکن میخواهم به شما و به هر کسی که این حرف را خواهد شنفت بگویم: دشمن را بشناسید، دشمن را بشناسید. یکی از خطراتی که هر ملّتی را تهدید میکند این است که دشمنِ خودش را نشناسد، دشمنِ خودش را دشمن نداند؛ یا دوست بداند یا بی‌طرف بداند؛ این خطر خیلی بزرگی‌ است. این خواب‌رفتگی است. هم دشمن را بشناسید، هم روشهای‌ دشمنی‌اش را بشناسید؛ ببینید چه‌جوری دشمنی میکند. دچار غفلت نشویم؛ اگر غفلت کردیم، غارت خواهیم شد؛ اگر غفلت کردیم، شبیخون به ما زده خواهد شد؛ غفلت نکنیم. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود -در نهج‌البلاغه است- وَ اللَهِ لَا اَکونُ کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلَى طولِ اللَدم‌؛(۹) من مثل آن حیوانی نخواهم بود که معمولاً برای اینکه به خواب برود، یک آهنگی میخوانند و او به خواب میرود؛ من خواب نخواهم رفت، بیدارم و میفهمم دُوروبَرم چه میگذرد. از ما هم همین را خواسته‌اند. نباید به خواب برویم، نباید غفلت کنیم.  البتّه این را به شما عرض بکنم؛ دشمن ما دچار عقب‌افتادگی ذهنی است؛ حالا [این را] یک‌خرده بیشتر عرض خواهم کرد. نه‌فقط خود این رئیسشان، [بلکه] دستگاه حاکمه‌شان واقعاً دچار یک عقب‌افتادگی ذهنی هستند. اینها میخواهند ایرانِ جوانِ مؤمنِ انقلابیِ فعّالِ پیشرفته را به عقب برگردانند، به پنجاه سال قبل؛ خب نمیشود دیگر؛ معلوم است که نمیشود! یعنی میخواهند همان وضعیّتی را که اینها در پنجاه سال قبل با این ملّت داشتند، برای این کشور به خیال خودشان پیش بیاورند؛ خب این عقب‌ماندگی ذهنی نیست؟ مثل پنجاه سال پیش فکر میکنند؛ نمیتوانند درک کنند که چه اتّفاقی اینجا افتاده. اتّفاقات مهمّی در این منطقه افتاده؛ البتّه مهم‌ترینش انقلاب اسلامی و پیدایش نظام جمهوری اسلامی است امّا خب اتّفاقات مهمّ دیگری هم افتاده در اطراف ما؛ اینها را نمیتوانند درست درک کنند. چون نمیتوانند درک بکنند، پس محکومند به اینکه شکست بخورند؛ مطمئنّاً محاسبات غلط موجب میشود که آنها شکست بخورند؛ در عراق محاسباتشان غلط بود، شکست خوردند؛ در سوریه محاسباتشان غلط بود، شکست خوردند؛ در منطقه‌ی شرق ما هم همین‌جور -حالا نمیخواهم جزئیّات را وارد بشوم- محاسباتشان غلط بود، شکست خوردند؛ تا امروز. در مورد کشور خود ما هم همین‌جور [است]؛ چهل سال است اینها دارند دشمنی میکنند با ما، توی دهنشان میخورَد، شکست میخورند؛ چرا؟ چون محاسبه‌شان غلط است، چون درکشان از واقعیّت غلط است؛ درک درست ندارند.  خب آمریکا -یعنی نظام آمریکا، رژیم سیاسی آمریکا- البتّه یک چیز بسیار شرّ و بدی است؛ همان که امام فرمودند، شیطان اکبر است، واقعاً شیطان بزرگ است. ریشه‌ی ناامنی منطقه، آمریکا است؛ این نا‌امنی‌هایی که مشاهده میکنید، ریشه‌اش آمریکا است. آمریکا کارگزار صهیونیسم جهانی است. یک شبکه‌ی خطرناک خبیثی در دنیا وجود دارد به نام صهیونیسم بین‌الملل؛ آمریکا کارگزار آنها است. آمریکا دشمن ملّتهای مستقل است؛ آمریکا پشت بیشتر شرارتها و جنگ‌افروزی‌ها و قتل‌عام‌ها است، در منطقه‌ی ما و در خیلی از نقاط دیگر عالم. آمریکا مثل زالو، درصدد مکیدن داروندار ملّتها و موجودی ملّتها است؛ آمریکا این است؛ نظام سیاسی آمریکا امروز این است. حالا آیا آن کسانی که این نظام سیاسی را به وجود آوردند، میدانستند که به اینجاها منتهی خواهد شد یا نه، آن بحث دیگری است، امّا امروز آمریکا این است؛ در این سالهای اخیر یک چنین وضعیّتی دولت و نظام آمریکا دارد. شریک جرم اصلی صهیونیست‌ها در جنایاتی که کردند آمریکا است؛ چه در فلسطین، چه در لبنان، چه در سوریه، چه در نقاط دیگر عالم. به‌وجود آورنده‌ی داعش و این جریان تکفیریِ فعّالِ اسلحه‌به‌دست، آمریکا است؛ این را خود همین شخص در زمان مبارزات انتخاباتی‌اش بِصراحت گفت؛ یکی از اشکالاتی که بر دموکرات‌ها وارد میکرد این بود که داعش را شما به وجود آوردید! خودش اعتراف کرده! خب حالا شما توقّع دارید آن نیرویی که جلوی داعش را توانسته بگیرد مبغوض اینها نباشد؟ اینها داعش را برای یک هدفی به وجود آوردند. شما حالا می‌بینید سخنرانی میکند، نعره میکشد علیه سپاه پاسداران که جلوی داعش را توانسته سد کند؛ خب این چیز طبیعی‌ای است دیگر. وقتی شما شناختید طرف مقابل را، [این] خیلی به نظرتان طبیعی می‌آید.  خب بنابراین از ما عصبانی‌اند؛ علّت عصبانی بودن اینها هم همین‌طور که عرض کردم، یکی کوتاه شدن دستشان است؛ و امروز [هم] به‌خاطر این است که جمهوری اسلامی توانسته نقشه‌های آمریکا را در خاورمیانه به‌هم بزند؛ یعنی در این منطقه‌ی غرب آسیا که اینها خیلی با این منطقه کار داشتند و نقشه‌هایی داشتند. نقشه‌هایشان در لبنان، نقشه‌هایشان در سوریه، نقشه‌هایشان در عراق را جمهوری اسلامی توانسته به‌هم بزند. در شکست صهیونیست‌ها از حزب‌الله لبنان، اینها خب پشت قضیّه بودند، همان‌وقت بود که وزیر خارجه‌ی آمریکا گفت که خاورمیانه در حال یک زایمان است؛(۱۰) خیال میکردند که حالا دارد یک کار بزرگی انجام میگیرد.  خب حالا من چند توصیّه بکنم به فعّالان سیاسی و مطبوعاتی و فرهنگی و مسئولان کشور به‌مناسبت همین قضایای اخیر و این کارهایی که کردند. اوّلاً؛ همه یقین داشته باشند که این بار هم آمریکا تودهنی خواهد خورد و از ملّت انقلابی ایران شکست خواهد خورد؛ مسلّم بدانید این‌جور خواهد شد. کمااینکه در قضایای این چند ده سال اخیر همیشه همین‌جور بوده که با جمهوری اسلامی مواجه شده‌اند و شکست خورده‌اند؛ این یک مطلب.  ثانیاً؛ رئیس‌جمهور آمریکا از خودش بلاهت(۱۱) نشان میدهد لکن این موجب نشود که ما از مکر و حیله و توطئه‌ی دشمن غافل بشویم. دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد؛(۱۲) اینکه ما حالا بگوییم یکی مثلاً اَبله است، احمق است -میگویند؛ از این حرفهایی که زده میشود و ممکن هم هست درست باشد- لکن درعین‌حال این نباید ما را از کِید دشمن غافل کند؛ باید با تدبیر، همه در صحنه باشند؛ همه بایستی با هشیاری، با بیداری، با آمادگی کامل در صحنه باشند. جنگ نظامی اتفّاق نمی‌افتد، لکن چیزهایی وجود دارد که از جنگ نظامی اهمّیّتش کمتر نیست. باید مراقب باشیم، ببینیم دشمن چه‌کار دارد میکند و چه‌کار میخواهد بکند؛ پیش‌بینی کنیم.  نکته‌ی سوّم؛ دشمن، با اقتدار جمهوری اسلامی مخالف است؛ هرچه عنصر و مایه‌ی قدرت در جمهوری اسلامی است، دشمن با آن مخالف است. ما باید علی‌رغم دشمن، سعی کنیم عناصر قدرت را در داخل جمهوری اسلامی افزایش بدهیم. یکی همان علم است که شما در جریانش هستید؛ واقعاً میدان مبارزه است، مایه‌ی قدرت کشور است. یکی قدرت دفاعی است؛ همین مسئله‌ی موشکها و این حرفهایی که سروصدا میکنند. باید روزبه‌روز این قدرت دفاعی افزایش پیدا کند، و البتّه میکند؛ به کوری چشمشان، روزبه‌روز هم افزایش پیدا خواهد کرد. سوّم قدرت اقتصادی است؛ به قدرت اقتصادی اهتمام بکنید. قدرت اقتصادی هم با وابستگی به این و آن حاصل نمیشود. بنده از سابق، از قدیم، نه حالا، بارها گفته‌ام، من با سرمایه‌گذاری‌های خارجی‌ها در کشور موافقم، من هیچ مخالفتی ندارم؛ غربی یا اروپایی مشکلی نیست؛ منتها تکیه‌ی اقتصاد کشور نباید به ستونی باشد که ممکن است با نعره‌ی مثلاً یک ترامپی بلرزد؛ این[طور] نباید باشد. آن ستون مورد اعتماد در اقتصاد کشور بایستی مربوط به درون کشور و داخل کشور باشد، باید اقتصاد ما درون‌زا باشد؛ یعنی همان اقتصاد مقاومتی، که سیاستهایش اعلام شده و باید دنبال بشود. بنابراین، این‌هم یک نکته است که همه‌ی عوامل و عناصر قدرت باید در داخل تقویت بشود؛ قدرت دفاعی، قدرتِ بحث منطقه‌ای و مانند اینها.  رابعاً؛ به القائات دشمن نباید اعتنا کرد. یک چیزهایی را القا میکنند؛ در قضیّه‌ی برجام این‌جور القا میشد که اگر توافق بکنیم دشمنی‌ها برطرف میشود، اگر توافق نکنیم با ما دشمنی میکنند؛ خب توافق هم کردیم، [امّا] دشمنی‌ها برطرف که نشده، زیادتر هم شده. این القای دشمن بود که اگرچنانچه توافق نکنیم یا دیر بجنبیم، چنین و چنان خواهد شد. امروز باز مطلب دیگری را مطرح نکنند که اگر در فلان قضیّه توافق نکردیم -مثلاً اگر در قضیّه‌ی حضور کشور در فلان منطقه توافق نکردیم- ممکن است چنین و چنان بشود؛ نه، اینها القائات دشمن است. ما بایستی مصلحت خودمان را خودمان بسنجیم، خودمان پیدا کنیم، خودمان بفهمیم که مصلحت چیست؛ از دشمن نشنویم.  خامساً؛ اینکه ما روی قدرت دفاعی تکیه میکنیم ناشی از تجربه‌ی ما است؛ ما تجربه کرده‌ایم. یک روزی بود که این کشور -همین تهران که شما حالا بحمدالله با خیال راحت و با امنیّت [در آن] رفت‌وآمد میکنید- زیر موشکهای صدّام بود؛ خیلی از شماها شاید آن‌وقت در دنیا نبودید. ما هیچ وسیله‌ی دفاع نداشتیم، [درحالی‌که] همه به صدّام کمک میکردند؛ آمریکا برای همین موشکها و برای ابزارهای دفاعی و حتّی برای نقشه‌ی میدان جنگ به صدّام کمک میکرد؛ ماهواره‌هایش و دیگران کمک میکردند. فرانسه کمک میکرد؛ فرانسه، هم موشک میداد، هم هواپیما میداد. آلمان کمک میکرد؛ موادّ شیمیایی میداد. میدانید در موارد زیادی لشکر صدّام کار شیمیایی کردند. ما چقدر جانباز شیمیایی داریم، چقدر از آنها از دنیا رفتند! موادّش را آلمان به اینها میداد. آلمان موادّ شیمیایی در اختیار اینها میگذاشت که اینها بمب شیمیایی درست کنند. حتّی گاهی شاید بمب شیمیایی هم بهشان میداد؛ همه کمک کردند؛ ما دست‌خالی بودیم، وسیله‌ای نداشتیم؛ [لذا] به فکر افتادیم که باید خب وسیله‌ی دفاعی درست کنیم. شروع کردیم؛ از صفر در واقع شروع کردیم. من اگر بگویم به شما و تصویر کنم -که حالا متأسّفانه وقت نیست- که اوّلین چیزی که ما توانستیم پرتاب کنیم که بُردش هم حدود بیست کیلومتر بود چه بود، ممکن است خنده‌تان بگیرد! [وسیله‌ای] مثل یک ناو‌دان درست کرده بودند که ما مثلاً فرض کنید بتوانیم موشک آرپی‌جی را با یک شکلی از روی این ناو‌دان پرتاب کنیم، که مثلاً حدود پانزده کیلومتر یا بیست کیلومتر هم برود؛ این‌جوری شروع شد. بعد توانستیم توانایی‌ها را بیشتر کنیم. وقتی توانایی‌هایمان زیاد شد و دشمن دید که ما میتوانیم مقابله‌به‌مثل کنیم، متوقّف شد؛ این تجربه‌ی ما است. ما اگر چنانچه قدرت دفاعیِ خودمان را افزایش ندهیم، دشمنان ما جَری خواهند شد، گستاخ خواهند شد، تشویق خواهند شد به اینکه به ما حمله کنند. باید قدرت دفاعی‌ ما جوری باشد که دشمن تشویق نشود به یک اقدام و به دست از پا خطا کردن.  سادساً؛ خب دولتهای اروپایی، مسئله‌ی برجام را تأکید کرده‌اند؛ او گفته بود که من پاره میکنم، چنین میکنم -یک غلطی کرده بود- اینها محکوم کردند، گفتند نه، نباید پاره کنید و اینها. خیلی خب، خوب است، یعنی این مقدارش را ما استقبال میکنیم و خوب [است]، لکن این کافی نیست که [فقط] به او بگویند شما برجام را پاره نکن! خب برجام به نفع آنها است؛ هم به نفع اروپایی‌ها است، هم به نفع آمریکا است؛ طبیعی است که بخواهند پاره نشود؛ ما هم البتّه گفته‌ایم مادامی‌که طرف پاره نکند، ما هم پاره نمیکنیم، امّا اگر پاره کرد، ما ریزریزش میکنیم!(۱۳) حالا قبلاً(۱۴) چیز دیگر گفته بودم. خب، بنابراین این مقدار خوب است؛ منتها کافی نیست.  اوّلاً اروپایی‌ها باید در برابر اقدامهای عملیِ آمریکا بِایستند. اگر چنانچه او پاره نکرد امّا نقض کرد -مثلاً با همین تحریمها یا همین کارهایی که حالا اینها انتظار دارند که از کنگره‌شان بیرون بیاید- باید اروپایی‌ها بِایستند در مقابل او؛ فرانسه، آلمان. حالا از انگلیس که خیلی انتظاری هم نیست!(۱۵) باید بِایستند؛ اینکه بگویند ما مخالفیم، کافی نیست.  ثانیاً از ورود در مسائل اساسیِ ما -مثل قدرت دفاعی و مانند اینها- پرهیز کنند؛ هم‌صدایی با آمریکا نکنند. اینکه دولتهای اروپایی بیایند همان حرفی را بزنند که او دارد میزند که ایران چرا در منطقه حضور دارد -خب تا چشمتان کور! چرا حضور نداشته باشد؟- یا [وقتی] او ایراد کند که چرا شما موشک دو هزار کیلومتری یا مثلاً فرض کنید سه هزار کیلومتری دارید، اینها هم بیایند همان حرف را بزنند، اینکه خب معنی ندارد! به شما چه ربطی دارد؟ [خود] شما چرا موشک دارید؟ شما چرا موشک اتمی دارید؟ چرا سلاح اتمی دارید؟ اینکه در قدرت دفاعی جمهوری اسلامی بخواهند دخالت بکنند و حرف بزنند، نه؛ این را هم مطلقاً از اروپایی‌ها ما قبول نمیکنیم؛ و هم‌آواز نشوند با آمریکا در حرف زوری که میزند و حرف غلطی که از او سر میزند؛ این هم سادساً بود.  سابعاً مسئولان اقتصادی، اقتصاد مقاومتی را جدّی بگیرند. تولید داخلی، منع واردات، جلوگیری از قاچاق؛ اینها آن اوّلی‌هایش است. امسال سال اشتغال است. الان هم ما درواقع در نیمه‌ی دوّم مهرماه هستیم؛ یعنی بیش از نیمی از سال گذشته. در زمینه‌ی اشتغال و در زمینه‌ی تولید داخلی و تولید ملّی، فعّالیّتها باید افزایش پیدا کند؛ باید مضاعف بشود، عقب‌ماندگی‌ها باید جبران بشود. یک مدّتی گرفتار انتخابات و حرفهای انتخاباتی و این حرفها بودیم، وقت گذشت؛ باید جبران کنند تا بتوانیم به یک جایی برسیم در این زمینه. من گفتم، به سرمایه‌گذار خارجی ما خوشامد میگوییم امّا دل نمیبندیم به کار سرمایه‌گذار خارجی؛ چون اعتباری به او نیست. سرمایه‌گذار خارجی امروز می‌آید، فردا به‌خاطر یک حادثه‌ای، مشکل درست میکند برای ما. سرمایه‌گذارهای خارجی بیایند، سرمایه‌گذاری هم بکنند منتها تکیه‌ی اقتصاد کشور باید به مسائل داخلی باشد. ظرفیّتهای داخلی کم نیست، زیاد است و کارهای اوّلی هم که باید انجام بگیرد، کارهای روشن و خوبی است و آقای دکتر ستّاری هم اشاره کردند. این منطق هم منطق درستی است که ما اقتصادمان اقتصاد نفتی است، اقتصادِ منبع‌محور است -یعنی همین‌طور سرمایه را بفروش و بخور؛ سرمایه است دیگر- این باید تغییر پیدا بکند؛ باید مبتنی بشود بر ارزش افزوده. ما حتّی سنگهای قیمتی‌ای را هم که داریم -سنگهای ساختمانی قیمتی‌ای که در کشور وجود دارد- خیلی‌هایش همین‌طور آماده‌نشده به خارج صادر میشود که این چیز خیلی عجیبی است و بعضی از این وزرای ما در این زمینه‌ها واقعاً کوتاهی کرده‌اند. خب، این چند نکته در مورد مسائل سیاسی.  آخرین مطلب خطاب به شما جوانهای عزیز است که من اینجا یادداشت کرده‌ام. جوانها از فرصت استفاده کنید. امروز فرصت برای شما هست که بتوانید آینده‌ی کشورتان را بسازید. زمان شما با زمان جوانی ما فرق دارد. جوانی ما دوران ناامنی بود، دوران سختی بود. در سنین شما، ما یا در زندان بودیم، یا زیر فشار بودیم، یا زیر شکنجه بودیم، یا در تبعید بودیم. بعد هم که انقلاب پیروز شد -آن سالهای اوّل انقلاب- شب و روز کار و تلاش بود؛ استراحت وجود نداشت؛ دائم [کار بود]. حالا بنده بعد از یکی دو سال رئیس‌جمهور شدم؛ کسانی که با هم بودیم، بعضی‌شان رئیس‌جمهور هم نشدند، مشغول تلاش و کار [بودند]، ما هم که رئیس‌جمهور شدیم، یک‌جور دیگر تلاش و کار [میکردیم]. یعنی واقعاً سختی کشیدیم در دورانی که در سنین شما و اندکی بعد از سنین شما بودیم. شماها نه، شماها در امنیّتید، در آرامشید، در فرصت علمی هستید، توانایی دارید، تشویق میشوید، گرامی داشته میشوید! این را قدر بدانید، از این فرصت استفاده کنید. گوهر گران‌بهای جوانی در اختیار شما است و این همان گوهر گران‌بهایی است که خدای متعال در قیامت از ما سؤال میکند که جوانی‌تان را چه‌جوری گذراندید؟ یکی از چیزهایی که از ما سؤال میشود این است که جوانی را چه‌جوری گذراندید؟ باید جواب بدهیم. شما وظیفه‌ی الهی و وظیفه‌ی وجدانی را فراموش نکنید؛ هرچه میتوانید تلاش کنید. و تلاشتان نافع خواهد بود؛ یعنی شما میتوانید مسیر کشور را اگر چنانچه غلط است، برگردانید به مسیر درست؛ آنجاهایی که اشکال دارد، آنجاها را میتوانید برگردانید. خوشبختانه جهت‌گیری در کشور جهت‌گیری درستی است؛ البتّه اشکالات در گوشه‌وکنار فراوان وجود دارد امّا جهت‌گیری درست است؛ [لذا] میتوانید اشکالات را برطرف کنید؛ میتوانید کمک کنید که جهت‌گیری‌ها خراب نشود، عوض نشود، دچار انحراف نشود. این کاری است که شما جوانها -جوانهای دانشمند و عالم- میتوانید بکنید. از این فرصت استفاده کنید، بدانید که ان‌شاءالله خدای متعال به شما کمک خواهد کرد؛ وَ الَّذینَ جٰهَدوا فینا لَنَهدِیَّنَهُم سُبُلَنا؛(۱۶) در راه خدا وقتی مجاهدت میکنید، خدای متعال خودش شما را هدایت میکند. وَ مَن یُؤمِن بِاللهِ یَهدِ قَلبَه؛(۱۷) خدا دلهای شما را هدایت میکند به آن کاری که باید انجام بدهید. نیّتهایتان را نیّتهای احساس وظیفه و انجام وظیفه و نیّتهای خدایی کنید؛ ان‌شاءالله خدا هم کمک خواهد کرد. و من مطمئنّم شماها در ده‌ها سال آینده که ان‌شاءالله دیگر همه‌کاره‌ی کشور شماها هستید، در آن روز یک ایرانِ بمراتب بهتر، پیشرفته‌تر، منظّم‌تر و مرتّب‌تر از امروز را در مقابلِ خودتان خواهید داشت و ان‌شاءالله آن را اداره خواهید کرد. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار -که به مناسبت برگزاری یازدهمین همایش ملّی «نخبگان فردا» برگزار شد- دکتر سورنا ستّاری (معاون علمی و فنّاوری رئیس‌جمهور و رئیس بنیاد ملّی نخبگان) گزارشی ارائه کرد و پنج نفر از حاضران هم به بیان دیدگاه‌های خود پرداختند. ۲) سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۵۳؛ «... هر نعمتی که دارید از خدا است ...» ۳) آقای عیسی زارع‌پور ۴) ابن ابی‌الحدید. شرح نهج‌البلاغه، ج ۲۰، ص ۳۱۹ ۵) ضعف، سستی ۶) سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲ ۷) اشاره به سخنان دونالد ترامپ (رئیس‌جمهور آمریکا) در تاریخ ۹۶/۷/۲۱ ۸) خنده‌ی حضّار ۹) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۶ ۱۰) کاندولیزا رایس (وزیر خارجه‌ی اسبق آمریکا) ۱۱) حماقت، نادانی ۱۲) سعدی. گلستان، باب اوّل؛ «دانی که چه گفت زال با رستم گرد / دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد» ۱۳) خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار ۱۴) بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۵/۳/۲۵) ۱۵) خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار ۱۶) سوره‌ی عنکبوت، بخشی از آیه‌ی ۶۹؛ «و کسانى که در راه ما کوشیده‌اند، به یقین راه‌هاى خود را بر آنان مینماییم ...» ۱۷) سوره‌ی تغابن، بخشی از آیه‌ی ۱۱؛ «... و کسى که به خدا بگرود، دلش را به راه آورَد ...»
1,958
1396/07/24
شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45912
عَن اَبی عَبدِ اللهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ سَلامُ اللهِ عَلَیهِما قالَ: قالَ اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ: لا یَقِلُّ مَعَ التَّقوىٰ عَمَلٌ وَ کَیفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّل.(۱) لا یَقِلُّ مَعَ التَّقوىٰ عَمَل وقتی شما تقوا دارید و متّقی هستید، هیچ عمل خیری که از شما صادر شود کم نیست. ولو یک صلوات بفرستید، یک سبحان‌الله بگویید، یک صدقه‌ای بدهید، یک صله‌ی رحمی بکنید، هر کاری که بکنید، وقتی دارای تقوا هستید، آن عمل، عمل کوچکی دیگر نیست. خاصیّت تقوا این است. تقوا مثل روحی است که در جسمِ اعمال نیک و خیرِ انسان وارد میشود و به آنها حیات میبخشد، ارزش میبخشد، عُلو میبخشد.
1,959
1396/07/11
بیانات در دیدار خانواده شهید محسن حججی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37867
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم  امروز نام حججی یک نام برجسته و ممتاز و درخشانی در سرتاسر کشور شده، این به برکت مجاهدت جوان شما و شهادت مظلومانه‌ی او است. البتّه شهدای ما همه‌شان عزیزند و همه‌شان مظلومند. غیر از محسن شما -محسن ما- شهدای دیگری هم هستند که آنها هم به همین ترتیب به شهادت رسیدند؛ یعنی دشمن سر از تنشان جدا کرده و ضربات کشنده‌ای بر اینها در حال زندگی وارد کرده. شهدایی داریم که ازاین‌قبیل هستند؛ درجات همه‌ی آنها عالی است، همه‌ی آنها پیش خدای متعال عزیزند. منتها همچنان‌که وقتی یک جماعتی، یک جمعی، یک جایی هستند، یک نفر از اینها به‌عنوان نماینده حرف میزند و سخنگوی آنها میشود، این شهید محسن نماینده‌ی همه‌ی این شهدای مظلوم شد؛ در واقع، سخنگوی اینها شد. خدای متعال این شهید را عزیز کرد، بزرگ کرد. البته عزّتی که خدا میدهد به کسی یک دلیلی دارد، یک حکمتی دارد؛ یعنی بیخودوبی‌جهت نیست. یک خصوصیّاتی در این جوان بود که ممکن است بعضی از آنها را ما خبر داشته باشیم، از خیلی هم خبر نداشته باشیم. خدای متعال به‌خاطر این خصوصیّات، این جوان را این‌جور عزیز میکند و وقتی عزیز شد، میشود نماینده و سخنگوی همه‌ی این شهیدان؛ یعنی این شهیدانی که از ایران و افغانستان و عراق و جاهای دیگر در این جبهه‌ی مبارزه‌ی با اشرار تکفیری و دست‌نشانده‌های آمریکا و انگلیس به شهادت رسیدند، در ‌واقع همه‌ی اینها در این جوان خلاصه میشوند، دیده میشوند و این جوان میشود نماینده‌ی اینها، میشود نماد شهادت مظلومانه؛ نماد میشود. خدا بچّه‌ی شما را، فرزند شما را، جوان شما را نماد شهادت مظلومانه و شجاعانه کرد.  بحمدالله ملّت ایران [هم] حقیقتاً قدرشناسی کردند. این جمعیّت‌هایی که برای تشییع این جوان اجتماع کردند -چه در تهران، چه در مشهد، چه در اصفهان، چه در نجف‌آباد- خیلی معنا دارد؛ این اجتماعات خیلی پُرمعنا است. در تهران، آن‌طورکه برای ما خبر آوردند آن روزی که ایشان تشییع میشد، افراد گوناگون، زنها، مردها، با زیّ(۱) غیر متناسب با این شهادت و جهاد و مانند اینها در تشییع شرکت کرده بودند و عکس این جوان را دستشان گرفته بودند؛ یعنی دلها را خدای متعال کشاند به این سمت، دلها را خدای متعال مجذوب این [شهید کرد]. این عزّتی که خدای متعال به این جوان داد در واقع عزّتی بود که به مردم ایران داد؛ ملّت ایران عزّت پیدا کردند با این حرکتی که انجام گرفت.  الان سالها است که دشمنان از منافذ فرهنگی دارند تلاش میکنند ملّت ما را از راه انقلاب و راه جهاد و راه مبارزه برگردانند؛ می‌بینید، شماها میدانید. مردم نجف‌آباد مردم باهوش و خبردان و خبرشناس و آدم‌شناسی هستند؛ همه‌ی شماها خطّ‌وخطوط‌‌شناسید و میدانید چه دارد انجام میگیرد در این کشور از طرف دشمنان، برای اینکه انقلاب را به فراموشی بسپرند، امام را به فراموشی بسپرند، خطّ روشن انقلاب را در بین خطوط گوناگون گم کنند؛ دارد تلاش میشود. آماج این حمله هم چه کسانی هستند؟ در درجه‌ی اوّل جوانها هستند؛ یعنی سعی میکنند این جوانها را، این نسلی را که نه انقلاب را دیده، نه امام را دیده، نه دفاع مقدّس را دیده و امروز هم جوان است، از انقلاب جدا کنند، مفاهیم غیر انقلابی و ضدّ انقلابی را به این نسل تفهیم کنند. برای این کار دارد تلاش انجام میگیرد؛ سالها است دارد تلاش میشود.  علی‌رغم اینها، یک حرکت عظیم مردمی در بین همین جوانها هست؛ همین جوانهایی که نه جنگ را دیدند، نه دوره‌ی دفاع مقدّس را، نه آن غوغای آن روزها را، نه امام را، نه انقلاب را؛ همینها آن‌چنان دلشان به سمت انقلاب مجذوب است که انسان واقعاً حیرت میکند. من بارها گفته‌ام امروز جوانهای ما از لحاظ گرایش به مفاهیم انقلابی، از لحاظ کمّیّت و کیفیّت اگر بیشتر و بهتر از دوره‌ی دفاع مقدّس و دهه‌ی ۶۰ نباشند، عقب‌تر نیستند. آن روز هم شما خیال نکنید همه‌ی جوانها میرفتند جبهه؛ نه، در دوره‌ی جنگ هم یک عدّه‌ای جبهه میرفتند و مجاهدت میکردند و خود را در معرض انواع و اقسام مشکلات قرار میدادند، یک عدّه‌ای هم اینجا مشغول بی‌عاری و الواتی و کارهای گوناگون بودند؛ یعنی خیلی از جوانها هم این‌جوری بودند. همه‌ی شهدای ما در دوره‌ی هشت سال جنگ تحمیلی در حدود مثلاً سیصد هزار یا سیصدوخرده‌ای هزار است. خب، آن‌وقت چهل میلیون جمعیّت ایران بود؛ در جمعیّت چهل‌میلیونی، فرض کنید دو میلیون، سه میلیون، چهار میلیون جبهه رفتند، حدود سیصد هزار نفر هم به شهادت رسیدند. این در قبال آن چهل میلیون جمعیّت ایران چیز زیادی نبود؛ یعنی همان زمان هم این‌جور نبود که همه‌ی جوانها انقلابی باشند. امروز اگر شما نگاه کنید، [تعداد] جوانهایی که گرایش انقلابی دارند، فهم انقلابی دارند، نسبت به مجموع جوانها به گمان من یا بیشتر از آن روز است یا لااقل به‌قدر آن روز است. این، علی‌رغم دشمن است. خب، این باید یک‌جوری اثبات میشد؛ این شهید شما این را اثبات کرد، این را نشان داد؛ یعنی خدای متعال این جوان را بزرگ کرد، عزیز کرد، نماد کرد، تا نشان بدهد که نسل جوان امروز این‌جوری‌اند. این [جوان] نه امام را دیده بود، نه دوره‌ی جنگ را دیده بود، نه دوره‌ی انقلاب را دیده بود، [امّا] این‌جور مخلصانه و صادقانه در پی جهاد فی‌سبیل‌الله حرکت میکند، تلاش میکند، التماس میکند، از خدا میخواهد، از امام رضا میخواهد، از پدرمادر میخواهد، برای اینکه این اجازه را بدهند و کمکش کنند. این آیت الهی است، این آیت خدا است، این نشان‌دهنده‌ی همین معجزه‌ی انقلاب است و بحمدالله این معجزه در جریان است.  خدا را شکر کنید. به نظر من، در درجه‌ی اوّل شما خانواده و در درجه‌ی بعد مسئولین کشور و بعد هم همه‌ی ملّت ایران مرهون مجاهدت این جوان و اشباه(۲) این جوان هستند؛ واقعاً همه مرهون این مجاهدتند. این مجاهدت همه را عزیز کرد؛ جمهوری اسلامی را عزیز کرد، کشور را عزیز کرد، ایران را عزیز کرد، ملّت را عزیز کرد. رادیوهای بیگانه البتّه نمیگویند، نمیخواهند، به رو نمی‌آورند، امّا آن کسانی که تحلیلگر قضایا هستند می‌بینند و ‌میفهمند که چه اتّفاقی افتاد در کشور. این جمعیّتی که در تهران برای تشییع ایشان جمع شدند و در این خیابانها راه افتادند، با کدام جمعیّت قابل مقایسه است؟ کجای دنیا چنین چیزی پیش می‌آید؟ در کشور خود ما چقدر این‌جور چیزی پیش می‌آید؟ یا آن جمعیّتی که در مشهد در آن صحن مطهّر جمع شدند؛ یا آن جمعیّت عظیم در میدان امام اصفهان، که من عکسش را دیدم؛ یا در نجف‌آباد، که شنیدم آن میدان عظیم مَتروس(۳) از جمعیّت [بوده]. خدای متعال این دلها را این‌جوری جذب میکند و میکشاند به اینجا؛ این دلها دست خدا است، این کار خدا است؛ شماها را عزیز کرد و این تسلّیٰ است برای شما. مصیبت، مصیبت بزرگی است امّا همین عزّتی که خدای متعال به او داد، به شما داد، به برکت او به کشور داد، برای شما، برای پدر، مادر و همسر وسیله‌ی افتخار است و وسیله‌ی تسلّیٰ است. خدا را شکر کنید که خدای متعال یک چنین عزّتی را به‌وسیله‌ی پسر شما و جوان شما یا همسر این خانم به کشور بخشیده. [والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته] ۱) شکل ظاهری شخص، لباس ۲) امثال، نظایر ۳) متراکم، مملو
1,960
1396/07/05
بیانات در کنار پیکر مطهر شهید محسن حججی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37774
در گفت‌وگو با خانواده‌ی شهید (۱) ... خداوند ان‌شاءالله که درجات شهید را عالی کند. خدا شهید شما را عزیز کرد؛ ببینید چه غوغایی در کشور راه افتاده به‌خاطر شهادت این جوان. شهید خیلی هستند؛ همه‌ی شهدا هم پیش خدای متعال عزیزند لکن یک خصوصیّتی در این جوان وجود داشته -خداوند هیچ‌وقت کارش بدون حکمت نیست- اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به این‌جور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد. کمتر شهیدی را ما سراغ داریم که این‌جور خدای متعال او را در چشم همه عزیز کرده باشد. خداوند جوان شما را عزیز کرد. خدا ان‌شاءالله به شماها اجر بدهد، به شما صبر بدهد، شما را ان‌شاءالله عزیز کند و ان‌شاءالله خداوند به همه‌تان -به مادر، به خانم [ایشان]، به پدر، به همه‌ی بازماندگان- عوض خیر بدهد و همه‌تان را توفیق بدهد که بتوانید به وظایفتان عمل بکنید در ادامه‌ی راه این شهید؛ خدا ما را هم قدردان شهدا قرار بدهد؛ ان‌شاءالله. ۱) این دیدار قبل از مراسم تشییع شهید حججی در میدان امام حسین (ع) تهران برگزار شد.
1,961
1396/06/30
بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37721
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز و آقایان محترم. یکی از جلسات مطلوب و شیرینِ ما در برهه‌های معیّن، دیدار با شما آقایان خبرگان است. تأثیری که در محیطِ اجتماعیِ خودتان دارید، تأثیری که این جلسه‌ی باشرافت و باعزّت در مجموعه‌ی نظام دارد، همه نقاط مهمّی است، و امیدواریم که آنچه فکر کرده‌اید، آنچه اندیشیده‌اید و گفته‌اید و خواسته‌اید و برای آن اقدام کرده‌اید، ان‌شاءالله مشمول لطف الهی و مدد الهی بشود و ان‌شاءالله به نتیجه برسد.  از فرمایشات جناب آقای جنّتی و جناب آقای شاهرودی خیلی متشکّریم، بیانات مفیدی را بیان کردند و در جریان فضای این جلسه در ایّام اجلاس قرار گرفتیم؛ البتّه من قبلاً یک گزارشی هم در این زمینه دیده بودم. مسائل مهمّی را آقایان بیان کردند که واقعاً قابل توجّه است. از مرحوم آقای حاج‌ شیخ علی‌اصغر معصومی (رحمةالله‌علیه) یاد کنیم؛ ایشان از دوستان قدیمی ما بود و چند دوره عضو مجلس خبرگان بودند. این دوره‌ی اخیر [هم] خود ایشان نخواستند که وارد بشوند، مریض و ازکارافتاده [شده بودند]، و همین چند روز قبل به رحمت الهی رفتند،(۲) و امیدواریم ان‌شاءالله مشمول رحمت و لطف الهی باشند.  مناسبت محرّم را آقایان -جناب آقای جنّتی و جناب آقای شاهرودی- اشاره فرمودند؛ بسیار مناسبت مهمّی است. محرّم ماه امام حسین است، ماه حسینی است، ماه همه‌ی آن ارزشهایی است که در وجود سیّدالشّهدا (سلام‌الله‌علیه) متجلّی و متبلور است؛ ماه شهادت، ماه جهاد، ماه اخلاص، ماه وفا، ماه گذشت، ماه اهتمام به حفظ دین، دین خدا و ایستادگی در مقابل قدرتهای معارض دین. وجود مبارک سیّدالشّهدا و قضایای عاشورا و محرّم و مانند اینها، مظهر این چیزها است. و واقعاً این اعتقاد، درست است که اسلام را قیام سیّدالشّهدا حفظ کرده؛ همچنان‌که در طول زمان، در قرنهای متوالی، این حادثه روزبه‌روز زنده‌تر شده. امروز این مراسم از صد سال پیش که تدیّن مردم به‌حسبِ ظاهر، معارضینی مثل معارضین امروز هم نداشت، خیلی گرم‌تر، گیراتر، پُرشورتر و گسترده‌تر دارد انجام میگیرد؛ همه‌ی اینها معنا دارد، همه‌ی اینها ‌ نشان‌دهنده‌ی یک حقایقی و یک جریانی است که به رهبری حسین‌بن‌علی (سلام‌الله‌علیه) دارد در دنیا پیش میرود؛ و ان‌شاءالله پیش خواهد رفت و کارگشا خواهد بود و گره‌‌های ملّتها را باز خواهد کرد.  من سه مطلب را میخواهم عرض کنم؛ یک مطلب راجع به این مجلس محترم [یعنی] مجلس خبرگان است؛ یک مطلب هم یک حرفِ تقریباً مکرّر گفته‌‌شده‌ی در مورد مسائل کشور است؛ یک مطلب هم در باب نگاهِ به اوضاع منطقه و جهان و نسبتش با ما و با جمهوری اسلامی.  در قضیّه‌ی اوّل، این مجلس حقیقتاً یک مجلس استثنائی و بی‌نظیری است از لحاظ ترکیب، از لحاظ وظایف، از لحاظ کارکرد در این سالهای گذشته تا امروز؛ و به‌ نظر بنده میتوان به این مجلس امید بست برای یک کار مهمّ دیگر در کنار این کارهایی که تاکنون انجام داده است و میدهد، و آن عبارت است از نگاهِ کلان و راهبردی به انقلاب و مسیر انقلاب. ما این را در دستگاه‌هایمان نداریم؛ دستگاهی برای این کار نداریم. البتّه جزو وظایف رهبری است و تا حدّ ممکن -حالا با نقصهایی که وجود دارد در این حقیر- تلاش شده که این کار انجام بگیرد، لکن دستگاهی برای این کار نداریم. قوای سه‌گانه مأمور اداره‌ی کشورند و کشور را باید اداره کنند؛ هرکدام در یک بخشی و به یک نحوی. البتّه اداره‌ی انقلابی باید بکنند، شکّی نیست، امّا نگاهشان به‌طور طبیعی به همین راهی است که دارند میروند، به همین مسیری که دارند میروند؛ و نگاه کلان و راهبردی به مجموعه‌ی انقلاب در طول این ۳۹ سال گذشته و در طول دَه‌ها سال آینده قاعدتاً نیست؛ یک مرکزی لازم است که این نگاه را داشته باشد.  حالا [این] یعنی چه؟ یک قدری بیشتر توضیح بدهم؛ یعنی در این مجموعه‌ی مجلس خبرگان میتوان یک هیئت اندیشه‌ورزی را تصوّر کرد -چون بحمدالله اشخاص صاحب اندیشه، صاحب فکر در این مجموعه‌ی هفتاد هشتاد نفری کم نیستند- که وظیفه‌ی این هیئت اندیشه‌ورز این باشد که یک نگاه کلانی بکند به مسیر انقلاب از اوّل تا امروز. خب، این انقلاب یک اهدافی داشته است، یک حرکتی شروع شده است به سمت اهداف؛ نگاه کنند تا ببینیم که به این اهداف چقدر نزدیک شده‌ایم، به کدامش نزدیک شده‌ایم، در مورد کدام هدف توقّف داشته‌ایم، در مورد کدام هدف پس‌رفت داشته‌ایم -[چون] مواردی هم ممکن است این‌جوری باشد که فرض کنیم در اوایل انقلاب نسبت به این هدف، تحرّک و پیشرفتی وجود داشته، بعد نه‌اینکه توقّف، بلکه پس‌رفت حاصل شده- اینها را بشناسیم. و اگر چنانچه در مواردی یک‌چنین چیزهایی را مشاهده کردیم، این مجلس مطالبات خودش را بر اساس آن تنظیم کند. صحبت از مطالبات شد که در بیانات آقایان و نطقهای آقایان [در اجلاسیّه] هم بوده، آقایان هم که حالا اینجا افاده فرمودند و اشاره کردند، بنده هم قبلاً عرض کرده‌ام که مجلس خبرگان بایستی مطالباتی داشته باشد از دستگاه‌های مختلف؛ این مطالبات میتواند بر اساس این مطالعه تنظیم بشود. حالا ما مثال بزنیم مواردی که وجود دارد.  فرض کنید یکی از عناوین مهمّ این انقلاب، انقلابِ «نه شرقی، نه غربی» بود؛ امروز شرق وجود ندارد، [ولی] غرب وجود دارد با کمال قوّت و قدرت. «نه غربی» یعنی چه؟ یعنی ما مجذوب غرب نباشیم، تحت تأثیر غرب نباشیم، پذیرای فرهنگ غربی نباشیم، پالوده‌سازی(۳) کنیم کشور را و فرهنگ را از آمیختگی با فرهنگ منحطّ غرب؛ در زمینه‌ی سیاسی تحت تأثیر غرب نباشیم، ملحق به غرب نباشیم، مطیع و مُنقاد(۴) نسبت به غرب نباشیم. «نه غربی» یعنی این؛ [البتّه] معنای «نه شرقی» هم همین است، لکن امروز دیگر [بلوک] شرقی نیست. غرب، کجا است؟ آمریکا است، اروپا است؛ [خب] دولتهای اروپایی یک فرهنگی دارند، یک سیاستی دارند، یک نقشه‌ی راه طولانی و کلانی دارند؛ و ما به‌عنوان جمهوری اسلامی وظیفه داریم خودمان را از اینکه بیفتیم در مسیر مورد خواست غرب نجات بدهیم؛ این یک وظیفه است. آیا این وظیفه را تا حالا انجام داده‌ایم یا نه؟ چقدر انجام داده‌ایم؟ کجاها انجام داده‌ایم؟ اگر در مواردی انجام نگرفته است، مشکل کجا است؟ بر اساس شناخت آن مشکل، مطالبه برای این مجلس به وجود می‌آید. این مطالبه ممکن است از این حقیر باشد، ممکن است از دولت باشد، ممکن است از قوّه‌ی قضائیّه باشد، ممکن است از سپاه باشد، ممکن است از مجلس [باشد]؛ یک مطالبه‌ای بر این اساس به وجود می‌آید. این یک مثال است.  یا فرض بفرمایید در زمینه‌ی اقتصادی. خب یکی از ارکان اقتدار کشور، اقتدار اقتصادی است و در اقتدار اقتصادی، یکی از عناصر تشکیل‌دهنده‌ی عمده عبارت است از قدرت پول ملّی؛ یعنی پول ملّی بایستی قدرت خرید داشته باشد و برای شهروندان، برای دارندگان آن پول، ثروت ایجاد بکند. اگر چنانچه ما بر اساس سیاستهای اجرائی غلط، تصمیم‌گیری‌های نادرست، بی‌مبالاتی‌های گوناگون، به وضعی رسیدیم که پول ملّی همین‌طور روزبه‌روز تنزّل کرد و پایین رفت، این عقب‌رفت است، این پس‌رفت است. باید این را مشخّص کنیم و بر اساس این، مطالبه تنظیم کنیم، مطالبه تعریف کنیم. این مطالبه میتواند مثلاً از دولت باشد، میتواند از مجلس باشد؛ و هَلمّ جرّا.(۵)  یا یکی از چیزهایی که از اوّل در انقلاب مطرح بوده است، مسئله‌ی عدالت است. عدالت یعنی کم کردن فاصله‌ی بین فقیر و غنی در کشور و مبارزه‌ی با فقر در کشور و تقسیم درست ثروت در کشور. این غیر از تفکّرات مارکسیستی است؛ این غیر از تساوی و برابری‌ای است که سوسیالیست‌ها یا کمونیست‌ها بیان میکنند؛ این نظر اسلام است؛ منابع اسلامی و مدارک اسلامی همه تأیید و تأکید میکند بر این معنا. نه‌اینکه ما دست بگذاریم روی ثروتِ ثروتمندان و بخواهیم این ثروت را از اینها بگیریم؛ نه، بلکه بایستی کشور را جوری اداره‌ بکنیم که فاصله‌ی بین فقیر و غنی کم بشود. خب، این مسئله‌ی بسیار مهمّی است و امروز در دنیا هم مطرح است؛ این «ضریب جینی» که در دنیا مطرح است و امروز جزو معیارها و شاخصهای اقتصادی است، همین است؛ در واقع، به یک معنا فاصله‌ی بین فقیر و غنی است. ما باید نگاه کنیم ببینیم در این زمینه -از نظر اسلام- چقدر پیش رفته‌ایم، چقدر حرکت کرده‌ایم؛ چرا این‌جور شده. محاسبه کنیم اینها را.  یا فرض بفرمایید حفظ و حراست از انگیزه‌های انقلابی. شرط دوام حیات جمهوری اسلامی وجود انگیزه‌های انقلابی و وجود روحیه‌ی انقلابی است. اگر روحیه‌ی انقلابی نباشد، جمهوری اسلامی نخواهد بود؛ بله، یک حکومتی سرِ کار خواهد بود، امّا آن حکومت، دیگر جمهوری اسلامی نیست. این حرکت مردم، این خونهایی که دادند، این زحماتی که کشیدند برای احیاء اسلام، برای احیاء شریعت اسلامی، برای این بوده؛ اینها از بین خواهد رفت، لگدمال خواهد شد. بنابراین، انگیزه‌ی انقلابی برای حفظ جمهوری اسلامی حتماً لازم است. این انگیزه در چه وضعی است؛ آیا کم شده، آیا زیاد شده، آیا ادامه پیدا کرده، چه مقابله‌ها و مبارزه‌هایی با این انگیزه انجام میگیرد، راه مقابله‌ی با آنها چیست؛‌ و بر اساس آن، مطالبه تنظیم کنیم. فرض بفرمایید بنده که در صحبتهای مختلف مدام میگویم که به بچّه‌های انقلابی و حزب‌اللّهی کمک کنید، معنایش همین است؛ یعنی این یک مطالبه است بر اساس نگاه به حرکت انقلابی کشور. البتّه در این زمینه خوشبختانه کشور عقب که نرفته هیچ، پیش هم رفته؛ این‌هم قابل اثبات و مسلّم [است].  یا فرض بفرمایید مسئله‌ی تدیّن مردم؛ خب ما میخواهیم مردم متدیّن بشوند. این حرف گاهی تکرار شده که «ما مردم را نمیخواهیم بِزور به بهشت ببریم»؛ خب این به نظر ما یک تعبیر صحیحی نیست، تعبیر مغالطه‌آمیزی است. هیچ‌کس بِزور کسی را به بهشت نمیخواهد ببرد امّا بایستی ما راه بهشت را به روی مردم باز کنیم، مردم را تشویق کنیم. اصلاً پیغمبران برای این آمدند؛ آمدند که مردم را به بهشت ببرند، نگذارند مردم به جهنّم بروند؛ اصلاً تمام ارسال رسل و انزال کتب و این‌همه زحمت و مجاهدت برای این بوده که نگذارند مردم دچار جهنّم بشوند. این وظیفه‌ی ما است، باید این کار را انجام بدهیم، مردم باید متدیّن بشوند؛ در این شکّی نیست. البتّه از طریق درست و به شکل درست. این‌هم که حالا کسی بگوید «در اسلام در این زمینه زور وجود ندارد» حرف درستی نیست؛ [پس] این حدود شرعیّه چیست؟ این «فَاجْلِدُوا... مِائَةَ جَلدَة»(۶) یا «فَاجلِدوهُم ثَمانینَ جَلدَة»(۷) پس چیست؟ اینها همان زور است.  پس بنابراین اینها مطالعات راهبردی است؛ یعنی وقتی هیئت اندیشه‌ورز شما نشست و یک نگاهی کرد به مسیر انقلاب، به این مجموعه در طول این ۳۹ سال، هر یک‌ از این موارد -و ده مورد دیگر یا پانزده مورد مهمّ دیگر را که میشود شمرد- در نظر گرفت و دید که ما در این قسمت مثلاً پیشرفت داشتیم، خب این پیشرفت مایه‌ی تشویق است؛ یک کارهایی باید کرد که این پیشرفت را ادامه بدهیم و حفظ بشود، چون مسلّماً این پیشرفت معارضین و مخالفینی دارد؛ یا یک جاهایی متوقّف ماندیم، یک جاهایی عقب‌رفت داشتیم؛ ببینیم در مقابل اینها بایستی چه‌کار کرد. این، مطالبه ایجاد میکند؛ یعنی مطالباتی که لازم است، خیلی فراتر از مطالبات جزئی و اجرائی است که مثلاً فلان استان یا فلان شهر چه مشکلی دارد. آنها هم البتّه مشکلات است و نمیخواهیم آنها را نفی کنیم، منتها شأن مجلس خبرگان شأن رسیدگی به آن‌جور مسائل است. این به نظر من یکی از کارهای اساسی و مهمّی است که این مجلس میتواند انجام بدهد.  آن مطلب دوّم که عرض کردم راجع به مسئله‌ی مشکلات کشور است، و حرف مکرّرگفته‌شده و بارهاگفته‌شده را میخواهیم باز یک بار دیگر بیان کنیم، خلاصه‌اش این است که میخواهیم بگوییم مسئولین کشور بدانند و آحاد مردم بدانند که حلّ مشکلات کشور جز به دست خود آحاد این کشور عملی نیست و شدنی نیست؛ چه مشکلات اقتصادی، چه مشکلات فرهنگی؛ همه نوع مشکلات را خود این ملّت هستند که [میتوانند حل کنند].  من یک جمله‌ای را نسبت به آن بحث قبلی عرض بکنم که نسبت به این قضیّه هم آن جمله صادق است و آن این است که وقتی شما در مورد یک عنوانی از این عناوینِ مهمّ اساسیِ انقلاب به یک نتیجه‌ای رسیدید، این را باید تبدیل بکنید به گفتمان؛ [مثلاً] در نشریّه منتشر بکنید. شما جمعیّت زیادی هستید؛ عدّه‌ی کثیری از آقایان، ائمّه‌ی جمعه هستند یا شخصیّت‌های برجسته‌ی استانها هستند یا در مرکز هستند، دارای منبر هستند، میتوانند با مردم حرف بزنند و مخاطب قرار بدهند مردم را؛ تکرار بکنید، بگویید، تا گفتمان بشود. گفتمان یعنی آن فکر رایج بین مردم، مطالبه‌ی عمومی مردم. وقتی یک چیزی مطالبه‌ی عمومی شد و گفتمان شد، به‌طور طبیعی به عمل نزدیک خواهد شد. این قضیّه هم همین‌طور [است]؛ این مسئله‌ی پرداختن به دستهای داخلی برای حلّ مشکلات کشور باید جزو واضحات و بیّناتِ فکریِ مردم بشود. باید این‌قدر این گفته بشود، استدلال بشود، تبیین بشود، تکرار بشود که به‌صورت یک گفتمانِ قطعی دربیاید.  ما جوانهای پُرانگیزه‌ای داریم، افراد متخصّصی داریم، تولیدکنندگان خوبی داریم، کارآفرینان خوبی داریم، کارگران خوب و کشاورزان خوبی داریم، معلّمان خوبی داریم، استادان خوبی داریم. کارها به دست افرادی از این‌ قبیل بایستی اصلاح بشود؛ اینها هستند که بایستی مشکلات کشور را برطرف بکنند؛ مشکل اقتصادی را هم اینها باید برطرف کنند و مشکلات گوناگون کاری را. از بیگانه‌ها کاری برنمی‌آید.  من نمیگویم با دنیا قطع رابطه کنید، این اصلاً نظر بنده نیست. از اوّلِ انقلاب، بنده جزو آن آدمهایی بودم که اصرار داشتم بر ارتباط -ارتباط با اطراف دنیا- الان هم همان عقیده را دارم، لکن بحثِ من این است که ما پای قدرتمند و طبیعیِ خودمان را با عصای بیگانه عوض نکنیم. اینکه به‌جای اینکه روی پای خودمان بِایستیم و به پای خودمان تکیه کنیم، به عصای بیگانه تکیه کنیم، خطا است. [البتّه مذاکره] در ارتباطات جهانی عیبی ندارد؛ اشکالی که من نسبت به مذاکرات هسته‌ای داشتم و دارم و مکرّر با خودِ مسئولین در جلسات خصوصی در خلوت و جلوت مطرح کردم، همین است: من میگویم اشکالی نداشت ما مذاکره کنیم، مذاکره اشکالی نداشت منتها در این مذاکره بایستی دقّت و مراقبت لازم انجام میگرفت تا این‌جور نباشد که طرفِ مقابل، هر غلطی خواست بکند، نقض برجام محسوب نشود [امّا] ما اگر یک مختصر تکانی بخوریم، نقض برجام محسوب بشود! این خطا است، این نباید اتّفاق می‌افتاد؛ این به‌خاطر عدم اتّکاء و اعتنای به قدرت داخلی به ‌وجود می‌آید، [به‌خاطر] اتّکاء به طرف مقابل و عنصر خارجی، این حالت به ‌وجود می‌آید.  این را عرض میکنیم که به بیگانه نباید چشم دوخت، با دنیا باید کار بکنیم، حرفی نداریم، کار کردن با دنیا قهراً الزاماتی دارد، آن الزامات را هم قبول میکنیم و به ‌دوش میگیریم، منتها تکیه‌ی به خارج نمیکنیم؛ چون دشمنِ ما در بیرونِ محیطِ جامعه و کشورِ ما زیاد است، یک جبهه‌ی دشمن در مقابلِ ما است. خب الحمدلله تا امروز ما به این جبهه ضربه زده‌ایم، [آن را] شکست داده‌ایم، عقب رانده‌ایم، بعد از این هم همین خواهد بود، لکن بدانیم که در مقابلِ ما یک نقطه‌ی دشمنی نیست، یک جبهه‌ی وسیع دشمنی است.  و امّا مسئله‌ی وضع جهان و منطقه که دنبالِ همین کلمه‌ی اخیری است که عرض کردم. من باید به‌طور خلاصه عرض بکنم ما بحمدالله در مسائل جهانی در حال پیشرفتیم. نه‌فقط عقب‌رفت نداریم بلکه توقّف هم نداریم، در حال پیشرفتیم. جمهوری اسلامی ایران بعکس آنچه بعضی میخواهند وانمود کنند که «آبروی ما در دنیا رفت، ما در دنیا کوچک شدیم»، نخیر، جمهوری اسلامی به فضل الهی، به حول و قوّه‌ی الهی، به عزّت الهی، عزیز است، و تا امروز روز‌به‌روز عزیزتر شده و اقتدارش بیشتر شده؛ همین است که دشمنان را هم عصبانی میکند.  شما شنیدید نطق ابلهانه‌ی این رئیس‌جمهور آمریکا(۸) را در سازمان ملل -لابد مستقیم یا غیر مستقیم این حرفها را شنیده‌اید- از ادبیّات بسیار زشت و سخیفی استفاده کرد؛ ادبیّات گانگستری، ادبیّات کابویی و تهدیدهای بی‌معنی و غلط و تحلیل‌های صددرصد غلط‌تر؛ یک نطق پُر از خلاف، پُر از دروغ! شاید بیست دروغ واضح در این سخنرانی وجود داشت؛ یک صحبت آشفته، که نشان‌دهنده‌ی این است که هم عصبانی‌اند، هم درمانده‌اند، هم از لحاظ فکری دچار مشکل و عقب‌ماندگی هستند، دچار سبُک‌مغزی‌اند. یعنی هر سه چیز را این نطق نشان داد؛ هم عصبانیّت را نشان داد، هم درماندگی را نشان داد -که نمیدانند باید چه‌کار بکنند در مقابل این واقعیّت که وجود دارد- هم سبُک‌مغزی را نشان داد. حرفهایی که زده شد، افتخارآمیز نبود برای یک ملّتی مثل ملّت آمریکا. به نظر بنده نخبگان آمریکایی باید احساس شرم کنند -و میکنند- از داشتن یک‌چنین رئیس‌‌جمهوری و گفتن یک‌چنین حرفهایی. حالا من کاری ندارم به اینکه او چه گفته و چه‌جوری گفته؛ آنچه من میخواهم بگویم این است که چرا عصبانی‌اند. بحث پیشرفت ما است دیگر؛ این مسئله‌ی عصبانیّت مسئله‌ی مهمّی است. در این سخنرانی بیش از همه چیز، آنچه واضح بود، عصبانیّت بود. چرا عصبانی‌اند؟  عصبانیّت به‌خاطر این است که آمریکا یک نقشه‌ای برای این منطقه‌ی غرب آسیا که خودشان به آن میگویند خاورمیانه، داشته‌اند از پانزده شانزده سال قبل -شاید هم قبل‌[تر]؛ ممکن است نقشه مال قبل بوده، بُروز و ظهورش از حدود پانزده شانزده سال قبل است- که بر اساس آن یک مدّتی اسم «خاورمیانه‌ی جدید» را آوردند، یک مدّتی اسم «خاورمیانه‌ی بزرگ» را آوردند؛ یک نقشه‌ای برای اینجا داشتند. محور اصلی این نقشه و قلب این نقشه عبارت بود از سوریه، لبنان، عراق؛ این سه کشور، سه محور و سه مرکزی بودند که این نقشه باید عمدتاً آنجاها پیاده بشود؛ چه‌جوری پیاده بشود؟ دولتهایی در این سه کشور بر سر کار بیایند که تسلیم مطلق و نوکر آمریکا باشند، هرچه آمریکا میخواهد اطاعت کنند و برای او عمل بکنند. نتیجه چه خواهد شد؟ نتیجه این است که تمام این منطقه میشود پاانداز رژیم صهیونیستی و در این منطقه همان از نیل تا فراتی که آنها گفته بودند به یک شکلی تأمین خواهد شد، ولو نه به شکل سیاست ظاهری، به شکل سلطه و نفوذ و تسلّط معنوی و واقعی. این را میخواستند انجام بدهند. اینها میخواستند کاری بکنند که عراق، [این] کشور تاریخی باعظمت، با این‌همه افتخارات، تحت تسلّط صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها قرار بگیرد؛ سوریه مرکز به این مهمّی، کانون مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی، در واقع در اختیار رژیم صهیونیستی قراربگیرد؛ لبنان هم که تکلیفش معلوم است. اینها این را میخواستند و این کار را میخواستند انجام بدهند.  حالا شما نگاه کنید به واقعیّت، ببینید واقعیّت با آنچه اینها میخواستند چقدر فاصله دارد! لبنان را نگاه کنید، نتوانستند هیچ غلطی بکنند؛ عراق را ملاحظه کنید، درست عکس آنچه آنها خواستند انجام گرفت؛ سوریه را ملاحظه کنید! البتّه در سوریه آمریکا و متّحدینش جنایتهای زیادی کردند، دست اینها تا مِرفَق(۹) به خون مردم سوریه آلوده است؛ در این شکّی نیست؛ داعش را راه انداختند، همین تکفیری‌ها -جبهةالنّصرة و امثال اینها- را راه انداختند و مردم را به یک معنا قتل‌عام کردند، این کار را کردند لکن نتوانستند پیش ببرند. امروز شما نگاه کنید مسئله‌ی داعش، موضوع داعش درواقع دارد به پایان میرسد، تکفیری‌ها به‌طور‌کامل منزوی هستند، وضعی که آنها میخواستند از بین برود تا به جای آن یک وضع دیگری به وجود بیاورند، استقرار بیشتری پیدا کرده، و درست نقطه‌ی مقابل آنچه آمریکا میخواسته تحقّق پیدا کرده. وقتی آمریکایی‌ها نگاه میکنند، ایران را در این زمینه مؤثّر و مقصّر میدانند لذا عصبانی‌اند. خب به قول مرحوم آقای بهشتی «عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر»! خب حالا عصبانی باشند. مسئله این است، دعوا این است. اشتباه نباید کرد که کسی خیال کند که حالا مثلاً فرض کنید یک قدرت چنین‌وچنان در مقابل ایران قرار گرفته؛ نخیر، آن عکس‌العملی که آنها دارند نشان میدهند، نشانه‌ی ضعف است، نشانه‌ی عقب‌ماندگی آنها است، و نشانه‌ی عصبانیّت ناشی از شکست‌خوردگی آنها است. بینی‌شان به خاک مالیده شده؛ لذا عصبانی‌اند، این حرفها را میزنند، این نطقهای سخیف را میکنند و این کارها را انجام میدهند.  بنابراین آنچه من میخواهم عرض بکنم، این است که در امرِ کیفیّتِ حضورِ جمهوریِ اسلامی در دنیای امروز، بحمدالله جمهوری اسلامی موفّقیّت داشته، «وَ لِله العِزَّةُ وَ لِرَسولِه؛ وَ لِلمُؤمِنین»(۱۰) الحمدلله جمهوری اسلامیِ مؤمن، مشمول این آیه‌ی شریفه شده و این عزّت را دارد؛ خدا را شکر میکنیم؛ این را باید نگه ‌داریم. با عقل، با تدبیر، با فکر درست، با نقشه‌ی درست، با اشتباه نکردن در نوع مراودات، نوع تصمیم‌گیری‌ها، نوع حرف زدن‌ها، باید این عزّت را حفظ کنیم و ان‌شاءالله بیشتر کنیم.  و این عزّت به‌خاطرِ مجاهدت به وجود آمده. آنکه عرض کردم که انگیزه‌ی مجاهدت، امروز بهتر از گذشته است، یک نمونه‌اش همین است. حالا شما شهید عزیز محسن حُججی(۱۱) را ملاحظه کنید، خب این یک نمونه است، از قبیل محسن حُججی، ما جوان کم نداریم. این نمونه را خدای متعال به دلایلی برجسته کرد و نشان داد تا در مقابل چشم همه قرار بگیرد و همه ببینند و تسلیم این حقیقت شریف و عزیز بشوند که این انگیزه‌ی انقلابی روزبه‌روز در جوانها به فضل الهی و به توفیق الهی دارد افزایش پیدا میکند. کسانی نامه مینویسند به ما و التماس میکنند، واقعاً التماس میکنند که اجازه بدهید [برویم] -حالا آنها که دستشان میرسد که یک تلفنی اینجا بکنند و نامه‌ای بنویسند؛ و چند برابر آنها لابد کسانی که این امکان را هم ندارند- التماس میکنند ما را بفرستید آنجا که مثلاً برویم مبارزه بکنیم با دشمن، مجاهدت کنیم با دشمن؛ این همان انگیزه‌های جوانهای ما است. و این معجزه است، به‌خاطرِ عواملی که در مقابل این وجود دارد؛ یکی‌ همین فضای مجازی که جناب آقای جنّتی فرمودند، که البتّه فرمایش ایشان و هشدار ایشان درست است، ما هم دنبال قضیّه به‌طور‌جدّی هستیم، لکن با وجود این فضای مجازی، با وجود این توطئه‌ها، با وجود این وسوسه‌ها، شما می‌بینید که این‌جور جوانهایی را و این‌جور انگیزه‌هایی را جمهوری اسلامی به خودش مشاهده میکند؛ این لطف الهی است.  امیدواریم خدای متعال این لطف را برای این کشور، برای این ملّت، مستمر و مستدام بدارد، و کسانی که این وضعیّت را برای کشور به وجود آوردند، امام بزرگوار را، شهدای عزیز را و مجاهدان راه حق را مشمول لطف و رحمت خودش کند. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار -که در پایان سوّمین اجلاسیّه‌ی پنجمین دوره‌ی مجلس خبرگان رهبری برگزار شد- آیت‌الله احمد جنّتی (رئیس مجلس خبرگان رهبری) و آیت‌الله سیّدمحمود هاشمی‌شاهرودی (نایب‌رئیس مجلس خبرگان رهبری) گزارشی ارائه کردند. ۲) حجت‌‌السلام والمسلمین علی‌اصغر معصومی (نماینده‌ی چهار دوره‌ی مجلس خبرگان رهبری) در هفته‌ی جاری در مشهد مقدّس درگذشت. ۳) خالص‌سازی ۴) فرمان‌بردار ۵) به‌همین‌ترتیب، به‌همین‌نحو ۶) سوره‌ی نور، بخشی از آیه‌ی ۲؛ «... صد تازیانه بزنید ...» ۷) سوره‌ی نور، بخشی از آیه‌ی ۴؛ «... هشتاد تازیانه به آنان بزنید ...» ۸) دونالد ترامپ ۹) آرنج ۱۰) سوره‌ی منافقون، بخشی از آیه‌ی ۸؛ «... عزّت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است ...» ۱۱) شهید محسن حُجَجی از نیروهای مدافع حرم بود که در مرداد ماه ۱۳۹۶ در منطقه‌ای مرزی بین سوریه و عراق توسّط نیروهای داعش به اسارت درآمد و پس از دو روز به دست آنها به شهادت رسید.
1,962
1396/06/26
بیانات در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه علوم انتظامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37687
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم (۱) الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة‌الله فی الارضین.  مراسم بسیار باشکوه و زیبا و پُرمغزی را امروز اجرا کردید؛ تمرینها بسیار خوب بود، آرایش میدان بسیار زیبا بود و مراسمی که اجرا کردید، به‌طور کامل ابتکاری و پُرمغز بود. ابتکار در همه‌ی مسائل کاری و آموزشی و تحقیقی و در مدیریّتهای کوچک و بزرگ، جذّاب و چشم‌نواز است. امروز نشانه‌های ابتکار را در این میدان در بخشهای مختلف مشاهده کردیم؛ خیلی متشکّرم.  ایّام حسّاس و مهمّی است. فارغ‌التّحصیلیِ شما فارغ‌التّحصیلان و سردوشی‌بگیریِ شما سردوشی‌بگیران، در مناسبت بسیار مهمّی اتّفاق افتاده است: اوّلاً ماه ذی‌حجّه است، یک ماه پُرمطلب، پُر‌مضمون، ماه عید قربان، عید غدیر، عرفه، مباهله و ولادت برخی از ائمّه‌ی معصومین (علیهم‌السّلام)؛ و مصادف با آخر شهریور و هفته‌ی مربوط به دفاع مقدّس؛ و مشرِف بر ماه محرّم و آغاز سال هجری قمری و ماه حسین (علیه‌السّلام)، ماه شهادت، ماه افتخار. در یک چنین شرایطی شما جوانان عزیز من موفّق شدید به دریافت درجه و سردوشی؛ این را به فال نیک میگیریم و ثبات قدم شما را در این راهی که در پیش گرفتید -که راهی پُرافتخار و راه سعادت دنیا و آخرت است- از خدای متعال مسئلت میکنیم.  عزیزان من! آنچه مهم است، توجّه به اهمّیّت مسئولیّتی است که شما در مجرای آن مسئولیّت قرار گرفته‌اید؛ مسئولیّت حفظ امنیّت و نظم در کشور. امنیّت، در شمار نعمتهای درجه‌ی اوّل پروردگار است. اگر امنیّت در کشوری وجود داشت، امکان پیشرفت علمی، پیشرفت عملی، پیشرفت اخلاقی و پیشرفت انسانی در آن کشور وجود خواهد داشت؛ [امّا] اگر امنیّت نبود، هیچ‌کدام از اینها امکان‌پذیر نیست یا بسیار دشوار است. شما تصمیم گرفته‌اید که این عامل اساسیِ سعادت کشور و ملّت را تأمین کنید برای این مردم؛ مسئولیّت بسیار مهمّی است. همّت بلند شما و توان معنوی و جسمانیِ شما، به شما کمک خواهد کرد که ان‌شاءالله این مسئولیّت را انجام بدهید. عزیزان من! امنیّت به همان اندازه که مهم است، به همان اندازه، آماج دشمنیِ دشمنان هم هست. سعیِ دشمن همواره بر این است که در کشوری که با آن خصومت می‌ورزد، امنیّت را از بین ببرد. دشمنانِ شیطان‌صفتِ بین‌المللیِ ما -یعنی نظام سلطه و سردمداران نظام سلطه و شیطان بزرگ؛ آمریکا و دنباله‌هایش- از روز اوّلِ پیروزیِ این ملّت در انقلاب اسلامی در صدد برآمدند تا امنیّت را از این کشور سلب کنند. یکی از مشکلات اساسیِ ما در طول این ۳۸ سال، حفظ امنیّت بوده است. جوانانِ ما با همه‌ی وجود برای حفظ امنیّت جنگیده‌اند، مبارزه کرده‌اند؛ چه در ماه‌های اوّلِ پیروزی انقلاب که حرکات شرارت‌آمیز و تجزیه‌طلبانه در برخی از مرزهای این کشور به تحریک دشمنان به وجود آمد، چه بعد از آن در دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس که هشت سال به طول انجامید، و چه بعد از آن تا امروز که دشمنان سعی کرده‌اند امنیّت را از این کشور سلب کنند. جوانان مؤمنِ ما در سازمانهای مسلّح ازجمله در نیروی انتظامی با کمال رشادت و قدرت ایستاده‌اند و از امنیّت این کشور دفاع کرده‌اند.  من میخواهم به شما بچّه‌های عزیزم، جوانهای عزیزم بگویم شما تنها سازمانی هستید که در سرتاسر کشور در مقابل چشم مردم حضور دارید. خدمت شما را، تلاش شما را، فداکاری شما را مردم می‌بینند؛ در شهرها، در روستاها، در جادّه‌ها، در مرزها، در پایانه‌های مسافری، در کوه‌ها و دشتها، در مناطق خطرناک، در همه‌جا؛ در همه‌ی فصول سال، نیروی انتظامی جلو چشم مردم است. ما هیچ سازمانی را نداریم که این‌طور در یک پهنه‌ی با این وسعت، همیشه در مقابل چشم مردم باشد. توانایی‌های شما، آبروی نظام جمهوری اسلامی است. قدرت شما، رشادت شما، اقدام شما، حرکت بجا و بموقعِ شما، مایه‌ی افتخار و سربلندی نظام جمهوری اسلامی است. هنگامی که شما با یک جریان مفسده‌آمیز -مثلاً جریان موادّ مخدر، جریان شرارت در شهرها، جریان سرقت، جریان ناامنی‌های گوناگون- سینه‌به‌سینه مواجه میشوید، فداکاری میکنید و در این راه زحماتی را متحمّل میشوید، مردم به چشم خودشان تلاش شما را می‌بینند. علاوه بر اینکه نیاز مردم را که امنیّت است، تأمین میکنید، برای نظام اسلامی هم آبرو تأمین میکنید. این برای یک کشور مایه‌ی آبرو است. امروز بحمدالله در این منطقه‌ی ناامن، در این منطقه‌ای که دستهای خصم دشمن، دستهای آلوده‌ی دشمنان، بذر تروریسم را پاشیده است، در یک چنین منطقه‌ی پُرمسئله و پُرماجرایی، شما و جوانان مسئول در این کشور توانسته‌اید امنیّت مثال‌زدنی‌ای را برای این کشور حفظ کنید؛ این بسیار حائز اهمّیّت است. من لازم میدانم از زحمات نیروی انتظامی در بخشهای مختلف، در مقابله‌ی با مفاسد و شرارتهای گوناگون، تشکّر کنم. این نقشها را روزبه‌روز بایستی تقویت کرد. کار را عالمانه باید انجام داد. گزارشی که از این دانشگاه به من داده شد و امروز هم مسئولین محترم اینجا ابراز کردند، [نشان میدهد] کارهایی که انجام میگیرد کارهای لازم و باارزشی است. هم کارهای علمی، هم کارهای تحقیقی، هم کارهای تجربی، هم مهارت‌آموزی‌ها، همه‌ی اینها لازم است و باید همواره با جدّیّت دنبال بشود. لازم است ما نیروی انتظامیِ در طراز جمهوری اسلامی، در طراز دولت اسلامی، در طراز یک جامعه‌ی قرآنی و اسلامی داشته باشیم. [البتّه] تا آنجا مبالغی فاصله داریم؛ این فاصله را شما جوانهای عزیز باید طی کنید و پیش بروید و من میدانم که شما میتوانید و به توفیق الهی این کار را انجام میدهید.  آنچه مهم است استمداد از خداوند متعال و حفظ رابطه‌ی با خدای متعال است. آنچه در درجه‌ی بعد مهم است ارتباط صمیمانه‌ی با مردم است؛ اقتدار را همراه کنید با محبّت و صمیمیّت نسبت به مردم. آنچه مهم است پایبندی به قانون است؛ هیچ کارِ بی‌قانون انجام نگیرد. و بالاخره آنچه مهم است جرئت و گستاخیِ لازم در اجرای قانون است؛ آنجایی که قانون هست، ملاحظه‌ی هیچ‌کس را نکنید؛ با جرئت وارد بشوید، با دلیری وارد بشوید، وظیفه‌ای را که قانون بر عهده‌ی شما گذاشته است انجام بدهید. از قانون تخطّی نباید کرد، در اجرای قانون هم هرگز تأمّل و تردید نباید ورزید. آنجایی که قانون است باید اجرا کنید. مشکل عمده‌ی کشورها و ملّتها همین است که در اجرای وظیفه‌‌ی دینی خود، وظیفه‌ی وجدانی خود، وظیفه‌ی عقلانی خود و وظیفه‌ی انسانی خود دچار تردید و تأمّل میشوند.  [در خصوص] امنیّت، من به شما عرض بکنم، یک بخش امنیّت داخل کشور است، یک بخش امنیّت منطقه است. امروز منطقه‌ی ما منطقه‌ی ناامنی است. این به‌خاطر چیست؟ اوّلاً به‌خاطر دخالت شیطنت‌آمیز و شرارت‌آمیز قدرتهای سلطه‌‌گر است؛ دخالت آمریکا، دخالت صهیونیسم. از هر وسیله‌ای برای نفوذ، برای تأمین منافع نامشروع خود، برای تضعیف ملّتها، برای نابود کردن رشادتها و اقتدارهای ملّی استفاده میکنند: یک روز داعش را به ‌وجود می‌آورند و آن‌وقتی که با همّت [نیروهای] مقاومت، با همّت جوانان مؤمن، داعش و امثال داعش نفسهای آخر را میکشند، دنبال راه‌های خباثت‌آمیز دیگری میروند. امروز نقش آمریکا این است. وقتی از یک راه ناامید میشوند، دنبال راه دیگری میروند. البتّه به توفیق الهی، ملّت ایران، جوانان ایران، جوانان مقاومت در منطقه که تحت تأثیر شعارهای اسلامی و قرآنی قرار دارند، باز هم بینی کارگزاران نظام سلطه را به خاک خواهند مالید و آنها را مغلوب خواهند کرد. آنچه در منطقه بسیار مهم است، همین است که ملّتهای منطقه و دولتهای منطقه‌ی ما احساس توانایی کنند و این توانایی را که موهبت الهی است به کار بیندازند؛ آن‌وقت دشمن نفوذکننده، دشمن بددل، دشمن طمع‌ورز مجبور میشود عقب‌نشینی کند. اگرچنانچه ما کوتاه بیاییم، دشمن جلو می‌آید.  شما ملاحظه کنید وقاحت سران نظام سلطه را! در همین قضیّه‌ی مذاکرات هسته‌ای و قرارداد هسته‌ایِ موسوم به «برجام»، هر روز یک شرارتی از خودشان نشان میدهند، هر روز یک جلوه‌ای از شیطنت خود نشان میدهند و اثبات میکنند صحّت فرمایش امام را که فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است.(۲) حقیقتاً خبیث‌ترین شیطانها، رژیم ایالات متّحده‌ی آمریکا است. شما جوانهای عزیز بدانید که مسئله‌ی تحریمها یک مسئله‌ی کاملاً روشن و حل‌شده‌ای است. ملّت ایران به‌خاطر نیازهای صلح‌آمیز کشور، به دنبال فعّالیّت هسته‌ای بوده و هست. ما تا چند سال دیگر احتیاج داریم به حدّاقل بیست هزار مگاوات نیروی برقی که از امکانات هسته‌ای و از نیروی هسته‌ای استفاده بشود و به ‌دست بیاید. غیر از آن مقداری از انرژی که از دستگاه‌های غیرهسته‌ای به‌دست می‌آید، آن‌طوری‌که متخصّصین ما و صاحب‌نظران ما محاسبه کردند، بیست هزار مگاوات از راه امکانات اتمی بایستی به‌ دست بیاید؛ [لذا] نظام جمهوری اسلامی دنبال اقدام علمی و عملی در این راه حرکت کرد؛ یک کار مشروع، یک کار صحیح، یک کار بی‌ضرر و بی‌خطر که هیچ ضرری، هیچ خطری برای هیچ ملّتی و هیچ کشوری نداشت. رژیم ایالات متّحده‌ی آمریکا که از پیشرفت علمی این ملّت و همه‌ی ملّتهای دیگر نگران است و مایل به پیشرفت علمی نیست و اجازه نمیدهد ملّتها پیشرفت کنند -چه ازلحاظ علمی، چه ازلحاظ عملی، چه ازلحاظ اقتصادی- در مقابل این حرکتِ مشروع و صحیحِ جمهوری اسلامی، تحریمهای ظالمانه‌ای را تحمیل کرد. مسئولین کشور به این نتیجه رسیدند که مذاکره کنند و از بخشی از این حقّ خود صرف‌نظر کنند، برای اینکه تحریمها برداشته بشود و این کار را کردند. امروز علی‌رغم همه‌ی قرارها، همه‌ی تعهّدها، همه‌ی بحثهای فراوانی که انجام گرفته است، برخورد رژیم ایالات متّحده‌ی آمریکا با این مذاکرات و با نتیجه‌ی مذاکرات، یک برخورد کاملاً ظالمانه، کاملاً قلدر‌مآبانه و کاملاً زورگویانه است. در مقابل این حرکت خصمانه‌ی دشمن، ملّت ایران باید چه‌کار بکند؟ مسئولین باید چه‌کار کنند؟ مسئولین باید به سردمدارانِ رژیمِ فاسدِ ایالاتِ متّحده‌ی آمریکا اثبات کنند که به مردمِ خودشان متکّی‌اند و این مردم، یک ملّت مقتدر را تشکیل داده‌اند؛ باید اثبات کنند که ملّت ایران به برکت اسلام، زیر بار زور نمیرود، در مقابل قدرتها کُرنش نمیکند؛ این را باید اثبات کنند، باید نشان بدهند. آمریکایی‌ها باید بدانند ملّت ایران بر مواضع شرافتمندانه و قدرتمندانه‌ی خود خواهد ایستاد. در کار مسائل مهمّی که به منافع ملّی کشور ارتباط دارد، عقب‌نشینی در قاموس جمهوری اسلامی ایران معنی ندارد. ما حرکتمان را قدرتمندانه ادامه خواهیم داد. دشمن باید این را احساس کند و بداند که زورگویی و قلدرمآبی، هرجای دیگر جواب بدهد، در جمهوری اسلامی ایران جواب نخواهد داد. جمهوری اسلامی ایران، راست‌قامت و مقتدر ایستاده است و چون الهام‌بخش ملّتهای دیگر است، بیشتر آماج دشمنی اینها است. مسئولین فاسد و مفسد و دروغ‌گو و فریب‌کار ایالات متّحده‌ی آمریکا خجالت نمیکشند، وقیحانه می‌ایستند و ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران را به دروغ‌گویی متّهم میکنند. ملّت ایران صادقانه حرکت کرد، صادقانه عمل کرد، صادقانه پیشرفت کرد، راه خدا را صادقانه انتخاب کرد و این راه را صادقانه تا آخر به توفیق الهی خواهد پیمود. دروغ‌گو شما هستید؛ دروغ‌گو سردمداران نظام سلطه‌اند؛ دروغ‌گو آن کسانی هستند که برای هیچ ملّتی نمیتوانند خوشبختی و سعادت را ببینند و منافع نامشروعِ خود را به هر قیمتی علی‌رغم منافع ملّتها مایلند تأمین کنند؛ آنها هستند که فریبگرند و دروغ‌گو هستند. ملّت ایران محکم ایستاده است، این را بدانند؛ در قضیّه‌ی برجام، هر حرکتِ غلطِ نظامِ سلطه با عکس‌العمل جمهوری اسلامی روبه‌رو و مواجه خواهد شد. اینجا اهمّیّتِ امنیّت در منطقه را احساس میکنید؛ این امنیّتی که در منطقه نیست، در داخل کشور بحمدالله هست و این به برکت تلاش و مجاهدتِ شما جوانانِ مؤمن و مسئولان و مدیرانِ نیروهای مسئول در این رابطه است. امیدواریم خداوند کمک کند.  یک مسئله‌ی اساسی این است که نقاط حسّاس را، نقاط ضعف را، جستجو کنید و پیدا کنید. فرض بفرمایید قضیّه‌ی جادّه‌ها را و تصادفهایی که در جادّه‌ها پیش می‌آید. سهم نیروی انتظامی در جلوگیری از حوادث جادّه‌ای چقدر است؟ این را باید بررسی کرد. البتّه عوامل گوناگونی و دستگاه‌های مختلفی در این زمینه سهم دارند؛ سهم نیروی انتظامی، سهم وزارت راه، سهم دستگاه‌های گوناگونِ صنعتیِ دیگر در این حادثه چه اندازه است؟ کاری کنیم که مردم عزیز ما این بخش حادثه‌خیز و تلخ و دردناک را در زندگی خود نداشته باشند. یا در زمینه‌ی حفظ مرزها، یا در زمینه‌ی قاچاق موادّ مخدّر، یا در زمینه‌ی برخورد با مصرف‌کنندگان و فروشندگان و توزیع‌کنندگان موادّ مخدّر، یا برخورد با اشرار. این کارهایی را که بحمدالله  نیروی انتظامی در بخشهای گوناگون کشور با قدرت انجام میدهد، هرچه دقیق‌تر، هرچه سریع‌تر، هرچه جامع‌تر و پیگیرتر بایستی پیش برد، مسئولین محترم دولت هم بایستی به نیروی انتظامی کمک کنند.  پروردگارا! به محمّد و آل محمّد این جوانان عزیز را در راه خود ثابت‌قدم بدار. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد کمک و لطف و عنایت ویژه‌ی خود را شامل حال این جوانان عزیز قرار بده. پروردگارا! اینها را و مدیران و مربّیان و فرماندهانِ اینها را و بخشهای مختلفِ دیگرِ نیروهای مسلّح را مشمول عنایات خاصّ خود قرار بده؛ قلب مقدّس ولیّ‌عصر را از اینها راضی کن؛ ارواح طیّبه‌ی شهدا را از اینها راضی کن. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته   ۱) در ابتدای این دیدار -که در محلّ دانشگاه علوم انتظامی امین برگزار شد- سردار سرتیپ حسین اشتری (فرمانده نیروی انتظامی) و سردار سرتیپ ۲ لطفعلی بختیاری (فرمانده دانشگاه علوم انتظامی) گزارشهایی ارائه کردند. ۲) ازجمله، صحیفه‌ی امام، ج ۱۰، ص ۴۸۹
1,963
1396/06/21
گزیده‌ای از بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره فجایع میانمار
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37638
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم ... قبل از آنکه وارد بحث بشویم، این مسئله‌ی حقیقتاً فاجعه‌آمیز میانمار را انسان نمیداند چه‌جوری توجیه بکند؛ حقیقتاً یک حادثه‌ی کم‌نظیر است؛ جلوی چشم کشورهای اسلامی، دولتهای اسلامی، جلوی چشم یک و نیم میلیارد مسلمان، جلوی چشم مجامع جهانیِ مدّعی و دولتهای ریاکار دروغگوی مدّعی حقوق بشر، یک دولت بی‌رحمی که در رأسش هم یک زنی است که جایزه‌ی [صلح] نوبل گرفته است این زن بی‌رحم، یک جمعِ مردم بی‌پناه را میکشند، آتش میزنند، خانه‌هایشان را ویران میکنند، بیرونشان میکنند. حقیقتاً حادثه‌ی عجیبی است و هیچ عکس‌العملِ به معنای واقعی کلمه هم مشاهده نمیشود. بله، محکوم میکنند، [امّا] محکوم کردن چه فایده‌ای دارد؟ اعلامیه منتشر میکنند، چه اثری دارد؟ عمل باید بکنند.  اوّلاً به جای اینکه حقیقت آن مسئله را تبیین کنند برای مردم، مسئله را مسئله‌ی بین بودایی و مسلمان قرار میدهند؛ بله، حالا ممکن است یک چند نفر متعصّب مذهبی هم در این قضیّه تأثیر دارند لکن یک دولت دارد این کار را میکند؛ مسئله سیاسی است. در رأس آن دولت هم یک زنی است که جایزه‌ی [صلح] نوبل گرفته. فاتحه‌ی جایزه‌ی [صلح] نوبل و نوبل را اینها خواندند با این کار. [دادنِ] جایزه‌ی صلح نوبل به یک انسانِ به این بی‌رحمی! زن و این‌همه بی‌رحم! انسان واقعاً حیرت میکند از این وضعی که بشریّت در دنیا به آن دچار است. راه چاره این است که دولتهای مسلمان عملاً وارد بشوند؛ نمیگوییم لشکرکشی کنند به آنجا امّا فشار سیاسی بیاورند، فشار اقتصادی بیاورند، ده‌ها کشور مسلمان و دولت مسلمان هستند که ممکن است بعضی از اینها ارتباطات تجاری داشته باشند، ارتباطات اقتصادی داشته باشند؛ آنها از آن طریق فشار بیاورند به آن دولت، تذکّر بدهند، تکرار بکنند، در مجامع جهانی علیه آنها فریاد بکشند؛ این کارها را باید بکنند. وَالّا اینکه حالا ما بنشینیم یک گوشه‌ای محکوم کنیم، چه فایده‌ای دارد این محکوم کردن؟ دبیرکلّ سازمان ملل محکوم کرده است؛ خیلی زحمت کشیده! باید یک اثر عملی داشته باشد. آنجایی که سیاستهایشان اقتضا میکند، گاهی اوقات به‌خاطر زیر فشار قرار گرفتن یک مجرم در یک کشوری، زمین را به آسمان میرسانند، فریاد میکنند، داد میزنند، [چون] یک مجرمی در یک جایی مجازات شده! [امّا] اینجا چند هزار نفر کشته شده‌اند -که آمارشان درست مشخّص نیست؛ یعنی اجازه نمیدهند که آمار شناخته بشود- چند ده هزار نفر آواره شده‌اند و متأسّفانه به‌هیچ‌وجه عکس‌العملی مشاهده نمیشود. این خیلی حادثه‌ی بزرگی است؛ بله، ملّتها عصبانی‌اند، ناراحتند، در کشورهای مسلمان راه‌پیمایی و تظاهرات انجام میگیرد لکن دولتها باید اقدام کنند؛ دولتها باید اقدام کنند. باید از دولتها خواسته بشود که این کار را انجام بدهند؛ [اعضای سازمان] کنفرانس اسلامی بخصوص برای همین قضیّه جلسه بگذارند، دُور هم جمع بشوند؛ بحث کنند ببینند چه اقدامی میشود کرد برای این مسلمانها.  متأسّفانه دنیا، دنیای ظلم است؛ جمهوری اسلامی این افتخار را برای خودش باید حفظ کند که علناً و صریحاً علیه ظلم حرف بزند؛ چه این ظلم در مناطق اشغال‌‌‌شده‌ی به‌وسیله‌ی صهیونیست‌ها باشد، چه در کشور یمن و بمباران مردم یمن باشد، چه در بحرین باشد، چه در میانمار و چه در هر نقطه‌ی دیگری؛ باید نسبت به اینها جمهوری اسلامی موضع شجاعانه و صریح خودش را اتّخاذ کند. ...
1,964
1396/06/19
شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45940
قالَ اَبو عَبدِ اللهِ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّد (عَلَیهِمَا السَّلام): اِذا اَرادَ اَحَدُکُم اَن لا یَسأَلَ اللهَ‌ شَیئاً اِلّا اَعطاهُ‌ فَلیَیأَس مِنَ النّاسِ کُلِّهِم.‌(۱)   اِذا اَرادَ اَحَدُکُم اَن لا یَسأَلَ اللهَ‌ شَیئاً اِلّا اَعطاهُ‌ فَلیَیأَس مِنَ النّاسِ کُلِّهِم حفص‌بن‌غیاث [یک] قاضیِ عامّی است، ولی از اصحاب حضرت صادق است و روایتهایی دارد و ثقه(۲) هم هست. چیز خیلی خوبی است دیگر که انسان وضعی داشته باشد که هر چه از خدای متعال طلب کرد، خدا به او بدهد؛ یعنی دعاهایش همه مستجاب بشود. [حضرت میفرماید:] اگر میخواهید به یک چنین موقعیّتی، فرصتی، نعمت بزرگی دست پیدا کنید راه دارد؛ راهش این است: امیدت را از غیر خدا قطع کن! اگر این طور شد، آن وقت هر چه از خدا خواستید، خدا به شما خواهد داد. بله، ممکن است انسان یک چیزهایی را از خدای متعال طلب میکند که دست یافتن به آن چیزها به ضرر او است؛ اتّفاق می‌افتد. گاهی ماها دنبال یک چیزی میرویم که اگر دستمان به آن چیز برسد، به ضرر ما است؛ خودمان نمیدانیم. خدای متعال در این طور مواقع -در مواردی البتّه، نه همیشه- اگر لطف کند، تفضّل کند، نمیگذارد، عایقی درست میکند بین ما و دست یافتنِ به آن چیز که دست پیدا نکنیم. گاهی انسان از این قبیل چیزهایی را که دوست دارد امّا برایش نافع نیست، مضرّ است از خدای متعال میخواهد، خدای متعال هم نمیدهد، عدمِ استجابت حاجت و استجابت دعا، گاهی اوقات به خاطر این است؛ وَالّا اگر این نباشد، هر چه از خدای متعال بخواهید، خدا به شما خواهد داد؛ شرطش این است که چشمِ طمع به دست مردم نداشته باشید! نه فقط در مورد پول و پَله؛ بعضی‌ها چشمشان به دست مردم است راجع به پول؛ بعضی‌ها نه، مسئله‌شان مسئله‌ی پول نیست، مسئله‌ی مقام است، مسئله‌ی خواسته‌های گوناگون زندگیِ انسان است، میگویند: «فلانی باید کار من را درست کند»! این جور است دیگر. بنده سال ۴۲ زندان بودم، داشتیم با خیال راحت زندان میگذراندیم، یعنی مشکلی نداشتیم، عادت کرده بودیم؛ یکی آمد گفت که بنا است شما روز شنبه آزاد بشوید! یک هیجانی در ما به وجود آمد که عجب! شنبه بنا است آزاد بشویم و گفتیم آیا آزاد میشویم؟ نمیشویم؟ با خودم قبلاً این جور فکر کردم، گفتم اگر من شنبه آزاد بشوم این به خاطر این است که فلانی  -یک کسی در نظرم بود- رفته پیش فلان آقا و وساطت کرده، او هم به دستگاه گفته و مثلاً وسیله‌ی آزادیِ ما را فراهم کردند؛ پیشِ خودم یک چنین توصیه‌ای به نظرم رسید که کسی رفته توصیه کرده و این جور چیزها. گفتم حالا تفألی بزنم به قرآن؛ تفأل زدم، این آیه آمد: فَلا یَستَطیعونَ تَوصیَةً وَ لا اِلی اَهلِهِم یَرجعون.(۳) امید به غیر خدا که انسان میبندد، این جوری است دیگر: لا یَستَطیعونَ تَوصیَةً وَ لا اِلی اَهلِهِم یَ‌رجعون. و همین جور هم شد؛ روز شنبه آزاد نشدیم و بعد هم معلوم شد که اصلاً آنچه من در ذهنم بوده که فلانی به فلانی سفارش میکند، توصیه میکند، اصلاً اتّفاق نیفتاد! ۱) امالی طوسی، مجلس دوّم، ص ۳۶‌ ؛«امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: هر گاه یکی از شما بخواهد که هر چه از خدا طلب میکند به او عطا نماید میبایست از تمامی مردم مأیوس باشد.»
1,965
1396/06/12
شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45865
حَدَّثَنا اَبو عَبدِ اللهِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ النُّعمانِ (رَحِمَهُ اللهُ) قالَ: اَخبَرَنی اَبُو الحَسَنِ عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ حُبَیشٍ الکاتِب قَالَ: اَخبَرَنِی الحَسَنُ بنُ عَلیٍّ الزَّعفَرانیُّ قالَ: اَخبَرَنی اَبو اِسحاقَ اِبراهیمُ بنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفیُّ قالَ: حَدَّثَنی عَبدُ اللهِ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ قالَ: حَدَّثَنا عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ أَبی سَعیدٍ، عَن فُضَیلِ بنِ الجَعدِ عَن اَبی اِسحاقَ الهَمدانیِّ قالَ: لَمّا وَلَّى اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ) مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ مِصرَ وَ اَعمالَها کَتَبَ لَهُ کِتاباً وَ اَمَرَهُ اَن یَقرَأَهُ عَلى اَهلِ مِصرَ وَ لِیَعمَلَ بِما وَصّاهُ بِهِ فِیهِ وَ کانَ الکِتابُ: ... یا مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ!  اِعلَم‌ اَنَّ‌ اَفضَلَ‌ الفِقهِ‌ الوَرَعُ‌ فی دینِ اللهِ وَ العَمَلُ بِطاعَتِهِ وَ اِنّی اُوصیکَ بِتَقوَى اللهِ فی سِرِّ اَمرِکَ وَ عَلانیَتِکَ وَ عَلى اَیِّ حالٍ کُنتَ عَلَیهَا الدُّنیَا دارُ بَلاءٍ وَ دارُ فَناءٍ وَ الآخِرَةُ دارُ الجَزاءِ وَ دارُ البَقاءِ فَاعمَل لِما یَبقى وَ اعدِل عَمّا یَفنى وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا.(۱) فقرات متعدّدی از [این] نامه‌ی تاریخی امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به جناب محمّدبن‌ابی‌بکر را در جلسات قبل از تعطیلی [درس] خواندیم و این هم یک فقره‌ی دیگر است که میفرماید: یا مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ اِعلَم‌ اَنَّ‌ اَفضَلَ‌ الفِقهِ‌ الوَرَعُ‌ فی دینِ الله فقه یعنی دانش دین، یعنی مجموعه‌ی احکام دینی که انسان بایستی به آنها عمل کند؛ قهراً در اینجا مراد از فقه همان چیزی است که در عمل ما خودش را نشان میدهد. مجموع اعمال عبادی ما، اعمال دینی ما فقه است؛ علم به اینها هم فقه است، خود اینها هم فقه است. میفرماید: بافضیلت‌ترین همه‌ی این اعمال ورع است. شاید قبلاً هم عرض کرده‌ایم که مراد از ورع یعنی پرهیز کردن، دامن کشیدن از یک امری؛ این را میگویند ورع. اَلوَرَعُ عَن مَحارِمِ الله،(۲) یعنی از محارم الهی دوری بگزیند و خود را جدا کند؛ این معنای ورع است. میفرماید از همه مهم‌تر این است. و این درست است و همان است که بزرگان علم اخلاق و رهروان سلوک به علاقه‌مندان و مریدان خودشان همیشه گفته‌اند، ما هم بالواسطه و بی‌واسطه از اینها شنیده‌ایم که مهم‌ترین کار برای انسان مؤمن، عبارت است از اجتناب از گناه. اگر انسان مبتلای به یک گناهی بود، بخصوص -و العیاذ بالله- اگر چنانچه این استمرار داشته باشد خود این، مانع از عروج و مانع از طی کردن درجات معنوی و الهی است؛ هم مانع از یقین میشود، هم مانع از توجّه به خدای متعال و تقرّب قلب انسان به خدا میشود، هم مانع از عمل میشود؛ گناه این ‌جور است. لذا در دعای شریف ابی‌حمزه خوانده‌اید: فَرِّق بَینِی وَ بَینَ ذَنبِی المَانِعِ عَن لُزُومِ طَاعَتِک؛(۳) یعنی گناه مانع میشود از اینکه انسان، ملازم طاعت الهی باشد. ما خیلی دلمان میخواهد اطاعت خدا بکنیم و زندگی‌مان بر اساس اطاعت باشد امّا گناه نمیگذارد؛ گناه دل انسان را سخت میکند؛ توجّه را، رقّت را، خشوع را از انسان میگیرد؛ وقتی خشوع گرفته شد، عملْ سخت و سنگین میشود. انسان وقتی با خشوع است، عمل برای او آسان است، نماز آسان است، روزه آسان است، ذکر آسان است؛ وقتی خشوع نیست، همه‌ی اینها برای انسان سنگین میشود؛ اینها همه ناشی از گناه است. پس اوّل این است که انسان ترک گناه بکند. وَ العَمَلُ بِطاعَتِه بعد، عمل به طاعت الهی؛ ترک گناه کافی نیست؛ علاوه‌ی ‌بر ترک گناه، اتیان(۴) به آنچه بر عهده‌ی انسان هست هم لازم است. خب اگر بخواهیم آنچه را بر عهده‌ی ما است انجام بدهیم، باید آن را اوّل بشناسیم؛ اشکال کار ماها در موارد زیادی این است که نمیدانیم، یعنی توجّه نداریم که چه کاری برای ما لازم است؛ لذا خیلی از کارهای واجب از ما فُوت میشود؛ خیلی از تذکّر دادن‌ها، امربه‌معروف‌ها، نهی‌ازمنکرها، اقدام و به یک [کارهایی] عمل کردن‌ها، گفتن‌ها، که برای ما واجب است، فُوت میشود از ما، به ‌خاطر اینکه توجّه نداریم. بنابراین  عمل به طاعت متوقّف است بر اینکه انسان بداند چه چیزی طاعت است و از او خواسته شده است. وَ اِنّی اُوصیکَ بِتَقوَى اللهِ فی سِرِّ اَمرِکَ وَ عَلانیَتِکَ وَ عَلى اَیِّ حالٍ کُنتَ عَلَیهَا الدُّنیَا دارُ بَلاءٍ وَ دارُ فَناء ای محمّدبن‌ابی‌بکر!  این دو نکته را راجع به دنیا همیشه به یاد داشته باش: اوّلاً دار بلا است، یعنی مشکلات دارد دیگر، زندگی مواجه با مشکلات است؛ بلا، همیشه بلای آسمانی نیست، بلایای گوناگونی وجود دارد؛ بعضی ناشی از عمل خود ما است، بعضی ناشی از امور دیگر و عوامل دیگر است؛ پس دنیا دار بلا است و از اینکه به بلیّه‌ای دچار شدی تعجّب نکن، وحشت‌زده نشو؛ طبیعت دنیا این است که محفوف(۵) به بلا است؛ این یک. بعد، دارُ فَناء؛ جای ماندن هم نیست؛ جای رفتن است برخلاف آخرت که «دار بقاء» است؛ در آنجا، رفتنی، زایل‌شدنی وجود ندارد؛ امّا اینجا نه، اینجا بالاخره به قول نظامی: اگر صد سال مانی ور یکی روز بباید رفت ازین کاخ دل‌افروز(۶) حالا آنهایی که کاخ دل‌افروزی دارند؛ آنهایی که ندارند هم همین‌ جور، باید رفت؛ اینجا «دار بقاء» نیست، «دار فناء» است؛ خودمان را آماده کنیم برای رفتن؛ [یعنی] آماده شدن برای رفتن. در دعاها هست که «وَ الِاستِعدادَ لِلمَوتِ‌ قَبلَ‌ حُلولِ‌ الفَوت‌».(۷) وَ الآخِرَةُ دارُ الجَزاءِ وَ دارُ البَقاءِ فَاعمَل لِما یَبقى وَ اعدِل عَمّا یَفنى وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا حالا که اینجا «دار فناء» است، عمل خودت را متوجّه آن چیزی کن که مایه‌ی بقاء است، یعنی آخرت. اینکه میگوییم از «ما یَفنی» روی برگردان و عدول کن، معنایش این نیست که در دنیا از نِعَم دنیا و از متاع دنیا هیچ بهره نگیری؛ نه، یک نصیبی داری از دنیا؛ خدای متعال تو را آفریده با نیازهایی و با امکاناتی؛ از این امکانات استفاده کن، این نیازها را برآورده کن. همه‌ی این نیازها هم حلال است؛ انسان میتواند این نیازها را [برطرف کند؛] اینها را فراموش نکن. این همان نصیحتی است که مؤمنین به قارون میکردند که «وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ  مِنَ الدُّنی‌ـا وَ اَحسِن کَما اَحسَنَ اللهُ اِلَیک».(۸) اینجا هم حضرت میفرمایند که نصیب خودت را از دنیا فراموش نکن؛ این ‌جور نیست که اسلام به ما بگوید که بروید رهبانیّت پیشه کنید، نخورید، نیاشامید و تمتّع گوناگون از زندگی نبرید؛ زینت زندگی مال شما است، متعلّق به شما است، «مَتاعُ الحَیٰوةِ الدُّنیا»(۹) مال شما است، منتها دل‌بسته‌ی اینها نشوید؛ هدفتان را اینها قرار ندهید؛ هدف بالاتر از این است. ۱) امالی طوسی، مجلس اوّل، ص ۳۰؛ «ابو اسحاق همدانی میگوید: هنگامی که امیرالمؤمنین علیّ‌بن‌ابی‌طالب، محمّدبن‌ابی‌بکر را فرمانروای مصر کرد و امورات آن را به او واگذار کرد، به او نامه‌ای نوشت و به او دستور داد که آن نامه را برای مصریان بخواند و به آنچه به او سفارش نموده عمل نماید و نامه این بود: ... ای محمّدبن‌ابی‌بکر! بدان که با فضیلت‌ترین آگاهی و دانش، پرهیزکاری در دین خدا و عمل به بندگی او است؛ من تو را به تقوای الهی در امور پنهان و آشکارت و در هر حالی که هستی سفارش میکنم؛ دنیا سرای بلا و نابودی و آخرت سرای پاداش و پایندگی است؛ پس برای آنچه باقی میماند عمل کن و از هر چه نابود میشود روی گردان و بهره‌ی خود از دنیا را فراموش نکن.
1,966
1396/06/06
بیانات در دیدار طلاب حوزه‌های علمیه استان تهران
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37528
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوشحالم از این دیدار. غیر از اینکه با جمع طلبه نشست‌وبرخاست کردن و گفت‌وشنود کردن، برای ما شیرین و لذّت‌بخش است، مطالبی که در این جلسه گفته شد -چه آنهایی که اینجا دوستان بیان کردند و نوشته‌هایشان را من گرفتم که ان‌شاءالله بعداً شاید بتوانم بیشتر تدقیق(۲) در آن بکنم، چه آن مطالبی که چند نفری از برادران عزیز ایستادند و به‌عنوان اعتراض یا به‌عنوان درخواست مطرح کردند- همه‌ی اینها مطالب خوبی بود و برای بنده خرسندکننده است.  من وقتی نگاه میکنم، شما را -جوانها را، طلبه‌های جوان را- نهالهای قدکشیده‌ی بوستان امامت و ولایت میبینم. بحمدالله این نهالها قد کشیده‌اند؛ بعضی به ثمر رسیده‌اند، بعضی هم انسان را خاطرجمع میکنند که به ثمر خواهند رسید؛ از حرفها و از مجموع دیدار، انسان این را احساس میکند. وَ مَثَلُهُم فِی‌ الاِنجیلِ‌ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطئَه‌و فَئازَرَه‌و فَاستَغلَظَ فَاستَوﱝ‌ عَلیٰ سوقِهٖ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار؛(۳) این نکته‌ی اخیر خیلی مهم است. ایستادن شما بر روی پا، قد کشیدن شما، حجیم شدن معنوی شما، توانایی‌های گوناگون شما، هم زُرّاع را به شگفت می‌آورد، هم آن کسانی که این بذرها را پاشیده‌اند؛ وقتی نگاه میکنند و این پیشرفتها را، این فکرهای نو را، این چهره‌های امیدوار را می‌بینند، خودشان به شگفت می‌آیند. و مهم‌تر از این، «لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار» است، دشمنانِ شما را خشمگین میکند؛ و این[طور] باید باشد. اگر ما دیدیم رفتار ما جوری است که دشمنان دین، دشمنان اسلام، دشمنان حاکمیّت قرآن نسبت به ما خشمگین نیستند و از وجود ما ناراحت نیستند، باید در مفید بودن خودمان شک کنیم. اگر امیرالمؤمنین است و آن قاطعیّت و آن حرکت و مانند اینها، باید [هم] کسانی مثل معاویه یا عمروعاص یا دیگران از او خشمگین باشند؛ شما هم همین راه را دارید حرکت میکنید؛ لِیَغیظَ بِهِمُ‌ الکُفّار.(۴)  الحمدلله انسان مشاهده میکند که در حوزه‌ی علمیّه، رویشهای برجسته‌ای وجود دارد. مطالبی که گفتید، من به دقّت گوش کردم؛ البتّه مجددّاً ان‌شاءالله بایستی همین مطالبی که گفته شد را مرور کنم، نگاه کنم و اگر خداوند توفیق بدهد رویَش فکر کنم؛ ولی همین مقداری که الان شنیدم برای من خرسندکننده و امیدوارکننده بود؛ بسیار خوب بود.  من دو سه نقطه‌ی کوتاه را بگویم؛ البتّه یادداشت‌هایی کرده‌ام که با شما درمیان بگذارم -حالا اگر شد ان‌شاءالله بعضی‌ از آنها را هم در میان میگذارم- لکن این دو سه نکته‌ی کوتاه را عرض بکنم.  اوّلاً درس خواندن را دستِ کم نگیرید. این حرفهایی که شما زدید، این عبارات خوب، این مطالب خوب، معنایش این نیست که شما خوب درس خوانده‌اید؛ معنایش این است که شما خوش‌فکرید، خوش‌بیانید؛ امّا آیا درس هم خوب خوانده‌اید؟ از این حرفها نمیشود فهمید که شما خوب درس خوانده‌اید. باید خوب درس بخوانید.  من مشهد درس رسائل و مکاسب میگفتم، هر چند وقت یک‌بار هم ما را میگرفتند، زندان میبردند، شاگردهای ما متفرّق میشدند؛ بعد که از زندان می‌آمدیم، درس را شروع میکردیم، باز جمع میشدند می‌آمدند؛ شوق مبارزه و ملاحظه‌ی حال بنده -آن کتک‌خوریِ ویژه‌ای که ما آن روز از دستگاه داشتیم- گاهی آنها را نسبت به این درسی که ما به آنها میدادیم، دچار تردید میکرد؛ حالا جزئیّات فرمایش شیخ(۵) در مکاسب یا مثلاً کفایه که مراد از عبارت این است [را وقتی میگفتم]، من میدیدم دچار تردیدند؛ همیشه من به اینها میگفتم: بچّه‌های عزیز من! بدانید اگر درس نخوانید نمیتوانید تأثیرگذار خوبی باشید؛ به اینها میگفتم بی‌مایه فطیر است،(۶) باید درس بخوانید.  اگر میخواهید افکارتان، پیشنهادهایتان، خصوصیّات برجسته‌ای که روحیّه‌ی شما بحمدالله از آن برخوردار است، در جامعه تأثیر بگذارد، باید باسواد باشید، باید درس بخوانید، باید ملّا باشید. درس را جدّی بگیرید؛ نگویید حالا دنیا دارد براساس پیشرفتهای فنّی و فنّاوری و مانند اینها اداره میشود، ما نشسته‌ایم داریم مثلاً فرض کنید حاشیه‌ی ملّاعبدالله میخوانیم یا فرض کنید منطق مظفّر میخوانیم! نه، این منطق مظفّر را باید بخوانید؛ این کتاب نحو را یا کتاب صرف را به‌عنوان مقدّمه باید بخوانید؛ این کتاب فقه را و کتاب اصول را باید بخوانید تا بتوانید به‌عنوان یک روحانی -که حالا عرض خواهم کرد روحانی یعنی چه- اثرگذار باشید. باید درس خواند. ما در بین روحانیّون کسانی را داشتیم که ازلحاظ مبارزه چیزی کم نداشتند، امّا ازلحاظ علمی، نصاب لازم را نداشتند؛ اینها نتوانستند تأثیر قابل توجّهی در پیشرفت این مبارزه یا در ایجاد این حرکت عظیم بگذارند. آن کسی توانست که -مثل امام- در حدّ نصاب کامل بود. درس بخوانید! این توصیه‌ی اوّل من است؛ درس را جدّی بگیرید.  نکته‌ی دوّم این است که شما انتقادهایی به حوزه دارید -حالا یا حوزه‌ی تهران یا کلّاً حوزه‌ی علمیّه- خیلی خب! این حوزه‌ای که شما میخواهید و به قول شما الان وجود ندارد، این را شما به وجود بیاورید. حوزه را اراده‌ی شما و خواست شما به وجود می‌آورد؛ بله، شما آن جایگاه مدیریتّی و پشتیبانی‌های منابع مالی‌ را ندارید که بخواهید مثلاً یک تصمیمی بگیرید و فوراً عمل بکنید؛ امّا تحقّق خواسته‌های مطلوب، صرفاً با داشتن یک مدیریّت و داشتن منابع مالی به دست نمی‌آید، حتّی گاهی با داشتن آنها [هم] به دست نمی‌آید؛ چیز دیگری لازم است. آن چیز دیگر همان است که شما دارید: انگیزه، میل، وضوحِ مطلوب و غایت مورد نظر؛ اینها لازم است. و باید مبارزه کرد؛ بدون مبارزه هیچ چیز به دست نمی‌آید، این حوزه‌ی مطلوب را هم باید با مبارزه به دست آورد. البتّه معنای مبارزه، [گفتنِ] «زنده باد مرده باد» نیست، معنایش مبارزه‌ی سیاسی نیست؛ [مبارزه] یعنی تلاش، مجاهدت، گفتن، فکر کردن، همفکری کردن، متشکّل شدن. بنابراین، این حوزه را شما درست کنید. البتّه ما وظیفه داریم کمک کنیم به شما؛ آقایان مدیران حوزه وظیفه دارند تسهیل کنند کارها را؛ امّا آنچه باید در آینده به ‌وجود بیاید، سنگینیِ بارِ مسئولیّتِ آن را بر دوش خودتان احساس کنید. شما هستید که باید این کارها را انجام بدهید؛ حالا ممکن است ده سال دیگر، پنج ‌سال دیگر، پانزده سال دیگر نوبت شما بشود که نقش ایفا کنید؛ به‌هرحال این کار خواهد شد و شما هستید که میتوانید اقدام کنید و کار کنید. این‌هم یک نکته.  یکی از دوستان درباره‌ی حوزه گفتند که «ما به حوزه آمده ‌بودیم که این کار بشود، آمده بودیم که آن کار بشود»؛ من با این تعبیر مخالفم. نگویید «آمده بودیم»؛ بگویید «آمده‌ایم». «بودیم» یعنی چه‌؟ بگویید «ما آمده‌ایم برای اینکه این کار بشود»؛ یعنی دوام حضور خودتان را در تعبیرتان هم بیان کنید. در بیانات خودتان، آن عزم راسخ را، مثل یک رونده، مثل یک دونده، مثل یک پیماینده‌ی قاطع و مصمّمِ این راه، همین‌طور عزم را شما نشان بدهید و بگویید؛ بگویید «آمده‌ایم که این کار بشود». بله، باید هم بشود و خواهد هم شد؛ وقتی شماها تصمیم بگیرید، پایش بِایستید، حرف را پخته کنید، حتماً انجام میگیرد. البتّه این را هم بدانید که مقام عمل با مقام فکر و مطالعه و طرّاحی و مانند اینها فاصله دارد؛ یک فاصله‌ی کاملاً معنی‌دار و محسوسی دارد. خیلی از حرفهایی که ما میزنیم، آرزوهایی است که بر زبان جاری میشود در قالب جملات و کلمات؛ امّا همین آرزو را وقتی شما بخواهید عمل بکنید، تلاشهای بسیار زیادی لازم دارد. اشتباه نکنیم ما؛ میدان کار، میدان عمل، میدان واقعیّت، با عرصه‌ی ذهنیّت و مطالعه و تصویر ذهنی، فاصله‌ی کاملاً آشکاری دارد؛ در مقام عمل، خیلی از کارها به این آسانی پیش نمیرود؛ یکی از گرفتاری‌های ما در دوران دفاع مقدّس [همین بود]. بنده آن‌وقت رئیس‌جمهور بودم؛ در دفتر ما [جلسات نظامی] تشکیل میشد؛ می‌آمدند این نقشه‌ها و کالک‌های نظامی را پهن میکردند و میگفتند که میخواهیم از اینجا حرکت کنیم، برسیم به اینجا؛ مثلاً فرض کنید این تعداد نیرو یا چیزهایی مانند آن لازم است. بعضی از دوستان ما که تدریجاً دست‌اندرکار جنگ شده بودند، نگاه میکردند میدیدند از اینجا تا آنجا یک خطّ خیلی کوتاهی است، [لذا] خیلی زود قانع میشدند، قول میدادند و تصمیم میگرفتند؛ درحالی‌که واقعیّتِ «از اینجا تا آنجا» یعنی مثلاً فرض کنید یک عملیّات رمضان؛ عمل فرق دارد؛ میدان عمل با عرصه‌ی ذهن و فکر و مانند اینها تفاوت دارد؛ این هم یک نکته که [خواستیم] عرض بکنیم.  یک نکته‌ی دیگر این است که بعضی از حرفهایی که ما میزنیم، راجع به روحانیّت است؛ یعنی مجموعه‌ی جامعه‌ی علمی‌ـ‌دینیِ ما که اسمش را میگذاریم روحانیّت که یک طیفی است، از طلبه شروع میشود و تا مراجع را شامل میشود؛ توقّعاتی ابراز میکنیم از روحانیّت؛ یک‌وقت این‌جور است نگاه ما. یک‌وقت نه، مخاطبِ ما روحانیّت نیستند، [بلکه] حوزه‌های علمیّه‌اند؛ حوزه‌های علمیّه یعنی پرورشگاه‌های روحانیان، محلّ پرورش علمی و فکری و روحی طلّاب؛ این یک مقوله‌ی دیگر است. بعضی از چیزهایی که ما مخاطبمان را حوزه‌ی علمیّه قرار میدهیم، اموری است که مخاطبش حوزه‌ی علمیّه نیست، مخاطبش کلّ روحانیّت است؛ به این تفکیک توجّه کنید. توقّعاتی وجود دارد که این توقّعات مربوط به مجموعه‌ی روحانیّت است؛ حالا بِمافیهِم(۷) مرجع تقلید یا مدرّس یا یک روحانیِ مسئولِ در تشکیلات کشوری و امثال اینها؛ یک‌وقت نه، توقّعاتِ مربوط به حوزه‌ی علمیّه را مطرح میکنیم. در این جلساتِ این‌جوری، این دوّمی بیشتر مورد نظر است تا آن اوّلی، اگرچه اوّلی هم مهم است و راجع به آن هم حرفهایی داریم.  دوستان! موضوعاتی را که مطرح کردید، به نظر من خیلی خوب بود. دوستانِ ما مسائل اساسی را مطرح کردند. من از اینکه توجّهِ به این نکات هست، واقعاً لذّت بردم و خدا را شکر میکنم که بحمدالله جوانهای روحانی و طلبه‌ی ما این‌جور با مسائلِ مهمِّ جاریِ زندگیِ کشور و جامعه مرتبطند؛ رویَش فکر میکنند، بحث میکنند. منتها این را هم ما عرض بکنیم، انقلاب ادامه‌ دارد. اینکه بعضی‌ها این‌جور القا کنند، این‌جور بنویسند و بگویند که «خب انقلاب یک حادثه‌ای بود، تمام شد؛ برگردیم به زندگی عادی»، این خیانت به انقلاب است؛ انقلاب تمام نمیشود. من آن روز در این جمعِ این آقایانِ مسئولین گفتم؛(۸) انقلاب، هنجارهای گذشته را به هم میریزد، هنجارهای جدیدی را در جامعه به وجود می‌آورد. حفظ این هنجارهای جدید، تداوم انقلاب است؛ و اینها سخت است، اینها کارهای مشکلی است. همان دستها و همان قدرتهایی که با اصل انقلاب با همه‌ی وجود مخالف بودند و کارشکنی میکردند، با همین تداوم هنجارهای انقلابی [هم] مخالفت خواهند کرد، دشمنی خواهند کرد؛ کمااینکه می‌بینید دارند میکنند. بنابراین اگر انقلاب مبارزه لازم داشت تا به پیروزی برسد، امروز هم مبارزه لازم است تا بتوانیم این هنجارهای انقلاب را تثبیت کنیم؛ باید به نتیجه برسانیم تا جامعه بشود جامعه‌ی اسلامی.  ما جامعه‌ی اسلامی نداریم، ما دولت اسلامی هم نداریم! از آن مراحل چندگانه‌ای که ما مطرح کردیم، هنوز در دولت اسلامی‌اش مانده‌ایم؛ بعد از دولت اسلامی نوبت جامعه‌ی اسلامی است؛ ما این مراحل را در پیش داریم. ما توانستیم یک انقلاب اسلامی -یعنی یک حرکت انقلابی- به وجود بیاوریم؛ [بعد] توانستیم بر اساس آن، یک نظام اسلامی به وجود بیاوریم؛ خیلی خب، تا اینجا توفیق حاصل شده که خب خیلی هم مهم است؛ لکن بعد از این، ایجاد یک دولت اسلامی است؛ یعنی [ایجاد] تشکیلات مدیریّتیِ اسلامی برای کشور؛ ما در این قضیّه هنوز خیلی فاصله داریم تا به مقصود برسیم. البتّه معنایش این نیست که کسی احساس ناامیدی کند؛ ابداً؛ داریم پیش میرویم؛ با همه‌ی مخالفتها، با همه‌ی کارشکنی‌ها، با همه‌ی دهن‌کجی‌هایی که میشود، حرکت میکنیم و داریم پیش میرویم بلاشک. دلایل زیادی وجود دارد؛ لکن [هنوز] کار داریم، کار دارد؛ هنوز خیلی فاصله داریم تا اینکه بتوانیم یک دولت اسلامی به وجود بیاوریم. بعد که دولت اسلامی به وجود آمد، آن‌وقت تازه نوبت [ایجاد] جامعه‌ی اسلامی است. خب، بنابراین باید مبارزه کرد عزیزان من.  آن روز هم در دوره‌ی قبل از انقلاب کسانی بودند که مبارزین را دوست میداشتند امّا خودشان دست به هیچ بخشی از مبارزه نمیزدند؛ اصلاً هیچ دامن را تر نمیکردند، اصلاً نزدیک میدان مبارزه هم نمیشدند؛ امّا [آن را] دوست میداشتند و از مبارزین خوششان می‌آمد. حالا کسانی هم بودند که از مبارزین بدشان می‌آمد، کسانی هم بودند که با اینها دشمنی میکردند و با دشمن همکاری میکردند -اینکه به جای خود محفوظ- امّا داخل آدمهای خوب، کم نبودند کسانی که از مبارزین خوششان می‌آمد امّا وارد میدان مبارزه نمیشدند؛ خب، اینها کاری نمیکردند. بله، آن روزی که جبهه‌ی دشمن ضعیف شد و معلوم شد که رژیم طاغوت رو به سقوط است، طبعاً آن سواد(۹) عظیم وارد میدان شدند که کار را یکسره کردند؛ امّا در دوران سختی مبارزه، مبارزین [همان] عدّه‌ای بودند که تلاش میکردند و درون میدان بودند. امروز هم همان‌جور؛ همچنان‌که آن روز مبارزه لازم بود و کنار نشستن و مبارزین را دوست داشتن کافی نبود، امروز هم مبارزه لازم است؛ نشستن و مبارزین را مدح کردن و تمجید کردن، کافی نیست؛ باید وارد شد. البتّه مبارزه‌ی امروز با مبارزه‌ی آن روز تفاوت ماهوی دارد؛ لکن مبارزه، مبارزه است؛ تلاش است، مجاهدت است. راه این مبارزه را باید پیدا کنید.  یک نکته هم در مورد پیشنهادهایی که میشود -چند نفر از خانمها و آقایان پیشنهادهایی هم مطرح کردند که حالا باید ان‌شاءالله نگاه کنیم، به برادران و آقایان محترم مدیریّت این پیشنهادها عرضه بشود که بروند دنبال کنند، ان‌شاءالله نگاه کنیم ببینیم میتوانیم تحقّق بدهیم یا نه- عرض بکنم؛ پیشنهاد عملی باید داد. هر پیشنهادی که میخواهید بدهید، نگاه کنید ببینید چقدر قابل عملی شدن است؛ برنامه‌ی منطبق با وضعیّت زمین بدهید. اینجا هم من اشاره کنم به حرفی که باز همین پریروز(۱۰) به این آقایان مسئولین -چون [در آنجا] همین‌طور برنامه گفته میشود برنامه‌ی چه، برنامه‌ی چه- [گفتم]؛ بنده به اینها گفتم برنامه، چیزی فراتر از هدف‌گذاری است؛ هدف‌گذاری، برنامه نیست. برنامه عبارت است از کشیدن راه، کشیدن جادّه به سمت مقصد؛ این برنامه است، به این میگویند برنامه. اگر چنانچه شما جادّه‌ای که میخواهید بکشید، خصوصیّات و ممیّزات زمین را در نظر نگیرید و خودتان را آماده نکنید برای برخورد با این خصوصیّات، خیلی زود دچار مانع میشوید؛ میرسید به یک فرض کنید ارتفاعی، میگویید نشد؛ خب از اوّل میخواستید فکرش را بکنید که این راه ارتفاع دارد، این راه ارتفاعات صخره‌ای دارد، این راه رودخانه دارد، پل لازم دارد؛ وقتی اینها را قبلاً پیش‌بینی نکردید و در برنامه نگنجاندید و برنامه را بر اساس واقعیّت زمین تنظیم نکردید، طبعاً گیر میکنید. برنامه را با توجّه به واقعیّتها [باید نوشت]؛ آن چیزی که واقعیّت است و میشود عمل کرد.  خب، وقت هم خیلی گذشته؛ من دو سه نکته عرض بکنم. یکی اینکه مجموعه‌ی روحانیّت -که شماها جوانهای روحانی جزو بخش پُرشور و تأثیرگذارِ در حرکت روحانیّت هستید- کارش ادامه‌ی کار انبیا است؛ با این دید باید کار روحانیّت را نگاه کرد. درسی که شما میخوانید، برنامه‌ای که برای آینده‌تان میریزید، با این نگاه باشد؛ شما دنباله‌روی کار انبیا هستید. خب، کار انبیا در سوره‌ی مبارکه‌ی اعراف [چنین آمده]: وَ اِلیٰ عادٍ اَخاهُم هودًا قالَ‌ یٰقَومِ‌ اعبُدُوا اللَهَ‌ ما لَکُم مِن اِلٰهٍ غَیرُه‌؛(۱۱) مسئله، مسئله‌ی توحید است. حرکت انبیا، حرکت برای توحید است؛ اصلاً اساس کار دعوت انبیا، دعوت به توحید است. دعوت به توحید فقط به معنای این نیست که عقیده پیدا کنید که خدا یک است و دو نیست و این بتها یا این خدایان -موجودی که هستند- ارزش الوهیّت ندارند؛ فقط این نیست، عقیده‌ی به توحید، یک پایه و استوانه‌(۱۲) یا زمینه‌ی اساسیِ یک جهان‌بینی است که زندگی را میسازد. عقیده‌ی به توحید یعنی جامعه‌ی توحیدی به وجود آوردن؛ جامعه‌ای که بر مبنای توحید شکل بگیرد و اداره بشود؛ عقیده به توحید این است؛ اگر این نبود، دشمنی‌های با انبیا هم به وجود نمی‌آمد. وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ‌ الاِنسِ‌ وَ الجِنِّ‌ یوحی بَعضُهُم اِلىٰ‌ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۱۳) این دشمنی‌ها به‌خاطر این است که انبیا آمدند، شکل جامعه را مورد اعتراض و تعرّض خودشان قرار دادند؛ یک شکل جدید را، یک هندسه‌ی جدید را برای شیوه‌ی زندگی بشر ارائه کردند. آن شیوه‌ی زندگی، همان حیات طیّبه است که یکی از برادرها این آیه‌ی شریفه را تلاوت کردند: یٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا استَجیبوا للهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم؛(۱۴) حیات، حیات طیّبه است. مَن عَمِلَ صٰلِحًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثىٰ‌ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهو حَیوٰ‌ةً طَیِّبَة‌؛(۱۵) یعنی فراتر از این حیات ظاهری یک چیزی وجود دارد که به آن گفته میشود حیات طیّبه، آن چیست؟ آن همین زندگی است درحالی‌که با ایمان باشد. زندگی احتیاج دارد به آب و به هوا و به خوراک و به علم و به فنّاوری و به همه‌چیز؛ زندگی به همه‌ی اینها احتیاج دارد، منتها اگرچنانچه بدون ایمان شد، این حیات نیست؛ مرده است. این را قرآن حیات نمیداند. حیات آن‌وقتی است که این مجموعه‌ی تحرّکات زندگی و عوامل زندگی همراه بشود با ایمان؛ نور پیدا کند؛ مثل محیط ظلمانی است که در آن نوری تابانده میشود. این شأن روحانیّت است. شما میخواهید حیات ببخشید به جامعه‌ی بشری. این طبعاً همان مشکلات انبیا را دارد، همان اجر نبوّتها را هم دارد، همان توفیقات انبیا را هم دارد؛ چون انبیا موفّق شدند، انبیا توفیق پیدا کردند. همه‌ی انبیا حتّی آنهایی که به شهادت رسیدند، حتّی آنهایی که قومشان آنها را انکار کردند، بالاخره حرفشان سبز شد. شما نگاه کنید ببینید حرف حضرت نوح و حضرت هود و پیغمبرهای گوناگون که آن‌روز این‌همه دشمن داشت، امروز در دنیا خواستگاران و طلبکاران و علاقه‌مندان و مریدان بی‌شمار دارد. خب، پس این حرف زنده ماند، پیروز شد. آن‌روز با انکار مواجه شد امّا بعد بتدریج همین‌طور سلسله‌ی انبیا آمدند، حرف پیروز شد. پس کار شما کار پیغمبران است؛ هم حرفتان سبز خواهد شد و بلاشک پیش خواهد رفت، هم توفیقات الهی شامل حالتان خواهد بود یعنی خدای متعال کمکتان میکند: اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنوا فِی الحَیوٰةِ الدُّنیا؛(۱۶) خداوند نصرت میکند شما را -این هم یک بخش دیگر- و همچنین مثل انبیا بلاشک دشمنان و مخالفین و معارضینی هم خواهید داشت، پس همان وضعیّت است؛ خود را برای آن آماده کنید. همه‌ی شما هم جوان هستید، بعد از این ان‌شاءالله شاید شصت سال، هفتاد سال شما وقت دارید که زندگی کنید و کار کنید و تلاش کنید. خودتان را آماده کنید برای پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال تلاش کردن و کار کردن و زحمت کشیدن، و بدانید که در پایان این راه، دنیا دگرگون خواهد شد بر اثر تلاش شما و بدون تردید به سمت مطلوب پیش خواهد رفت؛ حتماً این‌جور خواهد شد.  یک نکته‌ای که من اینجا یادداشت کرده‌ام به شما بگویم، این است که دوران کنونی برای حوزه‌های علمیّه و برای روحانیّت یک اختصاصاتی دارد، یک ویژگی‌هایی دارد که با دورانهای قبل فرق میکند که این اختصاصات به نفع روحانیّت است، در جهت توفیق روحانیّت است. یکی تشکیل نظام اسلامی است؛ نظام اسلامی وقتی تشکیل میشود، یعنی فضا اسلامی است. نه اینکه معارضت وجود ندارد؛ چرا، معارضه که هست، همیشه هست، باز هم خواهد بود؛ امّا جریان اصلی، جریان اسلامی است. آن روزی که ما در سنین شماها بودیم، جریان اصلی، جریان ضدّ اسلامی بود؛ نه غیر اسلامی، [بلکه] ضدّ اسلامی بود. بنده در مشهد طلبه‌ای بودم که هم در حوزه درس میگفتم، هم جلسه برای دانشجوها داشتم؛ مسجد پر میشد از دانشجو، تفسیر برایشان میگفتم. با یک دوستی -خدا رحمتش کند- میخواستیم بیاییم تهران، داخل ایستگاه راه‌آهن قدم میزدیم تا وقت حرکت قطار بشود؛ آن جوانهایی که آنها هم مثل ما داشتند راه میرفتند برای اینکه وقت قطار بشود، همین‌طور گُله‌به‌گُله بنده را مسخره میکردند؛ آن رفیقی که با من همراه بود دانشگاهی بود، او خجالت میکشید. حالا آن کسی که بنده را مسخره میکرد، نه دشمنی‌ای با هم داشتیم، نه سابقه‌ای با هم داشتیم، نه بنده به او بدی‌ای کرده بودم، نه او احتمالاً سواد درستی [هم] داشت، امّا درعین‌حال این کارش بود. روحانیّت -یعنی یک طلبه‌ی جوانی که حالا مشغول هم هست و درس هم میخواند و درس هم میدهد- بی‌دلیل و بی‌جهت باید مورد تمسخر قرار میگرفت؛ فضا این‌جوری بود. حالا مشهد قبّةالاسلام بود و این‌جوری بود، تهران خیلی بدتر [بود]؛ تهران هم برای ما پیش می‌آمد، برای خیلی‌ها پیش می‌آمد. امروز این‌جوری نیست؛ نه‌اینکه امروز طلبه و روحانی و عمامه‌به‌سر دشمن و مخالف و مسخره‌کن نداشته باشد؛ چرا، امروز هم هستند و همیشه هم خواهند بود -پیغمبران را هم مسخره میکردند- لکن امروز جریان، جریان اسلامی است. این یک خصوصیّت؛ این به نفع شما است؛ از این خصوصیّت هرچه میتوانید باید استفاده کنید.  یک امتیاز دیگرِ این دوران این است که در سطح جهان، یک احساس خلأ فکری و نیاز به یک فکر جدید موج میزند؛ در سطح جهان این‌جور است؛ دل‌زدگی و سرخوردگی از «ایسم»های مختلف -چه «ایسم»های چپ، چه «ایسم»های راست- در بین کشورها و بین اندیشمندان و بین جوانها بسیار زیاد شده؛ یک حالت خلأ فکری [وجود دارد]، حرف نو جا می‌افتد. جمهوری اسلامی، هم در مسئله‌ی انسان، هم در مسئله‌ی جامعه، هم در مسئله‌ی سیاست حرفهای نو دارد؛ اسلام حرفهای نو دارد. ما اگر بتوانیم این حرفهای خودمان را حرفهای نویی است در دنیا منتشر کنیم و به گوشها برسانیم، پذیرنده و طلبکار زیاد خواهد داشت. این یکی از خصوصیّات امروز است. یک روزی بود که این‌جور نبود؛ «یک‌ روزی» که عرض میکنم، نه صد سال پیش، [بلکه] همین زمان جوانی ما. فرض بفرمایید مارکسیسم، در بین جوانها در اغلب کشورها [رایج بود]؛ فقط در بعضی‌ از کشورها مثل آمریکا یا بعضی کشورهای اروپا به این شدّت نبود امّا در اغلب کشورها جاذبه‌ی مارکسیسم [بود]؛ بخصوص در زمینه‌ی اقتصادی،جاذبه‌ی سوسیالیسم، یک جاذبه‌ی همه‌گیر بود؛ [حتّی] در کشورهای اسلامی. در کشور خود ما و در بین علاقه‌مندانِ همین خطّ اسلامی، کسانی بودند از معاریف -که اگر بگویم می‌شناسید؛ یعنی همه‌تان می‌شناسید- که صریحاً با همین تعبیر «سوسیالیسم» از آن دفاع میکردند و حمایت میکردند و میل داشتند که فکر اقتصادی اسلامی را تطبیق بدهند با سوسیالیسم یا آن را در قالب تعبیرات سوسیالیسم بیان کنند. ما جلساتِ صحبت گوناگون و بحث و مباحثه و مانند اینها با بعضی از اینها داشتیم. امروز این‌جوری نیست؛ امروز سوسیالیسم شکست‌خورده است و آن چیزی که به آن میگفتند «سوسیالیسم علمی»، غلط بودنش تقریباً برای همه ثابت شده؛ تفکّر مارکسیستی بکلّی منزوی شده؛ لیبرالیسم -با آن معنایی که غربی‌ها برایش میکردند در زمینه‌ی فرد و جامعه و مانند اینها- محکوم شده. خلأیی وجود دارد؛ یعنی همه احساس نومیدی و سرافکندگی و سرخوردگی میکنند. امروز جای حرفهای اسلام است؛ نظر اسلام نسبت به انسان، نظر اسلام نسبت به علوّ مسیر انسانی و منتَهای حرکت انسان -همین سفر الی‌الله- حرفهای مهمّی است؛ نظر اسلام در مورد جامعه‌ی سیاسی کشوری [یعنی] همین مسئله‌ی مردم‌سالاری اسلامی، نظر اسلام در مورد مسائل گوناگون؛ اینها چیزهایی است که جاذبه دارد و اگر بخصوص به گوش نسلهای جوان دنیا برسد، مورد قبول قرار میگیرد. این‌هم یکی از خصوصیّات امروز است که دیروز نبود.  یکی از خصوصیّات ممتاز دیگر امروز، آماده بودن وسایل رساندن پیام است؛ همین فضای مجازی که این برادرمان به تفصیل و خیلی خوب بیان کردند و تعبیر خوبی است که ایشان کرد و به ذهن بنده هم اتّفاقاً همین تعبیر قبلاً رسیده بود که «اسمش فضای مجازی است درحالی‌که واقعاً فضای حقیقی است»؛ یعنی این فضا درون زندگی بسیاری از مردم حضور دارد. خب همین فضای مجازی یک ابزار است؛ یک ابزار بسیار کارآمد برای اینکه شما بتوانید پیامتان را به اقصیٰ‌ نقاط دنیا برسانید، به گوش همه برسانید. این [امکان] دیروز نبود، امروز هست. یکی از امتیازات این است .  یکی از امتیازات، خلق سؤال است؛ سؤال خیلی چیز بابرکتی است. در گذشته این‌همه سؤال خلق نمیشد، به ‌وجود نمی‌آمد. این خطا است که ما خیال کنیم سؤال و شبهه را دشمن همیشه به ‌وجود می‌آورد؛ بله، گاهی هم دشمن یک سؤال یا شبهه‌ای را به‌ وجود می‌آورد؛ امّا سؤال و شبهه از ذهن خلّاق انسان متولّد میشود. جامعه‌ی جوان اهل درس و بحث و تحصیل -یعنی همین مجموعه‌ی دانشگاهی و امثال اینها- همه‌ی اینها مزارع تولید سؤالند؛ اشکالی هم ندارد. شما خودتان هم همین‌جور هستید؛ شما هم جوانید، ذهن خلّاقی دارید؛ این ذهن میتواند سؤال به ‌وجود بیاورد و البتّه همین ذهن میتواند پاسخ به‌ وجود بیاورد و برای سؤالها جواب ارائه بدهد.  [البتّه] در سؤالها متوقّف نمانید! این توصیّه‌ی من به شما است. در سؤالها متوقّف نمانید؛ بروید سراغ جواب. همه‌ی سؤالها جواب دارد؛ لازم است که ذهن، کار کند، تلاش کند، فعالیّت کند و به جواب مناسب [برسد]. البتّه در مورد جوابها هم سهل‌اندیشی و سهل‌انگاری نباید کرد؛ یعنی هر سؤالی با هر جوابی تناسب ندارد؛ پاسخ باید پاسخ منطقی و محکم و صحیح باشد.  یکی از امتیازات امروز، کثرت سؤالات است؛ سؤال زیاد است. وقتی سؤال زیاد بود، مسائلی که به‌ وجود می‌آید، میدان را باز میکند برای فعالیّت ذهنی، برای عبور از مرزهای علم؛ آن‌وقت آثار تولید میشود. یک نویسنده‌ی متعصّب مصری سالها پیش یک کتابی علیه تشیّع نوشت به‌نام فجرالاسلام؛ [که] در آن حرفهای واقعاً غیرمنصفانه‌ای علیه تشیّع [بود]. البتّه بعد دنباله‌ی آن ضحی‌الاسلام و ظهرالاسلام و عصرالاسلام و مانند اینها را هم نوشت. اینها همه را بنده آن‌وقت‌ها در همان سالهای اواخر [دهه‌ی] ۴۰ یا اوایل [دهه‌ی] ۵۰ خوانده‌ام. این کتاب فجرالاسلام موجب شد که چند نفر از برجستگان علمای ما چند اثر برجسته به ‌وجود بیاورند. یکی از آن آثار برجسته الذّریعة است؛ ذریعه‌ی آشیخ آقا بزرگ تهرانی. یکی از آن آثار برجسته تأسیس‌الشّیعةلفنون‌الاسلام است؛ مال مرحوم صدر. همه‌ی اینها در مقابل فجرالاسلام [نوشته شد]. گمان میکنم یکی از آن آثار برجسته‌ای که تحت تأثیر کار فجرالاسلام -نوشته‌ی احمد امین مصری- به ‌وجود آمد، کتاب مرحوم سیّدمحسن امین است؛ این کتابِ شرح حال علما یا اعیان‌الشّیعة. خب، یعنی یک مسئله ایجاد شد، برای پاسخ به آن مسئله چند کار مهم انجام گرفت که اگرچنانچه آن سؤال نبود، این کارهای مهم انجام نمیگرفت. این هم یک نکته. بنابراین امتیازات این دوره امتیازات زیادی است؛ خدا را شکر کنید که در این دوره قرار گرفته‌اید و میتوانید از امتیازاتش استفاده کنید.  و آخرین توصیه‌ی من هم مسئله‌ی تقوا و ورع و عبادت است. عزیزان من! بدانید این راه احتیاج دارد به تقوا. بدانید بهترین تبلیغ، تبلیغی است که شخصیّت عملی شما نسبت به آن اهداف و آرمانهای شما انجام خواهد داد و اثری که خواهد گذاشت: مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماماً فَلیَبدَأ بِتَعلِیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِه؛‌(۱۷) اوّل روی خودمان باید کار کنیم. اینکه در گذشته برخی از رؤسای مدارس، سحر میرفتند، نگاه میکردند ببینند کدام‌یک از طلبه‌ها دارد نماز شب میخواند و کدام نمیخواند یعنی مراقبت میکردند که طلبه حتّی‌المقدور از نماز شب محروم نماند، خیلی حرف پُرمعنایی است. البتّه آن روز این کار آسان‌تر بود؛ امروز با تلویزیون و سریالهای تلویزیونی و از این حرفها، کار مشکل است؛ امّا این کار مشکل را باید شما انجام بدهید. امروز شما جوانها، راه خدا، راه توسّل، راه دعا، راه بهره‌مندی از ادعیه‌ی زاکیه‌ی حضرت بقیّة‌الله (ارواحنافداه) را برای خودتان باز کنید؛ راه استفاده‌ی از این دعاهای مأثوری که از ائمّه رسیده برای خودتان باز کنید، از اینها استفاده کنید. بعضی از دعاها واقعاً با سندهای صحیح در روایات هست که انسان وقتی نگاه میکند لذّت میبرد. خود همین دعاهای صحیفه‌ی سجّادیّه، همه از همین قبیل است؛ این باب را برای خودتان باز نگه دارید؛ پرهیز از گناه، اساسی‌ترین کارها است. اوّلین توصیه‌ی این کسانی که در راه‌های سلوکی حرکت میکردند و ما ارادت به اینها داشتیم و علاقه‌مند [اینها بودیم]، به جوانها و ما -که آن‌وقت جوان بودیم- همین بود که میگفتند سعی کنید از گناه اجتناب کنید. «فَرِّق بَینی وَ بَینَ ذَنبِیَ المانِعِ لی مِن لُزومِ طَاعَتِک‌»(۱۸) که در دعای شریف ابوحمزه [هست]، یعنی اگرچنانچه انسان مبتلای به گناه شد، این گناه موجب میشود که انسان لزوم طاعت را هم از دست بدهد؛ یعنی ملازم با طاعت الهی هم نباشد؛ توفیقات از انسان گرفته میشود؛ این را در نظر داشته باشید. نماز اوّل وقت، نماز با توجّه و با حضور قلب، تلاوت قرآن، اُنس با دعا و زیارت، اینها آن چیزهایی است که برای شما برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانهای عزیز من لازم است؛ اینها را بایستی در نظر بگیرید. آن‌وقت ان‌شاءالله به برکت درس خوبی که خواهید خواند و به برکت تقوا و پرهیزکاری‌ای که ان‌شاءالله رعایت خواهید کرد و به برکت این ذهنهای جوّال(۱۹) و فعّالی که شما دارید و امروز ما نمونه‌هایی از آن را مشاهده کردیم، جامعه‌ی علمی‌ - مذهبی ما که اسمش روحانیّت است، فردای بمراتب بهتری از امروز ان‌شاءالله خواهد داشت. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار، تعدادی از طلّاب حوزه‌های علمیّه‌ی تهران، مطالبی بیان کردند. ۲) جوانب امری را با دقّت بررسی کردن ۳) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹؛ «... و مَثَلِ آنها در انجیل چون کِشته‌اى است که جوانه‌ی خود برآورَد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‌هاى خود بِایستد و دهقانان را به شگفت آورَد، تا از [انبوهىِ‌] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد. ...» ۴) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹؛ «... تا از [انبوهیِ‌] آنان، [خدا] کافران را به خشم دراندازد ...» ۵) شیخ مرتضیٰ انصاری ۶) اگر بنیاد چیزی درست نباشد، به ثمر نخواهد نشست. ۷) شامل ۸) بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت (۱۳۹۶/۶/۴) ۹) جمعیّت، جماعت ۱۰) بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت (۱۳۹۶/۶/۴) ۱۱) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۶۵؛ «... و به‌سوی عاد، برادرشان هود را [فرستادیم]؛ گفت: "اى قومِ من! خدا را بپرستید که براى شما معبودى جز او نیست" ...» ۱۲) ستون ۱۳) سوره‌ی انعام، بخشی از آیه‌ی ۱۱۲؛ «و بدین‌گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم. بعضى از آنها به بعضى، براى فریب [یکدیگر]، سخنان آراسته القا مىکنند. ...» ۱۴) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۲۴؛ ۱۵) سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۹۷؛ «هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه‌اى، حیاتِ [حقیقى] بخشیم ...» ۱۶) سوره‌ی غافر، بخشی از آیه‌ی ۵۱؛« درحقیقت، ما فرستادگان خود و کسانى را که گرویده‌اند، در زندگى دنیا ... قطعاً یارى مىکنیم.» ۱۷) نهج‌البلاغه، حکمت ۷۱ ۱۸) مصباح المتهجّد، ج‌۲، ص۵۹۲ ۱۹) بسیار جولان‌دهنده
1,967
1396/05/30
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و فعالان فرهنگی استان‌های یزد و همدان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37446
بسم الله الرّحمن الرّحیم ... امروز جوانهای ما در معرض تبلیغات مضر هستند؛ این را ما قبول داریم؛ این واقعیّتی است. از روزنه‌های مختلف صدا می‌آید، صداهای گمراه‌کننده به گوش میرسد، و این جوان [که] در این وسط میدان، مُحاطِ(۱) به این صداها و به این تصویرهای فریبنده و اغواگر است؛ احتیاج دارد به اینکه یک شاخصی به او نشان داده بشود. این شاخص را جمهوری اسلامی و نظام اسلامی میتواند نشان بدهد؛ ... این را باید توجّه کرد که وقتی ما از امکان انحراف نسل جوان میگوییم، از ظرفیّت و امکان هدایت و رویشِ نسلِ جوانِ مؤمن هم بگوییم؛ امروز در نظام ما این‌جوری است. شما ببینید؛ همین شهید عزیزی که اخیراً به شهادت رسید -شهید حُجَجی-(۲) او یک جوان از همین جوانهای امروز است، او هم یک جوانی است در سنّ ۲۵ سالگی؛ یعنی همین اینترنت و همین کانالهای اجتماعی و همین روزنه‌های اغواگر صوتی و تصویری و همه‌جوری، این جوان را هم احاطه کرده، مثل هزاران جوان دیگری که احاطه کرده، امّا او این‌جوری از آب درمی‌آید. البتّه شهید حُجَجی را خدای متعال مثل یک حجّتی امروز در مقابل چشم همه گرفت امّا زیادند کسانی که این احساس، این انگیزه، این ایمان در آنها وجود دارد. این رویشهای جدید انقلابی و اسلامی را نباید دستِ‌کم گرفت، اینها خیلی باارزشند، قدرشان را باید دانست. به بنده نامه‌هایی نوشته میشود از طریق [واحد] ارتباط مردمی، برای حضور در جبهه‌های جنگ؛ جبهه‌ی جنگ در کجا؟ در سوریه، در حلب! همین‌طور مدام نامه مینویسند، التماس میکنند. بعضی‌ها خودشان التماس میکنند، بعضی‌ها والدینشان التماس میکنند که «جوان ما خیلی بی‌تابی میکند، فلان میکند، شما اینها را بفرستید مثلاً [بروند]». اینها پدیده‌های باورنکردنی است؛ یعنی اگر واقعاً اینها را نقل میکردند برای ما از یک زمان دیگر و خودمان ندیده بودیم، به‌آسانی حاضر نبودیم باور کنیم اینها را؛ امّا در زمان ما دارد اتّفاق می‌افتد. این چه عاملی است که این جوان را وادار میکند که عشق به جهاد و عشق به دفاع از ارزشها، او را از زن و زندگی و خانواده و بچّه و پدر و مادر و راحتی و شغل و همگی بِکَند و بفرستد به هزارها کیلومتر آن‌طرف‌تر و خارج از مرزهای کشور برای مبارزه‌ی با دشمن؟ اینها را نباید ندیده گرفت. حالا چون اسم مفاخر فرهنگی را آوردند، آقایان و وزیر محترم ارشاد(۳) هم اینجا حضور دارند، [لازم است] سفارش بکنم، آقایانی که دستی در کار ارشاد و مسائل فرهنگی و مانند اینها دارند به این نکته توجّه کنند که امروز مهم‌ترین وظیفه‌ی ما تقویت این روحیّه در جوانها و در نسل جوان است. ما اگر طرف‌دار اخلاقیم، باید همین روحیّه‌ی انقلابی را در اینها تقویت کنیم. اخلاق را هم به برکت روحیّه‌ی دینی و انقلابی میشود در جوانها تأمین کرد؛ اخلاقِ بدون دین، اخلاقِ بدون تقوا، اخلاقِ بدون روحیّه‌ی انقلابی و حرکت جهادی و میل به جهاد در راه خدا، نه پدید می‌آید و نه منعقد میشود، اگر هم منعقد بشود عمقی ندارد. ما باید امروز تلاشمان را مصروف تربیت دینی و تربیت انقلابی جوانها بکنیم و این جریان عظیم نیروی انقلاب را هم که در بین جوانها خوشبختانه هست، تقویت بکنیم؛ بهشان امید بدهیم، بهشان پشتیبانی بدهیم و تقویت بکنیم این جریان را. این‌جور نباشد که جریان انقلابی تضعیف بشود، جریان مقابل آنها تقویت بشود؛ این نباید اتّفاق بیفتد؛ نه در محیط دانشگاه، نه در محیط تبلیغات دینی، نه در محیط فرهنگی و امثال اینها. ... ۱) از هر سو احاطه‌شده ۲) شهید محسن حُجَجی از نیروهای مدافع حرم بود که در مرداد ماه سال جاری در منطقه‌ای مرزی بین سوریه و عراق به اسارت نیروهای داعش درآمد و پس از دو روز به دست آنها به شهادت رسید. ۳) آقای سیّدعبّاس صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) در جلسه حضور داشت.
1,968
1396/05/30
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره مرحوم آیت‌الله حاج شیخ غلامرضا یزدی (فقیه خراسانی)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39512
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران کنگره‌ی ملی بزرگداشت آیت‌الله حاج شیخ غلامرضا یزدی (فقیه خراسانی) که در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ برگزار شده بود، صبح امروز (پنجشنبه) در محل این همایش در یزد منتشر شد. متن بیانات رهبر انقلاب به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)  یکی از کارهای خیلی خوبی که آقایان یزدی‌ها دارند انجام میدهند، همین بزرگداشت مرحوم حاج شیخ غلامرضا یزدی است. این بزرگوار جزو برجستگانی است که کمتر شناخته شده‌اند، کمتر درباره‌ی ایشان صحبت شده و حرف زده شده؛ با اینکه مرحوم حاج شیخ غلامرضا خیلی برجسته است. بیانات جناب آقای ناصری -که نوه‌ی دختری مرحوم حاج شیخ غلامرضا هستند- خیلی بیانات خوبی بود؛ برای من هم تازه بود و خیلی‌هایش را راجع به مرحوم حاج شیخ غلامرضا نشنیده بودم. حقّش است که این خصوصیّات و این خاطرات که از زبان نزدیکان و خانواده و متّصلین به آن مرحومین و بزرگانِ گذشته نقل میشود، ثبت بشود حتّی با سند؛ یعنی سندش را هم ذکر کنید. حالا مثلاً نقل کردید(۲) که آقای بروجردی این جمله را گفته، خب سند این را بگویید که مرحوم آقای بروجردی کجا این حرف را زده‌اند یا مرحوم آقای بهجت کجا این مطلب را مثلاً بیان کرده‌اند؛ اینها را مشخّص کنید که اتقانی پیدا کند. البتّه این حرفهایی که مربوط به وضع ایشان در نجف و رسیدگی به طلّاب و این کارهای اخلاقی عجیب‌و‌غریب [است]، چیزهایی است که متنش نشان‌دهنده‌ی صحّت این قضیّه است، خیلی هم احتیاج به سند ندارد؛ آدم میفهمد که راست است و همین‌جور است.  بنده البتّه مرحوم حاج شیخ غلامرضا (رضوان‌الله‌علیه) را یک بار در مشهد زیارت کرده بودم؛ ایشان گاهی اوقات می‌آمدند مشهد و در یک گوشه‌ای از صحن نو نماز جماعت میخواندند؛ ایوانی بود که بین صحن نو و موزه بود که حالا رواق امام خمینی است؛ در آن ایوان کسی نماز نمیخواند، محلّ نماز نبود؛ گاهی اوقات دیده بودم مرحوم حاج شیخ غلامرضا تابستانها می‌آمدند آنجا و در آن ایوان یک نماز جماعت کوچک چند نفری [میخواندند]؛ مثلاً ده پانزده نفر از مریدها و علاقه‌مندهایی که ایشان را می‌شناختند، میرفتند آنجا با ایشان نماز میخواندند. [فقط] همین اندازه، ما بیشتر از این ایشان را درک نکردیم، زیارت نکردیم. لکن درباره‌ی ایشان چیزهای زیادی شنفتیم؛ همان چیزهایی که مرحوم آقانجفی قوچانی نقل میکند، کافی است؛ یعنی همین شرح حالی که مرحوم آقانجفی قوچانی نوشته که از مشهد راه می‌افتند و با این «رفیق یزدی» -تعبیر میکند از ایشان به «رفیق یزدی»- و میروند اصفهان و چند سال اصفهان میمانند و بعد از آنجا میروند نجف و در نجف هم مدّتی با هم بودند، بعد بینشان جدایی می‌افتد؛ یعنی ایشان میرود درس مرحوم آمیرزا محمّدباقر اصطهباناتی(۳) و علاقه‌مند [میشود] به آن بزرگوار؛ مرحوم آقانجفی میرود درس آخوند و عاشق آخوند [میشود]؛ از این جهت بینشان اختلاف می‌افتد. در قضیّه‌ی مشروطه هم بینشان اختلاف می‌افتد؛ مرحوم اصطهباناتی مخالف با مشروطه بود؛ مرحوم آخوند هم که خب پیشرو مشروطه بود؛ [لذا] اینها با هم اختلاف پیدا میکنند. لکن همان مقداری که ایشان راجع به رفیق یزدی و حرکت طولانی پیاده‌ای که از مشهد راه افتادند، تا خودشان را رساندند اصفهان و بعد از آنجا به نجف [رفتند]، ذکر میکند کافی است که نشان بدهد که جوانهای آن روز برای تحصیل علم و رساندن خود به سرچشمه‌ی معلومات، چه مجاهدتهایی را انجام میدادند، چه زحمتهایی را متحمّل میشدند، چه کارهایی میکردند و چه تقوایی را رعایت میکردند؛ در دوره‌ی جوانی آن‌جور باتقوا؛ و بعد هم خب ایشان با مرحوم اصطهباناتی به شیراز می‌آیند، تا اینکه مرحوم اصطهباناتی ترور میشوند و به شهادت میرسند و بعد ایشان می‌آیند یزد ساکن میشوند و این خدماتی را که جناب آقای ناصری نقل کردند، در یزد انجام میدادند و محلّی برای پراکندن علم و تقوا و زهد و توکّل به خدای متعال و خدمت به مردم و یک ‌چنین چیزهایی [بودند]. این نکته‌ای که ایشان ذکر کردند در مورد رسیدگی به فقرای زردشتی و کلیمی یزد، خیلی نکته‌ی مهمّی است؛ خیلی چیز مهمّی است؛ یک روحانیِ باتقوایِ مقدّسی مثل مرحوم حاج شیخ غلامرضا، برود نان و آرد و غذا بگذارد درِ خانه‌ی مثلاً فرض کنید که یهودی به‌خاطر اینکه او فقیر است؛ اینها خیلی مهم است. امروز در دنیا این چیزها وجود ندارد، یعنی در دنیای مادّی این حرفها مهجور است، این را اسلام به پیروان خودش تعلیم میدهد؛ هرکسی هم که با اسلام بیشتر مأنوس است، این‌جور حرکتی را بیشتر انجام میدهد؛ اینها را بدانند، بفهمند. این آدم یهودی است و به خدا و پیغمبر و قرآن و دین ما هیچ اعتقادی ندارد امّا صِرف اینکه فقیر است و احتیاج به کمک دارد و انسان است -همان «وَ اِمّا شَبیهٌ لَکَ فِی الخَلق»(۴) که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) میفرمایند- موجب میشود که ایشان برود این خدمات را انجام بدهد؛ اینها امروز خیلی باارزش است، درس است؛ اینها باید تدوین بشود، باید حفظ بشود و ان‌شاءالله برای نسلِ روبه‌رشدِ ما درس باشد.  امروز جوانهای ما در معرض تبلیغات مضر هستند؛ این را ما قبول داریم؛ این واقعیّتی است. از روزنه‌های مختلف صدا می‌آید، صداهای گمراه‌کننده به گوش میرسد، و این جوان در این وسط میدان، مُحاطِ(۵) به این صداها و به این تصویرهای فریبنده و اغواگر است؛ احتیاج دارد به اینکه یک شاخصی به او نشان داده بشود. این شاخص را جمهوری اسلامی و نظام اسلامی میتواند نشان بدهد؛ حالا یک نمونه‌اش همین بزرگانند، و نمونه‌های دیگری هم دارد. خوشبختانه این را باید توجّه کرد که وقتی ما از امکان انحراف نسل جوان میگوییم، از ظرفیّت و امکان هدایت و رویشِ نسلِ جوانِ مؤمن هم بگوییم؛ امروز در نظام ما این‌جوری است. شما ببینید؛ همین شهید عزیزی که اخیراً به شهادت رسید -شهید حُجَجی-(۶) یک جوان از همین جوانهای امروز است، او هم یک جوانی است در سنّ ۲۵ سالگی؛ یعنی همین اینترنت و همین کانالهای اجتماعی و همین روزنه‌های اغواگر صوتی و تصویری و همه‌جوری، این جوان را هم احاطه کرده، مثل هزاران جوان دیگری که احاطه کرده، امّا او این‌جوری از آب درمی‌آید. خدای متعال امروز البتّه شهید حُجَجی را مثل یک حجّتی در مقابل چشم همه گرفت امّا زیادند کسانی که این احساس، این انگیزه، این ایمان در آنها وجود دارد. این رویشهای جدید انقلابی و اسلامی را نباید دستِ‌کم گرفت، اینها خیلی باارزشند، قدرشان را باید دانست. به بنده نامه‌هایی نوشته میشود از طریق [واحد] ارتباط مردمی، برای حضور در جبهه‌های جنگ؛ جبهه‌ی جنگ در کجا؟ در سوریه، در حلب! همین‌طور مدام نامه مینویسند، التماس میکنند؛ بعضی‌ها خودشان التماس میکنند، بعضی‌ها والدینشان التماس میکنند که «جوان ما خیلی بی‌تابی میکند، شما اینها را بفرستید». اینها پدیده‌های باورنکردنی است؛ یعنی واقعاً اگر اینها را برای ما از یک زمان دیگر نقل میکردند و خودمان ندیده بودیم، به‌آسانی حاضر نبودیم اینها را باور کنیم؛ امّا در زمان ما دارد اتّفاق می‌افتد. این چه عاملی است که این جوان را وادار میکند که عشق به جهاد و عشق به دفاع از ارزشها، او را از زن و زندگی و خانواده و بچّه و پدر و مادر و راحتی و شغل و همگی بِکَند و بفرستد به هزارها کیلومتر آن‌طرف‌تر و خارج از مرزهای کشور برای مبارزه‌ی با دشمن؟ اینها را نباید ندیده گرفت. حالا چون اسم مفاخر فرهنگی را آوردند، آقایان و وزیر محترم ارشاد(۷) هم اینجا حضور دارند، [لازم است] سفارش بکنم آقایانی که دستی در کار ارشاد و مسائل فرهنگی و مانند آن دارند به این نکته توجّه کنند که امروز مهم‌ترین وظیفه‌ی ما تقویت این روحیّه در جوانها و در نسل جوان است. ما اگر طرف‌دار اخلاقیم، باید همین روحیّه‌ی انقلابی را در آنها تقویت کنیم. اخلاق را هم به برکت روحیّه‌ی دینی و انقلابی میشود در جوانها تأمین کرد؛ اخلاقِ بدون دین، اخلاقِ بدون تقوا، اخلاقِ بدون روحیّه‌ی انقلابی و حرکت جهادی و میل به جهاد در راه خدا، نه پدید می‌آید و نه منعقد میشود، اگر هم منعقد بشود عمقی ندارد. ما باید امروز تلاشمان را مصروف تربیت دینی و تربیت انقلابی جوانها بکنیم و این جریان عظیم نیروی انقلاب را هم که خوشبختانه در بین جوانها هست، تقویت بکنیم؛ بهشان امید بدهیم، بهشان پشتیبانی بدهیم و این جریان را تقویت بکنیم. این‌جور نباشد که جریان انقلابی تضعیف بشود، جریان مقابل آنها تقویت بشود؛ این نباید اتّفاق بیفتد؛ نه در محیط دانشگاه، نه در محیط تبلیغات دینی، نه در محیط فرهنگی و امثال اینها.  به‌هرحال خیلی خوشوقتیم از اینکه بحمدالله این بزرگان دینی ما، مثل مرحوم حاج شیخ غلامرضا یزدی، از گوشه‌ی انزوای تاریخی دارند خارج میشوند. واقعاً اینها در خبایای(۸) تاریخ و زوایای تاریخ منزوی‌اند؛ جز یک عدّه‌ی معدودِ کمی، کسی اینها را نمی‌شناسد؛ اینها را از این زاویه خارج کنید و معرّفی کنید و چهره‌های اینها را به مردم نشان بدهید. اینها خورشیدند، اینها نورانی‌اند؛ وقتی‌که معرّفی بشوند، تابش اینها یک عدّه‌ی زیادی را ان‌شاءالله هدایت خواهد کرد. منتها، هم برادران همدانی که برای مرحوم آقای آقانجفی میخواهند بزرگداشت بگیرند،(۹) هم برادران یزدی که برای مرحوم حاج شیخ غلامرضا میخواهند بزرگداشت بگیرند، توجّه کنند به حُسن سلیقه‌ و کار را هنرمندانه و خردمندانه از آب درآوردن؛ گاهی اوقات زحمت را میکشیم امّا کار، آن‌چنان‌که بتواند مؤثّر باشد از آب درنمی‌آید؛ این نشود. هرچه ممکن است فکر کنید، کار را هوشیارانه، هوشمندانه، خردمندانه و هنرمندانه و با هنر از آب دربیاورید که ان‌شاءالله بتواند مؤثّر باشد. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته   ۱) در ابتدای این دیدار -که در چهارچوب دیدارهای دسته‌جمعی برگزار شد- آیت‌الله شیخ محمّدرضا ناصری‌یزدی (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه و امام جمعه‌ی یزد) و آقای سیّدمحمّد میرمحمّدی (استاندار یزد) مطالبی بیان کردند. ۲) نماینده‌ی ولیّ‌فقیه و امام جمعه‌ی یزد، جملاتی از بزرگان درباره‌ی مرحوم حاج شیخ غلامرضا یزدی را نقل کرده و برخی از حالات و نقل‌ها درباره‌ی ایشان را بیان کردند. ۳) آیت‌الله محمّدباقر اصطهباناتی شیرازی ۴) نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۵۳ ( با اندکی تفاوت) ۵) احاطه‌شده ۶) شهید محسن حُجَجی از نیروهای مدافع حرم بود که در مرداد ماه سال جاری در منطقه‌ای مرزی بین سوریه و عراق به اسارت نیروهای داعش درآمد و پس از دو روز به دست آنها به طرز فجیعی به شهادت رسید. ۷) آقای سیّدعبّاس صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) در جلسه حضور داشت. ۸) جاهای پنهان و پوشیده ۹) جمعی از دست‌اندرکاران برگزاری همایش «حوزه‌ی انقلابی و بزرگداشت بیستمین سالگرد رحلت عالم انقلابی و مفسّر قرآن حضرت آیت‌الله آقانجفی همدانی» در جلسه حضور داشتند.
1,969
1396/05/30
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره بزرگداشت آیت‌الله آقانجفی همدانی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38580
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)  خیلی خوش ‌آمدید آقایان عزیز، برادران همدانی! دانسته‌ها و خاطره‌های ما از شهر همدان و شخصیّت‌های همدان را با این بیاناتی که [ارائه] کردید، زنده کردید؛ خیلی از شما متشکّریم.  در بزرگداشت شخصیّت‌های یک شهر یا یک استان، دو فایده حاصل میشود؛ یکی معرّفی آن شخصیّت، و یکی معرّفی آن شهر یا آن استان یا آن منطقه. شما وقتی‌که از مرحوم آقای آقانجفی ‌همدانی تجلیل میکنید، به‌تبعِ این تجلیل، یاد همدان، تاریخ همدان، شخصیّت‌های همدان، امتیازات فراوان همدان در معرض دیدِ همه‌ی شنوندگان و تماشاچیان می‌آید و درواقع همدان را معرّفی میکنید. این هم از برکات یاد این بزرگان است.  خب در همین دوره‌های اخیر همدان، مرحوم آخوند ملّاحسینقلی همدانی و مرحوم حاج شیخ ‌محمّد بهاری و مرحوم آسیّد علی عرب -پدر خود ایشان- و دیگرانی که بودند، شخصیّت‌هایی هستند که هم ازلحاظ علمی برجسته‌اند، هم ازلحاظ معنوی و معرفتی و سلوکی برجسته هستند؛ این یکی از امتیازات این شخصیّت‌ها است؛ درواقع یکی از امتیازات این شهر است که این‌همه و این تعداد شخصیّتِ برجسته را در خودش جمع کرده که اینها جمع کرده‌اند بین مقامات علمی -علمیِ رایج در حوزه‌ها، مثل فقه و اصول و حکمت و مانند اینها- و بین ممشای سلوکی و حرکت سلوکی و تربیت نفس و حرکت اخلاقی؛ جمع بین این دو کرده‌اند که خب آن مصداق اتمّش در این دوره‌های اخیر، مرحوم آخوند ملّاحسینقلی است و بعد هم شاگردان ایشان و تا میرسد به اینها؛ لذاست که همدان مفتخر است به داشتن این شخصیّت‌ها.  راجع به مرحوم آقای آقانجفی (رضوان‌الله‌علیه) متأسّفانه من هیچ توفیقی نداشتم که با ایشان هم‌جلسه بشوم، بنشینم، ایشان را درست زیارت کنم؛ این برای من پیش نیامد لکن خب دورادور ایشان را می‌شناختیم. این دو کتابی که اسم آوردند، که یکی‌اش تفسیر است که انوار درخشان [نام دارد]، یکی هم درخشانْ پرتویی از اصول کافی [است] که درواقع حدیث است. خب این کتابها را هم برای ما فرستادند؛ من گاهی مراجعه هم کرده‌ام؛ [نویسنده‌ی] ملّا و صاحبِ نظر، درعین‌حال فارسی‌نویس، این چیز مهمّی است. بنده بارها گفته‌ام مرحوم مجلسی با آن مقامات عالی، وظیفه‌ی خود میدانست که کتاب فارسی هم بنویسد؛ در کنار دریای عظیمی مثل کتاب بحار که واقعاً یک اقیانوس است، [نوشتن] کتاب حقّ‌الیقین و حیات‌القلوب؛ [یعنی] فارسی‌نویسی برای استفاده‌ی مردم. خب، حالا [اینکه] مرحوم آقای آقانجفی در این کتابهایی که به زبان فارسی نوشته شده، چقدر توانسته‌اند ادبیّات معاصر را مورد ملاحظه و مورد استفاده قرار بدهند، آن بحث دیگری است -اگرچنانچه در این زمینه کمبودی وجود داشته باشد، همان‌طور که شما(۲) گفتید، راهش همین است که یک عدّه از فضلای قم، طلبه‌های قم، دقایق(۳) را استخراج کنند و درواقع ادبیّات این [متون] را تبدیل کنند- لکن مهم، این انگیزه است، انگیزه‌ی با مردم بودن، این ذهن فعّال و پُرتلاش و پُرمحتوا را در اختیار مردم گذاشتن؛ این را مرحوم آقای آقانجفی نشان دادند. درجات ایشان ان‌شاءالله عالی است پیش خدای متعال و خداوند عالی‌تر کند مقامات ایشان را.  خب ایشان از لحاظ سلوکی و معنوی شاگرد پدرشان و اساتید دیگری در نجف -مرحوم آقای قاضی(۴) و شاید دیگران- بودند؛ شاگرد علمی مرحوم آقای نائینی(۵) و مرحوم حاج شیخ محمّد‌حسین(۶) و دیگران هم که بودند. انصافاً ایشان زحمت کشیدند؛ شنیدم یک دوره تقریرات [دارند]؛ در همان مصاحبه‌ای(۷) که آقای صالحی اشاره کردند که بنده آن مصاحبه را خوانده‌ام و دیده‌ام، آنجا ایشان ظاهراً میگویند که من یک دوره درس اصول آقای نائینی را رفتم و نوشته‌های خودم را به ایشان نشان میدادم. خب این باارزش است؛ یعنی اگر واقعاً یک چنین چیزی الان حاضر باشد، آماده باشد و در اختیار حوزه‌های علمیّه قرار بگیرد، از لحاظ علمی چیز باارزش و یک بخشی از ثروتِ علمی و اصولی ما است. خب، ایشان از جنبه‌ی علمی که مقاماتشان این است.  از جنبه‌ی سلوکی [هم]، ایشان انصافاً مردی پارسا و مؤمن [است]، لکن در کنار اینها آن چیزی که به چشم انسان خیلی می‌آید و خیلی جلوه میکند، سلوک انقلابی ایشان است. در دوران جبهه و در دوران جنگ، بنده یکی دو بار همدان رفت‌وآمد کردم؛ هم ایشان، هم مرحوم آقای تألّهی،(۸) این دوتا پیرمرد ملّا، با جوانهای جبهه‌برو آن‌چنان گرم و گیرا بودند که کأنّه یکی از آنها هستند. و همیشه [برای ما] میگفتند و ما اینجا هم از دوستانی که با همدان مرتبطند شنیده بودیم و نقل میکردند و به نظرم میرسد آنجا هم برای ما نقل کردند که این دو بزرگوار جوری بودند که مرجع جوانهای جبهه‌ای بودند؛ هم مسجدشان، هم نمازشان، هم منزلشان، هم برای رفتن به جبهه. این خیلی چیز مهمّی است که یک کسی در این سن و با این مقامات و مرتبه‌ی علمی، غافل از مسئله‌ی مهمّ زمان خودش نباشد. بعضی‌ها از مسئله‌ی مهمّ زمان خودشان که آن تهاجم دشمن و تهدید کشور و تهدید ملّت و تهدید انقلاب و تهدید نظام و همه‌چیز بود، غافل بودند؛ کسانی بودند که از این مسئله غافل بودند؛ این توجّه داشتن این مرد به این معنا، و این جوانها را ارج‌گذاری کردن، این خیلی به نظر ما نقطه‌ی برجسته‌ای است.  به‌هرحال ما از شما آقایان خیلی متشکّریم که نام مبارک این بزرگوار را احیاء میکنید و اینها را بزرگ میدارید. خوب است همین کار نسبت به مرحوم آقای تألّهی و دیگرانی که هستند در استان همدان هم انجام بگیرد. حالا جناب آقای محمّدی اسم آوردند امّا بیش از اینها هستند؛ مثلاً فرض کنید مرحوم آخوند ملّاعلی نهاوندی صاحب تشریح‌الاصول؛ فقیه و اصولی و ملّای برجسته‌ی درجه‌ی یک -که مال استان همدان است- مال نهاوند است؛ و ازاین‌قبیل هستند شخصیّت‌های برجسته‌ی همدانی؛ برای اینها اگرچنانچه بزرگداشتی همین‌طور به نوبت فراهم بشود، همین‌طور که عرض کردیم نه‌فقط تجلیل آن بزرگان و احیای نام آن بزرگان، بلکه تجلیل همدان و تجلیل این خطّه‌ی عالم‌پرور و علم‌پرور است. خداوند ان‌شاءالله درجات آنها را عالی کند، درجات دنیوی و اخروی شماها را هم خداوند عالی کند. به نظرم یکی از آقازاده‌های(۹) ایشان هم -که اینجا هستند- زمان ریاست جمهوری با تشکیلات ما همکاری میکردند؛ چنین به ذهنم می‌آید. آقای انصاری(۱۰) هم که نوه‌ی ایشان‌ هستند. خداوند ان‌شاءالله حفظتان کند.  برادران همدانی که برای مرحوم آقای آقانجفی میخواهند بزرگداشت بگیرند، ... توجّه کنند به حُسن سلیقه‌ و کار را هنرمندانه و خردمندانه از آب درآوردن؛ گاهی اوقات زحمت را میکشیم امّا کار، آن‌چنان‌که بتواند مؤثّر باشد از آب درنمی‌آید؛ این نشود. هرچه ممکن است فکر کنید، کار را هوشیارانه، هوشمندانه، خردمندانه و هنرمندانه و با هنر از آب دربیاورید که ان‌شاءالله بتواند مؤثّر باشد.   والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار -که در چهارچوب دیدارهای دسته‌جمعی برگزار شد- حجّت‌الاسلام والمسلمین غیاث‌الدّین‌طه محمّدی (نماینده‌ی ولیّ فقیه در استان همدان و رئیس شورای برگزاری کنگره)، آقای سیّدعبّاس صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس شورای سیاستگذاری کنگره)، آقای محمّدناصر نیکبخت (استاندار همدان و قائم‌مقام رئیس شورای برگزاری کنگره) و آقای سیّدمحمّدکاظم حجازی (دبیر کنگره) مطالبی بیان کردند. ۲) دبیر کنگره ۳) نکته‌های باریک و ظریف ۴) آیت‌الله سیّدعلی قاضی‌طباطبائی ۵) آیت‌الله محمّدحسین غروی‌نائینی، مشهور به میرزای‌نائینی ۶) آیت‌الله شیخ محمّدحسین غروی‌اصفهانی ۷) اشاره‌ی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به این مطلب که مجله‌ی حوزه در دهه‌ی ۶۰ مصاحبه‌ای با ایشان ترتیب داده و آن را منتشر کرده بود. ۸) آیت‌الله شیخ محمّدهادی تألّهی ۹) آقای سیّدمحسن عرب‌زاده (معاون اداری - مالی نهاد ریاست جمهوری در دوران ریاست جمهوری معظّمٌ‌له) ۱۰) حجّت‌الاسلام شیخ مهدی انصاری (نوه‌ی دختری مرحوم آقانجفی همدانی)
1,970
1396/05/12
بیانات در مراسم تنفیذ حکم دوازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران‌
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37311
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم (۱)
1,971
1396/05/08
بیانات در دیدار کارگزاران حج
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37254
در آستانه‌ی ایام حج ابراهیمی؛ و در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله)
1,972
1396/04/14
گزیده‌ای از بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه پس از عملیات موشکی لیلةالقدر
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37077
ساعاتی پس از یورش غرورآفرین موشکی سپاه پاسداران به مراکز تجمع داعش در دیرالزور سوریه، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی با جمعی از سرداران و فرماندهان سپاه دیدار کردند. بخشی از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار که خردادماه گذشته برگزار شده بود، امروز چهارشنبه ۱۳۹۶/۴/۱۴ منتشر شد. ... کارتان خیلی عالی بود، خداوند از شماها قبول کند. این، عبادت ماه رمضان است. ... هرچه میتوانید روی موشک کار کنید؛ ببینید دشمن چقدر روی موشک حسّاس است، پس بدانید که چقدر کارتان مهم است. ... همگی میتوانید و تا میتوانید و امکان دارید کار کنید؛ دشمن باید سیلی بخورد.
1,973
1396/04/05
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37011
به مناسبت عید سعید فطر (۱)
1,974
1396/04/05
خطبه‌های نماز عید فطر
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37002
در مصلای امام خمینی (رحمه‌الله)
1,975
1396/03/31
بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36930
در بیست و ششمین روز از ماه مبارک رمضان (۱)
1,976
1396/03/28
بیانات در دیدار خانواده‌های شهدای مرزبان و مدافع حرم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36894
در روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان (۱)
1,977
1396/03/22
بیانات در دیدار مسئولان نظام
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36824
در هفدهمین روز از ماه مبارک رمضان (۱)
1,978
1396/03/20
بیانات در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36807
در سالروز میلاد مبارک امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) (۱)
1,979
1396/03/17
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36775
در دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان (۱)
1,980
1396/03/14
بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36745
در مرقد مطهر امام راحل (۱)
1,981
1396/03/06
بیانات در محفل انس با قرآن کریم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36663
به مناسبت آغاز ماه مبارک رمضان و در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله)
1,982
1396/03/03
بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36622
به مناسبت سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر
1,983
1396/03/01
بیانات در دیدار دست‌اندرکاران اولین کنگره بین‌المللی قرآن و علوم انسانی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38352
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)  خیلی خوش آمدید. یکی از عیوب کار ما اهل حوزه، همیشه انفرادی کار کردن بوده؛ حتّی آنجایی هم که جمعیّتی از ما جمع میشدند -فرض کنید پای یک درس- هرکدام برای خودشان کار میکردند. کار مشترک ماها منحصر بوده در مباحثه که یک درس را دو نفر، سه نفر با همدیگر مباحثه کنند؛ وَالّا در -به‌اصطلاح- کارکرد علمی و گرفتن محصول علمی، همکاری مشترک و هم‌فکری در بین مجموعه‌های حوزوی ما رایج نبوده. درحالی‌که در دنیا -بخصوص دنیای غرب- این‌جوری نیست؛ آنجا کارهای مشترک، زیاد انجام میگیرد. حتّی گاهی مثلاً فرض کنید کارهایی طرّاحی میشود که از ده‌ها جزء یک محصول واحد، هر جزئی به یک مجموعه‌ای واگذار میشود؛ بعد کسانی هستند که آن محصولات کار این مجموعه‌ها را میگیرند و آن محصول نهایی را از مجموع اینها به دست می‌آورند؛ یعنی این‌جور طرّاحی میکنند. خب، پیدا است که این‌جور کار کردن آثارش خیلی بهتر و بیشتر است. خوشبختانه ملاحظه میشود که حوزه در این جهت دارد حرکت میکند؛ یعنی این کار شما مصداقی از همین همکاری است. کاری بشود که این به‌معنای واقعی کلمه همکاری باشد؛ یعنی همه با هم همکاری کنند، ذهنها به کمک یکدیگر بیایند و یک محصول مطلوبی بیرون بیاید. این یک نکته است.  نکته‌ی دوّم این است که در این کنگره‌ی شما دو بخش مهم وجود دارد: یکی قرآن؛ یکی علوم انسانی. مسئله‌ی قرآن و مرجعیّت  قرآن و رجوع به قرآن و استفهام از قرآن در مسائل گوناگون فکری و عملی و اجتماعی و سیاسی و حکومتی و مانند اینها، خیلی چیز مهمّی است. ما واقعاً در این زمینه‌ها کم‌کاریم؛ واقعاً کم‌کاری داریم، [ و در زمینه‌ی] تدبّر در قرآن برای کسانی که اهل تدبّرند؛ [این] نشان میدهد که ما خیلی خودمان را محروم کرده‌ایم از آیات الهی و از رهنمودهای آیات الهی در زمینه‌های گوناگون؛ خب، خود این مرجعیّت قرآن برای این مسئله‌ی مهم، یک موضوع اساسی و حسّاس است. علوم انسانی و اهتمام به آن و توجّه به آن -که چند سال است که بر سر زبانها رایج است- هم یک مسئله است. کار شما پیوند زدن این دو امر مهم با یکدیگر است و این به نظر من خیلی مهم است؛ خیلی بجا است که هرچه میشود در این زمینه تلاش صورت بگیرد.  یک نکته‌ی دیگر این است که امروز در کشور، جاهایی و مراکزی وجود دارد که برای علوم انسانی دارند تلاش میکنند و کار میکنند، هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی هست، هم بیرون شورای عالی انقلاب فرهنگی هست؛ بخشهای گوناگونی در زمینه‌ی علوم انسانی دارند کار میکنند. هدفشان هم همین است؛ حالا اسم کارشان را قرآن و علوم انسانی یا مانند اینها نگذاشته‌اند، لکن دارند در جهت سوق دادن مسائل و موضوعات علوم انسانی به سمت آموزه‌های اسلامی کار میکنند. از اینها استفاده بشود؛ یعنی همکاری بشود با این مجموعه‌ها. ما احتیاج داریم به اینکه از محصول افکار یکدیگر استفاده کنیم؛ یعنی الان کسانی هستند، دارند کار میکنند، تلاش میکنند -البتّه من نمیدانم، حالا در گزارش حضرتعالی و آقا، این نبود که با مراکز گوناگون همکاری و ارتباط دارید یا ندارید؛ اگر باشد که چه بهتر، اگر نیست حتماً بگردید- این عناصر را پیدا کنید، این مراکز را پیدا کنید و با اینها همکاری کنید، از تجربه‌هایشان استفاده بشود؛ اینها کار کرده‌اند. این هم یک نکته است.  یک نکته‌ی اساسی این است که علوم انسانی، دو سه قرن است که در دنیا ابداع شده و اشخاصی روی آن فکر کرده‌اند، کار کرده‌اند، مسائلی را به ‌وجود آورده‌اند؛ بعضی هم که [ابداع آنها] به قرن نمیرسد، چندین دهه است که دارند روی آن کار میکنند؛ یعنی به‌اصطلاح چیزهایی جزو علوم مختلف انسانی هستند که برای ما حکم واردات را پیدا میکند؛ حالا غیر از فلسفه و ادبیات و مانند این‌چیزهایی که مربوط به خود ما است، مسائلی به وجود آمده، سرفصل‌هایی تولید شده، روی آن کار شده، فکر شده، نقد شده، چند لایه ردّوبدل شده -این کارها انجام گرفته- ما حالا میخواهیم وارد بشویم و این مسائل را از آن ریشه‌ی به‌اصطلاح غیر دینی یا بعضاً ضدّ دینی آن جدا کنیم و به یک منشأ قرآنی و یک منشأ دینی و وَحیانی متّصل کنیم. خب این خیلی مهم است؛ این یک تسلّط اساسی بر کارهای دیگران لازم دارد؛ ما باید بدانیم که دیگران در این زمینه‌ها چه کرده‌اند. [دانستن] کارهایی که آنها انجام داده‌اند، پیشرفتهایی که آنها انجام داده‌اند، از مسائلی است که مورد نیاز است؛ باید کار بشود.  حالا اشاره کردید که مثلاً نهصد یا هشتصد مقاله یا چکیده‌ی مقاله [به کنگره] آمده، خب خوب است؛ این تعداد کمّیّت، واقعاً قابل توجّه است؛ لکن مهم‌تر از کمّیّت، کیفیّت است؛ یعنی کاری کنیم که از این کاری که شما مثلاً در این کنگره -در آذرماه-(۲) خواهید کرد، بیست‌ سی‌ مقاله‌ی پُرمغزِ راه‌گشا خارج بشود که بتواند محلّ استفاده‌ی عموم کسانی که در این زمینه‌ها فکر میکنند و کار میکنند قرار بگیرد.  یک نکته‌ی دیگر هم این است که امروز در دنیای اسلام هم در این زمینه‌ها متفکّرینی دارند کار میکنند؛ در دنیای عرب مثلاً کسانی هستند که دارند کار میکنند، در شبه قارّه -در هندوستان- فضلائی هستند که دارند در این زمینه‌ها کار میکنند، از اینها غفلت نشود. حالا خوشبختانه کنگره‌ی شما بین‌المللی است و این کاری هم که از شما برمی‌آید -همکاری و همبستگی با متفکّرین دنیای اسلام- از خیلی از مراکز دانشگاهی دیگر ما بر نمی‌آید؛ یعنی این جامعةالمصطفی این خصوصیّت را دارد که میتواند در یک سطح وسیع بین‌المللی یک مسئله را مطرح کند و بهره‌گیری کند. این خیلی خوب است؛ از اینها واقعاً استفاده بشود؛ یعنی کسانی هستند در دنیای اسلام؛ گاهی می‌آورند بعضی از کتابها را مثلاً از شمال آفریقا یا مثلاً از همین منطقه‌ی غرب آسیا، از کشورهای عربی، کسانی نوشته‌اند؛ [وقتی] آدم نگاه میکند، میبیند افکار خوبی در بین اینها هست؛ یعنی واقعاً فکر کرده‌اند، کار کرده‌اند، مطالعه کرده‌اند و میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. ما از خیلی از اینها بی‌خبریم؛ کمااینکه آنها هم نسبت به کارهایی که در اینجا شده اطّلاعی ندارند؛ یعنی واقعاً در طول این سی چهل سال بعد از انقلاب، خوب کارهایی انجام گرفته؛ ما هم راضی نیستیم، احساس کمبود میکنیم، جنابعالی هم اشاره کردید، بنده هم عقیده‌ام همین است که ما کم‌کاری داریم؛ امّا بالاخره در همین حالت کم‌کاری، کارهای خوبی انجام گرفته، ما کتابهای خوبی داریم؛ کارهای باارزشی انجام گرفته؛ حالا آدم نگاه میکند در همین حوزه‌ی قم و در بعضی جاهای دیگر، مقالاتی که نوشته شده، کتابهایی که نوشته شده، درسهایی که داده شده، بعضاً خیلی باارزش است، خیلی خوب است. اینها هم خبر ندارند؛ در دنیای اسلام غالباً مطّلع نیستند از کارهایی که ما اینجا کرده‌ایم و انجام گرفته. این همکاری بین‌المللی هم به نظر من یکی از بخشهای خیلی خوبی است که میتواند بر این کنگره مترتّب بشود. حالا دو سه موضوع را هم آقا(۳) پیشنهاد فرمودند که عرض بکنم که حالا من حضور ذهن ندارم که درباره‌ی آن مسائل اظهار نظر کنم، لکن حالا شما تا آذر[ماه] وقت زیاد دارید، خوشبختانه مجال زیادی وجود دارد؛ اگر چیزی به ذهن برسد بعدها ممکن است عرض کنیم.  به‌هرحال ما دعا میکنیم که خدا شماها را موفّق بدارد. حقّاً و انصافاً این کارهایی که امروز به‌وسیله‌ی فضلای جوان و نواندیش قم دارد انجام میگیرد خیلی باارزش است؛ خیلی. بنده گاهی اوقات که میبینم و مشاهده میکنم -انگیزه‌ها را، یا حرفها را، یا کارها را انسان نگاه میکند- واقعاً خدا را شکر میکنم. یک وقتهایی بود که در قم این چیزها به ذهن بعضی‌ها می‌آمد -چنین نبود که خالی‌الذّهن محض باشند؛ نه، یک چیزهایی به ذهنشان می‌آمد- امّا مثل رؤیا بود، واقعاً مثل رؤیا بود [برای] آدم و امید اینکه این چیزها ممکن است تحقّق پیدا کند؛ در قم، یا در غیر قم، در حوزه‌های علمیّه آدم واقعاً امید نداشت؛ امروز خوشبختانه تحقّق پیدا کرده؛ امروز حرکت عمومی آغاز شده. حالا اشکالاتی هست، ایرادهایی داریم؛ خود ما، خود حوزه و مسئولان و بزرگان حوزه، گاهی اشکالات و ایرادهای بجایی دارند امّا حقیقتاً آنچه هم اتّفاق افتاده خیلی باارزش است. به‌هرحال از خداوند متعال میخواهیم به شماها توفیق بدهد، کمکتان کند تا این کار را هرچه بهتر، هرچه تمیزتر، پُرمغزتر و قابل‌ارائه‌تر ان‌شاءالله دربیاورید و ما و همه استفاده کنیم. والسّلام علیکم و رحمةالله ۱) این دیدار در چهارچوب دیدارهای دسته‌جمعی برگزار شد. در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین علیرضا اعرافی (مدیر حوزه‌ی علمیّه‌ی قم) و حجّت‌الاسلام محمّدعلی رضائی‌اصفهانی (دبیر علمی کنگره) گزارشهایی ارائه کردند. ۲) طبق اعلام دبیر علمی، قرار است این کنگره در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۹ برگزار شود. ۳) دبیر علمی کنگره
1,984
1396/02/29
بیانات پس از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36581
در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله)
1,985
1396/02/27
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36570
در آستانه‌ی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی
1,986
1396/02/24
شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45863
حَدَّثَنا اَبو عَبدِ اللهِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ النُّعمانِ (رَحِمَهُ اَللهُ) قالَ: اَخبَرَنی اَبُو الحَسَنِ عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ حُبَیشٍ الکاتِب قَالَ: اَخبَرَنِی الحَسَنُ بنُ عَلیٍّ الزَّعفَرانیُّ قالَ: اَخبَرَنی اَبو اِسحاقَ اِبراهیمُ بنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفیُّ قالَ: حَدَّثَنی عَبدُ اللهِ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ قالَ: حَدَّثَنا عَلیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ أَبی سَعیدٍ، عَن فُضَیلِ بنِ الجَعدِ عَن اَبی اِسحاقَ الهَمدانیِّ قالَ: لَمّا وَلَّى اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ) مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ مِصرَ وَ اَعمالَها کَتَبَ لَهُ کِتاباً وَ اَمَرَهُ اَن یَقرَأَهُ عَلى اَهلِ مِصرَ وَ لِیَعمَلَ بِما وَصّاهُ بِهِ فِیهِ وَ کانَ الکِتابُ: ... اِشتَدِّ عَلَى الظَّالِمِ وَ خُذ عَلَیهِ وَ لِن لِاَهلِ الخَیرِ وَ اجعَلهُم بِطَانَتَکَ وَ اَقرانَک‌.(۱) اِشتَدِّ عَلَى الظَّالِمِ وَ خُذ عَلَیه [این مطلب] دنباله‌ی نامه‌ی امیرالمؤمنین (علیه ‌الصّلاة و السّلام) به جناب محمّدبن‌ابی‌بکر است [و شامل] یکی از دستورات اساسی یا اوّلیّه است که فرمود: در محیطِ حکومت تو قهراً کسانی هستند که تعدّی میکنند، ظلم میکنند یا [مثلاً] یک مدیر یا رئیسی است که به زیرمجموعه‌ی خود، به زیردستان خود ظلم میکند یا اینکه به آحاد مردم ظلم میکند؛ مثل این کسانی که اموال این و آن را غصب میکنند، غارت میکنند، میبرند یا زورگویی میکنند و امثال اینها -در هر جامعه‌ای کسانی هستند که از حدّ خود تجاوز میکنند و این ظلم است؛ خب، دایره‌ی ظلم گاهی محدود است، گاهی هم دایره‌ی ظلم وسیع است به ‌قدر یک کشور، به ‌قدر یک شهر- بر اینها سخت بگیر؛ «اِشتَدَّ» یعنی سخت‌گیری کن؛ با ظالم با ملایمت، با نرمش، با گذشت رفتار نکن. سخت‌گیری کردن هم به این نیست که ما به او ظلم کنیم، بلکه به این است که جزای ظلم او را به او بچشانیم؛ سخت‌گیری به این است. «وَ خُذ عَلَیه» یعنی همین، یعنی مؤاخذه کن، از او صرف‌نظر نکن؛ این یک دستورِ بسیار مهمّی است و واقعاً هم جزو کارهایی است که در جامعه و نظام، حلّال مشکلات است.  حالا ما که دستمان در کار است، این را خوب حس میکنیم. اگر واقعاً ماها که مسئولین کشور یا مسئولین بخشهایی از کشور هستیم میتوانستیم سخت بگیریم و مسئولین میتوانستند بر ظالم سخت بگیرند، قطعاً ظلم متوقّف میشد؛ قطعاً ظالم تشویق به ادامه‌ی ظلم نمیشد و دیگران هم تشویق نمیشدند به اینکه شیوه‌ی ستمگری را دنبال بکنند. این واقعاً از جمله‌ی کارهای بسیار مهم است؛ ما به خودمان باید مراجعه کنیم؛ خود ما بایستی در رفتار خودمان نکته‌گیری کنیم، ببینیم آیا نسبت به ظالم سخت‌گیری کرده‌ایم یا نه؛ هر جا سخت‌گیری نکردیم، ضربه‌اش را خورده‌ایم. این را بنده از باب تجربه عرض میکنم؛ چون ما تجربه‌ی این کار را سالهای متمادی داشته‌ایم و داریم؛ این را من به عنوان یک آدمی که خودش تجربه کرده این معنا را عرض میکنم. این فرمان امیرالمؤمنین خیلی مهم است، خیلی دقیق است که با ظالم بایستی سخت‌گیری کرد؛ رودربایستی را باید گذاشت کنار. هر جا در سخت‌گیری نسبت به ظالم کوتاهی کردیم، بلافاصله ضربه‌اش را خورده‌ایم. یکی از مصادیقی که بنده مکرّر عرض میکنم که هر جا انقلابی و به طبق موازین انقلاب عمل کردیم، پیش رفته‌ایم و هر جا عمل نکرده‌ایم، ضربه خورده‌ایم، همین است. هر جا که کسی  به مردم و به جمعی از مردم ظلم میکند -که خب ظلم انحائی دارد که بعضی از آنها هم ظلم بودنش خیلی واضح نیست- و ما اطّلاع پیدا کردیم و برخورد نکردیم، آنجا صدمه خوردیم؛ [مثلاً] یک کار غیر انقلابی بود، کار غیر اسلامی بود، آنجا بلاشک ضربه خوردیم؛ این باید جزو درسهای همیشگی ما باشد. وَ لِن لِاَهلِ الخَیر نقطه‌ی مقابل؛ امّا کسانی هستند که اهل خیرند، با اینها با لینت،(۲) با نرمش، با مدارا رفتار کن. این معنایش این نیست که وقتی او کار خیر میکند با او رفتار خوب بکن؛ فقط این نیست؛ بلکه معنایش این است که اگر یک خطایی هم یک وقتی از [آن کسی که] اهل خیر است سر زد، با او بایستی با اغماض برخورد کرد؛‌ آنجایی هم که کار خیری میخواهد انجام بدهد، باید به او کمک کرد. انسان میبیند گاهی اوقات در کشور کسانی هستند که واقعاً کار نیک میخواهند انجام بدهند -چه کارهای خدماتی، چه کارهای علمی، چه کارهای تحقیقی؛ امروز خوشبختانه جوانهایی که در این صراط حرکت میکنند کم نیستند، زیادند؛ در بخشهای مختلف، جوان دانشجو، جوان طلبه، جوان تحصیل کرده، جوان صاحب‌صنعت- دنبال این هستند که کارهایی را انجام بدهند با ابتکار خودشان، احتیاج به کمک دارند؛ این کمکها نباید از اینها دریغ بشود. متأسّفانه یک مواردی هست که انسان عکس آن را مشاهده میکند. وَ اجعَلهُم بِطَانَتَکَ وَ اَقرانَک‌ اهل خیر را به خودت نزدیک کن و آنها را بِطانه‌ی(۳) خود، از نزدیکان خود و از اَقران خود قرار بده؛ دُور و بر خودت آدمهای اهل خیر را جمع کن. و تا آخر فرمایش این بزرگوار که حالا اینها هر کدام واقعاً برای ما که امروز در معرض آزمون بزرگ مُلک‌داری هستیم [سرمشق است].  این [وضع] از صدر اسلام به این طرف تا حالا برای جامعه‌ی اسلامی پیش نیامده است که کسانی در رأس جامعه باشند بر مبنای دین، بر مبنای احکام شریعت؛ این نبوده؛ این اوّلین باری است که بعد از قرنهای متمادی این اتفّاق دارد می‌افتد. ما بایستی این معارفی که گسترده است در کلمات معصومین (علیهم ‌السّلام) -در نهج‌البلاغه، در رفتار امیرالمؤمنین و در فرمایشات پیامبر اکرم و دیگرانِ از معصومین- برای خودمان یک سرمشق عملی بدانیم. خب یک وقتی این حرفها را روی منبرها میگفتیم برای دیگران؛ امروز خود ما مورد ابتلاء این مسائل هستیم. این را من به شما عرض میکنم، این برای آن است که این فکر، این گفتمان در مجموع به وجود بیاید وَالّا مخاطب واقعی این حرفها خود بنده و امثال ما هستیم که مسئولیّت داریم. امّا این مسئولین، آن‌ وقتی میتوانند خوب به این مسئولیّت عمل کنند که این حرفها، این رشته تفکّرات بشود گفتمان عمومی مردم، بشود آن چیزی که مردم به‌ عنوان معروف آن را می‌شناسند، آن را قبول دارند، آن را میپذیرند؛ آن‌ وقت این عملی خواهد شد. اینکه ما عرض میکنیم، برای این است. و اینها باید گفته بشود؛ شماها  هم باید بگویید همینها را؛ باید گفته بشود در سطح جامعه تا به‌ صورت معارفِ عملی در نظام اسلامی، در حکومت اسلامی در بیاید؛ این باید آن ‌چنان رواج پیدا کند که بشود جزو ذهنیّات قطعی و  مسلّم آحاد مردم؛ آن ‌وقت عمل به آنها آسان خواهد شد. ۱) امالی طوسی، مجلس اوّل،  ص ۲۹؛ «ابو اسحاق همدانی میگوید: هنگامی که امیرالمؤمنین علیّ‌بن‌ابی‌طالب، محمّدبن‌ابی‌بکر را فرمانروای مصر کرد و امورات آن را به او واگذار کرد، به او نامه‌ای نوشت و به او دستور داد که آن نامه را برای مصریان بخواند و به آنچه به او سفارش نموده عمل نماید و نامه این بود: ... بر ستمگران سخت بگیر و آنان را [از ستمگرى] باز دار؛‌ با نیکوکاران نرم‌رفتار باش و آنان را [به خود] نزدیک ساز و آنان را از نزدیکان و هم‌نشینان خود قرار ده.»
1,987
1396/02/20
بیانات در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (علیه‌السلام)
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36490
در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان (۱)
1,988
1396/02/18
گزیده‌ای از بیانات در جلسه درس خارج فقه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36445
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح امروز (دوشنبه) در جلسه‌ی درس خارج فقه با اشاره به سالروز ولادت باسعادت حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) و روز جوان، ضمن دعا برای جوانان، آنان را به ثبات قدم در صراط مستقیم و تلاش و استقامت در راه صحیح توصیه نمودند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR گزیده‌ای از بیانات معظم‌له در این باره را منتشر می‌کند. ... ان‌شاءالله خدا به حقّ علی اکبر (علیه‌السلام) شما جوانها را حفظ کند، برای اسلام نگه دارد و ثابت قدمتان بدارد. جوانها توجّه داشته باشند: صراط مستقیم را میتوانند بشناسند، میتوانند دل ببندند، میتوانند منعطف و متشکّل به شکل صراط مستقیم بشوند؛ اما، نگه‌داری آن سخت است، باید نگه دارید. به قول مرحوم امیری فیروزکوهی که گفت: شباب عمر به دانش گذشت و شیب، به جهل کتاب عمر مرا فصل و باب، پیش و پس است بعضی‌ها جوانی‌های خوبی داشتند، امان از پیری‌شان؛ پیر که شدند هیچ. این [جوانی‌ها] را سعی کنید [نگه دارید]. البتّه شماها خوب هستید، شماها الحمدلله در خدمت انقلاب و در خدمت اسلام هستید. سعی کنید [این حالت] را نگه دارید. این ثبات قدم و استقامت در راه صحیح یک چیز خوبی است. ...
1,989
1396/02/17
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36431
به مناسبت هفته‌ی معلم (۱)
1,990
1396/02/10
بیانات در دیدار کارگران
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36366
به مناسبت روز کار و کارگر (۱)
1,991
1396/02/10
شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36396
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح یکشنبه گذشته (۱۳۹۶/۲/۱۰) در ابتدای درس خارج فقه خود در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله) به بیان شرح حدیثی تربیتی از حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) در موضوع «شکر نعمت و کفران نعمت» پرداختند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن بیانات معظم‌له در این باره را تقدیم مخاطبان می‌کند. عَن أَبِی عَبدِاللهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلَامُ) قَالَ: طُوبىٰ لِمَن لَم یُبَدِّل نِعمَةَ اللهِ کُفراً  طُوبىٰ لِلمُتَحابّین فِی الله.(۱) طُوبىٰ لِمَن لَم یُبَدِّل نِعمَةَ اللهِ کُفراً این مطلب بسیار مهمّی است -مسئله‌ی تبدیل نعمت خدا به کفران؛ عمل کافرانه، کفران‌آمیز- که در آیه‌ی شریفه‌ی قرآن «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفرًا وَ اَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوار، جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرار»(۲) [هم آمده]؛ این خیلی چیز مهمّی است. گاهی خدای متعال نعمتی به انسان داده است؛ فرض بفرمایید نعمت «بیان»، خب نعمتی است؛ میتوان این نعمت را در راه ترویج معارف الهی به کار برد، میتوان هم آن را در جهت عکس به کار برد؛ این نعمت را اگر کسی در جهت عکس مقاصد الهی به کار ببرد، کفران این نعمت را کرده، نعمت را تبدیل کرده است به کفر. فرض بفرمایید داشتن مال دنیا یک نعمت است؛ مال دنیا، نعمتی است که خداوند به بعضی عنایت میکند؛ میتوان با این نعمت، درجات عالیه را کسب کرد -صدقه  داد، انفاق کرد، کسانی را از بدبختی و از هلاکت و گرسنگی نجات  داد- میتوان هم بعکس، این پول را در راه‌های فساد، در راه‌های حرام، در راه اشاعه‌ی محرّمات، در راه افساد خود و دیگران به کار برد؛ این کفران نعمت الهی است. قدرت و توانایی مدیریّت و احراز مناصب مدیریّتی یک نعمت است؛ یک روزی بود که ما و شما باید همین‌طور در جریان تصمیم مدیران جامعه -که به دشمنان دین و دشمنان کشور وابسته بودند- حرکت میکردیم، بدون اینکه اختیاری داشته باشیم؛ امروز، بسیاری از خود ما جزو مدیران کشور هستیم -در هر بخشی که هستیم، در هر حدّی که هستیم- و خدای متعال قدرت ایجاد مسیر، تغییر مسیر، تصحیح مسیر را به ما داده است؛ خب این یک نعمت است. این نعمت را چه‌جور مصرف میکنیم؟ اگر در جهت خدمت به مردم و هدایت جامعه به آن سمتی که مطلوب دین خدا است این مدیریّت به‌‌کار رفت، خب این شکر نعمت است؛ اگر چنانچه در این جهت به‌کار نرفت، معطّل ماند یا عکسش به‌کار رفت، این کفر نعمت است.  گاهی این کفران نعمتها، به‌حدّی است که قابل جبران هم نیست؛ فرض بفرمائید در یک کشوری -دیده‌ایم دیگر در زمان خودمان؛ بنده اسم نمیخواهم بیاورم لکن دیده‌ایم؛ در زمان حاضر اتّفاق افتاد- یک ملّتی یک قیامی کردند، یک حرکتی کردند برعلیه منافع استکبار و آمریکا و دیگران؛ کسانی را سرِکار آوردند، توانایی اداره‌ی‌ کشور را به آنها دادند، فرصت اداره‌ی کشور را به آنها دادند؛ [امّا] اینها از این فرصت، یا استفاده نکردند، یا بد استفاده کردند، یا در جهت عکس استفاده کردند؛ ملّت را به خاک سیاه نشاندند؛ خودشان را هم بدبخت کردند، ملّت را هم بدبخت کردند؛ این همان «اَلَم  تَرَ اِلَی الُّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفرا» [است]. پس همیشه باید توجّه داشت که این نعمتها را -نعمت جسمانی شما، چشم شما، گوش شما، زبان شما، دست شما، پای شما، اینها همه نِعَم الهی است؛ نِعَمی است که نمیشود آدم برای آنها اندازه‌ی ارزش تصوّر کند؛ این‌قدر با ارزش است که با هیچ معیار مادّی واقعاً قابل مبادله نیست- چه‌جوری مصرف میکنیم؛ اگر، معوّق و معطّل گذاشتیم، یا در جهت عکس استفاده کردیم، یا از این نعمت در راه معصیت الهی استفاده کردیم، کفران این نعمت است. اَستَغفِرکَ لِما تُبتُ اِلَیکُ مِنهُ ثُمَّ عُدتُ فیه وَ اَسَتَغفِرُکَ لِما اَرَدتُ بِهِ وَجهَکَ فَخالَطَنی فیهِ ما لَیسَ لَکَ وَ اَستَغفِرُکَ لِلنِّعَمِ الَّتی مَنَنتَ بِها عَلَیَّ فَقَوَیتُ عَلیٰ مَعاصیک؛(۳) گاهی این‌جوری است؛ نعمت را خدا به من و شما میدهد، [امّا] ما از این نعمت مثل یک نردبانی استفاده میکنیم یا برای یک معبری استفاده میکنیم برای رسیدن به گناه و به معصیت الهی! این دیگر بدترین انواع کفرِ نعمت الهی است. این حدیث این را میخواهد بگوید. میفرماید که «طُوبَىٰ لِمَن لَم یُبَدِّل نِعمَةَ اللهِ کُفراً»، خوشا به‌ حال آن کسی که نعمت الهی را تبدیل به کفر نکرد، نعمت خدا را کفران نکرد؛ واقعاً خوشا به حال چنین انسانی! ما باید خیلی مراقب باشیم. طُوبىٰ لِلمُتَحابّین فِی الله دنباله‌اش هم این است: خوشا به حال آن کسانی که حُبّشان منوط به رضای الهی است، به‌خاطر خداست؛ متحابّین بالله یا فی الله، معنایش این است. یعنی محبّتشان برای خاطر خداست. با این [فرد] محبّت میکنند برای خاطر خدا، با آن [فرد] قطع محبّت میکنند برای خاطر خدا. این هم یکی از آن چیزهای بسیار مهم است؛ اینها معیارها و میزانها است.   ۱) امالی طوسی، مجلس اوّل، ص ۲۱ از امام جعفر صادق (علیه‌السلام) روایت شده است که حضرت فرمودند: خوشا به حال کسی که نعمت خداوند را به کفران [نعمت] تبدیل نکند و خوشا به حال آنان‌که براى خدا به یکدیگر علاقه دارند. ۲) سوره‌ی ابراهیم، آیات ۲۸ و ۲۹؛ «آیا به کسانی که [شکر] نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت درآوردند ننگریستی؟ [در آن سرای هلاکت که] جهنّم است [و] در آن وارد میشوند، و چه بد قرارگاهی است.» ۳) المصباح للکفعمی، ص۶۳
1,992
1396/02/07
بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36331
در حسینیه‌ی امام خمینی رحمه‌الله (۱)
1,993
1396/02/05
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36307
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین و صحبه المنتجبین.  عید سعید مبعث را به همه‌ی شما برادران و خواهران عزیزی که در اینجا تشریف دارید، به میهمانانمان -سفرای کشورهای اسلامی- و به همه‌ی ملّت بزرگ ایران تبریک عرض میکنم.  اهمّیّت عید مبعث در این است که در این بعثتی که اتّفاق افتاد، رابطه‌ی جدید بین خدا و خَلق، برنامه‌ی جدید تحوّل جوامع بشری و انسانها که در این بعثت وجود داشت، زنده است. این بعثت، این برنامه، این تحوّل، در همه‌ی ادوار، در همه‌ی احوال، در همه‌ی نقاط جغرافیایی عالم، بالقوّه تواناییِ این را دارد که زندگی انسانها را همچنان‌که در آن دوره دگرگون کرد به سَمت نیکی و فلاح و سعادت، امروز هم دگرگون کند؛ اهمّیّت بعثت در این است.  امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) میفرماید: آن‌‌وقتی که پیغمبر مبعوث شد و خدای متعال نبیّ اکرم را مبعوث به رسالت کرد، دنیا تاریک بود؛ وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور؛(۲) جهان بشریّت در تاریکی بود، مشحون و سرشار از غرور بود. غرور یعنی فریب نفْس؛ انسان خودش را در یک وضعی تصوّر کند و توهّم کند، و در واقع این‌‌جور نباشد؛ دنیا در یک‌چنین وضعی بود. قرآن هم فلسفه‌ی وحی الهی را این قرار میدهد: لِیُخرِجَکُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور؛(۳) بشریّت را از ظلمات خارج کند، وارد نور کند.  خب، ظلمات آن دوره تا حدود زیادی در تاریخ منعکس است؛ چه در خود محیط جزیرةالعرب و مکّه و آن حول‌‌و‌حوش که خرافه بود، جهل بود، بی‌رحمی بود، خشونت بود، بی‌عدالتی بود، زورگویی بود، زندگی پست بود، گرسنگی بود؛ و چه در دنیای متمدّن آن روز. شما [اگر] نگاه کنید به دو نقطه‌ی اساسی تمدّن بزرگِ آن روز، یعنی ایرانِ آن روز و روم، این تاریکی و ظلمت را در آنجا هم مشاهده میکنید. در این دو امپراتوری هم خرافات بود، ظلمات بود، تبعیض بود، بی‌عدالتی بود، بی‌رحمی نسبت به ضعفا بود. در ایران پادشاهی که به‌ نام عدالت معروف است -همین انوشیروانی که معروف به عادل است- در یک‌روز چندین هزار انسان را به قتل رساند به عنوان اینکه اینها مثلاً مزدکی هستند، دین دیگری دارند؛ چند‌هزار نفر را در یک‌روز از بین برد؛ این یک نمونه است. در امپراتوری روم، پادشاه -این نِرون معروف- مادرش را کشت، همسرش را کشت، شهر را آتش زد. این‌جوری بودند: وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور. [پس اینها] مخصوص جزیرة‌‌العرب نبود؛ همه‌ی دنیا این‌جوری بود. در یک‌چنین شرایطی خورشید اسلام طلوع کرد.  خب، دعوت اسلام، دعوت به نور است؛ یعنی دعوت به علم است، دعوت به انصاف است، دعوت به محبّت است، دعوت به وحدت است، دعوت به عدالت است؛ در زندگی جوامع بشری اینها همه نورانیّت است، اینها همه نور است. مهم این است که این دعوت در زبان و برروی کاغذ نمانْد؛ امروز هم [اگر] شما به اسناد سازمان ملل یا حتّی اسناد بعضی از کشورهای مستکبر نگاه کنید از این حرفهای خوب در آن هست. شما اعلامیّه‌ی حقوق بشر را و بقیّه‌ی چیزها را نگاه کنید همین حرفهای خوب در آن هست، امّا اثری از آن در عالمِ واقع وجود ندارد.  اهمّیّت اسلام این است که آنچه را پیغمبر روز اوّل بیان کرد، آنچه را آیات قرآن در آن سیزده سال مبارزه‌ی دشوار مکّه پی‌در‌پی به مردم تعلیم داد، اینها را بعد در مرحله‌ی عمل، پیاده کرد، اینها را نشان داد، اینها را عمل کرد. پیغمبر آن عدالت را، آن محبّت را، آن انصاف را، آن ایستادگی در مقابل ظلم را، ایستادگی در مقابل کُفر را در عمل نشان داد. کشاندن مردم به وادی علم، به وادی معرفت؛ این قاعده و زیرسازی‌ و زیرساختی که پیغمبر در ظرف ده سال حکومت در مدینه درست کرد، همان بود که بعد از گذشت یک قرن، دو قرن به بزرگ‌ترین تمدّن بشری تبدیل شد. بله، ابعاد مختلف آن مراعات نشد -[مثلاً] عدالت، باز هم مراعات نشد- امّا علم و بهره‌مندی از معرفت و استعدادها و رشد ظرفیّتهای بشری‌ که در اوّل تشکیل حکومت اسلامی شروع شده بود، آن‌چنان پیشرفت داشت که بعد از مدّت کوتاهی -یکی دو قرن- به بزرگ‌ترین تمدّن بشری تبدیل شد که همه‌ی دنیا از آن سود بردند و بهره بردند. بعثت این است.  ما امروز به بعثت احتیاج داریم. اوّل، معرّفیِ بعثت است؛ در درجه‌ی اوّل افکار عمومی دنیا باید بشناسند مفهوم و معنای بعثت اسلام را؛ این نقطه‌ی بسیار مهمّی است. بعد از تشکیل جمهوری اسلامی که یک رشحه‌ای(۴) از رشحات حکومت نبوی در این نظام ما بحمدالله به وجود آمد و خود آن منشأ یک تحوّل عظیم و یک حرکت عظیمی شد که بحمدالله ادامه دارد و ادامه خواهد داشت، دشمنان جهانی بشر -نمیشود گفت دشمنان اسلام- دشمنان جوامع بشری به فکر افتادند که با آن چیزی که مایه‌ی این حرکت است و در بخش مهمّی از دنیا زمینه دارد، مبارزه کنند؛ آن چه بود؟ آن اسلام است. امروز با اسلام مبارزه میکنند؛ چرا؟ چون اسلام مایه‌ی رشد جوامع است، مایه‌ی حرکت انسانها است، مایه‌ی بُروز استعدادها است و مایه‌ی پدید آمدن یک تمدّن معنوی و مادّیِ مشترک و توأمان است؛ چون اسلام میتواند جلوی تعدّیّاتِ تمدّنِ مادّیِ ظالمِ امروز را بگیرد؛ لذا با اسلام مبارزه میکنند؛ انواع و اقسام مبارزه. تشکیل گروه‌های تروریست به نام اسلام هم یکی از توطئه‌ها است؛ این توطئه است، همچنان‌که کشورهای اسلامی را دچار جنگ و جدل و اختلاف کردن هم یکی از این دشمنی‌ها است. امروز سررشته‌ی این دشمنی‌ها به دست آمریکا و صهیونیسم است. حکومت صهیونیستی خبیث و غاصب در فلسطین و پشت سرش حکومت ظالم و مستکبر آمریکا دارند با اسلام مبارزه میکنند. بله، امروز با جمهوری اسلامی بیش‌ از جاهای دیگر در حال مبارزه‌اند. این ازاین‌جهت و به‌خاطر این است که اسلام در نظام جمهوری اسلامی بارزتر است، تحقّقش بیشتر است، و زمینه‌ی عمل و اجرا و اقدام آن در اینجا بیشتر است. مخالفند به‌خاطر اینکه اسلام جلوی مطامع اینها را میگیرد، جلوی استکبار را میگیرد؛ [پس درواقع] با اسلام مخالفند.  این را باید ما مسلمانها در درجه‌ی اوّل بفهمیم که یک وظیفه در قبال غیر مسلمانها است که باید اسلام را معرّفی کنیم، یک وظیفه [هم] درون خود ما است؛ باید خودمان بفهمیم که دشمنیِ با اسلام از سوی نظامهای مستکبر عالَم و قدرتهای زورگوی عالَم به‌خاطر چیست؟ این را باید بفهمیم. امروز دولتهای اسلامی باید توجّه کنند که علّت اینکه آمریکا با این دولت اسلامی همراهی میکند، با آن ‌یکی دشمنی میکند، به‌خاطر این است که میخواهند اینها با همدیگر همدست نشوند، اینها با همدیگر متّحد نشوند، اینها منافع مشترک خودشان را تشخیص ندهند؛ برای این است. متأسّفانه آمریکا در این سیاستِ اختلاف‌افکنی‌ در منطقه‌ی ما موفّق بوده است؛ این مایه‌ی تأسّف است! دستشان در جیب بعضی از دولتها برای غارت سرمایه‌های آنها [است]، و برای اینکه این کار آسان بشود، دشمن‌تراشی [میکنند]؛ یا جمهوری اسلامی را، یا ایران را، یا تشیّع را به‌عنوان یک دشمن معرّفی میکنند تا بتوانند آنها را غارت کنند. اینها سیاستهای رایجِ امروز قدرتهایی است که در رأس آنها آمریکا است؛ این را باید همه بفهمیم، این را باید همه احساس کنیم، باید در مقابل این بِایستیم. ایستادن در مقابل این، ایجاد اتّحاد و ایجاد وحدت است بین کشورهای اسلامی.  امروز منطقه‌ی ما متأسّفانه دچار مشکلات بزرگی است. یمن، بحرین، سوریه، عراق، هرکدام به‌نحوی دچار مشکل هستند. وقتی‌که عامل اساسیِ در این مشکلات را جستجو میکنیم، می‌بینیم استکبار است. سرویس‌های جاسوسی و امنیّتی آمریکا و صهیونیسم‌اند که دارند این کارها را راه می‌اندازند و دنبال میکنند و نیروها را علیه هم به کار میبرند؛ اینها را بایستی توجّه کرد.  بحمدالله اراده‌ و عزم جمهوری اسلامی در این راه، اختلال‌ناپذیر است. عزم ثاقب(۵) و قاطعی در جمهوری اسلامی وجود دارد؛ نه فقط از سوی دولتمردان [بلکه] از سوی آحاد ملّت. در جمهوری اسلامی آن‌کسی که در مقابل زورگویی ایستاده است، کلّ ملّت ایرانند، جوانهای ما، مردم انقلابی ما و مردم مؤمن ما هستند که در مقابل زورگویی‌های استکبار ایستاده‌اند. و هر ملّتی و هر کشوری که مردمش یکپارچه، یک‌جهت، یکدل، در مقابل دشمن بِایستند، دشمن هیچ تعرّضی نمیتواند به اینها بکند، هیچ غلطی نمیتواند بکند. شجاعت جمهوری اسلامی، ایستادگی جمهوری اسلامی به‌خاطر همین اتّحاد و وحدتی است که وجود دارد، و به‌خاطر حضور مردم در صحنه است. مردم ما حضور در صحنه را وظیفه‌ی خودشان میدانند.  اشاره کردند به انتخابات؛ انتخابات یکی از مظاهر مهمّ حضور مردم در صحنه است؛ بنده این را عرض بکنم. مردم عزیز ما انتخابات را یک وظیفه میدانند و باید بدانند، یک وظیفه است؛ هم حق است، هم وظیفه است. انتخابات یک وسیله‌ی چندمنظوره‌ برای نظام جمهوری اسلامی است. انتخابات، هم شأن مردم و حقّ مردم و قدرت مردم در تشکیل رأس حکومت و مسئولان اجرائی حکومت را اِحیاء میکند و این قدرت را به مردم میدهد که انتخاب بکنند، هم دشمن را از تعرّض به کشور و ملّت بازمیدارد. حضور مردم مانع تعرّض دشمن و برای مصونیّت کشور است. معنای حضور مردم این است که این ملّت بزرگ، یکپارچه ایستاده است. دشمن وقتی این را میبیند، جسارت خودش را از دست میدهد، توانایی تحرّک و تعرّض خودش را از دست میدهد.  البتّه این را همه بدانند و میدانید که دشمنان نظام جمهوری اسلامی از توانایی‌های خود برای ضربه ‌زدن، هرجا بتوانند، استفاده میکنند؛ تا حالا هم این‌جور بوده است. هیچ فرقی وجود ندارد بین فلان تیم و فلان تیم [دیگر] در مجموعه‌ی حکومت آمریکا؛ آنها هم که قبلاً بودند، به‌طور دائم تهدید میکردند، اینها هم که حالا هستند، تهدید میکنند؛ هیچ فرقی ندارند. در اینکه نیّتشان نیّت خباثت‌آلودی است نسبت به ملّت ایران و کشور ایران و نظام جمهوری اسلامی، همه‌ی آنها مثل هم هستند، تفاوتی بینشان نیست. در اینکه هیچ تعرّضی هم نمیتوانند بکنند، و هر حرکت آنها علیه ملّت ایران بدون تردید به ضرر خودشان تمام خواهد شد و عکس‌العمل ملّت ایران هم عکس‌العمل مستحکمی خواهد بود، هیچ تردیدی نیست.  خداوند متعال تفضّل کرده است بر ملّت ما، به آنها آگاهی داده است، راه را روشن کرده است، تجربه‌های متراکم را در برابر ما قرار داده است. در این قریب چهل سال همیشه دشمنی بوده است، همیشه انگیزه‌ی خباثت‌آلود از سوی دشمن بوده است، همیشه هم هر کار توانسته‌اند کرده­‌اند و همیشه هم ملّت ایران، علی‌رغم آنها و به کوری چشم آنها تا امروز پیشرفت داشته است؛ بعد از این هم پیشرفت خواهیم داشت، بعد از این هم ترقّی خواهیم کرد، بعد از این هم علی‌رغم دشمن، اوضاعمان به فضل الهی و به حول و قوّ‌ه‌ی الهی از گذشته بهتر خواهد شد. [این پیشرفتها] به‌خاطر ایمان ملّت ما است، به‌خاطر ایستادگی ملّت ما است؛ در مقابل دشمن و در ادامه‌ی این راه، این ایمان را حفظ کنید، این اتّحاد را حفظ کنید، این حضور در صحنه را حفظ کنید، این عزم راسخ و قاطع را حفظ کنید. این دشمنی‌ها تا وقتی ادامه پیدا خواهد کرد که دشمن بکلّی مأیوس بشود؛ باید کاری کنید که دشمن مأیوس بشود.  و من به همه‌ی این آقایان محترمی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری هستند این را عرض میکنم -حرفی است که بارها گفته‌ایم- تصمیم بگیرند، به مردم هم بگویند، در تبلیغاتشان هم بگویند، قول هم بدهند که برای پیشرفت امور کشور، برای توسعه‌ی اقتصادی، برای باز کردن گره‌ها، نگاهشان به بیرون از این مرزها نخواهد بود، نگاه به خود ملّت خواهد بود. توانایی‌های ما زیاد است، ظرفیّتهای ما زیاد است؛ توجّه به این ظرفیّتها، استفاده‌ی از این ظرفیّتها، برنامه‌ریزی عاقلانه و مدبّرانه برای استفاده‌ی از این ظرفیّتها میتواند کشور را به اقتدار و استحکامِ ساخت درونی برساند؛ و این، آن چیزی است که دشمن را مأیوس میکند، این، آن چیزی است که به کشور و ملّت و نظام اسلامی، به توفیق الهی مصونیّت خواهد داد.  امیدواریم خداوند متعال این تفضّل را بکند و به برکت تفضّل الهی بر ارواح طیّبه‌ی شهدا و روح مطهّر امام راحل، هدایت الهی و دست پشتیبان الهی مثل گذشته پشت سر این ملّت و لطف الهی شامل حال این ملّت باشد. والسّلام­ علیکم­ و­ رحمةالله ۱) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیس‌جمهور) مطالبی بیان کرد. ۲) نهج‌البلاغه، خطبه ۸۹ ۳) از جمله سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌‌ی ۴۳؛ «... تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی برآورد...» ۴) قطره‌ ۵) روشن
1,994
1396/01/30
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان ارتش
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36242
به مناسبت روز ارتش جمهوری اسلامی ایران (۱) بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  عیدتان مبارک؛ روز ارتش مبارک؛ سال نو مبارک؛ عید مبعث در بیست‌وهفتم رجب و عید ولادت مولا در سیزدهم رجب بر شما و همچنین بر خانواده‌های محترمتان، فرزندانتان، همسرانتان مبارک باد، که در واقع خانواده‌ها و همسران، هم‌رزمان شما هستند در عرصه‌های دشوار زندگی که یک سرباز به‌معنای واقعی کلمه زندگی‌اش سرشار از سختی‌ها و فشارها و مجاهدتها و مانند اینها است؛ همسرانتان و فرزندانتان که در چنین شرایطی با شما همدلی و همراهی میکنند، حقیقتاً هم‌سنگران و هم‌رزمان شما هستند.  یکی از بهترین و هوشمندانه‌ترین کارهای بزرگ امام عزیزمان، تعیین روز ارتش بود؛ این کار همچنان‌که پایه‌ی ارتش را محکم کرد، ریشه‌ی ارتش را در [این] سرزمین مستحکم کرد، خیلی از توطئه‌گران و خیال‌پردازان را مأیوس کرد؛ آنها فکرهای دیگری کرده بودند. تعیین روز ارتش از طرف امام به این معنا بود که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ارتش را با همین هویّت، با همین مجموعه قبول دارد و تأیید میکند. خب، آن هویّت از لحاظ مردم‌شناسی، انسان‌شناسی و تشکیلات‌شناسی قابل تأمّل بود؛ یعنی یک بدنه‌ی مسلمان و مؤمن مثل بقیّه‌ی مردم و یک رأس نامطمئن و احیاناً خُلَل‌وفُرَجی در درون سازمان؛ این‌جوری بود. امّا امام برای اینکه هرگونه توطئه‌ای را در مورد نیروهای مسلّح و ارتش جمهوری اسلامی خنثی بکند، روز ارتش را معیّن کرد؛ یعنی من همین ارتش را، با همین خصوصیّاتش قبول دارم و نظام اسلامی [هم] قبول دارد. حالا بنده که ده‌ها بار، ده‌ها جلسه در خصوصیّات ارتش با امام (رضوان‌الله‌علیه) صحبت خصوصی کرده بودم -یا دو به دو یا با حضور بعضی دیگر- میدانم این فکر قلبی و عمیق امام بود که باید ارتش را حمایت کرد، باید ارتش را حفظ کرد، باید ارتش را تقویت کرد که انصافاً فکر درستی بود.  همین ارتش در همه‌ی قضایای بعد از انقلاب درخشید؛ حالا [اگر] انسان بخواهد یکی یکی بعضی از قضایا را بیان کند دشوار میشود. مثلاً در مقابل توطئه‌های درون‌ارتشی، بیش از همه، خود ارتش ایستاد؛ این خیلی مهم است. خیلی‌ها بودند -الان هم هستند- که در سازمانهای وابسته‌ی به نظام جمهوری اسلامی از درون میخواهند اختلال به وجود بیاورند؛ خب آن روز بیشتر هم بود؛ هم انگیزه‌ها بیشتر بود، هم تلاشها بیشتر بود. میخواستند از درونِ ارتش، برای ارتش مشکل درست کنند؛ یعنی از ارتش یک هویّتی ناسازگار با نظام اسلامی بسازند؛ کسانی میخواستند این کار را بکنند. آن کسی که بیش از همه با این انگیزه، با این اخلال مواجه شد و مقابله کرد، خود ارتش بود! هیچ نیروی بیرون ارتشی -چه نیروی اطّلاعاتی، چه نیروی نظامی- نمیتوانست با یک‌چنین توطئه‌ای در مقابل نیروهای مسلّح مقابله کند؛ خود ارتش میتوانست، خود ارتش هم ایستاد. حالا این یک نمونه؛ ازاین‌قبیل فراوان است.  تجربه‌ی ارتش در دوران دفاع مقدّس، تجربه‌ی انصافاً افتخار‌آمیزی است. این را بنده که از نزدیک شاهد بودم، دارم به شما میگویم. خیلی‌ از شما جوانید و آن دوران را درک نکردید -یا در ارتش نبودید، [حتّی] بعضی‌هایتان متولّد نشده بودید- ما خب از نزدیک میدیدیم؛ ارتش نقشهای خوبی ایفا کرد و جلوه‌های خوبی نشان داد؛ حالا غیر از نقش ایفا کردن در زمینه‌ی نبرد و رزم و کارهای جنگی، یک‌ چیزهای شیرینی از خود نشان داد. مثلاً باز از باب مثال اگر عرض کنم، افرادی از ارتش نشان دادند که در یک سطوح بالای معنوی و اخلاقی قرار دارند؛ این را عملاً نشان دادند. خب در مقام حرف همه‌مان حرف میزنیم؛ بنده را هم که از خدا و قیامت و بهشت و جهنّم این‌همه میگویم، باید در هنگام حادثه امتحان کرد، تجربه کرد و دید چقدر واقعاً از خدا میترسم، چقدر ملاحظه میکنم، چقدر از جهنّم [میترسم]؛ این است دیگر؛ باید در عمل مشاهده کرد.  ما آدمهایی را در ارتش داشتیم و داریم که اینها در عمل نشان دادند که در سطوح بالای معنویّتند؛ یکی‌اش همین صیّاد شیرازی، یکی‌اش همین بابایی. ازاین‌قبیل کم نداریم؛ حالا این افراد معروف و نامدار را من اسم آوردم؛ ازاین‌قبیل زیاد داریم. بنده نمونه‌هایش را در خود اهواز که مدّتی آنجا بودیم دیدم و از نزدیک مشاهده کردم. من بارها گفته‌ام اینها را که نیمه‌ی شب بود، بنده از یک تیپی در اهواز -که به‌قدر یک گردان بیشتر استعداد نداشت- داشتم بازدید میکردم، پهلوی تانک، نظامیِ مسئول تانک ایستاده بود نماز شب میخواند. چه کسی در آن بیابان، در آن هوای سرد به این فکر می‌افتاد؛ نیمه‌ی شب، وسط زمستان ایستاده بود و نماز شب میخواند. آن‌وقت‌ها هنوز این حرفهایی که حالا رایج است، گریه‌ها و بچّه‌های بسیجی و مانند اینها، خیلی باب نشده بود که ما اینها را از نزدیک دیدیم. یا به‌نظرم آن سرگردی یا سرهنگ دوّمی بود که آمد پیش من با حال تأثّر و نزدیک به گریه، که بنده خیال کردم میخواهد از من درخواست کند که به او مرخّصی بدهیم؛ مثلاً نگرانی دارد و میخواهد مرخّصی بگیرد و از اهواز برود. آمده بود و درخواستش این بود که شماها یک کاری بکنید که شبها که این جوانهای داوطلب با آقای چمران میروند برای به قول خودشان شکار تانک، من هم با اینها بروم. میشد فکرش را بکنید؟ یک افسرِ ارشد -حالا درجه‌اش درست یادم نیست؛ بگویید سرهنگ دوّمی بود، در همین حدودها- می‌آید و داوطلبانه میخواهد با جوانهای بسیجی که از تهران آمده‌اند و میخواهند شبها بروند در تاریکی یا با استفاده‌ی از تاریکی، ضربه‌های نقطه‌ای به دشمن بزنند -آن‌وقت این‌جوری بود، اوایل جنگ این‌جوری بود- همکاری [کند] و ازاین‌قبیل.  خب، ارتش هویّت خودش را نشان داد. من میخواهم به شما این را عرض بکنم، امروز ارتش ما یک ارتش فکری، یک ارتش معنوی و یک ارتش دارای انگیزه‌های پاک و مقدّس است؛ این خیلی باارزش است. [اگر] شما نگاه کنید به نیروی نظامی خیلی از این کشورها، [می‌بینید که] درندگی و وحشی‌گری و سبعیّت کأنّه جزو ذاتشان است. نیروی نظامی که از او توقّع آن‌جور برخوردها میرود، بتواند در میان خود، افراد اخلاقی، افراد پاک، افراد والا، جوانهای مؤمن، انگیزه‌های پاک، در بخشهای مختلف ارتش تربیت کند، [خیلی باارزش است] که این را امروز ما داریم مشاهده میکنیم. این به نظر من یکی از مهم‌ترین آثار کاری بود که امام بزرگوار در تعیین روز ارتش کرد.  خب، پیام من به همه‌ی آحاد ارتش این است که قدر این موقعیّت را بدانند، قدر این‌جور خدمت کردن را بدانند. خدمت رزمی میکنید در یک سازمان رزم، حضور فعّال دارید، خدای متعال [هم] این را پای شما به‌عنوان حسنه مینویسد و ثواب میکنید؛ این خیلی چیز باارزشی است، قدر این را بدانید؛ این حالت را حفظ کنید. آمادگی‌های معنوی و روحی و انگیزه‌ایِ خودتان و عناصر زیردستتان را روزبه‌روز افزایش بدهید.  امنیّت برای یک کشور خیلی مهم است. گاهی در یک کشوری نان نیست، قحطی است، مشکلات هست، ناامنی [هم] هست؛ اگر به مردم بگویند نان میخواهید یا امنیّت، قطعاً امنیّت را ترجیح میدهند؛ یعنی همان چیزی که دخالت ابرقدرت‌ها در منطقه‌ی ما و خیلی از مناطق دیگر موجب شده است که ضعیف شده. یعنی فرض بفرمایید اتوبوسی که حرکت میکند از یک جا به جای دیگر، خاطرجمع نیست که ساکنان آن و کسانی که در آن سوار هستند، بتوانند بسلامت به مقصد برسند و مورد تهاجم دشمن قرار نگیرند؛ در خیابانها همین‌جور، داخل منازل همین‌جور؛ اینها مهم است. امنیّت خیلی مهم است. نقش نیروهای مسلّح در ایجاد امنیّت نقش مهمّی است. ارتش ممکن است هیچ تحرّکی هم از لحاظ امنیّتی نداشته باشد، امّا هرچه شما مقتدرتر و قوی‌تر باشید، نفْس اقتدارِ ارتش در کشور ایجاد امنیّت میکند. امنیّتِ کشور را نیروهای مسلّح و اقتدار آنها و توانایی‌های آنها و پُرانگیزگی آنها تأمین میکند. این ازجمله‌ی مسائل مهم است.  پیغام من به همه‌ی عناصر ارتشی این است که هرچه میتوانند، این توانایی‌ها را افزایش بدهند؛ هرکسی در هرجا که هست. حتّی یک نگهبان ساده‌ای هم که یک پُست نگهبانی دارد، میتواند در تقویت ارتش مؤثّر باشد. یعنی وقتی خوب نگهبانی داد، دچار کسالت نشد، چشمانش را تیز در جایی که باید بچرخانَد چرخاند، این به همان اندازه دارد کمک میکند به تقویت سازمان مسلّح؛ چه ارتش باشد، چه سپاه باشد، چه هر سازمان دیگری باشد؛ تا برسد به فرماند‌هان، تا برسد به سازندگان، تا برسد به نگه‌دارندگان، تا برسد به انبارداران، تا برسد به تولیدکنندگان، و تا برسد به طرّاحان و راهبردسازان و مانند اینها. اینها همه میتوانند تأثیر داشته باشند در تقویت سازمان نظامی. بنابراین این را قدر بدانید که هرکدامتان هر حرکتی را در این جهت انجام بدهید، کاری مطابق رضای الهی و یک حسنه‌ای انجام داده‌اید.  و انسانهای برجسته‌ای را که میتوانند الگو باشند، در بین خودتان افزایش بدهید؛ یعنی همه سعی کنند. یعنی واقعاً شهید بابایی الگو است؛ یک الگوی اخلاقی و نه صرفاً یک الگوی نظامی، یک انسان مقدّس است؛ شهید صیّاد همین‌جور؛ و خیلی‌های دیگر از اینهایی که حالا اسم بعضی‌شان را هم انسان به یاد نمی‌آورد و بعضی را اصلاً نمی‌شناسیم، فراوان در ارتش وجود داشته‌اند و حضور داشته‌اند. این نمونه‌ها را روزبه‌روز در داخل این سازمان مُعظَم و محترم و دارای شوکت مادّی و معنوی افزایش بدهید.  خب، گفته شد که [لشکریان] حصار اَمنند؛ حُصونُ الرَّعیّة. این نکته مهم است که بدانیم حصنِ رعیّت و حصارِ رعیّت فقط نیروهای مسلّح نیستند، نیروهای مسلّح ازجمله‌ی مهم‌ترین حصارهای امنیّتِ رعیّتند؛ که این هم به‌اذن‌الله [است]؛ فَالجُنودُ بِاِذنِ اللهِ حُصونُ الرَّعیَّة.(۲) دستگا‌ه‌های مختلف همه میتوانند در این جهت با ارتش همراه و همگام باشند؛ دستگا‌ه‌های اقتصادی، دستگاه‌های فرهنگی، دستگاه‌های آموزشی، دستگاه‌های تحقیقاتی؛ مجموعه‌ی کشور. آنچه ما از دستگاه‌های مختلف انتظار داریم، همین است؛ همه سعی کنند مانند حِصن و حصاری، مانند یک حاجب(۳) در مقابل تهاجمات دشمن برای کشورشان و برای ملّتشان عمل کنند، کار کنند، فعّالیّت کنند؛ چه مجموعه‌ی اقتصادی، چه مجموعه‌ی فرهنگی، چه مجموعه‌های علمی و تحقیقاتی، و چه مجموعه‌های نظامی؛ هدف همه این باشد. کارها مختلف است امّا هدف یکی است. بنابراین اگر هدف، حفظ و حراست از امنیّت ملّی، از عزّت ملّی، از توسعه و پیشرفت کشور، از حفاظت کشور از شرّ دشمنان باشد، آن‌وقت سازمانهای نظامی و سازمانهای دانشگاهی و سازمانهای تحقیقاتی و سازمانهای فرهنگی و سازمانهای اقتصادی، همه‌و‌همه درواقع نیروهای عظیمی هستند که دارند با هم کار میکنند؛ به یکدیگر کمک میکنند، همدیگر را تکمیل میکنند، به چشم رقابت به هم نگاه نمیکنند، به چشم حسادت به هم نگاه نمیکنند. [در این صورت] در کشور یک چنین انسجامی به وجود می‌آید. این آن چیزی است که ما روی آن تکیه میکنیم.  بنده شعارهای اقتصادی را در این دو سه سال اخیر برجسته کرده‌ام، برای اینکه احساس کردم دشمن از این ناحیه میخواهد ضربه بزند به این مجموعه‌ی عظیم ملّی. وقتی ما مشکل اقتصادی داشته باشیم، بخشهای مختلف نخواهند توانست کارهای درست خودشان را انجام بدهند، لذا باید ببینیم در این مجموعه‌ی وظایفی که بر عهده‌ی مسئولان کشور، دولت، قوای سه‌گانه و سازمانهای مختلف است، آن نقطه‌ی حسّاس و کلیدی، امروز چیست؟ ممکن است امروز یک نقطه‌ی کلیدی باشد، فردا نقطه‌ی دیگری نقطه‌ی کلیدی‌ باشد. امروز تقویت اقتصادی در کشور، یک نقطه‌ی کلیدی و دارای اولویّت است؛ لذاست که بنده روی این تکیه میکنم، روی معیشت مردم تکیه میکنم، روی معیشت کارکنان دستگاه‌های مختلف تکیه میکنم، روی معیشت کارکنان نیروهای مسلّح تکیه میکنم؛ اینها باید دنبال بشود، اینها باید با جدّیّت دنبال بشود؛ این به عهده‌ی مسئولین است. مسئولان اگر انگیزه‌های دشمن را نگاه کنند، انگیزه‌ی بیشتری برای این کار پیدا میکنند. ما وقتی حرفهای دشمنانمان را مطالعه میکنیم یا گوش میکنیم، می‌بینیم که آنها اتّفاقاً روی همین نکته تکیه دارند میکنند تا بلکه بتوانند از نقطه‌ضعف اقتصادی و کمبودهای اقتصادی برای تخریب، برای اخلال استفاده کنند. خب، وقتی انسان این را میفهمد، انگیزه‌اش بیشتر میشود برای اینکه مسئله را جدّی بگیرد.  اقتصاد مقاومتی که ما مطرح کردیم -که یک مجموعه‌ی کار است، یک مجموعه‌ی حرکت و اقدام است- چند نقطه‌ی کلیدی برای امروز و فردای نزدیک ما دارد که همان مسئله‌ی اشتغال است و مسئله‌ی تولید است. بنده به مسئولین هم، از نزدیک، به‌طور خصوصی، به‌طور مشروح، اینها را بیان کردم؛ اینها حرفهای من نیست؛ من که اقتصاددان نیستم؛ این حرف کارشناسان اقتصادی است، این حرف افراد زبده و برجسته‌ای است که در این زمینه فعّالند و به ما مشورت میدهند؛ بنده هم نگاه میکنم سطح کشور را، میبینم این اولویّت است. دشمن راه‌های طمعش را پیدا میکند. ما باید نگاه کنیم ببینیم انگیزه‌ی دشمن چیست، آن نقطه‌ی ضعفی که ممکن است دشمن از آن به ما ضربه بزند کجا است، آن را مسدود کنیم، آن را ببندیم؛ توقّع بنده از مسئولین گوناگون بخشهای مختلف این است. مسئله‌ی اقتصاد ازاین‌جهت جزو مسائل با اولویّت درجه‌ی یک است.  البتّه ما نقطه‌ی قوّت خیلی داریم. نقطه قوّتهای نظام جمهوری اسلامی و ملّت ایران ازلحاظ کیفیّت و کمّیّت، به‌طور مضاعف بیش از نقاط مشکل‌دار و نقاط ضعف است. خیلی نقطه‌های قوّت عجیب و فراوانی در ما هست که همین نقاط قوّت، موجب شده است که کشور و نظام اسلامی با وجود دشمنی‌های عجیب‌و‌غریب که با آن شده است و میشود و خواهد شد، بتواند سربلند و با عزّت بِایستد و در مقابل دشمنان تسلیم نشود.  ببینید! شگرد کار ابرقدرت‌ها و قدرتهای بزرگ متجاوز تشر زدن است؛ این را بارها ما گفته‌ایم. قدرتهای متجاوزی که میخواهند در همه‌جا دست دراز کنند و همه‌جا دخالت کنند و به همه‌ی کشورها کار داشته باشند و در همه‌ی کشورها برای خودشان منافع تعریف کنند و اگرچنانچه آن منافع به هم خورد، بگویند فلان دولت، فلان کشور، فلان نظام با منافع ما برخورد کرده -یعنی در هر کشوری، در هر منطقه‌ای برای خودشان منافع تعریف میکنند بدون حق، بدون منطق، بدون یک استدلال صحیح؛ ابرقدرت‌ها این‌جوری هستند-، برای اینکه بتوانند این منافع را تأمین کنند و دولتهای هر منطقه‌ای را بتوانند وادار به اطاعت کنند، از خودشان بزرگ‌نمایی میکنند، تشر میزنند، اخم میکنند. یادتان هست اخمهایی که بعضی از دولتهای قبلی آمریکا میکردند، حالا هم یک‌جور دیگر.  برای یک کشور بدترین موقعیّت این است که مسئولین کشور از اخم و تهدید و تشر دشمن بترسند؛ اگر ترسیدند، در واقع در را برای ورود او و دخول او و تجاوز و تعرّض او باز کرده‌اند. کار را با عقل و با منطق و با حکمت باید انجام داد، در این تردیدی نیست، امّا با شجاعت باید انجام داد؛ با ترسیدن، با دلهره، با تحت تأثیر تشر و بداخلاقی و اخم و گرهِ ابروان قدرتمندان صاحب قدرت در دنیا قرار گرفتن، تحت تأثیر اینها واقع شدن، اوّل بدبختی است. خب کسی میخواهد بترسد، بترسد امّا از طرف مردم نترسد؛ به حساب مردم نترسد. ملّت ایستاده‌اند. اگر ملّت ایستاده نبود، از سال ۱۳۵۷ تا امروز که حدود چهل سال دارد میگذرد و انواع و اقسام توطئه‌ها علیه ما به کار گرفته شده است و پول خرج شده و سلاح تولید شده و تهدید و سیاست و مانند اینها؛ اگر بنا بود که جمهوری اسلامی از اینها ملاحظه میکرد، میترسید، عقب‌نشینی میکرد، باید اثر و نشانی از ایران و ایرانی باقی نمیماند. دشمن -چه آمریکا و چه بزرگ‌تر از آمریکا- در مقابل نظامی که با مردم خود متّصل است، مردم خود و ملّت خود را دوست میدارد و ملّتش او را دوست میدارند، در مقابل یک چنین نظامی و یک ‌چنین مردمی که در مقابل دشمن مقاومند، هیچ غلطی نمیتواند بکند.  البتّه در دشمنی اینها هیچ تردیدی نیست؛ در اینکه تدبیر میکنند، فکر میکنند، دشمنی میکنند، دستگاه‌های مختلفشان را به کار می‌اندازند؛ در تمام این مدّت قریب چهل سال، این دشمنی‌ها بوده؛ هر دولتی سر کار بوده، این دشمنی‌ها را کرده‌اند. اینکه بگوییم با فلان آدم موافقند، با فلان آدم مخالفند، از فلان آدم ملاحظه میکنند، نخیر. زمان امام (رضوان‌الله‌علیه) همین دشمنی‌ها بود، بعد از رحلت امام که بنده مسئولیّتی پیدا کردم، همین دشمنی‌ها بود، تا امروز هم هست. دولتهای مختلف با مذاقهای مختلف، با سلیقه‌های مختلف آمدند، رفتند، و در همه‌ی این احوال این دشمنی‌ها بوده. آن چیزی که جلوی این دشمنی‌ها را توانسته است بگیرد، اقتدار ملّت ایران، ایستادگی ملّت ایران، تأثیرناپذیری ملّت ایران از تشر ابرقدرتانه‌ی آمریکا و امثال آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی و مانند اینها بوده؛ این باید ادامه پیدا کند؛ و این اگر بنا شد ادامه پیدا کند -که باید این حالت، این روحیه، این اقتدار ادامه پیدا کند- یک بخش مهمّش به ‌عهده‌ی شما است که ارتش جمهوری اسلامی هستید، بخش عمده‌ای مربوط به اقتصادیّون است، بخش عمده‌ای مربوط به عناصر مربوط به فرهنگ و آموزش و مانند اینها است، بخش بسیار مهمّی مربوط است به کسانی که متصدّی کارهای علمی و تحقیقات و علم و پیشرفت علمی و مانند اینها در کشور هستند. همه باید دست به دست هم بدهند؛ خدای متعال هم کمک خواهد کرد، همچنان‌که تا امروز کمک کرده.  رحمت خدا بر شهیدان عزیز ما. امروز خانواده‌های بعضی از شهدای عزیز ارتش هم اینجا حضور دارند. این شهیدان هرگز از یاد ما نخواهند رفت؛ شهیدان از یاد ملّت ایران نخواهند رفت و مردم عزیز ایران، ملّت بزرگ ایران با روحیه‌ی ارادت به شهیدان و گرایش به شهیدان، فعّالیّت خواهند کرد.  خب، الحمدلله به یک نحوی گردونه‌ی انتخابات هم به راه افتاده است؛ اگرچه هنوز به قسمت اصلی انتخابات نرسیده‌ایم امّا مقدّمات انتخابات شروع شده. انتخابات یکی از افتخارات ملّت ایران است. این انتخابات مایه‌ی عزّت و سربلندی و روسفیدی ملّت ایران در دنیا پیش ملّتها است. همه‌ی بدخواهان و دشمنان اسلام سعی میکردند دین و اسلام و معنویّت را نقطه‌ی مقابل مردم‌سالاری نشان بدهند؛ جمهوری اسلامی نشان داد که نخیر، ما چیزی داریم به نام «مردم‌سالاری اسلامی»؛ مردم‌سالاری است و درعین‌حال اسلامی است و از هم تفکیک‌پذیر هم نیست. این انتخابات نشان‌دهنده‌ی این است: مردم‌سالاری اسلامی. مایه‌ی افتخار است، مایه‌ی روسفیدی است، مایه‌ی عزّت است، مایه‌ی قدرت است؛ ملّت هم در انتخابات احساس میکنند که کلید کارهای کشور دست خودشان است. احساس میکنند آنها هستند که میتوانند معیّن کنند عناصر اصلی کشور را؛ این خیلی مهم است.  البتّه تا روز انتخابات مجال هست و اگر زنده بودیم باز عرایضی عرض خواهم کرد به‌مناسبت‌های دیگر، [امّا] آنچه امروز عرض میکنم این است: همه باید قدر انتخابات را بدانند؛ دولتی‌ها بدانند، نامزدهای انتخاباتی بدانند، مردم بدانند، دست‌اندرکاران خود انتخابات بدانند؛ قدر انتخابات را بدانند. انتخابات را گرامی بداریم. انتخابات باید سالم، با امنیّت، با سلامت و با گستردگی انجام بگیرد. اگرچنانچه این اتّفاق افتاد که ان‌شاءالله به توفیق الهی همین‌جور هم خواهد شد علی‌رغم دشمنانی که دائم وسوسه میکنند، دائم زمزمه میکنند -کسانی که این رادیوهای بیگانه و رسانه‌های بیگانه را می‌بینند که امروز دیگر رادیو در مقابل گستره‌ی رسانه‌ها چیز کوچکی است، میدانند که دشمنان چطور دارند وسوسه میکنند که یک‌جوری انتخابات را خراب کنند- و ملّت ایران ان‌شاءالله با همین بیداری، با همین هوشیاری که همیشه نشان داده‌اند در مقابل این حرکت خصمانه، همین‌جور ان‌شاءالله پیش بروند و یک انتخابات گسترده، بانشاط، با شور و شوق و سالم و همراه با امنیّت ان‌شا‌ءالله اتّفاق بیفتد، این برای کشور یک ذخیره‌ای خواهد بود و خود این، کشور را مصونیّت بسیاری خواهد داد که امیدواریم ان‌شاءالله همین‌جور هم بشود. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) در ابتدای این دیدار، امیر سرلشکر عطاءالله صالحی (فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران) گزارشی ارائه کرد. ۲) نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۵۳ ۳) نگهبان، دربان
1,995
1396/01/08
بیانات پس از بازدید از نمایشگاه «حماسه گوهرشاد»
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39031
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای روز سه‌شنبه ۱۳۹۶/۱/۸ ضمن بازدید از نمایشگاه آثار هنری و اسناد تاریخی مرتبط با واقعه‌ی مسجد گوهرشاد که در حرم مطهر رضوی برگزار شده بود، در جمع برگزارکنندگان این نمایشگاه سخنرانی کردند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن بیانات رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار را در سالروز واقعه‌ی خونین کشتار مردم معترض به کشف حجاب رضاخانی در مسجد گوهرشاد مشهد که در تیرماه ۱۳۱۴ به وقوع پیوست، برای نخستین‌بار منتشر می‌کند. بسم الله الرّحمن الرّحیم اولاً خیلی تشکر می‌کنم از برادران عزیز، همچنین از آقای جلیلی(۱) که واقعاً زحمت کشیدید، کار نویی را انجام دادید. این خیلی مایه‌ی تأسف است که حادثه‌ی مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما، در کتابهای رمان ما نداشته باشد. خب الحمدلله خوب کار کرده‌اید. تا آن مقداری که بنده دیدم و آن مقداری که حالا فهم بنده اقتضا می‌کند، خیلی به نظرم جالب و خوب آمد؛ هم کارهای نقّاشی و گرافیکی و همچنین کارهای گزارشی و روایتی؛ خیلی خوب بود. من دو سه تا نکته را عرض بکنم:  اولاً راجع به مسئله‌ی مسجد گوهرشاد، غیر از آن کتابی که آقای وحید جلیلی اشاره کردند،(۲) باز هم کتاب هست. یک کتابی(۳) در قالب رمان یا داستان نوشته شده، اما تاریخ همین حادثه است و من آن را خوانده‌ام و می‌دانم، و با اطلاعاتی که من در ذهنم بوده تطبیق می‌کند. همین داستان مسجد گوهرشاد است با مقدمات و مؤخراتش، و اسم همه‌ی این شخصیتها در آن هست و ماجراها را درست تعریف کرده که من آن کتاب را دارم. یکی این کتاب است. یکی هم یک کتاب دیگری است که یکی دو سال پیش آن را خواندم. آن هم مشروح قضایای حادثه‌ی سال ۱۳۱۴ مسجد گوهرشاد را با مقدمات و مؤخرات و جزئیاتش نوشته. مثلاً جلساتی که در منزل مرحوم آقازاده(۴) تشکیل شده یا فرض بفرمایید که آنچه در صحن کهنه -صحن انقلاب- اتفاق افتاده یا اینکه اول بهلول کجا رفت، بعد آمد کجا، بعد چه جوری شد؛ اینها همه هست. کمااینکه در خود خاطرات بهلول هم -در اولش- هست. البته من کتاب خاطرات بهلول را نخوانده‌ام اما چون از خود ایشان شفاهاً شنیدم، می‌دانم که همان چیزهایی که شنیدم، در آن کتاب هست -البته آن کتاب مدتی دست من بود؛ قبل از اینکه چاپ بشود آن را به من داده بود- ایشان جزئیات حادثه‌ی آن دو سه روزی را که در اینجا بوده و روی منبر بوده -اول مسجد گوهرشاد را، بعد صحن کهنه و صحن نو و باز دوباره مسجد گوهرشاد را تا وقتی که فرار می‌کند از اینجا و می‌رود- در مقدمه‌ی کتاب به احتمال زیاد آورده. بنابراین کتابهای دیگری وجود دارد. البته همین‌طور که گفتم، یک کتابی هست که تاریخ و گزارش آن حادثه است. بخشی از آن کتاب یادداشتهای مرحوم شیخ احمد بهار است؛ شیخ احمد بهارِ(۵) رمان‌نویسِ معروف مشهد که در همه‌ی حوادث بوده و روزنامه هم منتشر می‌کرده و آن روزها هم به مناسبتی روزنامه‌اش را تعطیل می‌کند. داستان، در عین حال، متن ماجرا بوده. بخشی از آن کتابی که عرض می‌کنم خاطرات اوست. باید اینها را بگردید پیدا کنید.
1,996
1396/01/06
گزیده‌ای از بیانات در دیدار خانواده شهید صمدیان
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36147
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی روز یکشنبه ۱۳۹۶/۱/۶ با حضور در منزل شهید غلامرضا صمدیان (از شهدای دوران دفاع مقدس) در مشهد، از نزدیک با خانواده‌ی این شهید عزیز دیدار و گفت‌وگو نمودند. نظر به اهمیت بیانات رهبر انقلاب در این دیدار در مسیر رشد و تعالی جوانان انقلابی، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بخش‌هایی از سخنان ایشان را در گفت‌وگو با خانواده‌ی این شهید منتشر می‌کند. ... ان‌شاءالله جوانان ما قدر بدانند، کار کنند و خودشان را بسازند. این کشور به جوانهای انقلابی و حزب‌اللّهی و مؤمن احتیاج دارد. آن کسانی که در تبلیغاتشان، در حرفهایشان حزب‌اللّهی را می‌کوبند، بسیجی را می‌کوبند، جوانهای مؤمن را می‌کوبند، نمی‌فهمند چه‌کار دارند میکنند؛ در واقع دارند به کشور و آینده‌ی کشور لطمه میزنند. هر چه که معلوماتتان بیشتر باشد، در محیط دینی و انقلابی میتوانید مفیدتر باشید... درستان را پیش ببرید و خط بسیجی و انقلابی را از دست ندهید. بدانید که... راه لغزنده‌ای است. یعنی یک رفیق بد، یک مشاور بد، یک استاد بد، یک حادثه‌ی نامناسب گاهی پای انسان را میلغزاند، انسان باید حواسش جمع باشد، این حواس‌جمعی در تعبیرات قرآنی اسمش چی است؟ تقوا... اینها را اگر مراقبت کنید ان‌شاءالله آینده‌ی شما از گذشته‌تان خیلی بهتر خواهد شد و ان‌شاءالله برای کشورتان، برای اسلام، برای انقلاب، برای نظام مفید خواهید بود در آینده، به حول و قوّه‌ی الهی.
1,997
1396/01/01
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36091
در نخستین روز سال ۱۳۹۶ (۱)
1,998
1397/12/23
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41994
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱) و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
1,999
1397/12/22
گزیده‌ای از بیانات در دیدارهای خانواده‌های شهدای مدافع حرم
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41853
به مناسبت فرارسیدن بیست و دوم اسفندماه، سالروز تأسیس بنیاد شهید و امور ایثارگران به فرمان حضرت امام خمینی و روز ملّی «شهید»، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR مجموعه‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار خانواده‌های شهدای مدافع حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام را منتشر کرد. این متن، گزیده‌ای از ده‌ها دیدار خصوصی و عمدتاً منتشرنشده از سال ۱۳۹۳ تاکنون است که به شکل متن بیانات در یک دیدار طولانی تنظیم شده و تلاش شده است تا فرازهایی مرتبط از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، به‌صورت منظم، یکپارچه، در کنار هم چیده شود تا مخاطب، خود را در این دیدار حاضر ببیند. بر این اساس، چینش مطالب نیز حتی‌المقدور مطابق با روند مفاد دیدارها است. برای حفظ سندیّت، فرازهای هر دیدار با علامت (*) از هم جدا شده است. این متن تا آخرین دیدار در آخرین روزهای بهمن ۱۳۹۷ به‌روز شده است. تاریخ هر یک از فیش‌ها در دفتر حفظ و نشر آثار محفوظ است. بسم الله الرّحمن الرّحیم  خیلی خوش آمدید پدران محترم و مادران عزیز شهدا، همسران عزیز شهدا، فرزندان عزیز شهدا!* آن‌هم شهیدان دفاع از حرم اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)!*  سلام خدای متعال بر شهیدانتان و بر خودتان!* ان‌شاءالله که خداوند، شهدای شما را با پیغمبر محشور کند و به شماها اجر وافر صابران را بدهد.*  از خداوند متعال، علوّ درجات شهیدان را و علوّ درجات خانواده‌های شهیدان را مسئلت میکنیم؛ آنها که به توفیق الهی، غرق در نِعَم الهی هستند، امیدواریم خدای متعال بر شما هم، لطفش، رحمتش و تفضلّش را نازل کند و ان‌شاءالله به دلهایتان آرامش و سکینه و امید و خرسندی عنایت کند و زندگی‌هایتان هم زندگی‌های شیرینی باشد.* و تشکّر میکنیم از اینکه اظهار محبّت کردید، مخصوصاً بعضی‌ها از راه‌های دور، از شهرهای دیگر تشریف آوردند و امروز ما این توفیق را پیدا کردیم که در خدمت شما باشیم.* و این فضای کاری ما را، فضای زندگی ما را با نور شهادت منوّر کردید که بحمدالله هم در دلهای شما و هم در عمل شما این نور هست، و وجود خارجی شما منعکس‌کننده‌ی همان نور شهادت است. ما هم عرضی که به شما برادران و خواهران عزیز داریم در وهله‌ی اوّل، اظهار ارادت به شما است که پدر شهید، مادر شهید، همسر شهید، فرزند شهید، برادران و خواهران شهید هستید؛ و در درجه‌ی بعد، تسلّای به شما است.*  من خیلی مشتاق دیدار خانواده‌ی شهدا هستم به‌خصوص در خانه‌شان. بعضی از خانواده‌های شهدا پیش ما می‌آیند، لکن آنچه من خیلی دوست میدارم این است که در خانه‌ی شهید به دیدار خانواده‌ی شهدا بروم، منتها مجال کم است.*  ما به خانه‌ی شهدا میرویم، می‌نشینیم روی فرششان، زیر سقفشان، حرف میزنیم، گپ میزنیم،‌ چایشان را میخوریم؛ شما بدانید از نظر من دیدار شماها و آمدن به خانه‌ی شماها سعادت بزرگ‌تری است از آنچه شما در مورد دیدار بنده احساس میکنید. من احساس میکنم برای من خیلی ارزش فوق‌العاده‌ای دارد اینکه شماها را در منزلتان زیارت کنیم و از شماها بشنویم و با شما حرف بزنیم.* شماها دلتان پاک است، دلتان نورانی است. خدای متعال چیزهایی را که ماها با چشم نمی‌‌بینیم به دل شماها منعکس میکند. خیلی موارد اتّفاق می‌افتد به [دیدار] خانواده‌ی شهید که میروم، میگویند ما امروز صبح خواب دیدیم که شما آمدی اینجا، یعنی از پیش به آنها الهام میشود.*  ما البتّه هر چند وقت یک‌بار با خانواده‌های عزیز شهدا از این‌جور نشست‌ها داریم، لکن جلسه‌ی امروز خصوصیّتش این است که شهدای جمع حاضر، شهدای تازه و جدیدند، خونهای [اینها] تازه است، ارزش این خونها برای اسلام خیلی زیاد است.* البتّه خون شهدا هرگز کهنه نمیشود، یعنی خون شهدایی هم که سی سال، سی و پنج سال قبل به شهادت رسیدند، تازه است.* ان‌شاءالله خداوند بر دلهای شما صبر و سکینه نازل کند، و به شماها ان‌شاءالله عوض خیر و جزای خیر بدهد. به‌هرحال خیلی خوش آمدید و امروز ما شما خانم‌ها و آقایان را از نزدیک زیارت کردیم.* ارزش پدرها و مادرها و همسران و وابستگانی که صبر کردند و این مصائب سنگین را تحمّل کردند خیلی بالا است.*  واقعاً یکی از معجزات انقلاب اسلامی همین شتافتن جوانهای ما در این دوره برای مقابله و مواجهه‌ی با دشمنان عنود و خبیث در خارج کشور بود؛ این یکی از معجزات انقلاب است. البتّه معجزات انقلاب یکی دو تا نیست. یکی‌اش را هم دیروز دیدید؛ روز بیست و دوی بهمن، بعد از چهل سال از پیروزی انقلاب، این جمعیّت عظیم و انبوه در تهران، در شهرستانها، در همه‌جا؛ این از معجزات انقلاب است. واقعاً هیچ جای دیگر دنیا شما نمیتوانید چنین انگیزه‌ای را در مردم مشاهده کنید و حدس بزنید. این کسانی که دیروز در خیابان بودند، اقلّاً پنجاه - شصت درصدشان نه امام را درک کرده‌اند، نه دوره‌ی دفاع مقدّس را؛ یا آن‌وقت نبودند یا کودک و نوجوان بوده‌اند امّا می‌آیند با کمال روحیه، با کمال انگیزه. اینکه در خیابان است، امّا در میدان جنگ هم مثل این جوانهای شما رفتند در میدان نبرد با دشمنان، ایستادند و قدرت ملّت ایران را اثبات کردند. این جوان شما که از اینجا بلند میشود میرود در خان‌طومان، در زینبیّه، در حلب میجنگد و به شهادت میرسد، او جلوی چشم آمریکا است، او جلوی چشم رژیم صهیونیستی است، این را می‌بینند؛ این انگیزه را، این شجاعت را، این نیروی عظیم را مشاهده میکنند، حساب میکنند، از ملّت ایران حساب میبَرند. خدمت بزرگی که جوانهای شما و خانواده‌های شهیدان و خود شهیدان به انقلاب و به کشور ایران میکنند این است که برای انقلاب و برای ملّت ایران آبرو درست میکنند.*  یک نگاه، به آن عزیزی است که به شهادت رسیده، که این نگاه با الهام از آیات قرآن و از روایات و از احکام الهی، نگاه پُر از امید و شادمانی است؛ برای اینکه شهید عزیز در درجات عالی قُرب الهی و فارغ از همه‌ی گرفتاری‌هایی که ما در درون خودمان داریم، متنعّم به نعمتهای الهی است. نگاه به شهید، این‌جور نگاهی است.* انسان، درست که فکر کند میبیند حقیقت قضیّه این است که واقعاً باید خندید، باید شادی کرد به‌خاطر مقامی که آنها پیش خدای متعال پیدا میکنند. این مقام به عقل ماها نمیرسد؛ واقعاً این‌جوری است. نه‌اینکه ما به این مقام نمیرسیم، اصلاً به عقلمان نمیرسد این مقاماتی که شهدا دارند.* بعضی از بزرگان ما و علمای ما، پنجاه سال، شصت سال عبادت کردند، ریاضت کشیدند، تأمّل و تفکّر کردند، به مقاماتی رسیدند، مقامات خیلی خوبی است؛ این جوانها غالباً از آن مقاماتی که عرفای برجسته‌ی ما در طول سالهای متمادی به آنها رسیدند، عبور کردند و از آن مقامات بالاتر رفتند؛ اخلاصشان این است. ... خوشا به حالشان؛ ما به حال اینها غبطه میخوریم. آرزوی ما این است که با شهدا محشور بشویم؛ آرزوی ما این است که این ارتباط قلبی‌ای که اینها در دنیا با ما داشتند، در قیامت و در برزخ هم همین ارتباط را با ما داشته باشند.*  شهید وقتی که به شهادت میرسد به معنای واقعی کلمه نورانیّتی ایجاد میکند؛ در کلّ جامعه هم نورانیّت ایجاد میکند، [البتّه] در خانواده هم نورانیّت ایجاد میکند، در اشخاص هم نورانیّت ایجاد میکند، آنهایی که بفهمند. وجود شهیدی مثل شهید شما، خود یک عیدی است به خانواده و در درجه‌ی بعد به همه‌ی ملّت ایران. واقعاً وجود اینها یک عیدی است، یک هدیه‌ی الهی است که به این ملّت داده شده؛ این چیز کمی نیست. اگر ما آنچه را اینها انجام دادند در تاریخ میخواندیم، برایمان عجیب بود منتها این‌قدر در دوران ما تکرار شده که برای ما عادی شده، اینها عادی نیست، اینها خیلی باعظمت و باارزش است. یک نفر با داشتن همسر، مادر، فرزند، زندگی راحت، بلند شود برود جانش را کف دستش بگیرد و برای احساس تکلیف و وظیفه جانش را بدهد؛ خیلی کار بزرگی است. ماها حرفش را میزنیم، اینها عملش را انجام دادند. کارشان خیلی باارزش است. خدا ان‌شاءالله که عیدی‌های بزرگ‌تر را در دنیا و آخرت به شما بدهد.*  به‌هرحال ما به شما عزیزانی که اینجا تشریف دارید، هم تبریک میگوییم هم تسلیت. تبریک به‌خاطر داشتن این‌جور بچّه‌هایی، این‌جور فرزندانی، به‌خاطر اینکه خدای متعال به برکت این جوان به شماها نظر لطف میکند و بر شما صلوات میفرستد. این خیلی ارزش بالایی است، این تبریک دارد واقعاً. شما جوان زیاد دیده‌اید، خانواده‌های جوان‌دار زیاد دیده‌اید. جوانها چه‌جوری‌اند؟ همه‌جور در جوانها هست؛ جوانهایی هستند که عمرشان هدر میرود، جوانهایی هستند که آن استفاده‌ی لازم را از عمرشان نمیبَرند، جوانهایی هستند که انگیزه‌های دینی آن‌چنانی ندارند، بعضی هم هستند که خدای ناکرده راه‌های انحرافی میروند امّا جوان شما این امتیاز را داشت که ایمان خودش را حفظ کرد، انگیزه‌ی خودش را حفظ کرد، به‌خاطر این ایمان و این انگیزه خدا را شکر کرد. من در یکی از وصیّت‌نامه‌های شهدای عزیز امروز دیدم این جوان خدا را شکر میکند که ایمان او را نگه داشته، او را در این راه حفظ کرده؛ خیلی باارزش است. این‌جور جوانی تربیت کردن، هم واقعاً تبریک دارد، داشتنش تبریک دارد؛ هم عاقبت کار باعظمتش تبریک دارد که همان شهادت باشد؛ اینها همه‌اش تبریک دارد. تسلّی هم به‌خاطر اینکه بالاخره شما داغدارید، این جوان عزیز را از دست داده‌اید؛ اگرچه اینها نمیروند، اینها هستند، با شما هستند، با جامعه هستند، درواقع حیات و نشاط انقلابی جامعه‌ی ما به برکت اینها است، به برکت همین جوانهای شما است. اگر ما یاد شهدا را فراموش کرده بودیم، امروز این نشاط انقلابی و دینی را نداشتیم. بعضی‌ها هم خیلی تلاش کردند که یاد شهدا را از ذهن و خاطره‌ی تاریخی این ملّت خارج کنند، الحمدلله نتوانستند. هم شهدای دوره‌ی جنگ تحمیلی، هم شهدای قبل از آن، هم شهدای بعد از آن، و هم شهدای اخیر، زنده‌‌اند، در مقابل چشم جامعه‌اند؛ ما از اینها درس میگیریم، ما از اینها روحیه میگیریم، ما از اینها انگیزه میگیریم، همه‌مان. به‌هرحال امیدواریم خداوند، درجات این شهدا را عالی کند و آنها را با اولیائشان محشور کند، با پیغمبر محشور کند، با شهدای صدر اسلام محشور کند، و ان‌شاءالله همین‌جور هم خواهد کرد.*  اوّلاً ما به همه‌ی شهدا افتخار میکنیم. ثانیاً به خانواده‌‌های همه‌ی شهدا افتخار میکنیم. علّت هم این است که شهدا و خانواده‌های آنها هرکدام به نحوی در حفظ نظام اسلامی و برافراشتن این پرچم پُرافتخار سهم‌های زیادی داشتند؛ شهدا یک جور، خانواده‌ها یک جور. ثالثاً به شهدای حرم -شهدای دفاع از حریم اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)- به‌طور ویژه افتخار میکنیم. علّت هم این است که در زمان دفاع مقدّس، امام (رضوان‌الله‌علیه) و همه‌ی ماها دائماً جوانها را تشویق میکردیم که برای دفاع مقدّس بروند. خب جوانها هم میرفتند و در راه خدا جانشان را کف دستشان میگرفتند و شهید میشدند، پدر مادرها هم با سخاوت و ایثار این هدایا را در راه خدا میدادند. امروز آن کسانی که برای دفاع از حریم [اهل‌بیت] میروند، به ما التماس میکنند. ما میگوییم نروید، ما اجازه نمیدهیم امّا آنها التماس میکنند. در نامه‌هایی که این جوانها از سرتاسر کشور به من مینویسند، التماس میکنند؛ این خیلی اهمّیّت دارد، این واقعاً حادثه‌ی عجیب و بی‌نظیری است.*  خدای متعال بر شهدا سلام میفرستد. آنها کسانی هستند که با خدا معامله کردند و هستی خودشان را یعنی مهم‌ترین سرمایه‌ی انسان را که حیات است، در راه خدا و برای رضای خدا تقدیم کردند. تشخیص دادند که این راه، راه خدا است -که البتّه تشخیصشان هم درست بود- و وقتی فهمیدند که این راه احتیاج به خطرپذیری و سینه سپر کردن و جهاد کردن دارد، دریغ نکردند. اشکال ما این است که گاهی درست تشخیص نمیدهیم، گاهی هم که تشخیص میدهیم، حاضر نیستیم وارد میدان بشویم و سختی‌ها را تحمّل کنیم. حرف آسان است، آدم حرف را میزند، عمل سخت است، عمل میدانِ آزمون است و شهدای شما در این میدان پیروز شدند و موفّق شدند.*  شهدای مدافع حرم که در این دوران با این‌همه تبلیغات مخالف و معاند و جورواجور، دلشان پَر میکشد به سمت منطقه‌ی جهاد و شهادت، مقامشان خیلی بالا است. فرق است بین آن وقتی‌که رادیو و تلویزیون و مردم همه دارند شعار میدهند و یک عدّه هم به جبهه میروند و به شهادت میرسند -البتّه آنها هم مقامشان خیلی بالا است- با آن وقتی‌که این خبرها نیست. اینها با اصرار، با التماس -که ما هم موافق نیستیم، نمیگوییم بروند- می‌آیند مکرّر، این را می‌بینند، آن را می‌‌بینند، واسطه میتراشند برای اینکه بروند مثلاً در سوریه، در حلب یا در زینبیّه مبارزه کنند و میروند و مبارزه میکنند و جانشان را در این راه میدهند. اینها خیلی مقامشان بالا است.* جوانهای شما در خلال هزاران نفرِ دیگر رفتند این بلا را از سرِ اسلام و مسلمین درواقع رفع کردند؛ کار بزرگی که این جوانهای شما انجام دادند، این است. و این برای خدا بوده؛ وَالّا ما که کسی را تشویق نکردیم [برود]؛ مثل دوره‌ی جنگ که تشویق میکردیم و امام دستور میدادند و مارش عملیّات میزدند؛ این خبرها نبود، امّا درعین‌حال این جوانها با شوق، با التماس، با علاقه‌مندی، بلند شدند رفتند؛ این اخلاص است دیگر؛ این اخلاص را خدای متعال برکت میدهد. ان‌شاءالله در آینده‌ی نه‌چندان دوری، برکات اینها را دنیای اسلام خواهد دید.*  این را بدانید که هرکدام از جوانهای شما در هر جای سوریه و در هر جای عراق که به شهادت رسیدند، در مقام دفاع از حرم اهل‌بیت به شهادت رسیدند؛ فرق نمیکند کجای عراق و کجای سوریه باشد، چون جوانهای شما در مقابل کسانی ایستادند که اگر آنها مسلّط میشدند میخواستند اثری از آثار اهل‌بیت را باقی نگذارند. چه کسی مانع شد؟ همین جوانهای فداکار از جمله بچّه‌های شما، همسران شما، که رفتند و ایستادند و شربت شهادت نوشیدند. باب شهادت این جور بر روی کسانی که این سعادت را دارند، باز است حتّی برای آن کسانی که در مقام پشتیبانی بودند و در جنگ هم نبودند. ما در دوران جنگ، کسانی را داشتیم که در راه جبهه ماشینشان تصادف میکرد، او هم شهید است، این هم برای خدا است، این هم در راه خدا است. اینها را بایستی ما قدر بدانیم، اینها را بایستی ما با عمق جانمان و از بن دندان بفهمیم. اگر بفهمیم، نگاه ما به مسائل دنیایی فرق میکند. هر جا بچّه‌های شما شهید شدند، کأنّه پای ضریح امام حسین یا پای ضریح امیرالمؤمنین یا پای ضریح حضرت زینب شهید شدند. فرق نمیکند که در بیابانهای فلان استان سوریه یا فلان استان عراق باشد یا هر جای دیگر باشد، تفاوتی نمیکند. مثل اینکه دم در حرم امام حسین در مقام دفاع شهید شده باشند.*  شهدای شما که درحقیقت در دفاع از مرزهای عقیدتی و مرزهای حسّاس، به شهادت رسیده‌اند، چند امتیاز دارند:  یک امتیاز این است که اینها داوطلبانه به استقبال شهادت رفتند؛ یک وقت انسان در خانه‌ی خودش نشسته، دشمن به او حمله میکند، موشک میخورد، شهید میشود؛ او هم شهید است امّا فرق میکند با کسی که از خانه بیرون می‌آید «وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً إِلَی الله»(۱) و هجرت میکند؛ این یک هجرت باارزش است؛ از خانه‌ی خودشان، از راحت خودشان، از میان زن و فرزند و پدر و مادر، خودشان را بیرون میکشند و به سراغ جهاد فی‌سبیل‌الله میروند. این یک امتیاز بزرگ است. البتّه در جنگ تحمیلی هم از این قبیل زیاد داشتیم، لکن این معنا در مورد شهدای عزیزی که یا در عراق یا در سوریه در دفاع از حرمهای مطهّر ائمّه به شهادت رسیدند عمومیّت دارد و همه‌شان از این قبیلند.  دوّم اینکه بسیاری از این شهیدان افرادی هستند که از دوران نوجوانی و جوانی عبور کردند. نمیشود گفت هیجان جوانی اینها را کشانده؛ نه، مردی که چهل و چند سال، پنجاه و چند سال، سی و چند سال عمر دارد، اگر به استقبال خطر رفت، به مقابله‌ی با دشمن جرّار رفت، این دیگر ناشی از لُبّ اعتقاد و فداکاری است.*   نکته‌ی سومی که در اینها وجود دارد، شوق شهادت است. بعد از پایان جنگ تحمیلی، ماها که در جریان کار بودیم، احساس میکردیم که یک جادّه‌ی دوبانده‌ی وسیعی جلوی رویمان بود که این بسته شد؛ جادّه‌ی شهادت! مثل یک دری که ببندند. کسانی که آن موقع، جهاد و شهادت در راه خدا را دوست داشتند، دلشان را غم گرفت. این فرزندان شما غالباً کسانی هستند که آن دوره را درک نکردند؛ در اینها هم آن احساس شوق بود که بلند شدند و رفتند.  الان هم [جوانها] به من نامه مینویسند، البته من جواب نمیدهم به این نامه‌ها. مرتّب جوانها از اطراف کشور نامه [مینویسند]، التماس [میکنند]، خیال میکنند که من باید اجازه بدهم یا من باید دخالت بکنم؛ که آقا اجازه بدهید ما برویم سوریه برای جهاد. این شوقِ شهادت است و خیلی مهم است.  اگر در یک ملّتی، در یک قوم و جمعیّتی، قدرت و قوّت چشم‌پوشی از زندگی باشد، این قوم شکست‌بخور نیست. ما‌ها که گاهی اوقات در مقابل حوادث کم می‌آوریم، به خاطر این است که دودستی چسبیده‌ایم به زندگی و زیبایی‌های زندگی. زندگی یعنی چه؟ زندگی فقط نفس کشیدن خود ما نیست؛ زن و بچه و پدر و مادر ما هم زندگی است. پول و عنوان و اعتبار ما هم؛ به این چیزها چسبیده‌ایم. وقتی به این چیزها چسبیدیم، در مقابل حوادثِ سخت، کم می‌آوریم؛ اما کسانی که این قوّت و اراده در آنها هست که از زندگی چشم بپوشند، اینها بلند میشوند میروند به میدان شهادت.  نکته‌ی سومی که در اینها وجود دارد، شوق شهادت است. بعد از پایان جنگ تحمیلی، ماها که آن‌وقت مشغول کار بودیم و در جریان مسائل بودیم، احساس میکردیم که یک جادّه‌ی دوبانده‌ی وسیعی جلوی رویمان بود -جادّه‌ی شهادت- و این بسته شد؛ مثل یک دری که ببندند. کسانی که آن وقت، جهاد در راه خدا و شهادت در راه خدا را دوست میداشتند، دلشان را غم گرفت. حالا بعضی این جوانها و این فرزندان شما که رفتند، در آن دوره‌ی دفاع مقدّس هم بودند، آن‌وقت هم جنگیدند و  یقیناً این حالت در آنها به وجود آمده بود که چرا شهید نشدند و درِ شهادت بسته شد؛ امّا غالباً کسانی هستند که آن دوره را اصلاً درک نکرده‌اند، اینها بچّه بودند، ده‌ساله - دوازده‌ساله بودند که جنگ تمام شد. احساس شوق به شهادت در اینها بود که پا شدند و رفتند. الان هم مرتّب جوانها از اطراف کشور به من نامه مینویسند -البتّه من جواب نمیدهم به این نامه‌ها- و التماس میکنند که آقا اجازه بدهید ما برویم سوریه برای جهاد؛ خیال میکنند که من باید اجازه بدهم یا من باید دخالت کنم. این شوق شهادت است؛ این خیلی چیز مهمّی است. اگر در یک ملّت، در یک قوم و جمعیّت، قدرت و قوّت چشم‌پوشی از زندگی باشد، این قوم شکست‌بخور نیست. ماها که گاهی اوقات در مقابل حوادث کم می‌آوریم به‌خاطر این است که دودستی چسبیده‌ایم به زندگی، دودستی چسبیده‌ایم به زیبایی‌های زندگی؛ زندگی یعنی چه؟ زندگی فقط نفَس کشیدن خود ما نیست، بچّه‌ی ما هم زندگی است، زن ما هم زندگی است، پدر و مادر ما هم زندگی است، پول ما هم زندگی است، عنوان و اعتبار ما هم؛ به این چیزها چسبیده‌ایم. وقتی انسان به این چیزها میچسبد، آن‌وقت در مقابل حوادثِ سخت، کم می‌آورد. آن کسانی که این قدرت و این عزم و اراده در آنها هست که از زندگی چشم بپوشند، آنها پا میشوند و میروند به میدان شهادت.*  خصوصیّت دیگر این است که اینها غالباً دارای زن و فرزند و تعلّقات زندگی بودند. این فرق میکند با آن کسی که این تعلّقات را ندارد، این پابندی‌ها را ندارد. اینها غالباً از این قبیلند. این هم یک امتیاز دیگر که اجر این شهدا را مضاعف میکند.*  [خصوصیّت] دیگر بصیرت است. کسانی که این بصیرت را ندارند با خودشان فکر میکنند که خب اینجا کجا، مثلاً حلب کجا، سوریه کجا! ما حالا برویم آنجا مثلاً که چه؟ این در اثر بی‌بصیرتی است. [حضرت علی (علیه‌السّلام)] قریب به این عبارت فرمود که -حالا عبارت درست شاید یادم نیاید- «مَا غُزِیَ قَومٌ فی عُقرِ دَارِهِم اِلّا ذَلّوا»؛(۲) نباید منتظر ماند که دشمن بیاید در خانه‌ی آدم، بعد آدم به فکر دفاع از خانه بیفتد. دشمن را باید در مرزهای خودش سرکوب کرد. افتخار جمهوری اسلامی امروز این است که ما در مجاورت مرزهای رژیم صهیونیستی نیرو داریم؛ [حالا یا] نیروهای خودمان یا نیروهای حزب‌الله یا نیروهای مقاومت یا نیروهای امل. اینکه اینها این‌قدر ناراضی‌اند و میگویند جمهوری اسلامی چرا دخالت میکند، به‌خاطر این است. ما امروز آنجا، بالاسر اینها نیرو داریم. این برای اسلام و برای جمهوری اسلامی خیلی افتخار بزرگی است. جوانهایی که رفتند در سوریه یا در عراق و به شهادت رسیدند،‌ این بصیرت را داشتند، میفهمیدند که دارند چه‌کار میکنند. یک عدّه اینجا در خانه نشسته‌اند نمیفهمند که قضیّه چیست؛ این بچّه‌ها قضیّه را فهمیدند و رفتند دفاع کنند.*  و یک امتیاز دیگر که جزو بالاترین امتیازها است، این است که اینها در دفاع از حریم اهل‌بیت رفتند، در دفاع از حرمها رفتند.* یکی دیگر این است که اینها غیرت و تعصّب دفاع از حریم اهل‌بیت را دارند؛ این خیلی مهم است. غالباً اینهایی که میروند، یکی از احساساتشان و روحیه‌هایشان همین است که میخواهند بروند از حریم اهل‌بیت دفاع کنند؛ خانواده‌هایشان، پدرها و مادرها هم همین‌طور. در اظهاراتی که مادر یکی از این شهیدان امروز کرده بودند، خطاب به حضرت زینب گفته بودند: "من محمدحسین خودم را دادم به شما"، یعنی به حضرت زینب؛ این خیلی باارزش است. این یکی از خصوصیّات است. غیرت نسبت به حریم اهل‌بیت که در هر مؤمنی باید وجود داشته باشد، در اینها در حدّ اعلیٰ‌ هست.* اگر اینها به کمک جوانان محلّی آنجا -چه عراق، چه سوریه- نمیرفتند، معلوم نبود کار چه‌جوری انجام بگیرد. آن کسانی که در مقابل این جریانهای تکفیری می‌ایستند، درواقع در مقابل یک جبهه‌ی جرّار خطرناک بدتر از صهیونیست‌‌ها ایستاده‌اند. اینها اگر از صهیونیست‌ها بدتر نباشند، بهتر نیستند.*  اگر دفاع از این حرمها نبود -که البتّه بچّه‌های ما بخشی از آن خیل عظیم جمعیّت جوانان از عراقی و غیرعراقی بودند که فعّالیّت کردند- این دشمنان عنود و خبیث، به حرمهای اهل‌بیت اهانت میکردند؛ شاید اگر زورشان میرسید این مکانهای متبرّک را که ملائکه‌ی آسمان به آنها تقرّب میجویند با خاک یکسان میکردند امّا این جوانها نگذاشتند. البتّه بچّه‌های ما آنجا خیلی کم‌اند، عدد کوچکی هستند، چه در عراق چه در سوریه، بیشتر خودشان هستند لکن شرکت جوانهای ما در این حادثه‌ی مهم، یکی از امتیازات بزرگ آنها است که «فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ»؛(۳) عدّه‌ای از اینها به شهادت رسیدند که بچّه‌های شما هستند، عدّه‌ی دیگری هم هستند که برای شهادت خودشان را آماده کرده‌اند.* چه حرم حضرت زینب در شام، چه حرم ائمه‌ی هدا (علیهم‌السّلام) در عتبات -در کربلا، در نجف، در کاظمین، در سامرا- شهدایی که در این راه به شهادت میرسند یک امتیاز و رجحانی دارند. اگر این شهدای عزیز جانشان را در دفاع از این حرمها سپر نمیکردند، دشمنان، آن‌چنان خبیث و لئیم و پست بودند که این حرمها را با خاک یکسان میکردند. همچنان‌که در گذشته این کارها را کردند؛ وهّابی‌ها و تکفیری‌ها در گذشته هر کاری توانستند با حرمهای اهل‌بیت کردند؛ چه در کربلا، چه در بعضی دیگر از بِقاع متبرّکه. در همین اوقات هم شما دیدید که دستشان به حرمهای اهل‌بیت نرسید امّا مراقد مطهّر بعضی از اصحاب عالی‌مقام ائمه (علیهم‌السّلام) را در سوریه و در عراق ویران کردند. فرزندان شما درواقع جان خودشان را سپر قرار دادند برای اینکه دست این بدخواهان و این خبیثها به حرم اهل‌بیت نرسد.*  ارزش شهدای شما خیلی بالا است چون اینها شهیدان دفاع از حریم اهل‌بیتند؛ خیلی مهم است. شما آن هنگامی را تصوّر کنید که این اشقیای فریب‌خورده‌ی مزدور دست آمریکا و اسرائیل، همین داعش و القاعده و از این قبیل، دست پیدا میکردند به حرم حضرت زینب یا حرم اباعبدالله یا حرم کاظمین؛ چه فاجعه‌ای به وجود می‌آمد. جوانهای مدافع حرم، نگذاشتند این اتّفاق بیفتد؛ این چیز کوچکی نیست. البتّه جوانهای [ایرانی] در بین مجموعه‌ی مدافعین حرم عدّه‌ی زیادی نبودند لکن همه‌ی آن مجموعه، مشمول این لطف و توجّه الهی‌اند؛ اینها شهیدان ویژه‌اند. شرح حال بعضی از آنها را که برای من فرستاده بودند و نگاه میکردم، دیدم سابقه‌ی جهاد در دفاع مقدّس هم دارند؛ یعنی در آن دوران هشت‌ساله هم که نوجوان بودند و جوان بودند، رفتند و دفاع کردند؛ حالا هم رفتند در این منطقه دفاع کردند.*  برادران و خواهران عزیز افغانی و خاوری‌های مشهد و خراسان و اینها در همه‌ی مراحل انقلاب اسلامی نقش ایفا کردند؛ هم در پیروزی انقلاب، هم در دفاع مقدّس و دوران جنگ تحمیلی، هم در همه‌ی حوادث بعدی، حالا هم که در قضیّه‌ی دفاع از حرمهای اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، پدرها و مادرها این جوانهای مثل دسته‌ی گل را فرستادند برای دفاع از حریم اهل‌بیت.* بنده از قدیم نسبت به برادران هِزاره‌ای عزیزمان در افغانستان، نگاه ستایشگرانه‌ای داشتم، چون در مشهد از نزدیک دیده بودم. عدّه‌ی زیادی از طلبه‌هایشان با ما مربوط بودند، مأنوس بودند، درس ما می‌آمدند. خصوصیّات اخلاقی اینها، خصوصیّات دینی اینها، علاقه‌مندی‌شان به مسائل دین را از قدیم میدانستم. در قضایای انقلاب و مشکلات فراوانی که در افغانستان پیش آمد و جمعیّت زیادی از برادران افغانی و خانواده‌هایشان و بعضی تنها به اینجا آمدند، باز همراهی آنها با انقلاب و با مسائل ما بیشتر آشکار شد؛ این را هم ما دیدیم. در دفاع مقدّس عدّه‌ی زیادی از برادران هِزاره‌ی ما جزء شهدا بودند. بعد هم که قضایای سوریه و حرم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و حرمهای مطهّر اهل‌بیت در عراق و مسئله‌ی داعش و اینها پیش آمد، باز یکی از مجموعه‌هایی که پیشقدم شدند برای دفاع، برادران هِزاره‌ی ما بودند؛ هم خوب شرکت کردند، هم خوب جنگیدند و بعد هم جمعی از اینها به شهادت رسیدند. ما برای شهدای شما خیلی ارزش قائلیم. اینها کسانی هستند که در پاسخ به احساس وظیفه‌ی دینی‌شان،‌ در پاسخ به احساسات شیعی و ولایی‌شان، وارد یک میدان سخت شدند، امتحان خوبی دادند و بعضی هم به شهادت رسیدند.* بزرگ‌ترین تسلّی برای شما خانواده‌های شهدا این است که جوانتان و شهید عزیزتان در راه امام حسین (علیه‌السّلام) و در راه عقیله‌ی بنی‌هاشم زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) به شهادت رسید. این بزرگ‌ترین موهبت الهی است، بزرگ‌ترین تسلّا است. البتّه افتخارات شهدای شما زیاد است. اینکه اینها رفتند و با حضور خودشان در این مناطق، کشور ما و جمهوری اسلامی را در دنیا به عزّت رساندند، مسئله‌ی مهمّی است. اینکه اینها صلابت و قاطعیّت و شهامت ملّت ایران و جوان ایرانی را عملاً به دنیا نشان دادند، موهبت بزرگی است. اینکه اینها توانستند با حضور خودشان در آن مناطق، درحقیقت مرزها و شهرهای کشور را امن کنند، خودش موهبت بزرگی است؛ ‌عظمت و هویّت برجسته‌ای برای جوان ایرانی، برای شهید شما است. اینها همه‌اش هست امّا اینکه در راه دفاع از حریم اهل‌بیت و در دفاع از حریم زینب کبرا به شهادت رسیدند، از همه‌ی اینها بالاتر است.*  [بنابراین] امتیاز شهدای شما این است که با دشمنی مبارزه کردند که اگر مبارزه نمیکردند دشمن می‌آمد داخل کشور و اینجا باید با او مبارزه میشد. آن دشمنی که در فلان استان عراق یا فلان استان سوریه جلویش گرفته شد، ‌اگر جلویش گرفته نمیشد، ما باید با او در کرمانشاه و در همدان و بقیّه‌ی استانها میجنگیدیم و جلوی او را میگرفتیم. درواقع این شهدای عزیز ما رفتند و جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملّت، دین، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی فدا کردند.  [یک] امتیاز هم این است که اینها در غربت به شهادت رسیدند؛ این هم امتیاز بزرگی است، ‌این هم پیش خدای متعال فراموش نمیشود و نادیده گرفته نمیشود. خدای متعال جزئیّات کارها را حساب میکند. این جوان، همسر جوانی داشته، فرزند کوچکی داشته، پدر و مادری داشته که به او چشم دوخته بودند که کمک‌حالشان باشد؛ اینها را گذاشته و رفته جانش را کف دست گرفته در راه خدا؛ اینها کوچک است؟ اینها کم است؟ فهم ما و درک ما کفاف نمیدهد که اهمّیّت و عظمت این کار را بفهمیم. بنده خودم که این‌جور هستم؛ همانی را هم که میگوییم خیلی کوچک‌تر و کمتر از آن چیزی است که درواقع هست. خدای متعال میتواند دقیق محاسبه کند. دستگاه خدای متعال دستگاه عجیبی است،‌ دستگاه محاسبات دقیق است، آنجا مو را از ماست میکشند، «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَهُ»؛(۴) به‌قدر سنگینی یک ذرّه کار خوب فراموش نمیشود، پیش خدای متعال محفوظ است.*  فضل الهی درباره‌ی شهدای شما ان‌شاءالله فضل بسیاری است؛ درباره‌ی خود شما هم همین‌جور، یعنی پدر و مادری که این جوان عزیز را پرورش دادند، بزرگ کردند، به ثمر رساندند، مثل یک گلی او را پرورش دادند، حالا او را میفرستند به آغوش خطر و جنازه‌اش را میگیرند؛ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است. خدای متعال برای این فداکاری‌ها، برای این شهامتها، برای این گذشتهایی که شما پدرها و مادرها کردید، خیلی ارزش قائل است. همسرها هم همین‌جور؛ این همسر جوان، همسر عزیزِ خودش را میبیند که از زندگی و از فرزند و از خانه و از راحتی و از خوشی دل کنده و به سمت وظیفه و دعوت الهی میرود و مانع او نمیشود. اگر همسرها میخواستند مانع شوهرانشان بشوند، میتوانستند. همسران جوان فداکاری کردند که جلوی شوهرانشان را نگرفتند، مانع رفتن آنها نشدند. اینها هم اجرشان پیش خدای متعال بسیار زیاد است.*  جوانهایی که شماها دادید -چه همسران، چه فرزندان و چه پدرها و مادرها- بدانید که جوانهای شما این خصوصیّات را داشتند؛ واقعاً مایه‌ی افتخارند.* من که گاهی میگویم "ما به اینها افتخار میکنیم" شعار نیست، واقعیّت قضیّه است. واقعاً اینها مایه‌ی افتخارند، در هر ملّتی که باشند. حالا ممکن است شناخته‌شده نباشند؛ از فلان شهر است، از فلان روستا است، مشغول یک شغل معمولی است، مثل بعضی‌ها که در جوامع به‌خاطر هیاهو و به توهّم ستاره شدن مدام دارند کار میکنند، ستاره نیست؛ بله، اینها ستاره نیستند امّا ستاره‌ی واقعی‌اند؛ در چشم ما ستاره نیستند، ما چشممان نزدیک‌بین و کوته‌بین است امّا در ملأ اعلیٰ ستاره‌اند. بچّه‌های شما این‌جورند.* من واقعاً وقتی فکر میکنم، میبینم این جوانهای شما که رفتند و به شهادت رسیدند، نه‌فقط مایه‌ی افتخار خانواده‌شانند، مایه‌ی افتخار شهرشانند، مایه‌ی افتخار کشورشانند، بلکه مایه‌ی افتخار اسلامند، مایه‌‌ی افتخار تشیّعند. شما می‌بینید وقتی پیکر مقدّس این عزیزان می‌آید در آن شهر، مردم چه استقبالی میکنند، چه تشییع جنازه‌ای میکنند! عکسهای این تشییع جنازه‌ها را برای من آوردند -هم تشییع جنازه‌های شهدای شما را، هم بعضی از خانواده‌های دیگر را که آمدند پیش ما- مردم قدردانند، مردم علاقه‌مندند.*  جوانهای شما که برای انجام وظیفه، برای دفاع از حرم اهل‌بیت، جان خودشان را کف دست گرفتند و آماده‌ی فداکاری شدند و به شهادت رسیدند، نه‌فقط افتخار خانواده‌‌های خودشان بلکه افتخار دنیای اسلام و دنیای تشیّعند. هر مکتبی که بتواند انسانهایی را تربیت کند که در هنگام احساس نیاز و احساس ضرورت، حاضر باشند جانشان را در راه خدا، در راه هدف فدا کنند، آن مکتب، مکتب موفّقی است. این جوانها و این شهدا با فداکاری خود نشان دادند و اثبات کردند که مکتبشان یعنی اسلام و تشیّع یک مکتب انسان‌ساز و باعظمت و موفّق است و پیش خواهد رفت؛ حقّ اینها این‌قدر بزرگ و عظیم است. بعضی از این وصیّت‌نامه‌ها و نامه‌ها را بنده ملاحظه کردم، حقیقتاً مایه‌ی افتخار است که انسان ببیند جوانهایی این‌جور روشن‌ضمیر، این‌جور آگاه، این‌جور فداکار، این‌جور شجاع، از سرزمین معنوی خود [دفاع میکنند] -بله، اینها از آب و خاک افغانستان یا ایران دفاع نمیکنند- از آب و خاک اسلام دفاع میکنند، از حقیقت و هویّت تشیّع دفاع میکنند، از حریم اهل‌بیت دفاع میکنند؛ اینها واقعاً مایه‌ی افتخارند.* بچّه‌های شما، جوانهای شما واقعاً چهره‌ی درخشانی از اسلام را دارند نشان میدهند. کمتر دوره‌ای بوده که این‌همه جوان مؤمن و با عزم و اراده، به‌طور عملی در میدان وارد بشوند؛ خیلی‌ها همیشه حرف میزنند منتها حرف با عمل فرق دارد. امروز جوانهای ما -از قبیل همین پسر شما- حرف را با عمل همراه کردند، بلکه حرف هم نزدند و عمل کردند.  اینها واقعاً کارهای بزرگی انجام دادند؛ [با] کارهایی که اینها در سوریه و عراق انجام دادند -این‌طور که ما در سوریه گزارش داریم و اطّلاع داریم- و با فداکاری‌های خودشان واقعاً توانستند نقشه‌های آمریکا را که برای کلّ منطقه، از جمله برای ما و برای دیگران خطرناک بود از بین ببرند؛ البتّه هدف اصلی [توطئه‌ها] جمهوری اسلامی است. ان‌شاءالله بعد از این هم جمهوری اسلامی به کمک این مردم پُرشور و مؤمن خواهد توانست نقشه‌ها را از بین ببرد. نه‌اینکه همه‌ی مردم ایران پُرشورند؛ نه، یک عدّه هم هستند که برایشان هیچ فرقی نمیکند، یک عدّه هم هستند که ساز مخالف میزنند امّا یک عدّه‌ی قابل توجّه عظیمی خوشبختانه در کشور ما وجود دارند که به مبانی، ارزشها و اصول انقلاب به معنای واقعی کلمه معتقدند. دلیل اعتقادشان هم این است که حاضرند جانشان را در این راه بدهند؛ دیگر از این بالاتر چه میشود!*  شهدای جوان و عزیز ما که همین فرزندان شما هستند، دسته‌گل‌هایی که شما آنها را پرورش دادید و بزرگ کردید و تقدیم به راه خدا و تقدیم به اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) کردید، حقیقتاً مایه‌‌ی غبطه‌ی ما هستند. یعنی ما وقتی نگاه میکنیم به حالات و انگیزه‌های اینها و آن ایمان و شوری که در اینها وجود داشت و اینها را به منطقه‌ی جهاد فی‌سبیل‌الله و منطقه‌ی پُرخطر کشاند و جانشان را کف دستشان گرفتند و رفتند، واقعاً‌ عظمتی را در آنها می‌بینیم که بنده پیش خودم، نسبت به خودم، در مقابل این چهره‌های باعظمت احساس حقارت میکنم. بچّه‌های شما بودند، فرزندان شما بودند، جوان بودند امّا از ما پیرمردها مقامشان بالاتر شد، بالاتر رفتند؛ پیش خدای متعال درجاتی را طی کردند که شاید ما نتوانیم بعضی از این درجات را اصلاً آرزو هم کنیم -این‌قدر اینها نسبت به ما که اینجا نشسته‌ایم بالا هستند- و این به‌خاطر شور و ایمانی بود [که داشتند] و شماها -پدرها و مادرها- این هدیه‌ها را تقدیم انقلاب کردید.  نقش همسرها هم نقش بسیار مهمّی است. اگر این خانمهای جوان مانع شوهرهایشان میشدند، گریه و زاری میکردند، اوقات‌تلخی میکردند، آنها نمیرفتند. همسران جوان نه‌فقط مانع نشدند، خیلی‌هایشان حتّی کمک کردند، تشویق کردند. انسان وقتی اینها را میبیند، آن‌وقت میفهمد که فرآورده‌های انقلاب اسلامی چقدر باعظمت است؛ اینها همه محصولات و فرآورده‌های انقلاب اسلامیند، اینها همه کسانی هستند که جز در یک محیط انقلابی و اسلامی و ایمانی تربیتشان میسّر نبود و خدای متعال حجّت را به‌وسیله‌ی فرزندان شما بر همه‌ی ماها تمام کرد.  کاری هم که اینها کردند، کاری بود که کلّ کشور از آن سود میبَرد، ملّت ما به‌طور کامل از آن منتفع میشود، بلکه مخصوص ملّت‌ ما هم نیست، همه‌ی ملّتهای مسلمان اعم از شیعه و سنّی از حرکت جوانهای ما -از جمله شهدای شما و رزمندگان ما- منتفع شدند و بهره بردند. درواقع اینها به همه‌ی دنیای اسلام خدمت کردند. ما باید اهمّیّت کار اینها را درک کنیم. به‌هرحال ما افتخار میکنیم به این جوانهای شما؛ حقیقتاً مایه‌ی افتخار ما هستند، مایه‌ی سربلندی ما هستند، مایه‌ی افتخار اسلام هستند. اسلام است که توانست اینها را این‌جور تربیت کند؛ مایه‌ی افتخار انقلابند، مایه‌ی افتخار جامعه‌ی ایرانی هستند.*  این معجزه‌ی انقلاب است؛ الان قریب چهل سال از انقلاب میگذرد، انگیزه‌های معنوی و جهادی، هم سطحش گسترش پیدا کرده، هم عمق پیدا کرده [است]. ببینید این حرفی که شما از شهید نقل میکنید که گفته "من در زندگیم برای اسلام فایده‌ای نداشتم، مگر بعد از شهادت فایده‌ای داشته باشم" خیلی حرف مهمّی است. این نشان‌دهنده‌ی عمق ایمانی است. اوّلاً چطور شما در زندگی برای اسلام اثر نداشتید؟ خب شما رفتی صف مقدّم جنگیدی، از جهاد فی‌سبیل‌الله چه چیز بالاتر؟ آن‌هم جهاد فی‌سبیل‌الله در چنین شرایطی! یعنی او خودش را و عمل بزرگی را که انجام داده، ندیده میگیرد؛ این خیلی مهم است. ماها دو رکعت نماز یا چند آیه قرآن که میخوانیم به خودمان مغرور میشویم که ما چه کار کردیم. او حرف نمیزند، میرود در خطّ مقدّم، عمل میکند، اقدام میکند، آن‌هم چه اقدامی! اقدام او یک اقدام بی‌خطر نیست، اقدامی است با خطر، آن‌هم خطر جان! و یک بار، دو بار، سه بار مدام میرود تا بالاخره به شهادت میرسد؛ آن‌وقت این کار بزرگ را ندیده میگیرد. ببینید اینها عمق است، نشان‌دهنده‌ی عمق این فکر در دل و روح جوانهای ما است. این خیلی مهم است، این خیلی مهم است. آن‌وقت ابعادی دارد؛ واقعاً انسان فکر کند، خب یک روز در کشور خودمان جنگ بود، تهران بمباران میشد، دزفول بمباران میشد، اهواز بمباران میشد، مردم با پوست و گوشت خودشان جنگ را حس میکردند، خب یک عدّه‌ای میرفتند -البتّه همان روز هم همه نمیرفتند، یک عدّه‌ای میرفتند- خانواده‌ها صبر میکردند، یک عدّه‌ای جوانها میرفتند و به شهادت میرسیدند. خب، خیلی هم خوب بود، خیلی هم باارزش بود، شهدا هم خیلی مقام عالی دارند. امروز یک جنگی در جایی وجود دارد که مردم، آن را با پوست و گوشت خودشان حس نمیکنند امّا درعین‌حال میروند؛ ببینید، این خیلی مهم است. حس نمیکنند جنگ را امّا میروند؛ چرا؟ برای خاطر اینکه میفهمند قضیّه چیست. این عمق فهم و این تحلیل درست قضایا خیلی چیز مهمّی است. این معجزه‌ی انقلاب است. انقلاب، این جوانها را، امثال این خانم را، امثال شما پدرها و مادرها را این‌جور تربیت کرده و پیش برده [است]. انقلابِ این‌جوری -وقتی که انقلاب این‌طور تأثیر میگذارد- شکست‌خوردنی نیست. امروز به نظر من تعداد کسانی که حاضرند برای خدا در راه‌های خطرناک قدم بگذارند، از آن روزی که در ایران در جبهه‌های خودمان جنگ بود، اگر بیشتر نباشد کمتر نیست؛ اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. این خیلی مهم است، این خیلی باعظمت است.*  خب اگر چنانچه پنجاه سال دیگر، شصت سال دیگر، صد سال دیگر هم اینها عمر میکردند -یک عمر معمولی عادی مثل عمر ماها- نمیتوانست در قبال این فضیلت و این عظمت چیزی به حساب بیاید؛ واقعاً به حساب نمی‌آمد. کاری که اینها کردند: فرد احساس تکلیف کند، از پدر و مادر و زن و فرزند و زندگی راحت و زیبایی‌های دنیا -چه کسی هست که این زیبایی‌ها را نبیند و نخواهد؛ همه میخواهند- دل بکند و برود به منطقه‌ای که ممکن است آنجا با یک ترکش، با یک تیر، با یک ضربه به خاک هلاک بیفتد و جانش را از دست بدهد امّا آماده است و بلند میشود میرود، چون میفهمد که این تکلیف است، خیلی کار بزرگی است، خیلی کار عظیمی است.  واقعاً ماها -حالا من خودم را میگویم- و مردم ما غالباً ارزش و مرتبه‌ی شهدا را درست درک نکردند که اصلاً این شهیدی که بلند میشود میرود در این میدان و جانش را در معرض معامله‌ی با خدا قرار میدهد، چقدر گذشت لازم دارد، چقدر عظمت دارد، چقدر اهمّیّت دارد؛ این را غالباً توجّه نداریم. بنابراین این برای شما تسلّا است. البتّه سخت است؛ هم برای پدر، هم برای مادر، هم برای همسر، هم برای فرزند و همچنین برای دیگر وابستگان -برادر، خواهر- خیلی سخت است که یک عزیزی را از دست بدهند؛ بخصوص که غالباً این شهدا بچّه‌های خوبی هم بودند، یعنی جوانهایی بودند که در محیط و در خانواده افراد مطلوبی بودند و غیر از آن جنبه‌ی معنوی و خدایی، همه دوستشان میداشتند؛ اینها را از دست دادن سخت است، واقعاً مشکل است -این به جای خود محفوظ است- امّا تسلّای بزرگی است برای شما اینکه احساس کنید اینها کاری کردند که آدمهای بزرگ، شخصیّت‌های بزرگ معلوم نیست به‌آسانی بتوانند این کار را انجام بدهند. ... این است که خدای متعال واقعاً [درباره‌ی اینها فرمود:] «أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون».(۵)  در شرح حال شهیدی میخواندم که رفیقش نقل میکند و میگوید از وقتی که شهید شد، من مثلاً یک ساعت - دو ساعت بعد او را خواب دیدم گفت «من را خدای متعال خودش قبض روح کرد». در روایات داریم که بعضی از بندگان را عزرائیل قبض روح میکند، بعضی‌ها را عوامل عزرائیل قبض روح میکنند، بعضی‌ها را خود خدا قبض روح میکند. این جوان مثلاً هجده‌ساله، نوزده‌ساله، بیست‌ساله، امروز یا دیروز که شهید شد، به خواب رفیقش می‌آید و میگوید من را خدا خودش قبض روح کرد؛ این شهدا این‌جور‌ی‌اند.*  آنچه در منطقه‌ی ما -در منطقه‌‌ی غرب آسیا- دارد اتّفاق می‌افتد بخشی از یک نقشه‌ی فوق‌العاده خطرناک دشمنان، یعنی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها و غربی‌ها است. اینها دارند در مقابل این نقشه‌ی استکبار، مقاومت و ایستادگی میکنند. هر کسی اینها را نفهمد، حقایق منطقه را نفهمیده؛ هر کسی اینها را انکار کند، واضحات و بیّنات عقلی و سیاسی را نفهمیده؛ لذاست که اینها خیلی باارزشند. ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه (علیهم‌السّلام) به یک عدّه‌ای از شهدا اشاره کرده‌اند و گفته‌اند که اینها اجر دو شهید را دارند. در مورد گروهی از مجاهدان زمان ائمه (علیهم‌السّلام) در روایت آمده است که اینها در روز قیامت از روی شانه‌های بقیّه‌ی مردم عبور میکنند و به بهشت میروند، خدا اینها را پرواز میدهد. من در مورد شهدای شما چنین تصوّری دارم؛ من خیال میکنم اینها همانهایی هستند که هر یک شهیدشان، اجر دو شهید را دارد. گمان میکنم در روز قیامت که همه‌ی ما گرفتاریم، همه‌ی ما مبتلاییم -حتّی در روز قیامت، اولیا هم مبتلا هستند- این جوانان شما، این فرزندان شما، این همسران شما و پدران شماها از جمله کسانی هستند که به لطف الهی به سمت بهشت پرواز میکنند و دیگران به حال اینها غبطه میخورند.*  حرکت شهدای شما که در این برهه، در خارج از کشور به شهادت رسیدند، درواقع شبیه حرکت آن کسانی است که با جان خودشان توانستند قبر حضرت اباعبدالله را حفظ کنند. یک روز بود که خلفای بنی‌‌عبّاس همّت گماشته بودند که قبر مطهّر حضرت اباعبدالله و لابد به‌تبع آن بقیّه‌ی قبور مطهّره را از بین ببرند؛ عدّه‌ای با جان خودشان نگذاشتند؛ گفتند اگر بیایید، دستتان را قطع میکنیم، پایتان را قطع میکنیم، شما را به قتل میرسانیم؛ درعین‌حال رفتند. همان رفتن‌ها بود که حالا به بیست میلیون زائر پیاده‌ی اربعین رسیده. اگر آنجا کسانی فداکاری نمیکردند، امروز شوکت و هیمنه‌ی محبّت اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) این‌جور دنیا را فرا نمیگرفت که شما می‌بینید در راه‌پیمایی اربعین، از کشورهای مختلف، از فارس و ترک و کشورهای اروپایی و حتّی از آمریکا افرادی بلند میشوند می‌آیند آنجا. این را چه کسی کرد؟ خشت اوّل و اصلی این کار را همان کسانی گذاشتند که درواقع جانشان را برای زیارت قبر اباعبدالله (علیه‌السّلام) فدا کردند. این بچّه‌های شما هم همین‌جورند.*  مرزهای کشور به حَسَب ظاهر و در نگاه اوّل مورد تهدید نیست، اگرچه در نهایت چرا؛ مورد تهدید است. اینها دارند میروند از مرزهای اعتقادی دفاع کنند، میروند از حریم اهل‌بیت دفاع کنند.* این بچّه‌های ما، همین فرزندان شما که آنجا رفتند، در هر نقطه‌ای از عراق یا سوریه، در مقابل داعش شهید شده باشند، مدافع حرم حضرت زینب و مدافع کربلا و نجفند، اینها مدافع حرمند. اگر این جوانهای شما و جوانهای بعضی از کشورهای دیگر آماده نشده بودند، نرفته بودند، دفاع نمیکردند، نمی‌ایستادند، مردمِ خود آن کشور را به دفاع وادار نمیکردند -که جوانهای ما این کارها را کردند و آنها را هم به دفاع وادار کردند- اگر این کارها نمیشد،‌ این فتنه‌انگیزان، این وهّابی‌ها و خارج‌ازدین‌ها -که واقعاً‌ از دین خارجند- همان‌طور که مقبره‌ی اصحاب پیغمبر و اصحاب امیرالمؤمنین را ویران کردند، خدای ناکرده دست‌درازی میکردند به حرم حضرت زینب، و اگر آنجا موفّق میشدند،‌ دست‌درازی میکردند به حرم ابی‌عبدالله (علیه‌السّلام)؛ مسئله این است. این جوانهای شما از یک ضایعه‌ی بزرگ در دنیای اسلام جلوگیری کردند.* اگر مردان مجاهد فی‌سبیل‌الله در مقابل این عناصر خبیث -که اگر دستشان به مکانهای متبرّک برسد، آنجا را با خاک یکسان میکنند، این‌قدر اینها وقیح و خبیثند- نَایستند، قطعاً از تشیّع و نشانه‌های تشیّع اثری باقی نمیماند.  البتّه ما جوانهایمان را برای حضور در جبهه‌ی جنگ به مناطق خارج از کشور -سوریه و عراق- نفرستادیم؛ اینها برای برنامه‌های بالاتر و مهم‌تر از جنگیدن به جبهه رفتند لکن بعضی مثل فرزندان شما به شهادت رسیدند. اینها درواقع مدافعان حرم حضرت زینبند، مدافعان سامرا هستند، مدافعان کاظمینند، مدافعان حرم امیرالمؤمنین و حرم امام حسین‌اند. خونهای آن جوانانی که در این راه ریخته شده، چه اهل لبنان باشند، چه اهل سوریه باشند،‌ چه اهل ایران باشند، چه اهل عراق باشند، در دفاع از حریم تشیّع ریخته شده؛ این خونها در دفاع از حرم اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) ریخته شده، لذا خیلی ارزش دارد. ما برای این شهدای عزیزی که فرزندان شماها هستند، بعضی همسران شما هستند یا پدران شما هستند، خیلی ارزش قائلیم.*  همه‌ی پدران، مادران، همسران و فرزندان، این را بدانند که خون این شهدا -شهدای دفاع از حریم اهل‌بیت- هدر نرفت؛ این را همه بدانند.* کسانی که در سوریه به شهادت میرسند، اینها درواقع دشمن را از کشور دور نگه میدارند؛ دشمنی که اگر در سوریه و عراق جلوی او گرفته نشود، به تهران و تبریز و اصفهان و مشهد می‌آید. این شهیدان علاوه بر اینکه از مرقد مبارک حضرت زینب دفاع میکنند، شهیدانی هستند که دشمن را از حریم کشور دور نگه میدارند.*  این شهدای ما، همین جوانهای شما، همین عزیزان و امثال اینها اگر نمیرفتند و دفاع نمیکردند، امروز دشمنان اهل‌بیت، حرم حضرت زینب را با خاک یکسان کرده بودند، سامرا را با خاک یکسان کرده بودند، اگر دستشان میرسید کاظمین و نجف و کربلا را هم با خاک یکسان کرده بودند؛ این کارها را آنها در تاریخ کردند، ما خبر داریم. بزرگان آنها و گذشتگان آنها، همان کسانی هستند که تقریباً دویست سال قبل، کربلا را غارت کردند؛ مردم را قتل‌عام کردند؛ رفتند حرم امام حسین، داخل حرم مطهّر حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) -که آن قبّه، خانه‌ی عرش الهی است، مهبِط(۶) ملائکه‌ی الهی است- ضریح حضرت را شکستند، صندوق چوبی را شکستند، آتش زدند، رویش قهوه درست کردند و نشستند قهوه خوردند؛ اینها همانهایند. اگر این جوانهای شما نبودند، اگر نمیرفتند و دفاع نمیکردند، قضیّه همان قضیّه بود، مسئله همان مسئله بود. اینها رفتند از مرز ولایت دفاع کردند، از مرز دین و حریم اهل‌بیت دفاع کردند و به شهادت رسیدند.* خبیثها هدفشان همه‌ی مقدّسات است، هدفشان جمهوری اسلامی است، هدفشان مردمان مؤمن است. هر کسی در مقابل آنها می‌ایستد درواقع از همه‌ی این مقدّسات دفاع میکند؛ این شهیدان، شهیدان خیلی باارزشی هستند. شهدای امروز ما دارند کارهایی میکنند که کارهای بزرگی است و در تاریخ ماندگار است؛ اینهایی که در این آزمایش و آزمونهای مهم شرکت میکنند افراد برجسته و خاصّی هستند.*  این را شماها میدانید، فرزندان شما هم که رفتند و شهید شدند چون عملاً وارد میدان شدند بهتر از ما میدانستند و ما هم میدانیم که این مجاهدتها در راه خدا است، برای خدا است، برای حفظ حریم اهل‌بیت است، برای حفظ ناموس کشور اسلامی است. ... درواقع اینها رفتند دشمن را زمین‌گیر کردند و الحمدلله موفّق هم شدند.  امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در خطبه‌ی نهج‌البلاغه میفرماید: إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّة؛(۷) مجاهدت در راه خدا دری است از درهای بهشت. چه کسی است که دلش نخواهد برود به بهشت؟ چه کسی است که آرزو نداشته باشد به رضوان الهی و نعمت الهی دست پیدا کند؟ امیرالمؤمنین میفرماید: یکی از درهای بهشت، جهاد در راه خدا است؛ بهشت هشت در دارد: لَها ثَمانِیَةُ اَبواب؛(۸) درِ معمولی هم نیست. خصوصیّت این «در» این است که میفرماید: فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِه:(۹) خدای متعال این در، درِ جهاد در راه خدا را برای اولیای ویژه‌ی خود باز کرده. فرزندان شما، همسران شما، پدران شما که رفتند و شهید شدند، مشمول این عبارت امیرالمؤمنین هستند: خَاصَّةِ أَوْلِیَائِه. آیا حدس میزدید که پسر شما یا شوهر شما یا فرزند شما یا پدر شما وقتی زنده بود از اولیای خدا باشد؟ این را هیچ احتمال میدادید؟ آن‌هم از خواصّ اولیای خدا، «خَاصَّةِ أَوْلِیَائِه»؟ امّا از خاصّه‌ی اولیای خدا بود که رفت و در این راه به شهادت رسید. البتّه مصیبت‌ها سنگین است و دلهای شما غمگین است و شکّی در این نیست. ما دعا میکنیم خدای متعال بر شماها صبر و سکینه و اطمینان قلب خودش را نازل کند و باید ان‌شاءالله صبر کنید؛ لکن بدانید که این مصیبت سنگین پیش خدای متعال یک چنین اجری دارد، یک چنین جایگاهی دارد؛ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِه.*  جهاد مایه‌ی عزّت است؛ نه‌فقط عزّت کشور و ملّت و آن جمعیّتی که مجاهدان از میان آنها برخاسته‌اند -آنکه به جای خود محفوظ؛ هر ملّتی که سربلند میشود، عزّت پیدا میکند، قدرت پیدا میکند به برکت مجاهدت فرزندان خودش. این عزّت به جای خود محفوظ است و هست و تاریخ این را نشان داده- علاوه‌ی بر این، در نفوسِ خودِ آن خانواده‌ها هم عزّت به وجود می‌آورد، یعنی خود پدرها و مادرها و همسرها از عزّت آن فرزندانشان، در خود، احساس عزّت میکنند، احساس عظمت میکنند و خدای متعال به آنها این عظمت را میدهد.*  فقدان جوانها و عزیزانی از این قبیل طبعاً دلها را آتش میزند؛ این قهری است. گریه کردن و عزاداری کردن هیچ اشکالی ندارد؛ بنده طرف‌دار این هستم که مادر، همسر، فرزندان، برادران، خواهران گریه کنند؛ گریه کردن هیچ اشکالی ندارد. بعضی‌ها خیال میکنند نباید برای شهید گریه کرد؛ نه، اشکال ندارد، گریه یک عکس‌العمل طبیعی در انسان است.*  البتّه برای شماها سخت است، حق هم دارید؛ جوانتان را از دست داده‌اید؛ این شوخی نیست. انسان زحمت بکشد، مادر، پدر، جوانی را به ثمر برساند، بعد در راه خدا شهید بشود؛ این چیز کوچکی نیست، خیلی سخت است. یا همسر این جوانها یا فرزندان کوچکشان، مردِ خودشان را، رفیق و همسنگر و همدل خودشان را از دست بدهند؛ خیلی سخت است، لکن در مقابلش، عظمت آن کاری که اتّفاق افتاده و انجام گرفته خیلی زیاد است.*  شما پدرها و مادرها و همسرها صبر کردید، این بچّه‌های کوچک دلهایشان تنگ میشود، ناراحت میشوند، فشارش روی شماها است و شماها تحمّل کردید؛ اینها همه پیش خدای متعال اجر دارد، اینها همه‌اش پیش خدای متعال حساب میشود. اینکه در بعضی از زیارتها و دعاها میخوانیم «صَبراً وَ احتِسَاباً»(۱۰) معنایش این است، یعنی خود انسان صبر کند و به حساب خدا بگذارد، پای خدا حساب کند؛* از خدای متعال صبر بخواهید، از خدای متعال اجر بخواهید، پای خدا حساب کنید، پای خدا بنویسید؛ «صَبراً وَ احتِساباً» در دعاهای ما، در زیارتهای ما، در اظهارات بزرگان ما این‌جور آمده. ما اینها را به حساب خدا بگذاریم و با خدا معامله کنیم.* امیدواریم که ان‌شاءالله این ذخیره‌ی آخرت شما باشد؛ ان‌شاءالله بتوانید این دستاورد مهمّی را که به دست آورده‌اید حفظ کنید. کسی نگوید آنها جهاد کردند، ما چرا دستاورد داشته باشیم؛ این حرف درست نیست. دستاورد شما به‌خاطر صبر شما است، به‌خاطر مصیبت‌دیدگی شما است. خدای متعال عادل است؛ ترازوی الهی اجازه نمیدهد که کسی از کسی نعمت بیشتری بگیرد. هر کسی مصیبتی دید، کفّه‌ی آن طرفی‌اش سنگین میشود، خدای متعال این‌جور است. شما هرچه اینجا مشکل پیدا کنید، در این کفّه هرچه از دست بدهید، در آن کفّه به جایش برایتان میگذارند.*  در نگاه من، خانواده‌های شهدا از لحاظ ارزش کاری که کردند و صبری که کردند، بلافاصله پشت سر شهدا قرار دارند. پدر شهید،‌ مادر شهید، همسر شهید و فرزندان شهید که صبر میکنند، رنج میبرند، سنگینی این غصّه بر روی دلهای آنها خیلی زیاد است امّا درعین‌حال ایستادگی میکنند، صبر میکنند، مقاومت میکنند، زبان به شکایت باز نمیکنند؛ این خیلی مهم است.  اگر صبر شما پدرها و مادرها و همسرها نبود، مطمئنّاً این حماسه‌ی بزرگ شکل نمیگرفت. صبر پدر و مادرها است که موجب میشود علاقه‌مندان و شائقان(۱۱) این راه، در رفتن تردید نکنند. همین امروز، اینجا و در جمع حاضر، بعضی از خانواده‌ها هستند که دو شهید داده‌اند؛ خب، جوانشان را تربیت کردند، زحمت کشیدند، بزرگ کردند، به یک سنینی رساندند، حالا دارد میرود در میدانی که برگشتنش معلوم نیست؛ خیلی سخت است امّا به‌خاطر یک احساس دینی، مثلاً یک توسّل، یک توجّه، رؤیای صادقه‌ای که می‌بینند، ناگهان دلشان منقلب میشود، اجازه میدهند پاره‌ی جگرشان، پاره‌ی تنشان، برود به میدان خطر که معلوم نیست برگردد یا برنگردد؛ این کار خیلی سخت است. این سختی را شماها تحمّل کردید. قدر این زحمت خودتان را بدانید. مادرها قدر این صبری را که کردند، این اجازه‌ای را که دادند بدانند؛ این پیش خدا عزیز است، این را برای خودتان نگه دارید؛ پدرها هم همین‌جور، همسرها هم همین‌جور. بعضی‌ها با داشتن چند فرزند در میدان جنگ به شهادت رسیدند؛* الان در همین جمع حاضر شهیدی داریم که با داشتن چهار فرزند، رفته؛ اینها خیلی باارزش است.* شما میتوانستید با گریه و زاری و اوقات‌تلخی مانع از رفتنش بشوید؛ میشد امّا این کار را نکردید. اینکه شما گذشت کردید، معنایش این است که شما در این مجاهدت سهیم هستید، در این مجاهدت شریک هستید و ان‌شاءالله خدای متعال اجر و ثواب آن را به پدر، مادر،‌ همسر و البتّه فرزندان و بعد هم برادران و خواهران و دیگران خواهد داد و چشم شما را روشن خواهد کرد.*  این شهدای عزیز پیش خدای متعال مقرّبند، درجاتشان عالی است، لکن این فضیلت فقط مخصوص شهدا نیست؛ پدرهای شهدا، مادرهای شهدا، همسران شهدا، فرزندان شهدا و وابستگان شهدا، همه در این فضیلت و در این افتخار شریک هستند. پدری که صبر میکند، مادری که صبر میکند، همسری که صبر میکند،‌ فرزندانی که دوری پدر را تحمّل میکنند، اینها همه رنج است، رنجهایی است در راه خدا. خدای متعال این رنجها را بی‌اجر و بی‌ثواب نمیگذارد؛ فضیلت آن بسیار زیاد است.*  مرگ برای همه است. همه‌ی ما میمیریم. بعضی‌ها در تصادف میمیرند، بعضی‌ها در چاقوکشی میمیرند، بعضی‌ها با بیماری‌های گوناگون میمیرند. همه میمیرند، جوان و پیر هم ندارد. جوانهایی هستند که میمیرند؛ ما پیرها نگاه میکنیم می‌بینیم خیلی از جوانها قبل از اینکه ما بمیریم، آنها مردند و رفتند. مرگ برای همه است امّا یکی هم این‌جوری میمیرد، مثل این جوان شما، مثل این مرد شما؛ این مرگِ تاجرانه است، این مرگ پُرسود است.*  خدای متعال مژده‌ی الهی را در قرآن بیان فرموده و به شما مصیبت‌دیده‌ها میفرماید: أُولٰئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة.(۱۲) خدای متعال بر کسانی مثل شما که سختی‌ای را تحمّل میکنند، مصیبتی را تحمّل میکنند، عزیزی را از دست میدهند -بخصوص که شما عزیزانتان را در راه خدا از دست داده‌اید- درود و رحمت میفرستد. هم مقام عزّت و عظمت الهی و مقام جلال و رفعت ربوبیِ خدای متعال و هم ملائکه‌ی الهی بر شما پدرها، بر شما مادرها،‌ بر شما همسرها، بر شما فرزندان شهدا صلوات میفرستد، رحمت میفرستد؛ خیلی مقام بالایی است. از مصیبت‌هایی که بر شما وارد شده و جوانهای عزیزتان را از دست داده‌اید، قلباً و عمیقاً بسیار متأثّر هستید؛ امّا درعین‌حال ما این مژده‌ی الهی را به شما عرض میکنیم، بدانید که خدای متعال یک چنین مژده‌ی بزرگی به شما داده، این را قدر بدانید. مصائب دنیا هست؛ خیلی‌ها در طریق عادی، جوانهایشان، برادرانشان، خواهرانشان، فرزندانشان، پدر و مادرهایشان، از دست میروند لکن عزیزان شما در طریق الهی از دستتان رفتند.* واقعاً اینها پیش خدای متعال خیلی ارزش دارد. هم تربیت این‌جور جوانها ارزش دارد، هم صبر بر مصیبتشان، صبر بر شهادتشان؛ اینها خیلی باارزش است.  در این بیست - سی سال از بس این چیزها تکرار شده، ملّت ایران تدریجاً عادت کرده‌اند؛ بعضی اهمّیّت این مسئله را نمیفهمند که صبر بر شهادت فرزند، صبر بر شهادت شوهر، صبر بر شهادت پدر چقدر اهمّیّت دارد. ان‌شاءالله خدای متعال آن‌چنان‌که شایسته‌ی رحمت او است، رحمت خودش را بر شما نازل کند، عافیت دین و دنیا به همه‌تان بدهد؛ ان‌شاءالله شما را عاقبت بخیر کند و بر دلهای شما صبر و سکینه و آرامش نازل کند.*  یک خصوصیّت دیگری هم در این جمع خانواده‌های شهدای ما هست و آن اینکه بعضی از خانواده‌ها، از برادران اهل‌سنّت‌اند. این معنای خیلی مهمّی دارد؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که مردم مسلمان ما برای دفاع از حق، شیعه و سنّی نمی‌شناسند، همه در راه حق آماده‌ی مجاهدتند؛ برای دفاع از حریم اسلام و از حریم کشور حاضرند مجاهدت کنند؛ شیعه‌شان هم حاضر است مجاهدت کند، سنّی‌شان هم حاضر است مجاهدت کند.*  بدانید که خدای متعال برای این مجاهدتی که فرزندان شما کردند ان‌شاءالله خیلی ارزش قائل است. ان‌شاءالله ثواب بزرگی در اختیار آنها است و در اختیار شماها که صبر میکنید، تحمّل میکنید، اظهار خرسندی میکنید. انسان میبیند بعضی از این خانواده‌ها از اینکه فرزندشان، عزیزشان، نور چشمشان، پاره‌ی جگرشان شهید شده، از دستشان رفته،‌ نه‌فقط اظهار پشیمانی نمیکنند بلکه اظهار خوشحالی میکنند، اظهار افتخار میکنند؛ واقعاً هم افتخار دارد. خوشا به حال آنها و خوشا به حال شما! ان‌شاءالله ثواب الهی نصیب همه‌ی شما باشد.* اجر این شهیدان برای ذهنهای ناقص ما قابل توصیف نیست؛ اجر صابران -یعنی شماها- هم همین‌جور است. خدای متعال درباره‌ی شماها میفرماید: «أُولٰئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة»؛ صابرین کسانی هستند که خدای متعال بر آنها درود و صلوات میفرستد. خدای متعال درواقع بر شما صلوات میفرستد؛ این خیلی مقام و مرتبت بزرگی است.*  عزیزان شما که در این راه به شهادت رسیدند، حقّ بزرگی بر گردن ملّت ایران دارند؛ برای خاطر اینکه اینها با آن دشمن در آن نقطه‌ی از عالم جنگیدند؛ اگر جلوی این دشمن گرفته نمیشد، ما باید در خانه‌های خودمان با آنها میجنگیدیم، در شهرهای شما باید با آنها میجنگیدیم. این جوانان شما با شجاعت، با ایمانِ قوی رفتند و در این راه فداکاری کردند، مجاهدت کردند، به شهادت رسیدند؛ اینها جلوی دشمن را گرفتند. این برای کشور ما، برای جوانان ما، برای خانواده‌های ما یک افتخار است.*  همه حاضر نیستند فداکاری کنند؛ آن کسانی که فداکاری میکنند برجستگان امّتند؛ از اوّل هم همین‌جور بوده است. بعضی‌ها به اسلام، به خدا، به پیغمبر عقیده دارند امّا حاضر نیستند دردسر و مشکل قبول کنند؛ اینها با کسانی که در راه خدا مجاهدتهای بزرگ و سنگین را تحمّل میکنند یکسان نیستند.* البتّه دلهای شماها غمگین است، حق هم دارید، امّا آنها شادند، آنها خرسندند، چشم آنها به نعمت الهی روشن است و سرافرازند. «وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون»؛(۱۳) آنها میگویند حزنی نیست، خوفی نیست، اندوهی نیست؛ هر چه در اینجا هست، بهجت و سُرور معنوی و الهی است، قرب الهی است.*  [یک نگاه،] نگاه به کشور است، نگاه به جامعه‌ی اسلامی است، نگاه به جمهوری اسلامی است. در این نگاه، جمهوری اسلامی بدون تردید مدیون شهدا و خانواده‌های آنها است. اگر شهیدان شما، این جوانهای شما نبودند و نمیرفتند و فداکاری و جانبازی نمیکردند -چه اینها، چه آنهایی که در دوره‌ی دفاع مقدّس رفتند، چه آنهایی که گاهی در خیابانها شهید میشوند- وضع کشور این‌گونه که شما می‌بینید نبود. ناامنی و تسلّط دشمن و نابسامانی آن‌چنان کشور را می‌انباشت که هیچ‌کس از عهده‌ی علاج آن برنمی‌آمد. آن کسی که نگذاشته است کشور به آن وضعیّت دچار بشود، همین جوانهای شما هستند؛ همین کسانی هستند که جانشان را کف دستشان میگیرند و به میدان جنگ میروند. حالا گاهی میدان جنگ، منطقه‌ی غرب کشور و خوزستان و کردستان و اینها است که با حکومت بعثی صدّام میجنگند؛ گاهی هم چه در عراق، چه در سوریه با داعش میجنگند؛ گاهی هم با ضدّانقلاب میجنگند؛ بالاخره جانشان را کف دستشان میگیرند، آنجایی که احساس میکنند وجود آنها مورد نیاز است، حضور پیدا میکنند؛ این خیلی باعظمت است، خیلی مهم است.  مشکل همه‌ی ما انسانها و ما مدّعیان در زندگی و به قول آن شاعر «مدّعیان صف اوّل»(۱۴) این است که نمیتوانیم از خواسته‌های خودمان بگذریم و عبور کنیم و صرف‌نظر کنیم ولی این جوان شما توانسته؛ فرق این است. این مشکلاتی که در کشور وجود دارد به‌خاطر همین است که ماها یکی‌مان، ده‌تایمان، چندتایمان، نتوانسته‌ایم بر ضعفهای خودمان فائق بیاییم و این جوانهای مجاهد فی‌سبیل‌الله، این جوانهای شما بر ضعفهای خودشان فائق آمده‌اند. اینها هم مثل ما، مثل بقیّه‌ی افراد بشر، میل به راحتی و آسایش و فرزند و همسر و پدر و مادر داشتند امّا دل کندند؛ توانستند بر این ضعفها فائق بیایند. این عظمت آنها است و همین توانسته کشور را نجات بدهد.*  یک نگاه، به خانواده‌ها است، یعنی پدرها و مادرها و همسرها و فرزندها؛ این نگاه هم همان‌جور است. یعنی خدای متعال آن‌چنان پاداشی را برای صابرین ذکر کرده که اگر کسی به عمق وعده‌ی الهی و گفتار الهی نائل شود و برسد، این سختی‌ها و دردها و مصیبت‌ها از یادش میرود. بله، طبعاً شهادت فرزند، فقدان فرزند و از دست رفتن جوانی که شما او را مثل دسته‌ی گل پرورش دادید، بزرگ کردید، به او امید بستید، به او محبّت دارید، درد و رنج بسیار زیادی دارد؛ در این تردیدی نیست امّا از آن طرف وعده‌ی الهی و چشم‌روشنی خدای متعال به همین پدر، به همین مادر، به همین همسر یا فرزند که در این مصیبت صبر میکنند، آن‌چنان دل‌نواز و چشم‌نواز است که آن مصیبت را کم‌رنگ میکند.* ب  آنچه ما به خانواده‌های عزیز میتوانیم عرض کنیم -چه پدرها و مادرها، چه همسران و چه فرزندان- این است که خریدار این جنس شما خدا بود. همسر یکی از این شهیدان، جمله‌ای گفته بودند که برای من نقل کردند و نوشتند. من دیدم جمله‌ی بسیار مفید و پُرمغز و پُرمعنایی است. این خانم میگوید که من خیال میکردم یک جواهر قیمتی را توانستم به دست بیاورم، بعد که رفت و شهید شد، فهمیدم که این جواهر یک مشتری بالاتر از من داشته و او خدای بزرگ است. این را یکی از همین خانمها درباره‌ی شوهرشان که جوانی است و به شهادت میرسد، نوشته‌اند. این واقعیّتی است؛ این حرف، یک کتابْ معنا و مضمون دارد که مشتری این جواهرات قیمتی، این فرزندان عزیز شما، خدای بزرگ است. «إِنَّ اللهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ أَنفُسَهُم وَ أَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ»؛(۱۵) خدا مشتری است، مشتری این جنس باعظمت. البتّه برای پدرها و مادرها و همسرها و فرزندها و برادران و خواهران، این مصائب خیلی سخت است؛ شکّی نیست لکن این تسلّا را بر دلهای خودشان بدهند که خدای متعال این جنس قیمتی را از آنها پذیرفت و آنها به شهادت رسیدند.*  شما خانواده‌ها هم حقیقتاً مشمول رحمت و لطف خدا قرار میگیرید؛ حقیقتاً این‌جور است. چرا؟ برای اینکه صبر کردید، برای اینکه تحمّل کردید. شوخی نیست؛ پدرها، مادرها، همسرها، برادران و خواهران،‌ اینها تحمّل کردند، بخصوص پدر و مادر و همسر، تحمّلشان خیلی بالا است. خدای متعال در مقابل مصائب دنیا، به انسان در آنجا اجر میدهد. هر کسی که اینجا بیشتر مشمول مصیبت بشود، نشان‌دهنده‌ی این است که خدای متعال به او لطف دارد، به او محبّت دارد. شماها یکی از مهم‌ترین سختی‌های دنیا را تحمّل کردید که سختی از دست دادن جگرگوشه‌‌تان است. فرزند را متولّد میکنید، بزرگ میکنید، رشد میدهید، مثل گُلی، مثل درختی، بعد میفرستید در راه خدا، میرود و شهید میشود و صبر میکنید. بعضی از پدرها و مادرها صبرشان به‌قدری زیاد است که جنازه‌ی شهید را خودشان دفن میکنند. اینها پیش خدای متعال گم نمیشود. اینها خیلی ارزش دارد.  من سفارشم به شما خانواده‌های شهدا این است -هم پدرها، هم مادرها، هم همسرها و هم برادرها و خواهرها- که قدر این موقعیّت را بدانید. خدا به شما خیلی لطف کرده. البتّه سخت و تلخ است امّا با توجّه به چشم‌روشنی‌ای که خدا به شما خواهد داد، این سختی آسان میشود؛ قدر این را بدانید، خدا را شاکر باشید و این موهبت را برای خودتان حفظ کنید؛ همچنان‌که این جوان شما حفظ شده است؛ پیش شما نیست امّا مال شما است؛ مثل یک نگین قیمتی است که شما آن را در بانک، امانت میگذارید؛ دست شما و پیش شما نیست امّا مال شما است؛ وقت نیاز، به دردتان میخورد. این جوان هم در وقت نیاز به دردتان میخورد. آن روزی که همه محتاج شفاعتند، شما برخوردار از شفاعت شهید هستید.*  بعضی از شهدای مدافع حرم -که امروز هم خانواده‌هایشان اینجا تشریف دارند- کسانی هستند که چند سال در جنگ تحمیلی هم شرکت کردند و آرزویشان این بوده که به شهادت برسند و به شهادت نرسیدند؛ حالا به مجرّد اینکه دیدند باب جهاد و شهادت باز است کآنّهُ پرواز کردند، رفتند و به شهادت رسیدند. اینها ارزشهایی است که در درجه‌ی اوّل، شما خانواده‌ها به آن توجّه داشته باشید. همه‌ی مردم ما باید قدر این عزیزان را بدانند و همچنین قدر شما خانواده‌ها را بدانند که بر این مصیبت‌ها صبر کردید، تحمّل کردید و این مشکلات و این سختی‌های فراق عزیزان را برای خاطر رضای الهی به جان خریدید.* همه خیال میکردند بعد از جنگ تحمیلی، باب شهادت بسته شد؛ معلوم شد که نه، «کلّ یومٍ عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا».(۱۶) همیشه باب شهادت باز است، البتّه همه به این سعادت نمیرسند؛ بعضی‌ها بودند، ماها بودیم، در عملیّات، در جنگ، خب نصیب نشد، یعنی ماها این سعادت را نداشتیم. بعضی‌ها هم رفتند و به این سعادت عظمیٰ رسیدند و خداوند ان‌شاءالله درجاتشان را عالی کند.*  بعد از پایان سالهای دفاع مقدّس که جوانهای ما با شوق و ذوق و علاقه در میدانهای نبرد حضور پیدا میکردند و خیلی‌هایشان به شهادت رسیدند و خانواده‌های آنها صبر میکردند، تصوّر این بود که بعد از گذشت آن سالها دیگر قضایا تمام شده است، دیگر آن روحیه‌ها نیست، دیگر آن آدمها نیستند، خیلی‌ها هم میگفتند آن یک دوره‌ی مخصوصی بود و گذشت؛ سالهای فعلیِ ما نشان داد که تصوّر آنها غلط بوده و جوانهای مؤمن، پُرشور، فداکار، باگذشت، که حاضرند با شجاعت تمام در راه دفاع از حق، دفاع از حقیقت، دفاع از حرم اهل‌بیت بِایستند و حتّی جانشان را کف دست بگذارند [وجود دارند].  خب، خانواده‌ها عزیزانشان را در این راه از دست داده‌اند. به‌هرحال مرگ می‌آید، جوان و پیر هم ندارد. می‌بینید دیگر؛ این روزها جوان بیست‌وپنج‌ساله، سی‌ساله، سی‌وپنج‌ساله سکته میکند، مریض میشود، سرطان میگیرد و از دنیا میرود. مرگ او هم برای پدر و مادرش اجر دارد، برای همسر و فرزندش اجر دارد، امّا آن مرگ کجا، این مرگ کجا! این شهادت در راه خدا است، این زنده ماندن در نزد پروردگار و در زیر سایه‌ی نعمت و رزق پروردگار است؛ [جایگاه] عظیمی است که همه‌ی ما آرزو داریم. بنده خودم را از این شهیدان شما، از این جوانان شما خیلی کوچک‌تر میبینم؛ اینها بر ما ترجیح دارند، اینها از ما جلوترند. شما پدرها و مادرها هم که گذشت کردید از ما جلوترید. در مقام حرف، همه‌مان میگوییم که حاضریم در راه خدا چنین کنیم، چنان کنیم؛ خب حرف است، مایه‌ای ندارد؛ پای عمل که به میان می‌آید، آنجا است که نشان میدهد چه کسی مؤمن است، چه کسی صدیق است، چه کسی «صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه»(۱۷) است. شماها، هم پدرها، هم مادرها و هم همسرها، این امتحان را دادید و نشان دادید که جزو کسانی هستید که به خدای متعال راست گفتید؛ این را که گفتید "ما حاضریم در راه خدا فداکاری کنیم"، در عمل اثبات کردید. خوشا به حالتان! خدا ان‌شاءالله از شماها قبول کند که قطعاً قبول میکند.*  شماها که به شهدا نزدیک هستید، میتوانید با ارتباط و اتّصال قلبی با آنها، از آنها استفاده کنید، بهره ببرید... شهید با دلهای آشنا و مستعد همراه است، کمک میکند، هدایت میکند، تسلّا میدهد؛ این از جنبه‌ی معنوی و خدایی و اخروی. از جنبه‌ی دنیوی هم شهدای مدافع حرم، فضای کشور را تغییر دادند؛ در این چند سال مفاهیم انقلاب را زنده کردند. عدّه‌ای میخواستند مفاهیم انقلابی را کهنه و کم‌رنگ کنند؛ فداکاری این دلهای مشتاق جوانهای شما که بلند شدند و رفتند در هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر از شهر و خانه‌ی خودشان مبارزه کردند و جنگیدند، و همسر عزیزشان، پدر و مادر مهربانشان، فرزندان و نور چشمانشان را گذاشتند و رفتند، برکت پیدا کرد؛ خدای متعال به این فداکاری بچّه‌های شما برکت داد و موجب شد که در کشور بتوانند فضای جدیدی را به وجود بیاورند. درحالی‌که کشور ما هشتاد میلیون جمعیّت دارد و تعداد شهدای حرم، زیاد هم نیست امّا همین تعدادِ کم توانستند بر فضای عمومی این کشور هشتاد و چند میلیونی تأثیر بگذارند. یک نمونه‌اش را شما در همین تشییع جنازه‌ها دیدید -عکسهای تشییع جنازه‌ی بچّه‌های شما در شهرهایتان را برای من آورده‌اند- هر جا که اینها تشییع جنازه شدند، این جمعیّت عظیم مردم حضور پیدا کردند.  خیلی از آنهایی که در آن تشییع جنازه آمدند، شاید این جوان را اصلاً ندیده بودند و نمی‌شناختند امّا آمدند؛ دلها کشانده میشود، دلها دست خداست؛ مثل آهن‌ربا جذب میکند،‌ همان‌طور که امام حسین جذب کرده است. شهادت حسین‌بن‌علی (سلام‌الله‌علیه) فوق همه‌ی شهادتها است؛ ببینید چطور بعد از هزار و دویست - سیصد سال دلها را مثل مغناطیسی میکشاند. اربعین را ببینید،‌ این راه‌پیمایی را ببینید، این اشتیاق جوانها به قبر آن بزرگوار و زیارت آن بزرگوار را ببینید، این مجالس روضه‌خوانی و سینه‌زنی را ببینید؛ اینها جاذبه است، این برکتی است که خدا به آن فداکاری داده است. بچّه‌های شما هم همین‌جور؛ خدای متعال به خون بچّه‌های شما، به شهادتشان، به فداکاری‌شان برکت داد و توانستند در کشور اثر بگذارند.*  البتّه بعضی‌ها قدرناشناسی میکنند؛ این را هم میدانیم؛ این زحمات را نادیده میگیرند، این تلاش را دست‌کم میگیرند. خب ما با کسانی که غافلند یا مغرضند یعنی انسانهایی که واقعاً در غفلت محض فرو رفته‌اند و نمیفهمند، حرفی نداریم؛ مصالح کشور و مصالح اسلام را درک نمیکنند؛ بعضی‌ها هم که معاندند؛ با اینها کاری نداریم؛ لکن خطاب ما به عموم مردم است. مردم باید قدر این شهدای عزیز را بشناسند، عظمت اینها را درک کنند، اهمّیّت کار اینها را درک کنند؛ این وظیفه‌ی همه‌ی ما است.*  خدا ان‌شاءالله اینهایی را که هستند به شما ببخشد؛ آن را هم که در راه خدا داده‌اید و خیلی عزیز است، خیلی باارزش است، برایتان ذخیره‌ی آخرت قرار دهد. بدانید و میدانید [که] در روز قیامت همه سرگردانند؛ خوبان، همه منتظر دستی‌اند که به کمکشان بیاید و آنها را نجات بدهد. امثال شما که آنجا ذخیره‌ای دارید، دلتان قرص است، خاطرتان جمع است و میدانید که در آنجا شفیع دارید؛ فرزندتان از شما شفاعت خواهد کرد و به کمک شما خواهد آمد، چشم شما را روشن خواهد کرد؛ این ذخیره‌ی شما در آنجا است و ان‌شاءالله در هنگام نیاز به داد شما میرسد.*  ما ضمن اینکه از خدای متعال برای دلهای شماها -دلهای مادرها، پدرها، همسرها، فرزندان، برادران و خواهران- صبر و سکینه‌ی الهی مسئلت میکنیم، به شما این مژده را هم میدهیم که بدانید کار فرزندان شما یک کار فوق‌العاده بود، یک کار عظیم بود، و ان‌شاءالله خدای متعال به مجاهدت اینها برکت خواهد داد، به خونهای مطهّر اینها برکت خواهد داد و ان‌شاءالله ریشه‌ی این دشمنان برکنده خواهد شد.* و من به شما عرض بکنم که در همین دنیا هم وجود امثال اینها عزّت‌آفرین است؛ نه‌فقط برای شما پدر و مادر یا برای خانواده، بلکه برای همه و برای کشور عزّت‌آفرین است. اینها توانستند جمهوری اسلامی را بعد از گذشت سی و چند سال، در دنیا به‌عنوان یک نمونه‌ی بی‌نظیر معرّفی کنند که میتواند با قدرت حرفش را بزند، با قدرت کارش را انجام بدهد. آن روز من در آن صحبت گفتم(۱۸) که آمریکایی‌ها در این منطقه -که خودشان میگویند «خاورمیانه» ما میگوییم «غرب آسیا»- نقشه داشتند، کارهایی میخواستند بکنند و نتوانستند. ما آنجا برنامه داشتیم، نقشه داشتیم، کارهایی را میخواستیم بکنیم و توانستیم؛ به برکت چه کسی؟ به برکت اینها و به برکت شماها.*  به‌هرحال امیدواریم که ان‌شاءالله خدا به شما اجر بدهد، خدا به شما صبر بدهد؛ خدا ان‌شاءالله آرامش و سکینه‌ی خودش را بر دلهای شما نازل کند و در دنیا و آخرت شماها را عزیز کند. شماها در آخرت عزیز هستید؛ ان‌شاءالله ما هم به برکت شهدای شما بتوانیم مستمسکی داشته باشیم. ما به شهدای شما احترام میکنیم؛ آنها را با یک امیدی اعزام میکنیم، فکر میکنیم که ان‌شاءالله این شهیدان عزیز شما در قیامت به داد ما هم برسند، شفیع ما هم باشند. واقعاً یکی از آرزوهای ما این است که در قیامت با شهدای شما محشور بشویم و ما را شفاعت کنند و ما هم منتفع بشویم.* جوانهای شما، شهیدان بزرگوار ما، شهدای پُرانگیزه، باایمان، شجاع، که برای دفاع از حریم اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) داوطلب شدند و با اصرار رفتند و جنگیدند، مجاهدت کردند و در مقابل دشمن ایستادند و به شهادت رسیدند امّا درواقع پیروز شدند.  از دو جهت میشود گفت شهدای عزیز شما پیروز شدند؛ یکی از جهت خدایی و معنوی. چون از گذرگاه زندگی و مرگ، چه کسی است که عبور نکند؟ همه عبور میکنیم دیگر. منتها وقتی که میرویم آن طرف، سرنوشت خودمان را نمیدانیم. این شهدا وقتی میخواهند بروند آن طرف، سرنوشت خودشان را میدانند. میدانند دارند به بهشت، به رضوان الهی، به نعیم الهی میروند. در وصیّت‌نامه‌ی یکی از همین شهدای امروز که خانواده‌شان اینجا تشریف دارند خواندم که نوشته "ما خوشحال رفتیم". خوشا به حالشان! خوشحال رفتند. این یک پیروزی؛ پیروزی رسیدن به رضای الهی، رسیدن به بهشت رحمت الهی.  پیروزی دوّم پیروزی دنیایی است. شما امروز به هرکدام از این مراکز و مناطق خبری و سیاسی دنیا که گوش بدهید، همه میگویند که مجاهدین ایرانی در سوریه پیروز شدند. آمریکا برای این منطقه نقشه داشت؛ درواقع داعش را، جبهةالنّصره را، درست کرده بودند بر ضدّ اسلام، بر ضدّ تشیّع، بر ضدّ جمهوری اسلامی امّا شکست خوردند. همه‌ی دنیا امروز میدانند که آمریکا در سوریه شکست خورد، در عراق شکست خورد، رژیم صهیونیستی آنجا ناکام ماند. این شد پیروزی.  خب، اینها رفتند. میگوید ما خوشحال رفتیم؛ خوشا به حالشان! ماها رفتنمان اوّلِ دغدغه‌مان است. چرا ما از مرگ میترسیم؟ علّتش چیست؟ چون دغدغه داریم دیگر. همه‌ی کسانی که از مرگ میترسند، از مرگ دغدغه دارند؛ یکی به‌خاطر آنچه در اینجا از دست میدهند، یکی به‌خاطر گرفتاری‌هایی که آنجا ممکن است برایشان پیش بیاید. امّا شهید این دو تا را ندارد. آنچه اینجا از دست میدهد، به نظرش کوچک است چون میداند در مقابلش چه چیز است. آنچه آنجا به دست می‌آورد، میداند که چقدر عالی است؛ لذا خیالش راحت است، دغدغه ندارد. خوشا به حالشان واقعاً!  من [دیدار] خانواده‌ی شهدا که میروم و حرف میزنیم، هیچ‌وقت احساس خستگی نمیکنم. واقعاً گاهی اوقات انسان از چیزهای دیگر هم که خسته میشود، وقتی پهلوی خانواده‌ی شهدا می‌نشیند و حرف میزند و می‌شنود، خستگی برطرف میشود. خدا ان‌شاءالله شماها را حفظ کند، خدا سایه‌ی شماها را از سر این کشور و این ملّت کم نکند. تا خانواده‌ی شهدا هستند و با این روحیه‌ها هستند، این کشور، عزّت را روزبه‌روز افزایش خواهد داد ان‌شاءالله.*  امیدواریم به برکت خون این شهیدان، خداوند ان‌شاءالله فضل و رحمتش را در درجه‌ی اوّل بر خانواده‌های شهدا و در درجه‌ی بعد بر عموم ملّت ایران بگستراند و تفضّلات الهی شامل حال این ملّت و این کشور و شما همه‌تان بشود.* امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال شماها را حفظ کند، شهدایتان را رحمت کند، داغهای دل شما را خودش با آرامش و آسایشی که میدهد ان‌شاءالله آرام کند و بهتان تسلّی بدهد.* پدرها، مادرها، همسرها، بچّه‌ها، فرزندها ان‌شاءالله بتوانند با آرامش زندگی بکنند، زندگی شیرین داشته باشند، زندگی خوشی داشته باشند.*  و چشم شما را بر نعمتهای دنیوی و اخروی خودش روشن کند و عاقبت همه‌تان و همه‌مان ان‌شاءالله بخیر باشد.* امیدواریم ان‌شاءالله برکات الهی بر دلهای شما هم نازل بشود.* امیدواریم خدا ان‌شاءالله درجات آنها را عالی کند، درجات شما بازماندگان و پدرها و مادرها و همسرها و فرزندها و دیگران را هم ان‌شاءالله روزبه‌روز عالی کند. درجات شما و توفیقاتتان را افزایش بدهد و نور و رحمت خودش را بر شما نازل کند. و امیدواریم که خدای متعال، کشور را از وجود چنین جوانان مؤمن و بااخلاص و پُرشوری محروم نکند که بحمدالله تا حالا همین‌جور بوده، بعد از این هم همین‌جور خواهد بود.* خداوند ان‌شاءالله که رضایت خودش را از آن عزیزان و از شما پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها، برادرها و خواهرها در زندگی دنیایی و اخروی شما نشان بدهد و ان‌شاءالله همین‌جور هم خواهد شد.*  خداوند ان‌شاءالله ما را هم به این جوانهای شما ملحق کند؛ ما هم دنباله‌ی همانها و در همان راه حرکت کنیم و به همان سرنوشت برسیم.* امیدواریم که ان‌شاءالله خدای متعال ما را هم در قیامت با این شهیدان محشور کند.* خداوند ان‌شاءالله مرتبه و درجه‌ای که به جوانان شما و شهیدان شما داده، به ما و به هر کسی هم که آرزومند است عنایت کند.* به‌هرحال ما هم وظیفه داریم اظهار ارادت کنیم؛ این نشستن ما دُور هم درواقع انجام وظیفه‌ی اظهار ارادت به خانواده‌ها است و لیکن شأن اینها خیلی بالاتر از این حرفها است.* خیلی خوش آمدید. بعضی از راه‌های دور تشریف آوردید. ان‌شاءالله که خداوند قدمهای شما را در راه خود استوار بدارد.* ۱) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۱۰۰؛ «... و هرکس [به قصد] مهاجرت در راه خدا از خانه‌اش به‌درآید ...» ۲) سیّد رضی، نهج‌البلاغه، بخشی از خطبه‌ی ۲۷؛ «... فَوَاللهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا ...» به خدا سوگند، هر ملّتى که درون خانه‌ی خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد. ۳) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲۳ ۴) سوره‌ی زلزال، آیه‌ی ۷ ۵) سوره‌ی آل عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۶۹؛ «... بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.» ۶) محلّ فرود آمدن ۷) سیدرضی، نهج‌البلاغه، بخشی از خطبه‌ی ۲۷ ۸) محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، جلد ۸، صفحه‌ی ۱۲۱؛ «عن علی (ع): قال: إنّ لِلجَنّةِ ثَمانِیَة أبواب: بابٌ یُدخل مِنهُ النّبیّون و الصّدّیقون، و بابٌ یُدخل مِنهُ الشُّهَداء وَالصّالِحون، وَ خَمسَةُ أبواب یُدخل مِنها شیعَتُنا و مُحِبّونا ۹) سیّد رضی، نهج‌البلاغه، بخشی از خطبه‌ی ۲۷ ۱۰) مفاتیح‌الجنان، شیخ عبّاس قمی، صفحه‌ی ۲۰۲، اعمال روزهای ماه رمضان، دعای اللّهم هذا شهر رمضان: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنَا قِیَامَهُ وَ صِیَامَهُ وَ بُلُوغَ الْأَمَلِ فِیهِ وَ فِی قِیَامِهِ وَ اسْتِکْمَالَ مَا یُرْضِیکَ عَنِّی صَبْراً وَ احْتِسَاباً وَ إِیمَاناً وَ یَقِیناً ...» امام سجاد (علیه‌السّلام): خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و روزى ما کن شب‌زنده‌‌دارى و روزه‌ی ماه رمضان را، و رسیدن به آرزوهایمان را در این ماه و به‌پادارى‌ نماز و کامل کردن آنچه که تو را از من خشنود سازد، که همانا صبر و امید به پاداش الهی و ایمان و باور است ... ۱۱) مشتاقان ۱۲) سوره‌‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۱۵۷؛ «بر ایشان درودها و رحمتی از پروردگارشان [باد] ...» ۱۳) سوره‌ی آل عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۷۰؛ «... و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند شادی میکنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین میشوند.» ۱۴) میلاد عرفان‌پور؛ ما مدّعیان صف اوّل بودیم / از آخر مجلس شهدا را چیدند ۱۵) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۱۱۱؛ «درحقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ ...» ۱۶) هر روز، عاشورا است و هر سرزمینی، کربلا است. ۱۷) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲۳؛ «... به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند. ...» ۱۸) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی در مشهد مقدّس؛ ۱۳۹۷/۱/۱