sentence
stringlengths
8
12.2k
در آغاز دعای زرتشت به گشتاسب (که تقلیدی از آفرین پیغامبر است) آمده‌است.
سپس به وظائف شاه نسبت به روحانیون و حمایت او از دین و رعایا اشاره رفته‌است.
آنگاه به اهمیت بعضی آئین‌های دینی اشاره شده و سرانجام شرحی از سرنوشت روان پس از مرگ ذکر گردیده‌است.
ویشتاسپ یشت، همانند آفرین پیغامبر زرتشت، احتمالاً متعلق به نَسک دوم از ۲۱ نسک دوره ساسانی به نام وِشتاسپ ساست بوده‌است.
ترجمه پهلوی متاخری از هر دو متن در دست است.
از آنجا که یشت‌ها حاصل تلفیق اعتقادات پیش از زرتشت و عقاید زرتشتی است، بر حسب مضمون دو گونه اشعار در آن‌ها قابل تشخیص است.
اشعاری که در آن‌ها از اعمال ایزدها و قهرمان‌ها و شاه‌های اساطیری با زبانی شاعرانه شخن رفته و در آن‌ها صور خیال و تشبیهات شاعرانه به کار گرفته شده‌است و اشعاری که مشتمل بر دعاها و اذکار دینی است و رنگ زرتشتی دارد.
در غالب اشعار دسته اول ابیات هشت هجایی است و در اشعار دسته دوم بیشتر به ابیات هفت هجایی و نه هجایی و غیره برمی‌خوریم؛ بنابراین می‌توان احتمال داد که ابیات یشت‌ها اصولاً هشت هجایی بوده و بعدها بر اثر انتقال شفاهی اوستا از سینه به سینه، در طی قرون و اعصار، سپس به کتابت در آمدنش تغییراتی در تعداد در تعداد هجاها راه یافته‌است.
علاوه بر این، تدوین کنندگان نهایی یشت‌ها نیز، که در پی تلفیق عقاید زرتشتی با مطالب ایرانی قدیم متعلق به پیش از زرتشت بوده‌اند، گاه نتوانسته‌اند قواعد عروض یشت‌ها را مراعات کنند.
احتمال نیز می‌رود که جملات منثور نیز در میان قطعات موزون راه یافته باشد.
از این روست که در بخش‌های متاخر یشت‌های قدیمی نیز به بیت‌های غیر هشت هجایی برمی‌خوریم.
بررسی و مقایسه دقیق یشت‌ها و اشعار فارسی میانه و پارتی این نظر را که وزن یشت‌ها بر اساس تکیه بوده‌است، تأیید نمی‌کند و نظریه هجایی بودن این سروده‌ها هم چنان به قوت خود باقی است.
آفرین پیغامبر زرتشت.
متن کوتاهی است که در آن از زبان زرتشت به گشتاسب دعا شده و در ضمن آن خصوصیات و صفت‌های شاه‌ها و قهرمات‌های باستانی و ایزدها ذکر گردیده‌است.
سرگذشت کتاب اوستا و نقل آن به خط اوستایی.
بنابر روایتی که در بعضی از کتاب‌های پهلوی آمده‌است، زرتشت به فرمان گشتاسب کتاب اوستا را همراه با تفسیر آن (=زَند) بر روی پوست گاو یا بر الواح زرین نوشت و آن را در گنج شاهی یا خزانه آتشکده سمرقند نهاد.
روایت دیگری که احتمالاً بازتاب نظر روحانیان زرتشتی جنوب ایران است، در کتاب چهارم دینکرد آمده‌است و بر طبق آن دارا پسر دارا (یعنی داریوش سوم ۳۳۶/۵ تا ۳۳۰ پ.
م) دستور داد که همه اوستا و زند را در دو نسخه، یکی در خزانه شاهی و دیگری در دز نبشت، نگاه دارند.
در روایتی دیگر از دینکرد آمده‌است که به دستور گشتاسب تعلیمات زرتشت به کتابت درآمد و نسخه اصلی آن را در گنج شاهی نهادند و رونویس‌هایی از آن پخش گردید.
پس از آن، نسخه‌ای را نیز در دزِ نبشت فرستادند.
با آمدن اسکندر نسخه‌ای که در دزِ نبشت بود، به دست یونانی افتاد و آن را به زبان یونانی ترجمه کردند.
بلاش اشکانی (احتمالاً بلاش اول: حدود ۵۱ تا ۷۶/۸۰ م) به نواحی مختلف فرمانی فرستاد که آنچه از اوستا و زند به صورت مکتوب یا شفاهی از گزند در امان بود، نگاه دارند.
بعدها اردشیر بابکان (۲۲۶ تا ۲۴۱ م) به راهنمایی توسر (مشهور به تنسر) همه آن تعلیمات پراکنده را به دربار خواست.
آنچه معتبر بود، پذیرفت و بقیه را کنار گذاشت.
در مرحله بعد، شاپور پسر اردشیر (شاپور اول: ۲۴۱ تا ۲۷۲ م) کتاب‌هایی را، که در اصل منشعب از دین (یعنی کتاب اوستا) بودند، یعنی کتاب مربوط به پزشکی، ستاره‌شناسی، حرکت، زمان، مکان، جوهر، آفرینش، کون، فساد، تغییرِ عَرَض، منطق و دیگر صنایع و فنون در هندوستان و روم و دیگر سرزمین‌ها پراکنده بودند، بازگردآوری کرد و آن‌ها را با دین (=مطالعات کتاب اوستا) تطبیق داد و به دستور او، نسخه‌ای از هرچه در دست بود، به گنج شاهی سپرده شد.
بعدها، شاپور پسر هرمز (شاپور دوم: ۳۰۹ تا ۳۷۹ م) دستور داد که، برای اطمینان و ایمان مردم به دین، در مورد اقوال و افکار تحقیق شود؛ و از همین رو، آذرباد مَهرَسپنَدان، رئیس موبدان زمان، متحمل آزمایش دینی شد و بر طبق روایات بر سینه او روی گداخته ریختند و از آزمایش پیروز به درآمد.
وی اهل قرق و نحل گوناگون و نیز کسانی که به تحقیق در نسک اوستا می‌پرداختند، از بددینی و انحراف برحذر داشت.
خسرو پسر قباد (انوشیروان: ۵۳۱ تا ۵۷۹ م) آگاهی و تفکر دربارهٔ هر گونه بدعت در میان چهار طبقه اجتماعی را افزایش داد.
وی بر آن بود که زبان اوستایی از طریق سنت شفاهی و کتاب‌ها و رساله‌ها حاوی مطالب فراوانی است، و از همه روحانیون خواست که به تفکر دربارهٔ اوستا و زند بپردازند و از یافته‌های خود بر دانش مردم جهان بیفزایند.
در روایت دیگری، به ارتباط انوشیروان، با سرگذشت کتاب اوستا اشاره شده‌است: مجمعی از موبدان زرتشتی به ریاست وِه شاپور موبدان موبد زمان خسروانوشیروان، بیست یک نَسک اوستا را تعیین کرد و به اتفاق نظر، بر رأی خود مهر نهاد.
از روایات مذکور چنین مستفاد می‌شود که در نظر مؤلفان کتاب‌های پهلوی، که در قرن سوم هجری می‌زیستند، ولی روایات ساسانی را منعکس می‌کردند، صورت مکتوب اوستا و زند و خط آن به خود زرتشت بازمی‌گردد که پس از پراکنده شدن اوستا بر اثر حمله اسکند، چندین شاه ایرانی در زمان‌های گوناگون در صدد جمع‌آوری و تدوین مجدد آن برآمدند.
همین نظر را در کتاب‌های عربی و فارسی قرون اولیه اسلامی، که مطالبشان مبتنی بر گفته‌ها و نوشته‌های زرتشتیان است، نیز می‌یابیم.
در نامه تنسر آمده‌است که اسکندر کتاب دین (=اوستا) را که بر دوازده هزار پوست نوشته شده بود، در اصطخر (فارس) سوزانید و یک سوم آن در دل‌ها ماند.
طبری می‌نویسد که زرتشت کتابی را بر گشتاسب عرضه داشت که ادعا می‌کرد خدا بر او وحی کرده‌است.
آن را بر دوازده هزار پوست گاو نوشتند و به صورتی که (نوشته‌ها) بر پوست کنده و با زر منقش شده بود.
گشتاسب آن را در محلی در اصطخر به نام دزِ نبشت نهاد و هیربدان را بر آن گماشت و عموم مردم را از فراگیری آن منع کرد.
ثعالبی، مسعودی، مقدسی، ابن مسکویه، و ابن بلخی نیز روایتی نظیر آن را آورده‌اند.
آنچه در روایات مذکور دربارهٔ کتابت اوستا به خط اوستایی در زمان زرتشت ذکر شده، افسانه‌آمیز است.
از سوی دیگر، از روایات خارجی چنین بر می‌آید که پیروان ادیان دیگر زرتشتیان را دارای کتابی که در زمان زرتشت به کتابت آمده باشد، نمی‌دانستند.
در یکی از روایات مانوی نقل شده در کتاب کفالایا آمده‌است: «زرتشت کتاب ننوشت، بلکه شاگردان او پس از مرگش (سخنان او را) به خاطر سپردند و به صورت کتاب‌هایی درآوردند که امروز می‌خوانیم.
از این گفته می‌توان استنباط کرد که در قرن سوم میلادی زرتشتیان کتاب‌های دینی داشته‌اند، اما معلوم نیست منظور کدام نوشته هاست.
احتمال می‌رود که مقصود از این کتاب‌ها، نوشته‌هایی باشد که از دیرباز در بین‌النهرین به نام زرتشت معروف بوده‌است و نه نوشته‌های خود زرتشت.
باسیلیوس (در حدود ۳۷۷ م) گفته مغان کتاب نداشتند…
بلکه پسران از پدران خود تعلیم می‌گرفتند؛ بنابراین، هیچ سندی در دست نیست که بر ما روشن سازد که کتاب اوستا پیش آنکه به خط کنونی درآید، به چه خطی مکتوب بوده‌است.
اهمیت سنت شفاهی و حفظ آثار دینی به صورت سینه به سینه در ایران، دلالت بر این دارد که کتاب اوستا بیشتر بدین صورت حفظ می‌شده‌است تا به شکل مکتوب.
چنان‌که در نامه تنسر نیز آمده‌است که پس از اسکند فقط یک سوم اوستا در دل‌ها مانده بود.
حتی از نوشته‌های پهلوی و عربی و فارسی مذکور، که در آن‌ها سخن از اوستای مکتوب شده‌است، چنین استنباط می‌شود که نسخه‌های اوستا کم بوده‌است؛ بنابراین گفته‌ها، فقط ۲ نسخه، یکی در دزِ نبشت، و دیگری در خزانه شاهی، نگهداری می‌شده‌است.
در نتیجه، بعید می‌نماید که تا پیش از تدوین اوستا و نگارش آن به خط اوستایی موجود، این کتاب، به صورت مجموعه واحدی به تمام و کمال، به خطی نوشته شده باشد.
البته احتمال اینکه در زمان‌هایی (از جمله بلاش اشکانی) کوشش برای کتابت آن شده باشد، منتفی نیست.
همچنین بعید نیست که در دوره ساسانی، پیش از آنکه آن را به خط کنونی نوشته باشد، کوشش شده که به خط پهلوی نیز برگردانند.
منظور از جمع‌آوری اوستا به دستور شاهان در زمان‌های گوناگون، ظاهراً گردآوری روایات سینه به سینه بوده‌است.
در رساله شگفتی‌های سیستان آمده‌است که نسک‌های اوستا در میان دودمان‌های نیکان (=زرتشتیان) پیوسته بر جای ماند…
پس از اسکندر، این نسک‌ها نزد زنان بود و یکی از آن‌ها را به نام بَغ نَسک، جوانی سیستانی به خاطر سپرد و بدین گونه دین (=کتاب دینی) به سیستان بازگشت…
جز در سیستان، جاهای دیگر آن را در سینه نسپردند.
مسعودی نیز به سنت حفظ سینه به سینه اوستا در سیستان اشاره کرده‌است.
حتی پس از به کتابت درآمدن اوستا نیز موبدان آن را از حفظ می‌خواندند.
در کتاب دینکرد آمده‌است که: «منطقی است که سخن زنده شفاهی را از آنچه مکتوب است، مهم‌تر به‌شمار آوریم.»
و در جای دیگر همین کتاب اشاره شده‌است که اثر مکتوب، صورت کامل نیست.
در کتاب‌های پهلوی مکرراً به موبدانی اشاره شده‌است که همه اوستا و ترجمه و تفسیر (=زند) را از حفظ داشته‌اند.
کتاب اوستا تا مدت‌ها اساساً سینه به سینه حفظ می‌شد.
احتمالاً در دوره اشکانی در زمان بلاش اول یا در اوایل ساسانی کوشش شد که آن را به خطی از نوع خطوط مشتق از آرامی متداول در ایران، مانند خط پهلوی بنویسند.
در این گونه خطوط برای مصوت‌ها در خط عامت خاصی وجود ندارد و گاهی از صامت‌ها برای نشان دادن بعضی مصوت‌ها استفاده می‌شود؛ مثلاً برای ـُ (کوتاه) و اُو (بلند) در خط علامتی نیست و برای ضبط این دو صدا و خصوصاً اُو (بلند) گاهی از حرف واو استفاده می‌شود.
علاوه بر آن، این گونه خطوط واحد حروف کافی برای نشان دادن همه صامت‌های اوستایی نیستند.
نگارش کلمات اوستایی به خط پهلوی، که گاه گاه در کتاب‌های پهلوی آمده‌است، به خوبی نقص این خط را برای ضبط آواهای کتاب دینی نشان می‌دهد.
از این رو، ضبط کتاب اوستا به خطی از این‌گونه بی تردید رضایت بخش نبوده‌است، زیرا موبدان زرتشتی مانند همه روحانیون دیگر معتقد بودند و هستند که کتاب دینی باید با تلفظی درست و با مراعات تجوید خوانده شود.
مسلماً هیچ‌یک از خطوط موجود آن زمان نمی‌توانست این نیاز را برآورده سازد؛ بنابراین، موبدان از روی خط پهلوی، که خود از آرامی اقتباس شده بود و به علت اینکه یک حرف نشانه چندین آوا بود ابهام فراوانی داشت، خطی را اختراع کردند و اوستا را با آن نوشتند.
در اختراع این خط بسیار دقت و زمان صرف شده‌است و احتمالاً هیئتی از روحانیان و دبیران در آن دست داشتنه‌اند.
این دانشمندان برای جلوگیری از هر گونه ابهامی در ضبط اوستا، بر آن شدند که برای هر آوای اوستایی حرف واحدی را در نظر بگیرند و بدین منظور با اعمال تغییراتی در حروف پهلوی، که نشانگر چندین آوا بود، حروف جدیدی را اختراع کردن که هر یک نشانگر یک آوا باشد؛ مثلاً حرف الف پهلوی نشان دهنده چهار آوای ـَ، آ، ه، خ است.
مخترعان خط اوستایی این حرف را برای نمایاندن آوای ـَ اوستایی اختصاص دادند و با افزودن دندانه‌ای به آخر آن حرفی را ساختند که نشانگر آوای آ باشد و با افزودن حلقه‌ای بدان حرف ه و با افزودن دنباله‌ای بدان حرف خ اوستایی ایجاد کردند.
علاوه بر آن کوشش شد که همه جزئیات و ظرائف تلفظ کلمات با اختراع حروف خاصی نشان داده شود.
خط موجود اوستایی دارای ۵۳ حرف است، ولی از مطالعه نسخه‌های موجود اوستا ۵۸ حرف اوستایی به دست می‌آید که بعضی‌ها در آن‌ها گونه‌های خطی یک حرف هستند و این رفم نزدیک به رقم ۶۰ است که مسعودی برای خط اوستا ذکر کرده‌است.
نام این خط در کتاب‌های پهلوی دین دبیریه، به معنی خط دین است که در کتاب‌های عربی به صورت دین دفیریه، دین دبیره و دین دویره ضبط شده‌است.
دقیقاً معلوم نیست که در چه تاریخی این خط اختراع و اوستا بدان نوشته شده‌است.
از فعالیت دو شاه ساسانی در توجه به دین در منابع پهلوی و عربی سخن رفته‌است، یکی شاپور دوم و دیگری انوشیروان است؛ بنابراین، شاید بتوان تاریخی میان قرن چهارم و ششم میلادی را زمان نگارش اوستا به خط کنونی آن دانست.
می‌توان احتمال داد که این کتاب در قرن چهارم میلادی به کتابت درآمده و در قرن ششم میلادی تدوین نهایی یافته باشد.
پس از به کتابت درآمدن اوستا باز هم موبدان آن را از حفظ می‌کردند و از بر می‌خواندند و صورت شفاهی را مهم‌تر از متن مکتوب می‌دانستند.
از اوستا نسخه‌های خطی متعددی در دست است، اما هیچ‌یک از آن‌ها به تنهایی متن کامل اوستا را در برندارد.
بعضی از نسخه‌های اوستا همراه با ترجمه‌های پهلوی است و ترجمه پهلی زیر هر سطر متن اوستایی نوشته شده‌است.
قدیمی‌ترین نسخه اوستایی موجود، نسخه K7 (محفوظ در دانشگاه کپنهاگ) است.
این نسخه که به صورت عکسی منتشر شده و فقط ویسپَرَد را دربردارد در سال ۶۳۷ یزگردی برابر با ۱۲۶۸ میلادی (یا ۱۲۸۸ میلادی) است.
نسخه‌های قدیمی دیگر از قرن چهاردهم میلادی و در ایران به کتابت درآمده‌اند و نسخه‌های متاخرتر از قرن هفدهم میلادی به بعد در هندوستان استنتاخ شده‌اند.
اما از انجامه‌های کاتبان این نسخه‌ها می‌توان به وجود یک نسخه خطی مادر در قرن سوم/چهارم هجری (نهم/دهم میلادی) کتابت شده بوده، پی برد.
اوستای مکتوب زمان ساسانی به صورت سه کتاب بزرگ تدوین شده بود که هر یک شامل هفت بخش بزرگ یا به اصطلاح پهلوی نَسک بود و هر یک از نَسک‌ها نیز به فصل‌ها و اجزاء کوچکتری تقسیم می‌شد.
نام سه کتاب بزرگ و ۲۱ نسک اوستای زمان ساسانی به زبان پهلوی با خلاصه‌ای از مطالب آن‌ها به این زبان در کتاب هشتم دینکرد ضبط شده‌است.
از نوشته دینکرد بر می‌آید که در زمان دوین این کتاب (قرن سوم) گاه متن اصلی اوستایی و گاه اصل و ترجمه پهلوی بعضی از نسک‌ها از میان رفته بود.
نام سه کتاب بزرگ اوستا به زبان پهلوی چنین است: گاهانیگ، هاذگ مانسَریگ و دادیگ.
کتاب گاهانیگ مشتمل بر گاهان و تفسیرهای آن، هادگ مانسَریگ مشتمل بر ادعیه و اذکاری بوده که در مراسم دینی خوانده می‌شد و دادیگ مشتمل بر متون فقهی بوده‌است.
ترجمه و تفسیر (=زَند) سه نَسک گاهانیک موضوع کتاب نهم دینکرد است.
از میان ۲۱ نسک عهد ساسانی، تنها وندیداد (نسک پنجم از نسک‌های دادیگ) است که به صورت کامل در دست است.
از ۲۱ نسک اوستای ساسانی در زمان تدوین دینکرد (قرن سوم هجری) هم متن اوستایی و هم ترجمه پهلوی نسک ۱۱ از میان رفته بود و ترجمه پهلوی نسک ۵ نیز در دست نبوده‌است.
نسک‌های ۱۵ تا ۱۸ مفصل تر از نسک‌های دیگر شرح شده‌است.
ترجمه و تفسیر سه نسک نخستین را در کتاب نهم دینکرد می‌یابیم.
توربین نام پروژه ای است در دولت ایالات متحده تا کامپیوتر های شخصی را به جاسوس‌افزار آلوده سازد.
این پروژه را خبرنگاری به نام گلن گرینوالد افشا کرد.
سرویس تحقیقات جنایی نیروی دریایی مهمترین مرجع قانونی نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا است و وظیفه آن تحقیقات درباره جرائمی است که در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا و نیروی تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا اتفاق می افتد.
در سال‌های اخیر مأموریت‌هایی به مأموریت‌های قبلی این نیروها اضافه شده از جمله امنیت ملی و عملیات ضد تروریست وعملیات ضد اطلاعات و جاسوسی.
منابع در تعداد فرزندان علی بن ابی‌طالب دچار اختلاف هستند.
در ارشاد شیخ مفید و اعلام الوری، تعداد فرزندان علی، ۲۷ نفر، در کشف الغمه اربلی ۲۸ نفر، در تذکرة الخواص ۳۴ نفر، در طبقات ابن سعد ۳۴ نفر، در ینابیع المودة ۳۵ نفر و در تهذیب الکمال ۳۶ نفر گزارش شده‌اند.
فرزندان فاطمه.
فاطمه دختر محمد پیامبر اسلام است.